فدایی امام حسن مجتبی ( علیه سلام ) مهندس شهید محمد مهدوی
تبهای اولیه
[="DeepSkyBlue"] نام پدر : بهروز تاریخ تولد : 17 / 11 / 1366 تحصیلات : دانشجوی رشته ی نفت دانشگاه آزاد ( شیراز ) ، دانشجوی رشته ی مدیریت دانشگاه پیام نور ( شیراز )، دانشجوی رشته ی تفسیر تاریخ شهادت : 24 / 1 / 1387 محل شهادت : محل دفن :
يــــا حقـــــ.....
:Gol:اللهم صل علي محمد وآل محمد و عجل فرجهم:Gol:
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد....
حـــافـــظ
[="DeepSkyBlue"]
محمد ، بهمن سال 66 به دنیا آمد ، موقعی که به دنیا آمد شهیدان دوران جنگ را می آوردند و ما هم در مراسمشان شرکت می کردم و این قدر گریه می كردم كه اشكهام روی صورت محمد می ریخت و این اولین آشنایی محمد با شهدا بود .
منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=694&page=5[/]
شهيد از زبان مادر و پدر :
حياء بسيار داشت ؛ حتي با اقوام نزديك كه نامحرم بودند ، رابطه نداشت . هميشه مي گفت : حيا و تقوا مثل طناب است و اگر طناب ِ حياء پاره بشود ، تقوا هم از بين مي رود .
هيچ وقت در مراسم عروسي ها و جشن ها شركت نمي كرد - نه اينكه آدم منزوي بود و در جمع نمي رفت - جايي كه مي دانست گناه است نمي رفت . مي گفت :‹ هرچه ديده ببيند ، دل مي كند ياد › اگر چشمم به نامحرم بيفتد حتماً به گناه مي افتم . خيلي با نفسش مبارزه مي كرد .
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
مي گفت هر كاري مي خواهم بكنم اول نگاه مي كنم ببينم امام زمان (عج) از اين كار راضيه؟ چه دردي از درد امام زمان (عج) دوا مي شود ؟ مي گفت اگر مي بينيد امام زمان (عج) از كاري ناراحت مي شود ، انجام ندهيد .
شهيد از زبان پدر و مادر :
مسئول واحد شهداي كانون ( کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز ) بود ، روي وصيت نامه شهدا كار مي كرد ، قرار بود برای شهيد عبدالحميد حسينی كتاب بنويسد ، نصف از كارش را هم كرده بود . هميشه می گفت : فكر نكنيد اين كارها را خودم مي كنم ، اين ها را خدا و امام زمان (عج) راه مي اندازند .
مي گفت : باید شهدا را به همه نشان دهیم و این وظیفه بر گردن همه ما است .