نیاز مندی مخلوقات به خدا در بقا؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نیاز مندی مخلوقات به خدا در بقا؟

[="tahoma"]
چگونه می توان اثبات کرد که مخلوقات برای بقا به خداوند نیازمند اند؟
نمی توان گفت که خدا جهان را مطابق با قوانینی به وجود آورده و اکنون برآن نظارت می کند و فقط در مواقع خاص در آن دست میبرد؟
[/]

این حرف شمارو البرت انیشتین در رساله ی پایانی خود اثبات کرد.خیلی عجیبه ادم موی تنش سیخ میشه.

بسم الله الحمن الرحیم

دو جواب به ذهنم اومد :

1)معلول قدرت مطلق الهی

نیازمندی جهان در بقا معلول قدرت مطلق خداوند است. قوانین این جهان هم از قدرت بینهایتش سرچشمه می گیرد. مثلا فرض کن به قلب تو فرمان داده با فلان نبض خون رو پمپماژ کنه. حالا اگر بخواهد می تواند به قلب فرمان دهد یک دقیقه کار نکند و تو بمیری و تو در برابر اراده ی او هیچ کاری از دستت ساخته نیست. چون اعضای بدن و تمام موجودات جنودالله هستند. می تواند بگوید خورشید طلوع نکند تا زمین نابود شود . پس همین قانون که خورشید باید هر روز طلوع کند نشان از قدرت مطلقش دارد که هر لحظه هم می تواند نور آن را قطع کند تا ما به نیستی تبدیل شویم :
"ان یشأ یذهبکم و یأت بخلق جدید و ماذلک علی الله بعزیز "

2)معلول ضعف مطلق موجودات دیگر در بقا و وابستگی آنها به بی نیاز مطلق

هیچ کدام از ما و یا هیچ موجود دیگری نمی تواند تا هر وقت خواست خود را زنده نگه دارد ، یا حتی طول عمرش را پیش بینی کند (ضعف مطلق ) پس هیچ موجودی بقایش وابسته به خودش نیست . پس همه نیازمند به یکی در بقا هستند که هر وقت بخواهد آن ها را می میراند و هر وقت خواست دوباره زنده می کند . مثلا ما هیچ انسانی نمی شناسیم که 5000 سال عمر کرده باشد و خاطرات دوران ماموت ها را برایمان تعریف کند ! در حالی که خیلی از انسان ها تمایل به زندگی جاودان در دنیا دارند هیچیک راهی برای تحقق آن پیدا نمی کنند. پس بقایشان دست خودشان نیست و نیازمند می باشند.

"و هو الغنی الحمید "

mhm1994;225595 نوشت:
چگونه می توان اثبات کرد که مخلوقات برای بقا به خداوند نیازمند اند؟ نمی توان گفت که خدا جهان را مطابق با قوانینی به وجود آورده و اکنون برآن نظارت می کند و فقط در مواقع خاص در آن دست میبرد؟

باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب mhm1994،به جهت اینکه متوجه این اصل بشویم (که مخلوقات در حدوث و بقا نیازمند به خالق هستند)، باید، حقیقت مخلوق را از جهت وجودی بررسی کنیم.

حقیقت و ذات تمام مخلوقات، به گونه ای است که ذاتشان نسبت به وجود، مساوی است، یعنی مخلوقات، موجودات ممکنی هستند که ذاتشان بعد از موجود شدن و قبل از موجود شدن، از حالت امکان و فقر خارج نمی شود، چرا؟

زیرا مخلوقات قبل از خلقت نیازمند علت بودند که آنها را خلق بکند، حال بعد از اینکه خلق شدند، چه وصفی پیدا می کنند، آیا وجودشان برای ذات آنها ضروری می شود؟(یعنی استقلال و بی نیازی وجودی پیدا می کنند؟) یعنی بعد از اینکه خلق شدند، ذاتشان متحول می شود، یا ذاتشان باقی است؟ به عبارت دیگر آیا انسان بعد از اینکه خلق می شود، از حالت امکان و فقر خارج می شود، یا بعد از خلقت هم آن وصف امکان را دارد؟

جواب: تمام مخلوقات بعد از خلقت همان وصف امکان را دارند، و در ذاتشان هیچ تغییری به وجود نمی آید، یعنی همان فقر وجودی و امکان وجودی را دارند (یعنی بعد از موجود شدن هم فرض عدم در هر حالتی برای آنها ممکن است.)؛ پس، همیشه و در هر حالتی از ناحیه علت وجود را دریافت می کنند، و فقر وجودی دارند.

نکته دیگر اینکه، اگر مخلوقات بعد از خلقت، ذاتشان مستقل بشود (یعنی واجب الوجود بشوند)، و استقلال وجودی پیدا بکنند، لازمه اش، تعدد واجب و موجودهای مستقل است و لازمه این مطلب محدودیت وجودی واجب الوجودها، و در عین حال، امکان واجب الوجودهای متعدد است که محال ذاتی است؛ چرا؟ زیرا بنا بر این فرض تمام این مخلوقات از جهت وجودی استقلال دارند و واجب الوجود هستند از طرف دیگر خدا هم استقلال وجودی دارد، پس، خداوند و تمام مخلوقات همگی از جهت وجودی مستقل و واجب هستند و هر موجود محدودی، ممکن است، لازمه آن این است که خداوند و تمام مخلوقاتش که واجب و مستقل هستند، ممکن الوجود باشند.(دقت کنید.)

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام خدمت دوستان و اساتید گرامی

- تا وقتی که راننده اتومبیل، فرمان اتومبیل را چرخانده است، اتومبیل می چرخد
- تا زمانی که اراده شما بر فشردن کلیدی از صفحه کلید است، کلید در حالت فشرده قرار دارد.
- تاز مانی که یک مجسمه ساز، خمیر مجسمه سازی را تغییر شکل می دهد، تغییر شکل در خمیر ایجاد می شود.
- تا زمانی که خورشید(منبع نور) هست، نور(خورشید) هم وجود دارد.
و ......

هرجا خالق، اراده بر وجود مخلوق دارد، مخلوق موجود هست. و نبود اراده ی(خالق) یعنی نبود موجود.

***********************می شه اینطوری هم بیان کرد***************************
در نقطه ی خلقت، مخلوق وابسته به خالق است، اگر بخواهد دیگر به او وابسته نباشد باید تغییر کند، اما او مخلوق و معلولی است کاملا وابسته به دیگری و قدرت بر تغییر (همه جانبه) خود را ندارد.
یعنی برای تغییر خودش توسط خودش، باید در یک مرتبه(فرض کنید در یک زمان) هم خودش باشد و هم تغییر یافته خودش و هم وسیله تغییر خودش، تا بتواند از وابستگی به خالق رهایی یابد.

پس باید آناً دو وجود داشته باشد، هم مستقل و هم وابسته و (بدتر اینکه درصورت امکان) وجود مستقل معلول وجود وابسته باشد(همان چیزی که هشام گرامی بیان داشتند) آیا این محال نیست؟

***********************ایجاد معلول مستقل ممکن نیست؟***************************

فرض ایجاد مخلوقی مستقل توسط هر خالقی کاملاً نشدنی است. چون صحبت از خلقت است پس رابطه علت و معلولی از نوع وجودی است، درنتیجه:

اگر معلول است دیگر مستقل نیست، زیرا اصطلاحاً معلولیت ذاتی معلول است.

mhm1994;225595 نوشت:
[="tahoma"]
چگونه می توان اثبات کرد که مخلوقات برای بقا به خداوند نیازمند اند؟
نمی توان گفت که خدا جهان را مطابق با قوانینی به وجود آورده و اکنون برآن نظارت می کند و فقط در مواقع خاص در آن دست میبرد؟
[/]

فکر می کنم این سوال شما به علت این است که شما، علت و معلول را با یک فاصله زمانی که شاید بتوان نام این فاصله را به عبارتی ((از زمان تٱثیر علت تا به وجود آمدن معلول )) نامید.
بیایید به مثال زیر نگاه کنیم:
برای نوشته شدن یک نوشته روی کاغذ، حرکت خودکار روی کاغذ لازم است. حال فرض کنید خودکاری بود و نوشته ای روی کاغذ وجود آمد. آیا حقیقت وحودی و ذات این نوشته چیزی جز حرکت خودکار روی کاغذ است؟
حال ما این کاغذ را در دست گرفته و به جای دیگری می بریم.
در بین راه شخصی از ما می پرسد که این چیزی که روی کاغذ می بینم چیست؟
می گوییم یک نوشته است.
می پرسد حاصل چیست؟(از چه چیز به وجود آمده)
می گوییم: حرکت خودکار روی کاغذ.
حال اگر دقت کنیم می بینیم که ما این نوشته را از علت خودش که حرکت خودکار روی کاغذ است،جدا کرده و در دست گرفته و داریم به جای دیگری می بریم، ولی وقتی از ما می پرسند که این نوشته وجودش از کجاست می گوییم از حرکت خودکار روی کاغذ. یعنی حقیقت وجودی این نوشته ی روی کاغذ به غیر از اینکه عین فقر و ربط به حرکت خودکار روی کاغذ باشد چیز دیگری نیست. حتی اگر خودکار از روی کاغذ برداریم باز هم حقیقت وجودی نوشته ی روی کاغد چیزی جز حرکت خودکار روی کاغذ نیست. از طرفی نوشته هم برای اینکه دارای وجود باشد به حقیقت وجودی اش نیاز دارد و قاعدتاً اگر حقیقت وجودی اش را از آن بگیریم معدوم و نیست می شود و برای بقا نیاز به حقیقت وجودی اش دارد حقیقت وجودی آن همان حرکت خودکار روی کاغذ است.
پس می توان گفت که اختلاف علت و معلول یک اختلاف رتبی است. مثلا انگشتری در انگشت شما است و شما دست خود را حرکت می دهید قاعدتاً انگشتری نیز که در دست شما است نیز حرکت می کند. حرکت انگشتر معلولِ حرکتِ دست شما است. ولی هر دو با هم حرکت می کنند. در اینجا حرکت دست شما تقدّم زمانی بر حرکت انگشتر ندارد بلکه تقدّم آن رتبی است و حرکت انگشتر در رتبه ی بعد از حرکت دست شما قرار دارد.
طبق فر موده قرآن کریم مخلوقات هم فقراء در گاه الهی هستند:
«يا ايها النّاس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى الحميد»
و محتاج به فیض خدا از جمله، فیض هستی هستند و به عبارتی علت وجود داشتن آن ها همان فیض خدا است و معلول چون عین فقر و ربط به علت است پس برای بقا نیازمند به علت است. و علت هست بودن انسان، فیض هستی است که از جانب خداوند متعال به انسان داده می شود.

موضوع قفل شده است