آیا سالم ماندن «مردگان مؤمنین» در درون قبر می تواند علتی بر درست بودن مدعای ایشان باشد؟
تبهای اولیه
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
چند سالی هستش که دارم در مورد مباحث خداشناسی تحقیق میکنم ... و به هیچ قطعیتی در درون وجود خدا نرسیدم ... البته براهینی وجود دارند که آدم رو به وجود خداوند نزدیک میکنند اما به نظره من هیچ کدوم استدلال متقنی نیستند ( حداقلش برای من ) . چند وقتی هم میشه که سعی در اثبات خدا از روشهای غیر عقلانی داشتم و خوب به نتیجه ای نرسیدم .
1- یکی از مسائلی که ادعا میشود در درون طبیعت اتفاق میافتد سالم ماندن بدن مردگان (( مومنین )) میباشد . چند سال پیش برای اولین بار با "برنادت سوبیرو" آشنا شدم . که ادعا میشد بدن ایشون پس از سالها همچنان سالم هست که موضوع برام خیلی جالب به نظر اومد .... ایشون یک راهبه مسیحی بودند .
2- بعد از مدتی با خودم گفتم کمی دقت کنم ببینم آیا سابقه دیگری از انسانهایی وجود داره که بدنهای آنها پس از فوتشان سالم باشه و ایدیولوژی الهی نداشته باشند و چنین چیزی رو پیدا نکردم . یعنی تمام انسانهایی که جسدشان پس از سالها نپوسیده و سالم مانده ... اشخاص مومن و مذهبی بوده اند ( بغیر از فرعون و افرادی که در سیبری فوت شده اند و ... که دلایل علمی آنها مشخص هست )
3- این مساله باعث شد که بر رویه این مساله دقت بیشتری بکنم و در درون اینترنت با کتابی با عنوان ( اجساد جاویدان ) آشنا شدم همچنین با لینکی از سایت ویکی پدیا آشنا شدم که تعداد بسیار بیشتری از انسانهایی که جسدشان پس از سالها فرسوده نشده را لیست کرده بود ...در اینجا میتوانید به این لیست دسترسی پیدا کنید .
4- از طرفی برای من مهم هست که کارشناس مربوطه داستان زیر که به نوعی منتسب به شیخ بهایی است را بخواند. چون در نتیجه گیری و استدلالی که میخوام بکنم مهم هست .
[SPOILER]
[/SPOILER][SPOILER]
دلم مىخواهد ترا قاضى القضات کشور نمایم تا همانطور که معارف را منظم کردى دادگسترى را هم سر و صورتى بدهم بلکه احقاق حق مردم بشود.
شیخ بهایى گفت:
قربان من یک هفته مهلت مىخواهم تا پس از گذشت آن و اتفاقاتى که پیش آمد خواهد کرد چنانچه بار هم اراده ملوکانه بر این نظر باقى باشد دست به کار شوم و الا به همان کار فرهنگ بپردازم.
شاه عباس قبول کرد و فردا شیخ سوار بر الاغش شده و به محل مصلاى خارج از شهر رفت و افسار الاغش را به تنه درختى بست و وضو ساخت و عصاى خود را کنارى گذاشت و براى نماز ایستاد، در این حال رهگذرى که از آنجا مىگذشت، شیخ را شناخت، پیش آمد سلامى کرد شیخ قبل از عقد نماز جواب سلام را داد و گفت:
اى بنده خدا من مىدانم که ساعت مرگ من فرار رسیده و در حال نماز زمین مرا بلع مىکند، تو اینجا بنشین و پس از مرگ من الاغ و عصاى مرا بردار و برو به شهر به منزل من خبر بده و بگو شیخ به زمین فرو رفت. لیکن چون قدرت و جرات دیدن عزرائیل را ندارى چشمانت را بر هم بگذار و پس از خواندن هفتاد مرتبه قل هو الله احد مجددا چشم هایت را باز کن و آن وقت الاغ و عصاى مرا بردار و برو.
مردک با شنیدن این حرف از شیخ بهایى با ترس و لرز به روى زمین نشست و چشمان خود را بر هم نهاد و شیخ هم عمامه خود را در محل نماز به جاى گذاشته، فوراً به پشت دیوارى رفت و از آنجا به کوچهاى گریخت و مخفیانه خود را به خانه خویش رسانیده و به افراد خانواده خود گفت:
امروز هر کس سراغ مرا گرفت بگوئید به مصلا رفته و برنگشته فردا صبح زود هم من مخفیانه مىروم پیش شاه و قصدى دارم که بعداً معلوم مىشود.
شیخ بهایى فردا صبح قبل از طلوع آفتاب به دربار رفت و چون از مقربین بود هنگام بیدار شدن شاه اجازه تشرف حضور خواست و چون شرفیابى حاصل کرد عرض کرد:
قبله گاهها مىخواهم کوتاهى عقل بعضى از مردم و شهادت آنها را به راى العین از مد نظر شاهانه بگذرانم و ببینید مردم چگونه عقل خود را از دست مىدهند و مطلب را به خودشان اشتباه مىنمایند.
من چگونه مىتوانم قاضى القضات شوم با علم به اینکه مردم هر شهادتى بدهند معلوم نیست که درست باشد، آن وقت مظلمه گناهکاران یا بى گناهان را به گردن بگیرم.
شاه عباس با تعجب پرسید: ماجرا چیست ؟
شیخ بهایى گفت:
من دیروز به رهگذرى گفتم که چشمت را هم بگذار که زمین مرا خواهد بلعید و چون چشم بر هم نهاد من خود را مخفى ساخته و به خانه رفتم و از آن ساعت تا به حال غیر از محارم خودم کسى مرا ندیده و فقط عمامه خود را با عصا و الاغ در محل مصلى گذاشتم ولى از دیروز بعدازظهر تا به حال در شهر شایع شده که من به زمین فرو رفتم و این قدر این حرف به تواتر رسیده که همه کس مىگوید من خودم دیدم که شیخ بهایى به زمین فرو رفت. حالا اجازه فرمایید شهود حاضر شوند!
به دستور شاه مردم در میدان شاه و مسجد شاه و عمارتهاى عالى قاپو و تالار طویله و عمارت مطبخ و عمارت گنبد و غیر اجتماع نمودند، جمعیت به قدرى بود که راه عبور بر هر کس بسته شد، لذا از طرف رئیس تشریفات امر شد که از هر محلى یک نفر شخص متدین و صحیح العمل و فاضل و مسن و عادل براى شهادت تعیین کننده تا به نمایندگى مردم آن محل به حضور شاه بیاید و درباره فقدان شیخ بهایى شهادت بدهند.
بدین ترتیب ۱۷ نفر شخص معتمد واجد شرایط از ۱۷ محله آن زمان اصفهان تعیین شدند و چون به حضور رسیدند، هر کدام به ترتیب گفتند: به چشم خود دیدم که چگونه زمین شیخ را بلعید!
دیگرى گفت:
خیلى وحشتناک بود ناگهان زمین دهان باز کرد و شیخ را مثل یک لقمه غذا در خود فرو برد.
سومى گفت:
به تاج شاه قسم که دیدم چگونه شیخ التماس مىکرد و به درگاه خدا تضرع مىنمود.
چهارمى گفت:
خدا را شاهد مىگیرم که دیدم شیخ تا کمر در خاک فرو رفته بود و چشمانش از شدت فشارى که بر سینهاش وارد مىآمد از کاسه سر بیرون زده بود!
به همین ترتیب هر یک از آن هفده نفر شهادت دادند. شاه با حیرت و تعجب به سخنان آنها گوش مىکرد. عاقبت شاه آنها را مرخص کرد و خطاب به آنها گفت:
بروید و اصولاً مجلس عزا و ترحیم هم لازم نیست زیرا معلوم مىشود شیخ بهایى گناهکار بوده است!
وقتى مردم و شاهدان عینى رفتند، شیخ مجدداً به حضور شاه رسید و گفت:
قبله عالم. عقل و شعور مردم را دیدید؟
شاه گفت:
آرى، ولى مقصودت از این بازى چه بود؟
شیخ عرض کرد:
قربان به من فرمودید، قاضى القضات شوم.
شاه گفت:
بله ولى چطور؟
شیخ گفت:
من چگونه مىتوانم قاضى القضات شوم با علم به اینکه مردم هر شهادتى بدهند معلوم نیست که درست باشد، آن وقت مظلمه گناهکاران یا بى گناهان را به گردن بگیرم. اما اگر امر مىفرمایید ناگزیر به اطاعتم و آنگاه موضوع المامور و المعذور به میان مىآید و بر من حرفى نیست!
شاه عباس گفت:
چون مقام علمى تو را به دیده احترام نگاه کرده و مىکنم لازم نیست به قضاوت بپردازى، همان بهتر که به کار فرهنگ مشغول باشى.
از آن پس شیخ بهایى براى ترویج علوم و معارف زحمت بسیار کشید و مقام شامخ علما را به حدى به درجه تعالى رسانید که همه کس آنان را مورد تکریم و تعظیم قرار مىداد.
[/SPOILER]
5- یا اتفاقات دیگری که در زمان انتخاب رئیس جمهوره پیشین روی داد ... در زیر نمونه هایی از این گفتار دیده میشود ... منبع سایت (
http://hashemirafsanjani.ir/)[SPOILER]
[/SPOILER]
[SPOILER]یشان در اولين ديدار خود با احمدينژاد پس از انتخابات رياستجمهوري خطاب به وي گفتند:«خداي متعال را شاكريم كه زمينۀ انتخاب چنين شخصيتي براي اين دورۀ خاص از انقلاب را فراهم كرد و آيندگان به اين نتيجه خواهند رسيد كه انتخاب، مشحون به كرامات و معجزات بود و از اين رو توفيق شكر اين نعمت را از خداوند خواستاريم. عنايات حضرت وليعصر(عج) يار ملت ايران بود كه به چنين موفقيتي دست يافت و تلقي ما اين است كه اين نفخۀ الهي كه در اين زمان در جامعۀ ما دميده شده و آثارش در علاقۀ بيشتر مردم به دين و انديشههاي اسلامي ظهور يافته، مرتبهاي از مراتب چيزي است كه در زمان پيامبر اسلام(ص) تحقق پيدا كرد و انشاءالله مرتبۀ كاملش در زمان ظهور حضرت وليعصر(عج) تحقق خواهد يافت». (همان، ص881)ایشان در جلسه دیگر نیز گفتند: «رئيسجمهور وقتي از طرف وليفقيه نصب شد ميشود عامل او، و آن پرتوي قداستي كه او دارد، بر اين هم ميتابد، وقتي شد رئيسجمهوری اسلامي، حكمش را از رهبر يعني از جانشين امام دريافت كرد، آن قداست بر اين هم ميتابد، آنوقت اطاعت رئيسجمهور، اطاعت مجلس و ساير نهادهای قانونی هم ميشود اطاعتِ خدا». (21 /5 /1388)2- آیتالله جنتي عضو محترم شورای نگهبان در خطبههای نماز جمعۀ تهران: «اين نامه (نامۀ احمدینژاد به رئیسجمهور آمریکا) فوقالعاده است و عقيده من اين است كه از الهامات خدا بود... توصيه ميكنم اين نامه را بچهها همه بخوانند و در مدارس و دانشگاهها خوانده شود و صداوسيما نيز مكرر آن را بخواند... اينگونه حرف زدن، الهام خداوند است.» (23 /4 /1385)ایشان در خطبۀ دیگر: «مردم با اشک و نذر و نياز و توسل به خدا در سوم تير يکي از همقدهاي خود را انتخاب کردند. کمک خدا در حادثه، مشهود است. يکي از دوستان نقل ميکرد آن زمان سوار تاکسي شده بود و راننده تاکسي گفته بود من ميخواهم به آقاي احمدينژاد رأي بدهم؛ زيرا مادرم که چند سالي است مرده ديشب به خوابم آمده و گفته به احمدينژاد رأي بده.» (9 /4 /1386)3-حجتالاسلام مرتضی آقاتهراني: «این دولت، از زمان مشروطیت تاکنون محبوبترین و بهترین دولت بوده است.» (8 /6 /1388)4-حجتالاسلام رهدار، مدیر سابق مرکز تاریخ معاصر موسسه امامخمینی (ره): «در این دوره از انتخابات، مانند ائتلاف 6 نفرهای که در جنگ جمل علیه امام علی (علیهالسلام) برپا شد، ائتلافی مقابل احمدینژاد شکل گرفت. آنها چون دیدند یک بچه مسلمان پیرو خط ولایت آمده، همه مقابل او ائتلاف کردند؛ اما در نهایت شکست خوردند.»5- حجتالاسلام قاسم روانبخش، از هفته نامه «پرتو سخن» ، نامۀ احمدی نژاد را به نامۀ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تشبیه کرده و میگوید: «پاسخ ندادن به نامه یا حتی بیادبی آنها به آن، از شخصیت نویسنده نمیکاهد؛ بلکه اعتبار مخاطبِ نامه را کاهش میدهد؛ چنان که پاره شدن نامۀ پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) توسط خسرو پرویز، چیزی از اعتبار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نکاست و خسرو پرویز را برای همیشۀ تاریخ، سرافکنده ساخت.» (21 /2 /1389)6-حجتالإسلام سقای بیریا، مشاور رئیسجمهور در امور روحانیون: «درسفر شانگهای، خانمهای هندو آمدند و با دستمالیدن بر شیشۀ اتومبیل رئیسجمهور، خواستند خودشان را متبرک کنند.»7- آقای محمدرضا رحيمي، معاون رئیس جمهور، در حضور احمدینژاد: «در سوريه در شهر تاريخي بُصرا كه اسم آن را بعضاً ممكن است نشنيده باشيد، يكي از مسلمانان به من گفت كه من معتقدم اگر بنا بود بعد از پيامبر، پيامبري بيايد آن، احمدي نژاد بود.» (17 /3 /1385)وی باز هم میگوید: «ديروز به مناسبت سالگرد حماسۀ شورانگيز انتخابات رياستجمهوري، مجلسي داشتيم و در آنجا از هر وادي كه آمار ميداديم مشخص بود كه دولت آقاي احمدينژاد قابل مقايسه با هيچ دولتي نبود و برخي كارهايي كه اين دولت انجام داده است نهتنها از همۀ دولتهاي گذشته بالاتر بوده بلكه بالاتر از همه دولتهاي پيش از انقلاب است.» (25 /3 /1389)8- مهندس اسفنديار رحيممشايي، رييسدفتر رييسجمهوري: «خودم فكر ميكنم در تاريخ ايران قبل و بعد از انقلاب يك چنين دولتي، يك چنين رييسدولتي با اين محبوبيت وجود ندارد كه هم در كشور اين همه انسجام را سازمان داده باشد، هم اميد آفريده باشد و اين همه احساس عزت ايجاد كرده باشد. من شاهدم ایرانیان خارج از کشور تا پیش از این دولت میگفتند ما ایرانی بودن خود را انکار میکردیم، ما هیچجا نمیگفتیم ایرانی هستیم تا میگفتیم، میگفتند اینها تروریست هستند، عقبمانده هستند، مرتجع هستند... الان ما هر جا میرویم قبل از این که کسی از ما بپرسد، خودمان یک جوری میگوییم ایرانی هستیم، چون به ایرانی بودن خود افتخار میکنیم» (2 /6 /1388)او در جای دیگر میگوید: «آقاي احمدينژاد فردي باهوش و انساني استراتژيست و طراح است، دوست دارم فرصتي داشته باشم تا شخصيت آقاي احمدينژاد را در تلويزيون تبيين و تشريح كنم و بگويم اين شخصيت كيست.» (9 /10 /1388)9-آقای جوانفکر مشاور رسانهای رئیس جمهور: «رئیسجمهور در همۀ حوزهها کارشناس هستند.» (18 /8 /1389)10- آقای محمدعلی رامین، رئیس وقت کمیتۀ رایحه خوش خدمت: «احمدینژاد مانند همۀ پیامبران با مشکلاتی روبهرو شد و سیل جوکهای اراذل و اوباش به سمت او روانه شد. هدف تمام پیامبران این است که برای عدالت و قسط قیام کنند.» (5 /10 /1387)11- آقای حميدرضا ترقي، عضو ارشد حزب موتلفه: «سادگي زندگي احمدي نژاد شبيه پيامبراني مثل يوزارسيف است.» (7 /12 /1387)12-استاد حاجحیدر رحیمپور ازغدی: « اين دولت انقلابي، پرطرفدارترين و مردميترين دولت در تاريخ جمهوري اسلامي است.» (11 /6 /1388)13-اجرای برنامۀ متملقانۀ آقای فرزاد جمشیدی (مجری چربزبان تلویزیون) در حضور احمدی نژاد: «شنیدم برای فرزندت عروسی گرفتهای و 40 - 50 نفر را دعوت کردهای و پس از آن نیز نماز جماعت خوانده ای. آیا در نهجالبلاغه نخواندهای که مردم به دین زمامداران خویشند؟ هیچ فکر کردهای اگر همه برای فرزندان خود این چنین مراسم عروسی بگیرند کار و کاسبی سالنهای غذاخوری، انتشاراتی کارت عروسی تعطیل خواهد شد؟... من بنابراین علت مهم، به محمود احمدینژاد رای نخواهم داد. بهخاطر فقط 4 یا 5 ساعت استراحت! آقای دکتر اگر همه 19 ساعت کار کنند که مملکت پیشرفت میکند!» (1 /4 /1388)او در جلسۀ دیگر: «شما مثل ديگران کابينۀ تعاوني نداريد! وامدار قارونها نيستيد. سپاه ابننحسي راه نيانداختيد تا ملک ري، وعده بدهيد! خيمۀ ستادهايتان، قلب مردم بوده است... شما که کعبه دلها را فتح کردهايد بياييد با نژاد احمدي خود، عطر انقلاب گل محمدي را هم به مشام برسانيد. به شيوۀ پيغمبر محبوب خدا، ببخشيد! عفو کنيد همه آنها را که به شما توهين کردند. به ما سلام کردن بياموزيد.»در برنامۀ دیگر میگوید: بخشي از اظهارات رئيسجمهور كشورمان در سفر به نيويورك كه در خبرگزاري فرانس24 منتشر شده، حدود 2 ميليارد و 200 ميليون كامنت درج شده است.» (11 /7 /1389)15-آقای فرجالله سلحشور، کارگردان سينما و تلويزيون: «احمدينژاد را مالکاشتر علي (ع ) در اين زمان ميدانم و لذا نبايد کاري کنيم که اگر عليِ زمان، مالکاشتري را پيدا کرده از دست بدهد.» (16 /3 /1388)او اضافه میکند: «به مالكاشتر عليِ زمان، احمدينژاد رأي ميدهم... ما به مالكاشتر عليِ زمان، محمود احمدينژاد راي ميدهيم و بدانيد كه بسياري از هنرمندان سريال يوسف و بسياري از هنرمندان مومن جمهوري اسلامي ايران به فرزند ايران راي ميدهند.» (18 /3 /1388)16- آقای حميد بقايي، رياست سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري : «اگر به كارهايي كه آقاي احمدينژاد انجام داده دقت كنيم، ميتوانيم بگوييم آقاي احمدينژاد، كوروش زمان است. آقاي احمدينژاد با مواضعي كه در مقابل آمريكا در سازمان ملل گرفته، به نوعي كوروش زمان است.» (27 /6 /1389)17- سایت روزنامه ایران: «از نکات قابل توجه سفر رئیسجمهور این بود که احمدینژاد در پایان سخنان خود در جمع مردم ارومیه در ورزشگاه تختی از آنها خواست برای بارش باران دعا کنند و خود نیز از خداوند متعال خواست که باران رحمت را بباراند که به محض اتمام سخنان رئیسجمهور، باران در ارومیه کم کم شروع به باریدن کرد و رفتهرفته شدت آن نیز افزوده شد.» (19 /1 /1389)18- آقای اسماعیل نجار در جلسه ستاد بحران استانداری کرمان: «در بازرسیهای ما، یک منزلی مشاهده شد که سه دیوار آن در اثر زلزله فرو ریخته و یک دیوار که عکس دکتر احمدینژاد بر آن نصب شده بود، سالم مانده بود... اعتقاد مردم بر این بود که لطف و نظر خداوند بوده که این دیوار فرو نریخته است.» (5 /10 /1389)19-حسن قهرمانیمطلق، فرماندار همدان: «روز ورود رئیس جمهور و هیئت همراه وی به همدان، به مثابه شب قدر این استان است؛ چرا که اگر در شب قدر برنامۀ سرنوشت یک ساله آدمی رقم میخورد در این سفر، سرنوشت چند سال و یا حتی آینده این استان رقم میخورد.»(8 /7 /1390)20-آقای محمد كریم عابدی، عضو كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی: «از شش میلیارد جمعیت جهان، 5 /5 میلیارد نفر اعم از مسلمان و غیرمسلمان از سفر آقای احمدی نژاد به لبنان خوشحال شدند.» (24 /7 /1389)21-سخنرانی استاندار گيلان در حضور احمدی نژاد: «قبلاً دنيا ايران را به كوروش كبير ميشناختند ولي الان به محمود كبير ميشناسند.» (8 /5 /1390)موارد فوق، تنها بخش اندکی از انبوه اظهارات مبالغهآمیز و... است که تقدیم خوانندگان شد. حال همۀ اینها را در کنار گفتههای دیگری بگذارید که آقای احمدی نژاد را «سقراطِ زمانه» و حتی «آیتالله» نامیدند. بعضی دیگر «معجزۀ هزاره سوم» یا «جومونگ ایران»اش خواندند و در اولین سفر استانی به شهر قم، برخی طلبههای جوان، پرشور و در عینحال بیتجربه و ناآگاه در مراسم استقبال، دستش را بوسیدند و در پلاکاردهایشان نوشتند که «به بهشت نمیرویم، اگر احمدینژاد در آنجا نباشد» و موارد متعدد از این قبیل که میتوان با فشار یک انگشت همه را در چند ثانیه در اینترنت پیدا کرد.بعضی از این اظهارات بهخصوص از سوی شخصیتهای مورد احترام اگر چه از روی حسن نیت بیان شد، اما طبیعی است که ناخواسته میتواند مخاطب آن را به وسوسههای نفسانی و توهمات و خیالپردازیهای پنهانی گرفتار کند. اگر در مراحل اول هم مقاومت نماید، کمکم این وسوسهها بر وی چیره گشته و او را به این باور خواهد رساند که واقعاً «اطاعت از وی، اطاعت از خداست» ، «حرفهایش الهام از اوست» ، «نامههایش پیامبرگونه است» ، «در همۀ حوزهها کارشناس، مستجابالدعوه» و حتی عکسش هم ضدّزلزله میباشد.چنانکه موارد زیر که شامل بخشی از رفتارها وگفتارهای آقای احمدینژاد میباشد، این حقیقت را تایید میکند:اولین مورد، ماجرای «هاله نور» بود که وی هنگام سفر به نیویورک و شرکت در اجلاس سازمان ملل به تلقین برخی اطرافیان، آن را باور کرد. پس از بازگشت، چون به قم آمد طی دیداری با آیتالله جوادی آملی آن را مطرح ساخت، آن فقیهِ فیلسوف ومرجعِ دردآشنا وقتی از خیالپردازیهای او آگاه شد و فهمید که او در گرداب توهمات گرفتار شده است با استناد به حدیثی از پیامبر(ص) به طور جِد ایشان را به دوری از این مسائل دعوت فرمود.در آن ایام این موضوع، مورد اعتراض برخی محافل و شخصیتهای دینی، علمی و فرهنگی نیز قرار گرفت. در این هنگام آقای احمدینژاد عقبنشینی کرد و نزدیکانش هم آن را از اصل منکر شدند و تکذیب کردند که جای بسی خوشحالی و امیدواری داشت و انتظار میرفت ماجرا در همین جا ختم شود؛ اما بعد از اندکی معلوم شد که عقبنشینی و تکذیب، ظاهرِ ماجراست وبعدها این خیالپردازیها به شکلهای گوناگون خودش را نشان داد و امیدها را به یأس تبدیل کرد.در اظهارات زیر اندکی دقت وتامل کنید:1- بنده وقتي در آنجا (دانشگاه کلمبیای آمریکا) حضور داشتم، يقين داشتم که با فضاي مسمومي که آنان در دانشگاه ايجاد کردهاند مولايم خواهد آمد و صحنه را اداره خواهد کرد. (21 /8 /1386)2- سال گذشته كه به عراق رفته بودم، گفتند يكي از فرماندهان اشغالگران، علاقه دارد شما را ببيند. گويا مرخصي او هم رسيده بود، مثل خودمان كه پس از 45 روز در جبهه مرخصي ميرفتيم، اما او يك ماه مرخصي را عقب انداخته بود تا ما را ببيند و من هم گفتم، بيايد. وقتي آمد پيش ما گفت: افتخار ميكنم با شما هستم. شما در دل ما جا داريد. وي سپس از من درخواست كرد با من عكس يادگاري بگيرد و گرفت و سپس معاونش هم همينطور. من زدم پشتش و تشويقش كردم و گفتم هواي مردم عراق را داشته باشيد. (20 /4 /1387)3-کسانی که در مورد آقای مشائی حرف میزنند، کوچکمغزند و نمیفهمند... خداوند به من تفضّل كرده كه ميتوانم نيّات را بخوانم. اين قدرت را خدا به من داده است. (در جلسۀ معارفۀ مشایی3 /5 /1388)4- فکر ميکردم اين کار بايد انجام شود (حضور زنان در هیأت دولت) چون زنانِ شايستۀ فراواني داريم که فرصت حضور در عرصۀ مديريت کلان را پيدا نکرده اند. به نظرم رسيد آن کسي که ميتواند اين راه را باز کند احمدينژاد است. (18 /6 /1388)5- یك بندۀ خدایی در لبنان برای من تعریف كرد كه همان شب كه ما در بنتجبیل بودیم یك عدهای مردم از آن طرف به سمت مرز حركت كرده بودند و وقتی از آنها پرسیده بودند كه كجا میروید و چرا به سمت مرز حركت میكنید گفته بودند كه میخواهیم احمدینژاد را ببینیم. (26 /7 /1389)6- روزی یکی از دوستان ما (این دوست ما جزء بعثه بود و هر سال به جهت کاری حج میرفت) آمده بود و خبر خوشی آورده بود، میگفت من به اسم تو! امسال ۵۰ نفر را شیعه کردم، خودش میگفت که همین استدلال ساده را میکردم که یک خط وجود داشته که رسیده به آمریکا و اسرائیل و جنایتکاران و مستکبران دنیا، و یک خط هم خط اهل بیت(ع) است که رسیده به امام خمینی(ره)، رهبری و احمدینژاد، حالا کدام را قبول داری؟ (27 /12 /1389)7-رئیسجمهور را در ایران، خدا تعیین میکند. (24 /10 /1391) در جلسه نمایندگان آذربایجان شرقی.
[/SPOILER]
6- مشگلی که من باهاش برخورد کرده ام این هستش که به قول و نظر بسیاری از مومنین نمیشه باور داشت ... علت این هستش که فکر میکنند و تخیل میکنند و تحلیل میکنند که الان اگر یک دروغ مصلحتی رو بگند این امر باعث میشه یه عده خداجو بشن ... و مسیرشون رو تغییر بدن ...
7- در زمینه سالم ماندن بدن مردگان مومنین ... اگر من خودم با چشم خودم چنین چیزی رو دیده بودم ... و ایمان نمی داشتم ... از پست ترین حیوانات هم پائین تر بودم ... ولی الان من با قول و آرائ انسانهایی روبرو هستم که مومن هستند ... و ممکن هست که ایشان از دروغ مصلحتی استفاده کرده باشند یا هر نوع تفکر دیگری داشته باشند .
من در این ارتباط چند سوال از حضورتون داشتم .
1- وقتی شخصی مانند امام خمینی صحبتی میکنند یا مقام معظم رهبری سخنی رو عنوان میکنند بنیادی داریم که وظیفه حفظ و نشر اثار و گفته های ایشون رو دارند که به نوعی حرف اشتباهی به ایشون نسبت داده نشه ... چرا در برخورد با چنین مسائلی یک گروه مثلا 40 نفره ... یا 400 نفره ( و حتی 4000 نفره هم بگم به نظرم چیزه غیر طبیعی نگفتم ) از انسانها ( مثلا روحانی . مردم معمولی . دانشمندان بی دین . دانشمندان با دین . کشیش . دانشجو و ... ) دعوت نمیشن و این مساله به عنوان یک سند در نمیاد . چرا سندی با 4000 امضا بابته این مساله ایجاد نمیشه . اگر اقوال ویکی رو بهش دقت کرده باشین ... معمولا شاهد یک ماجرا یک نفر بوده . یا دو نفر بوده . همچنین ما رویدادهایی از سالم ماندن اجساد داریم که مربوط به سال 1379 و 1391 و 1392 هست ...
2- سوال بعدیم این هست که آیا وجود چنین اخباری ( با در نظر گرفتن مطالبی که عنوان کردم ) میتونند دلیلی بر این مدعا باشند که حتما راه و روش مومنین درست هست و به نوعی حجت بر من تمام شده باشد ؟؟؟
3- اگر قرار هست چنین مساله ای بر من حجت باشد آیا این حق من نیست که قبری که گفته میشود چنین خصوصیتی دارد شکافته شود و سندی منطقی برای آن ایجاد شود ... تا اطمینان پذیری مدعا بیشتر شود ؟؟؟ آیا من نسبت به این اقوال مسئولم ؟؟؟
متشکرم از وقتی که گذاشتین .
با سلام خدمت شما دوست گرامی
مطالب بسیاری مطرح کردید. در پاسخ به چند نکته اشاره می کنم و هر موردی که نیاز به بحث بیشتری داشت، مفصل تر بحث می کنیم:
- پیشنهاد شما در مورد ثبت و ضبط دقیق تر این وقایع، پیشنهاد خوبی است به این نحو که گروه شناخته شده ای، کشف چنین بدن هایی را ثبت کنند به نحوی که جای هیچ تردیدی باقی نماند. با این حال سه نکته هم مناسب است که مورد توجه باشد:
1. بسیاری از اوقات این چنین نیست که کشف بدن مرده، از پیش برنامه ریزی شده باشد تا بتوان تعداد قابل توجهی را گرد آورد و همگی یقین برایشان حاصل شود و شهادت کتبی و جمعی در مورد مشاهده خود بدهند. از این رو دشوار است که چنین گروهی در همه موارد شکل بگیرد.
2. اساسا بدن فرد مومن نباید مکشوف شود و در بسیاری از این موارد، این اتفاق ناخواسته رخ می دهد و بایستی هرچه زودتر، بدن مجددا دفن شود.
3. اگرچه در برخی موارد مانند کشف بدن سالم (به دلیل قابل پیش بینی نبودن) امکان ثبت دقیق وجود ندارد ولی موارد دیگری وجود دارد که در آنها، ثبت رسمی و جدی صورت می گیرد. به طور مثال، در حرم امام رضا (ع) دفتری وجود دارد که به ثبت افراد شفا یافته اختصاص دارد که با بررسی شرایط فرد و سوابق بیماری او، اگر فردی واقعا شفا یافته باشد، در آنجا ثبت می شود. این مرکز خود می تواند به عنوان دلیل و حجت مورد توجه قرار گیرد.
- در مورد اینکه آیا این مسئله واقعیت دارد یا خیر، بایستی گفت که اصل مسئله امری نیست که انکار شود. هر چند در مصادیق ادعایی می توان تردید کرد. اصل مسئله امری است که به نحو بسیار زیادی از افرادی که برخی از آنها انسان ها بسیار شریف و قابل اعتمادی بوده اند نقل شده و از این رو قابل انکار نیست. اما معنای این سخن آن نیست که هر کسی که ادعای چنین مشاهده ای را داشت، از او بپذیریم.
به عبارت دیگر، همان طور که خداوند برخی از انسان ها را به جهت صفای باطن و شرایط دیگر به پیامبری برگزیده است و اصل انتخاب رسول از سوی خداوند قابل انکار نیست. ولی ما هرکسی که ادعای پیامبری کند را هم به صرف ادعا نمی پذیریم و از او دلایل کافی می خواهیم. در مورد کشف جسد سالم نیز باید در نظر گرفت که اصل آن امری قابل قبول است ولی در تایید مصادیق، بایستی دقت بسیاری به خرج داد.
- اگرچه بسیاری از نقل ها میان مردم و در طول تاریخ (مانند داستانی که از شیخ بهائی نقل کردید) وجود دارد که زمینه را برای تحریف و وارونه کردن وقایع تاریخی مهیا می کند ولی علوم مختلفی در مجموعه علوم اسلامی تاسیس شده است که این تحریف ها را به حداقل برساند. علومی مانند رجال، درایه، نسخه شناسی، تاریخ و .. بنابراین برای اینکه دریابیم کدام گزارش تاریخی صحیح است و کدام نیست، نیازمند آن هستیم که در علومی این چنین متخصص باشیم و یا به اقوال متخصصین اعتماد کنیم.
- اینکه این گزارش ها برای شما حجت است یا خیر، نیازمند بررسی موردی این گزارش هاست. اگر طریق رسیدن آن قابل اعتماد است می تواند دلیل باشد و اگر نیست، نمی تواند. با این حال، همان طور که پیش از این عرض شد، حتی اگر مورد الف یا ب هم قابل اعتماد نباشد، گزارش هایی که برخی از آنها از بزرگان قابل اعتماد و عالم، رسیده است، اصل این مطلب را اثبات می کند.
موفق باشید
سلام.اگر اینطور است و جسد های اشخاصی بزرگ نمی پوسد.اشکالی دارد که یک دوربین مخصوص برداریم و به قبرستان بقیع برویم و با آن دوربین زیر خاک را ببینیم و ببینیم که آیا آن پیکرهای مبارک سالم مانده اند یا نه؟؟فکر کنم همچین دوربین هایی موجود باشد.می توانیم به قبر ائمه برویم و از بیرون، درون قبرها را ببینیم.فکر نکنم اشکال شرعی داشته باشد
سالم ماندن هر جسدی علت علمی دارد این طور نیست که به دلیل خوب بودن این افراد بدن اون ها سالم بمونه.هزار راه هست که اگر شخصی جسدی رو بعد از سال ها دراورد و سالم بود و ادعایی کرد بشه ادعاش رو راحت رد کرد.لطفا از این راه های ماورایی که مردم ما براش توجیهات ماورایی میارند برای اثبات وجودی خدا بپرهیزید چون خیلی متزلزل هستند و راحت میشه فسخشون کرد.
سالم ماندن هر جسدی علت علمی دارد
سلام.آیا یکی از آن علت های علمی را حضور ذهن دارید بیان کنید که چه می تواند باشد
سلام.اگر اینطور است و جسد های اشخاصی بزرگ نمی پوسد.اشکالی دارد که یک دوربین مخصوص برداریم و به قبرستان بقیع برویم و با آن دوربین زیر خاک را ببینیم و ببینیم که آیا آن پیکرهای مبارک سالم مانده اند یا نه؟؟فکر کنم همچین دوربین هایی موجود باشد.می توانیم به قبر ائمه برویم و از بیرون، درون قبرها را ببینیم.فکر نکنم اشکال شرعی داشته باشد
با سلام و ادب خدمت شما دوست گرامی
نخست آنکه ادعا این نبود که همه افراد صالح، چنین مسئله ای برایشان رخ می دهد
ثانیا همان طور که در پاسخ قبلی اشاره کردم، چنین کاری مجاز نیست.
موفق باشید
سالم ماندن هر جسدی علت علمی دارد این طور نیست که به دلیل خوب بودن این افراد بدن اون ها سالم بمونه.هزار راه هست که اگر شخصی جسدی رو بعد از سال ها دراورد و سالم بود و ادعایی کرد بشه ادعاش رو راحت رد کرد.لطفا از این راه های ماورایی که مردم ما براش توجیهات ماورایی میارند برای اثبات وجودی خدا بپرهیزید چون خیلی متزلزل هستند و راحت میشه فسخشون کرد.
با سلام خدمت شما دوست گرامی
دو نکته:
- من هم موافق نیستم که اعتقاد به خداوند بر چنین اموری استوار شود. زیرا دلایل بسیار قوی تر و متقن تری در این زمینه وجود دارد. کتاب خداوند و آموزه های پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) خود غنی ترین منبع در این زمینه هستند.
- نکته دیگر اینکه، نباید بین وجود توضیح علمی و اتفاق افتادن مسئله خارق العاده تباین ایجاد کرد. به عبارت دیگر، معنا امر خارق العاده این نیست که قوانین طبیعی نقض شده اند بلکه معنایش این است که قوانینی وجود دارد که ما از آنها مطلع نیستیم. بنابراین ممکن است روزی تبیین علمی یک اعجاز هم دانسته شود و این امر منافاتی با معجزه بودن آن فعل خاص در زمان خودش ندارد.
موفق باشید
با سلام خدمت شما دوست گرامی- نکته دیگر اینکه، نباید بین وجود توضیح علمی و اتفاق افتادن مسئله خارق العاده تباین ایجاد کرد. به عبارت دیگر، معنا امر خارق العاده این نیست که قوانین طبیعی نقض شده اند بلکه معنایش این است که قوانینی وجود دارد که ما از آنها مطلع نیستیم. بنابراین ممکن است روزی تبیین علمی یک اعجاز هم دانسته شود و این امر منافاتی با معجزه بودن آن فعل خاص در زمان خودش ندارد.
موفق باشید
سلام
دفعه اول بود این صحبت رو میشنیدم
اعجاز توی اسلام مگر نمیشه یعنی اینکه کسی جز اون پیامبر نتونه اینکارو انجام بده؟ اگر بتونه که میتونه ادعای پیامبری کنه
فرض کنین علت علمی شکافته شدن دریا(در صورت راست بودن) شناخته میشه خوب این یهنی موسی کار خاصی نکرده؟یه پدیده طبیعی و علمی براش توی یا بازه زمانی اتفاق افتاده ازش سو استفاده کرده خودشو پیغمبر معرفی کرده.
اگر منم یه کار عجیب انجام بدگ که 100 سال دیگه علت علمیش مشخص بشه الان تا 100 سال دیگه میتونم ادعای پیامبری بکنم؟
بگذریم از بحث خارج نشیم ولی فکر میکنم این جملتون صحیح نبود و مابقی کارشناسان خیلی موافقش نباشند
سلام.آیا یکی از آن علت های علمی را حضور ذهن دارید بیان کنید که چه می تواند باشد
مثلا وجود آرسنیک در اطراف بدن طرف میتونه تجزیه رو به تاخیر بندازه
اگر علاقه بیشتری دارید میتونید با سرچ واژه decomposition شروع کنید و اینکه مثلا چرا یه جسد decomposition نمیشه.متاسفانه توی سایت های ایرانی فقط به علت دینی این مساله پرداخته شده
با سلام خدمت شما دوست گرامی- من هم موافق نیستم که اعتقاد به خداوند بر چنین اموری استوار شود. زیرا دلایل بسیار قوی تر و متقن تری در این زمینه وجود دارد. کتاب خداوند و آموزه های پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) خود غنی ترین منبع در این زمینه هستند.
1. فرمودین کتاب خداوند میتونه دلیلی قوی و متقنی بر وجود خدا و اعتقاد به وجود خدا باشه :
دو مطلب :
* قبول دارم که مطالبی در درون قرآن وجود دارد که درست و صحیح هستند علم اون زمان نمیتونسته در مورد اونها دلیلی داشته باشه ... ولی بیشتر از اون قبول دارم که چیزهای بسیار بیشتری در درون قرآن وجود داره که هر چقدر علم جلوتر میره پی به اشتباه بودن اونها میبره ... مثالهاش فراوان هست .
- برده داری
- افتادن ستاره ها بر رویه زمین .
- تاکید بسیار بسیار فراوان بر رویه زکات و تعلق نگرفتن زکات بر رویه هیچ یک از امور مادی کنونی
- دستورات غلط و اشتباهی که در مورد تمامی امور زندگی ( ازدواج و مهریه و قوانین حقوقی و ... ) وجود داره
و ...
در مورد آموزه های حضرت محمد ... که ایشان آموزه های بسیار خوبی داشته اند ... مثلا احترام به همسایه ... مهربانی با بچه ها ... دعوت به خویشتن داری و ...
- ولی خوب جایی هم بوده که از یک قوم 6 یا 7 نفر خیانت کرده اند و یک قوم ( شامل کشاورز و دامدار و بنا و ... ) رو قتل عام کرده اند.
- یا کسی به ایشان توهین کرده اند و ایشان فرمان قتل ایشان را صادر کرده اند .
و ...
در مورد وجود خداوند اگر واقعا میتونین اثبات کنین خدا وجود داره ... لطفا اینجوری کلی گویی نکنین که { کتابهای خداوند و اموزه های پیامبر و اهل بیت خود غنی ترین منبع در این امور هستند } چون با کلی گویی هایی مانند حرفهای من مواجه میشین ...
اگر در درون تاریخ اسک دین تنها یک استدلال متقن بدون ایراد در مورد اثبات وجود خداوند وجود داره ... لطف کنین و بهش ریفرنس بدین ...
یک دونه !!!
و اگر نیاوردین من یک دونه استدلال متقن میارم که خدا وجود نداره ...
زنده موندن مردگان در درون قبر هم یک تخیلی بیشتر نیست ... هدفشون هم دروغ مصلحتی بوده تا چیزی رو اثبات کنند ...
مجاز نبودن تحقیقی که به انکشاف حتمی در علم منجر بشود،
خواست چه موجودی می تواند باشد؟!
آن هم علمی که برای چندمیلیارد نفر می تواند منشا خیرات و حسنات باشد...
سلام
دفعه اول بود این صحبت رو میشنیدم
اعجاز توی اسلام مگر نمیشه یعنی اینکه کسی جز اون پیامبر نتونه اینکارو انجام بده؟ اگر بتونه که میتونه ادعای پیامبری کنه
فرض کنین علت علمی شکافته شدن دریا(در صورت راست بودن) شناخته میشه خوب این یهنی موسی کار خاصی نکرده؟یه پدیده طبیعی و علمی براش توی یا بازه زمانی اتفاق افتاده ازش سو استفاده کرده خودشو پیغمبر معرفی کرده.
اگر منم یه کار عجیب انجام بدگ که 100 سال دیگه علت علمیش مشخص بشه الان تا 100 سال دیگه میتونم ادعای پیامبری بکنم؟
بگذریم از بحث خارج نشیم ولی فکر میکنم این جملتون صحیح نبود و مابقی کارشناسان خیلی موافقش نباشند
با سلام خدمت شما دوست گرامی
همان طور که گفتید، این بحث مفصلی است و ما را از بحث اصلی دور می کند. می توان در فرصتی مجزا در مورد آن بحث کرد. در آن بحث، بنده منظورم را روشن تر و با توضیحات بیشتر بیان می کنم.
موفق باشید
1. فرمودین کتاب خداوند میتونه دلیلی قوی و متقنی بر وجود خدا و اعتقاد به وجود خدا باشه :دو مطلب :
* قبول دارم که مطالبی در درون قرآن وجود دارد که درست و صحیح هستند علم اون زمان نمیتونسته در مورد اونها دلیلی داشته باشه ... ولی بیشتر از اون قبول دارم که چیزهای بسیار بیشتری در درون قرآن وجود داره که هر چقدر علم جلوتر میره پی به اشتباه بودن اونها میبره ... مثالهاش فراوان هست .- برده داری
- افتادن ستاره ها بر رویه زمین .
- تاکید بسیار بسیار فراوان بر رویه زکات و تعلق نگرفتن زکات بر رویه هیچ یک از امور مادی کنونی
- دستورات غلط و اشتباهی که در مورد تمامی امور زندگی ( ازدواج و مهریه و قوانین حقوقی و ... ) وجود داره
و ...در مورد آموزه های حضرت محمد ... که ایشان آموزه های بسیار خوبی داشته اند ... مثلا احترام به همسایه ... مهربانی با بچه ها ... دعوت به خویشتن داری و ...
- ولی خوب جایی هم بوده که از یک قوم 6 یا 7 نفر خیانت کرده اند و یک قوم ( شامل کشاورز و دامدار و بنا و ... ) رو قتل عام کرده اند.
- یا کسی به ایشان توهین کرده اند و ایشان فرمان قتل ایشان را صادر کرده اند .
و ...در مورد وجود خداوند اگر واقعا میتونین اثبات کنین خدا وجود داره ... لطفا اینجوری کلی گویی نکنین که { کتابهای خداوند و اموزه های پیامبر و اهل بیت خود غنی ترین منبع در این امور هستند } چون با کلی گویی هایی مانند حرفهای من مواجه میشین ...
اگر در درون تاریخ اسک دین تنها یک استدلال متقن بدون ایراد در مورد اثبات وجود خداوند وجود داره ... لطف کنین و بهش ریفرنس بدین ...
یک دونه !!!
و اگر نیاوردین من یک دونه استدلال متقن میارم که خدا وجود نداره ...
زنده موندن مردگان در درون قبر هم یک تخیلی بیشتر نیست ... هدفشون هم دروغ مصلحتی بوده تا چیزی رو اثبات کنند ...
با سلام خدمت شما دوست گرامی
موضوع اصلی این تاپیک، قابل اعتماد بودن یا نبودن گزارش هایی مبنی بر سالم بودن بنده مردگان در قبر است. مباحث مهم و دامنه داری که شما مطرح کردید، از موضوع این تاپیک بیرون است و نمی توانیم در این تاپیک به آنها بپردازیم. توضیح بنده نیز یک نکته ی حاشیه ای بود که در تکمیل بحث اصلی بیان شد. موضوع اصلی ما در این تاپیک اثبات وجود خداوند نیست. ولی از آنجایی که این موضوع، مهم است، می توانید در قالب تاپیکی مجزا آن را طرح کنید تا بنده یا دیگر همکاران، به تفصیل و دقت، به مباحث آن مسئله هم بپردازیم.
موفق باشید
ثانیا همان طور که در پاسخ قبلی اشاره کردم، چنین کاری مجاز نیست.
جالب است که این پاسخ را با حتی بررسی دوربین (و بدون نبش قبر) بیان کردید.
چرا وقتی در این تاپیک نوشتید اصل این موضوع ثابت و غیرقابل تردید هست و فقط مصادیقش ممکنه شیادانه باشه.
چرا بررسی قبر در دین ما حرام است؟ چرا دین این قانون را گذاشت؟
گذشته از آن اگر ما به حقانیت آن باور داریم و نگران این نیستیم که این یک باور شیادانه باشد،
چرا اینجا شرع مهم میشود؟
و چرا اینجا مصلحت مهم نیست؟
جالب است که این پاسخ را با حتی بررسی دوربین (و بدون نبش قبر) بیان کردید.چرا وقتی در این تاپیک نوشتید اصل این موضوع ثابت و غیرقابل تردید هست و فقط مصادیقش ممکنه شیادانه باشه.
چرا بررسی قبر در دین ما حرام است؟ چرا دین این قانون را گذاشت؟
گذشته از آن اگر ما به حقانیت آن باور داریم و نگران این نیستیم که این یک باور شیادانه باشد،
چرا اینجا شرع مهم میشود؟
و چرا اینجا مصلحت مهم نیست؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
چند نکته:
- حرمت نبش قبر، به جهت حفظ احترام مومن است و از این رو تفاوتی بین نبش قبر و نیز فیلم برداری از قبر وجود ندارد.
- بحث بیشتر در باب زوایای دیگر این مسئله فقهی، نیازمند بحث مستقلی است.
- نکته دیگر این است که اساسا در دین اسلام، دلایل بسیاری محکم تر، روشن تری وجود دارد که اسلام ما را به آنها فراخوانده است. گویا ما این همه دلایل در دسترس را رها می کنیم و دقیق می خواهیم به سراغ موردی برویم که به جهت محذوراتی، گزینه در دسترسی نیست.
- شرع هم همه جا مهم است، چه در این زمینه چه در تمام ابواب دیگر.
- به طور کلی ما باید نگاه مان را به حقانیت دین عوض کنیم، مجموع آیات و روایات عظیمی که در اختیار ماست و با تامل در آن می توان به دلایل بزرگی دست یافت را رها می کنیم و مدام دنبال اموری هستیم که جنبه اسرار آمیز و جادویی دارند. این در حالی است که دین ما، تعقل و تدبر و فهم است و از ما بارها خواسته شده است که در آیات هستی تفکر کنیم و در کتاب خدا تامل کنیم. بسیاری از اوقات ما اینها را رها می کنیم و به سراغ مواردی می رویم که معلوم نیست چقدر اتقان داشته باشند.
موفق باشید
- نکته دیگر این است که اساسا در دین اسلام، دلایل بسیاری محکم تر، روشن تری وجود دارد که اسلام ما را به آنها فراخوانده است. گویا ما این همه دلایل در دسترس را رها می کنیم و دقیق می خواهیم به سراغ موردی برویم که به جهت محذوراتی، گزینه در دسترسی نیست.
البته اگر این محذورات در جای دیگری بود احتمالا مشمول مصلحت میشد. و گزینه خارج از دسترسی نبود.
بر روی دلایل روشن تر و محکمتر هم کار کرده ام فی المثل روی معجزه بودن قرآن مدتها و مدتها فکرم را مشغول کردم و اعجازش محرز نشد ولی در صورتی که یکی دیگر از معجزات پیامبران مثل شکافتن ماه در آسمان را میدیدم یقینا اعجاز به معنی مصطلح قابل احراز بود همینطور اگر مردم دنیا متوجه میشدند جسم مردگان مومنین سالم میماند.
- به طور کلی ما باید نگاه مان را به حقانیت دین عوض کنیم، مجموع آیات و روایات عظیمی که در اختیار ماست و با تامل در آن می توان به دلایل بزرگی دست یافت را رها می کنیم و مدام دنبال اموری هستیم که جنبه اسرار آمیز و جادویی دارند. این در حالی است که دین ما، تعقل و تدبر و فهم است و از ما بارها خواسته شده است که در آیات هستی تفکر کنیم و در کتاب خدا تامل کنیم. بسیاری از اوقات ما اینها را رها می کنیم و به سراغ مواردی می رویم که معلوم نیست چقدر اتقان داشته باشند.
با اینحال سخن فوق شما را میپذیرم که معلوم نیست این موارد چقدر اتقان داشته باشند. البته شما در اینجا برای پایان بحث این را میفرمائید و اضافه میکنید به دنبال مسائل اصلی مثل اثبات نبوت عامه و خاصه و اعجاز قرآن و ... بروید ولی در جای دیگر یک منبری ای همینها را برای مردم میگوید و ذهنی را میفریبد.
موفق باشید
2- بعد از مدتی با خودم گفتم کمی دقت کنم ببینم آیا سابقه دیگری از انسانهایی وجود داره که بدنهای آنها پس از فوتشان سالم باشه و ایدیولوژی الهی نداشته باشند و چنین چیزی رو پیدا نکردم . یعنی تمام انسانهایی که جسدشان پس از سالها نپوسیده و سالم مانده ... اشخاص مومن و مذهبی بوده اند ( بغیر از فرعون و افرادی که در سیبری فوت شده اند و ... که دلایل علمی آنها مشخص هست )
مسمومیت با آرسنیک و ویا وجود مقدار زیادی از این ماده در خاک محل دفن هم موجب نپوسیدن جنازه می شود و در اینجا هیچ فرقی میان مومن و کافر نیست
این ادعا که با نپوسیدن جنازه شخصی، حتما اعمال و عقایدش درست بوده است، مسخره است!
گزارشی از سال 1838 !!!!!!!!!!!! در مورد تاثیر آرسینیک بر فرایند تجزیه جنازه در مجله LANCET را در لینک زیر میبینید
البته اگر این محذورات در جای دیگری بود احتمالا مشمول مصلحت میشد. و گزینه خارج از دسترسی نبود.
بر روی دلایل روشن تر و محکمتر هم کار کرده ام فی المثل روی معجزه بودن قرآن مدتها و مدتها فکرم را مشغول کردم و اعجازش محرز نشد ولی در صورتی که یکی دیگر از معجزات پیامبران مثل شکافتن ماه در آسمان را میدیدم یقینا اعجاز به معنی مصطلح قابل احراز بود همینطور اگر مردم دنیا متوجه میشدند جسم مردگان مومنین سالم میماند.با اینحال سخن فوق شما را میپذیرم که معلوم نیست این موارد چقدر اتقان داشته باشند. البته شما در اینجا برای پایان بحث این را میفرمائید و اضافه میکنید به دنبال مسائل اصلی مثل اثبات نبوت عامه و خاصه و اعجاز قرآن و ... بروید ولی در جای دیگر یک منبری ای همینها را برای مردم میگوید و ذهنی را میفریبد.
موفق باشید
با سلام خدمت شما دوست گرامی
- بحث فعلی ما در باب اثبات اعجاز قرآن نیست و این موضوع مفصل به صورت مجزا مورد بحث قرار گرفته است. نکته ای که بنده عرض کردم این بود که در قرآن و سنت، دلایل بهتر و قوی تری از استناد بر برخی موارد ادعایی وجود دارد که توجه ما بایستی بیشتر معطوف به آنها باشد.
- نکته دیگر اینکه اگرچه بررسی صدق هر کدام از این ادعاهای سالم ماندن بدن، بایستی با دقت انجام شود و ممکن است ادعای صحیح نباشد ولی در اصل وقوع چنین مسئله ای به جهت برخی از گزارش ها از افرادی که صداقتشان محرز است، تردیدی نیست.
- در مورد آسیب شناسی مجالس دینی و اینکه در برخی محافل چه سمت و سویی به افکار دینی داده می شود هم بگذارید در موضوعی مجزا بحث صورت بگیرد.
موفق باشید
سلام
مجموع آیات و روایات عظیمی که در اختیار ماست و با تامل در آن می توان به دلایل بزرگی دست یافت را رها می کنیم و مدام دنبال اموری هستیم که جنبه اسرار آمیز و جادویی دارند
و تازه وقتی چنین دلایلی هم بیاورید ، درخواست میشود که دلیل عقلی بیاورید چون عصر عصرِ تعقل است نه جمبل و جادو
میدانم تمام فلاسفه بزرگ متدین بودند ولی گاهی برخی غیر فیلسوف از پیامبران درخواست معجزه میکردند. و ظاهرا درخواستشان اجابت میشد.
میدانم تمام فلاسفه بزرگ متدین بودند ولی گاهی برخی غیر فیلسوف از پیامبران درخواست معجزه میکردند. و ظاهرا درخواستشان اجابت میشد.
منظور من با هیچ شخص خاصی نبود ، اما بطور کلی دیده ام که نقدهایی که به دین وارد میشود ، اکثراً نقدهای کارشناسی شده و با قصد تخریب است ، نه با قصد فهمیدن. انشاالله که اعضای این سایت اینگونه نباشند ، اما وقتی می بینم بعضی از مردم آفرینش توسط موجودات فرازمینی را میتوانند بپذیرند ، اما آفرینش توسط خدای قادر را نه ، چیزی بجز عناد به ذهنم نمیرسد