محال معرفة الله ........
تبهای اولیه
با سلام وصلوات برمحمد وآل پاکش
موضوع معرفت الله تعالی ؛ اهمیتش برکسی مخفی نیست. برآنیم تا آیات وروایات در این باره را بررسی کرده ومشکلاتش را توجیه کنیم .
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (روم30)
سَنُرِيهِمْ آَيَاتِنَا فِي الْآَفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ( فصلت53)
در بادی امر میدانیم که خدای سبحان در قرآن کریم ، معرفتش را یکی بصورت فطری عنوان کرده و دیگری بصورت سیر آفاقی وانفسی .
در احادیث به مواردی برمیخوریم که مثلا دریک حدیث امام (ع) به اصحابش فرمودند بگو : اللهم عرفنی نفسک : ودر اخبار دیگر امام (ع) فرمودند که : بنا عرف الله : و : ومن عرفهم فقد عرف الله ومن جهلهم فقد جهل الله ....
وتفصیل مطالب :
واژه مقابل معرفت "انکار" است وواژه مقابل علم "جهل " است.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْبَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ وَ مَبْدَأَهَا وَ قُوَّتَهَا وَ عِمَارَتَهَا الَّتِي لَا يُنْتَفَعُ بِشَيْءٍ إِلَّا بِهِ الْعَقْلُ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ زِينَةً لِخَلْقِهِ وَ نُوراً لَهُمْ فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ الْمُدَبِّرُ لَهُمْ وَ أَنَّهُمُ الْمُدَبَّرُونَ وَ أَنَّهُ الْبَاقِي وَ هُمُ الْفَانُونَ وَ اسْتَدَلُّوا بِعُقُولِهِمْ عَلَى مَا رَأَوْا مِنْ خَلْقِهِ مِنْ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ شَمْسِهِ وَ قَمَرِهِ وَ لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ وَ بِأَنَّ لَهُ وَ لَهُمْ خَالِقاً وَ مُدَبِّراً لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزُولُ وَ عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِيحِ وَ أَنَّ الظُّلْمَةَ فِي الْجَهْلِ وَ أَنَّ النُّورَ فِي الْعِلْمِ فَهَذَا مَا دَلَّهُمْ عَلَيْهِ الْعَقْلُ قِيلَ لَهُ فَهَلْ يَكْتَفِي الْعِبَادُ بِالْعَقْلِ دُونَ غَيْرِهِ قَالَ إِنَّ الْعَاقِلَ لِدَلَالَةِ عَقْلِهِ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ قِوَامَهُ وَ زِينَتَهُ وَ هِدَايَتَهُ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّهُ وَ عَلِمَ أَنَّ لِخَالِقِهِ مَحَبَّةً وَ أَنَّ لَهُ كَرَاهِيَةً وَ أَنَّ لَهُ طَاعَةً وَ أَنَّ لَهُ مَعْصِيَةً فَلَمْ يَجِدْ عَقْلَهُ يَدُلُّهُ عَلَى ذَلِكَ وَ عَلِمَ أَنَّهُ لَا يُوصَلُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعِلْمِ وَ طَلَبِهِ وَ أَنَّهُ لَا يَنْتَفِعُ بِعَقْلِهِ إِنْ لَمْ يُصِبْ ذَلِكَ بِعِلْمِهِ فَوَجَبَ عَلَى الْعَاقِلِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْأَدَبِ الَّذِي لَا قِوَامَ لَهُ إِلَّا بِهِ
امام صادق عليه السلام در حديثى طولانى فرمايد:
آغاز و نخست هر چيز و نيرو و آبادانى آنكه هر سودى تنها به آن مربوط است عقل است كه آن را خدا زينت و نورى براى خلقش قرار داده. با عقل بندگان خالق خود بشناسند و دانند كه آنها مخلوقند و او مدبر و ايشان تحت تدبير اويند و اينكه خالق شان پايدار و آنها فانى مىباشند و به وسيله عقول به خويش از ديدن آسمان و زمين و خورشيد و ماه و شب و روز استدلال كردند كه او و اينها خالق سرپرستى دارند تا آغاز و بىانتها و با عقل تشخيص زشت و زيبا دادند و دانستند در نادانى تاريكى و در علم نور است اينست آنچه عقل به آنها راهنما گشته. عرض شد: آيا بندگان مىتوانند بعقل تنها اكتفا كنند (و در پى تحصيل علم و ادب بر نيايند) فرمود: عاقل به رهبرى همان عقليكه خداوند نگهدار او و زينت و سبب هدايتش قرار داده مىداند كه خدا حق است و پروردگار اوست و مىداند كه خالقش را پسند و ناپسنديست و اطاعت و معصيتى، و عقلش را بتنهائى راهنماى به اينها نمىبيند و مىفهمد كه رسيدن به اين مطالب جز با طلب علم ممكن نيست و اگر بوسيله علمش به اينها نرسد عقلش او را سودى نداده پس واجب است بر عالم طلب علم و ادب نمايد كه بىآن استوار نماند.
ادامه دارد .
با سلام
چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او (نيز) آنان را دچار خود فراموشى كرد؛ آنان همان فاسقانند.قران کریم سوره حشر
یکی از دعاهایی که همه شنیده ایم ومشهور است که در زمان غیبت مولایمان مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بخوانیم دعای معرفت نفس الله است که به دو طریق در اصول کافی روایت شده وباوجود ضعف سند متن متفاوتی دارد که با مقایسه با سایر احادیث یکی از متونش تقویت میشود :
فقط در قسمت پایانی هر دو حدیث در متن مشترکند.
اما با توجه به سایر احادیث متن حدیث اول محکم میشود :
خدا را با خدا بشناسید، رسول را با رسالت بشناسید، اگر رسالت را شناختید رسول را می شناسید و اگر خدایی را شناختید خدا را می شناسید.و اولی الامر را با معروف و عدل واحسان.
امام عارفان و امير مؤمنان فرمود: «اعرفوا اللّهَ بِاللّهِ».
خداى را با خود خدا بشناسيد.
و خودش هم در پيشگاه الوهيت مىگفت: «يا مَن دَلَّ على ذاتِه بذاتِه»
سيد عارفان و زينت عابدان در مناجاتش مىگفت: «بك عرفتُك و انتَ دللتنى عليك و دعوتَنى اليك و لو لا انت لم ادر ما انت»
به واسطه خودت من تو را شناختم و تو مرا راهنمايى بر خودت كردى و به سوى خويش خواندى و اگر تو نمىبودى من تو را نمىشناختم.
«كيف يُستَدَلّ عليك بما هو فى وجوده مفتقر اليك»
چگونه استدلال مىشود براى تو به آن چيزى كه در وجودش نيازمند به تو مىباشد.
«ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتى يكون هو المُظهر لك»
پروردگارا! آيا براى غير تو ظهورى بيشتر از تو مىباشد تا خواسته باشد او ظاهركننده تو گردد؟!
«متى غبتَ حتى تحتاجَ الى دليل يَدُلُّ عليك و متى بعدتَ حتى تكون الآثار هى التى توصل اليك»
در كتاب توحيد شيخ صدوق ، طى روايت مسندى از عبدالا على به نقل از امام صادق عليه السلام ، به اين مساله اشاره شده كه حضرت فرمود:
و من زعم انه يعرف اللّه بحجاب او بصوره او بمثال ، فهو مشرك ؛ لان الحجاب و الصوره و المثال غيره و انما هو واحد موحد فكيف يوحد من زعم انه عرفه بغيره ؟! انما عرف اللّه من عرفه باللّه ؛ فمن لم يعرفه به ، فليس يعرفه ؛ انما يعرف غيره . ليس بين الخالق و المخلوق شى ء، و اللّه خالق الاشياء لا من شى ء، يسمى باسمائه ، فهو غير اسمائه و الاسماء غيره والموصوف غير الواصف . فمن زعم انه يومن بما لايعرف ، فهو ضال عن المعرفه . لايدرك مخلوق شيئا الا باللّه ، و اللّه خلو من خلقه و خلقه خلو منه . (توحيد شيخ صدوق (ص ) 143)
هر كه گمان نمايد كه خدا را مى شناسد به حجاب و واسطه ميان او و خلائق يا به صورت عقلى يا به مثال خيالى ، مشرك است ؛ زيرا حجاب و صورت و مثالى كه قرار داده غير اوست و جز اين نيست كه خداوند يگانه اى است كه او را به يگانگى پرستيده اند؛ پس چگونه او را به يگانگى ياد نموده آن كه گمان مى كند كه او را به غير او شناخته و هر كه خدا شناس شده خدا را به خدا شناخته ؛ پس هر كه او را به خودش نشناخته چنان نيست كه او را بشناسد بلكه غير او را مى شناسد و خدا آفريننده چيزهاست نه از چيزى ؛ پس به نام هاى خود ناميده شده و آن جناب غير نام هاى خود است و نام ها غير اوست و موصوف غير وصف است ؛ پس هر كه بپندارد كه ايمان دارد به آنچه نمى شناسد گمراه از معرفت است و هيچ آفريده اى چيزى را در نيابد مگر به خدا و شناخت خدا به دست نمى آيد مگر به خدا و خدا از خلقش خالى و خلقش از او خالى اند.
با سلام و تبریک خجسته میلاد سرورکائنات و فرزند گرامیش مرشد انام ،
مَحالِّ : جمع محله كه در فارسي هم استعمال شده يعني جايگاه و محل و مكان .
محال معرفة الله :
یک معنا آن است که معرفت حقیقی حضرت حق مخصوص اهلبیت (ع) است آنها هستند که الله جلت عظمته را بالاتر از هرکسی شناختند.
نبی گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «یا علی ما عرف اللّه حق معرفته غیری و غیرک و ما عرفک حق معرفتک غیر اللّه و غیری.
ای علی خداوند را براستی جز من و تو کسی نشناخت و ترا به راستی جز خدا و من کسی نمیشناسد.
معنای دوم این جمله اینست که: خدای را جز از طریق امامان سلام اللّه علیهم اجمعین نمیتوان شناخت.
در روایتی از حضرت امام صادق(ع) میخوانیم: «بنا عرف اللّه و بنا عبد اللّه و نحن الادلاء علی اللّه و لولا نا ما عبد اللّه؛از طریق ما خدا شناخته شود و از طریق ماست که او عبادت میشود ما راهنمایان بسوی خدائیم و اگر ما نبودیم خداوند عبادت نمیشد»
در قرآن کریم آمده:
قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآَيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ ( يونس101)
بگو: بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست ؟
وَفِي الْأَرْضِ آَيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ (20) وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاريات21)
و در زمين اهل يقين را نشانه هاست ؛ و نيز در خودتان آيا نمى نگريد ؟
بنابراین آیات وروایات، انسان بکمک عقل خود که دلیل مومن است ، جاده حق را پیدا میکند اما برای پیمودن این جاده تا رسیدن به لقاء الله محتاج دستگیری و راهبری ولی الله است.(تبعیت و همراهی ولی مرشد ؛ فمن تبعنی فانه منی)
انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و وهم راكعون ...(مائده 55)
دوستانی که بدنبال منبع برای موضوع معرفت الله تعالی هستند لینک زیر را دانلود کنند و بقیه بحث با استفاده از همین لینک پیگرفته میشود: