فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾

مراد از للدین حنیفا چیست؟

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفا ... ( روم / 30 )

پس روى خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوى اين دين كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداى تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمى‏دانند.

" حنيف" از ماده" حنف" ( بر وزن كنف ) به معنى تمايل از باطل به سوى حق و از كجى به راستى است، به عكس" جنف" ( بر همين وزن ) به معنى تمايل از راستى به گمراهى است.

بنا بر اين دين حنيف يعنى دينى كه از تمام كجي ها و از انحرافات و خرافات و گمراهيها به سوى راستى و درستى متمايل شده است.

مجموع اين جمله چنين معنى مى‏دهد كه توجه خود را دائما به سوى آئينى داشته باش كه از هر گونه اعوجاج و كجى خالى است، همان آئين اسلام و همان آئين پاك و خالص خدا است «1».

آيه فوق تاكيد مى‏كند كه دين حنيف و خالص خالى از هر گونه شرك دينى است كه خداوند در سرشت همه انسانها آفريده است سرشتى است جاودانى و تغيير ناپذير هر چند بسيارى از مردم توجه به اين واقعيت نداشته باشند.

__________________________________________________
(1)" الف و لام" در" الدين" الف و لام" عهد" است، و اشاره به همان دين و آئينى است كه پيامبر اسلام (ص) مامور ابلاغ آن بوده.

*******************
تفسير نمونه، ج‏16، ص: 418

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏ ( روم / 30 )

آيه فوق بيانگر چند حقيقت است:

1- نه تنها خداشناسى، بلكه دين و آئين بطور كلى، و در تمام ابعاد، يك امر فطرى است، و بايد هم چنين باشد، زيرا مطالعات توحيدى به ما مى‏گويد ميان دستگاه " تكوين " و " تشريع " هماهنگى لازم است، آنچه در شرع وارد شده حتما ريشه‏اى در فطرت دارد و آنچه در تكوين و نهاد آدمى است مكملى براى قوانين شرع خواهد بود.

به تعبير ديگر: " تكوين " و " تشريع " دو بازوى نيرومندند كه به صورت هماهنگ در تمام زمينه‏ها عمل مى‏كنند، ممكن نيست در شرع دعوتى باشد كه ريشه آن در اعماق فطرت آدمى نباشد، و ممكن نيست چيزى در اعماق وجود انسان باشد و شرع با آن مخالفت كند.

بدون شك شرع براى رهبرى فطرت حدود و قيود و شرائطى تعيين مى‏كند تا در مسيرهاى انحرافى نيفتد، ولى هرگز با اصل خواسته فطرى مبارزه نمى‏كند بلكه از طريق مشروع آن را هدايت خواهد كرد، و گرنه در ميان تشريع و تكوين تضادى پيدا خواهد شد كه با اساس توحيد سازگار نيست.

به عبارت روشنتر خدا هرگز كارهاى ضد و نقيض نمى‏كند كه فرمان‏ تكوينيش بگويد انجام ده، و فرمان تشريعيش بگويد انجام نده!

2- دين به صورت خالص و پاك از هر گونه آلودگى در درون جان آدمى وجود دارد، و انحرافات يك امر عارضى است، بنا بر اين وظيفه پيامبران اين است كه اين امور عارضى را زايل كنند و به فطرت اصلى انسان امكان شكوفايى دهند.

3- جمله لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ و بعد از آن جمله ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ تاكيدهاى ديگرى بر مساله فطرى بودن دين و مذهب و عدم امكان تغيير اين فطرت الهى است هر چند بسيارى از مردم بر اثر عدم رشد كافى قادر به درك اين واقعيت نباشند.

توجه به اين نكته نيز لازم است كه" فطرت" در اصل از ماده " فطر " ( بر وزن بذر ) به معنى شكافتن چيزى از طول است، و در اينگونه موارد به معنى خلقت به كار مى‏رود، گويى به هنگام آفرينش موجودات، پرده عدم شكافته مى‏شود و آنها آشكار مى‏گردند.

به هر حال از نخستين روزى كه انسان قدم به عالم هستى مى‏گذارد اين نور الهى در درون جان او شعله‏ور است.

روايات متعددى كه در تفسير اين آيه آمده آنچه را در بالا گفتيم تاييد مى‏كند.

***********************
تفسير نمونه، ج‏16، ص: 418 و 419

رضوان;9354 نوشت:
بنا بر اين دين حنيف يعنى دينى كه از تمام كجي ها و از انحرافات و خرافات و گمراهيها به سوى راستى و درستى متمايل شده است.

__________________________________________________
(1)" الف و لام" در" الدين" الف و لام" عهد" است، و اشاره به همان دين و آئينى است كه پيامبر اسلام (ص) مامور ابلاغ آن بوده.

*******************
تفسير نمونه، ج‏16، ص: 418

لطفا بفرمایید چرا صراحتا به دین اسلام (للدین اسلام) اشاره نشده است؟ آیا مراد این بوده که دین اسلام را حنیف معرفی کند؟

بسمه تعالی
با سلام و تشکر

حنيف: بمعنى معتدل در جريان سير است كه با طمأنينه و وقار صورت گرفته و از انحراف و تجاوز و لغزش محفوظ باشد.
یکی از احتمالاتی که در آیه داده شده این است که «حنیفا» حال از دین باشد.اما احتمال دیگر هم هست که سیاق آیه موید این احتمال است.


چون خطاب در ابتداء و انتهاى آيه كريمه به پيغمبر گرامى (صلی الله علیه و آله) است، مناسب به سياق و خطاب آيه اينست كه كلمه حنيفا حال باشد از فاعل كلمه «أقم»، نه از دين، يعنى اقامه بصورت اعتدال باشد نه بحالت افراط و تفريط كه موجب تجاوز از حق گردد. تفسير روشن، ج‏11، ص: 114

تشکر:Gol:



موضوع قفل شده است