مختار ثقفی روز عاشورا کجا بود؟
تبهای اولیه
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]با سلام
بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـری، پـس از آن کـه مـسـلم بـن عـقیل وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامی داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانی کرد.(1)
بلاذری مینویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود.(2) اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به کوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـی بـن عـروه، کـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در کوفه بـود، نقل مکان کند.
مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه برای جمع آوری افراد و گرفتن بیعت برای مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونی اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.
ابن زیـاد دسـتور داد که دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) و حامیان مختار با او بیعت کنند، وگرنه دستگیـر و اعدام میشوند.
ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیری مسلم و هانی، مختار در کوفه نبود و او برای جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتی خبر ناگوار دستگیری مسلم را شـنـیـد، بـا جمعی از افراد و یارانش به کوفه آمد.
هنگام ورود به شهر، با نیروهای مسلح ابن زیاد بـرخـورد کـرد و در پـی یـک گـفت و گوی لفظی شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیری پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد.(3)
ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانی، به شدت در جست و جوی مختار بـود و برای دستگیری او جایزهای معیّن کرد.(4)
[/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]یکی از دوستان مختار بـه نـام هانی بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجرای مخفی شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر میباشد.
مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت.
وقـتـی چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: "تو همانی که به یاری پسر عقیل شتافتی؟ "مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم."(5)
ابن زیاد که عصبانی بود، عصای خود را محکم به صورت مختار کوبید، به طوری که از نـاحیه یک چشم صدمه دید.
عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وی پناهنده شده است. ابن زیاد کمی آرام گرفت و گفت: "اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را میزدم." و دستور داد مختار را به زندان افکندند.
همچنان در زندان بود تا امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید.(6)
با توجه به این مطالب مشخص می شود که اوضاع کوفه در هنگام قیام امام حسین(ع)،بگونه ای بود که مختار نتوانست در قیام امام حسین(ع) شرکت کند.
پی نوشتها:
1 - الارشاد، ص 205؛ تاریخ طبری، ج 5، ص 355
2- انساب الاشراف، ج 6، ص 376.
3- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 169.
4- تـاریـخ طـبـری، ج 5، ص 381؛ کـامـل ابـن اثـیـر، ج 4، ص 36.
5- مقتل الحسین(ع) ، ابی مخنف، ص 268-270.
6- انـسـاب الاشـراف، ج 6، ص 376- 377؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 116؛ مقتل ابی مخنف، ص 271؛ البدایة والنهایة، ج 8، ص 249.
[/]
آزادي مختار از زندان
[=Century Gothic]مختار، زائدة بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش، عبدالله فرزند عمر بن خطّاب، به مدينه فرستاد و به او گفت: كه ماجرا را به عبدالله بگويد و او از يزيد برايش تقاضاي عفو كند.
عبدالله، شوهر صفيه - خواهر مختار - بود.
يزيـد و ديگر امويها برايش احترام قائل بودند. او نامهاي براي يزيد فرستاد و براي مختار، كه دامادش بود، تقاضاي بخشش كرد.
يزيد هم بلافاصله، نامهاي به ابن زياد نوشت كه به محض رسيدن اين نامه، مختار را از حبس آزاد كند.
مختار، كه در يك قدمي مرگ بود، با نامه يزيد نجات يافت و ابن زياد او را خواست و به او گـوشـزد كـرد: اگر نامه اميرالمؤمنين(يزيد)!! نبود، تو را ميكشتم. حالا برو و در كوفه نمان. مختار به ابن زياد گفت: بسيار خوب، من براي انجام عمره به مكه ميروم و با اين بهانه به نزد ابن زبير آمد.
مختار به ناچار به حجاز رفت؛ زيرا آنجا از سلطه بني اميه آزاد بود و به عبدالله بن زبير، كه خود را حاكم و خليفه ميپنداشت، رفت.
ابن غرق ميگويد: در بين راه عراق به طرف حجاز، مختار را ديدم كه يك چشمش ناقص شده بـود. عـلت را از او پـرسـيدم. گفت: "چيزي نيست، اين زنازاده (ابن زياد) با عصايش چشم مرا مـعـيـوب نمود."
و تاكيد كرد(خداوند مرا بكشد، اگر او را نكشم.)
مختار همچنين به ابن غرق گفت: "هرگاه شنيدي كه من قيام كردهام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهي شهيد مظلوم و مقتـول سرزمين كربلا و فرزند پيامبر خدا - حسين بن علي(عليهماالسلام) - قيام كرده است.
به خدا قسم، همه قاتلان حسين را از دم شمشير خواهم گذراند."(19)
بازگشت مختار به كوفه
همزمان با دعوت مختار و تهيه مقدمات قيام، عبدالله بن زبير، سياستمدار كاركشتهاي به نام عبدالله بن مطيع، را كه سابقه دوستي با مختار داشت، به استانداري كوفه منصوب نمود. تـاريـخ ورود اسـتـانـدار جديد بـه كـوفـه، پنج شنبه بيست و پنجم رمضان سال 65 ه .ق بود.
مختار پـس از بريدن از ابـن زبـيـر و تماسهايي كه با اهل بيت پيامبر(عليهمالسلام) گرفت، مكه را به قصد عراق براي هدفي بزرگ ترك كرد؛ و به كوفه رفت.(20)
[=Century Gothic]بلاذري نوشته است: مختار با قافلهاش وارد كوفه شد و پيش از ورود به شهر، كنار رودخانه حيره رفت و غسل كرد، موهاي خود را روغن زد و خود را معطر كرد، لباسي مناسب پوشيد و عـمامهاي بر سر نهاد، شمشير را حمايل كرد و سوار بر اسب وارد شهر شد. در ابتداي ورود، بـه مـسـجـد سـكـون - مـركـز تجمع مردم در محله كنده - رسيد. مردم از او استقبال گرمي كردند. مختار مرتب به مردم بشارت فتح و پيروزي ميداد.(21)
[=Century Gothic]مختار با رهبران شيعيان و ياران اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) و كساني كه در حادثه عاشورا دخالت نداشتند - كه آنان را (حسينيّون) ميگفتند - ملاقات نمود و آنان را به بيعت و قيام دعوت كرد.(22)
[=Century Gothic]مردم كوفه همگي به صورت نيمه مخفيانه با مختار بيعت كردند. اساس اين بيعت و هدف از آن قيام، خونخواهي شهداي كربلا بود.(23) خبر ورود مختار به كوفه و گرايش عمومي مردم به او بـه گوش ابن مطيع رسيد و قاتلان امام حسين(عليه السلام) همچون شمر بن ذي الجوشن و شبث بن ربعي و زيد بن حارث، كه از معاونان استاندار ابن زبير بودند، خطر مختار را به او گوشزد نمودند و پيشنهاد دستگيري و حتي قتل مختار را به او دادند.
[=Century Gothic]سرانجام عمال ابن زبير، مختار را دستگير كردند و به زندان انداختند.(24) مختار بـراي دومـيـن بـار بـه زندان افتاد. گوينـد زنداني شدن مختار همزمان با قيام توّابين بود.(25)
[=Century Gothic]مجددا مختار از زندان براي شوهر خواهر خود، عبدالله بن عمر نامهاي نوشت و همانند گذشته، از زندان آزاد شد، اما با قيد ضمانت.
[=Century Gothic]مختار پس از چند ماه زنداني شدن توسط عمال ابن زبير، خلاصي يافت، و با يك حركت حساب شـده مشغول برنامهريزي براي قيام شد و جمعي از سران شيعه و بقاياي توابين از طرف او مامور شدند تا از مردم بيعت بگيرند.
19- كامل ابن اثير، ج 4، ص 169-170.
20- بحارالانوار، ج 45، ص 356.
21- انساب الاشراف، ج 6، ص 379.
22- مـروج الذهـب، ج 3، ص 74؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 172؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 579.
23- تاريخ طبري، ج 5، ص 580؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 172.
24- تـاريـخ طـبـري، ج 5، ص 581 و ج 5، ص 58؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 173.
25- كامل ابن اثير، ج 4، ص 173.
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به پخش سریال مختار نامه سوالاتی در این رابطه شده بود که با توضیحات شما بحمدالله جواب مقتضی دادم
خداوند به شما خیر دنیا و اخرت عنایت فرماید
با تشکر
[=Century Gothic]فلسفه قيام مختار [=Century Gothic]
هـدف مـهـم و اصـلى مـخـتـار از قيامش غير از خونخواهى امام حسين(عليه السلام) و شهداى كربلا و دفاع از اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) نبود.
براى اثبات اين مطلب و درك فلسفه قيام مختار، به طور خلاصه، ادلّه ذيل بيان مىشود::Sham:
[=Century Gothic]1- مختار در ملاقات با سران شيعه در كوفه، هدف دعوت و قيام خود را چنين بيان مىكرد:
[=Century Gothic]همانا (محمد حنفيّه) فرزند على، وصى و جانشين پيامبر، مرا به عنوان امين و وزير و فرمانده بـه سـوى شما فرستاده و به من دستـور داده است تا كـسـانى كه ريختـن خون حسين را حـلال دانـسـتـنـد بـه قتل برسانم و به خـونخـواهـى اهـل بيتش و دفاع از ضعفا قيام كنم. پس شما نخستين گروهى باشيد كه به نداى من پاسخ مثبت مىدهيد.(26)
[=Century Gothic]2- در مـوضـعـى ديـگـر چـنـيـن گـفـت: "مـن بـراى اقـامـه شـعـار اهـل بـيـت و زنـده كـردن مـرام آنـان و گـرفـتـن انـتـقـام خـون شـهـيـدان بـه سـوى شـمـا آمـدهام."(27)
[=Century Gothic]3- هـنـگـامـى كـه در زنـدان بـود، مـىگـفـت: "بـه خـدا سـوگـند، هر ستمگرى را خواهم كشت و دلهاى مؤمنان را شاد خواهم كرد و انتقام خون(فرزندان)پيامبر(صلي الله عليه و آله) را خواهم گرفت و مرگ و زوال دنيا هم نمىتواند مانع من شود."(28)
[=Century Gothic]4- وى نـامـهاى مـحـرمـانـه از زنـدان بـراى تـوّابـيـن فـرسـتـاد و ضـمـن تـجـليـل از حـركـت انقلابى آنان، بشارت داد كه "من به زودى به اذن خدا، از زندان آزاد خواهم شد و دشمنان شما را از دم تيغ خواهم گذراند و نابودشان خواهم كرد."(29)
[=Century Gothic]5- در ملاقات نمايندگان شيعيان عراق با محمد حنفيّه و امام سجاد(عليه السلام) در حجاز، آنان اظهار داشتند كه مختار ما را به خونخواهى شما دعوت كرده است. امام و محمد حنفيّه در پاسخ آنان، اظهار داشتند كه ما خواهان اين كاريم و بر مردم واجب است او را يارى دهند.(30)
[=Century Gothic]6- در بـازگـشت سران شيعه از مدينه به كوفه، مختار در جمع آنان اعلام داشت: "مرا در جنگ با قاتلان اهل بيت و خونخواهى حسين(عليه السلام) يارى دهيد."(31)
[=Century Gothic]7- مـخـتار به ابن غرق گفت: "به مردم بگو: هدف مختار و گروهى از مسلمانان، كه قيام كردهانـد، خـونخواهى شهيد مظلوم و كشته شده كربلا، حسين سرور مسلمين و فرزند دختر پيامبر سيّد مرسلين مىباشد.(32)
[=Century Gothic]8- در ديـدار مـحـرمـانه سران شيعه با ابراهيم اشتر و دعوت از او براى يارى مختار، يزيد بن انس اظهار داشت: "ما تو را به كتاب خدا و سنّت پيامبر(صلي الله عليه و آله) و خونخواهى اهل بيت او و دفاع از ضعفا و مظلومان دعوت مىكنيم."(33)
[=Century Gothic]9- در نـامـه ابـن حـنـفـيـّه بـه ابراهيم اشتر آمده است: مختار، امين و وزير و منتخب من است و به او دسـتـور دادهام با دشمنانم وارد نبرد شود و به خونخواهى ما برخيزد، خود و طايفه و پيروانت او را يارى كنيد.(34)
[=Century Gothic]10- مختار در مراسم بيعت مردم كوفه با او گفت: "بيعت مىكنيد با من بر اساس كتاب خدا و سنّت پيامبرش و خونخواهى اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله)." (35)
[=Century Gothic]11- شعار قيام مختار "يا لثارات الحسين" بود.(36)
26- تاریخ طبرى، ج 5، ص 580؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 172.
27- البدایة و النهایة، ابن كثیر، ج 8، ص 270.
28- كامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.
29- تاریخ طبرى، ج 6، ص 7؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 211.
30- بحارالانوار، ج 45، ص 365.
31- تاریخ طبرى، ج 6، ص 15؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 215.
32- همان، ج 4، ص 170.
33- تاریخ طبرى، ج 6، ص 15؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 215.
34- انساب الاشراف، ج 6، ص 386؛ تاریخ طبرى، ج 6، ص 16؛ بحارالانوار، ج 45، ص 364- 365.
35- تاریخ طبرى، ج 6، ص 32؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 226.
36- تاریخ طبرى، ج 6، ص 20؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 218-210.
[=Century Gothic]تصمیم سران کوفه
[=Century Gothic]عـبدالرحمن بن شریح مىگوید: جمعى از سران شیعه در خانه سعد بن ابى سعر حنفى، که از چهرههاى برجسته شیعه بود، جلسهاى تشکیل دادند.
عبدالرحمن، که از بزرگان کوفه بود، در آن جلسه چنین گفت: “مختار مىخواهد قیام کند. و ما را بـه همکارى و یارى خویش دعوت نموده و ما هم بیعت او را پذیرفتهایم، ولى نمىدانیم که واقعا او از طرف ابن حنفیّه ماموریت دارد یا خودش این چنین تصمیم گرفته است.” او پیشنهاد داد جـمـعـى از سـران شـیـعـه به حجاز بروند و با اهل بیت پیامبر و بازماندگان امام حسین(علیه السلام) به ویـژه مـحـمـد حـنـفـیـّه، دیـدار کـنند تا قضیّه روشن شود. آن جمع پیشنهاد را پذیرفتند و به حجاز رفتند و به ملاقات محمد حنفیّه رفتند.
مـحـمد عـلت آمـدن آنـان را جویا شد.
عبدالرحمن گفت:
مـخـتـار ثقفى به کوفه آمده و مدّعى است که از طرف شما ماموریت دارد و ما را به کتاب خدا و سـنـّت پـیـامبر و خونخواهى اهل بیت پیامبر و دفاع از مظلومان دعوت کرده است.
مىخواستیم نظر شما را بدانیم. اگر چنین باشد، با همه وجود، از او حمایت خواهیم کرد و اگر چنین نباشد، او را ترک خواهیم نمود.
محمد، فرزند امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از حمد و ثناى الهى گفت:
گفتید کسى شما را براى خونخواهى ما دعوت کرده است. به خدا سوگند، دوست دارم خـدا بـه وسیله هر یک از بندگان خود که بخواهد انتقام خون ما را از دشمنانمان بگیرد. این نظر من است. (۳۷)
عـلاّمـه مـجـلسى(ره) به نقل از فقیه بزرگوار علامه ابن نما مىنویسد: محمد حنفیّه به سران شـیـعـه گـفـت: “درباره خونخواهى ما، برخیزید همه به نزد امام من و امام شما، على بن الحـسـین (علیهماالسلام) برویم. آنان همراه محمد حنفیّه خدمت امام سجاد(علیه السلام) شرفیاب شدند و محمد ماجرا را بیان کرد.
امام در پاسخ آنان فرمود:
عـمـوجـان، اگـر کسی به حمایت ما اهل بیت برخیزد، بر مردم واجب است او را یارى دهند. من تو را در این امر(قیام به خونخواهى) نماینده خود قرار دادم؛ هر طور که صلاح دیدى، اقدام کن .
پـاسـخ صـریـح و قـاطـع امـام، تـکـلیـف را روشن کرد و سران شیعه شاد شدند و با خود گفتند: امام و محمد حنفیّه به ما اجازه قیام دادند.(۳۸) آنان به کوفه بازگشتند و به مـخـتـار بـشـارت دادنـد و او را از مـاجـرا آگـاه سـاخـتـند و مختار با شادى گفت: ” الله اکبر، مرا ابـواسـحـاق گـویـنـد. بـرخـیـزیـد و دسـت بـه کـار شـویـد و شـیـعـیـان را آمـاده قـیـام کنید.”(۳۹)
[=Century Gothic]شـعار یاران مختار، شهر کوفه را گرفت: “یا منصورُ اَمِت؛ اى پیروز، بمیران” و با شعار “یا لثارات الحسین” چهره کوفه منقلب گردید.(۴۰)شعار “یا منصـور امت” شعار یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر بود.(۴۱) و در قیام زید بن على بن الحسین(علیهماالسلام) نیز همین شعار داده شد.(۴۲)
شهر کوفه چهره یک شهر جنگى به خود گرفت و این بار در تب خونخواهى امام حسین(علیه السلام) مىسوخت و فریاد “یا لثارات الحسین” در شهر جوش و خروش افکند.
بـیـشتـر سـاکـنان عراق را ایرانیان تشکیل مىدادند و جمعیّتى عظیم بودند که به آنان “جند الحمراء” یا “لشکر سرخ” مىگفتند؛ زیرا نسبت به اعراب سیه چهره، گونههایى سرخ و سـفـیـد داشـتـنـد و یـا لبـاس سـرخ مـىپـوشـیـدند. [=Century Gothic]عمده لشکر مختار را نیز ایرانیان یا “جند الحـمـراء” تـشـکـیـل مـىدادنـد. (۴۳) ایـنـان بـه دلیـل عـدالت گـسترى حکومت حضرت على(علیه السلام) از طرفداران سرسخت خاندان پیامبر و فرزندان حضرت على(علیه السلام) به شمار مىآمدند.[=Century Gothic]
نـیـروهایى که با مختار بیعت کرده بودند، فوج فوج وارد کوفه مىشدند: ابوعثمان شهدى، از سـران قـبـایـل اطراف کوفه، با شعار یا لثارات الحسین” وارد شهر شد، نیروهاى مثنّى بـن مـخـربه نیز پس از درگیرى با نیروهاى ابن زبیر در بصره و شکستن محاصره شهر، به کوفه آمدند.
قصر ابن زیاد به تصرف مختار در آمد، آنها شب را آنجا ماندند و صبح روز بعد بزرگان و سران قـبایل و مردم در مسجد و مقابل قصر تجمع کردند. مختار خود را براى اداى نماز و سخنرانی در مـسجد و اعلام رسمى پیروزى انقلاب، مهیّا کرد.(۴۴) ظاهرا آن روز، جمعه بوده است.
مـخـتـار شـخـصـا نـمـاز را اقـامـه نـمـود و در یک خطبه پرمحتوا و انقلابى، اهداف اصلى قیام را تشریح کرد. فرازی از کلام مختار:
«اى مردم کوفه، من از جانب اهل بیت پیامبر ماموریت یافتهام تا به خونخواهى امام مظلوم، حـسـیـن بن على(علیهماالسلام) و شهداى کربلا قیام کنم و انتقام آن عزیزان را بگیرم و تا آخرین نفس، با شدت هر چه بیشتر، این هدف مقدس را تعقیب خواهم کرد.»(۴۵):Sham::Sham:
مـخـتـار سپس در خطبه دوم نماز، با تاکید و قسم یاد کردن، تصمیم خود را در ریشهکن نمودن عمّال ظلم و ستم و قاتلان امام حسین(علیه السلام) اعلام داشت .
در نهایت مختار حکومت خود را تاسیس نمود و قاتلان شهدای کربلا را به سزای عمل خود رساند. که در مقالهای خاص به نحوه کشته شدن قاتلان امام حسین (علیه السلام) میپردازیم.
۳۷- تاریخ طبرى، ج ۶، ص ۱۳؛ کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۲۱۴٫
۳۸- تنقیح المقال، مامقانى، ج ۳، ص ۲۰۶؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۶۵٫
۳۹- تاریخ طبرى، ج ۶، ص ۱۴؛ کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۲۱۴ .
۴۰- تاریخ طبرى، ج ۶، ص ۲۰؛ کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۲۱۸٫
۴۱- مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۲۶۵؛ فروع کافى، ج ۵، ص ۴۷٫
۴۲- مقاتل الطالبیین، ص ۹۳٫
۴۳- الاخبار الطّوال، احمد بن داود دینورى، ص ۲۹۳٫
۴۴- تاریخ طبرى، ج ۶، ص ۳۲٫
۴۵- تاریخ طبرى، ج ۶، ص ۳۲، مصر.
مزار و زیارت نامه مختار
مزار مختار در کوفه، از قدیم الایام جزو مشاهد مشرّفه محسوب مىشود. قبر مختار در صحن مسلم بـن عـقـیـل، مـتصل به مسجد اعظم کوفه است.(46) گرچه بناى آن مندرس و قدیمى شـده، اما بـزرگـان شـیـعـه و مـردم قـدرشـنـاس از زیـارت او غافل نیستند.
علامه شیخ عبدالحسین طهرانى(ره) از شاگردان برجسته صاحب جواهر و وصى مرحوم امیرکبیر، وقـتـى بـراى تـشـرف بـه عتبات عالیات وارد عراق شده بود، نسبت به تعمیر و تجدید بناى مزار شریف مختار همت گماشت .
عـلامـه امـیـنـى بـه نـقـل از کـتـاب مـزار شـهـیـد، زیـارتنـامـهاى جـالب بـراى مـخـتـار نـقـل مـىکـنـد و از ایـن زیـارتنـامـه، کـه شـهـیـد آن را نـقـل کـرده اسـت، معلوم مىشود که قبر مختار از دیرزمان، مورد علاقه شیعیان و آزادمردان بوده و ابن بطوطه نیز در سفرنامه خود به آن اشاره کرده است.(47)
سخنى در باب انتقام مختار از دشمنان
مـخـتـار تـصـمـیـم گـرفـت با تمام قوا، همه مسبّبان حادثه عاشورا را مجازات کند و آنان را به سزاى اعمال ننگین خود برساند. این هدف اصلى مختار بود و در این کار، تا حدى موفق گردید. او بـه نـیـروهـایـش دسـتـور داد در هر مکان و هر زمان، عاملان حادثه کربلا را یافتند؛ به جزاى اعـمـالشـان بـرسانند و به هیچ وجه، به آنان رحم نکنند.
این دستور اجرا شد و جمع کثیرى از عـامـلان حـادثـه کـربـلا بـه دسـت عـدالت و انـتـقـام سـپـرده شـدنـد و بـه جـزاى اعمال زشت خود رسیدند.
بـر خـلاف شایعات امویان و بعضى گزافهگویىها، در نهضت مختار، فقط قاتلان امام حسین (علیهالسلام) و عاملان حادثه کربلا کیفر دیدند و در تاریخ حتى یک مورد تعرض به زنان، کودکان و افراد بى گناه از سوى او مشاهده نشده است، بلکه آنچه از تاریخ به دست مىآید این است که مختار و نیروهایش اصول انسانى و ارزشهاى الهى را رعایت مىکردند.
دیـنـورى، مـورخ مـشـهـور، نـقل مىکند که پس از کشته شدن ابن زیاد در جنگ خازر، همسر او به اسـارت سـپـاه مـخـتـار درآمـد. ایـن زن اسـیـر نزد ابـراهـیـم (فـرمـانده لشکر مختار) آمد و گفت: امـوال او را بـه غـارت بـردهانـد، ابـراهـیـم گـفـت: چـه مـقـدار از امـوال تـو غارت شده است؟ گفت: پنجاه هزار درهم. دستور داد یکصدهزار درهم به او دادند و و او را همراه صد سوار به بصره نزد پدرش رساندند. (48)
البـتـه نـمـىتـوان گـفت تمام آنچه مختار و نیروهایش انجام دادند دقیقاً منطبق با موازین شرع و اعـتـقادات شیعه بوده است، اما آنچه مختار نسبت به عاملان فاجعه کربلا انجام داد، واکنش قهرى دسـتـگـاه آفـریـنـش بـا سـتمگران، اجابت نفرین دلهاى سوخته خاندان ستمدیده پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جوشش طبیعى احساسات در جامعه مسلمانان بود.
توفیق اعلم، دانشمند معاصر، درباره انتقام مختار مىگوید:
تـنـهـا بـرخـورد قاطع و خونبارى که در تاریخ از ملامت مصون مانده و عذر آن پذیرفته شده همین کار عادلانه مختار است.(49)
استاد سیدجعفر شهیدى(ره) نیز در این باره مىگوید:
«... از نو قتلگاه، بلکه قتلگاههاى دیگرى به راه افتاده، اما این بار قربانیان، آن پاکان و عـزیزان خدا نبودند، دژخیمهایى بودند که دستهایشان تا مرفق، در خون آزادگان رنگین شده بود.
امروز وقتى ما داستان کشتار مختار، پسر ابى عبیده ثقفى را مىخوانیم، اگر سرى به کتابهـاى حـقـوقـى زده بـاشـیـم، مـمکن است چنان انتقامى را تا حدى خشن بدانیم و بگوییم:
چرا چنان کردند؟ یکى را چون گوسفند سر بریدند و یکى را شکم پاره کردند و دیگرى که تیرى به فـرزنـدى از فرزندان حسین(علیه السلام) افکنده و آن جوان که دست را سپر ساخته و تیر، دست و پیشانى او را شکافته بود، همان کیفر دادند، دیگرى را در دیگ روغن جوشان افکندند و دست و پاى آن یکى را بـه زمـیـن دوخـتـنـد و اسـبـان را روى آن گـذراندند، چنانکه نوشتهاند، تنها یکجا دویست و چـهـل و هـشـت تن را، که در قتل حسین و یاران او شریک بودند، طعم اینگونه کیفرها چشاندند؛ ما ایـن داسـتـانهـا را مـىخـوانیم و در آن نوعى قساوت مىبینیم، اما باید دانست که قضاوت مردم سیزده قرن بعد درباره کردار پیشینیان درست نیست.
شمر، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، حفص ـ پسر او ـ خولى، سنان و دهها تن از سران لشکر کـوفـه کیفرها دیدند، اما تاریخ به همین جا بسنده نکرد و این آخرین انقلاب و آخرین انتقام نبود.»(50)
ایـن، تـازه عذاب دنیوى آن نابکاران از خدا بی خبر بود و عذاب اخروى، که جلوهاى کامل از قهر الهى را به نمایش مىگذارد، بسیار افزونتر و کوبندهتر از اینها است .
«فَسیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(51)
و به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السلام):
« یَومُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِم اَشَدُّ من یَوْمِ الظّالِم عَلَى الْمَظْلومِ؛ روز ستمدیده بر ستمکار سختتر است از، روز ستمکار بر ستمدیده.(52)
47- رحله، ابن بطوطه، ص 232.
48- اخبار الطوال، ص 296.
49- اهل بیت، توفیق اعلم، ص 517 .
50- پس از پنجاه سال پژوهشى تازه پیرامون قیام امام حسین(علیه السلام)، سید جعفر شهیدى، ص 193ـ 194.
51- شعراء، آیه 227.
52- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، ص 401، قصار 241.
[="]اغلب ما اکنون چند هفتهای است که جمعهشبها بهگونهای برنامهریزی میکنیم که حتی یک صحنه از سریال عظیم و پرافتخار «مختارنامه» را از دست ندهیم. داوود میرباقری در تازه ترین سریال تلویزیونی خود چنان تاریخ را جذاب و پرکشش به تصویر کشیده است که ناخودآگاه بیننده را با خود همراه میکند[/][="].
اما در آثار نمایشی تاریخی یکی از مهمترین سؤالاتی که همیشه مطرح میشود این است که نویسنده و کارگردان تا چه اندازه به تاریخ وفادار بوده و اتفاقات به تصویر کشیده شده چقدر با مستندات تاریخی همخوانی دارد.
دیدن تیتراژ پایانی سریال مختارنامه آنجا که منابع تاریخی مورد استناد در نوشتن فیلمنامه ذکر شده است، کفایت میکند تا مطمئن شویم میرباقری و همکاران او در نوشتن داستان سریال کاملاً به مستندات تاریخی احاطه داشته و تلاش کردهاند به تاریخ وفادار بمانند. اما هنگامی که در روایات تاریخی نیز در مورد یک واقعه یا یک شخصیت دیدگاههای متفاوت و گاه متعارضی وجود دارد، کار یک نویسنده بسیار سخت و در عین حال جذاب میشود.
آنچه دست کم در مورد مختار میتوان گفت اینکه او یک شخصیت خاکستری است، با ویژگیهای مثبت و درخشان در عین حال نقاط منفی، بهگونهای که تاکنون مراجع دینی و مذهبی و عامه مردم نیز با احتیاط نسبت به او قضاوت کرده و میکنند. اما آنچه اکنون جمعهشبها از تلویزیون میبینیم چهرهای نسبتاً متفاوت از مختار است؛ به نوعی که میتوان گفت تصویر ذهنی مردم از این شخصیت تاریخی از این پس به قبل و بعد از سریال «مختارنامه» تقسیم خواهد شد.
مختار کیست؟
مختار بن ابی عبید ثفقی در دومین سال هجرت به دنیا آمد. او به همراه نعمان بن بشیر، عبدالله بن زبیر و زیاد بن سمیه جزو نخستین فرزندان انصاری است که بعد از واقعه هجرت چشم به جهان گشودند.
پدرش از جنگسالاران ارتش اسلام بود که در روز نبرد جسر توسط ارتشیان پیلسوار ایرانی به قتل رسید. مختار در آن زمان دوران طفولیت خود را میگذراند و همراه پدرش در سفر جنگی بود.
مختار از این پس با سرپرستی عموی خود سعد بن مسعود ثقفی قرار گرفت. سعد بن مسعود یکى از یاران امیرالمؤمنین (ع) بود که حضرت على (ع) بعد از ورود به کوفه وی را جزو یکی از کارگزاران خود قرار داد و در جنگ جمل نیز وی یکی از امیران لشکر امام بود. بعدها امام در جنگ صفین او را به عنوان فرماندار مداین انتخاب کرد و تا زمان خلافت امام حسن مجتبی نیز سعد در این سمت باقی ماند.
اولین حضور سیاسی مختار زمانی آغاز میشود که سعد بن مسعود برای تعقیب خوارج، مختار را به عنوان جانشین خود در مداین انتخاب کرد. مختار همچنان نزد عموی خود بود تا زمانی که حضرت امام حسن (ع) در حوالی مداین مورد سوءقصد قرار گرفت و برای استراحت و تجدید قوا وسازماندهی لشکر به نزد سعد بن مسعود فرماندار مداین آمد. مختار در این زمان جوانی نورس بود.
در برخی روایات تاریخی آمده است که وی با مشاهده وضعیت نابسامان جبهه شیعیان به عموی خود توصیه کرد که برای رسیدن به ثروت و حرمت، امام حسن را دستگیر و ایشان را به نزد معاویه بفرستد و از او امان بگیرد.
این سخن مختار با واکنش تند سعد مواجه شد و به او گفت: «لعنت خدا بر تو باد، پسر دختر پیمغبر خدا را بگیرم و به بند کنم، چه بد مردى هستى.» مختار که با تندی عمو مواجه میشود، در جواب میگوید: قصد جدی نداشتم فقط میخواستم شما را امتحان کنم.
فراز دیگری از زندگی مختار که نشاندهنده پیوند او با جریان شیعی است با حضور مسلم بن عقیل شکل میگیرد. به تصریح منابع زمانی که مسلم به کوفه آمده ابتدا در منزل مختار در منطقه لفقا از توابع خطرنیه اقامت داشت و بعد از حضور ابن زیاد در کوفه و امنیتی شدن شرایط کوفه بهناچار به خانه هانی بن عروه رفت.
زمانی که مسلم در کاخ ابن زیاد زندانی بود، مختار پرچم سبزی برافراشت و برای نجات مسلم اقدام کرد که البته این تلاش بینتیجه ماند و موجبات دستگیری او را فراهم ساخت. (تاریخ طبری، جلد 7، ص 2963)
زمانی که در اسارت بود با ضربت عصای ابنزیاد چشمش صدمه دید و منتظر اقدامات شدیدتری از سوی فرماندار کوفه بود که عبدالله بن عمر شوهرخواهر مختار برای او وساطت کرد و از مرگ رهایی پیدا کرد. (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 197)
وی در زندان همبند میثم تمار از یاران باوفای امام علی (ع) بود که علیه ظلم بنیامیه و حضور ابن زیاد در کوفه جوش و خروشی انقلابی داشت.
[/]
[="]مطابق روایت منابع امامیه، میثم در گفتوگویی که با مختار داشت از آینده گفت و به او وعده داد که بهزودی از زندان آزاد خواهد شد و اولین کسی که در آینده خواهد کشت، ابنزیاد خواهد بود. مختار بعد از واقعه کربلا با ارسال نامهای از سوی یزید برای ابنزیاد از زندان آزاد شد.(کامل ابن اثیر، ج 4، ص 116[/][="])
بعد از هلاکت یزید، با توجه به توفیقات اولیه عبدالله بن زبیر و ضعف جریان اموی، مختار به زبیریان پیوست. او در مکه ابنزبیر را ترغیب کرد که با طرح ادعای مجازات قاتلین امام حسین(ع) بتواند شیعیان کوفه را به نفع خود تجهیز کند. ابنزبیر مختار را مأمور این کار کرد.
او بعد از ورود به کوفه بلافاصله مقدمات سوگواری سیدالشهدا را به راه انداخت. شیعیان به او متمایل شدند و همین مسئله عاملی شد که مختار اهداف سیاسی خود را مبنی بر تمایل به شیعیان آشکار کند.
او در اولین اقدام عبدالله بن مطیع را از کوفه بیرون راند و شعار قیام خود را «یا لثارات الحسین» قرار داد. او با ارسال نامههایی برای امام علی بن حسین (ع) و محمد بن حنفیه از آنان خواست که از او حمایت کنند.
در واکنش به این اقدام هر دو سکوت کردند و حتی امام سجاد از پذیرفتن هدیه مالی مختار سرباز زد. (مروج الذهب، جلد 2، ص 98) گرایش عمومی مردم کوفه به مختار سبب شد قاتلان امام حسین (ع) همچون شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی و زید بن حارث، که از معاونان استاندار ابنزبیر بودند، خطر مختار را به او گوشزد کنند و پیشنهاد دستگیری و حتی قتل مختار را به او بدهند. سرانجام عمال ابن زبیر، مختار را دستگیر کردند و به زندان انداختند.
این واقعه بعد از قیام توابین بود. این خیزش که توسط سلیمان بن صرد خزاعی هدایت میشد در منطقه حرورا اتفاق افتاد. مختار از همان ابتدا نسبت به سلیمان نظری موافق نداشت و حرکت او را بیحاصل تلقی میکرد. (کامل ابن اثیر، ج 12، ص باقیمانده توابین که از واقعه حرورا جان سالم به در برده بوده و به کوفه پناه آوردند، شرایط را برای حمایت از مختار مناسب دیدند و مقدمات آزادی وی را فراهم کردند.
مختار بعد از آزادی از زندان این بار هوشمندانهتر اقدام کرد و دست یاری به سمت برخی از قبایل متمایل به اهل بیت از جمله همدان، اسد و ربیعه دراز کرد.
او به توصیه برخی از یاران خود برای اینکه از پشتیبانی قبیله بانفوذ مذحج و نخع برخوردار شود، با ابراهیم بن مالک متحد شد. (طبقات الکبری، ج 5، ص 217) از سوی دیگر توانست حمایت بخش زیادی از ایرانیانی را که در کوفه مقیم بودند و از شرایط نابرابر اجتماعی در مقایسه با اعراب رنج میبردند، به خود جلب کند.
اوضاع سیاسی نابسامان خلافت اموی و جنگهای امویان و زبیریان نیز مختار را در رسیدن به اهداف اولیهاش کمک کرد.
او موفق شد که در منطقه کوفه و اطراف آن بسیاری از قاتلان امام حسین را پیدا و به سزای اعمالشان برساند. البته چنانچه در منابع آمده نوع مجازات صورت گرفته در مورد قاتلین امام حسین با روحیه رافت علوی سازگاری چندانی ندارد. اساسا در دین اسلام مقابله به مثل تنها با رعایت شرایط برابر صورت میگیرد.
زمانی کوتاه از توفیقات مختار نگذشته بود که عبدالله بن زبیر و برادرش مصعب اوضاع را برای ادامه فعالیتهای خود نامناسب دیدند و از هر اقدامی برای سرکوب قیام مختار فروگذار نبودند.
کمی بعد با لشکرکشی مصعب به سمت کوفه این شهر در محاصره قرار گرفت و بعد از چهل روز در نهایت مختار در جنگی نابرابر کشته شد. مرگ مختار باعث شد حرکت او بعدها توسط جریانی به نام کیسانیه که از امامت محمد بن حنفیه و پسرش ابوهاشم حمایت میکردند، به انحراف کشیده شود.
سیاه، سفید؛ خاکستری
مختار ثفقی چهره موثری در تاریخ اسلام و بهخصوص تاریخ تشیع است. او شخصیتی پیچیده دارد و در طول دوران زندگی بهخصوص حیات سیاسی خود موضعگیریهای متفاوتی از خود نشان داده است. اساساًٌ صحبت کردن در مورد مختار کار سادهای نیست و پرسشهای فراوانی در مورد او وجود دارد.
منابع تاریخی نظر واحدی در مورد او ندارند و نوع ارزیابی مورخان در مورد مختار به گرایشهای مذهبی و اعتقادی آنان بستگی تام و تمام دارد. برخی از جریانهای افراطی عرصه تاریخنگاری که نگاه ویژه و همراه با حسن ظن نسبت به دودمان بنیامیه داشته و دارند با بدبینی در مورد مجموعه اقدامات شیعیان بهخصوص مختار قضاوت میکنند و حتی گاه پا را فراتر نهاده، نسبتهایی مبنی بر ادعای نبوت و مهدویت نیز برای شخص مختار قائل هستند.
اما در سوی دیگر، روایتگران شیعی تاریخ نیز با عنایت به اینکه حرکت مختار و یارانش برای مجازات قاتلان و مسببان حادثه خونین کربلا مرهمی بر زخمهای شیعه بوده نگاهی حسی و عاطفی نسبت به قیام مختار و شخصیت وی دارند. این قضاوتهای کاملا متضاد البته به سایهروشنهای زندگی مختار برمیگردد و به همین خاطر است که داوری در مورد او را مشکل کرده است.
البته باید در نظر داشت که در میان روایتهایی که در مورد مختار و قیام او در منابع امامیه هم ذکر شده، موارد متضاد و متفاوتی وجود دارد. در برخی از منابع، مدارکی وجود دارد که حاوی تأییدات حضرات معصومین از مختار است.
طبق روایتی، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین میگوید: لقب کیس (زیرک) را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد. (بحارالانوار، ج 45، ص 344؛ رجال کشی، ص 127)
مطابق روایتی دیگر، امام محمد باقر (ع)، شیعیان را از ناسزاگویی به مختار منع کردند. (اختیار معرفه الرجال، ص 125.) خبر دیگر حاکی از ملاقات پرمهر و محبت امام با پسر مختار است. (تنقیح المقال 3/203؛ بحار 45/351)
در روایتی دیگر آمده است که منهال بن عمر کوفی از یاران امام سجاد (ع) زمانی که در مدینه به دیدار ایشان رفت، آن حضرت سراغ کار مختار را گرفت و منهال ایشان را از اقدامات مختار در مجازات قاتلان امام حسین (ع) آگاه ساخت و آن حضرت سراغ حرمله کاهله اسدی را گرفت و چون پاسخ شنید که او هنوز زنده است فرمودند خدایا به او تیزی آهن و آتش بچشان. کمی بعد این دعا در مورد حرمله توسط مختار به حقیقت پیوست.
مطابق گزارشی دیگر زمانی که مختار سر ابنزیاد را برای امام سجاد فرستاد ایشان مشغول غذا خوردن بودند و بعد از مشاهده سر بریده ابنزیاد سر بر سجده نهادند و فرمودند خدا به مختار جزای خیر بدهد که خونخواهی ما را کرد. (منتهیالامال، شیخ عباس قمی، انتشارات هجرت، جلد اول، ص 680)
در کنار این تأییدات، روایاتی حاکی از مذمت اقدامات مختار نیز از سوی ائمه اطهار وجود دارد. از برخی از این روایات چنین بر میآید که مختار در اقدامات خود انگیزههای مادی و سیاسی داشته و این موجبات دوزخی شدن او را فراهم میآورد؛ بهگونهای که حتی امام حسین (ع) نیز شفاعت او را در روز قیامت قبول نخواهد کرد. (بحار 45/339)
در روایتى دیگر، انگیزه مختار از قیام، رسیدن به سلطنت و قدرت معرفى شده است و در آن روایت این نکته نیز آمده است که اگر در قلب جبرئیل و میکائیل نیز ذرهاى محبت دنیا باشد ، خدا آنها را در آتش مىافکند. (تنقیح المقال 3/205) همچنین از امام سجاد (ع) نقل کردهاند که آن حضرت بارها، مختار را نفرین کرده و مىگفت: مختار به ما نسبت دروغ داده است و چنین گمان کرده است که به او در مورد امامت سفارش شده است.(طبقات ابن سعد 5/158 ؛ تذکره الخواص 294؛ تنقیح المقال 3/205).
چنین تناقضاتی سبب شده که جریان امامیه نظر واحدی در مورد مختار نداشته باشند و به طور کلی پیرامون مختار و اقدامات او بهخصوص نقش او در شکلگیری فرقه کیسانیه (همان جریانی که بر امامت و مهدویت محمدبن حنفیفه تأکید میکرد) دو نظر عمده وجود داشته باشد. برخی برآنند که وی شیعهای ناب و معتقد به امامت حضرت سجاد بود که با هدف انتقام از مسببان حادثه کربلا اقدامات خود را پی گرفت.
این گروه از مورخان، معتقدند روایاتى که در بردارنده مذمت مختار است، برخى از روى تقیه صادر شده و برخى دلایل سیاسى ـ اجتماعى داشته است.علامه مجلسی در جلد 45 بحار و مرحوم مامقانی در کتاب رجال خود معتقد به این نظریه هستند و بیانات مفصلی در توجیه و رد احادیث مذمت دارند.
برخی دیگر اما ضمن قدردانی از او بابت التیامی که به آلام شیعه با مجازات قاتلان امام حسین (ع) بخشیده، ادعاهای سیاسی و اعتقادی او مبنی بر امامت محمد بن حنفیه را نقطه تاریکی در زندگی او میدانند.
در منابع اهل سنت البته روایت یکدستتری در مورد مختار وجود دارد و حتی ادعاهایی مبنی بر مهدویت و نبوت را نیز به او نسبت میدهند. (تاریخ ابن خلدون، جلد 1، ص 356 همچنین آفرینش و تاریخ، مقدسی، ج 1، ص 198)
منبع: هفته نامه سروش[/]
[="]
[/]