جملات زیبا درباره نماز...

تب‌های اولیه

52 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جملات زیبا درباره نماز...

[="Comic Sans MS"][="DarkRed"]1- نماز از فحشا و منکر جلوگیری می کند 2- نماز معراج مومن است
3- نماز مایه تقرب هر متقی است 4- نماز بهترین قرب الهی است
5- نماز ستون دین است 6- نماز نور مومن است
7- نماز حصاری در مقابل مکر شیطان است 8- نماز کلید بهشت است
9- نماز بهایی برای بهشت است 10- نماز بهتر از بیست حج است
11- نماز بهترین اعمال به سوی خداست 12- نماز نور چشم من است
13- نماز رضایت پروردگار است 14- نماز سیره انبیاست
15- نمازگزار محبوب ملائکه است 16- نماز چراغ قلب مومن است
17- نماز دعا را مستجاب می کند 18- نماز مناجات با پروردگار است
19- نماز نوری در چهره نمازگزار است 20- نماز برای مال برکت است
21- نماز سلاحی در مقابل دشمن است 22- نماز روزی را زیاد می کند
23- نماز کفاره گناهان است 24- نماز مهریه ی حورالعین است
25- نماز جواز عبور از پل صراط است 26- نماز در محشر تاج سر است
27- نماز نور و سایه ای در محشر است 28- نماز در قبر چراغ است
29- نماز بدن را از آتش نجات می دهد 30- نماز تکیه گاهی است در قبر
31- نماز توشه مومن برای آخرت است 32- نماز از آتش دور می کند
33- نماز برای نکیر و منکر جواب است 34- نمازگزار اعمالش قبول میشود
35- نماز بین او و ملک الموت شفاعت می کند 36- نماز آرامشی برای بدن است
[/][/]

[=arial]نمازهایت را عاشقانه بخوان،حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری،


[=arial] قبلش فکر کن چرا داری نماز میخونی؟؟؟

[=arial] آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که تمام عمرداری تکرارشون میکنی.

[=arial] تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.

[=arial]هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن ،[=arial]مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،[=arial]بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بـه دنـیـاست[=arial] تـا سجـده کـنـنـد ...

ولـو یـک سـجـده !

[=arial]نماز اول وقت چکشی است بر سر نفس

[=arial]از وقتش که گذشت [=arial]می شود

[=arial] چکشی بر سر نماز

[=microsoft sans serif]و خداوند سعادت ما را بر خود واجب ساخته

پس

نماز را بر ما واجب ساخت...

تا سعادت ما را

تضمین کند...

شیطان که رانده شد از عرش جز یک خطا نکرد
خود را برای سجده به آدم رضا نکرد
شیطان، هزار مرتبه بهتر ز انسان بی نماز
او بر آدم سجده نکرد و این بر خدا نکرد

نماز، میدان جنگ و حرب با نفس و شیطان است...
به همین سبب است که به محل نماز می گویند محراب

[=times new roman]سبب عزت مادون، نماز است نماز
زینت درگه معبود، نماز است نماز
بینماز از نظر لطف خدا محروم است
آنچه کند خدا را ز تو خشنود نماز است نماز
به پیمبر چو خدا امر به معراج نمود
گفت: ای پیغمبر من! مقصد از معراج تو نماز است نماز
روز و شب، گریه کنی گر به حسین بن علی
شرط اول که دهد سود نماز است نماز
پیش سلطان، همه کس تحفه ی لایق ببرند
بهترین تحفه به معبود، نماز است نماز
ای که هی نعره ی "عجل بظهورک" می زنی
بهترین هدیه به موعود، نماز است نماز

رب اجعلنی مقیم الصلوة

[=arial]امام صادق(علیه ا لسلام) فرمود:

[=arial]عا لمى ‌نزد عابدى رفت و به او گفت نماز خواندنت

[=arial] چگونه و در چه حد است؟

[=arial]عابد گفت: مانند منى را از نمازش مي‌ پرسند؟!

[=arial] در صورتيكه من از فلان زمان و فلان وقت عبادت خدا مي‌كنم.

[=arial]عا لم گفت: گريه كردنت چگونه است؟

[=arial]گفت چنان مي‌گريم كه اشكهايم روان مى‌شود.
[=arial]عا لم گفت: همانا اگر خنده كنى و ترسان باشى،

[=arial]بهتر است از اينكه گريه كنى و ببا لى.

[=arial]هر كه به خود ببا لد چيزى از عملش بالا نرود (پذيرفته نشود).

[=arial]اصول كافى ج: 3 ص: 428

[=arial,helvetica,sans-serif]از آيت الله بهجت سوال شد:

[=arial,helvetica,sans-serif] چه كنيم تا نماز صبحمان قضا نشود؟

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]در پاسخ فرمودند:

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]كسي كه باقي نمازهايش را در اول وقت بخواند

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]خدا او را براي نماز صبح بيدار خواهد كرد

[=arial,helvetica,sans-serif] [=arial,helvetica,sans-serif]خداوندا[=arial,helvetica,sans-serif]

[=arial,helvetica,sans-serif]مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]حدیث درد فراق تو با تو بگذارم

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]وگرنه این چه نمازی بود که من باتو

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]نشسته روی به محراب و دل به بازارم . . . ؟

[=arial,helvetica,sans-serif]من بنویسم یا تو؟

[=arial,helvetica,sans-serif]

[=arial,helvetica,sans-serif]موقع نمازم که می شد، فرشته ی چپ و راست ،

[=arial,helvetica,sans-serif]

[=arial,helvetica,sans-serif] عزا می گرفتند که چه کنند؛

[=arial,helvetica,sans-serif]

[=arial,helvetica,sans-serif]« إیاک نعبد »

[=arial,helvetica,sans-serif]

[=arial,helvetica,sans-serif] را جزء حرفهای خوبم بنویسند یا جزء دروغهایم ..

[=arial,helvetica,sans-serif]مجنون ازروي سجاده کسي رد شد،

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]مرد نماز شکست و گفت:

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]مشغول عبادت خدا بودم چرا اين رشته بريدي؟

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]گفت: عاشقِ بنده‌اي هستم، تو را نديدم،

[=arial,helvetica,sans-serif]تو عاشق خدايي ، مرا ديدي !؟

[=arial]ادعای عشق به خدا ،از کسی که سجاده دلتنگ حضور اوست ؛ پذیرفتنی نیست ...

نماز نجوای عاشقانه با محبوب است ...


نماز ، وقت خداست ...

آن را به دیگران هدیه ندهیم


[=arial]حکم خداوند بی دلیل نیست ،


[=arial]
[=arial] تشکر اولین فلسفه ی نماز ، رشد و کمال دومین فلسفه ی نماز ، انس باخدا سومین فلسفه ی نماز ، قرب خدا چهارمین فلسفه ی نماز.

صلوات برای سلامتی مؤمنانی که....

نماز اول وقت مغرب و عشا را به بازی فوتبال جام جهانی ترجیح می دهند به ویژه به بازی ایران و آرژانتین

مولای ما حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است که در میدان جنگ و در هجوم تیرهای متعدد، اندکی در نماز خود تأخیر نینداختند

[=arial]
گفت: حاج آقا! من شنیده ام اگر انسان در نماز متوجه شود که کسی در حال دزدیدن کفش اوست می تواند نماز را بشکند و برود کفشش را بگیرد؛ درست است حاج آقا؟!

شیخ گفت: درست است آقا.

نمازی که در آن حواست به کفشت است، اصلاً باید شکست!

[=arial]
آنان که در برابر عظمت خدا، رکوع و سجود نکنند

در برابر بندگانی مانند خود حقیرانه به خاک خواهند افتاد.


[=arial black][=arial black]اگر کسی مقید باشد مطلق نماز را در اول وقتش بخواند[=arial black]
[=arial black][=arial black]تکویناً روز به روز[=arial black] بالاتر[=arial black] رفته و به [=arial black]نماز عالی[=arial black][=arial black]می رسد.
[=arial black]
حضرت آیت الله بهجت
:ghodesa:

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial black]همین که اذان گفته شد باید بروم نمازم را بخوانم و برگردم سرکارم.
[=arial black]
[=arial black]
باید اینطور مستبد باشید داداش جون!

[=arial black]
مردم در دنیایشان عاقل و در آخرتشان احمق اند. نباید به حرف آنها گوش داد.

[=arial,helvetica,sans-serif]
[=impact]آیت الله حق شناس :doa(2):

:ok!: عشق

يعني اشک توبه در قنوت

:ok2: خواندنش با نام غفار الذنوب


:ok3: عشق يعني چشمها هم در رکوع


:ok5: شرمگين از نام ستار العيوب


:ok4: عشق يعني سر سجود و دل سجود


:ok1: ذکر يارب يارب از عمق وجود


اگر در همان الله اکبر ،

شخص متوجه باشد که دارد چه کار می کند

دیگر لازم نیست که تا آخر نماز خیلی زحمت بکشد !

به آن مقدار از نماز که دست خودتان است توجه کنید ،

بقیه نماز را خدا خودش درست می کند . . .


آیت الله بهجت
:doa(2):




وقتـــے کــه بنــده اےسجــده کــرد، ابلیـس فریادمــے زنـــد واے بــر مـن! او اطـاعت کــرد، ولـــے مـن معـصــیت کــردم ،

او سجــــده کـــرد و مــن از ایــن عمــل ســـرباز زدم.


بحار الانور، ج ,82 ص 233

[=arial,helvetica,sans-serif]
نماز پاسخ به حس پرستش آدمی و تشکر از خداوند است(پرستش کنید پروردگارتان که شما را آفرید).
[=arial,helvetica,sans-serif]
نماز آرامش دهنده به روح و روان آدمی است(الا بذکرالله تطمئن القلوب).
[=arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]
نماز عامل رهایی انسان از بندهای شهوانی و دنیوی است(ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر).
[=arial,helvetica,sans-serif]
نماز موجب پرواز روح به اوج آسمان معنویت است(یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک)

[=arial,helvetica,sans-serif]

[=arial]رسول اکرم می فرمایند :

[=arial]اخرالزمان مردمان، شب مومن اند و صبح کافر

[=arial]فکر می کردم چگونه ممکن است؟

[=arial] تا به این نتیجه رسیدم ای دل غافل خود ما را می گوید که

[=arial]نمازمغرب مان جماعت است و نماز صبحمان قضا

[=arial]چرا که فاصله ایمان تا کفرنمازست، نماز

[=arial]شیطان می نشیند روی مژه هایم

[=arial] قبل ازنماز صبح !


[=arial]خدایا از نماز صبح هایم

[=arial]فقط این خمیازه هایش باحضور قلب بودند

[=arial]خداوندا
[=arial]مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی
[=arial]حدیث درد فراق تو با تو بگذارم
[=arial]وگرنه این چه نمازی بود که من باتو
[=arial]نشسته روی به محراب و دل به بازارم . . . ؟


[=arial]جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکی آمد و گفت :
[=arial]سـه قفل در زندگی ام وجود دارد و سـه کلید از شما مےخواهم.
قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکـه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

[=arial]شیخ فرمود :
[=arial]براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید ؟!
شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !

[=arial]وقتی ندا می آید ((حی علی الصلوه))

خیلی وقاحت میخواهد که خدا شما را به نماز بخواند و

شما چشم در چشم دیگران بدوزید و توجه نکنید.

رهبر انقلاب


[=times new roman]نماز، واقعيتي است كه خداوند مهربان از باب

عشق و محبت

از انسان خواسته است، نماز نوراني ترين

حكم در شبستان حيات بندگان شايسته الهي است.


نماز از عشق وعشق اندر نماز است
چو آن وا لا ترین راز ونیاز است
رکوع وسجده و تسبیح وتقدیس
همه ارکان آن پر رمز وراز است

ارزگانی .

نمازگزاری که از دنیا دل نکنده است، مانند، خلبانی است که همیشه روی زمین زندگی می کند.


[="Arial"][="Black"][/]

[="Navy"]

نماز برقراري ارتباط با الله وبريدن از الهه هاست .

شیرین ترین نمازی که خواندم ♥•٠·˙

ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﻜﺮﺩ : ﺩﺭ ﺳﺘﺎﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﻔﺘﯿﻢ:
ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩﻫﺎ، ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻢﻫﺎ، ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ .
ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ، ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺑُﻬﺘﻤﺎﻥ ﺯﺩ،
ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ، ﻣﺎ رﯾﺶﺳﻔﯿﺪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﮐﺮﻧﺶ ﻭﺍﺩﺍﺷﺖ .

ﻧﻮﺷﺖ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ :
ܓ✾
ﺩﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽﺭﻓﺘﻢ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﻏﺮﻭﺏ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﻧﻤﺎﺯ
ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ، ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ،
ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻮﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ،
ﮔﻔتم : ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻧﮕﻪﺩﺍﺭ.
ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ : ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ،
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﺶ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ .
ﮔﻔﺖ : ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ .
ﮔﻔﺘﻢ : ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ.
ﮔﻔﺖ : ﮔﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ، ﺑﻨﺸﯿﻦ. ﺣﺎﻻ ﺑﻌﺪﺍً ﻗﻀﺎ ﻣﯽﮐﻨﯽ .

دیدم ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔتم ﺑﺎﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﭘﺪﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﮔﻔتم: "پدﺭ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻩ ﻣﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ ."

ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺳﺎﮐﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺯﯾﭗ ﺳﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ، ﯾﮏ ﺷﯿﺸﻪ ﺁﺏ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ . ﺯﯾﺮِ ﺻﻨﺪﻟﯽ
ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺳﻄﻞ ﺑﻮﺩ، ﺁﻥ ﺳﻄﻞ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ . ﺩﺳﺖِ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ، ﺷﯿﺸﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ،
ﺳﻄﻞ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ . ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ .

ﻗﺮﺁﻥ ﯾﮏ ﺁﯾﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: "ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﻬﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،" ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﺪ، ﺷﯿﺮﯾﻦﮐﺎﺭﯼ
ﮐﻨﺪ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺴﻮﺯﺩ، ﭘُﺰ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﻫﺪ . ( ﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﯾﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ )ﻣﺮﯾﻢ 96/ ﯾﻌﻨﯽ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ، (ﻭَﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤَﺎﺕِ) ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﺶ ﻫﻢ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﺳﺖ، ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ،
ﮐﺎﺭﺵ ﻫﻢ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ، (ﺳَﯿَﺠْﻌَﻞُ ﻟَﻬُﻢْ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﺎﻥُ ﻭُﺩًّﺍ )، ( ﻭُﺩّ) ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻮﺩﺕ، ﻣﻮﺩﺗﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﺩﻟﻬﺎ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ .

ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﻮﻓﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﺪ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ،
ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﻨﯽ؟
ﮔﻔت : ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﻡ، ﻭﻟﯽ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺁﺏ ﺑﻪ ﻛﻒ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﭽﮑﺪ . ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ، ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ .

ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﻮﻓﺮ ﯾﮏ ﻛﻤﯽ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﻔﺖ . ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ، ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ .
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ. ﻣﺪﺍﻡ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ
ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ. ﻣﻬﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻢ
ﻧﺸﺴﺖ .

ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ؟ ﺻﺒﺮ ﻛﻦ، ﻣﻦ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﻢ .
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺩﺧﺘﺮﻡ، ﺁﻓﺮﯾﻦ .

ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯽﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ، ﻣﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ . ﯾﮏ
ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺗﻮﺑﻮﺳﯽﻫﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﯾﻜﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻫﻢ
ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ . ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﭼﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﻫﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ، ﭼﻪ ﻏﯿﺮﺗﯽ، ﭼﻪ ﻫﻤﺘﯽ، ﭼﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩﺍﯼ، ﭼﻪ ﺻﻼﺑﺘﯽ، ﺁﻓﺮﯾﻦ، ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﺣﺠﺖ ﺍﺳﺖ. ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﺮﺩ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ.

ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ .

ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﯾﮏ ﻋﺪﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ .
ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ.


عشق به خدا و قرآن و نماز ؟
پاسخ:
پیش از آن که راه و رسم عاشقى را بیان کنیم. لازم است عشق را تعریف نماییم و ویژگی هاى «عاشق حقیقی» را بشناسیم.
اگر چه واژة عشق در معارف اسلامى با همین لفظ و حروف (ع. ش. ق ) کاربرد زیادى ندارد و ما به بیش از سه مورد دست نیافتیم.
یک مورد براى عبادت به کار رفته است. مرحوم کلینى (ره) در اصول کافی از امام صادق (ع) نقل مى کند : «أفضل الناس من عشق العبادة و عانقها؛(1) برترین مردم کسى است که به عبادت عشق بورزد و ملازم آن باشد».
مورد دیگر براى جناب سلمان فارسى (ره) مشاهده مى‌شودکه پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بهشت بیشتر به سلمان عشق مى ورزد تا سلمان به بهشت».(2)
مورد سوم حدیثى است از امیرالمؤمنین (ع) به نقل از امام باقر(ع) در مورد اباعبدالله الحسین (ع) و شهداى کربلا. روایت چنین است: علی(ع) با مردم کوفه عازم صفین بودند، نزدیک کربلا که رسیدند، حضرت از یاران خودش جلو افتاد. وقتى به مکانی به نام «مقدخان» رسیدند، چند بار آن جا را دور زد و طواف کرد و فرمود: این جا مکانى است که دویست پیامبر خدا(ص) و دویست نفر از اولاد پیامبران را به ناحق کشته اند که همة آنان جزو شهدا هستند، سپس به واقعة عاشورا اشاره کرد و فرمود: اینجا، استراحتگاه اسب‌ها و مرکب هاى شهیدان عاشقى است که به خاک و خون کشیده مى شوند [ و عشق آنان به عالى ترین درجة ممکن رسیده است، به گونه اى که ] نه احدى از پیشینیان بر آنان سبقیت جسته، و نه کسى از آیندگان به گرد آنان مى‌رسد».(3)
در منابع شیعى شاید نتوان مورد دیگرى پیدا کرد که این واژه به کار رفته باشد.
اما بحث بر سر لفظ عشق نیست، بلکه مفهوم و معناى حقیقى عشق مورد نظر است که این مفهوم با عبارات مختلف و الفاظى مانند حبّ و محبّت بیان شده است، مثلاً جمله اى که حضرت سیدالشهدا و سالار عشاق در دعاى عرفه بیان مى دارد و به معشوق خویش چنین مى گوید: «خدایا! همین افتخار مرا بس است که بندة کوى تو باشم».
مفهوم عشق و عاشقی:
عشق جذبه اى است از نوع محبّت و مافوق محبّت. مجمع البحرین مى نویسد: «عشق محبتى است که از حد تجاوز کند و انسان را از حال عادى خارج نماید. پس هر محبتی ملازم عشق نیست اما هر عشقى با محبت همراه است. انواع محبت‌ها در انسان وجود دارد، امّا همة آن‌ها در مرتبة عشق نیستند. دو دوست نسبت به یکدیگر محبت دارند. مرید نسبت به مراد و مرشد خویش محبت دارد اما عشق محبتى دیگر است.
عشق که فعل ماضى آن «عشق» است، در اصل از «عَشَقه » که نام گیاهى است که در فارسى به آن پیچک مى گویند، گرفته شده است. این گیاه به هر چیزى برسد، دور آن مى پیچد و به تدریج آن را در احاطة خود مى گیرد. وقتى حبّ اشتداد پیدا کند و همانند پیچک جان و روح انسان را به تسخیر خویش در آورد، آن را «عشق» مى­نامند.
جالینوس حکیم مى گوید. «در مغز انسان سه جایگاه ویژه قرار دارد: یکى مخزن تخیّل است. دومى جایگاه فکر و سومى ظرف ذکر و یادآورى است.»
عاشق به کسى گویند که لحظه اى خیال و فکر و ذکرش از معشوق جدا نباشد. عشق و محبّت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخّر نموده که آب و خواب و غذا را از او گرفته و او به چیزى جز معشوق نمى اندیشد و کسى جز او را نمى بینند. هر کس چنین نیست، عاشق نیست.(4)
عشق قهّار است و من مقهور عشق
:Gol: چون قمر روشن شدم از نور عشق
بنابراین تا انسان از خود پرستی، نفس پرستى و بت پرستى کهن و مدرن رها نشود و در منزل «عبودیت و بندگی» سکنى نگزیند، عشق را نمى فهمد و عاشق نگشته است.
چگونه مى توان عاشق خدا شد؟
1- بندگی:
امام سجاد (ع) مى فرماید: «العبودیة جوهرة کنهها ربوبیة؛ (5) بندگى گوهرى است که باطنش خدایى و خداوندگاری است».
چرا در تشهد نماز ابتدا شهادت به عبودیت خاتم الانبیا مى دهیم، سپس رسالت او را گواهى مى کنیم؟ چون شرف آن نبى مکرّم، در بندگى او بود نه در رسالت او.
آیا نخوانده‌اى آیه قرآن را که شیطان در مقابل بندة خدا اظهار عجز و ناتوانی مى کند؟ دشمن قسم خوردة انسان گفت: «به عزّتت سوگند! که تمام انسان‌ها را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلصت»؛ آنانى که دل از غیر بریدند و براى تو خالص شدند. مخلص آن بندة عاشقى است که هر دو عالم را یک باره از دل برون کرده تا غیر او را نبیند و محبت هیچ چیزى حتى بهشت در دل او نباشد.
کسى که عبد خدا گشت و مشمول خطاب یا عبادى قرار گرفت، بندة شیطان و انسان یا هواى نفس نمى شود. پس جادة عشاقی، جادة عبودیت و بندگى است. راه و رسم بندگى آموز تا عاشق شوی. سیر و حرکت زمانى میسّر است که در اثر معرفت و آگاهى بیدارى دل حاصل گردد و چراغ ایمان در دل روشن شود. روغن چراغ ایمان، عمل صالح و ترک گناه است.
2- پیروی از پیامبر:
ایمان به خدا، و تنفر و بیزارى از فسق و کفر و گناه در نهاد هر انسانى بالفطره وجود دارد. وقتى از درون سر برآورد و در عرصة عمل صالح تجلّى پیدا کرد، گل عشق که علامت کمال و رشد یافتگى است، شکوفه مى­زند.عاشق مهجور، چشم به راه پیام معشوق است و به هر چیزى که به معشوق تعلق دارد یا نماینده و پیام رسان او است، عشق مى ورزد. قرآن کریم مى فرماید:
«اى پیامبر! به مردم بگو: اگر خدا را دوست مى دارید( و به او عشق مى ورزید)، از من پیروی کنید، تا خدا هم شما را دوست داشته باشد و لغزش هاى گذشتة شما را ببخشد که خداوند آمرزنده و مهربان است».(6) آرى عشاق خدا، مطیع رهبران الهى هستند.
عاشق خدا نباید انتظار داشته باشد که رهبر الهى از آنان اطاعت کند و دستور بگیرد و یا با تحمیل افکار خود براى رسیدن به مقاصد و اهداف مادى به او فشار بیاورد که این کار به زیان مردم است، چنان که مى فرماید: «بدانید رسول خدا میان شما است. هر گاه در بسیارى از امور از شما پیروى کند، به مشقت خواهید افتاد، ولى خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دل هایتان زینت بخشیده و کفر و فسق و گناه را منفور شما قرار داده است. رشد یافته و هدایت شده کسانى هستند که واجد این صفات باشند».(7)
انسان هنگامى مى تواند به اوج ایمان برسد که نیرومند ترین علاقة او یعنى عشق به خویشتن را تحت الشعاع عشق به ذات خدا و نمایندگان او قرار دهد. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: « سوگند به کسى که جانم در دست او است! هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمى رسد مگر زمانى که من نزد او محبوب تر از خودش و مالش و فرزندش و تمام مردم باشم».(8)
نکتة ظریفى در آیة مذکور که شایسته است در آن دقت شود، این است که همة جمله هاى قبل به صورت خطاب است اما جملة پایانى آیه (اولئک هم الراشدون) به صورت غایب است. تفاوت تعبیر ظاهراً براى این است که نشان دهد: حکم «عاشق خدا، مطیع رهبر است» اختصاص به یاران پیامبر(ص) ندارد، بلکه یک قانون عمومى است.
یکى ازعلایم رشد یافتگى در هر زمانى این است که صفاتى فطرت خویش را با عشق به ایمان، تنفر از کفر و فسق و عصیان و اطاعت و پیروى کامل از رهبرى حفظ کند.(9)
3- تهجد:
عشق وصال بى سحر خیزى نمى شود.
عشق وصال دارى و شب تا صبح سر بر بستر ناز خوابت آید؟ زهى خیال باطل ! نشنیده اى که با کلیمش موسى (ع) فرمود: دروغ مى گوید کسى که گمان برد خدا را دوست دارد، ولى چون تاریکى شب در آید، خواب را بر حضورم ترجیح دهد».(10)
4-خود شناسی:
عشق یک میل درونى است که براى ظهور و فعلیت یافتن، مانند همة امیال درونى نیازمند فضایى مناسب است تا پرورش یابد و شکوفه و گل دهد.
اگر چه عشق ریشه در آفرینش انسان دارد لیکن تجلى و ظهور آن وابسته به میزان شناختى است که عاشق از کمال معشوق دارد. پس شدت عشق و زیاد و کم شدن شعلة آتش درون سوز عشاق به دو عامل بستگى دارد:
1‌‌میزان کمال که در معشوق نهفته است و جلوه هایى که از آن بروز مى کند.
2‌‌ظرفیت فکرى عاشق و میزان شناختى که از معشوق و تجلیّات او دارد.
بنابراین نخستین گام در شعله ور شدن، آتش عشق، داشتن شناخت درست از کمال و جلوه هاى معشوق است. تحصیل شناخت خدا، براى اکثر افراد بدون خودشناسى و شناخت تجلیات خدا میسر نیست.
از این رو خود آگاهى و خود شناسى برترین شناخت‌ها دانسته شده است.
علی(ع) مى فرماید: «افضل المعرفة، معرفة الانسان نفسه؛(11) برترین آگاهى ومعرفت آن است که انسان نفس خود را بشناسد».علامت این که انسان خود آگاه گشته و خود را شناخته است، خدا شناسی او است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اعرفکم بنفسه، اعرفکم بربّه؛(12) داناترین شما در خودشناسی، خداشناس ترین شما است».
تو که از نفس خود زبون باشى
:Gol: عارف کردگار چون باشی؟!
اى شده در نهاد خود عاجز
:Gol: کى شناسى خداى را؟ هرگز!
5- ترک گناه:
انسانى که مى‏خواهد عاشق خدا شود، باید براى خود بنایى محکم بسازد و این بنا از اجزایى تشکیل مى‏شود که عبارت است از: خودشناسى، تحکیم مبانى اعتقادى، مطالعه در مبدأ و معاد، پرهیز کامل از گناهان، توبه بعد از هر گناه، اطاعت از بارى تعالى، انجام واجب و ترک محرم مانند:غیبت، دروغ، تهمت، بدزبانى، کینه و دیگر گناهان کبیره. این‏ها مصالحى هستند که اگر در کنار یکدیگر قرار گیرند، به دژ محکمى تبدیل مى‏شوند که جز عشق نامى ندارد و صاحبش میزبان معشوقى به نام خدا که خالق هستى است، خواهد شد. امام صادق (ع) فرمود: «قلب حرم خدا است. در حرم خدا غیر خدا را ساکن نکنید».(13)
پس قلب مأمن و مأواى عشق است که نباید در آن حرامى وارد شود. حرامى در این تفسیر گناه است، آن هم نه گناه عبورى که انسان به دلیل نسیان وجایز الخطا بودن، آن را انجام مى‏دهد، بلکه گناهى که براى سکونت آمده است.
پس عشق خیال نیست، آتشى است که در دل شعله ور مى‏گردد، تا چیزى محبوب و معشوق انسان شود. وقتى چیزى محبوب مى‏شود که از تمام حصارهاى غیر پرستى (دنیا و متعلقات آن) بیرون آید تا جمال محبوبش مکشوف شود. دل جاى دو محبوب نیست، نمى‏توان هم خدا را دوست داشت و هم خرما را!
انسان وقتى مى‏تواند عاشق خدا شود که از حصار خود پرستى و دنیا پرستى بیرون آید، جاذبه‏هاى دنیا آن قدر زیاد
است که گاهى از حد شمارش خارج مى‏شود، ولى همه آن‏ها به یک حصار بسته است و آن چیزى جز تعلق نیست و اگر این جذبه فروکش کرد، جذبه اصلى نمایان مى‏شود.

پی‌نوشت‌ها:
1. محمد باقر مجلسى، بحار، ج 70، ص 253.
2. همان، ج 22، ص 341.
3. همان، ج 41، ص 295.
4. مجمع البحرین و مادة عشق.
5. مصباح الشریعه، ص7.
6. آل عمران (3) آیه 31.
7. حجرات (49) آیه 7.
8. جمعى از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 17، ص 203.
9. همان.
10. همان، آداب و مراحل سلوک الهی، ج 1 (تخلّى )، ص 143، استاد کریم محمود حقیقی.
11. محمد رضا مهدوى کنی،‌ نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى، ص 54 به نقل از فهرست غرر، ص 387، شمارة‌.
12. همان.
13. بحار الانوار، ج 67، ص 25، حدیث 27.

مرحوم حاج شیخ الاسلامى(ره) فرمودند: شنیدم از عالم بزرگوار و سید عالیقدر، امام جمعه بهبهانى، كه در اوقات تشرّف به مكه معظمه، روزى برای تشرّف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس، از خانه خارج شدم.

در میان راه، خطرى برایم پیش آمد، که خداوند مرا از خطر مرگ حتمی نجات داد. و با كمال سلامتى از آن خطر رو به مسجد آمدم.

در مقابل مسجد، خربزه فروشی را دیدم. از خربزه فروش قیمت خربزه را پرسیدم.

گفت آن قسمت، ارزانتر و فلان قیمت، قسمت دیگر گرانتر، و فلان قیمت است.

گفتم پس از بازگشت از مسجد، مى خرم و به منزل مى برم.

پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم. در حال نماز، در این فکر بودم كه از قسمت گرانِ آن خربزه بخرم یا قسمت ارزان ترش. و چه مقدار بخرم و... خلاصه تا آخر نماز در این فکر بودم.

وقتی نمازم تمام شد، خواستم از مسجد بیرون بروم، شخصى به مسجد وارد شد و نزدیك من آمد و در گوشم گفت: «خدائی كه امروز تو را از خطر مرگ نجات داد، آیا سزاوار است كه در خانه ی او، نماز خربزه اى بخوانى؟!»

فوراً متوجه عیب خود شده و بر خود لرزیدم. خواستم دامنش را بگیرم، ولی او را نیافتم.

1- امام خمينى (ره ) و نماز اول وقت يكى از پزشكان شهر مقدس قم نقل مى كرد كه وقتى خبر دادند امام خمينى (قدّس سرّه ) دچار ناراحتى قلبى شده اند، خود را به بالين ايشان رسانده و فشار خونشان را گرفتم . فشار ايشان ، شماره پنج را نشان مى داد كه از نظر طبى ، بسيار خطرناك بود. كارهاى اوليه را انجام دادم و پس از دو ساعت كه قدرى وضع بهتر شده بود، ولى قاعدتاً امام نمى توانستند و نمى بايستى حركت كنند، اما ديدم امام آماده حركت شدند.عرض كردم : آقاجان ! چرا برخاستيد؟ فرمودند:«نماز!» عرض كردم : آقا! شما در فقه مجتهديد و من در طب، حركت شما به فتواى طبّى من ، حرام است و بايد خوابيده نماز بخوانيد. ايشان با دقت به نظر من عمل كردند و خوابيده نماز خود را خواندند.

[="Indigo"]

امام صادق (ع) در آخرین لحظه‌های حیات خویش به فرزندان خود فرمود:

شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد نمیرسد



فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ

پس واى بر نمازگزارانى که از نمازشان غافلند

آیه 4 و 5 سوره ماعون

[/]

[="Arial"][="Navy"]

[=times new roman]ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ "ﻧﻤﺎﺯ " ﺑﻮﺩ
[=times new roman] ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ "ﻧﻤﺎﺯ " ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﻔﺮ، ﺫﻭﻕ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ !
[=times new roman] ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﮐﻌﺖ ﺁﺧﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﮐﯿﻒ ﻧﺪﺍﺷﺖ !
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،
ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻤﺶ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
"ﺧﻼﺹ " ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ...
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﭘﺎﻧﺘﻮﻣﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﺩﺭﺱ ﺷﺎﺭﮊﺭ ﮔﻮﺷﯽ ...
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،
ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻓﺮﺻﺖ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻠﻖ ﺍﯾﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﮑﺮ !!

[=times new roman]ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﻼﻥ ﻫﻤﮑﺎﺭ !
[=times new roman]ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ !!
[=times new roman]
ﻧﻪ
[=times new roman]
ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ "ﻧﻤﺎﺯ " ﻧﯿﺴﺖ
[=times new roman]
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﯾﮏ "ﮐﺎﺭﻭﺍﺵ ﻗﻮﯼ " ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯽ ﺷﺴﺖ ﺍﺯ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﻟﮑﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﭘﻠﺸﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ.
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﻣﯽ ﺷﺪ " ﮐﯿﻤﯿﺎ " ﻭ ﻣﺲ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻃﻼ ...
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،
ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻞ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﺭﻭ، ﻣﯽ ﺷﺪ
ﻣﺮﻫﻢ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭﻣﺎﻥ،ﻣﯽ ﺷﺪ ﺷﺎﻩ ﮐﻠﯿﺪ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻌﺎﺩﮔﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ....
ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺳﺨﺎﻭﺩﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ،
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ.
ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﻨﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻢ،
"ﻧﻤﺎﺯ " ﺷﻮﺩ .... ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ !

پوشش زن در نماز ؟

در مورد حجاب زنان در نماز، در روایات، به دلیل و روایت خاصی در بیان حکمت آن برخورد نکرده ایم، در حالی که اصل وجوب پوشش زنان در آنها بیان شده است. در عین حال که می­دانیم و اطمینان داریم احکام دین اسلام بر اساس مصالح واقعی است که خداوند عالَم به تمام اسرار آن­ها آگاهی داشته و بر بندگان مقرر و معین کرده تا به مصالح واقعی احکام دست یافته و به سعادت و کمال برسند.
همچنین به عنوان یک حکمت عام در احکام دین اسلام می­دانیم که مقررات الهی سنجشی برای میزان تعبد و تسلیم انسان در مقابل پروردگار است که چقدر اهمیت و ارزش به رضای الهی می­نهد. اگر خواستة دل بر خلاف رضای الهی باشد، چگونه عمل خواهد کرد و میزان تعبد و تسلیم او در مقابل آفریدگار جهان و عالِم به تمام اسرار هستی چگونه خواهد بود.
با این توضیحات در مورد حجاب در نماز می گوییم : حکمت پوشش بدن و رعایت حجاب اسلامى بر زن در حال نماز پنهان کردن و مستور نمودن خود از خدا نیست؛ زیرا چیزى از علم خدا پنهان نیست و خداوند بر همه چیز در همه حالات آگاه است، بلکه یکى از حکمت­هاى این حکم رعایت ادب است، یعنى بدون ستر و پوشش لازم، هنگام نماز خواندن، نوعی بى احترامى به حساب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. این مسئله در تمام ادیان در هنگام عبادت وجود داشته و برای زنان این اهمیت ویژه بوده است.
در دین اسلام برای نماز و ایستادن در مقابل پروردگار و راز و نیاز با او، آداب و احکامی قرار داده شده تا انسان آمادگی لازم برای حضور در مقابل پروردگار را پیدا کند. از جمله طهارت قبل از نماز و وضو و رو به قبله ایستادن و ... که برخی از آن موارد آداب مستحب است، مانند لباس پاکیزه پوشیدن، استفاده از عطر و به طور کامل پوشیده بودن. مورد اخیر در مورد زنان واجب است که می تواند به دلائل مختلف باشد، از جمله این که به زنان می­فهماند حجاب و پوشاندن بدن در مقابل دیگران آن قدر اهمیت دارد که خداوند آن را حتی در نماز و راز و نیاز با خود نیز خواسته است. .هم چنین حجاب در نماز نوعی تمرین مستمر و روزانه برای حفظ حجاب و تاکید بر آن در درون جامعه و اجتماع است. در حقیقت همراه نماز، درس عفّت و پوشش مناسب می دهد، تا الگوی رفتاری و کرداری زن مسلمان را معرفی کند. در عین حال پوشش کامل در پنج نوبت در شبانه روز تمرین و تلقین عملی بسیار خوب و مناسبی بر پوشش و حجاب اسلامی زن مسلمان است.
بنابر این می­تواند حجاب ازجمله عواملی باشد که در پاسداشت دائمی پوشش اسلامی زن و جلوگیری از آسیب پذیری او نقش مهمی ایفا کند. اگر بپذیریم اسلام همواره درصدد حفظ حجاب بانوان و مصونیت آنها است و به عفّت و پاکدامنی سفارش می­کند، متوجه می شویم پوشش کامل همسو با این ایده است.
از طرف دیگر نماز خواندن در منظر مردم و در اماکن عمومی و مساجد و مجامع، حجاب کامل می­طلبد، به ویژه برای زنان تا از نگاه دیگران مصون بمانند، مخصوصاً که در نماز رکوع و سجده و نشست و برخاست است، در این صورت حجاب کامل موجب مصون ماندن زنان از نگاه دیگران و باعث حفظ آرامش روحی نمازگزار، نیز پاسداری از عفّت عمومی می­شود و چون تفاوتی بین نوع پوشش نماز گزار در موارد و شرایط متفاوت نیست­، در مواردی نیز که زن در خانه خود ودر جای خلوت است، این حکم در آنجا نیز هست و استثنا نشده است، در عین حال که این احتمال وجود دارد که در هر لحظه نامحرمی داخل خانه و حتی در جای خلوت شده و زن را در حالی که حجاب ندارد، ببیند. در هر حال این مسئله در احساس آرامش زن و احساس حضور در مقابل پروردگار تاثیر بسیار دارد.

در نماز مودب باش


باید مثل هنگامی که برابر شخصیت بزرگی خبردار ایستاده ای بایستی ،


به گونه ای که اگر سوزن هم به تو بزنند تکان نخوری!


حال آنکه درمقابل خدای بزرگ ومهــربان ، سرت را می خارانی


و دستت را بالا می بری و این دور از ادب است .


شیخ رجبعلی خیاط

پایة دین بر نماز استوار است. جهادهای پیامبر و نبردهای علی(ع) و نهضت حسینی، همه برای اقامه نماز و ایجاد تقویت رابطة بندگی میان خالق و مخلوق است.
در روایات به نماز بسیار سفارش شده است. یکی از مسایل بسیار مهم و سنت حسنه، نماز جماعت خواندن است. معصومان علیهم السلام هم خود به نماز و نماز جماعت اهمیت می‌دادند و هم دیگران را به این مسأله سفارش می‌نمودند. به گونه‌ای که پیامبر اسلام(ص) در برخی جنگ‌ها نماز را به جماعت می‌خواند. اصل اولیه آن است که این فریضه الهی به جماعت خوانده شود.
در نهضت عاشورا نیز هم اصل نماز و هم نماز جماعت جایگاه مهمی دارد. در برخورد کاروان حسینی با سپاه حرّ در مسیر کوفه ،وقت نماز که می‌رسد ،اذان گفته می شود و نماز جماعت برگزار می‌گردد و سپاه حرّ نیز به سیدالشهدا اقتدا می‌کنند.(1)این امر نشان از آن دارد که نهضتش بر اساس تعالیم اسلامی است.در این مکتب نماز ستون دین است و مورد توجه امام است. از این رو است که در زیارت نامه آن حضرت می‌خوانیم:
«أشهد أنّک قد أقمت الصلوة وآتیت الزکاة وأمرت بالمعروف و نهیت عن المنکر؛(2) گواهی می‌دهم که نماز را برپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی». نماز را بر پا داشتن ، تنها به خواندن آن نیست ، بلکه تبلیغ برای آن و نمایاندن آن است که از راه های موثر آن ، خواندن به جماعت است.
حضرت در عاشورا بدان جهت نماز را به جماعت خواند تا اعلام نماید که جماعت خواندن نماز بسیار اهمیت دارد. به گونه‌ای که در شرایط جنگی نیز این فریضه الهی باید با جماعت خوانده شود. امام با خواندن نماز جماعت در روز عاشورا اعلام نمود که سنت حسنه نماز جماعت را حفظ نمایید و در شرایط سخت نیز سعی کنید نماز تان را به جما عت بخوانید ،همان گونه که من در روز عاشورا - در آن شرایط سخت -نماز را به جما عت خواندم.
ضمن آنکه حجت را بر دشمنان خود تمام می کردند و به آنان می فهماند که به جنگ و قتل یک مسلمان مومن و معتقد به خدا برخاستند و دیگر هیچ عذری در پیشگاه الهی ندارند.
برخی از آنان از روی جهل و نادانی تصور می کردند که چون امام (ع) علیه دستگاه خلافت قیام کرده ، پس از دین اسلام خارج شده و کشتن حضرت جایز است ، اما نماز علنی امام به صورت جماعت ، این حربه از دشمنان گرفت و حجت را بر آنان تمام کرد.
مورخان نوشته‌اند ظهر عاشورا، ابو ثمامه صائدی وقت نماز را به یاد حضرت آورد،امام او را دعا کرد که: «خداوند تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد». آن گاه به اتفاق جماعتی به نماز ایستادند و نماز خوف خواندند.(3)

پی‌نوشت‌ها:
1. فرهنگ عاشورا، ص 451.
2. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 17، ص 587.
3. فرهنگ عاشور، ص 452.

تا عاشق نباشی نه نمازو میفهمی و نه خدارو

[="Tahoma"][="Blue"][h=2];-);-;-);-);-)[/h]


[/]

عمل با تدبّر
امام على عليه ‏السلام :
ألا لا خَيرَ في قِراءةٍ ليسَ فيها تَدَبُّرٌ ، ألا لا خَيرَ في عِبادَةٍ ليسَ فيها تَفَقُّهٌ؛
بدانيد كه در قرآن خواندنى كه با تدبّر همراه نباشد، خيرى نيست؛ بدانيد كه در عبادتى كه با فهم و انديشه توأم نباشد، خيرى نيست.
بحارالأنوار: ج4 ، ص211 ، ح92

خوش گماني به خداوند

امام رضا (سلام الله علیه):

مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّه ِ كانَ اللّه ُ عِنْدَ ظَـنِّهِ بِهِ ؛

هر كس به خدا خوش گمان باشد،

خداوند مطابقِ گمان او، با وى رفتار مى كند

فاضل;610675 نوشت:
خوش گماني به خداوند

امام رضا (سلام الله علیه):

مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّه ِ كانَ اللّه ُ عِنْدَ ظَـنِّهِ بِهِ ؛

هر كس به خدا خوش گمان باشد،

خداوند مطابقِ گمان او، با وى رفتار مى كند

واقعااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟:Gol:وای خیلی خوشحال شدم
راس میگن هرکی نمازاشو سر وقت بخوونه دعاهاش برآورده میشه...؟:paresh:

برای تداوم نماز و ترک نکردن آن ، عوامل متعددی وجود دارد که به برخی اشاره می‌شود:
1ـ شناخت اهمیت نماز.
واقعیت آن است که نماز از نظر اسلام اهمیت ویژه ای دارد؛ تا آن جا که از آن به عنوان ستون دین(1) و نور چشم پیامبر(ص) یاد شده است.(2)
از سوی دیگر ترک نماز از گناهان کبیره به حساب آمده است.(3)
پیامبر فرمود: « از ما نیست کسی که نماز را خوار شمارد».(4)
نماز است شمع شبستان دل دل بی نماز است بدتر ز گِل
نماز است معراج ما خاکیان بر او غبطه ورزند افلاکیان
نماز است آرامش زندگی چه آزادگی بهتر از بندگی؟
پسر چنین کرد این نغمه ساز مرا نور چشم است اندر نماز
نماز است سرخط آزادگی دوای غم و درد دل مردگی (5)
نماز عامل مهمی در تزکیة روح و درون انسان است. اهمیت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنایی با حقیقت آن و احساس نیاز نکردن نسبت به آن، از عوامل ترک نماز و سستی در آن به شمار می‌آید.
انسان بر اساس فطرت خود، همواره به چیزی که برایش اهمیت دارد، توجه و اهتمام می‌کند. اگر برای انسان، امری مهم و ضروری جلوه کند، آن را به هر صورت ممکن انجام خواهد داد.
آشنا شدن با حقیقت نماز و این که جزء نیاز ما است، جزء زندگی ما است و فایده و آثار نماز در دنیا و آخرت تجلّی می‌کند، باعث می‌شود انسان با شوق بیشتری به برپایی نماز بپردازد و از سستی در نماز و یا ترک آن خودداری نماید.
کسی که نماز را سربار خود و صرفاً یک تکلیف طاقت فرسا بداند، به حقیقت آن پی نبرده و اهمتی به آن نمی‌دهد.
‌ نماز مهم‌ترین فریضه و واجب الهی است. برپایی آن مایة سعادت و ترک آن باعث شقاوت می‌باشد. امام ‌صادق(ع) فرمود:
«‌محبوب‌ترین اعمال پیش خداوند نماز است، و آخرین وصیت پیامبران الهی نماز‌است».(6)
حضرت در حدیث دیگر فرمود: «‌تارک الصلاة بهره‌ای از اسلام نبرده است».(7)
اگر انسان به درستی فکر‌کند که خداوند چرا دستور داده بندگانش نماز بخوانند هیچ‌گاه نماز را ترک نمی‌کند و چنان چه به هر علتی ‌نمازش ترک شود فوراً جبران نموده و قضا می‌کند. قرآن می‌فرماید:
«‌یا أیّها الناس أنتم الفقراء إلی ا‌لله و ا‌لله هو الغنی‌ّ الحمید؛(8) ‌ای مردم شما همگی نیازمند خدایید. تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش ‌است».
وقتی خدا از عبادت ما سودی نمی‌برد و از طرفی نماز و سایر عبادت‌ها را واجب نموده است ‌معلوم می‌شود این دستورها برای خوشبختی و سعادت ما است. هنگامی که از عمق جان درک کردیم که ‌نماز در تأمین خوشبختی و سعادت ما نقش اساسی و تعیین کننده دارد با عشق و علاقه نماز می‌خوانیم چرا که ‌نماز محور قبولی سایر اعمال است و در قیامت اولین سؤال از نماز می‌باشد. امام باقر(ع) فرمود:
«‌أنّ أوّل ما یحاسب‌به العبد الصلاة فإن قبلت قبل ما سواها؛(9) ‌اولین محاسبة بنده در روز قیامت در مورد نماز انجام می‌گیرد، اگر نماز مورد قبول واقع ‌شد بقیة اعمال هم مقبول می‌افتد».
نماز از واجباتی است که خداوند در هیچ حالتی حتی در هنگام بیماری، ‌راضی به ترک آن نیست. تارک نماز بیشترین ظلم را نسبت به خود وا می‌دارد و خود را از شفاعت پیامبر(ص)‌محروم می‌کند. آن حضرت فرمود:
«‌هر که نماز را عمداً ترک کند از خدا و پیغمبرش بیزاری جسته ‌است».(10) پس انسانی که معتقد به خدا و قیامت است و می‌داند هر چه از خوب و بد انجام بدهد نتیجه‌اش به‌خودش باز می‌گردد عاشقانه به سوی نماز می‌شتابد و آن را در اول وقت می‌خواند.
نبی گرامی اسلام(ص) ‌فرمود: «‌فضیلت اول وقت نماز بر آخر وقت مانند فضیلت آخرت بر دنیا است».(11)
2ـ شناخت پیامدهای ترک نماز.
یکی از عوامل و راهکار مهم در باره نماز خواندن شناخت پیامدهای منفی ترک نماز است. در قرآن بر ترک نماز وعدة عذاب داده شده است:
« بهشتیان از دوزخیان می‌پرسند: چه چیز شما را به دوزخ کشانید، جهنمیان در پاسخ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم».(12)
رسول خدا (ص) می‌فرماید: «کسی که نماز خود را سبک گیرد و در به جا آوردنش سستی نماید، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می‌کند؛ شش بلا در دنیا و سه تا در موقع مردنش و سه در قبر و سه در قیامت و هنگامی که از قبر بیرون می‌آید.
شش بلای دنیوی:
1ـ خداوند برکت را از عمرش کم می‌کند.
2ـ برکت را از روزیش بر می‌دارد.
3ـ از صورتش نشانة نیکوکاران را بر می‌دارد.
4ـ هر کار خیری کند، پذیرفته نمی‌شود و برای آن اجری ندارد.
5ـ دعایش مستجاب نمی‌شود.
6ـ از دعای نیکوکاران بهره‌ای ندارد».(13)
عذاب ها و بلاهای اخروی بسیار سخت تر است
3ـ رفع موانع
ترک نماز مبتنی بر عواملی است که باید از آنها پرهیز شود. انسان فطرتا گرایش به عبادت دارد. معصیت، دنیاگرایی، ندادن زکات، تکبر، حرام خوردن، آشامیدن شراب، حسد و... از عوامل و موانع تأثیرگذار ترک نماز به حساب آمده است.
4ـ شناخت آثار نماز
یکی از راه‌های تداوم نماز، شناخت آثار معنوی، سیاسی و اجتماعی نماز است. اگر انسان با فلسفه و علل تشریع نماز آشنایی داشته باشد، نماز را ترک نمی‌کند.
ای نماز! ای ارتباط متصل ای عروجستان آب و خاک و گِل
ای نماز ای بهترین آوازها ای معمّایی‌ترین پروازها (14)
5ـ یاری از خداوند:
انجام عبادت، به ویژه نماز خواندن،به توفیق عبادت است. شاید بر همین اساس معصومان (ع) و بزرگان دین از خدا می‌خواستند که به آنان توفیق عبادت دهد. در دعای حضرت مهدی (عج) آمده است :
«اللّهم ارزقنا توفیق الطاعة...»(15) که یکی از مصادیق بارز طاعت، عبادت است.
از دیگر موجبات سستی در نماز و عدم اهتمام به آن، عادت به عبادت است؛ به این معنا که انسان، اصل نماز و افعال و اذکار آن را از روی عادت به جا آورد، به طوری که به حقیقت و روح نماز توجه نداشته باشد.
عمل بر اثر عادت، عبادت را از حالت آگاهانه خارج می‌نماید و تبدیل به یک عمل غیر آگاهانه می‌کند، به طوری که روح اعمال فراموش شده و تنها ظاهر اعمال هدف قرار می‌گیرد.
ناپسند بودن عادت به این معنا نیست که استمرار، مداومت و کثرت اعمال اشتباه است، بلکه ملاک ارزش، مقدارتوجه و آگاهی در عمل است. مردان الهی در عین کثرت عبادت و دعا، به توجه و آگاهی خود در اعمال می‌افزایند و از عبادت لذت بیشتری می‌برند.

پی‌نوشت‌ها:
1. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ح 639.
2. مکارم الاخلاق، ج 2، ص 461.
3. عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 183.
4. فروع کافی، ج 3، ص269.
5. نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، ص 77 - 78.
6. محمد محمدی‌ری‌شهری، میزان الحکمه، ماده صلاة، شماره 10534.
7. بحارالانوار، ج 79، ص 232.
8. فاطر (35) آیه 15.
9.، میزان الحکمه ماده صلاة، شماره 10570.
10. صادق احسانبخش، آثار الصادقین، ج 1، ص 133، حدیث 15796 - ح 2.
11. همان، ص 110، حدیث 15708، ح 2.
12. مدثر (74) آیات 40 ـ 41.
13. گناهان کبیره، ج 2، ص 187 ـ 188.
14. احمد احمدی بیرجندی، 18.
15. مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی (عج).

فکرم همه جا هست ،ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محراب دعا نیست

گفتند سر سجده کجا رفته هواست ؟
اندیشه سلال من (ای دوست ) کجا نیست ؟!
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد ،ابداً قصد ریا نیست !!
از کمیت کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یک ذره فقط کند تر از سرعت نور است
هر رکعت من حائز عنوان جهانیست !
این سجده سهو است ؟ و یا رکعت آخر ؟
چندیست که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من ! تا غم وام است وتورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
بی دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقب مانده جدا نیست
هر سکه که دادند دو تا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی است ، ربا نیست !
از بس که پی نیم وجب نان حلالیم !
در سجده ما رونق اگر هست ، صفا نیست
به به ، چه نمازیست ! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست