آب زنید راه را اینکه نگار می رسد....به مناسبت ورود مریم اهل بیت (س)
تبهای اولیه
[="darkgreen"]بانوى كرامت
كوير براى حضورت نورانى مى شود وپنجره هابه شوق رويت، نيمه شبى رابه سوى خورشيد باز نمى شوند . كوچه پس كوچه هاى قم به يمن حضورت نورانى مى شوند و سروهاى آزاد به احترامت قيام مى كنند.
آرام آرام، بر پهنه كوير حضور پرولايت شكوفه مى دهد ; غربت به يمن غريب معنامى يابد.
دلم مى خواهد برايتان از بانويى سخن بگويم كه خيال سبزتان نيمه شبى بر اقامه سبزش سلام مى دهدو در آينه حرمش چهره آرايد.
برايتان از بانويى سخن مى گويم كه همانند زينب (س) كه براى قيام قربانى داد و خورشيد عاشورا را با صبرش تعريف كرد، او هم با قدمهاى پرحياتش، به سرزمين كويرى قم حيات بخشيد ودر رگ ايرانيان خون حمايت از ولايت را جارى ساخت.
برايتان از بانويى سخن مى گويم كه به يمن حضورش، شهر قم، مركز صدور علم ودانش علوى شد و محل رشد وبالندگى .
برايتان از بانويى سخن مى گويم كه بارگاه زيبايش، پناهگاه دل هاى عاشقى است كه شب هاى چهارشنبه در جمكران بيتوته مى كنند. به نيابت از شيعه در نيمه شب هاى كويرى قم، سربرآستان حرم حضرت دوست مى سايند و براى ظهور گل نرگس دعا مى كنند و از بانوى كرامت، براى شكوفه دادن درخت اجابت استمداد مى طلبند.
معصومه …
معصومه تفسير معصوميت است كه روزگارى در مدينه طلوع كرد، معصومه اقامت غربت است در روزگار غربت نگاه ها، معصومه تفسير بلند تبعيت است از ولايت .
معصومه نگاه سبزى است كه از معصوميت سرچشمه مى گيرد، معصومه، روزگار دلداگى است واز غربت به قربت رسيدن .
معصومه ترجمان بلند عاشوراست و قصه با زينب هم سفرشدن .
معصومه فلسفه شيدايى است و غزل ماندن و بودن، معصومه نگين ايران است كه درقم، شهر اقامه مى درخشد .
معصومه ضريت بالاى ارادت به ولايت است، معصومه، قصه بلند مدينه تامشهد است .
معصوم انتهاى متبلور است. معصومه سرسلسله تنهايى است، معصومه فانى فى الله است.
[="red"]صغرى باقرى[/][/]
[="blue"]اقامتگاه فاطمه معصومه (س)
سراى «موسى بن خزرج» كه حضرت معصومه (س) چند صباحى در آنجا به سر برد، به مدرسه معروف «ستيه» است. اين سرا در محله «ميدان مير» وسط شهر قم در يكى از محلههاى قديمى بود و عبادتگاه آن حضرت به نام «بيت النور» در وسط آن، قرار داشت. موسى بن خزرج پس از رحلت آن بانوى گرانقدر، محراب ايشان را به همان حال باقى گذارد، و ديگر نقاط خانه خويش را نيز به احترام ايشان، مسجد كرد. اصل محراب فاطمه معصومه (س) كه در نزد عوام به «تنور» مشهور است تاكنون پابرجاست و مردم از قديم الايام تاكنون براى تيمن و تبرك و خواندن زيارت و دعا بدان جا مىروند. محراب مزبور كه غرفه كوچكى بيش نبوده، تجديد بنا شده و به صورتى زيبا در آمده است. و در كنار آن، مدرسهاى براى طلاب علوم دينى ساخته شده كه به «مدرسه ستيه» معروف است. نيز در ضلع غربى و و جنوبى آن، مسجدى بنا گرديده است. سراى موسى بن خزرج در آن روزگار به هنگام ورود حضرت معصومه (س) در منتهى اليه جنوب غربى شهر قم قرار داشت. زيرا بر اساس آثارى كه موجود است، شهر قم در آن عصر در شمال شرقى شهر فعلى قرار داشت و به تدريجبه سمت غرب و جنوب كشيده شد. البته در حال حاضر محل نامبرده در اواسط قسمت قديمى شهر به سمت جنوب است. ناحيهاى كه آستانه مقدسه با مدارس و مساجد تابع آن در آنجا قرار دارد، پيش از رحلتحضرت معصومه (س)، احتمالا باغ آباد و مصفايى از املاك موسى بن خزرج بود. چون در آن دوران، متداول و معمول بود كه رؤسا و بزرگان عرب علاوه بر خانههاى مجللى كه داخل شهر داشتند، هر يك به تناسب موقعيت و مقام خويش در باغهاى اختصاصى خود در سواحل رودخانه، كاخ و قصرى مشرف بر آب براى تفريح در ايام بهار و تابستان بنا مىنمودند. با توجه به وضعيت محل مذكور و موقعيت متناسب «بابلان» همان محلى كه امروزه پيكر مقدس حضرت معصومه (س) قرار دارد. و شخصيت موسى بن خزرج، حدس زده مىشود كه كاخ ييلاقى موسى در همان ناحيه قرار داشت. و به طورى كه از قراين برمىآيد، باغ و كاخ مزبور را موسى فوق العاده دوست مىداشت. و به همين جهت آن را نثار مقدم حضرت معصومه نمود و محل دفنش را در آنجا نهاد. ظاهرا موسى بن خزرج با مشاهده وضع مزاجى نامناسب و وخامتحال حضرت معصومه (س) ايشان را به باغ ييلاقى خويش دعوت نمود تا از آن رهگذر از ازدحام مردم در امان بماند.[/]
[="purple"]علتبرگزيدن شهر قم
بر اساس سخن مشهور: پس از اينكه فاطمه معصومه (س) به شهر ساوه رسيد، بيمار شد. و چون در خود توان رفتن به خراسان را نديد، و يقين پيدا كرد كه ديگر هرگز برادرش امام رضا (ع) را نخواهد ديد، تصميم گرفتبه قم كه از پيش مىدانست در آنجا به لقاى حق خواهد شتافت. برود. يكى از نويسندگان درباره علت رفتن حضرت معصومه (س) به شهر قم گويد: «اين مجلله در اوائل سال 201 هجرى به مقصد «مرو» از مدينه طيبه بيرون آمده، بين راه در ساوه كه شهرى معظم و مردمش «شافعى مذهب» و بسيار هم متعصب بودند. به شدت مريضه و ناتوان گشته، بواسطه فقدان اصحاب وفاق و وجدان ارباب نفاق و به علت نبودن طبيب معالج و نداشتن پرستار دلسوز و مكان مناسبى براى آسايش خود، مجبور مىشود كه از راه مقصد، اندكى منحرف گشته، خود را به شهر قم كه از بلاد مستحدثه شيعيان و مراكز موالى و دوست داران آن خاندان، مىدانستبا آنكه در مسير او نبود. برساند. و از قرائن، مستفاد مىشود كه فاطمه (س) قبل از ركتخود از ساوه به طرف قم، رؤساى قم را از مقدم خويش به ساوه، خبردار كرده بود... معلوم مىشود موقعى كه بىبى بيمار مىشود، به جهاتى كه نگارش يافت، خود را از حركتبه طرف قم ناچار مىديده، از طرفى هم نمىخواسته است كه بدون سابقه دعوت بدان شهر كه از مسير او دور است، وارد شود. بنابراين، از ورود خود به ساوه «آل سعد» را آگهى مىدهد تا آنان به طلب وى از قم بيرون آيند.» برخى درباره سبب روى آوردن حضرت معصومه (س) به قم، گويند: بىترديد مىتوان گفت كه آن بانوى بزرگ، روحى ملهم و آيندهنگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتى كه بعدها براى اين سرزمين پيش مىآيد -محوريتى كه آرامگاه ايشان مركز آن خواهد بود- بدين ديار، روى آورد... اين جريان به خوبى روشن مىكند كه آن بانوى الهى به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته است و خود را با شتاب بدين سرزمين رسانده و محوريت و مركزيت آن را با مدفن خود پايهريزى كرده است.[/]
[="magenta"]با كاروان نور
علاوه بر همراهى جمعى از برادران، بانوانى نيز، حضرت فاطمه معصومه(س) را همراهى مىكردند. اسامى اين خواهران كه ممكن استخواهران كنيزهاى حضرت بوده باشند، عبارتند از: ميمونه، فاطمه صغرى و خديجه خاتون (دختران امام كاظم(ع))، خواهر حضرت معصومه(س) و «سلطان موصليه» خادمه آن حضرت.
عباس فيض گويد: برخى از مورخان از محدث قمى مؤلف «حاشيه انساب المجدى» نقل كردهاند كه:
«ميمونه» بنت موسى بنجعفر با فاطمه معصومه(س) است و مىخواهند اينطور استفاده كنند كه، فاطمه با خواهر خود ميمونه همسفر بودهاند، در صورتىكه اين عبارت از دفن وى در جوار فاطمه حكايت مىكند.
البته بايد گفت كه در متن «المجدى» كه اخيرا به چاپ رسيده، از «ميمونه» دخت امام كاظم(ع) نامى به ميان نيامده است. با اين حال باز هم، همراهى آن بانوى مكرمه با حضرت معصومه(س) منافاتى ندارد. چه اين كاروان شامل همه و يا قسمت عمدهاى از خاندان موسوى، پس از يك سال تاخير مىخواستبه امام رضا(ع) بپيوندد. در مورد فاطمه صغرى بايد گفت كه امام كاظم(ع) دو دختر به نام فاطمه داشتند;
1. فاطمه كبرى (حضرت فاطمه معصومه(س))
2. فاطمه صغرى
فاطمه صغرى، كودكى خردسال بود و در مسير كاروان از دنيا رفت و در روستايى از توابع آشتيان به خاك سپرده شد.
خديجه خاتون، نزديك مزار «طيب» و «طاهر» وفات يافت و در همانجا مدفون گرديد.
سلطان موصليه نيز در نائين دفن شده است.
البته غير از افراد مذكور، آقاى بلاغى از شخصى به نام «سيد مرتضى طبيب حضرت معصومه(س)» نام مىبرد. او پس از ذكر نام پزشكى در نائين، نسبش را به «سيد مرتضى» مى رساند و مىگويد:
«ميرزا محمد طبيب; فرزندش ميرزا محمد على است كه نسبشان به سيد مرتضى طبيب حضرت معصومه(س) منتهى مىشود كه در قم مدفون است».
با توجه به نظريههاى مذكور، برخى از شخصيتهاى همراه حضرت فاطمه معصومه(س) عبارتند از: فضل، جعفر، قاسم، هارون، اسحاق، محمد، ميمونه، فاطمه صغرى، خديجه خاتون (كه همه از فرزندان امام كاظم(ع) هستند) و خواهر حضرت معصومه(س) كه نامش معلوم نيست و سلطان موصليه خادمه حضرت معصومه(س).[/]
[="darkgreen"]با كاروان نور; از مدينه تا قم
هجرت امام رضا(ع) از مسير بصره، اهواز و فارس به مرو صورت گرفت; در حالى كه، هجرت حضرت فاطمه معصومه(س) يك سال پس از آن، از مسير ديگرى انجام شد.
حسن بنمحمد بنحسن قمى مىنويسد:
«از سادات حسينيه از فرزندان موسى بنجعفر(عليهما السلام) كه به قم آمدند فاطمه دختر موسى بنجعفر(عليهما السلام) بود. چنين گويند بعضى از مشايخ قم كه چون امام على بنموسى الرضا(عليهما السلام) را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از براى عقد بيعتبه ولايت عهد براى او فى سنة ماتين،خواهر او فاطمه بنت موسى بنجعفر(عليهم السلام) در سنه احدى و ماتين به طلب بيرون آمد چون به ساوه رسيد، بيمار شد. پرسيد كه ميان من و ميان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند كه ده فرسخ است. خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد...»
حبيب پورمظاهر مىنويسد:
«ستى فاطمه ملقب به معصومه خاتون دختر امام موسى كاظم(ع) علو مرتبهاش زياده از حد بيان است. در سال دويست و يك هجرى زمان ولايت عهد حضرت امام رضا(ع) با برادران خود فضل على و جعفر و هادى و قاسم و زيد با بعضى از برادرزادگان و چند خدمه از بغداد به عزم ديدار برادر عازم خراسان شدند...»
از مجموع اين سخنان چنين برمىآيد كه كاروان حضرت فاطمه معصومه(س) از شهرهاى مدينه، بغداد، ساوه و قم عبور كرده است.
در صورتى كه، حضرت بيمار نمىشدند، مىبايست از طريق «رى» به «مرو» مىرفت. اما بيمارى ايشان موجب شد تا در قم اقامت نمايد و در همانجا به ديدار خدا بشتابد.(نقشه شماره 12)
اگر گفته مؤلف «بحر الانساب» را ناديده انگاريم و تنها به نوشته حسن بنمحمد بن حسن قمى بسنده كنيم، شهر ساوه ما را از مسير هجرت معصومه(س) از مدينه به قم آگاهمىسازد. چه اينكه شهر ساوه در مسير مدينه، كوفه و بغداد به خراسان قرار دارد; بر خلاف مدينه، بصره و اهواز به خراسان كه حضرت امام رضا(ع) از اين مسير عبور كردند.
لسترنج گويد:
«در زمان عباسيان البته بغداد بزرگترين شهر عراق بود، ولى يك قرن پيش از آنكه اين سلسله روى كار بيايد، مسلمانان قرن اول پس از فتح عراق به ساختن سه شهر بزرگ دست زدند كه واسط و كوفه و بصره باشد. اين سه شهر تا چندين قرن آبادى و رونق داشت و با انبار (از شهرها دوره ساسانيان) كه در ساحل فرات و با بغداد در يك عرض جغرافيايى بود، بزرگترين شهرهاى پرجمعيت عراق را در دوره عباسيان تشكيل مىدادند.»
«معروفترين شاهراهها، جاده بزرگ خراسان بود كه به شرق مىرفت و پايتخت را به شهرهاى ماوراء النهر در حدود چين متصل مىساخت.
اين جاده از دروازه خراسان در خاور بغداد شروع مىشد و از صحرا گذشته از پلهاى مستحكمى كه بر روى رودخانهها ساخته بودند، عبور مىكرد تا به «حلوان» پاى گردنهاى كه از آنجا به كوههاى ايران مىرسيد، منتهى مىگرديد، و در اينجا به ايالت جبال وارد مىشد و پس از عبور از يك سربالايى تند به كرمانشاه مركز استان كردستان مىرسيد و ايالت جبال را با خطى مورب درنورديده به سمتشمال خاورى مىرفت و از همدان نيز مىگذشت تا به «رى» مىرسيد، پس از عبور از رى به سمتخاور متوجه مىشد و از «قومس» عبور نموده، كوههاى طبرستان را در سمت چپ و كوير لوت را در جنوب خود مىگذاشت، تا نزديك بسطام به ايالتخراسان وارد مىگرديد و از نيشابور عبور نموده از طوس مىگذشت و به مرو مىرسيد».
«باز برمىگرديم به بغداد مركز جادهها. شاهراه بزرگى براى زيارت مكه و مدينه از سمتباختر بغداد به جنوب متوجه گرديده به كوفه، در حاشيه باديه عربستان، مىرفت و به خط تقريبا مستقيم از آنجا گذشته به حجاز مىرسيد. يك جاده ديگر براى زيارت مكه از بصره تقريبا به موازات جاده اول شروع مىشد و در دو منزلى شمال مكه به جاده قبلى مىپيوست».
شرح منازل مدينه تا بغداد
ترتيب منازل و راههايى كه در قرون اوليه مورد استفاده مسلمانان بود در كتابهاى جغرافيايى ثبتشده است.
قديمترين جغرافىدانان اسلامى «ابنخردادبه»، «قدامه»، «يعقوبى» و «ابنرسته» هستند كه در قرن سوم هجرى به تاليف كتب جغرافيايى و شناسايى جغرافيايى جهان اسلام همت گماردهاند.
«ابنرسته» در «الاعلاق النفيسة» منازل بغداد تا مدينه را مشخص كرد. چون تاليف كتاب در دوره حكومت عباسيان انجام گرفته، منازل هر يك از شهرهاى مهم از بغداد معين شد. چون عباسيان پس از بناى بغداد در سال 145 هجرى، آن شهر را تا انقراض نظام حكومتى به دست هلاكو، ايلخان مغول در سال656 هجرى، پايتخت و مركز خلافت رژيم عباسى قرار داده بودند.
بنابراين، حضرت معصومه(س) از مدينه، راه كوفه و بغداد را انتخاب كرده است. شرح منازل اين مسير به اين ترتيب است.
1. مدينه تا طرف،27 ميل.
2. طرف تا سقره،7 ميل.
3. سقره تا بطنالنخل، 15 ميل. (از طرف تا بطنالنخل 22 ميل مىشود)
4. بطنالنخل تا مكحولين.
5. مكحولين تا حصين.
6. حصين تا عسيله،13 ميل. (از عسيله تا بطنالنخل36 ميل است)
7. عسيله تا محدث، 28 ميل.
8. عسيله تا معدن نقره،43 ميل. (معدن نقره، محل تلاقى راه بصره، كوفه و مدينه است).
9. معدن نقره تا حاجر، 34 ميل. (قرورى، استراحتگاه شبانه اين منزل است).
10. حاجر تا سميراء، 34 ميل. (استراحتگاه شبانه آن عباسه است).
11. سميراء تا توز، 20 ميل (استراحتگاه شبانه آن محقية است).
12. توز تا فيد، 31 ميل. (استراحتگاه شبانه آن قرنتين است).
13. فيد تا الاجفر،36 ميل. (در آنجا مسجد جامعى است، قرائن استراحتگاه شبانه آن است).
14. الاجفر تا خزيمية، 24 ميل. (استراحتگاه شبانه آن اغر).
15. خزمية تا ثعلبية، 32 ميل. (استراحتگاه آن عين است).
16. ثعلبية تا بطانية، 11 ميل. (استراحتگاه آن بهينة است).
17. بطانية تا شقوق،29 ميل (استراحتگاه آن بدرين است).
18. شقوق تا زباله، 21 ميل. (استراحتگاه آن تنانير است).
19. زباله تا قاع، 24 ميل. (استراحتگاه آن جريسى است).
20. قاع تا عقبه، 24 ميل (استراحتگاه شبانه آن جلحاء است).
21. عقبه تا واقصه، 20 ميل (استراحتگاه شبانه آن سماء است).
22. واقصه تا قرعاء، 24 ميل. (طرف استراحتگاه آن است).
23. قرعاء تا مغيثه، 32 ميل. (مسجد سعد استراحتگاه آن است).
24. مغيثه تا قادسيه، 30 ميل.
25. قادسيه تا كوفه، 15 ميل.
26. كوفه تا ساهى،7 ميل.
27. ساهى تا بازار اسد،7 فرسخ.
28. بازار اسد تا قصر ابنهبيره،6 فرسخ.
29. قصر ابنهبيره تا پل كوثى، 5 فرسخ.
30. پل كوثى تا بغداد،7 فرسخ.[/]
[="blue"]در شمارههاى قبل از همراهان و مسافتهاى منازل كاروان نور حضرت معصومه(س) سخن گفتيم اينك دراين شماره به معرفى بيشتر شهرستانها و منازل بين راهمىپردازيم.
1. مدينه
مدينه از سال اول هجرت تا زندانى شدن امام كاظم(ع)، محل سكونت دائمى آل رسول(ع) محسوب مىشد. با شهادت امام كاظم(ع)، در بغداد، امام رضا(ع) بار ديگر منصب امامت را در مدينه تداوم بخشيد تا آنگاه كه با هجرت اجباريش به خراسان، علويان و اصحاب خاص آن بزرگوار نيز راه ايران را در پيش گرفتند. حضرت فاطمه معصومه(س) و كاروان همراهش يكى از اين گروههاى مهاجر بودند.
تاريخ نويسان زيادى از انگيزه و چگونگى هجرت مهاجران علوى به ايران و سلوك عملى آنان در مدينه سخنى به ميان نياوردهاند اما با توجه به حيات سياسى و فرهنگى آن دوره مىتوان دريافت كه هجرت امام رضا(ع) به ايران عامل اساسى اين مهاجرتها بود.
زيرا امام رضا(ع) پيشواى دينى و سياسى شيعيان، به خصوص علويان و خاندان طهارت، بود و سرپرستى خاندان موسوى پس از شهادت امام هفتم(ع) را نيز بر عهده داشت; چنانكه در وصيتنامه امام موسى كاظم(ع) به اين مساله تصريح شده است. از اين روى علويان و بخصوص خاندان موسوى در پيوستن به امام رضا(ع) اصرار داشتند. به يقين حضرت معصومه(س) و همراهان نيز با همين انگيزه هنگام خارج شدن از مدينه با رسول خدا(ص) وداع كرده، راه طولانى مرو را در پيش گرفتند.
2. معدن نقره
در منزلگاه معدن نقره بدويان بسيارى ساكنند. آب شرب اندك ساكنان آن از چاهها تامين مىشود. اين منزلگاه محل تلاقى راه مدينه، كوفه و بصره است; اصطخرى در اين باره مىگويد:
«از كوفه تا مدينه بيست مرحله دارند... و از بصره به مدينه هژده مرحله باشد و به معدن نقره راه كوفه و بصره به هم اوفتد».
از مدينه تا معدن نقره، مسير مشترك حضرت امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) است و از معدن نقره امام رضا(ع) راه «نباج» را در پيش گرفت و حضرت معصومه(س) به قادسيه رفت تا از مسير كوفه به برادر بپيوندد.
3. قادسيه
روستاى كوچكى نزديك كوفه و در مسير كاروانهاى حج است.
خسروپرويز، براى دفع اتراك شخصى به نام قادس را به آنجا فرستاد و به اين جهت اين روستا به نام او «قادسيه» نامگذارى شد.
ابوالفداء موقعيت قادسيه را در «تقويم البلدان» اينگونه به تصوير كشيده است:
«قادسيه شهرى است كوچك با نخلستانها و آبها. قادسيه و حيره و خورنق همه در حاشيه بيابان و كنار سواد عراق واقع شدهاند. بيابان در جانب غربى اين شهرها، و نخلستانها و رودها در جانب شرقى آنهاست».
در «المشترك» آمده است كه: قادسيه شهركى است. ميان آن و كوفه پانزده فرسخ است. بر سر راه حجاج، واقعه قادسيه در ايام عمر بنالخطاب در آنجا اتفاق افتاد. نيز قادسيه قريهاى استبزرگ نزديك سامرا در آنجا شيشه مىسازند. در «الترتيب» آمده است كه: قادسيه را بدان جهتبدين نام خواندهاند كه اهل قادس بدان نزول كردند. و قادس قريهاى است در مروالرود.
4. كوفه و نجف
كوفه از شهرهاى اقليم سوم از عراق، بر كناره شعبهاى از فرات قرار دارد. مؤلف «حدود العالم» در اين باره مىگويد:
«كوفه، شهركى استبر لب رود فرات نهاده و بناى وى سعد بنابىوقاص كرده است و روضه اميرالمؤمنين علىبنابىطالب (كرم الله وجهه) آنجاست».
ابوالفداء به نقل از العزيزى مىنويسد:
«كوفه» به قدر نيمهاى از بغداد است و قبر اميرالمؤمنين علىبنابىطالب (كرم الله وجهه) در نزديكى آن است. مشهدى عظيم ساختهاند و مردم از اقطار زمين به زيارت آن مىآيند. در «الترتيب» آمده است كه كوفه را از جهت تدوير بنايش بدين نام خواندهاند. چه عرب وقتى تودهاى از رمل را به شكل مدور بيند گويد: «رايت كوفانا» و نيز گفتهاند: از جهت اجتماع مردم در آن به كوفه موسوم شده، چه وقتى رملها در يك جا بر هم انباشته شوند، گويند: «تكوف الرمل».
مدينه از سال اول هجرت تا زندانى شدن امام كاظم(ع)، محل سكونت دائمى آل رسول(ع) محسوب مىشد.
با توجه به اين نكته مرقد مطهر امام على(ع) تا زمان هارون الرشيد مخفى بود و امامان شيعه و اصحاب خاص پنهانى به زيارت آن حضرت مىرفتند، به نظر مىرسد حضرت فاطمه معصومه نيز درگذر از اين شهر به زيارت مرقد مطهر حضرت على(ع) رفته است.
در اين شهر شمار زيادى از علويان نيز مدفونند كه آرامگاه «مسلم بنعقيل» يكى از آنهاست.
5. بغداد و كاظمين
در «اللباب» آمده است كه:
«بغداد» را بدان سبب بدين نام خواندهاند كه به «كسرى»، خواجهسرايى از مردم مشرق اهداء شد. و كسرى اين سرزمين را بدو اقطاع داد و آن خواجهسرا را بتى بود كه در مشرق مىپرستيدند به نام «بغ» و چون آن اقطاع بدو داد او را «بغداد» خواند.»
از اين رو فقهاء از ذكر اين نام كراهت دارند و بدين سبب منصور آن را «مدينة السلام» ناميد. چه دجله را «وادى السلام» مىگفتند.
«... برخى گويند: «بغ» به زبان فارسى به معنى «بستان باغ» است و «داد» نام مردى است. يعنى بستان داد. باغ داد...».
حمدالله مستوفى در باره مرقد امامزادگان در اين شهر مىگويد:
«... بر ظاهر آن مشاهد و مزارات متبركه بسيار است. بر جانب غربى مشهد حضرت امام موسى كاظم و نواده او حضرت امام محمد تقى الجواد (رضى الله عنهما) است و آن موضع اكنون شهرچهاى است، دورش شش هزار گام بود...».
با توجه به اين نكته كه حضرت فاطمه معصومه(س) از مسير بغداد راه مرو را در پيش گرفته، به احتمال زياد به زيارت مرقد حضرت باب الحوائج امام موساى كاظم(عليه آلاف التحية و الثناء) نيز نائل آمده است.
با توجه به اين نكته مرقد مطهر امام على(ع) تا زمان هارون الرشيد مخفى بود و امامان شيعه و اصحاب خاص پنهانى به زيارت آن حضرت مىرفتند، به نظر مىرسد حضرت فاطمه معصومه نيز درگذر از اين شهر به زيارت مرقد مطهر حضرت على(ع) رفته است.
بغداد تا «رى»
حضرت فاطمه معصومه(س) در ادامه مسير مدينه تا مرو، مىبايد خود را از راه بغداد به شهر رى مىرساند و از آنجا راه شمال را در پيش مىگرفت و از راه آمل، سارى و ... به مرو مىرفت و يا از راه رى، ورامين، خوار، سمنان و ...، كه راه كويرى است، به برادر مىپيوست.
ليكن در اثر حمله دشمنان اسلام و كشته شدن مردان و بيمارى آن حضرت از راه ساوه به قم آمد و در قم به لقاءالله پيوست.
مهمترين شهرها و منازلى كه حضرت معصومه(س) و كاروان همراه در ادامه مسير از بغداد تا ساوه پيمودند عبارتند از:
1 - از بغداد تا نهروان: 4 فرسخ.
2 - نهروان تا دير ترمه: 4 فرسخ.
3 - دير ترمه تا دسكره: 8 فرسخ.
4 - دسكره تا جولا:7 فرسخ.
5 - جولاء تا خانقين:7 فرسخ.
6 - خانقين تا قصر شيرين:6 فرسخ.
7 - قصر شيرين تا حلوان: 5 فرسخ.
8 - حلوان تا ماى ذرواستان: 4 فرسخ.
9 - ماى ذرواستان تا مرج القلعه:6 فرسخ.
10 - مرج القلعه تا زبيديه:7 فرسخ.
11 - زبيديه تا خوش كارش:3 فرسخ.
12 - خوش كارش تا قصر عمر: 4 فرسخ.
13 - قصر عمر تا قرماشين: 8 فرسخ.
14 - قرماشين تا شبديز:3 فرسخ.
15 - قرماشين تا دكان:6 فرسخ.
16 - دكان تا قصر اللصوص:7 فرسخ.
17 - قصر اللصوص تا خنداد:7 فرسخ.
18 - خنداد تا همدان: 8 فرسخ.
19 - همدان تا بوزنجرد:9 فرسخ.
20 - بوزنجرد تا طرزه: 8 فرسخ.
21 - طرزه تا روذه:7 فرسخ.
22 - روذه تا سونقين:7 فرسخ.
23 - سونقين تا ساوه: 8 فرسخ.
در ادامه مسير اصطخرى فاصله ساوه تا قم را 12 فرسنگ ذكر مىكند.
6. همدان
همدان شهرى جليل القدر داراى اقليمها و انسانهاى بسيار است كه در سال بيست و سه فتح شد و خراج آن شش ميليون درهم بود و همان است كه «ماه بصره» ناميده مىشود. چه خراج آن در حساب بخششهاى اهل بصره حمل مىشده است. و آب آشاميدنى اهالى آن از چشمهها و رودخانههايى بود كه در زمستان و تابستان جريان داشت و برخى از آنها تا «شوش» از استانهاى اهواز جارى مىشد و سپس به «دجيل» [دجله كوچك] نهر اهواز پيوسته تا شهر اهواز مىرسد.
7. ساوه
ساوه در مغرب رى و در جنوب طالقان است و آوه در جنوب غربى ساوه واقع شده است. ساوه شهر بزرگى بود كه بر سر راه حجاج خراسان بازارهاى نيكو داشت. شهرى خوش با خانههاى نيكو بود. ميان ساوه و قم، دوازده فرسخ است. و در «اللباب» آمده است كه: ساوه ميان رى و همدان است.
مؤلف تاريخ قم از حضور حضرت فاطمه معصومه(س) در شهر ساوه خبر داده است; كه با كاروانى جهت ملاقات برادر امامش، از مدينه راهى مرو بود و در ساوه بيمار شد و به قم آمد.
اما مؤلف بحرالانساب علتبيمارى حضرت را مسموم شدن ايشان در ساوه ذكر مىكند، همانگونه كه برادران آن بانو در اين شهر به شهادت رسيدند و در اثر سمى كه به بانوان كاروان داده شد، «فاطمه صغرى»(س) قبل از «فاطمه كبرى»، حضرت معصومه(س) در روستايى از روستاهاى آشتيان به شهادت رسيد. در بحرالانساب آمدهاست.
«اما ستى فاطمه ملقب به معصومه خاتون دختر امام كاظم (عليه السلام) علو مرتبه زياده از حد بيان است، در سال دويست و يك هجرى زمان ولايت عهدى حضرت امام رضا (عليه السلام) با برادران خود فضل و على و جعفر و هادى و قاسم و زيد با بعضى از برادرزادگان و چند خدمه از بغداد به عزم ديدار برادر عازم خراسان شدند. بعد از طى طريق چون به شهر ساوه كه يك منزلى قم است، رسيدند ملحدان ساوه خبر شدند، در صدد اذيتبرآمده، با امامزادگان محاربه كردند، آخرالامر تمامى امامزادگان كه بيست و سه نفر بودند شهيد شدند، چون اهالى قم خبر يافتند، بشتافتند، وقتى رسيدند كه امامزادگان شهيد شده بودند، آنها را دفن نموده، ستى فاطمه را با خدم و حشم به شهر قم بردند...»
حمله حراميان بنىعباس در ساوه به كاروان حضرت فاطمه معصومه(س) و شهادت مردان كاروان و مسموم كردن بانوان از سوى برخى ديگر از مورخان نيز تاييد شده است.
استاد جعفر مرتضى عاملى بر اين عقيده است كه حضرت فاطمه معصومه(س) در اين تهاجم به دست عباسيان مسموم شده است.
«لسترنج» هم در كتاب «جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافتشرقى» به مسموميت كريمه اهل بيت اشاره نمودهاست.
بعد از طى طريق چون به شهر ساوه كه يك منزلى قم است، رسيدند ملحدان آنجا خبر شدند، در صدد اذيتبرآمده، با امامزادگان محاربه كردند، آخرالامر تمامى امامزادگان كه بيست و سه نفر بودند شهيد شدند، چون اهالى قم خبر يافتند، بشتافتند، وقتى رسيدند كه امامزادگان شهيد شده بودند، آنها را دفن نموده، ستى فاطمه را با خدم و حشم به شهر قم بردند...
«شهر قم در شمال كاشان، چون مزار حضرت فاطمه خواهر امام رضا(ع) معاصر هارون الرشيد است. نزد شيعيان شهرت كامل دارد و معروف است، هنگامى كه آن معصومه مىخواستبه ديدار برادرش به خراسان رود، در شهر قم مسموم گرديد و وفات يافت.»
تفاوت گزارش لسترنجبا ديگران در اين است كه او محل مسموميتحضرت معصومه(س) را شهر قم ذكر مىكند. اما اين گزارش با ديگر قرائن تاريخى موافق نيست. ليكن تاكيد او و ديگران به مسموميت كريمه اهل بيت7، شهادت آن بانوى مكرمه امرى مسلم و غير قابل انكار مىنمايد.
از علل پذيرش قول مؤلف بحرالانساب در مورد حمله حراميان بنىعباس به كاروان مدينه و شهادتمردان كاروان، وجود آرامگاههايى از فرزندان امام كاظم(ع) در شهر ساوهاست.
حمدالله مستوفى وقتى از شهر ساوه ياد مىكند، به يادآورى مزارها و مشهدهاى شهر پرداخته، به تربت امامزاده اسحاق اشاره مىنمايد:
«... و از مزار اكابر و اوليا تربتشيخ عثمان ساوجى و بر ظاهر آن به جانب شمال مشهد سيد اسحاق بن امام موسى الكاظم (رضى الله عنهما) است...»
اسحاق بنموسى بنجعفر(ع) يكى از اولاد ذكور امام كاظم(ع) است كه نام وى در كتب انساب ميان فرزندان امام هفتم ذكر شده است.
على اكبر تشيد از مزار ديگرى در ده كيلومترى شهرستان ساوه بنام امامزاده هارون قدس سره ياد مىكند، نامش در كتب انساب در رديف پسران امام كاظم(ع) ذكر شده است، وى گويد:
«در ده كيلومترى شهرستان ساوه مزارى موجود است كه به نام امامزاده سيد هارون بنموسىالكاظم (عليه السلام) ناميده مىشود و در السنه مردم نسلا بعد نسل از زمان قديم گفته مىشود كه اين سيد جليل بعد از تفرقه سادات بوسيله سپاه عباسان با جراحات زيادى در داخل زراعات قريه «ورزنه» به زمين افتاده و در حال ضعف و اغماء بوده است. ... عمال مامون ملعون كه آن حضرت را جستجو مىكردهاند، ... فورا به قتلش مبادرت مىنمايند.»
بدين ترتيب دو تن از برادران همراه حضرت معصومه(س) در ساوه به شهادت رسيدهاند.
8. تفرش
مؤلف جغرافياى تاريخى تفرش و آشتيان از وجود امامزادههايى در اين منطقه كه از فرزندان، بىواسطه و با واسطه، حضرت امام كاظم(عليه السلام) هستند، خبر داده است. به احتمال زياد اين اشخاص از همراهان حضرت معصومه(س) بودهاند كه در اثر حملهاى ديگر از سوى عباسيان و يا در اثر جراحتى كه داشتهاند در بين راه به شهادت رسيدهاند.
امامزادگان ديگرى كه بدون واسطه از فرزندان امام كاظم(ع) بوده و در روستاهاى تفرش مدفونند، عبارتند از:
1. محمد فرزند امام كاظم(ع)
اين امامزاده در خاور شهر تفرش در كويى است كه به مناسبت مزار همين امامزاده محمد، «مشهد» ناميده مىشود.
مشهد امامزاده محمد، از بناهاى عصر صفويه و آراسته به كاشيكارى، تزئيينات، گچبرى و نقاشى همان دوره است. اين مزار داراى بقعه، مرقد، صندوق منبت كارى شده، گنبد و چند ايوان و صحن است.
به نظر مىرسد كه بناى گنبد به سال 950 هجرى آغاز و به سال956 به پايان رسيده باشد. ولى قسمتى از تزئينات، همزمان بنيان ايوان سردر ورودى صحن 1050 انجام يافته است.
2. امامزاده هادى فرزند امام كاظم(ع)
بقعهاى در دهكده جمزقان در دهستان قاهان از بخش خلجستان به نام امامزاده هادى فرزند موسى كاظم(ع) است كه مردم روستاهاى دور و نزديك به زيارت آن مىروند. احتمال اينكه اين امامزداگان از همراهان حضرت معصومه(س) بوده و در حمله نيروهاى بنىعباس متوارى و يا شهيد شده باشند، وجود دارد.[/]
[="purple"]8- عبور از تفرش
در ادامه مسير حضرت فاطمه معصومه(س) به طرف قم، شهرستان تفرش واقع شده است. مؤلف جغرافياى تاريخى تفرش و آشتيان، از وجود امامزادههايى در اين منطقه كه از فرزندان بىواسطه و باواسطه حضرت امام كاظم(ع) هستند، خبر مىدهد. به احتمال زياد آنان از همراهان حضرت معصومه(س) بودهاند كه در اثر حملهاى ديگر از سوى عباسيان و يا در اثر جراحتى كه برداشتهاند در بين راه به شهادت رسيدهاند.
امامزادگانى كه بدون واسطه از فرزندان امام كاظم(ع) بوده و در روستاهاى تفرش به خاك سپرده شدهاند عبارتند از:
1-محمد; فرزند امام كاظم(ع)
كه در خاورشهر تفرش در كويى كه به مناسبت مزار همين امامزاده «مشهد» ناميده مىشود، دفن شدهاست.
مشهد امامزاده محمد از بناهاى عصر صفويه و آراسته به كاشيكارى، تزئينات، گچبرى و نقاشى همان دوره است و داراى بقعه، مرقد، صندوق منبتكارى شده، گنبد و چند ايوان و صحن است. به نظر مىرسد كه بناى گنبد در سال 950 هجرى آغاز و سال956 به پايان رسيده است ولى قسمتى از تزئينات، همزمان بنيان ايوان سردر ورودى صحن سال 1050 پايان يافتهاست. (1)
2 - امامزاده هادى، فرزند امام كاظم(ع)
كه بقعهاش زيارتگاه مردم روستاهاى دور و نزديك در دهكده جمزقان در دهستان قاهان از بخش خلجستان و ساوه است. بر روى پايههاى صندوق عبارت «مرقد امامزاده شاه هادى بنامام موسى كاظم عليه السلام» و تاريخ تحرير آن كه، سال947 هجرى، و نام استادكار آن، قنبر بنمحمود ساوجى نجار، به چشم مىخورد. (2)
3-امامزاده جعفر، فرزند امام كاظم(ع)
اين امامزاده در دهكده مصفاى گيو از روستاهاى دهستان دستگرد به خاك سپرده شده است. بقعه اين امامزاده داراى گنبدى به شكل مخروط است كه از آجر و سنگ ساخته شده و گچاندود مىباشد.
بقعه داراى مرقد و صندوق قديمى منبتكارى شده با نقوش برجسته گل و بوته است و روى پلها و پايههاى صندوق كتيبههايى به خط برجسته ثلث منبت كارى شدهاند كه از آن ميان عبارت: «كاتب هذا الصندوق على بنعنايتالله الحسينى غفر ذنوبه» و يا عبارت: «به سعى و اهتمام عاليجناب سعادت نصاب تقوى و ورع دثار خواجه سعد الدين عنايتالله ابنملك جلالالدين اسكندر» و نيز عبارتهاى: «اين صندوق وقف مرقد امامزاده شاه جعفر بنامام موسى الكاظم عليه السلام». و «تمام شد فى تاريخ شهر شعبان المعظم سنه اثنى و تسعين و تسعماته نبويه عليه السلام». به چشم مىخورد. (3)
4-امامزاده زكريا، فرزند امام كاظم(ع)
اين امامزاده بين دهكده عيسىآباد و ميدانك در بخش خلجستان قرار دارد.
5- بقعه در بىبى
اين امامزاده در مركز شهر تفرش واقع است (4) او خواهر حضرت معصومه(س) بود كه (5) نام اصليش مشخص نيست. (6)
نويسنده عمده الطالب وجود فرزندانى به نامهاى محمد و جعفر را براى امام كاظم(ع) تاييد كرده اما از هادى و زكريا نام نبرده است. چنانكه ذكر شد، ممكن است هادى، تصحيف هارون باشد.
همچنين ابوالعلى مهدى بنمحمد از نوادگان امام صادق(ع)، امامزاده احمد از احفاد امام كاظم(ع)، قاسم بنحمزة بنامام كاظم(ع) از نوادگان امام هفتم از ديگر امامزادگانى هستند كه در تفرش و آشتيان دفن شدهاند. [نقشه ش15]
9-آشتيان
آشتيان از شهرهاى استان مركزى ايران است. از شمال و غرب به شهرستان تفرش، از شرق به قم و از جنوب به شهرستان اراك محدود مىشود. وجود مرقد مطهر حضرت فاطمه صغرى(ع) (7) نشان مىدهد كه كاروان حضرت معصومه(س) پس از ساوه، از تفرش عبور كرده و به آشتيان وارد شده است.
10-قم
گروههاى مختلفى از اعراب همزمان با فتوحات اسلامى در اقصى نقاط ايران اسكان يافتند. برخى از سپاهيان لشكر اسلام بودند كه ايران را بر عراق و حجاز ترجيح داده و ماندگار شدند. بعضى ديگر در طى مهاجرتهاى گوناگون به ايران آمدند. يعقوبى در البلدان در توصيف قم مىنويسد، از جمله قم: «و كسى كه قصد قم دارد، چون كسى كه رو به مشرق مىرود از همدان بيرون رود و در روستاهاى همدان پيش رود، و از شهر همدان تا شهر قم پنج منزل راه است و «شهر بزرگ قم»، به آن «مينجان» گفته مىشود و شهرى است جليلالقدر كه گويند در آن هزار گذر است و درون شهر دژى است كهن براى عجم، و در كنار آن شهرى است كه به آن «كمندان» گفته مىشود و آن را رودخانهاى است كه در ميان دو شهر آب در آن جارى است و روى آن پلهايى است كه با سنگ بسته شده و روى آنها از شهر «مينجان» به شهر «كمندان» عبور مىكنند. و اهالى آن كه بر آن چيرهاند، قومى هستند از «مذحج» و سپس از «اشعريان» و در آن مردمى از عجمهاى كهن سكونت دارند، و قومى هم از موالى كه خود مىگويند كه آنان موالى عبدالله بنعباس عبدالمطلباند، و اين شهر را دو نهر است، يكى از آندو در بالاى شهر و معروف استبه «راس المور» و ديگرى در پايين شهر و معروف به «فوروز» و اين دو نهر از چشمههايى است كه در كاريزهاى حفر شدهاى جارى مىشود، و اين شهر در مرغزار با وسعتى استبه اندازه ده فرسخ، و سپس به كوههاى آن مىرسد، كه از آنها است كوهى معروف به «روستاى سرداب» و كوهى معروف به «ملاحه» و آن را دوازده روستا است: «روستاى ستاره» و «روستاى كرزمان» و «روستاى فراهان» و «روستاى وره» و «روستاى طيرس» و «روستاى كوردر» و «روستاى وردراه» و «روستاى سرداب» و «روستاى براوشتان» و «روستاى براحه» و «روستاى قارص» و «روستاى هندجان» و بيشتر آب آشاميدنى اهل شهر در تابستان از چاههاست، و راهها از قم به رى و اصفهان و كرج و همدان از هم جدا مىشود و خراج آن چهار ميليون و پانصد هزار درهم است». (8)
تشيع در قم از ربع آخر قرن اول هجرى رواج يافت و از سوى امامان شيعه به عنوان پناهگاه شيعيان محسوب شد و خيل عظيمى از پيروان اهلبيت(ع) را در خود جاى داد.
دورى قم از مركز خلافت و سابقه تشيع در آن، به راحتى توانستشهر را پناهگاهى براى ياران ائمه عليهم السلام سازد. وقتى كاروان مدينه در ساوه مورد هجوم قرار گرفت مردم قم به يارى آنها شتافته و كاروان را به شهر خويش هدايت كردند.
مؤلف تاريخ قم مىنويسد:
«ديگر از سادات حسينيه از فرزندان موسى بنجعفر (عليهماالسلام) كه به قم آمدند فاطمه بود دختر موسى بنجعفر (عليهماالسلام)، چنين گويند بعضى از مشايخ قم كه چون امام على بنموسىالرضا (عليهماالسلام) را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از براى عقد بيعتبه ولايت عهد براى او فى سنة ماتين، خواهر او فاطمه بنت موسى بنجعفر (عليهمالسلام) در سنه احدى و ماتين به طلب او بيرون آمد، چون به ساوه رسيد بيمار شد، پرسيد كه ميان من و ميان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند كه ده فرسخ است. خادم خود را بفرمود تا او را بر دارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد و در سراى موسى بنخزرج بنسعد اشعرى فرود آمد و نزول كرد.
و روايت صحيح و درست آن است كه چون خبر به آل سعد رسيد، همه اتفاق كردند كه قصد ستى فاطمه كنند و ازو درخواست نمايند كه به قم آيد از ميانه ايشان موسى بنخزرج تنها هم در آنشب بيرون آمد و چون به شرف ملازمتستى فاطمه رسيد زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر بكشيد و به سراى خود او را فرود آورد...» (9)
در اين بيان سال هجرت حضرت فاطمه(س)، بيمارى وى در ساوه، انصراف از سفر به خراسان و قصد رفتن به قم از جانب ايشان در روايتى ذكر شده كه با ذكر روايت ديگرى كه آن را صحيح مىدانيم آگاهى قميان از كاروان مدينه، و حضور حضرت معصومه(س) در ساوه و بيرون رفتن موسى بنخزرج از قم جهت استقبال از ايشان و آوردن كاروان به قم خبر مىدهد. همچنين در روايت اول از وجود خادمى همراه حضرت معصومه(س) آگاه مىشويم كه گويا در نايين مدفون است. (10)
با توجه به اين نكته كه خاندان اشعرى از مهمترين خاندانهاى عرب مقيم قم بودند و تا قرن چهارم قدرت مهم شهر محسوب مىشدند (11) بزرگ اشعريان كه به استقبال كريمه اهل بيت مىشتابد و آن بانوى مكرمه در خانه وى منزل مىكند.
حضرت فاطمه معصومه(س) پس از روزها طى طريق با شهادت ياران در منازل بين ساوه و قم، در پايگاه تشيع اسكان مىيابد و پس از هفده روز به شهيدان مىپيوندد. حسب معمول آن روز كه فاصله دو منزل در يك روز طى مىشد و منازل مدينه تا قم حدود 54 منزل بود از اين روى اگر توقف بيش از معمولى در بين راه صورت نگيرد طى اين مسافتبه حدود دو ماه زمان نياز دارد.
از حضرت فاطمه معصومه(س) هيچ حديث و روايتى از امام كاظم و امام رضا(ع) نقل نشده و تنها چهار روايت وى از طريق فاطمه بنت على بنموسىالرضا(ع) و بكر بناحمد قصرى به دست ما رسيده است. (12)
مفاهيم حديثى اين روايات بر محور ولايت استوار است و معانى زير را القا مىكند:
1. وصايتحضرت اميرالمؤمنين على بنابىطالب(ع).
2. تثبيت جايگاه غدير در فرهنگ تشيع.
3. هشدار به جامعه شيعى از فراموشى روز غدير خم.
4. موقعيت على(ع) نسبتبه رسول اعظم الهى(ص).
5. برابرى دوستى خاندان عصمت و طهارت با شهادت در راه خدا.
شخصيت معنوى
حضرت امام موسى كاظم(ع) نسبتبه ديگر خاندان امامت و اهل بيت عصمت و طهارت فرزندان بيشترى دارند. چند شخصيت مهم خاندان موسوى عبارتند از:
1. حضرت امام على بنموسىالرضا(ع).
2. حضرت احمد بنموسى(ع).
3. حضرت فاطمه معصومه(س).
حضرت معصومه(س) پس از امام رضا(ع) دومين شخصيت ملكوتى اين خاندان به شمار مىآيد و به القاب والايى چون «معصومه»، «كريمه اهل بيت»، «طاهره»، «حميده»، «بره»، «رشيده»، «تقيه»، «نقيه»، «رضيه»، «مرضيه»، «سيده» و «اخت الرضا(ع)» خوانده شده است كه همه به واسطه مقامات عالى عرفانى و سلوك معنوى ايشان در طول حيات و يا ظهور كرامات عديده از سوى آن بانوى مكرمه است.
شخصيت معنوى و ملكوتى حضرت فاطمه معصومه(س) به اندازهاى است كه زيارت وى از سوى امام معصوم(ع) ترغيب شده است. امام رضا(ع) در جواب سعد بنسعد فرمود.
«من زارها فله الجنة» (13) «هر كس او را زيارت كند، ثوابش بهشتخواهد بود».
«من زار عمتى بقم فله الجنة» (14) «هر كه عمهام را در قم زيارت كند، بهشت از آن اوست».[/]
[="red"]منابع برگرفته از سایت حضرت معصومه سلام الله علیها[/]