جمع بندی حیاء چیست ؟(مواردی که حیا جایز نیست! )
تبهای اولیه
به نظر شما كداميك از حفظ حجاب وحياء زمينه ساز ديگري است؟آيا براي به دست آمدن حجاب صحيح بايد حياء را تقويت كرد يا برعكس؟
به نظر شما كداميك از حفظ حجاب وحياء زمينه ساز ديگري است؟آيا براي به دست آمدن حجاب صحيح بايد حياء را تقويت كرد يا برعكس؟
سلام
در مسیر حفظ و مصونیت و رشد و تکامل امنیت اخلاقی جامعه و انسان، حجاب و حیا دو بُعد متحد و مکمل یکدیگرند، یک رابطه و تعامل دوسویه دارند و به تعبیری دو بال برای پریدن اند.
حجاب بعد ظاهری مصونیت و حیا بعد باطنی و روحی و روانی آن.
بدلیل قرین بودن حیا با روح و باطن انسانی می توان گفت؛ نسبت به حجاب و پوشش بیرونی اصالت دارد، اگر پرده های حیاء دریده شوند، امر به حجاب صورت نمی گیرد.
به عبارتی می توان گفت: حیا مقوم و محرک انسان برای رعایت حجاب و پوشش است و حجاب، محافظ و نگهبان روح حیا و عفت آدمی.
البته نباید تأثیر و اهمیت هر یک را نادیده گرفت. چنانکه اگر حیاء انسان زائل شود روح انسان به حجاب امر نمی کند. و اگر حجاب نیز زائل شود پرده های حیاء و شرم دریده خواهند شد.
پس "لازمۀ حفظ حجاب، حیاء باطنی است و لازمۀ تداوم حیاء، حفظ حجاب"
موفق باشید ...:Gol:
حیا چیست؟
یکی از خصلتهای آدمی که خداوند زمینههای آن را در نهاد تمامی انسانها قرار داده است، حیا میباشد که هر فردی میتواند با کوشش و مجاهدت به آن دست یابد. این خصلت آثار ارزشمندی در عرصههای گوناگون اجتماعی دارد. استحکام روابط جمعی و خانوادگی، بهرهگیری شایسته از نیروهای کارآمد بر پایه احکامی چون رعایت حجاب و عفاف، اصلاح روابط صحیح زن و مرد و کنترل نگاههای حرام، جویبارهایی هستند که از کوهسار حیا سرچشمه میگیرند. انسانی که به این خُلق نیکو و صفت شایسته دست یافته، کلید بسیاری از خوبیها را به خویشتن اختصاص داده است. حضرت علی(ع) فرمود: «الحیاء مفتاح کل خیر.»(1)
حیا چون میوهای بر درخت عقل به بار مینشیند و بین خوبی و بدی جدایی ایجاد میکند و سرشت انسان را با خصال نیک میآراید. امام(ع) فرمود:
«خردمندترین مردم، باحیاترین آنهاست.»(2)
مفهوم حیا
واژه شرم و آزرم را میتوان در فارسی به جای حیا قرار داد. در برخی منابع، اجتناب نفس از اموری که هراس، ملامت و مجازات را به دنبال دارد، حیا نامیدهاند که دو نوع است: نفسانی و ایمانی. نوع اول را خداوند در تمامی آحاد بشر قرار داده است. ایمان، اصولاً شرمی است که مؤمن به جهت خوف از پروردگار، از ارتکاب معصیت پرهیز مینماید. در تأیید این مطلب امام سجاد(ع) فرمود:
«از خدا بترس، به سبب قدرتی که بر تو دارد و از او شرم کن، به جهت نزدیکیاش به تو.»(3)
برخی از مفسّران معاصر خاطرنشان نمودهاند این واژه از حیات گرفته شده است زیرا بر اثر شرم و احساس قُبح امکان دارد تغییری در روند زندگی آدمی پدید آید، مانند حالتی که در چهره و گونههای افراد بر اثر این خصلت پدید میآید.
از پارهای روایات استفاده میشود که انسان وقتی مرتکب گناهی شود و از آن استغفار نماید و با یادآوری حالت معصیت شرمسار گردد خداوند وی را میآمرزد و سیئاتش را به حسنات تبدیل میکند. بنابراین حالت روانی پس از توبه، شکلی از حیاست. حیا برخاسته از عزت نفس و بیداری وجدان است که با فروغ آن انسان از منکرات و پلیدیها ناراحت میشود اما در حالت بیحیایی آنچنان گستاخ میگردد که در برابر پروردگار دست به عصیان میزند. آفاتی چون خودخواهی و تکبر، بیحیایی را در انسان تشدید مینماید.
قرآن و حیا
در قرآن کریم واژه حیّ و مشتقات آن بارها دیده میشود اما در مواردی به مفهوم حیا تصریح گردیده است. در سوره بقره میخوانیم: «خداوند شرم نمیکند از آن که به پشه (کوچک) و چیزی بزرگتر از آن (عنکبوت) مثال بزند.» در اینجا خداوند میخواهد در مقابل دشمنان و معاندان به منظور بیان حقایق به دفاع از حقیقت بپردازد و تأکید نماید برای فهم مطالب، ذکر تمثیل منعی ندارد و این گونه مثالها هیچ گونه لطمه و خدشهای به ساحت قدس پروردگار و کمالات نامتناهی او وارد نمیسازد.
در جای دیگر خداوند طی حکمی به اطرافیان و اصحاب پیامبر(ص) میفرماید: «چون به خانه پیامبر فرا خوانده شدید زودتر از زمان متداول نروید اما بعد از خوردن غذا متفرق شوید و در حضور رسول به سرگرمی و گفتگو روی نیاورید زیرا این امور، پیامبر را آزار میدهد ولی او از روی شرم سخنی نمیگوید ولی خداوند از اینکه حقیقتی را برایتان بیان کند شرمی ندارد.»(4)
محل سکونت پیامبر کانون وحی و رسالت است و گفتگوهای ملالآور برای چنین شخص معنوی مزاحمت محسوب میگردد. قرآن دعوتشدگان به خانه پیامبر را از چنین اموری منع مینماید.
خصلت حیا در آیه 25 سوره قصص به صورت ملموس و کاربردی مطرح گردیده است و خداوند میفرماید: «و جاءتْه إحدیهما تمشی علی اسْتحیاء قالتْ إنّ أبی یدعوک؛
یکی از آن دو [دختران شعیب [که با کمال حیا راه میرفت باز آمد و [خطاب به موسی] گفت: پدرم تو را فرا خوانده است.»
در این آیه برای نشان دادن حیای دختر شعیب، کلمه «استحیاء» به صورت نکره آمده و منظور از آن تجلی عفت و نجابت در طرز راه رفتن و عینی شدن حیاست. این دختران با وجود آنکه مجردند، مراقبند دور از چشم مردم رفت و آمد داشته باشند و در عمل، حیا و عفت را به انسانها میآموزند. متذکر گردیدهاند اگر خواهان آن هستیم که دلی وسوسه نشود و پای انسانی در سراشیبی گناه نلغزد، در برابر نامحرم صرفا پوشش مناسب کفایت نمیکند و لازم است در راه رفتن، تکلم نمودن و نگریستن، دقت و مراقبت لازم را به عمل آورد تا طهارت روح و سلامتی نفس دچار مخاطره و انحراف نگردد. دختر شعیب علاوه بر اینکه در راه رفتن خودنمایی و تبرج نشان نداد، به هنگام بیان مطالب به ایجاز کلام و خلاصهگویی بسنده کرد و صرفا پیام پدر را به موسی رسانید. این ویژگی درس بسیار خوبی برای پیروان قرآن خصوصا دختران میباشد.
حیا در روایات
زندگی سعادتآفرین برای بشر در سایه شناخت پروردگار و عمل به دستورهای جاودانی اسلام به دست میآید. از آنجا که حیا صفتی است در نهاد انسان که با کسب ایمان و تلاشی مطلوب به شکوفایی میرسد، ائمه معصومین(ع) در توصیههای خویش به رعایت حیا همراه با ایمان به خدا تأکید نمودهاند. صفت حیا با ایمان، مقبولتر و ایمان با حیا پسندیدهتر است. رسول خدا(ص) فرمود:
«ایمان پیکری است برهنه که لباسش حیاست.»(5)
اگر حیا از میان افراد اجتماع رخت بربندد، ایمان آنها نیز دستخوش دگرگونی و بیثباتی میگردد و نه تنها اثرات سوء آن، حلقه اتصال بنده با خدا را میساید بلکه زشتیها و رذیلتهای بیحیایی چونان تبری روابط سالم اجتماعی را میگسلد. پیامبر اکرم در چگونگی شرم و حیا از خداوند متعال میفرماید: «از خداوند آن طور که شایسته
است شرم کنید و حیا داشته باشید. هیچ کدامتان نخوابید مگر آنکه مرگ را پیش رو ببیند و سرش و آنچه را در آن است (چشم و گوش) از معصیت حفظ کند و شکمش و آنچه را در آن است (از مال حرام) نگه دارد و به یاد گور و پوسیده شدن در قبر باشد. هر که آخرت را بخواهد باید به زر و زیور آن آراسته گردد.»(6)
صاحب حیا وجودش خیر و نیکی است زیرا در اثر شرم از پروردگار، نفس خویش را به معصیت آلوده نمیکند و به واسطه حیا از خدا به انسانها شر و بدی نمیرساند و به حقوقشان تجاوز نمیکند. مسلح شدن به سلاح حیا، مصونیت از امراض روحی و روانی را برای آدمی به ارمغان میآورد و او را در پیمودن پلههای سعادت و رستگاری یاری میرساند. پیشوایان دینی برای حیا درجاتی قائل شدهاند پیامبر اکرم(ص) برای حیا پنج درجه ذکر کرده است:
1ـ پایینترین مرتبه حیا که مربوط به عوامالناس است و مانع گناه میگردد.
2ـ حیای تقصیر، به این معنا که شخص، شرم میکند مرتکب عملی گردد که مقصر واقع شود.
3ـ حیای کرامت، که به سبب بزرگواری و عزت حق، از ارتکاب خلاف جلوگیری کند.
4ـ حیای محبت، که ناشی از تابش شعاع محبت الهی بر قلب انسان است و اجازه مخالفت با حق را نمیدهد.
5ـ حیای هیبت، که علت آن خشیت از خالق جهان است.(7)
امام صادق(ع) در رهنمودی، حیا را چنین تقسیمبندی فرمود: «حیا دو نوع است؛ حیای عقل که انسان را از گفتن و ارتکاب خلاف باز دارد و حیای جاهلانه (احمقانه) که انسان را از تکامل و پیشرفت باز دارد.»(8)
حیای مطلوب و پسندیده، حیای عقل (صادق) است و حیای مذموم، حیای جهل (کاذب) میباشد. کسی که چیزی را نمیداند و فراگیری آن از نظر عقل و شرع لازمه زندگی است، اگر دچار شرم و خجالت باشد و نپرسد، مبتلا به حیای جهل است. بنابراین کوتاهی در دستیابی به علم و اطلاعات پذیرفته نیست و چه بسا به جهت این سستی، در عالم آخرت مورد مؤاخذه و مجازات قرار گیرد. حیا از انجام معصیت و یا هر عمل زشتی، فضیلت است اما حیا در فراگیری احکام دینی، رذیلت است.
مرز حیا و کمرویی
وجه منفی حیا، کمرویی است. شخص کمرو با پاکدامنی و عزت نفس به این مرحله نرسیده بلکه به سبب عقده حقارت و یا خودکمبینی و ضعف نفسانی به این عارضه مبتلا شده است. در بعضی افراد ترس، علت کمرویی بوده و در مراحل مختلف زندگی اعم از حرف زدن، راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت با دیگران بروز میکند. متأسفانه برداشت غلط از حیا سبب شده بعضی آن را با کمرویی که یک مرض روحی و روانی است، یکی گرفته و به تحسین و تمجید از این اشخاص بپردازند و عملاً راه اصلاح و درمان را به روی آنان ببندند. مبتلایان به کمرویی اغلب افرادی هستند که از اجتماع گریزانند و به هنگام حضور در جمع، دچار شرمی ناخواسته و مضر میشوند. ضربان قلبشان بالا میرود و ممکن است دچار لرزش شوند و اندوختههای ذهنی آنان به هم ریخته و یا به فراموشی سپرده شود. اطرافیان و تمام کسانی که با اشخاص کمرو مرتبط هستند در افزایش یا کاهش این عارضه سهیم و دخیلند. البته تأثیر والدین، معلمان و دوستان بیش از دیگران میباشد. پدر و مادر عیبجو و خردهگیر به گوشهگیری و کمرویی فرزند کمک میکنند و معلم ناوارد با زخم زبان و دوستان نالایق با طعن و مسخره، مقدمات ترک اجتماع و انزوای فرد را فراهم مینمایند.
خجالت و کمرویی را میتوان با تمرین و ممارست، مشاوره و رجوع به روانپزشک از بین برد و یا به حداقل کاهش داد. چنین ویژگی صرفا ارثی نیست بلکه در بیشتر مواقع اکتسابی بوده اما امکان رهایی از آن وجود دارد. پدران و مادران باید با تلاش سازنده روحیه جرئت و پرسشگری را در فرزندان بپرورانند و به آنها آموزش دهند آنچه را نمیدانند بپرسند تا در آینده به دلیل جهل و بیاطلاعی، خسارتهای بزرگی متوجه آنها نشود.
حیا و عفت مکمل یکدیگرند
در ادبیات مذهبی، واژه عفت و حیا اکثرا در کنار هم به کار میروند و در انجام یک عمل پسندیده و یا ترک یک کار نادرست، لازم و ملزوم یکدیگرند. استمرار حیا آدمی را به عفت و پاکدامنی سوق داده و از زشتیها و پلیدیها حفظ میکند. عفت نفس، انسان را از ارتکاب گناهانی چون خوردن مال حرام (عفت شکم) و فحشا (عفت جنسی) و فحش و دشنام (عفت زبان) باز میدارد، در حالی که حیا حالتی موقت است که به هنگام روبهرو شدن با یک صحنه خلاف و گناه به انسان دست میدهد. لغتشناس معروف، راغب اصفهانی، میگوید: عفت حالتی است در نفس که آدمی را از غلبه شهوت مصون میدارد و بیشترین خودداری مربوط به شهوت فرج و شکم است. بنابراین اصل عفت، پرهیز از گرایشهای حرام بخصوص در زمینههای جنسی و مالی میباشد.(9)
از مشخصههای مؤمن، عفت و پاکدامنی است که قرآن بدان سفارش کرده و اولیای الهی بر رعایت آن تأکید نمودهاند. مردی به امام باقر(ع) عرض کرد: من کمکارم، عملم در عبادت ضعیف است و روزه مستحبی کم میگیرم ولی امیدوارم جز حلال نخورم. حضرت فرمود: چه عبادتی بهتر از اینکه آدمی در امور مربوط به شکم و فرج عفیف باشد.(10)
مصادیق حیا و عفت
با نظر به زندگی اولیای دین و انسانهای باتقوا در مییابیم که داشتن حیا و عفت تا چه اندازه در نیل به کمالات انسانی و تقرب به پیشگاه الهی تأثیرگذار بوده و کسب این شایستگی، آنان را به مقامات عالی و دوستی پروردگار رسانده است تا جایی که نفسشان به دم الهی مسیحا گشته و به موجب پرهیز از حرام و عفتورزی، صاحب باطنی پاک و بصیرتی نیک شده و در پهنه عالم به برکت حضور و وجود آنها، انسانهای بسیاری از شعاع انوار ملکوتی بهرهمند شده و از رنج و عذاب رهایی یافتهاند. نمونه بارز عفت و حیا را میتوان در زندگی حضرت یوسف(ع) مشاهده کرد.
در قرآن کریم آمده است که همسر عزیز مصر در بیان علت زندانی کردن یوسف گفت: من از او تقاضای مراوده کردم و او عفت ورزید، پس او را زندانی کردم. هنگامی که یوسف این سخن را شنید دست به دعا برداشت و بیان داشت: پروردگارا! رنج زندان را خوشتر از عمل زشتی میدارم که مرا به آن دعوت میکنند.(11) در پاکدامنی حضرت موسی(ع) بیان شده: وقتی حضرت شعیب حضرت موسی را دعوت کرد تا به پاس خدمتی که به دخترانش نموده بود ـ آب دادن به گوسفندان ـ از وی قدردانی کند، یکی از دختران گفت: ای پدر، این جوان (موسی) را به کار گیر، زیرا بهترین فرد، قوی و امین است. شعیب در جواب اظهار داشت: قوی بودن او را در موقع آب کشیدن از چاه دیدی ولی امین بودنش را از کجا فهمیدی؟ دختر در توضیح دلیل خویش بیان کرد: وقتی از موسی خواستیم به حضور شما آید پذیرفت. من برای نشان دادن راه خانه، از جلو حرکت میکردم و موسی از پشت سر من میآمد. هنوز مسافتی را طی نکرده بودیم که درخواست کرد جلو برود و من در پشت سرش راه روم. دلیل تقاضایش این بود که باد لباس مرا تکان میدهد و با دیدن این وضع امکان داشت عملی بر خلاف عفت مرتکب گردد.(12) چون حضرت زهرا(س) در بستر شهادت قرار گرفت، روزی به اسما فرمود: تابوتهایی که جنازه افراد را با آن حمل میکنند دوست ندارم ـ ظاهرا تابوت آن زمان دیواره نداشته و برجستگیهای بدن شخصی که روی آن قرار میگرفته مشخص بوده است ـ اسما میگوید: به حضرت عرض کردم: زمانی که در حبشه بودم، مردم برای حمل جنازه تابوتی از چند تخته و چوب میساختند که بدن کاملاً پوشیده بود و نمایان نمیشد. با رضایت حضرت تابوت را ساختم و پارچهای بر آن کشیدم. فاطمه(س) آن را پسندید و فرمود: خداوند تو را از آتش دوزخ حفظ کند. مثل این را برای من بساز که اندام زن و مرد در آن تشخیص داده نمیشود.(13)
انسانهای باحیا نه تنها در پیشگاه پروردگار از انجام اعمال خلاف و ناپسند
پرهیز میکنند بلکه صحنه زندگی را محضر خدا میدانند و در بین خانواده و اجتماع به رعایت این ویژگی پایبندند. کسی که از خدا شرم نکند از دیگران نیز حیا نمیکند. ابوصباح کنانی یکی از فقها و برجستگان مکتب امام باقر(ع) میگوید: روزی به خانه حضرت رفتم و در زدم. کنیزی که تازه به حد بلوغ رسیده بود در را باز کرد. با دست به سینهاش زدم و گفتم: به آقایت بگو ابوصباح کنانی است و اجازه ورود میخواهد. ناگاه امام باقر(ع) با تندی صدا زد: داخل شو ...! وقتی وارد شدم، قسم خوردم که از دست زدن به سینه کنیزک قصد بدی نداشتم. خواستم بفهمم شما از کار من مطلع میشوید (تا بر ایمانم افزوده گردد). امام فرمود: اگر فکر کنی که این دیوارها مانع دید ما میشود، همان طور که مانع دید شما میشود، پس فرقی بین ما و شما نیست. سپس به جهت اینکه حفظ حیا نکرده و بر سینه دخترک زده بودم فرمود: بپرهیز و دیگر مانند این عمل را تکرار نکن.(14)
رفتارهای حاکی از حیا، برجستهترین نکات زندگی پیامبر خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) میباشد. حضرت ابوطالب در وصف این حالات میگوید: هیچ گاه پیامبر را برهنه ندیدم و هیچ کس او را در حال قضای حاجت ندید. پیامبر اکرم(ص) فرمود: در کودکی چند بار اتفاقاتی برایم افتاد که احساس کردم نیروی غیبی و مأمور درونی مراقب من است تا مرتکب بعضی کارها نشوم، از جمله اینکه وقتی بچه بودم و با کودکان بازی میکردم، روزی یکی از بزرگان قریش ساختمانی میساخت و کودکان بنا بر عادت کودکی سنگها را در دامن لباس میریختند و لباس را بالا میزدند، به طوری که شرمگاهشان دیده میشد. من هم یک سنگ در دامن گذاشتم. تا خواستم دامنم را بالا بزنم، گویی کسی با دست زد و لباس مرا پایین انداخت. بار دیگر خواستم این کار را بکنم، که همین عمل تکرار شد. فهمیدم نباید این کار را انجام دهم.(15)
ابهت و بزرگی اولیای دین در خیلی مواقع بر دل دوست و دشمن سایه شرم و حیا افکنده و سبب شده اعمال آنها سنجیدهتر و دقیقتر انجام گیرد. در جلسهای که منصور دوانیقی به هدف هتک احترام کردن امام صادق(ع) ترتیب داده بود، «قتاده» چهل مسئله مشکل تهیه کرد تا از امام بپرسد، شاید حضرت در پاسخ ناتوان گردد، اما تا نظرش به امام افتاد از ابهت حضرت به لکنت افتاد و پرسید: یابنرسولاللّه! آیا پنیر خوردن حلال است؟ امام تبسمی کرد و فرمود: مسائل تو از این قبیل است؟ قتاده گفت: نه، من چهل سؤال مشکل تهیه کرده بودم که از شما بپرسم، همه را از یاد بردم. امام فرمود: میدانی در حضور چه کسی نشستهای؟ نزد کسی که خداوند در باره اش فرمود: «در خانههایی (هستند) که خدا خواسته بلندرفعت باشند. شخصیت اجتماعی بالایی داشته و ابهت آنها در دلها افتاده و موجب حیا گردد.»
حیا در نگاه
در قرآن کریم برای رعایت مصالح فردی و اجتماعی مردان و زنان، وظیفه مشترکی وضع شده که مربوط به نگاه است. این تدبیر به تعدیل غریزه جنسی و حفظ حیا و پاکدامنی کمک مینماید. خداوند در آیات 31 و 30 سوره نور از مردان و زنان میخواهد که در برخورد با یکدیگر چشمها را ببندند و سر را به زیر اندازند، زیرا این کار برای پاک ماندن آنها لازم است. در آیات فوق، کلمه «یغضوا» و «یغضضن» که خطاب به مردان و زنان است از ریشه لغوی «غضّ» به معنای کاهش دادن نگاه گرفته شده است. عبارات «غض بصر»، «غض نظر» و «غض طرف» در متون دینی اشاره به کم کردن نگاه دارد. کاهش در نگاه، حیا را به دنبال دارد و اگر انسان این رفتار را انجام ندهد و چشم خویش را آزاد گذارد تا هر شخصی و هر صحنه نادرستی را مشاهده کند، به دنبال نگاه، دل به انحراف کشیده میشود که ممکن است خطرات و عوارض جبرانناپذیری را به وجود آورد. امام صادق(ع) فرمود: «نگاههای پیاپی، شهوت را در دل میکارد و برای بیننده، فتنه و لغزشگاه خواهد بود.»(16)
در کلام قرآن و احادیث معصومین(ع) دستور عملی نسبت به نگاه داده شده و آن ترک نگاه حرام است که اولین فایده آن
پاکدامنی و عفت میباشد. نگاههای آلوده، سلامت و سعادت جامعه را تهدید میکند و بر روابط معقول و مطلوب بین افراد اثرات نادرستی به جای میگذارد. از اینرو راهنمایان دین به زنان و مردان توصیه کردهاند به نامحرم ننگرند و با چشمی دریده و ناسالم آرامش و امنیت را از انسانها سلب نکنند. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «با پدرانتان نیکی کنید تا به شما پسرانتان نیکی کنند و از زنان چشمپوشی کنید (نسبت به زنان عفیف باشید) تا مردم از زنانتان چشم بپوشند (در باره زنان شما عفت ورزند).»(17)
حیا و عفت در پوشش
در فرهنگ اسلامی حیا و عفت به عنوان یک خصلت انسانی مبنای روابط زن و مرد است. پوشش و متعلقات آن در راستای حفظ و رشد این ویژگی ارزنده قرار دارد و منع از تبرّج و نگاه حرام با این هدف صورت گرفته است. قرآن کریم در داستان آفرینش آدم و حوّا به تلاش آنها برای ستر عورت اشاره میکند که ناشی از کشش فطری و درونی به حیاست. با مرور تاریخ زندگی انسانهای پیشین و آثار به جا مانده از کتیبهها و نقاشیها در مییابیم که علت اصلی اختیار پوشاک، سرما و گرما نبود، بلکه داشتن حیا دلیل اصلی پوشاندن شرمگاه بوده است. مسئله پوشش، قبل از اسلام و ادیان مختلف رایج بوده ولی حد و مرز آن توسط اسلام تعیین شده است. پوششی که در قالب حجاب وضع گردیده، عامل نیرومندی برای حفظ عفت و حیاست. اگر وظیفه پوشش، بیشتر به زن تعلق گرفته، از اینروست که ملاک آن مخصوص زنان میباشد زیرا آنها بیشتر به خودنمایی و جلوهگری تمایل دارند، بر خلاف مردان که به نگاه کردن و چشمچرانی گرایش دارند. فلسفه پوشش در مکتب اسلام چند چیز است:
1ـ ارزش و احترام زن: زن مسلمان در جامعه، تجسم عفت و حیاست و داشتن پوشش، او را محترم داشته، از نگاههای ناپاک و آلوده مصون میدارد و این مقامی ارزشمند و جایگاهی والا برای او به ارمغان میآورد.
حضرت زهرا(س) ملاک برتری زن را به حفظ و صیانت از خویش میداند.(18)
2ـ استواری اجتماع: زنان بخش عظیمی از نیروی فعال جامعه را تشکیل میدهند و با حضور در ابعاد مختلف: سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نقش مؤثری را در پیشرفت و رشد ملتها به عهده میگیرند. حضور بانوان در محیط کار و فعالیت، همراه با پوشش مناسب، آنها را از تعرض نامحرمان حفظ کرده و سبب میشود با امنیت و آرامش خاطر به انجام وظایف بپردازند. در فضایی که معاشرت زن و مرد آزاد باشد، فساد و بیبند و باری رشد کرده و به ضعف و رکود فعالیتهای اجتماعی میانجامد.
3ـ تحکیم پیوند خانوادگی: ارتباط صمیمی بین زن و شوهر، بقای کانون گرم و پرنشاط خانواده را تأمین نموده، این هدف حاصل نمیشود مگر با محدود کردن بهرهوریهای مشروع، در خانواده و منع لذتجوییهای غیر مشروع در محیط اجتماع. در پرتو پوشش و حجاب واقعی به روابط آزاد زن و مرد پایان داده میشود و آنها خود را ملزم به پاسداری از حریم و بنیان خانواده میدانند و از گسیختن و نابودی ارتباطات خانواده جلوگیری به عمل میآورند.
4ـ امنیت و آرامش روانی: سست شدن حریم حیا و عفاف بین زن و مرد سبب هیجانات و تقاضاهای فزاینده جنسی میشود و به دنبال آن امنیت از افراد جامعه سلب میگردد. دین مبین اسلام بر زنان واجب کرده که با حُجْب و حیا قدم به اجتماع گذارند و با رفتارهایی ناشایست فضای جامعه را ملتهب نکنند و خود و دیگران را به گرداب متلاطم گناه نکشانند. در ضمن از مردان میخواهد با نگاههای هرز و حرام سلامت جامعه را از بین نبرند. پیشوایان دین که همواره بر سعادت و راهنمایی انسانها تأکید داشتهاند در خصوص پوشش زنان دستورهایی فرمودهاند که حاوی نکات ظریف و دقیقی است و رعایت آنها مصالح فردی و اجتماعی را سبب میگردد.
اسما دختر ابوبکر ـ خواهر عایشه ـ به خانه پیامبر آمد در حالی که جامهای نازک و بدننما پوشیده بود. رسول اکرم(ص) روی خویش را از او برگرداند و فرمود: ای اسما، همین که زن به حد بلوغ رسید، درست نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر چهره و دست، از مچ به پایین.(19)
امام علی(ع) فرمود: شخصی نابینا به خانه فاطمه آمد و اجازه خواست به حضورش برسد. فاطمه خود را پوشانید. پیامبر به او فرمود: چرا خود را پوشاندی با اینکه او نابینا است و تو را نمیبیند؟ فاطمه گفت: اگر او مرا نمیبیند، من او را میبینم.(20)
بنابراین حفظ حیا و پوشش وظیفهای است که زنان و مردان باید بدان گردن نهند زیرا بیتوجهی و غفلت یک قشر میتواند زمینه سوء استفاده و تخریب روابط سالم اجتماعی را فراهم کند.
علاوه بر پوشش، نوع رفتار و برخورد زنان و مردان در جامعه قابل توجه است. سخن گفتن از روی ناز و کرشمه که دل مردان را وسوسه کند و موجبات فساد را فراهم نماید، از طرف شارع مقدس منع شده است. وقار در سخن و حیا در کلام، حکمی است که از طرف خداوند به زنان پیامبر فرمان داده شده: «مواظب باشید در سخن، نرمش زنانه و شهوتآلود به کار نبرید که موجب طمع بیماردلان گردد. به خوبی و شایستگی سخن گویید.»(21)
ابوبصیر میگوید: در مسجد کوفه زنی را قرآن یاد میدادم، یک بار با او یک کلمه شوخی کردم. بعد که در مدینه حضور امام باقر(ع) شرفیاب شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «هر کس در خلوت مرتکب گناه شود، خداوند به او اعتنایی نمیکند.» من از خجالت سر به زیر انداختم. فرمود: «توبه کن و دیگر با آن زن نامحرم مزاح نکن.»(22)
ریشه بسیاری از مشکلات و نابسامانیهای افراد بشر فقدان و یا ضعف حیا و عفت است، زیرا این فضیلت ارزنده در به وجود آوردن زندگی سالم و شاداب و به دور از تنشهای اخلاقی و اجتماعی تأثیرگذار است. هر کجا حضور حیا و عفت کمرنگ شده انسان دچار خسران گردیده، نه تنها از پیشرفت واقعی عقب مانده بلکه غمی سنگین و ندامتی همیشگی وجودش را احاطه کرده است. با یادآوری، شناخت و عمل به این فضیلت فراموششده، گرفتاریهای بشر امروزی حل میگردد و قفلهای بسته گشوده میشود و به دامافتادگان هوا و هوس در سایه عفت و حیا طعم شیرین آزادی و بندگی پروردگار را خواهند چشید.
پینوشتها:
1 ـ غررالحکم، ج1، ص93.
2 ـ همان، ج2، ص380.
3 ـ بحارالانوار، ج71، ص336.
4 ـ احزاب، آیه 53.
5 ـ مشکاةالانوار، ح1391.
6 ـ همان، ح1390.
7 ـ مصباحالشریعه، ص403.
8 ـ بحارالانوار، ج71، ص331.
9 ـ معارف و معاریف، سیدمصطفی حسینی دشتی، ص394.
10 ـ اصول کافی، ج4، ص243.
11 ـ یوسف، آیات 33 ـ 32.
12 ـ قصص، آیات 26 ـ 25؛ تفسیر نمونه، ج16، ص64.
13 ـ کشفالغمه، ج2، ص67.
14 ـ همان، ص353.
15 ـ شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ذیل خطبه 190.
16 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص140.
17 ـ خصال شیخ صدوق، ص44، ح75.
18 ـ کشفالغمه، ج2، ص23.
19 ـ مسئله حجاب، ص137 به نقل از سنن ابوداوود، ج2، ص383.
20 ـ بحارالانوار، ج4، ص38.
21 ـ احزاب، آیه 32.
22 ـ وسائلالشیعه، ج14، ص144.
پیام زن -> دی 1382، شماره 142
حیا یكی از مهم ترین صفات نفسانی است كه تأثیر فراوانی بر حوزه های مختلف زندگی اخلاقی ما دارد. نقش بارز این تأثیر، بازدارندگی است.
«حیا» در لغت به مفهوم شرمساری و خجالت است كه در مقابل آن «وقاحت» و بی شرمی قرار دارد.(1)
در فرهنگ عالمان اخلاق، حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است كه موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان می گردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است.(2)
مطالعه درباره مفهوم «حیا» در آیات و روایات نشان می دهد كه منشأ پیدایش این حالت، درك حضور در محضر ناظری آگاه، محترم و گرانمایه است.
این مفهوم را در خلال آنچه در كتاب و سنت در باب حیا آمده است، به وضوح می توان مشاهده كرد.
این مفهوم، قدر مشترك میان همه انواع حیا است. بنابراین حیا دارای سه ركن اصلی است:
فاعل، ناظر و فعل. فاعل، در حیا شخصی است برخوردارِ از كرامت و بزرگواری نفسانی.
ناظر در حیا شخصی است كه مقام و منزلت او در چشم فاعل عظیم و شایسته احترام باشد، و فعلی كه ركن سوم برای تحقق حیا است، فعل ناپسند و زشت است.
در نتیجه در تفاوت میان «حیا» با «خوف» و «تقوا» می توان گفت كه محور بازدارندگی در حیا، ادراك حضور ناظر محترم و بلند مرتبه و حفظ حرمت و حریم او است
حال آنكه محور بازدارندگی در خوف و تقوا، درك قدرت خداوند و ترس از مجازات او است.
شایان ذكر است كه اگرچه چهره بارز و جوهره حیا، بازدارندگی از ارتكاب اعمال زشت است، قهراً این بازدارندگی، انجام اعمال نیك را در پی خواهد داشت.
ادامه دارد......
پی نوشت:
2- ابن مسكویه: تهذیب الاخلاق، ص 41؛ طوسی:اخلاق ناصری، ص 77.
با سلام خدمت دوستان با حياء
چند روايت در مورد حياء
قال علي عليه السلام الحياء مفتاح كل خير
( حيا كليد همه خوبيهاست )
قال علي عليه السلام الحياء تمام الكرامه
( حيا كامل كننده بزرگواري است. )
قال علي عليه السلام الحياء يصد عن فعل القبيح
( حيا باز دارنده انسان از زشتيهاست )
قال علي عليه السلام الحياء من الله يمحو كثيرا من الخطايا
( حياء از خدا ، بسياري از گناهان را محو مي كند. )
موفق باشيد .:Gol::Gol::Gol:
رسول خدا (ص) حیا را زینت آدمی شمرده و فرموده است: «بی شرمی با هیچ چیز همراه نشد مگر این كه آن را زشت گردانید. و حیا با هیچ چیز همراه نگشت، مگر این كه آن را آراست.»(1)
امام علی (ع) فرمود: «هر كه پوشش شرم گزیند كس عیب او نبیند»(2)
و در بیانی دیگر می فرماید: «حیا پیشه كن كه حیا نشانه نجابت است»(3) امام صادق (ع) جایگاه حیا را در رأس مكارم اخلاقی دانسته می فرماید:
مكارم اخلاق یكی بسته به دیگری است، خداوند آنها را به هر كه خود خواهد، دهد. ممكن است در مرد باشد و در فرزندش نباشد، در بنده باشد و در مولای اونباشد،
(آنها عبارتند از:) راستگویی،صداقت با مردم، بخشیدن به مسكین، جبران كردن خوبی ها، امانتداری، صله رحم، دوستی و مهربانی باهمسایه و یار، میهمان نوازی و در رأس همه حیا.(4)
امام علی (ع)در باب نقش كلیدی حیا فرمود: «حیا وسیله رسیدن به هر زیبایی و نیكی است.»(5)
اهمیت حیا در حدّی است كه امام صادق (ع)فرمود: «ایمان ندارد كسی كه حیا ندارد.»(6)
از سیره رسول اكرم (ص) گزارش شده است كه هر گاه با مردم صحبت می كرد، عرقِ شرم بر پیشانی داشت و هیچ گاه به آنان خیره نمی شد.(7)
گاهی شرمساری ماهیتی منفی می یابد و آن در صورتی است كه منشأ آن حماقت، جهالت و ضعف نفس باشد.
این نوع شرم و حیا در اخلاق اسلامی به شدت مورد نكوهش قرار گرفته و فضیلت اخلاقی به شمار نیامده است، بلكه مانع رشد و تعالی انسان و موجب عقب ماندگی او در زمینه های مختلف می گردد. در روایات از این نوع شرم، به حیای حماقت و جهل و حیای ضعف یاد شده است.(8)
پی نوشت:
1- شیخ مفید، امالی، ص 167.
2- نهجالبلاغه، حكمت 223؛ صدوق: فقیه، ح 4، ص 391، ح 5834؛ كلینی: كافی، ج 8، ص 23.
3- آمدی: غررالحكم، ح 6082.
4-
5- حرّانی: تحف العقول، ص 84.
6- كلینی: كافی، ج 2، ص 106.
7- همان، ج 5، ص 565، ج 41.
8- صدوق: خصال، ج 1، ص 55، ح 76؛ كلینی: كافی، ج 2، ص 106، ح 6. كلینی: كافی، ج 2، ص 55، ح 1؛ طوسی: امالی، ص 308.
برخی از اموری كه در روایات به عنوان اسباب حیا مطرح شده است، به قرار زیر است:
اسباب حیا
- عقل: رسول خدا (ص) در پاسخ راهب مسیحی (شمعون بن لاوی بن یهودا) كه از او در باره ماهیت و آثار عقل پرسیده بود، فرمود:
عقل موجب پیدایش حلم است و از حلم، علم و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف، خویشتن داری، و از خویشتن داری، حیا، و از حیا، وقار، و از وقار، مداومت بر عمل خیر و تنفّر از شرّ، و از تنفّر از شر، اطاعت نصیحت گوی، حاصل می گردد.(1)
- ایمان: امام صادق (ع)می فرماید: «ایمان ندارد كسی كه حیا ندارد.»(2)
موانع حیا
همچنین در روایات، اموری به عنوان موانع حیا و یا به عبارت دیگر علل بی حیایی یا كمی حیا معرفی شده اند كه مهم ترین آنها به شرح زیر است:
--- از میان برداشتن پرده ها و حریم ها
از امام كاظم (ع) به یاران خود توصیه می فرمود:
پرده شرم میان خود و برادرت برمدار، و مقداری از آن باقی گذار؛ زیرا برداشتن آن، برداشتن حیا است.(3)
--- دست نیاز به سوی مردم دراز كردن:
امام صادق (ع) فرمود: «دست نیاز به سوی مردم دراز كردن، عزت را سلب می كند و حیا را می برد.»(4)
--- زیاد سخن گفتن:
امام علی (ع) فرمود:
هر كه پرگفت، راه خطا بسیار پوید، وآنكه بسیار خطا كرد شرم او اندك شود، و آنكه شرم او اندك شود، پارسایی او كم گردد، و آنكه پارسایی اش اندك گردد، دلش بمیرد.(5)
--- شراب خواری
به امام رضا (ع) منسوب است كه در شرح علت تحریم خمر فرمود: «خداوند تعالی شراب را حرام فرمود؛ زیرا شرابْ تباهی میآورد، عقل ها را در شناخت حقایق باطل می كند و شرم و حیا را از چهره فرد می زداید.»(6)
پی نوشت:
1- تحف العقول، ص 19.و 427؛ كلینی، كافی، ج 1، ص 10، ح 2، و ج 2، ص 230.
2- كلینی: كافی، ج 2، ص 106، ح 5.
4- همان، ج 2، ص 148، ح 4.
5- نهجالبلاغه، حكمت 349.
6- فقه الرّضا، ص 282.
در روایات، آثار فراوانی اعم از دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی و نفسانی و رفتاری برای حیا بیان شده است كه برخی از آنها به شرح زیر است.
1 . محبت خداوند
پیامبر اكرم (ع) فرمود: «خداوند، انسان با شرم و حیا و پاكدامن را دوست دارد و از بی شرمی گدای سِمِج نفرت دارد.»(1)
2 . عفت و پاكدامنی:
امام علی (ع) می فرماید: «ثمره حیا، عفت و پاكدامنی است.»(2)
3 . پاك شدن گناهان
امام سجاد (ع) در این باره فرمود:
چهار چیز است كه هر كس را باشد اسلامش كامل و گناهش پاك گردد و پروردگار خود را ملاقات می كند، در حالی كه خداوند ـ عزّوجلّ ـ از او خشنود است:
هر كس به آنچه به نفع مردم بر خویشتن قرار داده برای خدا انجام دهد و زبانش با مردم راست باشد و از هر چه نزد خدا و نزد مردم زشت است، شرم كند و با خانواده خود خوشرفتار باشد.(3)
4 . رسول خدا (ص) در شرح پاره ای از آثار شرم و حیا فرمود:
اما آنچه از حیا نشأت می گیرد: نرمش، مهربانی، در نظر داشتن خدا در آشكار و نهان، سلامت، دوری كردن از بدی، خوشرویی، گذشت و بخشندگی، پیروزی و خوشنامی در میان مردم است. اینها فوایدی است كه خردمند از حیا می برد.(4)
در متون اخلاقی اسلام پیامدهای بسیاری برای «وقاحت» و بی شرمی بیان شده است كه به دلیل اختصار تنها به بیان یك روایت در این باب اكتفا می شود:
امام صادق(ع) به شاگرد خود «مفضّل» می فرماید:
ای مفضّل، اگر حیا نبود انسان هیچ گاه میهمان نمی پذیرفت، به وعده وفا نمی كرد، نیازها(ی مردم) را برآورده نمی ساخت،
از نیكی ها برحذر بود و بدی ها را مرتكب می شد. بسیاری از امور لازم و واجب نیز برای حیا انجام می شود.
بسیاری از مردم، اگر حیا نمی كردند و شرمگین نمی شدند، حقوق والدین را رعایت نمی نمودند، هیچ صله رحمی نمی كردند، هیچ امانتی را به درستی بازپس نمی دادند و از فحشا برحذر نبودند(5)
پی نوشت:
1- طوسی، امالی، ص 39، ح 43
2- غررالحكم، ج 4612.
3- صدوق: خصال، ج 1، ص 222. ح 50.
4- تحف العقول، ص 20.
5- بحارالانوار، ج 3، ص 81.
حیاء از دست رفته رو چطور می شه بدست آورد؟
باسلام
با وجود کلی بودن سوال توضیحاتی داده می شود باز اگر سوالی بود بفرمایید
بزرگوارهمان طورکه دراول بحث هم کذشت حیاء صفات نفسانی است و مثل همه فضایل و رذایل اخلاقی دیگر با تربیت نفس و انجام اعمال و ترکی برخی اعمال دیگر ملکه نفسانی در انسان شکل می گیرد
اگر منظورتان ازبدست اوردن این است که با ارتکاب برخی اعمال این ملکه نفسانی را ندارد با ترک اعمال منافی حیاء و عفت و انجام اعمالی در راستای با حیایی و عفت می تواند صاحب ان ملکه نفسانی شود.
مثلا اگر فردی در بین جمعی با ارتکاب برخی افعال و اعمال به بی حیایی شهره شده این فرد می تواند با کنار کذاشتن اعمال خلاف دوباره با حیاء شود
گفته شد كه حیا، شرم از انجام اعمال زشت در محضر ناظر محترم است. بنابراین اوّلاً، در متون اخلاق اسلامی خداوند و ناظران و نمایندگان او، حقیقت الهی و انسانی فرد و دیگران، به عنوان ناظرانی كه باید از آنها شرم و حیا ورزید مطرح شده اند.(1)
ثانیاً، قلمرو حیا امور زشت و ناپسند است و شرمساری در انجام نیكی ها هیچ گاه پسندیده نیست.
ولی این حدّ و مرز در بسیاری از موارد از سوی مردم رعایت نمی گردد.
منشأ این امر آگاهی جهالت و گاهی بی مبالاتی است. در بسیاری از روایات حیاورزی در برخی موارد ممنوع شده است.
به نظر می رسد كه با وجود ضابطه گفته شده در مطالب بالا و در مفهوم حیا، این تأكید به دلیل آن است كه انسان نسبت به این موارد نوعی شبهه علمی دارد
و تا حدودی توجیهاتی، جهت تأیید حیاورزی در آن موارد برای خود دست و پا می كند، در حالی كه تصورات او باطل است.
برخی از موارد و مواقعی كه جای حیا ورزیدن نیست، بدین قرارند:
1 . حیا ورزیدن از گفتار، كردار و درخواست حق؛
پیامبر فرمود: «هیچ عملی را از روی ریا و خودنمایی انجام مده و از سر حیا و شرم آن را رها نكن.»(2)
2 . حیا ورزیدن از تحصیل علم
امام علی (ع)فرمود: «كسی شرم نكند از آموختنِ آنچه نمی داند.»(3)
3 . حیا ورزیدن از تحصیل درآمد حلال
امام صادق(ع)فرمود: «كسی كه از طلب مال حلال حیا نكند، هزینه هایش سبك شو و خداوند خانواده اش را از نعمت خویش بهره مند گرداند.»(4)
4 . حیا ورزیدن از خدمت به مهمان
امام علی(ع)فرمود: «سه چیز است كه نباید از آن شرم كرد: از جمله خدمت كردن به مهمان.»(5)
5 .حیاورزیدن از احترام گذاشتن به دیگران
امام علی(ع) فرمود: «سه چیز است كه نباید از آنها شرم كرد: از جمله برخاستن از جای خود برای پدر و معلم.»(6)
پی نوشت:
2- تحف العقول، ص 47
3- نهجالبلاغه، حكمت 82
4-تحف العقول، ص 59
5-غررالحكم، ح 4666.
6- همان.
انواع حیا
من مواعظ النبی صلى الله علیه و آله و سلّم:
"الحیاءُ حیاءان، حیاءُ عقلٍ و حیاء حُمْقٍ، و حیاء العقل العلم و حیاءُ الحُمقِ الجهل." (تحف العقول، ص 45)
از توصیه های حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله:
حیاء و شرم دو قسم است: حیاء عقل(عاقلانه) و حیاء جهل(جاهلانه).
حیاء عاقلانه از دانش و علم است و حیاء جاهلانه از نادانی.
شرح روایت در کلام رهبری
حیاءِ عقل آن است كه انسان از روى عقل احساس حیاء كند، مثل حیاء در هنگام ارتكاب گناه، و یا حیاء در مقابل كسانى كه احترامشان لازم است و این حیاء، علم است یعنى رفتارى عالمانه مىباشد. و حیاء جهل آن است كه از پرسیدن و یادگرفتن یا از عبادت كردن و امثال آن، حیاء كند (مثل كسانى كه در بعضى محیط ها، از نماز خواندن، خجالت مىكشند) و این حیاء، رفتارى جاهلانه است.
● مراتب شرم و حیا
حیا مراتبی دارد. به این معنا که گاه انسان نسبت به انجام عملی زشت در پیشگاه دیگری شرم می ورزد و از انجام آن خودداری می کند و یا خود را از بیگانه می -پوشاند و گاه دیگر انسان از خودش حیا می کند. این مرتبه که عالی ترین مرتبه شرم و حیاست از آن مؤمنانی است که همواره خود را در پیشگاه خدا می یابند و چنان خود را تربیت کرده اند که نسبت به هر عمل زشت و پلیدی واکنش منفی دارند و به خود اجازه نمی دهند تا درباره آن بیندیشند چه رسد که آن را انجام دهند.
امیر مؤمنان علی(ع) می فرماید: غایه الحیاء ان یستحبی الرجل من نفسه؛ آخرین درجه شرم و حیا آن است که انسان از خودش حیا کند. (غرر الحکم، ص ۵۰۴)
دست یابی به چنین مقام و منزلتی، زمانی تحقق می یابد که شخص در ایمان به خدا و حضور در پیشگاه وی به نهایت درجه رسیده باشد، زیرا حیایی اینگونه، بیانگر ایمان قوی در انسان است؛ چون شرم کردن شخص از خودش، نمی تواند چیزی جز ثمره ایمان واقعی باشد. (غررالحکم، ص ۳۸۶)
آن حضرت(ع) از نظر زیباشناسی نیز به این مسئله توجه می دهد و می فرماید: احسن الحیاء استحیاوک من نفسک؛ بهترین شرم آن است که ازخودت شرم کنی. (همان، ص ۱۹۱) بنابراین زیباترین نوع و مرتب حیا آن است که انسان خود را به گونه ای تربیت کند که به طور طبیعی نسبت به انجام زشتی ها و پلیدی ها شرم داشته باشد. این گونه است که چهره ای زیبا از باطن خویش را به نمایش می گذارد و خداوند نیز پاداش این منش را به گونه ای قرار می دهد که زشتی هایش نهان می شود و عیوبش از دیدگان دیگران محو می گردد و مردم وی را تنها در چهره زیبا و بی عیب و نقص می بینند. آن حضرت می فرماید: من کساه الحیاء ثوبه لم یرالناس عیبه؛ هر که جامه حیا به تن کند مردم عیب او را نخواهند دید. (بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۳۳۷)
از آن جایی که چنین شخصی در همه حال از خداوند حیا می کند و آن را در خلوت خویش به نمایش می گذارد، خداوند او را چنین پاداش نیک می دهد تا کسی عیوب او را نبیند. بر همین اساس علی (ع) می فرماید: الحیاء جمیل؛ شرم و حیا زیباست (غرر الحکم، ص ۹) زیرا موجب می شود تا انسان، زیبا جلوه داده شده و عیوب و نواقص وی در پس پرده حیا پوشیده شود.
انسان در مسیر زندگی به هر حال دچار خطا و اشتباه می شود و باید به سرعت توبه کند و از کارش شرم نماید. اگر این گونه واکنش به خود نشان ندهد، در یک فرآیندی هرزشتی برای او نیک جلوه داده خواهد شد و زیبا می شود. از این رو امیر مومنان علی (ع) می فرماید: کسی که خطاتش فراوان باشد حیایش کم است و کسی که حیاتش کم باشد کم تر از گناهان خودداری می کند و کسی که کم تر از گناهان خودداری کند دلش می میرد و کسی که دلش بمیرد وارد آتش می شود. (نهج البلاغه، فیض، ص ۱۲۳۹)
چنین شخصی دیگر از کسی شرم و حیا نمی کند و اعمال زشت و پلید را درجلوی دیدگان دیگران انجام می دهد. افراد گستاخ که در برابر دیگران زشتکاری می کنند دیگر هیچ حرمت و حیایی در برابر خداوند نیز نخواهند داشت. از این رو علی (ع) می فرماید: هر که از مردم شرم نکند از خداوند سبحان نیز شرم نمی کند. (غرر الحکم، ص ۷۱۱) زیرا کسی که در برابر دیدگان ظاهری مردم کارهای زشت می کند از خداوند نهان هیچ باک و حیایی ندارد.
● چون بی حیایی، هر چه خواهی کن
انسان اگر شرم و حیا نداشته باشد و هیچ چیزی را عار و ننگ وزشت نداند، می توان گفت که از دایره انسان و انسانیت بیرون رفته است و تفاوتی میان او و پست ترین موجودات نیست. از این رو پیامبر (ص) می فرماید: اذا لم تستح فاصنع ما شئت؛ هرگاه شرم و حیا نکردی هر کاری می خواهی بکن. (مستدرک وسایل الشیعه، نوری، ج ۲، ص ۲۶)
بنابر این آن چه بازدارنده از سقوط آدمی است همان شرم و حیایی است که در انسان وجود دارد. اگر ایمان به خدا داشته باشد، این شرم و حیا درونی می شود و حتی شخص از خودش شرم می کند و اگر ایمان نداشته یاسست ایمان باشد دست کم در برابر دیگران شرم و حیا می کند ولی اگر هیچ شرم و حیایی نداشته باشد و کارهای زشت را در انظار مردم انجام دهد، دیگر بازدارنده ای نیست و از مقام انسانیت سقوط می کند و از پست ترین موجودات می شود، بر این اساس حضرت امیرمومنان علی (ع) می فرماید: من لاحیاء له لاخیر فیه؛ کسی که شرم و حیا ندارد خیری در او نیست (غرر الحکم، ص ۶۴۶)؛ زیرا اصولا کلید هر خیری را می بایست در حیا و شرم جست. الحیاء مفتاح الخیر (غرر الحکم، ص ۱۶) بنابر این کسی که حیا و شرم ندارد هیچ در خیری بر روی او گشاده نیست تا خیری در او باشد و دیگران از آن خیر بهره ای ببرند. پس لازم است که از چنین اشخاصی پرهیز کرد؛ زیرا شر ایشان دامنگیر آدمی می شود.
● عفت، میوه حیاء
امیرمؤمنان علی(ع) درباره نتیجه و ثمره حیا و شرم ورزی از سوی انسان ها می فرماید: ثمره الحیاء العفه؛ نتیجه شرم و حیا، عفت و پاکدامنی است.
عفت که در زبان فارسی از آن به پاکدامنی تعبیر می شود، مرتبه ای روحی و روانی در آدمی است. انسان پاکدامن و عفیف خود را چنان می پوشاند که هیچ کس عیبی از او نبیند و چنان جامه حیا بر سر می کشد که نه تنها هیچ زشتی و عیبی در او دیده نشود بلکه همه اش زیبایی است که از وی برمی خیزد و به اطرافیان می رسد. البته همان گونه که دامنه حیا و شرم گسترده است و امور بسیاری فراتر از مسایل جنسی را دربرمی گیرد، عفت نیز که نتیجه و ثمره حیا می باشد، گستره وسیعی را شامل می شود.
راغب اصفهانی در کتاب ارزشمند «مفردات الفاظ القرآن الکریم»، «عفت» را به معنای پدید آمدن حالتی در نفس دانسته که آدمی را از غلبه شهوت باز می دارد و «عفیف» به کسی گفته می شود که دارای این وصف و حالت باشد.
صاحب «مقاییس اللغه » می نویسد: «عفت در اصل به دو معنا آمده است: نخست، خودداری از انجام کارهای زشت و دیگر، کم بودن چیزی. از این رو عرب به باقی مانده شیر در پستان مادر «عفه» (بر وزن مدت) می گوید.»
با این همه از کلام راغب اصفهانی در مفردات استفاده می شود که هر دو معنای پیش گفته به یک چیز و اصل باز می گردد که همان قناعت به چیز کم و اندک است. از این رو عفیف به کسی می گویند که به چیز کم قانع باشد.
حسن مصطفوی مؤلف کتاب التحقیق می نویسد: «این ماده در اصل، به معنای حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است، همان گونه که تقوا به معنی حفظ نفس از انجام گناهان می باشد، بنابراین عفت یک صفت درونی است، در حالی که تقوا ناظر به اعمال خارجی است».
علمای اخلاق نیز در تعریف «عفت»، آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته اند.
آنچه بیان شد، تفسیر «عفت» به مفهوم عام کلمه بود، زیرا بعضی برای معرفی «عفت» از نقطه مقابل آن، یعنی، پرده دری نیز استفاده کرده اند. به همین علت در بسیاری از موارد، واژه «عفت» را در مورد پرهیزگاری در خصوص مسایل جنسی استعمال کرده اند.
به هر حال از آیات قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می شود که «عفت» به هر دو معنای آن، از بزرگترین فضایل انسانی است و هیچ کس در سیر الی الله، بدون داشتن «عفت» به جایی نمی رسد. در زندگی دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گرو عفت است.
پس عفت دارای دامنه وسیع معنایی است و شامل امور بسیاری می شود که عفت در امور جنسی و مالی بخشی از گستره معنایی و مصداقی آن است. از این رو در برخی از روایات، عفت، افضل العباده (اصول کافی، ج۲، ص۹۷) شمرده شده که بر همین معنای وسیع دلالت می کند. هر چند که بیش تر مردم با دو مصداق اصلی عفت یعنی مالی و جنسی بیش تر درگیر می باشند و روایات زیادی نیز خواستار عفت در این دو حوزه و زمینه شده است. (همان)
با توجه به آن چه گفته شد، معلوم می شود که ارتباط تنگاتنگی میان ایمان و حیا و عفت وجود دارد و اگر انسان بخواهد به برترین فضیلت های انسانی دست یابد باید به شرم و حیا توجه ویژه ای داشته باشد؛ زیرا بی آن از دایره انسانیت خارج شده و در مقام پست تر از چارپایان سقوط می کند؛ زیرا هر مسئولیت و تکلیفی از وی برداشته می شود و شخص می تواند هر کاری را انجام دهد بی آن که خود را مسئول بشمارد در این حالت گفته می شود که خداوند او را به حال خود واگذاشته و رها کرده است، هر چند که تبعات و پیامدهای این واگذاری از سوی خداوند را در دنیا و آخرت به شکل عذاب های مختلف خواهد دید.
به هر حال انسان بی حیا و بی شرم از دایره تکلیف و ایمان و مسئولیت بیرون است و هیچ خیری به خودش و دیگران از جانب وی نمی رسد بلکه چیزی جز شر و بدی و عذاب ندارد.
امام على (عليه السلام):
الحياء مفتاح كل الخير؛
حيا كليد همه خوبى هاست .
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم):
الحياء زينة الاسلام
حيا زينت اسلام است .
ماهيت شرم و حيا
حيا، حالتي نفساني است كه آثار آن در چهره و رفتار خودنمايي مي كند. شرم و حيا به شكل انقباض و گرفتگي در درون انسان و به صورت سرخ رويي در چهره و صورت پديدار مي گردد. اين گونه شرم و حيا از آن جايي كه به صورت حال و زمان مند مي باشد و صفت و وصف پايدار به شمار نمي آيد به عنوان فضيلت مورد ستايش و تقدير نيست. بلكه زماني كه شرم و حيا به صورت پايدار در آيد، به عنوان فضيلتي انساني و خوي و منش نيكو مورد ستايش خردمندان قرار مي گيرد.
شرم و حيايي كه به عنوان فضليت از آن ياد مي شود، معنا و مفهوم ديگري را القا مي كند كه در حوزه عمل نيكوي انساني و رفتارشناسي هنجاري قرار مي گيرد. شخصي كه از صفت حيا برخوردار است در منش و كنش خويش انساني است كه از زشتي ها و ناهنجاري ها پرهيز مي كند و خود را آلوده به آنها نمي سازد. [1]اين مفهوم درباره ذات خداوندگاري بدين معنا كه گفته شد نمي باشد، زيرا خداوند منزه و پاك از چنين وصفي است، چه آن كه انقباض و گرفتگي درباره خدا معنا ندارد. بنابراين مراد از اين كه خداوند داراي صفت شرم و حياست به معناي اين است كه خداوند قبيح و زشتي ها را ترك مي كند و آن را انجام نمي دهد.
به سخن ديگر براي واژه شرم و حيا دو معناي مختلف است: معنايي كه اشاره به حالت انفعالي دارد و در حقيقت واكنش نفس انساني است به كنشي كه نسبت به وي انجام مي شود، دوم معنايي كه به صفتي در انسان و يا غير انسان اشاره دارد و به عنوان امر پايدار مطرح مي باشد. در اين صورت مي توان آن را به خداوند به شكل كمالي آن نسبت داد. در اين معنا حيا به معناي پرهيز از زشتي ها و دوري از انجام قبايح است. مفهوم ضد آن در اين صورت وقاحت و بي شرمي است كه امري ناهنجار و منش و كنشي زشت بشمار مي رود.
قرآن به مساله شرم و حيا به عنوان صفت و فضيلت انساني اشاره مي كند و از انسان ها مي خواهد كه مردماني خوددار از ارتكاب زشتي ها و قبايح باشند.
بي گمان مساله حيا و شرم يكي از مباحث مهم اجتماعي است كه بازخواني نگرش قرآن به آن مي تواند در نحوه رفتار و منش انسان مومن بسيار تاثيرگذار باشد.
شرم و حيا در جامعه زنان
به نظر مي رسد كه مساله شرم و حيا با مسايل اجتماعي زنان ارتباط تنگاتنگي داشته باشد، زيرا در جامعه امروز صفت شرم و بي شرمي به دو صورت مثبت و منفي در ارزيابي منش و كنش زنان و دختران از سوي افراد جامعه به ويژه خود زنان به كار مي رود. بازخواني آيات و آموزه هاي قرآني درخصوص اين مساله نشان مي دهد كه حيا و بي حيايي اختصاص به زنان و جنس مونث ندارد بلكه فضيلتي است كه مردان به همان اندازه زنان مي بايست از آن برخوردار باشند، زيرا با تفسيري كه از ماهيت حيا ارائه شد دانسته مي شود كه حيا به معناي پرهيز از زشتي ها در عمل و رفتار وكنش و منش انساني است كه اختصاصي به يك جنس ندارد. با اين همه جامعه نوعي رفتار و منش را از زنان مي خواهد كه ارتباط نزديكي با مساله حيا پيدا مي كند از اين رو جامعه آن را امري مرتبط با زنان مي داند و از ايشان انتظار دو چنداني براي رعايت و كسب صفت و فضيلت حيا دارد.
براي اين كه اهميت مساله حيا دانسته شود به اين نكته اشاره مي شود كه قرآن براي نفس انساني، عزت و كرامتي را قايل است كه با بي شرمي و فقدان حيا اين امر دچار خدشه جبران ناپذير مي شود. از اين رو از انسان ها مي خواهد كه براي حفظ كرامت و عزت انساني پاره اي از مسايل را كه مرتبط با حيا و شرم است رعايت كنند.
در آيه 273 سوره بقره با اشاره به نيازمندي بينوايان، به آنان گوشزد مي كند كه درخواست و رفتار ايشان نبايد به گونه اي باشد كه حيا و شرم را در آنان از بين ببرد و كرامت نفس و عزت انساني شان را خدشه دار سازد. از اينرو به فقيران سفارش مي كند كه در هنگام بيان نيازهاي خويش مراعات حيا و عفت نفس را بكنند و رفتاري بي شرمانه از خود بروز ندهند.
عفت نفس و حيا اختصاص به دوره سني نداشته و همگان مي بايست آن را مراعات كنند، از اين رو از زنان سالخورده خواسته شده است كه در منش و كنش خويش مراعات حيا و عفت را بكنند و بي شرمانه رفتار ننمايند. [2]
مطلب ادامه دارد...
پي نوشتها:
[1]. مفردات راغب اصفهاني ص 270
[2]. نور آيه 60
اسوه هاي حيا و عفت
قرآن در بيان حكم عفت و حيا تنها به بيان نشانه هاي آن بسنده نمي كند بلكه با بيان مصاديقي، به واكنش هاي انسان هاي كاملي اشاره مي كند كه رفتار و منش خويش را بر پايه شرم و حيا سامان داده اند. از جمله اين افراد مي توان به حيا و آبرومندي حضرت آدم(ع) و حوا اشاره كرد كه به هنگام آشكار شدن شرمگاهشان، بي درنگ با برگ هاي درختان بهشتي خود را مي پوشانند.[1]
حياي دختر شعيب از مواردي است كه ضرب المثل شده است. در آيات قرآن درخصوص ديدار حضرت موسي(ع) از شهر مدين آمده است كه پس از مسئله آب كشي آن حضرت، دختر شعيب(ع) به دستور پدر براي فراخوان موسي(ع) نزد وي مي رود. قرآن در بيان چگونگي آمدن اين دختر، به مسئله شرم و حياي وي اشاره مي كند تا بنمايد كه اين فضيلت و صفت نيكو چگونه در رفتار وي آشكار شده است. از اين رو به حركت همراه با حياي دختر شعيب هنگام بازگشت نزد موسي و گفت وگو با وي اشاره مي كند و مي فرمايد: فجائته احديهما تمشي علي استحياء [2]
تبيين چگونگي رفتار و كنش دختر شعيب از سوي خداوند در قرآن تأكيد بر اين مهم است كه از نظر قرآن حيا از مهم ترين برجستگي ها و كمالات زن است. از اين رو افترا و تهمت زدن به عدم وجود پاكدامني و عفت خود امري بسيار ناپسند به شمار مي رود و حتي براي اين كه بر ارزش و جايگاه عفت و حيا در نگرش خداوند و قرآن تأكيد شود به مسئله، شكل كيفري و جزايي مي بخشد و كساني را كه به زنان پاكدامن و باحيا و عفيف اتهامي در اين حوزه وارد مي سازند به مجازات تنبيهي هشتاد ضربه شلاق تهديد مي كند.
براي هشدار باش بيش تر به افترا زنندگان به زنان پاكدامن و عفيف اين حكم را صادر مي كند كه اگر نتوانند سخن خويش را ثابت كنند و شاهدي بر مدعاي خويش نياورند به عنوان فاسق محكوم مي گردند.
از نمونه ها و اسوه هاي حوزه عفت و حيا حياي مريم است و اين كه خود اين مسئله يكي از ملاك ها و معيارهاي اسوه بودن وي مي باشد و حياي ساره به هنگام شنيدن مژده فرزند دار شدن از زبان فرشتگان وخوشحالي بي اندازه وي كه به شكل سيلي زدن به چهره نمودار شد و حياي يوسف(ع) در برابر بي شرمي زليخا همسر عزيز مصر (يوسف آيه 23 و 28). از موارد ديگر مورد اشاره در قرآن است.
قرآن عفت و حيا را آن چنان با ارزش مي داند كه ملاك و معيار اسوه و نمونه شدن زنان را همين مسئله برمي شمارد (تحريم آيه 11 و 12) و زنان بهشتي و حور العين ها را به اين صفت مي ستايد.
قرآن توضيح مي دهد كه نشانه بنده خدا بودن عفت و اجتناب از روابط ناسالم جنسي است. (فرقانآيه 63 و 68) تا به اين طريق ارزش و اهميت حيا و عفت نفس را بيان كند. از اين رو به مردان و زناني كه به جهاتي ناتوان از ازدواج هستند و در حالت تجرد زندگي مي كنند دستور مي دهد كه تا زمان فراهم شدن امكان زندگي، عفت خويش را حفظ كنند و با حيا و شرم رفتار نمايند. (نور آيه 32 و 33)
مطلب ادامه دارد...
پي نوشتها:
[1]. اعراف آيه 22 و نيز طه آيه 121
[2]. قصص آيه 25
نشانه هاي حيا
براي درك درست مفهوم قرآني حيا بهتر آن است كه به نشانه هاي حيا در آموزه هاي قرآني توجه شود، زيرا با نگاهي گذرا به آيات قرآني مي توان چيستي و ماهيت حيا و شرم را در آموزه هاي وحياني دريافت و با كاربردهاي اجتماعي آن آشنا شد.
قرآن در تحليل رفتار انسان بهره مند از فضيلت حيا مي فرمايد كه او مراعات همه گونه ادب را مي كند و رفتاري زشت و ناهنجار از خود بروز نمي دهد. از آن جايي كه قرآن به همه مباحث عقيدتي و كلامي و فلسفي با نگاهي ملموس و عيني مي نگرد مصاديقي از رفتارهاي مرتبط با شرم و حيا را بيان مي كند. در اين جا به برخي از اين مصاديق به عنوان نشانه هايي از حيا پرداخته مي شود.
از نمونه هايي كه قرآن به عنوان بازتاب منش و صفت حيا و شرم در انسان برمي شمارد، حفظ عورت خويش از ديگران است. قرآن پوشاندن شرمگاه را از نشانه هاي حيا برمي شمارد.
در داستان حضرت آدم(ع) و حوا ضمن آن كه حيا را امري فطري و طبيعي براي بشر مي خواند بيان مي كند كه چه سان آن دو به حكم صفت حيا وقتي شرمگاهشان با خوردن ميوه ممنوع آشكار شد، با برگ هاي درختان بهشتي كوشيدند تا خويشتن را بپوشانند. [1]
در روايتي كه برخي كتب از پيامبر(ص) نقل مي كنند آن حضرت نسبت به كسي كه گله گوسفندان آن حضرت را مي چراند به جهت آشكار كردن شرمگاه تندي مي كند، زيرا او براي اين كه جامه هايش كم تر آسيب ببيند و ديرتر كهنه و پاره شود آنها را از تن به درمي آورد و لخت و عريان در بيابان مي گشت. توجيه وي اين بود كه در اين بيابان كسي نيست مرا ببيند تا خود را پوشيده دارم. آن حضرت مي فرمايد انسان باشرم و حيا كسي است كه خود را عريان نمي سازد حتي اگر تنها باشد.
حجاب، نشانه حيا
نشانه مهم و بارز ديگري كه قرآن براي حيا و شرم برمي شمارد و ارتباط تنگاتنگي با نشانه پيشين دارد مسأله پوشش و حجاب است. البته حجاب اختصاص به زن ندارد ولي درباره زنان مسأله پوشش و حجاب از حساسيت و اهميت و ارزش بيشتري برخوردار است.
قرآن بيان مي كند كه زن عفيف و باحيا زني است كه خود را مي پوشاند و به گونه اي جامه بر تن نمي كند كه شناخته شود.[2]بنابراين از نشانه هاي حيا پوشش كامل زنان است كه در اين آيه بدان اشاره و از آنان خواسته شده است كه رفتاري توأم با حيا داشته باشند كه اين امر به شكل پوشش كامل در رفتار و كنش بروز مي كند. آشكار نكردن مواضع زينت در حضور نامحرمان از سوي زنان مؤمن از جمله نشانه ها و آثار وجودي شرم و حيا در زنان است. زنان پاك دامن و عفيف كساني هستند كه جاهايي را مي پوشانند كه زينت هاي خود را به آن مي بندند و يا مي آويزند.
خداوند از زنان مؤمن مي خواهد كه رفتاري شرمگينانه داشته باشند. از اين رو نبايد محل زينت خويش را آشكار كنند و يا به گونه اي رفتار كنند و يا گام بردارند كه ديگران را متوجه خود سازند. كسي كه از حيا برخوردار است رفتاري از خود بروز نمي دهد كه مردان نامحرم را به خود جلب و جذب كند.
به سخن ديگر دوري و پرهيز از حركات و رفتارهاي تحريك آميز زنان از مهم ترين نشانه هاي وجود حيا و عفت در ميان زنان است. [3]
پرهيز و اجتناب از چشم چراني از سوي مردان و زنان از ديگر مواردي است كه قرآن به عنوان نشانه و اثر عفت و حيا بيان مي كند. چشم فروهشتن از نامحرمان امري است كه تنها خود شخص و خدا از آن آگاه هستند. از اين رو از خائنه الاعين بودن مردان و زنان پرهيز مي دهد و مي فرمايد كه مردان و زنان مومن كساني هستند كه نسبت به نامحرمان چشم فرو مي بندند و نگاه خويش را خيره به نامحرم نمي سازند بلكه آن را پايين مي افكنند.
اين ها نمونه هايي از مصاديق دوري و اجتناب از زشتي هاست كه انسان شرمگين به حكم حيا و عفت بدان پاي بند است و نمي گذارد تا نفس بر او چيره شود و به گناه افتد و دور از ادب اجتماعي و فردي عمل كند.
مطلب ادامه دارد...
پي نوشتها:
[1]. اعراف آيه 22 و طه آيه 121
[2]. نور آيه 31
[3]. احزاب آيه 32 و 33
حيا در زندگي خانوادگي
حيا و شرم به اشكال مختلف وجود خارجي مي يابد. به اين معنا كه انسان اين صفت نفساني را در زندگي خويش به اشكال مختلف بروز مي دهد و رفتارهاي خويش را بر پايه آن سامان مي بخشد.
انسان با حيا كسي است كه در رفتار و گام برداشتن نيز رعايت حيا و آزرم را مي كند. (نور آيه 31 وقصص آيه 25) در پوشش و يا كارهاي ديگر آن را نشان مي دهد و رفتاري بر پايه آداب اجتماعي و سنت هاي پسنديده دارد.
در زندگي خانوادگي نيز رفتار انسان با حيا رفتاري برخاسته از اين صفت است به گونه اي كه در خانه به نوعي عمل مي كند كه حوزه عفت و حيا شكسته نشود و خانواده از اين جهت آسيب نبيند.
بر همگان آشكار است كه در خانه رفتارهايي انجام مي شود كه امكان آن در بيرون خانه نيست. شخص، روابط جنسي خويش را در خانه سامان مي دهد. اين گونه روابط براي ديگر اعضا مي تواند خطرساز باشد. از اين رو قرآن به مردان و زنان حكم مي كند كه در زماني خاص خلوت كنند و از جهتي براي حفظ اصول اخلاقي و محافظت بر حيا و عفت به فرزندان دستور مي دهد كه در زمان هاي معيني به خلوت گاه پدر و مادر وارد نشوند. قرآن در آيه 58 سوره نور از خلوتگاه همسران سخن مي گويد.
به سخن ديگر وجود زمان و جايگاهي براي خلوت زن و شوهر و نيز لزوم اذن و اجازه گرفتن فرزندان براي ورود به خوابگاه والدين، تنها به منظور حفظ حيا و عفت خانواده و فرزندان است.
در مسئله ازدواج، تاكيد بر لزوم همسرگزيني از ميان زنان پاك دامن و عفيف و با حيا تنها به اين منظور است كه خانواده كه بنيادين ترين مركز تربيت و آموزش فرزندان است از هر نظر از استحكام طبيعي و رفتاري خوبي برخوردار باشد. [1]انسان اگر با شخصي بي حيا ازدواج كند نه تنها خود آسيب مي بيند بلكه نسلي خطرناك و بي حيا تحويل جامعه مي دهد كه آسيب هاي آن، دو چندان و فراتر از مسئله شخصي و فردي است. از اين رو قرآن مردم را از ازدواج با زنان غيرعفيف و بي حيا بازمي دارد.
به هر حال انسان هاي بي حيا نه تنها خود گناهكار هستند (نساء آيه 107) بلكه موجب مي شوند تا جامعه نيز از رفتار آنان آسيب ببيند.
قرآن بيان مي كند كه بسياري از افراد وقيح و بي حياي جامعه، در حقيقت منحرفان جنسي هستند و لذا هشدار مي دهد كه با اين افراد نبايد ازدواج كرد و خانه اي برپاي وقاحت بنياد ننهاد.
حياي نابجا
با اين همه براي فهم احكام شرعي مي بايست با حفظ آداب، از برخي از اموري كه به ظاهر در حوزه حيا قرار مي گيرد اجتناب ورزيد. از اين رو گفته اند كه لاحياء في الدين، به اين معنا كه در فهم و آموزش دين و احكام و آموزه هاي آن نبايد حيا كرد و لازم است حتي از مطالب ريز و درشت سؤال نمود.
برخي از افراد از حياي مومنان سوءاستفاده مي كنند و مي كوشند تا برخي از مسايل را بر ايشان تحميل كنند چنان كه اين مسئله موجب شده بود كه پيامبر دچار مشكل شود و خداوند در آيه 53سوره احزاب به حياي محمد(ص) اشاره مي كند و مي فرمايد برخي از رفتارهاي شما، پيامبر را مي آزارد ولي ايشان حيا مي كنند و چيزي نمي گويند.
به عنوان نمونه برخي با مزاحمتهاي وقت و بي وقت به صورت مهمان، موجب آزار پيامبر مي شدند كه آن حضرت نمي توانست آنان را از خانه بيرون كند. زيرا حياي ايشان مانع اين كار مي باشد. اما خداوند مي فرمايد لازم نيست تا اين حد حيا و شرم ورزد. بنابراين نيازي نيست به گونه اي رفتار كرد كه حيا خود عامل بازدارنده در زندگي عادي بشر شود. چنان كه نيازي نيست انسان در بيان حقايق شرم و حيا را در پيش گيرد.[2]
اين ها بخشي از آموزه هاي قرآني درباره مسئله حيا بود كه بر پايه آيات قرآني تبيين و تحليل شد. براي دست يابي به حيا مي بايست آموزه هاي قرآني را مبنا قرار داد و بر پايه آن عمل كرد تا در زندگي شخصي و اجتماعي موفق شد.
پي نوشتها:
[1]. نساء آيه 25
[2]. بقره آيه 26 و احزاب آيه 53
موافقم با نظرتون حیا این روزا خیلی کم پیداست.یه جورایی انگار پررویی یا بی پروایی داره رواج پیدا میکنه
چه کنم تا با حیا شوم؟ حس می کنم خیلی گستاخ و بی پروا هستم . گاهی اوقات که به این مساله فکر می کنم عذاب وجدان پیدا می کنم، راهی نشان دهید; البته من دختری محجبه هستم و ظاهری مذهبی دارم؟ س . ر . م
کاربر گرامی، سؤال در مورد حیا و نحوه دستیابی به آن بسیار ارزشمند است; زیرا درباره یکی از بهترین صفات انسانی و الاهی است; صفتی که هر کس به آن آراسته باشد، از متانت و وقار و شخصیت والا برخوردار است . حیا برای زن و مرد زیبنده است; اما آراستگی زن ها به حیا از دو جهت اهمیت دارد: یکی از این جهت که زنان با حیا از شخصیت و متانت والایی برخوردارند و دیگر این که حیا موجب مصونیت آن ها از آفت ها و آسیب هایی است که گوهر وجود زن را نشانه رفته اند . از این رو، تبیین حیا و متمایز ساختن حیای پسندیده از آنچه به ظاهر حیا نامیده می شود ولی پسندیده نیست، بسیار شایسته است .
حیا در لغت یعنی شرم داشتن از ارتکاب زشتی ها و در اصطلاح حالت روانی خاصی است که موجب متانت و وقار در رفتار و حرکات و سکنات انسان می شود . در نتیجه هر چه این حلالت در انسان قوی تر باشد، شخصیت آدمی وزین تر و رفتارش سنجیده تر خواهد بود و از آنچه با آراستگی شخصیت منافات دارد، بیش تر اجتناب می کند .
حیا در روایات جایگاهی ویژه دارد، به گونه ای که آن را محصول ایمان و حتی عین ایمان شمرده اند . امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است» (1) «حیا و ایمان در یک رشته و همدوش همدیگرند; چون یکی از آن دو رفت، دیگری هم می رود .» (2) بنابراین، حیا ثمره ایمان است . هر چه ایمان انسان بیش تر باشد، حیا بیش تر در رفتارش مشاهده می شود و از ارتکاب کارهای زشت بیش تر احساس شرمندگی می کند . در مقابل، هر چه ایمان انسان ضعیف تر باشد، گستاخی اش برای انجام گناه بیش تر خواهد شد . امام صادق (علیه السلام) فرمود: کسی که حیا ندارد دین ندارد . (3) در این روایت، امام (علیه السلام) حیا را معادل دین قرار داده است و این اهمیت حیا و جایگاه رفیع آن را در معارف دینی نشان می دهد .
امام على عليه السلام :
ثَلاثٌ لايُستَحيى مِنهُنَّ: خِدمَةُ الرَّجُلِ ضَيفَهُ وَقيامُهُ عَن مَجلِسِهِ لأَِبيهِ وَمُعَلِّمِهِ وَطَلَبُ الحَقِّ وَإن قَلّ؛
از سه كار حيا نبايد كرد: خدمت به ميهمان، از جا برخاستن در برابر پدر و آموزگار خويش و طلب حق گرچه اندك باشد.
همان طور که در مسائل مادی افراد غیر ماهر و غیر متخصص اشیای بدلی را بااشیای با ارزش اشتباه می گیرند و فریب می خورند، در بازار معنویت نیز گاه مردم به سبب جهل و عدم آشنایی با معارف دینی امور ناپسند را پسندیده و ارزشمند تلقی می کنند . از این رو، امامان معصوم (ع) و پیامبر گرامی (ص) در جهت تبیین معنای واقعی واژه ها کوشیده اند . پیامبر گرامی (ص) فرمود: دو نوع حیا داریم: حیای عقل و حیای حمق . حیای عقل علم است و حیای حمق نادانی . حیای برآمده از عقل همان حیای پسندیده است که معادل ایمان و دین معرفی شده است . انسان مؤمن با حیا است; ولی حیا مانع سؤال کردنش نمی شود . بدین سبب، هر چه نمی داند با کمال متانت و جرات می پرسد و جهل خود را به علم تبدیل می کند .
کم رویی سبب می شود افراد نتوانند از توانایی های شان به خوبی استفاده کنند، جرات سؤال کردن نداشته باشند و در جهل باقی بمانند . این نوع حیا امری ناپسند است و همان چیزی است که روان شناسان آن را اختلال ارتباطی تلقی می کنند . افراد خجل و کم رو در واقع بیمارانی هستند که به درمان نیاز دارند .
ادامه دارد همراه ما باشید
در اصطلاح علم اخلاق، يكي از انواع دوازدهگانه جنس عفت به شمار ميآيد، چون انسان بنگرد كه انجام دادن كردارهاي زشت و پرداختن به كارهاي ناروا موجب نكوهش او ميگردد به ترك آن كردارها همت ميکند.[4]حيا مانع از آن ميشود كه انسان هر چيزي را كه از قلبش ميگذرد بر زبان آورد، حيا براي هر انساني نيكو است اما در بانوان نيكوتر و زيبندهتر ميباشد، لذا در روايات، حيا به ده قسمت تقسيم شده است كه نُه قسمت آن، از آن زنان و يك قسمت از آن مردان شمرده شده است.[5] كساني كه پردۀ حيا را دريده و در ملأ عام مرتكب گناه ميشوند از نظر اسلام آبرو و احترام و شخصيتي ندارند و لذا غيبت چنين افرادي جايز شمرده شده است.[6] امام صادق (ع) ميفرمايد:
«اَلْحَياءُ نورٌ جوَهُرهُ صَدْرُ الاْيمانِ و تفسيرهُ التَّثَبُّتُ غَيْرَ كُلَّ شَيءٍ یُنکِرُهُ الَتّوْحيُد والْمَعْرِفَةُ »[7]«شرم نوري است كه گوهر آن سينۀ ايمان است، معناي شرم اين است كه در برابر هر آنچه با توحيد و معرفت ناسازگار است خويشتن داري كني.»علماي اخلاق حيا را دو گونه دانستهاند:1- نفساني وايماني: نفساني حيايي است كه در سرشت و نهاد انسان نهاده شده است مثل شرمساري از عريان شدن و خجلت از آميزش ميان مردم.
2- حياء ايماني: خصلتي است كه مؤمن را به سبب ترس از خدا از انجام دادن كردارهاي گناه آلود باز دارد، بنابراين پرهيز از محرمات معلول حياء ايماني است.[8]حيا در قرآن:
زماني كه موسي (ع) از چنگال ظلم فرعون رها يافته و از راه دور خسته و گرسنه به كنار چاه مدين رسيده بود دختران شعيب را ديد كه براي سيراب كردن گوسفندان به آنجا آمدهاند، حضرت موسي (ع) با دلوآب گوسفندان آنها را سيراب كرد،[9] به دنبال آن قرآن ميفرمايد:« فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاء قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ...»[10]«ناگهان يكي از آن دو زن، به سراغ او آمد در حالي كه با نهايت حيا گام بر ميداشت گفت: پدرم از تو دعوت ميكند...»پيدا بود كه از سخن گفتن با يك جوان بيگانه شرم دارد وقتي به سراغ موسي آمد تنها اين جمله را گفت: پدرم از تو دعوت ميكند تا پاداش و مزد آبي را كه براي گوسفندان ما، از چاه بيرون كشيدي به تو دهد.[11]
مراد از اينكه راه رفتن او بر استحيا بوده، اين است كه عفت و نجابت از طرز راه رفتنش پيدا بود.[12] (در اين داستان حيا را ميتوان به حياي گفتار و حياي رفتار تقسيم كرد و دختران شعيب یکی از بهترین الگويهای قرآني براي زنان مسلمان در برخورد با نامحرمان باشند.)
« إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا...»[13]«خداوند از اين كه به (موجودات ظاهراً كوچكي مانند) پشه و حتي كمتر از آن، مثال بزند شرم نميكند...»
مثال بايد موافق مقصود باشد و مثال وسيلهاي است براي تجسم حقيقت، گاه در مقام تحقير و بيان ضعف مدعيان است، بلاغتِ سخن ايجاب ميكند كه براي نشان دادن ضعف آنها موجود ضعيفي را براي مثال زدن انتخاب كند.[14]«إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ...»[15]«... اين عمل، پيامبر را ناراحت مينمايد: ولي از شما شرم ميكند (و چيزي نميگويد) اما خداوند از (بيان) حق، شرم ندارد...»هنگامي كه پيامبر(ص) با "زينب بنت جحش" ازدواج كرد وليمۀ نسبتاً مفصلي داد، مردم دسته دسته ميآمدند و غذا ميخوردند و از اطاق خارج ميشدند، بعد از پايان مهماني سه نفر همچنان در اطاق پيامبر (ص) ماندند و مشغول گفتگو شدند و سخنان آنها به طول انجاميد، آيۀ فوق نازل شد و دستورات لازم را در برخورد با اين مسائل به آنها تفهيم كرد، براي نزول اين آيه روايات ديگري نيز وجود دارد.[16] (كه ناظر به قسمتهاي ديگر اين آيه است) البته پيامبر خدا (ص) نيز از بيان حق در مواردي كه جنبۀ شخصي و خصوصي نداشت هيچ ابا نميكرد اما در اين مورد شخصي اصول اخلاقي ايجاب ميكرد كه پيامبر (ص) به دفاع از خود نپردازد.[17]حياء مذموم:گاهي انسان بسيار خجالت ميكشد در حدي كه حتي حاضر نميشود مسائل شرعي خود را بپرسد، مشكلات علمياش را مطرح سازد يا عبادتي را ترك ميكند يا از گفتن حقي شرم ميكند، قطعاً اين گونه حيامورد تأئيد شرع و اخلاق نيست.[18]حضرت صادق (ع) ميفرمايد: «مَنْ رَقَّ وَجْهُهُ رَقَّ عِلمه هر کس کم رو باشد کم دانش شود 19 واز احاديث معلوم مي شود حيا خود ميوه و حاصل چند عمل است و خود نيز در سلسله اي از عملها واقع ميشودکه بطور علت و معمولي از واقع مي شود علت وجود مراتبي بطور مستقيم يا غير مستقيم مي شودکه اين معلومات ارزش وقار را در نظر ما زياد تر مي کندمانند اين حديث: عقل موجب پیدایش حلم است و از حلم، علم و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف، خویشتن داری، و از خویشتن داری، حیا، و از حیا، وقار، و از وقار، مداومت بر عمل خیر و تنفّر از شرّ، و از تنفّر از شر، اطاعت نصیحت گوی، حاصل می گردد20)- ایمان: امام صادق (ع)می فرماید: «ایمان ندارد كسی كه حیا ندارد.(21)[1] . راغب اصفهاني؛ مفردات، ترجمه غلامرضا خسروي، تهران، مرتضوي، 1375، دوم، ج1، ص 573. [2] . خرمشاهي، بهاءالدين؛ دانش نامۀ قرآن، قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1371، اول، ج 1، ص 969.[3] . مجلسي، محمد باقر؛ عين الحياة، تحقيق مهدي رجايي، قم، بيتا، 1376، اول، ج 2، ص 101.
[4] . صدر حاج سيد جوادي، احمد و بهاءالدين فرشاهي و كامران خاني؛ دايرة المعارف تشيع، تهران، شهيد سعيد محبي، 1376، اول، ج 6، ص 583.[5] . محمدي ري شهري، محمد؛ ميزان الحكمه، ترجمه حميد رضا شيخي، قم، دار الحديث، 1377، ج 3، ص 1360.
[6] . همان.[7] . همان، ص 1352.[8] . دايرة المعارف تشيع، پيشين، ص 583[9] . شريعتمداري، جعفر؛ شرح و تفسير لغات بر اساس تفسير نمونه، مشهد، بنياد نشر آستان قدس رضوي، 1372، اول، ج 1، ص 644. [10] . قصص/25، (ترجمه آيات از آيةالله مكارم شيرازي ميباشد). [11] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371، نهم ج 16، ص 58.[12] . طباطبائي، محمد حسين؛ تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، تهران، كانون انتشارات محمدي 1363، سوم، ج 31، ص 41.[13] . بقره/26.[14] . تفسير نمونه، پيشين، ج 1، ص 146.
[15] . احزاب/53.[16] . طبرسي، فضل بن حسن؛ تفسير مجمع البيان، ترجمه علي كرمي، تهران، فراهاني، 1380، اول، ج 11، ص 547-543.[17] . تفسير نمونه، پيشين، ج 17، ص 400.[18] . سلطاني، غلامرضا؛ تكامل در پرتو اخلاق، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1372، چهاردهم، ج 2، ص 22.[19] . ميزان الحكمة، پيشين، ص 1356.1-20 شیخ مفید، امالی، ص 167.21- نهجالبلاغه، حكمت 223؛ صدوق: فقیه، ح 4، ص 391، ح 5834؛ كلینی: كافی، ج 8، ص 23.
امام علی(ع) فرمود: «سه چیز است كه نباید از آنها شرم كرد: از جمله برخاستن از جای خود برای پدر و معلم.
مادر که مهمتره،بیه نیکی به مادر تو قران و احادیث بیشتر تصریح شده ولی احترام مادر چی؟
حد غیرت ربط به حیا و عفت داره،هفته هاست جواب کامل بهش ندادین:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=11592
حیاوستودن آن در قرآن :
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمين(قصص 25)
(موسى هنوز لب از دعا نبسته بود كه ديد) يكى از آن دو دختر كه با كمال (وقار و) حيا راه مىرفت باز آمد و گفت: پدرم از تو دعوت مىكند تا در عوض سقايت و سيراب كردن گوسفندان ما به تو پاداشى دهد. چون موسى نزد او (يعنى شعيب پدر آن دختر) رسيد و سرگذشت خود را بر او حكايت كرد (شعيب) گفت: اينك هيچ مترس كه از شر قوم ستمكار نجات يافتى.
" يكى از آن دو دختر كه با نهايت حيا گام برمىداشت و پيدا بود از سخن گفتن با يك جوان بيگانه شرم دارد به سراغ او آمد، و تنها اين جمله را گفت: پدرم از تو دعوت مىكند تا پاداش و مزد آبى را كه از چاه براى گوسفندان ما كشيدى بتو بدهد
راهنمايى از پيش رو حركت مىكرد و موسى از پشت سرش، باد بر لباس دختر مىوزيد و ممكن بود لباس را از اندام او كنار زند، حيا و عفت موسى ع اجازه نمىداد چنين شود، به دختر گفت من از جلو مىروم بر سر دو راهيها و چند راهيها مرا راهنمايى كن حیا وعفت زینتی است بری زن ومرد.
1. حیا ورزیدن از گفتار، کردار و درخواست حق؛ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «هیچ عملی را از روی ریا و خودنمایی انجام مده و از سر حیا و شرم آن را رها نکن.»2
2. حیا ورزیدن از تحصیل علم؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «کسی شرم نکند از آموختنِ آنچه نمی داند.»3
3. حیا ورزیدن از تحصیل درآمد حلال؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «کسی که از طلب مال حلال حیا نکند، هزینه هایش سبک شو و خداوند خانواده اش را از نعمت خویش بهره مند گرداند.»4
4. حیا ورزیدن از خدمت به مهمان؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «سه چیز است که نباید از آن شرم کرد: از جمله خدمت کردن به مهمان.»5
5.حیا ورزیدن از احترام گذاشتن به دیگران؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «سه چیز است که نباید از آنها شرم کرد: از جمله برخاستن از جای خود برای پدر و معلم.»6
6. شرم از اعتراف به ندانستن؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «اگر از کسی سؤالی کردند و نمی داند، شرم نکند از این که بگوید: نمی دانم.»7
4 . حرّانی: تحف العقول، ص 59، و صدوق: فقیه، ج 4، ص 410، ح 5890.
5 . آمدی: غررالحکم، ح 4666.
6 . همان.
7 . احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی ـ اخلاق اسلامی، ص 80 .
8 . کلینی، کافی، ج 4، ص 20، ح 4.
9 . نهجالبلاغه، حکمت 67.
10 . کلینی: کافی، ج 2، ص 123، ح 10.
[=microsoft sans serif]حیاء چیست ؟(مواردی که حیا جایز نیست! )
پرسش:
به نظر شما كداميك از حفظ حجاب وحياء زمينه ساز ديگري است؟آيا براي به دست آمدن حجاب صحيح بايد حياء را تقويت كرد يا برعكس؟
پاسخ:
«حیا» که در لغت به مفهوم شرمساری و خجالت است و در مقابل آن «وقاحت» و بی شرمی قرار دارد،[1] یکی از خصلتهای آدمی است که خداوند زمینههای آن را در نهاد تمامی انسانها قرار داده است، و هر فردی میتواند با کوشش و مجاهدت به آن دست یابد. در اصطلاح اخلاقی، حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است كه موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان می گردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است.[2]
بررسی و مطالعه استعمالهای این مفهوم در آیات و روایات نشان می دهد كه منشأ پیدایش این حالت، درك حضور در محضر ناظری آگاه، محترم و گرانمایه است.
در نتیجه در تفاوت میان «حیا» با «خوف» و «تقوا» می توان گفت كه محور بازدارندگی در حیا، ادراك حضور ناظر محترم و بلند مرتبه و حفظ حرمت و حریم او است. حال آنكه محور بازدارندگی در خوف و تقوا، درك قدرت خداوند و ترس از مجازات او است.
اسباب و عوامل ایجاد حیا
- عقل: رسول خدا (ص) در پاسخ راهب مسیحی (شمعون بن لاوی بن یهودا) كه از او در باره ماهیت و آثار عقل پرسیده بود، فرمود:
عقل موجب پیدایش حلم است و از حلم، علم و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف، خویشتن داری، و از خویشتن داری، حیا، و از حیا، وقار، و از وقار، مداومت بر عمل خیر و تنفّر از شرّ، و از تنفّر از شر، اطاعت نصیحت گوی، حاصل می گردد.[3]
- ایمان: امام صادق (ع)می فرماید: «ایمان ندارد كسی كه حیا ندارد.».[4]
عوامل از بین رفتن حیا
در روایات، اموری به عنوان موانع حیا و یا به عبارت دیگر علل بی حیایی یا كمی حیا معرفی شده اند كه مهم ترین آنها عبارتند از:
[=1]
[/]
[=microsoft sans serif]
آثار حیا
این خصلت آثار ارزشمندی در عرصه های گوناگون اجتماعی دارد. استحکام روابط جمعی و خانوادگی، بهره گیری شایسته از نیروهای کارآمد بر پایه احکامی چون رعایت حجاب و عفاف، اصلاح روابط صحیح زن و مرد و کنترل نگاه های حرام، جویبارهایی هستند که از کوهسار حیا سرچشمه میگیرند. انسانی که به این خُلق نیکو و صفت شایسته دست یافته، کلید بسیاری از خوبیها را به خویشتن اختصاص داده است. به همین جهت حضرت علی(ع) فرموده است: «الحیاء مفتاح کل خیر.»[9]
در روایات، آثار فراوانی اعم از دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی و نفسانی و رفتاری برای حیا بیان شده است كه برخی از آنها به شرح زیر است.
1 . محبت خداوند: پیامبر اكرم (ع) فرمود: «خداوند، انسان با شرم و حیا و پاكدامن را دوست دارد و از بی شرمی گدای سِمِج نفرت دارد.». [10]
2 . عفت و پاكدامنی: امام علی (ع) می فرماید: «ثمره حیا، عفت و پاكدامنی است.»[11]
3 . پاك شدن گناهان: امام سجاد (ع) در این باره فرمود: چهار چیز است كه هر كس را باشد اسلامش كامل و گناهش پاك گردد و پروردگار خود را ملاقات می كند، در حالی كه خداوند (عزّوجلّ )از او خشنود است: هر كس به آنچه به نفع مردم بر خویشتن قرار داده برای خدا انجام دهد و زبانش با مردم راست باشد و از هر چه نزد خدا و نزد مردم زشت است، شرم كند و با خانواده خود خوشرفتار باشد.[12]
رسول خدا (ص) در شرح پاره ای از آثار شرم و حیا فرمود: اما آنچه از حیا نشأت می گیرد: نرمش، مهربانی، در نظر داشتن خدا در آشكار و نهان، سلامت، دوری كردن از بدی، خوشرویی، گذشت و بخشندگی، پیروزی و خوشنامی در میان مردم است. اینها فوایدی است كه خردمند از حیا می برد. [13]
رسول خدا(ص) نیز در مورد حیا فرموده است: «ایمان پیکری است برهنه که لباسش حیاست»[14]
اگر حیا از میان افراد اجتماع رخت بربندد، ایمان آنها نیز دستخوش دگرگونی و بیثباتی میگردد و نه تنها اثرات سوء آن، حلقه اتصال بنده با خدا را میساید بلکه زشتی ها و رذیلت های بیحیایی چونان تبری روابط سالم اجتماعی را میگسلد. پیامبر اکرم در چگونگی شرم و حیا از خداوند متعال میفرماید: «از خداوند آن طور که شایسته است شرم کنید و حیا داشته باشید. هیچ کدامتان نخوابید مگر آنکه مرگ را پیش رو ببیند و سرش و آنچه را در آن است (چشم و گوش) از معصیت حفظ کند و شکمش و آنچه را در آن است (از مال حرام) نگه دارد و به یاد گور و پوسیده شدن در قبر باشد. هر که آخرت را بخواهد باید به زر و زیور آن آراسته گردد.[15]
صاحب حیا وجودش خیر و نیکی است زیرا در اثر شرم از پروردگار، نفس خویش را به معصیت آلوده نمیکند و به واسطه حیا از خدا به انسانها شر و بدی نمیرساند و به حقوقشان تجاوز نمیکند. مسلح شدن به سلاح حیا، مصونیت از امراض روحی و روانی را برای آدمی به ارمغان میآورد و او را در پیمودن پله های سعادت و رستگاری یاری میرساند. پیشوایان دینی برای حیا درجاتی قائل شدهاند.
پیامبر اکرم(ص) برای حیا پنج درجه ذکر کرده است:
1ـ پایینترین مرتبه حیا که مربوط به عوام الناس است و مانع گناه میگردد.
2ـ حیای تقصیر، به این معنا که شخص، شرم میکند مرتکب عملی گردد که مقصر واقع شود.
3ـ حیای کرامت، که به سبب بزرگواری و عزت حق، از ارتکاب خلاف جلوگیری کند.
4ـ حیای محبت، که ناشی از تابش شعاع محبت الهی بر قلب انسان است و اجازه مخالفت با حق را نمیدهد.
5ـ حیای هیبت، که علت آن خشیت از خالق جهان است.[16]
آن حضرت در رهنمودی دیگر، حیا را چنین تقسیم بندی فرمود: «حیا دو نوع است؛ حیای عقل که همان علم است و حیای جاهلانه (احمقانه) که جهل است.[17]
حیای مطلوب و پسندیده، حیای عقل (صادق) است و حیای مذموم، حیای جهل (کاذب) میباشد. کسی که چیزی را نمیداند و فراگیری آن از نظر عقل و شرع لازمه زندگی است، اگر دچار شرم و خجالت باشد و نپرسد، مبتلا به حیای جهل است. بنابراین کوتاهی در دستیابی به علم و اطلاعات پذیرفته نیست و چه بسا به جهت این سستی، در عالم آخرت مورد مؤاخذه و مجازات قرار گیرد. حیا از انجام معصیت و یا هر عمل زشتی، فضیلت است اما حیا در فراگیری احکام دینی، رذیلت است. [18]
مرز حیا و کمرویی
وجه منفی حیا، کمرویی است. شخص کمرو با پاکدامنی و عزت نفس به این مرحله نرسیده بلکه به سبب عقده حقارت و یا خودکم بینی و ضعف نفسانی به این عارضه مبتلا شده است. در بعضی افراد ترس، علت کمرویی بوده و در مراحل مختلف زندگی اعم از حرف زدن، راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت با دیگران بروز میکند. متأسفانه برداشت غلط از حیا سبب شده بعضی آن را با کمرویی که یک مرض روحی و روانی است، یکی گرفته و به تحسین و تمجید از این اشخاص بپردازند و عملاً راه اصلاح و درمان را به روی آنان ببندند.
مبتلایان به کمرویی اغلب افرادی هستند که از اجتماع گریزانند و به هنگام حضور در جمع، دچار شرمی ناخواسته و مضر میشوند. ضربان قلبشان بالا میرود و ممکن است دچار لرزش شوند و اندوخته های ذهنی آنان به هم ریخته و یا به فراموشی سپرده شود.
اطرافیان و تمام کسانی که با اشخاص کمرو مرتبط هستند در افزایش یا کاهش این عارضه سهیم و دخیلند. البته تأثیر والدین، معلمان و دوستان بیش از دیگران میباشد. پدر و مادر عیبجو و خردهگ یر به گوشه گیری و کمرویی فرزند کمک میکنند و معلم ناوارد با زخم زبان و دوستان نالایق با طعن و مسخره، مقدمات ترک اجتماع و انزوای فرد را فراهم مینمایند.
موارد حیاورزی مذموم و ناپسند
برخی از موارد و مواقعی كه جای حیا ورزیدن نیست، بدین قرارند:
1 . حیا ورزیدن از گفتار، كردار و درخواست حق؛ پیامبر فرمود: «هیچ عملی را از روی ریا و خودنمایی انجام مده و از سر حیا و شرم آن را رها نكن.»[19]
2 . حیا ورزیدن از تحصیل علم: امام علی (ع)فرمود: «كسی شرم نكند از آموختنِ آنچه نمی داند.»[20]
3 . حیا ورزیدن از به د ست آوردن درآمد حلال: امام صادق(ع)فرمود: «كسی كه از طلب مال حلال حیا نكند، هزینه هایش سبك شو و خداوند خانواده اش را از نعمت خویش بهره مند گرداند.»[21]
4 . حیا ورزیدن از خدمت به مهمان: امام علی(ع)فرمود: «سه چیز است كه نباید از آن شرم كرد: از جمله خدمت كردن به مهمان.»[22]
5 .حیاورزیدن از احترام گذاشتن به دیگران: امام علی(ع) فرمود: «سه چیز است كه نباید از آنها شرم كرد: از جمله برخاستن از جای خود برای پدر و معلم.»[23]
6. شرم از اعتراف به ندانستن؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «اگر از کسی سؤالی کردند و نمی داند، شرم نکند از این که بگوید: نمی دانم.»[24]
7. شرم از درخواست از خداوند؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «هیچ چیز در نزد خداوند محبوب تر از آن نیست که از او چیزی درخواست شود، پس هیچ یک از شما نباید شرم کند از این که از رحمت خداوند درخواست کند؛ اگرچه (خواسته او) یک بند کفش باشد.[25]
8. شرم از بخشش اندک؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «از بخشش اندک شرم مدار که محروم کردن از آن کمتر است.»[26]
9. شرم از خدمت به خانواده؛ امام صادق(علیه السّلام ) مردی از اهل مدینه را دید که چیزی برای خانواده اش خریده و با خود می برد، آن مرد چون امام را دید خجالت کشید. امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: «این را خودت خریده و برای خانواده ات میبری؟ به خدا سوگند، اگر اهل مدینه نبودند (که سرزنش و خرده گیری کنند) من هم دوست داشتم، برای خانواده ام چیزی بخرم و خودم ببرم.»[27]
رابطه حیا و عفاف
در قرآن کریم برای رعایت مصالح فردی و اجتماعی مردان و زنان، وظیفه مشترکی وضع شده که مربوط به نگاه است. این تدبیر به تعدیل غریزه جنسی و حفظ حیا و پاکدامنی کمک مینماید. خداوند در آیات 31 و 30 سوره نور از مردان و زنان میخواهد که در برخورد با یکدیگر چشمها را ببندند و سر را به زیر اندازند، زیرا این کار برای پاک ماندن آنها لازم است.
در آیات فوق، کلمه «یغضوا» و «یغضضن» که خطاب به مردان و زنان است از ریشه لغوی «غضّ» به معنای کاهش دادن نگاه گرفته شده است. عبارات «غض بصر»، «غض نظر» و «غض طرف» در متون دینی اشاره به کم کردن نگاه دارد. کاهش در نگاه، حیا را به دنبال دارد و اگر انسان این رفتار را انجام ندهد و چشم خویش را آزاد گذارد تا هر شخصی و هر صحنه نادرستی را مشاهده کند، به دنبال نگاه، دل به انحراف کشیده میشود که ممکن است خطرات و عوارض جبرانناپذیری را به وجود آورد.
رابطه حیا و پوشش
در فرهنگ اسلامی حیا و عفت به عنوان یک خصلت انسانی مبنای روابط زن و مرد است. پوشش و متعلقات آن در راستای حفظ و رشد این ویژگی ارزنده قرار دارد و منع از تبرّج و نگاه حرام با این هدف صورت گرفته است. قرآن کریم در داستان آفرینش آدم و حوّا به تلاش آنها برای ستر عورت اشاره میکند که ناشی از کشش فطری و درونی به حیاست. با مرور تاریخ زندگی انسانهای پیشین و آثار به جا مانده از کتیبه ها و نقاشی ها در مییابیم که علت اصلی اختیار پوشاک، سرما و گرما نبود، بلکه داشتن حیا دلیل اصلی پوشاندن خود از دیگران بوده است.
مسئله پوشش، قبل از اسلام و ادیان مختلف رایج بوده ولی حد و مرز آن توسط اسلام تعیین شده است. پوششی که در قالب حجاب وضع گردیده، عامل نیرومندی برای حفظ عفت و حیاست. اگر وظیفه پوشش، بیشتر به زن تعلق گرفته، از اینروست که ملاک آن مخصوص زنان میباشد زیرا آنها بیشتر به خودنمایی و جلوه گری تمایل دارند، بر خلاف مردان که به نگاه کردن و چشمچرانی گرایش دارند
در مسیر حفظ و مصونیت و رشد و تکامل امنیت اخلاقی جامعه و انسان، حجاب و حیا دو بُعد متحد و مکمل یکدیگرند، یک رابطه و تعامل دوسویه دارند و به تعبیری دو بال برای پریدن اند. حجاب بعد ظاهری مصونیت و حیا بعد باطنی و روحی و روانی آن.
بدلیل همراه بودن حیا با روح و باطن انسانی می توان گفت؛ نسبت به حجاب و پوشش بیرونی اصالت دارد، اگر پرده های حیاء دریده شوند، امر به حجاب صورت نمی گیرد.به عبارتی دیگر می توان گفت: حیا مقوم و محرک انسان برای رعایت حجاب و پوشش است و حجاب، محافظ و نگهبان روح حیا و عفت آدمی. البته نباید تأثیر و اهمیت هر یک را نادیده گرفت. چنانکه اگر حیاء انسان زائل شود روح انسان به حجاب امر نمی کند. و اگر حجاب نیز زائل شود پرده های حیاء و شرم دریده خواهند شد. پس "لازمۀ حفظ حجاب، حیاء باطنی است و لازمۀ تداوم حیاء، حفظ حجاب"
[=microsoft sans serif][/HR][=microsoft sans serif][1] . ابن منظور: لسان العرب، ج 8، ص 51؛ مفردات الفاظ القرآن، ص 270، و ابن اثیر: نهایه، ج 1، ص 391.
[=microsoft sans serif][2] . ابن مسكویه: تهذیب الاخلاق، ص 41؛ طوسی:اخلاق ناصری، ص 77.
[=microsoft sans serif][3] . تحف العقول، ص 19(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][4] . كلینی: كافی، ج 2، ص 106، ح 5.(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][5] . همان، ج 2، ص 672، ح 5. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][6] . همان، ج 2، ص 148، ح 4. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][7] . نهجالبلاغه، صبحی صالح، حكمت 349. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)،؛
[=microsoft sans serif][8] . فقه الرّضا، ص 282. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][9] . غررالحکم، ص:30(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][10] . طوسی، امالی، ص 39، ح 43(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][11] . غررالحكم، ص:327(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][12] . صدوق: خصال، ج 1، ص 222. ح 50. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][13] . تحف العقول، ص 17. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][14] . مشکاةالانوار، ص234(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][15] . همان.
[=microsoft sans serif][16] . مصباح الشریعه، ترجمه مصطفوی، ص430. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][17] . بحارالانوار، ج68، ص331. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][18] . همان.
[=microsoft sans serif][19] . تحف العقول، ص 280(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][20]. نهجالبلاغه، صبحی صالح، حكمت 82(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][21] . تحف العقول، ص 47(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][22] . غررالحكم، ص330. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][23] . همان(نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][24] . احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی ـ اخلاق اسلامی، ص 80 .
[=microsoft sans serif][25] . کلینی، کافی، ج 4، ص20و21، ح 4. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][26] . نهجالبلاغه، صبحی صالح، حکمت 67. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif][27] . کلینی: کافی، ج 2، ص 123، ح 10. (نرم افزار جامع الاحادیث 3.5)
[=microsoft sans serif]