آیا انبیا از خود چیزی به ارث نمی گذارند؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا انبیا از خود چیزی به ارث نمی گذارند؟

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام
در جریان قضیه غصب فدک برخی شبه ها وجود دارد لطفا راهنمایی نمائید.
از طرفی ما می گوئیم:حدیثی که ابوبکر گفت که انبیا چیزی به ارث نمی گذارند جعلی است واین در حالی است که همین حدیث داخل روایات خود ما آمده:

مُحَمّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيّ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ الْأَشْعَرِيّ عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدّاحِ وَ عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَدّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ ص مَنْ سَلَكَ طَرِيقاً يَطْلُبُ فِيهِ عِلْماً سَلَكَ اللّهُ بِهِ طَرِيقاً إِلَى الْجَنّةِ وَ إِنّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ وَ إِنّهُ يَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِي السّمَاءِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ حَتّى الْحُوتِ فِي الْبَحْرِ وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النّجُومِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ وَ إِنّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ إِنّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَكِنْ وَرّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 42 رواية: 1
ترجمه:
رسول خدا(ص) فرمود: كسيكه در راهى رود كه در آن دانشى جويد خدا او را به راهى سوى بهشت برد، همانا، فرشتگان با خرسندى بالهاى خويش به راه دانشجو فرو نهند و اهل زمين و آسمان تا برسد به ماهيان دريا براى دانشجو آمرزش طلبند و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان ديگر و علما وارث پيامبرانند زيرا پيامبران پول طلا و نقره به جاى نگذارند بلكه دانش بجاى گذارند، هر كه از دانش ايشان برگيرد بهره فراوانى گرفته است.

لطفا راهنمایی بفرمائید فرق این دو حدیث چیست و ما چه جوابی می توانیم به اهل سنت بدهیم؟

متشکرم.

با نام الله




با سلام و عرض ادب

با نگاهی به روایات شیعه و اهل سنت می یابیم که محتوای این روایات بکلی با هم متفاوت است. روایات شیعه در ابواب فقهی نیامده اند؛ بلکه در ابواب (بَابُ صِفَةِ الْعِلْمِ وَفَضْلِهِ وَفَضْلِ الْعُلَمَاء ؛ بَابُ ثَوَابِ الْعَالِمِ وَالْمُتَعَلِّم‏) آمده است؛ زیرا بدیهی است که انبیا ء علیهم السلام ارث مادی هم داشته اند؛ لذا حکم وبرداشت فقهی نسبت به این روایت نمی شود واین قسم از ارث دارای بار فقهی نخواهد بود. یعنی در روایت«ان العلماء ورثه الانبیاء»، علما هرگز در طبقات ورّاث پیامبران قرار نمی گیرند .

لذا برداشتی که از روایات شیعی می شود این است که این روایات در صدد بیان این امرند که: افتخار انبياء و سرمايه اصلی آنها علم و دانش بوده است، و مهمترين چيزى كه از خود به يادگار گذاشتند، برنامه هدايت بشر بوده است، و كسانى كه سهم بيشترى از اين علم و دانش بر گرفتند، وارثان اصلى پيامبرانند، بى آن كه این روایات نظری به بعد مادی زندگی انبیاء داشته باشد كه از آنان اموالی بجای می ماند که وارثانی خاص خواهند داشت.

واین در حالی است که روایت خلیفه اول مربوط به مباحث فقهی است؛لذا وی با روایتی که استناد به پیامبر صلی الله علیه وآله نمود:«...ما ترکناه صدقة» فاطمه علیها السلام را محروم از ارث نمودند.

بیان روایات:
الف) روایت اهل سنت

در روایت منقول از طریق اهل سنت جمله ای آمده که با قرآن وسنت سازگاری نداشته و آن این فقره است که می گوید:آنچه انبیاء از خود بجای می گذارند صدقه است. صرف نظر از تناقضی که در این گفتار است،[1] واینکه حدیث سازان بعدا به فکر جبران نواقص این روایت برآمده اند و روایت دیگری را بدان افزوده اند،[2] سند این روایت در تمام متون اهل سنت به ابوبکر منتهی می شود؛ لذا چنین خبری، خبر واحد خواهد بود و از آنجا که با آیات قرآن کریم و سنت منافات دارد بحث تخصیص قرآن به خبر واحد پیش می آید که بحث از آن در متون فقهی و کلامی اهل سنت مطرح گردیده که ما متعرض آن نمی شویم.

بخاری در ابواب مختلفی این حدیث را آورده، وی از عایشه روایت می کند که:
فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي ابوبکر پيغام فرستاده و ارث خود را از چيزهائي که خداوند متعال به رسولش بخشيده بود و از فدک و باقيمانده خمس خيبر مطالبه نمود، ابوبکر گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرموده: لا نورث ما تركنا فهو صدقة: «ما چيزي ارث نمي‏گذاريم، هر آن چه که از ما باز ماند صدقه است»وآل محمد از این مال تنها روزی می خورند. به خدا سوگند من چيزي از صدقه رسول خدا را از حالتي که در دوران آن حضرت بوده تغيير نخواهم داد و به همان گونه که رسول خدا عمل کرده بود عمل خواهم نمود...».[3]

هر چند که این روایت مورد قبول اهل سنت است؛ اما مخالفت علنی این روایت با قران[4] و سنت حکم به بطلان آن می نماید.

:Gol:---------------------------------------------------------------:Gol:

[1]. صدر و ذیل روایت ابی بکر نیز با یکدیگر در تعارض است زیرا در فقره اول بیان شده که: پیامبران هیچگونه ارث و ماترک مادی نمی گذارند ( انا معاشر الانبیاء لا نورث ) و در عین حال وی بیان می کند که آنچه که از پیامبر می ماند ، صدقه بوده و برای فقرا می باشد ( ما ترکناه صدقه).
یعنی اگر این حدیث در صدد بیان این نکته بود که ماترک مادی انبیاء باید به فقرای امت برسد هرگز نمی بایست از عدم ارث گذاشتن انبیاء سخن می گفت ( زیرا همین ماترک آنها یعنی ارث گذاشتن چه برای ارحام یا برای دیگران ) بلکه باید تخصیصا بیان می کرد که وارثان انبیاء همانا فقرای امت هستند و نه ارحام و خویشان آنها !

[2].صحیح البخاری، باب نفقة نساء النبی و..:«عن أبي هريرة رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لا يقتسم ورثتي دينارا ما تركت بعد نفقة نسائي ومؤنة عاملي فهو صدقة»؛وارثان من دینار و درهمی قسمت نمی کنند.آنچه پس از نفقۀ زنانم و مزد کارگزارانم بجای می گذارم صدقه می باشد.

[3]. صحیح البخاری، باب مناقب قرابة رسول الله(صلی الله علیه و آله)،ومنقبة فاطمة علیها السلام، ح3645،. دارالمعرفة، بیروت. همچنین این حدیث در باب فرض خمس و باب غزوه خیبر وابواب دیگر آمده است.«حدثنا أبو اليمان أخبرنا شعيب عن الزهري قال حدثني عروة ابن الزبير عن عائشة : أن فاطمة عليها السلام أرسلت إلى أبي بكر تسأله ميراثها من النبي صلى الله عليه و سلم مما أفاء الله على رسوله صلى الله عليه و سلم تطلب صدقة النبي صلى الله عليه و سلم التي بالمدينة وفدك وما بقي من خمس خيبر فقال أبو بكر إن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال ( لا نورث ما تركنا فهو صدقة إنما يأكل آل محمد من هذا المال - يعني مال الله - ليس لهم أن يزيدوا على المأكل ) . وإني والله لا أغير شيئا من صدقات النبي صلى الله عليه و سلم التي كانت عليها في عهد النبي صلى الله عليه وسلم ولأعملن فيها بما عمل فيها رسول الله صلى الله عليه و سلم ...

[=Calibri][4].همچون مخالفت با آیات:«للرجال نصيب مما ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصيب مما ترک الوالدان و الاقربون مماقل منه او کثر نصيبا مفروضا»، النساء/7.و نيز: «يوصيکم الله في اولادکم للذکر مثل حظ الانثيين»، النساء/11.که این آیات عموميت دارد و شامل حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم و نيز تمام افراد بشر مي‏شود و مانند ديگر آيات قرآن مجيد در زمينه احکام الهي است و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و تمام مکلفين از افراد بشر با آن حضرت در تمام تکاليف شريکند و تفاوتي بين آن حضرت و ديگران وجود ندارد و مي‏بايست حضرت هم خود عمل کند و هم به ديگران ابلاغ کند تا عمل نمايند و آن حضرت از اين جهت نسبت به ديگران اولي و مقدم است و التزامش نسبت به عمل به آن بيشتر مي‏باشد.
همچنین :«و اولوا الارحام بعضهم اولي ببعض في کتاب الله»،الانفال/75.که خداوند در اين آيه کريمه ارث را حق خويشاوندان نزديک ميت قرار داده است، و از جمله اين آيات فرمايش خداوند متعال در داستان حضرت زکريا است آنجا که مي‏فرمايد:«اذ نادي ربه نداء خفيا قالاني و هن العظم مني و اشتعل الراس شيبا و لم اکن بدعائک رب شقيا و اني خفت الموالي من ورائي و کانت امراتي عاقرا فهب لي من لدنک وليا يرثني و يرث من ال يعقوب و اجعله رب رضيا»،مریم/6.

ب) روایت شیعه
مرحوم کلینی این روایت را در دو موضع آورده اند:

1) مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَعَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ؛ وَمُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ؛ وَعَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسى‏، عَنِ الْقَدَّاحِ:عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: مَنْ سَلَكَ طَرِيقاً يَطْلُبُ فِيهِ عِلْماً، سَلَكَ اللَّهُ بِهِ طَرِيقاً إِلَى الْجَنَّةِ، وَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضاً بِهِ، وَإِنَّهُ لَيَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِي الْبَحْرِ، وَفَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى‏ سَائِرِ النُّجُومِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ، وَإِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ؛ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَلَا دِرْهَماً، وَلكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ ، أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ»[1].

حضرت صادق عليه السلام فرمودند: رسول خدا، صلّى اللّه عليه و آله، فرمود: كسى كه در راهى رود كه در آن دانشى جويد، خداوند او را به وسیله آن به سوی بهشت رهنمون می سازد و همانا فرشتگان به خاطر خشنودی از طالب علم بالهایشان را فرش راه آنان می كنند و اهل زمين و آسمان تا برسد به ماهيان دريا براى دانشجو آمرزش می طلبند و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان ديگر و علما وارث پيامبرانند زيرا پيامبران پول طلا و نقره به جاى نگذارند بلكه دانش بجاى گذارند، هر كه از دانش ايشان برگيرد بهره فراوانى گرفته است.

2) مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى‏، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ:عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ، وَذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَلَا دِينَاراً، وَإِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ، فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهَا، فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً، فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ؟ فَإِنَّ فِينَا - أَهْلَ الْبَيْتِ- فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَتَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ»؛[2]

امام صادق علیه السلام مى‏فرمايد: علما وارثان انبیاء اند؛ زيرا كه پيامبران هيچ گونه پولى به ميراث نمى‏گذارند؛ بلكه احاديثى از سخنانشان را به ميراث مى‏گذارند. بنا بر اين، هر كه بهره‏اى از احاديثشان برگيرد، در حقيقت بهره‏اى شايان و فراوان برده باشد. پس، بنگريد كه اين علمتان را از چه كسانى مى‏گيريد؛ زيرا در ميان ما اهل بيت, در هر نسلى, مردان عالم و عادلى وجود دارند كه با تحريف افراد خارج از حدّ اعتدال و تأويل اشخاص نادان و ادعاهاى نااهلان مبارزه مى كنند.

:Gol:---------------------------------------------------------------:Gol:

[1]. الكافي،باب ثواب العالم والمتعلم .....ج2، ص : 82.

[2]. الكافي، ج‏1، ص: 77.

توضیح روایت:

مرحوم مولی محمد صالح مازندرانی در شرح اصول الکافی،[1] در شرح این روایت می گوید:

این سخن ظاهرا در تنافی با ظاهر آیات و روایاتی است که در باب ارث گذاشتن پیامبران آمده است که در جواب می گوئیم: مراد از روایت این است که شان و عادت انبیاء بر جمع کردن اموال و اسباب آنچنان که شان و شئونات ابناء دنیا ( دنیا پرستان) می باشد نیست و این امر منافاتی با ارث گذاشتن آنها از آنچه که از ضروریات در نزدشان بوده همانند خانه و مرکب و لباس و غیره ندارد.

حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)در شرح این حدیث می فرمایند:

«فصل در بيان آنكه علما ورثه انبيا عليهم السلام هستند:
و اين وراثت روحانى است، و ولادت علما از انبيا ولادت ملكوتى است. و انسان همان طور كه به حسب نشئه ملكيه و جسمانيه وليده ملك است، پس از تربيت انبيا و حصول مقام قلب براى او، ولادت ملكوتى پيدا كند. و چنانچه منشأ اين ولادت پدر جسمانى است، منشأ آن ولادت انبيا، عليهم السلام، هستند. پس، آنها پدرهاى روحانى هستند و وراثت وراثت روحانى باطنى است، و ولادت ولادت ثانوى ملكوتى است. و پس از انبيا شأن تربيت و تعليم با حضرات علماست كه ورّاث روحانى حقيقى انبيا هستند. و انبيا، عليهم السلام، به حسب اين مقام روحانيت، مالك درهم و دينار و متوجه به عالم ملك و شئون ملكيه نبودند، وارث آنها به حسب اين مقام غير از علم و معارف چيز ديگر نبوده، گرچه به حسب ولادت ملكى و شئون دنيوى داراى تمام حيثيات بشريّه بودند: «قُلْ إنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ ؛بگو من بشرى مانند شما هستم. كهف- 110».[و] وارث آنها به حسب اين مقام علما نبودند، بلكه اولاد جسمانى خودشان بودند، و ارث آنها به حسب مقام جسمانيت ممكن است درهم و دينار باشد.

و اين حديث شريف دلالت واضحه بلكه صراحت دارد در وراثت روحانيه، به طورى كه ذكر شد. و مقصود رسول اكرم، صلّى اللّه عليه و آله، از حديثى كه منسوب به آن سرور است كه نحن معاشر الأنبياء لا نورّث بر فرض صحت معلوم است همين بوده كه به حسب شأن نبوّت و وراثت روحانى، ارث مال و منال نمى‏گذاريم، بلكه ارث ما علم است. چنانچه واضح است.
بنابراین روایات شیعه هیچ ارتباطی با روایات اهل سنت نخواهند داشت.»[2].

موفق باشید.

:Gol:---------------------------------------------------------------------:Gol:

[=Times New Roman][1].شرح اصول کافی، ج2،ص26.هذا ينافي ظاهرا ما دل من الآيات والروايات على إيراثهم. والجواب: أن المراد أن الأنبياء لم يكن من شأنهم وعاداتهم جمع الأموال والأسباب كما هو شأن أبناء الدنيا، وهذا لا ينافي إيراثهم ما كان في أيديهم من الضروريات كالمساكن والمركوب والملبوس ونحوها .
[2].کتاب چهل حدیث، حدیث شماره26،ص411.

صدرا;316971 نوشت:
واین در حالی است که روایت ابوبکر مربوط به مباحث فقهی است؛لذا با همین روایت ساختگی«ما ترکناه صدقة» فاطمه علیها السلام را محروم از ارث نمودند.

سلام صدار جان.
فکر کنم حواست نبود اشتباهی تایپ کردید برادر.

عبد الرحمن بن صخر، عائشة بنت عبد الله، عبد الله بن عثمان، عبد الرحمن بن عوف، عمر بن الخطاب و عثمان بن عفان همگی از راویان این حدیث هستند! پس خبر چندان هم واحد نمی باشد!!!

صدرا;316971 نوشت:
است؛لذا با همین روایت ساختگی«ما ترکناه صدقة» فاطمه علیها السلام را محروم از ارث نمودند.

ما حرف شما را می پذیریم و می گوییم که حق با شماست و اصحاب پیامبر که الله آنان را مومنان حقیقی نامیده است همگی مال یتیم خور و گمراه بودند!!!
خوب چرا امیرالمومنین علی رض زمانی که به خلافت رسیدند حق را به صاحبش پس ندادتد و سیدنا حسن و سیدنا حسین و... را از سهم ارث خویش محروم ساختند؟؟؟

فعلا این دو تا را جواب بدید تا انشالله برسیم به ما باقی مطالب حضرت عالی

ohfreedom;317007 نوشت:
ما حرف شما را می پذیریم و می گوییم که حق با شماست و اصحاب پیامبر که الله آنان را مومنان حقیقی نامیده است همگی مال یتیم خور و گمراه بودند!!! خوب چرا امیرالمومنین علی رض زمانی که به خلافت رسیدند حق را به صاحبش پس ندادتد و سیدنا حسن و سیدنا حسین و... را از سهم ارث خویش محروم ساختند؟؟؟

با سلام

اولا که الله تعالی در آیه آخر سوره فتح همگی اصحاب را مومن حقیقی ننامیده و با کلمه : منهم : بعضی را که مشمول همان آیه : ثم لم یرتابوا : بودند مستثنا کرد .

{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ }الحجرات15

مشکل اصلی از آنجاست که همین اصحاب که موظف بودند از داناترینشان به قرآن وسنت اطاعت کنند اما بدلایل سیاسی ثقل ثانی را خانه نشین کردند و آغاز تفاسیر وعقاید مختلف و تحریف قرآن و اسلام از همین جا شروع شد که هر کدام برای خود مصحفی وقرائتی و تفسیری داشتند و .....

ثانیا مگر امام علی (ع) وفاطمه سلام الله علیها وعباس که در دامن پیامبر رشد کرده بودند نسبت به این حدیث ومعنی آن جاهل بودند که بسراغ ابوبکر وعمر رفتند وبا جدیت مطالبه حق خود را کردند !!!!!!

ثالثا اختلاف روات در متن حدیث بیانگر اضطراب ایشان ونفهمی ایشان از متن حدیث است مخصوصا که بعضی مانند نحاس صدقه را به نصب خوانده وموید نظر امامیه است بعضی ماترکنا را بدون ه وبعضی لانورث را لا یورث !!!!!

ببینید :

17301-

لا نورث ما تركنا صدقة وإنما يأكل آل محمد فى هذا المال (أحمد ، والبخارى ، ومسلم ، والعدنى ، وأبو داود ، والنسائى عن أبى بكر)

إنا لا نورث ما تركناه صدقة (أحمد عن عمر وعبد الرحمن بن عوف وطلحة والزبير وسعد)

17302- لا نورث ما تركنا فهو صدقة وإنما هذا المال لآل محمد لنائبتهم ولضيفهم فإذا مت فهو إلى ولى الأمر من بعدى (أبو داود عن عائشة)

27912- عن عمر بن الخطاب قال : لما كان اليوم الذى توفى فيه رسول الله - صلى الله عليه وسلم - بويع لأبى بكر فى ذلك اليوم فلما كان من الغد جاءت فاطمة إلى أبى بكر معها على فقالت ميراثى من رسول الله أبى فقال أمن الرثة أو من العقد قالت فدك وخيبر وصدقاته بالمدينة أرثها كما ترثك بناتك إذا مت فقال أبو بكر أبوك والله خير منى وأنت والله خير من بناتى وقد قال رسول الله - صلى الله عليه وسلم - لا نورث ما تركنا صدقة يعنى هذه الأموال القائمة فتعلمين أن أباك أعطاكها فوالله لئن قلت نعم لأقبلن قولك ولأصدقنك قالت جاءتنى أم أيمن فأخبرتنى أنه أعطانى فدك قال عمر فسمعته يقول هى لك فإذا قلت قد سمعته فهى لك فأنا أصدقك وأقبل قولك قالت قد أخبرتك بما عندى (ابن سعد ورجاله ثقات)

عن عائشة : أن فاطمة بنت رسول الله - صلى الله عليه وسلم - سألت أبا بكر بعد وفاة رسول الله - صلى الله عليه وسلم - أن يقسم لها ميراثها مما ترك رسول الله - صلى الله عليه وسلم - مما أفاء الله ، فقال لها أبو بكر : إن رسول الله - صلى الله عليه وسلم - قال : لا نورث ما تركنا صدقة ، فغضبت فاطمة فهجرت أبا بكر ، فلم تزل مهاجرة له حتى توفيت ، وعاشت بعد رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ستة أشهر ، فكانت فاطمة تسأل أبا بكر نصيبها مما ترك رسول الله - صلى الله عليه وسلم - من خيبر وفدك وصدقته بالمدينة ، فأبى أبو بكر ذلك ، وقال : لست تاركا شيئا كان رسول الله - صلى الله عليه وسلم - يعمل به إلا عملت به ، فإنى أخشى إن تركت شيئا من أمره أن أزيغ ، فأما صدقته بالمدينة فدفعها عمر إلى على والعباس فغلب على عليها ، وأما خيبر وفدك فأمسكهما عمر وقال : هما صدقة رسول الله - صلى الله عليه وسلم - كانتا لحقوقه التى تعروه ونوائبه وأمرهما إلى من ولى الأمر ، قال : فهما على
ذلك إلى اليوم (أحمد ، والبخارى ، ومسلم ، والترمذى)
وذهب النحاس إلى أنه يصح النصب على الحال وأنكره القاضي لتأييده مذهب الإمامية لكن قدره ابن مالك ما تركناه متروك صدقة فحذف الخبر وبقي الحال كالعوض منه ونظيره قراءة بعضهم: {ونحن عصبة} [يوسف: 8].
حَدَّثَنَا فَهْدٌ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُونُسَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو شِهَابٍ , عَنْ سُفْيَانَ وَوَرْقَاءَ , عَنْ أَبِي الزِّنَادِ , عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَانِ الأَعْرَجِ , عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ [=Traditional Arabic]j لاَ تَقْسِمُ وَرَثَتِي دِينَارًا مَا تَرَكْت بَعْدَ نَفَقَةِ أَهْلِي وَمُؤْنَةِ عَامِلِي فَهُوَ صَدَقَةٌ .
وعند النسائي من حديث الزبير إنّا معاشر الأنبياء لا نورث (ما تركنا صدقة)

واحتجاج حضرت فاطمه (س) از قران علیه خلفا :

إن فاطمة صلوات الله عليها انطلقت إلى أبي بكر فطلبت ميراثها من نبي

الله صلى الله عليه وآله. فقال: إن نبي الله لا يورث. فقالت: أكفرت بالله وكذبت

بكتابه ؟ قال الله: [يوصيكم الله في أولادكم للذكر مثل حظ الانثيين]
مصباح الانوار (1): لبعض علمائنا الاخيار، عن أبي جعفر عليه السلام قال: دخلت فاطمة

عليها السلام بنت محمد صلى الله عليه وآله (2) على أبي بكر، فسألته فدكا، قال:

النبي لا يورث، فقالت: قد قال الله تعالى [وورث سليمان داود] (3). فلما حاجته أمر
أن يكتب لها، وشهد علي بن أبي طالب عليه السلام وأم أيمن. قال: فخرجت فاطمة عليها
السلام، فاستقبلها عمر، فقال: من أين جئت يا بنت رسول الله ؟ قالت: من عند أبي بكر
من شأن فدك، قد كتب لي بها. فقال عمر: هاتي الكتاب، فأعطته، فبصق فيه ومحاه، عجل
الله جزاه. فاستقبلها علي عليه السلام فقال: ما لك يا بنت رسول الله غضبى (4) ؟ !
فذكرت له ما صنع عمر، فقال: ما ركبوا مني ومن أبيك أعظم من هذا. فمرضت فجاءا
يعودانها فلم تأذن لهما، فجاءا ثانية من الغد، فأقسم عليها أمير المؤمنين عليه
السلام فأذنت لهما، فدخلا عليها، فسلما، فردت ضعيفا. ثم قالت لهما: سألتكما (5)
بالله الذي لا إله إلا هو أسمعتما يقول (6) رسول الله صلى الله عليه وآله في حقي:
من آذى فاطمة فقد آذاني ومن آذاني فقد آذى الله. قالا: اللهم نعم، قالت: فاشهد

أنكما قد آذيتماني .بحار الانوار

جالب اینجاست که خود عائشه که در یک جا راوی حدیث لا نورث است اما چند سال بعد مطالبه میراثش از پیامبر را از عثمان میکند !!!!! وهنگامیکه عثمان میگوید پس چرا پدرت فاطمه را از میراثش بدلیل همین حدیث منع کرد عایشه عصبانی شد وفریاد زد : بکشید این نعثل را که کافر شده وسنت پيامبر را ترك كرده !!!!

اما اینکه چرا امام (ع) در خلافتش این فدک را به فاطمه (س) برنگرداند بدلیل آنکه نتوانست سایر بدعتهای خلفای قبل را مانند نماز تراویح و... را هم بردارد . واگر امام اینقدر قدرت داشت که حق خودش را از همان اول میگرفت دقت کن !!!!!

hassan;316387 نوشت:
سلام در جریان قضیه غصب فدک برخی شبه ها وجود دارد لطفا راهنمایی نمائید. از طرفی ما می گوئیم:حدیثی که ابوبکر گفت که انبیا چیزی به ارث نمی گذارند جعلی است واین در حالی است که همین حدیث داخل روایات خود ما آمده: مُحَمّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيّ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ الْأَشْعَرِيّ عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدّاحِ وَ عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَدّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ ص مَنْ سَلَكَ طَرِيقاً يَطْلُبُ فِيهِ عِلْماً سَلَكَ اللّهُ بِهِ طَرِيقاً إِلَى الْجَنّةِ وَ إِنّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ وَ إِنّهُ يَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِي السّمَاءِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ حَتّى الْحُوتِ فِي الْبَحْرِ وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النّجُومِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ وَ إِنّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ إِنّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَكِنْ وَرّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ اصول كافى جلد 1 صفحه: 42 رواية: 1 ترجمه: رسول خدا(ص) فرمود: كسيكه در راهى رود كه در آن دانشى جويد خدا او را به راهى سوى بهشت برد، همانا، فرشتگان با خرسندى بالهاى خويش به راه دانشجو فرو نهند و اهل زمين و آسمان تا برسد به ماهيان دريا براى دانشجو آمرزش طلبند و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان ديگر و علما وارث پيامبرانند زيرا پيامبران پول طلا و نقره به جاى نگذارند بلكه دانش بجاى گذارند، هر كه از دانش ايشان برگيرد بهره فراوانى گرفته است. لطفا راهنمایی بفرمائید فرق این دو حدیث چیست و ما چه جوابی می توانیم به اهل سنت بدهیم؟

سلام
منظور ابوبکر از حدیث ارث مالی بود در حالیکه نص قرآن بر چنین وراثتی دلالت دارد : و ورث سلیمان داود
اما منظور از روایت امام صادق ع منقول از نبی اکرم ص میراث حقیقی و اصلی است یعنی میراث حقیقی انبیاء درهم و دینار نیست بلکه علم و معرفت دینی است و مقصود این نیست که اگر مالی داشته باشند میراث بازماندگانشان نیست چه اینکه پیامبر حد اقل یک لباسی بر تن دارد و آن میراث است و حکم ارث بر آن بار می شود
والله الموفق

ohfreedom;317007 نوشت:
سلام صدار جان.
فکر کنم حواست نبود اشتباهی تایپ کردید برادر.

عبد الرحمن بن صخر، عائشة بنت عبد الله، عبد الله بن عثمان، عبد الرحمن بن عوف، عمر بن الخطاب و عثمان بن عفان همگی از راویان این حدیث هستند! پس خبر چندان هم واحد نمی باشد!!!

با سلام و عرض ادب

عنوان بحث تایپیک مربوط به وجود این روایت در کتاب کافی است که جواب آن داده شد و ما در این تایپیک در صدد بیان خبر خلیفه اول واشکالات وارده بر آن از جهت دلالت؛ ویا مباحث دیگر جریان فدک نیستیم بلکه همچنان که قبلا نیز خدمت شما گفته شد به جهت عدم تداخل موضوعات و خلط مباحث، هر کدام از موضوعات در پستی جدا گانه بررسی می شود.

اما به صورت خلاصه در مورد سند این روایت(لانورث) عرض می شود:

خبر(لانورث) خبری واحد است، در تعریف خبر واحد مراجعه بفرمائید به متون مجازی، تعریف آنرا پیدا می کنید.(خبری که مادون تواتر باشد، خبر واحد خواهد بود، که شامل خبر عزیز و مستفیض نیز خواد بود).اگر تمایل نیز داشتید پستی ایجاد نمائید در رابطه با تقسیمات خبر و ملاک تقویم روایات و رتبه آنها از جهت سند، در صحیحین و سنن در خدمت خواهیم بود.

علاوه بر اینکه برخی از این افرادی که نام بردید خود ناقل خبر از رسول خدا صلی الله علیه وآله نمی باشند بلکه ناقل از صحابی اند. که در این صورت تعدد طریق ایجاد نمی شود بلکه فایده آن در توابع و شواهد خواهد بود.

موفق باشید.

توضیحاتی درباره ی مطالب فوق:
موضوعی که در ابتدا باید روشن شود این است که آیا فدک را باید از قاعده ی ارث پیگیری نمود و روی آن بحث کرد یا خارج از این قاعده است؟
به عبارت دیگر باید دید فدک ارثیه حضرت زهرا سلام الله علیها بوده یا در زمان حیات پیامبر ایشان مالک حقیقی آن بوده اند؟چرا که بحث در رابطه با مالکیت حقیقی آن خارج از مساله ارث است!
عموم محدثان و مورخان شیعه و گروهی از دانشمندان سنی مینویسند:
"وقتب ایه ی "و آت ذاالقربی حقه والمسکین وابن السبیل "نازل شد پیامبر دختر خود حضرت سلام الله علیها را خواست و فدک را به وی بخشید.
(مجمع البیان ج3 ص 411)(شرح ابن ابی الحدید ج 16 ص 268)(الدرالمنثور ج 4 ص 177)(الکنزالعمال باب صله رحم ج 2 ص 157)(فتوح البلدان ص 46)(معجم البلدان ج 4 ص 240)

متن این حدیث چنین است:
"لما نزلت هذه الایة "و آت ذاالقربی حقه" دعا رسول الله فاطمة فاعطاها فدک"
ناقل این مطلب ابوسعید خدری یکی از صحابه بزرگ پیامبر است.کلیه مفسران شیعه و سنی قبول دارند که ایه در حق نزدیکان و خویشاوندان پیامبر نازل شده و دختر آن حضرت بهترین مصدافق برای "ذاالقربی" است.در نتیجه میتوان گفت مساله فدک و قضاوت در مورد آن از قواعد و قوانین ارث خارج بوده و این زمین در زمان حیات پیامبر به حضرت زهرا بخشیده شده.فلذا اصولا ارث نبوده تا به آن حضرت برسد یا نرسد!!!

موضوع قفل شده است