چهل حديث امام موسی الکاظم علیه السلام

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چهل حديث امام موسی الکاظم علیه السلام


قالَ الاِْمامُ الْكاظم(عليه السلام) :

1- تعقّل و معرفت
«ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِياءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى عِبادِهِ إِلاّ لِيَعْقِلُوا عَنِ اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.»:
خداوند پيامبران و فرستادگانش را به سوى بندگانش بر نينگيخته، مگر آن كه از طرف خدا تعقّل كنند. پس نيكوترينشان از نظر پذيرش، بهترينشان از نظر معرفت به خداست، و داناترينشان به كار خدا، بهترينشان از نظر عقل است، و عاقلترين آنها، بلند پايه ترينشان در دنيا و آخرت است.
2- حجّت ظاهرى و باطنى
«إِنَّ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَيْنِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَْنْبِياءُ وَ الاَْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ.»:
همانا براى خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشكار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشكار عبارت است از: رسولان و پيامبران و امامان; و حجّت پنهانى عبارت است از عقول مردمان.
3- صبر و گوشهگيرى از اهل دنيا
«أَلصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيا وَ الرّاغِبينَ فيها وَ رَغِبَ فيما عِنْدَ رَبِّهِ وَ كانَ اللّهُ آنِسَهُ فِى الْوَحْشَةِ وَ صاحِبَهُ فِى الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِى الْعَيْلَةِ وَ مُعِزَّهُ فى غَيْرِ عَشيرَة.»:
صبر بر تنهايى، نشانه قوّت عقل است، هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالى تعقّل كند از اهل دنيا و راغبين در آن كناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انيس اوست و در تنهايى يار او، و توانگرى او در ندارى و عزّت او در بىتيره و تبارى است.
4- عاقلان آينده نگر
«إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِى الدُّنْيا وَ رَغِبُوا فِىالاْخِرَةِ لاَِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيا حَتّى يَسْتَوْفى مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَيَأْتيهِ الْمَوْتُ فَيُفْسِدُ عَلَيْهِ دُنْياهُ وَ آخِرَتَهُ.»:
به راستى كه عاقلان، به دنيا بىرغبتند و به آخرت مشتاق; زيرا مىدانند كه دنيا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر كه آخرت خواهد دنيا او را بخواهد تا روزىِ خود را از آن دريافت كند، و هر كه دنيا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنيا و آخرتش را بر او تباه كند.
5- تضرّع براى عقل
«مَنْ أَرادَ الْغِنى بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِى الدّينِ فَلْيَتَضَّرَعْ إِلَى اللّهِ فى مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ اسْتَغْنى وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِما يَكْفيهِ لَمْ يُدْرِكِ الْغِنى أَبَدًا.»:
هر كس بىنيازى خواهد بدون دارايى، و آسايش دل خواهد بدون حسد، و سلامتى دين طلبد، بايد به درگاه خدا زارى كند و بخواهد كه عقلش را كامل كند، هر كه خرد ورزد، بدانچه كفايتش كند قانع باشد. و هر كه بدانچه او را بس باشد قانع شود، بىنياز گردد. و هر كه بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بىنيازى نرسد.

6- ديدار با مؤمن براى خدا
«مَنْ زارَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ لِلّهِ لا لِغَيْرِهِ، لِيَطْلُبَ بِهِ ثَوابَ اللّهِ وَ تَنَجُّزَ ما وَعَدَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَكَّلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سَبْعينَ أَلْفِ مَلَك مِنْ حينَ يَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتّى يَعُودَ إِلَيْهِ يُنادُونَهُ: أَلا طِبْتَ وَ طابَتْ لَكَ الْجَنَّةُ، تَبَوَّأْتَ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْزِلاً.»:
هر كس ـ فقط براى خدا نه چيز ديگر ـ به ديدن برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعدههاى الهى برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد كه همه ندايش كنند: هان! پاك و خوش باش و بهشت برايت پاكيزه باد كه در آن جاى گرفتى.
7- مروّت، عقل و بهاى آدمى
«لا دينَ لِمَنْ لا مُرُوَّةَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ إِنَّ أَعْظَمَ النّاسِ قَدْرًا الَّذى لايَرَى الدُّنْيا لِنَفْسِهِ خَطَرًا، أَما إِنَّ أَبْدانَكُمْ لَيْسَ لَها ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلا تَبيعوها بِغَيْرِها.
كسى كه جوانمردى ندارد، دين ندارد; و هر كه عقل ندارد، جوانمردى ندارد. به راستى كه باارزشترين مردم كسى است كه دنيا را براى خود مقامى نداند، بدانيد كه بهاى تن شما مردم، جز بهشت نيست، آن را جز بدان مفروشيد.
8- حفظ آبروى مردم
«مَنْ كَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْراضِ النّاسِ أَقالَهُ اللّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ.»:
هر كه خود را از آبروريزى مردم نگهدارد، خدا در روز قيامت از لغزشش مىگذرد، و هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت خشمش را از او باز دارد.
9- عوامل نزديكى و دورى به خدا
«أَفْضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللّهِ بَعْدَ الْمَعْرَفَةِ بِهِ الصَّلاةُ وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْرِ.»:
بهترين چيزى كه به وسيله آن بنده به خداوند تقرّب مىجويد، بعد از شناختن او، نماز و نيكى به پدر و مادر و ترك حسد و خودبينى و به خود باليدن است.
10- عاقل دروغ نمىگويد
«إِنَّ الْعاقِلَ لا يَكْذِبُ وَ إِنْ كانَ فيهِ هَواهُ.»:
همانا كه عاقل دروغ نمىگويد، گرچه طبق ميل و خواسته او باشد.

11- حكمت كم گويى و سكوت
«قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُكْمٌ عَظيمٌ، فَعَلَيْكُمْ بِالصَّمْتِ، فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْر، وَ خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ.»:
كم گويى ، حكمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى كه شيوه اى نيكو و سبك بار و سبب تخفيف گناه است.
12- هرزه گويى بى حيا
«إِنَّ اللّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلى كُلِّ فاحِش قَليلِ الْحَياءِ لا يُبالى ما قالَ وَ لا ما قيلَ لَهُ.»:
همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوِ كم حيا كه باكى ندارد چه مىگويد و يا به او چه گويند حرام گردانيده است.
13- متكبّر، داخل بهشت نمىشود
«إِيّاكَ وَ الْكِبْرَ، فَإِنَّهُ لا يَدْخُلِ الْجَنَّةَ مَنْ كانَ فى قَلْبِهِ مِثْقالُ حَبَّة مِنْ كِبْر.»:
از كبر و خودخواهى بپرهيز، كه هر كسى در دلش به اندازه دانه اى كبر باشد، داخل بهشت نمىشود.
14- تقسيم كار در شبانه روز
«إِجْتَهِدُوا فى أَنْ يَكُونَ زَمانُكُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَيُخَلِّصُونَ لَكُمْ فِى الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فيها لِلَذّاتِكُمْ فى غَيْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَى الثَّلاثِ ساعات.»:
بكوشيد كه اوقات شبانه روزى شما چهار قسمت باشد:1 ـ قسمتى براى مناجات با خدا، 2 ـ قسمتى براى تهيّه معاش، 3 ـ قسمتى براى معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد كه عيبهاى شما را به شما مىفهمانند و در دل به شما اخلاص مىورزند، 4 ـ و قسمتى را هم در آن خلوت مىكنيد براى درك لذّتهاى حلال [و تفريحات سالم] و به وسيله انجام اين قسمت است كه بر انجامِ وظايف آن سه قسمت ديگر توانا مىشويد.
15- همنشينى با ديندار و عاقل خيرخواه
«مُجالَسَةُ أَهْلِ الدّينِ شَرَفُ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، وَ مُشاوَرَةُ الْعاقِلِ النّاصِحِ يُمْنٌ وَ بَرَكَةٌ وَ رُشْدٌ وَ تَوْفيقٌ مِنَ اللّهِ، فَإِذا أَشارَ عَلَيْكَ الْعاقِلُ النّاصِحُ فَإِيّاكَ وَ الْخِلافَ فَإِنَّ فى ذلِكَ الْعَطَبَ.»:
همنشينى اهل دين، شرف دنيا و آخرت است، و مشورت با خردمندِ خيرخواه، يُمن و بركت و رشد و توفيق از جانب خداست، چون خردمند خيرخواه به تو نظرى داد، مبادا مخالفت كنى كه مخالفتش هلاكت بار است.

16- پرهيز از اُنس زياد با مردم
«إِيّاكَ وَ مُخالَطَةَ النّاسِ وَ الاُْنْسَ بِهِمْ إِلاّ أَنْ تَجِدَ مِنْهُمْ عاقِلاً وَ مَأْمُونًا فَآنِسْ بِهِ وَ اهْرُبْ مِنْ سايِرِهِمْ كَهَرْبِكَ مِنَ السِّباعِ الضّارِيَةِ.»:
بپرهيز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر اين كه خردمند و امانتدارى در ميان آنها بيابى كه [در اين صورت] با او انس گير و از ديگران بگريز، به مانند گريز تو از درنده هاى شكارى.
17- نتيجه حبِّ دنيا
«مَنْ أَحَبَّ الدُّنْيا ذَهَبَ خَوْفُ الاْخِرَةِ مِنْ قَلْبِهِ وَ ما أُوتِىَ عَبْدٌ عِلْمًا فَازْدادَ لِلدُّنيا حُبًّا إِلاَّ ازْدادَ مِنَ اللّهِ بُعْدًا وَ ازْدادَ اللّهُ عَلَيْهِ غَضَبًا.»:
هر كه دنيا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده اى دانشى ندهند كه به دنيا علاقه مندتر شود، مگر آن كه از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گيرد.
18- پرهيز از طمع و تكيه بر توكّل
«إِيّاكَ وَ الطَّمَعَ، وَ عَلَيْكَ بِالْيَأْسِ مِمّا فى أَيْدِى النّاسِ، وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الَْمخْلُوقينَ، فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتاحٌ لِلذُّلِّ، وَ اخْتِلاسُ الْعَقْلِ وَاخْتِلاقُ الْمُرُوّاتِ، وَ تَدْنيسُ الْعِرْضِ وَ الذَّهابُ بِالْعِلْمِ. وَ عَلَيْكَ بِالاِْعْتِصامِ بِرَبِّكَ وَ التَّوَكُّلِ عَلَيْهِ.
از طمع بپرهيز، و بر تو باد به نااميدى از آنچه در دست مردم است، طمع را از مخلوقين بِبُر كه طمع، كليدِ خوارى است، طمع، عقل را مىربايد و مردانگى را نابودكند و آبرو را مىآلايد و دانش را از بين مىبرد. بر تو باد كه به پروردگارت پناه برى و بر او توكّل كنى.
19- نتايج امانتدارى و راستگويى
«أَداءُ الأَمانَةِ وَ الصِّدْقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَ الْخِيانَةُ وَ الْكِذْبُ يَجْلِبانِ الْفَقْرَ وَ النِّفاقَ.»:
امانتدارى و راستگويى، سبب جلب رزق و روزىاند، و خيانت و دروغگويى، سبب جلب فقر و دورويى.
20- سقوطِ برترى جوى
«إِذا أَرادَ اللّهُ بِالذَّرَّةِ شَرًّا أَنْبَتَ لَها جَناحَيْنِ، فَطارَتْ فَأَكَلَهَا الطَّيْرُ.»:
هر گاه خداوند بدى مورچه را بخواهد، به او دو بال مىدهد كه پرواز كند تا پرنده ها او را بخورند.

21- حقگويى و باطل ستيزى
«إِتَّقِ اللّهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كانَ فيهِ هَلاكُكَ فَإِنَّ فيهِ نَجاتُكَ إِتَّقِ اللّهَ وَدَعِ الْباطِلَ وَ إِنْ كانَ فيهِ نَجاتُكَ، فَإِنَّ فيهِ هَلاكُكَ.»:
از خدا بترس و حقّ را بگو، اگرچه نابودى تو در آن باشد. زيرا كه در واقع، نجات تو در آن است.از خدا بترس و باطل را واگذار، اگرچه نجات تو در آن باشد، زيرا كه در واقع، نابودى تو در آن است.
22- تناسب بلا و ايمان
«أَلْمُؤْمِنُ مِثْلُ كَفَّتَىِ الْميزانِ كُلَّما زيدَ فى إِيمانِهِ زيدَ فى بَلائِهِ.»:
مؤمن همانند دو كفّه ترازوست، هر گاه به ايمانش افزوده گردد، به بلايش افزوده گردد.
23- كفّاره خدمت به حاكمان
«كَفّارَةُ عَمَلِ السُّلْطانِ أَلاِْحْسانُ إِلَى الاِْخْوانِ.»:
كفّاره كارمندى سلطان، احسان به برادران دينى است.
24- نافله و تقرّب
«صَلاةُ النَّوافِلِ قُرْبانٌ اِلَى اللّهِ لِكُلِّ مُؤْمِن... .»:
نماز نافله راه نزديك شدن هر مؤمنى به خداوند است... .
25- اصلاح و گذشت
«يُنادى مُناد يَوْمَ القِيمَةِ: أَلا مَنْ كانَ لَهُ عَلَى اللّهِ أَجْرٌ فَلْيَقُمْ، فَلا يَقُومُ إِلاّ مَنْ عَفَى وَ أَصْلَحَ، فَأَجْرُهُ عَلَى اللّهِ.»:
ندا كننده اى در روز قيامت ندا مىكند:آگاه باشيد، هر كه را بر خدا مزدى است برخيزد، و برنمىخيزد، مگر كسى كه گذشت كرده و اصلاح بين مردم نموده باشد، پس پاداشش با خدا خواهد بود.

26- بهترين صدقه
«عَوْنُكَ لِلضَّعيفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَةِ.»:
كمك كردنت به ناتوان از بهترين صدقه است.
27- سختى ناحقّ
«يَعْرِفُ شِدَّةَ الْجَوْرِ مَنْ حُكِمَ بِهِ عَلَيْهِ.»:
سختى ناحقّ را آن كس شناسد كه بدان محكوم گردد.
28- گناهان تازه، بلاهاى تازه
«كُلَّما أَحْدَثَ الناسُ مِنَ الذُّنُوبِ مالَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاء ما لَمْ يَكُونُوا يَعُدُّونَ.»:
هر گاه مردم گناهان تازه كنند كه نمىكردند، خداوند بلاهايى تازه به آنها دهد كه به حساب نمىآوردند.
29- كليد بصيرت
«تَفَقَّهُوا فى دينِ اللّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصيرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنازِلِ الرَّفيعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَليلَةِ فِى الدّينِ وَ الدُّنْيا، وَ فَضْلُ الْفَقيهِ عَلَى الْعابِدِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَواكِبِ، وَ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فى دينِهِ لَمْ يَرْضَ اللّهُ لَهُ عَمَلاً.»:
در دين خدا دنبال فهم عميق باشيد، زيرا كه فهم عميقِ دين، كليد بصيرت و بينايى و كمال عبادت و سبب تحصيل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دين و دنياست.
و برترى فقيه بر عابد، مانند برترى آفتاب است بر كواكب، و كسى كه در دينش فهم عميق نجويد، خداوند هيچ عملى را از او نپسندد.

30- دنيا، بهترين وسيله
«إِجْعَلُوا لاَِنْفُسِكُمْ حَظًّا مِنَ الدُّنْيا بِإِعْطائِها ما تَشْتَهى مِنَ الْحَلالِ وَ ما لا يَثْلِمُ الْمُرُوَّةَ وَ ما لا سَرَفَ فيهِ، وَ اسْتَعينُوا بِذلِكَ عَلى أُمُورِ الدّينِ، فَإِنَّهُ رُوِىَ «لَيْسَ مِنّا مَنْ تَرَكَ دُنْياهُ لِدينِهِ أَوْ تَرَكَ دينَهُ لِدُنْياهُ».»:
براى خود بهره اى از دنيا برگيريد و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه در جوانمردى ايجاد نكند و اسراف نباشد منظور داريد، و به اين وسيله براى انجام امور دين يارى جوييد. زيرا كه روايت شده است: «از ما نيست كسى كه دنيايش را براى دينش ترك گويد يا دينش را براى دنيايش رها سازد.»
31- انتظار فَرَج
«أَفْضَلُ الْعِبادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ.»:
بهترين عبادت بعد از شناخت خداوند، انتظار فَرَج و گشايش است.
32- مِهرورزى با مردم
«أَلتَّوَدُّدُ إِلَى النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ.»:
مِهرورزى و دوستى با مردم، نصف عقل است.
33- پرهيز از خشم
«مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنْهُ عَذابَ يَوْمِ الْقِيمَةِ.»:
هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قيامت را از او باز مىدارد.
34- قويترين مردم
«مَنْ أَرادَ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى النّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ.»:
هر كه مىخواهد كه قويترين مردم باشد بر خدا توكّل نمايد.
35- ترقّى، نه درجا زدن
«مَنِ اسْتِوى يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ، وَ مَنْ كانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الزِّيادَةَ فى نَفْسِهِ فَهُوَ فى نُقْصان، وَ مَنْ كانَ إِلَى النُّقْصانِ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْحَياةِ.»:
كسى كه دو روزش مساوى باشد، مغبون است، و كسى كه دومين روزش، بدتر از روز اوّلش باشد ملعون است، و كسى كه در خودش افزايش نبيند در نقصان است، و كسى كه در نقصان است مرگ براى او بهتر از زندگى است.

36- خير رسانى به ديگران
«إِنَّ مِنْ أَوْجَبِ حَقِّ أَخيكَ أَنْ لا تَكْتُمَهُ شَيْئًا يَنْفَعُهُ لاَِمْرِ دُنْياهُ وَ لاَِمْرِ آخِرَتِهِ.»:
همانا واجبترين حقّ برادرت بر تو آن است كه چيزى را كه سبب نفع دنيا و آخرت اوست، از او پنهان و پوشيده ندارى.
37- پرهيز از شوخى
«إِيّاكَ وَ الْمِزاحَ فَإِنَّهُ يَذْهَبُ بِنُورِ إِيْمانِكَ.»:
از شوخى [بىمورد] بپرهيز، زيرا كه شوخى، نور ايمان تو را مىبرد.
38- پند پديدهها
«ما مِنْ شَىْء تَراهُ عَيْناكَ إِلاّ وَ فيهِ مَوْعِظَةٌ.»:
چيزى نيست كه چشمانت آن را بنگرد، مگر آن كه در آن پند و اندرزى است.
39- رنج ناديده، نيكى را نمىفهمد
«مَنْ لَمْ يَجِدْ لِلاِْساءَةِ مَضَضًا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ لِلاِْحْسانِ مَوْقِعٌ.»:
كسى كه مزه رنج و سختى را نچشيده، نيكى و احسان در نزد او جايگاهى ندارد.
40- محاسبه اعمال
«لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسِبْ نَفْسَهُ فى كُلِّ يَوْم فَإِنْ عَمِلَ حَسَنـًا اسْتَزادَ اللّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئًا اسْتَغْفَرَ اللّهَ مِنْهُ وَ تابَ إِلَيْهِ.»:
از ما نيست كسى كه هر روز حساب خود را نكند، پس اگر كار نيكى كرده است از خدا زيادى آن را بخواهد، و اگر در آن كار بدى كرده، ازخدا آمرزش طلب نموده و به سوى او توبه نمايد.

[="darkgreen"][="darkgreen"][="indigo"]توجه شماره پی نوشت ها از حدیث اتا 7 به ترتیب
حدیث 8 دارای دو پی نوشت 8 و 9
حدیث های 9 تا 40 از پی نوشت 10 تا 39[/][/]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1 ـ تحف العقول ,ص 386.
2 ـ تحف العقول , ص 386.
3 ـ تحف العقول , ص 387.
4 ـ همان,ص 388
5 ـ تحف العقول ,ص 388.
6 ـ اصول كافى, ج 3,ص 258.
7 ـ تحف العقول, ص 389.
8 ـ تحف العقول, ص 391.
9 ـ يعنـى كـارى كنـد كه آبـروى كسـى رانريزد.
10 ـ همان,ص 391.
11 ـ همان, ص 391.
12 ـ همان, ص 394.
13 ـ تحف العقول, ص 394.
14 ـ همان, ص 396.
15 ـ همان, ص 409.
16 ـ تحف العقول,ص 398.
17 ـ همان,ص 398.
18 ـ تحف العقول, ص 399.
19 ـ همان,ص 399.
20 ـ تحف العقول , ص 403.
21 ـ تحف العقول, ص 408.
22 ـ همان ص 410.
23 ـ همان, جاپ بصيرتى, ص 301.
24 ـ همان,ص 412.
25 ـ تحف العقول ,ص 414.
26 همان, ص 414.
27 ـ همان, ص 410.
28 تحف العقـول,ص 410.
29 ـ پيشين, ص 410.
30 ـ تحف العقول,ص 403.
31 ـ همان,ص 403.
32 ـ وسائل الشيعه, ج 11,ص 289.
33 ـ بحارالانوار, ج 7,ص 143.
34 ـ بحارالانوار, ج 78,ص 327.
35 ـ همان, ج 78,ص 329.
36 ـ همان, ج 78,ص 321.
37 ـ همان, ج 78,ص 319.
38 ـ بحارالانوار, ج 78,ص 333.
39ـ اصول كافى, ج 4,ص 191[/]

قالَ الا مام موسي بن جعفر الکاظم صلوات اللّه عليه :
1 وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ في اءرْبَعٍ: اءَوَّلُها اءنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ، وَالثّانِيَةُ اءنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِکَ، وَالثّالِثَةُ اءنْ تَعْرِفَ ما اءرادَ مِنْکَ، وَالرّبِعَةُ اءنْ تَعْرِفَ ما يُ

فرمود: تمام علوم جامعه را در چهار مورد شناسائي کرده ام :
اوّلين آن ها اين که پروردگار و آفريدگار خود را بشناسي و نسبت به او شناخت پيدا کني .
دوّم ، اين که بفهمي که از براي وجود تو و نيز براي بقاء حيات تو چه کارها و تلاش هائي صورت گرفته است .
سوّم ، بداني که براي چه آفريده شده اي و منظور چه بوده است .
چهارم ، معرفت پيدا کني به آن چيزهائي که سبب مي شود از دين و اعتقادات خود منحرف شوي يعني راه خوشبختي و بدبختي خود را بشناسي و در جامعه چشم و گوش بسته حرکت نکني -.

قالَ عليه السلام : رَحِمَ اللّهُ عَبْدا تَفَقَّهَ، عَرَفَ النّاسَ وَلايَعْرِفُونَهُ.
فرمود: خداوند متعال رحمت کند بنده اي را که در مسائل ديني و اجتماعي و سياسي و... فقيه و عالم باشد و نسبت به مردم شناخت پيدا کند، گرچه مردم او را نشناسند و قدر و منزلت او را ندانند.:Gol:

قالَ عليه السلام : ما قُسِّمَ بَيْنَ الْعِبادِ اءفْضَلُ مِنَ الْعَقْلِ، نَوْمُ الْعاقِلِ اءفْضَلُ مِنْ سَهَرِالْجاهِلِ
فرمود: چيزي با فضيلت تر و بهتر از عقل ، بين بندگان توزيع نشده است ، تا جائي که خواب عاقل - هوشمند - افضل و بهتر از شب زنده داري جاهل بي خرد است

قال عليه السلام : مَنِ اسْتَشارَ لَمْ يَعْدِمْ عِنْدَ الصَّوابِ مادِحا، وَ عِنْدَالْخَطإ عاذِرا.
فرمود: کسي که در امور زندگي خود با اهل معرفت مشورت کند، چنانچه درست و صحيح عمل کرده باشد مورد تعريف و تمجيد قرار مي گيرد و اگر خطا و اشتباه کند عذرش پذيرفته است .:Gol:

قالَ عليه السلام : اِيّاکَ وَالْمِزاحَ، فَاِنَّهُ يَذْهَبُ بِنُورِ ايمانِکَ، وَيَسْتَخِفُّ مُرُوَّتَکَ.
فرمود: بر حذر باش از شوخي و مزاح بي جا چون که نور ايمان را از بين مي برد و جوانمردي و آبرو را سبک و بي اهميّت مي گرداند.

قالَ عليه السلام : اللَّحْمُ يُنْبِتُ اللَّحْمَ، وَالسَّمَکُ يُذيبُ الْجَسَدَ.
فرمود: خوردن گوشت ، موجب روئيدن گوشت در بدن و فربهي آن مي گردد؛ ولي خوردن ماهي ، گوشت بدن را آب و جسم را لاغر مي گرداند.:Gol:

قالَ عليه السلام : مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَکي عَمَلُهُ، وَ مَنْ حَسُنَتْ نيَّتُهُ زيدَ في رِزْقِهِ، وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإ خْوانِهِ وَ اءهْلِهِ مُدَّ في عُمْرِهِ.
فرمود: هر که زبانش صادق باشد اعمالش تزکيه است ، هر که فکر و نيّتش نيک باشد در روزيش توسعه خواهد بود، هر که به دوستان و آشنايانش نيکي و احسان کند، عمرش طولاني خواهد شد.:Gol:

قالَ عليه السلام : تَفَقَّهُوا في دينَاللّهِ، فَاِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصيرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ، وَ السَّبَبُ اِلَي الْمَنازِلِ الرَفيعَةِ وَالرُّتَبِ الْجَليلَةِ فِي الدّينِ وَالدّنيا
فرمود: مسائل و احکام اعتقادي و عملي دين را فرا گيريد، چون که شناخت احکام و معرفت نسبت به دستورات خداوند، کليد بينائي و بينش و انديشه مي باشد و موجب تماميّت کمال عبادات و اعمال مي گردد؛ و راه به سوي مقامات و منازل بلندمرتبه دنيا و آخرت است .:Gol:

قالَ عليه السلام : صَلوةُ النّوافِلِ قُرْبانٌ اِلَي اللّهِ لِکُلِّ مُؤ مِنٍ.
فرمود: انجام نمازهاي مستحبّي ، هر مؤمني را به خداوند متعال نزديک مي نمايد.:Gol:

قالَ عليه السلام : مَنْ نَظَرَ بِرَاءيْهِ هَلَکَ، وَ مَنْ تَرَکَ اءهْلَ بَيْتِ نَبيِّهِ ضَلَّ، وَمَنْ تَرَکَ کِتابَ اللّهِ وَ قَوْلَ نَبيِّهِ کَفَرَ.

فرمود: هرکس به راءي و سليقه خود اهميّت دهد و در مسائل دين به آن عمل کند هلاک مي شود، و هرکس اهل بيت پيغمبر صلي الله عليه و آله را رها کند گمراه مي گردد، و هرکس قرآن و سنّت رسول خدا را ترک کند کافر مي باشد.:Gol:

امام موسی کاظم علیه السلام : :Gol:

أوشَک دَعوَةً‌ وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ‌ بِظَهرِ الغَیبِ.

[="DeepSkyBlue"]دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد،‌ دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.[/]

امام موسی کاظم علیه السلام :Gol:

اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ.

[="DarkOrchid"]مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد[/]

حضرت امام کاظم (علیه السلام) فرمودند : :Gol:

أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ‌ إِنتِظارُ‌ الفَرَجِ

[="Magenta"] بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند ،‌ انتظار فرج و گشایش است [/]

الإمام الکاظم (عليه ‌السلام): :Gol:

مَلْعُونٌ مَنْ اغْتابَ أخاهُ.

[="MediumTurquoise"]ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.[/]

چهل حدیث نورانی از امام کاظم(علیه السلام)

قالَ الاِْمامُ الْکاظم(علیه السلام) : 1- تعقّل و معرفت
«ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى عِبادِهِ إِلاّ لِیَعْقِلُوا عَنِ اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.»:
خداوند پیامبران و فرستادگانش را به سوى بندگانش بر نینگیخته، مگر آن که از طرف خدا تعقّل کنند. پس نیکوترینشان از نظر پذیرش، بهترینشان از نظر معرفت به خداست، و داناترینشان به کار خدا، بهترینشان از نظر عقل است، و عاقلترین آنها، بلند پایه ترینشان در دنیا و آخرت است.
2- حجّت ظاهرى و باطنى
«إِنَّ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَیْنِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَْنْبِیاءُ وَ الاَْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ.»:
همانا براى خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشکار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشکار عبارت است از: رسولان و پیامبران و امامان; و حجّت پنهانى عبارت است از عقول مردمان.
3- صبر و گوشهگیرى از اهل دنیا
«أَلصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالى إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیا وَ الرّاغِبینَ فیها وَ رَغِبَ فیما عِنْدَ رَبِّهِ وَ کانَ اللّهُ آنِسَهُ فِى الْوَحْشَةِ وَ صاحِبَهُ فِى الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِى الْعَیْلَةِ وَ مُعِزَّهُ فى غَیْرِ عَشیرَة.»:
صبر بر تنهایى، نشانه قوّت عقل است، هر که از طرف خداوند تبارک و تعالى تعقّل کند از اهل دنیا و راغبین در آن کناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انیس اوست و در تنهایى یار او، و توانگرى او در ندارى و عزّت او در بىتیره و تبارى است.
4- عاقلان آینده نگر
«إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِى الدُّنْیا وَ رَغِبُوا فِی الاْخِرَةِ لاَِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیا حَتّى یَسْتَوْفى مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَیَأْتیهِ الْمَوْتُ فَیُفْسِدُ عَلَیْهِ دُنْیاهُ وَ آخِرَتَهُ.»:
به راستى که عاقلان، به دنیا بىرغبتند و به آخرت مشتاق; زیرا می دانند که دنیا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر که آخرت خواهد دنیا او را بخواهد تا روزىِ خود را از آن دریافت کند، و هر که دنیا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنیا و آخرتش را بر او تباه کند.
5- تضرّع براى عقل
«مَنْ أَرادَ الْغِنى بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِى الدّینِ فَلْیَتَضَّرَعْ إِلَى اللّهِ فى مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما یَکْفیهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما یَکْفیهِ اسْتَغْنى وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِما یَکْفیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنى أَبَدًا.»:
هر کس بی نیازى خواهد بدون دارایى، و آسایش دل خواهد بدون حسد، و سلامتى دین طلبد، باید به درگاه خدا زارى کند و بخواهد که عقلش را کامل کند، هر که خرد ورزد، بدانچه کفایتش کند قانع باشد. و هر که بدانچه او را بس باشد قانع شود، بی نیاز گردد. و هر که بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بی نیازى نرسد.
6- دیدار با مؤمن براى خدا
«مَنْ زارَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ لِلّهِ لا لِغَیْرِهِ، لِیَطْلُبَ بِهِ ثَوابَ اللّهِ وَ تَنَجُّزَ ما وَعَدَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَکَّلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سَبْعینَ أَلْفِ مَلَک مِنْ حینَ یَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتّى یَعُودَ إِلَیْهِ یُنادُونَهُ: أَلا طِبْتَ وَ طابَتْ لَکَ الْجَنَّةُ، تَبَوَّأْتَ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْزِلاً.»:
هر کس ـ فقط براى خدا نه چیز دیگر ـ به دیدن برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعدههاى الهى برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد که همه ندایش کنند: هان! پاک و خوش باش و بهشت برایت پاکیزه باد که در آن جاى گرفتى.
7- مروّت، عقل و بهاى آدمى
«لا دینَ لِمَنْ لا مُرُوَّةَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ إِنَّ أَعْظَمَ النّاسِ قَدْرًا الَّذى لایَرَى الدُّنْیا لِنَفْسِهِ خَطَرًا، أَما إِنَّ أَبْدانَکُمْ لَیْسَ لَها ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلا تَبیعوها بِغَیْرِها.
کسى که جوانمردى ندارد، دین ندارد; و هر که عقل ندارد، جوانمردى ندارد. به راستى که باارزشترین مردم کسى است که دنیا را براى خود مقامى نداند، بدانید که بهاى تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.
8- حفظ آبروى مردم
«مَنْ کَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْراضِ النّاسِ أَقالَهُ اللّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَ مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ.»:
هر که خود را از آبروریزى مردم نگهدارد، خدا در روز قیامت از لغزشش می گذرد، و هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قیامت خشمش را از او باز دارد.
9- عوامل نزدیکى و دورى به خدا
«أَفْضَلُ ما یَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللّهِ بَعْدَ الْمَعْرَفَةِ بِهِ الصَّلاةُ وَ بِرُّ الْوالِدَیْنِ وَ تَرْکُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْرِ.»:
بهترین چیزى که به وسیله آن بنده به خداوند تقرّب مىجوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکى به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینى و به خود بالیدن است.
10- عاقل دروغ نمی گوید
«إِنَّ الْعاقِلَ لا یَکْذِبُ وَ إِنْ کانَ فیهِ هَواهُ.»:
همانا که عاقل دروغ نمی گوید، گرچه طبق میل و خواسته او باشد.
11- حکمت کم گویى و سکوت
«قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُکْمٌ عَظیمٌ، فَعَلَیْکُمْ بِالصَّمْتِ، فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْر، وَ خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ.»:
کم گویى ، حکمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى که شیوه اى نیکو و سبک بار و سبب تخفیف گناه است.
12- هرزه گویى بى حیا
«إِنَّ اللّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلى کُلِّ فاحِش قَلیلِ الْحَیاءِ لا یُبالى ما قالَ وَ لا ما قیلَ لَهُ.»:
همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوِ کم حیا که باکى ندارد چه می گوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است.
13- متکبّر، داخل بهشت نمی شود
«إِیّاکَ وَ الْکِبْرَ، فَإِنَّهُ لا یَدْخُلِ الْجَنَّةَ مَنْ کانَ فى قَلْبِهِ مِثْقالُ حَبَّة مِنْ کِبْر.»:
از کبر و خودخواهى بپرهیز، که هر کسى در دلش به اندازه دانه اى کبر باشد، داخل بهشت نمی شود.
14- تقسیم کار در شبانه روز
«إِجْتَهِدُوا فى أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَیُخَلِّصُونَ لَکُمْ فِى الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فى غَیْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَى الثَّلاثِ ساعات.»:
بکوشید که اوقات شبانه روزى شما چهار قسمت باشد:1 ـ قسمتى براى مناجات با خدا، 2 ـ قسمتى براى تهیّه معاش، 3 ـ قسمتى براى معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد که عیبهاى شما را به شما می فهمانند و در دل به شما اخلاص مىورزند، 4 ـ و قسمتى را هم در آن خلوت می کنید براى درک لذّتهاى حلال [و تفریحات سالم] و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید.
15- همنشینى با دیندار و عاقل خیرخواه
«مُجالَسَةُ أَهْلِ الدّینِ شَرَفُ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ، وَ مُشاوَرَةُ الْعاقِلِ النّاصِحِ یُمْنٌ وَ بَرَکَةٌ وَ رُشْدٌ وَ تَوْفیقٌ مِنَ اللّهِ، فَإِذا أَشارَ عَلَیْکَ الْعاقِلُ النّاصِحُ فَإِیّاکَ وَ الْخِلافَ فَإِنَّ فى ذلِکَ الْعَطَبَ.»:
همنشینى اهل دین، شرف دنیا و آخرت است، و مشورت با خردمندِ خیرخواه، یُمن و برکت و رشد و توفیق از جانب خداست، چون خردمند خیرخواه به تو نظرى داد، مبادا مخالفت کنى که مخالفتش هلاکت بار است.
16- پرهیز از اُنس زیاد با مردم
«إِیّاکَ وَ مُخالَطَةَ النّاسِ وَ الاُْنْسَ بِهِمْ إِلاّ أَنْ تَجِدَ مِنْهُمْ عاقِلاً وَ مَأْمُونًا فَآنِسْ بِهِ وَ اهْرُبْ مِنْ سایِرِهِمْ کَهَرْبِکَ مِنَ السِّباعِ الضّارِیَةِ.»:
بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانتدارى در میان آنها بیابى که [در این صورت] با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده هاى شکارى.
17- نتیجه حبِّ دنیا
«مَنْ أَحَبَّ الدُّنْیا ذَهَبَ خَوْفُ الاْخِرَةِ مِنْ قَلْبِهِ وَ ما أُوتِىَ عَبْدٌ عِلْمًا فَازْدادَ لِلدُّنیا حُبًّا إِلاَّ ازْدادَ مِنَ اللّهِ بُعْدًا وَ ازْدادَ اللّهُ عَلَیْهِ غَضَبًا.»:
هر که دنیا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده اى دانشى ندهند که به دنیا علاقه مندتر شود، مگر آن که از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گیرد.
18- پرهیز از طمع و تکیه بر توکّل
«إِیّاکَ وَ الطَّمَعَ، وَ عَلَیْکَ بِالْیَأْسِ مِمّا فى أَیْدِى النّاسِ، وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الَْمخْلُوقینَ، فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتاحٌ لِلذُّلِّ، وَ اخْتِلاسُ الْعَقْلِ وَاخْتِلاقُ الْمُرُوّاتِ، وَ تَدْنیسُ الْعِرْضِ وَ الذَّهابُ بِالْعِلْمِ. وَ عَلَیْکَ بِالاِْعْتِصامِ بِرَبِّکَ وَ التَّوَکُّلِ عَلَیْهِ.
از طمع بپرهیز، و بر تو باد به ناامیدى از آنچه در دست مردم است، طمع را از مخلوقین بِبُر که طمع، کلیدِ خوارى است، طمع، عقل را مىرباید و مردانگى را نابودکند و آبرو را می آلاید و دانش را از بین می برد. بر تو باد که به پروردگارت پناه برى و بر او توکّل کنى.
19- نتایج امانتدارى و راستگویى
«أَداءُ الأَمانَةِ وَ الصِّدْقُ یَجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَ الْخِیانَةُ وَ الْکِذْبُ یَجْلِبانِ الْفَقْرَ وَ النِّفاقَ.»:
امانتدارى و راستگویى، سبب جلب رزق و روزی اند، و خیانت و دروغگویى، سبب جلب فقر و دورویى.
20- سقوطِ برترى جوى
«إِذا أَرادَ اللّهُ بِالذَّرَّةِ شَرًّا أَنْبَتَ لَها جَناحَیْنِ، فَطارَتْ فَأَکَلَهَا الطَّیْرُ.»:
هر گاه خداوند بدى مورچه را بخواهد، به او دو بال می دهد که پرواز کند تا پرنده ها او را بخورند.

21- حقگویى و باطل ستیزى
«إِتَّقِ اللّهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ کانَ فیهِ هَلاکُکَ فَإِنَّ فیهِ نَجاتُکَ إِتَّقِ اللّهَ وَدَعِ الْباطِلَ وَ إِنْ کانَ فیهِ نَجاتُکَ، فَإِنَّ فیهِ هَلاکُکَ.»:
از خدا بترس و حقّ را بگو، اگرچه نابودى تو در آن باشد. زیرا که در واقع، نجات تو در آن است.از خدا بترس و باطل را واگذار، اگرچه نجات تو در آن باشد، زیرا که در واقع، نابودى تو در آن است.

22- تناسب بلا و ایمان
«أَلْمُؤْمِنُ مِثْلُ کَفَّتَىِ الْمیزانِ کُلَّما زیدَ فى إِیمانِهِ زیدَ فى بَلائِهِ.»:
مؤمن همانند دو کفّه ترازوست، هر گاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش افزوده گردد.

23- کفّاره خدمت به حاکمان
«کَفّارَةُ عَمَلِ السُّلْطانِ أَلاِْحْسانُ إِلَى الاِْخْوانِ.»:
کفّاره کارمندى سلطان، احسان به برادران دینى است.

24- نافله و تقرّب
«صَلاةُ النَّوافِلِ قُرْبانٌ اِلَى اللّهِ لِکُلِّ مُؤْمِن... .»:
نماز نافله راه نزدیک شدن هر مؤمنى به خداوند است... .

25- اصلاح و گذشت
«یُنادى مُناد یَوْمَ القِیمَةِ: أَلا مَنْ کانَ لَهُ عَلَى اللّهِ أَجْرٌ فَلْیَقُمْ، فَلا یَقُومُ إِلاّ مَنْ عَفَى وَ أَصْلَحَ، فَأَجْرُهُ عَلَى اللّهِ.»:
ندا کننده اى در روز قیامت ندا می کند:آگاه باشید، هر که را بر خدا مزدى است برخیزد، و برنمىخیزد، مگر کسى که گذشت کرده و اصلاح بین مردم نموده باشد، پس پاداشش با خدا خواهد بود.

26- بهترین صدقه
«عَوْنُکَ لِلضَّعیفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَةِ.»:
کمک کردنت به ناتوان از بهترین صدقه است.

27- سختى ناحقّ
«یَعْرِفُ شِدَّةَ الْجَوْرِ مَنْ حُکِمَ بِهِ عَلَیْهِ.»:
سختى ناحقّ را آن کس شناسد که بدان محکوم گردد.

28- گناهان تازه، بلاهاى تازه
«کُلَّما أَحْدَثَ الناسُ مِنَ الذُّنُوبِ مالَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاء ما لَمْ یَکُونُوا یَعُدُّونَ.»:
هر گاه مردم گناهان تازه کنند که نمی کردند، خداوند بلاهایى تازه به آنها دهد که به حساب نمی آوردند.

29- کلید بصیرت
«تَفَقَّهُوا فى دینِ اللّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصیرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنازِلِ الرَّفیعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلیلَةِ فِى الدّینِ وَ الدُّنْیا، وَ فَضْلُ الْفَقیهِ عَلَى الْعابِدِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْکَواکِبِ، وَ مَنْ لَمْ یَتَفَقَّهْ فى دینِهِ لَمْ یَرْضَ اللّهُ لَهُ عَمَلاً.»:
در دین خدا دنبال فهم عمیق باشید، زیرا که فهم عمیقِ دین، کلید بصیرت و بینایى و کمال عبادت و سبب تحصیل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دین و دنیاست.
و برترى فقیه بر عابد، مانند برترى آفتاب است بر کواکب، و کسى که در دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملى را از او نپسندد.

30- دنیا، بهترین وسیله
«إِجْعَلُوا لاَِنْفُسِکُمْ حَظًّا مِنَ الدُّنْیا بِإِعْطائِها ما تَشْتَهى مِنَ الْحَلالِ وَ ما لا یَثْلِمُ الْمُرُوَّةَ وَ ما لا سَرَفَ فیهِ، وَ اسْتَعینُوا بِذلِکَ عَلى أُمُورِ الدّینِ، فَإِنَّهُ رُوِىَ «لَیْسَ مِنّا مَنْ تَرَکَ دُنْیاهُ لِدینِهِ أَوْ تَرَکَ دینَهُ لِدُنْیاهُ».»:
براى خود بهره اى از دنیا برگیرید و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه در جوانمردى ایجاد نکند و اسراف نباشد منظور دارید، و به این وسیله براى انجام امور دین یارى جویید. زیرا که روایت شده است: «از ما نیست کسى که دنیایش را براى دینش ترک گوید یا دینش را براى دنیایش رها سازد.»

31- انتظار فَرَج
«أَفْضَلُ الْعِبادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ.»:
بهترین عبادت بعد از شناخت خداوند، انتظار فَرَج و گشایش است.

32- مِهرورزى با مردم
«أَلتَّوَدُّدُ إِلَى النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ.»:
مِهرورزى و دوستى با مردم، نصف عقل است.

33- پرهیز از خشم
«مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَفَّ اللّهُ عَنْهُ عَذابَ یَوْمِ الْقِیمَةِ.»:
هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او باز می دارد.

34- قویترین مردم
«مَنْ أَرادَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَى النّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ.»:
هر که مىخواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکّل نماید.

35- ترقّى، نه درجا زدن
«مَنِ اسْتِوى یَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ، وَ مَنْ کانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الزِّیادَةَ فى نَفْسِهِ فَهُوَ فى نُقْصان، وَ مَنْ کانَ إِلَى النُّقْصانِ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْحَیاةِ.»:
کسى که دو روزش مساوى باشد، مغبون است، و کسى که دومین روزش، بدتر از روز اوّلش باشد ملعون است، و کسى که در خودش افزایش نبیند در نقصان است، و کسى که در نقصان است مرگ براى او بهتر از زندگى است.

36- خیر رسانى به دیگران
«إِنَّ مِنْ أَوْجَبِ حَقِّ أَخیکَ أَنْ لا تَکْتُمَهُ شَیْئًا یَنْفَعُهُ لاَِمْرِ دُنْیاهُ وَ لاَِمْرِ آخِرَتِهِ.»:
همانا واجبترین حقّ برادرت بر تو آن است که چیزى را که سبب نفع دنیا و آخرت اوست، از او پنهان و پوشیده ندارى.

37- پرهیز از شوخى
«إِیّاکَ وَ الْمِزاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ إِیْمانِکَ.»:
از شوخى [بىمورد] بپرهیز، زیرا که شوخى، نور ایمان تو را می برد.

38- پند پدیدهها
«ما مِنْ شَىْء تَراهُ عَیْناکَ إِلاّ وَ فیهِ مَوْعِظَةٌ.»:
چیزى نیست که چشمانت آن را بنگرد، مگر آن که در آن پند و اندرزى است.

39- رنج نادیده، نیکى را نمی فهمد
«مَنْ لَمْ یَجِدْ لِلاِْساءَةِ مَضَضًا لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ لِلاِْحْسانِ مَوْقِعٌ.»:
کسى که مزه رنج و سختى را نچشیده، نیکى و احسان در نزد او جایگاهى ندارد.

40- محاسبه اعمال
«لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فى کُلِّ یَوْم فَإِنْ عَمِلَ حَسَنـًا اسْتَزادَ اللّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئًا اسْتَغْفَرَ اللّهَ مِنْهُ وَ تابَ إِلَیْهِ.»:
از ما نیست کسى که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکى کرده است از خدا زیادى آن را بخواهد، و اگر در آن کار بدى کرده، ازخدا آمرزش طلب نموده و به سوى او توبه نماید.

موضوع قفل شده است