تحلیل روان شناختی خیانت مردان

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحلیل روان شناختی خیانت مردان

1. از بین رفتن عشق و علاقه :

افسوس که پس از گذشت زمان طولانی با هم بودن , برخی مردان آن عشق و علاقه و احساساتی را که در ابتدا به همسرشان داشتند , از دست می دهند.

2. عدم جذابیت همسر:

سر کردن مدت طولانی با یکدیگر گاهی اوقات باعث تنبلی و سستی زنان می شود. به این معنا که دیگر به سرو وضع خود نرسیده و جذابیتی ندارند و مانند گذشته به شیفتن شوهرشان نمی پردازند . مرد نیز دیگر همسرش را زیبا نیافته و زندگی با او هیجان و لذت قدیم را نخواهد داشت.

3. سهل انگاری زنان:

اکثر زنان خیلی سریع و راحت شوهرشان را بخاطر رفتارهای بی وفا منشانه او می بخشند که این موضوع شاید به دلیل ترس از تنهایی و یا فطرت رقیق القلبی زنان باشد. حتی ممکن است برخی از زنان خود را مقصر اصلی خیانت شوهرشان پنداشته و قدم هایی را برای بهبود روابطشان بردارند. این واقعیت که بسیاری از زنان به شوهرشان اجازه گریز از جرم و جنایت را می دهند ممکن است موجبات مضاعف شدن مشکلات آنها را فراهم آورد.

4. اخلاق و رفتار غیر قابل تحمل همسر:

رفتارهای زشت , نق زدن های دائمی, نزاع ها و مجادله های فراوان دستورالعمل مناسبی برای ایجاد سر درد است و در تصور برخی مردان (البته به غلط), خیانت بهترین راه فرار از جهنم خانه بوده و بهتر از مسکن به درمان سردرد کمک می کند.

5. بوالهوسی و هوسرانی:

این یک حقیقت غیرقابل انکار است که مردان هوسران توانایی " نه " گفتن در روابط جنسی را ندارند. با اینکه آنها بطور همیشگی با پیشنهادات جنسی بمباران نمی شوند, گاهی ممکن است موقعیتی ایستادگی ناپذیر برایشان پیش آید. در این زمان مردان هوسباز تصور می کنند که این موقعیت شاید دیگر هرگز در زندگی آنها ایجاد نشود و تن به زشتی می دهند.

6. عقده های جنسی:

بعضی مردان مایلند بدانند که چقدر از لحاظ جنسی برای دیگر زنان جالبند و در روابط طولانی این سوال پیش می آید که آیا هنوز در بازار خریداری دارند یا خیر که یافتن این پرسش ممکن است آنها را برای رسیدن به اهداف غیر مشروعشان سوق دهد.

7. بی خطر شمردن خیانت:

برخی تصور می کنند که اگر خیانت بکنند کسی متوجه نشده و به کسی نیز صدمه ای نخواهد رسید و این استدلال را بهانه ای برای انجام عمل زشت خود برمی شمارند. اما توجه ندارند که هر قدر مردان به دلیل عدم کنترل حیله گرتر شوند, زنان به همان اندازه شبکه جاسوسی وکنترلی خود را گسترش خواهند داد.

8. زیاده خواهی و تنوع طلبی:

برخی از مردان بدلیل داشتن میل به زیاده خواهی وتنوع طلبی و هیجانات کاذب و زود گذر به این عمل زشت تن می دهند. آنها به زن به دیده " غنیمت جنسی " می نگرند و با وجود یک زن در زندگی, تصور می کنند فرصتهای زیادی را از دست داده اند.


9. خیانت همسر:

برخی از مردان به بی وفایی و انحراف همسر خود پی برده و تنها راه آرام کردن و فرو نشاندن خشم خود را در مقابله به مثل می یابند که عملی غیرمنطقی می نماید.

10. عدم رغبت همسر به داشتن روابط جنسی:

برخی از زنان در روابط زناشویی با شوهر خود ممکن است تمایلی به این روابط را از دست داده و یا کمتر به این موضوع اهمیت دهند که این امر ممکن است باعث فشارهای روانی و جسمانی به مرد شده و منجر به کج روی او گردند.

خیانت در زندگی امری نکوهیده و ضد اخلاقی است که اثرات زیان بار آن قطعا دیر یا زود گریبان گیر فرد خواهد شد. بنابراین چنانچه مشکلی در روابط وجود دارد باید با دید باز به انها نگریست و با اندیشه و تدبیر سعی در حل آنها نمود.

باسلام
به نظر من از بین موارد ذکر شده تنوع طلبی مردان بیشترین تأثیر درخیانت را دارد والبته این را هم نباید ازیاد ببریم جامعه ونوع پوشش وآرایش گروهی از زنان میتواند روی مردان سست ایمان تأثیر منفی زیادی ازجمله خیانت به همسرشان را درپی داشته باشد

در این مطلب ۸ اعتراف مردان خیانت کار و دلیل آنها برای خیانت را آورده ایم شاید تا با مغز و طرز فکر این مردان بیشتر آشنا شویم.

اعتراف اول :

انتقام جویی

«من زمانی به همسر خود خیانت کردم که متوجه شدم او همچنان با نامزد سابق خود ارتباط پیامکی دارد. البته پیام های آنها حاوی هیچ نوع صحبتی که باعث نگرانی باشد، نبود اما تصور اینکه او قبلا با این مرد در ارتباط بوده است و حالا هم این دوستی را ادامه می دهد مرا عصبانی می کرد. صمیمیت همسرم با نامزد سابقش برای من قابل درک نبود. با همین عصبانیت از خانه بیرون زدم و یک لحظه تصمیم گرفتم برای درآوردن حرص او، دختر جدیدی را بیابم و شماره اش را بگیرم و همین کار را هم کردم. به نظر من این کار دقیقا همان کاری بود که او انجام می داد و من هم تلافی کرده بودم. ما از هم جدا شدیم. البته همسرم هرگز نفهمید من دوست دختر دارم. دلیل جدایی ما این بود که مناسب هم نبودیم و به درد هم نمی خوردیم. البته اعتراف می کنم آن کار من در عصبانیت درست و اخلاقی نبود اما در آن لحظه احساس خوبی به من داد.»

اعتراف دوم :

نبودن جاذبه عاطفی متقابل

«تا جایی که به خاطر دارم من همیشه عاشق زنانی بودم که از هر نظر کامل باشند. همسر سابق من از خیلی نظرها خوب بود اما با سلیقه من خیلی جور نبود. او بسیار منطقی به نظر می رسید که هیچ نوع ارزشی برای من نداشت و باعث جذب من نمی شد. خیلی تلاش کردم به این مساله توجه نکنم اما نمی توانستم. پس از چند ماه، روزی با گروهی از دوستانم بیرون رفتم و در فروشگاهی که خرید می کردیم دختری را دیدم که بسیار عالی به نظر می رسید. از او شماره گرفتم و او به من گفت هر وقت بخواهم می توانم با او تماس بگیرم و قرار بگذارم. من هم همین کار را کردم. پس از چند جلسه متوجه شدم باید رابطه خود با همسرم را پایان بدهم زیرا دیگر هیچ جذابیتی برای من نداشت و دوست داشتم در کنار کسی باشم که دیوانه وار دوستش دارم و برای من فقط یک دوست ساده نیست.»

اعتراف سوم :

وقت نگذاشتن برای یکدیگر

«من زمانی از همسر سابق خود جدا شدم که او بسیار مسافرت می رفت و ما خیلی کم در کنار هم بودیم. من بیشتر مواقع تنها بودم. این تنهایی به ویژه در روزهای تعطیل آخر هفته بسیار مرا آزار می داد. دوست داشتم کسی در کنارم باشد و با هم حرف بزنیم، بیرون برویم و ... . به همین دلیل، دفعه آخری که به مسافرت رفت من سراغ زن دیگری رفتم و پس از بازگشت همه چیز را به او گفتم و از هم جدا شدیم. این جدایی برای هر دوی ما خوب بود. البته می دانم کار من به هیچ وجه اخلاقی نبود اما در تنهایی هایم تنها چیزی که می توانست به من آرامش دهد یک همزبان بود.»

اعتراف چهارم :

رابطه اشتباه

من با نامزدم در دانشگاه آشنا شدم . ما از همان ترم اول با یکدگیر دوست شدیم. پس از فارغ التحصیلی، هر کدام از ما به شهر خودش برگشت اما پیش از آن با هم نامزد کردیم. من تقریبا همه آخر هفته ها به شهر او مسافرت می کردم. اما فقط آخر هفته ها در کنار هم بودیم و در طول هفته با دوستان خود خوشگذرانی داشتیم. پس از چند ماه از این روند خسته شدم و با خودم تصور کردم در شهر خودم هم دختران زیبا و خوب زیادی هستند و من چرا همه روزهای تعطیل خود را در جاده و رفت و آمد می گذرانم؟ این مساله را با او در میان گذاشتم و چند باری او به شهر من می آمد اما پس ا مدتی او نیز خسته شد و با هم تصمیم گرفتیم این رابطه دشوار را پایان ببخشیم.»

اعتراف پنجم :

مغایرت احساسی و سبک زندگی

«من همسر سابق خود را در گردهمایی کاهش وزن ملاقات کردم. با هم دوست شدیم و هنگامی که با هم قرار می گذاشتیم و بیرون می رفتیم، هر دو حدود ۲۰ کیلوگرم اضافه وزن داشتیم. من همه رژیم ها و برنامه های ورزشی خود را به دقت و با جدیت فراوان انجام می دادم و به سرعت وزن کم می کردم. اما او به ورزش و رژیم اهمیت نمی داد و در نتیجه کاهش وزنی هم نداشت. پس از اینکه اضافه وزن خود را از بین بردم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم. زن هایی که قبلا حتی به من نگاه هم نمی کردند مشتاق صحبت با من بودند و این حس خیلی خوبی به من می داد. همسر سابق من از چاقی خود در عذاب بود و به زن های اطراف من حسودی می کرد. یکی از روزهای آخر هفته که او خانه نبود، ما با یکی از این زن ها قرار گذاشتم و با هم بیرون رفتیم. من هرگز این مساله را به همسرم نگفتم اما چند هفته بعد با بهانه های مختلف از او جدا شدم. من تصور می کنم باید با زنی باشم که شبیه من است و ارزش های زندگی او ارزش های من هستند. فردی که طرز فکر و اراده مان شبیه هم باشد.»

اعتراف ششم :

نداشتن رابطه عاشقانه

«من و همسرم همیشه خدا با هم جنگ و دعوا داشتیم. برای همه چیز با هم بحث می کردیم این همه تنش اعصاب مرا خورد کرده بود. درست برعکس همسرم، دختری در شرکت ما بود که همه چیز را خیلی راحت می گرفت و رفتار دوستانه ای با همه داشت و شاد بود. یک شب که هر دو تا دیر وقت در شرکت مشغول کار بودیم، تصمیم گرفتیم برای شام با هم بیرون برویم. همه چیز خیلی عالی بود. او بسیار خوب و پر احساس بود و شبی رویایی با عشقی پاک را با او پشت سر گذاشتم. این اتفاق جراتی در دل من به وجود آورد تا از رابطه ای که همیشه مرا آزار می داد جدا شوم. یک هفته خانه نرفتم و پس از آن از همسر سابقم جدا شدم و اکنون با همکارم در ارتباط هستم.»

اعتراف هفتم :

رویاپردازی

«من هنگامی به همسر خود خیانت کردم که با دختری آشنا شدم که ابتدا قصدم تسلی دادن به او بود. او تازه از یک رابطه طولانی جدا شده بود و روحیه خوبی نداشت. ما زمان زیادی را با هم سپری می کردیم تا اینکه به هم علاقه مند شدیم. من تصور می کردم او بهترین زن روی زمین است و من با او خوشبخت خواهم بود. به همین دلیل، از همسرم جدا شدم و سراغ آن دختر رفتم. اما رابطه ما دوامی نداشت و متوجه شدم رویاپردازی بسیار بهتر از واقعیت است.»

اعتراف هشتم :

پیدا کردن اعتماد به نفس

«من همیشه خجالتی بودم و به هیچ وجه با جنس زن راحت نبودم. نامزدم نیز مثل من بسیار خجالتی بود رابطه ما مشکلی نداشت اما هیچ هیجان و چیز جالبی هم نداشت. روزی برای کار خود در همایشی شرکت کردم. هنگام شام، خانمی رو به روی من نشسته بود که بسیار جذاب و باهوش به نظر می رسید و من واقعا جذب او شده بودم. از این مساله بسیار تعجب کردم زیرا قبلا چنین تجربه ای نداشتم. حس خوبی بود و احساس می کردم در اوج آسمان ها هستم. سعی کردم اعتماد به نفس داشته باشم و با او سر صحبت را باز کردم. در طول همایش و کنفرانس های دیگر نیز با هم صحبت می کردیم و وقتمان را با هم می گذراندیم. من هرگز از این رابطه به نامزدم چیزی نگفتم اما چند ماه بعد از او جدا شدم. پس از جدایی من آن زن جذابی که در کنفرانس ها می دیدم را دیگر هرگز ملاقات نکردم. اما همان رابطه کوتاه، اعتماد به نفس خاصی به من داده بود و متوجه شدم اگر اراده کنم می توانم بیرون بروم و زن دلخواه خود را پیدا و با او ازدواج کنم.»

منبع:پایگاه فرهنگی جنگ و زن



موضوع قفل شده است