هر وقت قطار پيچيد ، تو نپيچ

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هر وقت قطار پيچيد ، تو نپيچ

سلام

« حميد ! هر وقت قطار پيچيد ، تو نپيچ »

خنده ام گرفته بود . نامردي كرده بودند. قطار براي نماز صبح نگه داشته بود ولي منو بيدار نكرده بودن .

مي دونستم نميشه نماز رو در حال حركت قطار خوند، ولي چاره اي نبود . نه مي شد قطار رو نگه داشت و نه قبل از طلوع آفتاب به مقصد مي رسيديم .

به زور قبله رو پيدا كردم و توي كوپه نماز رو شروع كردم حالا هر وقت قطار مي پيچيد من نبايد همراهش بپيچم ؛ و بايد رو به قبله بودن خودمو حفظ كنم .

حالا اينا هي ميگن و مي خندن

«حميد ! هر وقت قطار پيچيد ، تو نپيچ »

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

«عزیز من ! اون وقتی که تو به سیب زمینی می گفتی دیب دمینی من اینها رو یاد گرفته بودم .»

اعصابم رو خورد کرده بود ولی دوستش داشتم .

خواهر کوچولوم بود . گیر داده بود که نماز تو باطله .

می گفت : مامان گفته مردها نباید موقع نماز پشت سر زنها بایستند ، مگر اینکه پرده ای ، دیواری چیزی بینشون باشه .

خیلی کنجکاو بود . برای همین هم بعضی وقتها اعصابم رو خط خطی می کرد .

کنار خودم نشوندم و گفتم حرفت درسته، تو جلوتر بودی ولی من دقیقا پشت سرت نبودم ، یه وجب فاصله داشتم ، همین یه وجب کافیه (1)

پس نماز هر دوتامون درسته .

بالاخره به زور حالیش کردم .

مشکلش این بود که بیشتر از سنش می فهمید.


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1_ اگر بین زن و مرد مقداری ، حتی به اندازه یک وجب فاصله باشد ، جلوتر بودن زن اشکالی ندارد . (اجوبه الاستفتائات -مقام معظم رهبری /374 )

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

جورابهام رو پا کرده نکرده دویدم .

خیلی دیر شده بود .

گفتم احتمالا به رکعت آخر برسم. همینطورهم شد.

بعد ازنماز بایاسر برگشتیم .

یاسر گفت : چیزی شده ؟

چرا پشت پیراهنت خونیه ؟

- راست میگی ؟! نمی دونم .

*شاید پشتت جوش زده بوده ، ترکیده .

- پس نمازم چی میشه ؟

*عیبی نداره چون نمی دونستی و بعد از نماز متوجه شدی اشکالی نداره .

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

ساعت حرکت قطار که می رسید وهمین که قطار راه می افتاد بچه ها می دویدند سنگ بر می داشتند وقطار را مورد حمله قرار می دادند من تعجب می کردم که اگر این قطار باید سنگ زد چرا قتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمی زدند ولی تا حرکت کرد.....
این معما برایم وجود داشت تا وقتی که بزرگ شدم ووارد اجتماع شدم دیدم ......
این قانون کلی زندگی ما ایرانی ها است که هر کسی وهر چیزی تا وقتی که ساکن است ...تا ساکت است مورد تعظیم است .
اما همین که به راه افتاد ویک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمی کند هیچ بلکه سنگ است که به طرفش پرتاب میشود واین نشانه جامعه مرده است ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه ساکت ........متحرک اند نه ساکن ........با خبرند نه بی خبر

سلام

توی اوج جنگ هم دست بردار نبود .

جدی به همه بچه ها گفت : تا نماز خونه رو تمییز نکنید نماز نمی خونیم .

نماز خوندن تو جای کثیف مکروهه .

همه شروع کردن ؛ خودش اولین نفر بود . یکی با جارو ، یکی با پارچه ، یکی با دست ، خلاصه هرکسی با چیزی تمییز می کرد .

نماز خونه که تمییز شد ، نگاهش به عکس یکی از شهدا افتاد که رو دیوار زده بودند . با یک چفیه عکس رو پوشوند .

می گفت : نماز خوندن جلوی تصویر انسان یا حیوان کراهت داره .

حالا دیگه نماز خونه آماده نماز بود .

الله اکبر ...

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

حاج آقا ( قل هو الله ) رو كه گفت ، دوباره از وسط هاي حمد شروع كرد به قرائت .

خيلي تعجب كردم ، تا آخر نماز فكرم مشغول بود .

نماز كه تموم شد بعد از تسبيحات رفتم پيششون و سوال كردم .

گفت : اگه قبل از ركوع بفهميم قسمتي از قرائت رو اشتباه خونديم ، بايد برگرديمو از همون جا دوباره بخونيم .

اما اگه توي ركوع يا بعد از اون متوجه بشيم نمازمون صحيحه و اشكالي نداره .

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

پیر مرد بود . حافظه اش یاری نمی کرد . به زور این یک جمله رو حفظ کرده بود :

«4 رکعت نماز ظهر می خوانم ، بر من واجب قربه الی الله »

خیال می کرد نیت نماز رو باید به زبان بگه .

جوون بودم جای نوه اش حساب می شدم .

بهش گفتم : همین که بدونی چه نمازی می خونی کافیه .

بی چون و چرا قبول کرد . بهش که بر نخورد هیچ ، حسابی هم تحویلم گرفت .

مثل اینکه کلی راحت شده بود .

فعلا خدا حافظ :Mohabbat:

سلام

علی !! وسط راه بنزین تموم کردی !!!؟؟؟

چرا وسط حمد و سوره صدات اومد پایین و بقیه نماز رو آروم خوندی ؟

خنده اش گرفت و گفت : نه ، گاز سوزش کردم به این زودیها تموم نمیشه .

حواسم نبود که نماز ظهر و عصر رو باید آهسته بخونیم . یادم که اومد بقیه حمد و سوره رو آهسته ادامه دادم . (1)

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:


--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- در مورد نماز صبح و مغرب و عشاء نیز همین طور است ؛ یعنی در صورتی که سهوا آرام خواندید ، لازم نیست دوباره آنها را بلند تکرار کنید .
البته اگر نماز صبح ؛ مغرب و عشاء را عمدا آهسته بخوانیم ، نماز مان صحیح نیست .
توضیح المسائل امام خمینی (ره) /مساله 955

سلام

چیکار می کنی ؟

طلب بابات رو که نداری اینقدر محکم میزنی ! یواشتر !

یه دوست قدیمی بود که تو تزریقاتی کار می کرد . بعد از کمی خوش و بش باهاش خداحافظی کردم و رفتم خونه .

نماز خوندم و نشستم پای سفره .

وسط غذا درد آمپول ،یادم انداخت که جای آمپول خون اومده بود و من بدون اینکه بدنم رو بشورم نماز رو خونده بودم .

خیلی خون نیومده بود ولی چون پنبه روش مرطوب بود ؛ اطرافش بیشتر از یه بند انگشت نجس شده بود .

جای آمپول رو شستم و دوباره نماز خوندم .

فعلا خدا حافظ

:Mohabbat:


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
توضیح المسائل امام خمینی (ره)/ 803 --جامع المسائل آیه الله فاضل (ره) ج 1 ص 80

سلام

هزار دفعه مامانم گفته بود :

بابا اين كارا به تو نيومده پاشو برو دنبال كارت .

مي خواستم كمكش كنم .

بادمجون اول رو با موفقيت پوست كندم ولي بادمجون دوم دستم بود كه همچين پوست رو گرفتم كه بادمجونا و فرش و خلاصه همه چيز پر خون شد . :grye:

وضو داشتم ولي خون دستم خيلي زياد بود و شستنش هم مشكل .

به اين راحتيها خونش بند نمي اومد .

يه دستي افتادم تو رساله تا پيداش كنم . بالاخره پيداش كردم : :reading:

« اگر به خاطر زخم يا جراحتي يا چيز ديگري كه در بدن وجود دارد ، بدن يا لباس حتي بيشتر از اندازه بند انگشت سبابه خوني شده باشد ولي آب كشيدن آن يا عوض كردن لباس مشكل باشد تا وقتي كه زخم يا جراخت خوب نشده مي توان با آن خون نماز خوند .»

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
توضيح المسائل امام خميني (ره) مساله 849

سلام

آخه یکی نیست بگه : :Ealam:

آدم حسابی ! رو آسفالت که کسی شیرجه نمی زنه .

حمید با یه شوت بلند از وسطای زمین توپ رو به طرف دروازه فرستاد .

به راحتی و بدون زحمت می تونستم بگیرمش .

ولی خواستم خودی نشون بدم .:nashenas:

توپ که نزدیک شد شیرجه زدم طرفش .

توپ رو گرفتم ولی بعدش پهن شدم رو آسفالت .

همه بدنم درد گرفت . کتف راستم هم ، بگی نگی خون اومد.

بعد بازی برا نماز مونده بودم چه کنم .

حال و حوصله شستن نداشتم .

حساب که کردم جاهایی که خونی شده بود به اندازه یه بند انگشت هم نبود .

شنیده بودم اگه خون از اولین بند انگشت سبابه بیشتر نباشه ، میشه باهاش نماز خوند .

خیالم راحت شد و رفتم که وضو بگیرم.

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تحریر الوسیله - ج 1 /112 - الثانی

سلام

بوی قرمه سبزی پیچیده بود تو اتاق .

وسط نماز ، قار و قور شکم ما رو بلند کرده بود .

حواسم پرت شده بود. :soal:

داشتم توی رکعت سوم به جای تسبیحات ، حمد و سوره می خوندم .

حمد و سوره رو قطع کردم و تسبیحات رو گفتم .

نمازم صحیح بود .

:pir:ولی این رسمش نیست ، آدم حضور قلبش به قرمه سبزی بیشتر باشه تا خدا !!!

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:

سلام

آنگاه که گفتگو با محبوبت را وداع گفتی

ونمازت را سلام دادی

:Doaa:

سر بر خاک بگذار و شکر نما .

شکر ، چون توفیق نمازت داده .

«شکرا لله ، شکرا لله ، شکرا لله »

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

مهر کاغذی بهتر از این نمیشه !

شنیده بودم روی کاغذ هم میشه نماز خوند .

بدون اینکه دنبال مهر بگردم وسط سالن نمازم رو بستم .

پنجره باز بود ؛ باد زد و مهر کاغذی ما رو برد .

موندم چیکار کنم .:soal:

نزدیکم چیزی نبود که بدون شکستن نماز بتونم بردارمش و روش سجده کنم.

چون وقت نماز زیاد بود نمازم رو شکستم و دوباره خوندم .

ولی این دفعه یه مهری برداشتم که طوفان هم نمی تونست اون رو ببره !

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:


-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
توضیح المسائل امام خمینی (ره) مساله 1087

سلام

دیدی بعضی ها نوشابه رو تا تهش می خورن!!

بعد هم گازش از دماغ و دهنشون می زنه بیرون !!

من هم نمازم رو همینطوری می خوندم.

اول حمد ، یه نفس می گرفتم وتا آخر سوره قل هو الله احد با همون یه نفس می رفتم .:drive:

بعد فهمیدم که

مکروهه سوره حمد یا اخلاص رو با یک نفس بخونیم .

خوبه نماز رو شمرده شمرده بخونیم .

مثلا داریم با خدا صحبت می کنیم .

خداییش اگه قرار بود با رئیس جمهور یا مقام معظم رهبری صحبت کنیم چطوری حرف می زدیم .

خدا کجا و رئیس جمهور کجا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:Esteghfar:

پس...

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

هیچ کدوم از بچه ها باورشان نمی شد .

ولی حسابی روی حرف خودش ایستاده بود .

معلم فارسی رو میگم

گفته بود :

:Ealam:

دفعه بعد همه املا رو از روی یک کتاب غیر درسی می گم .

یه کتاب باز کرد و شروع کرد.

«اگر در تعداد رکعتهای نماز صبح و مغرب

یا دورکعت اول نماز های چهار رکعتی شک کنیم

و پس از مقداری فکر کردن ، نتوانیم گمان کنیم که کدام رکعت هستیم ،

نمازمان باطل می شود

»

_ حمید ! حواست کجاست؟! بنویس دیگه !

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نماز های دو رکعتی که در مسافرت می خوانیم نیز همین حکم را دارد .
اجوبه الاستفتائات 1165 و 1166

سلام

باز هم مسجد دیر شد. کاش مسجد ها هم یک ناظم می داشت تا ما اینقدر دیر نکنیم .

پام رو که توی مسجد گذاشتم نماز ظهر تموم شد .

ظهرم رو فرادا خوندم و عصر رو به امام اقتدا کردم

باید ترتیب نمازها مراعات بشه .

نمی شه اول عصر رو بخونم بعد ظهر .

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

خودش رو انداخت تو بغلم :paresh:

دوباره شروع کرد به مزه ریختن!

بابایی ! بابایی !دیدی خودت هم تو نماز حواست پرته ؟؟!!

:pir:چرا دخترم !؟

آخه بعد از قنوتت صاف شیرجه زدی و رفتی سجده

پس رکوعت کجا رفت ؟

:pir: ای بلا !!

قبل از رکوع یادم رفت قنوت بخونم ، بعدش خوندم .

دیدی حواس بابات سر جاشه .

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
توضیح المسائل امام خمینی (ره) مساله 1121

سلام

برای خودش یه پا ستاره شناس بود .
:mah:

خیال می کردم حرفش رد خور نداره .

یک هفته به همون طرفی که گفته بود نماز خوندم ، ولی قبله 50 _ 60 درجه اونطرف تر بود .

البته جون انحرافم از قبله ، کمتر از 90 درجه بود لازم نبود نمازهام رو دوباره بخونم .

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:


-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تحریر الوسیله ، المقدمه الثانیه فی القبله ، مساله 42
کسی که از راه معتبر جهت قبله را پیدا کرده و به آن طرف نماز خوانده ولی بعدا متوجه شده که قبله جهت دیگری است در صورتی که کمتر از حدود 90 درجه از قبله مایل بوده لازم نیست نمازهای قبلی خود را دوباره بخواند.

سلام




امام صادق علیه السلام فرمودند:

اگر قبل از نماز اذان و اقامه بگویی ، دو صف از ملائکه پشت سرت می ایستند و به تو اقتدا می کنند.

( وسائل الشیعه ج 4 ص 620 )

[attach]6142[/attach]


فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:

سلام

پیر مرد بود و حافظه اش یاری نمی کرد .

به زور این یک جمله رو حفظ کرده بود

« 4 رکعت نماز ظهر می خوانم قربه الی الله »

خیال می کرد نیت نماز رو باید حتما به زبان بیاره

می ترسیدم اگه بهش یه چیزی بگم ناراحت بشه

آخه من جوون بودم و جای نوه اش حساب میشدم .

دل رو به دریا زدم بهش گفتم :

باباجون همینکه بدونی چه نمازی می خونی کافیه ؛ لازم نیست حتما به زبون بیاری .

خیلی بزرگوار بود بی چون و چرا پذیرفت .

نه تنها بهش برنخورد ؛ حسابی تحویلم گرفت .


:chakeretim:
مثل اینکه کلی راحت شده بود .

فعلا خداحافظ

:Mohabbat:

سلام

گردن کلفتی و قلدری هم حدی داره
:looti:

با همون نگاه اول هرکسی می فهمید چقدر شارلاتانه !!

ولی با همه این حرفا نمازش رو می خوند ، اونم تو مسجد .

هر چند تو نماز هم قلدریش معلوم بود .

آدم خیال می کرد با خدا هم دعوا داره !!

مثل آدمهایی که سر چهار راه می ایستند، سنگینیش رو می داد رو یک پاش و نماز می خوند .

البته نمازش درست بود ، چون دو تا پاش رو زمین بود .

لازم نیست سنگینی بدن روی دو تا پا باشه .

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:


-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
توضیح المسائل امام خمینی _ مساله /963

سلام

شانس آوردم کوچه خلوت بود و کسی رفت و آمد نمی کرد.

یکی نیست به ما بگه آخه آدم حسابی مگه رو دوچرخه هم جای خوندن سوره سجده داره ؟؟!!
:drive:

حواسم نبود ، سوره علق رو حفظ کرده بودم و داشتم رو دو چرخه برا خودم دوره می کردم .

یک دفعه فهمیدم که آیه آخرش رو هم خوندم

از دوچرخه پریدم پایین و یک سنگ پیدا کردم و همونجا سجده کردم .

وضو نداشتم ، قبله رو هم نمی دونستم .

مشکلی نداشت چرا که تو این سجده ، نه وضو و قبله لازمه، نه ذکر

فقط یه مهر بردار و برو سجده

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
توضیح المسائل امام خمینی _ مساله /1097

سلام

بعد از نماز صبح دیگه کسی نخوابید .

همه مشغول دعا و مناجات بودند .

:Doaa::Doaa:

منتظر بودند که بابا ، کی دستور حرکت رو میده
:Ealam:

یه وقت دیدم بابا با یه قیافه جدی گفت:

:pir: کی این پولا رو از رو طاقچه برداشته . ؟؟!!

( بابا همیشه یه مقدار پول میذاشت رو طاقچه تا اگه کسی لازم داشت از اونا استفاده کنه .)

همه با تعجب داشتند به بابا نگاه می کردن

:moteajeb::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::moteajeb:

سابقه نداشت چنین سوالی بکنن

مادر گفت من برداشتم تا بعد از نماز عید کمی شیرینی بخرم . عیبی داره ؟

:Esteghfar: با این پول نمیشه

چرا ؟

:pir:چون این رو به عنوان زکات فطره کنار گذاشته بودم ،دیگه نمی تونیم اونو برداریم و چیز دیگه ای جاش بذاریم .

حالا برو اونا رو بیار تا پول دیگه ای بهت بدم .

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
توضیح المسائل امام خمینی _ مساله /2032

سلام

اون روز خیلی باهم بودیم .

استراحت قبل از عملیات بود .

قبل از ظهر یه چیزی خوردیم رفتیم حموم عمومی .

خلوت بود و هفت هشت نفر بیشتر نبود .

وقت نماز چند نفر نمازشون رو همونجا خوندن .

گفت : نماز خوندن توی حموم مکروهه

لباس پوشید رفت بیرون ؛ نماز خوند و دوباره برگشت .

می خواست غسل شهادت بکنه ، بهش گفتم : یکی تو شهید می شی یکی هم رئیس جمهور آمریکا

خندید و رفت :Labkhand:

وسط عملیات آوردنش ، یه تیر خورده بود وسط سینش .

خشکم زد و مات و مبهوت موندم سر جام

:Moteajeb!::geryeh:

واقعا چه افرادی که نزدیک ما هستند و ما اونا رو نمیشناسیم .

هفته دفاع مقدس بر تمامی مدافعان اسلام مبارک

:moj:

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:

سلام

فرمانده لشکر بی خبر اومده بود بازرسی .

همه خبر دار ایستاده بودند ولی من ...

سریع تمومش کردم .

نصفی از ذکر ها رو وسط راه می گفتم و بقیه رو با عجله . دوتا سبحان الله تو رکوع و ، یکی تو راه .

خلاصه تموم شد .

می خواستم برم پیش بقیه که نشست کنارم ، دست داد و گفت قبول باشه .

هول شده بودم .

گفت : :Sokhan::Esteghfar:

عزیز من ! من که کسی نیستم ؛ اگه بالاتر از من هم اومده بود ، نباید برا نماز کم می گذاشتی .

ذکر رکوع و سجده رو باید هنگامی که بدنمون آروم گرفت شروع کنیم .

اگه عمدا مقداری از ذکر رو بین راه بگیم نمازمون باطل می شه .

ولی اگه سهوا سر از رکوع یا سجده برداشتیم ، نمازمون صحیحه .

از شرم خیس عرق شدم .

ما رو باش ، از فرمانده خجالت می کشیم ، از خدا ...


:Graphic (49):
هفته دفاع مقدس مبارک .
:fireworks::goleroz::badkonaka::roz::fireworks:
فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:

سلام

ترکش خورده بود رو پاش و چهار تا از انگشتاش کاملا از بین رفته بو د.

فقط شست پاش مونده بود .

می گفت دشمنمون

:kaboy: می دونه ما نماز خون هستیم برا همینم این یکی رو گذاشتن تا موقع سجده بذاریمش رو زمین .

سجده که می رفت خنده دار بود . سه تا انگشت رو می ذاشت رو زمین ؛ یکی از پای قلم شدش دو تا از پای سالمش .

بهش گفتم : مگه نباید فقط شست پامون رو زمین باشه ؟

گفت : شست پات رو بذار ، بقیه رو گذاشتی گذاشتی ، نذاشتی هم نذاشتی .

هفته دفاع مقدس بر جانبازان عزیز گرامی باد

:taghdim:
فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

زمین داشت غل می زد ، مثل یک دیگ که آبش جوش اومده باشه .

مثل آبله هایی که کف پاش بسته بود

ولی وسط آفتاب ، توی اون لباس خاکی بسیجی ، بازم از دعاهای بعد از نمازش دست بر نمی داشت .

هر چی می خواست راحت و خودمونی از خدا می خواست .

همه رو دعا می کرد

می گفت این سنت پیامبره ، مستحبه .

پیامبر همیشه بعد از نماز دعا می کرده .

هفته دفاع مقدس مبارک

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:

موضوع قفل شده است