شمه ای از عقاید اهل حق
تبهای اولیه
[=times new roman][="][/][="][/][="] اهل حق هيچكدام از مراتب توحيد را به آن معنايي كه [/][="]شیعه[/][="] اعتقاد دارد، قبول ندارند. آنها در بحث توحيد ذات، قائل به حلولند و تعبير «دون» يا [/][="]«[/][="]دون به دون» را به كار ميبرند. واژهي دون يك واژهي ظاهراً تركي است كه به معناي جامه و لباس ميباشد. اين معنا، هم در بحث توحيد و توحيد ذاتي مطرح ميشود و هم در بحث تناسخ و معاد. اهل حق معتقدند كه خداوند (نه صفات خداوند بلكه ذات خداوند) در دورههاي خاصي در دون افراد خاصي حلول كرده است. در اين رابطه اهل حق دو دسته ميباشند: آنهايي كه حلول ذات خداوند را در افراد بشر معتقدند و آنهايي كه حلول روح پيامبر(ص) و حضرت علي(ع)[/][="] [/][="]را در برخي افراد عقيده دارند. ضمن اينكه براي خداوند قائل به مكان ميباشند[/][="]. [/]
[/]
[/][="]اين در حالي است كه مسلمانان رؤيت به چشم ظاهر را قائل نبوده و در كلام شيعه عدم رؤيت جزء صفات سلبي خداوند است. اما اهل حق قائل به رؤيتند[/][="]. [/][="]آنها در باب توحيد افعال با مسلمانان مشكل اساسي دارند و آفرينش را كه فعل الهي است، از عدم قائل نيستند. برخلاف مسلمانان كه معتقدند هستي وجود نداشته و خداوند آن را آفريده است. اهل حق قائل به يك اقيانوس اوليهاي هستند كه وجود آغازين جهان هستي به شكل آن بوده و خداوند در آن به عمل پرداخته و به آن شكل داده است. در واقع اين اقيانوس مادهالمواد هستي است و خداوند هستي را با آن آفريده است. لذا استنباط ميشود كه اين اقيانوس شبيه همان مادهي هاخوس يا هاويه است[/][="]. [/][="]
[/][="]در بحث نبوت، امامت و قرآن تقريباً ساكتند به غير از شاخهي شاه ياسي كه معتقدند قرآن داراي 32 جزء بوده و 2 جزء آن فرقان است. آن دو جزء آخر، سرّ مگو بوده كه سرانجام حضرت حجت(عج) سرّ مگو را به زبان كُردي بيان كرده است[/][="]. [/][="]
[/][="]به طور كلي امامت را به آن معنا كه شيعيان باور دارند قبول نداشته بلكه قائل به شخصيت حضرت امير و ديگر شخصيتها در حد وجودي مقدس و نه در حد امام ميباشند كه اين وجود در شخصيتهاي ديگر حلول كرده است[/][="]. [/][="]
[/][="]در بحث معاد همان نظريهي دون به دون را مطرح ميكنند و معتقدند كه هر انساني داراي 1001 دون يا جامه است و در زندگيهاي متوالي اين جامه و دون عوض ميشود و هزار و يكمين جامه غير اين جهاني است. اگر انسان نيكوكار باشد در دون پاكي است و وارد بهشت ميشود و اگر بدكار باشد وارد جهنم ميشود. لازم به ذكر است كه در آيين هندو نيز بحث سمساره كه همان تناسخ است وجود دارد ولي به اين شدت كه اهل حق به آن قائلند، نيست. بنابراين مشاهده ميشود كه چنين اعتقادي كاملاً مخالف با معاد جسماني است كه مسلمانان به آن عقيده دارند و اهل حق مانند ساير مسلمانان قائل به معاد جسماني نيستند[/][="]. [/][="]
[/][="]برخي معتقدند كه اهل حق يك مسلك و طريقت عرفاني است لذا ابتدا بايد تعريفي از عرفان داشته باشيم. تعريف شيخ بهايي از عرفان اينگونه است: «عرفان عبارت است از شناخت قلبي و شهودي حضرت حق و شناخت اسماء و صفات الهي و متخلق شدن به اخلاق الهي كه از طريق نفي هوا و هوس و تحمل رياضتهاي مشروع مبتني بر شريعت حاصل ميشود ».[/][="] [/][="]
[/][="]اما در تعريف آن از ديدگاه اهل حق ملاحظه ميشود كه صحبت از شناخت قلبي ميشود ولي در طريق حصول آن اختلاف وجود دارد. در نظر مسلمانان شريعت محور عرفان است و لذا كسيكه در راه سير و سلوك گام بر ميدارد از شريعت بينياز نيست و لذا سه مرحلهي: شريعت، طريقت و حقيقت يكي است و طريقت و حقيقت چيزي غير از شريعت نبوده و همان مراتب شريعتند[/][="]. [/][="]
[/][="]بنابراين يكي از ملاكهاي ما براي تشخيص عارف بودن فرد اين است كه آن را به سنت و شريعت عرضه نموده و ببينيم كه آيا در چارچوب آن ميگنجد يا خير؟ [/][="]
[/][="]تا اينجا ملاحظه شد كه در بحث اصول دين اهل حق نقاط مشتركي با دين اسلام ندارند اما در باب فروع دين[/][="]: [/][="]
[/][="]اهل حق وضو ميگيرند اما نه به آن نيتي كه مسلمانان وضو ميگيرند. در ميان غسلها فقط غسل جنابت و ميت دارند كه باز هم نيتشان شبيه نيت وضو است و با غسل ميت مسلمانان تناسب ندارد[/][="]. [/][="]
[/][="]حتي تلقين آنان به ميت با مسلمانان متفاوت است. بعضي از شاخههاي اهل حق نماز دارند، اما اكثر آنها معتقدند كه بايد نياز به جاي آورد و كسيكه نيازش را ادا كند نيازي به اداي نماز ندارد. آنها هر هفته در جمخانه دور هم جمع شده و نذر هفتگي ميدهند[/][="]. [/][="]
[/][="]اهل حق مانند مسلمانان سي روز ماه رمضان را روزه نميگيرند بلكه آن را حرام ميدانند و معتقدند چنين شخصي كافر است.[/][="] آنان به روزهي سه يا شش روزه عقيده دارند و سپس به جاي عيد فطر، نياز ياري ميدهند. اين فرقه خمس و زكات ندارند. آنان در باب قبله سه نظريهي عمده دارند: 1- قبله وجود ندارد و به هر طرف كه رو كني به سمت خداست. 2- قائلند كه كعبه قبله است[/][="]. 3- [/][="]اكثر اهل حق محل دفن سلطان اسحاق[/][="] را به عنوان قبله قبول دارند[/][="]. [/][="]
[/][="]برخي از آداب آنها عبارت است از: سرسپاري يا جوز شكستن شبيه اذان و اقامهاي است كه مسلمانان همزمان با ولادت نوزاد انجام ميدهند. حضور هفتهاي يكبار را در جمخانه ضروري ميشمارند. آنان شاربهاي بلندي دارند به طوريكه اگر موي بلندي از آن بيافتد در جاي مقدسي نگه ميدارند[/][="]. [/][="]
[/][="] اهل حق مسلكي است التقاطي و عوام زده كه در محيط عوامانه رشد كرده لذا عناصر مختلف اعتقادي و آييني را از كيشهاي مختلف زرتشتي، مسيحي، هندو و اسلام اخذ كرده است و اگر مشتركاتي با دين اسلام دارد نه به اين معنا است كه آنان مسلمانند بلكه آن را از اسلام گرفتهاند[/][="]. [/][="]
[/][="]با اين حال چند نكتهي شاخص در اين مسلك به چشم ميخورد[/][="]: [/][="]
[/][="]1-[/][="]. [/][="]پيرو هر ديني باشند حيات ديندارانه دارند، به طوريكه اين دين با زندگي شخصي و اجتماعي آنها آميخته است[/][="]. [/][="]
[/][="]2-[/][="]. [/][="]تأكيد بر جمعگرايي و وحدت دارند[/][="]. [/][="]
[/][="]3- غيرت آييني يا ديني زيادي دارند[/][="]
[/][/]
[=times new roman][="]سخنرانی دکتر شمس.[/][="][/][/]
به نظر میاد این تحلیل یه کم با چاشنی زیاده روی و افراطی گری قاطی باشد ، چون دوستان اطلاع دارند که اهل حق دارای گروههای مختلفی است وعمده اهل حق ایران از طایفه آتش بگیها هستند که اکثرا اعمال شرعیشان را مانند ما شیعه ها انجام می دهند یعنی نماز می خوانند 30 روز روزه می گیرند قائل به الوهیت امیرالمومنین نیستند تناسخ و حلول را رد می کنند ولی فرقه الهیه و دو فرقه دیگری که با صوفیان خاکساریه در ارتباط هستند آنها مصداق نوشته های فوق هستند.
به نظر میاد این تحلیل یه کم با چاشنی زیاده روی و افراطی گری قاطی باشد ، چون دوستان اطلاع دارند که اهل حق دارای گروههای مختلفی است وعمده اهل حق ایران از طایفه آتش بگیها هستند که اکثرا اعمال شرعیشان را مانند ما شیعه ها انجام می دهند یعنی نماز می خوانند 30 روز روزه می گیرند قائل به الوهیت امیرالمومنین نیستند تناسخ و حلول را رد می کنند ولی فرقه الهیه و دو فرقه دیگری که با صوفیان خاکساریه در ارتباط هستند آنها مصداق نوشته های فوق هستند.
با سلام
حضرت علي _ عليه السّلام _ ميفرمايد: يهلك في اثنان: محبّ غال و مبغض قال:[1] و ما با مطالعة تاريخ اين سخن اميرالمؤمنين _ عليه السّلام _ را به عينه ميبينيم كه گذشته از دشمنان آن حضرت، عدهاي نيز بر اثر افراط و غلو در مورد حضرت علي _ عليه السّلام _ به بيراهه كشيده شده و از نيل به هدايت بازماندهاند؛ اين افراد كه در اصطلاح علماي ملل و نحل به غاليان معروف هستند، فرقههاي متعددي را تشكيل ميدهند كه معروفترين و ناميترين اين فرقهها، فرقة اهل حق ميباشد.
اهل حق به معني لفظ نام گروهي است كه به ايشان با نوعي تسامح، علي اللهي نيز ميگويند، اينان حضرت علي _ عليه السّلام _ را تجلي خداوند ميدانند[2]
و در مورد تجلي خداوند و حلول عقايدي دارند كه در كتابهاي مفصل بدان اشاره شده است؛
با اين همه آنان علي اللهي واقعي نيستند، بلكه عقايدشان آميختهاي از اعتقادات مانوي و اديان كهن ايماني و مذهب اسماعيلي و تناسخ هندي و ديگر اديان سري است.[3]
بنابر ادعاي بزرگان اهل حق، اساس مذهب اهل حق كوشش براي وصول به حق و خداوند ميباشد و در اين راه بايد نخست مرحلة شريعت يعني انجام آداب و مراسم ظاهري دين و مرحله طريقت يعني رسوم عرفاني و مرحله معرفت يعني شناخت خداوند و مرحله حقيقت يعني وصول به خداوند را بپيمايند.[4]
اختلاف موجود بين اهل حقها زيادتر از آن است كه بتوان از يك گروه واحد اهل حق سخن گفت، برخي از محققان با توجه به اسناد و مدارك منتشره، اهل حقهاي امروزي را به سه گروه تقسيم كردهاند:
با همه اين گروهبنديها همه اهل حق در پنج مورد با هم اشتراك دارند كه عبارت است از:
الف) انتقادهاي اعتقادي
مذهب اهل حق را بايد التقاطي از عقايد گوناگون مذاهب مختلف دانست كه از هر مذهبي و هر فرقهاي نكتهاي و مطلبي را اخذ كرده و با آميختن همة آنها، مذهب جديدي را به وجود آورده است:
اهل حق در مورد خداوند دچار تشبيه و تجسيم و... ميشوند و عقايد بيارزش در اين مورد دارند، آنان ميگويند: خدا قبل از آفرينش درون درّي بوده و آن درّ در قعر دريا قرار داشت.[7]
و فرشتگان نيز از خداوند صادر شدهاند. نخستين ايشان از زير بغل خداوندگار پيدا شد، دومين آنها از دهان او، سومين آنها از نفسش، چهارمين از عروقش، پنجمين از نورش...[8] و...
در حالي كه طبق آموزههاي اسلامي، خداوند منزه از جسم، مكان، زمان و... بوده و خالق همة ممكنات است و حضرت علي _ عليه السّلام _ در وصف خداوند ميفرمايد: برتر و بالاتر است از گفتار كساني كه او را بر مخلوقاتش تشبيه ميكنند يا راه انكارش را ميپويند.[9]
و در خطبهاي ديگر ميفرمايد: «... تغيير و گوناگوني در او راه ندارد و گذشت زمان هيچ گونه تبديل و دگرگوني براي او به وجود نياورد.
آمد و شد شبها و روزها او را كهنه نسازد و روشنايي و تاريكي تغييرش ندهد، او به اجزاء و جوارح و اعضا و به عوارض و ابعاض به هيچ كدام توصيف نگردد. حد و نهايتي براي او نيست و انقطاع و انتهايي ندارد.»[10]
اهل حق معاد مورد نظر دين اسلام را قبول ندارد و تناسخ مأخوذ از اديان هندي را جايگزين آن قرار داده است و معتقدند «روح هر كسي هزاربار با بدنهاي مختلف متولد ميشود؛ گاه به صورت انسان و گاه به صورت حيوان، زماني به شكل پرنده و زماني ديگر به شكل درنده و خزنده.[11]
و انسان بايد هزار مرتبه متولد شود و هر مرتبه در قالبي زندگي كند تا در هزار و يكمين مرحله بهشتي يا جهنمي شود.[12]
و نام اين نقل و انتقال را به جاي تناسخ، تكامل مينهند.
گذشته از ايرادهاي عقلي و منطقي كه در كتاب هاي كلامي و فلسفي به آنها اشاره شده، سؤال اين است كه:
اين نقل و انتقالها چرا صورت ميگيرد؟
و چرا در همان دفعه اول روح به جهنم يا بهشت نميرود، و هزار بار بايد عوض شود؟ و اگر اين مراحل براي تكامل لازم است، پس در طول اين هزار بار نقل و انتقال بايد همه به تكامل برسند كه در آن صورت همگي بهشتي خواهند بود و اگر به تكامل نرسند هزار بار نقل و انتقال بيخود خواهد بود.
ب) انتقادهاي عملي
با اين كه اهل حق خود را مسلمان و متدين به دين اسلام ميدانند، اما نه تنها در اصول دين همانند ساير مسلمانان نيستند؛ در فروع دين هم مانند ساير مسلمانان عمل نميكنند كه به چند مورد از اين موراد اشاره ميشود:
اهل حق، نماز و روزه بر شيوه اسلامي را كاملاً مردود ميدانند، سلطان سهاك در مسائل عقيدتي اكيداً اعلام داشته كه روزه سه روز و نياز به جاي نماز.
اينها پولي را كه به عنوان نياز و سرانه دادن، ميدهند كافي از نماز ميدانند و ميگويند: ما نياز ميدهيم و آن نياز غالباً يك گوسفند قرباني است كه آن را رئيس ديگ جوش كند و به اهل حق بخوراند و ميگويند اگر نياز نباشد نماز بيسود است اگر نيازدهي پس نماز بيهوده است.[13]
و بدين ترتيب با آيات قرآن كه روزه را يك ماه[14] و نماز را واجب ميداند، مخالفت ميكنند و با اين همه ادعاي مسلماني هم ميكنند.
اهل حق كعبه را قبله نميدانند و «پيديور» كه محلي در غرب شهرستان پاوه يعني جايگاه سلطان سهاك را قبله خود ميپندارند.
و مردگان را رو به اين منطقه خاك ميكنند و قربانيها را هم رو به اين منطقه قرباني ميكنند.
و البته در مقام شعر نيز قلب را قبله هر شخصي معرفي ميكنند.
اهل حق شارب (سبيل) زدن را كاملاً ممنوع ميشمارند. و اهل حق واقعي را كسي ميدانند كه شارب او دست نخورده باقي مانده باشد.
از يكي از بزرگان آنها نقل شده است كه: صاحبكار فرمود: در دوره مرتضي علي (دورهاي كه خدا در جسد حضرت علي حلول كرده بود) قرار چنين بوده هر كسي كه ما را خواست سبيل نگيرد، از نان و آب روزه نباشد، اهل حق قليان نكشد؛ آن وقت قرار چنين بود، چه بر طريقت چه بر حقيقت، ما اقرار داديم در پيش محمد مصطفي هر كساني از اين سه چيز بيرون باشد ما از او جدا باشيم، نشانه ياري (احل حق بودن) همين است.[15]
2. گروه علي اللهي: كه شامل تعداد بسياري از طائفههاي اهل حق ميشود، اينان تصور ميكنند كه حضرت علي - عليه السّلام - جسماً و ذاتاً خداست. دين خود را جدا از اسلام ميدانند؛ واجبات شرعي را قبول ندارند.
3. گروه اهل حقهاي به ظاهر مسلمان كه خود را شيعه امامي ميدانند .[5]
2. داشتن پير و دليل.
3. نياز دادن به جاي نماز.
4. روزه سه روزه گرفتن.
5. شارب داشتن.[6]
. ترك نماز و روزه
. منع از كوتاه كردن شارب (سبيل)
1. سرسپردن. 1. انحراف از توحيد 2. انكار معاد و اعتقاد به تناسخ 1 2. تغيير قبله 3معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خاكسار و اهل حق، نورالدين مدرسي، چهاردهي.
2. سرسپردگان، سيد محمد علي خواجه الدين.
3. اهل حق، احمد مالاميري كجوري.
[1] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 25، ص 270.
[2] . مرداني، محمد، سيري كوتاه در مرام اهل حق، انتشارات مؤسسه دفاع از حريم اسلام، چاپ اول، 1377، ص 39 و 47 تا 55.
[3] . مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1375، ص 78.
[4] . همان، ص 79.
[5] . مقدمه داود الهامي بر كتاب سيري كوتاه در مرام اهل حق تأليف محمد مرداني، انتشارات مؤسسة دفاع از حريم اسلام، چاپ اول، 1371، ص 10 و 11
[6] . سيري كوتاه در مرام اهل حق، ص 56.
[7] . مالاميري كجوري، احمد، اهل حق، نشر مرتضي، چاپ اول، 1376، ص 192.
[8] . فرهنگ فرق اسلامي، ص 80.
[9] . نهجالبلاغه، خطبة 49.
[10] . همان، خطبه 1860.
[11] . اهل حق، ص 15.
[12] . سيري كوتاه در مرام اهل حق، ص 64.
[13] . ر. ك: سيري كوتاه در مرام اهل حق، ص 38.
[14] . بقره/181.
[15] . اهل حق، ص 127.
( اندیشه قم )
با سلام
یه مدت که کرمانشاه برا درس خوندن زندگی می کردم، با یه اهل سنت بحثم شد سر مسئله اینکه اون می گفت شیعگی رو عبدالله بن سبا ساخته که به قول خودش غالی بوده (غلو کننده ) گذشته از این بحث که امروز اثبات شده اصلاً این یه شخص افسانه ای هست و وجود خارجی نداره. کرمانشاه خیلی جای عجیبی از لحاظ مذهبی هست، همه فرقه ای توش هست، از شیعه و سنی بگیر تا همین اهل حق و یارسان و ... حتی مذاهب کهن تر هم توش هست و همه کنار هم زندگی می کنند.
اون روز که بحثم شد با یکی از اهل سنت، گفتم خیلی می خواد یه مرد جوری زندگی کنه که یه عده بیفتن پشت سرش بگن تو خدایی! منم افتخار می کنم که امامم جوری زندگی کرد که مردم می گفتن این خدا هست.
و ادامه دادم، اما احدی از اهل اسلام راجع به امام های تو همچین حرفی نزدن!!!!!