سهم کلام مسیحی در پیدایش حدوث وقدم قرآن

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سهم کلام مسیحی در پیدایش حدوث وقدم قرآن

سلام علیکم
باعرض ارادت می خواستم تأثیر کلام مسیحی به خصوص مخلوق یا نامخلوق بودن عیسی (ع) را بر روی متکلمان اسلامی درمورد حدوث وقدم کلام خدا (قرآن)که از سوی بعضی مستشرقان مانند ولفسنادعا شده است را مستندا بدانم .
با نهایت تشکر:Norani::Ealam:

حیدرعباسی;1411 نوشت:
سلام علیکم
باعرض ارادت می خواستم تأثیر کلام مسیحی به خصوص مخلوق یا نامخلوق بودن عیسی (ع) را بر روی متکلمان اسلامی درمورد حدوث وقدم کلام خدا (قرآن)که از سوی بعضی مستشرقان مانند ولفسنادعا شده است را مستندا بدانم .
با نهایت تشکر:norani::ealam:

با سلام

پاسخ به سؤال شما نیازمند بحث مفصلی است ولی به طورخلاصه میتوان به مطالبی اشاره کرد:
این بحث تأثیر گذاری کلام مستشرقین برحدوث وقدم کلام خدا و یا بحثهای دیگر کلامی وحتی شکل گیری فرق کلامی ، یکی از ادعاهای خود آنهاست که گویی مدعی اند که بی‌آنکه جامعه مسلمین هیچ نقشی در شکل‌دهی فرق کلامی داشته باشد، این فرق صرفاً به دلیل مواجهه با فلسفه یونانی و کلام یهودی و مسیحی شکل گرفته و به عبارتی بازتاب آنها می‌باشند.
البته نمی‌‌توان منکر تأثیر عوامل خارجی در شکل‌گیری آرای متکلمان اسلامی شد، بله کلام علمی است که پیش از ورود به عالم اسلام، در فلسفه یونان و جهان یهودیت و مسیحیت سابقه داشته است.
اما از سوی دیگر نادیده گرفتن عوامل داخل سرزمین اسلامی، مغالطه‌ای بزرگ در بردارد. بسیاری از عوامل ایجاد فرق کلامی، عوامل اجتماعی، سیاسی، دینی، روانی و ... بوده‌اند که همگی عوامل درون جامعه اسلامی هستند. از این رو در رشد فرق کلامی باید هم به عوامل داخلی و هم به علل خارجی توجه کرد و به میزان تأثیرگذاری آنها در این زمینه توجه داشت. به نظر می‌رسد علل داخلی نقش بیشتری در «اصل شکل‌گیری فرق» داشته‌اند. علل خارجی در «پرورش نظریات خاص کلامی» در فرقی هم‌ چون معتزله که به عقل به عنوان یکی از اصلی‌ترین منابع می‌نگریسته‌اند، مؤثر بوده است.
موفق باشید

بنام خدا

سلام

پاسخ به سؤال شما مستلزم توجه به تاریخچۀ علم کلام و آشنائی با فرق و مذاهب کلام اسلامی است که بحثی مفصل و گسترده است.

اما بطور اجمال می توان گفت: تاریخچۀ کلام اسلامی بنا به قولی به زمان پیامبر اکرم (ص)،(1) از نگاهی به قرن دوم و سوم هجری و به نقلی به زمان علی (ع) باز می گردد.

لیكن از روایاتی كه در رابطه با مسأله حدوث و قدم قرآن كریم وارد شده است به دست می‌آید كه این مسأله در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ مورد بحث بوده و شاگران امام ـ علیه السّلام ـ نظر او را در این باره جویا شده‌اند، چنانكه عبدالرحیم قیصر در نامه‌ای كه به امام صادق ـ علیه السّلام ـ نوشت از امام خواست تا نظر خود را درباره مسائلی كه آن روز مورد بحث و اختلاف میان مسلمانان بود بیان نماید كه از آن جمله حدوث و قدم قرآن كریم بود.(2)

موضوعات مختلف کلام اسلامی که در دوره های مختلف، بین اشاعره، معتزله و مکتب اهل بیت (ع) مطرح بوده نشان از قدمت این علم و پیشینۀ آن در اسلام دارد.

و برتری مکتب اهل بیت (ع) در این علم شاهدی دیگر بر این مدعا که مسائل مختلف کلامی مربوط به درون جامعۀ اسلامی، عامل اصلی در شکل گیری این علم گردیده است.

اما بدون شک، ورود فلسفه های غربی اعم از یونانی و رومی و مباحث دین پژوهی و کلامی سایر ادیان اعم از یهودیت و مسیحیت در جامعۀ اسلامی خصوصاً در زمان مأمون، خلیفۀ عباسی در بسط و گسترش آن بی تأثیر نبوده است.

البته این به معنای این نیست که کلام اسلامی بطور صد در صد از کلام مسیحی متأثر بوده چنانکه مورد ادعای اندیشمندان غربی است.

بعنوان نمونه یکی از مباحث کلامی مطروحه در کلام اسلامی مسألۀ حدوث و قدم کلام خدا (قرآن) بوده که در دوره هائی به یک مسألۀ حاد و پر جنجال بین فرق کلامی اشاعره و معتزله تبدیل شده است.

تاریخ کلام اسلامی مؤید این مطلب است که معتزله، براي پرهيز از تشابه تكويني قرآن و عيسي (ع)، - كه مسيحيان وي را كلمۀ خدا و نامخلوق مي‌دانستند- به مخلوق‌بودن قرآن قائل شدند.

اما این به معنای شکل گیری و تأثیرپذیری کامل کلام اسلامی از کلام مسیحی نیست.

موفق باشید

پاورقی_____________________


1. اگر چه در زمان پیامبر به این عنوان نامیده نمی شده است.

2. توحید صدوق، باب 30، روایت 7 و نیز روایت 3.

3. برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: مجله قبسات، مقالۀ ساختار فلسفی کلام، سیّدمحمدعلی دیباجی، سال دهم، 1384.

سلام.
نخست باید دقیقا دانست که این مستشرقین و به طور خاص ولفسون درباره این ارتباط چه می گویند و سپس در صدد پاسخ گویی باشیم. آوردن دلایل کلی آب در هاون کوفتن است.

ولفسون نخست سیر تطور برای اسلام و فرق کلامی آن متصور است که از دیدگاه برون دینی او منطقی است.
پس در گام نخست براهین او برون دینی است و جواب های ما درون دینی.

ثانیا او با تکیه بر آراء علمایی چون شهرستانی و ابن خلدون در اسلام وارد بحث شده است. و در مسیحیت و یهودیت نیز بر آراء علمای آن دو دین تکیه دارد.

او به این نتیجه رسیده است که
1- در قرآن هیچ نشانه ای از قدیم بودن صفات خداوند وجود ندارد و اندیشه قدیم بودن صفات که بعد ها به واسطه اندیشه های واصل ابن عطا مورد انتقاد جدی قرار گرفت تحت تاثیر عوامل خارجی بوده و هیچ سندی در دست نیست که بگوییم این اندیشه حاصل تضارب آراء علمای اسلامی باشد. این تاثیر می تواند یا از جانب فلسفه یونان باشد و یا حاصل تاثیر دو دین یهودیت و مسیحیت باشد. تاثیر فلسفه یونان را به دلایلی که شهرستانی در ملل و نحل بیان می کند باید کنار گذاشت.
در مورد مسیحت و یهودیت باید گفت با مخالفت معتزله با قدیم بودن صفات علمای مسیحی از جمله ابولفرج (ابن العبری) این گونه تعبیر کردند که معتزله خود را از اعتقاد به تثلیث با این رویکرد مبرا کردند و حتی پیش از او نیز علمای یهودی مانند سعدیا و ابن میمون هر گاه سخن از صفات اسلامی آمده آن را با تثلیث قیاس کرده اند.
2- این گونه قیاس میکند که اشخاص دوم و سوم تثلیث همان کلمه و روح همان دو اصل موجود در نگرش اسلا سنتی نسبت به صفات علم و حی است که در اسلام موضوع صفات با این دو صفت آغاز شده است.

3- جالب در این میان آن است که ولفسون اعتقاد دارد همانگونه که صفات اسلامی سنتی تحت تاثیر مسیحیت بوده است مخالفت معتزله با قدیم بودن صفات تحت تاثیر جریان الحاد مسیحی آریوس بوده است. که این قیاس بیانگر این نکته است که جریان های مختلف در بحث صفات خدا در اسلام تحت تاثیر مسیحیت بوده اند.
4- ولفسون دلایل مختلفی را از جمله گفتگو و مناظره علمای مسلمان با علمای مسیحی را به تشریح بیان می دارد و مظاهر آن را در کلام اسلامی بررسی می کند.

5- صفات از دیدگاه ملسمانان پیرو سنت را با اعتقاد مسیحیان ارتودوکس نسبت به اقانیم دو و سه مقایسه می کند و از سوی دیگر دیدگاه های دیدگاه های آریوس را با سایر فرقه های اسلامی معتقد به قدیم نبودن صفات مقایسه می کند.

این شمه ای بود از آراء ایشان. حال با دانستن این فرض شاید بتوان جواب درخور و شایسته ای عرضه کرد.

منتظر پاسخ های سنجیده و عالمانه شما به پرسش دوستی که این سوال را ابتدا مطرح نمود هستم.

البته ناگفته نماند ایشان دو سوال مجزا را مطرح نمودند یکی در باب صفات و یکی در باب حدوث و قدم قرآن. اتفاقا در مورد دوم هم ولفسون نظراتی دارد که به نظر می رسد در این جا مجالی برای پرداختن به آن نیست.

در ضمن این موضوع باید در انجمن کلام مطرح شود نه در زیر مجموعه گفتگوی دینی > تفسير و علوم قرآن > دانستنيهاي قرآن > اصطلاحات علوم قرآنی

مدیران محترم لطفا این موضوع را انتقال دهند.
سپاس

[=&quot]

مهاجری;30900 نوشت:
سلام.
نخست باید دقیقا دانست که این مستشرقین و به طور خاص ولفسون درباره این ارتباط چه می گویند و سپس در صدد پاسخ گویی باشیم. آوردن دلایل کلی آب در هاون کوفتن است.

ولفسون نخست سیر تطور برای اسلام و فرق کلامی آن متصور است که از دیدگاه برون دینی او منطقی است.


پس در گام نخست براهین او برون دینی است و جواب های ما درون دینی.

ثانیا او با تکیه بر آراء علمایی چون شهرستانی و ابن خلدون در اسلام وارد بحث شده است. و در مسیحیت و یهودیت نیز بر آراء علمای آن دو دین تکیه دارد.

او به این نتیجه رسیده است که:
1- در قرآن هیچ نشانه ای از قدیم بودن صفات خداوند وجود ندارد و اندیشه قدیم بودن صفات که بعد ها به واسطه اندیشه های واصل ابن عطا مورد انتقاد جدی قرار گرفت تحت تاثیر عوامل خارجی بوده و هیچ سندی در دست نیست که بگوییم این اندیشه حاصل تضارب آراء علمای اسلامی باشد. این تاثیر می تواند یا از جانب فلسفه یونان باشد و یا حاصل تاثیر دو دین یهودیت و مسیحیت باشد. تاثیر فلسفه یونان را به دلایلی که شهرستانی در ملل و نحل بیان می کند باید کنار گذاشت. 2- این گونه قیاس میکند که اشخاص دوم و سوم تثلیث همان کلمه و روح همان دو اصل موجود در نگرش اسلا سنتی نسبت به صفات علم و حی است که در اسلام موضوع صفات با این دو صفت آغاز شده است.


3- جالب در این میان آن است که ولفسون اعتقاد دارد همانگونه که صفات اسلامی سنتی تحت تاثیر مسیحیت بوده است مخالفت معتزله با قدیم بودن صفات تحت تاثیر جریان الحاد مسیحی آریوس بوده است. که این قیاس بیانگر این نکته است که جریان های مختلف در بحث صفات خدا در اسلام تحت تاثیر مسیحیت بوده اند. 4- ولفسون دلایل مختلفی را از جمله گفتگو و مناظره علمای مسلمان با علمای مسیحی را به تشریح بیان می دارد و مظاهر آن را در کلام اسلامی بررسی می کند. 5- صفات از دیدگاه ملسمانان پیرو سنت را با اعتقاد مسیحیان ارتودوکس نسبت به اقانیم دو و سه مقایسه می کند و از سوی دیگر دیدگاه های دیدگاه های آریوس را با سایر فرقه های اسلامی معتقد به قدیم نبودن صفات مقایسه می کند.

در مورد مسیحت و یهودیت باید گفت با مخالفت معتزله با قدیم بودن صفات علمای مسیحی از جمله ابولفرج (ابن العبری) این گونه تعبیر کردند که معتزله خود را از اعتقاد به تثلیث با این رویکرد مبرا کردند و حتی پیش از او نیز علمای یهودی مانند سعدیا و ابن میمون هر گاه سخن از صفات اسلامی آمده آن را با تثلیث قیاس کرده اند.

این شمه ای بود از آراء ایشان. حال با دانستن این فرض شاید بتوان جواب درخور و شایسته ای عرضه کرد.

منتظر پاسخ های سنجیده و عالمانه شما به پرسش دوستی که این سوال را ابتدا مطرح نمود هستم

. [=&quot]

با سلام و ادب

با تشکر از پرسشگر اولی و جناب مهاجری، که بخشی از نظرات جناب ولفسن را یادآور شدند که در ادامه در خواهید یافت که نظریات ایشان، خارج از مدار نظریه پردازان پیشین این مبحث نیست.

بنظر می رسد بهترین پاسخ برای این نوع سؤالات و شبهات، آشنائی با منشأ شکل گیری، دیدگاه درون دینی قرآن و مکتب اهل بیت (ع) و واکاوی اهداف و اغراض طراحان و نظریه پردان حول موضوع مورد بحث باشد. که در ادامه به بیان آن خواهیم پرداخت:

منشأ طرح این سؤال پرسشگر محترم که بر اساس نظرات جناب ولفسن، اقتباس شده به شبهه «خلق قرآن کریم» بازمی گردد. شبهه ای که فتنه ای عظیم مربوط به دوران حضور (پیش از غیبت) بود و از بزرگترین جریانات فکری و جنجال برانگیز آن زمانه به شمار می آمد. که در دوران امام هادی (علیه السلام) به اوج خود رسید.

یوحنای دمشقی با طرح این فتنه که آیا قرآن حادث است یا قدیم، آشوب بزرگی را دامنگیر جامعه اسلامی نموده و افکار و اذهان عمومی را به چالش کشید و آتشی که از نتیجه این شبهه برافروخته شد، تا سالیان متمادی گریبان گیر جامعه اسلامی بوده و از سوی دیگر، به مثابه چماق سرکوب مخالفان، مورد استفاده خلفای عباسی قرار گرفت و چه بسا افرادی که به جرم اعتقاد به یک طرف این شبهه، جان خود را از دست داده یا مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند...

و این داستان ادامه داشت ... و بالطبع در طول زمان و بر اساس اندیشه های غالب و مغلوب و نوع جبهه گیری حاکمان زمان، فراز و نشیب های مختلفی داشته است...

اما در این خصوص، برای پیروان مکتب اهل بیت (ع)، دیدگاه معصومین در تئوری خلق قرآن راهگشا و حائز اهمیت است.

چنانکه گفتیم، این نظریه در دوران امامت امام هادی (عج) به اوج خود رسید. ایشان که رهبری اندیشه اسلامی را بر عهده داشتند و پیدایش چنین اختلافات فکری و دامن زدن به آن را به سود دشمن می دانستند، همگان را و از بحث و جدل درباره آن دور داشته و آن را بدعتی در دین معرفی نمودند. ایشان طی نامه ای به یاران خود در بغداد نگاشتند: «به نام پروردگار بخشایشگر مهرورز. پروردگار، ما و شما را از افتادن در آشوب نگه دارد؛ که هر آینه در این صورت به ما برترین نعمت را ارزانی داشته است و جز این سیه روزی و نابودی است. نظر ما درباره حدوث و قدم قرآن این است که آن بدعتی بیش نیست که پرسش کننده و پاسخ دهنده در (گناه) آن شریکند؛ زیرا چیزی دستگیر پرسش کننده می شود که سزاوار او نیست و پاسخ دهنده نیز برای موضوعی که در توان (درک) او نیست، بی جهت خود را به سختی می افکند... .» امام رضا(علیه السلام) نیز در پاسخ به این مسأله فرمودند: «قرآن کلام خداست و دیگر هیچ. در این باره بیش از این بحث مکنید که گمراه خواهید شد.»

اگر بخواهیم بصورت منطقی و منصفانه انگیزه شناسی این بحث را پیگیری کنیم گفتنی است: نظریه خلق قرآن پس از پشت سرگذاشتن این همه فراز و نشیب، هرگز از صفحه اندیشه ها محو نگردید؛ چرا که همواره از سوی نظریه پردازان و اندیشوران غیر مسلمان، طراحی و از سوی حکمرانان اسلامی حمایت می شد. هدف و انگیزه طراحان این تئوری که مسیحی بودند، در دو اصل خلاصه می شد و آن عزت بخشیدن به مسیحیان ساکن کشورهای اسلامی در گام اول و مقابله با انحصار گرایی دینی مسلمانان نسبت به غیر مسلمان ها و به ویژه مسیحیان در گام دیگر این فرآیند بود.

نظریات جناب ولفسن (که در این سؤال مورد اشاره دوست مان قرار گرفته) و نیز نظرات دیگر اندیشمندان غیرمسلمان، نیز مستثنای از این قاعدۀ کلی نبوده و نیست.

یوحنای دمشقی در استدلال خود برای پیاده کردن طرحش می گفت:

قرآن کلام خداست/ خدا قدیم است /پس، قرآن قدیم است.

و با استفاده از این پیش فرض ثابت می کرد:

کلام خدا (قرآن) قدیم است.

عیسی کلمة الله است. در نتیجه عیسی خداست.

چنانکه مشاهده می کنید، با بهره گیری از پیش فرض های به اثبات رسیده مسلمانان و مغالطه ای که در قیاس انجام داد... که همگان توان کشف آن را نداشته و ندارند... به سادگی عقاید مشرکانه خود را در بافت فکری مسلمانان تزریق می نمود. تا بتوانند با ایجاد پیوندی کاذب بین مسیحیان و مسیحیت انحرافی و مسلمانان، اغراض و اهداف سیاست مآبانه خود را القاء نماید.

او با تشکیل این قیاس ساده، با زیرکی تمام، معتقدات خود را جزء بدیهیات انکارناپذیر دین اسلام معرفی کرد، به گونه ای که هر ذهن غیر ورزیده ای در زمینه مسائل منطقی، به سادگی آن را می پذیرفت.

در مورد این مغالطه زیرکانه باید گفت: اولاً حدوث و قِدَم زمانی در خداوند متعال راه ندارد و اصلاً از زمانیات نیست که حدوث و قِدَم داشته باشد و ثانیاً مَثَل «قرآن کلام خداست و عیسی نیز کلمة الله است»، مانند مَثَل قدیمی و باطل: «در باز است و باز پرنده است»، می باشد. اگر چه در متون دینی ما از حضرت عیسی (علیه السلام) تعبیر به «کلمة الله» شده است، اما مقایسه آن با کلام خدا، قرآن، صحیح نیست؛ چرا که قرآن کریم ثقل اکبر بوده و حتی برتر از همه اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) است. بنابراین گذشته از مغالطه بودن قیاس، مقدمات آن نیز فاسد می باشد.

با این بیان، تا به اینجا علاوه بر پاسخگوئی به شبهه حدوث و قدم قرآن، نوع جبهه گیری اهل بیت (ع) در برابر این شبهات و اغراض و انگیزه های طراحان و نظریه پردازان حول این موضوع (تأثیرکلام مسیحی در اسلام و قرآن) را نیز بیان کردیم.

منبع: برای مطالعۀ تفصیلی ر.ک: نشریۀ شمیم یاس، آبان 83، شمارۀ 20، مقاله زمینه ها و انگیزهای شکل گیری پلورالیزم دینی از نگاه تاریخ اسلام، ابوالفضل هادی منش؛ پایگاه حوزه نت،http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=20161

با سلام مجدد:Gol:

بعنوان نکتۀ تکمیلی لازم بذکر است در مورد شبهه (حدوث و قدم) و خلق قرآن، که ریشه تکثر گرایی دینی در اسلام است می توان گفت: آن دو دارای وحدت در انگیزه ظهور می باشند. یعنی در هر دوی این شبهات، تلاش گردانندگان بر آن بوده تا از فشار دین بکاهند. در تکثر گرایی دینی ـ که تنها در اسلام هم نیست ـ طراحان تلاش داشتند، به افکار عمومی و معتقد به دین بقبولانند که گستره دین این قدر هم محدود نیست که کسی را وادار به اطاعت از یک آیین نماید...

در شبهه خلق قرآن نیز که منشأ بسیاری از شبهه های کوچک و بزرگ در عرصه فلسفه دین بود، هم این انگیزه به چشم می خورد. یعنی یوحنای دمشقی کوشش می کرد با تزریق برخی عقاید مسیحیت تحریف شده، پیوندی بین آن واسلام ایجاد کند و زمینه های پیدایش نزدیکی ادیان را به هم پدید آورد، و در نهایت بتواند بگوید: پیروی از مجموعه ادیان هم می تواند برنامه معنوی و آیین ورزی فرد را تشکیل دهد و لزومی در پیروی از یک دین خاص وجود ندارد. که در واقع همان شعار تکثر گرایان است.

این چنین است که مغالطه او در قرن ها پیش، امروزه بستر را برای دگراندیشان دینی تا جایی فراهم ساخته که امروز در هر گوشه ای از جهان، زمزمه هایی از آن به گوش می رسد و قالبی استوار به خود گرفته است. شاید وجود دلیل ظهور پروتستانیسم نیز وجود همین شبهه باشد.

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است