به خدا اعتراض دارم...
تبهای اولیه
من به خاطر تربیت غلط خانواده آدم خجالتی،کم حرف ،بدون اعتماد به نفسی هستم وکلا از وقتی خودم رو شناختم همیشه مورد شماتت اطرافیان قرار می گرفتم که به من میگفتند چقدر کم حرف و مظلوم هستی و کلا کسی روی من حسابی باز نمی کنه توی جامعه هم هیچ وقت نتونستم به حق و حقوقم برسم. برای حل مشکلم هر کاری که به ذهنم میرسید کردم از مواجهه با ترس گرفته تا مراجعه به روان شناس و روحانی و.... ولی بازم مشکل حل نشد. از همه اینا که بگذریم امیدم به خدا بود که اون مشکلم رو حل کنه چون دیگه نمیتونم این جوری ادامه بدم ولی افسوس .....حالا بهم حق بدید از خدا متنفر بشم که من رو تو خانواده ای قرار داد که با تربیت غلطشون باعث بدبختی من بشن تو این 25 سالی که ازخدا عمر گرفتم یه آب خوش از گلوم پایین نرفته ....هیچ لذتی از زندگی نبردم.....فقط حیف که از خود کشی و مردن میترسم وگرنه یه لحظه صبر نمی کردم.
من به خاطر تربیت غلط خانواده آدم خجالتی،کم حرف ،بدون اعتماد به نفسی هستم وکلا از وقتی خودم رو شناختم همیشه مورد شماتت اطرافیان قرار می گرفتم که به من میگفتند چقدر کم حرف و مظلوم هستی و کلا کسی روی من حسابی باز نمی کنه توی جامعه هم هیچ وقت نتونستم به حق و حقوقم برسم. برای حل مشکلم هر کاری که به ذهنم میرسید کردم از مواجهه با ترس گرفته تا مراجعه به روان شناس و روحانی و.... ولی بازم مشکل حل نشد. از همه اینا که بگذریم امیدم به خدا بود که اون مشکلم رو حل کنه چون دیگه نمیتونم این جوری ادامه بدم ولی افسوس .....حالا بهم حق بدید از خدا متنفر بشم که من رو تو خانواده ای قرار داد که با تربیت غلطشون باعث بدبختی من بشن تو این 25 سالی که ازخدا عمر گرفتم یه آب خوش از گلوم پایین نرفته ....هیچ لذتی از زندگی نبردم.....فقط حیف که از خود کشی و مردن میترسم وگرنه یه لحظه صبر نمی کردم.
بسمهتعالي
با عرض سلام و اهداء تحيت
اگر اجازه دهيد، در رابطه با موضوعي كه مطرح فرموديد، بنده هم نظر خودم را، خدمتتان تقديم كنم.
1- از فرمايشات شما چنين برداشت ميشود كه حضرتعالي، شكل گيري شخصيت را مقهور وراثت و تربيت(محيط) ميدانيد، در حاليكه واقعيت جز اين است. چرا كه در كنار عوامل مذكور، عنصر اساسيتري تحت عنوان انتخاب و اختيار قرار دارد. از اينرو گرچه ظاهرا شرايط محيطي حضرتعالي، آنگونه كه مد نظر حضرتعالي است نبوده است، لكن هيچگاه اراده شما را براي رقم زدن سرنوشتي مطلوب، سلب نكرده است.
2- همه انسانهاي عادي، داراي نقص هستند. و بنده و جنابعالي نيز از اين قاعده مستثني نيستيم. لكن بايد توجه داشت در كار اين نقاط نقص، نقاط قوت منحصر به فردي نيز وجود دارد كه نبايد از آنها غافل شد.
3- برخي از نقاط نقص به گونهاي هستند كه معمولا قابل جبران نيستند، مانند معلوليتهاي مادرزادي و برخي ديگر به گونهاي هستند كه قابل برطرف شدن هستند مانند خجالتي بودن.
4- شخصيت انسان، مساوي با نقاط ضعف او نيست. همچنانكه با نقاط قوت او مساوي نيست. بلكه شخصيت انسان را مجموعهاي از نقاط ضعف و قوت تشكيل مي دهد.
5- متاسفانه شما، بيش از اندازه بر يك نقط ضعف، تمركز كردهايد و آن را مساوي با شخصيت خود فرض كردهايد به گونهاي كه از نقاط قوت خويش غافل شدهايد.
6- اين تمركز باعث شده است تا شما، شرايط رواني مساعدي را تجربه نكنيد و در فضايي همراه با اضطراب و افسردگي به سر بريد. به اعتقاد بنده آنچه كه بيشتر به آزار شما دامن ميزند، اضطراب است نه خجالتي بودن(هرچند كه اين دو جداي از هم نيستند).
بر مبناي اين نكات پيشنهاد بنده اين است كه:
الف) سطح توقعات از خود و ديگران را كاهش دهيد.
ب) ديگران را بيش از اندازه براي خود بزرگ نكنيد
ج) از تمركز بر خود و درون نگري، فاصله بگيريد.
د) از لحاظ رفتاري، خود را آنگونه كه هستيد بپذيريد( خودپذيري نامشروط). و از خودسرزنشگري افراطي اجتناب نماييد. تا رفته رفته زمينه تغيير تدريجي در شما شكل بگيرد.
ه) تغيير تدريجي را دنبال كنيد نه تغيير دفعي را.
ر) خود را با افرادي مقايسه كنيد كه علي الرغم، نقايص غير قابل جبرا مانند معلوليتهاي مادرزادي، روحيه خود را نباختهاند. بلكه به عنوان مثال در مسابقات علمي و ورزشي(جهاني و المپيك) صاحب رتبه هستند.
ز) شخصيت خودرا مساوي با خجالتي بودن تصور نكنيد. نقاط قوت خودرا به ياد داشته باشيد و از نقاط ضعف خود فرار نكنيد.
ز) مجددا يك مشاوره تخصصي را دنبال كنيد و همكاري لازم را با روانشناس خبره، داشته باشيد.
س) افكار منفي و آسيبزا را از خود دور كنيد و اجازه جولان چنين افكاري را در فضاي ذهني خود ندهيد.
ش) به ياد داشته باشيد تنها وجود منزه و بي عيب خداي متعال ست.
ص) زندگي را به خود سخت نگيريد و از تفريح، مسافرت، ورزش، گردش و استراحت لازم غافل نشويد.
ض) افكار غير توحيدي را دنبال نكنيد و همواره خود را در آغوش رحمت الهي ببينيد و موضوعات كوچك را براي خود بزرگ جلوه ندهيد. چراكه كوچك و بزرگ بودن موضوعات، نتيجه تفسير و برداشت شماست.
در پايان يادآوري اين روايت نوراني را لازم مي دانم: علي عليهالسلام مي فرمايد : «من عظم صغار المصائب ابتلاه الله بكبارها» هركس كه مصيبتهاي كوچك را بزرگ جلوه دهد به مصيبتهاي بزرگ گرفتار مي شود.
پس در كنار اين ضعف كوچك و قابل جبران، نعمتهاي بي بدليل الهي را فراموش نكنيد.
يا علي
بسم رب الشهدا والصدیقین
با سلام
برادرم نا امید مباش .این مشکل بزرگی نیست که این همه خودت رو اذیت می کنی .
1- فرمودی کم حرفی . خوب یک چیز اش خوب است که حداقل از لحاظ زبانی خیلی گناه نمی کنی
2-فرمودی اعتماد به نفس نداری خوب انسان مومن نباید به نفس اش اعتماد کند بلکه باید به خدا اعتماد کند و کارهایش را انجام دهد
3- فرمودی خجالتی هستی خوب این هم ساده است با تمرین این هم رفع می شود اروم اروم شروع کن خجالت نکش (مثلا تو یه تاکسی نشستی داری میری در اخر مسیر وقتی پول رو دادی طرف بقیه اش رو نداده حال می خوای بگیری اما خجالت می کشی به این فکر کن که اگر من پول رو بخوام اخرش چی میشه یا طرف پول رو می ده یا نمی ده خوب اگه داد الحمدلله اما اگه نداد شما چیزی رو هم از دست ندادید به غیر 50 یا 100 تومان)
4- در اخر برادم نگرش رو به خدا عوض کن این کار شیطان است که شما رو نا امید کرده تا به خدا با چنیین نگرشی بنگری
یا حق
[="darkgreen"]هوالعالم
ضمن تشکر از دوستان بابت ارسال و ارائه راهکار
من به خاطر تربیت غلط خانواده آدم خجالتی،کم حرف ،بدون اعتماد به نفسی هستم وکلا از وقتی خودم رو شناختم همیشه مورد شماتت اطرافیان قرار می گرفتم که به من میگفتند چقدر کم حرف و مظلوم هستی و کلا کسی روی من حسابی باز نمی کنه توی جامعه هم هیچ وقت نتونستم به حق و حقوقم برسم. برای حل مشکلم هر کاری که به ذهنم میرسید کردم از مواجهه با ترس گرفته تا مراجعه به روان شناس و روحانی و.... ولی بازم مشکل حل نشد. از همه اینا که بگذریم امیدم به خدا بود که اون مشکلم رو حل کنه چون دیگه نمیتونم این جوری ادامه بدم ولی افسوس .....حالا بهم حق بدید از خدا متنفر بشم که من رو تو خانواده ای قرار داد که با تربیت غلطشون باعث بدبختی من بشن تو این 25 سالی که ازخدا عمر گرفتم یه آب خوش از گلوم پایین نرفته ....هیچ لذتی از زندگی نبردم.....فقط حیف که از خود کشی و مردن میترسم وگرنه یه لحظه صبر نمی کردم.
عنوان مناسبی انتخاب نکردید.
میگن حرکت از شما برکت از خدا
به نظر میاد که شما مثل گذشته کوتاه خیلی از ما
تحت تاثیر القائات منفی به مرز ناامیدی رسیدی
و دقیقا زمانی که با توسل میتونی بهترین هدیه رو از خداوند دریافت کنی
ازش دوری میکنی و بدتر ازون اگاه یا ناآگاه کفر گویی میکنی .
با گفتن گوینده میشی و این عادتت میشه
چه خوبه که بدی در گفتار ما نباشه و عادت به بدگویی در رفتار ما رشد نکنه
چون تصویر اینده ما از همین افکار و گفتار و ... شکل و رنگ میگیره که گرفته ..
حالا برای بازسازی میتونی
به اضافه عمل به راهکارهای مثبت دوستان
[="blue"]هر از گاهی به امامزده ای سر بزنی
و تلاوت قران رو به همراه معنی دنبال کنی
سعی در انجام واجبات داشته باشی
و هر روز به طبیعت و ورزش بری
و باز تحت تاثیر القائات منفی اینها رو بی ربط به مشکلت ندونی و حتی برای یک بار هم که شده بهش عمل کنی . [/]
[/]
من به خاطر تربیت غلط خانواده آدم خجالتی،کم حرف ،بدون اعتماد به نفسی هستم وکلا از وقتی خودم رو شناختم همیشه مورد شماتت اطرافیان قرار می گرفتم که به من میگفتند چقدر کم حرف و مظلوم هستی و کلا کسی روی من حسابی باز نمی کنه
باسلام
اینایی که گفتی رو بنده هم داشتم. ولی کم کم از این حالت در اومدم.
خودت رو بشناس. نقاط ضعف و قوت رو ببین چیه؟
جوکهای مختلف و جدید یاد بگیر و برای دوستات تعریف کن، علمت رو تو کامپیوتر و تکنولوژی و اطلاعات و اخبار جالب و.. بیشتر کن . کم کم می بینی که بهت توجه میکنند و پرحرف تر میشی!
شوخ طبع باش ولی زیاده روی نکن! فیلمهای کمدی ببین!
به سر و وضعت برس! ورزش هم که خوبه! و...
البته کم کم روت باز میشه نه آنی! از رسیدن به ظاهرت شروع کنی بهتره.
دستورات زیر هم خوبه! فقط باز پررو نشی بری بچه مردم رو بزنی و بعد بگی من بهت دستور دادم اینطوری شدی! :khandeh!:
1-برای رفع خجالت و.. صبح و عصر این دستور را انجام میدهید
استغفرالله القوی 70 بار صبح و عصر
2- برای بدست آوردن اراده و اعتماد بنفس قوی میتوانید ذکر زیر را روزانه 72 بار بعد نماز صبح با خشوع بخوانید
موفق باشی
من به خاطر تربیت غلط خانواده آدم خجالتی،کم حرف ،بدون اعتماد به نفسی هستم وکلا از وقتی خودم رو شناختم همیشه مورد شماتت اطرافیان قرار می گرفتم که به من میگفتند چقدر کم حرف و مظلوم هستی و کلا کسی روی من حسابی باز نمی کنه توی جامعه هم هیچ وقت نتونستم به حق و حقوقم برسم. برای حل مشکلم هر کاری که به ذهنم میرسید کردم از مواجهه با ترس گرفته تا مراجعه به روان شناس و روحانی و.... ولی بازم مشکل حل نشد. از همه اینا که بگذریم امیدم به خدا بود که اون مشکلم رو حل کنه چون دیگه نمیتونم این جوری ادامه بدم ولی افسوس .....حالا بهم حق بدید از خدا متنفر بشم که من رو تو خانواده ای قرار داد که با تربیت غلطشون باعث بدبختی من بشن تو این 25 سالی که ازخدا عمر گرفتم یه آب خوش از گلوم پایین نرفته ....هیچ لذتی از زندگی نبردم.....فقط حیف که از خود کشی و مردن میترسم وگرنه یه لحظه صبر نمی کردم.
سلام
این تصور که انسان شکست خورده ای هستید تغییر بدهید و به خدا هم امیدوار باشید وضعیت شما تغییر خواهد کرد
هرکسی ممکن است با یک سری ضعفها و نقصهای غیر اختیاری دست به گریبان باشد اما باید با تکیه بر نقاط مثبت و به دور از قضاوتهای بی اساس دیگران به اصلاح خود مشغول گردد
مطمئنا چنین فردی موفق خواهد شد هرچند زمان ببرد
والله الموفق
با سلام وعرض ادب خدمت دوست بزرگوار
البته در اولویت شما پاسخ های جناب امیدوار هستند چون ایشون کارشناس هستند وعلمشون از بقیه بالاتر هست.
بنده هم در ادامه مطالبی رو ذکر میکنم امیدوارم مفید واقع بشه:
شما فکر میکنم الان 25 سال سن داشته باشید خوشبتانه جوانید و بسیار بیشتر امید به بهبود شما البته با کمک خودتون وجود داره، و البته قابل ذکر هست که مشکل شما طوری نیست که به چند بار تمرین و شکست اکتفا کنید باید راه های مختلف رو در نظر بگیرید ، روشهای رفتن توی این راه رو در نظر بگیرید و مصمم البته با کمک خدا مدام تمرین کنید.
انسانها زیادی بودن البته هم از بزرگان در جهان که خانواده های نابسامان و سازگاری نداشتن ولی تونستند با نیروی خارق العاده انسانی، خودشون رو از پایین ها به بالا ها بکشونن.
در رابطه با خدا هم باید در نظر بگیرید که خداوند به شما ابزارهای عقل ، اختیار، اراده، رحمت خودش و..... داده که شما بتونید به مقصد برسید که اگه بعضی از اونها رو خوب استفاده نکنید ممکنه با مشکل مواجه بشید.
البته باید مصمم باشید چون شما معدن نیروهای خارق العاده و پیروزی هستید.
با توجه به اطلاعات کسب شده چند راهکار بهتون میدم که سعی کن زیر نظر روانشناس بالینی مجرب انجام بدید:
اصطلاحی هست تحت عنوان حساسیت زدایی منظم یعنی شما باید موقعیتی رو که توی اون با مشکل مواجهه میشید رو در نظر بگیرید و لیست کنید از پایین ترین ترس و خجالت که ناراحتتون نمیکنه رو بنویسید تا بالاترین شدت ناراحتی و ایجاد ترس.
ممکنه یک لیست چند صحفه ای تشکیل بشه شما از کمترین لحظه ی مواجهه با موقعیت که ایجاد ترس میکنه شروع میکنید بصورت عملی چند بار تمرین کردن تا بسیار براتون عادی بشه به مرحله بعدی میرید و اون رو هم چندین بار انجام میدید تا بسیار براتون عادی بشه البته قابل ذکره که در هر مرحله که احساس کردید اضطراب شما زیاده به مرحله قبل برگردید یا همون مرحله رو ملایم تر امتحان کنید به همین صورت تا به اخرین مرحله برسید.
که البته ممکنه طول بکشه با شکست موجهه بشید و.. . ولی برای رسیدن به هدف راهی جز رفتن نیست.
راه دیگه اینکه در کنار حساسیت زدایی، به چالش کشیدن افکار غلط هست که احساسات خودتون رو بنویسید مثلا میترسم یا خجالت میکشم و.. در مرحله بعد در کنار اون احساس علت این احساس رو بنویس مثلا چون دیگران بهم می خندن ، چون میترسم نتونم و... در مرحله بعد در کنار علت احساست فکرهای جایگزین بیار مثلا خب بخندن یا خب نتونم اصلا من میرم تا بهم بخندم من میخام رو ترسم غلبه کنم یعنی در اصل فکر خودت رو عوض کن تا بتونی راحت تر با مسئله کنار بیای.
یه روش دیگه که اسمش بارش مغز هست به این صورته که تمام راهکارهای مواجهه با موقعیت ولو اینکه غلط هم باشند رو لیست میکنی ممکنه یک صحفه پر از راهکار بشه ولو اینکه از نظر خودت هم بعضی هاشون غیر منطقی هستند، از بی اعتبارترین راهکارشروع میکنی به خط زدن تا فقط بهترین راهکارها باقی بمونه این باعث نظم بخشی به افکارت میشه و میدونی تکلیفت چیه.
خداوند بهترین ذخیره هست همه تو را تنها بگذارند باز هم خدا هست گاهی چالش ها در زندگیت باعث رشد بعدی تو میشن . و اگر سختی نبود تو به بالاترها نمی رسیدی.
امیدوارم بتونی با کمک خداوند به تمام مشکلاتت غلبه کنی:Gol:
نکات قابل توجهی که در متون بالا بیشتر توجه منو جلب کرد:
- همه انسانهاي عادي، داراي نقص هستند. و بنده و جنابعالي نيز از اين قاعده مستثني نيستيم. لكن بايد توجه داشت در كار اين نقاط نقص، نقاط قوت منحصر به فردي نيز وجود دارد كه نبايد از آنها غافل شد.
- متاسفانه شما، بيش از اندازه بر يك نقط ضعف، تمركز كردهايد و آن را مساوي با شخصيت خود فرض كردهايد به گونهاي كه از نقاط قوت خويش غافل شدهايد.
6- اين تمركز باعث شده است تا شما، شرايط رواني مساعدي را تجربه نكنيد و در فضايي همراه با اضطراب و افسردگي به سر بريد. به اعتقاد بنده آنچه كه بيشتر به آزار شما دامن ميزند، اضطراب است نه خجالتي بودن(هرچند كه اين دو جداي از هم نيستند).
ب) ديگران را بيش از اندازه براي خود بزرگ نكنيد
د) از لحاظ رفتاري، خود را آنگونه كه هستيد بپذيريد( خودپذيري نامشروط). و از خودسرزنشگري افراطي اجتناب نماييد. تا رفته رفته زمينه تغيير تدريجي در شما شكل بگيرد.
ه) تغيير تدريجي را دنبال كنيد نه تغيير دفعي را.
ر) خود را با افرادي مقايسه كنيد كه علي الرغم، نقايص غير قابل جبرا مانند معلوليتهاي مادرزادي، روحيه خود را نباختهاند. بلكه به عنوان مثال در مسابقات علمي و ورزشي(جهاني و المپيك) صاحب رتبه هستند.
ز) مجددا يك مشاوره تخصصي را دنبال كنيد و همكاري لازم را با روانشناس خبره، داشته باشيد.
ص) زندگي را به خود سخت نگيريد و از تفريح، مسافرت، ورزش، گردش و استراحت لازم غافل نشويد.
ض) افكار غير توحيدي را دنبال نكنيد و همواره خود را در آغوش رحمت الهي ببينيد و موضوعات كوچك را براي خود بزرگ جلوه
- فرمودی کم حرفی . خوب یک چیز اش خوب است که حداقل از لحاظ زبانی خیلی گناه نمی کنی
2-فرمودی اعتماد به نفس نداری خوب انسان مومن نباید به نفس اش اعتماد کند بلکه باید به خدا اعتماد کند و کارهایش را انجام دهد
3- فرمودی خجالتی هستی خوب این هم ساده است با تمرین این هم رفع می شود اروم اروم شروع کن خجالت نکش (مثلا تو یه تاکسی نشستی داری میری در اخر مسیر وقتی پول رو دادی طرف بقیه اش رو نداده حال می خوای بگیری اما خجالت می کشی به این فکر کن که اگر من پول رو بخوام اخرش چی میشه یا طرف پول رو می ده یا نمی ده خوب اگه داد الحمدلله اما اگه نداد شما چیزی رو هم از دست ندادید به غیر 50 یا 100 تومان)
4- در اخر برادم نگرش رو به خدا عوض کن این کار شیطان است که شما رو نا امید کرده تا به خدا با چنیین نگرشی بنگری
1-برای رفع خجالت و.. صبح و عصر این دستور را انجام میدهید
7 بار صلوات و بعد (یا قوی یا شدید یا لطیف) 70 بار و در آخر هم 7 بار صلوات
اسماء الله با هم ذکر شود نه تکی!
2- برای بدست آوردن اراده و اعتماد بنفس قوی میتوانید ذکر زیر را روزانه 72 بار بعد نماز صبح با خشوع بخوانید
این تصور که انسان شکست خورده ای هستید تغییر بدهید و به خدا هم امیدوار باشید وضعیت شما تغییر خواهد کرد
هرکسی ممکن است با یک سری ضعفها و نقصهای غیر اختیاری دست به گریبان باشد اما باید با تکیه بر نقاط مثبت و به دور از قضاوتهای بی اساس دیگران به اصلاح خود مشغول گردد
مطمئنا چنین فردی موفق خواهد شد هرچند زمان ببرد
کم رویی و کم حرفی نه تنها نقص نیست بلکه برای یک مومن امتیاز نیز محسوب میشود. پر رویی و پرحرفی یک رذیله اخلاقیست که همه انبیا و اولیاء الهی ان را منع کرده اند.مومن هرگز به مقامات بلند نفسانی نائل نمیشود مگر بواسطه سکوت و حیاء،در همه روایات هست که انبیاء و ائمه هرگز سخن نمیگفتند مگر در مواقع ضروری.بنابر این برخلاف تصور شما خداوند شمارا به اخلاقی نیکو آراسته است که باید آن را هدایت و مدیریت کنید و نه نابود.
بر خلاف سفارش دوستمان از جوک گویی و خود شیرینی جلوی دیگران پشدت پرهیز کنید که این کار سبک شمردن خود ویک رذیله بشمار میاید.در مقابل سرزنش دیگران ویژگی های خود را یک حسن قلمداد کنید که آنها از آن محروم هستند .در واقع این آنها هستند که باید ما را سرمشق قرار دهند و نه بلعکس زیرا خداوند آدمهای پرگو و بی شرم را دوست ندارد
به شما سلسله آموزش های استاد شجایی را در پیرامون اخلاق و عرفان توسیه میکنم
[="Black"]من به خاطر تربیت غلط خانواده آدم خجالتی،کم حرف ،بدون اعتماد به نفسی هستم وکلا از وقتی خودم رو شناختم همیشه مورد شماتت اطرافیان قرار می گرفتم که به من میگفتند چقدر کم حرف و مظلوم هستی و کلا کسی روی من حسابی باز نمی کنه توی جامعه هم هیچ وقت نتونستم به حق و حقوقم برسم. برای حل مشکلم هر کاری که به ذهنم میرسید کردم از مواجهه با ترس گرفته تا مراجعه به روان شناس و روحانی و.... ولی بازم مشکل حل نشد. از همه اینا که بگذریم امیدم به خدا بود که اون مشکلم رو حل کنه چون دیگه نمیتونم این جوری ادامه بدم ولی افسوس .....حالا بهم حق بدید از خدا متنفر بشم که من رو تو خانواده ای قرار داد که با تربیت غلطشون باعث بدبختی من بشن تو این 25 سالی که ازخدا عمر گرفتم یه آب خوش از گلوم پایین نرفته ....هیچ لذتی از زندگی نبردم.....فقط حیف که از خود کشی و مردن میترسم وگرنه یه لحظه صبر نمی کردم.
دوست عزیز استغفار کن...یه سوال میپرسم نمیخواد به من جواب بدی...خودت واسه خدا چکار کردی که انتظار داری خدا برات کاری کنه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!![/]
به نام خدا
بهتر بود بیشتر توضیح میدادین
ولی با برداشتی که از نوشته تون کردم به نظر من بهتره
از کارهای کوچیک شروع کنید و با تمام دقت سعی کنین درست انجامش بدین و به موفقیت برسین رفته رفته اعتماد به نفستون بالا میره..
سعی کنین خودتون باشین نه کسی که دیگران دوست دارن
دوس دارین کم حرف باشین به هر علتی مانعی نیست بگین دوست ندارم زیاد حرف بزنم ...
سعی کنین به آرزوهاتون پر و بال بدین و به سمتشون قدم بردارین مهم نیست بهش برسین یا نه مهم لذت تلاش تو این مسیره نه رسیدن به خود هدف.
پیشنهاد میکنم حتما حتما کتاب کیمیا گر پائلو کوئیلو رو بخونین ( اگه اسمشو درست نوشته باشم)
درمورد خدا هم من کلا کوچیک تر از اون هستم که حرف بزنم ولی اگه قرار بود خدا از اولش همه چیزو درست کنه که دیگه بهشت جهنم و اون دنیا فایده نداشت.
درسته شرایط همه و یکی تو خانواده ی خوب و بهتر رشد میکنه فرق داره اما خدا هم جای حق نشسته..
موفق باشین
دوست عزیز استغفار کن...یه سوال میپرسم نمیخواد به من جواب بدی...خودت واسه خدا چکار کردی که انتظار داری خدا برات کاری کنه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!
ایشان از چه چیز باید توبه کنند؟
از اینکه کم حرف و کم رو هستند؟ اینها که فضائل اخلاقیست نه رذائل
خداوند نیازی به طاعات ما ندارد و رحمتش همه را فرا گرفته جه ایشان خدا اطاعت بکنند چه نکنند
متإسفانه گویا برخی دوستان اینجا ایشان را امر به منکر و نهی از معروف میکنند
ایشان از چه چیز باید توبه کنند؟
از اینکه کم حرف و کم رو هستند؟ اینها که فضائل اخلاقیست نه رذائل
خداوند نیازی به طاعات ما ندارد و رحمتش همه را فرا گرفته جه ایشان خدا اطاعت بکنند چه نکنند
متإسفانه گویا برخی دوستان اینجا ایشان را امر به منکر و نهی از معروف میکنند
منظور جناب باغبان بهشت از جمله اولشان است که گفته بودند از خدا متنفرم!!!
سلام.عیب نداره هر کی یه مشکلی داره خب.آدم که از خانوادش نمیتونه دست بکشه.هیچکی بهتر از خود آدم نمیتونه به خودش کمک کنه پس خودت یک کاری بکن باز.وقتتو با یه چی پر کن.روزی 1 2 ساعت برو بیرون دور بزن حالا یا با رفقا یا تنها،مردم رو ببین حال و هوات عوض بشه.فعالیت سنگین داشته باش یا سر کاری برو یا باشگاهی چیزی اسم بنویس وقتی خسته بشی فقط خونه اومدی دوش میگیری میفتی میخوابی از خستگی دیگه جایی برای افکار مضر نمیمونه.کتاب بخون مثلا.قرآن باشه یا صحیفه سجادیه که خیی خوبه آرومت میکنه.انشاالله مشکل همه حل بشه مخصوصا ما جوونا:Cheshmak:
بسمهتعالي
با عرض سلام و اهداء تحيت
اگر اجازه دهيد، در رابطه با موضوعي كه مطرح فرموديد، بنده هم نظر خودم را، خدمتتان تقديم كنم.
1- از فرمايشات شما چنين برداشت ميشود كه حضرتعالي، شكل گيري شخصيت را مقهور وراثت و تربيت(محيط) ميدانيد، در حاليكه واقعيت جز اين است. چرا كه در كنار عوامل مذكور، عنصر اساسيتري تحت عنوان انتخاب و اختيار قرار دارد. از اينرو گرچه ظاهرا شرايط محيطي حضرتعالي، آنگونه كه مد نظر حضرتعالي است نبوده است، لكن هيچگاه اراده شما را براي رقم زدن سرنوشتي مطلوب، سلب نكرده است.
سلام
[="]اتفاقا این فرمایشات من نیست .پس این همه حدیث[/][="] درباره تربیت فرزند از قبل از تولد تا سنین جوانی که از معصومین نقل شده برای چیه؟!.....شاید هم من از شکم مادرم دچار این مشکلات بودم؟....به هر حال من منکر اختیار نیستم حرف من اینه که نمیتونم از اختیارم استفاده کنم[/][="].
[/]
2- همه انسانهاي عادي، داراي نقص هستند. و بنده و جنابعالي نيز از اين قاعده مستثني نيستيم. لكن بايد توجه داشت در كار اين نقاط نقص، نقاط قوت منحصر به فردي نيز وجود دارد كه نبايد از آنها غافل شد.
[="]صد در صد همین طوره ولی نقص داریم تا نقص..... توجه داشته باش که دیگران به[/][="] خاطر همین نقص ، منکر بعضی خوبی های من می شوند و من رو به حساب نمیارن [/]
[="]3- برخي از نقاط نقص به گونهاي هستند كه معمولا قابل جبران نيستند، مانند معلوليتهاي مادرزادي و برخي ديگر به گونهاي هستند كه قابل برطرف شدن هستند مانند خجالتي بودن.[/]
[="]دوست عزیز فرق من با یه آدم معلول چیه؟ اون به خاطر نواقصش نمیتونه خیلی[/][="] کارها رو انجام بده من هم به خاطر مشکلاتی که بهش اشاره کردم نمیتونم تا این جا مساوی هستیم ولی دیگران اون رو سرزنش نمی کنند ولی من از زخم زبون دیگران دارم له میشم[/]
[="]4- شخصيت انسان، مساوي با نقاط ضعف او نيست. همچنانكه با نقاط قوت او مساوي نيست. بلكه شخصيت انسان را مجموعهاي از نقاط ضعف و قوت تشكيل مي دهد.
5- متاسفانه شما، بيش از اندازه بر يك نقط ضعف، تمركز كردهايد و آن را مساوي با شخصيت خود فرض كردهايد به گونهاي كه از نقاط قوت خويش غافل شدهايد. [/]
[="][="][="]((امام علی (ع) میفرمایند: قرنت الهیبة بالخیبةو الحیا بالحرمان ، والفرصة [/][="]تمُرِّ مرّ السحاب؛فانتهزوا فرص الخیرترس باناامیدی، وشرم با محرومیت همـــراه است ، و فرصت ها چون ابرها میگذرند، پس فرصت های نیک را غنیمت شمارید[/][="] .))[/][="]
[/][="]دقت[/][="] کردی که گفت : شرم با محرومیت همراه است.اینو که دیگه من نگفتم حالا به نظرشما من دارم زیادی یه چیزو بزرگ میکنم؟ من از شما انتظار ندارم خودتو جای من بزاری چون عمرا نمیتونی ولی حداقل سعیت رو بکن[/][/][/]
[="]الف) سطح توقعات از خود و ديگران را كاهش دهيد[/][="].[/]
[="]این توقعات نیست بلکه وظیفه اون ها بوده که ازش کوتاهی کردند[/]
[="]ر) خود را با افرادي مقايسه كنيد كه علي الرغم، نقايص غير قابل جبرا مانند[/][="] معلوليتهاي مادرزادي، روحيه خود را نباختهاند. بلكه به عنوان مثال در مسابقات علمي و ورزشي(جهاني و المپيك) صاحب رتبه هستند[/]
[="]جوابتون رو تو بند 3 دادم[/]
[="][="][="][="][="]ز) مجددا يك مشاوره تخصصي را دنبال كنيد و همكاري لازم را با روانشناس خبره، داشته باشيد[/][="].[/][/][/][/][/]
شرمم میاد بگم اون دفعه روانشناس چه راهی بهم گفت انجام بدم[/][/][/][/][/][/][/][/]
[="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="]س) افكار منفي و آسيبزا را از خود دور كنيد و اجازه جولان چنين افكاري را در فضاي ذهني خود ندهيد[/][="].
ش) به ياد داشته باشيد تنها وجود منزه و بي عيب خداي متعال ست.[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="]اگر این وجود منزه یه ذره به من رحم میکرد من رو فرزند این پدر و مادر قرار نمیداد....تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="]ص) زندگي را به خود سخت نگيريد و از تفريح، مسافرت، ورزش، گردش و استراحت لازم غافل نشويد[/][="].[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/]
[="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="][="]اتفاقا این کارها رو هم هر از چند گاهی انجام میدم اما با دیدن مردم خشم و حسادت تمام وجودم رو میگیره[/][="].....
[/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/][/] [/] [/][/][/][/][/][/][/][/]
[/][/][/][/][/] [/][/][/][/][/][/] [/] [/]
من به خاطر تربیت غلط خانواده آدم خجالتی،کم حرف ،بدون اعتماد به نفسی هستم وکلا از وقتی خودم رو شناختم همیشه مورد شماتت اطرافیان قرار می گرفتم که به من میگفتند چقدر کم حرف و مظلوم هستی و کلا کسی روی من حسابی باز نمی کنه توی جامعه هم هیچ وقت نتونستم به حق و حقوقم برسم. برای حل مشکلم هر کاری که به ذهنم میرسید کردم از مواجهه با ترس گرفته تا مراجعه به روان شناس و روحانی و.... ولی بازم مشکل حل نشد. از همه اینا که بگذریم امیدم به خدا بود که اون مشکلم رو حل کنه چون دیگه نمیتونم این جوری ادامه بدم ولی افسوس .....حالا بهم حق بدید از خدا متنفر بشم که من رو تو خانواده ای قرار داد که با تربیت غلطشون باعث بدبختی من بشن تو این 25 سالی که ازخدا عمر گرفتم یه آب خوش از گلوم پایین نرفته ....هیچ لذتی از زندگی نبردم.....فقط حیف که از خود کشی و مردن میترسم وگرنه یه لحظه صبر نمی کردم.
خدا و زندگی و جهان و ... به شما زندگی خوب بدهکار نیستند که حالا چون شما به خواسته هاتون نرسیدید ازشون متنفر باشید.
دنیا همینه که هست، شما هم برید پیش تنها افرادی در جهان که ممکنه بتونند به شما کمک کنند (روانشناس و روانپزشک ها) و ببینید چه کاری میشه کرد. 70 درصد مردم جهان هم روی تخت بیمارستان ها می میرند پس نمی تونید انتظار داشته باشید اونها هم بتونند همه مشکلات شما رو حل کنند. به حرف های عجیبی که مشکلات و مسائل روانی شما رو به مسائل جبر و اختیار ربط میدن هم گوش نکنید، اینها ربطی به جبر و اختیار نداره وقتی با خوردن یک دارو می تونند تغییر کنند یا تربیت متفاوت (رشد متفاوت مغز در کودکی) می تونسته چیز متفاوتی رو رقم بزنه.
شما مقصر نیستید ولی باید بپذیرید که واقعیت چیست و باهاش کنار بیاید.
با سلام
من زیباترین دوران زندگیم اون وقتی بود که به علت خجالتی بودن یا هرچیز دیگه خیلی با این مردم قاطی نبودم . البته این درسته که همه جا خوب و بد داریم ! اما وقتی سعی میکنی با مردم باشی به یه جانورهای برخورد میکنی که همون جزیره متروکه خودت را میبوسی و رو چشمهات میگذاری . خلاصه اگه با نه گفتن مشکلی نداشته باشی بهترین حالت همون حالتیه که شما داری
- تقویت خودپنداری مثبت و خودباوری؛ یعنی سعی كنید نگرش و دید مثبت نسبت به خود داشته باشید. جنبههای مثبت خود را بیشتر در نظر بگیرید. اگر فكر میكنید كه در روابط اجتماعی و صمیمی شدن با دیگران ناتوان هستید، مطمئناً در قبال آن نقاط قوّتی نیز دارید، فهرستی از نقاط قوت خود تهیه نمایید و همیشه به دفعات به آنها توجه كرده و آرامآرام سعی در تقویت آن داشته باشید.
2. واژهها و جملات منفی ؛ نظیر «من فرد ناتوانی هستم»، «نمیتوانم با دیگران رابطه صمیمی برقرار كنم» و... را هرگز بر زبان نیاورید. بعد از این سعی كنید این جملات را تكرار كنید. «من میتوانم فرد موّفقی باشم»، «من میتوانم دوستان خوبی داشته باشم و رابطة صمیمانه با آنها برقرار كنم. این جملات را دایم تكرار كنید، حتی در مواقعی كه در جمع دوستان هستید. این جملات در ذهن خود مرور كنید.
3. همیشه و به خصوص در مواقعی كه در جمع دوستان هستید؛ تبسمی بر لب داشته باشید! لبخند زدن و متبسم بودن باعث آرامش درونی و بهبود روابط اجتماعی شما میشود.
4. سعی كنید در برقراری ارتباط با دیگران ابتكار عمل را به دست بگیرید. هنگامی كه در جمع دوستان هستید، سؤالی بپرسید، نظر خود را راجع به موضوعی ابراز نمایید، احوال آنها را جویا شوید و...
5. كوشش كنید كه بیش از حدّ گرفتار آداب و رسوم و تعارف و تكلّف نباشید و این البته به تمرینهای اولیه نیازمند است. قدم ابتدائی را بردارید. آداب و رسومی كه به روشنی بیمحتوی بوده و دست و پاگیر هستند را كنار بگذارید و آرامآرام به سراغ بقیه این نوع آداب بروید. بسیار راحت و ساده و بیتكلیف با دیگران ارتباط برقرار كنید. از كلمات و جملات ویژه كه از گفتن آنها احساس خجالت میكنید، جداً پرهیز كنید.
6. اگر در برخوردهای مستقیم و رو در رو با دیگران احساس خجالت میكنید و نمیتوانید نظرات خود را به خوبی بیان كنید، با دوستانتان تلفنی صحبت كنید.
7. سعی كنید همیشه ظاهر ساده و آراسته داشته، در سلام كردن به دیگران پیشقدم باشید. با افراد غریبه در مغازه، اتوبوس، كتابخانه، پارك و... صحبت كنید. و شما خود در برقراری ارتباط و شروع صحبت با دیگران، با رعایت ادب و كلمات و رفتار مطلوب اجتماعی پیشگام باشید.
8. با اشخاص مختلف، اعم از كوچك و بزرگسال وقت ملاقات بگذارید، سعی كنید برای هر ملاقات چیزی برای گفتن یا نشان داشته باشید. مثلاً میتوانید برای این كار كتاب و مجلهای جدیدی را بخوانید و اطلاعات خودتان را بیشتر كنید. در امور سیاسی و اقتصادی جامعه، معلومات بیشتری كسب كنید، خاطرات و تجارب جالب خود را مرور كنید و برای بازگویی آنها در جمع دوستانتان آمادگی داشته باشید. در این صورت هم دوستان تازهای پیدا میكنید و هم احساس خجالت و كمرویی شما از بین میرود.
9. همیشه با مقدمهای كوتاه و جالب صحبت خویش را آغاز كنید، و ارتباط چشمیتان را حین سخن گفتن بهطور كاملاً واقعی با دوستان خود، حفظ كنید.
10. به هنگام گوش دادن به سخنان طرف مقابل، سعی كنید همواره شنوندة فعالی باشید و با دقت كامل به صحبتهای وی گوش دهید. به هنگام لزوم سؤالاتی مطرح كنید، و دربارة دیدگاههای گوینده اظهار نظر كنید و توضیح بیشتری بخواهید.
-در پایان خاطر نشان شود که اگر کمرویی توسط خود فرد قابل رفع نباشد حتما باید با رواندرمانی و مشاوره روی آن کار شود.زیرا کمرویی ریشه در عوامل دیگر شخصیتی مثل عزت نفس ضعیف دارد.تا عزت نفس یا همان حرمت ذات تغییر نکند در کمرویی شما تغییری ایجاد نخواهد شد.
[=arial, helvetica, sans-serif][/]
خدا و زندگی و جهان و ... به شما زندگی خوب بدهکار نیستند که حالا چون شما به خواسته هاتون نرسیدید ازشون متنفر باشید.
این جمله آدمایی که تو زندگیشون خیلی خوش شانس هستند و طبیعیه که آدمایی مثل من رو شماتت کنید چون اصلا نمیفهمید درد من چیه پس حق ندارید بگید من از کی طلب کار باشم یا نباشم
دنیا همینه که هست،
ولی خدا میگه خلقت من بدون اشکاله
به حرف های عجیبی که مشکلات و مسائل روانی شما رو به مسائل جبر و اختیار ربط میدن هم گوش نکنید، اینها ربطی به جبر و اختیار نداره وقتی با خوردن یک دارو می تونند تغییر کنند یا تربیت متفاوت (رشد متفاوت مغز در کودکی) می تونسته چیز متفاوتی رو رقم بزنه.
شما مقصر نیستید ولی باید بپذیرید که واقعیت چیست و باهاش کنار بیاید.
خودت داری اشاره میکنی قضیه جبر و اختیاره بعدش میگی ربطی به اون نداره.....رشد مغز در کودکی در حیطه اختیارات من بوده ؟
دوست عزیز استغفار کن...یه سوال میپرسم نمیخواد به من جواب بدی...خودت واسه خدا چکار کردی که انتظار داری خدا برات کاری کنه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
انتظار داشتی بگم عاشق خدا هستم .... وقتی خدا با یه اشاره میتونه شخصیت من رو تغییر بده ولی خواسته من رو اجابت نمیکنه میخوای عاشق خدا بشم ؟ در ضمن من نمیتونم کاری برای خدا بکنم چون قدرتش رو به من نداده
سلام بر scooter
امیدوارم حالتون خوب باشه تا جایی که امکان داشت خدمتتون گفتیم یادتون باشه اینجا
مجازی هست و نمیشه رواندرمانی کرد.
دوست گرامی مطالبی که در تکمیل جناب امیدوار خدمتتون گفته شد رو برید زیر نظر روانشناس بالینی بسیار مجرب انجام بدید.
لطفا بادقت بیشتری مطالب جناب امیدوار ودیگران وبنده رو مطالعه بفرمایید ان شاءالله برایتان به ثمر بنشیند.:Gol:
نمیدونم این روایت به شما کمک می کنه دوست عزیزم ولی بد نیست اون رو بخونی.
ذوالنون مصری همسایه ای یهودی داشت در روزی از روزهای بسیار سرد زمستان ذوالنون از مقابل خانه همسایه اش می گذشت دید که این مرد مقداری دانه بر روی زمین می ریزد تا پرندگان از آن در فصل سرد زمستان که غذا کم بود ارتزاق کنند
ذوالنون از او پرسید برادر برای چه این کار را میکنی؟
مرد یهودی گفت من برای خدا این دانه ها را بر روی زمین میریزم.
ذوالنون گفت آخر این چند دانه چه ارزشی دارد برای خدا.
مرد همسایه گفت به هر حال این پرندگان در این زمستان و بی غذایی سیر خواهند شد.
سالی گذشت
ذوالنون به سفر حج مشرف شد. در حین طواف کعبه، آن مرد یهودی را دید که با چه شور و صفایی بر گرد کعبه طواف میکند. ذوالنون تعجب کرد پس از انجام اعمال در کناری ایستاد تا مرد همسایه بیاید و راز مسلمان شدن او را بپرسد.
مرد همسایه به ذوالنون گفت ای مرد ،خدا با همان چند دانه من را مسلمان کرد خدا همان چند دانه را دید و امروز من عاشق تر از همیشه او را صدا میکنم.
این را بدان خدا اعتراض تو را هم دوست دارد.