جمع بندی آیا پسر نوح به خاطر عشق به یک دختر سوار کشتی نشد؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پسر نوح به خاطر عشق به یک دختر سوار کشتی نشد؟

سلام ...
پسر حصرت نوح چرا سوار کشتی نشد !!! عاشق شده بود ؟؟؟
اگر سوار کشتی میشد و همه آدمها میمردن ... باید تا آخر عمرش بدون عشقش یا بدون همسر زندگی میکرد ؟؟؟

یه زندگی در حدود 900 ساله بدونه عشق !!!

آیا خدا از فضل خودش ایشون رو بی نیاز میکرد ؟؟؟ اگر نمیکرد چی کار میکرد ؟؟؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد ممسوس

با سلام و احترام
یکی از داستانهای عبرت انگیز تاریخ انبیا ، جریان طوفان نوح و غرق شدن فرزندش کنعان است خوب است این جریان و واقعه بسیار مهم تاریخی را از منظر قران بررسی کنیم تا بعد به منابع تاریخی بپردازیم.
یکى از پسران حضرت نوح - علیه السلام - «کنعان» نام داشت که به زبان عربى به او «یام» مى‏گفتند.
حضرت نوح - علیه السلام - با روش و شیوه‏ها و گفتار گوناگون او را به سوى توحید دعوت کرد، ولى او با کمال گستاخى و لجاجت به دعوت پدر اعتنا ننمود و مثل سایر مردم به بت پرستى ادامه داد.
هنگامى که بلاى جهان گیر طوفان فرا رسید، نوح - علیه السلام - دید پسرش کنعان در خطر غرق و هلاکت افتاده، دلش به حال او سوخت، از میان کشتى او را صدا زد و گفت:
«یا بُنَى اِرْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ؛ پسرم! با ما به کشتى سوار شو و از گروه کافران مباش!»
ولى کنعان به جاى این که به دعوت دلسوزانه پدر پاسخ دهد و خود را که در پرتگاه هلاکت بود نجات بخشد، با کمال غرور و گستاخى تقاضاى پدر را رد کرد و در پاسخ او گفت:
«سَآوِى اِلى جَبَلٍ یعْصِمُنِى مِنَ الْماءِ؛ به زودى به کوهى پناه مى‏برم تا مرا از آب حفظ کند.»
نوح - علیه السلام - گفت: «اى پسر! امروز هیچ نگهدارى در برابر فرمان خدا نیست، مگر آن کس که خدا به او رحم کند.»
هنگامى که طوفان از هر سو وارد زمین شد، کنعان در خطر شدید قرار گرفت و دیگر چیزى نمانده بود که هلاک گردد.
نوح - علیه السلام - فریاد زد:
«رَبِّ اِنَّهُ مِنْ اَهْلِى وَ اِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ؛ پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است.»
خداوند در پاسخ نوح - علیه السلام - فرمود:
«إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ...؛ اى نوح! او از اهل تو نیست، او عمل ناصالحى است و فرد ناشایسته‏اى مى‏باشد، بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستى از من مخواه، به تو اندرز مى‏دهم تا از جاهلان نباشى.»
بگذار تا بمیرد در عین خودپرستى با مدّعى مگویید اسرار عشق و مستى
نوح - علیه السلام - عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه مى‏برم که از درگاهت چیزى بخواهم که آگاهى به آن ندارم، و اگر مرا نبخشى و به من رحم نکنى از زیانکاران خواهم بود.»[1]
به این ترتیب عذاب الهى، حتى فرزند ناخلف نوح - علیه السلام - را نیز شامل شد و به شفاعت نوح - علیه السلام - از درگاه خداوند توجه نگردید، چرا که او با نوح و مکتب نوح - علیه السلام - مخالف بود و بر اثر انحراف و گناه، رشته خانوادگیش با نوح - علیه السلام - قطع شده بود، چنان که سعدى مى‏گوید:
پسر نوح با بدان بنشست *** خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزى چند *** پى نیکان گرفت و مردم شد



[/HR][1] هود مضمون ایات 42تا 47


با سلام و احترام
در منابع تاریخی در مورد کنعان پسر نوح آمده است که او کافر شده بود و زمانی که پدرش از او خواست سوار بر کشتی گردد با او مخالفت کرد و در نتیجه گرفتار طوفان گردیده و هلاک شد.( البدء و التاریخ مقدسی ج 3 ص 17، ترجمه شفیعی کدکنی، تهران، آگه 1374ش ؛ ابن کثیر البدایه والنهایه بیروت دارالفکر 1407قج 1 ص 113 ) پیروان حضرت نوح که 80 نفربودند سوار بر کشتی شده و از طوفان جان سالم به در بردند. ( ابن سعد طبقات کبری ترجمه مهدوی دامغانی فرهنگ و انتشارات تهران 1374ش ج 1 ص 26)

در منابع تاریخی، روایی و تفسیری علت انحراف و به کفر گراییده شدن کنعان پسر حضرت نوح را بیان نکردند ولی احتمال دارد عامل کفر او مادرش باشد زیرا او هم به حضرت نوح ایمان نیاورد.

[=WebRoya]با سلام

[=WebRoya]علتش این بوده که به وعده پدرش مبنی بر اینکه هر کس ازسوار شدن تخلف کند غرق خواهد شد [=WebRoya]ایمان نداشته[=WebRoya]، وقتی چشم نوح به او افتاد که در کناری ایستاده، صدا زد که ای پسرم بیا با ما سوار شو و با کافران مباش.
[=WebRoya]
پسر دعوت پدر را اینطور ردکرد که من به زودی به یکی از کوهها پناه می برم تا مرا از خطر آب حفظ کند.
[=WebRoya]نوح(ع)گفت:[=WebRoya] امروز هیچ چیزی نمی تواند احدی را از عذاب الهی حفظ کند مگر کسی را که خدا به او رحم کرده باشد، که منظورش همان کسانی است که سوار کشتی بودند - [=WebRoya]پسرنوح به این پاسخ پدر توجهی نکرد، [=WebRoya]و چیزی نگذشت که موج، بین پدر و پسر حائل شده و پسرجزء غرق شدگان گردید.
[=WebRoya]نوح(ع)هیچ احتمال نمی داد که پسر در باطن دلش کفر پنهان کرده باشد[=WebRoya] وتاکنون اگر اظهار اسلام می کرده از باب نفاق بوده باشد، بر خلاف همسرش که نوح از کفراوخبر داشته، و بطور قطع اگر پسرش را نیز مانند همسرش کافر می دانسته هرگز تقاضای نجات اورا نمی کرده، برای اینکه این خود نوح(ع)بود که از خدای عز و جل درخواست کرد تادیاری از کفار را زنده نگذارد، [=WebRoya]و بنا بر حکایت قرآن کریم گفته بود: رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدواالا فاجرا کفارا(1)[=WebRoya] [=WebRoya]و نیز خود او بوده که به حکایت قرآن در دعایش گفته بود: فافتح بینی و بینهم و نجنی و من معی من المؤمنین(2)[=WebRoya] [=WebRoya]و چگونه ممکن است خود او با آگاهی از کفر باطنی پسرش مع ذلک نجات اورا از خدا بخواهد؟[=WebRoya]
با اینکه قبلا فرمان خدای تعالی را شنیده بود که فرمود:و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا انهم مغرقون ..(3)

[=WebRoya]نوح(ع)با حائل شدن موج بین او و فرزندش و در حالی که بی خبر از کفر باطنی پسرش بود دچار اندوهی شدید شد[=WebRoya]، و پروردگار خود را چنین نداء کرد که: [=WebRoya]رب ان ابنی من اهلی و ان وعدک الحق [=WebRoya]پروردگارا این پسر من از اهل من است و وعده تو، به اینکه اهل مرانجات دهی حق است و تو احکم الحاکمینی یعنی حکمت از حکم هر حاکم دیگری متقن تاست، و تو در قضایی که می رانی جور و ستم نمی کنی و حکمت ناشی از جهل به مصالح واقعی نیست، بنا بر این لطف کن و به من خبر ده که واقعیت فرزند من چیست و با اینکه او اهل من است چرا مستوجب عقاب شده است؟
[=WebRoya]
در اینجا عنایت الهی شامل حال نوح شد، و نگذاشت بطورصریح درخواست نجات فرزند خود را کند، - و یا به عبارت دیگر درخواستی کند که به واقعیت آن علمی ندارد -
[=WebRoya]خدای تعالی در پاسخش به وی وحی فرستاد که ای نوح پسر تو اهل تونیست[=WebRoya]، او عمل غیر صالحی است، پس زنهار که مبادا بامن در باره نجات او روبرو شوی ودرخواست نجات او را بکنی، که اگر چنین درخواستی کنی درخواستی کرده ای که به واقعیت آن آگاهی نداری و من تو را پند می دهم که مبادا از جاهلان باشی.

[=WebRoya]بعد از این وحی، نوح(ع)از واقع امر آگاه شد و به پروردگارش ملتجی گشت که: پروردگارا من پناه می برم به تو از اینکه از تو چیزی بخواهم که علمی به واقعیت آن ندارم،و از تو درخواست می کنم که عنایت شامل حالم بشود و با مغفرتت مرا بپوشانی، و بارحمتت بر من عطوفت کنی، که اگر غیر این کنی از زیانکاران خواهم شد.

(1)پروردگارا این قوم کافر را هلاک کن و دیاری از ایشان را بر روی زمین باقی مگذار، که اگرایشان را باقی بگذاری بندگان پاک و با ایمانت را گمراه می کنند و فرزندی هم جزبدکار و کافر از آنان به ظهور نمی رسد.سوره نوح، آیه 26 و 27.
(2)بارالها!بین من و قوم، حکم فرما و به ما گشایشی عطا کن و من و مؤمنانی که با من همراهند ازشر قوم نجات ده. سوره شعراء، آیه 118 (3)سوره هود، آیه 37.

(3)سوره هود، آیه 37.

جمع بندی

پرسش

چرا پسر حضرت نوح سوار بر کشتی نشد ایا عاشق دختری شده بود؟

پاسخ

یکى از پسران حضرت نوح علیه السلام «کنعان» نام داشت که به زبان عربى به او «یام» مى‏گفتند.
حضرت نوح (علیه السلام ) با روش و شیوه‏ها و گفتار گوناگون او را به سوى توحید دعوت کرد، ولى او با کمال گستاخى و لجاجت به دعوت پدر اعتنا ننمود و مثل سایر مردم به بت پرستى ادامه داد.
هنگامى که بلاى جهان گیر طوفان فرا رسید، نوح علیه السلام دید پسرش کنعان در خطر غرق و هلاکت افتاده، دلش به حال او سوخت، از میان کشتى او را صدا زد و گفت:
«یا بُنَى اِرْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ؛ پسرم! با ما به کشتى سوار شو و از گروه کافران مباش!»
ولى کنعان به جاى این که به دعوت دلسوزانه پدر پاسخ دهد و خود را که در پرتگاه هلاکت بود نجات بخشد، با کمال غرور و گستاخى تقاضاى پدر را رد کرد و در پاسخ او گفت: «سَآوِى اِلى جَبَلٍ یعْصِمُنِى مِنَ الْماءِ؛ به زودى به کوهى پناه مى‏برم تا مرا از آب حفظ کند.»
نوح علیه السلام گفت: «اى پسر! امروز هیچ نگهدارى در برابر فرمان خدا نیست، مگر آن کس که خدا به او رحم کند.»
هنگامى که طوفان از هر سو وارد زمین شد، کنعان در خطر شدید قرار گرفت و دیگر چیزى نمانده بود که هلاک گردد.
نوح علیه السلام فریاد زد: «رَبِّ اِنَّهُ مِنْ اَهْلِى وَ اِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ؛ پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است.»
خداوند در پاسخ نوح - علیه السلام - فرمود:
«إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ...؛ اى نوح! او از اهل تو نیست، او عمل ناصالحى است و فرد ناشایسته‏اى مى‏باشد، بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستى از من مخواه، به تو اندرز مى‏دهم تا از جاهلان نباشى.»
بگذار تا بمیرد در عین خودپرستى با مدّعى مگویید اسرار عشق و مستى
نوح علیه السلام عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه مى‏برم که از درگاهت چیزى بخواهم که آگاهى به آن ندارم، و اگر مرا نبخشى و به من رحم نکنى از زیانکاران خواهم بود.»[1]
به این ترتیب عذاب الهى، حتى فرزند ناخلف نوح علیه السلام را نیز شامل شد و به شفاعت نوح علیه السلام از درگاه خداوند توجه نگردید، چرا که او با نوح و مکتب نوح علیه السلام مخالف بود و بر اثر انحراف و گناه، رشته خانوادگیش با نوح علیه السلام قطع شده بود، چنان که سعدى مى‏گوید:
در منابع تاریخی در مورد کنعان پسر نوح آمده است که او کافر شده بود و زمانی که پدرش از او خواست سوار بر کشتی گردد با او مخالفت کرد و در نتیجه گرفتار طوفان گردیده و هلاک شد.[2]
پیروان حضرت نوح که 80 نفربودند سوار بر کشتی شده و از طوفان جان سالم به در بردند.[3]
در منابع تاریخی، روایی و تفسیری علت انحراف و به کفر گراییده شدن کنعان پسر حضرت نوح را بیان نکردند ولی احتمال دارد عامل کفر او مادرش باشد زیرا او هم به حضرت نوح ایمان نیاورد.

کلیدواژه : حضرت نوح، طوفان، کنعان، کشتی

منابع

[1] . هود مضمون ایات 42-47

[2] . البدء و التاریخ مقدسی ج 3 ص 17، ترجمه شفیعی کدکنی، تهران، آگه 1374ش ؛ ابن کثیر البدایه والنهایه بیروت دارالفکر 1407ق ج 1 ص 113

[3] . ابن سعد طبقات کبری ترجمه مهدوی دامغانی فرهنگ و انتشارات تهران 1374ش ج 1 ص 26


موضوع قفل شده است