نیاز به ازدواج و خودکشی

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نیاز به ازدواج و خودکشی

با عرض سلام وخسته نباشید
من جوانی 23ساله هستم. ترم آخر دانشگاه هستم. من از کودکی اعتیاد به پورنوگرافی و به تبع اون خودارضایی داشتم درحالی که پدر و مادرم تا همین یکی دو سال پیش ازاین موضوع خبر نداشتند. الان هرکار می کنم نمی توانم از این قضیه زخلاص شوم. یکی دو روز ول می کنم ولی دو باره می روم سراغ این فیلم ها. هرچه مقاومت می کنم نمی توانم جلوی خودم رابگیرم.

در همین ترم ان شالله دانشگاهم تموم می شه و بعد هم باید برم سربازی. هیچ کاری ندارم و تازه توی این بیکاری امیدی هم به پیدا کردن شغل به درد بخور بعد از اتمام سربازی ام هم ندارم. پدر و مادرم هم ازم حمایت مالی نمی کنند تازه به خاطر این که الان ازشون به خاطر خرج یومیه پول می گیرم کلی سرکوفتم می زنند.
به نظر شما من باید چه کار کنم اونم در این شرایط با این همه پولی که باید برای ازدواج خرج کرد و من یک قران ندارم. همش این فیلم ها از جلوی چشمام رد می شوند. این راهم بگم اولین بار من دراثر کاهلی پدر و مادرم ازاین فیلم ها مطلع شدم و به اون ها و خودارضایی مبتلا شدم.اصولا پدر ومادر من اعتقادی به مراقبت کردن از فرزند ندارند. اون ها فقط فکر می کنند که پدر ومادر وظیفه دارند خرج بچه رابدهند اون هم در حد بخور و نمیر و اگر بیشتر از اون دادند به بچه لطف کردند.

راستش را بخواهید من دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم. هرچه دعا و توسل می کنم کاری از پیش نمی برم. راستش را بخواهید نیاز به داشتن رابطه جنسی دارد مرا خفه می کند. این برای من یک عقده شده است. یک دقیقه نمی توانم روی یک مطلبی تمرکز کنم. همش فکرم به سمت رابطه می رود. موسیقی گوش می دهم .ورزش می کنم .خودزنی می کنم. با دیگران حرف می زنم.باخودم حرف می زنم. داد می زنم. سریال تلویزیون نگاه می کنم و... اما نمی توانم فکرم را ازاین موضوع خارج کنم وآخرش هم کارم به تماشای فیلم و خودارضایی می کشه. پدر و مادرم هم با وجود این که وضع منو می دانند با خونسردی تمام می گویند خوب نگاه نکن تا نیاز پیدا نکنی. به کی بگم نمی تونم. پدر و مادرم می گویند که برای ازدواج باید خونه و ماشین داشته باشی یا حداقل بتونی یک خونه کرایه کنی. حالا شما بگید. انصافا من دانشجو که باید دوسال هم برم سربازی الان از کجا می تونم پول اجاره خانه را در بیاورم.

برای هرکس درد و دل می کنم می گویند برو خداروشکر کن تنت سلامت است. برو خدارو شکر کن فلج نیستی و از این جور حرفا. اما سوال من این است که وقتی من روح ناسالمی دارم تن سالم را می خواهم چه کار کنم. وقتی به خاطر این نیاز دو روزی یک بار فقط گریه می کنم تن سالم را می خواهم چه کار کنم؟ یک مدت بود که توی این فکر افتاده بودم که ازدواج موقت داشته باشم. اما هرچی می گردم نمی توانم موردی پیدا کنم. یک مدت هم گفتم برم دنبال داشتن رابطه با دوست دختری چیزی که بتوانم از این وضع خلاص شوم اما فکر این که اگر این کار لو بره و بخواهند دختره را بندازند به من و من مجبور بشم بازنی که هرلحظه امکان خیانت به من را دارد زندگی کنم از این کار منصرف می شوم. راستش رو بخواهید تنها راهی که به ذهنم می رسد خلاص شدن از این جهنم با خودکشی کردن است. دیگه هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم. اصلا حال هیچ کاری را ندارم. حس می کنم خدایی وجود ندارد وگرنه من این قدر بدبخت نبودم. اوایل از خودکشی می ترسیدم اما با بدتر شدن اوضاعم دیگه ترسم داره می پره.

دیشب که در حیاط خانه خوابیده بودم نمی دونم چرا یک حسی داشت می گفت برو یک طناب بردار و خودت را ازاین دنیا خلاص کن!!!
اون لحظه هیچ چیز دیگه توی فکر من نمی آمد فقط خودم را که طناب دار به گردنم بود تصور می کرم و لذت می بردم.الان خیلی برایم تعجب آور است که چرا لذت می بردم. این فکر را قبلا هم داشتم اما نمی دانید دیشب چقدر هوس این کار را کرده بودم. حالا شما بگید من چه کار کنم؟

لطفا نگویید خود را سرگرم کن تا فکرش از سرت بپرد. شاید این نسخه شما برای کسانی که پدر و مادرشان از کودکی ازشان مراقبت می کردند (که معمولا اونا زود تر ازدواج می کنند)و این چیز ها را ندیده اند امکان پذیر باشد اما من تمام این راه ها را رفته ام. راستش رو بخواهید جهنم محرومیت از این کار به کنار جهنم حس کثافت بودن هم کنار. این هم خیلی مرا آزار می دهد. واقعا به این نتیجه رسیده ام که این عالم خدایی ندارد. امیدم به همه چیز را ازدست داده ام. فقط دوست دارم بخوابم و دیگه بیدار نشوم. دوست دارم نیست شوم. دوست دارم هیچی از من باقی نماند. دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم.

همچنین یک چیز دیگه هم می خواستم بپرسم. من پدرم مشکل قلبی دارد.(البته از پدرم خیلی متنفرم چون او با یک زن نامحرم رابطه دارد و فکر می کند هیچکس نمی داند) مادر من هم مشکل جسمی خیلی دارد. (از او هم متنفرم چون خیلی مرا تحقیر می کند) می خواستم بپرسم اگه من خود کشی کنم و این وسط پدر ومادرم از شدت ناراحتی سکته کنند یا فوت کنند و برادر و خواهرم یتیم شوند یا مجبور شوندتا آخر عمر از پدر ومادرم مراقبت کنند آیا من درحق خواهر و برادرم ظلم کرده ام یا نه؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد حامی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام خدمت شما برادر بزرگوارم
به هر حال نبايد فراموش كنيد كه خداوند حكيم است و گذشته شما را ناديده نمي گيرد. يعني فرق است بين كسي كه نادانسته در محيطي آلوده به خودارضايي و فيلم هاي مبتذل آلوده شده است با كسي كه عمدا و با اختيار سراغ آن رفته است. خود ارضايي گناه است ولي نااميدي از رحمت خدا هم گناه است. نااميدي يكي از قوي ترين ابزاري است كه شيطان از آن استفاده مي كند. اگر خودارضايي گناه است خب نبايد فراموش كنيد كه خودكشي هم گناه است و عذاب ابدي را به همراه دارد به علاوه اين كه خودكشي كه در ظاهر رهايي از تنش ها است عمري زندگي پر تنش براي خواهر و برادرتان به بار خواهد آورد و شما به سهم خود در اين مشكل گناه خواهيد كرد.
قبول دارم كه فشار شهوت تمركز و سازمان رواني انسان را به هم مي ريزد ولي وقتي فردي از شدت فشار جنسي پر تب و تاب است احتمال اين كه بر اثر هيجان شديد منفي شناختش پايين بياييد و در گزينش همسر همتا موفق نباشد زياد است.
شما از روان شناس باليني كمك بگيريد افسردگي و اضطراب مي تواند مشكل را تشديد كند. اگر نياز به دارو بود بدون ترديد داروها را مصرف كنيد تا ذهن تان آرام شود و هيجانات منفي فروكش كند اين طوري بهتر مي توانيد شهوت خود را مديريت كنيد و در گزينش همسر هم موفق باشيد.
تذكر: همه مراجع مي فرمايند اگر انسان به دليل نداشتن همسر به گناه بيفتد واجب است ازدواج - دائم يا موقت - كنند. ازدواج موقت هم مانند ازدواج دائم است بايد براي يافتن همسر در شهرتان پرس و جو كنيد و به محضر ازدواج هم رجوع كنيد. شيطان وسوسه مي كند كه از گناه نياز را ارضا كنيد ولي وقتي راه حلال باز است چرا گناه؟!
تذكر: البته بنده به جوانان توصيه مي كنم تا جايي كه ممكن است ازدواج موقت را تجربه نكنند مگر در مواردي فرد نتواند شهوت را مهار كند و فشار شديد جنسي براي فرد مشكلات روحي و معنوي به بار آورد.
[/]

منم قبلن که خیلی نیاز داشتم همین فکر را میکردم.میگفتم خودکشی میکنم.(یه چیزی اصلا به فکر خودکشی با طناب و رگ زدن و اینا نباش اینا تو فیلماس.احتمال مردن پایینه .اگه نمیری به انواع بیماری ها مواجه میشی ه از اینم بدبخت تر میشی.یه راه بهتر را امتحان کنه.)باور کن.زود تموم میشه این نیاز هات.برو سربازی وقتی برگشتی این حس ها را دیگه نداری. بعد بیا اینجا حرفاتو بخون.خودت خندت میگیره.شاید فکر کنی مگه میشه...مگه داریم...اره هم میشه هم داریم Smile

انتخاب اول;700539 نوشت:
با عرض سلام وخسته نباشید
من جوانی 23ساله هستم. ترم آخر دانشگاه هستم. من از کودکی اعتیاد به پورنوگرافی و به تبع اون خودارضایی داشتم درحالی که پدر و مادرم تا همین یکی دو سال پیش ازاین موضوع خبر نداشتند. الان هرکار می کنم نمی توانم از این قضیه زخلاص شوم. یکی دو روز ول می کنم ولی دو باره می روم سراغ این فیلم ها. هرچه مقاومت می کنم نمی توانم جلوی خودم رابگیرم.

در همین ترم ان شالله دانشگاهم تموم می شه و بعد هم باید برم سربازی. هیچ کاری ندارم و تازه توی این بیکاری امیدی هم به پیدا کردن شغل به درد بخور بعد از اتمام سربازی ام هم ندارم. پدر و مادرم هم ازم حمایت مالی نمی کنند تازه به خاطر این که الان ازشون به خاطر خرج یومیه پول می گیرم کلی سرکوفتم می زنند.
به نظر شما من باید چه کار کنم اونم در این شرایط با این همه پولی که باید برای ازدواج خرج کرد و من یک قران ندارم. همش این فیلم ها از جلوی چشمام رد می شوند. این راهم بگم اولین بار من دراثر کاهلی پدر و مادرم ازاین فیلم ها مطلع شدم و به اون ها و خودارضایی مبتلا شدم.اصولا پدر ومادر من اعتقادی به مراقبت کردن از فرزند ندارند. اون ها فقط فکر می کنند که پدر ومادر وظیفه دارند خرج بچه رابدهند اون هم در حد بخور و نمیر و اگر بیشتر از اون دادند به بچه لطف کردند.

راستش را بخواهید من دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم. هرچه دعا و توسل می کنم کاری از پیش نمی برم. راستش را بخواهید نیاز به داشتن رابطه جنسی دارد مرا خفه می کند. این برای من یک عقده شده است. یک دقیقه نمی توانم روی یک مطلبی تمرکز کنم. همش فکرم به سمت رابطه می رود. موسیقی گوش می دهم .ورزش می کنم .خودزنی می کنم. با دیگران حرف می زنم.باخودم حرف می زنم. داد می زنم. سریال تلویزیون نگاه می کنم و... اما نمی توانم فکرم را ازاین موضوع خارج کنم وآخرش هم کارم به تماشای فیلم و خودارضایی می کشه. پدر و مادرم هم با وجود این که وضع منو می دانند با خونسردی تمام می گویند خوب نگاه نکن تا نیاز پیدا نکنی. به کی بگم نمی تونم. پدر و مادرم می گویند که برای ازدواج باید خونه و ماشین داشته باشی یا حداقل بتونی یک خونه کرایه کنی. حالا شما بگید. انصافا من دانشجو که باید دوسال هم برم سربازی الان از کجا می تونم پول اجاره خانه را در بیاورم.

برای هرکس درد و دل می کنم می گویند برو خداروشکر کن تنت سلامت است. برو خدارو شکر کن فلج نیستی و از این جور حرفا. اما سوال من این است که وقتی من روح ناسالمی دارم تن سالم را می خواهم چه کار کنم. وقتی به خاطر این نیاز دو روزی یک بار فقط گریه می کنم تن سالم را می خواهم چه کار کنم؟ یک مدت بود که توی این فکر افتاده بودم که ازدواج موقت داشته باشم. اما هرچی می گردم نمی توانم موردی پیدا کنم. یک مدت هم گفتم برم دنبال داشتن رابطه با دوست دختری چیزی که بتوانم از این وضع خلاص شوم اما فکر این که اگر این کار لو بره و بخواهند دختره را بندازند به من و من مجبور بشم بازنی که هرلحظه امکان خیانت به من را دارد زندگی کنم از این کار منصرف می شوم. راستش رو بخواهید تنها راهی که به ذهنم می رسد خلاص شدن از این جهنم با خودکشی کردن است. دیگه هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم. اصلا حال هیچ کاری را ندارم. حس می کنم خدایی وجود ندارد وگرنه من این قدر بدبخت نبودم. اوایل از خودکشی می ترسیدم اما با بدتر شدن اوضاعم دیگه ترسم داره می پره.

دیشب که در حیاط خانه خوابیده بودم نمی دونم چرا یک حسی داشت می گفت برو یک طناب بردار و خودت را ازاین دنیا خلاص کن!!!
اون لحظه هیچ چیز دیگه توی فکر من نمی آمد فقط خودم را که طناب دار به گردنم بود تصور می کرم و لذت می بردم.الان خیلی برایم تعجب آور است که چرا لذت می بردم. این فکر را قبلا هم داشتم اما نمی دانید دیشب چقدر هوس این کار را کرده بودم. حالا شما بگید من چه کار کنم؟

لطفا نگویید خود را سرگرم کن تا فکرش از سرت بپرد. شاید این نسخه شما برای کسانی که پدر و مادرشان از کودکی ازشان مراقبت می کردند (که معمولا اونا زود تر ازدواج می کنند)و این چیز ها را ندیده اند امکان پذیر باشد اما من تمام این راه ها را رفته ام. راستش رو بخواهید جهنم محرومیت از این کار به کنار جهنم حس کثافت بودن هم کنار. این هم خیلی مرا آزار می دهد. واقعا به این نتیجه رسیده ام که این عالم خدایی ندارد. امیدم به همه چیز را ازدست داده ام. فقط دوست دارم بخوابم و دیگه بیدار نشوم. دوست دارم نیست شوم. دوست دارم هیچی از من باقی نماند. دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم.

همچنین یک چیز دیگه هم می خواستم بپرسم. من پدرم مشکل قلبی دارد.(البته از پدرم خیلی متنفرم چون او با یک زن نامحرم رابطه دارد و فکر می کند هیچکس نمی داند) مادر من هم مشکل جسمی خیلی دارد. (از او هم متنفرم چون خیلی مرا تحقیر می کند) می خواستم بپرسم اگه من خود کشی کنم و این وسط پدر ومادرم از شدت ناراحتی سکته کنند یا فوت کنند و برادر و خواهرم یتیم شوند یا مجبور شوندتا آخر عمر از پدر ومادرم مراقبت کنند آیا من درحق خواهر و برادرم ظلم کرده ام یا نه؟

بظر برو سراغ کار یه کار کم درامدم باشه باز از هیچی بهتره به بزرگترای فامیل بگو برا ازدواجت کاری کنن
اگه هم میخای ازدواج اسون و کم هزینه ای داشته باشی برو از شهرستان اونجا همسرتو انتخابکن و ازدواج کن
تو شهرستان ازدواجو خیلی اسون میگیرن

سلام
به نظر من مشکل شما شاید با ازدواج هم از بین نره. شما تا خودتون نخواید اتفاقی نمی افته . خودتون هم زمانی تصمیم میگیرین و ارداه میکنین که به آخر خط و نا امیدی رسیده باشین طوری که لذت این کار به تلخی رسیده باشی و تو چشمتون دیگه خسته کننده و بی ارزش بیاد و اون هم زمانیه که کاملا و عمیقا متوجه بشین این کار دیگه براتون جذابیتی نداره و خسته شدین. اون وقته که از دنیا سیر شدین و زشتیش جلوی چشمتون میاد. مثل معتاد هایی که خیلی ترک میکنن اما ترک واقعی زمانیه که واقعا میبرن و خسته میشن و دیگه براشون هیچ جذبه ای نداره. دعا کنین و برین سمت قرآن. و تقصیر این مشکل رو هم سر دیگران نیندازین.

سلام شما کاملا دیوانه اید
اینهمه مشکلات هست و گناه کرددی حالا خودکشی هم میخواید بکنید؟
من میگم بجای این حرفها برو یه دوش آب سرد بگیر و مقدار کمی گل گاو زبان و همراه با نبات دم کن
هم خودت بخور هم بده مامانی
نوش جان کنه
و بهش بگو نیاز داری
اونم در خدمت سربازی برات
یه کاری کنه
که هم خدمتت زودتر تموم بشه
هم همه جوره راحت بشی
ما چی بگیم که سنمون الانه به اندازه یه خدمت کرده اقا هست
اما هیچ خبری از هیچی نیست

روزنه;702086 نوشت:
سلام
به نظر من مشکل شما شاید با ازدواج هم از بین نره. شما تا خودتون نخواید اتفاقی نمی افته . خودتون هم زمانی تصمیم میگیرین و ارداه میکنین که به آخر خط و نا امیدی رسیده باشین طوری که لذت این کار به تلخی رسیده باشی و تو چشمتون دیگه خسته کننده و بی ارزش بیاد و اون هم زمانیه که کاملا و عمیقا متوجه بشین این کار دیگه براتون جذابیتی نداره و خسته شدین. اون وقته که از دنیا سیر شدین و زشتیش جلوی چشمتون میاد. مثل معتاد هایی که خیلی ترک میکنن اما ترک واقعی زمانیه که واقعا میبرن و خسته میشن و دیگه براشون هیچ جذبه ای نداره. دعا کنین و برین سمت قرآن. و تقصیر این مشکل رو هم سر دیگران نیندازین.

سلام با اینکه منم یه جورایی البته کمتر از این اقا در گرداب گناه بودم و به برکت ماه رمضان امسال هنوز خطائی نکردم میخوام بگم با حرفاتون موافقم اما یه چیزی رو بگم؟
درسته که میگید بعضی آدمها وقتی سرشون به سنگ میخوره توبه میکننو یا توبه هم نمیکنن دیگه نمیتونن گناه کنن کمی آدم میشن
اما در مورد من و شاید اون اقا صادق نباشه
ببیند من خودم رو میگم من سیستمم فعلا برا خودمه هیچ کسی هم تا سحر نمیاد اتاقم
یاهو و ... و ... و... رو دارم و همه جوره دوستان خوب و بد در ادد لیست دارم
اما من چراغم خاموشه با کسی کاری ندارم
ضمنا اینجا رو هم تا وقتی دوستانم بهم بها بدن و جواب بدن حرف میزنم بعدشش شاید برم و ...
بگذریم میخوام بگم من خودم از مشکلاتی که پشت سر هم برام پیش اومده و تنهایی و حالت افسردگی گناه کردمو اینجوری شدم
و میدونم که میتونم ترکشش کنم و امیدوارم بعد ماه رمضون ترکشش کنم
اما اگر مجردید که منظورم رو کمی میفهمید اگر متاهل باشید اصلا درک نخواهید کرد که من چی میگم
وقتی نیاز انسان شدید شد و مجبور به گناه شد و یادشش اومد هزار بار توبه کرده داغون میشم اما چی بگم
دوستانم هم در نت میگن بعدشش پشیمون میشیم اما لذت کم بهتر از افسردگی دائم هست
میخوام بگم ما شیرینی ترک لذت رو نچشیدیم میشه منظورم رو بفهمید خواهشا/؟
موفق باشیددد

کار پیدا کن دیگه وقت نمیکنی به این چیزها برسی

سلام،
دوست من این مشکلات انشاالله ختم به خیر میشه ، بع تلاش و کوشش و اراده قوی .
برزگترین سلاحی که به شیطان میدیم نا امیدی هست ! و یکی از بزرگترین گناه ها بعد از شرک نا امیدی از رحمت و بخشایش خداست ! پس امید داشته باش دوست عزیز و از رهنمود هایی که دوستان گرام دادن پیروی کن انشاالله مشکل حل میشه

سلام
به نظر من شما همونطور که آقای حامی گفتن حتما از مشاوره استفاده کن
و باز هم همونطور که دوستان گفتن حتما سرکار برو، به نظرم کارش هر چقد سخت تر باشه بهتره ( سخت تر به این معنی که کار یدی باشه و نیاز به فعالیت شدید جسمی باشه تا از سر کار که میای فقط به اندازه خوابیدن انرژی داشته باشی :Khab:)
نیاز جنسی نسبت به نیاز به آب و غذا و استراحت و ... ضرورت کمتری داره یعنی اگه شما خیلی گرسنه یا تشنه باشی یا از شدت خواب نتونی چشماتو باز نگه داری مسلما به فکر نیاز جنسی نمیوفتی پس اولا سعی کن روزه بگیری و بعد با فعالیت شدید (مثل کار یا ورزش بخودتو حسابی خسته کن) تا کمتر به فکر این نیاز بیفتی
قطعا خودکشی راه حل نیست بلکه از چاله به چاه افتادنه دوست من ، گناه نا امید شدن از رحمت خدا از گناهی که الان بش گرفتاری خیلی سنگین تره

غیر از این توصیه ها دیگه کاری از دستم برنمیاد جز اینکه واست تو این شبهای قدر دعا کنم البته اگه لایق باشم

عاصی;702263 نوشت:
سلام
به نظر من شما همونطور که آقای حامی گفتن حتما از مشاوره استفاده کن
و باز هم همونطور که دوستان گفتن حتما سرکار برو، به نظرم کارش هر چقد سخت تر باشه بهتره ( سخت تر به این معنی که کار یدی باشه و نیاز به فعالیت شدید جسمی باشه تا از سر کار که میای فقط به اندازه خوابیدن انرژی داشته باشی :Khab:)
نیاز جنسی نسبت به نیاز به آب و غذا و استراحت و ... ضرورت کمتری داره یعنی اگه شما خیلی گرسنه یا تشنه باشی یا از شدت خواب نتونی چشماتو باز نگه داری مسلما به فکر نیاز جنسی نمیوفتی پس اولا سعی کن روزه بگیری و بعد با فعالیت شدید (مثل کار یا ورزش بخودتو حسابی خسته کن) تا کمتر به فکر این نیاز بیفتی
قطعا خودکشی راه حل نیست بلکه از چاله به چاه افتادنه دوست من ، گناه نا امید شدن از رحمت خدا از گناهی که الان بش گرفتاری خیلی سنگین تره

غیر از این توصیه ها دیگه کاری از دستم برنمیاد جز اینکه واست تو این شبهای قدر دعا کنم البته اگه لایق باشم

طیّب طیّب الله احسنت باریک الله:khoshgel:

منم موافقم:dohkhtar:

شهره22;702152 نوشت:
سلام شما کاملا دیوانه اید

:negah:​
بلافاصله بعد سلام کردن ؟؟؟!!!!:samt:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

[/]

[="Tahoma"]

انتخاب اول;700539 نوشت:
یک مدت بود که توی این فکر افتاده بودم که ازدواج موقت داشته باشم. اما هرچی می گردم نمی توانم موردی پیدا کنم.

سلام
در نهج البلاغه هست که

قَالَ ع‏ مَنْ طَلَبَ شَيْئاً نَالَهُ أَوْ بَعْضَه‏
نهج البلاغة، ص: 544

و شاعر در بیان این جمله می گوید:
سایه حق بر سر بنده بود
عاقبت جوینده یابنده بود



نیاید مراد آنکه جوینده نیست
که «جویندگی» عین «یابندگی» است

[="Tahoma"]

انتخاب اول;700539 نوشت:
من جوانی 23ساله هستم. ترم آخر دانشگاه هستم. من از کودکی اعتیاد به پورنوگرافی و به تبع اون خودارضایی داشتم درحالی که پدر و مادرم تا همین یکی دو سال پیش ازاین موضوع خبر نداشتند. الان هرکار می کنم نمی توانم از این قضیه زخلاص شوم. یکی دو روز ول می کنم ولی دو باره می روم سراغ این فیلم ها. هرچه مقاومت می کنم نمی توانم جلوی خودم رابگیرم.

خودكشى براى فرار از زنا
1935. آيا زن براى فرار از زنا مى تواند دست به خودكشى بزند؟
ج. خير، نمى تواند.

عقيم كردن خود جهت عدم انجام دادن استمنا
1942. متأسفانه عادت به استمنا دارم و راه ازدواج برايم بسته است، آيا مى توانم خود را عقيم كنم؟
ج. حرام است، و بايد ازدواج ـ هر چند موقت ـ انجام دهيد.

http://www.bahjat.org/index.php/ahkam-2/esteftahat/27-10-.html

پسرِ خوب مثل گل میمونه
به بلوغ که میرسه به یک گلدون احتیاج داره
که کاشته بشه تا رشد کنه

.

[="Arial Black"][="Black"]سلام

به توصیه‌های جناب حامی توجه کنید و در عین حال از این ذکر هم غافل نباشید.

اللّهُمَ اَغنِنِی بِحَلالِکَ عَن حَرامِک وَ بِطاعَتِکَ عَن مَعصِیَتِک وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِوَاک

والسلام علی من اتبع الهدی[/]

انتخاب اول;700539 نوشت:
نیاز به ازدواج و خودکشی

والا من تا حالا چنین چیزی نشنیده بودم
یعنی چون شرایط ازدواج نداری میخوای خودکشی کنی
چرا جوانان ما جز رفع نیاز جنسی هدف دیگه ای ندارن و متاسفانه برای رفع همون نیاز جنسی هم جز فکر و خیال و توهم هیچ تلاش دیگه ایی نمی کنن
اینقدر این نیاز تمام زندگیتون رو تحت الشعاع قرار میده که به سمت گناهی چون خودکشی کشیده میشی
شما که مشکل جسمی نداری مشکل ازدواج شما نیز مقطعی است
الان شرایطش جور نیست یک سال دیگه دو سال دیگه شرایطش فراهم میشود
اگه جسمی مشکلی داشتی و شرایط ازدواجتان هیچ وقت جور نمی شد چه میکردید !!!!!

بعدش گفتید فکرم رو مشغول کارهای دیگه نکنم پس میخوای چیکار کنی
تا فکرت روی رابطه و نیاز جنسی متمرکز باشه نمیتونی سراغ کار دیگه ایی بری تمام انرژی و وقتت رو فقط همین افکار پر میکنه

انتخاب اول;700539 نوشت:
یک مدت هم گفتم برم دنبال داشتن رابطه با دوست دختری چیزی که بتوانم از این وضع خلاص شوم اما فکر این که اگر این کار لو بره و بخواهند دختره را بندازند به من و من مجبور بشم بازنی که هرلحظه امکان خیانت به من را دارد زندگی کنم از این کار منصرف می شوم.

دختره رو به شما بندازن !!! مگه کسی شما رو مجبور کرده بود با این دختر دوست بشید برای رفع نیاز جنسیتون خوبه ولی دیگه به دردت نمیخوره
فکر نمیکنی دخترها هم نسبت به شما همین حس رو پیدا میکنن پسری که هر لحظه احتمال خیانتش وجود داره یا
نکنه فکر کردی این جور رابطه و دوستی فقط برای دختر خیانت آمیز محسوب میشه پسر مبراست
در ازدواج موقت هم متاسفانه همین دید رو نسبت به زنان دارید برای رفع جنسی فقط خوبن نه برای زندگی

سلام

بايد دانست كه در صورت تسلط شيطان بر آدمي سرنوشتي خطرناك در انتظارش است چرا كه قدم بقدم جلو مي آيد و....

هر چه سريعتر در اين شبهاي مبارك با دعا وتضرع خود را در دامان اهل بيت ع بيندازيد و از الله متعال بواسطه ايشان درخواست عاقبت بخيري و عافيت نماييد .ان ربي قريب مجيب .

انتخاب اول;700539 نوشت:
با عرض سلام وخسته نباشید

سلام

خدا خیلی مهربونه، به خاطر یه گناه این قدر خودت رو اذیت نکن.

خدا از ناامیدی شما و ملامت خودتون بیشتر ناراحت میشه.

سعی کن پدر و مادرت رو زیر چتر خودت بگیری و اونها رو مهار کنی تا اینکه اونها بخوان تو رو مهار کنن.

بیش از اینکه به گناه فکر کنی، به این فکر کن که چه کار کنم تا یه دختر برای ازدواج دائم یا موقت پیدا کنم.

به نظرم اولین قدم برای شما در مواجهه با این اعتیاد

این است که به خودتان بگویید : حساس نشو ! حساس نشو ! خدا مهربونه

برنامه ریزی کن. خیلی از جووون ها گرفتار این اعتیاد ها هستند.
این گناه شما بزرگترین مشکل زندگی شما نیست.
این قدر بزرگش نکنید چون تبدیل به یک مانع میشه.

شهره22;702229 نوشت:
سلام با اینکه منم یه جورایی البته کمتر از این اقا در گرداب گناه بودم و به برکت ماه رمضان امسال هنوز خطائی نکردم میخوام بگم با حرفاتون موافقم اما یه چیزی رو بگم؟
درسته که میگید بعضی آدمها وقتی سرشون به سنگ میخوره توبه میکننو یا توبه هم نمیکنن دیگه نمیتونن گناه کنن کمی آدم میشن
اما در مورد من و شاید اون اقا صادق نباشه
ببیند من خودم رو میگم من سیستمم فعلا برا خودمه هیچ کسی هم تا سحر نمیاد اتاقم
یاهو و ... و ... و... رو دارم و همه جوره دوستان خوب و بد در ادد لیست دارم
اما من چراغم خاموشه با کسی کاری ندارم
ضمنا اینجا رو هم تا وقتی دوستانم بهم بها بدن و جواب بدن حرف میزنم بعدشش شاید برم و ...
بگذریم میخوام بگم من خودم از مشکلاتی که پشت سر هم برام پیش اومده و تنهایی و حالت افسردگی گناه کردمو اینجوری شدم
و میدونم که میتونم ترکشش کنم و امیدوارم بعد ماه رمضون ترکشش کنم
اما اگر مجردید که منظورم رو کمی میفهمید اگر متاهل باشید اصلا درک نخواهید کرد که من چی میگم
وقتی نیاز انسان شدید شد و مجبور به گناه شد و یادشش اومد هزار بار توبه کرده داغون میشم اما چی بگم
دوستانم هم در نت میگن بعدشش پشیمون میشیم اما لذت کم بهتر از افسردگی دائم هست
میخوام بگم ما شیرینی ترک لذت رو نچشیدیم میشه منظورم رو بفهمید خواهشا/؟
موفق باشیددد
من شاید شما رو درک نکنم و مطمئنا دلایلی داره و کسی ایشون رو محکوم نمیکنه . اما تا شیرینیش هست سخته مگر اینکه خدا کمک کنه. باید اون یه ذره شیرینش هم زهر بشه .
فواره چون به اوج رسد سرنگون شود.
من با توجه به سرگذشت افرادی که معتاد بودند و چندین بار ترک کردن و آخر سر هم تونستن برای همیشه ترک کنن حرفم و زدم.

باید اون یه ذره شیرینیش هم از بین بره

انتخاب اول;700539 نوشت:
با عرض سلام وخسته نباشید
من جوانی 23ساله هستم. ترم آخر دانشگاه هستم. من از کودکی اعتیاد به پورنوگرافی و به تبع اون خودارضایی داشتم درحالی که پدر و مادرم تا همین یکی دو سال پیش ازاین موضوع خبر نداشتند. الان هرکار می کنم نمی توانم از این قضیه زخلاص شوم. یکی دو روز ول می کنم ولی دو باره می روم سراغ این فیلم ها. هرچه مقاومت می کنم نمی توانم جلوی خودم رابگیرم.

در همین ترم ان شالله دانشگاهم تموم می شه و بعد هم باید برم سربازی. هیچ کاری ندارم و تازه توی این بیکاری امیدی هم به پیدا کردن شغل به درد بخور بعد از اتمام سربازی ام هم ندارم. پدر و مادرم هم ازم حمایت مالی نمی کنند تازه به خاطر این که الان ازشون به خاطر خرج یومیه پول می گیرم کلی سرکوفتم می زنند.
به نظر شما من باید چه کار کنم اونم در این شرایط با این همه پولی که باید برای ازدواج خرج کرد و من یک قران ندارم. همش این فیلم ها از جلوی چشمام رد می شوند. این راهم بگم اولین بار من دراثر کاهلی پدر و مادرم ازاین فیلم ها مطلع شدم و به اون ها و خودارضایی مبتلا شدم.اصولا پدر ومادر من اعتقادی به مراقبت کردن از فرزند ندارند. اون ها فقط فکر می کنند که پدر ومادر وظیفه دارند خرج بچه رابدهند اون هم در حد بخور و نمیر و اگر بیشتر از اون دادند به بچه لطف کردند.

راستش را بخواهید من دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم. هرچه دعا و توسل می کنم کاری از پیش نمی برم. راستش را بخواهید نیاز به داشتن رابطه جنسی دارد مرا خفه می کند. این برای من یک عقده شده است. یک دقیقه نمی توانم روی یک مطلبی تمرکز کنم. همش فکرم به سمت رابطه می رود. موسیقی گوش می دهم .ورزش می کنم .خودزنی می کنم. با دیگران حرف می زنم.باخودم حرف می زنم. داد می زنم. سریال تلویزیون نگاه می کنم و... اما نمی توانم فکرم را ازاین موضوع خارج کنم وآخرش هم کارم به تماشای فیلم و خودارضایی می کشه. پدر و مادرم هم با وجود این که وضع منو می دانند با خونسردی تمام می گویند خوب نگاه نکن تا نیاز پیدا نکنی. به کی بگم نمی تونم. پدر و مادرم می گویند که برای ازدواج باید خونه و ماشین داشته باشی یا حداقل بتونی یک خونه کرایه کنی. حالا شما بگید. انصافا من دانشجو که باید دوسال هم برم سربازی الان از کجا می تونم پول اجاره خانه را در بیاورم.

برای هرکس درد و دل می کنم می گویند برو خداروشکر کن تنت سلامت است. برو خدارو شکر کن فلج نیستی و از این جور حرفا. اما سوال من این است که وقتی من روح ناسالمی دارم تن سالم را می خواهم چه کار کنم. وقتی به خاطر این نیاز دو روزی یک بار فقط گریه می کنم تن سالم را می خواهم چه کار کنم؟ یک مدت بود که توی این فکر افتاده بودم که ازدواج موقت داشته باشم. اما هرچی می گردم نمی توانم موردی پیدا کنم. یک مدت هم گفتم برم دنبال داشتن رابطه با دوست دختری چیزی که بتوانم از این وضع خلاص شوم اما فکر این که اگر این کار لو بره و بخواهند دختره را بندازند به من و من مجبور بشم بازنی که هرلحظه امکان خیانت به من را دارد زندگی کنم از این کار منصرف می شوم. راستش رو بخواهید تنها راهی که به ذهنم می رسد خلاص شدن از این جهنم با خودکشی کردن است. دیگه هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم. اصلا حال هیچ کاری را ندارم. حس می کنم خدایی وجود ندارد وگرنه من این قدر بدبخت نبودم. اوایل از خودکشی می ترسیدم اما با بدتر شدن اوضاعم دیگه ترسم داره می پره.

دیشب که در حیاط خانه خوابیده بودم نمی دونم چرا یک حسی داشت می گفت برو یک طناب بردار و خودت را ازاین دنیا خلاص کن!!!
اون لحظه هیچ چیز دیگه توی فکر من نمی آمد فقط خودم را که طناب دار به گردنم بود تصور می کرم و لذت می بردم.الان خیلی برایم تعجب آور است که چرا لذت می بردم. این فکر را قبلا هم داشتم اما نمی دانید دیشب چقدر هوس این کار را کرده بودم. حالا شما بگید من چه کار کنم؟

لطفا نگویید خود را سرگرم کن تا فکرش از سرت بپرد. شاید این نسخه شما برای کسانی که پدر و مادرشان از کودکی ازشان مراقبت می کردند (که معمولا اونا زود تر ازدواج می کنند)و این چیز ها را ندیده اند امکان پذیر باشد اما من تمام این راه ها را رفته ام. راستش رو بخواهید جهنم محرومیت از این کار به کنار جهنم حس کثافت بودن هم کنار. این هم خیلی مرا آزار می دهد. واقعا به این نتیجه رسیده ام که این عالم خدایی ندارد. امیدم به همه چیز را ازدست داده ام. فقط دوست دارم بخوابم و دیگه بیدار نشوم. دوست دارم نیست شوم. دوست دارم هیچی از من باقی نماند. دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم.

همچنین یک چیز دیگه هم می خواستم بپرسم. من پدرم مشکل قلبی دارد.(البته از پدرم خیلی متنفرم چون او با یک زن نامحرم رابطه دارد و فکر می کند هیچکس نمی داند) مادر من هم مشکل جسمی خیلی دارد. (از او هم متنفرم چون خیلی مرا تحقیر می کند) می خواستم بپرسم اگه من خود کشی کنم و این وسط پدر ومادرم از شدت ناراحتی سکته کنند یا فوت کنند و برادر و خواهرم یتیم شوند یا مجبور شوندتا آخر عمر از پدر ومادرم مراقبت کنند آیا من درحق خواهر و برادرم ظلم کرده ام یا نه؟


یک قسمت از حرفات گفتی" اگر این مار لو برود و دختره رو بندازند به من و مجبور باشم با دختری که هر لحظه امکان خیانت دارد یک عمر زندپی کنم" خوب آقای محترم اگه اون با تو دوست شده توام دقیقا همین کارو کردی. و نترس خودشو به تو نمی اندازه. جو جامعه باعث شده فکر کنی همه دخترا دنبال کسین که خودشونو بهش بندازن! متاسفم برات

انتخاب اول;700539 نوشت:
با عرض سلام وخسته نباشید
من جوانی 23ساله هستم. ترم آخر دانشگاه هستم. من از کودکی اعتیاد به پورنوگرافی و به تبع اون خودارضایی داشتم درحالی که پدر و مادرم تا همین یکی دو سال پیش ازاین موضوع خبر نداشتند. الان هرکار می کنم نمی توانم از این قضیه زخلاص شوم. یکی دو روز ول می کنم ولی دو باره می روم سراغ این فیلم ها. هرچه مقاومت می کنم نمی توانم جلوی خودم رابگیرم.

در همین ترم ان شالله دانشگاهم تموم می شه و بعد هم باید برم سربازی. هیچ کاری ندارم و تازه توی این بیکاری امیدی هم به پیدا کردن شغل به درد بخور بعد از اتمام سربازی ام هم ندارم. پدر و مادرم هم ازم حمایت مالی نمی کنند تازه به خاطر این که الان ازشون به خاطر خرج یومیه پول می گیرم کلی سرکوفتم می زنند.
به نظر شما من باید چه کار کنم اونم در این شرایط با این همه پولی که باید برای ازدواج خرج کرد و من یک قران ندارم. همش این فیلم ها از جلوی چشمام رد می شوند. این راهم بگم اولین بار من دراثر کاهلی پدر و مادرم ازاین فیلم ها مطلع شدم و به اون ها و خودارضایی مبتلا شدم.اصولا پدر ومادر من اعتقادی به مراقبت کردن از فرزند ندارند. اون ها فقط فکر می کنند که پدر ومادر وظیفه دارند خرج بچه رابدهند اون هم در حد بخور و نمیر و اگر بیشتر از اون دادند به بچه لطف کردند.

راستش را بخواهید من دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم. هرچه دعا و توسل می کنم کاری از پیش نمی برم. راستش را بخواهید نیاز به داشتن رابطه جنسی دارد مرا خفه می کند. این برای من یک عقده شده است. یک دقیقه نمی توانم روی یک مطلبی تمرکز کنم. همش فکرم به سمت رابطه می رود. موسیقی گوش می دهم .ورزش می کنم .خودزنی می کنم. با دیگران حرف می زنم.باخودم حرف می زنم. داد می زنم. سریال تلویزیون نگاه می کنم و... اما نمی توانم فکرم را ازاین موضوع خارج کنم وآخرش هم کارم به تماشای فیلم و خودارضایی می کشه. پدر و مادرم هم با وجود این که وضع منو می دانند با خونسردی تمام می گویند خوب نگاه نکن تا نیاز پیدا نکنی. به کی بگم نمی تونم. پدر و مادرم می گویند که برای ازدواج باید خونه و ماشین داشته باشی یا حداقل بتونی یک خونه کرایه کنی. حالا شما بگید. انصافا من دانشجو که باید دوسال هم برم سربازی الان از کجا می تونم پول اجاره خانه را در بیاورم.

برای هرکس درد و دل می کنم می گویند برو خداروشکر کن تنت سلامت است. برو خدارو شکر کن فلج نیستی و از این جور حرفا. اما سوال من این است که وقتی من روح ناسالمی دارم تن سالم را می خواهم چه کار کنم. وقتی به خاطر این نیاز دو روزی یک بار فقط گریه می کنم تن سالم را می خواهم چه کار کنم؟ یک مدت بود که توی این فکر افتاده بودم که ازدواج موقت داشته باشم. اما هرچی می گردم نمی توانم موردی پیدا کنم. یک مدت هم گفتم برم دنبال داشتن رابطه با دوست دختری چیزی که بتوانم از این وضع خلاص شوم اما فکر این که اگر این کار لو بره و بخواهند دختره را بندازند به من و من مجبور بشم بازنی که هرلحظه امکان خیانت به من را دارد زندگی کنم از این کار منصرف می شوم. راستش رو بخواهید تنها راهی که به ذهنم می رسد خلاص شدن از این جهنم با خودکشی کردن است. دیگه هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم. اصلا حال هیچ کاری را ندارم. حس می کنم خدایی وجود ندارد وگرنه من این قدر بدبخت نبودم. اوایل از خودکشی می ترسیدم اما با بدتر شدن اوضاعم دیگه ترسم داره می پره.

دیشب که در حیاط خانه خوابیده بودم نمی دونم چرا یک حسی داشت می گفت برو یک طناب بردار و خودت را ازاین دنیا خلاص کن!!!
اون لحظه هیچ چیز دیگه توی فکر من نمی آمد فقط خودم را که طناب دار به گردنم بود تصور می کرم و لذت می بردم.الان خیلی برایم تعجب آور است که چرا لذت می بردم. این فکر را قبلا هم داشتم اما نمی دانید دیشب چقدر هوس این کار را کرده بودم. حالا شما بگید من چه کار کنم؟

لطفا نگویید خود را سرگرم کن تا فکرش از سرت بپرد. شاید این نسخه شما برای کسانی که پدر و مادرشان از کودکی ازشان مراقبت می کردند (که معمولا اونا زود تر ازدواج می کنند)و این چیز ها را ندیده اند امکان پذیر باشد اما من تمام این راه ها را رفته ام. راستش رو بخواهید جهنم محرومیت از این کار به کنار جهنم حس کثافت بودن هم کنار. این هم خیلی مرا آزار می دهد. واقعا به این نتیجه رسیده ام که این عالم خدایی ندارد. امیدم به همه چیز را ازدست داده ام. فقط دوست دارم بخوابم و دیگه بیدار نشوم. دوست دارم نیست شوم. دوست دارم هیچی از من باقی نماند. دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم.

همچنین یک چیز دیگه هم می خواستم بپرسم. من پدرم مشکل قلبی دارد.(البته از پدرم خیلی متنفرم چون او با یک زن نامحرم رابطه دارد و فکر می کند هیچکس نمی داند) مادر من هم مشکل جسمی خیلی دارد. (از او هم متنفرم چون خیلی مرا تحقیر می کند) می خواستم بپرسم اگه من خود کشی کنم و این وسط پدر ومادرم از شدت ناراحتی سکته کنند یا فوت کنند و برادر و خواهرم یتیم شوند یا مجبور شوندتا آخر عمر از پدر ومادرم مراقبت کنند آیا من درحق خواهر و برادرم ظلم کرده ام یا نه؟


یک قسمت از حرفات گفتی" اگر این کار لو برود و دختره رو بندازند به من و مجبور باشم با دختری که هر لحظه امکان خیانت دارد یک عمر زندگی کنم" خوب آقای محترم اگه اون با تو دوست شده توام دقیقا همین کارو کردی. و نترس خودشو به تو نمی اندازه. جو جامعه باعث شده فکر کنی همه دخترا دنبال کسین که خودشونو بهش بندازن! متاسفم برات

انتخاب اول;700539 نوشت:
یک مدت هم گفتم برم دنبال داشتن رابطه با دوست دختری چیزی که بتوانم از این وضع خلاص شوم اما فکر این که اگر این کار لو بره و بخواهند دختره را بندازند به من و من مجبور بشم بازنی که هرلحظه امکان خیانت به من را دارد زندگی کنم از این کار منصرف می شوم.

یعنی تنها دلیل شما همین است که اون دختر به شما خیانت کنه؟

بیچاره اون دختری که به شما اعتماد کنه و نترسه از اینکه شما بهش خیانت کنی. فقط بگم این طرز فکر عاقبت بدی داره. از بیغیرتی بودن بدتره

برادر من قشنگ ترین لحظه زندگی انسان لحظه ی توبه هست، اگه میتونی برو مشهد، یا کربلا.... اگه شرایطش رو نداری هر روز زیارت عاشورا بخون، نوحه گوش کن، تنهایی براش سینه بزن، ببین دستت رو میگیره یا نه ، با آقا عشق بازی کن

من تنها راه و سریع ترین راه رو همین میدونم، وقتی عاشق بشی از حلالت هم حاضری در راهش بگذری، دست خودت نیست .... حرام که بماند

سلام من مدت زیادی نبودم توی تاپیک
نظرات همه دوستان رو خوندم متاسفانه اکثردوستان انگشت اتهام رو به سمت خدا گرفتند و میگن دعا کنید
اولا ما وقتی طبق دستور خدا حرکت نمیکنیم نبایدم انتظار کمک از خدا داشته باشیم اکثریت پدر ومادرها بی دین و ملعون هستند و سبک زندگیشون برپایه بی دینی هستش
وهدف ازدواج بچه هاشونم پز دادن و کور کردن چشم مردم
ازدواج از دید والدین یه نیاز نیست یه فرایند سمبلیک که ممکن بشه یا ممکن نشه بحث بعدی این هست که دخترها اکثریت مال پرستند و مادی گرا هستند یعنی ازدواج رو فقط نیاز پسر میدونند وگرو کشی میکنند خدایی که میگه نیازبه
ازدواج فقر وغنی حالیش نمیشه برای همینه میگه ازدواج نباید بهانه مالی داشته باشه فرضا یه دختر وپسر فقیر مجرد موندن و ازدواج نکردن ثروتمند میشن؟نهایتا به هم محرم میشن ولی شروع زندگی مشترک چند سال به تاخیر میفته
که هیچ ایرادی نداره بعد یه عده نششستن اراجیف میبافند
که تجرد آزمایش اللهی خب این حرفا که نقض کننده حکمت خداست پس اینجوری خدا در مظان اتهام ظالم بودن قرار میگیره درضمن به همه عرض کنم که هرجوانی به گناه افتاد
برای پدر و مادرش یه گناه زنا ثبت میشه دعا خوبه ولی برای اینکه بهترین نصیبتون بشه نه برای اصل ازدواج
من خودمم مجردم با 28 سال سن عمدتا هم تقصیر مادرم هست چون واقعا یه نیاز برای پسرش نمیدونه با گفتن هروقت قسمت بشه خودشا توجیه میکنه این همه دختر و پسر از سن ازدواج رد شدن پس چرا قسمتشون نشد؟
خب متاسفانه دخترا هم به ازدواج به دید تقدس نگاه نمیکنند
متاسفانه جامعه مثل کبک سرشو کرده زیر برف با توجیه کردن اینکه مجردی امتحان خداست
خداوند وضعبت قومی رو تا خودشونا تغییر ندن اصلاح نمیکنه

[=Microsoft Sans Serif]

pzahra;727138 نوشت:
من خودمم مجردم با 28 سال سن

سلام دادا

یادش بخیر... از پارسال تا حالا... نفری یه سال رفته رو سنمون...:Nishkhand:

[SPOILER]بد دوره ای شده....
مردم بر اساس دین زندگی نمی کنن...

[/SPOILER]

یا‌رقیه;727142 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

سلام دادا

یادش بخیر... از پارسال تا حالا... نفری یه سال رفته رو سنمون...:Nishkhand:

[SPOILER]بد دوره ای شده....
مردم بر اساس دین زندگی نمی کنن...

[/SPOILER]


سلام شما هم هنوز مجردی؟
ولی من تقصیر خدا نمیندازم بیشترش به مربوط به جامعه هست که فقط همه دنبال تجملات و لهو و لعب هستند

بابا دختر۱۷ ساله هست میگه من ۴۰ تا خواستگار داشتم!اونوقت دخترای مذهبی و با ایمان مجرد بمونن!لیاقتشون هموناست که تا میرن حموم و میان بیرون دیگه نمیشه نگاهشون کرد مگر اینکه دوباره برن آرایش کنن:Khandidan!:

میدونم ربطی به تاپیک نداشت.به من چه که تاپیک قفل نبود:Nishkhand:

انتخاب اول;700539 نوشت:
با عرض سلام وخسته نباشید
من جوانی 23ساله هستم. ترم آخر دانشگاه هستم. من از کودکی اعتیاد به پورنوگرافی و به تبع اون خودارضایی داشتم درحالی که پدر و مادرم تا همین یکی دو سال پیش ازاین موضوع خبر نداشتند. الان هرکار می کنم نمی توانم از این قضیه زخلاص شوم. یکی دو روز ول می کنم ولی دو باره می روم سراغ این فیلم ها. هرچه مقاومت می کنم نمی توانم جلوی خودم رابگیرم.

در همین ترم ان شالله دانشگاهم تموم می شه و بعد هم باید برم سربازی. هیچ کاری ندارم و تازه توی این بیکاری امیدی هم به پیدا کردن شغل به درد بخور بعد از اتمام سربازی ام هم ندارم. پدر و مادرم هم ازم حمایت مالی نمی کنند تازه به خاطر این که الان ازشون به خاطر خرج یومیه پول می گیرم کلی سرکوفتم می زنند.
به نظر شما من باید چه کار کنم اونم در این شرایط با این همه پولی که باید برای ازدواج خرج کرد و من یک قران ندارم. همش این فیلم ها از جلوی چشمام رد می شوند. این راهم بگم اولین بار من دراثر کاهلی پدر و مادرم ازاین فیلم ها مطلع شدم و به اون ها و خودارضایی مبتلا شدم.اصولا پدر ومادر من اعتقادی به مراقبت کردن از فرزند ندارند. اون ها فقط فکر می کنند که پدر ومادر وظیفه دارند خرج بچه رابدهند اون هم در حد بخور و نمیر و اگر بیشتر از اون دادند به بچه لطف کردند.

راستش را بخواهید من دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم. هرچه دعا و توسل می کنم کاری از پیش نمی برم. راستش را بخواهید نیاز به داشتن رابطه جنسی دارد مرا خفه می کند. این برای من یک عقده شده است. یک دقیقه نمی توانم روی یک مطلبی تمرکز کنم. همش فکرم به سمت رابطه می رود. موسیقی گوش می دهم .ورزش می کنم .خودزنی می کنم. با دیگران حرف می زنم.باخودم حرف می زنم. داد می زنم. سریال تلویزیون نگاه می کنم و... اما نمی توانم فکرم را ازاین موضوع خارج کنم وآخرش هم کارم به تماشای فیلم و خودارضایی می کشه. پدر و مادرم هم با وجود این که وضع منو می دانند با خونسردی تمام می گویند خوب نگاه نکن تا نیاز پیدا نکنی. به کی بگم نمی تونم. پدر و مادرم می گویند که برای ازدواج باید خونه و ماشین داشته باشی یا حداقل بتونی یک خونه کرایه کنی. حالا شما بگید. انصافا من دانشجو که باید دوسال هم برم سربازی الان از کجا می تونم پول اجاره خانه را در بیاورم.

برای هرکس درد و دل می کنم می گویند برو خداروشکر کن تنت سلامت است. برو خدارو شکر کن فلج نیستی و از این جور حرفا. اما سوال من این است که وقتی من روح ناسالمی دارم تن سالم را می خواهم چه کار کنم. وقتی به خاطر این نیاز دو روزی یک بار فقط گریه می کنم تن سالم را می خواهم چه کار کنم؟ یک مدت بود که توی این فکر افتاده بودم که ازدواج موقت داشته باشم. اما هرچی می گردم نمی توانم موردی پیدا کنم. یک مدت هم گفتم برم دنبال داشتن رابطه با دوست دختری چیزی که بتوانم از این وضع خلاص شوم اما فکر این که اگر این کار لو بره و بخواهند دختره را بندازند به من و من مجبور بشم بازنی که هرلحظه امکان خیانت به من را دارد زندگی کنم از این کار منصرف می شوم. راستش رو بخواهید تنها راهی که به ذهنم می رسد خلاص شدن از این جهنم با خودکشی کردن است. دیگه هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم. اصلا حال هیچ کاری را ندارم. حس می کنم خدایی وجود ندارد وگرنه من این قدر بدبخت نبودم. اوایل از خودکشی می ترسیدم اما با بدتر شدن اوضاعم دیگه ترسم داره می پره.

دیشب که در حیاط خانه خوابیده بودم نمی دونم چرا یک حسی داشت می گفت برو یک طناب بردار و خودت را ازاین دنیا خلاص کن!!!
اون لحظه هیچ چیز دیگه توی فکر من نمی آمد فقط خودم را که طناب دار به گردنم بود تصور می کرم و لذت می بردم.الان خیلی برایم تعجب آور است که چرا لذت می بردم. این فکر را قبلا هم داشتم اما نمی دانید دیشب چقدر هوس این کار را کرده بودم. حالا شما بگید من چه کار کنم؟

لطفا نگویید خود را سرگرم کن تا فکرش از سرت بپرد. شاید این نسخه شما برای کسانی که پدر و مادرشان از کودکی ازشان مراقبت می کردند (که معمولا اونا زود تر ازدواج می کنند)و این چیز ها را ندیده اند امکان پذیر باشد اما من تمام این راه ها را رفته ام. راستش رو بخواهید جهنم محرومیت از این کار به کنار جهنم حس کثافت بودن هم کنار. این هم خیلی مرا آزار می دهد. واقعا به این نتیجه رسیده ام که این عالم خدایی ندارد. امیدم به همه چیز را ازدست داده ام. فقط دوست دارم بخوابم و دیگه بیدار نشوم. دوست دارم نیست شوم. دوست دارم هیچی از من باقی نماند. دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم.

همچنین یک چیز دیگه هم می خواستم بپرسم. من پدرم مشکل قلبی دارد.(البته از پدرم خیلی متنفرم چون او با یک زن نامحرم رابطه دارد و فکر می کند هیچکس نمی داند) مادر من هم مشکل جسمی خیلی دارد. (از او هم متنفرم چون خیلی مرا تحقیر می کند) می خواستم بپرسم اگه من خود کشی کنم و این وسط پدر ومادرم از شدت ناراحتی سکته کنند یا فوت کنند و برادر و خواهرم یتیم شوند یا مجبور شوندتا آخر عمر از پدر ومادرم مراقبت کنند آیا من درحق خواهر و برادرم ظلم کرده ام یا نه؟

سلام
خیلی بزرگش کردی....!
تو اول باید صیغه کنی با این داغی ایی که تو هستی ازدواج داءم موفقی نخواهی داشت
در کنار صیغه هم باید مشغول یه کاری باشی...
توی خصوصی ازم بخواه تا بیشتر راهنماییت کنم

موفق باشی
مشکلت قابل حله
خودکشی نکن

انتخاب اول;700539 نوشت:
همچنین یک چیز دیگه هم می خواستم بپرسم. من پدرم مشکل قلبی دارد.(البته از پدرم خیلی متنفرم چون او با یک زن نامحرم رابطه دارد و فکر می کند هیچکس نمی داند) مادر من هم مشکل جسمی خیلی دارد. (از او هم متنفرم چون خیلی مرا تحقیر می کند) می خواستم بپرسم اگه من خود کشی کنم و این وسط پدر ومادرم از شدت ناراحتی سکته کنند یا فوت کنند و برادر و خواهرم یتیم شوند یا مجبور شوندتا آخر عمر از پدر ومادرم مراقبت کنند آیا من درحق خواهر و برادرم ظلم کرده ام یا نه؟

سلام دوست عزیز
خواستم بگم شما فقط فکر میکنید دلیل خود ارضایی دیدن فیلم و اینجور چیزاس ولی اشتباه میکنید دلیلش فقط و فقط خونوادتونه . اونا هر روز دارن به تو فشار میارن .و شما با این کار شهوت خودتونو خالی نمیکنید بلکه دارید عصبانیتتون رو خالی میکنید . متاسفانه باید بگم تا وقتی که از این محیط نا آروم خلاص نشید از دست این مشکلتون هم خلاص نمیشید .از اونجایی که شما نمیتونید خونوادتون رو تغییر بدید پس از اون دور بشید مثلا اگه جایی دارید برید مسافرت یا حتی سربازی .
من روانشناس بودم نمیدونستم:Moteajeb!:

موضوع قفل شده است