امروز ما مخاطب اين سخن امام صادق(عليه السلام) هستيم و بايد دين خدا را جدّى بگيريم!

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امروز ما مخاطب اين سخن امام صادق(عليه السلام) هستيم و بايد دين خدا را جدّى بگيريم!

با سلام

يَا ابْنَ جُندب، قديماً عَمُرَ الجهلُ و قَوِىَ اساسُهُ و ذلكَ لِاتِّخاذِهِم دينَ اللّهِ لَعِباً حتّى لَقَدْ كانَ المُتَقَرِّبُ مِنهم الَىِ اللّهِ بِعَمَلِه يُريدُ سِواهُ اولئكَ هم الظّالِمونَ.

«جهل» در فرهنگ اسلامى
امام صادق(عليه السلام) در اين فراز از سخن خود مى‌فرمايند: از ديرباز، بنيان جهل و نادانى قوى گرديده، بازارش رونق گرفته، پايه هايش محكم شده و ريشه دوانده است.
سپس يكى از عوامل رونق دهنده بازار جهل و تحكيم آن را اين مى‌دانند كه دين خدا را به بازى گرفته اند، آن چنان كه حتى كسانى كه علم خود را وسيله تقرّب به خدا قرار داده‌اند نيز مقصد و نيتشان خدايى نيست و دنبال غير او هستند.
حضرت اين گونه افراد را با وصف ستم پيشگان معرفى مى‌كند.

براى تبيين اين فراز از روايت بايد نكاتى روشن شود.
اولا، منظور حضرت از اين كه مى‌فرمايند: «از ديرباز اساس جهل محكم شده، بازارش رونق گرفته و رواج يافته است» چيست؟
ثانياً «جهل» به معناى ندانستن يك سلسله مفاهيم يا روابط بين پديده‌هاى طبيعى است، و اين چه ربطى به دين دارد؟
هر قومى از گذشته تاكنون براى شناخت مسايل و پديده‌هاى عالم زحمت كشيده اند، درس خوانده اند، آزمايش كرده‌اند و به همان مقدار جهلشان را برطرف كرده‌اند و به علم دست يافته اند، تا آن جا كه در هر رشته، از هندسه و رياضى و مكانيك و ديگر علوم متخصصانى تربيت نموده اند.
پس اين سخن كه «جهل از قديم رواج پيدا كرده است، آن هم به دليل اين كه دين خدا را به بازى گرفته اند» يعنى چه؟

منظور حضرت صادق(عليه السلام) از «جهل» در اين روايت، جهل نسبت به معلومات مادى نيست.
از نظر انبيا و اولي(عليهم السلام) ، معلوماتى كه سعادت انسان مرهون يادگيرى آنها است اين گونه معلومات مادى نيست. دانش‌هايى كه براى نيل به سعادت لازم است و هركس در هر زمان و در هر شرايطى از زندگى اجتماعى كه قرار دارد، بايد آنها را فرا بگيرد، مربوط به اعتقادات و اصول دين است؛ شناخت خدا، سرنوشت انسان، جهان آخرت، راه صحيح زندگى و مانند آن، كه به وسيله انبي(عليهم السلام) تبيين مى‌شود. علمى كه بشر بدان نيازمند است اين گونه علم‌ها است، و اگر نداشته باشد جاهل است گرچه در ساير زمينه‌ها فيلسوف دهر باشد. كسى كه نداند هدف زندگى اش چيست، پس از مرگ به چه عالمى مى‌رود و چه سرنوشتى در انتظار او است، جاهل است، اگرچه سفينه‌هاى فضاپيما بسازد.
«جهل» در فرهنگ انبيا و اولي(عليهم السلام) و قرآن به اين مفهوم است.
اين معنا با آنچه در بين ما متداول است تفاوت دارد.

وظيفه ما در مقابل دين خدا
امروز ما مخاطب اين سخن امام صادق(عليه السلام) هستيم و بايد دين خدا را جدّى بگيريم؛ هم عقايد مربوط به دين را، هم ارزش‌هاى اخلاقى و هم دستورات عملى آن را.
بايد مراقب باشيم با احكام خدا بازى نكنيم.
:Sham:
هم خودمان نسبت به آنها در عمل بى اعتنايى نكنيم و هم در تفسير و توضيح آنها درست رفتار نماييم، وگرنه مسؤول جهل و كفر ديگران خواهيم بود.

مى گويند: از يكى از علماى يزد پرسيده بودند كه چرا اين قدر گريه مى‌كنيد؟
فرموده بود: «مى‌ترسم در قيامت، به من بگويند: مسؤول مسلمان نشدن يهوديان يزد تو هستى؛ اگر رفتارت درست بود، اگر به وظيفه‌ات عمل مى‌كردى، يهودى‌ها از تو مى‌آموختند و مسلمان مى‌شدند.»
اين سخنان از كسانى كه اهل محاسبه و مراقبه هستند بعيد نيست.
امام صادق(عليه السلام) نيز ضمن تأييد اصل اين مطلب، اعمال برخى دين داران را مسؤول جهل مردم معرفى مى‌كند: يا ابنَ جُندب، قديماً عَمُرَ الجهلُ ؛‌ اى پسر جندب، از گذشته، بنيان جهل آباد شده و قَوِىَ اساسُهُ؛ و پايه اش محكم گرديده است،
چرا؟ و ذلكَ لِاتّخاذِهِم دينَ اللّهِ لَعِب ؛ به دليل آن كه دين خدا را به بازى گرفته اند.
:Sham:

فرق «لعب» با كار جدّى در اين است كه در كارهاى جدّى، انسان مى‌داند كه حقايقى وجود دارد و با واقعياتى سر و كار دارد؛ مثلاً، غذا كه مى‌خورد، مى‌داند گرسنگى واقعاً وجود دارد؛ غذايى هم هست، مى‌خورد تا سير شود؛ اما در كارهاى لعب، انسان به خيال و تصور بسنده مى‌كند؛ مثل گفتوگوهاى غير جدّى و تعارفات معمول كه واقعاً نمى‌گويد: «قربانت، تصدّقت و...».
بر همين اساس، رفتارهاى انسان از دو بخش تشكيل مى‌شود: رفتارهاى جدّى و واقعى كه انسان به لوازم آن مستلزم است، و رفتارهاى غير جدّى و لعب كه كارى را جدّى نمى‌گيرد؛ مانند سرگرمى‌ها يا تعارفات معمول.
كسانى كه دين خدا را بازى به حساب مى‌آورند، اعمال عبادى مردم (مثلاً مسجد رفتن آنها) را هم مثل آداب و رسوم و تعارفات معمول، غير جدّى حساب مى‌كنند، عمل به دستورات و احكام دين را هم بازى مى‌دانند و آنها را به دلخواه مردم تفسير مى‌كنند تا مردم از آنها خرسند شوند و مشترى بيش ترى پيدا كنند. ساير مردم هم وقتى به اينها نگاه مى‌كنند، نمى‌توانند دين را جدّى بگيرند: حتّى لقَدْ كانَ المُتَقَرِّبُ مِنهم اِلىَ اللّهِ بِعلمِه يُريدُ سِواهُ ؛ تا آن جا كه كسانى كه مى‌خواستند با علمشان (علوم دينى، نه علومى مثل فيزيك و شيمى) به خدا تقرّب پيدا كنند، غير او را قصد كرده اند. اولئكَ هُم الظّالمونَ ؛ آنان همان كسانى‌اند كه (بر بشريت) ظلم كرده‌اند (همان‌گونه كه بر خودشان نيز ظلم نموده اند).

يَا ابْنَ جُندب لَو اَنَّ شيعتَنا اسْتَقامُوا لَصافَحَتْهُمُ الملائكةُ و لاََظَلَّهُمُ الغَمامُ وَ لاََشرَقُوا نَهاراً و لأَكَلُوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ اَرجُلِهِمْ و لَما سَأَلُوا اللّهَ شَيئاً اِلاّ اَعطاهُم.

اى پسر جندب، اگر شيعيان ما استقامت داشته باشند (يعنى به وظايف دينى شان درست عمل كنند و به آنچه معتقدند، پاى بند باشند و در پيروى ما از راه صحيح خارج نشوند) فرشتگان با آنان مصافحه مى‌كنند و (در حرارت آفتاب) ابرها بر سرشان سايه مى‌اندازند (حتى هنگامى كه قرار است باران ببارد، خداوند باران را در شب نازل مى‌كند تا در روز هوا برايشان آفتابى باشد) و از بالاى سر و زير پا برايشان روزى مى‌فرستد (يعنى نعمت از اطراف بر آنها مى‌ريزد) و هيچ درخواستى از خدا نمى‌كنند، مگر اين كه به آنها عطا مى‌كند.

رضا;364150 نوشت:
مى گويند: از يكى از علماى يزد پرسيده بودند كه چرا اين قدر گريه مى‌كنيد؟

فرموده بود: «مى‌ترسم در قيامت، به من بگويند: مسؤول مسلمان نشدن يهوديان يزد تو هستى؛ اگر رفتارت درست بود، اگر به وظيفه‌ات عمل مى‌كردى، يهودى‌ها از تو مى‌آموختند و مسلمان مى‌شدند.»
اين سخنان از كسانى كه اهل محاسبه و مراقبه هستند بعيد نيست.

:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:
موضوع قفل شده است