تلنگر * مهم *
تبهای اولیه
جگر پاره ای چند بر خون او***جگر خواره ای چند مهمان او
حقیقت این است که ما((دنیا)) را، این دنیای بی ارزش و خیالی را برای خود هدف قرار داده و همۀ نیروهای خویش را برای رسیدن به سراب های فریبندۀ آن به کار انداخته ایم، بی خبر از اینکه چیزها یا ناچیزهایی که ما از این دنیا می خواهیم دیگران قبلا بدست آوردند و در همان حال که به آرزوی خود رسیدند، خویشتن را بیچاره تر و درمانده تر و سیاه روزتر دیدند
باز کن دیده و از خیره سران عبرت گیر***ورنه خود عبرت صاحب نظران خواهی شد
مُلک سلیمان مطلب کان بجاست***مُلک همان است سلیمان کجاست
[=microsoft sans serif] دنیایی که باید وسیله ای برای تصفیه و تزکیه روح ما باشد، هدف قرار داده و روح لطیف و ملکوتی خویش را در گرداب آلودگی ها و شهوات پلید نفس حیران و سرگردان ساخته ایم. از پایان کار خویش چنان غافل و بی خبریم که نه راه از چاه بازشناسیم و نه خویش از بیگانه تا سرانجام که فرشتۀ مرگ بال بگشاید و دم واپسین از ما باز ستاند. آن لحظه که موج بی آرام هستی ما به ساحل وادی خاموشان رسد، و در گورستانی سرد و خاموش آرام گیرد، مُهر از دلها گشوده شود و پردۀ مستی و بی خبری از پیش چشمان ما به کنار رود، در آن هنگام است که در مقابل حقایقی انکار ناپذیر قرار گیریم و بر عمر تلف شده و تباه گشته خویش افسوس و تاسف خوریم، لیکن دیگر همۀ راهها به گور تاریک و وحشتناک ما ختم شده و راه قبر ما نیز با هزاران خروار خاک مسدود گردیده است. دیگر دمی نمانده تا غنیمت شماریم و عمری نیست تا به جبران مافات پردازیم
باسلام روش بیانتون به خطابه بیشتر میاد تا توصیه ....بشارت مقدم است برانذار ...البته محتوای حرفاتون خیلی بجاست
بله تمام هدف و ارزوهامون در این دنیا خلاصه شده و اگر مثلا کمی خداپیغمبر شناس باشیم جهان دیگر سهمی کوچک در برنامه مان دارد
چه بد که اینقدر غافلیم
برای شروع چه کنیم قدم اولمون چی باشه ؟:Ghamgin:
[="Arial"][="Black"]چه خوب است که هم اکنون تا فرصت و مهلت ما به آخر نرسیده به خود آییم و دمی عاقلانه بیندیشیم و سپس هدف زندگی خود را با هدف دستگاه آفرینش تطبیق دهیم. بدانیم که ما را فقط به خاطر بندگی آفریده اند. در این صورت بشر را جز بندگی راهی نیست، منتهی اگر به بارگاه کبریایی او بندگی کردیم، روح ما در عالیترین مدارج ترقّی سیر خواهد نمود و اگر از بندگی ذات مقدّسش سر باز زدیم، طوق بندگی دیگران گردن ما را خواهد فشرد و سرانجام با روحی آلوده و کثیف در پرتگاه ضلالت و نیستی سقوط خواهیم کرد.
براستی چه باید کرد؟ ما به کجا می رویم ؟ هدف ما از زندگی دو روزۀ دنیا چیست؟ به دنبال چه هستیم؟ آیا تا بحال به این اندیشه اید که از زندگی در این دنیا چه میخواهید؟
مگر نه این است که برای هر سفری باید توشه ای اندوخت، پس وای بر ما ... امان از طولانی بودن راه ... امان از آن روز سخت و امان از دستان خالی...
منتظر نظرات شما دوستان هستیم...:Gol:
[="Georgia"][="Blue"]با عرض سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی خصوصا سرکار خانم گوهر و با تشکر از ایشان بخاطر ایجاد این تاپیک مهم و پرفایده
حقیقت آن است که وقتی با خود می اندیشم می بینم علت کور چشمی و بی توفیقی من و امثال بنده که همواره با كتاب و سنت و محراب و منبر و حرف بهشت و جهنم خو کرده ایم این است که عمدتا سخن از این حقایق برای دیگران برای رونق صنعت و بازار نفس خودمان است زیرا اگر به راستی از هزار حرفها و كر و فرها و امر و نهى ها به دیگران، يكى را اگر در خود پياده مى كردیم اكنون مى بايست چون ملائكه اولى اجنحه باشیم .
عاشق كه شد كه يار مراو را نظر نكرد
اى خواجه درد نيست وگرنه طبيب است
مثل من در عادت کردن و خو نمودن و تاثیر نیافتن از این حقایق مثل آن گوركنی است كه روزانه پشت هم مرده های بسیاری را در قبر مى گذارد و خود دچار قساوت و غفلت است. در حقیقت باید گفت بیان این لطائف و دقایق خودشناسی اگر همراه با عمل و خودسازی نباشد نه تنها قرب نیاورد بلکه موجب قساوت و غفلت شده و انسان بدانها معتاد مى گردد. پس پناه می برم به خداوند رحمان و رحیم از اینکه نوشته ایم برای رونق دکان منیّتم باشد و چه خوش گفت سنایی که:
عالمت خفته هست و تو خفته
خفته را خفته كى كند بيدار ؟
امید که از انفاس قدسی شما سروران و حضرات گرامی و دعای پرمهرتان این گدای خفته روسیاه نیز برای کمال و سعادت حقیقی خویش طرفی بندد...
باز هم از خواهر گرامی سرکار خانم گوهر برای این تلنگر سپاسگذارم و عاقبت به خیری شما را از خداوند متعال مسالت دارم.
[/]
سلام
در حدیثی آمده که دوستان حقیقی خدا همواره در جامعه گم هستند و نشانی از آنها نیست!
اینکه شرایط جامعه طوری می شود که گاهی ظاهر مردم سفید و گاهی سیاه می شود , منطبق بر سرشت انسان است و همانطور که سید الشهدا فرموده است :«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون »
مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است، هنگامی که زندگیشان سرشار است دین گرایند ولی هنگامی که در تنگنای بحرانها قرار گرفتند دین داران واقعی اندک می گردند .
متاسفانه همچنانکه در قرآن هم بسیار عبارت آمده ....بل اکثرهم لا یعلمون...لایعقلون.....لایفقهون....در واقع خطاب به امثال بنده است که اصل را رها کرده و در منجلاب دنیا گم شده ایم.
البته افراد شهیر و انسانهای کاملی چون بزرگان دین و عرفان در ایامی زیستند که از آن به عنوان دوران جهالت یا دوران طاغوت یاد می شود...مانند بزرگانی چون آیات عظام بروجردی, نخودکی, مقدس اردبیلی, شهید مطهری, قاضی,شیخ رجبعلی خیاط و.....حال اگر چنین افراد را در رده های بالاتر بدانیم , چه بسا در رده های پائینتر هم از افراد کسبه و بازار انسانهای شریف و باتقوی زیاد بوده اند که بی نشان ماندند و رفتند.
بالاخره دنیا دار آزمایش است و گاهی فکر می کنم فرشتگان که از بالا نظاره گر ما هستند , می بینند که مردم فوج فوج جابجا می شوند و رنگ عوض می کنند , گروهی از اسلام (قلباً) روی بر می گردانند و گروهی از کفر به توحید می رسند, مسیحی مسلمان می شود و یهودی مسیحی و مسلمان مسیحی و....بالاخره هر نفسی باید چهره واقعی خود را نشان دهد و حجت بر او تمام شود و مرد است که سنگ زیرین آسیاب باشد و جزو آن دسته از مردمی که مد نظر سید الشهدا بود نباشد.
در هر صورت شرایط بیرونی بر ایمان و نیات و اعمال انسانها بی تاثیر نیست و بی شک هر چه به آخرالزمان نزدیکتر می شویم شرایط سختتر و در عوض اجر آن هم برای مومنین واقعی بالاتر است و
همانگونه که از معصومین نقل است که آرزو می کردند در دوران ظهور حضرت مهدی علیه السلام می زیستند.
انشا الله که خدا ما را از مومنین و منتظران واقعی آن حضرت قرار دهد و توان نگهداری دین را در قلب و عمل داشته باشیم که به قول امام صادق علیه السلام چون نگهداشتن گدازه آتش در دست سخت خواهدبود .
آمین:Gol:
[="#000080"][="#006400"]هوالعالم[/]
هر ادمی روزی مادی و معنوی داره
اما استعداد مدیریت و همت و دقت برای قناعت روزی مادی و معنوی نداره
هر قدر ضعیفتر بشه خب ارزش اون کمتر میشه حتی اگر در امدش بیشتر بشه بازدهی و کیفیتش پایین میاد و نمیتونه اونطور که باید پیشروی کنه ...
مردم این دنیا بیشتر از هر چیزی درگیر به جنگ با همنوع شدن
برای همین برکتی که نشان از تعادل ثروت مادی و معنوی بوده کمتر شده و کمتر حس میشه ...
چون تقریبا همه چیز بوی تنفر گرفته یا بخش اعظمی افت زده شده !
جنگ مثل جهنمی میمونه که تر و خشک با هم میسوزن
اگر ظالم مظلوم کش بشیم مثل ص... یا هیت... حتما دنیا پرست خواهیم شد
و اگر دنیا پرستی کنیم بلاشک در مراحل بالاتر مسبب جنگ خواهیم بود. برای مثال میشه به بنی اسراییل و پیروان اونها اشاره کرد ...
حد و حدود و تعادل در هر کاری باید رعایت بشه
اگر کل کائنات رو به اب تشبیه کنیم در صورت سکون به گنداب و در صورت فوران به سیلاب تبدیل میشه
پس این جریان در هر زمان و مکان لازم و واجب بوده اما به شرط هدایت و مدیریت به سمت و سوی درست ...
سرجمع اینکه
حتی در راه مبارزه با شهوترانی نباید نسبت به نیازهای واجب ادمیزاد کم توجه بشیم ...
در جریان باشیم و این کنترل یا هدایت رو به سکون یا فوران تفسیر نکنیم .[/]
با سلام
تشکر از سرکار گوهر به دلیل ایجاد تاپیک، تشکر از سرورم جناب استاد اویس
تشکر از همه عزیزان به دلیل ارائه مطلب...
سر آغاز عرفان و معنویت یک جمله بیشتر نیست ... عالم رو مقصودی و مطلوبی هست...
همه ی زندگی مادی همه ی روزهای سخت همه جسم و جان فدای اون ....این جهان رو برای اون مقصود آفریدند امثال ما ماجرا رو برعکس تلقی کردیم که همه چیز برای این چند صباح خاکی هست... همه رو فدای این کثافت میکنیم.
[=microsoft sans serif]اولیای خدا بر خلاف عموم مردم که به ظاهر دنیا چشم دوخته اند و سرگرم آن هستند، همواره به حقیقت دنیا می نگرند، و به فردای خویش می پردازند و بدینسان هماره از قید مطامع گریخته و با صفای قناعت و ساده زیستی، روحی سرشار از معنویت را به دست می آورند، در حالی که مردم در انبوه ظلمت های غفلت و تشریفات زندگانی و آزمندیهای آن غرق و سرگردانند
پس دوستان بیاییم عملاً پیمان ببندیم که: در راه خدا باشیم و عزم بر خلاف نداشته باشیم و به گناهان صغیره نزدیک نشویم... . کمتر کسی پیدا می شود که زندگی بر وفق مراد او باشد. هرگونه عیش و نوش دنیا، با هزار تلخی و نیش همراه است! اگر کسی دنیا را این گونه پذیرفت و شناخت، در برابر ناگواریها و بدیهای همسر و همسایه و... کمتر ناراحت می شود؛ زیرا از دنیا بیش از این که خانۀ بلا است، انتظار نخواهد داشت
[=microsoft sans serif]
غیر از خدا، چیزی نیست که بتواند از ما دستگیری کند!... فردا غیر از خدا همه چیز، فانی است
[=microsoft sans serif]*هنگامی که بیاید یکی شان را مرگ، گوید: پروردگارا! بازگردان مرا شاید کرداری شایسته کنم در آنچه ترک کرده ام. نه چنین است آن سخنی است که او می گوید و از پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.*
نه، فرصت به اندازه ی افعالِ لازم الاجراء است و بس و نه بیشتر.
ما اینجا به اندازه ی تمام ثانیه های عمرمان کار داریم.
ولی چگونه؟؟!! به راحتی ساعتها و روزها و سالها را می گذرانیم و از هدف اصلی حضورمان غافلیم.
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] به پسِ پشت که می نگرم شرم از سر بلند کردن دارم. چگونه شکرت کنم از این همه امید به بخشش که در دلم نهادی، مبادا وسوسه ی ابلیس در این امیدواری به سستی ام کشاند.[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] آیا برگشتی دارد؟ آیا بر عمرم می افزایی؟ کلا انها کلمه هو قائلها. پس در عمل شاکرم نما به ثانیه ثانیه های عمرم. یا هو علی کل شی قدیر[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] خدایا چه زیبا به ملاقات بندگانت می آیی، و کوچکترین مجاهدت آنها را چه عظیم تایید و تحسین میکنی. یا شکور:hamdel:[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] درست مانند کسی که هر دم منتظر میهمانی گرانقدر است که می خواهد او را به سفر ببرد، و میزبان دائما در تلاش آماده نمودن خود و زندگی اش برای پذیرایی میهمان است تا با فراغ بال و خیالی آسوده با او هم سفر و همراه شود و برود. تصور کنید چنین میزبانی چه حالی دارد؟ این انتظار، انتظاری سازنده است و این نوع زندگی معنای حقیقی خود را پیدا کرده و این فرد زیرک، از زمان جلو زده و دیوار زمان و مکان را خراب کرده است.حال به نظر شما آیا یاد مرگ- چنان که مردم اعتقاد دارند- انسان را افسرده و پژمرده می سازد؟ نه هرگز
زهی شریعت و ملت زهی طریقت و کیش
پاره ای را هم دعوت به دلسوزی و احسان و انصاف میکند بی آنکه پایشان به مسجد باز شود یا پیشانی شان بر خاک بوسه زند یا ذکری بر لب زمزمه کنند و خیلی ها با دیدن این تیپ آدمها با خود می گویند: ببین نماز نمی خواند ولی مرد است، انصاف دارد!
[=microsoft sans serif] خدا کند ما مسئله پوست و مغز را خوب بفهمیم
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] صبر کن از حرص و این حلوا مخور[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن
[=microsoft sans serif]همچنانکه در مسجد شجره نیز بر جامۀ خود جامۀ احرام نمی پوشند.
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif][="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] و یوسف اگر پاک بود تنها دل پاک نداشت بلکه این پاکی در سیما و رفتار او پیدا و آفتابی بود. او اگر دلی صادق داشت این صدق به گفتار او هم زینت بخشیده بود به گونه ای که تو هرگز دروغی از او سراغ نداری و از همین رو او را صدیق می گفتند[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
با چسب چوب نمی شود دو شیشه را به هم چسباند، البته ممکن است مقطعی و موقت این اتفاق بیفتد اما دیر یا زود این دو تکه از هم جدا و دور خواهند شد.
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]
سیب سرخ
یک سیب سرخ و درشت و زیبا را بر روی شاخسار درختی سبز دیده اید؟روزها و شبها می گذرد و همچنان پابرجاست ؛ ولی وقتی آن را از درخت جدا کردید عمر آن به نحوه نگهداری و توجه شما بستگی دارد : مثلا اگر در یخچال باشد یا روی میز , شسته شود یا نشود,اتاق گرم باشد یا خنک و ....مخصوصا در ایام عید که مرتب مهمان می آید و می رود, گاها میوه ها خورده نمی شوند و آخر شب آن را در یخچال می گذارند ولی اگر شبی فراموش شود و یا شما چند روز در منزل نباشید , سیبها کم کم لک شده و خراب می شوند , آنگاه وقتی آن سیب خراب را با آن سیبی که روزی بر درخت طنازی می کرد مقایسه کنید ممکن است به فکر فرو روید که چه بود و چه شد؟!
داستان ما آدما هم همینطوریه , گاهی فلانی را می بینیم که روزی در مرتبه بالائی از اخلاص و عرفان و انسانیت بوده مثلا در جبهه های جنگ یا در حوزه و دانشگاه و جامعه به عنوان یک انسان کامل از او یاد می شد ولی پس از سالها به موجود فاسد و حیوان صفتی تبدیل شده که فقط به فکر دنیا پرستی و خود پرستی است!
آنگاه ممکن است به ذهن انسان اینچنین برسد که فلانی از ابتدا نقاب دوروئی زده بود و داشت برای امروزش کیسه می دوخت...ولی اینگونه نیست, انسان ممکن است روزی در جبهه یا مکانی معنوی قرار گیرد و بنا بر شرایط آنجا واقعا از پرتوی انوار الهی منور گردد و پله های معنویت را به سرعت طی کند ولی همین انسان اگر از آن درخت روحانی قطع شود و شرایط صحیح نگهداری و سلامت روح خود را حفظ نکند (مانند یخچال برای سیب) به سرعت فاسد می شود و از آن درجه کمال به زیر سقوط خواهد کرد.
کولر ماشین
وقتی بیرون و در کنار یک خودرو می ایستیم به راحتی متوجه میشیم که کولر خودرو روشنه یا نه!
از گرما و حرارتی که از بدنه و موتور ماشین حس می کنیم. هر چه این حرارت بیشتر و برای افرادی که بیرون ماشین هستند آزار دهنده تر باشه, داخل ماشین خنکتر و برای سرنشینان آن دلچسبتر و مطبوعتر است...ولی به چه بهائی؟!
1-دیگران سعی می کنند به خودرو نزدیک نشن!
2-موتور ماشین داغتر از معمول است و در سربالائیهای جاده محتمل میسوزه.
3-مصرف انرژی خودرو بیشتر است و ممکن است در جاده بمونه و به مقصد نرسه.
در مورد انسانها هم همینطوره...افرادی هستند که با زبان خود خشم و نفرت درونی را به اطرافیان منتقل می کنند و به خیال خودشون افتخار هم میکنن که "من هیچی در دلم نگه نمیدارم" و ممکنه در ذهن خود به آرامش هم برسن و به قولی دلشون "خنک" بشه اگرچه به بهای داغ کردن دیگران!
1-دیگران سعی میکنن بهش نزدیک نشن.
2-در سربالائیها و مشکلات زندگی زودتر از پا در میان.
3-زودتر انرژیشون تموم میشه چون انرژی مثبتی ندارن و همش انرژی منفی هستن حتی برای خودشون.
قایق سوراخ
شخصی که در یک قایق سوراخ نشسته باید خیلی مواظب باشه که غرق نشه, به همین خاطر هر چند وقت یکبار باید آبی رو که در قایق جمع شده بریزه تو دریا تا سبک بشه و به راهش ادامه بده. اشکال این موضوع اینه که باید خیلی مراقب باشه و تمرکزش بر کارهای دیگه از بین میره و حتی خواب راحت هم نمیتونه داشته باشه و بهترین کار اینه که یه همتی بکنه و سوراخ قایق را تعمیر کنه و با خیال راحت به سفرش ادامه بده. بعضی ها هم اونقدر سرشون به مناظر اطراف و مسائل دیگه منحرفه که اصلا وقت نمیکنن کف قایق رو نگاه کنن و فقط وقتی متوجه میشن که قایق از دست رفته و دارن تو دریا دست و پا می زنن!
تو زندگی ما آدما هم همینطوریه.
گناهان انسان مثل همون سوراخهای قایق هستند و باعث سنگینی وبه خطر افتادن زندگی انسان میشن. وقتی انسان گناهکار به نماز و رازو نیاز و استغفار به درگاه خدای مهربان میاره در واقع داره با یک سطل آبهای داخل قایق را خارج میکنه و بدینوسیله احساس سبکی و آرامش میکنه و با سرعت بیشتری به سمت کمال و مقصد نهائی حرکت میکنه؛ ولی اگر یک همتی کنه و توبه کنه مثل اینه که کلا سوراخ کف قایق را ترمیم کرده و دیگه راحت میشه.
ولی نکته اینجاست که مسیر حرکت ما یک دریای آرام نیست بلکه مسیر زندگی چون رودخانه پر آب و خروشانی است که سنگها و سخره های نوک تیز و بی رحمی قدم به قدم سر راهمون سبز میشن و چه بسا مرتب در معرض خطر یا آسیب باشیم و لازم است که همواره دست در دست خداوند هم آبها را بیرون بریزیم (استغفار) و هم به ترمیم آسیبهای وارد بر بدنه این قایق باشیم(توبه) .
---------------------------
یک راهش هم اینه که قایق کوچک خود را رها کنیم و کلا وارد یک کشتی بزرگتری بشیم که ناخدایش حسین علیه السلام باشد.
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] و این حقیقتی است که قصۀ یوسف آن را به زیبایی تمام به نمایش گذاشته است[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif] شما هم نهر را دیده ای و هم مزرعه را.
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]قران باید توی سر قرار گیرد نه فقط روی سر
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif][="Arial"][="Black"]دست من سیب را از درخت می چیند و قاچ زده و آنگاه در دهان میگذارد، یعنی به عضو دیگر می دهد اما خود انرژی یافته و تقویت می شود. انسان ها نیز اعضای یکدیگرند پس هرکس می خواهد قوت و قدرت پیدا کند باید خادم خوبی برای دیگران باشد
شهد گل
در یک باغ با درختان سیب و آلبالو و توت هر سه یک نوع آب و خاک و کود را میخورند ولی ثمره آنها نه شباهتی به هم دارد و نه رنگ و بوئی از کود دارد.یا یک زنبور شهد میخورد و عسل می دهد.
ما انسانها هم باید اینگونه باشیم, آنچه که استاد و مربی به خورد مغزمان می دهد باید انسانهایی با طرز تفکرات نو و خلاق بسازد که نه تنها هر یک ایده های متفاوتی با هم دارند بلکه نباید فقط ظاهر آموخته های خود را تغییر دهند و دوباره همانها را بیان کنند.
متاسفانه اینهمه دانش آموخته دانشگاه و حوزه داریم ولی همه همّ و غمّ مان اثبات یا بیان دوباره نوشته های دانشمندان و فلاسفه قبلی هست یا همانها را تدریس می کنیم و یا همانها را به کار می بندیم!
اگر دروغ باعث بشه دونفر بهم وصل بشن چه اشکالی داره؟
نتیجه رضایت بخش نیست!
خشت اول چون نهد معمار کج.........تا ثریا می رود دیوار کج:Gol:
[="Arial"][="Black"]اگر دروغ باعث بشه دونفر بهم وصل بشن چه اشکالی داره؟
عرض سلام و ادب
یکی از مواردی که دروغ گفتن در آن جایز هست اصلاح بین دو مسلمان است که بین اونها نزاع و جدال و درگیری حاکم شده البته این در صورتی هست که راه اصلاح بین اونها تنها از طریق دروغ گفتن باشه که در این صورت دروغ گفتن جایز میشه. حتی گفتن دروغ در مواردی هم که بیم کینه و دشمنی بین دو مسلمان هست ، جایز است.
[="Tahoma"]
[="DarkSlateGray"]اگر دروغ باعث بشه دونفر بهم وصل بشن چه اشکالی داره؟[/]
بسمه تعالی
قال رسول الله(صل الله علیه و آله):
أصلح بين النّاس و لو تعني الكذب.
ميان مردم را صلاح آر اگر چه با دروغ باشد.
(نهج الفصاحه،حدیث 318)
إنّ اللَّه عزّ و جلّ أحبّ الكذب في الصّلاح و أبغض الصّدق في الفساد.
خداوند دروغ مصلحت آميز را دوست دارد و از راست فساد انگيز بيزار است.
(همان،حدیث 782)
اگر بین دونفر را(که یکی از طرفین خودتان نباشید)بتوان با دروغ اصلاح کرد،مشکلی ندارد.
پس دروغ مصلحتی یهنی چی؟
سلام خواهر گرامی
برداشت من از عبارت " دونفر به هم وصل شون " ازدواج بود و نظرم را عرض کردم.
ولی اگر منظورتان اصلاح بین دو مومن است که دوستان دیگر روایات را بیان کردند.
موفق باشید
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] و تا این پاکی حاصل نشود هرگز قران و آیه های آن، رمضان و روزها و روزه های آن بر دل ما نخواهد نشست، و اگر ننشیند همچنان بی مقدار و بی بهاییم[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]ای خدایی که جای همه چیز را پر می کنی اما هیچ چیز جای تو را پر نمی کند
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] وقتی هم که تهدید شدند که خانه هاشان را خراب خواهند کرد، خیلی سریع و صریح آدرس و نشانی خود را به تیرها بستند و به وسیلۀ کمان ها به سوی آنها پرتاب کردند، چون هیچ دلبسته نبودند
و لا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین
البته این لغزش آدم اگرچه کوچک بود، اما به سنگی خرد می ماند که سری بزرگ می شکند. یا به قول ملای روم مثل یک تار مو که در چشم نشیند.
گرچه یک مو بُد گنه کو جسته بود
و همینجا نتیجه می گیریم که اگر انسان بزرگ شد، تو گویی به تابلویی نفیس و زیبا و گرانبها می ماند که کوچکترین خط و خدشه از ارج و ارزش آن می کاهد.
[=microsoft sans serif] و این درست بر خلاف انسان های دیگری همچون ماست که به نقاشی کودکان می مانیم که هرچه به آن افزوده و یا از آن کاسته می شود چندان تفاوتی نخواهد داشت
رودخانه زندگی
وقتی کنار رودخانه باستیم و به آب پرجوش و خروش نگاه می کنیم, اجسام در آب سه دسته هستند, برخی همسان آب بالاو پائین می روند و مسیرشان با مسیر آب یکیست ,مثل شاخ و برگ و قوطی خالی و ....
برخی کمی با تومانینه بیشتر و آهسته تر می روند و گاهی به موانعی گیر می کنند و کمی درنگ دارند ولی شدت آب باز آنها را با خود می برد.
دسته سوم سنگها و سخره هائی هستند که ریشه در خاک دارند و سیلآبها هم توان جابجا کردن آنها را ندارد.
در زندگی هم همینطوره افرادی هستند چون همان خس و خاشاک به راحتی بالا و پائین می شوند امروز این لباس مده و فردا آن ماشین و پس فردا فلان مدل موی فلان هنر پیشه...
برخی هم کمی براصول و معیارهای خود ایستائی دارند ولی چون ریشه ای ندارند بالاخره دست روزگار آنها را هم دستخوش بازی و تلاطم می کند...
دسته آخر افرادی هستند که چون همان سخره و قطعاتی از کوه هستند که صلابت و قدرت آنها در اعتقادات هرگز دستخوش طوفانهای زندگی نشده و هرگز از معیارهای خود کوتاه نیامده و در جای خود چون کوه ایستاده اند!
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]یعنی کفر و تکذیب در دنیا وقتی که در آخرت تجسم یافته و شکل می یابد، بصورت آتش ظاهر می شود
شاید من نتوانم جملات زیبایی مانند دوستان بگویم . اما میدانم این همه عمری که از خداوند گرفته ام . تنها نتیجه ای که برایم داشته این است .که من هرگز تنها نیستم .ومهربانی در کنارم هست که همیشه نگرانم است .مرا از لغزشها حفظ میکند .و در گرفتاریهایم کمکم میکند. خدایی که در سخترین روزهای زندگیم در لحظاتی که بر بالین خواهر مهربانم و مادر عزیزم بودم. ویا در روزهاییکه نزدیکترین کسانم را به خاک میسپردند.وجودش رادر کنارم حس میکردم . این خدای متعال مارا به حال خود وا نمیگذارد. و بعد از مرگم هم یاریم میکند. انسان با نفسی که می کشد قدمی به سوی مرگ میرود. امام علی ع
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]بیاییم دندانه باشیم نه دندان، کلید باشیم نه قفل
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]صبغه الله و من احسن من الله صبغه
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]رنگ خدا و چه زیباست رنگ خدا.
[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]به آنها گفتیم : همگی به زمین فرود آیید در حالی که برخی دشمن دیگری خواهید بود