مناظره شیعه وسنی.

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مناظره شیعه وسنی.




چندی پیش مناظره دکتر حسینی قزوینی، عضو هیأت علمی و رئیس بخش حدیث دانشگاه بین المللی آل البیت علیهم السلام،

استاد حوزه علمیه قم در سطوح عالی و مسئول مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج) و مولوی مرادزهی از اساتید برجسته حوزه علمیه زاهدان

بصورت زنده از شبکه ماهواره ای سلام پخش شد .


فایل تصویری مناظره

فایل تصویری نظرات بینندگان

-------------------------------------------------

فایل صوتی مناظره

فایل صوتی نظرات بینندگان

-------------------------------------------------

فایل متنی



مدیر شبکه سلام :
خدمت شما دوستان بیننده سلام و درود تقدیم میکنیم ، انشاء الله که با موفقیت و سربلندی کامل در پناه خداوند سبحان روز گار را سپری کرده باشید .

برنامهای که امروز شروع میکنیم ، گفتگویی است بین دو بزرگوار ، جناب آقای حسینی قزوینی و جناب آقای مراد زهی . یک گفتگوی دوستان و یک مناظره برای روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نا مشخص تاریخ ... .

موضوع مناظره حضرت زهرا سلام الله علیها است . از ماه ها قبل قرار بود که مناظرهای را برگزار کنیم ، متأسفانه این امکان فراهم نشد به دلائل مختلفی .

دلیل انتخاب این موضوع این است که مشکلاتی برای برخی از دوستان و هموطنان ما رخ داده است که اختلافاتی را به وجود آورده است ، شب نامه هایی را چاپ کردهاند ، سخنرانیهایی را کردهاند و ... این مسائل باعث شد که متأسفانه برخوردهای فیزیکی نیز صورت گیرد .

من یک توضیحات اولیه را بدهم : اولا این گفتگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصیتهای اسلامی هستند و بنایمان بر این است که این گفتگو دوستانه و سالم برگزار شود و انشاء الله به دنبال این هستیم که حقایق روشن بشود و دانش مان بارور تر بشود .

هیچ یک از دو طرف مناظره قطعا به دنبال این نیستند که طرف دیگر را شکست بدهند ... هر دو بزرگوار نیز توضیح خواهند داد . انشاء الله این برنامه الگویی خواهد شد برای برخی از رسانهها و تلویزیونهایی که مناظره برگزار میکنند و خودشان به قضاوت مینشینند و بهره برداری میکنند که ما پیروز شدیم و فلانی شکست خورد ... . ما دلمان میخواهد که خود مردم قضاوت کنند و در بارهاش صحبت کنند .

خود این برنامه بعد از یک وقفه طولانی ، یک حرکت جدیدی باشید و تعیین کننده باشد که ما این مناظره را ادامه دهیم .

نکته دوم این است که هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و در باره حضرت زهرا سلام الله علیها باشد .

برنامه به این شکل خواهد بود که دو تا ده دقیقه آغازگر برنامه خواهد بود برای هر دو بزرگوار . هر دو طرف صحبت خواهند کرد ، بعد یک دقیقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد کرد ، طرف دیگر چهار دقیقه وقت دارد که در باره این یک دقیقه و سؤال وی صحبت کند . وقتی چهار دقیقه اش تمام شد ، یک دقیقه به ایشان وقت میدهیم سؤالی مطرح کنند تا طرف مقابل چهار دقیقه وقت داشته باشد که جواب دهد .

برای شروع دو راه است ، یا این که از آقای مراد زهی خواهش کنیم که چون مهمان هستند شروع کنند و یا به عهده قرعه میگذاریم . نظر جناب مراد زهی را میپرسیم که ایشان شروع کنند و یا قرعه کشی کنیم .

مولوی مراد زهی : هرچه نظر جناب آقای قزوینی باشد ما حرفی نداریم .

استاد قزوینی : اگر ایشان تمایل دارند برای شروع کردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگی مان به شبکه سلام بیشتر است ، ما این حق اولویت را به ایشان واگذار میکنیم .

جناب آقای مراد زهی ، من از الآن وقت میگیرم ، وقتی گفتم شروع کنید .

مولوی مراد زهی :

بسم الله الرحمن الرحیم و به نسعین ، نحمده و نصلی علی رسوله الکریم و نصلی و نسلم علی آله و اصحابه الکرام . قال الله تبارک و تعالی :

فَبَشِّرْ عِبَاد . الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب .الزمر /17 و 18 .

ضمن عرض تشکر و قدردارنی از مسؤولین شبکه سلام و حاج آقای قزوینی که باهم در ارتباط بودیم و قرار بود که یک گفتگوی دوستانهای در این شبکه داشته باشیم که بحمد الله این زمینه مطرح شد و بنده لازم میدانم که از هم دست اندر کاران تقدیر و تشکر داشته باشم .

لازم میدانم مقدمهای که بسیار مرتبط با بحث مان است ، عرض کنم به صورت تا بعدها ما وارد بحث اصلی بشویم .

همه میدانیم که اسلام در وضعیت فعلی وضعیت خاصی دارد که در طول چهارده قرن فکر نمیکنم که چنین وضعیتی را داشته باشد . بسیار متفرق ، پراکنده و دشمنان اسلام و مسلمین . بنابراین مسؤولیت اندیشمندان ، علما ، مطبوعات ، شبکههای ماهوارهای ومتولیان امور فرهنگی در جهان اسلام بسیار سنگین است .

ما چهارده قرن ، سیزده قرن از راه تفرقه و کوبیدن همدیگر دست آور و نتیجهای نداشتهایم ، مسلّما در حال حاضر و در قرون آینده دست آوردی نخواهیم داشت .

در حال حاضر نیاز شدید به وحدت داریم و آن فرمانی که خداوند متعال فرموده :

بسم الله الرحمن الرحیم :

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا . آل عمران /103 .

نیاز شدید به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ریسمان الهی که همان قرآن است و عمل کردن به آن داریم . و این که از تعصبات کورکورانه و از هر گونه فرقه گرائی و تقویت فرقه گرایی کنار بیاییم .

هدف اصلی از این بحث همان طور که آقای هدایتی فرموده ، یک مناظره کشتی گرفتن نیست که به دنبال این باشیم که به هر حال این طرف ، طرف دیگر را مغلوب کند ، خیر . اصل گفتگو ، اصل حوار و مخصوصا در کشور ما در کشور اسلامی ایران که پیشتاز طرح گفتگوی تمدنها بوده و هست ، شایسته است که ما این گفتگوی دوستانه و گفتمان را در میان خود مان هم داشته باشیم .

بنابراین این گفتمان را به فال نیک میگیریم ... [قطع شدن موقت صدا] . تمام شنوندگان گرامی ، از تمام اهل نظر و آنهایی که صدای ما را میشنوند ؛ چه از برادران شیعه و چه برادران اهل سنت ، که این یکی دو ساعت ، بحث شیعه و یا بحث سنی را از مغزشان بیرون بریزند ، به عنوان یک مسلمان پای صحبت برادر مسلمان خودشان بنشینند و براساس آیهای که تلاوت کردیم ، که قرآن میفرماید :

بشارت به آن انسانهایی که گفتمان و گفتارها را گوش میدهند و از مستندترین و مستدل ترین و بهترین گفتمان آن را اتباع میکنند ، آنها صاحبان اندیشه هستند پیروی میکنند .

شبکه سلام ، فرصتی است که به هر حال برای دوستان ما پیش آمده و میتوانند که دراین مکان دوری که قرار دارند به عنوان فرصت استثنائی در جهت وحدت مسلمین و در جهت دعوت به اسلام ودر جهت تبلیغ اسلام تلاش و کوشش کنند .

بنابراین ما از همین الآن مجددا از مسؤولین و متولیان شبکه سلام با رویکرد جدیدی به سمت اتحاد و انسجام اسلامی ، به سمت وحدت و به سمت تقریب دلها و نزدیک کردن دلهای جامعه اسلامی گام بردارند .

بنابراین آنچه که احساس کردیم که انگیزه شد تا در این بحث شرکت کنیم ، بحثهایی است که در این یکی دو سال اخیر مطرح شده و در شبکههای خبری ، در روزنامهها ، در مطبوعات ، در شبکههای اینترنتی بسیار به صورت گسترده روش بحث میشود و آن همان طرح اتهاماتی که به بهترین انسانها بعد از رسول خدا صلی الله علیه وسلم؛ یعنی حضرت ابوبکر صدیق و حضرت عمر فاروض رضی الله عنهما زده شده این اتهامات و بعد از آن هم مستنداتی که آورده شده برای آن مواردی از کتب اهل سنت است . میخواهیم بررسی کنیم که واقعاً انسانهایی که بعد از پیامبر پایه گذار دین اسلام و پایهگذار فتوحات اسلامی بودند و ما ایرانیان هم به ویژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاشها و مجاهدتهای آنها هستیم که اسلام به ما رسید و الآن ما مسلمان هستیم . آیا واقعاً چنین برنامههایی بوده ، چنین چیزی صورت گرفته و یا این که اینها براثر دسیسه مخالفین اسلام و دشمنان اسلام در طول تاریخ که خواستهاند تفرقه گرایی را تشویق بفرمایند بین فرقههای اسلامی از سوی آنها صورت گرفته و در بعضی از کتابها روایات جعلی و ساختگی در این خصوص وضع شده .

ما الآن به وظیفه بزرگی نسبت به آل و اصحاب پیامبربر عهده داریم . آل و اصحاب پیامبر همانند دو بازوی یک پرندهای میمانند که هر کدام از این بازو اگر نباشد ، پر نباشد ، پرنده نمیتواند پرواز کند .

بنابراین ما از همه شنوندگان عزیز استدعا داریم که به دور از تعصب و به دور از این که پیرو چه مذهبی هستند به عرائض مختصر بنده انشاءالله در بحثهای آینده گوش میدهند و همه در نهایت دنبال این چیزی که کشف حقیقت هست ، باشیم . انشاءالله .

در رابطه با شخصیت حضرت فاطمه زهرا و این که دیدگاه اهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با دیدگاه اهل سنت نسبت به پیامبر عرائضی است انشاء الله در بحثهای آینده در بحثهای بعدی خواهیم داشت و الآن چون وقت در این ده دقیقه تمام شد ، من سعی میکنم که در فرصتهای بعدی در خدمت دوستان باشیم .

دکتر حسینی قزوینی :

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ، بسم الله الرحمن الرحیم ، و به نستعین و هو خیر ناصر و معین ، الحمد لله والصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله ، لا سیما علی مولانا بقیة الله ، والعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله . افوض امری الی الله إن الله بصیر بالعباد

ما هم ضمن سلام به همه دست اندر کاران شبکه سلام ، جناب حاج آقای هدایتی و بینندگان عزیز در سراسر دنیا . تشکر میکنیم اولاً از شبکه سلام که این بستر را فراهم کردند که یکی از عزیزان اهل سنت که از اساتید برجسته حوزه علمیه دارالعلوم مکی زاهدان هست ، حضور پیدا کند و مطالبشان را شفاف در این جلسه دوستانه و گفتگوی صمیمی بیان کند .

و از مقدمهای هم که برادر عزیزم جناب مراد زهی بیان کردند ، من باز تشکر میکنم . بنده هم تأکید میکنم بر این که ما مسلمانها امروز در برابر دشمن مشترک قرار گرفتهایم که دشمنان برایشان نه شیعه و نه سنی هیچ کدام فرق نمیکند ، با همان سلاحهایی که در افغانستان و در کابل سنی را میکشند ، در مزار شریف شیعه را میکشند . در عراق اگر در فلوجه برادران اهل سنت ما را میکشند ، در شهید صدر شیعیان را میکشند و ما چه شیعه و چه سنی برادر هستیم ، کتابمان یکی است ، قبلهای مان یکی است ، پیامبران مان یکی است ، مشترکات زیادی داریم و در کنار ، هم اختلافاتی داریم و برای اختلافات به جای این که متوسل بشویم به خشونت و یا اهانت و یا جسارت ، چه بهتر که بسترهای این چنینی فراهم شود که از شیعه و سنی در یک جلسه خیلی دوستانه مطالبشان را مطرح کنند .

و اما این که موضوع ما حضرت زهرا سلام الله علیها است ، روی چند محور این موضوع انتخاب شد و جناب مراد زهی هم این پشنهاد را پذیرفتند .

نکته اول این که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در میان فرزندان نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم جایگاه کاملاً ویژهای داشت و هم از دیگر فرزندانش و هم از دیگر صحابه امتیاز ویژهای داشت .

صدیقه طاهره تنها کسی که است که رسول اکرم به صراحت درباره او فرمود ، سیدة نساء اهل الجنة ؛ خانم و بانوی زنان بهشتیان است .

صحیح بخاری ، ج4 ، ص183 .

همچنین روایتی را هیثمی از عائشه ام المؤمنین نقل میکند که :

مارأیت افضل من فاطمة غیر أبیها .

جز رسول اکرم ، کسی در فضیلت به حضرت صدیقه طاهره نمیرسد .

یا :

ما رأیت احدا اصدق من فاطمة .

راستگوتر از فاطمه در کره زمین نبود.

هیثمی در مجمع الزوائد میآورد و رجالش هم تصیحح میکند .

مجمع الزوائد ، ج9 ، ص201.

ابن حجر هم در کتاب الإصابة ، ج8 ، ص264 میگوید این روایت سندش به شرط شیخین صحیح است .

همچنین روایات متعددی که محبوبترین زنها در نزد پیامبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده.

مسند احمد ، ج4 ، ص275 و باز هیثمی در مجمع الزوائد ، ج9 ، 202 میگوید روایت صحیح است .

حتی ابن حجر عسقلانی نقل میکند از سبکی از استوانههای علمی اهل سنت ، که حضرت صدیقه طاهره از خدیجه و از عائشه فضیلتش بالاتر بوده است .

فتح الباری ، ج7 ، ص105 .

و همچنین مناوی نقل میکند که فاطمه زهرا از خلفای اربعه ، به اتفاق علمای اهل سنت افضل بوده است .

فیض القدیر ، ج4 ، ص556 .

نکته دیگر ما میبینیم که در کتابهای معتبر اهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضای فاطمه زهرا معادل با رضای خدای عالم و غضب خدای عالم قرار گرفته است .

المستدرک ، با سند صحیح ، ج3 ، ص153 :

ان الله یغضب لغضبک یا فاطمه و یرضی لرضاک .

همچنین خود بخاری در صحیحش آورده :

فاطمة بضعة منی ، فمن اغضبها اغضبنی.

فاطمه پاره تن من است ، هرکس او را به غضب بیاورد ، مرا به غضب آورده .

یا مسلم دارد :

فاطمة بضعة منی ، یؤذینی ما آذاها .

هر آن چه که زهرا را اذیت کند ، مرا اذیت کرده است .

اینها نشان میدهد که فاطمه زهرا سلام الله علیها جایگاه ویژهای در نزد رسول اکرم و خدای عالم داشته . و ما بر این عقیده هستیم که نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، از بیان این روایات و احادیث این بود که الگویی برای امت اسلامی معین کند ، یعنی اگر بعد از نبی مکرم جامعه اسلامی دچار تلاطم شد دچار فتنه شد ، دچار اختلاف شد ، تنها یادگار نبی مکرم ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به هر سو رو کرد حق هست و رضای خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفی و هر فردی غضب کرد ، ناخشنود شد ، قطعاً خدا و پیامبر هم از او غضبناک و نا خشنود است .

ولذا قضیه فاطمه زهرا سلام الله ، یک قضیه طبیعی نیست و این روایات متعدد روایاتی نیست که نبی مکرم فقط به خاطر این که فاطمه زهرا دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بیان کرده باشد ؛ چون پیامبر اکرم فرزندان دیگری هم داشتهاند ، چه پسر و چه دختر .

و لذا ما بر این عقیده هستیم که قضیه حضرت زهرا سند حقانیت عقیده شیعه است و این که جناب مراد زهی اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ویژه جناب خلیفه اول و دوم این مسائل مطرح است ، این مسائل قبل از این که در کتابهای شیعه مطرح شده باشد ، در کتابهای اهل سنت مطرح است . به قول معروف میگویند : احترام امام زاده را باید متولی نگه دارد . آنچه در کتابهای اهل سنت مطالبی در مطاعن خلفاء آمده ، در کتابهای شیعه شاید آن قدر نیامده باشد .

مدیر شبکه سلام :

الآن از جناب آقای قزوینی میخواهیم که یک دقیقه سؤال بکنند و جناب مراد زهی درچهار دقیقه پاسخ بدهند . بعد از آن که جناب مراد زهی چهار دقیقه پاسخ دادند ، یک دقیقه به ایشان فرصت میدهیم که سؤالشان را مطرح کنند .

سؤال دکتر قزوینی :

سؤال اول من از مراد زهی این است که روایات صحیحی که عرض کردم ، از عائشه که میگوید: ما رأیت احداً قد اصدق من فاطمه ؛ راستگوتر از فاطمه نبوده . فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت نبی مکرم مطالباتی از خلیفه اول داشتند ؛ ولی خلیفه اول پاسخ منفی دادند ، آیا این خود نشانگر تکذیب سخن پیامبر اکرم نیست ؟

جواب مولوی مراد زهی :

من با توجه به روایاتی که در رابطه با فضیلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد ، این قبول . فضیلت و منقبت فاطمه زهرا از دیدگاه اهل سنت یک امری مستند و قطعی است و جا دارد ما این را در سه چهار قطعه شعری علامه اقبال لاهوری سروده توضیح دهیم .

مریم از یک نسبت عیسی عزیز از سه نسبت حضرت زهرا عزیز

نور چشم رحمة للعالمین آن امام اولین و آخرین

آن که جان در پیکر گیتی دمید روزگار تازه آئین آفرید

بانوی آن تاج دار هل اتی مرتضی مشکل گشا شیر خدا

در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ، به طور کلی عقیده اهل سنت این است که محبت اهل بیت و محبت صحابه پیامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ایمانیات ما است . یعنی به همان نسبتی که ما نسبت به خلیفه اول و نسبت به خلیفه دوم و سایر صحابه محبت داریم ، به همان نسبت ، نسبت به حضرت علی رضی الله عنه ، فاطمه زهرا رضی الله عنها ، حضرت حسن ، حضرت حسین و دیگر اهل بیت محبت داریم .

در محبت اگر یک ترازوی جلوی ما گذاشته بشود و محبت اهل بیت ومحبت اصحاب پیامبر در دو کفه ترازو قرار بگیرد ، هیچ کفهای بر کفه دیگر شاید سنگین تر نباشد و دلیلش هم این که ما در خطبههای نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهای جمعه دعای مغفرت برای اهل بیت و به ویژه حضرت فاطمه زهرا و اهل بیت صورت میگیرد . من قطعهای ازآن خطبه را قرائت بکنم . این خطبه دومی است که در تمام مساجد اهل سنت قرائت میشود ؛ مخصوصا در کشورهای آسیایی ایران و پاکستان و هندوستان که خطبههای اصلی به زبان فارسی و بعضی به زبان عربی قرائت میشود .

قال النبی صلی الله علیه وسلم : ارحم امتی بأمتی ابوبکر ، وأشدهم فی امر الله عمر ، و اصدقهم حیاء عثمان و اقواهم علی ، و فاطمة سیدة نساء اهل الجنة ، وحمزة اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالی علیهم اجمعین . اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة و باطنة و ذنبا .

این عقیده ما است . هیچ فرقی در این راستا وجود ندارد . یک قطعه شعری هم از ملا عبدالرحمن جامی قرائت کنم :

جز به آل کرام و صحب عزام فلک دین نبی نیافته عظام

نامشان جز به احترام نبر جز به تعظیم سویشان منگر

همه را اعتقاد نیکو کن دل ز انکارشان یک سو کن

هر خصومت که بودشان باهم به تعصب مزن در آن جا دم

حکم آن قصه با خدای بود زندگی کن تو را به حکم چه کار

اما سؤالی که ...

مدیر سلام :
وقت تان تمام است ، الآن لطف کنید سؤال خودتان را مطرح کنید ، جناب آقای قزوینی پاسخ دهند .

سؤال مولوی مراد زهی:

سؤال من این است که جناب آقای قزوینی که سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود ، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنین است که توسط طبق ادعای ایشان و در سایت اینترنتی ایشان این مسأله را که گفته اند به دستور ابوبکر صدیق و مجری اش هم خلیفه دوم و بعضی دیگه بودند ، ما سؤال مان این است که با توجه به گذشت چهارده قرن از آن قضایا چه مستنداتی برای طرح این قضیه جناب آقای قزوینی دارند که الآن وجود دارد ، نه مدعی علیه وجود ، نه شهود وجود دارد و با توجه به این که چنین ادعایی هم ... لطف بفرمایند پاسخ دهند .

پاسخ دکترقزوینی :

در رابطه با قضیه هجوم به خانه فاطمه زهرا ، اگر بناست ما آن چه که در کتابهای روائی و رجالی و تاریخی آمده ، ارزش قائل نشویم ، هیچ یک از موضوعات حتی در اثبات رکعات نماز ما نمیتوانیم بگوییم چیزی برای ما ثابت شده و یا ثابت نشده .

ولی آن چه در رابطه با هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله است ، ما چهار تا روایت صحیح با بررسی در شبکه المستقله مطرح کردیم ، در شبکه سلام هم آوردیم که یکی از آنها قضیه ندامت خود جناب خلیفه اول است که میگوید من برای سه چیز که انجام دادهام ، تأسف میخورم و پشیمان هستم : یکی از آنها :

وددت أنی لم اکشف بیت فاطمة و إن اغلق علی الحرب .

ای کاش من خانه فاطمه زهرا را مورد هجوم قرار نمیدادم ، خانه فاطمه زهرا را کشف نمیکردم .

در این قضیه روایت کاملاً صحیح است ، هیچ شبههای در صحت روایت نیست ، بلکه بعضی از بزرگان اهل سنت نسبت به این قضیه صراحت بر این که روایت صحیح است .

جناب سیوطی در مسند فاطمه ، ص34 ، و 35 صراحت دارد که این روایت صحیح است .

جناب مقدسی از شخصیتهای برجسته اهل سنت است که ذهبی از او به عنوان : الإمام ، العالم الحافظ الحجة ، نام میبرد ، میگوید:

هذا حدیث حسن عن أبی بکر .

الأحادیث المختاره ، ج10 ، ص88 .

و همچنین از شخصیتهای برجسته اهل سنت ؛ مثل جناب فرحان مالکی صراحت دارد بر این که این روایت صحیح است و شبههای در این زمینه نیست. ایشان در کتاب قراءة فی کتب العقائد ، ص52 میگوید : من اول تصور میکردم که این روایات سند ندارد ؛ ولی پس از بررسی برایم ثابت شد : وهی ثابتة بأسانید صحیحه و ذکری .

این به اسانید صحیح ثبت شده و هیچ شبههای در این نیست .

و همچنین روایت دیگری که ابن أبی شیبه دارد ، استاد بخاری است ، صراحت بر این که این جناب خلیفه دوم آمد ، گفت با این که احترام حضرت زهرا برای من محرز است ، ولی قسم به خدای عالم این احترام حضرت زهرا مانع آن نمیشود که من دستور بدهم :

إن امرتهم أن یحرق علیهم البیت .

خانه را با ساکنانش به آتش بکشند .

المصنف ، ج8 ، ص752.

همین روایت را بلاذری در کتاب الأنساب الأشراف ،ج 1 ،ص 586 ، قضیه احراق را یعنی تهدید به سوزاندن را مطرح میکند و همچنین خود طبری در روایت دیگر همین مسأله را در تاریخش ج2 ، ص443 مطرح میکند .

مدیر سلام :
از الآن شما یک دقیقه فرصت دارید سؤال جدید مطرح کنید ، بعد جناب مراد زهی فرصت خواهند داشت که پاسخ دهند

قسمت دوم)

سؤال دکتر قزوینی :

ایشان فرمودند ما به همان نسبتی که حضرت زهرا و حضرت علی را دوست داریم ، جناب ابوبکر و عمر را دوست داریم . طبق روایت صحیح بخاری ، پیامبر اکرم فرمود : فاطمه غضبش ، غضب من و رضایتش رضایت من است . در صحیح بخاری و مسلم صراحت دارد که فاطمه زهرا از ابوبکر و عمر غضبناک از دنیا رفتند ؛ فلم تزل مهاجرته حتی توفیت . واین نشانگر این است که وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها از آنها راضی نیست ، پیامبر هم از آن دو نفر راضی نیست ، خدا هم راضی نیست . محبت کسی که پیامبر و خدا از او راضی نیست، خلاف شریعت ، و خلاف شرع و خلاف عقل است . جواب بدهند .

پاسخ مولوی مراد زهی :

ببنیید موضوع بحث ما آن چیزی است که جناب آقای قزوینی مطرح فرمودند. بعد از چهارده قرن دادگاهی ایشان تشکیل دادند و به عنوان مدعی چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خلیفه اول ودوم کردند: 1 . هجوم به خانه فاطمه زهرا ؛ 2 . سوزاندن خانه فاطمه زهرا ؛ 3 . شکستن در و فرو رفتن میخ به سینه فاطمه زهرا ؛ 4 . سقط جنین .

من خواهشم این است که ما از موضوع خارج نشویم و اول سؤالی که مطرح میشود ، تمام بشود تا سؤال جدیدی . و چهارده قرن از این قضیه گذشته ، آیا در دوران خلیفه اول و دوم و سوم و چهارم و در طول این چهارده قرن ، ما در کتب معتبر تاریخ این قضیه ، قضیه شوخی نیست . الآن اگر واقعاً یکی از انسانهای بزرگ عصر حاضر ؛ مثلاً رئیس جمهور و یا یکی از مراجع تقلید و یا یکی از مفتیان اهل سنت متهم به چنین امری بشود ، بالأخره باید مستندات قوی برایش وجود داشته باشد .

الآن آمدهاند و خلیفه اول و دوم را که اساس اسلام و برنامههای اسلامی ، و نشر و دعوت اسلامی از آن جا سرچشمه میگیرد ، متهم به این قضیه کردهاند و دلائلی هم که ایشان آوردهاند ، این دلائل اصلاً سندیت ندارد و صحت ندارد . کتابی که ایشان فرمودند : انساب الأشراف بلاذری ، یک مشکل که وجود دارد معمولاً آقای قزوینی و دیگر دوستان ما یک صفحه کتاب را که مطرح میکنند ، صفحه دوم را یا نگاه نمیکنند و یا مطرح نمیکنند . همین انساب الأشراف بلاذری چه گفته در صفحه 250 :

لما بایع الناس أبا بکر، اعتزل علی والزبیر، فبعث إلیهما عمر بن الخطاب، وزید بن ثابت، فأتیا منزل علیّ، فقرعا الباب، فنظر الزبیر من فترة ثم رجع إلی علیّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة، ولیس لنا أن نقاتلهما. قال: افتح لهما. ثم خرجا معهما حتی أتیا أبا بکر، فقال أبو بکر: یا علی أنت ابن عم رسول الله وصهره، فتقول إنی أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منک. قال: لا تثریب، یا خلیفة رسول الله، ابسط یدک أبایعک. فبسط یده فبایعه. ثم قال للزبیر: تقول أنا ابن عمة رسول الله وحواریه وفارسه وأنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منک. فقال: لا تثریب یا خلیفة رسول الله، ابسط یدک، فبسط یده فبایعه.

المدائنی، عن مسلمة بن محارب، عن سلیمان التیمی، وعن ابن عون.

انساب الأشراف بلاذری، ص250 که میگوید که حضرت علی با حضرت زبیر اول در خانه نشسته بودند ، بعد رفتند خدمت ابوبکر صدیق و ایشان علت این را پرسیدند که شما چرا نیامدید برای بیعت ؟ گفتند ما فکر میکردیم که ما مستحق تر هستیم . بعد حضرت علی و حضرت زبیر گفتند که دستت را دراز کن تا ما با تو بیعت کنیم . دستشان را دراز کردند و بیعت کردند .

بنابراین ، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده :

فخرج علی فقال یا ابابکر أ لم تری لنا حقا فی هذا الأمر ، قال بلی ولکن ...

فقط گلایهای که حضرت علی رضی الله عنه داشت ، انتظار مشاوره داشتند ، وضعیت به گونهای بود که خلأ قدرت نباید پیش بیاید . این هم جواب انساب الأشراف بلاذری است وعبارت دیگر هم زیاد داریم که در جاهای دیگر آمده که وقتی حضرت ابوبکر از ؟؟؟ برگشت حضرت علی و حضرت زبیر رفتند و بلا فاصله بیعت کردند .

سؤال مولوی مراد زهی :

سؤال من این است که جناب آقای قزوینی مستندات درست و قوی در این رابطه بیاورند . و اگر ایشان معتقدند که هجوم صورت گرفته ، بنابراین ، خلیفه اول و دوم جانی قلمداد میشوند و خیانتی صورت گرفته .

ایشان بیاند پاسخ بدهند نسبت به این روایتی در کتاب احقاق الحق قاضی نور الله شوشتری ، ج1 ، ص16 آمده .

و جاء عن الإمام السادس جعفر الصادق (ع) انه سئل عن أبی بکر وعمر رضی الله عنهما ففی الخبر " ان رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) ، فقال : یا ابن رسول الله ! ما تقول فی حق أبی بکر و عمر ؟ فقال (ع) : إمامان عادلان قاسطان ، کانا علی الحق ، وماتا علیه ، فعلیهما رحمة الله یوم القیامة .

شخصی خدمت امام صادق آمد و از ایشان سؤال کرد در رابطه با أبی و عمر شما چه میگویید : آن حضرت فرمود آنها هر دو امامان عادلان قاسطان ، دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند فعلیهما رحمة الله یوم القیامة .

چگونه امام صادق نسبت به خلیفه اول و دوم میفرماید که اینها عادل بودند ، بر حق بودند و بر حق هم فوت کردند . چگونه آقای قزوینی میفرمایند که ایشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اینها خیانت کار بودند و اینها جنایت کار بودند ، آیا این قضایا از ذهن امام صادق پنهان بود ؟

جواب دکتر حسینی قزوینی :

اولاً بر این که ایشان فرمودند که طبق روایت انساب الأشراف ، امیر المؤمنین علیه السلام آمدند و بیعت کردند ، من تعجب میکنم جناب آقای مراد زهی که از اساتید توانمند حوزه علمیه هستند و شاید تعداد پنجاه تا کتاب تألیف کردهاند ، چگونه عبارت صریحی که در صحیح بخاری ، ج5 ، ص82 ، حدیث 4240 ، صراحت دارد که امیر المؤمنین سلام الله علیه شش ماه بعد از رحلت پیامبر اکرم ، مادامی که فاطمه زهرا زنده بودند ، بیعت نکردند .

ولم یکن یبایع تلک الأشهر .

در این شش ماه حضرت امیر سلام الله علیه بیعت نکردند .

در صحیح مسلم هم هست ، ج5 ، ص154 ، امیر المؤمنین سلام الله علیه بیعت نکردند . ، جناب عبد الرزاق استاد بخاری در المصنف ، ج5 ، ص472 میگوید : نه تنها علی بیعت نکرد ، هیچ یک از بنی هاشم نیز در طول آن شش ماه بیعت نکردند .

طبری صراحت دارد از زهری سؤال کردند : أ فلم یبایع علی ستة اشهر ؛ علی درآن شش ماه بیعت نکرد . قال ولا احد من بنی هاشم ؛ هیچ یک از بنی هاشم نیز بیعت نکردند .

و بحث این که ایشان میفرماید ما جناب ابوبکر وعمر را جنایتکار و خیانت کار معرفی میکنیم ، جناب مراد زهی در خود صحیح مسلم ج5 ، ص159 ، ح4468 ، خلیفه دوم اشاره میکند به علی علیه السلام و عباس و میگوید : وقتی پیامبر از دنیا رفت ، ابوبکر گفت که من خلیفه پیامبر هستم ؛ ولی شما رأیتان این بود که ابوبکر : کاذباً آثماً غادراً خائنا ؛ هم دروغگو است ، هم گنه کار است ، هم حیله گر است و هم خائن است . فلما توفیت ابوبکر قلت أنا خلیفة رسول الله و خلیفة ابی بکر ؛ پس از ابوبکر هم من خلیفه شدم ، فرأیتمانی کاذباً آثماً غادرا خائناً .

پس این ما نیستیم که آنها را در قفس اتهام قرار دادهایم و نسبت جنایت به آنها میدهیم .

اما نسبت به قضیه روایتی که حضرت عالی نقل فرمودید که البته آن آدرسی که جناب عالی دادید ، درست نیست ؛ آن چه هست در جلد اول ، ص69 و هفتاد است و در صوارق محرقه هم است ؛ ولی ایکاش حضرت عالی یک دقتی میکردید ، که اولاً این روایت هیچ سندی ندارد و روایت از نظر سند کاملاً مخدوش است .

و اضافه در ذیل آن روایت از امام صادق سؤال میکند آیا مراد شما که گفتید امامان عادلان ؛ این دو امام عادل هستند ، چی بود . حضرت فرمود : من مرادم این بود که اینها عدلا عن الحق ؛ این دو از عدل عدول کردند ، اینها اماما اهل النار ؛ دو تا امام اهل آتش هستند .

بعد حضرت اشاره میکند به آیه شریفه : «وجعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ » قصص / 41 . و گفتم این ها قاسط هستند ، حضرت فرمود مراد من این است که: « وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا » الجن / 15 .

فلذا روی این جهت ما نه تنها این روایت را ضعیف میدانیم ، از مطاعن میدانیم ، خواندنش را حرام میدانیم ، به طلبههایمان توصیه میکنیم که اصلا این روایت را مطرح نکنند. چون موجب ایجاد فتنه میشود .

سؤال دکتر حسینی قزوینی :

گر چه ایشان نسبت به سؤال دوم بنده ایشان جواب ندادند ، غضب حضرت زهرا از أبی بکر و عمر یک مسأله ثابت در صحیح بخاری و مسلم است . سؤال سوم من از ایشان این است که شما در روایات ، در صحیح بخاری و مسلم آوردهاید :

من مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة . صحیح مسلم ، ج6 ، ص22 .

و همچنین من مات و لیس علیه امام مات میتة الجاهلیة . این کاملاً ثابت است .

از طرف دیگر در صحیح بخاری ومسلم هست که : ماتت ابیبکر وهی واجدة علی ابی بکر . نه تنها بیعت نکرد ؛ بلکه نسبت به ابی بکر غضبناک نیز از دنیا رفت .

فلم تزل مهاجرته حتی توفیت .

در این جا مسأله این است فاطمه زهرا سلام الله علیها که در برابر خلیفه اول بیعت نکرد و او را به عنوان امام قبول نکرد ، آیا فاطمه زهرا به مرگ جاهلی مرده و یا خلافت ابوبکر ، خلافت مشروع نیست .

پاسخ مولوی مراد زهی :

ببنید من اولاً به این سبک برنامه که چهار دقیقه و یک دقیقه است ، اعتراض دارم . یک بحث وقتی ادامه پیدا میکند باید جمع بندی بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد .

سؤالی که من کردم در رابطه با مطلب قاضی نور الله شوشتری. من متأسفم که تمام بینندگان آشنا هستند به زبان عربی . چگونه واقعاً یک مسأله را از ظاهر مسأله بر میگردانند که وقتی سؤال کردند : یا ابن رسول الله ! ما تقول فی حق أبی بکر و عمر ؟ فقال (ع) : إمامان عادلان قاسطان .

عادل در زبان عربی به چه گفته میشود ، « قاسطان » قاسط در زبان عربی به چه گفته میشود ؟ وماتا علیه .

مطلب دوم آن چه از صحیح مسلم آوردند . جای تأسف است که من همین مسأله را عرض کردم که یک پاراگراف را میخوانند و یک پاراگراف را نمیخوانند . صحیح مسلم همین الآن جلوی من است ، همین حدیثی که ایشان آوردند ، حدیث صحیح مسلم است و من میخوانم و شنوندگان هم گوش کنند ، خود آقای قزوینی هم گوش کنند و بعد قضاوت کنند .

فلما توفی رسول الله صلی الله علیه وسلم قال أبو بکر انا ولی رسول الله صلی الله علیه وسلم فجئتما تطلب میراثک من ابن أخیک ویطلب هذا میراث امرأته من أبیها فقال أبو بکر قال رسول الله صلی الله علیه وسلم ما نورث ما ترکنا صدقة فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا والله یعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفی أبو بکر وانا ولی رسول الله صلی الله علیه وسلم وولی أبی بکر فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا والله یعلم انی لصادق بار راشد تابع للحق .

حضرت عباس و حضرت علی وقتی خدمت حضرت عمر میآیند عبارت این است :

فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا

یعنی وقتی شما نزد خلیفه لازم را دادند ، به گمان شما ؛ یعنی شما چنین فکر میکردید ، این علامت استفهامی و سؤالی است ، آیا شما فکر میکردید که ایشان کاذبا غادرا آثما خائنا است ، در حالی که این طور نیست ؛ چون در ادامه اش میگوید :

والله یعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق

ایشان صادق است ، نیکوکار است.

ثم توفی أبو بکر . بعد شما نزد من آمدید ، فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا والله یعلم .

این والله یعلم را نمیخوانند : خدا میداند که من صادق و بار راشد و تابع حق هستم . بعد شما آمدید پیش من و اصرار دارد و این مسألهای است که ابوبکر صدیق در باره آن قضاوت کرده است .

بعد وقتی که آمدند میفرماید : فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا ، نه این که من از خودش خبر میدهد ، یعنی شما چنین فکر میکنید . بعد والله یعلم انی لصادق ، والله یعلم إنه لصادق. چگونه است که استنباط توهین میکند که خلیفه دوم ، خلیفه اول را کاذب و غادر و آثم میداند ؛ در حالی پشت سر همین جمله میگوید : والله یعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق .

آقای قزوینی نسبت به این عبارت توضیح دهند ، امام چهارم حضرت علی بن حسین بن علی رضی الله تعالی عنه در کتاب کشف الغمة اربیلی، ج2 ، ص78 که گروهی از ایران آمدند خدمت ایشان و از حضرت ابوبکر و عمر و عثمان سؤال کردند . بعد ایشان فرمود : آیا شما نمیدانید که الذین یخرجهم من دیارهم ، آن آیه معروف در قرآن کریم در باره کی است ؟

[اصل روایت مورد استدلال جناب مراد زهی ؛ چون سخنان ایشان واضح نبود ، ما تمام روایت را از اصل کتاب در این جا نقل میکنیم]

«وقال سعید بن مرجانة کنت یوما عند علی بن الحسین فقلت سمعت أبا هریرة یقول قال رسول الله صلی الله علیه وآله من أعتق رقبة مؤمنة أعتق الله تعالی بکل إرب منها إربا منه من النار حتی أنه لیعتق بالید الید وبالرجل الرجل وبالفرج الفرج فقال علی علیه السلام أنت سمعت هذه من أبی هریرة ؟ فقال سعید نعم فقال لغلام له أفره غلمانه وکان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دینار فلم یبعه أنت حر لوجه الله تعالی . وقدم علیه نفر من أهل العراق فقالوا فی أبی بکر وعمر وعثمان رضی الله عنهم فلما فرغوا من کلامهم قال لهم ألا تخبرونی أنتم المهاجرون الأولون الذین أخرجوا من دیارهم وأموالهم یبتغون فضلا من الله ورضوانا وینصرون الله ورسوله أولئک هم الصادقون قالوا لا قال فأنتم الذین تبوأوا الدار والإیمان من قبلهم یحبون من هاجر إلیهم ولا یجدون فی صدورهم حاجه مما أوتوا ویؤثرون علی أنفسهم ولو کان بهم خصاصة قالوا لا قال أما أنتم قد تبرأتم أن تکونوا من أحد هذین الفریقین وأنا أشهد انکم لستم من الذین قال الله فیهم والذین جاؤوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذین سبقونا بالإیمان ولا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ) خرجوا عنی فعل الله بکم » .

کشف الغمة - ابن أبی الفتح الإربلی - ج 2 ص 291 .

من گواهی میدهم که شما از آن گروه سوم نیستید که خداوند در باره آنان گفته:

والذین جاؤوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذین سبقونا بالإیمان ولا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا .

یعنی وظیفه بنده و آقای قزوینی و مسلمانان بعدی طبق این آیه صریح قرآن این است که ما باید برای مؤمنین گذشته ؛ به ویژه برای اصحاب و اهل دعای مغفرت کنیم و بخواهیم از خدا که هیچ گونه غل و کدورتی در دلهای ما از آنها نباشد وظیفه ما را قرآن مشخص کرده .

بنابراین نسبت به این روایت که در کشف الغمة ، ج1 ، ص78 آمده که حضرت علی بن الحسین ، نسبت به معترضین و آنهایی که بد گو بودند نسبت به سه خلیفه اول این گونه برخورد میکند و این آیه قرآن را میگوید که آنها مصداق این آیه بودند ...

جواب دکتر قزوینی :

در رابطه با روایتی که ایشان مطرح کردند در کتاب کشف الغمة ، ج1 ، ص78 ، همچنین روایتی نیست . در صفحه 291 ج2 ، یک روایتی است که این روایت سندش میرسد به ابو هریره ، ابوهریره از دیدگاه ما به هیچ وجه مورد وثوق نیست ؛ چون مورد ذم آقا امیر المؤمنین سلام الله علیه است . و روایاتی هم که جناب اربلی میآورد ، غالبا از منابع اهل سنت میآورد و بدون ذکر سند . و روایتی که سند نداشته باشد و یا سندش به روات اهل سنت برسد که از دیدگاه ما وثاقتش ثابت نیست ، این روایت ازدیدگاه و نظر ما اعتبار ندارد .

اما نسبت به روایت صحیح مسلم که جناب مراد زهی فرمودند . آن جا امیر المؤمنین علیه السلام و عباس مورد خطاب خلیفه دوم است . تعدادی از صحابه هم آنجا نشستهاند . جناب خلیفه دوم سؤال نکرد . میگوید وقتی من خلیفه شدم «فرأیتمانی» یعنی رأی و نظر شما این بود که من دروغگو هستم ، و حیله گر و خائن هستم .

بلی خود ایشان میگوید : والله یعلم أنی لصادق . این ادعای جناب خلیفه دوم است ؛ ولی آقا امیر المؤمنین و عباس وقتی که خلیفه دوم گفت شما رأیتان این بود ، علی آنجا تکذیب نکرد ، علی نگفت که نه جناب عمر اختیار دارید من چنین عقیدهای نسبت به شما نداریم ، چنین رأیی نداریم . و همچنین عباس انکار نکرد حرف جناب خلیفه دوم را . و صحابهای که آنجا نشسته بودند ، سی چهل نفر، هیچ کدام نگفتند که جناب خلیفه این که شما میگویید نظر آقای عباس و آقا امیر المؤمنین درباره تو این است که کاذب و آثم و غادر و حیله گر هستید ، هیچ کدام این قضیه را تکذیب نکردند .

و اضافه بر این ، جناب آقای مراد زهی عزیز ! آیا این قضیه مگر منحصر به همین روایت است ؟ حدیث حوض مگر جدای از این قضیه است . مگر قضیه شک خلیفه دوم در قضیه حدیبیه ، آیا جدای از این قضیه است ؟ اینها مطالبی است که ما باید فکر کنیم یک مقداری از جنبه تقلیدی بیاییم بیرون . یک مقداری دقت کنیم در مضمون روایت و سند روایت که در صحیح مسلم است و هیچ شک و شبهه ای نیست .

و خود آقای بخاری احساس میکند که این واژه کاذباً آثماً غادراً خائناً ، توهین در حق خلیفه اول و دوم است و لذا در صحیح بخاری این ها را حذف میکند و میآورد « فرأیتمانی کذا وکذا » این نشانگر این است که آقای بخاری از این روایت در حقیقت اهانت و توهین به خلیفه اول و دوم فهمیده و تبدیل این واژهها را به کلمه «کذا وکذا» .

سؤال دکتر قزوینی :

من عرض میکنم که سؤال قبلی و قبلی تر من را جناب مراد زهی جواب ندادند . و من باز تکرار میکنم که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها از ابوبکر و عمر به ویژه از ابوبکر غضبناک شد .

فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابکر ؛ از ابابکر قهر کرد . با این که قهر کردن یک امر منفی است . فلم تزل مهاجرته حتی توفیت ؛ تا آخرین لحظه حیات هم جناب حضرت زهرا سلام الله علیها از ابوبکر راضی نشدند . آیا این غضب فاطمه دلیل بر عدم مشروعیت آنها نیست ؟آیا این دلیل برآن نیست که آنها بر یک مسندی نشسته اند که مرضی حضرت زهرا نیست و مرضی حضرت زهرا نباشد ، مرضی نبی مکرم نیست و مرضی خدای عالم نیست . آیا این غضب و این هجرت و آنچه در الإمامة و السیاسه هم آمده که میخواهم انشاء الله آن را یک مقدار بزرگنمایی کنم که میگوید : والله لأدعونکما فی کل صلاة اصلیها . آیا این مشروعیت خلافت شیخین را زیر سؤال نمیبرد ؟

پاسخ مولوی مراد زهی :

منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا ، سوزاندن خانه ، توهین به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنین است . بحث فاطمه زهرا و بحث بیعت یک بحث مستقلی است . من خواهش میکنم . من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامی که متوجه خلیفه اول و دوم شده ، مستندات هجوم و ... .

من چون مقید هستم که در موضوع مورد نظر بحث بشود ، نظر من این است که از همین الآن بحث هجوم و این مسائل باشد . بحث بیعت و بحث غضب ، خودش بحث مستقلی است که خودش چندین جلسه را میطلبد . آنها در جلسات آینده . فعلاً بحث هجوم مطرح بشود . ایشان مستنداتی نیاوردند برای هجوم .

اولین سؤال من این بود که این مسأله ای که نسبت داده شده و در بسیاری از شبکههای ماهوارهای و در بسیاری از سایتهای اینترنتی و در کتابهای و یک مسأله بسیار مهمی است که خلیفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا کرده و متهم شده ؛ در حالی که الآن نه مدعی وجود دارد نه مدعی علیه ، نه خود حضرت علی و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسین ، این ادعا را در طول چهارده قرن مطرح نکرده . پروندهای که الآن باز شده ، درخواست من از جناب قزوینی این است که مستندات قوی حقوقی و محکمه پسندی را در این مورد بیارند و اثبات کنند .

مسأله کشف الغمه . واقعاً بعد از کتاب الله از دیدگاه شیعه ، نهج البلاغه قویترین کتاب است . وقتی ما خطبههای نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسیاری از کتابهایی که ائمه در باره خلیفه اول و دوم است بررسی میکنیم ، آن جا یک الگویی از محبت و از اخوت و برادری میبینیم و خطبههای نهج البلاغه ، کلاً اصلا این مطاعن را که خلیفه اول و یا دوم بر باطل بودند و یا هجوم صورت گرفته را رد میکنند . آقای این سؤال است که خطبه 219 نهج البلاغه است که حضرت علی حضرت عمر رضی الله عنه را این گونه توصیف میکند :

[اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوی مراد زهی

ِلَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ أَصَابَ خَیْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یَهْتَدِی فِیهَا الضَّالُّ وَ لَا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی ] .

من عربی اش را نمیخوانم و فارسیاش را میخوانم.

خداوند شهرهای عمر بن خطاب را آباد گرداند ، همانا او کجی را راست نمود ، و بیماری را معالجه کرد ، و سنت را بر پا داشت ، و تبهکاری و فساد را پشت سر نهاد ، و پاک و بی آلایش از دنیا رفت ، نیکویی و خیر خلافت را دریافت و از شرّ و بدی هم پیشی گرفت .

خوب این خطبه 219 نهج البلاغه است که از زبان مبارک حضرت علی نسبت به خلیفه دوم صادر شده و کاملاً ایشان را متبع سند ، مخالف ؟؟؟ ، پاک و بی آلایش ، قلیل العیب و این که خیری دین اسلام و قرآن را دریافت و از شرش دور بوده است . « أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ» همواره طاعت الهی را به جا آورده « وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ » و از خداوند هم تقوی را پیشه گرفته . این چیزی است که در خطبه219 نهج البلاغه است و خطبه دیگر نهج البلاغه هم

« فِی کَلَامٍ لَهُ وَ وَلِیَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّی ضَرَبَ الدِّینُ بِجِرَانِه » [کلمات قصار ، شماره 459 ] .

بعد از ابوبکر بر مسلمانان فرمانروا شد ، فرمانده یعنی عمر بن خطاب ، پس امر خلافت را برپا داشت و ؟؟؟ نمود تا این که دین قرار گرفت و پابرجا شد . این خطبههای صریح و آشکار نهج البلاغه است . حالا ما روایات بسیاری هم داریم ...

سؤال مولوی مراد زهی :

من سؤال هم همین است که شنوندگان و خوانندگان سایتهای اینترنتی که در این مدت این موضوع را دیدهاند و شنیدهاند و بررسی کردهاند این موضوع را ، با دیده انصاف بنگرند و توجه بکنند ، خلیفه اول و خلیفه دوم بهترین انسانها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفتهاند بعد از چهارده قرن جلسه دادگاه و محاکمه برایشان تشکیل شده . مدعی . ما این استدعا را داریم به عنوان مدافع که مدعی دلائل قوی و مستند که منطبق با قرآن و مطابق با سنت صحیحه و مطابق با اخلاق و ادبیات ائمه و اهل بیت باشد ، نسبت به این ادعا و همچنین مستنداتی که محکمه پسند باشد ، در چارچوب مسائل قضائی و حقوقی اسلامی و غیر اسلامی مشروعیت داشته باشد ، مستندات این قضیه را مطرح بفرمایند .

پاسخ دکترقزوینی :

در رابطه با سؤالی که برادر عزیزمان داشتند که آیا ما دلیل محکمه پسند داریم یا نداریم ، بنده عرض کردم که چهار روایت صحیح و محکم از کتاب ابن أبی شیبه استاد بخاری ، المصنف ، بحث سندی اش هم کاملا محرز است .

محمد بن بِشر است ، یحیی بن معین میگوید ثقة ، ابن حجر میگوید «ثقة» .

عبید الله بن عمر بن حفص است ، یحیی بن معین و همچنین ابوزرعه و ابوحاتم میگویند «ثقة» .

زید بن اسلم قرشی است ، مزی نقل میکند از ابوزرعه ، ابو حاتم ونسائی و ابن خراج که میگویند «ثقة» .

اسلم قرشی است . عجلی میگوید «مدینی ثقة » ابوزرعه میگوید «ثقة» .

سند از دیدگاه اهل سنت کاملاً صحیح است و هیچ مناقشهای در سند روایت نیست . وقتی سند روایت صحیح شد ، میشود دلیل محکمه پسند .

در متن روایت دارد که جناب خلیفه دوم که من دستور میدهم که خانه را به آتش بشکند. تهدید میکند حضرت زهرا ، حضرت امیر ، حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام را به سوزاندن .

آیا خلیفه چنین حقی دارد که اگر کسی ممانعت از بیعت کرده و حاضر نشده که بیعت کند ، آیا بیعت کردن از قبول دین بالاتر است . قرآن صراحت نسبت به قبول دین که «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» . و همچنین نسبت به خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم صراحت دارد بر این که پیامبر اگر چنانچه مردم از تو روی گردان شدند « انما علیک البلاغ » تو وظیفهات فقط ابلاغ است ، حق این که شما بخواهید مردم را به زور وادار کنید به اسلام نیست .

جناب خلیفه دوم وقتی میآید تهدید میکند ، این اصلاً خلاف سنت و خلاف قرآن است .

و همچنین سه روایت دیگر ما آوردیم از طبری دو روایت که سنداً کاملاً صحیح است. از بلاذری یک روایت سنداً صحیح است . و همچنین شخصیتهای بزرگ اهل سنت مثل ضیاء الدین مقدسی میگوید روایت صحیح است ، سیوطی میگوید روایت صحیح است . فرحان بن مالکی میگوید روایت صحیح است ، ابن تیمیه حرانی با این که نهایت ظلم را در حق اهل بیت کرده ، صراحت دارد بر این که انه کبس البیت . جناب ابوبکر ، خانه حضرت زهرا را به هم ریخت و وارد خانه شد و خانه را کشف کرد . در منهاج السنة ، ج4 ، ص220 . شهرستانی همین را دارد ، ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان ، ج1 ، ص268 ، صفدی در الوافی بالوفیات ، ابن عبد البر قرطبی . همه این قضایا را مطرح میکنند . عبد الفتاح عبد المقصود از شخصیتهای برجسته اهل سنت این قضیه را تأیید میکند در کتاب الإمام علی بن أبی طالب . محمد حسنین هیکل این را قبول دارد در کتاب الصدیق ابابکر ، ص62 ، عمر رضا کحاله این قضیه را قبول دارد و هیچ مشکلی هم ندارد .

قسمت سوم)


سؤال دکتر حسینی قزوینی :

با توجه به مستنداتی که بنده عرض کردم با بررسی سندی و شهادت علمای بزرگ ، مثل محمد حسین هیکل و دیگران ، قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها ، کاملاًٌ ثابت است و این نشان میدهد که جناب خلیفه دوم این هجوم را انجام دادهاند و این هجوم نشان میدهد که اجماعی در کار نبوده و حد اقل این است که امیر المؤمنین علیه السلام و عدهای از بنی هاشم از بیعت با ابوبکر خارج شده بودند .

آقای ابن حزم اندلسی در المحلی ، ج9 ، ص345 میگوید :

ولعنة الله علی کل اجماع یخرج عنه علی بن أبی طالب و من بحضرته من الصحابة .

لعنت خدا به آن اجماعی باد که حضرت علی و صحابه اش در درون آن اجماع نباشند .

جواب مولوی مراد زهی :

روایت المصنفی که ایشان میآورند ، بحث ما این است که متأسفانه ایشان یک صفحه کتاب را نگاه میکنند و صفحه دیگر کتاب را نگاه نمیکنند . در همین مصنف ابن أبی شیبه، ج7 ، ص432 ، ح 4705 ، حضرت علی و حضرت زبیر :

کان علی والزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول الله ( ص ) فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم ، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب ... تا آن جا که همان بحث تهدید است .

فلما خرج عمر جاؤوها ؛ حضرت علی و زبیر نزد فاطمه آمدند .

فقالت : تعلمون أن عمر قد جاءنی وقد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت وأیم الله لیمضین لما حلف علیه ، فانصرفوا راشدین ؛ حضرت فاطمه اظهار داشت که حضرت عمر آمده و چنین تهدیدی کرده و تهدیدش را عملی میکند ، شما بروید و دو باره پیش من نیایید تا تکلیف روشن بشود .

فانصرفوا عنها ؛ رفتند حضرت علی و حضرت زبیر

فلم یرجعوا إلیها حتی بایعوا لأبی بکر ؛ و با ابوبکر بیعت کردند .

این روایت تصریح میکند این چیزی که این ادعایی که این اتهامی که مطرح شده ، هجوم ، سوزاندن خانه ، سقط جنین و ... از این روایت حد اکثر تهدید ثابت میشود با وجودی که این روایتی که ایشان مستند آوردند روایت منقطع است . و روایت منقطع از نظر اصول حدیث نمیتواند مستند باشد؛ چون راوی زید بن اسلم است ، در همین تقریب التهذیب ابن حجر است که هذه الروایة منقطعة لأن زید بن أسلم کان یرسل . و احادیثه عن عمر منقطع . ابن حجر و همچنین ؟؟؟ اسانید الرواة مال علامه البانی .

بنابراین اگر این روایت مورد احتجاج بشود ، اصل ادعا باطل است ؛ چون در این روایت حد اکثر تهدید ثابت میشود . اصل ادعا تخریب و سوزاندن خانه و سقط جنین است

باتوجه به این شنوندگان گرامی استحضار داشته باشند که خانه حضرت علی و حضرت زهرا متصل به مسجد النبی بود ؛ یعنی اگر خانه به آتش کشیده میشد ، قطعاً مسجد النبی هم بالأخره با آن امکانات آنروزی به آتش کشیده میشد . چگونه بود که مسجد النبی که در شبانه روز صحابه پنج بار در مرکز مدینه برای نماز خواندن میآمدند ، این همه صحابه باید در حد تواتر ثابت میشد این روایت . چگونه فرد خاصی میآید و این روایت را به صورت منقطع یا به صورت موضوع بیان میکند و یا حد اکثر در سه چهار تا کتاب که راوی اش متهم است ؛ مثل جابر جعفی که کذاب است به اتفاق عامه حدیث . یا روایت زید بن اسلم که منقطع است .

ادعا چیزی دیگر و دلیل چیزی دیگر . دلیل آقای قزوینی بر ادعای که قبلاً مطرح کردند منطبق نیست . ادعای ایشان سوزاندن بود ، ادعای ایشان سقط جنین بود . ادعای ایشان توهین به فاطمه زهرا بود ؛ ولی از روایت ثابت میشود که بلا فاصله رفتند حضرت علی و حضرت زبیر و بیعت کردند .

اما انساب الأشراف بلاذری را هم من قبلا عرض کردم . این روایت هم باطل است ؛ به خاطر این که این انساب الأشراف همان طوری که از اسمش پیداست ، یک کتاب نسب نامه است . ما نمیتوانیم یک همچین اتهام بزرگی را از یک مطلبی که در یک کتاب نسب نامه آمده ، نوشته شده ثابت کنیم .

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ...

قرآن میگوید که صحابه در میان همدیگر رحمت داشتند ، رحماء بینهم بودند ، و با این هم در تضاد است . با خطبههای نهج البلاغه درتضاد است ... .

سؤال مولوی مراد زهی :

من به جایی این سؤالی مطرح کنم ، پاسخ روایت طبری را میدهم . ببینید که این روایت طبری ، یک کتاب تاریخ است که در رطب و یابس است ؛ یعنی یک مورخ و یک تاریخ نویس مثل طبری ؛ هیچ گاه این تعهد را نداشته که روایات صحیح را بیاورد . هزاران روایات موضوع ، روایات دروغ و روایات جعلی است که ما در تاریخ طبری داریم . سندیت را باید از کتاب نهج البلاغه بیاورند ، از کتاب صحیح بخاری بیاورند ، از کتاب صحیح مسلم و صحاح سته بیاورند نه از کتاب تاریخ طبری . وانگهی چه تضمینی وجود دارد که در تاریخ طبری هم دستبرد نباشد . ما همان الآن دو کتاب داریم یکی به نام العربیة للناشئین ، خوانندگان توجه داشته باشند، یکی هم کتاب تعلیم اللغة العربیة که مؤلفش مصری است . همین دو کتاب توسط یکی از ناشرین قم چاپ شدند و تحریف زیادی در این دو کتاب صورت گرفته است . مطالب جابجا شده و خیلی از مطالب در عصر سرعت امروزی یک شایعه میشود و دو ماه طول میکشد تا این ...

بنابراین استناد به کتاب تاریخ طبری نمیتواند سندیت برای اثبات اتهام بزرگی که هم به اهل بیت توهین است و هم به خلیفه اول و خلیفه دوم .

پاسخ دکترحسینی قزوینی :

من از جناب آقای مراد زهی انتظارم خیلی بیش از اینها بود ، چون من به علمیت ایشان اعتقاد دارم و این که یک استاد حوزه هستند و بیش از پنجاه کتاب تألیف کردهاند . ایشان که میفرماید از ناحیه زید بن اسلم ، این روایت مصنف مورد اشکال است ، حد اقل یک نگاه بکنند به سند . دارد که :

زید بن أسلم ، عن أبیه أسلم .

انقطاع ندارد ، جناب آقای مراد زهی . زید بن اسلم از پدرش نقل میکند . زید بن اسلم مورد ثقه است ، هیچ شکی در وثاقت او نیست . ابوزرعه ، ابوحاتم ، ابن سعد ، نسائی وابن خراش ، همه میگویند که این ثقه است . تهذیب الکمال ، ج10 ، ص17 .

و اضافه آقای زید بن اسلم از روات بخاری و از روات صحیح مسلم است . چگونه آقای مراد زهی میآید ، زید بن اسلم را که از روات بخاری و از روات مسلم است ، این چنین لت و پار میکند . زید بن اسلم از پدرش اسلم نقل میکند .

اسلم قرشی از غلامان جناب عمر بن خطاب بوده است . مزی میگوید :

اسلم القرشی العدوی مولی عمر بن الخطاب ، ادرک زمان النبی صلی الله علیه وسلم . زمان پیامبر را هم درک کرده و عجلی هم گفته : مدینی ثقة . ابوزرعه هم گفته ثقة .

تهذیب الکمال ، ج2 ، ص330 .

اما ایشان میفرمایند که ما از کتاب نهج البلاغه برای ایشان دلیل بیاوریم. چشم ما از نهج البلاغه هم برای ایشان عرض میکنیم .

در نهج البلاغه ، خطبه 202 آقا امیر المؤمنین سلام الله علیه هنگام دفن حضرت زهرا خطاب به رسول اکرم میفرماید:

ستنبئک ابنتک بتضافر امتک علی هضمها .

یارسول الله ! دخترت به تو خبر خواهد داد که امت تو در حق فاطمه زهرا ظلم کردهاند .

جناب شیخ حبیب الله خوئی کتابی دارد ، در شرح نهج البلاغه ، به نام منهاج البراعة . ج13 ، ص14 میگوید: تضافر الأمة علی هضمها معنایش این است که :

اشارة الی ما صدر عنهم من کسر ضلعها و اسقاط جنینها .

این که امت در حق حضرت زهرا ظلم کردهاند و حق او را پایمال کرداند ، اشاره است به شکستن پهلوی حضرت زهرا و سقط جنین حضرت زهرا . منهاج البراعه ، جناب خوئی ازکتابهای معتبر است و خود جناب خوئی از شخصیتهای برجسته است .

و اضافه در نهج البلاغه ، خطبه202 این عبارت است . بزرگان اهل سنت هم همین تعبیر را از امیر المؤمنین نقل کردهاند . آقای عمر رضا کحاله ، از علمای معاصر اهل سنت است ، در کتاب اعلام النساء ، ج3 ، ص21 نقل میکند .

فاضل معاصر مصری ، جناب مأمون غریب در کتاب خلافة علی بن أبی طالب ، ص33 نقل می کند .

عبد العزیز شناوی ، فاضل مصری در کتاب سیدات نساء اهل الجنة ، ص151 نقل میکند .

سؤال دکتر حسینی قزوینی :

جناب آقای مراد زهی فرمودند آن چه که این روایت ثابت میکند ، تهدید است ، ما از جناب آقای مراد زهی سؤال میکنیم که آیا تهدید فردی برای بیعت از دیدگاه قرآن سند دارد ؟ که آیا خلیفه و امام میتواند کسی را برای بیعت اجبار کند ؟ یا در سنت ما روایتی داریم یا جناب خلیفه دوم و همچنین خلیفه سوم ، آقا امیر المؤمنین سلام الله علیه ، کسی را وادار کردهاند . واین تهدید مخالف آیه54 سوره نور است که خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، میگوید :

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ .

اصلا از رسالت تو که به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است ، رویگردان شدند ، گناهش مال خودشان است .

وَمَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ .

جواب مولوی مراد زهی :

خطبه نهج البلاغهای که ایشان قرائت فرمودند ، من خواهش میکنم که کسانی که در رشته فقه و حقوق مطالعاتی دارند ، ببینند که این خطبه نهج البلاغه ، دلیلی و سندی میشود . دلیل و سند باید روشن باشد که قتل فاطمه زهرا ، سقط جنین ، هجوم به خانه فاطمه زهرا از آن دلیل ثابت بشود . این یک خطبه است ؛ اما خطبهای به این صراحت ، خطبه 219 که میفرماید :

وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ

این جا نفی میکند این خطبه ، این چیزی را که جناب قزوینی به آن استناد میکنند . خطبه کاملا روشن است . خطبه بعدی هم :

وَ وَلِیَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّی ضَرَبَ الدِّینُ بِجِرَانِه .

که تمام شارحین ؛ از جمله ابن أبی الحدید ، محمد عبده و دیگران از والی ، تحت این خطبه نوشتهاند که مراد خلیفه دوم است . و این جای تأسف است که ایشان از روزنامه نگاری مثل هیکل میآیند که ایشان صحبتی کرده باشند برای اثبات همچنین امر مهمی و افتراء مهمی که در چهارده قرن پیش صورت گرفته باشد . بعد از چهارده قرن آقای هیکل و یا کسان دیگر ، ادیبانی بیایند ، رمان نویسانی ، داستان نویسانی بیایند ، اینها سندیت ندارند . من عرض کردم برای ما خطبههای نهج البلاغه سند است ، قرآن سند است . وانگهی من از جناب قزوینی سؤال میکنم که کتاب ناسخ التواریخ مال میرزا تقی خان که معاصرما است و در کتاب اعیان الشیعة میگوید که لم یعمل مثله ، میگوید :

ان ناساً من رؤساء الکوفة و أشرافهم الذین بایعوا زیداً حضروا یوماً عنده ، و قالوا له : رحمک الله ، ماذا تقول فی حق أبی بکر و عمر ؟

آمدند از اشراف کوفه سؤال کردند که جناب زید ، ما تقول فی حق ابوبکر و عمر ؛ در باره ابوبکر و عمر شما چه میفرمایید ؟ توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفین که امام زید در پاسخ به این چه فرمود :

قال : ما أقول فیهما إلا خیراً کما أسمع فیهما من أهل بیتی إلا خیرا ، من تمام اهل بیتم در باره اینها جز خیر نمیگویند . ما ظلمانا و لا أحد غیرنا ؛ به کسی دیگری نیز ظلم نکردند و عملا بکتاب الله و سنة رسوله ؛ به کتاب الله وسنت رسول عمل کردند .

این هم یکی از پژوهشگران بزرگ قرون گذشته است ، کتاب ناسخ التواریخ ، ج2 ، تحت عنوان احوال امام زین العابدین .

تمام ائمه اهل بیت منقبت و بزرگواری و عدالت و محبت اهل بیت وخلیفه اول و دوم را اعتراف دارند و در کتابهای مستند آمده .

و باز در همین خطبه نهج البلاغه ، حضرت علی علیه السلام به عنوان مشاور عالی خلیفه دوم قرار میگیرد و در تمام کتابهای تاریخ است که حدود چهارده بار خلیفه دوم سفر خارج از مدینه داشته و در آن چهارد بار ، دوازده بار جانشینش حضرت علی بود .

شنوندگان عزیز قضاوت بکنید . این قدر محبت و صفا و صمیمیت بین خلیفه اول و او وجود داشت که دوازه بار او را جانشین خودش تعیین میکند . اگر عداوت بود ، بغض بود ، هیچ کسی همچین کاری انجام نمیداد .

سؤال مولوی مراد زهی :

من به جای طرح سؤال در رابطه با روایت طبری یک توضیحی دیگر عرض کنم که نخستین روای تاریخ طبری ابن حمید است . ابن حمید هم از دیدگاه محدثین متهم به دروغ پردازی است .

آخرین روای هم روایت منقطع است . راوی اول که أبی عبد الله الرازی که متوفای148 هجری است . که ابن خراش در باره او میگوید :

حدثنا حمید وکان والله یکذب .

ابن حمید برایم حدیث کرد ؛ ولی به خدا قسم که او دروغ میگفت .

؟؟؟ در باره او میگوید : ما رأیت ؟؟؟ بالکذب من إبن حمید و ابن ؟؟؟

من دروغگوتر از ابن حمید و ابن ؟؟؟ ندیدم .

همچنین علامه ذهبی در باره او میگوید : وهی مع امامته منکر الحدیث ، صاحب عجائب است .

آخرین راوی زیاد بن کلیب ، ابومعشر کوفی است ...

پاسخ دکترحسینی قزوینی :

من از همین سؤال ایشان شروع میکنم که ایشان نسبت به محمد بن حمید اشکال کردند . جناب مراد زهی ! جناب آقای مزی در تهذیب الکمال ، ج5 ، ص100 از یحیی بن معین ، و از ابو زرعه و از احمد بن حنبل ، توثیق ایشان را نقل میکند . وقتی شخصیتی مثل احمد بن حنبل ، یحیی بن معین و ابوزرعه که از استوانههای علمی اهل سنت است ، وقتی نسبت به یک فردی بگویند که این فرد ثقه است ، حرف دیگران را ما به هیچ وجه نمیتوانیم قبول کنیم .

ایشان گفتند که منکر الحدیث است . این را ما بارها گفتهایم و در شبکه المستقله هم بیان کردیم . ابن حجر عسقلانی میگوید :

لو کان کل من روی شیئا منکراٌ استحق أن یذکر فی الضعفاء ، لما سلم من المحدثین احد .

اگر بنا باشد هر کس منکر الحدیث بود ، او را ما ضعیف بدانیم ، از محدثین یک نفر هم سالم نمیماند . لسان المیزان ، ج2 ، ص308 .

آقای ذهبی میگوید :

ما کل من روی المنا...... یعضف .

آن کسی که منکر رانقل میکند ، او مورد تضعیف نیست .

میزان الإعتدال ، ج1 ، ص118 .

پس بنابراین روایت ازنظر سند کاملا ثابت است . واگر چنانچه جناب آقای مراد زهی دقت کنند ، در همین صحیح بخاری که حضرات هر سال برای ایشان ختم صحیح بخاری میگیرند ، راویان متعددی در صحیح بخاری آمده ، در باره آنها گفتهاند که منکر الحدیث.

محمد بن عبدالرحمن طوافی ، آقای ابن حجر میگوید قال ابوزرعه، منکر الحدیث .

مقدمه فتح الباری ، ص140 .

مفضل بن فضاله ، ابن سعد گفته منکر الحدیث ، از روات صحیح بخاری است .

مقدمه فتح الباری ، ص445 .

داود بن حصین مدنی ، از رجال صحیح بخاری است ، در بارهاش گفتهاند منکر الحدیث .

اگر بنا براین باشد ، باید یک انبوهی از احادث صحیح بخاری را جناب آقای مراد زهی از صحیح بخاری حذف بفرمایند .

در رابطه با قضیه آقای محمد حسنین هیکل که ایشان فرمود یک روزنامه نگار است ، جناب آقای مراد زهی ! ایشان کسی است که دو مرتبه وزارت معارف مصر را قبول کرده ؛ یعنی دو دوره وزیر معارف مصر بوده . و همچنین مجلس شیوخ مصر را یک دوره ایشان ریاستش را داشته . یک روزنامه نگار نیست .

و اضافه ، غیر از ایشان ، عمررضا کحاله از نویسندگان برجسته اهل سنت است ، ایشان در اعلام النساء ، ج4 ، ص114 قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا را مطرح میکند .

و همچنین جناب آقای عبد الفتاح عبد المقصود که از دانشمندان مشهور مصری و عضو هیأت تحریریه مجله الحدیث است و مدتی رئیس دفتر معاون رئیس جمهور مصر حسن ابراهیم بوده . رئیس دفتر نخست وزیر مصر بوده .

و اضافه در رابطه با آن خطبهای که از نهج البلاغه ، مطرح کردید که مراد جناب عمر بن الخطاب است ، کافی است که جناب آقای صبحی صالح از شخصیت برجسته اهل سنت میفرماید که مراد آقا امیر المؤمین از این خطبه ، عمر بن خطاب نیست ؛ بلکه یکی از اصحاب است . واضافه روایاتی که در نهج البلاغه ، در مذمت خلیفه دوم است ، اصلاً همه قضایا را روشن کرده .

سؤال دکتر قزوینی :

با این که جناب مراد زهی قضیه تهدید را پذیرفتند ، این سؤال مطرح است ، جناب خلیفه اول و دوم برای وادار کردن اینها به بیعت به خانه آنها هجوم بردند و آنها را خواستند وادار به بیعیت کنند ؛ ولو این که فرمایش جناب مراد زهی را قبول کنیم که آمدند و بیعت کردند ، چرا خلیفه دوم برای سعد بن عباده که تا آخر عمر بیعت نکرد ، به خانه ایشان هجوم نبردند ؟ تهذیب الکمال ، ج10 ، ص18 .

و همچنین آقای ابان بن سعید بن عاص جزء کسانی است که از بیعت تخلف کردند ، چرا به خانه او هجوم نبردند ؟ اسد الغابه ، ج1 ، ص37

آقای ابی بن کعب از بیعت کردن تخلف کردند ، تاریخ یعقوبی ، ج2 ، ص124 .

خالد بن سعید بن عاص ، زبیر بن عوام ، سلمان فارسی ، عباس بن عبد المطلب ، عتبة بن ابولهب ، عمار یاسر همه از بیعت خودداری کردند ، چرا خلیفه دوم دو گانه برخورد کردند ؟

جواب مولوی مرادزهی:

همان پاسخ قبلی من کامل نشد ، من از شنوندگان گرامی تقاضا میکنم که منصفانه و به وجدانتان قسم میدهم ، وجداناً قضاوت کنید ، در کنار متصل به مسجد النبی ، خلیفه دوم هجوم آورده ، خانه فاطمه زهرا به آتش کشیده شده ، اتهامی که بعد از چهارده قرن مطرح میشود ، محسن عزیز سقط شده ، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته ، 120 هزار صحابه ، کم و یا زیاد که در آخرین حج در رکاب پیامبر بودند ، کجا رفتند ؟ مسلمانان مدینه که شبانه روز پنج بار در مسجد النبی نماز میخواندند ، کجا هستند که این قضیهای که در حد تواتر باید ثابت میشد ، روایتی از آنها نیست ، ائمه از این گلایه و شکایتی نمی کنند .

ببینید جناب قزوینی ، شنوندگان محترم ، ما میخواهیم دادگاهی تشکیل بشود ، میخواهیم قصاص بگیریم از خلیفه دوم از نظر اصول و از نظر حقوقی . خلیفه دوم قصاص باید بشود . برای اثبات قصاص آیا کافی است که جناب آقای هیکل و یا نویسندگانی که بعد از 12 قرن و یا 13 قرن آمده ، حالا وزیر هم باشد ، رئیس جمهور هم باشد ، رهبر کل جهان باشد ، شاهد قضیه برای قصاص لازم است ، آن افرادی که در خانه بودند ، چرا آنها شهادت نمیدهند ؟ چرا خود فاطمه زهرا از این موضوع بحثی به میان نمیآورد ، شاکی نمیشود ، بنی هاشم کجا بودند ، علی شیر خدا ، اسد الله که در مقابل عمرو بن عبدود که در برابر هزار نفر مبارزه میکرد ، شمشیر کشید و او را به خاک و خون کشید ، علیی که ما میشناسیم با آن جرأت و غیرتی که ما از او سراغ داریم و آن عمری که عدالتی که ما از او سراغ داریم ، کجا بود ، علی کجا بود ، بنی هاشم کجا بودند ، مسلمانان مدینه کجا بودند ، و در نتیجه آیا این زیر سؤال بردن تربیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را نمیرساند که پیامبری که بیست و سه سال زحمت کشید ، پیامبر آخر الزمان یارانی را باید تربیت کنند که تا قیامت حافظ دین باشند و دین را به دیگران برسانند ، 23 سال زحمت کشید ، به محضی که چشم از دنیا فرو بست ، حاصل زحمتش این بود که نزدیکترین یارانش هجوم بیاورند به خانه دخترش به خانه دامادش ، به جان هم بیفتند . پس کجا رفت اسلام ، پس کجا رفتند صحابه ، کجا رفت تربیت پیامبر ، آیا یک مسیحی ، یک یهودی وقتی این صحبتها و این اتهامات ما را بشنود ، بعد از چهارده قرن ، آیا این سؤال برایش پیش نمیآید که پیامبری که نتوانست ده نفر را درست و حسابی صد هزار صحابه ، این گونه تربیت بکند . آن از مهاجمین شان ، بقیه کجا بودند ، صد هزار ، صد بیست هزار صد و نوزده هزار دیگه کجا بودند ،که دفاع نکردند ، پس معلوم است که این دین پیامبر ، این آئین پیامبر هم مثل همین قضیه میشود .

بنابراین ، قضیه مستقیماً تربیت پیامبر را نسبت به صحابه زیر سؤال میبرد . ما میخواهیم مجددا از جناب قزوینی سؤال دارم که ما میخواهیم قصاصی را ثابت بکنیم ، کجا هستند شاهدان این قضیه ؟ آن هم قضیهای که در مسجد النبی اتفاق افتاده ، منزل فاطمه زهرا متصل به مسجد النبی بود .

وانگهی عمر رضا کحاله ، من خواهش میکنم که اگر فرصت باشد ، عبارت کاملش را ایشان بیاورند ، و این جا مطلبشان را بخوانند که از مطلب ایشان چه ثابت میشود .

عبد الفتاح عبد المقصود یک نویسنده که کتابی را تحت عنوان ادبیات امروزی نوشته و هزاران مسأله را آن جا مطرح میکنند . ایشان شاهد قضیه نبودند که بخواهند بر علیه خلیفه دوم بر علیه متهم بیایند گواهی بدهند . گواهان محکم قوی و متقن و محکمه پسند میخواهیم .

بنابراین در رابطه با خطبههای نهج البلاغه ، این طوری که جناب قزوینی مطرح فرمودند ، یک سری خطبههای مذمتی هم داریم ، بلی اگر ما معتقدیم که خطبههای که در نهج البلاغه مذمت میکنند ، اینها منتسب به حضرت علی هستند ؛ چون با ادبیات حضرت علی منطبق است . اذا تعارضا تساقطا . پس هر دو ساقط میشوند ما برگردیم به قرآن که قرآن :

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ .

مهاجرین اولین چه کسانی بودند ، خلیفه اول و دوم و سوم و چهارم رضی الله عنهم بودند . خداوند در قرآن از اینها اعلام رضایت کردند رضی الله عنهم و رضوا عنه .

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم .

سه دقیقه نهائی مولوی مراد زهی :

شعاری که در تمام درو دیوارهای کشور ما و مناطق برادران شیعه است ، لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار . علیی که شاهد است که نسبت به همسرش این گونه برخورد میشود ، ذوالفقار علی کجاست ؟ آیا دفاع از ناموس ، آیا دفاع از خانه ، آیا دفاع در مقابل مهاجم واجب نیست ؟ بنابراین من نظر خوانندگان و شنوندگان و مطالعه کنندگان متوجه میکنم به نامه ای که حضرت علی رضی الله عنه خطاب به معاویه نوشته . به این نامه توجه بفرمایید :

و أنصحهم لله و لرسوله الخلیفة الصدیق و خلیفة الخلیفة الفاروق ، و لعمری أن مکانهما فی الإسلام شدید یرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا .

شرح ابن میثم ، ص488 .

که حضرت علی می فرماید :

ناصح ترین انسانها برای خلق خدا و رسول خدا خلیفه صدیق و خلیفه فاروق هستند . آنها جایگاه والایی در اسلام دارند . و با وفات آنها و شهادت آنها زخم شدیدی در اسلام پیش آمد خداوند به آنها جزا و پاداش خیر عنایت فرماید .

و همچنین آن چیزی که ایشان فرمودند : ؟؟؟ که شرح نهج البلاغه صبحی صالح است و ابن أبی الحدید هست . ابن أبی الحدید میگوید :

وهذا الوالی عمر بن الخطاب و هذا الکلام من خطبته خطبها فی ایام خلافته طویلة یذکر فیها قربه من النبی صلی الله علیه وسلم .

پس بنابراین آن چیزی که الآن مطرح است با واقعیتهای تاریخی کاملاً در تضاد است با نصوص قرآن کاملاً در تضاد است ، با برخوردی که خلیفه چهارم با خلیفه اول و دوم داشته . این کتاب شافی مال علامه علم الهدی ، ج2 ، ص428 حضرت شهادت میدهد :

إن خیر هذه الأمة بعد نبیها ابوبکر و عمر

بهترین امت بعد از پیامبر ابوبکر و عمر هستند به بهترین و خیریت آنها شهادت میدهد .

و همچنین در ادامه اش میفرماید :

انهما الإمام الهدی و شیخ الإسلام والمقتدی بهما بعد رسول الله صلی الله وسلم ...

من از جناب قزوینی و از همه شنوندگان عزیزی که با حوصله به گفتهها و عرائض من به گفتههای من که به عنوان گفتمان دوستانه مطرح بود گوش دادند و خودشان بروند و تحقیق کنند و بررسی کنند و مطالعه کنند .

سه دقیقه نهایی دکتر حسینی قزوینی :

در رابطه با این که ایشان فرمودند این صد و بیست هزار نفر صحابه کجا رفتند ؟ آیا تربیت پیامبر زیر سؤال نمیرود ؟ ما از بینندگان عزیز تقاضا میکنیم این را از ما سؤال نکنند ، از آقایان اهل سنت سؤال کنند که در صحیح بخاری ج7 ، ص207 ، ح 6507 در روایتی پیامبر اکرم میفرماید : تمام صحابه من بعد از من مرتد میشوند

انه ارتدوا بعدک علی ادبارهم القهقری .

و اینها وارد آتش جهنم میشوند .

فلا اراه یخلص منهم الا مثل همل النعم .

جز تعداد اندکی از صحابه من از آتش جهنم خلاص نمیشوند . اگر ما دنبال این صد و بیست هزار نفر هستیم این را خود صحیح بخاری آورده است .

مولوی مراد زهی : عبارت صحیح بخاری را قرائت بفرمایید .

دکتر قزوینی : چشم . عبارت این است :

حَتَّی إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ . فَقُلْتُ أَیْنَ قَالَ إِلَی النَّارِ وَاللَّهِ . قُلْتُ وَمَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی . ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّی إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ . قُلْتُ أَیْنَ قَالَ إِلَی النَّارِ وَاللَّهِ . قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی . فَلاَ أُرَاهُ یَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ .

و همچنین از روایت خود عائشه ام المؤمنین صراحت دارد که :

لما قبض رسول الله صلی الله علیه وسلم ، ارتدت العرب قاطبة ؛ همه عرب ؛ یعنی همه مسلمانها مرتد شدند .

اگر در بعضی از روایتهای ما هست که ارتد الناس الا ثلاثة او اربعة ، در روایت ام المؤمنین این استثنا هم نیست . این روایت را جناب ابن کثیر دمشقی در کتاب البدایة والنهایه ، ج6 ، ص33 نقل میکند .

اما در رابطه با این که ایشان میفرماید که این قضیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها هیچ گونه سندی ندارد ، ما قبلاً هم آوردهایم از جوینی که استاد ذهبی است و ذهبی در حق او تعبیرات خیلی سنگینی دارد و از او تعبیر به امام و پیشوا میکند ایشان نقل میکند از نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، وقتی چشمش به فاطمه افتاد فرمودند من می بینیم روزی را که :

وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا ؛ حرمت او شکسته میشود ، وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا ؛ حق او غصب میشود ،وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا ؛ ارث او گرفته میشود ،وَ کُسِرَ جَنْبُهَا ؛ پهلویش شکسته میشود ، وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا ؛ جنین او محسن را سقط میکنند . وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ ...




[=georgia, times new roman, times, serif]بسم ا... الرحمن الرحيم

[=georgia, times new roman, times, serif]اين متن تحليلي است کاملا" بي طرفانه از مناظره مولوي مرادزهي از علماي دسته اول اهل سنت با دکتر قزويني از علماي جهان تشيع . اميد است با مطالعه اين نقد و بررسي راه حقيقت بيش از پيش روشن شود . جهت بسط حقيقت اين مناظره به تمام حوزه هاي ديگر , آوردن اين نوشتار را حتي بدون ذکر منبع بدون اشکال مي بينم :

[=georgia, times new roman, times, serif]1/ سوال : قزويني : حديث { راستگوتر از فاطمه کسي نبود } با سند صحيح چنانکه هيثمي در مجمع الزوايد و ابن حجر در الاصابه آنرا صحيح مي دانند , آمده است . حضرت زهرا از خليفه اول مطالباتي داشت ولي ابوبکر آنها را رد کرد . آيا اين نشانگر تکذيب پيامبر نيست ؟
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : مرادزهي : با اشعاري از اقبال لاهوري و قسمتهائي از خطبه هاي مساجد اهل سنت , فضائل حضرت زهرا را تائيد مي کند .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : جناب مراد زهي با اشعاري که خواندند به نوعي حديث ذکر شده را تا ئيد کردند و اعتقاد خود به اين حديث و بسياري از فضائل ديگر نسبت به حضرت زهرا را اذعان نمودند . اما سوال در مورد تکذيب سخن پيامبر توسط ابوبکر بود و هيچ جوابي به آن داده نشد و با شاخ و برگ دادن به مطالب و طولاني کردن بي مورد سخن , از شنيدن جوابي منطقي از سوي اهل سنت محروم شديم و همچنان اين سوال در اذهان جهان تشيع بدون پاسخ باقي ماند .

[=georgia, times new roman, times, serif]2/ سوال : مرادزهي : سوال خارج از موضوع بحث بود // با گذشت 14قرن از آن قضايا الان چه مستنداتي براي طرح اين قضيه وجود دارد ؟ نه مدعي عليه موجودست نه شهود وجود دارند .
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : قزويني : چند روايت صحيح از ديدگاه اهل سنت موجود است . يکي ندامت ابوبکر است که مي گويد { اي کاش من خانه فاطمه زهرا را مورد هجوم قرار نمي دادم و آن خانه را کشف نمي کردم } سيوطي در مسند فاطمه ص 34 و مقدسي در الاحاديث المختاره ج 10 ص 81 و فرحان مالکي در قراءه في کتب العقائد ص 52 مي گويند : اين حديث با سند صحيح ثابت شده و هيچ شبهه اي در آن نيست . ديگر ابن ابي شيبه در المصنف ج 8 ص 752 مي گويد : عمر گفت با آنکه حضرت زهرا براي من احترام دارد اما اين مانع از آن نمي شود که دستور بدهم خانه را با ساکنانش به آتش بکشند . همين روايت را بلاذري در الانساب ج 1 ص 586 و طبري در تاريخش ج 2 ص 443 نقل مي کند .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : جناب مراد زهي فرمودند موضوع خارج از بحث بوده اما خود ايشان و تمام اهل سنت وتشيع شاهد بودند که از هفت الي ده روز قبل از مناظره قرار شده بود موضوع , حضرت زهرا و هر مساله اي که مورد اختلاف شيعه وسني بوده و با وجود مبارک صديقه طاهره (س) حل مي شود , باشد . اما نمي دانم چرا هر وقت جناب مرادزهي با يک سوال مشکل روبرو مي شدند اصرار داشتند آنرا خارج از موضوع بحث که به مدت ده روز روزانه حداقل شش يا هفت مرتبه گوشزد مي شد , بدانند . در ادامه مستنداتي براي قضيه هجوم خواستند که آقاي قزويني چند نمونه را با سند صحيح از منظر اهل سنت بيان کردند .

[=georgia, times new roman, times, serif]3/ سوال : قزويني : بنا بر اعتراف آقاي مرادزهي اهل سنت عمر و ابوبکر را مثل اهل بيت دوست دارند .اما با توجه به حديث بخاري ومسلم در صحيحين فاطمه زهرا از آندو راضي نبوده و خدا و پيامبر هم از آندو راضي نيستند . محبت چنين اشخاصي ( عمر و ابوبکر ) بر خلاف عقل و شرع است . پاسخ بدهند .
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : مراد زهي : دلايلي که آقاي قزويني آوردند اصلا" سنديت ندارد . در ادامه آنچيزي که دکتر از انساب الاشراف خواندند آمده : علي و زبير رفتند پيش ابوبکر و گفتند که دستت را دراز کن تا با تو بيعت کنيم و بيعت کردند . فقط علي (ع) گلايه داشتند که چرا ابوبکر با ايشان مشورت نکرد .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : آقاي قزويني از عدم رضايت حضرت زهرا از ابوبکر و عمر و حب اهل سنت نسبت به عمر و ابوکر که بر خلاف اين نارضايتي و غضب است سوال کردند اما جناب مرادزهي اين سوال را ناديده گرفته و بي پاسخ رها کردند . اين هم در کنار سوال شماره 1 از جمله سوالاتي است که در اين مناظره توانائي پاسخ به آن ديده نشد و کاملا" مسکوت ماند . در بعضي از مناظرات ديگر ديده بوديم که وقتي به بن بست مي خورند راه جدل و سفسطه و مغلطه را پيش مي گيرند اما در باره اين دو سوال چيزي جز سکوت از آقاي مرادزهي ديده نشد . اما سراغ مطلبي برويم که مرادزهي نقل کرده است . وي بدون اقامه دليل وبرهان اسناد هجوم را بدون سند مي خواند و همه آنها را در يک چشم به هم زدن باطل ميکند .البته در ادامه مناظره چند دليل مي آورد که مطمئنا خود او نيز معتقد به اين دست و پا زدن هاي بيهوده و بدون هيچ پشتوانه علمي نيست . او ادامه حديث هجوم را از انساب الاشراف مي خواند که با صحيح بخاري ( چنانچه بعدا" خواهيم ديد ) متضاد است و ماجراي هجوم را به يک گلايه علي (ع) از ابوبکر حل مي کند . مثل اينکه روايت ندامت ابوبکر که در شماره 2 را در عرض چند دقيقه از ياد برد و صحه گذاردن علماي طراز اول اهل سنت بر اين حديث را ناديده گرفت . حديث ندامت نيز از جمله رواياتي است که آقاي مرادزهي در طول مناظره ديگر از آن يادي نکرد و همان شيوه سکوت را در برابر آن اتخاذ کرد .

[=georgia, times new roman, times, serif]4/ سوال : مرادزهي : چگونه آقاي قزويني مي گويند آندو بر اثر هجوم به خانه وحي خيانتکار بوده اند اما در ج 1 ص 16 احقاق الحق قاضي نورا... شوشتري از امام صادق مي خوانيم : آنها عادل بودند , برحق بودند و بر حق هم فوت کردند .
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : قزويني : گفتيد که طبق روايت انساب الاشراف علي (ع ) آمد و بيعت کرد اما در صحيح بخاري ج 5 ص 82 ح 4240 و صحيح مسلم ج 5 ص 154 آمده که علي (ع) بعد از 6 ماه بيعت کرد .// جناب مرادزهي گفت که ما آندو را خيانتکار مي خوانيم اما در صحيح مسلم ج 5 ص 159 ح 4468 آمده که عمر رو به علي (ع) و عباس مي گويد : شما رايتان در مورد ابوبکر و خلافتش آنست که هم دروغگوست هم گناهکارست هم حيله گر است و هم خائن است . پس از ابوبکر هم من خليفه شدم و مرا دروغگو و گنامکار و حيله گر و خائن مي دانيد // در مورد حديثي که در احقاق الحق آمده : اولا" : آدرس را اشتباه گفتيد ج1 ص 69 . ثانيا" : اين حديث هيچ سندي ندارد . ثالثا" : در ادامه حديث آمده که منظور من ( امام جعفر صادق ) از عادل اين بود که آنهااز عدل عدول کردند و امام اهل آتشند و آيه { وجعلنا هم ائمه يدعون الي النار . قصص 4 } را خواندند و فرمودند : قاسطند يعني { و اما القاسطون فکانوا الجهنم حطبا . جن 3 }
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : جناب مراد زهي براي اينکه ابوبکر و عمر را از اتهام هجوم به خانه وحي مبرا کند پا روي اصول اوليه اهل سنت و صحيح بخاري ومسلم مي گذارد که شايد براي جهان اهل سنت اين حرکت چندان خوشايند نبود . در ادامه خيانتکار بودن عمر و ابوبکر را به قزويني منتصب کرده و آنرا بر خلاف فرمايشات اهل بيت مي داند و گواهي از احاديث امام صادق را با سانسور قسمتي از حديث مي آورد . جناب قزويني بنا به نص صريح صحيح مسلم حضرت علي را صاحب نظر خيانتکار بودن آندو معرفي کرده و اين ادعا را ثابت مي کند . ضمن اينکه قسمت سانسور شده حديث امام صادق را بيان کرده و دست جناب مرادزهي را براي عوام اهل سنت رو ميکند . چرا که هرجا مي نشستند مي گفتند امام صادق , ابوبکر و عمر را قاسط معرفي کرده است . حالا جهان اسلام اعم از شيعه و سني هستند که بايد در مورد اين کار مراد زهي تفکر کرده و آيه النساء150 { إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً } را مورد تامل قرار دهند . از همه مهمتر آنکه جناب مرادزهي حديثي را سانسور کرده اند که اساسا" سند روائي ندارد و کاملا" براي هر دو گروه شيعه و سني چنين احاديثي بي ارزش است .

[=georgia, times new roman, times, serif]5/ سوال : قزويني : در صحيح مسلم ج6 ص22 آمده هر کس بميرد و بر او امامي نباشد به مرگ جاهليت مرده است .از طرف ديگر در صحيح بخاري و مسلم آمده که فاطمه (س) نه تنها با ابوبکر بيعت نکرد بلک غضبناک هم از دنيا رفت . آيا زهرا (س) به مرگ جاهليت مرده ( العياذ بالله ) يا خلافت ابوبکر مشروع نبوده ؟
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : مراد زهي : حديث نورا... شوشتري به زبان عربي است , عادل و قاسط در زبان عربي به چه معنائي هستند ؟ // اما در مورد حديثي که علي (ع) ابوبکر و عمر را خيانتکار و دروغگو مي داند : مفهوم اين حديث استفهامي است و مي گويد آيا شما فکر مي کرديد که ايشان کاذبا" غادرا" آثما" خائنا" است ؟ // در کشف الغمه اربيلي ج2 ص 291 از قول امام سجاد آمده که نسبت به متعرضين و آنهائي که نسبت به سه خليفه اول بدگوئي بودند فرموده اند ما بايد نسبت به اصحاب و مومنين گذشته دعاي مغفرت کنيم .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : گوينده سخن ( امام صادق ) منظور خود را به زبان عربي آورده است و آنرا تشريح نموده . جمله ( آنها از عدل عدول کردند و امام اهل آتشند ) به زبان عربي آمده است . آيه قرآن که امام صادق بيان کرده اند { وجعلنا هم ائمه يدعون الي النار . قصص 4 } به زبان عربي است . منظور از قاسط هم با آيه قرآن روشن شده است { و اما القاسطون فکانوا الجهنم حطبا . جن 3 } که اينهم به زبان عربي است . جناب مراد زهي وقتي که دست خود را در ماجراي سانسور حديث روشده ديدند راه جدل را پيش گرفتند ولي مثل اينکه اساسا" حواسشان جاي ديگري بوده و نشنيدند که اگر هم ما حديث را سانسور شده بپذيريم !!! نمي توانيم حديث بدون سند را گواهي قرار دهيم چرا که با راه انصاف و اسلام و عقل در تضاد است . در ادامه پاسخ , ايشان دو مورد را بيان کردند که از سوي جناب قزويني پاسخ داده خواهد شد .
[=georgia, times new roman, times, serif]قزويني : روايت کشف الغمه در سندش ابوهريره است و او به هيچ عنوان مورد وثوق نيست چون اميرالمومنين او را ذم کرده است // در مورد خيانتکار بودن ابوبکر و عمر از ديدگاه علي (ع) در صحيح مسلم و جواب مرادزهي :
[=georgia, times new roman, times, serif]1. خليفه دوم سوال نکرد بلکه مي گويد ( فرايتماني ) يعني راي و نظر شما اين بود که من دروغگو , حيله گر و خائنم
[=georgia, times new roman, times, serif]2. اميرالمومنين و عباس وقتي که خليفه دوم گفت شما رايتان اين بود , نه علي (ع) ونه عباس و نه بقيه اصحاب اين را تکذيب نکردند و نگفتند : نه , ما نسبت به شما چنين عقيده اي نداريم .
[=georgia, times new roman, times, serif]3. خود آقاي بخاري به خاطر اينکه اين موضوع را توهين به خليفه اول و دوم مي داند به جاي دروغگو و حيله گر و خائن کلمه کذا و کذا را آورده است .

[=georgia, times new roman, times, serif]6/ سوال : قزويني : سوال قبل و قبل تر من پاسخ داده نشد . بنا بر اعتراف آقاي مرادزهي اهل سنت عمر و ابوبکر را مثل اهل بيت دوست دارند .اما با توجه به حديث بخاري ومسلم در صحيحين فاطمه زهرا از آندو راضي نبوده و خدا و پيامبر هم از آندو راضي نيستند . محبت چنين اشخاصي ( عمر و ابوبکر ) بر خلاف عقل و شرع است . پاسخ بدهند .
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : مرادزهي : موضوع بحث ما اين نيست و بحث فاطمه زهرا (س) و بحث بيعت يک بحث مستقلي است // در مورد مساله هجوم به خانه زهرا (س) مدرک ارائه کنيد . نه خود علي و نه خود فاطمه و حسن و حسين اين ادعا را در طول 14 قرن مطرح نکرده اند // در خطبه 219 نهج البلاغه آمده ( متن عربي را نمي خوانم !! ) : خداوند شهرهاي عمر را آباد گرداند او کجي را راست نمود و بيماري را معالجه کرد و بر پا داشت و تبهکاري و فساد را پشت سر نهاد و پاک وبي آلايش از دنيا رفت و نيکوئي و خير خلافت را دريافت و از شر و بدي هم پيشي گرفت . در بخش کلمات قصار نهج البلاغه شماره 459 آمده بعد از ابوبکر بر مسلمانان فرمانروا شد پس امر خلافت را بر پا داشت و ... . اين کلمات مطاعن خليفه اول و دوم و هجوم به خانه وحي را رد مي کند .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : قزويني بعضي از سوالاتي را که جناب مراد زهي پاسخ نداده اند و در برابر منطق آن سکوت نموده اند را مطرح مي کند اما متاسفانه مرادزهي با کلمه تکراري خود حوصله اهل سنت و تشيع را سر برد . ايشان دوباره اذعان نمود که از موضوع بحث ما خارج است . تقريبا" نصف مناظره طي شده اما هنوز ايشان به موضوع بحث پي نبرده است . مرادزهي دوباره از آقاي قزويني مدرک هجوم به خانه علي (ع) را مي خواهد . خواننده اين تحليل به خوبي دريافته است که تا به حال مدارک زيادي در اين مورد از طرف جناب قزويني مطرح شده است و به تمام شبهات اين مدارک به وسيله منابع موثق اهل سنت پاسخ داده شده است . اما چرا جناب مراد زهي دوباره حرف خود را تکرار ميکند ؟ هيچ کس آگاه نيست . اگر دلايل قزويني غلط باشند ناچاريم بپذيريم کتب اهل سنت اشتباه و مملو از غلط است , جانب مرادزهي با علم به اين مطلب , هيچ گاه دليلي براي رد ادله جناب قزويني نياورد چون در اينصورت بايد جلوي کتب معتبر خودشان مي ايستاد ولي براي خالي نماندن عريضه دوباره گوئي کردند . اما در ادامه جناب مراد زهي که تمام سخنانشان را عربيمي گفتند با اشاره به خطبه نهج البلاغه شبهه اي را وارد کردند که جناب قزويني به آن پاسخ ميگويند . اگر نگاهي به اين خطبه نهج البلاغه بيندازيم متوجه دليل عربي نخواندن مرادزهي ميشويم : لله بلاء فلان فلقد قوم الاود و داوي العمد و اقام السنه و ... . بازهم جناب مرادزهي دست به شيطنت زدند , انگار اصلا" براي روشن شدن حقيقت نيامده اند , گناه هزاران جوان شيعه و سني بي طرف که به اميد روشن شدن حقيقت پاي مناظره نشسته اند چيست ؟ ايشان براي اينکه کلمه فلان را با خيال راحت به عمر نسبت دهند از خواندن متن عربي آن صرف نظر کردند . گويا يادشان رفته که حتي شارحان سني مذهب نهج البلاغه کلمه فلان را به عمر نسبت نداده اند . مگر پنج دقيقه قبل ( سوال 5 را ببينيد ) به تمام بينندگان مناظره با دليل محکم از صحيح مسلم ثابت نشد که نظر علي (ع) درباره عمر و ابوبکر خائن و دروغگو و گناهکار است . پس چطور دوباره با زير پا نهادن شعور بينندگان مناظره اين عوام فريبي ها را انجام مي دهند ؟

[=georgia, times new roman, times, serif]7/ سوال : مرادزهي : مستندات هجوم را بيان کنيد .
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : قزويني : قبلا" عرض کردم در المصنف با سند صحيح ( دکتر قزويني رجال اين حديث را با کتب رجالي اهل سنت بررسي کردند و صحت اين حديث را به اثبات رساندند ) آمده که عمر گفت من دستور مي دهم خانه را به آتش بکشند و حضرت زهرا و علي (ع) و حسن (ع) و حسين (ع) را تهديد به سوزاندن مي کند . آيا خليفه حق دارد اگر کسي ممانعت از بيعت کرد اين کار را بکند ؟ بيعت کردن از قبول دين بالاترست ؟ قرآن صراحت دارد که لا اکراه في الدين قد تبين الرشد من الغي . و نسبت به خود رسول خدا صراحت دارد که تو وظيفه ات فقط ابلاغ است و حق شما اين نيست که مردم را به زور وادار به اسلام کنيد . طبري و بلاذري هر کدام احاديثي را با مضمون هجوم به خانه را دارند که سندا" صحيح است . روايت ندامت ابوبکر از تهاجم را هم داريم که سيوطي و فرحان مالکي و مقدسي راي به صحيح السند بودن آن داده اند . ابن تيميه حراني در منهاج السنه ج4 ص220 مي گويد ابوبکر خانه زهرا را بهم ريخت و وارد خانه شد و خانه را کشف کرد . شهرستاني و عسقلاني در لسان الميزان ج1 ص268 و صفدي در الوافي و قرطبي همه اين قضيه را مطرح مي کنند . عبدالفتاح عبدالمقصود در کتاب الامام علي و محمد هيکل در کتاب ابوبکر صديق ص62 و عمر رضا کحاله اين روايت را قبول دارند و مشکلي ندارد .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : جناب قزويني در جواب مولوي مرادزهي مستنداتي را با سند صحيح طبق قواعد اهل سنت بيان مي کند . البته اين مستندات را بارها و بارها تبيين کرده بودند اما جناب مرادزهي برخلاف روح مناظره که تلاش براي روشن شدن مطاللب است , با دست و پازدن هاي بيهوده و تکرار مکررات قصد شبهه افکني دارند ولي با اتمام اين تلاشها قزويني با منابع مورد وثوق اهل سنت اين شبهات را جواب دادند . حتي جناب مرادزهي اشکالي بر دلايل قزويني نمي گيرند و فقط مي گويند : ( دوباره بگو ) .

[=georgia, times new roman, times, serif]8/ سوال : قزويني : با توجه به مصادر عرض شده , قضيه هجوم ثابت است و اين هجوم نشان مي دهد که اجماعي در کار نبوده و علي (ع) و عدهاي از بني هاشم از بيعت با ابوبکر خارج بوده اند . ابن حزم اندلسي در المحلي ج9 ص345 مي گويد : لعنت خدا به اجماعي که حضرت علي (ع ) و صحابه اش در درون اجماع نباشند .
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : مرادزهي : از روايت المصنف در مورد هجوم حداکثر تهديد ثابت است و اينکه راوي اين حديث زيد بن اسلم است و بنابر کتاب تقريب التهذيب ابن حجر اين روايت منقطع و بي ارزش است // خانه علي و فاطمه زهرا متصل به مسجد النبي بود يعني اگر خانه آتش مي گرفت مسجد هم آتش مي گرفت . چگونه است با اين صحابه اي که هر به مسجد مي آمدند , بايد حديث به حد تواتر مي رسيد . نه اينکه در چند کتاب که راويشان مثل جابر جعفي که کذاب است و زيد بن اسلم که منقطع است مطرح شود .// روايت بلاذري در انسال الاشراف باطل است چون نمي توان مطلب به اين مهمي را از يک کتاب نسب نامه ثابت کنيم .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : خواننده عزيز مصادر آمده در شماره 7 را ببيند . آيا عجيب نيست که با اين همه منبع جناب مراد زهي به المصنف تکيه زده اند . انگار که اصلا" بقيه آنها را نشنيده اند و در مقابل روايتي مثل ندامت ابوبکر کاملا" بي پاسخ هستند و خود را به نشنيدن زده اند . ايشان با ايجاد اشکال در سند اين روايت قصد بي ارزش جلوه دادن آن را دارد اما قزويني در ادامه جواب ايشان را با کتب معتبر و نظر علماي طراز اول اهل سنت , مي دهد . جناب مرادزهي مي گويند اگر خانه را آتش زدند پس چرا مسجد همجوار آنجا آتش نگرفت . جناب مرادزهي فراموش کرده اند که عمر و بقيه نمايندگان ابوبکر فقط در خانه را آتش زدند نه کل خانه را . مراد زهي گمان ميکند علي (ع) در آلاچيق زندگي مي کرده است که با آتش زدن در خانه , ديوارهاي گلي هم آتش بگيرد و تمام خانه و ساکنان کوچه را با خاکستر يکسان کند . در ادامه جناب مرادزهي دست به اعلان نظر عجيبي مي زند و وقتي که با سند صحيح روايت روبرو مي شود , به خاطر نام کتاب استناد به آن غلط است . جناب مرادزهي فراموش کرده اند سند صحيح اين روايت يعني يکي از شاهدان هجوم به خانه وحي ويکي از اصحاب رسول خدا که از نظر اهل سنت ستارگان نجات امت هستند اين روايت را نقل کرده است تا به امروز به دست ما رسيده , يعني يکي از شهود ماجرا آنرا نقل نموده است و تمام علماي طول تاريخ اهل سنت با پشتوانه اي تقريبا" 1500 ساله اين شاهد را راستگو مي دانند و به او اعتماد کرده اند . اما در مورد اينکه اين روايت به حد تواتر نرسيده پس دروغ است بايد بگويم يکي از اهل سنت که اتفاقا" با هم به اين مناظره گوش مي کرديم گفت {اين سخن مرادزهي کاملا" بي منطق است چون اين روايت در نزد شيعه ها در مقام تواتر است پس براي آنها قابل قبول است و در نزد ما سني ها هم خبر واحد اگر با سند صحيح باشد مثل آيات قرآن مورد وثوق است پس براي ما هم اين روايت مورد وثوق است هر چند به حد تواتر نرسيده باشد } . البته در طول تاريخ از طرق بسياري اين قضيه بدست شيعه و سني رسيده است اما جبهه گيري اهل سنت در برابر اين موضوع دليل ديگري است براي عدم تواتر در نزد ايشان . چون هر کس اين روايت را نقل مي کرد او را کافر مي دانستند مثل ابراهيم سيار . و وقتي هم براي قضيه هجوم از آنها دليل آورده شود مي گويند فلاني کافر بوده است . وقتي سوال مي کنيم چرا کافر بوده ميگويند چون قضيه هجوم را نقل کرده است !! . دليل ديگر عدم تواتر از بين بردن کتبي است که اهل سنت با آنها مخالف هستند . اهل سنت هر وقت مطلبي را بر خلاف ميلشان مي ديدند آنرا از بين ميبردند . نمونه اي از آنرا در تحريف بخاري در شماره 5 ديديم .در العلل و الرجال ج1 ص60 ميخوانيم : احمد بن حنبل در کتاب العلل مي گويد : ابوعوانه کتابي در معايب اصحاب رسول خدا نوشته بود , سلام بن ابي مطيع نزد او آمد و گفت ابي عوانه آن کتاب را به من بده . ابوعوانه کتاب را به او داد و سلام آنرا گرفت و سوزاند . در الکامل ج5 ص519 ابن عدي درباره ابن خراش مي نويسد او دو کتاب درباره حرکت هاي ناروا و معايب ابوبکر و عمر تاليف کرده است . سپس ابن عدي او را توثيق مي کند . به راستي آن دو کتاب الان کجا هستد ؟

[=georgia, times new roman, times, serif]9/ سوال : مرادزهي : بجاي سوال , پاسخ روايت طبري را مي دهم : کتاب طبري يک کتاب تاريخ است و طبري اين تعهد را نداشته که روايات صحيح را بياورد وانگهي چه تضميني وجود دارد که در تاريخ طبري هم دستبرد نباشد . پس نمي توان به آن استناد کرد . لطفا" از نهج البلاغه دليل بياوريد .
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : قزويني : کاش آقاي مرادزهي حدالقل به سند روايت المصنف يک نگاه مي کردند . در آنجا آمده { زيد بن اسلم عن ابيه اسلم } .اين حديث انقطاع ندارد جناب مراد زهي ! .او از پدرش حديث نقل مي کند . ابوزرعه و ابو حاتم و ابن سعد و نسائي و ابن خراش همه مي گويند زيد بن اسلم ثقه است ( تهذيب الکمال ج10 ص17 ) .پدرش اسلم قرشي است که مزي ميگويد زمان پيامبر را درک کرده و عجلي هم گفته : مديني الثقه . ابوزرعه هم گفته ثقه است ( تهذيب الکمال ج2 ص330 ) // گفتيد از نهج البلاغه دليل بياورم , چشم . در خطبه 202 نهج البلاغه آمده : علي (ع) هنگام دفن حضرت زهرا خطاب به رسول گرامي فرمودند يا رسول ا... دخترت به تو خبر داد که امت تو در حق فاطمه ظلم کردند . در منهاج البراعه ج13 ص14 مي خوانيم : اين اشاره دارد به شکستن پهلوي حضرت زهرا و سقط جنين حضرت زهرا . اين تعبير را عمر رضا کحاله در اعلام النساء ج3 ص21 و مامون غريب در خلافه علي بن ابي طالب ص33 و عبدالعزيز شناوي در سيدات نساء اهل الجنه ص151 نقل ميکنند .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : مولوي مرادزهي هرقدر که تلاش کردند حدالقل يکي از منابع روائي هجوم به خانه اهل بيت را شبهه دار کنند به در بسته خوردند و با دلايلي از کتب خودشان روبرو شدند . در ادامه ايشان از منابع تشيع دليل خواستند که قزويني مقداري را از نهج البلاغه و منابع اهل سنت که شاهد بر سخن نهج البلاغه بودند ذکر کرد. اينکار براي اين بود که اگر آقاي قزويني تنها از نهج البلاغه دليل مي آوردند جناب مرادزهي آنرا از تحريفات شيعي قلمداد ميکردند و براي جلوگيري از اين شبهه زائي ايشان قرائن اهل سنت را نيز از زبان بزرگترين و فحول علماي سني مذهب ذکر کردند . اما بنابر آنچه که خواهيم ديد جناب مرادزهي براي فرار از سخن اهل سنت , علماي خودشان را لت و پار کرده و به مقام علمي آنها لگد پراني بي مورد مي کند . اما در مورد تحريف تاريخ طبري جناب مرادزهي بايد دليل اقامه کند وگرنه از وي پذيرفته نمي شود . به همان دليلي که صحيح بخاري تحريف نشده است بايد بگوئيم تاريخ طبري نيز تحريف نشده است . جناب مرادزهي وقتي سند صيح روايت را مي بيند تهمت تحريف به تاريخ طبري را وي زند , همان کتابي که اهل سنت درباره آن نوشته اند : { كتاب "تاريخ الطبري" تاريخ "الرسل والملوك" أو الأمم والملوك من أهم كتب المصادر في مجال التاريخ، إذ يعد أوفى عمل تاريخي بين مصنفات العرب أقامه مصنفه على منهج مرسوم، وساقه في طريق استقرائي شامل، بلغت فيه الرواية مبلغها من الثقة والأمانة، أكمل ما قام به المؤرخون قبله، كاليعقوبي والبلاذري، والواقدي، ومهد لمن جاء بعده كالمسعودي، وابن مسكويه وابن الأثير وابن خلدون ولم يقتصر على تاريخ الإسلام بل أرخ لما قبل الهجرة بل ابتدأ من القول في ابتداء الخلق ما كان أوله.. ..}

[=georgia, times new roman, times, serif]10/ سوال : قزويني : آقاي مراد زهي گفت اين روايت تهديد را ثابت مي کند . آيا تهديد فردي براي بيعت از ديدگاه قرآن سند دارد ؟ اين تهديد مخالف سوره نور آيه54 است : >
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : مرادزهي : خطبه 219 نهج البلاغه اين خطبه اي که جناب قزويني از نهج البلاغه نقل کردند نفي مي کند . خطبه اي که ايشان خواندند دليل و سند روشني بر قتل فاطمه زهرا و سقط جنين او نيست . // شما از روزنامه نگاري مثل هيکل دليل مي آوريد که سنديت ندارد و تنها رمان نويس واديب هستند .// در ناسخ التواريخ ميرزا تقي خان در شرح حال امام زين العابدين امده : از جناب زيد سوال کردند درباره ابوبکر و عمر چه مي فرمائيد ؟ فرمود : من و تمام اهل بيتم درباره اينها جز خير نمي گويند و ايشان به هيچکس ظلم نکرده اند و به کتاب الله و سنت رسول عمل کردند .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : در بخش سوال 6 جواب زرنگي و تحريف جناب مرادزهي در مورد خطبه 219 نهج البلاغه آمده است . البته در ادامه مناظره نيز آقاي قزويني جواب اهل سنت را به آقاي مرادزهي در مورد اين خطبه ميدهد . اما گفتند روايت نهج البلاغه دليلي بر شهادت حضرت زهرا (س) نيست . بايد بگوييم با روايات اهل سنت که تا به اينجاي مناظره با سند صحيح از نظر اهل سنت اقامه شده چه کنيم ؟ اگر قرار است از منابع شيعه روايتي ذکر شود , اين مساله در حد تواتر است . خوب است آقاي مرادزهي مطلب شماره 9 را مطالعه کنند . اما روايتي که از ناسخ التواريخ آمده اصولا" سند ندارد تا مورد احتجاج قرار بگيرد . اگر قرار باشد هر يک از طرفين شيعه و سني به روايات بدون سند اتکا کنند , هيچگاه حق ظاهر نمي شود واسلام در چشم بهم زدني نابود مي شود . در کدام سوال و جوابي در طول مناظره شاهد آن بوديم که جناب قزويني شواهد و روايات بدون سند ذکر کند ؟ ولي تا جائي که دلتان بخواهد آقاي مراد زهي اينگونه روايات را به شهادت مي آورد که نه تنها مورد قبول تشيع نيست بلکه جمهور فحول و علماي اهل سنت با آوردن حديث بدون سند مخالفت دارند . کافيست براي اثبات دروغ بودن اين روايت بدون سند مطالعه اي دوباره بر مطلب شماره 4 و5 داشته باشيم . آقاي مرادزهي بار ديگر در مقابل سوال قزويني سکوت کرده اند و هنوز پاسخي به آن نداده اند . ايشان کلا" فراموش کرده مناظره براي پاسخ به سوال طرف مقابل است نه سکوت در برابر آن و تکرار مکررات .

[=georgia, times new roman, times, serif]11/ سوال : مراد زهي : بجاي سوال در مورد طبري يک چيز ديگر عرض کنم : نخستين راوي تاريخ طبري ابن حميد است که از ديدگاه محدثين متهم به دروغ پردازي و منکرالحديث است . آخرين راوي نيز منقطع است .
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : قزويني : جناب مرادزهي ! آقاي مزي در تهذيب الکمال ج5 ص100 از يحيي بن معين و از ابوزرعه و از احمد بن حنبل توثيق ابن حميد را نقل مي کند . وقتي شخصيتي مثل احمد بن حنبل ( رئيس حنابله ) , يحيي بن معين و ابوزرعه که از استوانه هاي علمي اهل سنت هستند وي را توثيق مي کنند حرف ديگران قابل قبول نيست . ايشان گفتند که منکر الحديث است . ابن حجر عسقلاني در لسان الميزان ج2 ص308 مي گويد اگر بنا باشد هر کس منکر الحديث بود او را تضعيف کنيم , از محدثين يک نفر هم سالم نمي ماند . ذهبي هم ميزان الاعتدال ج1 ص118 اينرا نقل مي کند . پس روايت کاملا" سند صحيح دارد. بعضي از راويان صحيح بخاري مثل محمد بن عبدالرحمن طوافي و مفضل بن فضاله بنابر مقدمه فتح الباري منکر الحديث هستند . // جناب محمد هيکل که گفتيد يک روزنامه نگار است , ايشان 2 مرتبه وزير معارف مصر و 1 مرتبه رئيس مجلس شيوخ مصر بوده .// در رابطه با آن خطبه اي که از نهج البلاغه (219) مطرح کرديد که مراد جناب عمر بن خطاب است , کافيست که جناب آقاي صبحي صالح که از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است ميفرمايد : مراد عمر بن خطاب نيست بلکه يکي از اصحاب علي (رض) است . روشن کننده اين قضيه مطاعن ديگري است که در نهج البلاغه آمده است .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : وقتي مولوي مرادزهي ديدند که با تهمت تحريف تاريخ طبري راه به جائي نمي برند در اسناد روايت شبهه اي ايجاد کردند که احمد بن حنبل جواب جناب مرادزهي را داد و سند اين روايت را نيز بدون آلايش توصيف کرد. درمورد انقطاع آخرين راوي کاش مدرکي هم ارائه مي شد چون با رجوع به تاريخ طبري چنين انقطاعي ديده نمي شود .
[=georgia, times new roman, times, serif]12/ سوال : قزويني : جناب مرادزهي تهديد به خانه وحي را قبول کردند . پس چرا عمر براي سعد بن عباده که تا آخر عمر بيعت نکرد , به خانه ايشان هجوم نبردند ( تهذيب الکمال ج10 ص18 ) و يا ابن بن سعيد بن عاص جزء کساني هستند که از بيعت خودداري کردند , چرا به خانه آنها هجوم نبردند ( اسد الغابه ج1 ص37 ) . چرا خليفه دوم دوگانه برخورد کردند ؟
[=georgia, times new roman, times, serif]جواب : مرادزهي : مسلمانان مدينه که شبانه روز 5 بار در مسجد النبي نماز مي خواندند کجا هستند که اين قضيه در حد تواتر ثابت مي شد . بني هاشم کجا بودند ؟ علي شير خدا کجا بود ؟ آيا اين زير سوال بردن تربيت پيامبر را نمي رساند که بعد از 23 سال نتوانست اصحاب خود را تربيت کند و به محض فوت او اصحاب به جان دخترش افتادند ؟ عبدالفتاح عبدالمقصود شاهد اين قضيه نبوده که بخواهد به خليفه دوم اتهام وارد کند . کجا هستند شاهدان اين قضيه ؟ // چون برخي از روايات نهج البلاغه مذمتي است پس همديگر را ساقط مي کنند پس بايد باز گرديم به قرآن : > . مهاجرين اول چه کساني بودند ؟ خليفه اول و دوم و سوم و چهارم . خداوند از آنها اعلام رضايت مي کند .
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : قضيه تواتر حديث بطور مبسوط در شماره 8 توضيح داده شده است . اما اگر منظور مولوي مرادزهي از جمله " علي شير خدا کجا بود ؟ " اينست که چون علي شير خداست پس بايد با شمشير خودش ذوالفقار عمر را مي کشت , سخني بدون منطق است زيرا : زماني که زينب بنت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم از دنيا رفتند زنان و اهل و عيال رسول خدا مشغول گريه و عزاداري بودند در اين هنگام عمر در حضور پيامبر خدا شروع کرد به تازيانه زدن آنها که با مخالفت رسول خدا مواجه شد : عن ابن عباس قال : لما ماتت زينب بنت رسول الله صلى الله عليه (وآله) وسلم قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : ألحقوها بسلفنا الخير عثمان بن مظعون فبكت النساء فجعل عمر يضربهن بسوطه فأخذ رسول الله صلى الله عليه وسلم يده وقال:مهلا يا عمر دعهن يبكين ، وإياكن ونعيق الشيطان.إلى أن قال:و قعدرسول الله صلى الله عليه وسلم على شفير القبر وفاطمة إلى جنبه تبكي فجعل النبي صلى الله عليه وسلم يمسح عين فاطمة بثوبه رحمة لها .
[=georgia, times new roman, times, serif]مسند أحمد 1 ص 237 ، 335 ، مستدرك الحاكم 3 ص 191 وصححه وقال الذهبي في تلخيص المستدرك : سنده صالح ، مسند أبي داود الطيالسي ص 351 ، الاستيعاب في ترجمة عثمان بن مظعون ج 2 ص 482 ، مجمع الزوائد 3 ص 17 . وأخرج البيهقي في السنن الكبرى 4 ص 70 . عمر جلوي چشم پيامبر زن رسول الله را ميزند . آيا رسول خدا عمر را قصاص کرد و او را مورد ضرب قرار داد ؟ خير . علي (ع) پيرو پيامبر است و سنت و منش او را پياده مي کند . اوست که پيامبر در وصفش فرموده علي مع الحق و الحق مع العلي . پس اين رفتار علي (ع) طيق سنت رسول خدا و پيامد آن طبق روش قرآن است و بنا به نص صريح روايت , حق هميشه با علي (ع) است و کار او حق بوده . جناب مرادزهي با جمله " زير سوال بردن تربيت پيامبر" خواستند به اصطلاح هوچي گري کنند اما غافل از اينکه خود رسول خدا فرموده اند امت من بعد از من مرتد مي شوند . تفصيل اين مطلب را دکتر قزويني در ادامه مناظره با دلايل محکم آورده است . ايشان گفتند " عبدالفتاح عبدالمقصود شاهد اين قضيه نبوده" . خير کسي هم چنين ادعائي نکرده است . در طول مناظره رواياتي با سند صحيح در نزد اهل سنت خوانده شد که مويد هجوم بودند من جمله روايت ندامت ابوبکر . سند صحيح يعني چه ؟ جناب مرادزهي فراموش کرده اند سند صحيح اين روايات يعني يکي از شاهدان هجوم به خانه وحي ويکي از اصحاب رسول خدا که از نظر اهل سنت ستارگان نجات امت هستند اين روايت را نقل کرده است تا به امروز به دست ما رسيده , يعني يکي از شهود ماجرا آنرا نقل نموده است و تمام علماي طول تاريخ اهل سنت با پشتوانه اي تقريبا" 1500 ساله اين شاهد را راستگو مي دانند و به او اعتماد کرده اند . ايشان فرمودند " چون برخي از روايات نهج البلاغه مذمتي است پس همديگر را ساقط مي کنند" . مثل اينکه وقتي جناب قزويني مطلب شماره 11 را بازگو مي کردند , جناب مولوي حواسشان کمي پرت بود . ولي در عوض ايشان تمام مسلمانان اعم از شيعه وسني دلايل قزويني را شنيدند . و دانستند که اصلا" روايت مويد عمر در نهج البلاغه وجود ندارد ( چنانچه علماي سني و شيعه معترفند ) که بخواهد روايات مذمتي را ساقط کند . ايشان آيه قرآن را شاهد بر صدق گفتارشان آوردند ولي اي کاش کمي در آيه دقت مي نمودند . السابقون يعني کساني که در اسلام آوردن سبقت گرفتند و از همه براي دعوت به اسلام مشتاق تر بودند . اين حتما" شامل عمر و ابوبکر نمي شود زيرا با آن رواياتي که جناب مرادزهي در طول 2 ساعت مناظره مشتاق شنيدنشان بود و در آخر هجوم را ثابت کرد در منافات است . چطور کسي مشتاق اسلام و عمل به آن است اما به سبط نبي مکرم حمله ور مي شود . از طرفي منظور آيه آن عده اي هستند که در دينشان ثابت ماندند نه آنهائي که بنا بر نص صحيح بخاري مرتد شدند . پس اين آيه مقصود آقاي مرادزهي را تائيد نمي کند .

[=georgia, times new roman, times, serif]سه دقيقه نهائي مرادزهي :
[=georgia, times new roman, times, serif]علي که شاهد ماجراي هجوم است کجاست ؟ ذوالفقارش کجاست ؟ در شرح ابن ميثم ص488 مي خوانيم که علي مي فرمايد ناصح ترين انسانها براي خلق خدا و رسول خدا خليفه صديق و خليفه فاروق هستند .آنها جايگاهي والا در اسلام دارند . و با وفات آنها زخم شديدي بر اسلام پديد آمد .خداوند به آنها جزا و پاداش خيرعنايت فرمايد. همچنين در کتاب شافي علامه علم الهدي ج2 ص428 از قول علي آمده بهترين امت بعد از پيامبر ابوبکر و عمر هستند .

[=georgia, times new roman, times, serif]سه دقيقه نهائي قزويني :
[=georgia, times new roman, times, serif]در رابطه با اين که ايشان فرمودند صحابه کجا رفتند . آيا تربيت پيامبر زير سوال نميرود . بايد بگويم از آقايان اهل سنت سوال کنيد که در صحيح بخاري ج7 ص207 ح6507 آمده : تمام صحابه بعد از من مرتد مي شوند و وارد آتش جهنم مي شوند . ابن کثير در البدايه و النهايه ج6 ص33 از قول عايشه نقل مي کند : همه عرب يعني همه مسلمانها مرتد مي شوند . اما در رابطه با اين که ايشان مي فرمايد اين قضيه شهادت حضرت زهرا سندي ندارد , قبلا" هم گفتم از جويني که استاد ذهبي است و ذهبي او را امام و پيشوا مي نامد نقل ميکند که وقتي رسول خدا چشمش به فاطمه افتاد فرمودند من مي بينم روزي را که حرمت او شکسته مي شود و حق او غصب مي شود و ارث او گرفته مي شود و پهلويش شکسته مي شود و جنين او محسن را سقط ميکنند ....
[=georgia, times new roman, times, serif]تحليل : در مورد سخنان مولوي مرادزهي که فرمودند " علي که شاهد ماجراي هجوم است کجاست ؟ ذوالفقارش کجاست ؟" در مطلب شماره 12 به تفصيل صحبت شد . اما ايشان حديثي را خواندند که علماي اهل سنت به دروغ بودن آن اذعان دارند چرا که علي (ع) عمر و ابوبکر را صديق و فاروق نمي دانست . طبق روايات صحيح السندي كه در بسياري از كتابهاي اهل سنت وجود دارد ، اين دو لقب مبارك ، از القاب اختصاصي علي عليه السلام بوده است ؛ اما جناب مولوي تلاش كرده اند كه اين فضليت را براي خلفاي ديگر نقل كنند . ما به چند روايت اشاره مي كنيم : بسياري از علماي اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزويني در سننش كه يكي از صحاح سته اهل سنت به شمار مي آيد ، با سند صحيح نقل كرده : عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ . عباد بن عبد الله گويد : علي عليه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صديق اكبر هستم ، پس از من جز دروغگو كسي ديگر خود را صديق نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از ديگران نماز مي خواندم . سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البداية والنهاية ، ج3 ، ص 26 و المستدرك ، حاكم نيشابوري ، ج3 ، ص 112 وتلخيص آن ، تأليف ذهبي در حاشيه همان صفحه ، و تاريخ طبري ، ج2 ، ص 56 ، والكامل ، ابن الاثير ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطين ، حمويني ، ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائي ، ص 46 با سندي كه تمام روات آن ثقه هستند ، و تذكرة الخواص ، ابن جوزي ، ص 108 و ده ها سند ديگر .محقق سنن ابن ماجه در ادامه مي نويسد : في الزوائد : هذا إسناد صحيح . رجاله ثقات . رواه الحاكم في المستدرك عن المنهال . وقال : صحيح على شرط الشيخين . درباره فاروق نيز گفتني است : محمد بن سعد در الطبقات الكبري ، ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق ، ابن اثير در اسد الغابة و محمد بن جرير طبري در تاريخش مي نويسند :قال بن شهاب بلغنا أن أهل الكتاب كانوا أول من قال لعمر الفاروق وكان المسلمون يأثرون ذلك من قولهم ولم يبلغنا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم ذكر من ذلك شيئا . ابن شهاب گويد : اين گونه به ما رسيده است كه اهل كتاب نخستين كساني بودند كه به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آنها متأثر شدند و اين لقب را در باره عمر استعمال كردند و از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم هيچ مطلبي در اين باره به ما نرسيده است . الطبقات الكبرى - محمد بن سعد - ج 3 - ص 270 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 44 - ص 51 و تاريخ الطبري - الطبري - ج 3 - ص 267 و أسد الغابة - ابن الأثير - ج 4 - ص 57 . همچنين طبق عادتي که براي مولوي در طول مناظره ديديم ايشان حديثي بدون سند را از الشافي آورده است : با مطلب به ابات رسيده در همين جلسه مناظره در تضاد است . کافيست ايشان سري به مطلب شماره 4 و 5 بزند تا نظر علي (ع) را در مورد ابوبکر و عمر جويا شوند . ايشان در هنگام نقل قول قزويني از علامه جويني وسط حرف ايشان پريده و گفتند " ذهبي به جويني "حاطب ليل" گفته است .اما بايد توجه کنند که اين سخن كه ذهبي گفته باشد : جويني «حاطب ليل» است ، تهمتي است كه زركلي به ذهبي مي‌زند ، ذهبي در هيچ يك از كتاب‌هايش چنين جمله‌اي در باره جويني ندارد . وقتي ذهبي آن همه از وي تعريف و تمجيد مي‌كند و حتي از او در تذكرة الحفاظ با عناوين «الامام المحدث الاوحد الاكمل فخر الإسلام» ياد مي‌كند ، چگونه مي‌توان باور داشت كه در جاي ديگر او را «حاطب ليل» معرفي كرده باشد ؟!
[=georgia, times new roman, times, serif]در آخر از تمام حق طلبان خواهش مي کنم کمي تفکر کرده و راه تعصب و لجاج را پيش نگيرند و دنبال کلام مستدل جستجو کنند . براي انطباق صورت اين نقد و بررسي با مناظره ,پيشنهاد مي کنم فايل صوتي انرا تهيه و با اين مطالب تطبيق بدهيد تا راهي باشد براي يافتن حق .

[=georgia, times new roman, times, serif]قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقين

با اقتباس از:

http://www.bar-ali-chegozasht.blogfa.com/post-11.aspx

شبکه ماهواره‌اي «المستقله» انگلستان، شبکه‌اي است که با عنوان دفاع از عقائد اهل سنت تشکيل شده و تاکنون با ترتيب دادن چندين مناظره جنجالي، که به ادعاي مسؤلان اين شبكه بييندگان آن به حدود پنجاه ميليون نفر رسيد، تلاش در بر هم زدن روابط برادرانه بين شيعه و سني داشته است .

چندي پيش اين شبکه با اعلام موضوعي جديد براي مناظره از شيعيان دعوت کرده و ادعا نمود كه در صدد است تا وجود نداشتن هرگونه روايت صحيحي در منابع شيعه و سني در شهادت و مظلوميت حضرت زهرا را ثابت نموده و به زعم خويش يك بار و براي هميشه به پرونده شرکت هر ساله و پرشور شيعيان در عزاداري فاطميه را مختومه سازد.
بزرگان شيعه که از سوء سابقه اين شبکه در تحريک عواطف مذهبي شيعه و سني با اطلاع بودند، ابتدا دستور به عدم شركت شيعيان در اين مناظره نمودند؛ اما از آن‌جا كه اين شبکه بناي ايجاد تفرقه ميان شيعه و سني را داشت و با دعوت رسمي از شيخ جناحي از علماي عراق و نيز از صباح الخزاعي به عنوان متفکري شيعه روش جديدي را در پيش گرفت و آن استفاده از عدم تخصص جناب آقاي جناحي در زمينه بحث هاي کلام جديد و نيز ادعاي دروغين صباح الخزاعي در مورد شيعه بودن خويش و منکر شدن بسياري از اصول ثابته نزد شيعه بود .
همان‌گونه كه در متن مناظره هم مطرح مي‌گردد، عده اي از مراجع و بزرگان حوزه از جمله حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي به محض اطلاع و آگاهي از اين موضوع با جناب دكتر آيت الله حسيني قزويني تماس حاصل نموده و از ايشان مي‌خواهند تا با شركت در اين مناظره توطئه جديد وهابيت در ايجاد اختلاف ميان شيعه و سني را خنثي نموده و روايات موجود در اثبات شهادت حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها را در آن برنامه در معرض ديد تمامي مسلمانان عالم قرار دهند.
از سوي ديگر آيت الله کوراني با اين شبكه تماس گرفته و با معرفي جناب دكتر حسيني قزويني به اين شبكه اعلام مي‌دارد در صورتي كه بناست نظرات واقعي شيعيان در اين برنامه و مناظره مطرح گردد بايد از ايشان در اين برنامه دعوت به عمل آيد.
حضور و شركت جناب دكتر حسيني قزويني در اولين شب مناظره كه مصادف با چهارمين شب آغاز اين مناظره ‌بود در حالي صورت گرفت كه در شب‌هاي قبل، اين شبكه با زير نويس و مانور‌هاي مداوم مجري اين برنامه (دكتر الهاشمي) همواره بر اين نكته تأكيد مي‌كرد كه شيعه در ادعاي خود مبني بر جسارت خلفا به حضرت زهرا هيچ مدرك صحيحي حتي در كتاب‌هاي خود ندارند.
اما با حضور جناب دكتر حسيني قزويني در اولين شب مناظره ورق برگشته و داستان دقيقا بر خلاف روند مورد نظر و نتيجه‌اي كه از آن مورد انتظار بود رقم ‌خورده و به صورت ديگري ادامه و ختم ‌گرديده است. يعني نه تنها فتنه ايجاد اختلاف و درگيري مذهبي بين شيعه و سني از بين ‌رفت، بلکه با مطرح شدن روايات اهل سنت در مورد هجوم خلفا به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها و نيز روايات صحيحه شيعه، سبب آگاهي بسياري از مردم و اهل سنت را فراهم آورد.
سخنان و روشنگري‌هاي جناب دكتر حسيني قزويني در اين مناظره سبب شد تا شركت كنندگان سني و مجري اين برنامه رفته، رفته از ادعاي خود عقب نشيني نموده و زيرنويس‌هاي برنامه عوض شده و با دست برداشتن از هياهو‌ و جنجال‌هاي چند شب قبل، اصل هجوم و اسقاط جنين و شكستن پهلو و شهادت حضرت محسن عليه السلام‌ را پذيرفته و فقط به همين مقدار بسنده كنند كه عمر و ابوبكر به طور مستقيم در اين اقدام شركت نداشته‌‌اند.
در اين مناظره که با وجود نابرابر بودن نيروهاي موجود در آن و مقابله تمامي افراد حاضر در مناظره از جمله دکتر الحسيني از اهل سنت بحرين، دکتر ابوشوارب از اهل سنت مصر و خود دكتر الهاشمي مدير سنّي اين مناظره و نيز صباح الخزاعي که در اصل سنّي ولي به دروغ خود را شيعه معرفي کرده بود، اما با هوشياري جناب دكتر آيت الله حسيني قزويني اين ادعا باطل گرديد و حقانيت نظر شيعه در اين زمينه بر حق جويان ثابت گرديد و تريبوني که براي ترويج درگيري ميان شيعه و سني در نظر گرفته شده بود، وسيله‌اي براي بيان مظلوميت حضرت زهرا با روايات فريقين گرديد.
اين عمل ايشان سبب تغيير يافتن جوّ مناظره و برخوردهاي غير معقول مدير مناظره – دکتر الهاشمي- گرديد که خود به خوبي بيانگر ناراحتي مسئولين مناظره از اثرات آن بود اما اين برخوردهاي غير معقول نيز با لطف الهي ناکام ماند و شيعه سر افراز از اين مناظره بيرون آمد.
در پي اين پيروزي شيعه، حضرت آيت الله العظمي مکارم از جناب آيت الله قزويني تشکر کرده و فرمودند: «برخوردهاي اخير عده اي از بزرگان اهل سنت در مواجهه با شهادت حضرت زهرا به خوبي نشانگر استيصال ايشان و سبب مشخص شدن نقطه ضعف ايشان گرديده است که بايد از اين نقطه کمال استفاده را نمود.»
همچنين پس از اين مناظره علما و بزرگان حوزه علميه قم با تشکر از جناب آيت الله قزويني از حضور ايشان در اين مناظره ابراز خرسندي نمودند.
لازم به ذکر است که پس از اين مناظره تماس هاي بسياري از اهل سنت کشورهاي مختلف از جمله عربستان، عراق، آلمان و… با اين موسسه و جناب آيت الله قزويني صورت گرفت و عزيزان اهل سنت در آن با اشاره به مظلوميت حضرت زهرا سلام الله عليها، تقاضاي آشنايي هرچه بيشتر با مذهب شيعه را داشته و ابراز داشتند که به رغم تلاش‌هاي مسئولين شبکه المستقله، در سال آينده نه تنها شيعيان که حتي اهل سنت نيز براي حضرت زهرا مراسم عزاداري برپا خواهند داشت.
از اتفاقات ديگري كه در پي اين مناظره اتفاق افتاد حضور يکي از سرشناس‌ترين خانواده‌هاي كشور امارات و تشرف به مذهب تشيع بود.
نكته‌ لازم به ذكر اين است كه ترجمه فارسي، كاملاً مطابق با متن عربي آن كه پياده شده از فيلم ويديويي آن مي‌باشد صورت پذيرفته است و اين خود بهترين شاهد و گواه براي اثبات موفقيت جناب دكتر حسيني قزويني در اين مناظره است؛ اقدامي كه هيچ يك از سايت‌هاي وهابي تاكنون به هيچ شكل جرئت به اقدام آن ننموده‌اند.
در پايان خوانندگان عزيز را توصيه مي‌نماييم تا متن مناظره را با دقت هرچه تمام‌تر و تا جمله پاياني آن مورد مطالعه قرار دهند.



فهرست
















...































...

...





























































...







































...
سومين و آخرين قسمت حضور جناب دكتر حسيني قزويني













































































...













لينک متن PDF مناظره:


معاونت اطلاع رساني مؤسسه حضرت ولي عصر (عج)

با سلام

فايلهای مناظره صوتی بر گرفته از کتاب شبهاي پيشاور
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4504

سخنرانیهای حجت الاسلام دکتر محمد حسینی قزوینی

مجموعه 89 سخنرانی از استاد حسینی قزوینی با موضوع پاسخ به شبهات وهابیت، تقدیم به کاربران عزیز
دانلود در ادامه مطلب

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4503

موفق باشید!

ممنون خیلی خوب بود الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ولعن اعدائهم اجمعین

حدیث ساختگی برای عمر

مناظره آيت الله شيرازي با دانشمند سني

یكی از مراجع تقلید (مرحوم آیت‌اللّه العظمی سیّد عبدالله شیرازی «ره») می‌فرمود: در مكّه معظّمه بودم به كتاب‌فروشی‌ای كه در نزدیك «باب‌السّلام» بود، برای خریداری قرآن رفتم

در آن‌جا با یكی از دانشمندان با‌هوش اهل تسنّن، ملاقات كردم، او مرا شناخت (كه از علمای شیعه هستم)، احترام شایانی از من نمود، و سپس سؤالاتی از من نمود، نخستین سؤال خود را چنین شروع كرد:
«شما درباره این حدیث چه می‌گوئید كه پیامبر‌‌ـ صلّی‌ اللّه علیه و آله ـ فرموده است:
«لَو كانَ نَبِیٌّ غَیْرِی لَكانَ عُمَر»:
«اگر بعد از من پیامبری وجود داشت، او عمر‌بن‌خطّاب بود!!»؟
گفتم: هرگز پیامبر‌‌(ص) چنین حدیثی را نفرموده است، و این حدیث،‌ جعل شده و دروغ محض است.

گفت: به چه دلیل؟
گفتم: شما درباره «حدیث مَنْزِلَه» چه می‌گوئید؟ آیا این حدیث بین ما و شما از احادیث قطعی است یا نه؟ كه پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود:
«یا علِیُّ اَنْتَ مِنّیِ بِمَنْزِلَهِ هاروُنَ مِنْ مُوسی اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی»: ای علی! نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی‌(ص)است، جز این‌كه بعد از من پیامبری نخواهد بود. (1)

گفت: آری صحّت این حدیث به نظر ما مسلّم و قطعی است.
گفتم: از این حدیث (به دلالت التزام) فهمیده می‌شود، اگر پیامبری بعد از پیامبر اسلام‌ بود او حتماً علی‌‌‌ (ع) بود،

روی این اساس مطابق این حدیث كه مورد قبول شما است، حدیثی كه اكنون نقل كردی (اگر بعد از من پیامبری بود، او عمر بود) بی اساس و دروغ محض است.


او در برابر این پاسخ فرو‌ماند، و در حالی كه حیرت‌زده شده بود، سكوت نمود.

پي نوشت:
1- صحیح مسلم، ج 3،‌ ص 236ـ صحیح بخاری، ج 2، ص 185ـ مسند احمد، ج 1، ص 98، 118

اجتهاد در مقابل نصّ توسط عمر!

اشاره:
از نظر اسلام آن‌چه كه از آیات قرآن و گفتار پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ صریح و روشن است، همان را باید پیروی كرد،‌ و اگر در برابر آن، توجیهاتی كنیم و آن را «اجتهاد» بنامیم،

كه «اجتهاد در برابر نصّ» است،‌ و چنین اجتهادی قطعاً باطل است، و چنین اجتهادی، همان «بدعت» است كه سر از كفر و گمراهی در می‌آورد.

ولی اجتهاد صحیح عبارت از آن است كه صحّت دلیل حكم موضوعی،‌ از نظر دلالت،‌ روشن نیست، مجتهد با توجّه به قواعد اجتهاد،‌ حكم آن موضوع را استنباط می‌نماید، چنین اجتهادی، از مجتهد جامع شرائط، برای مقلّدینش حجّت خواهد بود.

اینك با توجّه به این اشاره، به مناظره زیر توجه كنید:



ملكشاه سلجوقی،‌ مجلسی تشكیل داده بود، خودش و وزیرش «خواجه نظام‌الملك» در آن مجلس حاضر بودند، بین یك نفر از علمای برجسته اهل تسنّن به نام «عبّاسی» با یكی از علمای برجسته شیعه به نام «علوی» در حضور علمای دیگر،‌ این مناظره، رخ داد:

علوی:


در كتاب‌های معتبر شما آمده كه عمربن‌خطّاب، در بعضی از احكامی كه در عصر رسول خدا‌(ص) از احكام قطعی اسلام بود، تصرّف كرد و آن‌ها را تغییر داد.

عبّاسی: كدام احكام را تغییر داد.
علوی: به عنوان مثال



11ـ نماز «تراویح» كه در ماه رمضان انجام می‌شود و نافله است،‌ عمر گفت آن را به جماعت بخوانند(1) با این‌كه نماز نافله را نباید به جماعت خواند، چنان‌كه در عصر رسول خدا(ص) چنین بود. (مگر مانند نماز استسقاء كه در عصر پیامبر(ص) با جماعت خوانده می‌شد )

2ـ ویا عمر دستور داد كه در اذان به جای جمله «حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَلِ» جمله «و الصَّلوه خَیْرُ عَلَی النَّوْم» گفته شود.(2)

و4ـ و یا این‌كه حجّ تمتّع و مُتعه‌ نساء (ازدواج موقّت) را حرام كرد (3)3

5ـ و یا این‌كه سهم «مؤلّفهُ القلوب» را در موارد مصرف زكات، حذف نموده با این‌كه سهم آن‌ها در آیه 60 سوره توبه تصریح شده است، و احكام دیگر (كه در این‌جا به پنج نمونه اكتفا شد).

ملكشاه: آیا براستی،‌ عمر این احكام را تغییر داده است؟
خواجه نظام‌الملك:‌ آری این امور در كتب معتبر اهل تسنّن ذكر شده است.

ملكشاه: پس چگونه ما از این افرادی كه بدعت گذاشته‌اند، پیروی می‌كنیم؟!






ادامه دارد....


[=&quot]

[=&quot]قوشچی(4): اگر عمر حجّ تمتّع یا متعه زنان و یا جمله«حَیّ عَلی خَیْرِالعمل» را در اذان منع كرد،‌ اجتهاد كرده است، و اجتهاد كه بدعت نیست[=&quot]!!
[=&quot](5)

علوی: آیا در برابر سخن صریح و روشن قرآن ویا گفتار صریح پیامبر می‌توان، سخن دیگری را مطرح كرد؟



[=&quot] آیا اجتهاد در برابر نصّ، جایز است؟ اگر چنین باشد، و هر مجتهدی چنین حقّی داشته باشد، در طول زمان، بسیاری از احكام اسلام، تغییر خواهد یافت، و جاودانگی اسلام از بین می‌رود، مگر نه این است كه قرآن می‌فرماید:

«ما آتاُكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مانَهاكُمْ‌عَنْهُ فَنْتَهُوا : هر آن‌چه را كه رسول خدا‌(ص) فرمود، آن را بگیرید، و آن‌چه را نهی كرد، آن را ترك نمائید» (حشر ـ 7).

«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لامُؤْمِنَهٍ اِذا قَضَی اللّهُ‌ وَ رَسوُلُهُ اَمْراً اَنْ یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ اَمْرِهِم : هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد، هنگامی كه خدا و پیامبرش، ‌امری را لازم بدانند، اختیاری از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد»(احزاب ـ 36).

مگر نه این است كه پیامبر‌(ص) فرمود:
«حَلاُلُ مُحَمَّدٍ حَلالُ اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ وَ حَرامُ مُحَمَّدٍ حَرامُ اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ : حلال محمّد‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ تا روز قیامت، حلال است،‌ و حرام او تا روز قیامت، حرام می‌باشد».(6)

نتیجه این‌كه:
هرگز نباید احكام صریح اسلام را،‌عوض كرده و تغییر داد حتّی شخص پیامبر‌(ص)نمی‌تواند این كار را بكند،‌ چنان‌كه در قرآن(سوره حاقه آیه 44 تا 47)، حتّی در مورد شخص پیامبر (ص) می‌خوانیم:

«وَ لو تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الاَقاوِیلِ لاَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ‌ثُمَّ لَقََطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ ـ فَما مِنْكُمْ مِنْ اَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِینَ : هر گاه او (پیامبر) سخنی دروغ بر ما می‌بست، ما او را با قدرت می‌گرفتیم ـ سپس رگ قلبش را قطع می‌نمودیم ـ و احدی از شما نمی‌توانست مانع شود و از او حمایت كند».

پي نوشت:
1- صحیح بخاری، ج 2، ص 251ـ كامل‌ابن اثیر،‌ ج 2، ص 31.
2- شرخ زرقانی بر موطأ مالك، ج 1،‌ ص 25.
3- تفسیر فخر رازی، ذیل آیه 24، سوره نساء.
4- قوشچی از علمای معروف اهل تسنّن است كه او را «امام‌‌ ‌المتكلمین» می‌خوانند.
5- شرح تجرید قوشچی، ص 374.
6- مقدّمه دارمی، ص 39 ـ اصول كافی، ج 1، ص 69.


ابلیس داناتر از خلفاء

مناظره علي بن ميثم با ابوالهذيل سني

یكی از شخصیّت‌های برجسته و زیرك اهل تسنّن در آغاز قرن سوّم، ابوالهُذَیل علّاف بود، وی در بصره می‌زیست و به سال 230 هـ .ق به بغداد آمد و در صد سالگی در 235هـ .ق در بغداد درگذشت.

روزی علی بن میثم از ابوالهذیل پرسید: آیا نه این است ابلیس، انسان‌ها را از هرگونه نیكی نهی می‌كند و به هرگونه بدی امر می‌نماید؟
ابوالهُذَیل: آری چنین است.

علی بن میثم: آیا روا است كه ابلیس از كار نیكی نهی كند كه آن را نمی‌شناسد و یا از كار بدی نهی كند كه آن را نشناسد؟
ابوالهُذَیل: نه، بلكه می‌شناسد.

علی بن میثم: بنابراین ثابت است كه ابلیس همه نیكی‌ها و بدی‌ها را می‌شناسد
ابوالهُذَیل: آری.

علی بن میثم: به من خبر بده كه امام تو بعد از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ چه كسی بود؟ آیا همه نیك و بد را می‌شناخت یا نه؟
ابوالهُذَیل: نه، همه نیك و بد را نمی‌شناخت.

علی بن میثم: بنابراین، ابلیس از امام تو داناتر بود.

در این هنگام ابوالهُذَیل از جواب دادن، درمانده شد و پایش به گل نشست.(1)

پي نوشت:

1- الفصول المختار سیّد مرتضی، ج 1، ص 6؛ بحارالانوار، ج 10، ص 370.

:ok: مناظرۀ جالب فضال بن حسن با ابو حنيفه :ok:

عصر امام صادق«علیه السّلام» و ابوحنیفه (رئیس مذهب حنفی،م:150ه) بود، ابوحنیفه در یکی از مساجد شهر كوفه مشغول تدریس بود. یكی از شاگردان امام صادق«علیه السّلام»به نام «فضّال بن حسن»[1] با یكی از دوستانش در حال عبور از آن محل بودند، متوجه شدند جمع کثیری در اطراف ابوحنیفه حلقه زده‌اند، و او برای آن‌ها درس می‌گوید، فضّال به دوست خود گفت: «به خدا قسم اینجا را ترک نمی کنم تا اینکه ابوحنیفه را سرافکنده نمایم»، آن‌گاه وارد مجلس ابو حنیفه شدند و در حلقۀ درسش قرار گرفتند و به ابو حنیفه و شاگردانش سلام نمود وآنها نیز جواب سلام وی را دادند.
حسن بن فضّال به ابوحنیفه گفت:رحمت خدا بر تو ای بوحنیفه! من برادری دارم كه معتقد است بهترین مردم بعد از رسول خدا«صلی الله علیه وآله» علی بن ابی طالب«علیه السلام» است، ومن می گویم بهترین بعد از رسول خدا«صلی الله علیه وآله» ابوبکر و سپس عمر است، من هرچه برای او دلیل بر افضلیّت ابوبكر می‌آورم، تا او را به مذهب خودم (تسنّن) جذب كنم دلائل مرا رد می‌كند، اكنون از شما استمداد می‌كنم، بفرمائید دلیل برتری ابوبكر و عمر بر علی«علیه السّلام» چیست، تا آن را به برادرم بگویم و او را قانع كنم.
ابوحنیفه مدتی سر خود را به زمین دوخت و سپس سر را بلند نموده و گفت: آيا اطلاع ندارى كه آن دو نفر در کنار پيامبر«صلى الله عليه و آله»قرار گرفته اند و با آن حضرت در يك مقام مدفونند، آیا دلیلی روشن تر ازاین بر فضیلت شیخین می خواهی؟
حسن بن فضّال در جواب گفت : شیخنا من این جواب را به برادرم گفتم اما او به من جواب داد: آن خانه (مكان دفن ) اگر ملك مخصوص پيامبر«صلى الله عليه و آله» بوده، پس آن دو نفر غاصب و ظالم هستند و نبايد در آنجا دفن بشوند، و اگر آن مكان مال آن دو نفر بوده و قبلا به پيامبر اكرم«صلی الله علیه وآله»هدیه داده اند، و بعد رجوع از این کارنموده اند کار زشتی را انجام داده اند .بنابراین، این امر دلالت بر فضیلت ندارد.
ابوحنيفه باز مدتی سر خود را به زمین انداخت و سپس گفت: این زمین مال آنها نبوده ،ولى بخاطر حق الارث دخترانشان«عایشه و حفصه» در آنجا مدفون گشته اند.
حسن بن فضال در جواب ابو حنیفه گفت: من اين سخن را نیز به برادرم گفتم، ولی او در جواب من گفت: پیامبر«صلی الله علیه وآله» وفات نمودند در حالی که نه زن از خود بجای گذاشتند، و ارث زن از شوهر یک هشتم مال وی است یعنی این هشت نفر مجموعا یک هشتم از اموال پیامبر«صلی الله علیه وآله» را به ارث می برند که در صورت تقسیم ممکن است به هر زن یک وجب زمین هم نرسد حال چگونه این زمین حق الارث عایشه و حفصه است!
شیخنا برادرم همچنین در جوابم گفت:
گذشته از اين :چگونه عایشه و حفصه از آن حضرت ارث ببرند اما دختر آن حضرت از ارث محروم شود؟!
در این هنگام که ابو حنیفه تازه متوجه هویت حسن بن فضال شده بود فریاد زد: این شخص را از من دور کنید! به خدا سوگند او شخصی رافضی و خبیث است.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman]. في رجال المامقاني ج 2 ص 373 حكى عن المولى الوحيد أنه قال : يظهر من معارضته مع أبي حنيفة كونه من فضلاء الشيعة واحتمل الحائري كونه أخا علي بن الحسن بن فضال.

قال السيد [1]رضي الله عنه في كتاب الفصول :
أخبرني الشيخ أدا الله عزه مرسلا قال : مر الفضال بن الحسن بن فضال الكوفي[2] بأبي حنيفة وهو في جمع كثير يملي عليهم شيئا من فقهه وحديثه ، فقال لصاحب كان معه : والله لا أبرح أو أخجل أبا حنيفة ، قال صاحبه : إن أبا حنيفة ممن قد علت حاله وظهرت حجته ، قال : مه هل رأيت حجة كافر علت على مؤمن ؟ ثم دنا منه فسلم عليه فرد ورد القوم السلام بأجمعهم ، فقال : يا أبا حنيفة رحمك الله إن لي أخا يقول : إن خير الناس بعد رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) ، وأنا أقول : إن أبا بكر خير الناس وبعده عمر ، فما تقول أنت رحمك الله ؟
فأطرق مليا ثم رفع رأسه فقال : كفى بمكانهما من رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) كرما وفخرا ، أما علمت أنهما ضجيعاه في قبره ، فأي حجة أوضح لك من هذه ؟
فقال له فضال : إني قد قلت ذلك لأخي ، فقال : والله لئن كان الموضع لرسول الله( صلى الله عليه وآله ) دونهما فقد ظلما بدفنهما في موضع ليس لهما فيه حق ، وإن كان الموضع لهما فوهباه لرسول الله ( صلى الله عليه وآله ) فقد أساءا وما أحسا إذ رجعا في هبتهما ونكثا عهدهما.
فأطرق أبو حنيفة ساعة ثم قال له : لم يكن له ولا لهما خاصة ، ولكنهما نظرا في حق عائشة وحفصة فاستحقا الدفن في ذلك الموضع بحقوق ابنتيهما.
فقال له فضال قد قلت له ذلك فقال : أنت تعلم أن النبي ( صلى الله عليه وآله ) مات عن تسع حشايا ، ونظرنا فإذا لكل واحدة منهن تسع الثمن ، ثم نظرنا في تسع الثمن فإذا هو شبر في شبر فكيف يستحق الرجلان أكثر من ذلك ؟
وبعد فما بال حفصة وعائشة ترثان رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) وفاطمة بنته تمنع الميراث ؟ فقال أبو حنيفة : يا قوم نحوه عني فإنه والله رافضي خبيث .


[1] .سید مرتضی«م:413ه» در کتاب«فصول المختارة،ص74».

[2] . في رجال المامقاني ج 2 ص 373 حكى عن المولى الوحيد أنه قال : يظهر من معارضته مع أبي حنيفة كونه من فضلاء الشيعة واحتمل الحائري كونه أخا علي بن الحسن بن فضال.

یومئذ یود الذین کفرو و عصو الرسول لو تسوی بهم الارض و لا یکتمون الله حدیثا
در آن روز، آنها كه كافر شدند و با پيامبر (ص) بمخالفت برخاستند، آرزو مى‏كنند كه اى كاش (خاك بودند، و) خاك آنها با زمينهاى اطراف يكسان مى‏شد (و بكلى محو و فراموش مى‏شدند). در آن روز، (با آن همه گواهان،) سخنى را نمى‏توانند از خدا پنهان كنند. (42 سوره مبارکه نساء)
اجرتون با حضرت زهرا:Gol:

سلام

من در این زمینه یک کتاب معرفی میکنم که خودم مطالعه کردموبه نظرم خیلی مفید بود

گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)
نویسنده: محمد حسن زمانی
ناشر:موسسه ی بوستان کتاب قم

نیما;10171 نوشت:
کتابی که ایشان فرمودند : انساب الأشراف بلاذری ، یک مشکل که وجود دارد معمولاً آقای قزوینی و دیگر دوستان ما یک صفحه کتاب را که مطرح میکنند ، صفحه دوم را یا نگاه نمیکنند و یا مطرح نمیکنند . همین انساب الأشراف بلاذری چه گفته در صفحه 250 : لما بایع الناس أبا بکر، اعتزل علی والزبیر، فبعث إلیهما عمر بن الخطاب، وزید بن ثابت، فأتیا منزل علیّ، فقرعا الباب، فنظر الزبیر من فترة ثم رجع إلی علیّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة، ولیس لنا أن نقاتلهما. قال: افتح لهما. ثم خرجا معهما حتی أتیا أبا بکر، فقال أبو بکر: یا علی أنت ابن عم رسول الله وصهره، فتقول إنی أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منک. قال: لا تثریب، یا خلیفة رسول الله، ابسط یدک أبایعک. فبسط یده فبایعه. ثم قال للزبیر: تقول أنا ابن عمة رسول الله وحواریه وفارسه وأنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منک. فقال: لا تثریب یا خلیفة رسول الله، ابسط یدک، فبسط یده فبایعه. المدائنی، عن مسلمة بن محارب، عن سلیمان التیمی، وعن ابن عون. انساب الأشراف بلاذری، ص250 که میگوید که حضرت علی با حضرت زبیر اول در خانه نشسته بودند ، بعد رفتند خدمت ابوبکر صدیق و ایشان علت این را پرسیدند که شما چرا نیامدید برای بیعت ؟ گفتند ما فکر میکردیم که ما مستحق تر هستیم . بعد حضرت علی و حضرت زبیر گفتند که دستت را دراز کن تا ما با تو بیعت کنیم . دستشان را دراز کردند و بیعت کردند .

در این سخن مرادزهی نوعی مغالطه خوابیده است زیرا قرار نیست وقتی شخصی از کتب اهل سنت (مخالفین) نمونه می آورد احادیث وروایات دیگر آن کتاب را هم قبول کند ، بلکه شخص مدعی به تناقضات مویدات عقیده خود از آن کتاب اشاره می کند.

البته گلچین قسمتی از سخن راوی به صورتی که معنای سخن راوی را تغییر بدهد ناپسند است ولی این مطلب هیچ ربطی به سخن آقای مرادزهی ندارد ،زیرا آقای قزوینی همچین کاری را انجام نداده اند. در ضمن حدیث بعدی را هم که بپذیریم این دلیلی بر توجیه عمل زشت خلیفه نمی شود.

موضوع قفل شده است