عاقبت قیس بن اشعث و محمد بن اشعث چه شد؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عاقبت قیس بن اشعث و محمد بن اشعث چه شد؟

عاقبت قیس بن اشعث و محمد بن اشعث چه شد؟در کربلا کشته شدند یا بعدا کشته شدند؟ چگونه مردند؟

باسلام خدمت سید مهران بزرگوار:Gol::Gol:

در پاسخ به سوال جنابعالی باید اینگونه گفته شود که:

[ قیس بن اشعث کندی ]

از جمله اشراف کوفه بود که از امام حسین برای آمدن به کوفه دعوت نمود (1)اما با ابن سعد به کربلا آمدو از سران سپاه ابن سعد شد(2)ودر روز عاشورا فرماندهی قبیله کنده وربیعه را بر عهده گرفت(3)وزمانی که درصبح عاشوراحضرت نام ایشان را جزو دعوت کنندگان عنوان نمودقیس بن اشعث منکر شد(4)وی بعد از شهادت امام حسین(ع) قطیفه حضرت رادزدید(5)وبه همرا تعدادی از سران سپاه،سرهای شهدا را به نزد ابن زیاد برد(6)ایشان با شروع شدن قیام مختار مخفی شد واز عبدالله بن کامل که از نزدیکان مختار بود امان خواست اما مختار بی اعتناء به این امان پس از یافتن محل اختفاءقیس بن اشعث ،دستور داد او را به قتل برسانند و سر از تنش جدا سازند و از عبدالله بن کامل به خاطر پناه دادن به قاتل پسردخت پیامبر (ص) گله کرد.(7)

[ محمد بن اشعث]

وی فرزند اشعث بن قیس بود ونام مادرش ام فروه می باشد او را جزو یاران عمر وعثمان معرفی کرده اند.(8)وی با درخواست ابن زیاد در به دام انداختن هانی وفریب دادن برای آمدن به دار الاماره نقش ایفا کردوی همچنین با سیصد نفر برای دستگیر ی مسلم بن عقیل خانه طوعه رابه محاصره درآوردو سر انجام به توصیه عبید اللله بن زیادبه مسلم امان داد،واو را به نزدابن زیاد برد وسرانجام در به شهادت رساندن مسلم بن عقیل نقش ایفاء کرد ،امام حسین در روزعاشورا به نقش محمد بن اشعث در قتل مسلم اشاره فرمودند(9)
محمد بن اشعث از کسانی بود که برای جنگ با حضرت به کربلا آمدوبه گفته ابن اعثم زمانی که حضرت از قرابت خود با پیامبر(ص) سخن یاد کرد وی با گستاخی تمام فریاد زد ای حسین چه قرابت است تو را با محمدمصطفی؟، که در این هنگام امام حسین (ع)دست به دعا فرمود:[خدایا پسر اشعث ادعا میکند مرا با پیامبر تو هیچ قرابتی نیست همین امروز او را خوار گردان وسزای این گفتار هر چه زودتر بدو برسان].ابن اشعث در همان حال نیاز به تخلی پیدا نمود از لشکر بیرون رفت وبر دهانه سوراخی نشست ،کژدمی سیاه از سوراخ بیرون آمد واو را گزید وپسر اشعث در نجاسات خود افتاد ودر آن می غلطید تا جان داد .(10)
برخی قائلند به اینکه وی تاقیام مختار زنده بوده است(11)وسپس به دست مختار کشته شد.(12)
این احتمال نیز وجوددارد که او در کربلا توسط کژدم زخمی ورسوا شده باشد ودر قیام مختار به درک واصل شده باشد.که این با نفرین حضرت نیز سازگاری دارد.

منایع::Sham:

1.الفتوح،ابن اعثم ،ترجمه محمد بن احمد مستوفی ،ص841.
2.الکامل فی التاریخ،ابن اثیر،بیروت،نشر دار صادر،ج4،ص60.
3.وقعه الطف،لوط بن یحیی ،ازدی،(ابی مخنف)،تحقیق محمد هادی یوسفی،قم،انتشارات جامعه مدرسین،1367ش.ص204
4.همان،ص208.
5.همان،ص255.
6.ارشاد،شیخ مفید،قم موسسه آل البیت ،1413ق،ج2،ص113.
7.الاخبار الطوال،دینوری،قم،منشورات الرضی ،ص301و302.
8.الفتوح،ص46.
9.ارشاد،ج2،ص98.
10.الفتوح،ص899و900.
11.الاخبار الطوال،ص298.
12.ذوب النضارفی شرح الثار،ابن نما،قم،موسسه النشر الاسلامی،1416ق،ص149.

از فرماندهان و سرسپردگان بنی امیه و سپاه عمر بن سعد.
پدرش «اشعث بن قیسکندی» و برادرش «محمد بن اشعث» که هر کدام جداگانه پرونده سیاهی در دشمنی با «آلالله» داشتند. جعده نیز خواهر او بود که قاتل و همسر امام حسن مجتبی امام دومشیعیان است. نام قیس در واقعه قیام امام حسین علیه السلام در چند مقطع تاریخ مطرحاست. سال 60 هـ.ق، او به همراه عده ای دیگر به امام حسین علیه السلام نامه نوشت وآنحضرت را به کوفه دعوت و آمادگی خود را برای یاری آنحضرت اعلام کرد. ولی بعد بهلشگر شام پیوست و این مکاتبه و دعوت را انکار نمود و روزی که امام حسین علیه السلامفریاد زد که: «ای شیث بن ربعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و...» مگر شمانبودید که به من نامه نوشتید که میوه ها رسید و باغ ها سبز شده و بر لشگری آمادهیاری تو، وارد شو!! قیس بن اشعث گفت: ما نمی دانیم که تو چه می گویی! به حکمپسرعمویت «عبیدالله بن زیاد» سر فروآور، که از جانب آنها نیکی می بینی یا چیزی راکه دوست داشته باشی.
«امام علیه السلام فرمود: نه به خدا قسم چون ذلیلان دست دردست شما نمی نهم و مانند بندگان نگریزم» وی در شب دهم محرم سال 61 هـ.ق، (شبعاشورا)، آنگاه که امام علیه السلام و یارانش یک شب را از سپاه عمربن سعد مهلتخواستند تا به راز و نیاز با خدا بپردازند، و عمربن سعد در این امر تردید داشت، بهاو گفت: درخواست آنها را اجابت کن به جان خودم سوگند که آنها صبح فردا با تو خواهندجنگید.
روز عاشورا (دهم محرم سال 61 هـ.ق) به عنوان فرمانده قبیله «کنده وربیعه» در سپاه عمربن سعد بود و با حسین بن علی علیه السلام و یارانش جنگ سختی کرد.
پس از شهادت حسین علیه السلام که کوفیان به غارت اموال و خیمه های آنحضرتپرداختند، این مرد خبیث، قطیفه خز (رولباسی) امام را برداشت و سرقت کرد. از همینجهت به او «قیس القطیفه»(1) می گفتند.
بعد از عاشورا و شهادت حسین علیه السلام ویارانش، عمربن سعد دستور داد تا سرهای اصحاب و یاران آنحضرت توسط شمربن ذی الجوشن وعمروبن حجاج و او «قیس» به کوفه فرستاده شد. روایتی است بر اینکه قبایل مختلف، آنسرها را بین خود تقسیم کردند تا به این وسیله (ج2/ ارشاد مفید) نزد عبیدالله بنزیاد و یزیدبن معاویه، تقرب جویند و از این رو، قبیله کنده که رئیس آنها «قیس» بود 13 سر را برداشتند.

عاقبت کارش
به روایت خوارزمی و دیگران، وی به مرض «جذام» مبتلا شد و آنقدر بر خانواده اش ناهمواربود که آنها از او دوری کرده، و از خانه بیرونش انداختند و در مزبله (جائی که مدفوعانسان و حیوانات را می ریزند) افکندند و در حالی که زنده بود سگ ها گوشتش را میخوردند. در برخی اقوال آمده که: او که در دوران قیام مختار ثقفی متواری بود،مأموران مختار دستگیرش کرده و به قتل رساندند.( 2)
1.لهوف ص 178
2.عبرات المصطفینج2.ص129
موضوع قفل شده است