باشه بي معرفت !

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
باشه بي معرفت !

عصر روز دفن ايشان ، كنار مزارشان نشسته بودم كه جواني گريه كنان در كنارم نشست حال حرف زدن نداشتم اما حرفهايش را شنيدم ، گفت:
من آقاي بهجت را نمي شناختم ، 8 ماه قبل مرا آوردند قم و به مسجد ايشان رفتيم ، پايين جا نبود ، بهمين خاطر بالا رفتم و جلوي نرده ها نشستم ايشان آمد و به همه نگاه كرد و دعا خواند .
من [با خودم] گفتم "باشه بي معرفت" (عبارت اوست) يك نگاه هم به من نكردي !
بلافاصله ايشان سرشان را بلند نموده و به من نگاهي كردند كه تا عمق وجودم را سوزاند، از آن لحظه به بعد چنان سوختم و متحول شدم كه وقتي از قم مي رفتم ، لحظه شماري مي كردم تا هفته بعد بيايد و من بيايم و ايشان را ببينم اما حالا ...

منبع : كتاب حضرت آقا ص 51

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
یاد باد آنکه چو چشمت بعتابم می کشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

هنوز بسیار جوان بودم کمتر از 27 سال سن داشتم وتازه شروع به ادامه ی تحصیل کرده بودم . بعد از مدتهای طولانی از دوره ی راهنمایی شروع کرده بودم ودر آن زمان سال سوم دبیرستان بودم .

جوانی بود وخامی !

روزی یکی از دوستان بسیار مؤمن ؛ بنده را به جلسه ی درس اخلاق بزرگواری دعوت کرد .

از بنده انکار واز ایشان اصرار !!! با کلی اکراه با او به جلسه رفتم !
جلسه در مورد جبر واختیار انسان بود .

اصلا" از مطالب چیزی نفهمیدم ودر حالی که بسیار کسل بودم با خودم فکر میکردم که ای کاش خدا به ایشان کمی هم وجاهت ظاهر عنایت میکرد وحتی از ذهنم گذشت که خدایا تمام قدرت خود را در زشت خلق کردن هم نشان دادی!!! :geryeh:اکنون از یاد آن فکر هم بسیار شرمنده ام :ghaiem: .

جلسه تمام شد وبنده به همراه دوستم قصد خارج شدن داشتیم که استاد (روحی فداه) بنده را با نام صدا زدند از دوستم بسیار دلخور شدم و اعتراض کردم که چرا نام بنده را به ایشان گفته اند ! اما دوستم حتی قسم خورد که هرگز نام بنده را به ایشان نگفته!!!. به هر حال نزد ایشان رفتیم .فرمودند :
فلانی هفته ی آینده باز هم می آیید ؟ با جسارت گفتم نه ! پرسیدند چرا؟
گفتم از مطالب چیزی نمی فهمم ! فرمودند پس به کلاس جمعه ی ما بیا !!! گفتم ببخشید فرزندان کوچکی دارم که باید به آنها برسم!
لبخندی زدند و فرمودند اما شما میآیی !!!ومن در حالیکه می خواستم زودتر بیرون بروم گفتم دلیلی برای آمدن من نیست !!! وایشان در کمال حیرت بنده فرمودند : چرا یک دلیل خوب هست .میایی تا زیبا نگریستن بر مخلوقات خدا را یاد بگیری .و به خدا نگویی که در زشت آفریدن هم قادر مطلقی !!!

انگار که به من گفته باشند بی معرفت این همه کمال نفس را بر جمال ظاهر میفروشی؟:geryan:
در مدت دوسال ونیم افتخار کمترین شاگرد ایشان بودن ؛ بر من حجابی را برگرفت که عالم خلقت را جز زیبایی مطلق که تجلی نور خدایی است نمیتوانم ببینم .

روحش شاد وقرین بهشت برین باد .

برگرفته از خاطرات یکی از شاگردان علامه جعفری (روحی فداه)

............................................................................... حق یارتان :roz:..............................................................................

سلام
چه خوب که از خوبان یاد می شود
و چه بد که از خوبان نیستم
وچه خوب که امیدواریم از خوبان شویم
موفق در پناه حق

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

چه خوب که از پاکان یاد میکنیم . وچه بد که این پاک طینتان اندکند .

وچه خوب که تلاش کنیم پاکی دل وضمیر را از ایشان بیاموزیم .


................................................................ حق یارتان :roz:.............................................................................

موضوع قفل شده است