آيا بسم الله جزء سوره است؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
آيا بسم الله جزء سوره است؟

در ميان دانشمندان و علماء شيعه اختلافى در اين مسأله نيست، كه بسم الله جزء سوره حمد و همه سوره‏هاى قرآن است، اصولًا ثبت «بسم الله» در متن قرآن مجيد در آغاز همه سوره‏ها، خود گواه زنده اين امر است، زيرا مى‏دانيم در متن قرآن چيزى اضافه نوشته نشده است، و ذكر «بسم الله» در آغاز سوره‏ها از زمان پيامبر تا كنون معمول بوده است.
و اما از نظر دانشمندان اهل تسنن، نويسنده تفسير المنار جمع آورى جامعى از اقوال آنها به شرح زير كرده است:
در ميان علما گفتگو است كه آيا بسم الله در آغاز هر سوره‏اى جزء سوره است يا نه؟ دانشمندان پيشين از اهل مكه اعم از فقها و قاريان قرآن از جمله ابن كثير و اهل كوفه از جمله عاصم و كسائى از قراء و بعضى از صحابه و تابعين از اهل مدينه و همچنين شافعى در كتاب جديد، و پيروان او و ثورى و احمد در يكى از دو قولش معتقدند كه جزء سوره است، همچنين علماى اماميه و از صحابه- طبق گفته آنان- على و ابن عباس و عبدالله بن عمر و ابو هريره، و از علماى تابعين سعيد بن جبير و عطا و زهرى و ابن المبارك اين عقيده را برگزيده‏اند.
سپس اضافه مى‏كند مهمترين دليل آنها اتفاق همه صحابه و كسانى كه بعد از آنها روى كار آمدند بر ذكر «بسم الله» در قرآن در آغاز هر سوره‏اى- جز سوره برائت- است، در حالى كه آنها متفقاً توصيه مى‏كردند كه قران را از آنچه جزء قرآن نيست پيراسته دارند، و به همين دليل «آمين» را در آخر سوره فاتحه ذكر نكرده‏اند ...
سپس از مالك و پيروان ابوحنيفه و بعضى ديگر نقل مى‏كند كه آنها بسم الله را يك آيه مستقل مى‏دانستند كه براى بيان آغاز سوره‏ها و فاصله ميان آنها نازل شده است.
و از احمد (فقيه معروف اهل تسنن) و بعضى از قاريان كوفه نقل مى‏كند كه آنها بسم الله را جزء سوره حمد مى‏دانستند نه جزء ساير سوره‏ها.[1]
از مجموع آنچه گفته شده چنين استفاده مى‏شود كه حتى اكثريت قاطع اهل تسنن نيز بسم الله را جزء سوره مى‏دانند.
در اينجا بعضى از رواياتى را كه از طرق شيعه و اهل تسنن در اين زمينه نقل شده يادآور مى‏شويم:
معاوية بن عمار از دوستان امام صادق (عليه السلام) مى‏گويد از امام پرسيدم هنگامى كه به نماز بر مى‏خيزم «بسم الله» را در آغاز حمد بخوانم؟ فرمود بلى مجدداً سؤال كردم هنگامى كه حمد تمام شد و سوره‏اى بعد از آن مى‏خوانم «بسم الله» را با آن بخوانم؟ باز فرمود آرى.[2]
2- دار قطنى از علماى سنت به سند صحيح از على (عليه السلام) نقل مى‏كند كه مردى از آن حضرت پرسيد «السبع المثانى» چيست؟ فرمود: سوره حمد است، عرض كرد:
سوره حمد شش آيه است فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم نيز آيه‏اى از آن است».[3]
3- بيهقى محدث مشهور اهل سنت با سند صحيح از طريق ابن جبير از ابن عباس چنين نقل مى‏كند: استرق الشيطان من الناس، اعظم آيه من القرآن بسم الله الرحمن الرحيم: «مردم شيطان صفت، بزرگترين آيه قرآن بسم الله الرحمن الرحيم را سرقت كردند» (اشاره به اينكه در آغاز سوره‏ها آن را نمى‏خوانند).[4]
گذشته از همه اينها سيره مسلمين همواره بر اين بوده كه هنگام تلاوت قرآن بسم الله را در آغاز هر سوره‏اى مى‏خواندند، و متواتراً نيز ثابت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را نيز تلاوت مى‏فرمود، چگونه ممكن است چيزى جزء قرآن نباشد و پيامبر و مسلمانان همواره آن را ضمن قران بخوانند و بر آن مداومت كنند.
و اما اينكه بعضى احتمال داده‏اند كه بسم الله آيه مستقلى باشد كه جزء قرآن است اما جزء سوره‏ها نيست، احتمال بسيار سست و ضعيفى به نظر مى‏رسد، زيرا مفهوم و محتواى بسم الله نشان مى‏دهد كه براى ابتدا و آغاز كارى است، نه اينكه خود يك مفهوم و معنى جدا و مستقل داشته باشد، در حقيقت اين جمود و تعصب شديد است كه ما بخواهيم براى ايستادن روى حرف خود هر احتمالى را مطرح كنيم و آيه‏اى را همچون بسم الله را كه مضمونش فرياد مى‏زند سرآغازى است براى بحثهاى بعد از آن، آيه مستقل و بريده از قبل و بعد بپنداريم.
تنها ايراد قابل ملاحظه‏اى كه مخالفان در اين رابطه دارند اين است كه مى‏گويند در شمارش آيات سوره‏هاى قرآن (بجز سوره حمد) معمولًا بسم الله را يك آيه حساب نمى‏كنند، بلكه آيه نخست را بعد از آن قرار مى‏دهند.
پاسخ اين سؤال را «فخر رازى» در تفسير كبير به روشنى داده است آنجا كه مى‏گويد: هيچ مانعى ندارد كه بسم الله در سوره حمد به تنهائى يك آيه باشد و در سوره‏هاى ديگر قرآن جزئى از آيه اول محسوب گردد. (بنابراين مثلا در سوره كوثر «بسم الله الرحمن الرحيم انا اعطيناك الكوثر» همه يك آيه محسوب مى‏شود).
به هر حال مسأله آنقدر روشن است كه مى‏گويند: يك روز معاويه در دوران حكومتش در نماز جماعت بسم الله را نگفت، بعد از نماز جمعى از مهاجران و انصار فرياد زدند اسرقت ام نسيت؟: «آيا بسم الله را دزديدى يا فراموش كردى»؟[5]

[1] - تفسير المنار، ج 1، ص 39- 40.

[2] - كافى، ج 3، ص 312.

[3] - الاتقان، ج 1، ص 136.

[4] - بيهقىّ ج 2، ص 50.

[5] - مستدرك حاكم، جزء اول، ص 233.