جمع بندی تفاوت نوروز جلالی با غیر جلالی در چیست؟
تبهای اولیه
آیا این نوروز«نوروز جلالی» همان نوروزی است که در روایات به آن اشاره شده است؟.
تفاوت نوروز جلالی با غیر جلالی در چیست؟
چند روز با هم تفاوت دارند؟
در صورت تفاوت آیا احکام آن نیز تغییر می کند یا خیر؟
متشکرم
:Kaf:
[=verdana]با سلام
[=Verdana]به حسن گرامی و تشکر از سوال !:Gol:
[=Verdana]گاهشماری جلالی که به نامهای «ملکشاهی»، «سلطانی» و «محدث» نیز نامیده میشود، یک نظام گاهشماری خورشیدیِ اعتدالی است که در زمان سلطان جلالالدین ملکشاه سلجوقی (۴۸۵ تا ۴۶۵ هجری قمری) آغاز به تنظیم شده و نامهای گوناگون آن نیز از نام و لقبهای ملکشاه برگرفته شده است.
[=Verdana]ساختار بنیادین این گاهشماری بر مبنای سنتهای دیرین گاهشماریهای ایرانی و با تأکید خاص بر انطباق نوروز یا روز نخست سال با نقطه اعتدال بهاری بوده است.
[=Verdana]گاهشماری جلالی را میتوان نتیجه و محصول نهایی کوششهای بسیار دیرینه و پرسابقه ایرانیان برای دستیابی به تقویمی اعتدالی که حداکثر دقت و انطباق با تقویم طبیعی را داشته باشد، دانست.
[=Verdana] این گاهشماری، شکل نهایی و اصلاح شده گاهشماریهای «معتضدی»، «فارسیه»، «خراجی» و دیگر سامانههایی است که در سدههای سوم تا پنجم هجری برای تثبیت نوروز در اعتدال بهاری به کار میرفتهاند و فاقد دقت کافی، و یا بدون قابلیت محاسباتی نظری برای سالهای پیشین و پسین بودهاند.
[=Verdana] در آن زمان (یعنی در اواخر سده پنجم) تقویم یزدگردی نیز به دلیل فقدان کبیسهگیریهای یک ماه در هر صد و بیست سال، عملاً از قاعده محاسباتی خود خارج شده؛ در حالیکه در نظام اصلی خود نیز بدون دقت کافی بوده و تا یک ماه با تقویم طبیعی دچار اختلاف میشده است. گاهشماری هجری خورشیدی فعلی ایران نیز ادامه همان گاهشماری جلالی است و تاکنون دقیقتر از آن در جهان به وجود نیامده است.
[=Verdana]فرایند تنظیم گاهشماری جلالی و زیج پیوسته به آن که «زیج ملک شاهی» نامیده میشده است، در زمان ملکشاه سلجوقی و به احتمال تحت تأثیر وزیرش خواجه نظامالملک در شهر اصفهان (یا شهر ری) و با شرکت گروهی از تقویمشناسان مشهور آن زمان همچون «ابومظفر اسفزاری»، «ابو عباس لوکری»، «محمد بن احمد معموری»، «میمون بن نجیب واسطی» و «ابن کوشک بیهقی مباهی» به سرپرستی «عمر خیام» آغاز شد؛ در حالیکه عبدالرحمان خازنی (خدمتکار خزانهدار مرو) که بنا به علایق شخصی و غیر حرفهای به مطالعه در تقویم میپرداخت، بطور مستقل در شهر مرو به محاسباتی جداگانه پرداخت و نتیجه پژوهش خود و از جمله شیوه سنجش نوروز را برای گروه خیام فرستاد. مشهور است که بخشی از محاسبات خازنی از سوی این گروه پذیرفته شده و به رسمیت شناخته شد.
[=Verdana]مبدأ تأسیس تقویم جلالی برابر است با سال ۴۷۱ هجری قمری، ۴۴۸ یزدگردی، ۴۶۸ خراجی و ۱۰۷۹ میلادی ژولی.
[=Verdana] فاصله بینالتاریخین مبدأ تقویم جلالی با مبدأ هجری قمری ۱۶۶۷۹۷ روز، با مبدأ تقویم یزدگردی ۱۶۳۱۷۳ روز، با مبدأ خراجی ۱۷۰۹۳۳ روز، با مبدأ گاهشماری میلادی ژولی ۳۹۳۸۱۳ روز و با مبدأ اسکندری (سلوکی) ۵۰۷۴۹۷ روز است.:Sham:
[=Verdana]تطبیق روز نخست این تقویم یا «نوروز جلالی/ نوروز سلطانی» با نقطه اعتدال بهاری بر اساس تعریفی مشخص از طول سال متوسط اعتدالی، اصل ثابت و نهادین در گاهشماری جلالی و یکی از اهداف بنیادگزاران آن بوده است.
[=Verdana] بنا به گزارش عبدالعلی محمد بن حسن بیرجندی در «شرح سی فصل» و «شرح زیج جدید سلطانی» ، خواجه نصیر طوسی در «زیج ایلخانی»، نویسنده ناشناس در «ربیعالمنجمین» و الغ بیک در «زیج الغ بیک»، در این گاهشماری نه تنها طول سال با تقویم طبیعی برابری دارد، بلکه طول هر فصل نیز به دلیل کوشش برای انطباق روزهای هر ماه خورشیدی با مدت زمان توقف خورشید در برجهای همزمان آن، با طول فصلهای طبیعی برابری داشته و نقاط اعتدال و انقلابین درست در ابتدای هر فصل تقویم جلالی واقع میشوند. در نتیجه مجموع روزهای هر یک از سهماههای نخست و دوم سال (بهار و تابستان) برابر با ۹۳ روز، مجموع روزهای سهماهه سوم (پاییز) ۹۰ روز و مجموع روزهای سهماهه سوم (زمستان) ۸۹ روز است که کاملاً با تقویم طبیعی برابری دارد و این ویژگی بسیار مهم و بینظیر تقویم جلالی است که در دیگر تقویمها دیده نمیشود.
[=Verdana]در تعریف نوروز جلالی یا مبدأ آغاز سال نو میتوان بنا به تعریف کامل و کوتاه خواجه نصیر طوسی، الغ بیک و ملا مظفر گنابادی گفت که نوروز جلالی یا سلطانی، روزی است که خورشید تا زمان عبور از نصفالنهار محل به نقطه اعتدال بهاری رسیده باشد.
[=Verdana]گروه خیام، روز اعتدال بهاریِ شش ماه پیش از هجرت (۱۹ مارس سال ۶۲۲ میلادی ژولی) را به عنوان نقطه آغاز سالشماری برگزید و از نامهای ایرانی برای نامگذاری برابرهای ماهی دوازده برج سالیانه بهره برد.
[=Verdana]در زمینه نظام کبیسهگیری در گاهشماری جلالی برای افزودن کسر سال و گزینش سالهای ۳۶۶ روزه، منابع موجود شیوههای گوناگونی از تعریف طول سال و قاعده کبیسهگیری را به دست میدهند.
[=Verdana] شیوههای پیشنهادی یا گزارشی خواجه نصیر طوسی، عبدالرحمان خازنی، حسن بن حسین شاهنشاه سمنانی، عبدالعلی بیرجندی، میرم چلبی وقطبالدین شیرازی تا اندازهای با یکدیگر تفاوت دارند.
[=Verdana] اما همگی آنها بر وجود کبیسههای خماسی که یکی دیگر از مهمترین ویژگیهای گاهشماری جلالی است، تأکید دارند.
[=Verdana] به گمان این نگارنده و با در نظر داشتن فرضهای بنیادین این گاهشماری در تطبیق طول سال و فصلها با تقویم طبیعی و دارا بودن قابلیت محاسبات نظری برای گذشته و آینده، شیوه پیشنهادی یکسان ذبیح بهروز و احمد بیرشک (۶۸۳ کبیسه در یک دوره ۲۸۲۰ ساله) بهرغم وجود پارهای انتقادها، بهترین و کاراترین شیوه اجرای کبیسههای جلالی و هجری خورشیدی است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای آگاهی بیشتر بنگرید به:
اکرمی، موسی، گاهشماری ایرانی، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۰٫
بهروز، ذبیح، تقویم و تاریخ در ایران، تهران، ۱۳۳۱٫
بیرشک، احمد، گاهشماری ایرانی، تهران، بنیاد دانشنامه فارسی، ۱۳۷۹٫
حیدری ملایری، محمد، ، وبگاه شخصی. (از ایشان برای انجام چندین گفتگوی در زمینه اختلاف نظرها در نظام کبیسهگیری گاهشماری ایرانی سپاسگزارم).
تقیزاده، حسن، گاهشماری در ایران قدیم، تهران، کتابخانه طهران، ۱۳۱۶٫
عبدالهی، رضا، تاریخِ تاریخ در ایران، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵٫
نبئی، ابوالفضل، گاهشماری در تاریخ، تهران، سمت، ۱۳۸۱٫
مبنای محاسبه نوروز
نوروز، نخستین روز فروردین ماه شمسى به حساب مىآید. محاسبه سال شمسى تا پیش از پیدایش تاریخ جلالى در سال 467 یا 471 به این ترتیب بود که سال را به دوازده ماه سى روزه تقسیم مىکردند که جمعا 360روز مىشد.
پنج روز باقى مانده را در پایان آبان ماه یا اسفندماه بر آن مىافزودند که جمعا 365روز مىشد.
با این حال پنج ساعت و 48دقیقه و 45/51 ثانیه باقى مىماند.
این زمان در هر چهار سال، یک روز مىشد و از آنجا که در محاسبه نمىآمد، روز اول فروردین در فصول سال تغییر مىکرد.
بنابر این ماه هاى شمسى نیز در آن زمان، مانند ماه هاى قمرى در فصول سال متغیر بود.
معناى این سخن، آن است که نوروز در آغاز فروردین واقعى، یعنى نقطه آغاز اعتدال ربیعى قرار نداشت.
زمانى که یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانى در سال 632 میلادى به تخت نشست، روز نخست سال، یعنى اول فروردین در آن تاریخ، مطابق بود با شانزدهم حزیران (ژوئن)؛ مطابق با 27 خرداد.
پس از آن با محاسبه بالا، روز نوروز یا اول فروردین، هر چهار سال، یک روز به عقب مىآمد.
در سال467 .ق، روز نوروز مطابق دوازدهم حوت یا اسفند بود. در این سال، ملکشاه سلجوقى، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقیقى از سال شمسى انجام دهند و روز اول فروردین را معین کنند.
بر اساس محاسبه خواجه عبدالرحمان خازنى، منجم مرو، عوض آن که بر اساس محاسبه قبلى، روز واقعى دوازدهم اسفند اول فروردین دانسته شود، اول فروردین را هیجده روز جلوتر برده و در ابتداى اعتدال ربیعى، یعنى فروردین واقعى قرار گرفت.
در محاسبه جدید، هر سال را در چهار نوبت، 365 روز محاسبه کرده (دوازده سى روز به ضمیمه پنج روز که در آخر ماه آبان یا اسفند افزوده مىشد) و سال پنجم را 366 روز محاسبه کردند.
البته پس از هر هشت دوره چهارساله، سال پنجم را 366 قرار مىدادند. در این محاسبه آن پنج ساعت و اندى نیز در محاسبه مىآمد.
بدین ترتیب، روز نوروز به عنوان نخستین روز فروردین ماه، از آن سال ثابت ماند.
بنابر این، نخستین سالى که روز اول فروردین آن دقیقا مطابق آغاز زمان اعتدال ربیعى بود، سال 467 یا 471 بوده است. (مجموع آنچه گذشت، از مقالات تقى زاده: گاه شمارى در ایران، ج 10، صص 6- 3، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1357، مقاله همو تحت عنوان نوروز در مجله یادگار سال چهارم، ش 7 و مدخل نوروز در لغتنامه دهخدا گرفته شده است).
در باره اختلاف در اینکه نوروز سلطانى در سال 467 بوده است یا 471، بنگرید: مقالات، ج 10، ص 168 پاورقى. توضیحات محیط طباطبائى در باره سیر تقویم در ایران نیز قابل توجه است. وى مشکل سال 467 یا 471 و مسأله افزودن پنج روزه اضافی به آخر آبان و اسفند را نیز حل کرده است. بنگرید : تاریخ تحولات تقویمى در ایران از نظر نجومى، میراث جاویدان، شماره _15 – 14، صص 108 – 101).
دانسته است که سال قمرى، به عنوان سالشمار پذیرفته شده در آیین هاى دینى در دین مبین اسلام پذیرفته شده و در میان مردم و کتاب هاى تاریخى مرسوم بوده است. در کنار آن، سال شمسى به دلیل ثبات آن در تعیین فصول، همیشه به عنوان سال مورد استفاده در امر کشاورزى و خراج و جز آن، اهمیت خود را حفظ کرده و در تقاویم محاسبه و یاد مىشده است.
تطبیق این دو روز شمار با یکدیگر در فرهنگ هاى مختلف همیشه مورد بحث واقع شده و راه حلهاى مختلفى براى آن عرضه شده است.
سیرى از این تطبیق ها در میان تاریخ قمرى و شمسى را تقىزاده مورد بحث قرار گرفته است. (مقالات تقى زاده، ج 10، گاه شمارى در ایران قدیم، فصل پنجم، ص 153به بعد).
در سال 1304 شمسى (1343 قمرى، مطابق 1925 میلادى) در ایران، تقویم شمسى به عنوان تقویم رسمى پذیرفته شد.
محاسبه پیشین که دقیق بود، مراعات شد و تنها عوض افزودن پنج روز به سال، شش ماه نخست سال را سى و یک روز، و پنج ماه دوم را سى روز و اسفند را بیست و نه روز قرار دادند که هر چهار سال، سى روز محاسبه مىشود.
سالى که اسفند آن سى روز بود، آن را سال کبیسه نامیدند. (متن تصویبنامه مجلس شوراى ملى را که در شب 11 فروردین ماه 1304 شمسى انجام شده و اسناد دیگر در این باره را ببینید در: پیدایش و سیر تحول تقویم هجرى شمسى، محمدرضا صیاد، مجله میراث جاویدان، ش 15- 14 صص 118 – 19).
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نیز مبناى محاسبه سال، شمسى بوده و سال قمرى نیز در کنار آن به عنوان تقویم دینى مورد تأکید قرار گرفت.
این بود اجمالى از نوروز در تقویم شمسى. مهم ترین نکته آن، این است که نوروز تا سال 467 در سال متغیر بوده و پس از آن در آغاز اعتدال ربیعى، قرار گرفته و از آن پس تغییرى نیافته است.
نوروز در منابع کهن شیعى
در آغاز باید اشاره کنیم که مقصود از منابع کهن، منابعى است که تا زمان شیخ طوسى تألیف شده است.
آنچه که در باره نوروز در این منابع آمده، به شرح زیر است:
نخست آنکه نجاشى ذیل شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است که وى از ثقات اصحاب است و کتاب هایى داشته، از جمله کتاب ما رُوِى فى یوم النیروز. (رجال النجاشى، ص 428).
روشن نیست حجم روایاتى که وى در این کتاب جمع آورى کرده، چه اندازه بوده است. گفتنى است که صاحب بن عباد که باید او را با احتیاط شیعه معتزلى دانست، کتابى با عنوان «الاعیاد و فضائل النیروز» داشته است. (الفهرست، ابن الندیم، ص 190).
در منابع کهن، چند روایت نیز در باره نوروز آمده، که به این ترتیب است:
- نخست روایتى از ابراهیم کرخى که ضمن آن، از امام صادق (ع) سؤال شده که شخصى مزرعه بزرگى دارد.
در روز مهرگان یا نوروز، هدایایى (از طرف کسانى که بر روى آن کار مىکنند)، به او داده مىشود.
آیا بپذیرد؟
حضرت فرمود: آنها که هدیه مىدهند مسلمانند؟
ابراهیم مىگوید: آرى.
حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیرد. (الکافى، ج 5 ص 141 کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3 300 التهذیب، ج 6، ص 378.(
- روایت دیگر چنین است که در روز نوروز به امیرالمؤمنین (ع) گفته شد:
الیوم نیروز.
حضرت فرمودند: «اصنعوا کل یوم نیروزا»؛ هر روز را نوروز کنید. (کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3 ص 300)
و نقل دیگر، همان روایت آنکه حضرت فرمود: «نیروزنا کل یوم». (همان منبع). این همان روایتى است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند.
در حاشیه نسخهاى از فهرست ابنندیم آمده است که ثابت بن نعمان بن مرزبان، پدر ابوحنیفه، یا جد او همان کسى بود که فالوذج به امام على علیه السلام، هدیه کرد و حضرت فرمود: «نوروزنا کل یوم یا مهرجونا کل یوم». (الفهرست ابن الندیم، ص 256)، (الانساب، ج 3، ص 37)
تعبیرى که صاحب دعائم آورده، قدرى متفاوت است.
در آنجا آمده است: وقتى فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دلیلش را پرسید، گفتند: امروز نوروز است.
حضرت فرمود: «فنیروزا ان قدرتم کل یوم»؛ یعنى تهادوا و تواصلوا فى الله. (دعائم الاسلام، ج2، ص 326).
این روایت را بخارى نیز در التاریخ الکبیر، ج 4، ص 201 آورده است.
به جز آنچه از کتاب من لایحضره الفقیه نقل شد، در آثار صدوق، اشارهاى به نوروز نشده است.
تنها در «عیون اخبارالرضا»، ضمن اشاره به داستان زیدالنار آمده است که جعفر بن یحیى برمکى بعد از کشتن ابن افطس علوى، سر وى را همراه هدایاى نوروز نزد هارون فرستاد. (عیون اخبار الرضا ، ص 550).
صدوق هیچ اشاره دیگرى به نوروز نکرده است. گفتنى است که در آثار شیخ مفید نیز، کلمه نوروز یا نیروز یافت نشد.
-در تهذیب شیخ طوسى، به بحث هدیه در روز نوروز و مهرجان ( عید مهرگان، روز شانزدههم مهرماه برگزار مىشده است ـ بنگرید: آثار الباقیه، ص 337)، اشاره شده بود.
جداى از آن شیخ طوسى در مصباح المتهجد، براى نخستین بار بحث از روز نوروز، به عنوان روزى متبرک که روزه استحبابى و نماز دارد، کرده است. آنچه در مصباح (بنا به نقل از بحار آمده) چنین است:
روى المعلى بن خنیس عن مولانا الصادق علیه السلام فى یوم النیروز قال: اذا کان یوم النیروز فاغتسل و ألبس أنظف ثیابک و تطیب بأطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر، فصل اربع رکعات، تقرأ فى اول رکعة فاتحة الکتاب و عشر مرات انا انزلناه و... (مصباح المتهجد، ص 591، بحار الانوار، ج 59، ص 101 وسائل الشیعة، ج7، ص 346).
گفتنى است که شیخ طوسی روز نوروز را نه در مصباح و نه در مختصر مصباح معین نکرده است.
ابن ادریس در کتاب السرائر ص 598 مىنویسد: شیخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح از چهار رکعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته، اما روز آن را معین نکرده، چنانکه ماه آن را از ماه هاى رومى یا عربى مشخص نکرده است. آنچه برخى از اهل حساب و علماى هیأت و اهل فن در کتابش گفته، این است که روز نوروز دهم ماه ایار (دهم ماه مه مطابق دوم اردیبهشت) که سى و یک روز است مىباشد.
زمانى که نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرا مى رسد. گفته شده، نیروز و نوروز دو لغت است، اما نیروز معتضد که به آن «نوروز معتضدى» مىگویند، روز یازدهم حزیران (یازدهم ژوئن مطابق سوم خرداد) است. مردمان سواد و زارعین در باره امر خراج به وى شکایت کردند و اینکه پیش از رسیدن محصول، خراج گرفته مىشود و همین سبب بدهکارى آنهاست که خود عامل اجحاف به رعایاست.
او مصمم شد که پیش از یازدهم حزیران، خراج از کسى مطالبه نکنند. شعرى نیز در باره این عمل او سروده شد... همه این مطلب را صولى در کتاب الاوراق آورده است. (السرائر، ج1 ص 315).
ادامه دارد .......
بسم الله الرحمن الرحیمبا سلام به کارشناسان گروه تاریخ و حدیث و همۀ دوستان عزیزفصل بهار و نوروز در راه است در برخی از روایات اهل بیت(ع) به بحث نوروز پرداخته شده و آدابی برای آن ذکر شده .
آیا این نوروز«نوروز جلالی» همان نوروزی است که در روایات به آن اشاره شده است؟.
تفاوت نوروز جلالی با غیر جلالی در چیست؟
چند روز با هم تفاوت دارند؟
در صورت تفاوت آیا احکام آن نیز تغییر می کند یا خیر؟متشکرم
:kaf:
حسن گرامی
درود
آیا میخواهی در باره فلسفه جشن نوروز در ایران باستان بدانی؟
در دو کتاب دعا که به فارسى در قرن ششم تألیف شده، یاد از حدیث معلى بن خُنَیس در اعمال روز نوروز که مهمترین آنها، گرفتن روز، پوشیدن لباس نیکو و نماز مخصوص است، شده است. این دو مورد از دو متن فارسى شیعى قرن ششم قابل توجه است، جز آنکه به احتمال قریب به یقین، برگرفته از شیخ طوسى است.
- در کتاب «ذخیرة الاخره» که مشتمل بر ادعیه بوده و در نیمه نخست قرن ششم تألیف شده، فصلى تحت عنوان عمل روز نوروز فارسیان آمده است.
در شرح آن حدیث معلى بن خنیس به این ترتیب نقل شده است:
روایت کند، معلّى بن خُنَیس از صادق علیه السلام که گفت: چون روز نوروز بُوَد، روزه دار و غُسْل کن و جامه پاکترین درپوش و بوى خوش بکار دار و چون نماز پشین و دیگر و سنّتهاى آن بگذارده باشى، چهار رکعت نماز کن به دو سلام و بخوان در رکعت اوّل الحمد و ده بار «إنّا أنزلناه فى لیلة القدر» و در رکعت دویم الحمد و ده بار و ده بار «قل یا أیها الکافرون» و در رکعت سیم الحمد و ده بار «قل هو اللّه أحد» و در چهارم رکعت الحمد و ده بار «معوذتین». و چون از نماز فارغ گردى، تسبیح زهرا علیها السلام بگوى. چون چنین بکنى خداى تعالى شصت ساله گناه تو بیامرزد. و دعا این است... (ذخیرة الاخره، ص152).
- در کتاب «نزهة الزاهد» نیز که در نیمه دوم قرن ششم یا نیمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است: نوروز فُرس: امام جعفر صادق علیه السلام گفت: چون روز نوروز درآید، غسل کن و جامه پاکترین در پوش و بوى خوش بکار دار و روزه فراگیر و پس از نماز پیشین و دیگر، چهار رکعت نماز کن به دو سلام.
پس از الحمد در اول رکعت، ده بار «إنّا أنزلناه» بخوان و در دوم ده بار «قل یاأیها الکافرون» و در سوم ده بار «قل هو الله أحد» و در چهارم ده بار هر دو «قل أعُوذ»ُ. و چون فارغ شوى، سجده شکر کن و این دعا بخوان، تا تو را گناه شصت ساله بیامرزد.
و دعا این است: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاَْْوْصِیاءِ الْمَرْضِیّینَ وَصَلِّ عَلى جَمیعِ أَنْبِیاءِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ ...» (نزهة الزاهد، 285) .
ادامه دارد .......
حسن گرامی درود آیا میخواهی در باره فلسفه جشن نوروز در ایران باستان بدانی؟
با سلام من تمایل دارم اصلا یه موضوع باز می کنم (اصلا چرا یه مو ضوع جدا گانه باز نمی کنید مهران گرامی؟)
مطالب خیلی عالی بود متشکرم
اگر مطالب بیشتری نیز هست در مورد سیرۀ علما در بارۀ نوروز بیشتر متشکر می شوم
:ok:
حسن گرامی
درود
آیا میخواهی در باره فلسفه جشن نوروز در ایران باستان بدانی؟
باسلام
هدف من بررسی نوروز «نوروز جلالی و غیر آن» و تاریخ آن در متون ایرانی و روایی شیعه بود اگر در مورد اولی مطلبی دارید متشکرم.
قطب الدین راوندى (م 573) حدیثى در باره نوروز در کتاب لب اللباب خود آورده است: عن رسول الله صلى الله علیه و آله: «ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحى». دو روز را براى شما جانشین دو روز کردم. عید فطر و قربان را بجاى عید نوروز و مهرگان قرار دادم. (مستدرک الوسائل ، ج 6، ص 152از لب اللباب).
مناسب است در اینجا بیفزایم که مراسم نوروز در شهرهاى شیعه نیز برپا بوده است. حداقل دو قصیده از سیدضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندى از قرن ششم در دست داریم که عید نوروز را به برخى از بزرگان آن ناحیه تبریک گفته است. در یکى از این اشعار آمده: (دیوان السید ضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندى، تصحیح محدث ارموى، تهران، 1374ق، ص 65).
هذا الربیع و هذه أزهاره
وافى سواء لیله و نهاره
اشعار دیگری هم در ص 131 و 196 آمده است.
- ابن شهر آشوب (م 588) در مناقب خبرى در برخورد منصور با امام کاظم علیه السلام آورده است.
وى مىنویسد: منصور از امام خواست تا در عید نوروز، بجاى او در مجلسى نشسته و هدایایى را که آورده مىشد از طرف او بگیرد. امام در پاسخ چنین گفت:
اِنّى قَدْ فَتَّشْتُ الاَْخبارَ عَنْ جَدّى رَسُولِ الله صلی الله علیه و اله فَلَمْ اَجِدْ لِهذَا الْعیدِ خَبَرا؛ اِنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ مَحاهَا الاِْسْلامُ وَمَعاذَ الله اَنْ نُحْیِىَ ما مَحاهُ الاِْسْلامُ. (مناقب ابن شهرآشوب، ج 2ص 379 مسند الامام کاظم ج 1 صص 51 – 52)
من اخبارى را که از جدّم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وارد شده، بررسى کردم و خبرى در رابطه با این عید پیدا نکردم.
این عید از سنن ایرانیان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده است. به خدا پناه مىبرم از اینکه چیزى را که اسلام آن را از میان برده دوباره آن را زنده کنم.
صاحب جواهر با توجه به نقل شیخ، ابنفهد، شهید اول و دیگر متأخرین، بر مسلم بودن استحباب روزه روز نوروز تأکید کرده است.
سپس نقل بالا را از امام کاظم علیه السلام آورده و گفته است که این نقل نمىتواند معارض ادله استحباب باشد، به علاوه که محتمل است که بر اساس تقیه صادر شده باشد؛ شاید هم مقصود، نوروزى جز نوروزى باشد که متفق علیه است. (جواهر الکلام، ج 5 ص 40)
باید توجه داشت که مستند همه، روایت معلى بن خنیس است.
به علاوه، اگر تقیهاى در کار بود، باید امام همان ابتدا موافقت مىکرد نه مخالفت. نکته سوم وى نیز واضح البطلان است، زیرا به هر روى در آن روزگار، یک نوروز بیشتر وجود نداشته است.
-این بود آنچه در منابع شیعه تا قرن ششم در باره نوروز نقل شده است. در این باره، مهم همان روایت معلى بن خنیس است و جز آن، چیزى در باره تأیید نوروز به چشم نمىخورد. منشأ آنچه در آثار بعدى در باره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاى مربوطه آمده، همین نص است و بس.
ادامه دارد .......
نوروز در منابع شیعىِ قرن هفتم به بعد
همانگونه که گذشت، منابع بعدى با تکیه بر سخن شیخ، به بیان اعمال روز نوروز در کنار اعیاد دیگر پرداختهاند.
اما بحث مهم از این زمان به بعد، بحث از تعیین روز نوروز است . کسانى از فقیهان براى تعیین روز نوروز کوششهایى کردهاند.
از آن جمله شهید اول (م 786) در کتاب «ذکرى الشیعة» است. وى در آنجا با اشاره به روایت معلى بن خنیس نوشته است که مقصود از نوروز یا اول سال فارسیان یا وارد شدن خورشید در برج حمل (فروردین) و یا دهم ایار (دوم اردیبهشت) است. بدین ترتیب سه قول در اینباره نقل کرده که تفصیل آن در سخن ابنفهد آمده است.
عبارت مفصل در تعیین روز نوروز از احمد بن محمد بن فهد حلى (م 841) است. وى با اشاره به سخن شیخ طوسى در مختصر مصباح المتهجد و چهار رکعت نماز مستحبى آن مىنویسد: «یوم، النیروز جلیل القدر»، اما تعیین روز آن از سال مشکل است. این در حالى است که چون متعلق عبادت الهى شده شناخت آن مهم است و با این حال، از علماى ما جز آنچه ابنادریس گفته متعرض بیان آن نشده است. سپس ابنفهد سخن ابنادریس و شهید را آورده است.
آنگاه درباره سخن شهید که گفته روز نوروز یا اول سال فارسیان یا رفتن خورشید به برج حمل است مىنویسد: قول نخست وى که اول سال فارسیان باشد همان است که در میان فقهاى عجم مشهور است. آنها نوروز را زمان وارد شدن خورشید به برج جدى (دى ماه) قرار مىدهند. (درست آن است که اول سال فرس، اول برج عقرب یا آبان ماه بوده است.) این همان است که نویسنده کتاب الانواء آن را گفته است.
(تاکنون بر ما روشن نشده که این کتاب که در باره دانش نجوم بوده، از کیست. دهها کتاب با این نام در فهرست ابنندیم شناسانده شده است.
محتمل است که مقصود کتاب الانواء احمد بن عبدالله ثقفى (م 319) باشد.) پس از آن سخن صاحب الانواء را نقل کرده.
آنگاه مىافزاید: آنچه از این تفاسیر درستتر است، آنکه نوروز همان زمان وارد شدن خورشید به برج حمل (فروردین) است.
سپس دلایلى براى آن ذکر مىکند. مهم ترین دلیل آنکه شناخت این روز به عنوان نوروز میان مردم رایج است و طبعا خطاب باید راجع به همین عرف باشد. آنگاه خود دو اشکال بر این دلیل آورده است: یکى آنکه در همه مناطق عجم، نوروز بر روز اول ورود خورشید در حمل اطلاق نمىشود و دوم آنکه نوروز بودن روز نخست ماه حمل، نوروز سلطانى و جدید است.
این اشاره به تغییر روز نوروز در زمان سلطان ملکشاه سلجوقى است. پاسخ ابن فهد آن است که وقتى عرف مختلف شد، عرف شرعى باید مراعات شود. اگر چنین عرفى در کار نبود، عرف نزدیک ترین بلاد به شرع باید مراعات شود.
افزون بر آن، هر دو تفسیر از نوروز - اعم از سلطانى و غیر آن - مربوط به پیش از اسلام است! (المهذب البارع فى شرح المختصر النافع، ج 1، ص 193 – 191، چاپ انتشارات اسلامى، قم
1414)
ادامه دارد .......
نکته مهم در مطالب ابنفهد آن است که روایت معلى بن خنیس را به گونهاى دیگر نقل کرده و شکل مفصل آن را آورده است.
وى از نسابه معاصر خود علامه بهاءالدین على بن عبدالحمید نسابه - و او به سند خود تا معلى بن خنیس - روایت مفصلى را درباره روز نوروز آورده است.
این روایت پیش از این زمان، در منابع دیگر شیعى نبوده است. روایت چنین است که معلى نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: روز نوروز، روزى است که رسول خدا (صلى الله علیه و اله)، براى امام على (علیه السلام) در غدیر پیمان گرفت و مردم به ولایت او اعتراف کردند. خوشا به حال کسى که بر آن پیمان باقى ماند و بدا به حال کسى که آن عهد را شکست. روز نوروز، روزى است که رسول خدا (ص) امام على (ع) را به وادى جن فرستاد و او بر آنها عهدها و پیمانها گرفت.
روز نوروز، روزى است که امام على(ع) بر خوارج غلبه یافت و ذوالثدیه را کشت.
روز نوروز، روزى است که قائم ما از اهل بیت (ع) قیام خواهد کرد و خداوند او را بر دجال پیروز خواهد نمود و دجال را بر کناسه کوفه بدار خواهد زد.
هیچ نوروزى نخواهد آمد، جز آنکه ما انتظار فرجى در آن داریم.
این از روزهاى متعلق به ماست که فارسیان آن را حفظ کردند و شما (عربها) آن را ضایع کردید. یکى از انبیاى بنىاسراییل از خدایش خواست تا قومى را که چندین هزار بودند و از ترس مرگ از دیارشان خارج شده بودند و خداوند آنها را میرانده بود، زنده کند. خداوند به وى فرمود: بر قبرهاى آنان آب بریز. او در این روز، بر قبور آنها آب ریخت و آنها که سى هزار تن بودند زنده شدند. همین امر سبب شد تا ریختن آب در روز نوروز سنّت شود، امرى که سبب آن را جز راسخان در علم نمىدانند. روز نوروز، اول سال فارسیان است.
معلى مىافزاید: آن حضرت، این مطالب را بر من املا کرد و من از املاى آن حضرت آن را نوشتم. (المهذب، ج 1، ص 195 – 194)
ابن فهد، به دنبال آن، روایت دیگرى از معلى نقل کرده است.
در این روایت آمده است که امام صادق علیه السلام در صبحگاه نوروزى که معلى به خدمت آن حضرت رسیده بود، از ایشان شنید که: روز نوروز، روزى است که خداوند از بندگانش پیمان گرفت تا او را عبادت کرده به وى شرک نورزند و به انبیاى او، حجج او و اولیاى او ایمان بیاورند. روز نوروز، نخستین روزى است که خورشید در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و در زمین شکوفه پدید آمد (و خلقت فیه زهرة الارض .... ).
روز نوروز، روزى است که کشتى نوح بر کوه جودى فرونشست و روزى است که خداوند، کسانى را که از ترس مرگ از سرزمینشان خارج شده و مرده بودند زنده کرد و روزى است که جبرییل بر رسول خدا (صلى الله علیه و اله) فرود آمد و روزى است که ابراهیم بت هاى قومش را شکست. و روزى است که رسول خدا (ص) امام على(ع) را بر دوش گرفت تا بت هاى قریش را در مسجدالحرام شکست. (المهذب، ج _1، ص 196 – 195).
ابن فهد به چهار نکته در این دو روایت توجه کرده است؛ یکى تطبیق روز نوروز با روز غدیر یعنى هیجده ذىحجه سال دهم هجرت است.
دوم سنت آب ریختن که در بهار معنا دارد نه در ماه جدى (دىماه). سوم خلقت خورشید در این روز که با سخن منجمان سازگار است و چهارم شکوفه دادن زمین که باز در فروردین است نه در دىماه. (المهذب، ج1، ص 196).
به این ترتیب وى خواسته تا از این روایت نتیجه بگیرد که روز نوروز، همان زمان ورود خورشید به حَمَل یعنى آغاز فروردین ماه است.
به نظر مىرسد، این قدیمىترین بحثى است که در کتاب هاى فقهى شیعه در تعیین روز نوروز شده و بعد از آن در دوره صفوى بارها مورد نقد و ایراد قرار گرفته است.
مشکل این دو حدیث آن است که در منابع کهن شیعه نیامده است. افزون بر آن، روایات مزبور که در اصل باید یکى باشد، حاوى دو نوع آگاهى درباره روز نوروز است که این خود، منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آن را تقویت مىکند.
افزون بر آن، دانسته است که، ابن غضائرى گفته: غالیان روایاتى را به معلى بن خنیس نسبت داده و نمىتوان بر اخبار وى اعتماد کرد.
(مجمع الرجال، قهپائى، ج 6، ص 110).
در این صورت، این روایت که بىگرایش غالیانه یا نگرش افراطى هم نیست، ممکن است از همان دسته مجعولاتى باشد که غالیان به معلى نسبت دادهاند. باید این نکته را نیز یادآورى کرد که گفته شده، قرامطه ـ با گرایشى وابسته به مذهب افراطى اسماعیلیه - دو روز را در سال که نوروز و مهرگان بوده، روزه مىگرفتهاند. (تاریخ الطبرى، ج 10، ص 269)
بلافاصله باید تأکید کنیم که مجوسیان، نه تنها نوروز را روزه نمىگرفتهاند، بلکه به نقل بیرونى، اساسا مجوس را روزهاى نیست و هر کس از ایشان روزه بگیرد، گناه کرده است.( آثار الباقیه، ص 357)
ادامه دارد .......
یاد از این نکته لازم است که بخش ریختن آب روى مردگان که به یکى از انبیاى بنىاسراییل نسبت داده شده، در روایتى از ابنعباس آمده است.
(الخطط المقریزیة، ج1، ص 268 آثار الباقیه، ص 325)
متن حدیث را بیرونى چنین آورده: نقل شده که در نوروز، جامى سیمین که پر از حلوا بود، براى پیغمبر(ص) به هدیه آوردند.
آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند: امروز روز نوروز است.
پرسید که، نوروز چیست؟
گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آرى، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند: عسکره چیست؟
فرمود: عسکره هزاران مردمى بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند.
سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که به آنان ببارد. از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت: کاش هر روزى براى ما نوروز بود.
در همانجا آمده که وقتى از مأمون در باره سنت آب پاشى در روز نوروز سؤال شد، نوروز را همان روزى دانست که مردگان از قوم بنىاسرائیل در آن روز زنده شدند.
ممکن است، این روایت از اسراییلیات نیز باشد که در جامعه اسلامى به نوعى با عقاید رایج پیوند داده شده است.
از همه اینها گذشته، شاید بنوان تأویل دیگرى براى این روایت جستجو کرد و آن اینکه ـ در صورت درستى صدور آن از امام صادق (ع) ـ شاید امام، خواستهاند بفرمایند که اصولا هر روزى که نشانى از پیروزى آیین الهى در آن باشد، نوروز است.
درست همان طور که در یکى از روایات سابق الذکر آمده بود که امام على(ع) فرمودند: هر روز ما را نوروز کنید.
این معنا براى نوروز، کاملا مطابق تعبیر «ایّام الله» است که در قرآن به روزهاى متعلق به خداوند اطلاق شده است.
البته با این تأویل، باید آنچه در روایت در باره نوروز فارسیان آمده، قدرى اصلاح شود. البته اشکالات دیگری هم در برخی از رساله های نوروزیه بر این خبر وارد آمده است.
نوروز و نوروزیههاى دوره صفوى
چنین به نظر مىرسد که نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقى، حتى با وجود مخالفت هاى برخى از فقهاى سنىمذهب، دوام آورده است.
عجیب آنکه برخى از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبه سورى و سیزده بدر که از پیش از اسلام وجود داشته، و بىپایگى آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دلیل همسویى نوروز با طبیعت و نیز دخالت آن در تعیین خراج سالانه، همچنان حفظ شده است.
حضور این عید در بخش وسیعى از دنیاى اسلام در حال حاضر، از نواحى عراق و ترکیه گرفته تا جمهورى آذربایجان، جمهوریهاى آسیاى میانه، افغانستان، پاکستان و طبعا ایران، نشان آن است که پیش از تشکیل دولت صفوى، این عید مورد اعتناى کامل بوده است.
در اینجا باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:
نخست آنکه در دوره صفوى، تاریخ قمرى و شمسى رواج داشته و طبعا مراسم نوروز برگزار مىشده است.
اولئاریوس در آن عهد چنین نوشته: ایرانىها سال خود را برحسب حرکت خورشید و ماه تعیین و تنظیم مىکنند و به همین جهت داراى دو نوع سال شمسى و قمرى مىباشند. سال قمرى از نظر مذهبى برایشان اهمیت دارد که اعیاد و روزهاى سوگوارى خود را برحسب آن سال تعیین مىکنند. وى پس از آن اشاره کرده است که ایرانیان، عمر خود را برحسب سال شمسى محاسبه کرده و مثلا مىگویند که فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است. (سفرنامه اولئاریوس، ترجمه حسین کردبچه، تهران، کتاب براى همه، 1369، ج 2، ص 690).
ادامه دارد .......
وى چهارشنبه آخر سال را که چهارشنبه سورى بوده، از ایام مورد توجه مردم یاد کرده و گفته است که مردم آن را بدترین روزهاى سال دانسته کار را تعطیل مىکنند «از خانه کمتر خارج شده و حتى المقدر کمتر حرف مىزنند و سعى مىکنند به کسى پولى ندهند ... عدهاى هم کوزههاى خود را برداشته ... به خارج شهر رفته و وزه را از آب پر کرده و آن را مىآورند و به خانه و اطاقهاى خود مىپاشند و عقیده دارند که چون آب، صاف و پاک است، پلیدیها و بدبختیها را از خانه شسته با خود مىبرد...»
[ سفرنامه اولئاریوس، ج 2، ص 466. ]
تاورنیه نیز از عید نوروز به با این عبارت که از اعیاد بزرگ ایرانیان استسخن گفته و مىنویسد: در این روز تمام بزرگان براى سلام شاه به دربار حاضر مىشوند و هر کس به اندازه شانش باید ارمغان و پیشکشى به شاه بدهد ... و در این روز شاه ثروت گزافى به دست مىآورد ... براى روز اول سال، اگر یک ایرانى اتفاقا پول نداشته باشد که قباى نو تدارک نماید، اگر باید تن خود را گرو بگذارد مىگذارد و قباى نو را حتما به دست مىآورد.
[سفرنامه تاورنیه، (ترجمه ابوتراب نورى، تهران، سنایى، 1336) ص 635. ]
شواهد فراوانى در باره اهمیتبرگزارى مراسم نوروز در میان ایرانیان در دوره صفوى در دست است که نیازى به نقل آنها نیست.
نکته دوم: آن که این مساله را باید از زاویه دیگرى نیز مورد توجه قرار داد و آن این که با پیدایش دولتشیعى، طبیعى بود که روزهایى که در فرهنگ فقهى و تاریخى شیعه، از اهمیتى برخوردار استبزرگ داشته شده و به عنوان شعائر شیعى بزرگ داشته شود. این روزها، یا روزها عزا و مصیبتبودند و یا روزهاى شادى و فرح. نوع دیگر، روزهایى بود که در تقویم مذهبى، عباداتى براى آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتى که در تعیین این روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقیقى در باره تعیین روز دقیق آنها صورت گیرد. به عنوان نمونه چندین رساله مولودیه نوشته شد تا اثبات شود تولد رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در دوازدهم ربیع الاول بوده یا در هفدهم آن.
[ذریعه ج 23 ، صص 275 - 276. ]
همینطور رسالهاى به دستور شاه سلطان حسین صفوى نوشته شد با عنوان هدایة الصالحین دراثبات آن که تولدامام على علیه السلام در سیزدهم رجب بوده و سایر اقوال نادرست است.
[فهرست کتابخانه مجلس، ج 10، ص 1737. به احتمال قوى این رساله از محمدباقر بن اسماعیل خاتون آبادى (م1127) باید باشد. ]
ادامه دارد .......