جمع بندی تکلیف من چیست؟ جایگاه من در ان دنیا کجاست؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تکلیف من چیست؟ جایگاه من در ان دنیا کجاست؟

سلام

اول میخواستم سوالم را طوری بیان کنم که نشان بدهم مربوط به شخص دیگری است بعدش پشیمون شدم و سوالی که مربوط به خودم بود را بیان کردم.

یه راست میرم سر اصل مطلب بدون حاشیه

بنده نماز نمیخونم روزه نمیگیرم :

پدر و مادرم را اذیت نمیکنم ازم راضی هستند

اهل خلاف نیستم نه مایع جات نه دود

حق یتیمی را هم نخوردم

دزدی هم نکردم

به کسی هم زور نگفتم

به خدا اعتقاد دارم

به پیامبر اعتقاد دارم

امام اولم علی ( ع) است

منتظر ظهور امام زمان هم هستم و کاملا قبولش دارم

==========

البته یه زمانی نمازم ترک نمیشد اما الان خیلی کم اتفاق میافته که نماز بخونم تقریبا یه سال میشه ولی روزه نه از همون اول هم روزه نمیگرفتم شاید ماهی یکی دو روز بگیرم

سنم 33سال

==========

برای من چه جوری حکم صادر میشه اون دنیا ؟

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی

خدای تعالی که خالق انسان هاست برای تعالی و رشد انسانها برنامه ای طراحی کرده که اگر انسان به این برنامه عمل نکند هیچگاه به سعادت واقعی و حقیقی نمی رسد. او خالق انسانها ست و از رموز و اسرار آفرینش آنها کاملا آگاه است بر اساس همین اسرار آفرینش انسان برخی از کارها را بر او واجب کرده و بعضی را حرام کرده و برخی را بهتر شمرده و برخی را مکروه دانسته و در این میان برخی از کارها هم مباح و در این مسیر سعادت بی طرف هستند. در بین این واجب ها برخی از نظر کاریی سعادت بخشی نقش ویژه ای دارند و به مثابه موتور محرک برای ماشین وجود انسان و عمود این خیمه برافراشته انسانیت است که اگر آنها نباشد حتی با بودن بقیه اجزاء انسان سهمی از سعادت نخواهد برد

انسان جدای از این احکام دینی یک سری احکام عقلی و فطری دارد که جدای از آمدن دین در درون هر انسانی نهادینه شده است که همان فطرت درونی انسان است. گاهی افراد با رعایت این این احکام فطری حدی از سعادت را به دست می آورند و انسان خوبی قلمداد می شوند
البته باید دانست که رعایت این احکام فطری شرط لازم برای رسیدن به کمال انسانی هست اما هیچگاه کافی نیست این کارهای خوب زمینه ساز برای حرکت رو به جلو به وسیله احکام شریعت الهی است.

مثالی می زنم : فردی می خواهد خیمه ای بر پا کند چادری تهیه می کند بر زمین مسطحی فرش می کند میخ هایی تهیه و می کوبد اما هیچ گاه این خیمه سایه ای برای او ندارد و او را از نور آفتاب محافظت نمی کند تا عمودی درون آن بنا نکند فایده ای برای او ندارد. این چادر و میخ ها و... لازم اند اما کافی نیستند.

این احکام فطری برای همه انسانها در حد اقل ها کارایی دارد این که انسان به دیگران ظلم نکند به حقوق دیگران تعدی نکند حق را به حق دار بسپارد به حق داران خود - پدر مادر مربی و..- احترام بگذارد و....این کارها زندگی حد اقلی اجتماعی و فردی انسان را تا حدودی سامان می دهد و به قول معروف جامعه انسانی را در حدود حیوانی خود سامان می دهد او می شود یک حیوان متمدن و تربیت شده . مانند یک سری از حیوانات دست آموزی که بعد از مدت ها برای در کنار هم قرار گرفتن تربیت شده اند

اما دیگر از این حیطه قدم فرا نمی نهد و هدف نهایی او می شود یک زندگی مادی بی دغدغه و به دور از بی احترامی ها
اما آیا هدف خلقت انسان هم همین است و خدا از طراحی انسان همین قدر را در نظر گرفته است او از روح خود در انسان دمید تا این شود؟؟!!!
هرگز . هرگز
و اگر کسی خود را در این مقدار تنزل داد به خود ظلم کرده خود را نشناخته و خود را محصور به کمترین ها کرده و سهم او از تمام دارایی هایش همین بیش نیست که در دنیا مدتی با احترام زندگی کند و آنگاه بیرون رود.
اما انسانی که خدا آفریده اینگونه معرفی می کند

" یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه"تو برای ملاقات خدای خود ساخته شدی "
" یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی فادخلی جنتی"
خدا می خواهد ظرفیت های ارتباط با عالم غیب را برای انسان باز کند می خواهد انسان کار خدایی بکند" عبدی اطعنی حتی یجعلک مثلی"
می خواهد او را از این حضیض ذلت به اوج عزت که همان بندگی اوست بالا ببرد تا آنجا که ملایکه بر ارتباط گیری او با خدایش غبطه بخورند .
بشود فرد ممتاز عالم خلقت
برود در بهشت بشود همسایه رحمت خدا"رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ‏"
بشود لایق ارتباط با ملایکه الهی" إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ "(احقاف 13)
و با این کار بشارت بهشت را به آنها بدهند"و َأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ"(فصلت 30)

آری خدا انسان را آسمانی آفرید و در زمین او را امتحان کرد تا انسان با اختیار خود لایق آسمان شود و الا اگر به عبادت اجباری بود که از قبل ملایکه دائم در عبادت الهی بودند.
حال خدا برای طی اختیاری این مسیر آسمانی دستوراتی را به عنوان دین مقرر فرمود تا انسانها با عمل به آنها این مسیر را به بهترین نحو ممکن بپیمایند و هر کس هر مقدار بدان عمل کند سهمی از از سعادت را به دست آورده است.
اما در این میان موتور محرکه این سفر ارتباط همیشگی مسافر این سفینه سعادت با خالق و مربی و مدبر خود یعنی الله است که همان نماز است که اگر این قطع شود ارتباط این سفینه آسمانی در فضایی مواج با مقصد قطع می شود که موجب گمراهی و سردرگمی این مسافر می شود گرایش ها و کشش های زمینی این سفینه را زمین گیر می کند و به جایی می رسد که به قول قرآن این انسانی که باید از ملک پران شود از حیوان پست تر می شود" کالانعام بل هم اضل"

این ارتباط باید باشد تا راه گم نشود برای همین است که نماز را عمود دین خوانده اند نماز را نور نامیده اند چرا که با آن مسیر پیدا می شود.
این نماز خیلی مهم است رگ حیاتی انسان خداجو است برای همین هم فرمودند " ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها"

روزه هم همین گونه است رکن رکین بندگی خداست نشان دهنده خلوص بنده است نشانه حرف کوش کنی بنده است نشانه تسلیم بودن و مسلمان بودن است نشانه گذشتن از خواست خود برای خواست خداست . نشانگی بندگی الله است و رهایی بندگی نفس.

با این احوال یا می شود گفت کسی به خدا ایمان داردولی نماز نمی خواند می شود گفت کسی خدا را قبول دارد ولی حرف او را نه؟؟!! آیا می شود محبت کسی را در سر داشت ولی ارزشی برای حرف هایی قایل نشد ؟؟آیا این مسخره نیست ؟ یا مسخره کردن خدا نیست؟؟ که "الله یستهزء بهم"


حال اگر کسی از روی وسوسه نفس نماز و روزه را ترک کرده باشد نه از روی انکار حکم خدا و مقابله و جنگ با او، باید گذشته را جبران کند و این ارتباط را با خالق خود برقرار کند . اگر می خواهد ظرفیت هایی را که خدا برای کمال در او قرار داده باید این ارتباط را باز یابد و از همین لحظه شروع کند که خدا بندگان خود را دوست دارد و از آن بالا تر اگر کسی به درگاه او باز گردد او رادوست خواهد داشت و او را خواهد بخشید" ان الله یحب التوابین"

که پيامبرصلي الله وعليه وآله فرمود: هر مرد يا زني نمازش را سبك بشمارد و نسبت به آن بي اهميت باشد، خداوند او را به پانزده بلا و گرفتاري مبتلا ميسازد. شش مكافات در دنيا و سه گرفتاري هنگام مردن و سه تا در قبر و عالم برزخ و سه مجازات در قيامت خواهد بود:
1 - خداوند بركت را از عمر او برميدارد (عمرش كوتاه ميشود يا پرفايده و نافع نيست).
2 - بركت را از رزق و روزي او برميدارد (مبتلا به فقر ميشود يا اگر پول دارد، نفعش به كسي نميرسد).
3 - خداوند سيماي صالحان را از چهره او بر ميدارد (هر كس او را ببيند، او را از مجرمان و افراد ناشايست ميپندارد).
4 - اعمال خوب ديگراو اجري ندارد.
5 - دعاي او به آسمان نميرود (پذيرفته نميشود).
6 - اگر خوبان هم به او دعا كنند، براي او فايدهاي ندارد.
7 - هنگام مردن ذليلانه و با خواري ميميرد.
8 - گرسنه ميميرد.
9 - تشنه ميميرد (هنگام مردن چون احساس گرسنگي و تشنگي ميكند، تمام فكر و توجهش به آن است و توجهي به خدا و ياد خدا ندارد، در نتيجه با حالت غفلت ميميرد).
10 - در قبر مَلَكي او را آزار ميدهد.
11- قبر بر او سخت و ناگوار ميشود و بر او فشار ميآورد.
12 - دچار ظلمت در قبر ميشود (روح او در قبر دچار فشار و ظلمت ميشود).
13 - در روز قيامت هنگامي كه از قبر به سوي صحراي محشر روانه شود، مَلَكي او را به صورت روي زمين ميكشاند و مردم او را نگاه ميكنند.
14 - از او به سختي حساب ميكشند.
15 - خداوند نظر لطف و مرحمت به او نميكند، در نتيجه دچار عذاب الهي ميشود.


موضوع قفل شده است