جمع بندی فرق بین جسم و بدن انسانها چیست؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرق بین جسم و بدن انسانها چیست؟



بسم الله الرحمن الرحیم.

سلام.

آیا جسم و بدن انسانها با هم فرق میکند؟ اگر فرق میکند این فرق ها چیست؟
جسم چیست؟ بدن چیست؟

با نام الله


کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام و عرض ادب
جسم و بدن انسان در نگاه عرفی تفاوتی نمی کند.
مگر اینکه بخواهیم تفاوت جسم فلسفی و بدن را بدانیم که اگر مورد سوال شما می باشد پاسخ داده شود.

[="Black"]

شعیب;479029 نوشت:
با سلام و عرض ادب
جسم و بدن انسان در نگاه عرفی تفاوتی نمی کند.
مگر اینکه بخواهیم تفاوت جسم فلسفی و بدن را بدانیم که اگر مورد سوال شما می باشد پاسخ داده شود.

به نام الله.

عرض سلام و ادب خدمت کارشناس گرامی.

بنده سوالم موجودیتی است که خدا خلق کرده است.منظور بنده از جسم همین جسم و پیکر انسان در دنیای مادی است.
و منظور از بدن.جسم مثالی انسان در عالم مجردات است.بدنی که در خواب و در عالم مثال می بینیم تفاوتش با جسم ظاهری در دنیای مادی چیست؟[/]

انسان مرکب از سه چیز است: روح، بدن عنصرى مادى و بدن مثالى برزخى. این بدن(بدن مثالی) بسیار شفاف و لطیف‏تر و رقیق‏تر از هوا است که حائل میان جسم مادى ثقیل و روح مجرد است. این بدن بسیار لطیف برزخى که قوانین ماده [ماده عنصری] در آن جارى و سارى نیست، همان بدن است که بعد از آن که نفس ناطقه انسانى، یعنى روح و حقیقت انسان، علاقه خود را از بدن جسمانى مادى قطع کرد در آن بدن برزخى، به نحو اتحاد، تا روز قیامت باقى خواهند بود؛ یا معذّب به عذاب و عقاب برزخى، یا متنعّم در ناز و نعمت و روح و ریحان برزخی. و زمانی که روز رستاخیز شد و بدن هاى جسمانى مادى را خداوند عالم، از زمین برانگیخت، ارواح بر اجساد مادى خود برمى‏گردند و براى زندگى ابدى آماده و حاضر مى‏شوند.
قطع نظر از براهین عقلی و ادله فلسفی که بر اثبات جسد برزخى قائم است، دلائل نقلی نیز بر آن اقامه شده است. از جمله امام صادق( ع) فرمود: چون خداوند روح مؤمنی را قبض کند این روح در کالبدی همچون کالبدی که در دنیا داشت قرار می گیرید و در آن متنعم است (می خورد و می آشامد) و چون تازه ‏واردى بدانها رسد او را به همان صورتى که در دنیا بوده می شناسد.[1] آن حضرت همچنین فرمود:« ارواح مؤمنان در بدن هایی مثل بدن دنیویشان قرار می گیرد».[2]
ناگفته نماند که برخی به جسد مثالىِ برزخى، اسمى از الفاظ کهنه یونانى گذاشته اند[3] که از آن در احادیث اهل بیت اطهار(ع) اثرى نیست. همچنین اعتقاد به این که معاد (بعد از برزخ) فقط با این جسم خواهد بود صحیح نیست.[4]

[1] «کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ فِی أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِینَ فَقُلْتُ یَقُولُونَ تَکُونُ فِی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ فِی قَنَادِیلَ تَحْتَ الْعَرْشِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سُبْحَانَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ رُوحَهُ فِی حَوْصَلَةِ طَیْرٍ یَا یُونُسُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ أَتَاهُ مُحَمَّدٌ ص وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ ع فَإِذَا قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَیَّرَ تِلْکَ الرُّوحَ فِی قَالَبٍ کَقَالَبِهِ فِی الدُّنْیَا فَیَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَیْهِمُ الْقَادِمُ عَرَفُوهُ بِتِلْکَ الصُّورَةِ الَّتِی کَانَتْ فِی الدُّنْیَ»، کلینی، الکافی، ج 3، ص 245، دارالکتب الاسلامیة، 1365ش.
[2] «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَرْوُونَ أَنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ فِی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ حَوْلَ الْعَرْشِ فَقَالَ لَا الْمُؤْمِنُ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ رُوحَهُ فِی حَوْصَلَةِ طَیْرٍ وَ لَکِنْ فِی أَبْدَانٍ کَأَبْدَانِهِمْ»، همان، ص 244.
[3] مثلاً شیخ اشراق (سهروردی) و شیخ احمد احسائی عالم مثال را عالم هورقلیاء و جسم مثالی را جسم هورقلیایی نامیده اند.
[4] ر. ک: نراقی، ملا محمد مهدی، انیس الموحدین، با پاورقی قاضى طباطبائى، ص 225 (پاورقی)، نشر الزهراء، تهران، 1369.

سوال:
آیا جسم و بدن انسانها با هم فرق میکند؟ اگر فرق میکند این فرق ها چیست؟
جسم چیست؟ بدن چیست؟
جواب:
انسان مرکب از سه چیز است: روح، بدن عنصرى مادى و بدن مثالى برزخى. این بدن(بدن مثالی) بسیار شفاف و لطیف‏تر و رقیق‏تر از هوا است که حائل میان جسم مادى ثقیل و روح مجرد است. این بدن بسیار لطیف برزخى که قوانین ماده [ماده عنصری] در آن جارى و سارى نیست، همان بدن است که بعد از آن که نفس ناطقه انسانى، یعنى روح و حقیقت انسان، علاقه خود را از بدن جسمانى مادى قطع کرد در آن بدن برزخى، به نحو اتحاد، تا روز قیامت باقى خواهند بود؛ یا معذّب به عذاب و عقاب برزخى، یا متنعّم در ناز و نعمت و روح و ریحان برزخی. و زمانی که روز رستاخیز شد و بدن هاى جسمانى مادى را خداوند عالم، از زمین برانگیخت، ارواح بر اجساد مادى خود برمى‏گردند و براى زندگى ابدى آماده و حاضر مى‏شوند.
قطع نظر از براهین عقلی و ادله فلسفی که بر اثبات جسد برزخى قائم است، دلائل نقلی نیز بر آن اقامه شده است. از جمله امام صادق( ع) فرمود: چون خداوند روح مؤمنی را قبض کند این روح در کالبدی همچون کالبدی که در دنیا داشت قرار می گیرید و در آن متنعم است (می خورد و می آشامد) و چون تازه ‏واردى بدانها رسد او را به همان صورتى که در دنیا بوده می شناسد.(1) آن حضرت همچنین فرمود:« ارواح مؤمنان در بدن هایی مثل بدن دنیویشان قرار می گیرد».(2)
ناگفته نماند که برخی به جسد مثالىِ برزخى، اسمى از الفاظ کهنه یونانى گذاشته اند(3) که از آن در احادیث اهل بیت اطهار(ع) اثرى نیست. همچنین اعتقاد به این که معاد (بعد از برزخ) فقط با این جسم خواهد بود صحیح نیست(4)

منابع:
1.«کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ فِی أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِینَ فَقُلْتُ یَقُولُونَ تَکُونُ فِی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ فِی قَنَادِیلَ تَحْتَ الْعَرْشِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سُبْحَانَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ رُوحَهُ فِی حَوْصَلَةِ طَیْرٍ یَا یُونُسُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ أَتَاهُ مُحَمَّدٌ ص وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ ع فَإِذَا قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَیَّرَ تِلْکَ الرُّوحَ فِی قَالَبٍ کَقَالَبِهِ فِی الدُّنْیَا فَیَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَیْهِمُ الْقَادِمُ عَرَفُوهُ بِتِلْکَ الصُّورَةِ الَّتِی کَانَتْ فِی الدُّنْیَ»، کلینی، الکافی، ج 3، ص 245، دارالکتب الاسلامیة، 1365ش.
2. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَرْوُونَ أَنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ فِی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ حَوْلَ الْعَرْشِ فَقَالَ لَا الْمُؤْمِنُ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ رُوحَهُ فِی حَوْصَلَةِ طَیْرٍ وَ لَکِنْ فِی أَبْدَانٍ کَأَبْدَانِهِمْ»، همان، ص 244.
3.مثلاً شیخ اشراق (سهروردی) و شیخ احمد احسائی عالم مثال را عالم هورقلیاء و جسم مثالی را جسم هورقلیایی نامیده اند.
4.ر. ک: نراقی، ملا محمد مهدی، انیس الموحدین، با پاورقی قاضى طباطبائى، ص 225 (پاورقی)، نشر الزهراء، تهران، 1369.

موضوع قفل شده است