جمع بندی عذاب قوم هود و عاد
تبهای اولیه
نام پدرحضرت ابراهیم چه بود؟عذاب قوم هود وعاد هرکدام چه بود؟
کارشناس بحث : عمار
نام پدرحضرت ابراهیم چه بود؟
با سلام و عرض ادب و قبولي طاعات
در مورد نام پدر حضرت ابراهيم بايد عرض كنم كه ظاهراً بین نسب شناسان ومورخان اختلافی نیست كه نام پدرحضرت ابراهیم(ع)،«تارخ»بوده وبعضی نسب آن بزرگوار را تا نوح پیغمبرچنین نوشته اند: «ابراهیم بن تارخ بن ناحوربن سروج بن رعوبن فالج بن عابربن شالح بن ارفخشید بن سام بن نوح».(1)
و جناب آذر که پدر حضرت ابراهیم خوانده شده است، پدر واقعی ایشان نبوده است و کلمه اب می تواند اشاره به عمو، جد مادری، بزرگ فامیل باشد.(2) بنابراین آیه ذیل نمی تواند نشان دهنده پدر واقعی حضرت ابراهیم باشد:
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ لِأَبیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّی أَراكَ وَ قَوْمَكَ فی ضَلالٍ مُبینٍ[انعام/74] (به خاطر بیاورید) هنگامى را كه ابراهیم به پدرش [عمویش] «آزر» گفت: «آیا بتهایى را معبودان خود انتخاب مى كنى؟! من، تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى بینم.»
در تفسیر نمونه درباره این مطلب می نویسد:
كلمه" اب" در لغت عرب غالبا بر پدر اطلاق مىشود و چنان كه خواهیم دید گاهى بر جد مادرى و عمو و همچنین مربى و معلم و كسانى كه براى ترتیب انسان به نوعى زحمت كشیده اند نیز گفته شده است، ولى شك نیست كه به هنگام اطلاق این كلمه اگر قرینه اى در كار نباشد قبل از هر چیز" پدر" بنظر مى آید.
اكنون این سؤال پیش مى آید كه آیا براستى آیه بالا مى گوید: آن مرد بت پرست (آزر) پدر ابراهیم بوده است؟ و آیا یك فرد بت پرست و بت ساز مى تواند پدر یك پیامبر اولوا العزم بوده باشد؟ و آیا وراثت در روحیات انسان اثر نامطلوبى در فرزند نخواهد گذارد؟
جمعى از مفسران سنى به سؤال اول پاسخ مثبت گفته و آزر را پدر واقعى ابراهیم مى دانند، در حالى كه تمام مفسران و دانشمندان شیعه معتقدند آذر پدر ابراهیم نبود، بعضى او را پدر مادر و بسیارى او را عموى ابراهیم دانسته اند.
قرائنى كه نظر دانشمندان شیعه را تایید مى كند چند چیز است:
1- در هیچ یك از منابع تاریخى اسم پدر ابراهیم،" آزر" شمرده نشده است، بلكه همه" تارخ" نوشته اند، در كتب عهدین نیز همین نام آمده است، ...
2- قرآن مجید مى گوید: مسلمانان حق ندارند براى مشركان استغفار كنند اگر چه بستگان و نزدیكان آنها بوده باشند، ... ابراهیم بعد از مایوس شدن از آزر دیگر هیچگاه براى او طلب آمرزش نكرد و شایسته هم نبود چنین كند، و تمام قرائن نشان مى دهد این جریان در دوران جوانى ابراهیم و زمانى بود كه در شهر بابل مى زیست و با بت پرستان مبارزه داشت.
ولى آیات دیگر قرآن نشان مى دهد كه ابراهیم در اواخر عمر خود و پس از پایان بناى كعبه براى پدرش از خداوند طلب آمرزش كرد ... از انضمام این آیه[ابراهیم/39 –41] به آیه سوره توبه كه مسلمانان را از استغفار براى مشركان بر حذر مى دارد و ابراهیم را از انجام چنین كارى جز براى یك مدت محدود آن هم براى یك هدف مقدس، بركنار مىشمرد، به خوبى استفاده مى شود كه منظور از" اب" در آیه مورد بحث، پدر نیست، بلكه عمو یا پدر مادر و یا مانند آن است ...
3- از روایات مختلف اسلامى نیز مى توان این موضوع را استفاده كرد زیرا در حدیث معروفى از پیغمبر اكرم ص نقل شده است: ... " همواره خداوند مرا از صلب پدران پاك به رحم مادران پاك منتقل مىساخت، و هرگز مرا به آلودگیهاى دوران جاهلیت آلوده نساخت" (و بت پرستی از آلودگی هاست در حالی که اجداد پیامبر (ص) که از نسل ابراهیم بوده است، این آلودگی را نداشته اند).(3)
منابع:
1. تاریخ انبیاء، سیدهاشم رسولی محلاتی، ص126.
2. ترجمه المیزان، ج7، ص: 230.
3. تفسیر نمونه، ج5، ص: 303.
عذاب قوم هود وعاد هرکدام چه بود؟
به عذاب سختي كه خداوند بر قوم عاد فرستاد و آنها را به هلاكت رسانيد، در آيات متعدد قرآن اشاره شده است(1) كه از همه آنها چنين بر ميآيد كه عذاب آنها بسيار سخت و وحشتناك بوده است.
در سورة حاقه آيه 6 به بعد چنين آمده:
«خداوند تند بادي طغيانگر و سرد و پر صدا را هفت شب و هشت روز پي در پي و بنيان كن بر قوم عاد مسلّط كرد، آن قوم ياغي هم چون تنههاي پوسيده و نخلهاي تو خالي، در ميان آن تند باد كوبنده بر زمين افتادند و به هلاكت رسيدند، و همة آنها نابود شدند.»
ماجراي هلاكت قوم عاد، در بعضي از تفاسير چنين آمده است:
سرزمين قوم عاد، بسيار پر درخت وخرم و حاصلخيز بود، وقتي كه از دعوت حضرت هود ـ عليه السلام ـ سر پيچي كردند، خداوند باران رحمتش را به مدت هفت سال از آنها باز داشت. خشكسالي و قحطي، همه جا را فرا گرفت. هوا خشك و گرم و خفه كننده شده بود.
حضرت هود ـ عليه السلام ـ به آنها فرمود: «توبه و استغفار كنيد، تا خداوند باران رحمتش را به سوي شما بفرستد.» ولي آنها بر عناد و سركشي خود افزودند و دعوت آن حضرت را به مسخره گرفتند. خداوند به هود ـ عليه السلام ـ وحي كرد كه فلان وقت عذاب دردناكي به صورت باد تند و كوبنده بر آنها ميفرستم.
آن وقت فرا رسيد، وقتي ملت گنهكار عاد به آسمان نگريستند ابري را ديدند كه به سوي سرزمين آنها حركت ميكند، تصور كردند كه ابر نشانة باران است، از اين رو شادمان شدند، و گفتند: «اين ابري است باران زا كه به سوي درّهها و آبگيرهايمان رو ميآورد.» به استقبال آن شتافتند، و در كنار درّهها و سيل گيرها آمدند تا منظرة نزول باران پر بركت را بنگرند و روحي تازه كنند.
ولي به زودي به آنها گفته شد؛ اين ابر باران زا نيست، اين همان عذاب وحشتناكي است كه براي آمدنش شتاب ميكرديد، اين تند باد شديدي است كه حامل عذاب دردناكي خواهد بود.
طولي نكشيد كه آن با تند و ويرانگر فرا رسيد، و اموال و چهار پايان و خود آنها را نابود كرد.(2)
نخستين بار كه متوجه ابر سياهِ پر گرد و غبار شدند، وقتي بود كه آن باد به سرزمين آنها رسيد و چهار پايان و چوپانان آنها را كه در اطراف بودند، از زمين برداشت و به هوا برد، خيمهها را از جا ميكند و چنان بالا ميبرد كه آنها به صورت ملخي ديده ميشدند، هنگامي كه آن صحنه وحشت بار را ديدند، فرار كردند و به خانههاي خود پناه بردند و درها را به روي خود بستند، ولي باد آن چنان تند بود كه درها را از جا ميكند، و آنها را بر زمين ميكوبيد و با خود ميبرد و پيكرهاي بيجان آنها را زير خروارها شن، پنهان ميساخت.(3)
آري آنها آن چنان در چنبرة عذاب الهي قرار گرفتند كه به فرمودة قرآن:
«ما تَذَرُ مِنْ شَيءٍ اَتَتْ عَلَيهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ؛ آن باد تند از هر چيز كه ميگذشت، آن را رها نميكرد، تا اين كه آن را هم چون استخوانهاي پوسيده مينمود.»(4)
منابع:
1. مانند سوره ذاريات آيه 41 به بعد، و سورة حاقّه آيه 6 به بعد، و سورة قمر آيه 18 به بعد.
2. تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 18.
3. تفسير فخر رازي، ج 28، ص 28.
4. ذاريات، 42.
سلام
من شنیدم قد و قامت قوم عاد حدود 9 متر بود درسته؟!! (فک کنم برای همین قرآن آنها را با درختان نخل تشبیه کرد!)
و اینکه خونده بودم کوه ها رو با دست خالی می تراشیدند !
یا مثلا وقتی به شکار حیوانات می رفتند وحوش از ترس آنها در شکاف ها و غار ها پنهان میشدند!
یا اینکه اینقدر بی تربیت و بد چشم بودند که خانه های خود را بر سقف خانه رقیبان خود می ساختند تا به نوامیس آنها نگاه کنن!
البته سند ندارم...
ممنون
از آیات قرآن بر می آید که قوم عاد، بلند قامت و نیرومند بوده اند به همین نسبت ساختمان های محکم و بزرگ می ساختند؛ آنها قومی مترقی و دارای شهرهای آباد و سرزمین های حاصل خیز بوده اند و قرآن از آنها اینگونه یاد می کند:
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ. إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ. الَّتىِ لَمْ يخُْلَقْ مِثْلُهَا فىِ الْبِلَد »(1)
« آيا نديدى پروردگارت با قوم «عاد» چه كرد؟ و با آن شهر «ارَم» با عظمت، همان شهرى كه مانندش در شهرها آفريده نشده بود.»(2)
در اينكه «ارم» نام شخص يا قبيله است، يا نام محل و شهرى،در ميان مفسران گفتگو است. ولى مناسب با آيه بعد، اين است كه «ارم» نام شهر بى نظير آنها باشد.
«عماد» به معنى ستون و جمع آن « عُمُد» است.
بنا بر تفسير اول اشاره به اندام نيرومند و پيكرهاى ستون مانند قوم عاد است، و بنا بر تفسير دوم اشاره به ساختمانهاى با عظمت و كاخهاى رفيع و ستونهاى عظيمى است كه در اين كاخها به كار رفته بود، و در هر دو صورت اشاره اى است به قدرت و قوت قوم عاد.(3)
معناي «ذات العماد» آن است كه آنها قطعه سنگ هاى بزرگى را به اندازه بلندى كوه، از كوهى مى بريدند و پايه مى ساختند، بعد اين ستونها را در هر كجا مى خواستند مى افراشتند، سپس در بالاى آن كاخ هاى خود را مى ساختند بدين سبب آنها را «ذات العماد» گفتند.(4)
لذا اندام هاى كشيده و قامت هاى بلند(5)قوى و خشن(6)بودند.
در كتاب تاريخ انبيا آمده است:
قواى بدنى آن ها به حدّى بود كه مى نويسند قطعه هاى بزرگ سنگ را از كوه مى كندند و به صورت ستون و پايه در زمين كارگذارده و روى آن ساختمان بنا مى كردند. بلندى قامت آن ها را در روايات به درخت خرما تشبيه كرده اند و عمر معمولى آنان را بين 400 و500 سال نوشته اند.
از آيات قرآن كريم و سرزنش هود(ع ) مشخص مى شود كه قوم عاد چه كارهايى مى كردند. از جمله اين كه در جاهاى بلند و قلّه هاى كوه ، ساختمان هايى بنا مى كردند بدون اين كه احتياجى به آن ها داشته باشند و گويا فقط به خاطر فخرفروشى بر ديگران يا تفريح كردن آن ها را مى ساختند. از اين رو هود در مقام سرزنش مى گويد:آيا در هر جاى بلندى (كه مى رسيد) به بيهود سرى (و روى سرگريم و هوس رانى ) ساختمانى براى نشانه بنا مى كنيد.شعراء(26) آيه 128.(7)
1. فجر/8-6
2. داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، پیشین، 275
3. تفسير نمونه، پيشين، ج26، ص452
4. شيخ صدوق،محمد بن على؛ معاني الاخبار، ترجمه عبد العلى محمدى شاهرودي، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1377 ش، دوم، ج1، ص109.
5. قمر، 20; الحاقه، 7.
6. فصلت، 15; شعراء، 130.
7. تاريخ انبياء.سيد هاشم رسولى محلاتى.
چراپیامبرفرمودند سوره های هودمرسلات نبا واقعه مرا پیرکرد؟
با سلام
عرض كنم خدای متعال در آیه 112 سورة هود خطاب به پیامبراسلاممیفرماید: "پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن، و نیز کسانی که با تو به سوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند) و طغیان نکنند، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند."
در تفسیر مجمع البیان از ابنعباس روایت شده: "هیچ آیهای شدیدتر و مشکلتر از این آیه بر پیامبر (ص) نازل نشد; لذا هنگامیکه اصحاب از آن حضرت پرسیدند: چرا به این زودی موهای شما سفید و آثار پیری نمایان شده است؟ فرمود: مرا سوره هود و واقعه پیر کرد."(1)
یادآوری میشود که آیه یاد شده شامل چند دستور مهم است: استقامت و پایداری برای خدا ; رهبری و مبارزه در مسیر حق و عدالت.(2)
چنانکه در برخی روایات نیز وارد شده است که پیامبر فرمود : " سورة هود مرا پیر کرد ، برای خاطر این آیه" و اشاره فرمو د به آیة هود، 112 و با آنکه شبیه این آیه بدون "و من تاب معک" در سورة شوری نیز وارد شده است، ولی حضرت فقط نام سورة هود را میبرند; این برای آن است که خدای تعالی استقامت امت را نیز از ایشان خواسته است و حضرت بیم آن داشت که مأموریت انجام نگیرد و گرنه خود آن حضرت استقامت داشت.(3)
از طرف دیگر، مضامین اغلب آیاتِ این چهار سوره، دربارة آغاز قیامت و کیفیّت حساب و کتاب و عذابهای الهی در روز رستاخیز است بهگونهای که سورة نبأ ـ در آغاز سوره ـ از حادثة بزرگ )نبأ عظیم( یاد میکند که منظور، روز قیامت است.
همچنین در سورة واقعه، اخبار تکاندهندهای از حوادث هولناک و مجازات مجرمان در روز قیامت آمده است و لحن سورة مرسلات نیز، مشابه سه سورة دیگر است که خداوند مطلب خود را با قسمهای شدید شروع میکند و وعدة وقوع حتمی قیامت را میدهد و چند بار بعد از هر فراز از سخنان خود میفرماید: "وَیْلٌ لِّلْمُکَذِّبِین; وای بر تکذیبکنندگان، در آن روز." (4).
چنانکه برخی از مفسّران گفتهاند: یکی از علّتهایی که این چهار سوره، سبب پیری زودرس در پیامبر شدند، همین معانی است; چون خود پیامبر ، اهل یقین بود، گویا این حوادث را با چشم خود میدید و برای او فراتر از یک خبر بود; به همین جهت بیشتر بر او تأثیر میگذاشت; از طرف دیگر، چون ایشان، پیامبر رحمت بود و تحمّل عذاب امّت خود را نداشت، وقتی از طریق این آیات مطلع میشد که عدهای از امّت او بر اثر گمراهی، به این عذابها گرفتار میشوند، رنج میبرد; مانند رنج بردن پدری که فرزندش، بر اثر خطایی که مرتکب شده، پیش چشمش شکنجه و عذاب شود. این مسئله نیز، سبب ناراحتی و نگرانی بیش از حدّ پیامبر میشد و این چند چیز روی هم، باعث شدند تا پیامبر، زودتر از موعد طبیعی پیر شوند.
منابع :
1- مجمع البیان، طبرسی، ج 3، ص 227، ذیل آیه.
2- ر.ک: تفسیر نمونه، آیتاللّهمکارم شیرازی و دیگران، ج 9، ص 258 و 259 .
3- چهل حدیث، امام خمینی، ص 172 .
4- واقعه آیات: 15، 19، 24، 28، 34، 40، 45، 47، 49
پرسش:
نام پدرحضرت ابراهیم چه بود؟عذاب قوم هود وعاد هرکدام چه بود؟و آیا قد و قامت قوم عاد حدود 9 متر بود؟و چرا پیامبر فرمودند سوره های هود ،مرسلات، نبا و واقعه مرا پیرکرد؟
پاسخ:
در مورد نام پدر حضرت ابراهيم بايد عرض كنم كه ظاهراً بین نسب شناسان ومورخان اختلافی نیست كه نام پدرحضرت ابراهیم(ع)،«تارخ»بوده وبعضی نسب آن بزرگوار را تا نوح پیغمبرچنین نوشته اند: «ابراهیم بن تارخ بن ناحوربن سروج بن رعوبن فالج بن عابربن شالح بن ارفخشید بن سام بن نوح».(1)
و جناب آذر که پدر حضرت ابراهیم خوانده شده است، پدر واقعی ایشان نبوده است و کلمه اب می تواند اشاره به عمو، جد مادری، بزرگ فامیل باشد.(2) بنابراین آیه ذیل نمی تواند نشان دهنده پدر واقعی حضرت ابراهیم باشد:
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ لِأَبیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّی أَراكَ وَ قَوْمَكَ فی ضَلالٍ مُبینٍ(3) (به خاطر بیاورید) هنگامى را كه ابراهیم به پدرش [عمویش] «آزر» گفت: «آیا بتهایى را معبودان خود انتخاب مى كنى؟! من، تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى بینم.»
در تفسیر نمونه درباره این مطلب می نویسد:
كلمه" اب" در لغت عرب غالبا بر پدر اطلاق مىشود و چنان كه خواهیم دید گاهى بر جد مادرى و عمو و همچنین مربى و معلم و كسانى كه براى ترتیب انسان به نوعى زحمت كشیده اند نیز گفته شده است، ولى شك نیست كه به هنگام اطلاق این كلمه اگر قرینه اى در كار نباشد قبل از هر چیز" پدر" بنظر مى آید.(4)
اما در مورد عذاب آنها، در آيات متعدد قرآن اشاره شده است(5) كه از همه آنها چنين بر ميآيد كه عذاب آنها بسيار سخت و وحشتناك بوده است.
ماجراي هلاكت قوم عاد، در بعضي از تفاسير چنين آمده است:
سرزمين قوم عاد، بسيار پر درخت وخرم و حاصلخيز بود، وقتي كه از دعوت حضرت هود ـ عليه السلام ـ سر پيچي كردند، خداوند باران رحمتش را به مدت هفت سال از آنها باز داشت. خشكسالي و قحطي، همه جا را فرا گرفت. هوا خشك و گرم و خفه كننده شده بود.
حضرت هود ـ عليه السلام ـ به آنها فرمود: «توبه و استغفار كنيد، تا خداوند باران رحمتش را به سوي شما بفرستد.» ولي آنها بر عناد و سركشي خود افزودند و دعوت آن حضرت را به مسخره گرفتند. خداوند به هود ـ عليه السلام ـ وحي كرد كه فلان وقت عذاب دردناكي به صورت باد تند و كوبنده بر آنها ميفرستم.
آن وقت فرا رسيد، وقتي ملت گنهكار عاد به آسمان نگريستند ابري را ديدند كه به سوي سرزمين آنها حركت ميكند، تصور كردند كه ابر نشانة باران است، از اين رو شادمان شدند، و گفتند: «اين ابري است باران زا كه به سوي درّهها و آبگيرهايمان رو ميآورد.» به استقبال آن شتافتند، و در كنار درّهها و سيل گيرها آمدند تا منظرة نزول باران پر بركت را بنگرند و روحي تازه كنند.
ولي به زودي به آنها گفته شد؛ اين ابر باران زا نيست، اين همان عذاب وحشتناكي است كه براي آمدنش شتاب ميكرديد، اين تند باد شديدي است كه حامل عذاب دردناكي خواهد بود.
طولي نكشيد كه آن با تند و ويرانگر فرا رسيد، و اموال و چهار پايان و خود آنها را نابود كرد.(6)
نخستين بار كه متوجه ابر سياهِ پر گرد و غبار شدند، وقتي بود كه آن باد به سرزمين آنها رسيد و چهار پايان و چوپانان آنها را كه در اطراف بودند، از زمين برداشت و به هوا برد، خيمهها را از جا ميكند و چنان بالا ميبرد كه آنها به صورت ملخي ديده ميشدند، هنگامي كه آن صحنه وحشت بار را ديدند، فرار كردند و به خانههاي خود پناه بردند و درها را به روي خود بستند، ولي باد آن چنان تند بود كه درها را از جا ميكند، و آنها را بر زمين ميكوبيد و با خود ميبرد و پيكرهاي بيجان آنها را زير خروارها شن، پنهان ميساخت.(7)
در مورد بلند قامت بودن آنها از آیات قرآن بر می آید که بله قوم عاد، بلند قامت و نیرومند بوده اند به همین نسبت ساختمان های محکم و بزرگ می ساختند؛ آنها قومی مترقی و دارای شهرهای آباد و سرزمین های حاصل خیز بوده اند و قرآن از آنها اینگونه یاد می کند:
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ. إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ. الَّتىِ لَمْ يخُْلَقْ مِثْلُهَا فىِ الْبِلَد »(8)
« آيا نديدى پروردگارت با قوم «عاد» چه كرد؟ و با آن شهر «ارَم» با عظمت، همان شهرى كه مانندش در شهرها آفريده نشده بود.»(9)
در اينكه «ارم» نام شخص يا قبيله است، يا نام محل و شهرى،در ميان مفسران گفتگو است. ولى مناسب با آيه بعد، اين است كه «ارم» نام شهر بى نظير آنها باشد.
«عماد» به معنى ستون و جمع آن « عُمُد» است.
بنا بر تفسير اول اشاره به اندام نيرومند و پيكرهاى ستون مانند قوم عاد است، و بنا بر تفسير دوم اشاره به ساختمانهاى با عظمت و كاخهاى رفيع و ستونهاى عظيمى است كه در اين كاخها به كار رفته بود، و در هر دو صورت اشاره اى است به قدرت و قوت قوم عاد.(10)
معناي «ذات العماد» آن است كه آنها قطعه سنگ هاى بزرگى را به اندازه بلندى كوه، از كوهى مى بريدند و پايه مى ساختند، بعد اين ستونها را در هر كجا مى خواستند مى افراشتند، سپس در بالاى آن كاخ هاى خود را مى ساختند بدين سبب آنها را «ذات العماد» گفتند.(11)
لذا اندام هاى كشيده و قامت هاى بلند(12)قوى و خشن(13)بودند.
اما اینکه چرا حضرت چهار سوره را فرمودند مرا پیر کرد مضامین اغلب آیاتِ این چهار سوره، دربارة آغاز قیامت و کیفیّت حساب و کتاب و عذابهای الهی در روز رستاخیز است بهگونهای که سورة نبأ ـ در آغاز سوره ـ از حادثة بزرگ )نبأ عظیم( یاد میکند که منظور، روز قیامت است.
همچنین در سورة واقعه، اخبار تکاندهندهای از حوادث هولناک و مجازات مجرمان در روز قیامت آمده است و لحن سورة مرسلات نیز، مشابه سه سورة دیگر است که خداوند مطلب خود را با قسمهای شدید شروع میکند و وعدة وقوع حتمی قیامت را میدهد و چند بار بعد از هر فراز از سخنان خود میفرماید: "وَیْلٌ لِّلْمُکَذِّبِین; وای بر تکذیبکنندگان، در آن روز." (14).
چنانکه برخی از مفسّران گفتهاند: یکی از علّتهایی که این چهار سوره، سبب پیری زودرس در پیامبر شدند، همین معانی است; چون خود پیامبر ، اهل یقین بود، گویا این حوادث را با چشم خود میدید و برای او فراتر از یک خبر بود; به همین جهت بیشتر بر او تأثیر میگذاشت; از طرف دیگر، چون ایشان، پیامبر رحمت بود و تحمّل عذاب امّت خود را نداشت، وقتی از طریق این آیات مطلع میشد که عدهای از امّت او بر اثر گمراهی، به این عذابها گرفتار میشوند، رنج میبرد; مانند رنج بردن پدری که فرزندش، بر اثر خطایی که مرتکب شده، پیش چشمش شکنجه و عذاب شود. این مسئله نیز، سبب ناراحتی و نگرانی بیش از حدّ پیامبر میشد و این چند چیز روی هم، باعث شدند تا پیامبر، زودتر از موعد طبیعی پیر شوند.(15)
پی نوشت ها:
1. تاریخ انبیاء، سیدهاشم رسولی محلاتی، ص126.
2. ترجمه المیزان، ج7، ص: 230.
3. انعام آیه 74.
4. تفسیر نمونه، ج5، ص: 303.
5. مانند سوره ذاريات آيه 41 به بعد، و سورة حاقّه آيه 6 به بعد، و سورة قمر آيه 18 به بعد.
6. تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 18.
7. تفسير فخر رازي، ج 28، ص 28.
8. فجر/8-6
9. داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، پیشین، 275
10. تفسير نمونه، پيشين، ج26، ص452
11. شيخ صدوق،محمد بن على؛ معاني الاخبار، ترجمه عبد العلى محمدى شاهرودي، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1377 ش، دوم، ج1، ص109.
12. قمر، 20; الحاقه، 7.
13. فصلت، 15; شعراء، 130.
14. واقعه آیات: 15، 19، 24، 28، 34، 40، 45، 47، 49
15. http://www.pasokhgoo.ir/node/1307