عدم امکان ارتباط با امام زمان (عج) در عصر غیبت کبری

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدم امکان ارتباط با امام زمان (عج) در عصر غیبت کبری

عدم امكان ارتباطگروهي از بزرگان شيعه، بر اين باورند که در زمان غيبت کبري، امکان ارتباط با امام زمان عليه السلام براي شيعيان وجود ندارد و برابر دستور حضرت، مدعي ديدار را بايد تکذيب کرد. کساني که به روشني اين نظر را پذيرفته اند، عبارت اند از: الف. محمدبن ابراهيم، معروف به نعماني، از علماي قرن چهارم و نويسنده کتاب الغيبة معروف به غيبت نعماني. ب. فيض کاشاني در کتاب وافي ج. کاشف الغطا، در رساله حق المبين و... د. شيخ مفيدرحمه الله، ايشان، امکان ديدار با حضرت را در غيبت کبري، برابر روايات، مخصوص خادمان حضرت مي داند.

با نام و یاد دوست






کارشناس بحث: استاد مقداد

safareeshghe;367728 نوشت:
عدم امكان ارتباطگروهي از بزرگان شيعه، بر اين باورند که در زمان غيبت کبري، امکان ارتباط با امام زمان عليه السلام براي شيعيان وجود ندارد و برابر دستور حضرت، مدعي ديدار را بايد تکذيب کرد. کساني که به روشني اين نظر را پذيرفته اند، عبارت اند از: الف. محمدبن ابراهيم، معروف به نعماني، از علماي قرن چهارم و نويسنده کتاب الغيبة معروف به غيبت نعماني. ب. فيض کاشاني در کتاب وافي ج. کاشف الغطا، در رساله حق المبين و... د. شيخ مفيدرحمه الله، ايشان، امکان ديدار با حضرت را در غيبت کبري، برابر روايات، مخصوص خادمان حضرت مي داند.

با عرض سلام و ادب

در مورد امكان ملاقات با امام زمان ، میان علمای شیعه اتفاق نظر وجود ندارد، در این زمینه دو نظر عمده كه در مقابل هم می باشد وجود دارد:

1. نظر مخالف. 2. نظر موافق.

این اختلاف نظر نیز مربوط به ملاقات در عصر غیبت كبری است.

قبل از اینكه به نقل دیدگاه ها و دلائل آن بپردازم، لازم است برای روشن شدن موضوع سؤال، نكته ای را در رابطه با انواع و حالات ملاقات، یادآور شوم تا محل اختلاف به خوبی مشخص شود

و آن اینكه ارتباط با حضرت مهدی (عج) از نظر حالات، سه نوع می باشد:

1. ارتباط روحی و عرفانی.
2. ارتباط در عالم خواب.
3. ارتباط فیزیكی و رؤیت با چشم ظاهری.

آنچه محل اختلاف است و در كتابها و حكایات مطرح می باشد، ناظربه نوع سوم از ملاقات است.
كسانی كه منكر امكان ارتباط و ملاقات با حضرت در غیبت كبری هستند، برای اثبات ادعای خود به تعدادی از روایات، از جمله توقیع خود حضرت به نائب خاص حضرت، استناد می كنند، چون حضرت مدعی مشاهده را تكذیب نموده است «ألا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو كاذب مفتر.»(1)
یعنی «آگاه باشید هر كس قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی مدعی دیدار من بشود، او دروغ گفته و افترا بسته است.»

طبق این دیدگاه نقل ملاقاتهایی كه در كتابها و قصص و حكایات، وجود دارد را نمی توان پذیرفت.
در مقابل، اكثریت علما و بزرگان شیعه قائل به امكان ملاقات می باشند و وقوع آن را فی الجمله می پذیرند و دلیل اصلی تحقق ملاقات را، ‌حكایات تشرفات می دانند كه از سوی اشخاص موثق و مورد اعتماد نقل شده است.

از نظر كسانی كه امكان ملاقات با حضرت را ممكن می دانند و بر آن صحه می گذارند، دلیل معتبری بر نفی امكان ملاقات وجود ندارد. طبق این دیدگاه در مورد تكذیب ملاقات روایاتی در كار نیست بلكه طبق تحقیق فقط یك روایت است و آن نیز توقیع حضرت می باشد.(2)

از این توقیع نیز پاسخهای مختلفی داده شده است كه بهترین پاسخ این است كه به تناسب حكم و موضوع با استفاده از لفظ «مفتر» منظور حضرت، صرف دیدار و ملاقات نیست
بلكه دیداری است كه همراه با نیابت باشد، مثل اینكه شخصی مدعی نیابت خاصه می شود و می گوید: من امام را مشاهده می كنم و حضرت من را وكیل خود قرار داده است و شما باید در كارها به من مراجعه كنید، حضرت چنین ادعایی را دروغ و افترا خوانده است.

اصل صدور توقیع نیز در مقام نیابت است و امام به علی بن مهر سمری فرموده است كه كسی را از جانب ما نصب مكن زیرا دوران غیبت صغرا و و نیابت خاصه به پایان رسیده است، در چنین شرایطی اگر كسی ادعای مشاهده و رؤیت داشته باشد معلوم است كه منظورش مشاهده حاكی از نیابت نمی باشد.(3)

بنابراین، ملاقات با امام زمان هیچ استحاله ای ندارد، زیرا رؤیت شخصی كه در دنیا با بدن مادی زندگی می كند و در میان مردم حضور دارد، امری است طبیعی و ندیدن برخلاف عادت روی مصالحی است كه غیبت را اقتضا كرده است.

در توقیع حضرت نیز گرچه مشاهده، نفی و تكذیب شده است، ولی این مشاهده به قرینه ذیل توقیع و سوء استفاده های احتمالی، حمل برمشاهده همراه با ادعای نیابت می شود(4)

بعضی از اهل تحقیق نظیر: آیت الله صافی، در مورد توجیه توقیع و اخبار تشرفات، حمل بر نیابت و سفارت را یكی از احتمالات قوی در معنای توقیع دانسته اند و معتقداند كه: مراد از توقیع نفی مشاهده مطلق و شرفیابی نیست بلكه مقصود، نفی ادعایی كه دال بر تعیین شخصی خاصی به نیابت باشد،(5)می باشد.

وی علاوه بر احتمال مذكور، وجه دیگری را نیز مطرح نموده است، می گوید: ممكن است مراد از توقیع نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد،یعنی اگر مشاهده و ارتباط با حضرت را اختیاری ادعا كند، به این صورت كه هر وقت بخواهد خدمت امام شرفیاب می شود، كذّاب مفتری و این ادعا از احدی در زمان غیبت كبری پذیرفته نیست.(6)

پی نوشت:
1- كمال الدین، ج 2، ص 294، باب 45، حدیث 45،
2- سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص 180
3- سیمای آفتاب، ص 181.
4- مهدی تجسم امید و نجات، عزیزالله حیدری، ص 209،
5- امامت و مهدویت، آیت الله صافی گلپایگانی، ج 3
6-همان، ص 65.

سلام
امام زمان علیه السلام در جزیره خضرا محصور هست و زیاد نمی تونه بیان توی جمع ...اکثر کسانی هم که او را می بینن قالب فرعی امام را می بینن نه اصل او را (به گمانم البته)
برای همین خدا اجازه داد که از قدرت های ماورا طبیعی که فقط مخصوص امامان هست استفاده کنه مثل تکثیر هزاران بدن در هفت عالم ماده و هزاران بدن در عوالم برزخی و هزار هزار بدن در عوالم تو در توی درون که فقط خدا و امامان از وجود آنها خبر دارن و البته بغلاوه امام خمینی (یعنی پیامبران هم ممکنه این و بلد نبوده باشن تا این حد!!!)

عزرائیل;380392 نوشت:
سلام
امام زمان علیه السلام در جزیره خضرا محصور هست و زیاد نمی تونه بیان توی جمع ...اکثر کسانی هم که او را می بینن قالب فرعی امام را می بینن نه اصل او را (به گمانم البته)
برای همین خدا اجازه داد که از قدرت های ماورا طبیعی که فقط مخصوص امامان هست استفاده کنه مثل تکثیر هزاران بدن در هفت عالم ماده و هزاران بدن در عوالم برزخی و هزار هزار بدن در عوالم تو در توی درون که فقط خدا و امامان از وجود آنها خبر دارن و البته بغلاوه امام خمینی (یعنی پیامبران هم ممکنه این و بلد نبوده باشن تا این حد!!!)

علیک سلام.

دوست عزیز!

در رابطه با مسائل اینچنینی باید بر طبق سند و مدرک عقلی و نقلی مطالبی بیان کرد نه بر طبق حدس و گمان.

در رابطه با جزیزره خضراء مطالبی خدمت شما عرض می کنم:

در مورد جزيزه خضراء در مجموع دونظر مختلف وجود دارد.
برخي‌آن را صحيح و معتبر و قابل استناد مي دانند.
بعضي ديگر آن را مجعول و شبيه به افسانه مي دانند و مي گويند ،استناد به آن درست نيست .

دلايل صحت داستان جزيره خضرا ء:

طرفداران، صحت اين داستان مي گويند؛ اگر اين داستان ، داستان ساختگي ،رماني و افسانه اي بود هيچ گاه بزرگان ، مفاخر شيعه به آن توجه نمي كردند و در كتابهايشان آن را نقل نمودند .
كساني كه اين داستان را نقل كرده اند :
1-«فضل بن يحيي» از علماي قرن هفتم كه او داستان را بلاواسطه در حله در منزل سيد فخر الدين حسن بن علي موسوي مازندراني ، از زبان زين الدين ، علي بن فاضل مازندراني شنيد، سپس آنرا در كتابي به نام «الجزيره الخضراء » نگاشت و همين كتاب در آينده مأخذ و منبع كتب سايرين شد و اولين كتابي كه در اين مورد نوشته شده همين كتاب است.

2- قاضي نور الله شوشتري دركتاب پر ارج مجالس المؤمنين آن را آورده است.

3- محقق كركي آن را به فارسي ترجمه كرده است.

4- علامه مجلسي آن را در كتاب بحار الانوار درج كرده است.

5- شيخ حر عاملي آن را در كتاب اثبات الهدي درج كرده است. و دهها نفر ديگر كه اين داستان را در كتابهاي خود آوردند.
طرفداران صحت اين داستان مي گويند ،اگر اين داستان يك موضوع جعلي و افسانه اي بود اين همه برزگان بر آن استناد نمي كردند و آن را در كتاب خود درج نمي كردند .

دلايل جعلي و افسانه اي بودن داستان جزيزه خضرا ء :

اولا : درست است كه اين داستان را بسياري از بزرگان نقل كرده اند،ولي وقتي دقت شود،آن يك داستان و از يك شخص بيشتر نيست و قهرمان داستان تنها علي بن فاضل مازندراني و منبع همه آنها كتاب فضل بن يحيي است .

ثانيا : اين داستان سند معتبري ندارد،زيرا داستان از يك كتاب خطي نا شناخته نقل شده كه خود مرحوم مجلسي در باره اش مي نويسد ، چون من اين داستان را در كتب معتبر نيافتم ،باب جداگانه اي را به آن اختصاص دادم تا با مطالب كتاب مخلوط نشود.

ثالثا : در متن داستان تناقضاتي ديده ميشود ،چنانكه در يك جا سيد شمس الدين به راوي داستان گفت :من نايب خاص امام هستم و خودم آن حضرت را تا كنون نديده ام و پدرم نيز آنجناب را نديده ، ليكن سخنش را شنيده است، اما جدم هم خودش را ديده ، و هم حديثش را شنيده است، اما همين سيد شمس الدين در جاي ديگر به راوي داستان گفت: من هر روز صبح جمعه براي زيارت امام به آن كوه مي رويم و خوب است تو هم بروي و شفيع محمد هم به راواي داستان گفت: فقط سيد شمس الدين و امثالش مي توانند خدمت امام زمان مشرف شوند چنانكه ملاحظه مي فرماييد اين مطالب با هم تناقض دارند .

رابعا : در داستان مذكور به تحريف قرآن تصريح شده كه قابل قبول نيست و مورد انكار شديد علماي اسلام است.

خامسا : موضوع اباحه خمس در زمان غيبت مطرح شده و مورد تأييد قرار گرفته ، كه آن هم از نظر فقها مردود است .

به هر حال داستان به طور رمانتيك تهيه شده كه خيلي عجيب و غريب به نظر مي رسد، يك نفر به نام زين الدين از عراق به قصد تحصيل علوم به شام و از آنجا به همراه استادش به مصر و از آنجا به همراه استادش به اندلس (اسپانيا) سفر مي كند، پس از طي اين مسافت طولاني مريض مي شود. استادش او را رها مي كند و بعد از بهبودي با شنيدن نام جزيزه روافض آن چنان به ديدن آن مشتاق مي شود كه استادش را فراموش مي كند به پيمودن راه و دور خطر ناك به جزيره رافضيها مي رسد، در آن جا نام جزيزه خضراء را مي شنود ، با اينكه بنا بود پس از چهارماه كشتي بيايد ،پس از چهل روز آمد و پس از يك هفته توقف او را به همراه خود به دريا مي برند و در وسط بحر ابيض آبهاي سفيدي را مي بيند كه شيرين و گورا است.
بر فرض چشم پوشي از همه اين اشكالات نمي توانيم بپذيريم كه سكونت حضرت دائما در آن جزيره هست ، اگر اصل اين جزيره و داستان صحت داشته باشد ممكن است حضرت مدتي در آنجا مانده باشد و گرنه حضرت به طور نا شناس در بين مردم زندگي مي كنند، لذا او را در جاهاي مختلف ديده اند كما اينكه امام صادق «عليه السلام » فرموده اند.

پس انحصار زندگي حضرت در جزيزه خضرا ء صحيح نيست .

منابع جهت مطالعه بیشتر :
1-تجسم اميد و نجات ، عزيز الله حيدري
2-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي
3-سيماي آفتاب ، دكتر حبيب الله طاهري
4-ارتباط معنوي با حضرت مهدي ، حسين گنجي

safareeshghe;367728 نوشت:
عدم امكان ارتباط...

با عرض سلام.
قبلاً اینجا بحث شده=>>
http://www.askdin.com/thread29847.html

امکان ارتباط با امام عصر ارواحنا فداه با فلسفه غیبت منافات دارد.
داستانهای ملاقات، حجّیّت شرعی ندارند.
توقیع شریف یک روایت معتبر می‌باشد.
علاوه بر توقیع شریف، روایات دیگری هم بر عدم امکان مشاهده‌ی آن حضرت دلالت می‌کنند.

Hadi99g;381542 نوشت:
با عرض سلام.
قبلاً اینجا بحث شده=>>
http://www.askdin.com/thread29847.html

امکان ارتباط با امام عصر ارواحنا فداه با فلسفه غیبت منافات دارد.
داستانهای ملاقات، حجّیّت شرعی ندارند.
توقیع شریف یک روایت معتبر می‌باشد.
علاوه بر توقیع شریف، روایات دیگری هم بر عدم امکان مشاهده‌ی آن حضرت دلالت می‌کنند.

با عرض سلام و ادب

هر چند موضوع امکان یا عدم امکان ارتباط با امام زمان(عج) بحثی اختلافی است،ولی دلایل و مستندات عقلی و نقلی بر امکان ارتباط با امام زمان(عج) وجود دارد.جهت مطالعه بیشتر پیرامون این موضوع به لینک های زیر مراجعه فرمایید:

http://www.bsharat.com/id/1/9mah/2.html

http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/4518/4535/32622

بزرگان زیادی در حال حاضر نیز هستند قائل به این قولند . ( عدم ملاقات و روئیت و مشاهده امام عصر ارواح العالمین له الفداء )

الحق بنابر روایات صحیحه غیر از توقیع شریف روئیت امام زمان صلوات الله علیه امکان پذیر نمی باشد چه برسد به ملاقات .

توقیع شریف بسیار دقیق است که نشانگر این است از امام معصوم صلوات الله علیه صادر شده است .

مضاف بر آن روایات حدود 30 روایت دلالت صریح و روشن دارد مشاهده امکان پذیر نمی باشد روئیت که هیچی سر جای خودش .

ملاقاتها هم نه حجت هستند و نه ثابت صرفا فقط نقل می شوند و کسی دنبال صحت سند و صحت نقل و صحت دلالت نمی رود و و الا ...

به هر حال انصاف این است مشاهده غیر قابل اثبات است و امکان پذیر نمی باشد .

با سلام خدمت جناب یونس بن عبدالرحمن

در اینکه توقیع شریف،معتبر و غیر قابل خدشه می باشد،بحثی نداریم.ولی آنچه مهم است این است که با توجه‌ به‌ اهميت‌ و نقش‌ تعيين‌‌كننده‌ بحث‌ توقيع‌ در سرنوشت‌ مسئله محل‌ نزاع‌، اين‌ دليل‌، به بحث‌ همه‌‌جانبه‌ و بررسي‌ جامع‌ نیاز دارد. از اين‌رو،‌ لازم‌ است‌ كه‌ اين‌ بحث‌ در ضمن‌ مراحل‌ چهارگانه‌ متن‌، سند، دلالت‌ و حل‌ تعارض‌ ميان‌ آن‌ با نقل‌ تشرفات‌ مورد توجه‌ كافي‌ قرار گيرد.

استنباط عدم‌‌امكان‌ رؤیت‌ حضرت‌ بقیة‌الله‌ تا زمان ‌رسیدن‌ به‌ ظهور، به‌ استناد جمله «فلاظهور» و عام‌ دانستن‌ معنای‌«المشاهدة‌»، به‌ هیچ‌وجه ‌تام‌ نیست و چنین‌ استنباطی‌ از عدم‌توجه به‌ دو مطلب‌ اساسی‌ در مورد‌ توقیع‌ سرچشمه می‌گیرد:

1. ضرورت‌ شناخت‌ فضای‌ فكری‌ جامعه‌ بشری‌ در عصر صدور توقیع‌ درباره مشاهده حضرت‌ و توجه‌ به‌ موضوع‌ توقیع‌ كه‌ می‌تواند فلسفه‌ صدور توقیع‌ شریف‌ به‌ شمار رود.

2. ضرورت‌ متن‌شناسی‌ و توجه‌ به‌ شواهد و قرینه‌های تعبیه‌ شده‌ در متن‌ توقیع‌، که بهترین ‌روش‌ برای‌ فهم‌ درست توقیع‌ و روشن‌ شدن‌ مفاد آن‌ به شمار می‌آید.
مع‌الأسف، به هیچ‌كدام‌ از این‌ دو مطلب‌ در استدلال‌ و استنباط منكران‌ ارتباط، به‌ خوبی‌ عنایت‌ نشده است‌.

بر اساس‌ توضیحات‌ ارائه‌ شده‌، بررسی‌ متنی‌ و دقت‌ و غور كافی‌ در كلمات‌ توقیع‌ و ارتباط بخش‌های آن‌، ما را به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رساند كه‌ توقیع،‌ از تكذیب‌ مدعیان‌ وساطت‌ و ارتباط خاص‌ خبر می‌دهد. منظور از «فلاظهور» با توجه‌ به‌ تعابیر ذیل‌ آن‌، ظهور به‌ معنای‌ اصطلاحی‌ و قیام‌ نهایی‌ حضرت‌ است،‌ نه‌ ظهور به‌ معنای‌ لغوی‌ و مطلق‌ بروز. منظور از «فمن‌ ادعی‌ المشاهده‌» نیز به ‌قرینه‌ الف‌‌ولام‌ و توصیف‌ مدعی‌ با دو عنوان‌ «كذاب‌ مفتر»، داعیه‌‌داران‌ وساطت‌ وارتباط خاص‌ است‌؛ نظیر آن‌چه‌ درباره نواب‌ اربعه‌ مطرح‌ بوده‌، با این‌ ویژگی‌ كه‌ ارتباط به ‌صورت‌ دو جانبه‌ بوده‌ و تصمیم‌ سفیر حضرت‌ نیز در تحقق‌ و انجام‌ دیدار خصوصی‌ با ایشان نقش‌ داشته‌ است‌. با صدور این توقیع چنین‌ ادعایی‌ كه‌ تماس‌ با حضرت‌ را برای‌ خود دست‌رس‌‌پذیر وانمود كند و میان ‌خود و ایشان نقش‌ و جایگاهی قائل‌ شود، تكذیب‌ می‌گردد و در عصر غیبت‌ كبرا‌ این‌ باب‌ بسته‌ اعلام‌ گردیده‌، نه‌ هر نوع‌ رؤیت‌ و امكان‌ تشرفی‌.

بنابراین‌، برآیند مفاد توقیع‌ چنین خواهد بود که ممنوع بودن ادعای‌ مشاهده‌ با توجه‌ به‌ «كذاب‌ مفتر» كاملاً مشخص‌ است. تركیب‌ دو صفت‌ دروغ‌ و افترا هم، بیان‌گر جنس‌ و فصل‌ این ‌ادعا بوده‌ و مشخص‌ می‌كند که منظور از توقیع‌، ادعای‌ مشاهده‌ و ارتباط، با این‌ دو ویژگی ‌است.
اساساً، شأن‌ نزول‌ این‌ توقیع‌ كه‌ به‌ صورت‌ تكذیبیه‌ مطرح‌ شده،‌ تكذیب‌ مدعیان‌ دروغین‌ و جلوگیری‌ از شكل‌گیری‌ «باب‌» شدن‌ افراد سودجو و فرصت‌طلبی‌ است‌ كه‌ شاید در آینده‌ با دست‌آویز قرار دادن‌ این‌ مسئله، آن‌ را وسیله رسیدن‌ به‌ اغراض‌ مادی‌ و شهرت‌طلبی‌ خود قرار دهند.

این‌ تكذیبیه‌، هرگز كسانی‌ را دربر نمی‌گیرد كه‌ بنا به‌ اقتضای‌ مصالح‌ خاصی‌، آن‌ هم‌ صرفاً با تصمیم‌ یك‌جانبه حضرت اذن‌ تشرف‌ می‌یابند. پس اگر كسی‌ به‌ طور اتفاقی‌ یا بر اثر توجه‌ و توسل‌ به‌ آن‌ حضرت‌، در بعضی‌ موارد به‌ فیض‌ ملاقات‌ برسد، نه‌ تنها در نقل‌ آن‌ دروغ‌گو نیست و جواز تكذیب‌ آن‌ از این‌ توقیع‌ به‌ دست‌ نمی‌آید، بلكه‌ به‌ فیض‌ و سعادتی‌ بزرگی نیز رسیده‌ است‌. گرچه‌ كسانی‌ كه‌ این‌ توفیق‌ الهی‌ نصیب‌ آنان‌ شده‌ است، نوعاً به‌ دلیل دوری‌ از شائبه ‌ریا و شهرت،‌ از نقل‌ آن‌ سر باز می‌زنند یا فقط آن را نزد اشخاصی‌ كه‌ محرم‌ راز باشند، به‌ ودیعه‌ می‌گذارند. شاید یكی‌ از دلایل‌ این‌ كتمان‌ و محافظت‌ نیز ترس‌ از تخطئه‌ كسانی‌ باشد كه ‌به‌ طور افراطی‌ و غیرمنطقی‌، هر نوع‌ سخنی‌ را در این‌ زمینه‌، با حربه‌ انكار و تكذیب‌ دروغ‌ می‌‌پندارند و طرد و نفی‌ می‌كنند.[1]

به‌ نظر می‌رسد، راه‌ اعتدال‌ و نگاه‌ منصفانه‌ در این‌‌باره تفکیک میان‌ تشرفات‌ معتبر و ادعاهای‌ بی‌اساس‌ و كذب‌ است و باید معیارهای‌ صحیح‌ را در پذیرش‌ یا رد چنین‌ قولی‌ به‌ كار بست‌؛ دقیقاً همان‌ روشی‌ كه‌ فقها همواره‌ در مورد نقل‌ احادیث‌ و روایات‌ به‌ كار می‌برند و در قبول‌ و رد خبر،‌ ملاك‌ و ضوابط خاصی‌ نظیر وثاقت‌ راوی‌، درستی مذهب‌ او، اتصال‌ سند روایت‌ و... را اعمال‌ می‌کنند. مسئله ارتباط و نقل‌ تشرفات‌ نیز باید با چنین‌ روشی‌ پالایش‌ شود و ‌اخبار موثق‌ و تشرفات‌ معتبر، از ادعاهای‌ بی‌اساس‌ جداسازی‌ شود و قضاوت‌ در این‌ مورد نباید یك‌كاسه‌ و یك‌سان‌ باشد.

لطفاً مقاله لینک زیر را با دقت مطالعه فرمایید:

http://www.bsharat.com/id/1/9mah/2.html

پی نوشت:
[1] . این‌ روی‌كرد افراطی،‌ فریاد بعضی‌ از نویسندگان‌ را بلند کرده كه‌ دردمندانه‌ می‌گویند: وای‌ به‌ حال‌ امتی‌ كه‌ به‌ عده‌ای‌ از اخیار، فقط به ‌خاطر این‌که به‌ محضر امام‌ زمانش‌ تشرف‌ داشته‌اند، تهمت‌ دروغ‌ و فریب‌ می‌زنند. (حسین علی‌پور، كرامات‌ حضرت‌ ولی‌‌عصر4، ص‌36، تصحیح مسجد مقدس جمکران، قم 1380 شمسی).

جناب آقای مقداد و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته .

خب از آن جا که بحث خارج خون هستی و از فضلاء پس لا باس یه گعده طلبگی داشته باشم موجز و اجمالی .

قبل از هر چیزی برادر من بگم اون مقاله که لینک دادی را خوندم خب همه مطالبش را قبول ندارم و جای نقد و بررسی دارد که جاش این جا نیست .

ملتفت که هستید دوست عزیز در مذهب امامیه حجت فقط کتاب و سنت است که خیلی از بزرگان عقل و اجماع را نیز قبول ندارند . ( نهایت امر حجیت منحصر در این چهار دلیل است لذا غیر از این من درآوردی و بدعت خواهد بود . )

یه نکته دیگر را هم تذکر بدم دوست عزیز و آن اینکه در حال حاضر بزرگان طراز اولی هستن که قضیه مشاهده را قبول ندارند شاید راضی نباشند اسم ببرم ولی یکی از این بزرگان مرجع بزرگ شیعه جناب آقای سیستانی است توقیع شریف ایشان هست می شود مراجعه کرد و دید .

لذا تمام ادله را نگاه کردند و به این نتیجه رسیدن مسلما .

بالعکس یکی از اساتید بنده جناب علامه دهر سید ... هر وقت با ایشون بحث می کنم می فرماید : هنوز قانع نشدم ولی اکثر ملاقاتها را قبول ندارم.

صاحب موسوعة الامام المهدی صلوات الله علیه – که کتابی بهتر از این نمی شناسم در زمینه مهدویت – و با این که ایشان معقتد به مشاهده علی وجه الاجمال هستن ولی تمامی این ملاقاتها را رد می کنن از لحاظ علمی بعد می فرماید یکی دو رویت است که اسنادشان صحیح است ... خودتان مراجعه بفرمایید ..

نقل قول:
استنباط عدم‌‌امكان‌ رؤیت‌ حضرت‌ بقیة‌الله‌ تا زمان ‌رسیدن‌ به‌ ظهور، به‌ استناد جمله «فلاظهور» و عام‌ دانستن‌ معنای‌«المشاهدة‌»، به‌ هیچ‌وجه ‌تام‌ نیست و چنین‌ استنباطی‌ از عدم‌توجه به‌ دو مطلب‌ اساسی‌ در مورد‌ توقیع‌ سرچشمه می‌گیرد:

1. ضرورت‌ شناخت‌ فضای‌ فكری‌ جامعه‌ بشری‌ در عصر صدور توقیع‌ درباره مشاهده حضرت‌ و توجه‌ به‌ موضوع‌ توقیع‌ كه‌ می‌تواند فلسفه‌ صدور توقیع‌ شریف‌ به‌ شمار رود.

2. ضرورت‌ متن‌شناسی‌ و توجه‌ به‌ شواهد و قرینه‌های تعبیه‌ شده‌ در متن‌ توقیع‌، که بهترین ‌روش‌ برای‌ فهم‌ درست توقیع‌ و روشن‌ شدن‌ مفاد آن‌ به شمار می‌آید.
مع‌الأسف، به هیچ‌كدام‌ از این‌ دو مطلب‌ در استدلال‌ و استنباط منكران‌ ارتباط، به‌ خوبی‌ عنایت‌ نشده است‌.

استنباط عدم ظهور صرفا به خاطر جمله فلا ظهور نیست بلکه بالعکس این توقیع شریف بسیار بسیار گویاست و متاسفانه چه در این مقاله که لینک دادید و یا جاهای دیگر بحث علمی دقیق و مستوعبی در این زمینه ندیدم .

نکته مهم دیگر این است که روایات در عدم روئیت زیاد است و ده تا نیست که به زور بشه تاویل و توجیه هش کرد .

نکته مهم دیگر این است که علمای بسیار بزرگی از فحول امامیه از قدماء تا به الان قائل به عدم روئیت هستند و این مساله ساده ایی نیست برادر من .

مطلب اول شما که بسیار واضح و روشن است هم عصر صدور و هم حالت و حال و هوای صدور روایت بسیار روشن و حکمت صدور را بیان کرده است.

مطلب دوم شما که شواهد و قرینه هاست نیز تقریبا همان است یه عبارت اخری است .

من فکر می کنم چه از لحاظ لغوی و چه از لحاظ دلالی و با توجه به زمان و مکان صدور و همچنین شخص مخاطب امام حجت سلام الله علیه ( نائب چهارم ) و همچنین بحث لغوی که نوعا به آن نپرداخته اند و یا مساله مشاهده را با رویت خلط کرده اند همه اینها گواه بر این است که مشاهده – و نه روئیت – منتفی شده و امام با تعبیر لقد وقعت الغیبة التامة باب روئیت را تا زمان ظهور بسته است .

نقل قول:
بر اساس‌ توضیحات‌ ارائه‌ شده‌، بررسی‌ متنی‌ و دقت‌ و غور كافی‌ در كلمات‌ توقیع‌ و ارتباط بخش‌های آن‌، ما را به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رساند كه‌ توقیع،‌ از تكذیب‌ مدعیان‌ وساطت‌ و ارتباط خاص‌ خبر می‌دهد. منظور از «فلاظهور» با توجه‌ به‌ تعابیر ذیل‌ آن‌، ظهور به‌ معنای‌ اصطلاحی‌ و قیام‌ نهایی‌ حضرت‌ است،‌ نه‌ ظهور به‌ معنای‌ لغوی‌ و مطلق‌ بروز. منظور از «فمن‌ ادعی‌ المشاهده‌» نیز به ‌قرینه‌ الف‌‌ولام‌ و توصیف‌ مدعی‌ با دو عنوان‌ «كذاب‌ مفتر»، داعیه‌‌داران‌ وساطت‌ وارتباط خاص‌ است‌؛ نظیر آن‌چه‌ درباره نواب‌ اربعه‌ مطرح‌ بوده‌، با این‌ ویژگی‌ كه‌ ارتباط به ‌صورت‌ دو جانبه‌ بوده‌ و تصمیم‌ سفیر حضرت‌ نیز در تحقق‌ و انجام‌ دیدار خصوصی‌ با ایشان نقش‌ داشته‌ است‌. با صدور این توقیع چنین‌ ادعایی‌ كه‌ تماس‌ با حضرت‌ را برای‌ خود دست‌رس‌‌پذیر وانمود كند و میان ‌خود و ایشان نقش‌ و جایگاهی قائل‌ شود، تكذیب‌ می‌گردد و در عصر غیبت‌ كبرا‌ این‌ باب‌ بسته‌ اعلام‌ گردیده‌، نه‌ هر نوع‌ رؤیت‌ و امكان‌ تشرفی‌.

این فرموده شما که می فرماید مراد مدعیان وساطت است که در ذیل روایت نفی شد و اصلا بحث در رابطه با اتمام نیابت و وساطت است چطور می شود امام تکرار کند آن چرا که در ذیل کلامش فرموده و این از عرب بدوی صادر نمی شود چه برسد از امام زمان صلوات الله علیه که امیر البیان است .

مساله مهم دیگر این است که این ادعای وساطت نیاز به دلیل دارد که دلیلی نیست بلکه با توجه به مضمون رفیع روایت شریفه و دیگر روایات وساطت کاملا منتفی است .

چطور می شود امام زمان صلوات الله علیه بفرماید کسی که ادعای مشاهده – نه روئیت – کند کذاب مفتر است و خود کلام خود را نقض کند و سبب تهمت به دیگران شود در ضمن این که علامه سید بحر العلوم مثلا و العیاذ بالله کذاب مفتر است چون بر اساس این روایت قطعا کذاب مفتر است امام کلام جدی گفته شوخی یا خنده نداشته و العیاذ بالله .

ما هم که وظیفه داریم بگویم کذاب مفتر و بلکه معتقد به این باشیم .

مساله بسیار حساس این است که بر فرض هم قائل باشیم که مراد از مشاهده - و نه روئیت - وساطت و این چیزا باشد باز هم ما مکلفیم طرفی که بر فرض مشاهده کرده را کذاب و نه فقط کذاب بلکه مفتر هم بدانیم .

نقل قول:
اساساً، شأن‌ نزول‌ این‌ توقیع‌ كه‌ به‌ صورت‌ تكذیبیه‌ مطرح‌ شده،‌ تكذیب‌ مدعیان‌ دروغین‌ و جلوگیری‌ از شكل‌گیری‌ «باب‌» شدن‌ افراد سودجو و فرصت‌طلبی‌ است‌ كه‌ شاید در آینده‌ با دست‌آویز قرار دادن‌ این‌ مسئله، آن‌ را وسیله رسیدن‌ به‌ اغراض‌ مادی‌ و شهرت‌طلبی‌ خود قرار دهند.

خب بر اساس بیانات اجمالی سابق این کلام پذیرفته شدنی نیست نهایت امر یه نوع فهم است که با فهم دیگر سازگاری ندارد .

خب من معتقدم بهترین راه این است که حضرتعالی یا دوستان دیگر ملاقات معروف و مشهور مثل سید بحر العلوم را مطرح کنند و به بحث در ذیل سند نقل و همچنین دلالت آنها پرداخته شود اون معلوم می شود حضرتعالی مماشات می کنید و قبول می کنید یا خیر . ؟

به هر حال برادر من جناب آقای مقداد من قصد بافشاری و یا لجاجت و العیاذ بالله ندارم بحث علمی است واقعا اگر حجج حضرتعالی قوی باشد و بتوانید صحت این ملاقات چه از لحاظ سند و چه از لحاظ دلالی و همچنین رفع تناقض اینها با روایات کثیرة حل کنید من با کمال میل قبول می کنم .

یونس بن عبد الرحمن;401981 نوشت:
جناب آقای مقداد و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته . خب از آن جا که بحث خارج خون هستی و از فضلاء پس لا باس یه گعده طلبگی داشته باشم موجز و اجمالی . قبل از هر چیزی برادر من بگم اون مقاله که لینک دادی را خوندم خب همه مطالبش را قبول ندارم و جای نقد و بررسی دارد که جاش این جا نیست . ملتفت که هستید دوست عزیز در مذهب امامیه حجت فقط کتاب و سنت است که خیلی از بزرگان عقل و اجماع را نیز قبول ندارند . ( نهایت امر حجیت منحصر در این چهار دلیل است لذا غیر از این من درآوردی و بدعت خواهد بود . ) یه نکته دیگر را هم تذکر بدم دوست عزیز و آن اینکه در حال حاضر بزرگان طراز اولی هستن که قضیه مشاهده را قبول ندارند شاید راضی نباشند اسم ببرم ولی یکی از این بزرگان مرجع بزرگ شیعه جناب آقای سیستانی است توقیع شریف ایشان هست می شود مراجعه کرد و دید . لذا تمام ادله را نگاه کردند و به این نتیجه رسیدن مسلما . بالعکس یکی از اساتید بنده جناب علامه دهر سید ... هر وقت با ایشون بحث می کنم می فرماید : هنوز قانع نشدم ولی اکثر ملاقاتها را قبول ندارم. صاحب موسوعة الامام المهدی صلوات الله علیه – که کتابی بهتر از این نمی شناسم در زمینه مهدویت – و با این که ایشان معقتد به مشاهده علی وجه الاجمال هستن ولی تمامی این ملاقاتها را رد می کنن از لحاظ علمی بعد می فرماید یکی دو رویت است که اسنادشان صحیح است ... خودتان مراجعه بفرمایید ..
با عرض سلام و ادب خدمت شما جناب عبدالرحمن! تا جایی که بنده اطلاع دارم و خوانده ایم و شنیده ایم،معروف و مشهور قریب به اتفاق این است که در مذهب امامیه چهار منبع استنباط حجت و معتبر می باشد:کتاب،سنّت،اجماع و عقل. حال شما از کجا و با چه سند و مدرکی با قاطعیت می فرمایید:«در مذهب امامیه فقط کتاب و سنت حجت است» جای سوال دارد.البته در مورد جزئیات این منابع اربعه بخصوص اجماع و عقل بحث هایی مطرح است. نکته دیگر اینکه،بنده این انتظار و توقع را نداشته ام که شما تمام مطالب این مقاله را بپذیرید.همانگونه که شما هم اطلاع دارید،بحث امکان یا عدم امکان ملاقات با امام زمان(عج) از مسائل اختلافی است که در طول تاریخ غیبت،برخی از بزرگان و استوانه های علمی شیعه منکر و برخی هم موافق امکان ملاقات بوده اند.منتهی شما بدون توجه به نظرات موافقان این موضوع،با قاطعیت و جدیت اصرار بر این دارید که چنین امری ممکن نیست.حال آنکه حداقل این است که این امر از نظر عقل محال نمی باشد. همچنین اینکه عالم بزرگوار و مرجع تقلید جهان تشیع حضرت آیت الله سیستانی-حفظه الله- منکر امکان ملاقات هستند،مشکلی ایجاد نمی کند،چرا که در مقابل بزرگان دیگری هم هستند که موافق این موضوع هستند،به همین دلیل است که بنده معتقدم با قاطعیت و مصرانه در یک امر اختلافی که اتفاقاً در دو طرف اختلاف شخصیت های بزرگ علمی هستند،نباید اظهار نظر کنیم. نکته پایانی اینکه: ضمن احترام به همه اساتید بزرگوار شما و خود حضرتعالی،اما اینکه ما هر آنچه که اساتید ما گفته اند را وحی منزل بدانیم و تمام سخنان مخالف را بدون نقد و بررسی رد کنیم،امری عالمانه و منطقی نیست.حال آنکه کسانی که قائل به امکان ملاقات با امام زمان(عج) بوده و نیز کسانی که تشرفاتی را نقل کرده اند،از اسطوانه های علمی و اخلاقی عالم تشیع می باشند. یادش بخیر! آن زمانی که در مقطع کارشناسی ارشد تاریخ تحصیل می کردیم،استاد محقق و بزرگواری داشتیم که الحق و الانصاف یکی از مبرزترین و با سوادترین اساتید بودند.ایشان گاهی اوقات با جدیت و بدون تعارف از شاگردان گلایه می کردند و ابراز تأسف می کردند که چرا کسی از شما مطالب مرا به نقد نمی کشد و چشم بسته قبول می کنید. بنابراین جناب یونس بن عبدالرحمن بزرگوار: عالمانه و منطقی این است که در اینگونه موضوعاتی که بین بزرگان و عالمان اختلاف نظر وجود دارد،از اظهار نظر قطعی خودداری کنیم.

با عرض سلام

مقداد;402221 نوشت:
شما از کجا و با چه سند و مدرکی با قاطعیت می فرمایید:«در مذهب امامیه فقط کتاب و سنت حجت است»

دلیلی محکم‌تر از حدیث متواتر ثَقَلَین؟
اجماع که پرونده‌اش خراب است و نزد هر محقّقی مسلّم است که از افکار فاسد اهل سنّت وارد مکتب شیعه شده است و به فرموه محقّق انصاری «هُمُ الأصلُ لهُ و هُو الأصلُ لَهُم»

Hadi99g;402262 نوشت:
با عرض سلام

دلیلی محکم‌تر از حدیث متواتر ثَقَلَین؟
اجماع که پرونده‌اش خراب است و نزد هر محقّقی مسلّم است که از افکار فاسد اهل سنّت وارد مکتب شیعه شده است و به فرموه محقّق انصاری «هُمُ الأصلُ لهُ و هُو الأصلُ لَهُم»

با عرض سلام و ادب

جناب هادی!

اینگونه اظهار نظر پیرامون اجماع و حجیت آن،نشانگر عدم اطلاع کافی و لازم شما از دیدگاه علمای شیعه از جمله شیخ اعظم انصاری است.درست است که اجماع برگرفته از اهل سنت است،اما اجماعی که شیعه آن را حجت می داند با اجماع مد نظر اهل سنت،تفاوت زیادی دارد.ضمن اینکه شیعه بعد از تقسیم کردن اجماع به انواع مختلف، برخی را حجت دانسته و برخی از اقسام را هم حجت نمی داند.

توضیح اینکه:

هم علمای تشیع و هم علمای اهل تسنن، اجماع را معتبر می دانند، ولی شیعه اجماع را به گونه ای معتبر می داند و سنی به گونه ای دیگر. اهل تسنن می گویند که اساسا اتفاق علما خودش به اصطلاح "موضوعیت" دارد؛ یعنی اگر در یک زمان علمای اسلام روی یک مسئله فقه وفاق نظر پیدا کنند که مثلا فلان چیز حلال است، همین قدر که اتفاق نظر پیدا کردند، دیگر آن چیز حلال است. گفته اند معنی سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرموده است: "«لا تجتمع امتی علی خطاء»"؛ یعنی "امت من بر خطا اتفاق نمی کنند" که این را خودشان نقل کرده اند این است که هر گاه امت من بر رأیی وفاق پیدا کردند، همان وفاقشان، عین حقیقت است، و اگر در زمانی دیگر، علمای اسلام اتفاق پیدا کردند بر خلاف آنچه که علمای زمان قبل اتفاق پیدا کرده بودند، باز حقیقت، این دومی است. اگر علمای قرن اول روی مسئله ای اتفاق نظر پیدا کنند، حرفشان حقیقت است، اگر علمای قرن دوم بر نظریه ای اتفاق نظر پیدا کردند که خلاف آن چیزی بود که علمای قرن پیش اتفاق پیدا کرده بودند حرف اینها هم در زمان خودشان حقیقت است. پس حکم خدا در قرن اول یک چیز است، در قرن دوم چیز دیگر، و در قرن بعد چیز دیگر. این نظریه را علمای اصول اصطلاحا نظریه تصویب می گویند و این علما را مصوبه می خوانند.

ولی شیعه این نظر را قبول ندارد. شیعه می گوید علما فقط می توانند کاشف حکم خدا باشند و حکم خدا با وفاق علما در یک زمان عوض نمی شود. اگر علمای قرن سیزدهم هم اتفاق نظر پیدا کردند که یک چیز حلال است و علمای قرن چهاردهم آنچه را که آنها گفته بودند حرام است بگویند حلال است، حکم خدا یکی از این دو است، یا آنها اشتباه کرده اند یا اینها. از این جهت است که شیعه اساسا برای اتفاق نظر علمای یک زمان اصالت قائل نیست مگر آنکه به شکلی منتهی به امام شود. اجماع، تا در جائی به امام نرسد، حجت نیست.

اما در مورد این فرمایش شیخ انصاری در مورد اجماع که فرمودند«هم الاصل له و هو الاصل لهم»،درست این بود که بیشتر تحقیق و بررسی می کردید و بعد از رسیدن به مراد و منظور شیخ انصاری از این عبارت،آن را دلیل بر رد اجماع می گرفتید.به فرموده حضرت آیت الله جوادی آملی در درس خارج فقه مورخ 5/2/89 این سخن شیخ انصاری اشاره به اجماع مد نظر اهل سنت برای اثبات درست بودن خلافت خلفا است،آنها مي‌گويند منشأ خلافت اوّلي و بعد از آن، همان اجماع صحابه است در سقيفه كه منشأ پيدايش اجماع است.شیخ انصاری این اجماع را رد می کند نه هر اجماعی را.

اتفاقاً شيخ انصاري پس از نقل اقسام مختلف اجماع و ردّ آنها، فقط به يك اجماع قائل است و آن را معتبر و حجت مي‌شناسد و آن اجماع محصّل است؛ يعني اجماعي كه فقيه خود شخصآ آن را بدست آورده باشد.

بنابراین اینگونه نیست که شیعه بطور مطلق منکر اجماع باشد،بلکه اجماعی که مورد نظر اهل سنت است را قبول ندارد.

در پایان تذکر این مطلب لازم است که:

جهت جلوگیری از انحراف مطالب از موضوع اصلی تاپیک،اگر پیرامون منابع استنباط احکام سوال و نظری دارید،باید در تاپیکی مستق مطرح و بحث شود.لذا درخواست بنده این است که در این تاپیک فقط پیرامون موضوع اصلی یعنی امکان ملاقات با امام زمان(عج) بحث شود.

این مطالبی هم که بنده بیان کرده ام فقط از باب رعایت ادب و پاسخ دادن به مطالب حضرتعالی بوده است.

با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز و بزرگوار جناب آقای مقداد .

نقل قول:
با عرض سلام و ادب خدمت شما جناب عبدالرحمن! تا جایی که بنده اطلاع دارم و خوانده ایم و شنیده ایم،معروف و مشهور قریب به اتفاق این است که در مذهب امامیه چهار منبع استنباط حجت و معتبر می باشد:کتاب،سنّت،اجماع و عقل. حال شما از کجا و با چه سند و مدرکی با قاطعیت می فرمایید:«در مذهب امامیه فقط کتاب و سنت حجت است» جای سوال دارد.البته در مورد جزئیات این منابع اربعه بخصوص اجماع و عقل بحث هایی مطرح است.

خب بنده نمی خوام مفصل وارد این بحث شوم و جاش هم این جا نیست ولی خود حضرتعالی جواب خودتون را دادید .

پس حرف من شد کتاب و سنت اجماعی است و ما بقی اختلافی است یا همین بحثهایی که گفتید هست .

به هر حال دوست بزرگوار نقل ملاقاتها جزء این چهار سند حجیت نیست .

نقل قول:
مانگونه که شما هم اطلاع دارید،بحث امکان یا عدم امکان ملاقات با امام زمان(عج) از مسائل اختلافی است که در طول تاریخ غیبت،برخی از بزرگان و استوانه های علمی شیعه منکر و برخی هم موافق امکان ملاقات بوده اند.

خب من یه سوالی از شما بپرسم واقعا این اختلاف کی شروع شد شما که تاریخ خوانده اید می شه لطف کنید و تاریخچه و ریشه این اختلاف را ذکر بفرمایید جدی می گم مهم است یکی از عوامل فهم مطلب همین تاریخچه این اختلاف است .

نقل قول:
نتهی شما بدون توجه به نظرات موافقان این موضوع،با قاطعیت و جدیت اصرار بر این دارید که چنین امری ممکن نیست.حال آنکه حداقل این است که این امر از نظر عقل محال نمی باشد. همچنین اینکه عالم بزرگوار و مرجع تقلید جهان تشیع حضرت آیت الله سیستانی-حفظه الله- منکر امکان ملاقات هستند،مشکلی ایجاد نمی کند،چرا که در مقابل بزرگان دیگری هم هستند که موافق این موضوع هستند،به همین دلیل است که بنده معتقدم با قاطعیت و مصرانه در یک امر اختلافی که اتفاقاً در دو طرف اختلاف شخصیت های بزرگ علمی هستند،نباید اظهار نظر کنیم.

بنده از کسانی هستم که همیشه مصرانه می گم در بحث پای بزرگان را وسط نکشیم اول مساله را تحلیل و برسی کنیم بعد بپردازیم به اقوال بزرگان و این قاعده کلی بنده است همه جا هم بر این مساله تاکید دارم چه کلاسهای تدریسی چه تحقیقی و همه جا .

در این جا هم چون بنابر اجمال صورت مساله بود ذکر کردم و گرنه جای بحث در روایات زیاده و خیلی طول بکشه بپردازیم به اقوال علمای اعلام .

دوست من خلط نشه من اگر اظهار نظر می کنم اصلا نظر این بزرگان را در نظر نگرفتم با توجه به دلیل حرفم را می زنم و اگر یه وقتی چه در این بحث یا بحثهای دیگه از عالمی ذکر کنم به عنوان موید ذکر می کنم .

در ضمن بزرگوار و عزیز بحث علم و قطع است عرض کردم بنده اگر چنین با قاطعیت گفتم چون قطع به این مساله دارم از روی دلیل نه از روی تبعیت از علماء یا اساتید .

نقل قول:
ضمن احترام به همه اساتید بزرگوار شما و خود حضرتعالی،اما اینکه ما هر آنچه که اساتید ما گفته اند را وحی منزل بدانیم و تمام سخنان مخالف را بدون نقد و بررسی رد کنیم،امری عالمانه و منطقی نیست.حال آنکه کسانی که قائل به امکان ملاقات با امام زمان(عج) بوده و نیز کسانی که تشرفاتی را نقل کرده اند،از اسطوانه های علمی و اخلاقی عالم تشیع می باشند. یادش بخیر! آن زمانی که در مقطع کارشناسی ارشد تاریخ تحصیل می کردیم،استاد محقق و بزرگواری داشتیم که الحق و الانصاف یکی از مبرزترین و با سوادترین اساتید بودند.ایشان گاهی اوقات با جدیت و بدون تعارف از شاگردان گلایه می کردند و ابراز تأسف می کردند که چرا کسی از شما مطالب مرا به نقد نمی کشد و چشم بسته قبول می کنید. بنابراین جناب یونس بن عبدالرحمن بزرگوار: عالمانه و منطقی این است که در اینگونه موضوعاتی که بین بزرگان و عالمان اختلاف نظر وجود دارد،از اظهار نظر قطعی خودداری کنیم.

شما بزرگوار لطف دارید من عرض کردم خدمتتون از اول که اگر آقای سیستانی منع را قبول دارند یکی از اساتید ما که بنده آن را از آقای سیستانی اعلم می دانم مخالف رای من است و اگر بحث تقلید بود که هر آن از ایشون تقلید می کردم عزیز .

دوست عزیز اگر قراره چون بزرگان گفتند و ما حرفی نزنیم یا چشم بسته حرف یه عده را قبول کنیم که به قول ما حوزویها ما یقوم حجر علی حجر .

حرف اساتید یا بزرگان بالای سر بنده ولی در مباحث علمی دلیل حکم می کند و حرف بزرگان که تاج سر است به عنوان موید است .

به هر حال من با بزرگان زیادی در این زمینه بحث و گفتگو کردم از باب تجربه عرض می کنم خدمتتان برای حل و فهم این مساله بهترین کار بحث روی روایات است البته نه این که برم سراغ روایات با این پیشفرض ذهنی که قائل به روئیت نیستم یا با این پیش فرض ذهنی که معتقد به روئیتم .

و مهمتر از همه که کلید بحث است این که ملاقاتهای مشهور و معروف را یکی یکی از لحاظ سند و دلالت بحث شود به نظرم همه چی معلوم می گردد .

این هم بدایند خدا را گواه می گیرم نوعا با آنهایی که رو در رو بحث کردم تدقیقی در این مساله نداشتند یه بار یادمه خدمت یکی از مراجع تقلید حال حاضر بودیم بحث روئیت پیش آمد بنده لابه لای بحث عرض کردم آقا شما مثلا این ملاقات سید بحر العلوم را دیده اید به نظر مبارک اشکالات دلالی ندارد بعد ایشان فرمودند : نه نگاه نکردم و به دلالت هم توجهی نداشتم .

غرض بهترین کار اینه که تک تک ملاقاتها بدون تعصب و بر حسب موازین علمی بحث بشه مساله روشن می شود .

جناب برادر بزرگوار ما آقا هادی هم حرف خوبی زدند ولی خب می طلبه در جای خود مفصل بحث و بررسی شود لذا نضرب عنه صفحا .

یونس بن عبد الرحمن;402358 نوشت:
با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز و بزرگوار جناب آقای مقداد .

خب بنده نمی خوام مفصل وارد این بحث شوم و جاش هم این جا نیست ولی خود حضرتعالی جواب خودتون را دادید .

پس حرف من شد کتاب و سنت اجماعی است و ما بقی اختلافی است یا همین بحثهایی که گفتید هست .

به هر حال دوست بزرگوار نقل ملاقاتها جزء این چهار سند حجیت نیست .

خب من یه سوالی از شما بپرسم واقعا این اختلاف کی شروع شد شما که تاریخ خوانده اید می شه لطف کنید و تاریخچه و ریشه این اختلاف را ذکر بفرمایید جدی می گم مهم است یکی از عوامل فهم مطلب همین تاریخچه این اختلاف است .

بنده از کسانی هستم که همیشه مصرانه می گم در بحث پای بزرگان را وسط نکشیم اول مساله را تحلیل و برسی کنیم بعد بپردازیم به اقوال بزرگان و این قاعده کلی بنده است همه جا هم بر این مساله تاکید دارم چه کلاسهای تدریسی چه تحقیقی و همه جا .

در این جا هم چون بنابر اجمال صورت مساله بود ذکر کردم و گرنه جای بحث در روایات زیاده و خیلی طول بکشه بپردازیم به اقوال علمای اعلام .

دوست من خلط نشه من اگر اظهار نظر می کنم اصلا نظر این بزرگان را در نظر نگرفتم با توجه به دلیل حرفم را می زنم و اگر یه وقتی چه در این بحث یا بحثهای دیگه از عالمی ذکر کنم به عنوان موید ذکر می کنم .

در ضمن بزرگوار و عزیز بحث علم و قطع است عرض کردم بنده اگر چنین با قاطعیت گفتم چون قطع به این مساله دارم از روی دلیل نه از روی تبعیت از علماء یا اساتید .

شما بزرگوار لطف دارید من عرض کردم خدمتتون از اول که اگر آقای سیستانی منع را قبول دارند یکی از اساتید ما که بنده آن را از آقای سیستانی اعلم می دانم مخالف رای من است و اگر بحث تقلید بود که هر آن از ایشون تقلید می کردم عزیز .

دوست عزیز اگر قراره چون بزرگان گفتند و ما حرفی نزنیم یا چشم بسته حرف یه عده را قبول کنیم که به قول ما حوزویها ما یقوم حجر علی حجر .

حرف اساتید یا بزرگان بالای سر بنده ولی در مباحث علمی دلیل حکم می کند و حرف بزرگان که تاج سر است به عنوان موید است .

به هر حال من با بزرگان زیادی در این زمینه بحث و گفتگو کردم از باب تجربه عرض می کنم خدمتتان برای حل و فهم این مساله بهترین کار بحث روی روایات است البته نه این که برم سراغ روایات با این پیشفرض ذهنی که قائل به روئیت نیستم یا با این پیش فرض ذهنی که معتقد به روئیتم .

و مهمتر از همه که کلید بحث است این که ملاقاتهای مشهور و معروف را یکی یکی از لحاظ سند و دلالت بحث شود به نظرم همه چی معلوم می گردد .

این هم بدایند خدا را گواه می گیرم نوعا با آنهایی که رو در رو بحث کردم تدقیقی در این مساله نداشتند یه بار یادمه خدمت یکی از مراجع تقلید حال حاضر بودیم بحث روئیت پیش آمد بنده لابه لای بحث عرض کردم آقا شما مثلا این ملاقات سید بحر العلوم را دیده اید به نظر مبارک اشکالات دلالی ندارد بعد ایشان فرمودند : نه نگاه نکردم و به دلالت هم توجهی نداشتم .

غرض بهترین کار اینه که تک تک ملاقاتها بدون تعصب و بر حسب موازین علمی بحث بشه مساله روشن می شود .

جناب برادر بزرگوار ما آقا هادی هم حرف خوبی زدند ولی خب می طلبه در جای خود مفصل بحث و بررسی شود لذا نضرب عنه صفحا .

با عرض سلام و ادب
جناب یونس بن عبدالرحمن!
ضمن احترام به عقیده حضرتعالی که با تحقیق و بررسی مفصل یقین به عدم امکان ملاقات با امام زمان(عج) پیدا کرده اید،باید عرض کنم با توجه به دلایل متعددی که از قدیم الایام برای امکان وقوع این ملاقات از سوی علما و شخصیت های بزرگ شیعه مطرح شده و نیز اعتراف بسیاری از بزرگان به این موضوع،اگر نتوانیم صددرصد بگوییم این ملاقات ها ممکن است،مطمئناً با قطع و یقین هم نمی توانیم منکر آن شویم.
آنچه از بررسی نظر بزرگان در مورد بحث امکان یا عدم امکان ملاقات در زمان غیبت کبری بدست می آید این است که از همان آغازین سالهای غیبت کبری این اختلاف وجود داشته است.
در مورد امکان ملاقات درزمان غیبت کبری، هر چند در جزئیات و چگونگی این ملاقات ها اختلافهایی وجود دارد،ولی بزرگان و شخصیت های فراوانی بوده و هستند که این موضوع را پذیرفته اند و همانگونه که مخالفت برخی از بزرگان به فرموده شما مؤید شماست در رد این ملاقات ها،نظر این بزرگان بخصوص به توجه به شخصیت بالای علمی آنها که الحق و الانصاف برخیاز آنها از اسطوانه های علمی جهان تشیع بلکه جهان اسلام بوده و علما و مراجع فعلی ما سر سفره علم و دانش این بزرگان نشسته اند،مؤید قویتر و محکمتری برای تأیید امکان ملاقات با امام زمان(عج) می باشد.
از جمله این بزرگان عبارتند از:
1. مرحوم‌ سيدمرتضي‌ علم‌‌الهدي(م436قمری) از شاگردان‌ شاخص‌ مرحوم‌ شيخ‌ مفيد (336ـ 413قمری) بارها در اين‌‌باره اظهار نظر کرده‌ است‌:
او در كتاب‌ تنزيه‌ الأنبياء مي‌فرمايد:
ما اعتقاد نداريم‌ كه‌ در زمان‌ غيبت‌، كسي‌ به‌ ملاقات ‌امام‌ زمان‌(عج) نمی‌رسد و هيچ‌ بشري‌ با آن‌ حضرت‌ ارتباط ندارد. [1]‌
زيرا نفي‌ ملاقات‌ و ارتباط چيزي‌ نيست‌ كه‌ راهي‌ براي‌ اثبات‌ آن‌ وجود داشته‌ باشد. در اين‌جا ايشان‌ معتقد است‌ كه‌ دست‌‌کم از نظر سلبي‌، هيچ‌ دليلي‌ بر ادعاي‌ عدم‌ رؤيت‌ و انكار ملاقات‌ وجود ندارد.
وی در كتاب‌ الشافي‌ في‌ الإمامه افزون بر نفي‌ انكار رؤيت‌، بر اثبات‌ موضوع‌ ملاقات‌ نيز تأكيد مي‌كند و مي‌فرمايد:
ما هرگز باور نداريم‌ كه‌ حضرت‌ به‌ طور خصوصي‌ براي‌ عده‌ای‌ از دوستان‌ و پيروان‌ خود نيز ظاهر نگردد، بلكه‌ از نظر ما، احتمال‌ چنين‌ چيزي‌ وجود دارد. [2]
سید در كتاب‌ رسائل‌، به‌ طور روشن‌ بر اثبات‌ مسئله ملاقات‌ در عصر غيبت‌ تصريح‌ مي‌كند:
به‌ اعتقاد ما، دست‌رسی به‌ امام‌ زمان‌ براي‌ بسیاری‌ از دوستان‌ و معتقدان‌ به‌ حضرت‌ ممكن‌ است‌ و آنهایي‌كه‌ به‌ امامت‌ حضرت‌ معتقدند، در زمان‌ غيبت‌ نيز بهره‌مندي‌ از درك‌ حضور امام‌ براي‌آنان‌ میسر است. [3]
2. مرحوم‌ شيخ‌ طوسي‌ (385ـ460 قمری) از شاگردان‌ درجه یک مرحوم‌ مفيد است‌ که به‌ دلیل شخصيت‌ ممتاز علمي‌اش‌ در ميان‌ علماي‌ شيعه‌ به‌ «شيخ‌ الطائفه» شهرت‌ دارد، در كتاب‌ الغيبه مي‌نویسد:
ما معتقد نيستيم‌ كه‌ امام از همه‌ اولياي‌ خود پنهان‌ است، بلكه‌ شاید بسیاری‌ از دوستان‌ ويژه‌ حضرت‌، با امام‌ ديدار کنند و امام‌ براي ‌آنان‌ ظاهر گردد، زيرا هيچ‌كس‌ جز از حال‌ خود، از وضع‌ ديگران‌ آگاهي‌ ندارد. پس‌ اگر امام‌ براي‌ او ظاهر شود، در آن‌ حال‌ علت‌ پنهان بودن از وي‌ برطرف‌ گرديده‌ و اگر هم‌ ظاهر نگردد، مي‌داند كه‌ علت‌ بی‌توفيقی،‌ به‌ خاطر بی‌لياقتي‌ خود او يا مصالح‌ ديگر است. [4]
او در جاي‌ ديگري‌ از كتاب‌ الغيبه، به‌ موضوع‌ ديدار خصوصي‌ ياران‌ و دوستان‌ خاص‌ حضرت‌ كه‌ ممکن است به‌ صورت‌ سرّي‌ با امام ديدار کنند، اشاره‌ مي‌كند:
دشمنان‌ حضرت‌ گرچه‌ مانع‌ حضور علني‌ و رسمي‌ وي‌ در جامعه‌ شدند و جلو تصرفات‌ و تدبير آشكار حضرت‌ را گرفتند، هرگز نتوانستند مانع‌ ارتباط خصوصي ‌امام‌ با دوستان‌ آن‌ حضرت‌ و رسيدن‌ بعضي‌ به‌ ملاقات‌ حضرت‌ به‌ طور پنهاني‌ و سرّي ‌بشوند. [5]
اين‌ عبارت‌، بر وجود ارتباط سرّي‌ ميان‌ حضرت‌ و عده خاصي‌ از پيروان‌ و شيعيان‌ ایشان در زمان‌ غيبت‌ صراحت‌ دارد.

3. سيد بن‌ طاووس ‌‌(م 664 قمری) كه‌ تشرفاتي‌ نيز از وي‌ نقل‌ شده‌ و از بزرگان علماي‌ متقدم‌ شيعه‌ به‌ شمار مي‌رود، در اين‌ موضوع‌، به ‌امكان‌ تشرف و ملاقات‌ خصوصي‌ بعضي‌ از خواص‌ به محضر حضرت معتقد است. وي‌ در اين‌ زمينه‌ در كتاب‌ الطرايف‌ مي‌نويسد:
اكنون‌ كه‌ حضرت ‌براي‌ عموم‌ شيعيان‌ آشكار نیست، هيچ‌ مانعي‌ وجود ندارد كه‌ ایشان با گروهي‌ از افراد خاص‌ شيعه‌ ملاقات‌ کند و آنان‌ به طور مستقیم از گفتار و رفتار حضرت‌ استفاده‌ کنند و آن‌ را پنهان‌ بدارند.[6]

4. محقق‌ نائیني به‌ موضوع‌ تشرف‌ بعضي‌ از خواص‌ در بعضي‌ موارد تصريح‌ دارد و مي‌فرمايد:
گاهي‌ در زمان‌ غيبت ‌اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ بعضي‌ از بزرگان‌ دين‌ به‌ محضر حضرت‌ شرف‌ياب‌ شوند و حكم‌ الهي‌ را به طور مستقيم از ایشان دریافت کنند.[7]

5. سيدمحمد صدر، ضمن‌ این‌که طعن‌ در نقل‌ تشرفات‌ را به‌ دليل‌ متواتر بودن‌ اين‌ حكايات‌ مردود مي‌داند، وثاقت‌ و تقواي‌ نقل‌کنندگان را دليل‌ محكم‌ بر درستی اخبار تشرفات‌ مي‌شمارد:
زيرا بسیاری تعداد اين‌ حكايات،‌ مانع‌ از تعمد بر كذب‌ نقل‌کنندگان آن ‌است‌ و احتمال‌ كذب‌ از راه تواتر منتفي‌ می‌نماید. گذشته‌ از این‌که وثاقت‌ و تقواي‌ بیشتر نقل‌کنندگان ‌اين‌ حكايات‌، خود معيار درستی موضوع‌ به‌ شمار مي‌آيد.[8]

6. آیت‌الله لطف‌الله صافي‌ گلپايگاني‌ كه‌ خود تحقيقات‌ و نوشته‌های بسیاری در موضوع‌ مهدويت‌ دارد، در كتاب‌ ارزش‌مند منتخب‌الأثر، ضمن‌ اذعان‌ به‌ وقوع‌ ملاقات‌، وجود اين‌ تشرفات‌ را مهم‌ترين‌ دليل‌ بر اثبات‌ وجود حضرت‌ مي‌شمارد.[9]
ایشان در كتاب‌ امامت‌ و مهدويت‌ خود نیز ترديد در مورد صحت‌ حكايات ‌تشرفات‌ را براي‌ شخص‌ عاقل‌ ناممکن‌ مي‌داند و شرف‌يابي‌ بعضی را‌ به‌ حضور حضرت‌ ، ثابت ‌و قطعي‌ ذكر مي‌كند.[10]
افزون بر عده‌ای‌ كه‌ ذكر شد، بسیاری‌ از علماي‌ بزرگ‌، كتاب‌هاي‌ مستقلي‌ در موضوع‌ تشرفات‌ نوشته‌‌اند و موارد بسیاری را نقل‌ کرده‌اند؛ از جمله‌ مرحوم مجلسي‌ در بحارالأنوار[11]،‌ محدث‌ نوري‌ در دو كتاب‌ جنة المأوي‌ و كتاب‌ نجم‌ الثاقب‌، شيخ‌ علي‌‌اكبر نهاوندي‌ در كتاب‌ عبقري‌الحسان‌،و....
بنابراین تأييدها‌ و تصريح‌های شخصيت‌‌هاي‌ علمي چون سيدمرتضي‌، شيخ‌ طوسي‌، سيد بن‌ طاووس‌ و محقق‌ نائيني به امکان‌ تشرف‌ در عصر غيبت، پشتوانه‌ای‌ قوي‌ بر درستی امکان ملاقات و تثبيت‌ آن‌ به‌ شمار مي‌آيد. بنابراين،‌ اثبات‌ كليت‌ قضيه‌، امري ‌است‌ مسلم‌ و اصرار بر انكار ملاقات‌، مستلزم‌ تخطئه صاحب‌‌نظران‌ شيعي‌ در طول‌ بيش‌ از ده‌ قرن‌ است.
مرحوم‌ علامه‌مجلسي‌ در بحارالانوار به‌ نقل‌ از رجال‌ كشي‌ این روایت را نقل‌ کرده كه‌ امام‌ حسن‌ عسكري‌(ع) در توقيعي‌ به شيعيان‌ این‌گونه توصيه‌ فرمود‌:
فإنّه‌ لا عذر لأحد من‌ موالينا في‌ التّشكيك‌ فيما يؤّديه‌ عنّا ثقاتنا؛[12]
برای شک و تردید، به‌ آن‌چه‌ ‌از سوی افراد موثق و مورد اعتماد ما نقل و بازگو می‌شود،‌ هيچ‌ جای عذر و بهانه‌ای براي‌ ‌شيعيان‌ و پيروان ما وجود ندارد.
بنابراین اگر چه بر فرض نتوانیم به طور قطع و یقین بگوییم ملاقات با امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری،امری ممکن بوده و واقع هم شده است،مطمئناً انکار و رد صددرصدی این موضوع با توجه به نقل بسیاری از تشرفات از سوی بزرگان علمی و اخلاقی شیعه و اعتراف بزرگان به امکان این ملاقاتها هم ممکن نخواهد بود.
اما در مورد مرجعی که فرموده اید هنگام گفتگو با آنها،اذعان کرده اند که از نقل تشرفات شخصیت هایی همچون سید بحرالعلوم بی اطلاع بودند و اطلاعات دقیقی در این رابطه نداشتند،اگر براتون مقدور هست،نام این مرجع را حداقل بطور خصوصی برای بنده بفرمایید تا خدایی نکرده نسبت به همه مراجع بدبین نشویم.

پی نوشتها:
[1]. بحارالأنوار، ج53، ص323.

[2]. به‌ نقل‌ از مجله‌ حوزه‌، ش70 ـ 71، ص‌128.

[3]. همان.

[4]. الغیبة،ص‌98.
[5]. همان‌.

[6]. الطرائف،ج1، ص185، چاپ اول: انتشارات خیام، قم 1371 شمسی.

[7]. فوائد الأصول‌، ج‌3، ص‌150، چاپ اول: انتشارات مؤسسه نشر اسلامی، قم 1409 قمری.

[8]. تاريخ‌ الغیبه الصغري‌، ج‌1، ص642.

[9]. منتخب الاثر،ص520.

[10]. «نظام‌ امامت‌ و رهبري‌«،ج1 ص‌90

[11]. نک: بحارالأنوار، ج53.

[12]. بحارالانوار،ج50، ص‌318، ح پانزدهم.

با سلام و عرض ادب خدمت جناب مقداد .

نقل قول:

ضمن احترام به عقیده حضرتعالی که با تحقیق و بررسی مفصل یقین به عدم امکان ملاقات با امام زمان(عج) پیدا کرده اید،باید عرض کنم با توجه به دلایل متعددی که از قدیم الایام برای امکان وقوع این ملاقات از سوی علما و شخصیت های بزرگ شیعه مطرح شده و نیز اعتراف بسیاری از بزرگان به این موضوع،اگر نتوانیم صددرصد بگوییم این ملاقات ها ممکن است،مطمئناً با قطع و یقین هم نمی توانیم منکر آن شویم. آنچه از بررسی نظر بزرگان در مورد بحث امکان یا عدم امکان ملاقات در زمان غیبت کبری بدست می آید این است که از همان آغازین سالهای غیبت کبری این اختلاف وجود داشته است. در مورد امکان ملاقات درزمان غیبت کبری، هر چند در جزئیات و چگونگی این ملاقات ها اختلافهایی وجود دارد،ولی بزرگان و شخصیت های فراوانی بوده و هستند که این موضوع را پذیرفته اند و همانگونه که مخالفت برخی از بزرگان به فرموده شما مؤید شماست در رد این ملاقات ها،نظر این بزرگان بخصوص به توجه به شخصیت بالای علمی آنها که الحق و الانصاف برخیاز آنها از اسطوانه های علمی جهان تشیع بلکه جهان اسلام بوده و علما و مراجع فعلی ما سر سفره علم و دانش این بزرگان نشسته اند،مؤید قویتر و محکمتری برای تأیید امکان ملاقات با امام زمان(عج) می باشد.

ممنون شما لطف دارید .

دوست عزیز به چند نکته اشاره می کنم خیلی مهمه :

1 : ما نص داریم در این زمینه از روایات متعدد و تا به الان نشنیدم حجت را با لاحجت بشه تخصیص زد .!!!بنده اشاره کردم که دلیل و سند حجیت دو یا چهار بیشتر نیست کتاب , سنت , عقل واجماع .

2 : شما فرمودید : دلائل متعدد . چه دلائلی مطرح شده ؟ از قدیم الایام نیز مبهم است اگر بحث علمای بعدی که ذکر فرمودید آنها را می گم بعد .

3 : تا آن جایی که می دانم تنها دلیل موافقان بزرگوار که البته دلیل شرعی نیست همان ملاقات است که فراوان نقل شده و با توجه به این که بیش 95 درصدشون از اعتبار ساقط هستن می ماند اندکی از ملاقاتها که بر سر زبانها دائر است مثل همان که اشاره فرمودید : سید ابن طاووس و سید بحر العلوم و غیره ... نکته مهم این جاست که چه کسی این ملاقات را نقل کرده آیا خود نقل کرده اند یا دیگران ازشون نقل کرده اند ؟ ابهامات بسیار زیادی در این ملاقاتها هست که کسی به آنها نپرداخته متاسفانه که من نمی خوام فعلا آنها را مطرح کنم .

خود نقل کرده باشند یا دیگری چطوری با روایت صحیحیه عدم مشاهده و لو بر فرض پذیرفتیم که مراد وساطت و نیابت باشد نه چیز دیگری که می فرماید کذاب مفتر سازگار است .

توجه داشته باشید جناب مقداد کسی منکر بزرگی این بزرگان نیست همشون از بزرگانند و هیچ شک و شبه ایی در عظمتشون نیست .

ولی گفتم آیا خود نقل کرده اند یا دیگران از آنها نقل کرده اند مثل سید ابن طاووس که سیدی به نام سید آویی نقل می کند که شناختی ازش نیست . ( مثلا نقل که سید ابن طاووس فرموده : من در سرداب شنیدم کسی قرآن و دعاء می خواند بعد می گوید امام زمان صلوات الله علیه بوده است .) با این حال هرگز بزرگی بزرگان سبب دست کشیدن از ادله شرعی و نصوص نمی شود .

بحث تاریخچه را که ذکر فرمودید بنده مخالفم تاریخچه شروع ملاقات آن زمان نیست که می طلبد مفصل این را بحث کنیم که اگر وقت اجازه دهد یه روزی مفصل بحث خواهیم کرد . اما کلام سید الطائفة و امامها السید المرتضی رضوان الله علیه بنده کاملا با ایشون موافقم و این طور نیست در غیبت تامه ( به تعبیر حضرت حجت صلوات الله علیه ) نشود حضرت را دید .

( در روایات هم ذکر شده که امام افراد مخصوصی به اذن پروردگار و بر حسب وظیفه محوله جمال نورانی حضرت را می بینند ) این مساله با ملاقاتی که الان نقل می شود خیلی فرق دارد ما شاء الله ملاقاتها به حدی رسیده کشتی می گیرند با حضرت بلکه طبقه طبقه شده ملاقات خانوما با حضرت , ملاقات جوانان با حضرت , ملاقات پیرمردها با حضرت , نستجیر بالله بعضی هم با متکی حضرت را ناخواسته زدند و عجائب هفتصد گانه ....- و البته شامل دیدار نقل شده از بزرگان نیز می باشد کلام سید مرتضی قدس سره ناظر به این نیست اصلا .

در مورد کلام شیخ طوسی قدس سره بعد می گم کلام دیگران نیز مبنی بر این است که بله ملاقات زیاده لذا از حد احصاء خارج است و موجب مثلا قطع و یقین است که امکانش هست و اتفاق افتاده .

اما تحقیقات استاد ما حضرت آیت الله صافی حفظه الله نیز بر سرم جای دارند ولی من موافق نیستم و نمی پذیرم . نمی شود به خاطر ملاقات ثابت نشده دست از نص و دلیل شرعی برداشت هیچ فقیه و عالمی قائل به این نیست .

مرحوم مجلسی رضوان الله علیه آن چرا که در کتاب البحار شریف اضافه کردن از خود علامه نیست و جزء بحار الانوار نمی باشد . ( این را گفتم حواستون به این مساله باشد .) حدیث شریف نیز ناظر به ملاقات نیست جناب آقای مقداد .

اما گفتید مرجع را در پیام خاص معرفی کنم نیازی نیست جناب مقداد طرح این مساله در زمان فعلی ما خیلی حساس است لذا نیازی به ذکر آن بزرگوار نیست چیز خاصی هم نفرموده خب ندیده به اعتقاد من خیلیا ندیدن و نه تحقیقی کردن در این زمینه خب طبیعی است .

و هستن بزرگان دیگری که قائل به این قولند ولی صحیح نیست اسم ببرم .

جناب مقداد عرض کردم شما مثلا قضیه ملاقات سید بحر العلوم از باب مثال ذکر بفرمایید بعد می شینیم به نقد و بررسی و آن زیر تیغ جرح و تعدیل می بریم سندا و دلالة بعد ببینیم می شه قبول کرد یا خیر ؟

به هر حال جناب مقداد باز می گویم من حاضرم کسی بتواند جمع بین دلیل و نص شرعی با این ملاقات را حل کند البته اگر ملاقات اثبات شود بعد تعارض حل شود بنده با کمال میل می پذیرم .

یونس بن عبد الرحمن;402811 نوشت:
نمی شود به خاطر ملاقات ثابت نشده دست از نص و دلیل شرعی برداشت هیچ فقیه و عالمی قائل به این نیست .

برادر بزرگوار جناب یونس چندین بار از وجود نص و دلیل شرعی که قاعدتا منظورتون روایات هست سخن گفتید اما آنها را بیان نکردید، اگه لطف کنید روایات مورد نظر و تعداد آنها و اینکه روایات صحیحه هستند یا نه را بیان کنید ممنون میشم.

عدم امکان ارتباط با امام زمان (عج) در عصر غیبت کبری

جمع بندی:

پرسش:
آیا در عصر غیبت کبری،ملاقات با امام زمان(عج) امکان دارد؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

در مورد امكان ملاقات با امام زمان ، میان علمای شیعه اتفاق نظر وجود ندارد، در این زمینه دو نظر عمده كه در مقابل هم می باشد وجود دارد:

1. نظر مخالف. 2. نظر موافق.

این اختلاف نظر نیز مربوط به ملاقات در عصر غیبت كبری است.

قبل از اینكه به نقل دیدگاه ها و دلائل آن بپردازم، لازم است برای روشن شدن موضوع سؤال، نكته ای را در رابطه با انواع و حالات ملاقات، یادآور شوم تا محل اختلاف به خوبی مشخص شود

و آن اینكه ارتباط با حضرت مهدی (عج) از نظر حالات، سه نوع می باشد:

1. ارتباط روحی و عرفانی.
2. ارتباط در عالم خواب.
3. ارتباط فیزیكی و رؤیت با چشم ظاهری.

آنچه محل اختلاف است و در كتابها و حكایات مطرح می باشد، ناظربه نوع سوم از ملاقات است.
كسانی كه منكر امكان ارتباط و ملاقات با حضرت در غیبت كبری هستند، برای اثبات ادعای خود به تعدادی از روایات، از جمله توقیع خود حضرت به نائب خاص حضرت، استناد می كنند، چون حضرت مدعی مشاهده را تكذیب نموده است «ألا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو كاذب مفتر.»(1)
یعنی «آگاه باشید هر كس قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی مدعی دیدار من بشود، او دروغ گفته و افترا بسته است.»

طبق این دیدگاه نقل ملاقاتهایی كه در كتابها و قصص و حكایات، وجود دارد را نمی توان پذیرفت.
در مقابل، اكثریت علما و بزرگان شیعه قائل به امكان ملاقات می باشند و وقوع آن را فی الجمله می پذیرند و دلیل اصلی تحقق ملاقات را، ‌حكایات تشرفات می دانند كه از سوی اشخاص موثق و مورد اعتماد نقل شده است.

از نظر كسانی كه امكان ملاقات با حضرت را ممكن می دانند و بر آن صحه می گذارند، دلیل معتبری بر نفی امكان ملاقات وجود ندارد. طبق این دیدگاه در مورد تكذیب ملاقات روایاتی در كار نیست بلكه طبق تحقیق فقط یك روایت است و آن نیز توقیع حضرت می باشد.(2)

از این توقیع نیز پاسخهای مختلفی داده شده است كه بهترین پاسخ این است كه به تناسب حكم و موضوع با استفاده از لفظ «مفتر» منظور حضرت، صرف دیدار و ملاقات نیست
بلكه دیداری است كه همراه با نیابت باشد، مثل اینكه شخصی مدعی نیابت خاصه می شود و می گوید: من امام را مشاهده می كنم و حضرت من را وكیل خود قرار داده است و شما باید در كارها به من مراجعه كنید، حضرت چنین ادعایی را دروغ و افترا خوانده است.

اصل صدور توقیع نیز در مقام نیابت است و امام به علی بن مهر سمری فرموده است كه كسی را از جانب ما نصب مكن زیرا دوران غیبت صغرا و و نیابت خاصه به پایان رسیده است، در چنین شرایطی اگر كسی ادعای مشاهده و رؤیت داشته باشد معلوم است كه منظورش مشاهده حاكی از نیابت نمی باشد.(3)

بنابراین، ملاقات با امام زمان هیچ استحاله ای ندارد، زیرا رؤیت شخصی كه در دنیا با بدن مادی زندگی می كند و در میان مردم حضور دارد، امری است طبیعی و ندیدن برخلاف عادت روی مصالحی است كه غیبت را اقتضا كرده است.

در توقیع حضرت نیز گرچه مشاهده، نفی و تكذیب شده است، ولی این مشاهده به قرینه ذیل توقیع و سوء استفاده های احتمالی، حمل برمشاهده همراه با ادعای نیابت می شود(4)

بعضی از اهل تحقیق نظیر: آیت الله صافی، در مورد توجیه توقیع و اخبار تشرفات، حمل بر نیابت و سفارت را یكی از احتمالات قوی در معنای توقیع دانسته اند و معتقداند كه: مراد از توقیع نفی مشاهده مطلق و شرفیابی نیست بلكه مقصود، نفی ادعایی كه دال بر تعیین شخصی خاصی به نیابت باشد،(5)می باشد.

وی علاوه بر احتمال مذكور، وجه دیگری را نیز مطرح نموده است، می گوید: ممكن است مراد از توقیع نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد،یعنی اگر مشاهده و ارتباط با حضرت را اختیاری ادعا كند، به این صورت كه هر وقت بخواهد خدمت امام شرفیاب می شود، كذّاب مفتری و این ادعا از احدی در زمان غیبت كبری پذیرفته نیست.(6)

پرسش:
آیا این مطلب درست است که امام زمان(عج) در جزیره خضراء زندگی می کنند و زیاد نمی توانند در بین کردم حاضر شوند؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب
در مورد جزيزه خضراء در مجموع دو نظر مختلف وجود دارد.
برخي ‌آن را صحيح و معتبر و قابل استناد مي دانند.بعضي ديگر آن را مجعول و شبيه به افسانه مي دانند و مي گويند ،استناد به آن درست نيست .

دلايل صحت داستان جزيره خضرا ء:
طرفداران، صحت اين داستان مي گويند؛ اگر اين داستان ، داستان ساختگي ،رماني و افسانه اي بود هيچ گاه بزرگان ، مفاخر شيعه به آن توجه نمي كردند و در كتابهايشان آن را نقل نمودند .
كساني كه اين داستان را نقل كرده اند :
1-«فضل بن يحيي» از علماي قرن هفتم كه او داستان را بلاواسطه در حله در منزل سيد فخر الدين حسن بن علي موسوي مازندراني ، از زبان زين الدين ، علي بن فاضل مازندراني شنيد، سپس آنرا در كتابي به نام «الجزيره الخضراء » نگاشت و همين كتاب در آينده مأخذ و منبع كتب سايرين شد و اولين كتابي كه در اين مورد نوشته شده همين كتاب است.

2- قاضي نور الله شوشتري دركتاب پر ارج مجالس المؤمنين آن را آورده است.

3- محقق كركي آن را به فارسي ترجمه كرده است.

4- علامه مجلسي آن را در كتاب بحار الانوار درج كرده است.

5- شيخ حر عاملي آن را در كتاب اثبات الهدي درج كرده است. و دهها نفر ديگر كه اين داستان را در كتابهاي خود آوردند.
طرفداران صحت اين داستان مي گويند ،اگر اين داستان يك موضوع جعلي و افسانه اي بود اين همه برزگان بر آن استناد نمي كردند و آن را در كتاب خود درج نمي كردند .

دلايل جعلي و افسانه اي بودن داستان جزيزه خضرا ء :
اولا : درست است كه اين داستان را بسياري از بزرگان نقل كرده اند،ولي وقتي دقت شود،آن يك داستان و از يك شخص بيشتر نيست و قهرمان داستان تنها علي بن فاضل مازندراني و منبع همه آنها كتاب فضل بن يحيي است .

ثانيا : اين داستان سند معتبري ندارد،زيرا داستان از يك كتاب خطي نا شناخته نقل شده كه خود مرحوم مجلسي در باره اش مي نويسد ، چون من اين داستان را در كتب معتبر نيافتم ،باب جداگانه اي را به آن اختصاص دادم تا با مطالب كتاب مخلوط نشود.

ثالثا : در متن داستان تناقضاتي ديده ميشود ،چنانكه در يك جا سيد شمس الدين به راوي داستان گفت :من نايب خاص امام هستم و خودم آن حضرت را تا كنون نديده ام و پدرم نيز آنجناب را نديده ، ليكن سخنش را شنيده است، اما جدم هم خودش را ديده ، و هم حديثش را شنيده است، اما همين سيد شمس الدين در جاي ديگر به راوي داستان گفت: من هر روز صبح جمعه براي زيارت امام به آن كوه مي رويم و خوب است تو هم بروي و شفيع محمد هم به راواي داستان گفت: فقط سيد شمس الدين و امثالش مي توانند خدمت امام زمان مشرف شوند چنانكه ملاحظه مي فرماييد اين مطالب با هم تناقض دارند .

رابعا : در داستان مذكور به تحريف قرآن تصريح شده كه قابل قبول نيست و مورد انكار شديد علماي اسلام است.

خامسا : موضوع اباحه خمس در زمان غيبت مطرح شده و مورد تأييد قرار گرفته ، كه آن هم از نظر فقها مردود است .
به هر حال داستان به طور رمانتيك تهيه شده كه خيلي عجيب و غريب به نظر مي رسد، يك نفر به نام زين الدين از عراق به قصد تحصيل علوم به شام و از آنجا به همراه استادش به مصر و از آنجا به همراه استادش به اندلس (اسپانيا) سفر مي كند، پس از طي اين مسافت طولاني مريض مي شود. استادش او را رها مي كند و بعد از بهبودي با شنيدن نام جزيزه روافض آن چنان به ديدن آن مشتاق مي شود كه استادش را فراموش مي كند به پيمودن راه و دور خطر ناك به جزيره رافضيها مي رسد، در آن جا نام جزيزه خضراء را مي شنود ، با اينكه بنا بود پس از چهارماه كشتي بيايد ،پس از چهل روز آمد و پس از يك هفته توقف او را به همراه خود به دريا مي برند و در وسط بحر ابيض آبهاي سفيدي را مي بيند كه شيرين و گورا است.
بر فرض چشم پوشي از همه اين اشكالات نمي توانيم بپذيريم كه سكونت حضرت دائما در آن جزيره هست ، اگر اصل اين جزيره و داستان صحت داشته باشد ممكن است حضرت مدتي در آنجا مانده باشد و گرنه حضرت به طور نا شناس در بين مردم زندگي مي كنند، لذا او را در جاهاي مختلف ديده اند كما اينكه امام صادق «عليه السلام » فرموده اند.

پس انحصار زندگي حضرت در جزيزه خضرا ء صحيح نيست .

منابع جهت مطالعه بیشتر :
1-تجسم اميد و نجات ، عزيز الله حيدري
2-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي
3-سيماي آفتاب ، دكتر حبيب الله طاهري
4-ارتباط معنوي با حضرت مهدي ، حسين گنجي

پرسش:
چگونه با وجود توقیع شریف مبنی بر مفتر و دروغگو بودن مدعی مشاهده امام زمان(عج) می توان قائل به امکان ملاقات با امام زمان(عج) شد؟

پاسخ:
در اینکه توقیع شریف،معتبر و غیر قابل خدشه می باشد،بحثی نداریم.ولی آنچه مهم است این است که با توجه‌ به‌ اهميت‌ و نقش‌ تعيين‌‌كننده‌ بحث‌ توقيع‌ در سرنوشت‌ مسئله محل‌ نزاع‌، اين‌ دليل‌، به بحث‌ همه‌‌جانبه‌ و بررسي‌ جامع‌ نیاز دارد. از اين‌رو،‌ لازم‌ است‌ كه‌ اين‌ بحث‌ در ضمن‌ مراحل‌ چهارگانه‌ متن‌، سند، دلالت‌ و حل‌ تعارض‌ ميان‌ آن‌ با نقل‌ تشرفات‌ مورد توجه‌ كافي‌ قرار گيرد.

استنباط عدم‌‌امكان‌ رؤیت‌ حضرت‌ بقیة‌الله‌ تا زمان ‌رسیدن‌ به‌ ظهور، به‌ استناد جمله «فلاظهور» و عام‌ دانستن‌ معنای‌«المشاهدة‌»، به‌ هیچ‌وجه ‌تام‌ نیست و چنین‌ استنباطی‌ از عدم‌توجه به‌ دو مطلب‌ اساسی‌ در مورد‌ توقیع‌ سرچشمه می‌گیرد:

1. ضرورت‌ شناخت‌ فضای‌ فكری‌ جامعه‌ بشری‌ در عصر صدور توقیع‌ درباره مشاهده حضرت‌ و توجه‌ به‌ موضوع‌ توقیع‌ كه‌ می‌تواند فلسفه‌ صدور توقیع‌ شریف‌ به‌ شمار رود.

2. ضرورت‌ متن‌شناسی‌ و توجه‌ به‌ شواهد و قرینه‌های تعبیه‌ شده‌ در متن‌ توقیع‌، که بهترین ‌روش‌ برای‌ فهم‌ درست توقیع‌ و روشن‌ شدن‌ مفاد آن‌ به شمار می‌آید.
مع‌الأسف، به هیچ‌كدام‌ از این‌ دو مطلب‌ در استدلال‌ و استنباط منكران‌ ارتباط، به‌ خوبی‌ عنایت‌ نشده است‌.

بر اساس‌ توضیحات‌ ارائه‌ شده‌، بررسی‌ متنی‌ و دقت‌ و غور كافی‌ در كلمات‌ توقیع‌ و ارتباط بخش‌های آن‌، ما را به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رساند كه‌ توقیع،‌ از تكذیب‌ مدعیان‌ وساطت‌ و ارتباط خاص‌ خبر می‌دهد. منظور از «فلاظهور» با توجه‌ به‌ تعابیر ذیل‌ آن‌، ظهور به‌ معنای‌ اصطلاحی‌ و قیام‌ نهایی‌ حضرت‌ است،‌ نه‌ ظهور به‌ معنای‌ لغوی‌ و مطلق‌ بروز. منظور از «فمن‌ ادعی‌ المشاهده‌» نیز به ‌قرینه‌ الف‌‌ولام‌ و توصیف‌ مدعی‌ با دو عنوان‌ «كذاب‌ مفتر»، داعیه‌‌داران‌ وساطت‌ وارتباط خاص‌ است‌؛ نظیر آن‌چه‌ درباره نواب‌ اربعه‌ مطرح‌ بوده‌، با این‌ ویژگی‌ كه‌ ارتباط به ‌صورت‌ دو جانبه‌ بوده‌ و تصمیم‌ سفیر حضرت‌ نیز در تحقق‌ و انجام‌ دیدار خصوصی‌ با ایشان نقش‌ داشته‌ است‌. با صدور این توقیع چنین‌ ادعایی‌ كه‌ تماس‌ با حضرت‌ را برای‌ خود دست‌رس‌‌پذیر وانمود كند و میان ‌خود و ایشان نقش‌ و جایگاهی قائل‌ شود، تكذیب‌ می‌گردد و در عصر غیبت‌ كبرا‌ این‌ باب‌ بسته‌ اعلام‌ گردیده‌، نه‌ هر نوع‌ رؤیت‌ و امكان‌ تشرفی‌.

بنابراین‌، برآیند مفاد توقیع‌ چنین خواهد بود که ممنوع بودن ادعای‌ مشاهده‌ با توجه‌ به‌ «كذاب‌ مفتر» كاملاً مشخص‌ است. تركیب‌ دو صفت‌ دروغ‌ و افترا هم، بیان‌گر جنس‌ و فصل‌ این ‌ادعا بوده‌ و مشخص‌ می‌كند که منظور از توقیع‌، ادعای‌ مشاهده‌ و ارتباط، با این‌ دو ویژگی ‌است.
اساساً، شأن‌ نزول‌ این‌ توقیع‌ كه‌ به‌ صورت‌ تكذیبیه‌ مطرح‌ شده،‌ تكذیب‌ مدعیان‌ دروغین‌ و جلوگیری‌ از شكل‌گیری‌ «باب‌» شدن‌ افراد سودجو و فرصت‌طلبی‌ است‌ كه‌ شاید در آینده‌ با دست‌آویز قرار دادن‌ این‌ مسئله، آن‌ را وسیله رسیدن‌ به‌ اغراض‌ مادی‌ و شهرت‌طلبی‌ خود قرار دهند.

این‌ تكذیبیه‌، هرگز كسانی‌ را دربر نمی‌گیرد كه‌ بنا به‌ اقتضای‌ مصالح‌ خاصی‌، آن‌ هم‌ صرفاً با تصمیم‌ یك‌جانبه حضرت اذن‌ تشرف‌ می‌یابند. پس اگر كسی‌ به‌ طور اتفاقی‌ یا بر اثر توجه‌ و توسل‌ به‌ آن‌ حضرت‌، در بعضی‌ موارد به‌ فیض‌ ملاقات‌ برسد، نه‌ تنها در نقل‌ آن‌ دروغ‌گو نیست و جواز تكذیب‌ آن‌ از این‌ توقیع‌ به‌ دست‌ نمی‌آید، بلكه‌ به‌ فیض‌ و سعادتی‌ بزرگی نیز رسیده‌ است‌. گرچه‌ كسانی‌ كه‌ این‌ توفیق‌ الهی‌ نصیب‌ آنان‌ شده‌ است، نوعاً به‌ دلیل دوری‌ از شائبه ‌ریا و شهرت،‌ از نقل‌ آن‌ سر باز می‌زنند یا فقط آن را نزد اشخاصی‌ كه‌ محرم‌ راز باشند، به‌ ودیعه‌ می‌گذارند. شاید یكی‌ از دلایل‌ این‌ كتمان‌ و محافظت‌ نیز ترس‌ از تخطئه‌ كسانی‌ باشد كه ‌به‌ طور افراطی‌ و غیرمنطقی‌، هر نوع‌ سخنی‌ را در این‌ زمینه‌، با حربه‌ انكار و تكذیب‌ دروغ‌ می‌‌پندارند و طرد و نفی‌ می‌كنند.

به‌ نظر می‌رسد، راه‌ اعتدال‌ و نگاه‌ منصفانه‌ در این‌‌باره تفکیک میان‌ تشرفات‌ معتبر و ادعاهای‌ بی‌اساس‌ و كذب‌ است و باید معیارهای‌ صحیح‌ را در پذیرش‌ یا رد چنین‌ قولی‌ به‌ كار بست‌؛ دقیقاً همان‌ روشی‌ كه‌ فقها همواره‌ در مورد نقل‌ احادیث‌ و روایات‌ به‌ كار می‌برند و در قبول‌ و رد خبر،‌ ملاك‌ و ضوابط خاصی‌ نظیر وثاقت‌ راوی‌، درستی مذهب‌ او، اتصال‌ سند روایت‌ و... را اعمال‌ می‌کنند. مسئله ارتباط و نقل‌ تشرفات‌ نیز باید با چنین‌ روشی‌ پالایش‌ شود و ‌اخبار موثق‌ و تشرفات‌ معتبر، از ادعاهای‌ بی‌اساس‌ جداسازی‌ شود و قضاوت‌ در این‌ مورد نباید یك‌كاسه‌ و یك‌سان‌ باشد.

پرسش:
برای اثبات امکان ملاقات با امام زمان(عج) غیر از اجماع دلیل دیگری وجود ندارد،اجماع هم که پرونده‌اش خراب است و نزد هر محقّقی مسلّم است که از افکار فاسد اهل سنّت وارد مکتب شیعه شده است و به فرموه محقّق انصاری «هُمُ الأصلُ لهُ و هُو الأصلُ لَهُم».حال چگونه این امکان را ثابت خواهید کرد؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب
اینگونه اظهار نظر پیرامون اجماع و حجیت آن،نشانگر عدم اطلاع کافی و لازم از دیدگاه علمای شیعه از جمله شیخ اعظم انصاری است.درست است که اجماع برگرفته از اهل سنت است،اما اجماعی که شیعه آن را حجت می داند با اجماع مد نظر اهل سنت،تفاوت زیادی دارد.ضمن اینکه شیعه بعد از تقسیم کردن اجماع به انواع مختلف، برخی را حجت دانسته و برخی از اقسام را هم حجت نمی داند.

توضیح اینکه:
هم علمای تشیع و هم علمای اهل تسنن، اجماع را معتبر می دانند، ولی شیعه اجماع را به گونه ای معتبر می داند و سنی به گونه ای دیگر. اهل تسنن می گویند که اساسا اتفاق علما خودش به اصطلاح "موضوعیت" دارد؛ یعنی اگر در یک زمان علمای اسلام روی یک مسئله فقه وفاق نظر پیدا کنند که مثلا فلان چیز حلال است، همین قدر که اتفاق نظر پیدا کردند، دیگر آن چیز حلال است. گفته اند معنی سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرموده است: "«لا تجتمع امتی علی خطاء»"؛ یعنی "امت من بر خطا اتفاق نمی کنند" که این را خودشان نقل کرده اند این است که هر گاه امت من بر رأیی وفاق پیدا کردند، همان وفاقشان، عین حقیقت است، و اگر در زمانی دیگر، علمای اسلام اتفاق پیدا کردند بر خلاف آنچه که علمای زمان قبل اتفاق پیدا کرده بودند، باز حقیقت، این دومی است. اگر علمای قرن اول روی مسئله ای اتفاق نظر پیدا کنند، حرفشان حقیقت است، اگر علمای قرن دوم بر نظریه ای اتفاق نظر پیدا کردند که خلاف آن چیزی بود که علمای قرن پیش اتفاق پیدا کرده بودند حرف اینها هم در زمان خودشان حقیقت است. پس حکم خدا در قرن اول یک چیز است، در قرن دوم چیز دیگر، و در قرن بعد چیز دیگر. این نظریه را علمای اصول اصطلاحا نظریه تصویب می گویند و این علما را مصوبه می خوانند.

ولی شیعه این نظر را قبول ندارد. شیعه می گوید علما فقط می توانند کاشف حکم خدا باشند و حکم خدا با وفاق علما در یک زمان عوض نمی شود. اگر علمای قرن سیزدهم هم اتفاق نظر پیدا کردند که یک چیز حلال است و علمای قرن چهاردهم آنچه را که آنها گفته بودند حرام است بگویند حلال است، حکم خدا یکی از این دو است، یا آنها اشتباه کرده اند یا اینها. از این جهت است که شیعه اساسا برای اتفاق نظر علمای یک زمان اصالت قائل نیست مگر آنکه به شکلی منتهی به امام شود. اجماع، تا در جائی به امام نرسد، حجت نیست.

اما در مورد این فرمایش شیخ انصاری در مورد اجماع که فرمودند«هم الاصل له و هو الاصل لهم»،درست این بود که بیشتر تحقیق و بررسی می کردید و بعد از رسیدن به مراد و منظور شیخ انصاری از این عبارت،آن را دلیل بر رد اجماع می گرفتید.به فرموده حضرت آیت الله جوادی آملی در درس خارج فقه مورخ 5/2/89 این سخن شیخ انصاری اشاره به اجماع مد نظر اهل سنت برای اثبات درست بودن خلافت خلفا است،آنها مي‌گويند منشأ خلافت اوّلي و بعد از آن، همان اجماع صحابه است در سقيفه كه منشأ پيدايش اجماع است.شیخ انصاری این اجماع را رد می کند نه هر اجماعی را.

اتفاقاً شيخ انصاري پس از نقل اقسام مختلف اجماع و ردّ آنها، فقط به يك اجماع قائل است و آن را معتبر و حجت مي‌شناسد و آن اجماع محصّل است؛ يعني اجماعي كه فقيه خود شخصآ آن را بدست آورده باشد.

بنابراین اینگونه نیست که شیعه بطور مطلق منکر اجماع باشد،بلکه اجماعی که مورد نظر اهل سنت است را قبول ندارد.

پرسش:
چگونه به صرف نقل چندین مشاهده که قابل اثبات نمی باشند و نیز با توجه به عقیده برخی از بزرگان مبنی بر عدم امکان ملاقات، می توان قبول کرد که ملاقات با امام زمان(عج) در زمان غیبت کبری ممکن بوده و واقع هم شده است؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب
با توجه به دلایل متعددی که از قدیم الایام برای امکان وقوع این ملاقات از سوی علما و شخصیت های بزرگ شیعه مطرح شده و نیز اعتراف بسیاری از بزرگان به این موضوع،اگر نتوانیم صددرصد بگوییم این ملاقات ها ممکن است،مطمئناً با قطع و یقین هم نمی توانیم منکر آن شویم.
آنچه از بررسی نظر بزرگان در مورد بحث امکان یا عدم امکان ملاقات در زمان غیبت کبری بدست می آید این است که از همان آغازین سالهای غیبت کبری این اختلاف وجود داشته است.
در مورد امکان ملاقات درزمان غیبت کبری، هر چند در جزئیات و چگونگی این ملاقات ها اختلافهایی وجود دارد،ولی بزرگان و شخصیت های فراوانی بوده و هستند که این موضوع را پذیرفته اند و همانگونه که مخالفت برخی از بزرگان به فرموده شما مؤید شماست در رد این ملاقات ها،نظر این بزرگان بخصوص به توجه به شخصیت بالای علمی آنها که الحق و الانصاف برخیاز آنها از اسطوانه های علمی جهان تشیع بلکه جهان اسلام بوده و علما و مراجع فعلی ما سر سفره علم و دانش این بزرگان نشسته اند،مؤید قویتر و محکمتری برای تأیید امکان ملاقات با امام زمان(عج) می باشد.

از جمله این بزرگان عبارتند از:
1. مرحوم‌ سيدمرتضي‌ علم‌‌الهدي(م436قمری) از شاگردان‌ شاخص‌ مرحوم‌ شيخ‌ مفيد (336ـ 413قمری) بارها در اين‌‌باره اظهار نظر کرده‌ است‌:
او در كتاب‌ تنزيه‌ الأنبياء مي‌فرمايد:
ما اعتقاد نداريم‌ كه‌ در زمان‌ غيبت‌، كسي‌ به‌ ملاقات ‌امام‌ زمان‌(عج) نمی‌رسد و هيچ‌ بشري‌ با آن‌ حضرت‌ ارتباط ندارد.(7)
زيرا نفي‌ ملاقات‌ و ارتباط چيزي‌ نيست‌ كه‌ راهي‌ براي‌ اثبات‌ آن‌ وجود داشته‌ باشد. در اين‌جا ايشان‌ معتقد است‌ كه‌ دست‌‌کم از نظر سلبي‌، هيچ‌ دليلي‌ بر ادعاي‌ عدم‌ رؤيت‌ و انكار ملاقات‌ وجود ندارد.
وی در كتاب‌ الشافي‌ في‌ الإمامه افزون بر نفي‌ انكار رؤيت‌، بر اثبات‌ موضوع‌ ملاقات‌ نيز تأكيد مي‌كند و مي‌فرمايد:
ما هرگز باور نداريم‌ كه‌ حضرت‌ به‌ طور خصوصي‌ براي‌ عده‌ای‌ از دوستان‌ و پيروان‌ خود نيز ظاهر نگردد، بلكه‌ از نظر ما، احتمال‌ چنين‌ چيزي‌ وجود دارد.(8)
سید در كتاب‌ رسائل‌، به‌ طور روشن‌ بر اثبات‌ مسئله ملاقات‌ در عصر غيبت‌ تصريح‌ مي‌كند:
به‌ اعتقاد ما، دست‌رسی به‌ امام‌ زمان‌ براي‌ بسیاری‌ از دوستان‌ و معتقدان‌ به‌ حضرت‌ ممكن‌ است‌ و آنهایي‌كه‌ به‌ امامت‌ حضرت‌ معتقدند، در زمان‌ غيبت‌ نيز بهره‌مندي‌ از درك‌ حضور امام‌ براي‌آنان‌ میسر است. (9)

2. مرحوم‌ شيخ‌ طوسي‌ (385ـ460 قمری) از شاگردان‌ درجه یک مرحوم‌ مفيد است‌ که به‌ دلیل شخصيت‌ ممتاز علمي‌اش‌ در ميان‌ علماي‌ شيعه‌ به‌ «شيخ‌ الطائفه» شهرت‌ دارد، در كتاب‌ الغيبه مي‌نویسد:
ما معتقد نيستيم‌ كه‌ امام از همه‌ اولياي‌ خود پنهان‌ است، بلكه‌ شاید بسیاری‌ از دوستان‌ ويژه‌ حضرت‌، با امام‌ ديدار کنند و امام‌ براي ‌آنان‌ ظاهر گردد، زيرا هيچ‌كس‌ جز از حال‌ خود، از وضع‌ ديگران‌ آگاهي‌ ندارد. پس‌ اگر امام‌ براي‌ او ظاهر شود، در آن‌ حال‌ علت‌ پنهان بودن از وي‌ برطرف‌ گرديده‌ و اگر هم‌ ظاهر نگردد، مي‌داند كه‌ علت‌ بی‌توفيقی،‌ به‌ خاطر بی‌لياقتي‌ خود او يا مصالح‌ ديگر است.(10)
او در جاي‌ ديگري‌ از كتاب‌ الغيبه، به‌ موضوع‌ ديدار خصوصي‌ ياران‌ و دوستان‌ خاص‌ حضرت‌ كه‌ ممکن است به‌ صورت‌ سرّي‌ با امام ديدار کنند، اشاره‌ مي‌كند:
دشمنان‌ حضرت‌ گرچه‌ مانع‌ حضور علني‌ و رسمي‌ وي‌ در جامعه‌ شدند و جلو تصرفات‌ و تدبير آشكار حضرت‌ را گرفتند، هرگز نتوانستند مانع‌ ارتباط خصوصي ‌امام‌ با دوستان‌ آن‌ حضرت‌ و رسيدن‌ بعضي‌ به‌ ملاقات‌ حضرت‌ به‌ طور پنهاني‌ و سرّي ‌بشوند.(11)
اين‌ عبارت‌، بر وجود ارتباط سرّي‌ ميان‌ حضرت‌ و عده خاصي‌ از پيروان‌ و شيعيان‌ ایشان در زمان‌ غيبت‌ صراحت‌ دارد.

3. سيد بن‌ طاووس ‌‌(م 664 قمری) كه‌ تشرفاتي‌ نيز از وي‌ نقل‌ شده‌ و از بزرگان علماي‌ متقدم‌ شيعه‌ به‌ شمار مي‌رود، در اين‌ موضوع‌، به ‌امكان‌ تشرف و ملاقات‌ خصوصي‌ بعضي‌ از خواص‌ به محضر حضرت معتقد است. وي‌ در اين‌ زمينه‌ در كتاب‌ الطرايف‌ مي‌نويسد:
اكنون‌ كه‌ حضرت ‌براي‌ عموم‌ شيعيان‌ آشكار نیست، هيچ‌ مانعي‌ وجود ندارد كه‌ ایشان با گروهي‌ از افراد خاص‌ شيعه‌ ملاقات‌ کند و آنان‌ به طور مستقیم از گفتار و رفتار حضرت‌ استفاده‌ کنند و آن‌ را پنهان‌ بدارند.(12)

4. محقق‌ نائیني به‌ موضوع‌ تشرف‌ بعضي‌ از خواص‌ در بعضي‌ موارد تصريح‌ دارد و مي‌فرمايد:
گاهي‌ در زمان‌ غيبت ‌اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ بعضي‌ از بزرگان‌ دين‌ به‌ محضر حضرت‌ شرف‌ياب‌ شوند و حكم‌ الهي‌ را به طور مستقيم از ایشان دریافت کنند.(13)

5. سيدمحمد صدر، ضمن‌ این‌که طعن‌ در نقل‌ تشرفات‌ را به‌ دليل‌ متواتر بودن‌ اين‌ حكايات‌ مردود مي‌داند، وثاقت‌ و تقواي‌ نقل‌کنندگان را دليل‌ محكم‌ بر درستی اخبار تشرفات‌ مي‌شمارد:
زيرا بسیاری تعداد اين‌ حكايات،‌ مانع‌ از تعمد بر كذب‌ نقل‌کنندگان آن ‌است‌ و احتمال‌ كذب‌ از راه تواتر منتفي‌ می‌نماید. گذشته‌ از این‌که وثاقت‌ و تقواي‌ بیشتر نقل‌کنندگان ‌اين‌ حكايات‌، خود معيار درستی موضوع‌ به‌ شمار مي‌آيد.(14)

6. آیت‌الله لطف‌الله صافي‌ گلپايگاني‌ كه‌ خود تحقيقات‌ و نوشته‌های بسیاری در موضوع‌ مهدويت‌ دارد، در كتاب‌ ارزش‌مند منتخب‌الأثر، ضمن‌ اذعان‌ به‌ وقوع‌ ملاقات‌، وجود اين‌ تشرفات‌ را مهم‌ترين‌ دليل‌ بر اثبات‌ وجود حضرت‌ مي‌شمارد.(15)
ایشان در كتاب‌ امامت‌ و مهدويت‌ خود نیز ترديد در مورد صحت‌ حكايات ‌تشرفات‌ را براي‌ شخص‌ عاقل‌ ناممکن‌ مي‌داند و شرف‌يابي‌ بعضی را‌ به‌ حضور حضرت‌ ، ثابت ‌و قطعي‌ ذكر مي‌كند.(16)
افزون بر عده‌ای‌ كه‌ ذكر شد، بسیاری‌ از علماي‌ بزرگ‌، كتاب‌هاي‌ مستقلي‌ در موضوع‌ تشرفات‌ نوشته‌‌اند و موارد بسیاری را نقل‌ کرده‌اند؛ از جمله‌ مرحوم مجلسي‌ در بحارالأنوار[17]،‌ محدث‌ نوري‌ در دو كتاب‌ جنة المأوي‌ و كتاب‌ نجم‌ الثاقب‌، شيخ‌ علي‌‌اكبر نهاوندي‌ در كتاب‌ عبقري‌الحسان‌،و....

بنابراین تأييدها‌ و تصريح‌های شخصيت‌‌هاي‌ علمي چون سيدمرتضي‌، شيخ‌ طوسي‌، سيد بن‌ طاووس‌ و محقق‌ نائيني به امکان‌ تشرف‌ در عصر غيبت، پشتوانه‌ای‌ قوي‌ بر درستی امکان ملاقات و تثبيت‌ آن‌ به‌ شمار مي‌آيد. بنابراين،‌ اثبات‌ كليت‌ قضيه‌، امري ‌است‌ مسلم‌ و اصرار بر انكار ملاقات‌، مستلزم‌ تخطئه صاحب‌‌نظران‌ شيعي‌ در طول‌ بيش‌ از ده‌ قرن‌ است.
مرحوم‌ علامه‌مجلسي‌ در بحارالانوار به‌ نقل‌ از رجال‌ كشي‌ این روایت را نقل‌ کرده كه‌ امام‌ حسن‌ عسكري‌(ع) در توقيعي‌ به شيعيان‌ این‌گونه توصيه‌ فرمود‌:
فإنّه‌ لا عذر لأحد من‌ موالينا في‌ التّشكيك‌ فيما يؤّديه‌ عنّا ثقاتنا؛[18]
برای شک و تردید، به‌ آن‌چه‌ ‌از سوی افراد موثق و مورد اعتماد ما نقل و بازگو می‌شود،‌ هيچ‌ جای عذر و بهانه‌ای براي‌ ‌شيعيان‌ و پيروان ما وجود ندارد.

بنابراین اگر چه بر فرض نتوانیم به طور قطع و یقین بگوییم ملاقات با امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری،امری ممکن بوده و واقع هم شده است،مطمئناً انکار و رد صددرصدی این موضوع با توجه به نقل بسیاری از تشرفات از سوی بزرگان علمی و اخلاقی شیعه و اعتراف بزرگان به امکان این ملاقاتها هم ممکن نخواهد بود.

پی نوشت:
(1). كمال الدین، ج 2، ص 294، باب 45، حدیث 45،
(2). سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص 180
(3). سیمای آفتاب، ص 181.
(4). مهدی تجسم امید و نجات، عزیزالله حیدری، ص 209،
(5). امامت و مهدویت، آیت الله صافی گلپایگانی، ج 3
(6). همان، ص 65.
(7). بحارالأنوار، ج53، ص323.
(8). به‌ نقل‌ از مجله‌ حوزه‌، ش70 ـ 71، ص‌128.
(9). همان.
(10). الغیبة،ص‌98.
(11). همان‌.
(12). الطرائف،ج1، ص185، چاپ اول: انتشارات خیام، قم 1371 شمسی.
(13). فوائد الأصول‌، ج‌3، ص‌150، چاپ اول: انتشارات مؤسسه نشر اسلامی، قم 1409 قمری.
(14). تاريخ‌ الغیبه الصغري‌، ج‌1، ص642.
(15). منتخب الاثر،ص520.
(16). «نظام‌ امامت‌ و رهبري‌«،ج1 ص‌90
(17). نک: بحارالأنوار، ج53.
(18). بحارالانوار،ج50، ص‌318، ح پانزدهم.

موضوع قفل شده است