مردم غزه و شهادت؟ آیا سنی هم شهید محسوب می شود؟
تبهای اولیه
سلام و عرض ادب
میدونیم که کسی که ولایت علی بی ابی طالب و اولاد پاک و مطهرشون رو قبول نداشته باشه هیچ عمل و عبادتی ازش قبول نمیشه. حالا سوال من اینه که اولا مردم غزه سنی هستند؟ دوما اینکه سنی ها هم مگر شهید محسوب میشوند؟ اصلا مگر بهشتی هستند؟
ممنونم
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان
امام خمینی(ره) فرمورد: «فلسطین پاره تن اسلام است»
قبل از اینکه درباره ساکنین این منطقه صحبت کنیم باید به این نکته توجه داشته باشیم که این سرزمین به گفته امام رحمه الله علیه پاره تن اسلام است و طرف مقابل ما نیز اسرائیل نجس و منحوس است که در مقابل اسلام ایستاده است.
در مورد مذهب فلسطینیان گفتنی است که بيشتر مردم فلسطين، پيرو مذهب شافعي هستند؛ ابوعبدالله محمدابن ادريس شافعي، رهبر اين فرقه، متولد غزه بوده است. «الموسوعة الميسرة في الاديان و المذاهب المعاصرة، مانع بن حماد الجهني، ج 2، ص ۱۲۴» نکته قابل توجه اینکه در ميان فرقه هاي چهارگانه اهل سنت، نزديک ترين فرقه به تشيع از نظر علاقه و احترام به اهل بيت و احکام فقهي، همين فرقه شافعي است.
شهید مطهری نیز در مورد مذهب فلسطینی ها بیاناتی دارند که ناصبی بودن ان ها را مردود و شافعی بودنشان را تأیید می کنند (ر.ک: شهيد مطهري،آشنايي باقرآن، جلد۴، پاورقي صفحه ۳۲)
شافعیان به تبعیت از امام شافعی نسبت به اهل بیت به ویژه امام حسین علیهالسلام ارادت ویژه دارند. علاقه امام شافعی به خاندان رسالت باعث نزدیکی هر چه بیشتر پیروان این مذهب با شیعیان علی ابن ابیطالب علیهالسلام شده است. ارادت و علاقه امام شافعی به اهل بیت پیامبرچنان بود که برخی از اهل سنت او را شیعه پنداشتند و حتی جهت محاکمه به بغداد برده شد. ( ر.ک : سیمای علی از منظر اهل سنت، 176)
از سوی دیگر بسیاری از مردم مسلمان فلسطین شیعه می باشند و بسیاری از افراد مبارز فلسطینی و حتی برخی از رهبران آنها، شیعه می باشند حتی برخی از مساجد در فلسطین به نام اهل بیت (علهیم السلام) است.
در مورد بهشتی بودن اهل سنت، بسیاری از بزرگان از جمله امام خمینی و علامه طباطبایی (رحمه الله علیهما) بر این بارواند کسانی که جاهل قاصرند؛ یعنى حق بر ایشان روشن نشده و راه حق برایشان مشخص نگشته، پس این گروه معذور دانسته شدهاند[طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 127، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق] بر خلاف کسانی که جاهل مقصراند؛ یعنی در نشناختن راه حق کوتاهی کردهاند.
در رابطه با مردم فلسطین، بسیاری از آنها جاهل قاصری هستنند که با جهل، از مذهب شیعه رویگردان شده اند نه آنکه با علم به حقانیت از پذیرش آن سر باز زنند. جاهل قاصر معذور بوده و اهل بهشت است به خلاف جاهل مقصر که اهل جهنم می باشد.
در روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمود«مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِيدا»( مجلسی،محمد باقر، بحار الانوار، چ دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا،ج 1، ص 186) هر كس بر محبت آل محمّد از دنيا برود شهيد مرده است.
مردم فلسطین همچنانکه گفته شد یا شیعه هستند و یا سنی شافعی، که محبت اهل بیت علیهم السلام دارند؛ لذا کسانی که به دست اسرائیل ملعون کشته می شوند، مسلمانی بوده که در برابر رفع ظلم جان خود را از دست داده است.
معیار و ملاک اطلاق نام شهید (طبق روایت فوق) مرگ مسلمان در راه خدا است و در صورتی که این افراد با حب به اهلبیت، جان خود را دست دهند شهید محسوب شده و نزد خداوند ماجور خواهند بود.
« این نکته هم یادآوری می شود که مقام شهداء در یک رتبه نیست».
در مورد بهشتی بودن اهل سنت، بسیاری از بزرگان از جمله امام خمینی و علامه طباطبایی (رحمه الله علیهما) بر این بارواند کسانی که جاهل قاصرند؛ یعنى حق بر ایشان روشن نشده و راه حق برایشان مشخص نگشته، پس این گروه معذور دانسته شدهاند[طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 127، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق] بر خلاف کسانی که جاهل مقصراند؛ یعنی در نشناختن راه حق کوتاهی کردهاند.در رابطه با مردم فلسطین، بسیاری از آنها جاهل قاصری هستنند که با جهل، از مذهب شیعه رویگردان شده اند نه آنکه با علم به حقانیت از پذیرش آن سر باز زنند. جاهل قاصر معذور بوده و اهل بهشت است به خلاف جاهل مقصر که اهل جهنم می باشد.
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
از کجا می فهمیم که مردم فلسطین، جاهل قاصر هستند و مقصر نیستند؟
آیا در دنیای امروز و با توجه به گسترش ارتباطات که دنیا را به دهکده ی جهانی تبدیل کرده می توان کسی را جاهل قاصر دانست؟
همانطور که خودتان فرمودید برخی از مردم فلسطین، شیعه اند. چگونه حق برآنان روشن شده اما بر شافعی ها روشن نشده؟
آیا مردم سوریه و بحرین و لیبی هم جاهل قاصرند؟
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
از کجا می فهمیم که مردم فلسطین، جاهل قاصر هستند و مقصر نیستند؟
آیا در دنیای امروز و با توجه به گسترش ارتباطات که دنیا را به دهکده ی جهانی تبدیل کرده می توان کسی را جاهل قاصر دانست؟
همانطور که خودتان فرمودید برخی از مردم فلسطین، شیعه اند. چگونه حق برآنان روشن شده اما بر شافعی ها روشن نشده؟آیا مردم سوریه و بحرین و لیبی هم جاهل قاصرند؟
با سلام و عرض ادب
به اعتقاد بسیاری از علما نه تنها بسیاری از کفار جاهل قاصر هستند بلکه بسیاری از اهل سنت جاهل قاصر هستند، جاهل قاصر بودن ربطی به گسترش ارتباطات ندارد، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای «حفظه الله» در پاسخ به این پرسش که منظور از جاهل قاصر چيست؟ این چنین پاسخ گفته اند: « جاهل قاصر کسى است که احتمال نمىداده که کارش اشتباه است و يا امکان سؤال و دسترسى براى جواب نباشد».
بسیاری از اهل تسنن (به غیر از برخی بزرگان و علمای ان ها) حتی احتمال هم نمی دهند که مذهب شان بر خلاف واقع می باشد انسان وقتی چنین احتمالی ندهد جاهل قاصر می شود بله اگر احتمال بدهد و دنبال حقیقت نباشد جاهل مقصر محسوب می شود چون احتمال خلاف واقع را داد اما به دنبال حقیقت نرفت؛ لذا جاهل مقصر محسوب شده و معذور عند الله نیست.
آن عده از اهل سنت که راه حق را پیدا کرده و شیعه شدند دلایل متفاوتی می تواند داشته باشد، این دلیل نمی شود که سایر مسلمانان فلسطین را جاهل مقصر بنامیم. همچنانکه برخی از شیعیان، احتمال خلاف واقع بودن مذهب برحق شیعه را نمی دهند بسیاری از اهل تسنن ( با توجه به تبلیغات مسموم علمایشان) نیز احتمال خلاف بودن عقایدشان را نمی دهند وقتی احتمال خلاف نباشد دین خود را بر حق می داند.
متأسفانه اهل سنت در خفقان اطلاعاتی بسر می برند، نه تنها اجازه نمی دهند حقایق و معارف شیعه به گوش ان ها برسد، بلکه با تبلیغات مسموم شیعه را مذهبی غیر واقع معرفی می کنند و در عوض اهل سنت را پیرو واقعی رسول الله صل الله علیه و آله معرفی می کنند در چنین وضعیتی مردم عادی گوششان به علمایشان است وچیزی جز این نمی فهمند. اما اگر فرصتی پیش امد و شخص کارامد و خبره ای وارد این مناطق شد براحتی می تواند با بیان معارف اهل بیت و با شگرد های خاص خود، اهل سنت را آگاه کرده و حداقل جرقه احتمال خلاف واقع بودن مذهبشان را ایجاد کند.
تشیع در فلسطین سابقه طولانی دارد برخی از شیعیان فلسطین از ابتدا شیعه بودند و برخی هم اخیرا به تشیع گریدند در این ارتباط لینک زیر را مطالعه بفرمایید:
در ثانی مسلمانان به حکم سخن پیامبر اکرم صل الله علیه واله که فرمود: هر که شب را به صبح آورد و همتی در امور مسلمانان نداشته باشد، او مسلمان نیست.( مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 164) وظیفه دارند، به قدر توان از مبارزات فلسطین حمایت کنند. حتی اگر مسلمان هم نبودند، از لحاظ انسانی و به جهت عدالت خواهی که در وجود هر انسان آزاد مرد و مسلمان است، باید از آن ها حمایت کند.
با سلام و عرض ادببه اعتقاد بسیاری از علما نه تنها بسیاری از کفار جاهل قاصر هستند بلکه بسیاری از اهل سنت جاهل قاصر هستند، جاهل قاصر بودن ربطی به گسترش ارتباطات ندارد، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای «حفظه الله» در پاسخ به این پرسش که منظور از جاهل قاصر چيست؟ این چنین پاسخ گفته اند: « جاهل قاصر کسى است که احتمال نمىداده که کارش اشتباه است و يا امکان سؤال و دسترسى براى جواب نباشد».
بسیاری از اهل تسنن (به غیر از برخی بزرگان و علمای ان ها) حتی احتمال هم نمی دهند که مذهب شان بر خلاف واقع می باشد انسان وقتی چنین احتمالی ندهد جاهل قاصر می شود بله اگر احتمال بدهد و دنبال حقیقت نباشد جاهل مقصر محسوب می شود چون احتمال خلاف واقع را داد اما به دنبال حقیقت نرفت؛ لذا جاهل مقصر محسوب شده و معذور عند الله نیست.
آن عده از اهل سنت که راه حق را پیدا کرده و شیعه شدند دلایل متفاوتی می تواند داشته باشد، این دلیل نمی شود که سایر مسلمانان فلسطین را جاهل مقصر بنامیم. همچنانکه برخی از شیعیان، احتمال خلاف واقع بودن مذهب برحق شیعه را نمی دهند بسیاری از اهل تسنن ( با توجه به تبلیغات مسموم علمایشان) نیز احتمال خلاف بودن عقایدشان را نمی دهند وقتی احتمال خلاف نباشد دین خود را بر حق می داند.
متأسفانه اهل سنت در خفقان اطلاعاتی بسر می برند، نه تنها اجازه نمی دهند حقایق و معارف شیعه به گوش ان ها برسد، بلکه با تبلیغات مسموم شیعه را مذهبی غیر واقع معرفی می کنند و در عوض اهل سنت را پیرو واقعی رسول الله صل الله علیه و آله معرفی می کنند در چنین وضعیتی مردم عادی گوششان به علمایشان است وچیزی جز این نمی فهمند. اما اگر فرصتی پیش امد و شخص کارامد و خبره ای وارد این مناطق شد براحتی می تواند با بیان معارف اهل بیت و با شگرد های خاص خود، اهل سنت را آگاه کرده و حداقل جرقه احتمال خلاف واقع بودن مذهبشان را ایجاد کند.
تشیع در فلسطین سابقه طولانی دارد برخی از شیعیان فلسطین از ابتدا شیعه بودند و برخی هم اخیرا به تشیع گریدند در این ارتباط لینک زیر را مطالعه بفرمایید:در ثانی مسلمانان به حکم سخن پیامبر اکرم صل الله علیه واله که فرمود: هر که شب را به صبح آورد و همتی در امور مسلمانان نداشته باشد، او مسلمان نیست.( مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 164) وظیفه دارند، به قدر توان از مبارزات فلسطین حمایت کنند. حتی اگر مسلمان هم نبودند، از لحاظ انسانی و به جهت عدالت خواهی که در وجود هر انسان آزاد مرد و مسلمان است، باید از آن ها حمایت کند.
ممنون از وقتی که گذاشتید. سپاسگزارم.
حال دو سوال دیگر پیش می آید
من که شیعه هستم اگر یک وقت احتمال ضعیفی بدهم که "نکنه شیعه بر حق نباشه!!" و بترسم از اینکه فقط از والدینم اطاعت کردم ، اما بعدش نروم تحقیق و بررسی کنم، گناه کار هستم یا نه؟
با توجه به توضیح های شما اگر یک کشوری که حتی مردمش ناصبی و وهابی اند هم مورد تجاوز دشمن قرار بگیرند باید از آنها دفاع کرد و به آن کشور مورد حمله کمک نمود. آیا این سخن صحیح است ؟؟؟
سلام و عرض ادب
میدونیم که کسی که ولایت علی بی ابی طالب و اولاد پاک و مطهرشون رو قبول نداشته باشه هیچ عمل و عبادتی ازش قبول نمیشه. حالا سوال من اینه که اولا مردم غزه سنی هستند؟ دوما اینکه سنی ها هم مگر شهید محسوب میشوند؟ اصلا مگر بهشتی هستند؟
ممنونم
سلام علیکم،
کارشناس محترم پاسخ کافی و وافی دادهاند ... حقیر فقط خواستم یادآوری کنم که بسیاری از شهدای جنگ تحمیلی خودمان هم مثلاً ارمنی بودند یا به ادیان دیگر بودند.
مطالبی که از اینجا به بعد مینویسم را مطمئن نیستم و فقط در مقام همفکری خدمتتان عرض میکنم:
در مورد شهادت بحث زیادی است و شهادت مرتبه دارد، بالاترین مرتبهی آن شهادت در معرکه است، مطمئن نیستم ولی اگر درست فهمیده باشم این شهادت در معرکه نیاز به اذن ولی دارد و کسی که سر خود برود کاری کند و در آن کار بمیرد لزوماً شهید معرکه نمیشود مگراینکه مثلاً اذن عام در مورد آن کار داده شده باشد ...
[spoiler]
با توجه به اینکه محبت اهل بیت علیهمالسلام و دشمنان ایشان لعنهمالله همزمان و باهم در یک دل جای نمیگیرند کسانی که محبت اهل بیت علیهمالسلام را داشته باشند دوستی دشمنانشان را نخواهند داشت مگر آنکه آن دشمنان را نشناسند و خبر اشتباه به ایشان داده باشند، اگرچه تعیین این محبت تنها به اقرار زبانی نیست ... بلکه بحث تمایل به خوبی و تمایل به شر در این بین مطرح است ... تمایل به علم در مقابل خود را به خواب زدن و میل به جهالت. تازه با این حساب فرد تنها محب اهل بیت علیهمالسلام میشود و محب بودن برای شیعه شدن لازم است ولی کافی نیست، محبت هر وقت از حدی بیشتر شود که منشأ تمام اعمال انسان شد تازه شخص شیعه به حساب میآید ... اینکه ما خودمان را شیعه میدانیم شیعهی اصطلاحی است و نه لزوماً شیعهی حقیقی ... همچنانکه بسیاری هم هستند که مسلمان اصطلاحی هستند و نه مسلمان حقیقی. مسلمان حقیقی یعنی تسلیم خداوند بودن ولی برای بسیاری از ما نعوذبالله خداوند ابزار زندگی دنیاست ...
مطمئن نیستم ولی اگر بهم خبر بدهند که بسیاری از غیرمسلمانان ظاهری در قیامت مسلمان شیعه برانگیخته میشوند و بسیاری از مسلمین ظاهری کافر محشور میشوند تعجب نمیکنم ...
شاید هم کلاً اشتباه کنم ... خدا میداند و خلفای خدا و علمای دین خدا[/spoiler]
من که شیعه هستم اگر یک وقت احتمال ضعیفی بدهم که "نکنه شیعه بر حق نباشه!!" و بترسم از اینکه فقط از والدینم اطاعت کردم ، اما بعدش نروم تحقیق و بررسی کنم، گناه کار هستم یا نه؟
بله جاهل مقصر خواهید بود ... دین اسلام بر پایهی فطرت الهی و عقلانیت است. از شما در قیامت حجت خواهند خواست. شما فرض کنید که یکی از مراجع را قبل داشته باشید و از او تقلید کنید بعد در قیامت از شما بپرسند که چرا این کار را کردی و شما بفرمایید چون فلان عالم شیعه گفت! بعد بپرسند که چرا حرف او را گوش دادی و شما بفرمایید که چون سفارش شدهی معصوم علیهالسلام بودند که از فقها باید تقلید کرد ... بعد از شما بپرسند که معصوم را برای چه فکر کردی که باید اطاعت کنی؟ اگر این زنجیره را به خود خداوند نتوانید برسانید و جایی از آن اشکال باشد و حکم به حاکم اصلی که خداست برنگردد یک جای کار میلنگد ... این حجت دیگر حجت قابل قبولی نخواهد بود ... مثلاً یکجا یک نفر بگوید من مرجع تقلید داشتم چون پدرم هم داشت بعد به او میگویند که کافران را هم گفتیم چرا بت میپرستید و آنها گفتند چون پدرانمان میپرستیدند! بعد هم اضافه میکنند که آیا قابل قبول نبودن این استدلال را برای شما در قرآن بیان نکرده بودیم؟ شما هم میفرمایید چرا خوانده بودم ...
عمل وقتی درست است که اطاعت از خدا باشد ... نه اطاعت از والدین ... نه همسرایی با عموم مردم جامعه ... نه تبعیت از بیشتر مردم جهان ... نه بر اساس مطالعات آماری روی ادیان یا تشخیص خود شخص یا چیز دیگر ... اطاعت باید از خدا باشد. کسی که خدا را نمیداند که وجود دارد یا خیر عبادتش برای خدا رنگ اشرف مخلوقات بودن را دارد؟ کسی که نداند خداوند یکی است یا دوتا چطور به یک نحو خاص نماز میخواند؟ کسی که نمیداند قرآن کتاب خدا هست یا خیر چطور به احکامی که از آن استخراج شده اعتماد میکند؟ و الی ما شاء الله مثال دیگر ...
به همین دلایل در فقه ما پذیرش اصولالدین به صورت تقلیدی مجاز نیست و کسی که اصولالدین را (از راه قابل قبولش) نپذیرفته باشد سایر اعمالش هم روی هواست ...
پس کسی که شک کند وظیفه دارد که به شک خود بها داده و در موردش تفکر و تحقیق و مشورت کند ... استخاره و فرض کنیم و غیره ندارد ... یا با عقل یا با فطرت و یا ترکیبی از این دو باید پاسخ شک و شبهات را داد ... اگر در این دنیا همین موارد اصلی دین را هم نخواهیم بفهمیم دیگر چه چیز را میخواهیم بفهمیم؟ اینکه فرمول شیمیایی آب h2o است چه اهمیتی خواهد داشت؟
با توجه به توضیح های شما اگر یک کشوری که حتی مردمش ناصبی و وهابی اند هم مورد تجاوز دشمن قرار بگیرند باید از آنها دفاع کرد و به آن کشور مورد حمله کمک نمود. آیا این سخن صحیح است ؟؟؟
اگر مظلوم هستند و تشخیص بدهیم که مستضعف فکری هستند بعید نیست کمک رساندن ظاهری به آنها نیز واجب بشود، حقیر نمیدانم ...
اما وقتی افرادی ابراز دشمنی نسبت به اولیاء خدا داشته باشند (مثل ناصبیها) یا ابراز دشمنی با شیعیان آنها داشته باشند (مثل وهابیها) قاعدتاً این افراد از حیطهی اسلامی خارج میشوند (مزد رسالت مودت ذیالقربی است و کسی که این مزد را ندهد سارق است)، حتی اگر مستضعف فکری باشند ... چون اصل دین بر پایهی محبت است (هل الدین الا الحب و البغض). این هم در مقام همفکری بود و مطمئن نیستم که حرفم درست باشد.
یا علی
با سلام و عرض ادببه اعتقاد بسیاری از علما نه تنها بسیاری از کفار جاهل قاصر هستند بلکه بسیاری از اهل سنت جاهل قاصر هستند، جاهل قاصر بودن ربطی به گسترش ارتباطات ندارد،...
سلام علیکم.
استاد گرامی نمیدونم چرا ولی با بیاناتی که اینجا فرمودید بنده نسبت به شیعه بودن دلسرد شدم و ای کاش این تاپیک رو نمیدیدم:Ghamgin: بنده به هیچ وجه با شما بزرگوار نمیخوام بحث کنم.
اینطور که شما میفرمایید پس اکثریت مردم به غیر از عده اندکی اهل نجاتند!
پس مسیحیانی که به تثلیث دچار شده و شرک میورزند و شراب میخورند و احتمالا مطمئن هستند که دینشان بر حق است چه.آندسته از وهابیون قاتل که بر اساس دین خود قتل میکنند و ثواب میبرند و مطمئن هستند چه؟ آندسته از بهاییان چه؟
بر اینها هم 100 درصد حقیقت اسلام مشخص نشده است.
مثلا منه مسیحی بیام زندگیم رو بکنم حالا کلیسا هم برم انجیل هم بخونم مثل خیلیها. معتقد هم باشم اهل نجاتم. همین!؟
پس فطرت خداجویی و حقیقت جویی چی میشه.هر انسانی در هر جای دنیا تا به دنبال حقیقت قدم نگذاره و دنبالش نره که به حقیقت نمیرسه.
مثلا بنده اگر در روستای دور افتاده ای در ژاپن هم باشم با کمی فکر کردن به این موضوع میرسم که : از کجا آمده ام آمدنم بحر چه بود...
با کمی تفکر متوجه میشوم که همه وابسته هستند و هیچکس خالق نیست پس موجودی ورای همه این موجودات برای خلق دنیا باید وجود داشته باشه و غیره خلاصه بگم بعد که فرد ادیان مختلف رو واکاوی کنه نزدیکترین و عقلانی ترین تعریف خدا رو در اسلام پیدا میکنه و بعدش هم با قضیه اینکه مگر میشود پیامبره دین به این بزرگی خودش تعیین جانشین نکنه افراد دیگه بعد از اون جانشین واسش تعیین کنند! و خیلی موضوعات دیگر به حقیقت شیعه پی ببره.
خوده بنده اگر میرفتم دنبال روزمرهگی و تحقیق نمیکردم یا دوتا حدیث و قران یا کلا اصلا وقت نمیزاشتم به حقیقتی میرسیدم با اینکه منابع حقیقی شیعه جلوی چشم بنده بود.
چطور با وجود فطرتی خدا جو و حقیقت جو در نهاد همه ی انسانها اینها قصور ندارند.
در هر حال به نظر بنده مثلا اگر آن روستایی نشین دهکده ای در ژاپن با پی بردن به یک آفریدگار توانا(که همه این توانای را دارند) بدنبال نشانه های آن بگردد و به دلیل فقر یا عدم کفاف سن و غیره نتواند به آن برسد مقصر نیست.
مثلا منه مسیحی بیام زندگیم رو بکنم حالا کلیسا هم برم انجیل هم بخونم مثل خیلیها. معتقد هم باشم اهل نجاتم. همین!؟
پس فطرت خداجویی و حقیقت جویی چی میشه
سلام علیکم
عید سعید فطر بر شما مبارک
بنده حقیر نمی توانم تخصصی برای شما پاسخی داشته باشم زیرا علمش را ندارم اما مطلبی را که از این بحث با علم اندک برداشت کردم می توانم بگویم این است که
1- اگرخداوند بیاید کسی را که جاهل قاصر است مجازات کند آنوقت ما معترض میشویم که چگونه کسی را که نسبت به عملش بی اطلاع است را مجازات میکند ؟مثل اینکه فرزندی در خانه است اصلا اطلاع ندارد در حیاط خانه آب باز است به ذهنش هم خطور نمیکند کسی در حیاط آب را باز کرده باشد،بعد پدر خانه بیاید اورا تنبیه کند که چرا آب را نبستی؟اولین موضع ما نسبت به این رفتار پدر چیست؟ حالا شما همین را در مورد خداوند فکر کنید!
2- ممکن است یک سری عوامل باعث شده باشد فرد جاهل در جهل خود بماند و به حقیقت نرسد و جاهل قاصرشود ! مثلا کسی که نمازش را اشتباه میخواند و نمیداند دارد اشتباه میخواندحالا یک نفر که دشمنی دارد هر کاری میکند که این فرد نتواند متوجه اشتباهش بشود،اینجا جاهل مقصر باید مجازات شود یا دشمنی که باعث شده فرد در جهل خودش بماند؟
3-موردبعداینکه فردی که از اول رفته دنبال اسلام و اسلام را پیدا کرده خب قطعا فیوضات بیشتری هم کسب نموده، تا کسی که جاهل قاصر بوده و هرگز مسلمان نشده و فیضی هم نبرده!
4- و مورد آخر اینکه بهشت درجه بندی دارد و خداوند با علم و حکمت و رحمت خودش نسبت به بندگانش هر بنده ای را در هر درجه ای از بهشت که صلاح بداند قرار میدهد
ببخشید بنده حقیر آنچه را به ذهنم می رسید گفتم اما بنده هم مثل شما منتظرم تا پاسخ صحیح را از استاد بزرگوار بشنوم
التماس دعا ، یا زهرا(س)
من که شیعه هستم اگر یک وقت احتمال ضعیفی بدهم که "نکنه شیعه بر حق نباشه!!" و بترسم از اینکه فقط از والدینم اطاعت کردم ، اما بعدش نروم تحقیق و بررسی کنم، گناه کار هستم یا نه؟با توجه به توضیح های شما اگر یک کشوری که حتی مردمش ناصبی و وهابی اند هم مورد تجاوز دشمن قرار بگیرند باید از آنها دفاع کرد و به آن کشور مورد حمله کمک نمود. آیا این سخن صحیح است ؟؟؟
با سلام مجدد
همانگونه که مراجع تقلید بیان فرمودند دین باید تحقیقی باشد نه تقلیدی لذا صرف اینکه بگویید چون پدر و مادرم شیعه هستند پس من هم شیعه شدم چنین تشیعی بدرد نمی خورد و به عبارت دیگر ارزش چندانی ندارد اما به هر صورت شیعه چون محب اهل بیت علیهم السلام بوده و نسبت به اهل بیت عداوت و کینه ندارد اهل نجات خواهد بود.
مسلمانان فلسطین و مصر و امثال آن همانگونه که عرض شد شافعی هستند و نسبت به اهل بیت علیهم السلام محبت داشته و کینه ای ندارند لذا همین محبت موجب نجات آنان خواهد شد.
پيامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمود: «معرفة آل محمد (ص) برائة من النار، و حب آل محمد (ص) جواز على الصراط و الولایة لآل محمد (ص) امانٌ عن العذاب » (ینابیع المودة، مکتبة بصیرتى قم، ص 22)) شناخت آل محمد رهایى از آتش جهنم، دوستى آنها گذرنامه رد شدن از پل صراط، و ولایت آل محمد (ص) امان نامه اى است از عذاب.
پيامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمود: « ِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ كَافِرا » هر كسى بر بغض آل محمد (ص) بميرد كافر از دنيا رفته است، و بوى بهشت به مشامش نمى رسد( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج27، ص: 115)
شهید مطهری در رابطه با نجات جاهل قاصر می فرماید: «اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بی تقصیر باشد او اهل نجات از دوزخ است».
شافعی ها نه تنها کینه ای نسبت به اهل یت علیهم السلام ندارند بلکه اهلبت علیهم السلام را دوست دارند و چنین کسانی اگر سخن حق به آن ها برسد یقینا حرف حق را خواهند پذیرفت.
شهيد شيخ حسن شحاته، رهبر مستبصر شيعيان مصر و مشهورترين خطيب جمعه مصر ( که برخي سخنرانيهاي او فيالمجلس باعث شيعهشدن 90درصد حضار ميشد.) در ارتباط با اهل سنت مصر می گوید:
« ملت مصر طبیعتاً مردمی دوستدار اهل بیت(ع) هستند. باید بگویم آنچه مردم مصر کم دارند، معرفت و آگاهی است؛ بدون تردید آنها اگر به راستی آل بيت(ع) را بشناسند، آنها را خواهند پذیرفت و اگر حقيقتاً دشمنان خود را بشناسند از آنها اعلام برائت میکنند».
[="][="]مصری ها محب اهل بیت هستند
ناصبی و وهابی دشمن اهلبیت علیهم السلام هستند و یقینا اهل جهنم می باشند، صحبت ما بر سر مردم فلسطین است که شافعی و محب اهلبت می باشند چندین مسجد در فلسطین به نام مبارک اهلبیت مزین شده است.
میدونیم که کسی که ولایت علی بی ابی طالب و اولاد پاک و مطهرشون رو قبول نداشته باشه هیچ عمل و عبادتی ازش قبول نمیشه. حالا سوال من اینه که اولا مردم غزه سنی هستند؟ دوما اینکه سنی ها هم مگر شهید محسوب میشوند؟ اصلا مگر بهشتی هستند؟
سلام علیکم
و اما در مورد مردم مسلمان فلسطین باید خدمت شما بگویم اسلامی که ما توانستیم به آن دست پیدا کنیم (تشیع) واین مردم مسلمان یا هر مسلمانی که دشمنان اسلام نگذاشتند به تشیع دست پیدا کنند،اگر به آن دست یابند جه بسا از من و شما در تشیع محکمتر باشند! این روزها که شاهد به شهادت رسیدن صداها زن و کودک مسلمان در غزه هستیم،اولین چیزی که به چشم می آید اعتقاد محکم آنان به دینشان اسلام است ! فرزندانشان را سر دست میگیرند و با افتخار میگویند در راه خدا دادیم، آنها آن مقداری از اسلام را که توانسته اند بشناسند با اعقاد کامل شناختند و تا پای جان برای حفظ آن ایستاده اند به نظر شما اگر تشیع برآنها عرضه شود و از جهل خود بیرون بیایند عاشقانه و محکم پای تشیع نمی ایستند ؟ ! ما همه مسلمانیم و باید دست به دست هم در برابر دشمنان قسم خورده اسلام بمانیم و فراموش نکنیم فلسطین پاره تن اسلام است
التماس دعا ،یا زهرا(س)
سلام علیکم
و اما در مورد مردم مسلمان فلسطین باید خدمت شما بگویم اسلامی که ما توانستیم به آن دست پیدا کنیم (تشیع) واین مردم مسلمان یا هر مسلمانی که دشمنان اسلام نگذاشتند به تشیع دست پیدا کنند،اگر به آن دست یابند جه بسا از من و شما در تشیع محکمتر باشند! این روزها که شاهد به شهادت رسیدن صداها زن و کودک مسلمان در غزه هستیم،اولین چیزی که به چشم می آید اعتقاد محکم آنان به دینشان اسلام است ! فرزندانشان را سر دست میگیرند و با افتخار میگویند در راه خدا دادیم، آنها آن مقداری از اسلام را که توانسته اند بشناسند با اعقاد کامل شناختند و تا پای جان برای حفظ آن ایستاده اند به نظر شما اگر تشیع برآنها عرضه شود و از جهل خود بیرون بیایند عاشقانه و محکم پای تشیع نمی ایستند ؟ ! ما همه مسلمانیم و باید دست به دست هم در برابر دشمنان قسم خورده اسلام بمانیم و فراموش نکنیم فلسطین پاره تن اسلام است التماس دعا ،یا زهرا(س)
سلام علیکم.
دوست عزیز حرف شما درسته تذکر شما را مزین میکنم به کلام نورانی حضرت رسول اکرم که فرمودند:
- کسی که در هر صبحگاه به امور مسلمین همّت نگمارد و در اندیشه ی کارهای آنان نباشد٬ از آنها نیست وکسی که بشنود مردی فریاد می زند:«ای مسلمان ها بدادم برسید» و جواب او را ندهد٬ مسلمان نیست.
یا
قال رَسولُ الله(ص):
- کسی که صبح کند و بفکر گره گشایی دیگر مسلمین نباشد٬ مسلمان حقیقی نیست.
و احادیث معتبر بسیاری در این زمینه هست که فرمودند مسلمان که ما یقینا مردم مظلوم غزه را حداقل مسلمان میدانیم.
اما اتفاقی که داره در غزه میفته دل هر مسلمان بلکه هر انسانی رو بدرد میاره و این کودک کشی در تاریخ ثبت خواهد شد اما با این حال ربطی به بحث نداره با اما و اگر هم نمیشه کسی رو اهل نجات کرد بحث سر اینه که جز شیعه علی بن ابی طالب به بهشت نخواهد رفت.
[=arial]سلام و عرض ادب
میدونیم که کسی که ولایت علی بی ابی طالب و اولاد پاک و مطهرشون رو قبول نداشته باشه هیچ عمل و عبادتی ازش قبول نمیشه. حالا سوال من اینه که اولا مردم غزه سنی هستند؟ دوما اینکه سنی ها هم مگر شهید محسوب میشوند؟ اصلا مگر بهشتی هستند؟
ممنونم
سلام.
خیر
داداش این حدیث متواتر و صحیح هست و از شیعه و سنی واز کتب بسیاری نقل شده(طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج3،) که این موضوع رو تایید میکنه که جز شیعه علی ع به بهشت نمیرود خواستی بگو سندش رو قرار میدم:
این حدیث در تفسیر آیۀ 29 سوره زمر وارد شده است که در آن می فرمایند: " یهود بعد از موسی به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند. که تنها یکی از آن فرقه ها در بهشت و بقیه در آتش اند. مسیحیان نیز بعد از عیسی(ع) به هفتاد و دو فرقه تبدیل شدند که یک گروه در بهشت و دیگر گروه ها در آتش اند. اما این امت بعد از رسول اسلام (ص) به هفتاد و سه فرقه تقسیم شدند که هفتاد و دو فرقۀ آن در آتش و تنها یک گروه در بهشت اند. از این هفتاد و سه فرقه، سیزده فرقۀ آن محبت و ولایت ما اهل بیت را دارند(شاید اشاره به فرقه های شیعی غیر دوازده
امامی و شافعی های محب دارد.) اما تنها یک گروه از آنها وارد بهشت می شود و دوازده فرقۀ دیگر در جهنم اند. بنابراین؛ این دوازده فرقه و شصت فرقه، از دیگر مردم در آتش اند."(کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج8، ص224، دار الکتب الاسلامیه، تهران،1368.)احادیث «افتراق امت» را محدثان سنّى و محدثان شیعه با سندهاى مختلف نقل کردهانداین حدیث در منابع شیعی از جمله، خصال شیخ صدوق، تفسیر عیاشی و احتجاج طبرسی و بحار الانوار منابع دیگر که خواستید ذکر میشود آمده است. گفتنی است که این احادیث دارای تواتر معنوی می باشند یعنی گرچه ازنظر کلامات متن تفاوت هایی با هم دارند آما معنای همه آنها یک چیز است(بحار الانوار، ج28، ص2، باب افتراق الامة بعد النبی.).در نتیجه سند و متن این حدیث صحیح است و با احادیث دیگری که در این زمینه وارد شده است تأیید می شود. قابل توجه است که در احادیث بسیار زیادی که در این باب ذکر شده است، گروه نجات یافته را شیعیان امام علی (ع) دانسته اند.
نظر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مظاهری در این باره:
مستضعفين
مستضعفين، به افرادي گفته ميشود که نه مؤمن محض و نه کافر محض هستند. توجه به نکاتي که در تعريف اين افراد و جايگاه اخروي آنان بيان ميشود، بسياري از شبهات، سؤالات و ابهامات را رفع خواهد کرد.
[=arial black]سرنوشت مستضعفين در برزخ
يکي از مسائل مهم در مورد عالم برزخ، آن است که نعمتها يا نقمتهاي عالم برزخ، مخصوص مؤمنان محض يا کافران محض است و در آن عالم، از افرادي که از نظر ايمان، بين اين دو دسته واقع شوند و در کفر خود يا ضعف ايمان خود، مقصّر شناخته نميشوند، صرف نظر ميگردد. امام صادق«سلاماللهعليه» ميفرمايند:
«لَا يُسْأَلُ فِي الْقَبْرِ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً وَ الْآخَرُونَ يُلْهَوْنَ عَنْهُمْ »[1]
بر اين اساس، ميتوان گفت: در عالم قبر که همان برزخ است، کساني که بر اثر ايمان کامل و در پرتو نيکوکاري، به مقاماتي دست يافتهاند، در «رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ» يا باغي از باغهاي بهشتي به سر ميبرند و کساني که بر اثر کفر و گناه، سقوط کردهاند، در «حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّيرَان»[2] يا گودالي از حفرههاي جهنّم ميمانند تا قيامت بر پا شود. امّا سايرين که بين کفر و ايمان بوده و پروندۀ آنان عاري از نيکوکاري يا بدکاري است و اگر هم عمل نيک يا بدي دارند، در انجام آن مؤثر نبودهاند و تقصيري ندارند، از بهشت برزخي محروم و از جهنّم برزخي در امان خواهند بود. اين افراد که مستضعفين نام دارند، از هنگام مرگ تا برپايي قيامت، حيات روحيِ ضعيفي دارند و نظير کرمهاي زيرِ زمين، حسّي نخواهند داشت. روح اين بندگان مستضعف، همچنان به بدن آنها تعلّق دارد، اما نه از رفاه خاصّي برخوردارند و نه از درد ناشي از کيفر الهي رنج ميبرند.
جايگاه مستضعفين در قيامت
گرچه در آينده راجع به قيامت مطالبي بيان خواهد شد، امّا جا دارد جايگاه افراد مستضعف در قيامت، در همين جلسه بررسي شود. اشخاصي که به معناي واقعي مستضعف هستند، در قيامت در بهشت به سر نميبرند! آنان در جهنّم نيز جايگاه ابدي ندارند. پس در قيامت چه سرنوشتي دارند؟ از قرآن و روايات، چنين استفاده ميشود که مستضعفين در قيامت نيز حالتي نظير برزخ و در هر دو عالم، حالتي شبيه زندگي دنيوي دارند؛ يعني نه مانند اهل بهشت، لذّت ميبرند و نه مثل جهنّميان کيفر ميبينند. زيرا بهشت مقام قرب الهي است و قرآن کريم، هنگام توصيف بهشت و نعمتهاي بهشتي، با عباراتي نظير «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقين»[3]و «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ»[4]، آن را جايگاه متّقين و مؤمنين بر ميشمرد. جهنّم نيز بر اساس تصريح قرآن کريم، جايگاه افراد «کافر، معاند، منافق، طغيانگر، مستکبر و مرتد»[5] و به طور کلي ميعادگاه افراد لجوج، عنود و مقصّر است که با آگاهي، خود را به جهنّم انداختهاند.
امّا مستضعفين يا افراد بيتقصير، همانطور که در دنيا متنعّم و در رفاه بودهاند و همانگونه که عالم برزخ را بدون خوشي و نيز بدون سختي گذراندهاند، در قيامت هم از جايگاهي بدون مشکل برخوردارند که از آن راضي خواهند بود.
ريشهيابي سرنوشت مستضعفين در آخرت
سؤالي که در اين مبحث مطرح ميشود، اين است که چرا مستضعفين چنين سرنوشتي در آخرت دارند؟ چرا بهشت يا جهنّم شامل حال آنان نميشود؟ در پاسخ بايد گفت: بنابر تصريح قرآن کريم، بهشت و جهنّم و نعمتها و نقمتهاي آن دو، ساخته و پرداختۀ اعمال آدميان در دنيا است. به بيان ديگر، پروردگار عالم جهنّم ندارد و کردار زشت و ناپسند بندگان در دنيا، جهنّم را پديد ميآورد و براي افراد جهنّمي آماده ميکند تا در آن داخل شوند.
قرآن کريم در اين باره ميفرمايد: هنگامي که افراد جهنّمي به جهنّم ميافتند و سرنوشت شوم خود را مشاهده ميکنند، به آنان خطاب ميشود: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ»[6] ، يعني اين همان چيزي است که خودتان از پيش فرستادهايد.
همچنين بهشت براي کسي است که خود آن را تهيه کرده باشد، همانگونه که در بهشت به بهشتيان خطاب ميشود:
«كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»[7]
امّا افراد مستضعف که در دنيا بهشتي براي خود تهيه نکرده و نيز جهنّمي نساختهاند، در قيامت، نه مقامي خواهند داشت و نه به کيفر و عذاب الهي دچار مي شوند، زيرا بهشت و جهنّم، اثر اعمال انسانهاست و آنها در اثر استضعاف خود، عمل نيک يا بدي ندارند.
جايگاه جهنّمي گناهکاران مستضعفنما
نکتهاي که در اين مبحث، توجه جدي ميطلبد اين است که افراد گناهکار که در دنيا از روي آگاهي مرتکب گناه شدهاند و در اين زمينه مقصّر شناخته ميشوند، مستضعف محسوب نشده و برزخ و قيامت آنان، سير طبيعي خود را دارد. يعني اعمال نيک آنان، پاداش و کردار ناشايست آنان عقاب و کيفر خواهد داشت.
قرآن کريم ميفرمايد: هنگامي که ملائکه براي قبض روح افرادي که به خود ظلم کردهاند، يعني گناهکاران، ميروند، از وضعيت دينداري آنان در دنيا سؤال ميکنند و آنها که خود از ضعف دينداري و نيز کردار ناپسندشان در دنيا خبر دارند، عذر ميآورند و براي فرار از مهلکه ميگويند: ما از مستضعفين بوديم.
«إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْض»
در واقع ملائکه ميپرسند: چرا جهنّمي شديد؟ چرا در دنيا نتوانستيد براي برزخ خود، بهشتي بسازيد؟ چرا با امکانات دنيوي، مقام قرب الهي و بهشت موعود را براي خود تهيه نکرديد؟
از اين گفتگو اين نتيجه حاصل ميشود که ظالمين و کفّار ميدانند که اگر مستضعف باشند، از برزخ جهنّمي رهايي خواهند يافت. از اينرو در پاسخ به سؤال ملائکه ميگويند: ما در دنيا مستضعف بوديم! اين افراد که در دنيا صداقت نداشته و اهل دروغ و نيرنگ بودهاند، هنگام قبض روح نيز نميتوانند هويّت کاذب خود را پنهان کنند و به دروغ خود را مستضعف جلوه ميدهند و مثلاً اوضاع کفرآميز يا بيديني و بداخلاقي حاکم بر جامعۀ خود را بهانه ميکنند و ميگويند: ما در چنين جامعهاي نميتوانستيم ديندار و مؤمن باشيم و از گناه دوري کنيم.
ملائکه چون فهميدهاند، به دروغ اين افراد پي ميبرند و عذر و بهانۀ آنان را نميپذيرند؛ لذا پاسخ آنان را چنين ميدهند:
«أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتهَُاجِرُواْ فِيهَا»
مگر زمين خدا گسترده نبود که مهاجرت کنيد؟ سپس قرآن شريف ميفرمايد: جايگاه آنان جهنّم است و بد سرانجامي است.
«فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً»[8]
قرآن کريم در آبۀ بعد، حرف مستضعفين واقعي را که بدون حيله و نيرنگ است، تصديق ميکند و آن افراد را استثناء قرار ميدهد:
«إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً»[9]
بنابر اين آيۀ شريفه، ملائکه، هنگام قبض روح و در قبر و عالم برزخ، کاري با مستضعفين حقيقي ندارند، به آساني جان آنها را ميگيرند و در برزخ و قيامت نيز بهشت و جهنّمي نخواهند داشت. مستضعفين، اعم از زن و مرد و کودک و بزرگ، در دنيا چارهاي جز سرنوشت فعلي نداشته و راه به جايي نبردهاند و در يک زندگي نظير زندگي حيوانات به سر ميبردهاند.
به بيان ديگر، اگر کسي واقعاً مستضعف باشد، «مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» و «ساءَتْ مَصيراً» شامل حال او نميشود. امّا کافران و گناهکاران و به عبارت روشنتر، مقصّرين، چنين نيستند و بايد پاسخگوي اعمال خود باشند.
قرآن کريم، قبض روح کافران را همراه با سختي توصيف ميکند و ميفرمايد: ملائکه، هنگام قبض روح آنان، با تازيانههاي آتشين به سر و صورت و پشت آنها ميزنند و ميگويند: عذاب سوزان را بچشيد و جانشان را ميگيرند.
«وَ لَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفىَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلَئكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيق»[10]
امّا اگر کسي دانسته و از روي عناد و لجاجت، خود را از هدايت الهي و از حقيقت دين محروم سازد، مستضعف محسوب نميشود. امروزه، وهّابيها، معمولاً معاند و لجوج هستند، امّا بسياري از اهل سنّت، چنين نيستند، بلکه بر اثر انحرافي که از سقيفۀ بني ساعده پديد آمده و در طول زمان، حق را اشتباه فهميدهاند، دچار جهل مرکّب شدهاند. آنان اگر در مقدّمات کوتاهي نکرده باشند، به جهنّم نميروند، همچنانکه به بهشت نيز نخواهند رفت؛ زيرا بهشت، براي اهل ولايت است و کسي ميتواند به آن وارد گردد که مهر ولايت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بر کارنامۀ اعمال او خورده باشد و زير لواي حمد قرار گيرد.
روشنايي قبر بر اثر ولايت
وقتي انسان نيکوکاري را در قبر گذاشتند، باغي از باغهاي بهشت براي او پديدار ميشود و در تنهايي قبر، رفقايي پيدا ميکند که از نظر جمال و کمال، بسيار نيکو هستند و مؤانست با آنها، براي او بسيار لذّتبخش است. يکي از آنها ميگويد من نماز تو هستم، ديگري ميگويد من زکات تو هستم، سوّمي ميگويد من روزۀ تو هستم و... در ميان ايشان، يکي از همه درخشندهتر، زيباتر و معطّرتر است، او ميگويد: من ولايت آل محمّدم.[14] وقتي چنين باشد، قبر کسي که ولاي اهل بيت«سلاماللهعليهم» را ندارد، تاريک و ظلماني است. بنابر اين اگر مقصّر باشد، به جهنم ميرود و اما اگر در دنيا تلاش کرده و اشتباهاً يقين کرده که سنّيگري حق است و در مقدّمات نيز کوتاهي نکرده است، گرچه بهشتي نيست، امّا جهنّم نيز نخواهد رفت، زيرا مقصّر و معاند نيست.
کلام آخر
اگر کسي جاهل مقصّر باشد، انتهاي راه او جهنّم است، ولي اگر جاهل قاصر بود و تقصير نداشت، نه به بهشت ميرود و نه به جهنّم. به مستضعفين، جاهل قاصر گفته ميشود.
مرحوم علامه مجلسي «رضواناللهتعاليعليه»در کتاب شريف بحار الانوار، چندين روايت در بحث برزخ نقل ميکند که ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» فرمودهاند که عالم برزخ، براي ايمان محض يا کفر محض است،[15] در بعضي از روايات، به جاي ايمان يا کفر محض، از تعبير مستضعفين استفاده شده است و فرمودهاند: مستضعفين، نه کافر هستند و نه مؤمن،[16] بنابر اين بهشت يا جهنّم برزخي ندارند و اين به معناي نابودي هم نيست؛ زيرا هيچ انساني نابود نخواهدشد و همه تا ابد، حرکت بيانتها دارند.
بحث سر اینه کهجز شیعه علی بن ابی طالب به بهشت نخواهد رفت.
سلام علیکم
این پاسخی است که استاد میقات در همین سایت در سال 1390 در پاسخ به سوال یکی از کاربران فرمودند:
این گونه نیست که هر مسلمانی حتما بهشتی است، و هر غیر مسلمانی حتما جهنمی.
به چند نکته توجه فرمایید:
1. قاعده کلی که هم عقل و هم وحی بر آن تأکید دارد، این است که "لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى"، (نجم، 39)
2. در دادگاه عدل الهی هرگز از شخص عملی نمی خواهند، مگر آن که حجت بر آن تکلیف بر او تمام شده باشد.
علاوه بر آیه فوق، آیات زیادی بر این مطلب دلالت دارد؛ مثل "وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً "،(اسراء، 15) و "لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها"(طلاق، 7) و ...
3. باید توجه داشت که همگان از حجت عقل برخوردارند، و چنین نیست که خداوند در مورد کسانی که أحیانا دسترسی به پیامبران نداشته اند، هیچ حجت تامی نداشته باشد؛ که عقل خود تا حدود زیادی راهنمای عمل انسان است.
قسمت بزرگی از بایدها و نبایدهای شرعی دلیل عقلی دارند و بدون وحی هم انسان به لزوم انجام آن پی می برد. البته بین کسی که به همراه عقل تذکر شرع را هم دارد و بین کسی که شرعی به او نرسیده است، فرق هست و انتظار بیشتری از شخص اول وجود دارد، ولی چنین نیست که بدون وحی انسان بی تکلیف باشد.
4. در روایات است که کسی که به حجت عقل خود به خوبی عمل کرده، و از این جهت مورد رضایت الهی است، در دوران برزخ با حقایقی که بر او مخفی مانده، آگاه می شود و به خاطر روح و شخصیت سالمی که دارد، آنها را می پذیرد، و مسلمان و بلکه شیعه دوازده امامی محشور می گردد.
با این تعریف، موحد، مسلمان و شیعه در آخرت کسی است که اگر حقیقت توحید، اسلام و اهل بیت را می شناخت آن را می پذیرفت. این شخص سلامت شخصیت خود را با تواضعی که نسبت به حق داشته ـ تا آنجا که عقل او می رسیده و آن را شناخته بوده ـ اثبات کرده است.
5. هیچ کس نمی تواند در باره این که حجت بر شخصی تمام شده یا نه، در همه موراد قضاوت قاطع کند. مثلا از بعضی مدارک به دست می آید که توحید و معاد بر همگان به حجت عقلی ثابت شده است و هیچکس نمی تواند در باره آنها ادعای جهل و قصور کند.
هر كس كه ایمان به خدا و معاد و نبوت داشته باشد و بر اساس دین و مذهب خود، به اعتقادات و احكام دینی خود عمل نماید، داخل بهشت می شود.
البته این كه كسی دینی غیر اسلام داشته باشد، تنها در صورتی پذیرفته است كه حجت بر حقانیت اسلام بر او تمام نباشد. چرا که مجازات دائر مدار تمام بودن حجت است.
التماس دعا ، یازهرا(س)
بحث سر اینه کهجز شیعه علی بن ابی طالب به بهشت نخواهد رفت.
سلام علیکم
در اين حديث شريف بيان شده که افراد مسلمان صالح غير شيعه که بغض اهل بيت (ع) را نداشته باشند ، در عالم برزخ وارد جهنّم نمي شوند ولي وارد بهشت برزخي هم نمي شوند ؛ بلکه در جايگاه برزخي خود مي مانند ؛ و از بهشت برزخي راهي به سوي جايگاه برزخي او باز مي شود تا او از راه دور از نعمتهاي بهشتي بهرمند شود.
2ـ « قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ سُئِلَ الْعَالِمُ (ع) عَنْ مُؤْمِنِي الْجِنِّ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ لِلَّهِ حَظَائِرُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَكُونُ فِيهَا مُؤْمِنُو الْجِنِّ وَ فُسَّاقُ الشِّيعَة. ــ از امام معصوم (ع) پرسيده شد که آيا مومنان جنّ به بهشت مي روند ؛ فرمودند: نه ولي براي خدا جايگاههايي است بين بهشت و جهنّم که مومنان جنّ و شيعيان فاسق در آن خواهند بود.»(بحار الأنوار ؛ج60 ؛ص 291 )
در اين روايت به وضوح بيان شده که شيعيان فاسق در آخرت به بهشت نمي روند ولي به جهنّم نيز نمي روند. البته بايد توجّه داشت که مراد از شيعه فاسق ، شيعه اسمي نيست ؛ بلکه مراد کساني هستند که حقيقتاً محبّت اهل بيت را دارند و ولايت را حقّ مسلّم آنها مي دانند ولي اهل عمل نيستند. امّا کساني که فقط اسماً شيعه هستند ولي در دل محبّت اهل بيت را ندارند شيعه محسوب نمي شوند.
3ـ « مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ الزُّرَقِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهُ شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ. ـــــ محمد بن فضيل گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: على عليه السّلام فرمودند: بهشت هشت در دارد، درى كه از آن پيامبران و صديقان وارد مىگردند، درى كه شهداء و صالحان از آن مىآيند، و پنج در است که شيعيان و دوستان ما از آنها وارد خواهند شد و از در هشتم ساير مسلمانان وارد مىشوند و آنها كسانى مىباشند كه بر وحدانيت خدا گواهى دهند و ذرّهاى بغض ما را در دل نداشته باشند.»(بحار الأنوار ؛ج69 ؛ص159)
به قرينه روايت قبلي به نظر مي رسد که مراد از شيعيان و محبّان اهل بيت (ع) در اين روايت ، شيعيان و محبّان غير فاسقند.
4ـ « عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا جَالِسٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها يَجْرِي لِهَؤُلَاءِ مِمَّنْ لَا يَعْرِفُ مِنْهُمْ هَذَا الْأَمْرَ فَقَالَ لَا إِنَّمَا هَذِهِ لِلْمُؤْمِنِينَ خَاصَّةً قُلْتُ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَ رَأَيْتَ مَنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ اجْتَنَبَ الْمَحَارِمَ وَ حَسُنَ وَرَعُهُ مِمَّنْ لَا يَعْرِفُ وَ لَا يَنْصِبُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ أُولَئِكَ الْجَنَّة. زراره گويد: از امام صادق عليه السّلام سؤال شد و من هم در آن جا بودم كه تفسير « مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها ـــ هر که با حسنه اي به آخرت بيايد براي او ده تا مثل آن است» چيست؟ آيا كسانى كه معتقد به امامت شما نيستند مشمول اين آيه مىباشند؟ امام فرمودند خير اين فقط براى مؤمنان مىباشد. عرض كردم خداوند شما را سلامت بدارد، كسانى از مخالفين که شما را هم به امامت قبول ندارند، وجود دارند که روزه مىگيرند، نماز مىخوانند و اهل ورع و تقوا مىباشند ولى با شما عناد ندارند؛ امام فرمودند: اين جماعت وارد بهشت مىگردند و مشمول رحمت خداوند مىشوند.»( بحار الأنوار ج 69 ؛ص 163 )
5 ـ « الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ ع أَصْحَابُ الْحُدُودِ فُسَّاقٌ لَا مُؤْمِنُونَ وَ لَا كَافِرُونَ وَ لَا يَخْلُدُونَ فِي النَّارِ وَ يَخْرُجُونَ مِنْهَا يَوْماً مَّا وَ الشَّفَاعَةُ لَهُمْ جَائِزَةٌ وَ لِلْمُسْتَضْعَفِينَ إِذَا ارْتَضَى اللَّهُ دِينَهُمْ. ـــ اعمش از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمودند: آنهايى كه حدّ بر آنها جارى شده، نه مؤمن هستند و نه كافر، آنها ، در آتش جاودان نخواهند ماند و روزى از آنجا آزاد خواهند شد و شفاعت به آنها خواهد رسيد، ولى مستضعفان ، خداوند بايد از آنها راضى گردد. »(بحار الأنوار ؛ج69 ؛ص 159)
در اين روايات ، اصحاب حدود نه کافر و نه مومن بلکه فاسق قلمداد شده اند. و اصحاب حدود کساني هستند که مستحقّ حدّ شرعي هستند ؛ يعني گناهاني را مرتکب شده اند که به موجب آنها مستحقّ حدّ شرعي شده اند ؛ مثل زنا ، شرب خمر ، قتل و ... ؛ اينها اگر شيعه هم باشند ابتدا بايد وارد جهنّم شوند ؛ لکن تا ابد در جهنّم نمي مانند بلکه بعد از مدّتي از جهنّم نجات يافته و وارد بهشت مي شوند ؛ امّا به قرينه روايات قبلي معلوم است که اينها بلا فاصله وارد بهشت نمي شوند بلکه بعد از خروج از جهنّم ابتدا بين بهشت و جهنّم قرار مي گيرند و مدّتي بعد وارد درجات پايين بهشت مي شوند.
6ـ « عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا فَقَالَ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً إِلَى النَّصْبِ فَيَنْصِبُونَ وَ لَا يَهْتَدُونَ سَبِيلَ أَهْلِ الْحَقِّ فَيَدْخُلُونَ فِيهِ وَ هَؤُلَاءِ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِأَعْمَالٍ حَسَنَةٍ وَ بِاجْتِنَابِ الْمَحَارِمِ الَّتِي نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهَا وَ لَا يَنَالُونَ مَنَازِلَ الْأَبْرَار . ـــــ ابو خديجه گويد: امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا، فرمودند: يعنى راهى ندارند تا ناصبى شوند و دشمنى كنند و به طرف حق هم هدايت نمىشوند تا به حق عمل كنند و يا حق را قبول كنند، اينها اگر كارهاى نيك انجام دهند و از محرمات دست بر دارند وارد بهشت مىگردند ولى مقام نيكان را پيدا نخواهند كرد.»(بحار الأنوار ؛ج69 ؛ص 160)
7ـ « عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ فِي الْمُسْتَضْعَفِينَ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً فَيَدْخُلُوا فِي الْكُفْرِ وَ لا يَهْتَدُونَ فَيَدْخُلُوا فِي الْإِيمَانِ فَلَيْسَ هُمْ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْإِيمَانِ فِي شَيْء. ـــــ ابو الصباح گويد: امام باقر عليه السّلام در باره مستضعفان فرمودند: آنها راهى پيدا نمىكنند تا وارد كفر شوند و بطرف ايمان هم هدايت نمىگردند تا مؤمن شوند، آنها نه كافر هستند و نه مؤمن.»( بحار الأنوار ؛ ج69 ؛ص162)
8 ـ « عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ ضُرُوبٌ يُخَالِفُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ نَاصِباً فَهُوَ مُسْتَضْعَفٌ . ـــــ عبد الغفار جازى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: مستضعفان گروههائى مىباشند كه پارهاى با پارهاى ديگر مخالفت دارند، هر كس از اهل قبله به حدّ ناصبى نرسد او مستضعف است.» (بحار الأنوار ؛ ج69 ؛ص 159 )
9ـ « عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ عَرَفَ الِاخْتِلَافَ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَف. ــــ ابو حنيفه كه يكى از شيعيان است گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: هر كس اختلاف در عقائد و آراء را بشناسد مستضعف نيست.»(بحار الأنوار ؛ ج69 ؛ص162)
10ـ « عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ عَرَفَ اخْتِلَافَ النَّاسِ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ . ــــــ ابو بصير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: هر كه به اختلاف مردم آشنا باشد و آن را دريابد از مستضعفان بشمار نمىرود.»(بحار الأنوار ؛ج69 ؛ ص 162)
11ـ «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ أَنَا أُكَلِّمُهُ فِي الْمُسْتَضْعَفِينَ أَيْنَ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ أَيْنَ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ أَيْنَ الَّذِينَ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً أَيْنَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ أَيْنَ أَهْلُ تِبْيَانِ اللَّهِ أَيْنَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً . ـــــــ زرارة گويد: من با حضرت باقر عليه السّلام در باره مستضعفان گفتگو مىكردم، امام فرمودند: اصحاب اعراف كجا هستند، آنها كه به رحمت خداوند اميدوارند كجا مىباشند، آنها كه كارهاى نيك و بد را به هم آميختهاند چه مىكنند. كسانى كه بايد دلهاى آنها را به دست آورد و از دين رم نداد در كجا مىباشند، آنها كه خداوند موضوعات را براى آنها روشن كرده در كجا هستند، مستضعفان از مردان و زنان و كودكان در كجا زندگى مىكنند آنها كه راهى ندارند تا هدايت شوند، اميد است خداوند از آنها درگذرد و مورد عفو قرار دهد.» (بحار الأنوار ؛ ج69 ؛ص164)
نتيجه بحث:
1ـ شيعيان غير فاسق اهل بهشتند ؛ لکن مرتبه بهشت آنها تابع درجه ايمان و عمل آنهاست.
2ـ شيعيان فاسق اگر فسقشان در حدّ زياد باشد ابتدا وارد جهنّم شده و بعد از مدتي به حدّ فاصل بين بهشت و جهنّم منتقل مي شوند و در نهايت وارد درجات پايين بهشت مي شوند. ولي اگر فسق آنها متوسّط باشد وارد جهنّم نمي شوند بلکه بين بهشت و جهنّم منتظر شفاعت اولياء الهي مي مانند و در نهايت به درجات پايين بهشت بار مي يابند. امّا اگر فسق آنها اندک باشد بنا به برخي روايات ــ که در اينجا ذکر نشد ــ در برزخ معذّب مي شوند ولي در آخرت وارد بهشت مي شوند. همچنين همه اين سه گروه در برزخ معذّب خواهند بود.
3ـ کفّار ، مشرکين ، و مسلمانان ناصبي که با اهل بيت (ع) عداوت دارند ، اهل جهنّم اند.
4ـ مسلمانان غير شيعه که عداوتي با اهل بيت (ع) ندارند ، اگر فاسق باشند اهل جهنّمند ؛ چون وقتي شيعه فاسق اهل جهنّم شد غير شيعه فاسق به نحو اولي اهل جهنّم است ؛ لکن اميد نجات براي اين گروه نيز وجود دارد ؛ به خصوص اگر اهل بيت (ع) را محترم بدانند.
5 ـ مسلمانان غير شيعه و غير ناصبي اگر اهل ورع باشند ؛ و راه تقوا پيش بگيرند ؛ اهل بهشتند لکن به درجات بالاي بهشت نمي رسند. البته به شرط آنکه حقيقتاً از درک حقّانيت اهل بيت (ع) قاصر باشند. امّا اگر قدرت درک حقّ و باطل را در مساله امامت داشته باشند ؛ ولي عمداً در اين باره تحقيق نکنند ، به اين راحتي نمي توان آنها را اهل بهشت دانست ؛ گرچه حکم به جهنّمي بودن آنها نيز آسان نيست .شايد بتوان اينها را هم در رديف مسلمانان غير شيعه ي فاسق و غير معاند قرار داد ؛ چون تحقيق در مساله امامت بر آنها واجب بوده است. امّا اگر کسي که به گمان خود قدرت فهم را در اين زمينه دارد ، تحقيق کند ولي حقّانيت شيعه براي او ثابت نشود ، او معذور است ؛ و در حقيقت چنين کسي قدرت درک لازم را در اين رابطه ندارد ؛ بلکه خودش خودش را اهل درک مي پندارد. لذا چنين کسي در جرگه مستضعفين فکري است. چنين کسي اهل اجتهاد و فهم نيست بلکه اهل سواد و حفظ و ارائه مطالب است. مستضعف فکري بودن مستلزم بي سواد يا کم سواد بودن نيست ؛ بلکه حتّي ممکن است يک شخص مجتهد و دانشمند در برخي علوم نيز در بحث اعتقادات مستضعف فکري باشد ، و نتواند در ميان انبوه آراء و ادلّه ، رأي و دليل درست را تشخيص دهد. امّا اگر کسي حقيقتاً اهل فهم باشد و در اين رابطه تحقيق کرده و حق را دريابد ولي تحت تاثير هواي نفس ،آن را نپذيرد ، يقيناً چنين کسي اهل جهنّم خواهد بود ؛ بلکه چنين کسي از بدترين ساکنان جهنّم است. چون عدم اعتراف او به حقيقت باعث انحراف ديگران نيز مي شود. اين گروه در واقع ناصبيهاي پنهانند که آشکارا با اهل بيت (ع) دشمني نمي کنند ولي در دل از آنها روي گردانند. اينها به صراحت بر ضدّ اهل بيت (ع) سخن نمي گويند ولي معارف آنها و اعتقادات شيعه را که از اهل بيت (ع) گرفته اند به باد انتقاد و فحش مي گيرند ؛ و چه بسا فتوا به شرک شيعه مي دهند. عدم اظهار دشمني اينها با اهل بيت (ع) نيز عمدتاً از آن جهت است که اکثر علماي اهل سنّت محبّت اهل بيت (ع) را بنا به آيه « ... قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ... »( الشورى:23) واجب شرعي دانسته اند. لذا اينها از ترس واکنش اکثر علماي اهل سنّت دشمني خود را به زبان نمي آورند ؛ ولي در عمل، سعي مي کنند هر اثري را که مربوط به اهل بيت مي باشد ، نابود کنند.
منبع: پرسمان دانشجویی
با سلام و آرزوي توفيق
به نظر من محبت و دوست داشتن اهل البيت عليهم السلام و مظلوم اقع شدن يك مطلب است و رسيدن به مقام والاي شهادت كه مخصوص اولياء خدا و متمسكين به ولايت آل الله هست مطب ديگري است.
همانطور كه نماز و روزه و عبادات ديگر غير شيعه اثني عشري صحيح نيست جهاد هم براي آنها عبادت نيست و كشته شده ي آن شهيد نيست ، جاهل قاصر هم در اين زمان گسترش اطلاعات مصاديق كي دارد
پس تنها توجيه بكاربردن لفظ شهيد براي كشته هاي غزه ، يك نحو تقيه ي مداراتي و سياسي است.وليس الا.
وفقكم الله لرضاته
والسلام.
بخشودگي اهل گنه در صف محشر
وابسته به يك گردش چشمان حسين است
سلام علیکم
برادر گرامی ،به این بخش از سخنان استاد هادی یک بار دیگر تامل بفرمائید :
التماس دعا ،یازهرا(س)
هر کار که بی نام خدا اغاز شود ابتر است . . .
هو الحق
شهادت مقامی است که خدا فقط عطا میکند
چه بسیار افراد که از نظر ما شهید هستن امّا حقیقت نزد خدا چیز دیگریست . . .
اگر به ما باشه هرکی بره جنگ و تیر بخوره و بمیره شهید حساب میشه ، البت که این حقیقت ظاهریست
امّا حقیقت باطنی چیز دیگریست
مقام شهید را خدا میدهد
نه هر که سر بتراشد قلندری داند !
چه بسیار افرادی که الان زنده هستن و نفس میکشن امّا بخاطر جهاد با نفس به مقام شهادت رسیده
و حتی از این مقام عبور هم کرده اند
مثال عینی : سردار قاسم سلیمانی که دیروز با بیانیه خودش باعث ترس در دل دشمنان شد ،
مخصوصا صهیونیست و امریکای جنایتکار که دستشان به خون کودکان الوده است ! !
قطعا خیلی ها راضی به شهادت ایشون نیستن چون مثال ایشون انگشت شمارند
و ایشون شهید پرورهستن وشهید پرورش میدن
بخشی از این بیانیه غرور افرین :
منظرههای دردناک فلسطین قلبهای ما را خون میکند و سینههامان را اندوه شدید در بر میگیرد؛
اندوهی که در جوهره خود خشم عمیق را دارد؛
خشمی که جام آن در زمانی مناسب بر سر صهیونیستهای جنایتکار خواهد ریخت . .
بگذریم . . .
مردم غزه مورد ظلم قرار گرفته اند و اگر برای رضای خدا بپاخیزند
قطعا در نزد خدا گرامی هستند
حال مقام شهید و مخلصین و فلان و فلان
اینها همه دست خداست تا زمان معلوم
حق
از کجا می فهمیم که مردم فلسطین، جاهل قاصر هستند و مقصر نیستند؟
متن وصیت نامه امام ره قسمتی می فرمایند :(عبارتی از تاو
امام در اول وصیت نامه اش می گوید :
اگر عامه اهل سنت مقصر نباشند علماشون مقصر نیستند
عبارت دقیق تر ::
امام خمینی در وصیت نامه خودشان فرمودند:اگر عذری برای جاهلان بی خبر باشد برای علمای مذاهب نیست.این را امام خمینی ره بعد از حدیث ثقلین اورده است لینک کامل وصیت نامه امام خمینی:
http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=9447)
علما نه خیر یه کلیپی پخش شد از یک مفتی اهل سنت که شروع کرد به بیان حقیقت
آقا اصلا هنوز عده ای اهل سنت عقیده خودشونو نمی دانند !
اما در مورد شهید بودن و نبودن
علی قسیم النار والجنه یعنی چی یعنی :لا یبغض علی الی منافق علی را دشمن نمی دارد الا منافق ولایحب علی الا مومن خوب دوست علی در بهشت و دشمن علی در جهنم
حضرت علی ع تقسیم کننده است
بسم الله الرحمن الرحیم.......
سلام..
الان چقدر تاپیک در مورد غزه و مظلومیتش در این سایت هست که با تصاویر دردناک از این مظلومین بزرگوار گذاشته شده و حذف نشده...چرا بحث مظلوم تر و رنگین پوست میاد حذف می کنید نکنه شما هم خوی امریکایی دارید و نزاد پرستید...حالا اگه توهینی چیزی کرده بودم یه چیزی من که فقط خیر و امر بمعروف بود کارم در پست گرسنگان که حذف می کنید اعتقاداتم رو دارم در میون میذارم حالا یا باطله یا حق اگه باطله ردش کنید اگه حقه بپذیرید چرا بی انصافانه حذفش می کنید...این کار شما توهین به عقاید مردمه .
اگر فلسطین قلب اسلام است...پس افریقا نیز عقل و روح اسلام است...در این جنگ فلسطین و اسراییل ملعون حدود 20 روز تقریبا 1500 نفر شهادت رسیدند از فلسطین که کودکان و زنان نیز بیشترینشان اند....خب همان طور که همه می دانیم روزی 40000 چهل هزار نفر در دنیا از گرسنگی می میرند یعنی در این مدت 20 روزه جنگ غزه800000 هشتصد هزار نفر در جهان بخصوص در افریقا شهید شدند از گرسنگی.....بله دقیقا شهادت نام داره چون چنین وضعیتی که موجب مرگ و میر ناشی از گرسنگی میشه حق خواری ملل حروم خور ظالم هست یعنی گرسنگان واقعا مظلوم اند و مظلومانه مردن به ناحق یعنی شهادت چون انسان در فقر واقعا خدا رو میبینه یعنی اکثر گرسنگان خدا رو واضح باور دارند لذا مظلومانه مردنشان از گرسنگی واقعا شهادت محسوب میشه روزی 40000 هزار شهید بطرز وحشتناک....خب فلسطینی های مظلوم در اثر انفجار یا براحتی بی درد می میرند یا در اثر اسیب های شدید با کلی زجر می میرند اما این روزی 40000 هزار نفر ناشی از گرسنگی هیچ گونه یا در کارش ندارد و همه گی با درد دائم همراه اند یعنی فلسطینی مظلوم دردش زمانی کم است و موقت است اما این مظلومان چند سال هر روز چیزی ماورای درد روزه رو تحمل می کنند و در پایان جان می دهند در این انفجار درد و غم....قطعا درد مردم مظلوم فلسطین نیز بسیار مهم است و بسیار درد اور است در نوع خود ولی واقعا ایا با این دلایلی که اوردم در برابر گرسنگان بسیار ناچیز نیست//
پس چرا بیشتر در ایران یا دقیق نمی دونم در جهان به فلسطین و مظلومیتش پرداخته میشه تا مظلومیت گرسنگان....انصافا درد و ظلمی که به گرسنگان جهان میشه دقیقا هزار به یک است در برابر ظلم ساده ای که به فلسطین میشه/ساده در برابر این ظلم منظورمه/
دختر بچه 5 ساله که همینطوری نابود شده میلیاردها بار زجر گرسنگی رو کشیده یک لاشخور منتظر خوردنشه
با سلام و عرض ادب خدمت دوست بزرگوار جناب nothing
هر ظلمی در هر نکته از جهان صورت بگیرد محکوم است، نه تنها مسلمانان بلکه پیروان سایر ادیان، این کشت و کشتار را محکوم می کنند؛ فرقی نمی گند این نسل کشی در افریقا باشد یا در فلسطین و یا در دیگر کشورها.
مسئله مهم این است که در نسل کشی هایی که در آفریقا نیز انجام می گرفت و نیز می گیرد، دست خبیث و ملعون صهیونیسم در کار بود، هيچ ايدئولوژى در جهان دستور مثله شدن انسانى را به دست انسانى ديگر نمى دهد مگر ايدئولوژى نژادپرستانه يهود! زيرا تنها قوم يهود قربانيان خود را قبل از جنگ شكنجه مى دهند. صهيونيستها عقيده دارند نژاد غير يهود نژاد حيوان است. «كتاب تلمود» لذا از کشتن غیر یهود هیچ ابائی ندارند.
لذا همانطور که مسئله فلسطین برای مردم دنیا و بالاخص مسلمانان دنیا مهم است، مسئله قحطی و گرسنگی و کشتار مسلمانان در فریقا نیز مهم است. منتهی با توجه به اینکه فلسطین از نظر استراتژیک در نقطه حساسی قرار دارد و اینکه اخیرا حملات وحشیانه اسرائیل شدت یافته قاعدتا از حساسیت بیشتری برخوردار است ، به همین جهت فلسطین را قلب اسلام نامیدند.
در مورد مسئله فلسطین مقام معظم رهبری بیاناتی ایراد فرمودند که بهتر است عین فرمایشات ایشان آورده شود:
« اساساً تشكيل دولت يهودي - يا به تعبير درستتر، دولت صهيونيست - در اين نقطه از دنياي اسلام، با يك هدف بلند مدت استكباري به وجود آمد. اصلاً به وجود آوردن اين دولت در اين نقطه حساس كه تقريباً قلب دنياي اسلام است - يعني قسمت غرب اسلامي را كه آفريقاست، به قسمت شرق اسلامي كه همين خاورميانه و آسيا و مشرق است، متصل ميكند و يك سه راهي است بين آسيا و آفريقا و اروپا - براي خاطر اين بود كه در بلند مدت، تداوم سلطه استعمارگران آن روز - كه در رأسشان دولت انگليس بود - بر دنياي اسلام باقي بماند و اينطور نباشد كه اگر يك وقت دولت اسلامي مقتدري - مثل دورانهايي از حكومت عثماني - به وجود آمد، بتواند جلوي نفوذ استعمارگران و انگليس و فرانسه و ديگران را در اين منطقه بگيرد. لذا يك پايگاه براي خودشان درست كردند. بنابراين طبق اسناد تاريخي، تشكيل حكومت صهيونيستي در آنجا، بيش از آنچه كه آرزوي مردم يهود باشد، يك خواست استعماري دولت انگليس بود. شواهدي وجود دارد كه در همان زمان بسياري از يهوديها اعتقادشان اين بود كه احتياجي به اين دولت نيست؛ اين دولت به نفعشان نيست؛ لذا گريزان بودند. بنابراين، اين يك آرزو و ايده يهودي نبود؛ بيشتر يك ايده استعماري و يك ايده انگليسي بود.(بيانات در خطبههاي نماز جمعه تهران، 25/9/1379)
رهبری فرمودند:
« اشغال اين سرزمين براساس يك طرح چندجانبه، پيچيده و با هدف جلوگيري از اتحاد و پيوستگي مسلمانان و پيشگيري از تأسيس مجدد حكومتهاي قدرتمند مسلمان بود. دلايلي در دست است كه نشان ميدهد صهيونيستها با نازيهاي آلمان روابط نزديك داشتند و ارائه آمارهاي اغراقآميز از كشتار يهوديان، خود وسيلهاي براي جلب ترحم افكار عمومي و زمينهسازي براي اشغال فلسطين و توجيه جنايات صهيونيستها بوده است. حتي دلايلي در دست است كه عدهاي از اراذل و اوباش غيريهودي شرق اروپا را به نام يهودي به فلسطين كوچانيدند تا با پوشش حمايت از بازماندگان قربانيان نژادپرستي، يك حكومت معاند اسلام را در قلب جهان اسلام نصب كنند و پس از سيزده قرن، يك گسستگي بين مشرق و مغرب اسلامي ايجاد نمايند. (بيانات در مراسم گشايش كنفرانس بينالمللي حمايت از انتفاضه فلسطين، 4/2/1380)
بنابراین کشت و کشتار در فلسطین به دلیل گسست و ایجاد فاصله بین کشور های اسلامی و اتحاد اسلامی است. اینکه هر روز طبیعت حیوانی صهیونیسم شکوفاتر می شود به دلیل عدم موفقیت آنان در پیشبرد اهداف خودشان است. فلسطین با تمام تلاش و توان خود در مقابل هجمه های وحشیانه ملعونین ایستاده و همین ایستادگی در مقابل ظلم و زور گوی نشان از پاکی و خلوص آن هاست اینکه در مقابل حملات سبعانه رژیم غاصب و پلید صهیونیستم ایستاده اند و عقب نشینی نمی کنند نشان دهنده این است که راه ائمه را در پیش گرفته اند؛ امیدواریم ان شاء الله به لطف خداوند با نابودی رژیم خونخوار مسلمانان را از شرِّ این حیوان صفت نجات دهد.
مسئله گرسنگی برخی مردن جهان از جمله آفریقا، همان طور که حضرت عالی هم اشاره کردید واقعا دردآور است، انسان با دیدن و شنیدن این مسائل غصه می کند که چرا انسان باید جنبه رحمت و عطوفت خود را فراموش کرده ، چرا فقط جنبه حیوانیت را گرفته و این چنین به هم نوع خود ظلم و بی عدالتی روا می دارد، در مورد آماری که اشاره کردید(که ان شاء الله منبع آمار را ذکر خواهید کرد) بله واقعا سخت است یک کودک یا یک انسان بالغ بر اثر شدت گرسنگی جان خود را از دست بدهد و این نشان از اوج بی عدالتی در جهان است.
شاید درصد بالایی از افرادی که گرسنه هستند عامل عدم پیشرفتشان خود آن ها باشند، شما آفریقا را مثال زدید آفریقایی که پس از قاره آسيا بزرگترين قاره جهان محسوب مى شود، زيرا مساحت آن 31 ميليون كيلومترمربع و نفوس بومى مناطق آن بيشتر از 260 ميليون نفر است. هشتاددرصد الماس دنيا از كشورهاى افريقايى استخراج مى شود و اكثر محصولات كشاورزى در افريقا قابل كشت مى باشد. استعمارگران در طول تاريخ مشغول چپاول گسترده معادنى چون الماس، طلا، مس، فسفات، نقره، منگز، سرب، آهن، روى و اورانيوم در قاره آفريقا بوده اند.
با اين اوصاف اين سوال مطرح است با وجود اينكه قاره افريقا در ميان پنج قاره جهان از غنى ترين مناطق جهان بشمار مى رود چگونه ممكن است دچار قحطى و فقر شود؟! جواب اين سوال اين است: اولا این قاره استثمار شده ثانیا همانند برخی از کشورها در مقابل استثمارگران و ظالمان مقاومت نمی کنند. بنابراین یک دلیل قحطی و گرسنگی مرد آفریقا خودشان می باشند که باید با تلاش، روحیه ایمان بیشتر دست استعمار را از کشور خود قطع کنند و این تنها با مقاومت و مبارزه با دشمن میسر می شود. همچنانکه فلسطین همین کار را می کند.
برای مبارزه با ریشه های انواع وحشی گری های قومی وقبیله ای در آفریقا وسایر مناطق جهان باید فکری اساسی اندیشید تا برخی به خود حق ندهند که با وحشیانه ترین روشها دیدگاههای مخالف خود را از صحنه حذف کنند. برای به نتیجه رسیدن این هدف، اسناد بین المللی همانند قطعنامه جهان علیه خشونت و افراطی گری که پارسال بنا به پیشنهاد ایران به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید باید به طور جدی و در ابعاد مختلف اجرایی شوند.