جمع بندی آیا اعلام واقعه ی عاشورا به دختر امام حسین (ع) توسط یک پرنده درسته؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا اعلام واقعه ی عاشورا به دختر امام حسین (ع) توسط یک پرنده درسته؟

[="Arial Narrow"][="Teal"]با سلام و احترام
بنده در روضه ای در یکی از مجالس سیدالشهداء (ع) امسال شنیدم که یکی از دختران امام حسین (ع) خیلی اصرار کردند و حضرت سکینه رو واسطه کردند که پدرشون رو همراهی کنند تا کربلا ولی امام گفتند نیان و اینکه روز عاشورا یک پرنده ای آمد و روایت کرد از عاشورا و خبر را به ایشان رساند درسته؟اگر بله با سند معتبر...
[/][/]

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد سید محسن

[=Times New Roman][=Calibri]با تشکر
در مورد یکی از دختران امام حسین (علیه السلام) به نام فاطمه صغری گفته شده وی درمدینه باقی مانده و در کربلا حضور نداشت و پرنده ای که پر و بالش را به خون امام آغشته کرده بود روی دیوار خانه وی نشست و فاطمه صغریاز پرنده پرسید چه خبر شده که خبر شهادت امام حسین (علیه السلام)را به او داد.
[="Arial"]
[=Calibri]این که گفته شده امام دختریبه نام فاطمه صغری داشته است به ذهن متبادر میشود که امام علاوه بر فاطمه صغری دختر دیگری به نام فاطمه کبری هم داشته باشد در حالی که در منابعنامی از فاطمه صغری نمیباشد(1) البته احتمال دارد به خاطر این که در بین اسیران کربلا ، نام وی با فاطمه دخترحضرت علی اشتباه نشود از ایشان به فاطمهصغری یاد شده باشد گرچه برخی از وی با عنوان فاطمه بنت الحسین(علیه السلام) هم یادکرده اند. پس امام حسین (علیه السلام) دو دختر به نام فاطمه کبری و صغری نداشتهاست.[="Arial"]
[=Calibri]اما این که فاطمه صغری درمدینه حضور داشته یا نه اختلاف است . خوارزمی آورده است که وی در مدینه بوده و کلاغی با بال و پرنده خونین بر بالای بام خانه وی خبر شهادت امام را به او رسانده است(2). درمقابل، برخی از منابع حضور فاطمه صغری درکربلا را تایید میکنند (3) حتی برخی خطبه ای در کوفه به وی منسوب نمودند(4) [="Arial"]
[=Calibri]پس میتوان گفت ایشان در مدینه حضور نداشتند.[="Arial"]
[=Calibri]اما این که کلاغی خبر شهادت امام را به فاطمه صغری رسانده است(5)مستند نیست زیرا در منابع متقدم شیعی وجود ندارد همچنین در لهوف و نفس المهموم همبه آن اشاره ای نشده است. و در بحار الانوار آمده است که پرنده سفیدی به مدینه آمدو خبر شهادت را برای اهل مدینه آورد نه فاطمه صغری(6) ضمن این که فاطمه صغری در مدینه نبوده و درکربلا حضور داشته است [="Arial"]
[=Calibri]در نتیجه حضور فاطمه صغری در مدینه مستند نیست و آمدن کلاغ یا پرنده سفید و ارسال خبر شهادت امام حسین(علیهالسلام) به فاطمه صغری معتبر نیست. لذا اینکه بگوییم فاطمه صغری در مدینه حضور داشته و در کربلانبوده است مطلب مستندی نیست زیرا امامفرزندان خود را به همراه خود از مدینه به کربلا برد . [="Arial"]
[=Calibri]1. [=Calibri]المعارف ص 213، نسب قریش ص 29، اربلی کشف الغمه ،ج 2 ص 250[="Arial"]
[=Calibri]2. [=Calibri]خوارزمی در کتاب مقتل الحسین ج 2 ص 92
[=Calibri]3. [=Calibri]دمعة الساکبه، ج 4 ص 371، ناسخ التواریخ، ج 3 ص 13، وسیلة الدارین، ص342، زندگانی خامس آل عبا، ج 2 ص 163
[=Calibri]4. [=Calibri]لهوف سید بن طاووس، ص 194، بحار الانوار، ج 45 ص 110، مقتل کعبی، ص108
[=Calibri]5. [=Calibri]خوارمی ج 2 ص 92
[=Calibri]6. [=Calibri] مجلسی بحار ج 10 ص 241،
[=Calibri]7.

ashr;442703 نوشت:
[=Arial Narrow]با سلام و احترام
بنده در روضه ای در یکی از مجالس سیدالشهداء (ع) امسال شنیدم که یکی از دختران امام حسین (ع) خیلی اصرار کردند و حضرت سکینه رو واسطه کردند که پدرشون رو همراهی کنند تا کربلا ولی امام گفتند نیان و اینکه روز عاشورا یک پرنده ای آمد و روایت کرد از عاشورا و خبر را به ایشان رساند درسته؟اگر بله با سند معتبر...

با سلام
آنچه را بنده یافتم تقدیمتان میکنم
در کتاب «العوالم» و «المنتخب» و «بحارالانوار» مي‏نويسد:
از طريق اهل بيت عليهم‏السلام چنين روايت شده است: هنگامي که امام حسين عليه‏السلام به شهادت رسيد و جسم شريف او در سرزمين کربلا بر [ صفحه 320] زمين افتاد و خونش بر زمين ريخت ناگاه پرنده‏ي سفيدي آمد و خود را به خون حضرت آغشته کرد و پرواز نمود. خون از بالهاي آن پرنده مي‏چکيد، او پرندگاني را ديد که در سايه‏ي درختان و بر شاخه‏ها نشسته و هر کدام، از دانه، علف و آب حرف مي‏زدند.
پرنده‏اي که خود را به خون امام عليه‏السلام آغشته کرده بود به آنان گفت: واي بر شما! آيا به بازي، ياد دنيا و ملاهي آن مشغوليد در حالي که امام حسين عليه‏السلام در اين هواي گرم و سوزان در سرزمين کربلا با لب تشنه و سر بريده که خون مبارکش جاري است بر روي خاک گرم افتاده است؟ پرندگان به طرف کربلا به پرواز درآمدند، وقتي رسيدند ديدند که سيد و آقاي ما امام حسين عليه‏السلام را با تن بي‏سر، بدون غسل و کفن بر زمين افتاده است، بدني که غبار آن را در برگرفته و استخوان‏هاي آن زير سم اسب‏ها درهم شکسته است، زائرين او حيوانات وحشي بيابانها و صحراهاي بي‏آب و علف، و ندبه‏کنندگان او جنيان دشتهاي نرم و سخت است، تربت سرزمين کربلا از انوار او نوراني و فضا از درخشش پرتو او نورافشاني شده است.

هنگامي که پرندگان اين منظره را ديدند صيحه زدند، فرياد کشيدند و صداي خود را به شيون و ناله بلند کرده، و در خون آن حضرت، غلطيدند وقتي که بالهاي خود را به خون آغشته نمودند، هر کدام به ناحيه‏اي پرواز کردند تا اهل آن ديار را از کشته شدن امام حسين عليه‏السلام، باخبر کنند. از قضاي الهي و تقدير حضرت باري يکي از اين پرندگان به طرف مدينه‏ي حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پرواز کرد، او به مدينه رسيد، در آسمان شهر مدينه بالهاي خود را تکان مي‏داد و خون از بالهايش به زمين مي‏چکيد و دور قبر مطهر آقاي ما رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دور مي‏زد و (با زبان خود) صدا مي‏زد: آگاه باشيد! که حسين عليه‏السلام در کربلا کشته شد، آگاه باشيد!
در کربلا سر از تن او جدا کردند.

پرندگان مدينه وقتي صداي او را شنيدند دور او جمع شده و بر آن امام مظلوم مي‏گريستند و نوحه مي‏کردند. مردم مدينه چون اين منظره را ديدند که پرندگان ناله و شيون مي‏کنند و خون از بال آن پرنده مي‏چکد نفهميدند که چه شده است، مدتي گذشت و روزهايي سپري شد و خبر شهادت امام حسين عليه‏السلام رسيد آن موقع فهميدند که آن پرندگان، خبر کشته شدن [ صفحه 321]

فرزند فاطمه‏ي بتول عليهاالسلام و نور ديده‏ي حضرت رسول را به پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي‏دادند. در نقل ديگري آمده است: در همان روزي که آن پرنده به مدينه آمده بود، در اين شهر، مردي يهودي زندگي مي‏کرد.

او دختري داشت که کور، کر و فلج بود، بيماري جذام همه‏ي بدن او را فراگرفته بود. به همين جهت، يهودي دختر خود را در باغي که در بيرون مدينه داشت نگه‏داري مي‏نمود. از سوي ديگر؛ آن پرنده به سوي آن باغ به پرواز درآمد و در شاخه‏ي درختي نشست و خون از بالهايش مي‏چکيد و همه‏ي شب را ناله مي‏زد و مي‏گريست. از قضا و قدر الهي، در آن شب پيشامدي براي يهودي رخ داد که به خاطر آن به مدينه برگشت و نتوانست همان شب را به باغي که دختر بيمارش در آنجا بود، برگردد.

آن شب، دختر بيمار در باغ تنها ماند و از تنهايي نتوانست بخوابد، زيرا شبهاي ديگر پدرش به او قصه مي‏گفت و او را تسلي مي‏داد تا خوابش مي‏برد. نزديک سحر بود، دختر بيمار، صداي ناله و شيون پرنده‏اي را شنيد، خود را به هر نحوي بود روي زمين کشيد و به طرف صدا آمد تا به زير درختي که پرنده در آن بود؛ رساند، و چون خود قلبي حزين داشت به ناله‏هاي پرنده گوش مي‏داد و از دلي محزون و سوزان، با آن پرنده هم‏ناله مي‏شد و شيون مي‏کرد. در اين اثنا؛ قطره‏اي خون، از بالهاي پرنده چکيد و بر چشم نابيناي دخترک افتاد، قطره‏اي ديگر بر چشم ديگرش افتاد.

چشمان او باز و بينا شد، قطره‏اي بر دست‏ها و قطره‏اي ديگر بر پاهاي او افتاد و بهبودي يافت، بالاخره هر قطره‏اي از آن خون پاک بر جسم دخترک مي‏افتاد از برکات خون امام حسين عليه‏السلام از همه‏ي بيماريها شفا مي‏يافت.
دختر بيمار از برکت خون سيدالشهدا عليه‏السلام از همه‏ي بيماري‏هايش شفا يافت، آفتاب دميد و صبح شد پدرش از مدينه به سوي باغ آمد، ديد دختري در باغ راه مي‏رود متوجه نشد که دختر خودش است، از او پرسيد: من در اين باغ دختري بيمار داشتم که قدرت حرکت نداشت آيا او را نديدي؟ دخترش گفت: سوگند به خدا! من دختر تو هستم.

چون يهودي اين سخن را شنيد بي‏هوش شد، وقتي حالش خوب شد برخاست. دخترک، باباي يهودي را به کنار درختي که آن پرنده در شاخه‏ي آن لانه کرده بود، برد.
ديد پرنده‏اي است غمگين، از دل محزون و سوزناک بر مصايب مظلوم کربلا امام [ صفحه 322] حسين عليه‏السلام ناله مي‏زند.
يهودي گفت: اي پرنده! قسمت مي‏دهم به آن خدايي که تو را آفريد، با قدرت خدا با من حرف بزن. پرنده به قدرت الهي با ديده‏ي گريان سخن گفت، آن گاه قصه‏ي خود را تعريف کرده و گفت: من با عده‏اي از پرندگان در بالاي درختي لانه داشتم، هنگام عصر بود که پرنده‏اي در ميان ما آمد و گفت: اي پرندگان! شما مي‏خوريد و از زندگي لذت مي‏بريد در حالي که امام حسين عليه‏السلام در سرزمين کربلا در اين هواي گرم و سوزان، با لب تشنه بر زمين افتاده، خون از گلويش جاري و سر مبارکش از تن جدا و بر بالاي نيزه‏ي بلندي قرار دارد، زنان و اهل حرم او با پاي برهنه و غريبانه اسير شده‏اند. هنگامي که پرندگان اين سخن را شنيدند همگي به طرف کربلا به پرواز درآمدند وقتي به آنجا رسيدند، ديدند بدن شريفي در آن بيابان افتاده که غسل او از خونش و ريگهايي که بر بدن او ريخته شده کفنش بود.

همه‏ي ما بر روي آن بدن مبارک افتاديم و نوحه کرده و خود را به خون شريف او آغشته نموديم، و هر کدام از ما به ناحيه‏اي به پرواز درآمديم و من به اين مکان آمدم. چون يهودي اين قضيه را شنيد تعجب کرد گفت: اگر حسين عليه‏السلام در پيشگاه خداي متعال صاحب قدر و منزلت والايي نبود خون او درمان همه‏ي دردها نمي‏شد. آن گاه يهودي و دخترش به دين اسلام مشرف شده و آن را پذيرفتند. [در «بحارالانوار» اضافه مي‏کند: همزمان با يهودي و دخترش پانصد نفر از خويشان او نيز به برکت اين شفاي شگفت‏انگيز به دين اسلام مشرف شدند] [1] .


[1] بحارالأنوار: 193 - 191 : 45 با اندکي تفاوت، عوالم العلوم: 493 : 17 ح 10.


جمع بندی

پرسش:

آیا پرنده ای، خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را در مدینه به دختر آن حضرت رساند؟

پاسخ:

در برخی از منابع نقل شده است که امام حسین(علیه السلام) وقتی از مدینه به سوی مکه حرکت کرد به دلائلی دختر خود را در مدینه باقی گذاشت و او را با خود به کربلا نبرد، زمانی که امام حسین(علیه السلام) در کربلا به شهادت رسید، پرنده ای خود را به خون امام آغشته نمود و به مدینه آمد و بر بالای بام خانه نشست، دختر امام از او علت را جویا شد و پرنده خبر شهادت امام حسین(علیه السلام) را به او رساند. (1) سوال این است که آیا امام حسین(علیه السلام) دختری به نام فاطمه صغری داشته است؟ این که گفته شده امام دختری به نام فاطمه صغری داشته است به ذهن متبادر میشود که امام علاوه بر فاطمه صغری دختر دیگری به نام فاطمه کبری هم داشته باشد در حالی که در منابع نامی از فاطمه صغری نمیباشد(2) البته احتمال دارد به خاطر این که در بین اسیران کربلا ، نام وی با فاطمه دخترحضرت علی(علیه السلام) اشتباه نشود از ایشان به فاطمه صغری یاد شده باشد گرچه برخی از وی با عنوان فاطمه بنت الحسین(علیه السلام) هم یاد کرده اند. پس به نظر میرسد امام حسین (علیه السلام) دو دختر به نام فاطمه کبری و صغری نداشته است. اما این که فاطمه صغری درمدینه حضور داشته یا نه اختلاف است . خوارزمی آورده است که وی در مدینه بوده و کلاغی با بال و پرنده خونین بر بالای بام خانه وی خبر شهادت امام را به او رسانده است(3). درمقابل، برخی از منابع حضور فاطمه صغری درکربلا را تایید میکنند (4) حتی برخی خطبه ای در کوفه به وی منسوب نمودند(5) پس میتوان گفت ایشان در مدینه حضور نداشتند. اما این که کلاغی خبر شهادت امام را به فاطمه صغری رسانده است(6)مستند نیست زیرا در منابع متقدم شیعی وجود ندارد همچنین در لهوف و نفس المهموم هم به آن اشاره ای نشده است. و در بحار الانوار آمده است که پرنده سفیدی به مدینه آمدو خبر شهادت را برای اهل مدینه آورد نه فاطمه صغری(7) در نتیجه ارسال خبر شهادت امام حسین(علیهالسلام) توسط پرنده به فاطمه صغری معتبر نیست. خصوصا که امام تمام فرزندان خود را به کربلا برد. ضمنا این مطلب را فقط خوارزمی نقل نموده که در صحت انتساب و محتوای کتاب او بحث و تامل است.

 

کلید واژه : امام حسین، پرنده، مدینه، فاطمه، خوارزمی، کربلا

 

منابع:

1. مقتل خوارزمی، ج 2 ص 92 ؛ مجلسی بحار ج 45 ص 171، بیروت موسسه الوفاء 1404

2. أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة(م 276)، المعارف ص 213، ، تحقيق ثروت عكاشة، القاهرة، الهيئة المصرية العامة للكتاب، ط الثانية، 1992. نسب قریش ص 29، اربلی کشف الغمه ،ج 2 ص 250، نشر بنی هاشمی، تبریز، 1381

3. خوارزمی ، مقتل الحسین ج 2 ص 92،

4. دهدشتی بهبهانی، دمعة الساکبه، ج 4 ص 371، موسسه الاعلمی بیروت، بی تا؛ ناسخ التواریخ، سپهر، ج 3 ص 13، اساطیر، تهران، 1377؛ موسوی زنجانی، وسیلة الدارین، ، ص342، زندگانی خامس آل عبا، ج 2 ص 163

5. لهوف سید بن طاووس، ص 194، مجلسی، بحار الانوار، ج 45 ص 110، مقتل جامع سیدالشهدا، تاریخ پژوهان، ج 2 ص 45، موسسه امام خمینی، قم، 1392

6. خوارزمی ج 2 ص 92، نرم افزار زمرم

7. مجلسی بحار ج 10 ص 241، موسسه الوفاء، بیروت، 1404ق