مناظره امام باقر(ع) با عبدا... بن نافع ..
تبهای اولیه
با سلام
مناظره امام باقر(ع) با عبدا... بن نافع درباره امیر المومنین (علیه السلام)
«عبدالله بن نافع» از خوارج بود و برای خود طرفداران و دار و دسته*ای داشت، كه با امام علی ـ علیه السلام ـ به خاطر كشتن خوارج نهروانی دشمن بود.
روزی گفت: اگر بر روی زمین كسی باشد كه مرا قانع كند كه علی ـ علیه السلام ـ در كشتن خوارج، بر حق بود، هر جا كه باشد به محضرش می*روم و تا آخر عمر مرید او می*شوم.
یكی از حاضران گفت: آیا به نظر تو هیچ كس از فرزندان علی ـ علیه السلام ـ نیست كه تو را قانع سازد. :Sham:
عبدالله: آیا در میان فرزندان او دانشمندی وجود دارد؟
یكی از حاضران: همین* نشانه ناآگاهی توست. مگر می*شود در میان فرزندان علی ـ علیه السلام ـ دانشمندی وجود نداشته باشد.
عبدالله: اكنون دانشمند خاندان علی ـ علیه السلام ـ كیست؟
یكی ازحاضران: محمد بن علی معروف به امام باقر ـ علیه السلام ـ است.
عبدالله با برجستگانِ طرفدارش به مدینه سفر كرد و به محضر امام باقر ـ علیه السلام ـ رسید.
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرزندان مهاجر و انصار را به آن مجلس دعوت كرد، مجلس از دو طرف پر از جمعیت شد.
[=Century Gothic]
امام باقر ـ علیه السلام ـ : ای گروه فرزندان مهاجر و انصار! هر كسی از شما كه فضیلتی از علی ـ علیه السلام ـ می*داند برخیزد و آن را بازگو كند.
آنها از هر سو برخاستند و بخشی از مناقب امام علی ـ علیه السلام ـ را بیان كردند.
عبدالله: من نیز این مناقب را از این محدثان روایت می*كنم و به همه آنها آگاه هستم،ولی نظر من این است كه علی ـ علیه السلام ـ بعد از ماجرای حَكَمین و در قضیه دَوْمَه الجندل (بعد از جنگ صفین) به خاطر تأیید آن كافرند.
حاضران در ضمن برشمردن مناقب مولی علی ـ علیه السلام ـ به ذكر ماجرای جنگ خیبر پرداختند كه هر روز برای فتح خیبر، گروهی با فرماندهی شخصی (از جمله، ابوبكر و عمر) به جبهه جنگ می*رفتند و بی*نتیجه باز می*گشتند؛ سرانجام رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
«لاُعْطیَنَّ الرّایَهَ غَداً رَجُلاً یُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ، وَ یُحِبُّهُ اللهُ و رسولُهُ كَرّارٍ غَیرَ فَرّارٍ. لا یَرجِعُ حَتّی یَفْتَحَ اللهُ عَلی یَدَیهِ»؛ فردا پرچم را به دست مردی می*دهم كه خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش او را دوست دارند، رزمنده شجاعی كه پیاپی به دشمن حمله می*كند و هرگز پشت به جبهه نمی*نماید و بر نمی*گردد مگر مظفّرانه.
امام باقر ـ علیه السلام ـ به عبدالله فرمود: «نظر تو درباره این حدیث چیست؟»
عبدالله: حدیث صحیح است، و شكی در صدق آن ندارم ولی علی ـ علیه السلام ـ بعد از جریان*های عصر معاویه از ماجرای حكمین كافر شد.و من به ایمان او قبل از جریان جنگ صفین كاری ندارم.
امام باقر ـ علیه السلام ـ : مادرت به عزایت بنشیند، به من بگو آیا آن هنگام كه خداوند علی ـ علیه السلام ـ را دوست می*داشت، می*دانست كه آن حضرت ـ علیه السلام ـ خوارج نهروان را می*كشد یا نمی*دانست؟ اگر بگویی نمی*دانست مطلقاً كافر شده*ای.
عبدالله: خداوند می*دانست.
امام باقر ـ علیه السلام : آیا خداوند علی را به خاطر اطاعتش دوست می*داشت یا به خاطر گناهش؟
عبدالله: معلوم است كه به خاطر اطاعتش دوست می*داشت.
امام باقر ـ علیه السلام : بنابراین برخیز كه محكوم شدی (زیرا اقرار نمودی كه خداوند امام علی ـ علیه السلام ـ را به خاطر این كه می*دانست تا آخر عمر، اعمال نیك انجام می*دهد دوست داشت.) :Sham::Sham:
عبدالله برخاست در حالی كه این آیه را می خواند:
«حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَكُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ»؛بقره 187
یعنی هم چون روشنی سپیده سحر، حقانیت امام علی ـ علیه السلام ـ برایم آشكار گردید.
سپس بیانات مستدل امام باقر ـ علیه السلام ـ را با این جمله قرآن تأیید كرد:
«اللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛انعام 124
[=Century Gothic]
روضه الكافی، ص 349
تا 351؛ بحار الانوار، ج 46، ص 347. [=Century Gothic]