تغییر دین چه حکمی دارد؟؟؟؟؟
تبهای اولیه
ضمن عرض خسته نباشید میخواستم یک موضوعی خدمتتون عارض بشم و یک سوال مطرح کنم.
من داشتم با یه بنده خدایی صحبت میکردم که ایرانی است اما مقیم استرالیا است،پرسیدم مسلمانی گفت بودم تغییر دادم!
من باهاش صحبت کردم،دارم سعی میکنم کمی با خودش درگیرش کنم که انشاءالله مسلمان بشه.
این بنده خدا میگفت من کتاب هایی مطالعه کردم و ترجیح دادم دین مسیح رو انتخاب کنم!
میگفت مگر نه اینکه انسان قدرت انتخاب داره پس چرا اگر مسلمان باشیم و مسیحی بشیم باید اعدام بشیم به دلیل اینکه کافر شدیم! اما اگر مسیحی باشیم و مسلمان بشیم اشکال نداره؟!
من بهش گفتم اسلام کامل ترین دین است،گفت این بزرگ ترین توهینی است که مسلمان ها به مسیح و یهود میکنند.
گفتم در قرآن آمده که یهودی ها حتی بیشتر از کفار طمع به دنیا دارند از اینرو هر یهودی آرزوی عمر هزار ساله میکند،اما اگر به آرزویش هم برسد،عمر هزار ساله هم نمیتواند او را از عذاب خدا نجات دهد.
گفت یعنی قرآن گفته همه یهودی ها جهنمی هستند؟
و . . .
از حرف های من با ایشون بگذریم. . .
کسی که در خانواده مسلمان به دنیا میاد ما میگیم مسلمان است،حالا اگر این شخص بعد ها دینش رو تغییر بده در دنیای باقی تکلیفش چیه؟
کسی که در خانواده مسلمان به دنیا میاد ما میگیم مسلمان است،حالا اگر این شخص بعد ها دینش رو تغییر بده در دنیای باقی تکلیفش چیه؟
با سلام
بزرگوار اين تايپك ها را مطالعه نماييد
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3094
http://www.askdin.com/showthread.php?t=1422
http://www.askdin.com/showthread.php?t=1384
باز اگر مطلبي بود در خدمتيم
جناب طاها ازتون ممنونم
اون چیزایی که خواستم از اون لینک هایی که دادید کپی کردم در لپ تاپم.
شما به من بگید من الان به این بنده خدا چی بگم؟
شما فرض بفرمایید من میخوام مسیحی بشم،با شما صحبت میکنم(همون حرف های فوق)،شما چه جوابی به من میدید که من مسیحی نشم؟!
یا من مسیحی شدم و دارم با شما صحبت میکنم،شما چی به من میگید؟
کسی که در خانواده مسلمان به دنیا میاد ما میگیم مسلمان است،حالا اگر این شخص بعد ها دینش رو تغییر بده در دنیای باقی تکلیفش چیه؟
ضمن عرض خسته نباشید میخواستم یک موضوعی خدمتتون عارض بشم و یک سوال مطرح کنم.
من داشتم با یه بنده خدایی صحبت میکردم که ایرانی است اما مقیم استرالیا است،پرسیدم مسلمانی گفت بودم تغییر دادم!
من باهاش صحبت کردم،دارم سعی میکنم کمی با خودش درگیرش کنم که انشاءالله مسلمان بشه.
این بنده خدا میگفت من کتاب هایی مطالعه کردم و ترجیح دادم دین مسیح رو انتخاب کنم!
میگفت مگر نه اینکه انسان قدرت انتخاب داره پس چرا اگر مسلمان باشیم و مسیحی بشیم باید اعدام بشیم به دلیل اینکه کافر شدیم! اما اگر مسیحی باشیم و مسلمان بشیم اشکال نداره؟!
من بهش گفتم اسلام کامل ترین دین است،گفت این بزرگ ترین توهینی است که مسلمان ها به مسیح و یهود میکنند.
گفتم در قرآن آمده که یهودی ها حتی بیشتر از کفار طمع به دنیا دارند از اینرو هر یهودی آرزوی عمر هزار ساله میکند،اما اگر به آرزویش هم برسد،عمر هزار ساله هم نمیتواند او را از عذاب خدا نجات دهد.
گفت یعنی قرآن گفته همه یهودی ها جهنمی هستند؟
و . . .
از حرف های من با ایشون بگذریم. . .
جناب طاها ازتون ممنونم
اون چیزایی که خواستم از اون لینک هایی که دادید کپی کردم در لپ تاپم.
شما به من بگید من الان به این بنده خدا چی بگم؟
شما فرض بفرمایید من میخوام مسیحی بشم،با شما صحبت میکنم(همون حرف های فوق)،شما چه جوابی به من میدید که من مسیحی نشم؟!
یا من مسیحی شدم و دارم با شما صحبت میکنم،شما چی به من میگید؟
بنام خدا
با سلام و تشکر از شما دوست عزیز
در خصوص سؤال شما و در پاسخ به مطالب شما نکات زیر قابل توجه است:
باید بدانید، در خصوص انتخاب و اختیار آزادانۀ دین، برخی آیۀ شریفۀ (لا اکراه فی الدین) را مستمسک قرار داده و می گویند در انتخاب و اختیار دین اجبار و اکراهی نیست و هر کس می تواند هر دینی را که دلخواهش بود، هر زمانی برگزیند و یا با اختیارش تغییر دهد.
در پاسخ گفتنی است: بله آيۀ شريفۀ لا اكراه في الدين، خبر از اين واقعيت تكويني ميدهد كه اموري دروني و قلبي از قبيل پذيرش، باور قبول و تسليم، اكراه و اجبار بردار نيستند، عقيده و ايمان در منطقهاي قرار دارد كه از دسترس تحمل و اجبار خارج است.
پس اين كه قرآن ميگويد: در دين اجبار نيست (لااكراه في الدين) نميخواهد بگويد دين را ميشود با اجبار تحميل كرد، ولي شما تحميل نكنيد و بگذاريد مردم بدون اجبار ديندار باشند، بلكه از اين باب است كه دين را با اجبار نميشود تحميل كرد و آن كه با اجبار تحميل شود دين نيست.[1] اگر چه آيۀ فوق به هيچ وجه ناظر به بحث لزوم پذيرفتن دين اسلام و عدم جواز كفر و ارتداد نبوده، بلكه از واقعيتي تكويني در وجود انسان پرده بر ميدارد. لکن بر خلاف برخی کوته نظرانِ ظاهر بین، از اين آيه هم نميشود استفاده كرد كه هر كسي هر مذهبي را به دلخواه خود بتواند اختيار كند، و یا پس از تحقیق و انتخاب آگاهانه دین، مجاز باشد که به راحتی از آن دین خارج و مجدداً دین دیگری اختیار کند.
آری اسلام به تحقيق و مطالعه و انتخاب آگاهانه و از روي بصيرت ارج فراوان مينهد و بر همين اساس اصول دين اسلام تحقيقي است نه تقليدي و از طرفي و نيز پذيرفتني است كه نتيجۀ تحقيق از پيش قابل پيش بيني نيست و نميتوان كسي را قبل از مطالعه به دستاوردي معين تكليف كرد. و نيز پذيرفته است كه آنچه شايسته تكليف و الزامآور است عمل اختياري است و عمل غيراختياري چون زمام آن از دست انسان خارج است، صلاحيت مورد تكليف واقع شدن را ندارد، اما سؤال مهم و شايان توجه آن است كه آيا راه تحقيق و پژوهش، قانونمند و روشمند است يا خير و آيا در راه تحقيق و پژوهش تمام گامهاي خرد و كلان در اين مسير از سر اضطرار و غيراختياري است يا خير.
بايد توجه داشت كه پژوهنده در راه كشف حقيقت سه منزل را پشت سر مينهد:
1. جستجوي حقيقت؛ 2. فهم حقيقت؛ 3. پذيرش حقيقت.
1) جستجوي حقيقت: در مرحلۀ نخست بايد دستمايه تحقيق، قضاياي بديهي و روشن باشد و يا قضايايي نظري كه به طور روشمندانه و منطقي به دست آمدهاند و نيز مقدمات استدلال بايد از جهت صورت و ماده يقيني باشد و در يكي از اشكال منطقي ترتيب يافته باشد.
در اين مرحله بايد متوجه رهزنيهاي فهم صحيح بود تا انحرافي از راه صواب ايجاد نگردد. پس حيطۀ اختيار انسان در انتخاب مقدمات و صورت بندي است، اما نتيجۀ آنها از دست اختيار انسان خارج است.[2] كه البته چنين نتيجهاي ضروري از مقدمات اختياري، اصطلاحاً غيراختياري ناميده ميشود.
2) فهم حقيقت: حال سوال اين است كه آيا هر جويندهاي يابنده است؟ چه بسا كسي همة توان خود را به كار بست و به گمان خود به حقيقت رسيد، اما در واقع گمان باطل كرد با چنين فردي چه معاملهاي ميشود بايد گفت جاهل مركب كه همه تلاش خود را كرده اما از رسيدن به هدف قاصر بوده، به لحاظ كلامي مرتد به شمار ميرود اماعقوبت و مجازات مرتد شامل او نميشود، نه عقوبت دنيوي كه مجازات اعدام است و نه عقوبت اخروي كه عذاب دوزخ است.
اما عقوبت دنيوي نه، چون او به ابراز و اظهار عقيده خود نپرداخته است، و فقط در فضاي انديشة خود مرتد شده است، چنين شخصي مرتد فقهي نيست، اما عقوبت اخروي شامل حال او نيست، چون تكليف ما آدميان سعي و تلاش علمي در حد امكان است؛ «لايكلف الله نفساً الا وسعها».[3]
3) پذيرش حقيقت: پژوهنده پس از تلاش در مسير حق و فهم آن اكنون در مقام پذيرش آن قراردارد پژوهندهاي كه در تحقيق خود به وجود مبدء و حلقة وصل اين دو يعني نبوت رسيد اكنون نوبت آن است كه حرمت مبدء را نگاه دارد و به دستورات حيات بخش او عمل كند، درست در همين نقطه است كه ايمان و كفر معنا مييابد و بحث تكليف به ايمان در اين جا مطرح ميشود. و اگر بخواهد از دین خارج شود، بحث ارتداد فقهی مطرح می شود.
مؤمن كسي است كه در مقابل مبدء سرخضوع به زير ميآورد و نتيجۀ تحقيق علمي خود را در عمل تحقق بخشد و كافر كسي است كه حق فهميده شده را ميپوشاند و برخلاف علم خود قدم بر ميدارد.[4] امام علي ـ عليه السلام ـ در جملهاي كوتاه اسلام را تسليم در مقابل حقيقت معرفي ميكند: «الاسلام هو التسليم».[5]
موفق باشید ... :Gol:
پاورقی___________________________________________
[1] . مطهري، مرتضي، جهاد، ص 35، انتشارات صدرا، چ هفتم، 1373.
[2] . ر.ك: مجله كلام اسلامي، ش 41، ص 117 تا 126.
[3] . بقره، 281.
[4] . ر.ك: مجله كلام اسلامي، ش 42، ص 76 تا 84.
[5] . نهج البلاغه، حكمت 125، ص 491، فيض الاسلام؛ برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: پایگاه اندیشه قم.
سلام :Gol:
آن طور که از حکم علماء فهمیده می شود در صورتی حکم ارتداد بر شخص جاری می شود که پس از ارتداد به قصد تضعیف دین اسلام و با اعلام و تبلیغات این کار را انجام دهد لذا می فرمایند : اگر کسی بدون اعلام ارتداد دین خود را عوض کند حکم مرتد بر او جاری نمی شود .
این نحوه بیان حکم نشان می دهد اساسا حکم ارتداد برای جلوگیری از اقدامات تضعیف کننده مغرضان است . مغرضانی که با ارتداد خویش سعی در تضعیف عقیده عوام را دارند .
و اما کسی که غیر اسلام را می پذیرد باید دلیل بیاورد چرا این کار را کرده است . ما معتقد بلکه مطئنیم اگر اسلام را خوب معرفی کنند کسی منکر جامعیت و عظمت و کمال آن نمی شود و جز انسانهای کم همت از آن روی بر نمی تابند .
موفق در پناه حق:Gol:
سلام علیکم جمیعا
من دوتا از مطالبی رو که جناب طاها داده،مطالعه کردم،خوب بود،چندتا سوال باید از اون شخص بپرسم.
از جناب صدیق متشکرم،مطالب شما،مطالب قبلی رو کامل کرد.اندک بود اما کامل!
به طور کلی چند دین از طرف خداوند فرستاده شده است؟ لطفا نام ادیان و کتب آنها را ذکر بفرمایید.
مسیحیان یگانه پرست هستند یا خیر؟
لطفا در مورد اعتقادات مسیحیان توضیح دهید!
آیا خداوند با فرستادن ادیان مختلف،آرام آرام سطح ادیان را بالا برد و پس از آمدن دین بعدی،دین قبلی باطل شد یا خداوند با ادیان مختلفی را فرستاد که هر کدام را که ترجیح دادیم،انتخاب کنیم؟؟؟؟؟؟
آیا پس از بالغ شدن فرزند،باید انتخاب دین رو به عهده خودش قرار بدیم یا خیر؟
آیا خداوند با فرستادن ادیان مختلف،آرام آرام سطح ادیان را بالا برد و پس از آمدن دین بعدی،دین قبلی باطل شد یا خداوند با ادیان مختلفی را فرستاد که هر کدام را که ترجیح دادیم،انتخاب کنیم؟؟؟؟؟؟
با سلام
خداوند نسبت به سطح افكار مردمان هر زمان ادياني را توسط پيامبران معصوم فرستاده است تا راه سعادت بشر را به انها بياموزند
اين كه مي فرماييد با امدن دين جديدي دين قبلي باطل شده است تا حدي درست است به اين عبارت كه:
خداوند همه بشريت را بر فطرت پاك انساني افريده وعقل را به عنوان پيامبر دروني انسان قرار داده است
بنابراين برخي از موارد است كه ميان تمام انسانها مشترك است و برخي قوانين الهي هم براي همه انسانها از اول خلقت يكي بوده و هست و خواهد بود
مثلا راستگويي ، ظلم نكردن، مهرباني ، بخشندگي، عفو، احسان، گذشت، و...... از موارد است كه خداوند در فطرت انسانها نهاده است و عقل را مويد قرار داده است
اديان الهي هرچند اين موارد را به انسان ياد اوري مي كردند ولي در كنار اينها داراي شريعتي هم بودند كه مخصوص همان اديان بود
و با امدن دين جديد توسط پيامبر جديد بايد كه پيروان ان اديان شريعت دين خود را رها كرده و پيرو دين جديد مي شدند
كه متاسفانه پيروان يهود و مسيح اين كار را نكردند و بر دين خود باقي ماندند و تا به امروز هم بر دين منحرف خود باقي مانده اند
خداوند با اوردن دين جديد مقتضيات انسان را در هر زمان لحاظ مي كرد و نسبت به هر زمان شريعت جديدي را فرو مي فرستاد
سلام علیکم
لطفا به صفحه اول این تاپیک مراجعه کنید؛چندین سوال مطرح کردم!
لطفا جواب اونا رو هم بدید.
با تشکر
الحمدلله رب العالمین
به طور کلی چند دین از طرف خداوند فرستاده شده است؟ لطفا نام ادیان و کتب آنها را ذکر بفرمایید.
با سلام به دوستان و کسب اجازه
در مورد این سوال باید عرض کنم که:
اولا: دين در فرهنگ توحيدي از اولين پيامبر تا آخرين آنها، يكي بيش نيست. انبيأ عظام، براي نشر همين دين واحد مبعوث شدهاند، ولي آيين و به تعبير قرآن "منهاج" (روش) آنها متفاوت است; "لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا;(مائده،48)، براي هر گروه از شما ]پيامبران[ آيين و روشي مقرر كردهايم."
دين، يك قانون و راه الهي عمومي براي تمام امتهاست; ولي شريعت، راهي است كه براي هر يك از ملتها و يا پيامبراني كه بدان مبعوث شدهاند بر حسب شرايط و زمانها، آماده گرديده است.
ثانیا: در قرآن از چند شريعت الهي نام برده شده است كه عبارتند از:
1. شريعت حضرت ابراهيم; بنابر آنچه در قرآن نقل شده و شواهد تاريخي نيز مؤيد آن است. از حضرت ابراهيم شريعت و كتاب مدوني بر جاي نمانده است.
از اين رو در بين پيروان اديان آسماني هيچ مكتب و گروهي را نميتوان يافت كه مدعي پيروي از شريعت ابراهيم باشند. هر چند كه آن حضرت در بين پيروان سه دين بزرگ ابراهيمي (اسلام، مسيحيت و يهود) از اعتبار و احترام خاص برخوردار است.
2. شريعت يهود; قرآن در ميان همة شرايع آسماني و پيامبران الهي گذشته، بيشترين شرح و تفصيل را به يهود و حضرت موسي اختصاص داده است.
در قرآن از چند جهت دربارة يهود بحث شده است.
الف ـ پيامبر; پيامبرشان حضرت موسي است. ايشان از پيامبران اولواالعزم (احزاب،7)، داراي الطاف خداوندي (صافات،114ـ122)، و كتاب آسماني به نام تورات (آلعمران،3) و... ميباشد.
ب ـ بخشي از تاريخ قوم يهود (بقره،67ـ73)، (اعراف،103ـ136) و...
ج ـ نعمتهاي خداوند بر آنان
د ـ اوصاف ناپسند و عمل كردهاي غلط يهوديان، مانند: تبديل نعمتهاي خدا (بقره،211)، پيمان شكني (بقره،63)، اسراف (مائده،32)، رباخواري (نسأ،161)، حرص، رشوهخواري، ظلم، فسق و فساد، عمل نكردن به تورات، تحريف آن و...
3. مسيحيت; از مسيحيت در جهات ذيل بحث شده است:
تولد حضرت عيسي (مريم،20)، اوصاف حضرت عيسي (نسأ،171)، كتاب ايشان (مائده،46)، اوصاف ناپسند مسيحيان، مانند غلو در دين (نسأ،171)، فراموشي عهد خدا (مائده،14)، بدعت رهبانيت (حديد،27)، پرستش راهبان و مسيح (توبه،31)، فسوق (حديد،27)، ادعاهاي بيجا (بقره،116) و...
4 و 5. صابئين و مجوس: واژة مجوس تنها يك بار در قرآن آمده است. (حج، 17) دلايل مختلفي ـ از جمله اين كه نام آنها در قرآن كنار اديان آسماني و در برابر مشركان قرار گرفته است ـ نشان ميدهد آنها دين و كتاب و پيامبري داشتهاند. در اين باره، رواياتي نيز وارد شده است; چنان كه در روايتي از پيامبر گرامي اسلامميخوانيم: "مجوس، پيامبر و كتاب آسماني داشتند; پيامبرشان را به قتل رساندند و كتاب او را آتش زدند".(وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي;، ج 11، باب 49، ص 96 ـ 98، دار احيأ التراث العربي.)
امروزه مجوس به پيروان زردشت گفته ميشود و يا دست كم پيروان زردشت، بخش مهمي از آنان را تشكيل ميدهند. برخي از محققان، مراد از مجوس را پيروان "ماني" ميدانند; چرا كه آيين مانوي در عربستان، پيش از اسلام رواج داشته و اعراب مانويان را به نام مجوس ميشناختهاند.
"شهرستاني" نيز در كتاب "ملل و نحل"، مجوس را اعم از زردشتي ميداند و اين ملت را به سه فرقة "كيومرثيه" و "زروانيه" و "زرتشتيه" تقسيم كرده است.(ر.ك: اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، ص 547، امير كبير / الملل والنحل، شهرستاني، ج 1، ص 233 ـ 243، دار المعرفة، بيروت.)
البته تاريخ خود زردشت چندان روشن نيست و دوران او را قرنها پيش از ميلاد دانستهاند. از عقايد آنان نيز مطالب زيادي در دست نيست; ولي چيزي كه امروزه بيش از همه شهرت دارد، مسئله اعتقاد به دو مبدأ "خير و شر" و يا "نور و ظلمت" است; به اين ترتيب كه خداي نيكيها "اهورا مزدا" و خداي شر و ظلمت را "اهريمن" ميدانند و به عناصر چهارگانه، به ويژه "آتش" احترام بسيار ميگذارند تا آن جا كه آنها را "آتش پرست" ميخوانند و هر جا آنها هستند، آتشكدهاي كوچك يا بزرگ نيز وجود دارد.(ر.ك: تفسير نمونه، ج 14، ص 44 و 45 .)
صابئين:
واژة "صابئين" دوبار در قرآن آمده است: (بقره، 62;، حج، 17) واژة صابئين مشتق از مصدر "صبأ" و به معناي كساني است كه از دين خارج شده و به دين ديگري گرويدهاند. برخي از پژوهشگران آن را مشتق از ريشة عبري "ص ـ ب ـ ع) به معناي فرو رفتن در آب (و به اصطلاح تعميد كنندگان) دانستهاند و اين گفته دور از اعتقاد آنها نيست; چرا كه صابئين براي آب، احترام خاصي قائلند; وجوه ديگري نيز گفته شده است.(ر.ك: اعلام القرآن خزايلي، صابئين / لغت نامة دهخدا.)
ذكر صابئين در رديف مؤمنان و يهود و نصارا نشان ميدهد كه آنان مردمي متدين به يكي از اديان آسماني بوده و به خداوند و قيامت نيز ايمان داشتهاند.
دربارة چگونگي آيين و اعتقاد صابئين، بين مفسران و علماي ملل و نحل اختلاف است. علت اختلاف دربارة اين طايفه آن است كه آنان اصرار زيادي در نهان داشتن آيين خود دارند و از تبليغ دين خود منع ميكنند.
به نظر برخي از محققان، آنان پيروان حضرت يحيي بن زكريا8 هستند كه به انحراف كشيده شدهاند. برخي از محققان نيز صابئين را از نظر محل سكونت و عقايد و كيفيت پيدايش به دو دسته تقسيم كردهاند:
يكي صابئين موحد كه از يهوديت و يا مسيحيّت به پرستش كواكب ميل كردهاند و ديگر صابئين مشرك كه از ابتدا، آيينشان ستاره پرستي بوده است.
البته تقسيمات ديگري نيز دربارة صابئين از سوي پژوهشگران مطرح است كه به جهت رعايت اختصار از بازگو كردن آنها خودداري ميكنيم.(ر.ك: اعلام القرآن خزايلي، صابئين.)
ناگفته نماند كه شماري از پيروان اين آيين، هم اكنون در خوزستان (كنار رود كارون) و اهواز، خرمشهر، آبادان و شادگان به سر ميبرند. جمعيت آنان رفته رفته كم شده، آيينشان رو به انقراض است.(ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 288 ـ 291 / ملل و نحل، مذهب صابئين / قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، مدخل صابي / تفسير كوثر، يعقوب جعفري، ج 1، ص 192 ـ 242، انتشارات هجرت / پژوهشي دربارة صابئين مؤلف.)
6. اسلام; شريعت اسلام، طبق آيات داراي ويژگيهاي ذيل است.
كتابش قرآن با ويژگيهاي منحصر به فرد (بقره،176)، پيامبرش، آخرين پيامبر (احزاب،40)، احكامش پيشرفتهتر و كاملتر از شرايع قبلي (صف،6).
(ر.ك: درآمدي بر تاريخ اديان در قرآن، عبدالرحيم گواهي.)
مسیحیان یگانه پرست هستند یا خیر؟ لطفا در مورد اعتقادات مسیحیان توضیح دهید!
سلام مجدد
در مورد اعتقادات مسیحیان باید عرض کنم که آنها حضرت عيسي(ع)، را پسر خدا ميدانستند و به گفتة بعضي از مفسران، هنوز هم اين عقيده در ميان خيلي از مسيحيان باقي است.(تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 13، ص 142، دارالكتب الاسلامية.)
از جمله عقايد رايج بين مسيحيان، رهبانيت است; يعني ترك دنيا و لذتهاي مادي آن، ترك ازدواج و پشت پا زدن به وظايف اجتماعي، انتخاب صومعهها براي عبادت; اسلام با اين نوع رهبانيت، به شدت مخالف بوده و پيروان خود را از آن نهي كرده است.
پيامبر اكرمفرمودهاند: "لارهبانية في الاسلام".(مجمع البحرين، مادة رَهَب.)
مسيحيت به فرقه هاي مختلفي تقسيم شده است و هم اكنون حدود 50 فرقه شناخته و فعال مسيحي در جهان معاصر وجود دارد. اما از اين ميان سه فرقه بزرگ، داراي پيرواني و معروفيت بيشتري هستند كه عبارتند از: «كاتوليك، ارتدوكس و پروتستان».
يك - مذهب كاتوليك:
پيروان كليساي دوم هستند كه تحت رياست عاليه پاپ - واقع در واتيكان - اداره مي شود. اساس كليساي كاتوليك «عموميت، خدمت، الفت و اتحاد» است. كليساي كاتوليك خود را نماينده حقيقي عيسي مسيح مي داند و به اين دليل براي خود عموميت و اتحاد عقيده و آداب مذهبي و خدمت و ولايت و تقدس قائل است.
پنج اصل زير را مي توان اساس مذهب كاتوليك - البته پس از اصلاحات متعدد - دانست:
1. اخبار و سنن كاتوليك برابر و هم وزن كتب مقدس است و منبع حقيقت و سرچشمه اختيارات روحاني مي باشد.
2. كتاب مقدس معتبر همان نسخه لاتيني آن است.
3. ترجمه كتاب مقدس از زبان لاتيني، حق انحصاري كليساي كاتوليك است.
4. مقدسات سبعه (تعميد، قرباني، توبه، اعتراف، تناول، ازدواج، مسح بيماران در حال مرگ) همان است كه كليسا در قرون وسطي رسما پذيرفته است.
5. نجات و رستگاري تنها بستگي به ايمان دارد ولي ايمان عامل حصول آن نيست و اعمال صالحي مستوجب عفو و غفران الهي نيست.
دو - مذهب ارتدوكس:
پس از تجزيه امپراتوري روم به روم شرقي و غربي، در كليساي كاتوليك انشعابي حاصل شد و كليساي شرقي به نام ارتدوكس نام گرفت و از كليساي كاتوليك جدا شد. پيروان ارتدوكس در مخالفت با كليساي كاتوليك، مفاهيم، برزخ، بي آلايش، برائت از گمراهي و عدم امكان اشتباه پاپ را قبول ندارند. كشيشان آنان نيز به خلاف كشيشان مذهب كاتوليك ازدواج مي كنند و مراسم عبادي را به زبان محلي مي خوانند نه زبان لاتين. حتي شكل كليساهاي ارتدوكس با كليساهاي كاتوليك متفاوت است. اصول فرائض اين مذهب در «تعميد، اداي شهادت، مسح روغن مقدس، تناول، توبه، مسح بيماران و ازدواج» خلاصه مي شود.
سه - مذهب پروتستان:
دومين و بزرگترين انشعاب در درون مذهب كاتوليك است كه در برابر سخت گيري ها و انحرافات فراواني اين مذهب انجام شد. مخالفت با قدرت الهي پاپ اصلي ترين نقطه مقابل پروتستانيزم با مذهب كاتوليك است. ازدواج كشيشان، عدم نياز بر وجود روحاني در ارتباط با خدا، عدم اجبار در اعتراف به گناه، عدم نياز به كليسا و روحانيت در فهم اصول عقايد از ديگر اصول اين مذهب است. اين مذهب داراي فرقه هاي متعددي است. اصول شعائر و مراسم مذهبي پروتستان عبارت است از: «تعميد، اعتراف غير اجباري، تناول و افطار، تلاوت كتاب مقدس، حضور در كليسا و قرائت ادعيه لوتر و ازدواج» است.
براي اطلاع بيشتر نگاه کنید به کتب:
- مبلغي آباداني، تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 2، ص 815 - 784 ، انتشارات حر، تهران
- جان ناس، تاريخ جامع اديان از آغاز تا امروز، ترجمه علي اصغر حكمت، ص 473 - 406
آیا خداوند با فرستادن ادیان مختلف،آرام آرام سطح ادیان را بالا برد و پس از آمدن دین بعدی،دین قبلی باطل شد یا خداوند با ادیان مختلفی را فرستاد که هر کدام را که ترجیح دادیم،انتخاب کنیم؟؟؟؟؟؟
در واقع و از نظر قرآن كريم، دين خدا از آدم تا خاتم يكي است و اختلاف در دين وجود ندارد. همه پيامبران به يك مكتب دعوت ميكردهاند. اصول مكتب انبيا كه دين ناميده ميشود، يكي بوده است. تفاوت شرايع آسماني در يك سلسله مسايل فرعي و شاخهاي بود، كه به حسب مقتضيات زمان و خصوصيات محيط و ويژگيهاي مردمي كه دعوت شدهاند، متفاوت ميشد. همه شكلهاي متفاوت و اندامهاي مختلف، يك حقيقت و به سوي يك هدف و مقصود بوده است.
تفاوت ديگري در سطح تعليمات بوده كه پيامبران بعدي به موازات تكامل بشر در سطح بالاتري تعليمات خويش را كه همه در يك زمينه بوده القا كردهاند مثلاً تعليمات اسلام در مورد مبدا و معاد و جهان و معارف پيامبران پيشين از نظر سطح مسايل تفاوت دارد. به تعبير ديگر بشر در تعليمات انبيا مانند يك دانشآموز بوده كه او را از كلاس اول تا آخرين كلاس بالا برند.
مكتب پيامبران تدريجاً بر حسب استعداد جامعه انساني عرضه شده تا بدان جا كه بشريت رسيده است، به حدي كه آن مكتب به صورت كامل و جامع توسط حضرت محمد (ص) عرضه شد. از نظر قرآن آن چه وجود داشته و همه پيامبران عرضه كردهاند، دين بوده است، نه اديان، قرآن دين خدا را از آدم تا خاتم يك جريان پيوسته معرفي ميكند، نه چند تا، و يك نام روي آن ميگذارد و آن "اسلام" است. البته مقصود اين نسبت كه در همه دورهها دين خدا با اين نام خوانده ميشده، بلكه مقصود اين است كه حقيقت دين داراي ماهيتي است كه بهترين معرف آن لفظ اسلام است.(1) از اين رو ميگويد: "ان الدين عند الله الاسلام؛ دين نزد خدا اسلام است".(2) يا ميگويد: "ابراهيم نه يهود و نه نصراني، بلكه حقجو و مسلمان بود".(3)
پس دين خدا كه از طرف پيامبران الهي عرضه شده، يكي بوده است، با آن خصوصيتي كه گفته شد و مردم در دورانهاي پيامبران موظف بودهاند از شريعت پيامبر زمان خود پيروي نمايند، به لحاظ اين كه در آن زمان دين به شكل كامل تر از زمان گذشته عرضه ميشود، تا برسد به دوران خاتميت كه همه مردم پس از بعثت رسول اكرم (ص) بايد از دين او كه دين اسلام است تبعيت نمايند.
پي نوشتها:
1. مرتضي مطهري، وحي و نبوت، ص 165.
2. آل عمران، (3) آيه 19.
3. همان، آيه 67.
4. آل عمران (13) آيه 19.
آیا پس از بالغ شدن فرزند،باید انتخاب دین رو به عهده خودش قرار بدیم یا خیر؟
دوست عزیز
راه انتخاب دين و مذهب براي همه باز است و كسي راه پذيرش آزادنه دين و مذهب را بر ديگري نبسته است، زيرا دين كه از يك سلسله اعتقادات قلبي ريشه و مايه ميگيرد، ممكن نيست تحميلي باشد.
زور و اجبار در اعمال و حركات ما ميتواند اثر بگذارد اما نه در افكار و اعتقادات و امور دروني و قلبي. با تهديد و به كار بردن اسلحه ميتوان كسي را مجبور كرد از جايش بلند شود يا فحش بدهد، يا حركتهاي زشت انجام دهد، يا نماز بخواند يا پول خرج كند، ولي نميتوان به او گفت: مجبوري به خدا يا پيامبر يا امام اعتقاد و ايمان داشته باشي، زيرا اعتقاد و ايمان امر دروني و قلبي است كه از راههاي خاص ايجاد ميشود، نه از طريق تهديد و ارعاب و اجبار.
ممكن است كسي كه مورد ضرب و جرح و شكنجه قرار گيرد، به اجبار اقرار به مطلبي بكند، ليكن اين اقرار فقط لفظي است، نه اعتقاد و ايمان، پس اصولاً انتخاب دين و مذهب همواره با اختيار انسان صورت ميگيرد و قابل اجبار نميباشد. اگر كسي از روي ناچاري به مسايلي اظهار عقيده نمايد، در واقع عقيده ندارد، بلكه فقط به ظاهر عقيدهمندي شود.
قرآن كريم در مورد اين كه دين قابل اكراه نيست ميفرمايد: "لا اكراه في الدين؛ در قبول دين اكراهي نيست".(بقره(2) آيه 256.) يا در آيهاي ديگر ميفرمايد: "بشارت بده به بندگان من كه سخنها را ميشنوند و بهترين را انتخاب و پيروي ميكنند". كاملاً مشخص است هنگامي كه خداوند ميفرمايد: بايد سخنها و عقايد مختلف را شنيد، راه براي انتخاب انسان باز است و خداوند ابزار لازم براي تحقيق را (كه عقل و خرد است) در اختيار او قرار داده است، پس راه تحقيق را خداوند باز گذاشته و حتي تشويق و ترغيب و بلكه تحقيق را واجب دانسته، ابزار لازم براي شناخت دين حق را در اختيار انسان قرار داده است. در عين حال دستور و فرمان داده كه انسان بهترين عقايد و دين حق را بپذيرد، بنابراين، معناي آزادي در انتخاب عقيده اين نيست كه انسان ميتواند هر عقيده (گرچه عقيده خرافي و باطل) را بپذيرد، بلكه معنايش اين است كه لازم است انسان درباره دين حق، تحقيق كند و پس از روشن شدن حقانيت، آن را بپذيرد. اگر از روي هوا و هوس و خواستهها و منافع باطل خود، از دين باطل پيروي نمايد، مسئول است و در آخرت مورد بازخواست و كيفر قرار ميگيرد.
دين اسلام فطري است. اگر فردي به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انكار نداشته باشد، به صورت طبيعي و معمولي به آن ايمان ميآورد. دليلي براي اكراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انكار و عناد آن را پذيرا است. بنابراين، انسان حق ندارد از آزادي سوءاستفاده كند و به بهانه آزادي، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگيرد و امنيت فكري و فرهنگي اجتماع را متزلزل و مختل نمايد.
اين سخن نيز مورد پذيرش عقل و عرف است.
حال اگر فردي در خانواده مسلمان تشخيص داد كه دين اسلام بر حق نيست، ميتواند دين ديگر را انتخاب كند، اما در جامعهاي كه براساس اعتقادات و باورهاي ديني، قوانين، رفتارهاي اجتماعي و فردي، اميال و آرزوهاي انسانها ارزشهاي اخلاقي شكل گرفته كه هر يك از اين موارد كاركردهاي بسياري در زندگي فردي و اجتماعي دارد، حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضعگيري نموده و درصدد تخريب آنها باشد، زيرا آثار نامطلوب در زندگي فردي و ا جتماعي ايجاد خواهد كرد و باعث تزلزل اركان اجتماعي خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت كه افكار عمومي و ايمان مردم را متزلزل ميكند، اظهار آن روا و شايسته نيست، و با وجود يك سري شرايط اسلام با مرتد برخورد ميكند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنيت فكري و فرهنگي جامعه آسيبي وارد نكرد، به او كاري ندارند و حكم ارتداد نداشته و عقيدهاش نزد خودش محترم است.
اين كه خدا با او چگونه برخورد ميكند، تنها خدا ميداند كه وي صداقت دارد يا از روي عناد و لجاجت به اين عقيده روي آورده است. خداوند فرداي قيامت بر پايه عدل و حكمت، با او رفتار خواهد كرد. همو فرموده است: "اگر حجت بر كسي تمام نشده باشد، مؤاخذهاش نميكند.(اسراء (17) آيه 15.) ميگويد: هر قدر كه عقلش خوبيها را كه درك كرده، به آن عمل كرده است، ثواب و پاداش دريافت ميكند و به هر اندازه، در عمل، كوتاهي و يا ضد باورش را انجام داده است، جزا و كيفر ميبيند.