« توسل و توحید » ؟؟؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
« توسل و توحید » ؟؟؟

سلام استاد ... خسته نباشید ...

گویا یکی از معانی شرک : امید به غیر الله داشتن . از غیر الله چیزی رو خواستن و ... هست .

1- شخصی میاد و با پای پیاده 10 شبانه روز پیاده روی میکنه و به حرم امام رضا (ع) مشرف میشه ... بعدش با تمام وجود از ایشان چیزی رو میخواد ... مثلا شفای دست هاش رو میخواد .... یا میگه اگر بهم فلان چیز رو ندی از حرمت بیرون نمیرم ( آیا این شرک نیست ) . آیا به نظر شما پیاده روی 10 شبانه روزی شرک محسوب میشه یا نه ؟؟؟ خوب ایشون تو این 10 شبانه روز فکرش رسیدن به حرم امام رضا هست نه درخواست از خدا ؟؟یا شخصی میاد با هزار بدبختی 400 هزار تومن پول جور میکنه تا به حرم امام رضا مشرف بشه ...

2- یه داستان از شمس و مولانا خونده بودم ... که گویا این 2 عارف به یک رودخونه میرسن ... شمس میگه ردای منو بگیر و ذکر "یا شمس یا شمس" رو بگو و با من جلو بیا ... ایشون هم همینکار رو میکنه ... و روی آب حرکت میکنه و توی آب فرو نمیره .... بعد میگه بزار ببینم ذکر شمس چی هست ... میبینه ایشون " یا علی یا علی میگن" .... مولانا میگه چرا من بگم "یا شمس یا شمس" خوب میگم "یا علی یا علی " ... تا ایشون ذکر "یاعلی" رو میگن تو آب فرو میرن .... {این داستان رو فکر میکنم تو کتاب پله پله تا ملاقات با خدا خوندم } { نوعی توسل و وصل شدن به غیر الله }

3- یه داستان هم از یکی از دوستان آیت الله بحجت به ذهنم رسید ... میگویند یکی از دوستان آیت الله بهجت که از جراح های حاذقی هم بودند یه روز نزد ایشون میرسن و ازشون یه سوال میپرسن ... میگن هر وقت کار جراحی سخت میشه وکار به جاهای باریک میرسه ... من ذکر ایمه رو میگم کارم راست در نمیاد ولی نمیدونم چرا هر وقت ذکر "یا بهجت" رو میگم کارم راست در میاد { نوعی توسل و وصل شدن به غیر الله }

4- یه داستان هم به نوعی منقول از آیت الله قاضی هست ... آنچنانکه میدانیم امام خمینی ایشان را به کوه توحید تشبیه کرده اند ... ولی یه صحبتی از ایشون خونده بودم که میگفتن ... برای رسیدن به شاه راه توحید راهی جز توسل به حضرت سید الشهدا نیست . { نوعی توسل و وصل شدن به غیر الله }

واقعا گیج شدم :
1- از طرفی از نظر ایدیولوژیکی توسل به نوعی از " غیر از خدا خواستن " هست ....
2-از طرفی طبق نظر برخی از علمای خودمون و اونچه از اعمالشون برمیاد گویا راهی بجز توسل نیست ...

من همیشه با خودم میگفتم ... سنی ها میگن فقط از خدا بخواین .... از طرفی شیعه ها توسل رو جایز میدونن ....

سوال من از شما این هست :
1- آیا واقعا در برخی از امور راهی بجز توسل نیست ؟؟؟
2-آیا بدون توسل میتوان به مقامات عالی علی الخصوص "توحید" رسید ؟؟؟
3- اگر من فقط از خدا بخوام ممکن هست مثله مولانا تو دریاچه فرو برم یامثله دوست آقای بهجت کارم راست درنیاد و حتما باید دنبال وسیله باشم ؟؟؟

کارشناس بحث: شعیب

ftmh_mohammadi;317188 نوشت:
1- شخصی میاد و با پای پیاده 10 شبانه روز پیاده روی میکنه و به حرم امام رضا (ع) مشرف میشه ... بعدش با تمام وجود از ایشان چیزی رو میخواد ... مثلا شفای دست هاش رو میخواد .... یا میگه اگر بهم فلان چیز رو ندی از حرمت بیرون نمیرم ( آیا این شرک نیست ) . آیا به نظر شما پیاده روی 10 شبانه روزی شرک محسوب میشه یا نه ؟؟؟ خوب ایشون تو این 10 شبانه روز فکرش رسیدن به حرم امام رضا هست نه درخواست از خدا ؟؟یا شخصی میاد با هزار بدبختی 400 هزار تومن پول جور میکنه تا به حرم امام رضا مشرف بشه ...

با سلام خدمت شما دوست عزیز
یک سوال دارم :
آیا این فرد امام رضا را مستقل از خدا تاثیر گذار می داند ؟
به عبارت دیگر آیا امام رضا را در شفای دستهایش ماذون از طرف خدا نمی داند؟؟
یا نه او امام رضا را چون ولی و واسطه فیض خداست قبول دارد و او را وسیله ای برای گرفتن شفا از خدا می داند؟؟؟

نقل قول:
با سلام خدمت شما دوست عزیز
یک سوال دارم :
آیا این فرد امام رضا را مستقل از خدا تاثیر گذار می داند ؟
به عبارت دیگر آیا امام رضا را در شفای دستهایش ماذون از طرف خدا نمی داند؟؟
یا نه او امام رضا را چون ولی و واسطه فیض خداست قبول دارد و او را وسیله ای برای گرفتن شفا از خدا می داند؟؟؟
با تشکر از اینکه برام وقت گذاشتین استاد ارجمند ...
مسلما عقیده درست این هست که اراده امام رضا مستقل و خارج از اراده الهی نیست و اراده امام رضا در طول اراده خداوند هست و نه در عرض آن .... ولی ما درنهایت از خدا چیزی رو میخوایم ... خوب میتونیم توسل به امام رضا بکنیم و از خدا هم بخوایم ... ولی پیاده روی 40 روزه و اینی که من از حرمت بیرون نمیرم تا منو شفا بدی به نظرم یه جور ایراد داره ... نظر شما چی هست !!! آیا ایرادی نداره !!! اگر من بدونم شفا دهنده نهایی خداوند متعال هست ولی اینجوری از امام رضا چیزی رو بخوام مشگل نداره ؟ روش مناینه که میرم حرم امام رضا یه نمازی میخونم ... یه زیارت نامه ای میخونم ... کمی گشت میرنم ... دو سه دفعه میگم { امام رضا ازت میخوام به خدا بگی حواسش به منم باشه } دعا میکنم و بعدش میام بیرون ... ولی اینجوری افراط نمیکنم ...

ftmh_mohammadi;317188 نوشت:
2- یه داستان از شمس و مولانا خونده بودم ... که گویا این 2 عارف به یک رودخونه میرسن ... شمس میگه ردای منو بگیر و ذکر "یا شمس یا شمس" رو بگو و با من جلو بیا ... ایشون هم همینکار رو میکنه ... و روی آب حرکت میکنه و توی آب فرو نمیره .... بعد میگه بزار ببینم ذکر شمس چی هست ... میبینه ایشون " یا علی یا علی میگن" .... مولانا میگه چرا من بگم "یا شمس یا شمس" خوب میگم "یا علی یا علی " ... تا ایشون ذکر "یاعلی" رو میگن تو آب فرو میرن .... {این داستان رو فکر میکنم تو کتاب پله پله تا ملاقات با خدا خوندم } { نوعی توسل و وصل شدن به غیر الله }

ما جدای از صحت و سقم داستان می خواهیم ببینیم که واقعا متوسل شدن به غیر خدا شرک است یا نه؟
آنچه که واضح و مبرهن است ما در این دنیا اسباب و وسایل را به رسمیت می شناسیم و برای هر کاری به دنبال علتی می گردیم و برای رسیدن به هر چیزی از راه درست رسیدن به آن را دنبال می کنیم . مثلا برای رسیدن به بالای پشت بام نردبان می گذاریم و برای رفع تشنگی آب می نوشیم .
پس توسل به وسایل امری تردید ناپذیر است .
خدا نیز در امور معنوی این شیوه را تایید می کند و برای رسیدن به هر چیزی راهی را و وسیله ای را معرفی می نماید .

توبه را وسیله آمرزش گناهان ، استغفار را راه ریزش روزی جلب رضایت اولیاءش را وسیله رضایت خویش، پیروی از پیامبر را راه پیروی از خودو... معرفی می نماید.
البته بنا بر ادله توحید همه کارها و همه اثر ها مال خداست استقلالا و همه امر بازگشتش به اوست و جز او در عالم تاثیر گذار مستقلی نیست. لا موثر فی الوجود الا الله.

خدا در سوره مائده می فرماید:
أيها الذين آمنوا اتقوا الله وابتغوا إليه الوسيلة وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از خدا بترسيد و [براى تقرب‏] به سوى او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد
حال باید دید که این وسیله ای که خدا برای توسل بدان به ما دستور داده چه چیز ها و چه کسانی هستند. که در روایات آنها را قرآن ، نماز، عمل صالح ، اهل بیت پیامبر معرفی می کند.
پس مشخص شد آنچه که با توحید منافات دارد نگاه استقلالی به غیر خداست و این که غیر خدا را مسقل در اثر بدانیم و الا توسل به وسایلی که خدا خود اثر رد آنها گذاشته نه تنها منافاتی با توحید ندارد بلکه عین توحید است.

ftmh_mohammadi;317188 نوشت:
واقعا گیج شدم : 1- از طرفی از نظر ایدیولوژیکی توسل به نوعی از " غیر از خدا خواستن " هست .... 2-از طرفی طبق نظر برخی از علمای خودمون و اونچه از اعمالشون برمیاد گویا راهی بجز توسل نیست ... من همیشه با خودم میگفتم ... سنی ها میگن فقط از خدا بخواین .... از طرفی شیعه ها توسل رو جایز میدونن .... سوال من از شما این هست : 1- آیا واقعا در برخی از امور راهی بجز توسل نیست ؟؟؟ 2-آیا بدون توسل میتوان به مقامات عالی علی الخصوص "توحید" رسید ؟؟؟ 3- اگر من فقط از خدا بخوام ممکن هست مثله مولانا تو دریاچه فرو برم یامثله دوست آقای بهجت کارم راست درنیاد و حتما باید دنبال وسیله باشم ؟؟؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی
ابتدا از اینقدر راحت مطالبتون را می نویسید متشکرم
1- اگر خدا وسیله ای را برای رسیدن به خدا معرفی کرد و کسی از آن مدد جست این "از غیر خدا خواستن" نیست بلکه از خدا خواستن است .
خدا برای هر کاری علل و اسبابی را تعریف کرده است که برای رسیدن به آن هدف باید از علل و اسباب آن مدد جست یک مثال ساده ما برای ارتباط با خدا از افعالی به نام نماز استفاده می کنیم آیا نماز وسیله ای برای تقرب به خدا نیست ؟ ما از این وسیله استفاده کرده و از این راه مدد جسته و به خدا نزدیک می شویم و این مدد از غیر نیست ای وسیله ایست که خدا برای ارتباط بندگانش با خود تعریف کرده است.
مثال دیگر:خدا در قرآن پیامبر را وسیله آمرزش گناه بندگان معرفی می کند
«و ما أرسلنا من رسول إلا لیطاع بإذن الله و لو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما »: ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى کردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مى گذاردند)، به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مى کرد خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند(النساء،64).
آیا نمی شد که خود گناه کاران بدون توسل به پیامبر از خدا در خواست آمرزش کنند ؟؟
در آيه شريفه 97 سوره يوسف مى خوانيم:
قالُوا يا اَبانَا اسْتَغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا اِنّا كُنّا خاطِئينَ
(برادران يوسف خطاب به پدرشان) گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم.
وقتى كه خبر سلامتى حضرت يوسف (عليه السلام) به پدر و برادرانش رسيد، آن ها پى به خطا و اشتباهاتشان بردند و در صدد جبران و توبه و استغفار برآمدند، به خدمت پدر رسيدند تا او را بين خود و خدايشان واسطه قرار دهند، به پدر متوسّل شدند تا او از خداوند بخواهد كه گناهانشان را ببخشايد، پدر در جواب فرزندانش گفت:
سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ(یوسف/98)
بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است.
طبق اين آيه شريفه فرزندان خطاكار حضرت يعقوب (عليه السلام) به آن پيامبر عاليقدر متوسّل شدند و از او خواستند كه در درگاه الهى براى آن ها استغفار و طلب آمرزش كند. بنابراين، چه اشكالى دارد كه ما هم به پيامبر اسلام (ص) يا ائمّه معصومين (عليهم السلام)يا قرآن مجيد يا چيزهاى محترم ديگر، متوسّل شويم و از آن ها بخواهيم كه از خداوند حلّ مشكل ما را بخواهند؟!
2- این که آیا بدون توسل می شود به مقامات رسید یا نه ؟
عرض شد که هر کاری یک راهی دارد و خدا وسیله قرب به مقامات بالا را توسل به اهلبیت قرار داده است
شاید رسیدن به برخی از مقامات در اثر برخی از عبادات حاصل شود ولی خیلی از این مقامات جز از طریق توسل پیدا نمی شود

3- وقتی خدا شاهراه هایی نورانی مثل اهلبیت برای ما معرفی کرده است چرا از راه های باریکه و بدون ضمانت طی طریق کنیم
اگر ما با ادله قطعیه به اینجا رسیدیم که اهلبیت شاهراه رسیدن اند دیگر عقلمان اجازه نمی دهد این راه را رها کرده و به راه های فرعی بپردازیم

الف ) آیا توسل به غیر از امامان معصوم هم جایز است ؟
-------------------------------------------------------------------------
1- آیا توسل به شخصی که مستجاب الدعوه هست یا دوستی که بسیار مومن هست جایز هست یا نه ؟؟؟
2- آیا توسل به شخصی که مومن و مستجاب الدعوه هم نیست جایز هست ؟؟؟ مثلا من برم برم به خاله ام بگم برام دعا کن تو کنکور موفق بشم ... در حالیکه ممکن هست ایشون نماز هم نخونه ؟؟؟

ب ) اشکال کارحضرت یوسف در زندان چی بود ؟
--------------------------------------------------------------------------
اون چیزی که من در دنیا دیده ام این هست که باید هر چیزی رو از راه و مسیرش انجام داد .... مثلا :
1- من باید درس بخونم تا در دانشگاه قبول شوم .
2- من باید به دنبال آب باشم تا تشنگی ام را رفع کنم .
3- من برای رفع گرسنگی به غذا نیاز دارم .
4- برای رسیدن به بهشت باید مومن و نیکو کار بود .
5- و ...

به بیان دیگر برای رسیدن به هرچیزی راه و مسیری وجود دارد ... در عین حالیکه من به وحدانیت خدا اذعان دارم ولی برای رسیدن به دانشگاه درس میخوانم ... برای رفع تشنگی ام آب مینوشم ... برای موفق شدن در زندگی خویشتن دار هستم و برای رسیدن به بهشت مومن و نیکو کار خواهم بود .
خوب مشگل کار حضرت یوسف (ع) چی بوده ؟؟؟ در حالیکه ایشان به توحید اعتقاد داشته اند ... از ابزار و وسیله نیز استفاده کرده اند ... ایشان گزارش در بند بودن و عاری از گناه بودن خود را توسط دوستی به پادشاه اذعان کرده اند ؟؟؟ آیا استفاده از ابزار جهت نیل به اهداف مادی کفر محسوب میشه ؟؟؟ آیا برای رفع تشنگی نوشیدن آب نوعی کفر است ؟؟؟ آیا برای قبول شدن در دانشگاه درس خواندن نوعی کفر است ؟؟؟ آیا وکیل گرفتن در دادگاهها نوعی کفر است ؟؟؟

ج) روش صحیح موحد بودن در اجتماع چگونه است ؟
----------------------------------------------------------------------
آیا از نظر اسلام باید به توحید اقرار عملی کرد ؟؟؟
آیا در مساله توحید نیز میتوان در برخی جاها تقیه کرد ؟؟؟
آیا در مساله توحید هم مجوز کوتاه اومدن رو داریم ؟؟؟
مثلا وقتی ملاصدرا برای یک مناظره نزد شاه رفته بود . پادشاه برای مزاح ملاصدرا را تهدید به مرگ کردند ... ولی ایشون در پاسخ به شاه گفتند " گر صد شمشیر برآید زجای .... نبرد تا نخواهد خداوند رآی" آیا نیازی هست من اینقدر سخت گیر باشم ... شاید من جای ملاصدرا بودم لبخندی تو دلم میزدم و تو دلم اقرار به وحدانیت خدا میکردم ... و اینجوری پر رو بازی هم در نمیاوردم !!! کدوم روش درست هست ؟؟؟ آیا همینکه من به توحید اعتقاد داشته باشم کفایت میکنه ؟؟؟ یا باید به صورت عملی به آن اقرار کنم ... یا به عنوان مثالی دیگر آیا برای موحد شدن همیشه باید لفظ "انشا الله " و "ماشاالله " در زبونم باشه ؟؟؟ اگر کسی بهم گفت فلان کار رو انجام بده .... و من در پاسخ گفتم "باشه انجام میدم " آیا این نوعی کفر هست ؟؟؟ حتما جتما حتما باید لفظ انشالله تو کلامم باشه ؟؟؟ چون بعضی جاها واقعا خسته کننده میشه ؟؟؟ هر چی مدیرت بهت میگه یا دوستانت بهت میگن ... باید بگی "انشالله و ماشاالله "

پیشاپیش تشکر میکنم :Kaf:

ftmh_mohammadi;317572 نوشت:
الف ) آیا توسل به غیر از امامان معصوم هم جایز است ؟

با سلام
ما در توسل باید ببینیم که این وسیله ای که اخذ می کنیم دو تا شرط داشته باشد:
1. قابلیت وسیله بودن را داشته باشدو یعنی برای رسیدن به هدف این وسیله کارایی داشته باشد .مثلا برای رسیدن به بام خانه نردبان وسیله مناسبی است . در امور معنوی نیز باید آن رعایت شود و وسیله ای انتخاب شود که این کارایی را برای ما داشته باشد که ما را به مقصود برساند . مشرکان مکه یکی از مشکلاتی که داشتند این بود که به بتی متوسل می شدند که هیچ قابلیتی برای وسیله واقع شدن نداشت .
2.در امر معنوی چون این وسیله ها در وسیله بودنشان آنچنان شناخته نشده اند از طرف خدا به رسمیت شناخته شده باشند و معرفی شده باشند.
شرط مهمی که در توسل باید بدان توجه لازم را نمود این که "به وسیله نگاه وسیله ای داشته باشیم نه نگاه استقلالی " یکی دیگر از مشکلات مشرکان مکه در زمان جاهلیت نگاه استقلالی به بت ها بود آنها با این که بت ها را مخلوق خدا می دانستند ولی از آنها به عنوان ارباب مستقل در تاثیر یاد می کردند یکی رب باران بود یکی خدای جنگ و یکی خدای صلح....

ftmh_mohammadi;317572 نوشت:
ب ) اشکال کارحضرت یوسف در زندان چی بود ؟
انسانها از لحاظ گستره و ظرفیّت وجودی ، در یک سطح نیستند. لذا انتظار خداوند متعال از آنها نیز یکسان نیست. خداوند متعال آن انتظاری را که از چهارده معصوم دارد از انبیاء و اولیای دیگر ندارد. همچنین آن انتظاری را که از انبیای اولوالعزم دارد از غیر اولوالعزم ندارد. به همین ترتیب انتظار خدا از انبیاء غیر الوالعزم خیلی بیشتر از علمای ربّانی و از علمای ربّانی بیش از علمای عادی ، و از علما بیش از غیر علماست. لذا بازتاب رفتارهای اقشار گوناگون بندگان از جانب خدا نیز متفاوت است. آن کیفیّت از یک عمل که برای عوام کمال محسوب می شود چه بسا برای عالم نقص شمرده شود. و آنچه برای عالم عادی کمال فرض می شود چه بسا برای عالم ربّانی نقصان تلقّی شود. و به همین ترتیب حسنات عالم ربّانی سیئات انبیاء و حسنات انبیاء سیئات الوالعزم ، و حسنات الوالعزم سیئات اهل بیت(ع) قلمداد می شود. همانگونه که در نزد عرف ، اگر فردی عادی کنار خیابان ساندویچ بخورد ، کار او چندان قبیح تلقّی نمی شود در حالی که اگر عالمی یا استاد دانشگاه معروفی چنین عملی را انجام دهد ، کارشان به شدّت زشت شمرده می شود.

بر این اساس ، کاری که حضرت یوسف (ع) در زندان انجام داد و برای اثبات حقّانیّت و بی گناهی خود نزد پادشاه مصر ، متوسّل به بنده ی خدا شد ، برای افرادی عادی یقیناً بد نبود ؛ بلکه چه بسا به حکم عقل و شرع ، چنین عملی برای افراد معمولی واجب نیز باشد ؛ امّا حضرت یوسف (ع) دارای مقامی در نزد خدا بود که باید بی اذن خدا دست به هیچ کاری نمی زد ؛ حتّی کار مباح یا خیر. لذا او تا اذن مستقیم نیافته بود حقّ چنین توسّل مشروعی را هم نداشت. افراد عادی به اذن عامّ خدا که در ضمن حکم عقل یا شرع می آید عمل می کنند ؛ امّا انبیای الهی در برخی امور فقط باید تابع وحی موردی باشند. یعنی باید منتظر فرمان خاصّ الهی باشند. برای مثال حضرت یونس(ع) وقتی یقین نمود که عذاب بر قومش نازل خواهد شد به حکم عقل از عذاب الهی فرار نمود ، در حالی که باید منتظر فرمان خاصّ الهی می ماند و اگر خدا فرمان نمی داد باید خود را تسلیم عذاب می کرد. لذا خداوند متعال حضرت یونس را به خاطر این عمل مجازات نمود در حالی که یقیناً خلاف شرع الهی یا خلاف حکم عقل عمل نکرده بود و تنها کاری را کرده بود که پایین تر از شأن او بود. علمای شیعه از چنین اموری تعبیر کرده اند به ترک اولی ؛ که نه ترک واجب و مستحبّ است ، نه ارتکاب حرام و مکروه ؛ بلکه ارتکاب عملی است که متناسب با شأن انبیاء نیست.

ftmh_mohammadi;317572 نوشت:
ج) روش صحیح موحد بودن در اجتماع چگونه است ؟

توحید دارای مراتبی است که انسان در مراحل مختلف سیر الی الله به آنها دست می یابد
توحید در مرحله اول این است که انسان خدا را از همه لحاظ ها واحد و احد بداند و موثر اصلی را نیز خدا بداند

هیچ کس را و هیچ چیز را بالاستقلال نداند جز خدا و همه امور عالم را در دستان خدا بداند و حق تشریع و قانون گذاری را و حق حاکمیت را از ءان خدا بداند
آنگاه این دانسته های او از مقام علم به مقام عمل برسد و زندگی او بشود زندگی توحیدی . توحیدی فکر کند و توحیدی زندگی کند اعمالش نیز این را نشان دهد که لا موثر فی الوجود الا الله . اگر از کسی چیزی می خواهد او را وسیله بداند و اگر به او چیزی رسید آن را از خدا بداند و از خود و دیگران نداند اگر از دیگران هم تشکر می کند به خاطر این است که او وسیله شده است تا خیری به وی رسیده باشد . در قسمت توحید ربوبی جز از دستور خدا پی روی نمی کند نگاهش به شرق و غرب نیست که به کدامین ایسم زندگی اش را سامان بخشد خود را دائما تحت حکومت خدا می بیند و جز از او دستور نمی گیرد .
و......
این توحید عملی تمام زندگی اش را می گیرد تا آنجا که حتی جانش را نیز بر سر توحید می گذارد و صحنه عاشورا می شود تجلی اعظم توحید تا جایی که حضرت زینب (س) می فرماید " ما رایت الا جمیلا . همه اش می شود تجلی خدا همه اش می شود زیبایی.

ftmh_mohammadi;317572 نوشت:
آیا از نظر اسلام باید به توحید اقرار عملی کرد ؟؟؟ آیا در مساله توحید نیز میتوان در برخی جاها تقیه کرد ؟؟؟ آیا در مساله توحید هم مجوز کوتاه اومدن رو داریم ؟؟؟

توحید دارای مراتبی است که هر کس باید در حد توان خود آن را کسب کند و بنا بر مراتب افراد این توحید ذو مراتب است.
اگر جایی واقعا جان انسان در خطر باشد می تواند تقیه کند و توحید را در درون خود مکتوم دارد. مانند داستان عمار:
خانواده یاسر از خانواده‏ های اصیل اسلامی در مکه بود که در آغاز اسلام همگی به دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم لبیک گفته ودر این راه متحمل شکنجه‏های شدید شدند وسرانجام یاسر و همسرش سمیه جان خود را در راه آیین توحید و در زیر شکنجه‏های ابوجهل وهمفکران او از دست دادند. عمار فرزند جوان آن دو در سایه شفاعت جوانان مکه وابراز انزجار صوری از اسلام، نجات یافت. خداوند این کار عمار را با آیه زیر بی اشکال اعلام کرد و فرمود:

من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان(نحل:۱۰۶) هرکس بعد از ایمانش به خدا کافر شود ، گرفتار غضبی از جانب خدا و عذاب عظیمی خواهد شد مگر کسی او را مجبور به اظهار کفر کند در حالیکه دلش آرام به ایمان است.
وقتی داستان عمار واظهار کفر او به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گزارش شد آن حضرت فرمود: نه، هرگز. عمار از سرتا پا سرشار از ایمان است وتوحید با گوشت وخون او عجین شده است. در این هنگام عمار فرا رسید، در حالی که به شدت اشک می‏ریخت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشکهای او را پاک کرد ویاد آور شد که اگر بار دیگر نیز در چنین تنگنایی قرار گرفت اظهار برائت کند. (تفسیر طبری، ج ۱۴، ص ۱۲۲; اسباب النزول، ص ۲۱۲; و دیگر تفاسیر.)

با عرض سلام و خسته نباشید ...
استاد گرامی تشکری جز صلواتی که در پایان پست ها براتون میزارم از دستم برنمیاد ... دعاتون میکنم که دارین تو این راه منو هدایت میکنین . اگر خستتون میکنم یا فکر میکنین جواب سوالم طولانی هست منو ببخشید و فقط با یک پاسخ کوچیک راهنماییم کنین .

الف) آیا خواندن نماز به "جماعت" به نوعی توسل به امام جماعت هست یا خیر ؟
---------------------------------------------------------------------------------------------
من از چندی بزرگان شنیده ام که بیان کردن " نماز فلان روحانی خوب است در آن شرکت کنید و آن را از دست ندهید !!! " سوال من اینه که آیا امام جماعت به نوعی نقش همان نردبان را بازی میکند ؟ آیا فرقی میکنه من در نماز جماعت به فلان روحانی اقتدا کنم یا بهمان روحانی !!! آیا تفاوتی میکند من در نماز جماعتی شرکت کنم که امام جماعت آن شخصی عالم تر و فرهیخته تری باشد ؟؟؟ آیا شرکت کردن در نماز جماعتی که امام آن دانشمند و فرهیخته باشد در من تاثیر خواهد گذاشت ... ظن من نسبت به این مساله از آنجا نشات گرفت که آیت الله قاضی به برخی از شاگردانشان در زمانهایی خاص دستور میدادند اجازه برگزاری نماز جماعت را ندارید ؟؟؟ برای من سوال پیش اومده بود که علت چیست ... و با خودم گفتم شاید همون قضیه " هویدا نکردن اسرار الهی " در میون هست ... اگر امکانش هست در مورد اینکه "آیا نماز جماعت نوعی توسل به امام جماعت هست یا خیر و اینکه اقتدا به روحانی اصلح تر میتواند مفیدتر باشد یا خیر توضیح دهید" ...

ب) آیا برای درخواست کردن از وسیله میتوان پافشاری کرد ؟
----------------------------------------------------------------------------------------------
سوالی رو در یکی از پست ها ازتون پرسیده بودم که آیا میتوان در درخواست کردن از امامان معصوم پافشاری کرد ؟؟؟ آیا مشگلی نداره ؟؟؟ مثلا پیاده روی 40 روزه یا بیان اینکه "من از حرمتون بیرون نمیروم تا منو شفا بدین" ؟؟؟ خوب !!! شاید خدا خواسته باشه منو تو شرایطی قرار بده ... حالا هر چقدر هم که امام اصرار بکنه و از خدا اون مطلب رو درخواست بکنه ... اون منظور محقق نمیشه ... آیا اگر من در حرم امام پافشاری بیش از حد بکنم ... امام رضا هم از خدا اصرار بیش از حد میکنه ؟؟؟

ج) آیا احساس عشق کردن به امامان برای برخی انسانها نمونه کفر هست ؟
----------------------------------------------------------------------------------------------
یه مطلب تو کتاب آقای قرایتی خوندم که ایشون بیان کرده بود { بسیاری از یهودیان از روی علاقه ای که به راهبان خودشون داشتن بسیاری از مناسک را انجام میدادن ... و ایشان اون رو نمونه ای از کفر بیان کرده بودن } ... همکنون خیلی ها رو میبینیم که نماز نمیخونن به خدا اعتقاد آنچنانی ندارن ... ولی تو عزاداری امام حسین زنجیر میزنن و قمه میزنن و زیر علم میرن !!! نذری میدن !!! آیا اینا نمونه ای از کفر نیست !!!

پیشاپیش از توجهتون تشکر میکنم :Gol:

ftmh_mohammadi;317892 نوشت:
[=&quot]الف) آیا خواندن نماز به "جماعت" به نوعی توسل به امام جماعت هست یا خیر ؟[/]
[=&quot][/]
[=&quot]با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست گرامی [/]
[=&quot]آنچه از احادیث بر می آید این است که امام جماعت نقش موثری در رابطه مامومین با خدا دارد[/]
[=&quot]امام علی (ع) می فرماید:حق امام جماعت تو در نماز گزارى آن است كه بدانى نماينده ميان تو و خداى توست و از سوى تو نزد خدا سخن مى‏گويد و تو از سوى وى سخن نمى‏گوئى و براى تو دعا مى‏كند و تو براى او دعا نمى‏كنى و بيم ايستادن نزد خدا راندارى و بيم ايستادن نزد خدا را از سوى تو متحمل مى‏شود، هر گاه نماز تو كاستى داشته باشد بر گردن اوست و هر گاه درست باشد در پاداش وى شريك خواهى بود و او را به تو فزونى نيست، جان تو را با جان خويش نگاه داشته و نماز تو را با نماز خويش نگاه داشته است، پس وى را به همان اندازه سپاسگذار باشيد[/][=&quot][/]
[=&quot] برای همین در انتخاب امام جماعت دقت هایی لحاظ شده که حتما باید عادل باشد و قرائت نماز را صحیح انجام دهد و... این ها همه نشان می دهد که امام جماعت نقش مهمی دارد و این گونه به نظر می رسد که وصل و گره دادن دانی به عالی است .[/]
[=&quot]امام صادق(ع)فرمود: امام جماعت، رهبری است که شما را به سوی ‏خدا می‏برد، پس بنگرید که به چه کس اقتدا می‏کنید. ([/][=&quot]وسائل، ج ۵ ص ۴۱۶[/][=&quot].[/][=&quot]) [/]
[=&quot]به تعبیر دیگر وقتی که گروهی می خواهند نماز بخوانند خدا دستور فرموده که فردی از میان خود انتخاب کنید که از همه بهتر باشد و او را جلو انداخته و نماز خود را به او اقتدا کنید و به تعبیری نماز خود را به او گره بزنید تا به وسیله نماز او نماز شما نیز به کمال برسد .[/]
[=&quot]عالم بزرگوار آيه ا...ملا محمد مهدي نراقي مي‌فرمايد: سزاوار است امام جماعت در ميان مردم به فزوني صفاي دل و رو آوردن به خدا و خشوع و خضوع و ديگر شرائط باطني ويژگي و امتياز داشته باشد؛ زيرا او پيشواي ايشان است و نفوس آن جماعت را به سوي خدا مي‌كشاند پس بسيار زشت است كه دل او در نماز غافل يا در وادي وسوسه‌هاي باطل باشد و از اين بدتر و زشت‌تر و ناپسندتر آن كه التفات دل او به كساني كه در پشت او هستند بيشتر از التفات دل به صاحب مُلكي باشد كه بر همه احاطه دارد. آيا از داناي نهانيها شرم نمي‌كند كه خود را به عنوان پيشواي امت مي‌گمارد و در جاي رسولان خدا و اوصياي راشدين او مي‌ايستد و از ايشان نيابت مي‌كند، در حالي كه دل او از عموم مردمي كه به او اقتدا نموده‌اند بيشتر از عظمت و جلال الهي دگرگون مي‌شود[/][=&quot]. [/][=&quot]پس هر امام جماعتي بايد خود را بيازمايد اگر اين صفات پليد در او نبود امامت كند و گرنه ترك نمايد و خود را به هلاكت نيفكند.[. نراقي، ملا مهدي، علم اخلاق اسلامي، (ترجمه جامع السعادات) مترجم سيد جلال الدين مجتوي، قم، انتشارات حكمت، چاپ چهارم، 1377هـش، جلد چهارم، ص 452[/][=&quot].[/][=&quot]}[/][=&quot]

[/]

[=&quot][/]

[=&quot]به همین دلیل در روایات تاکید شده که در انتخاب او دقت لازم را داشته باشید و تا می توانید پشت سر عالم نماز بخوانید همه این ها نشان دهنده این مضمون است که امام جماعت موضوعیت داشته یک نوع واسطه بین مامومین و خداست.[/]
[=&quot]در زیر احادیث مرتبط را ذکر می کنیم :[/]
[=&quot]

[/]

[=&quot]در حدیث می‏خوانیم: «فقدموا افضلکم‏» (۲۲) و«فقدموا خیارکم‏»، (۲۳) یعنی با فضیلت‏ترین و بهترین خودتان را جلو بیندازید و به او اقتدا کنید[/][=&quot].
[/]
[=&quot]ابوذر فرمود[/][=&quot]: [/][=&quot]امام شما، در قیامت، شفیع شماست. پس شفیع خودتان ‏را از افراد سفیه و فاسق قرار ندهید. ([/][=&quot]وافی، ج ۲ ص ۱۷۷[/][=&quot].[/][=&quot]) اقتدا کردن به افراد ناشناخته و آنان که در دین یا امامت، غلو می‏کنند، نهی شده است. ([/][=&quot]مستدرک الوسائل، ج ۱ ص ۴۹۱)[/][=&quot][/]

[=&quot] افرادی که در جامعه، بخاطر گناه علنی، شلاق خورده‏اند، یا از طریق نامشروع، بدنیا آمده‏اند، حق امام جماعت ‏شدن ندارند. ([/][=&quot]مستدرک الوسائل، ج ۱ ص ۴۹۱[/][=&quot]) امام جماعت، باید مورد قبول مردم باشد، و گرنه آن نماز، مورد قبول‏درگاه خداوند نیست. [/][=&quot][/]
[=&quot] امام صادق(ع)در تفسیر این آیه شریفه [/][=&quot]([/][=&quot]خذوا زینتکم عند کل‏مسجد) [/]
[=&quot]هنگام رفتن به مسجد، نیت ‏خود را همراه داشته باشید[/][=&quot])
[/]
[=&quot]فرمود: زینت مسجد، پیشوای شایسته و امام جماعت مسجد است. [/]

[=&quot]امام باقر(ع)فرمود: امام جماعت‏ باید از افراد اندیشمند و صاحب ‏فکر باشد[/]
[=&quot]رسول خدا(ص)فرمود: کسی که پشت‏ سر امام عالم نماز بخواند، گویا پشت‏ سر من و حضرت ابراهیم، نماز خوانده است. امام جماعت، باید مراعات ضعیف‏ترین افراد را بکند و نماز را طول ‏ندهد. از مجموع این احادیث، موقعیت ‏حساس امامت جماعت‏ شناخته ‏می‏شود[/][=&quot]. )[/][=&quot] مستدرک الوسائل، ج ۱ ص ۴۹۱[/][=&quot]([/][=&quot]

[/]

[=&quot]
[/]
[=&quot]«[/][=&quot]کسى که با اذن و رضايت گروهي، امامت نماز آنان را بر عهده گيرد، آنگاه در برخورد با آنها راه اعتدال را در پيش گيرد و قيام و فرائت و رکوع و سجده و نشستن خود را نيکو بجاى آورد، پاداشى برابر با پاداش تمام کسانى که با وى نماز ميگزارند، دريافت ميکند: بيآنکه چيزى از أجر نمازگزاران کاسته شود[/][=&quot]»[/][=&quot]
[/]
[=&quot]وسائل الشيعه،ص 417، باب 27 از ابواب الصلاة جماعة، را وايت 2[/][=&quot]
[/]
[=&quot]و از ابن عباس منقول است كه: مردى نزد وى آمد و گفت: مرا كارى‏آموز كه به رحمت‏ خداى نزديك شوم. گفت: امام جماعتى باش كه من از رسول صلى الله عليه و آله شنيدم كه گفت: «من ام قوما صابرا محتسبا كان قائدهم و دليلهم الى الجنة؛ کسي که با صبر و براي خدا امام جماعت گروهي باشد ، رهبر و راهنماي آن ها به سوي بهشت خواهد بود[/][=&quot]».[/][=&quot]
[/]
[=&quot]الرساله العليه، ص‏[/][=&quot]55.
[/]
[=&quot]همانا خداوند به سه گروه وعده داد، بدون حساب وارد بهشت شوند، و هریک از این سه گروه (روز قیامت) می‌توانند هشتاد هزار نفر را شفاعت کنند و آنها عبارتند از: 1- مؤذن. 2- امام جماعت. 3 - کسی که وضو بگیرد، سپس داخل مسجد شود و نماز را به جماعت به جا آورد [/][=&quot]
([/]
[=&quot]مستدرک الوسائل، ج 1، ص 488[/][=&quot](
[/]
[=&quot]کسی که پشت سر عالم نماز به جا آورد، مانند کسی است که پشت سر پیغمبر خدا نماز خوانده است [/][=&quot])[/][=&quot]بحار الانوار، ج ,88 ص 119)[/]
[=&quot]

[/]

ftmh_mohammadi;317892 نوشت:
آیا برای درخواست کردن از وسیله میتوان پافشاری کرد ؟

پا فشاری و در خواست در دعا از فضایلی است که در احادیث به آن اشاره شده است
پیامبر خدا(ص) می فرمایند: «خداوند مسائل مُصّر و پافشاری کننده را دوست دارد.»در روایتی دیگر از امام باقر(ع) می خوانیم: «به خدا سوگند، هیچ مؤمنی در حاجت خود به خداوند متعال اصرار و پافشاری نمی کند مگر آنکه خداوند حاجت او را برآورده می کند.» همچنین در علت برآورده شدن بعضی از حاجات در زمان کم و نیز عدم اجابت دعای بعضی افراد دیگر در زمان اندک روایات فراوانی وجود دارد که به یک نمونه اشاره می گردد. امام صادق(ع) می فرماید: «بنده ای که خدا دوستش دارد و پیوسته در امری خدا را می خواند به ملائکه ای که موکل حاجت اوست خطاب می رسد: حاجت بنده ام را برآور ولی عجله نکن، زیرا من دوست دارم ندا و صدای او را بشنوم. و بنده ای که خدا را دشمن است وقتی پیوسته در امری دعا می کند، به ملائکه موکل حاجت خطاب می شود: بشتاب و حاجت بنده ام را بده، زیرا من دوست ندارم ندا و صدای او را بشنوم. حضرت فرمود: (در این موقع) مردم می گویند: او به خاطر کرامتی که داشت حاجت روا شد و این به جهت خواری و پستی از حاجتش منع شد.»
البته فراموش نشود که اصرار در دعا و نیایش، با اصرار بر اجابت آن از طرف پروردگار متفاوت است، زیرا گاهی اجابت دعا به مصلحت انسان نیست.

وقتی ما یک حاجتی داریم و از در گاه اولیای الهی می خواهیم اگر به صلاح ما باشد به ما عنایت می کنند و الا همین الجاء و پا فشاری یک نوع محبتی بین مولا و عبد می آورد که نتیجه اش از خود گرفتن حاجت بیشتر نباشد کمتر نیست . این حالت روحی که از ارتباط عاشقانه بین زایر و امام پیش می آید موجب سیر سریعتر زائر به درجات بالای عبودیت می گردد و این نیست مگر در پرتو راز و نیاز ها و در خواست هاو...
تا جایی که در نقل ها داریم که علامه امینی برای تکمیل کتاب شریف الغدیر دنبال کتابی می گشت که آن را نیافت بعد از مدتی تلاش و مایوس شدن دست توسل به دامان امام علی زد و روزها در حرم آن حضرت درخواست پیدا شدن این کتاب را می کرد مدتی گذشت ولی از اجابت خبری نبود روزی علامه در حرم مشغول راز و نیاز بود که مردی عرب از در وارد شد و با تشر و تندی حاجتی خواست ( که احتمالا شفای دردی در دستش بوده) که در جا حاجتش روا شده و به ضریح نزدیک می شود و تشکر می کند و می رود علامه خیلی دلگیر می شود رو به ضریح می گوید آقا جان حدود یک ماهی است از شما درخواستی داشتم هر روز آمدم و گفتم جواب ما را نمی دهی جواب این مرد عرب را به همین راحتی می دهی و...

در مکاشفه ای حضرت به او می فرماید من به دیدار تو مشتاقم حاجت تو را ندادم چون دوست داشتم تو با ما به مناجات بپردازی آن مرد عرب را حاجت دادم که برود.

ftmh_mohammadi;317892 نوشت:
ج) آیا احساس عشق کردن به امامان برای برخی انسانها نمونه کفر هست ؟

آنچه که ممنوع است نگاه استقلالی داشتن به امامان است . ولی اگر ما ائمه را از این باب که ولی خدا هستند و راهنمایانی هستند که از طرف خدا فرستاده شده اند و خاصان در درگاه اویند دوست بداریم این عین دوست داشتن خداست
در نقلی است که پیامبر از یکی از اصحاب سوال کرد من را بیشتر دوست داری یاخودت را عرض کرد شما را فرمود مرا بیشتر دوست داری یا پدر و مادرت را عرض کرد شما را فرمود مرا بیشتر دوست داری یا خدا را عرض کرد یا رسول الله اگر شما را هم دوست دارم به خاطر خداست چون شما رسول اویید پیامبر او را تحسین کرد .

با سلام خدمت شما استاد ارجمند ... .
و تشکر بابت پاسخ های خوبتان .........

الف) چگونه میتوان در راه توحید سلوک کرد ؟؟؟
----------------------------------------------------------------------------------------------
اگر امکانش هست در مورد اینکه چگونه میتوان در مسیر توحید رشد و پیشترفت داشت کمی توضیح بدید ...
مثلا کارهایی که من دارم انجام میدم ... اینه که
1- کتاب های موجود رو میخونم. { کتاب آقای قرایتی تموم شد دارم میرم سراغ کتاب بعدی }
2- سعی میکنم اونا رو پیاده سازی کنم.
3- اذکار مرتبت با توحید رو میگم .

ب) اگر من در زندگیم هوشمندانه رفتار کنم آیا در سلوک و رسید به مراتب توحید برام مشگلی بوجود میاد ؟
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
هوشمندانه رفتار کردن و مصلحت اندیشی در امور مادی آیا با فلسفه توحید در تضاد است ؟ مثلا حضرت علی (ع) میتونست خیلی کارهایی رو انجام بدهند که سود مادی اونها خیلی بیشتر بوده ولی میرفتن چاه میکندن ... یا خیلی از عرفای ما همیشه طوری زندگی میکردن که فقط نون شبشون رو در بیارن ... در حدیث عنوان بصری منقول از امام صادق هم که داریم :

گفت‌: سه‌ چيز است‌: اينكه‌ بندة‌ خدا براي‌ خودش‌ دربارة‌ آنچه‌ را كه‌ خدا به‌ وي‌ سپرده‌ است‌ مِلكيّتي‌ نبيند؛ چرا كه‌ بندگان‌ داراي‌ مِلك‌ نمي‌باشند، همة‌ اموال‌ را مال‌ خدا مي‌بينند، و در آنجائيكه‌ خداوند ايشان‌ را امر نموده‌ است‌ كه‌ بنهند، ميگذارند؛ و اينكه‌ بندة‌ خدا براي‌ خودش‌ مصلحت‌ انديشي‌ و تدبير نكند؛ و تمام‌ مشغوليّاتش‌ در آن‌ منحصر شود كه‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و يا از آن‌ نهي‌ فرموده‌ است‌.

بنابراين‌، اگر بندة‌ خدا براي‌ خودش‌ مِلكيّتي‌ را در آنچه‌ كه‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبيند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالي‌ بدان‌ امر كرده‌ است‌ بر او آسان‌ مي‌شود. و چون‌ بندة‌ خدا تدبير امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشكلات‌ دنيا بر وي‌ آسان‌ ميگردد. و زماني‌ كه‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را كه‌ خداوند به‌ وي‌ امر كرده‌ و نهي‌ نموده‌ است‌، ديگر فراغتي‌ از آن‌ دو امر نمي‌يابد تا مجال‌ و فرصتي‌ براي‌ خودنمائي‌ و فخريّه‌ نمودن‌ با مردم‌ پيدا نمايد.
پس‌ چون‌ خداوند، بندة‌ خود را به‌ اين‌ سه‌ چيز گرامي‌ بدارد، دنيا و ابليس‌ و خلائق‌ بر وي‌ سهل‌ و آسان‌ ميگردد؛ و دنبال‌ دنيا به‌ جهت‌ زياده‌اندوزي‌ و فخريّه‌ و مباهات‌ با مردم‌ نميرود، و آنچه‌ را كه‌ از جاه‌ و جلال‌ و منصب‌ و مال‌ در دست‌ مردم‌ مي‌نگرد، آنها را به‌ جهت‌ عزّت‌ و علوّ درجة‌ خويشتن‌ طلب‌ نمي‌نمايد، و روزهاي‌ خود را به‌ بطالت‌ و بيهوده‌ رها نمي‌كند.
آن‌ سراي‌ آخرت‌ را ما قرار ميدهيم‌ براي‌ كسانيكه‌ در زمين‌ ارادة‌ بلندمنشي‌ ندارند، و دنبال‌ فَساد نمي‌گردند؛ و تمام‌ مراتبِ پيروزي‌ و سعادت‌ در پايان‌ كار، انحصاراً براي‌ مردمان‌ با تقوي‌ است‌.»

سوالات من از شما :
-----------------------------
1- چه راههای عملی برای موحد شدن واقعی وجود داره ؟؟؟

2- به غیر از "سوره توحید"و "لا اله الا الله"و "لا حول و لا قوه الا بالله" و "لا اله الا هو" آیا ذکرهای خوب دیگری هم وجود دارند؟ آیا همین ها کفایت میکند یا خیر ...

3- من شنیدم تعداد ذکرهایی که میخوایم بفرستیم مهم هست ... آیا تعداد بارهایی که "ذکر توحید" گفته میشه مهم هست ... آیا ممکن هست فرستادن بیش از اندازه این اذکار اثرات سویی داشته باشه . چون شنیدم بعضی اذکار فرستادن بیش از اندازشون خوب نیست ... آیا اذکار توحیدی از این جمله هستند ؟؟؟

4- آیا برای موحد شدن واقعی ...باید فوه هوشمندی و مصلحت اندیشی مادی خود را کم کم از بین ببرم ؟ اونجور که خودتون میدونید در جامعه ای داریم زندگی میکنیم که آدما روزی 10 تا 12 ساعت دارن کار میکنن ولی هنوز از خرج خودشون بر نمیان ... هر چقدر مصلحت اندیشی هم میکنیم بازم کم میاریم ... خوب !!! به نظر شما کار درست چی هست ؟

از وقتی که میگذارید تشکر میکنم ... :Rose:

ftmh_mohammadi;318574 نوشت:
الف) چگونه میتوان در راه توحید سلوک کرد ؟؟؟

با سلام و عرض خسته نباشید
از این که شما در عرصه مطالعات توحیدی سعی وافر دارید بسیار خرسندم خدا به شما توفیق روز افزون عنایت فرماید

بهترین راه برای ورود در مسیر سیر سلوک توحیدی عمل به دستورات شرع مقدس است . اگر انسان به وظایف دینی خود عمل کند به آن درجه عالیه از سیر و سلوک خواهد رسید

آیه الله بهجت در جواب کسانی که از ایشان ذکر می خواستند می فرمود بهترین ذکرها ذکر عملی است .
عرض شد ذکر عملی چیست می فرمودند : انجام واجبات ترک محرمات .
خدا بهترین دستور العمل را برای سیر مراحل عالیه به ما در قالب شرع مقدس ارائه فرموده است . اگر کسی بدان چه که از دستورات اسلام می داند عمل کند خدا او را به آنجه نمی داند رهنمون می شود
پس ما نباید نگران ذکرها و اوراد ندانسته باشیم بلکه باید دستورات شرع مقدس را یاد گرفته و بدان عمل نماییم رساله های عملیه بهترین رساله های سیر سلوک توحیدی هستند
اگر ما به آن چه می دانیم عمل کنیم خدا از آنچه که نمی دانیم ما را بی نیاز می کند
قرآن می فرماید:
من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا
گاه شیطان راهزن این طریق است دائم به وسوسه می پردازد :"رازها ورمز هایی هست که تو نمی دانی ذکر ها و اورادی باید تا به کمال برسی این ظاهر تو را به جایی نمی رسان"
این وساوس باعث می شود انسان دانسته و واجبات خود را فراموش کرده و در پی ندانسته ها بگردد و در وادی حیرت سرگردان گردد . و مدتی که گذشت می یابد که نه تنها سیر و سلوک نکرده بلکه از صراط خارج شده است.
پس بهترین راه عمل به شریعت است. عمل بی چون و چرا . خالصانه و لوجه الله . این کار راه را برای درک مسایل بالا تر باز می کند .
ترک حرام اثری شگفت در راه رسیدن به حقایق دارد . حکمت در به در به دنبال قلبی می گردد که پذیرای او باشد و وارد نخواهد شد جز در قلبی که خود را از پلیدی گناه باز داشته و به زیور واجب آراسته است
شک نکنید اگر ما به شریعت عمل کنیم اگر برای کمال ما چیزی لازم باشد به ما داده خواهد شد.

ftmh_mohammadi;318574 نوشت:
ب) اگر من در زندگیم هوشمندانه رفتار کنم آیا در سلوک و رسید به مراتب توحید برام مشگلی بوجود میاد ؟

یکی از مسایلی که در آن خیلی ها دچار اشتباه می شوند همین مساله است :
رابطه دنیا و آخرت؛ متاسفانه این مساله در ذهن خیلی ها بد جا افتاده است . مقصر هم ما نیستیم . مقصر طرز بیان هایی است که ما را گرفتار کرده است . چقدر شنیده ایم مثل دنیا و آخرت مثل تنه درخت بریده شده ایست که اگر یک سر آن را (دنیا ) برداریم سر دیگر آن(آخرت) برزمین خواهد ماند. آیا دین ما این را می گوید؟ آیا دین می گوید اگر توحید را می خواهی باید قید دنیا را بزنی؟؟
هرگز! آنچه که در دین از آن مذمت شده است دنیا گرایی و دلبستن به دنیاست . این خیلی فرق می کند با زندگی با رفاه دنیایی و خدایی بودن.
اگر درست بنگریم این همان نگاه استقلالی است که از آن نهی شده است.
چقدر این حدیث زیبا و راه گشاست " الدنیا مزرعه الآخره"
تحلیل این حدیث می تواند در هایی به روی انسان بگشاید:
اصل آخرت است و دنیا وسیله کسب آخرت
نگاه به دنیا نگاهی استقلالی نیست
هیچ زارع و کشاورز عاقلی مزرعه خود را رها نمی کند به این خیال که اصل گندم است پس مزرعه به چه کار آید؟
هرچه در مزرعه تلاش می کند برای خود زمین و اصل مزرعه نیست برای ثمری است که از آن برداشت می کند
یک کشاورز با تجربه گندم را به دست نمی گیرد بلکه در زمین مزرعه پنهان می کند تا صد دانه حاصل دهد گر چه خاک تیره مزرعه در خور گندم او نیست اما از آن استفاده ابزاری می نماید .
او در مزرعه زحمت می کشد و تا می آید گندم به دست آید از عواید دیگر آن استفاده می برد از سر سبزی و طراوت آن از آب و هوای آن از...... هیچ کشاورز عاقلی به این بهانه که نتیجه و محصول مهم است از عواید در کنار آن چشم نمی پوشد در عین حال که آنقدر هم بدان دل نمی بندد که از اصل داستان یعنی گندم غافل شود.
..
....
.....

ftmh_mohammadi;318574 نوشت:
گفت‌: سه‌ چيز است‌: اينكه‌ بندة‌ خدا براي‌ خودش‌ دربارة‌ آنچه‌ را كه‌ خدا به‌ وي‌ سپرده‌ است‌ مِلكيّتي‌ نبيند؛ چرا كه‌ بندگان‌ داراي‌ مِلك‌ نمي‌باشند، همة‌ اموال‌ را مال‌ خدا مي‌بينند، و در آنجائيكه‌ خداوند ايشان‌ را امر نموده‌ است‌ كه‌ بنهند، ميگذارند؛ و اينكه‌ بندة‌ خدا براي‌ خودش‌ مصلحت‌ انديشي‌ و تدبير نكند؛ و تمام‌ مشغوليّاتش‌ در آن‌ منحصر شود كه‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و يا از آن‌ نهي‌ فرموده‌ است‌. بنابراين‌، اگر بندة‌ خدا براي‌ خودش‌ مِلكيّتي‌ را در آنچه‌ كه‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبيند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالي‌ بدان‌ امر كرده‌ است‌ بر او آسان‌ مي‌شود. و چون‌ بندة‌ خدا تدبير امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشكلات‌ دنيا بر وي‌ آسان‌ ميگردد. و زماني‌ كه‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را كه‌ خداوند به‌ وي‌ امر كرده‌ و نهي‌ نموده‌ است‌، ديگر فراغتي‌ از آن‌ دو امر نمي‌يابد تا مجال‌ و فرصتي‌ براي‌ خودنمائي‌ و فخريّه‌ نمودن‌ با مردم‌ پيدا نمايد. پس‌ چون‌ خداوند، بندة‌ خود را به‌ اين‌ سه‌ چيز گرامي‌ بدارد، دنيا و ابليس‌ و خلائق‌ بر وي‌ سهل‌ و آسان‌ ميگردد؛ و دنبال‌ دنيا به‌ جهت‌ زياده‌اندوزي‌ و فخريّه‌ و مباهات‌ با مردم‌ نميرود، و آنچه‌ را كه‌ از جاه‌ و جلال‌ و منصب‌ و مال‌ در دست‌ مردم‌ مي‌نگرد، آنها را به‌ جهت‌ عزّت‌ و علوّ درجة‌ خويشتن‌ طلب‌ نمي‌نمايد، و روزهاي‌ خود را به‌ بطالت‌ و بيهوده‌ رها نمي‌كند. آن‌ سراي‌ آخرت‌ را ما قرار ميدهيم‌ براي‌ كسانيكه‌ در زمين‌ ارادة‌ بلندمنشي‌ ندارند، و دنبال‌ فَساد نمي‌گردند؛ و تمام‌ مراتبِ پيروزي‌ و سعادت‌ در پايان‌ كار، انحصاراً براي‌ مردمان‌ با تقوي‌ است‌.»

اگر در پاسخ قسمت قبل دقت بفرمایید این قسمت پاسخش واضح است :
نگاه استقلالی یا نگاه وسیله ای

آنچه که بدان تاکید فراوان است که انسان خود را مستقل در تاثیر در افعالش نپندارد. اصلا هیچ کس را جز خدا کاره ای نداند. تدبیر و ربوبیت را فقط از آن او بداند و بس .
اگر تلاش برای دنیای خود می کند این را وسیله برای آخرت و دین خود بداند نه کار برای دنیای خود آن هم دنیا برای دنیا . بلکه دنیا برای آخرت .
اگر انسانی از نردبان برای بالا رفتن بر بام استفاده کند و هدف او بالا رفتن بر بام باشد اگر عنایتی به نردبان دارد یا اگر به دنبال ساخت نردبان یا ترمیم یا خرید آن می رود و اگر به آن مدد می جوید فقط برای بالا رفتن بر بام است و خود نردبان هیچ ارزش استقلالی ندارد. حال اگر کسی برای بالا رفتم بر بام به جمع نردبان ها بپردازد و به نقش و نگار آن بپردازد قلم کاری کند هر روز بردوش بگیرد و به انظار عموم ببرد و بدان مباهات کند و به پایه های از طلاو نقره اش بنازد شب و روز بر محکم سازی و ترفیع و ترصیعش همت گذارد غم و غصه ؛ خواب و خوراکش ، فکر و ذکرش همه اش نردبان باشد و تازه به فکر جمع نردبان ها بپردازد و به بازار ببردش که یک نردبانش بشود دو تا و دو تا بشود چهار تا و یکی به پله های طلا و یکی به پله های زمرد تازه نمایشگاهی برای نردبانها بر پا کند و.................!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به این فرد چه باید گفت؟؟
کسی که وسیله شده هدفش و از هدف اصلی باز مانده!
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

ftmh_mohammadi;318574 نوشت:
سوالات من از شما : ----------------------------- 1- چه راههای عملی برای موحد شدن واقعی وجود داره ؟؟؟

عمل خالصانه به احکام شریعت( انجام واجبات ترک محرمات)
اعتقاد به این که هیچ موثری در جهان استقلا غیر از خدا نیست " لا موثر فی الوجود الا الله"

ftmh_mohammadi;318574 نوشت:
2- به غیر از "سوره توحید"و "لا اله الا الله"و "لا حول و لا قوه الا بالله" و "لا اله الا هو" آیا ذکرهای خوب دیگری هم وجود دارند؟ آیا همین ها کفایت میکند یا خیر ...

اذکار ایام هفته بسیار راه گشاست
ذکر یونسیه " لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین "
تسبیحات اربعه بسیار راهگشاست
ذکر شریف صلوات
استغفار

ftmh_mohammadi;318574 نوشت:
3- من شنیدم تعداد ذکرهایی که میخوایم بفرستیم مهم هست ... آیا تعداد بارهایی که "ذکر توحید" گفته میشه مهم هست ... آیا ممکن هست فرستادن بیش از اندازه این اذکار اثرات سویی داشته باشه . چون شنیدم بعضی اذکار فرستادن بیش از اندازشون خوب نیست ... آیا اذکار توحیدی از این جمله هستند ؟؟؟

ذکر هم چون هر علت دیگری اگر بخواهد اثر مطلوب خودش را داشته باشد باید به تعداد خاص خود ( که در روایات ذکر شده است) گفته شود.
البته زیاد ذکر گفتن اشکالی ندارد اما برخی از اذکار تعداد زیادشان تاثیرات خاصی دارد که شاید برای افراد تاثیرات غیر مطلوبی داشته باشد
البته ذکر زیر هزار تا ذکر بی مشکل است
البته برخی از اساتید اخلاق بعی از اذکار را عدد و حصری نمی دانند مانند ذکر یونسیه استغفار صلوات

ftmh_mohammadi;318574 نوشت:
4- آیا برای موحد شدن واقعی ...باید فوه هوشمندی و مصلحت اندیشی مادی خود را کم کم از بین ببرم ؟ اونجور که خودتون میدونید در جامعه ای داریم زندگی میکنیم که آدما روزی 10 تا 12 ساعت دارن کار میکنن ولی هنوز از خرج خودشون بر نمیان ... هر چقدر مصلحت اندیشی هم میکنیم بازم کم میاریم ... خوب !!! به نظر شما کار درست چی هست ؟

اصلا این گونه نیست که برای موحد شدن صلاح و فکر معیشت را کنار گذاشت بلکه باید زاویه دید را اصلاح کرد :
"نگاه غیر استقلالی به دنیا و تلاش برای معیشت در راستای آخرت "

خداوند سبحان در آیه 77 سوره قصص نخست می فرماید: «در آنچه خدا به تو داده است سرای آخرت را جستجو کن .« وَ ابْتَغِ فِيمَا ءَاتَئكَ اللَّهُ الدَّارَ الاَخِرَةَ »
درمعانی الاخبار درتفسیر آیه « وَ لَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا » ازامیرالمومنین (علیه السلام) چنین آمده است:« لَا تَنسَ صحَتِکَ وَ قدرَتِکَ و فِراغِکَ و شبابکَ و نشاطکَ أن تطلُب بهاالآخره» تندرستی و قوت وفراغت وجوانی و نشاطت را فراموش نکن و به وسیله این پنج نعمت آخرت را بطلب .
دراین روایت کاملاً تمامی نعمات مادی و معنوی دنیا را راه و وسیله ای می خواند برای رسیدن به هدف که همان آخرت است.
این نگاه است که دنیا و وجودش را بالطبع فرض کرده و شأن و جودیش را راه و وسیله­ ای برای آخرت می پندارد. در این نگاه نه تنها دنیا مذموم تلقی نشده بلکه وجودش لازم وحتمی برای متبوع خود انگاشته شده است و دنیا را به مثابه یک نردبان برای ترقی و رسیدن به بام والای آخرت جعل کرده است، که نه تنها نمی توان از بودنش گذشت وبرای نبودنش آماده بود، بلکه بالعکس برای بودنش برنامه ریزی کرده و وسیله بودنش را درجای جای کتاب هدایت و راهنمای این دنیای انسان یعنی قرآن کریم فریاد کشید.
خداوند در قرآن کریم به پیامبر(صل الله علیه و آله) می فرماید: « که بگوچرا کسی حلال خدارا از زینت ها حرام گردانیده است.» برعکس زینت های حلال از برای مومنین و مخصوص آنهاست اگر این زینت ها را مومنین استفاده نکنند پس چه کسی آنها را استفاده کند؟ کافرین؟ چه کسی زیبایی های حلال خداوند را حرام کرده است ؟!

لقمان حکیم در پندی به پسرخود می فرماید: «ای پسرم در دنیا چنان داخل نشو که به آخرتت ضربه بزند و آن را ترک نکن به گونه ای سربار کل مردم شوی.»
در خطبه 209 نهج البلاغه آمده که علاء ابن زیاد، از برادرش که ترک دنیا گفته بود به حضرت علی(علیه السلام) شکایت برد؛ حضرت او را خواستند و فرمودند:«ای دشمنک خویش در تیرس شیطان قرار گرفته­ ای آیا تو به زن و فرزندانت رحم نمی­ کنی، تو می­پنداری خداوند نعمت­های پاکیزه­اش را حلال کرده­،­ اما دوست ندارد تو از آنها استفاده کنی. تو در برابر خدا کوچک­تر از آن هستی که این­گونه با تو برخورد کند. عاصم گفت: پس شما چرا ترک دنیا کرده­ ای ، من به شما اقتدا کرده ام. امام فرمود: وای بر تو، من مثل تو نیستم ؛ خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند تا فقر و نداری ، تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشد.»
­
­­ در خطبه 209 نهج البلاغه، حضرت راه استفاده از دنیا برای آخرت را به صورت جزئی بیان می فرمایند . امام علی (علیه السلام) بعد از جنگ بصره برعلاء ابن زیاد وارد شد که ازیاران امام بود، وقتی خانه ی بسیار وسیع اورا دید فرمود: «دراین خانه ی وسیع در دنیا چه می کنی؟ درحالی که در آخرت به آن نیازمندتری! آری اگر بخواهی می توانی با همین خانه به آخرت برسی، در همین خانه وسیع مهمانان را پذیرایی کنی، به خویشاوندان به نیکو کاری بپیوندی، و حقوقی که به گردن توست به صاحبان حق برسانی، پس آنگاه با همین خانه ی وسیع به آخرت نیز می توانی برسی.»
در این باب حرف بسیار است که خود فضایی جدید می طلبد


به نام خدا

سلام علیکم

موضوع قفل شده است