سر امام حسین را چه کسی برید؟ شمر؟سنان ؟یا خولی ؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سر امام حسین را چه کسی برید؟ شمر؟سنان ؟یا خولی ؟

سر امام حسین را چه کسی برید؟ شمر؟سنان ؟یا خولی ؟ لطفا با سند بحث کنید .

در بین مورخان در مورد این که سرامام(ع)را چه کسی بریده،اختلاف وجود دارد. این نظرها عبارت است از:

1- مردی گمنام از قبیله مذحج قاتل امام است. البته گفته شده روایت این نظر، ضعیف است. این نظر را ابن حجر گفته است.
2- قاتل امام(ع)حصین بن نمیر است. او به امام تیری زد، فرودآمد، سرش را برید و به کمر اسبش بست تا مقرب ابن زیاد گردد.
3- مهاجربن اوس قاتل امام است.
4- مقریزی می گوید: عمربن سعد امام را به قتل رساند.
5- خولی بن یزید قاتل امام است.
6- برادر خولی، شبل بن یزید، سرامام را جدا کرد. مورخان گفته اند: خولی بن یزید خواست سرامام را جدا کند; ولی ترسید.
اما برادرش شبل بن یزید سر امام را جدا کرد و به خولی داد.
7- سنان بن انس سر امام را جدا کرد.
صدوق در امالی می گوید: سنان از اسب پایین آمد، محاسن حضرت راگرفت، با شمشیر به گلویش می زد و می گفت: به خدا قسم، من سرت راجدا می کنم و می دانم که تو زاده رسول خدایی و از نظر پدر و مادربهترین مردمی.
در مقتل ابی مخنف هم دارد که سرامام(ع)را سنان برید و به خولی داد. بعد کنار چادر عمربن سعد ایستاد و باصدای بلند فریاد زد:
رکابم را پراز طلا و نقره کن که من حسین را کشتم.
طبری می گوید: هنگام شهادت امام حسین(ع)هرکه نزدیک امام(ع)می آمد، سنان دورش می کرد، برای آنکه مبادا کسی دیگر سرآن جناب را ببرد. سرانجام سرامام را جدا کرد و به خولی سپرد.
8- اکثرمورخان و ارباب مقاتل نظرشان این است که قاتل و قاطع سرامام(ع)شمر ملعون است. گروهی معتقدند سنان در کشتن امام(ع)به شمر کمک کرده است. جمعی هم سنان و خولی را در کشتن امام یاورشمردانسته اند.
پس شمر بر سر خولى فرياد زد كه خدا بازويت را از هم جدا كند ، چرا مى لرزى ، خولى پاسخى نگفت. شايد او علاوه بر مشاهده آن صلابت ، از اين همه بى شرمى خويش كه براى بريدن گلويى گام پيش گذاشته بود كه حبيب خدا بر آن بوسه مى زد ، دچار ترديد و لرزش شده بود. شمر كه نمى خواست اين ترديدها اوج گيرد ، بى درنگ از اسب به زير آمد و سر امام را بريد و به خولى سپرد تا نزد عمر بن سعد برد. 1

1- تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 453 - 454؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ص 79؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 189؛ الارشاد ، ص 242. مسعودى و برخى ديگر نوشته اند: قاتل امام حسين (ع) سنان بن انس ، مردى از قبيله مذحج بود كه سر امام را بريد و آن را پيش ابن زياد برد و گفت : (( ركاب مرا پر از طلا و نقره كن كه من پادشاه پرده دار را كشته ام كسى را كشته ام كه پدر و مادرش از همه كس بهتر و نسبش والاتر است )) (مروج الذهب ، ج 2 ، ص 65؛ الطبقات الكبرى ، ص 474؛تاريخ مدينه دمشق ، ج 14 ، ص 252؛ الفصول المهمه ، ص 197؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 462).

یا الله! لعنت الله علی القوم الظالمین

با سلام واحترام به جناب رضا:Gol:
درسته تمام فرمایشات جناب رضا که طبق سند و تاریخ است
ولی تا حالا شده بگیم خولی خون یا سنان خون تو تعزیه ها از قدیم میگن شمر خون ولی توی لهوف هم توی مختارنامه به اینکه سنان است اشاره شده...

بنده برام مهم نیست خدا لعنت کند همشون رو و باید ببینیم که عاشورا چی میخواست بگه سر بریده ی آقا امام حسین(ع) قرآن ناطق چی میخواست بگه روی نیزه ها،بی بصیرتی خواص و مردم چی میخواست بگه،آقا صاحب الزمان آمد ما جز این گروه نباشیم انشاالله که منتظر امامشون بودن ولی شمشیر کشیدن روش،یک عده هستن دائم سوال میکنند ولی جوابی نداریم که یعنی چندین سال باور غلط الغا کردند!

ashr;179756 نوشت:
با سلام واحترام به جناب رضا:gol:
درسته تمام فرمایشات جناب رضا که طبق سند و تاریخ است
توی مختارنامه به اینکه سنان است اشاره شده...

با سلام
با اینکه سریال مختارنامه بسیار دل پذیر بود اما نباید فراموش کرد که قسمتهایی از ان با آنچه در تاریخ شیعه آمده مغایرت داشت!
قبلا در سایت بنده مواردی را ذکر کرده ام

یا حق

احسنت والله
واقعا که خوشم اومد یه جا شد که یک نفر از این فیلم که با تاریخ مغایرت داشت دفاع نکند..
احسنت:Kaf:
بازم ممنون:Gol:

سلام
درسته که در برخی از قسمتهای سریال مختارنامه بر حسب مصلحت حذف یا تغییراتی وجود داشته ولی در برنامه هنگام درنگ که با حضور برخی از تاریخ نگاران برگزار گردید بر این مطلب اتفاق نظر داشتند که سر مبارک توسط سنان بریده شده است.

سلام علیکم
امیوارم برخی عزیزان بخشهایی از زیارت ناحیه مقدسه که از سوی ولی امر ما امام عصر مولانا حجت ابن الحسن روحی فداه به ما رسیده و در مورد نحوه شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه الصلوه و السلام به نحو بسیار دلخراش و محزونی ارائه گردیده , را شنیده و یا خوانده باشند . خواهش می کنم با صبر و تامل برخی عبارات این زیارت بلند را با چشمانی اشکبار و دلی محزون بخوانید و برای این حقیر نیز دعا کنید. در پایان این عبارات نظر بسیاری از مورخین صاحب نام رد خواهد شد زیرا این دیگر گزارش مصور امام معصوم عجل الله تعالی فرجه می باشد:
زيارت امام حسين(ع) صادره از ناحيه مقدس امام زمان (عج)معروف به زيارت ناحيه مقدسه
أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَليقَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَيْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِيَرَتِهِ . . . .
.
.
.
.
فَأَحْدَقُوا بِك َ مِنْ كُلّ ِالْجِهاتِ ، وَ أَثْخَنُوك َ بِالْجِراحِ ، وَ حالُوا بَيْنَك َ وَ بَيْنَ الرَّواحِ ، وَ لَمْ يَبْقَ لَك َ ناصِرٌ ، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِك َ وَ أَوْلادِك َ ، حَتّى نَكَسُوكَ عَنْ جَوادِك َ، فَهَوَيْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَريحاً ، تَطَؤُك َ الْخُيُولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوكَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبينُك َ ، وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُك َ وَ يَمينُك َ ، تُديرُ طَرْفاً خَفِيّاً إِلى رَحْلِك َ وَ بَيْتِك َ ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِك َ عَنْ وُلْدِك َ وَ أَهاليك َ ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُك َ شارِداً ، إِلى خِيامِك َ قاصِداً ، مُحَمْحِماً باكِياً ، فَلَمّا رَأَيْنَ النِّـسآءُ جَوادَك َ مَخْزِيّاً
پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تورا به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند، و راه خلاص ورفتن برتو بستند، تاآنكه هيچ ياورى برايت نماند، ولى توحسابگر(عمل خويش براى خدا)و صبوربودى، اززنان وفرزندانت دفاع وحمايت مينمودى، تاآنكه تورااز اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند، پس بابدن مجروح برزمين سقوط كردى، درحاليكه اسبها تورابا سُم هاى خويش كوبيدند،وسركشان باشمشيرهاى تيزِشان برفرازت شدند، پيشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حركت بود ، پس گوشـه نظرى به جانب خِيام و حَرَمَت گرداندى، در حاليكه از زنان و فرزندانت(روگردانده)به خويش مشـغول بودى ، اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت ، شيـهه كشان و گريـان، بجانبِ خيمه ها رو نمود ، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تيز پاى تو را خوار و زبون بديدند،

وَ نَظَرْنَ سَرْجَك َ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَويلِ داعِيات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِك َ مُبادِرات، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِك َ ، قابِضٌ عَلى شَيْبَتِك َ بِيَدِهِ ، ذابِـحٌ لَك َ بِمُهَنَّدِهِ ، قَدْ سَكَنَتْ حَوآسُّك َ، وَ خَفِيَتْ أَنْفاسُك َ ، وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُك َ ، وَ سُبِىَ أَهْلُك َ كَالْعَبيدِ ، وَ صُفِّدُوا فِى الْحَديدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِيّاتِ ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، يُساقُونَ فِى الْبَراري وَالْفَلَواتِ ، أَيْديهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَْعْناقِ ، يُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ ، فَالْوَيْلُ لِلْعُصاةِ الْفُسّاقِ ، لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِك َ الاِْسْلامَ ، وَ عَطَّلُوا الصَّلوةَ وَ الصِّيامَ ، وَ نَقَضُوا السُّنَنَ وَ الاَْحْكامَ، وَ هَدَمُوا قَواعِدَ الاْيمانِ، وَ حَرَّفُوا اياتِ الْقُرْءانِ ، وَ هَمْلَجُوا فِى الْبَغْىِ وَالْعُدْوانِ ، لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِوَ الِهِ مَوْتُوراً ، وَ عادَ كِتابُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَهْجُوراً ، وَ غُودِرَ الْحَقُّ إِذْ قُهِرْتَ مَقْهُوراً ، وَ فُقِدَ بِفَقْدِكَ التَّكْبيرُ وَالتَّهْليلُ ، وَالتَّحْريمُ وَالتَّحْليلُ ، وَالتَّنْزيلُ وَالتَّأْويلُ ، وَ ظَهَرَ بَعْدَكَ التَّغْييرُ وَالتَّبْديلُ ، وَ الاِْلْحادُ وَالتَّعْطيلُ ، وَ الاَْهْوآءُ وَ الاَْضاليلُ ، وَ الْفِتَنُ وَ الاَْباطيلُ، فَقامَ ناعيك َ عِنْدَ قَبْرِ جَدِّك َ الرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ ، فَنَعاك َ إِلَيْهِ بِالدَّمْعِ الْهَطُولِ ، قآئِلا يا رَسُولَ اللهِ قُتِلَ سِبْطُك َ وَ فَتاك َ ، وَ اسْتُبيحَ أَهْلُك َ وَ حِماك َ ، وَ سُبِيَتْ بَعْدَك َ ذَراريك َ ، وَ وَقَعَ الْمَحْذُورُ بِعِتْرَتِك َ وَ ذَويك َ ، فَانْزَعَجَ الرَّسُولُ ، وَ بَكى قَلْبُهُ الْمَهُولُ ، وَ عَزّاهُ بِك َ الْمَلآئِكَةُ وَ الاَْنْبِيآءُ، وَ فُجِعَتْ بِك َ اُمُّك َ الزَّهْرآءُ، وَ اخْتَلَفَتْ جُنُودُ الْمَلآئِكَةِ الْمُقَرَّبينَ، تُعَزّي أَباك َ أَميرَالْـمُـؤْمِنينَ ، وَ اُقيمَتْ لَك َ الْمَـاتِمُ في أَعْلا عِلِّيّينَ ،
و زينِ تورابراو واژگونه يافتند، ازپسِ پرده ها(ىِ خيمه) خارج شدند،درحاليكه گيسوان برگونه هاپراكنده نمودند، بر صورت ها طپانچه مى زدندو نقاب ازچهره هاافكنده بودند، وبصداى بلندشيون ميزدند،وازاوجِ عزّت به حضيض ذلّت درافتاده بودند،وبه سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند، درهمان حال شِمرِ(ملعون) برسينه مباركت نشسته،وشمشيرخويش رابرگلـويت سيراب مينمود، بادستى مَحاسنِ شريفت را درمُشت ميفِشرد،(وبادست ديگر)باتيغِ آخته اش سراز بدنت جدامى كرد، تمامِ اعضاوحواسّت ازحركت ايستاد، نَفَسهاىِ مباركت درسينه پنهان شد ،وسرِمقدّست برنيزه بالارفت، اهل وعيالت چون بردِگان به اسيرى رفتند، ودرغُل وزنجيرآهنين برفرازجهازِشتران دربندشدند، گرماى (آفتابِ) نيمروز چهره هاشان مى سوزاند ، درصحراها وبيابانها كشيده ميشدند، دستانشان به گَردَنهازنجيرشده،درميان بازارها گردانده ميشدند،اىواى براين سركشان گناهكار!،چه اينكه باكُشتنِ تواسلام را كُشتند، ونمازوروزه(خدا)رابدون ياوررهانمودند،وسُنّتهاواحكام(دين) راازبين برده شكستند، و پايه هاىِ ايمان را منهدم نمودند، و آياتِ قرآن را تحريف كرده، در (وادىِ)جنايت وعداوت پيش تاختند، براستى رسولِ خدا «كه درودخدابراو وآل اوباد» (با شهادتِ تو) تنهاماند!(يامظلومواقع شد)، وكتاب خداوندِعزّوجلّ مَتروك گرديد، وآنگاه كه تومقهورومغلوب گشتى، حقّ وحقيقت موردِخيانت واقع شد، وبه فقدانِ توتكبيرِخداوكلمه توحيد، حراموحلالِ دين، وتنزيل وتأويلِ قرآن جملگى ازبين رفت، و پس ازتو تغييروتبديلِ (احكام)، كفرو اِلحاد وبى سرپرستىِ دين، هوىوهوس هاوگمراهيها، فتنه هاوباطلهاجملگى (برصفحه روزگار) ظاهرشد، پس پيكِ مرگ نزدِ قبرِجدّت رسول خدا «كه رحمتِ بى پايانِ خداوندى براووآلِ اوباد» ايستاد، وبااشكِ ريزان خبرِمرگِ تورابهوى داد، واينگونه گفت كه: اى رسولِ خدا! دخترزاده جوانمردت شهيد شد، خاندان وحَريمَت مُباح گرديد، پس ازتو فرزندانت به اسيرى رفتند، و وقايع ناگوارى به عترت وخانواده اتواردشد، پس(از شنيدنِ اين خبر) رسول خدا مضطرب وپريشان گرديد، و قلبِ هراسناكَش بگريست، وفرشتگان وانبياء (بخاطـر مصيبتِ تو) او راتسلـيت وتعـزيت گفـتند، و مادرت زهـراء (ازانـدوهِ مصيبـتِ تو) دردنـاك شد ، و دستـه هاىِ ملائكه مقـرّبين در آمد و شد بودند، پـدرت اميرمؤمنـان راتعزيت ميگفتند، مجالسِ ماتم وسوگوارى براىِ تو در اعلاعليّين برپا شد،
.
.
.
.
بنابراین قاتل حضرت مولانا حسین علیه الصلوه و السلام ملعونی جز شمر ابن ذی الجوشن علیه اللعنه نبوده است .

موضوع قفل شده است