ماجراى شهادت قنبر غلام اميرالمؤ منين عليه السلام

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
ماجراى شهادت قنبر غلام اميرالمؤ منين عليه السلام

با سلام

امام هادى عليه السلام بعضى از حوادث صدر اسلام و دوران اموى را براى ياران خود نقل مى نمود.
از جمله حوادثى را كه حضرت بيان كردند ماجراى شهادت قنبر غلام اميرالمؤ منين عليه السلام به دست جنايتكار اموى حجاج بن يوسف ثقفى بود.

اين ماجرا را با هم مى خوانيم :

((حضرت فرمود: هنگامى كه قنبر بر حجاج بن يوسف وارد شد، آن طاغوت فرياد كشيد:
- براى على بن ابى طالب چه كار مى كردى ؟
- كمك مى كردم تا وضو بگيرد.
- هنگامى كه از وضو گرفتن فارغ مى گشت ،
چه مى گفت ؟
- اين آيه را مى خواند: (( فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى ء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمد الله رب العالمين ؛ )) پس چون آنچه به آن ها تذكر داده شد، همه را فراموش كردند، ما هم ابواب هر نعمت را به روى آنها گشوديم تا به نعمتى كه به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند، ناگاه آنها را به كيفر اعمالشان گرفتار ساختيم .
آنگاه خوار و نااميد گرديدند، پس به كيفر ستمگرى ريشه ظالمان كنده شد و ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است . 1 :Sham::Sham:

حجاج گفت :
- گمان مى كنم آيه را به ما تفسير و تاءويل مى كرد؟ آرى ؟!
- آرى !
- اگر گردنت را بزنم چه مى شود؟
- من به سعادت مى رسم و تو بدبخت مى شوى .:Sham:
و آن جنايتكار دستور داد تا گردن قنبر آن بنده صالح خدا را بزنند.2

1- انعام ، آيه 45 - 44.
2- باقر شريف قريش ، ص 185.