راه درمان کینه(حقد) چیست؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راه درمان کینه(حقد) چیست؟

راه درمان کینه(حقد) چیست؟

هنگامی که انسان غضب کند واز انتقام نا توان باشد،چاره ای ندارد جز این که غضب خود را فرو برد.
این خشم و غضب به باطن بر می گردد و عقده درونی ایجاد می کند و تبدیل به کینه می شود و به آن شخص به طور دائم و مستمر در قلبش احساس سنگینی می کند.
چاره رهایی از کینه
انسان باید بداند تا زمانی که کینه ای در قلب او باشد دائما اندوهناک و غمگین و گرفتار خواهد بود و در دنیا و آخرت در چنگال بی رحم عذاب خواهد ماند باید در فضیلت رفق و مدارا و عفو بیندیشد
حدای تعالی می فرماید: خذ العفو و امر بالعرف1
یعنی ای پیامبر با امت به شیوه عفو و بخشش رفتار کنو به نیکو کاری امر فرما
امام صادق از نبی اکرم چنین روایت می کند آیا بهترین صفات دنیا و اخرت را به شما معرفی کنم؟
هر کس به تو ظلم کرد او را ببخش، باکسی که با تو قطع رابطه کرد وصلت کن، هرکس به تو بدی کرد به او احسان کن و هرکس تو را محروم کن به او عطا کن
برای شخصی که کینه دارد بهتر آن است که رابطه اش را با شخص مورد کینه به حال قبلی خود حفظ کند و اگر بتواند برای مبارزه با نفس و مخالفت شیطان احسان و نیکی بیشتری به او روا دارد، بسیار نیکوست.
1-اعراف/199
برگرفته از کتاب اخلاق شبّر

راه درمان نفرت و تنفر چیست؟
اگر انسان نتواند خشم خود را در موردی و به هر دلیلی جز در راه رضای الهی ظاهر ساخته و به ناچار آن ‌را فرو خورد، آن خشم به باطن انسان رفته و به صورت عقده و کینه در می‌آید و به این ترتیب قلب آدمی عداوت و تنفر از دیگری را در خود نگاه داشته و بر این حالت باقی می‌ماند. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «مؤمن کینه توز نیست.»(محجة البیضاء5/317).
در مورد درمان کینه و نفرت راه‌های زیادی وجود دارد که به تناسب اشخاص و با توجه به روحیات آن‌ها و شدت و ضعف کینه و نفرتی که در دل دارند متفاوت است. اما آن‌چه می‌توان به عنوان یک نسخه عمومی برای همه موارد استفاده کرد شامل مراحلی است که به برخی از آن‌ها به طور خلاصه اشاره می‌شود.
1. تأمل در عملی که موجب کینه شده است. اگر عمل شخصی که از او کینه به دل گرفته‌اید را مورد بازبینی قرار ده از دو حالت خارج نیست. یا عمل او مورد رضای خداوند بوده و شما تحمل کار الهی را نداشته‌اید به طور مثال عمل خلافی را در محل کار انجام داده‌اید مانند رشوه گرفتن و همکارتان شرح ماوقع را برای رئیس اداره بیان کرده و شما مورد مؤاخذه قرار گرفته‌اید و همین عامل سبب کینه شما از همکارتان را فراهم آورده است و یا پسر یا دختری که روابط مخالف شرعی را با جنس مخالف خود برقرار کرده و دوست او ماجرا را برای والدین او تعریف کرده است که وی را نصیحت کنند.


در این موارد باید گفت که عیب متوجه خود انسان کینه توز است و باید ظرفیت خود را در پذیرش حقایق بالا ببرد و شرح صدر نسبت به تکالیف شرعی و دستورات اسلامی پیدا کند و نه تنفر از دوست و همکار و اگر کاری که سبب کینه شده عملی مخالف شرع بوده و با ضوابط اسلامی سازگاری ندارد به طور مثال شخصی به خواهر و یا بستگان دیگر انسان حرفی خارج از ضوابط اسلامی بزند و شخص شنیده و کینه او را به دل گرفته است. در این صورت باید گفت در چنین مواردی جای کینه نیست بلکه جای برخورد اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد و فرو خوردن خشم در این‌جا از مکرهای ابلیس می‌باشد که از آن به بی‌غیرتی تعبیر می‌شود.
2. تأمل در نتیجه کینه‌ورزی: شخص کینه توز باید بداند که هر چه این صفت رذیله در قلب وی استمرار پیدا کند وی در غم و اندوه بسر برده و در دنیا و آخرت آزار و عذاب می‌کشد. و به دلیل عدم ابراز حالت خود دچار بیماری‌های مختلف روانی و روحی می‌گردد. ‌


3. تأمل در نتیجه بخشش و عفو به جای کینه و تنفر: برای شخص کینه توز، در صورت توانایی و قدرت دو امکان وجود دارد. اول آن‌که حق خود را بدون کم و زیاد در صورت محق بودن بازگیرد که این عدل می‌باشد و اگر به ناحق باشد ظلم می‌باشد. دوم آن‌که به او نیکی کرده و او را ببخشد که این فضل است. امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌نماید که ایشان کسی را که در مقابل ستمی که به او شده گذشت کند و به کسی که از او بریده بپیوندد و به کسی که با او بدی کرده نیکی کند را بهترین مخلوقات در دنیا و آخرت دانسته است.
4. مطالعه در سیره اهل بیت و الگوهای اسلامی: دقت در زندگی اهل بیت به عنوان انسان‌های کامل می‌تواند ما را در یافتن راه صحیح در مواجهه با مشکلات یاری رساند.
5. توجه به مقام انسانی و خلیفةاللهی وی و نحوه تعامل خداوند با انسان‌ها: این نکته را نباید از نظر دور داشت که انسان به عنوان اشرف مخلوقات از اهمیت ویژه‌ای نسبت به سایر موجودات برخوردار است و از طرفی انسان باید همان توقعی که از خداوند نسبت به اعمال بد خود دارد را در رابطه با ارتباط خود نسبت به اعمال دیگران داشته باشد. بدون شک هیچ کس از خداوند توقع رعایت عدالت را نسبت به اعمال خود ندارد چه رسد به ظلم. اگر دوست دارید که خدای متعال لغزش های شما را ببخشد, شما نیز نسبت به لغزش دیگران اهل بخشش باشید.
نتیجه آن‌که رعایت همین نکات، تاثیر بسیاری در تعدیل انسان دارد گرچه برخی از مصادیق نفرت از دیگران نیاز به درمان های روانشناسی دارد و متخصص خود را می‌طلبد.

کینه توزی: هنگامی که انسان غضب می کند و از انتقام ناتوان باشد، چاره ای ندارد جز این که خشم خود را فرو برد، این خشم وغضب به باطن برمی گردد و عقده درونی ایجاد می کند وتبدیل به کینه می شود. معنای کینه نسبت به کسی، این است که آن شخص به طور دایم و مستمر بر قلبت سنگینی کند و در دل از او بغض و تنفر داشته باشی. کینه از ثمرات خشم و غضب است ودرعین حال چندین اثر ناپسند را به ارث می گذارد؛ از جمله: قطع رحم، دروغ ،غیبت ،افشای سر وهتک حرمت.
نفرت نوعی سخت از عصبانیت است. یک نوع زننده و بد از عصبانیت است که زمانی اتفاق می افتد که فرد به این نتیجه می رسد که آن فرد مقابل کاملاً بد است. بخشیدن آن فرد به نظر غیرممکن می آید و درعوض ترجیح می دهند که او را تحقیر کرده و از او متنفر شوند. نفرت با عصبانیتی شروع می شود که برطرف نمی شود. بعد به خشم و کینه مبدل می شود و بعد یک نفرت واقعی .
این افراد معمولاً دنبال این هستند که چطور آن فردرا تنبیه کنند و معمولاً به آن فکرمی کنند. آنها تصور می کنند که خودشان قربانی هایی معصوم هستند. و دنیایی دشمن برای خودشان می سازند که باید با آنها جنگ کنند و با نفرت و کینه با آنها مقابله می کنند. اما این تنفر به مرور زمان آسیب ها و تخریب های زیادی ایجاد میکند. افراد متنفر نمی توانند با زندگی کنار بیایند.
کینه ،خشم فرو خورده و نوعی عقده روانی است. در تفاوت میان کینه و عداوت گفته اند: تفاوت این دو در باطنی و ظاهری بودن آنها است. کینه یعنی دشمنی پنهان و عداوت، یعنی دشمنی آشکار.
خطر کینه برای صاحب آن دائمی است زیرا که درون او را سرشار از احساس بدتنفر می کند و شادی اش را می زداید و برای طرف مقابل آنگاه خطر ساز می شود که به صورت دشمن و رفتار کینه توزانه ظاهر شود.شما نمی توانید با تنفر داشتن از دیگری خودتان را به خدا نزدیکتر کنید، چه باور داشته باشید که این خشمی بجاست و یا نه. آنچه در درون دارید حاصل افکار شماست. اگر نفرت را در درونتان می‌پرورانید، چیزی که عرضه می‌کنید نفرت است. اگر در درونتان دچار کمبود اعتماد به نفس هستید، تحقیر و توهین چیزی است که به دیگران می‌بخشید. اما اگر در درون خود عشق و همدلی می‌پرورانید، عشق و همدلی به دیگران خواهید بخشید.نفرت ،دوستی ، عشق ، محبت ، کینه ، قهر ، مهر و همه اینها از درون خود انسان سرچشمه میگیره .
زمانی که به صورت ناعادلانه دیگران باعث رنجش ما می شوند و به حریم شخصی ما تعدی مینمایند
می توانیم با دانش بر حق شخصی و اجتماعی خود از آنها انتقام بگیریم، نسبت به آنان خشم و نفرت و
انزجار نشان دهیم و آنان را وادار نمائیم که تاوانِ عملِ خود را بپردازند، ولی اگر به جای انتقام، نفرت

انزجار و خشم نسبت به فرد رنجاننده، محبت، خیرخواهی و عشق و دلسوزی را تقدیم نمائیم می توانیم
بگوئیم که فرد مورد نظر را بخشیده ایم.
قرآن کینه را عامل مهمی در خروج از عدالت برمی شمارد و بیان می دارد که شخص با کینه توزی از حالت اعتدال بیرون رفته و بینش و نگرش و کنش و واکنش هایش بر پایه بی عدالتی شکل می گیرد. در حقیقت بغض زمینه ساز انحراف از حوزه عدالت در همه ابعاد آن می باشد. شخصی که دچار کینه شدید است، در تحلیل واقعیت ها از حقیقت دور می شود و به سبب بیزاری و تنفر نسبت به موضوع، نگرش و واکنش منفی از خود نشان می دهد.
قرآن در خصوص زدودن کینه از دل بهشتیان نسبت به یکدیگر،از تعبیر "نزعنا"استفاده می کند."نزع"به معنای کندن با زحمت وتلاش است واین تعبیر نشان می دهد که کینه زدایی وایجاد صمیمیت به آسانی وبی زحمت میسر نیست وبرای کینه زدایی باید از خداوند کمک گرفت واز این رو قرآن این دعا را از زبان مؤمنین نقل می کند:(ربنالا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا)خداوندا در دل ما هیچ کینه ای نسبت به مؤمنان قرار مده.
اساسا شخص مؤمن اهل حقد وکینه توزی نیست واگر با کسی درگیری واختلاف پیدا کرده باشد وقتی از مکان در گیری خارج می گردد همه ناراحتیهای خود رافراموش می کند،چنانچه از امام صادق (ع)نقل شده که فرمودند:ناراحتی وملال مرد با ایمان،در همان زمان درگیری است ووقتی از آنجا خارج می شود کینه وعداوتی در دل ندارد.
پس بدانیم که تنفر موجب آزار وامراض دنیوی وعذاب اخروی است لذا با تمرین عفو وبخشش وکنترل خشم میتوانیم به صفای دل برسیم واز اوج نفرت خود بکاهیم.

زمينه هاي رهايي از بغض
قرآن ايمان را به به عنوان مهم ترين عامل زدوده شدن كينه از دل ها برمي شمارد؛ زيرا ايمان بازگشت به فطرت است و شخصيت شخص را بازسازي و به اعتدال رهنمون مي سازد. از اين روست كه ايمان عاملي مهم براي رهايي از بغض برشمرده شده است.(اعراف آيه 42 و 43)
در حوزه بينش و نگرش و كنش، تقوا (حجر آيه 45 تا 47) و نيز عمل صالح (اعراف آيه42 و 43) در مقام رفتاري، بهترين عامل براي رهايي از بغض دانسته و پيشنهاد شده است. بنابراين بازگشت به فطرت سالم و طبيعت و شخصيت سالم مي تواند به عنوان بهترين راهكار براي رهايي از بغض و كينه از نگاه قرآن ارزيابي گردد.
http://www.somamus.com

بغض را مي توان از راه تعقل در رفتار و كردار دشمنان و تحليل آن (آل عمران آيه 116 و 118) و نيز لحن گفتار و شيوه هاي بياني افراد (همان) بازشناخت.
قرآن به نكته جالبي توجه مي دهد كه نشانگر آن است كه بغض در اصل امري پسنديده نيست و مي بايست آن را از امور ناپسند دانست؛ براساس آيات قرآني مومنان پيش از ورود به بهشت از هرگونه بغض و كينه اي زدوده مي شوند و انسان بهشتي بي هيچ بغض و كينه اي به بهشت وارد مي شود. (حجر آيه 45 تا 47)

http://www.somamus.com

چون در متون اسلامي بيشتر اطلاق بغض بر اين صفت شده بيشتر بنده در متن نيز با اين عنوان جواب مي گويم :بغض در برابر حبّ و دوستى است و در اصطلاح، نفرت از امرى است كه نفس بدان ميل ندارد؛ در مقابل حب كه به معناى ميل به چيزى است كه نفس بدان رغبت دارد. بغض امرى نفسانى است و ممكن است در بيشتر موارد موجب دشمنى گردد؛ هر دشمنى ناشى از بغض است؛ اما هر بغضى، موجب دشمنى نيست.[1] مفهوم تنفردر قرآن كريم: مفهوم تنفردر قرآن كريم به دو صورت مثبت و منفى وصف شده است: در مواردى كه نفرت كافران از مؤمنان بیان شده و يا احساس تنفر و كينه مؤمنى نسبت به برادر دينى وى بيان مى‌گردد بهصورت عملى ناپسند و منفى جلوه كرده و در آياتى كه به بيان بيزارى مؤمنان از كافران و ‌كفرشان پرداخته، اين امر جنبه مثبت به خود گرفته و برائت ناميده مى‌شود.مفهوم بغض در قرآن كريم در قالب واژه «بَغْضاء» به معناى شدت بغض و نفرت به كار رفته است. چهار مورد از موارد پنج‌گانه استعمال اين واژه در كنار واژه عداوت است كه اين امر نشان از ارتباط تنگاتنگ اين دو مفهوم دارد.[2] افزون بر واژه بغض، الفاظ ديگرى نيز نزديك به اين مفهوم در قرآن استعمال شده است؛ مانند: «شنئان» به معناى تنفر، «مقت» به معناى نفرت شديد و همراه استحقار، «اضغان» به مفهوم كينه و نفرت ريشه‌دار و عميق و «غِلّ» به معناى بغض خفيف جمع شده در سينه است. مجموع اين الفاظ كه مفهومى نزديك به مفهوم بغض دارد، 11 بار در قرآن بكار رفته است.[3] آثار بغض‏
وجود صفت بغض در میان آحاد انسان درای اثرات گوناگونی است که در اینجا دو نمونه ذکر می­شود:1- بى‏عدالتى‏
بغض، زمينه‏ساز انحراف از عدالت است:«...دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند!...»[4]
2- تجاوز و تعدی بغض، زمينه‏ساز تجاوز و تعدى به ديگران می­شود:

«...و خصومت با جمعیتی که شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حدیبیه) بازداشتند، نباید شما را وادار به تعدی و تجاوز کند!...»[5]


اسباب بغض بین انسانها قرآن كريم امورى متعدد را موجب بروز بغض و كينه دانسته است. که در این قسمت به برخی از آنها اجمالا اشاره می­کنیم:1- بيماردلى‏بيماردلى، زمينه‏ساز بغض با دين و دينداران است:«آیا کسانی که در دلهایشان بیماری است گمان کردند خدا کینه‌هایشان را آشکار نمی‌کند؟!»[12] 2- شرك‏

شرك مشركان، عامل بغض ابراهيم(ع) نسبت به آنان شد:«برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا می‌پرستید بیزاریم؛ ما نسبت به شما کافریم؛ و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است؛ تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید!...»[13]- [14]
3- شيطان‏شيطان، همواره در صدد ايجاد بغض در ميان اهل ايمان است:«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! شیطان می‌خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند...»[15]
4- لعن خداجوامع گرفتار به لعنت الهى، همواره در خطر كينه‏توزى با يكديگر هستند:

یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند!... و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم...»[16] زمينه‏هاى رفع بغض‏


قرآن كريم مؤمنان را به پرهيز از عوامل نفرت­زا دعوت كرده و از ايشان مى‌خواهد تا از خداوند بخواهند كه دشمنى ايشان با برادران ايمانى را از بين برده و اندك كينه و خصومتى نسبت به يكديگر در دلشان باقى نگذارد. در این قسمت به دو عامل مهمی که به زدوده شدن بغض و کینه از دلها کمک می­کند اشاره می­کنیم:
1- ايمان‏ و عمل صالح‏ ايمان و عمل صالح‏، زمينه زدوده شدن بغض از دلها خواهد شد:«و کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند...* و آنچه در دلها از کینه و حسد دارند، برمی‌کنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگی کنند)...»[17] 2- تقوا
تقوا، عامل زدوده شدن بغض و كينه از دلها می­شود:«به یقین، پرهیزگاران در باغها(ی سرسبز بهشت) و در کنار چشمه‌ها هستند و هرگونه غل [حسد و کینه و دشمنی‌] را از سینه آنها برمی‌کنیم (و روحشان را پاک می‌سازیم..»[18]-[19]

بغض در روايات ائمه اطهار علیهم السلام:


در متون روايى نیز بر موضوع حب و بغض ايمانى توصيه و تأكيد فراوان شده است كه نشان از نقش و جايگاه ويژه اين موضوع در نگرش اسلام دارد. در اين قسمت به برخى از آنها پرداخته مى­شود: 1. بغض و دين: امام صادق(ع) مى­فرمايند: «هر كه حب و بغضش بر اساس دين نباشد، دين ندارد[20] 2. محكم ترين دستاويز ايمان:
پيامبر اكرم(ص) مى­فرمايند: «محكم ترين دستاويز ايمان، دوستى و دشمنى براى خدا و پيوستن به اولياى خدا و دورى گزيدن و برائت جستن از دشمنان اوست[21] 3. بالاترين عمل:
در مجامع روايى، آمده است: «خداوند به حضرت موسى (ع) وحى فرستاد:.. آيا هرگز به خاطر من كسى را دوست داشته­اى و به خاطر من كسى را دشمن داشته­اى؟ اينجا بود كه حضرت موسى(ع) دانست برترين و بالاترين اعمال حب فى اللّه و بغض فى اللّه است.»[22] 4. برترين اعمال: پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «برترين اعمال، حب و بغض در راه خداست[23]
[1] - دائرة المعارف قرآن كريم، موسسه بوستان کتاب، قم، 1385، چاپ اول، ج پنجم، «بغض»[2] - «و لا يَجرِمَنَّكُم شَنَـانُ قَوم... اَن تَعتَدوا...». (مائده/2و 8)
[3] - دائرة المعارف قرآن كريم، ج پنجم، «بغض»[4] - آیه 8 سوره مبارکه مائده. [5] - آیه 2 سوره مبارکه مائده. . [12] - آیه 29سوره مبارکه محمد. [13] - آیه 4 سوره مبارکه ممتحنه. [14] - هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب،چاپ اول، 1383، ج‏6، ص: 275[15] - آیات 90 و 91 سوره مبارکه مائده. [16] - آیه 64سوره مبارکه مائده. [17] - آیات 42 و 43 سوره مبارکه صف. [18] - آیات 45 و 47 سوره مبارکه حجر. [19] - هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب،چاپ اول، 1383، ج‏6، ص: 275[20] - مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالكتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج 66، ص 250. [21] - همان، ص 243. [22] - مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالكتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج‏66، ص: 252. [23] - همان. «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّه‏»

حقد که در فارسي از آن به کيته تعبير مي شود، حالتي است که اين سوء نيت و رفتار نسبت به ديگري به شکل خشم نهان باقي مي ماند. به اين معنا که شخص نسبت به ديگري سرشار از خشم فروخورده اي است که روزي دهان باز مي کند و آسيب و زياني خطرناک به شخص ديگر وارد مي سازد.اين گونه نيست که خاستگاه و ريشه کينه و حقد ، خطا و يا اشتباه طرف مقابل باشد؛ هر چند که ممکن است اين گونه خاستگاهي نيز داشته باشد؛ بلکه ممکن است تنها به سبب کمبودي در خود و نعمتي در ديگري اين کينه به وجود آيد همانند کينه اي که قابيل نسبت به هابيل داشته است.اصولا افراد کينه توز، افرادي هستند که بهره اي از عفو و گذشت و ايمان واقعي نبرده اند و چشم ديدن نعمت در دست ديگري را ندارند و يا از خطا و اشتباه ديگري هرگز چشم پوشي نمي کنند. کينه توزي اين گونه افراد لجوج و يکدنده درعرف اصطلاح به کينه شتري تعبيرشده است. در حقيقت کينه شتري همان حقد و کينه اي پايدار است که آتش خشم آن جز به آب سرد انتقام خاموش نمي شود.شتر که در ميان جانوران ، مهربان ترين و قانع ترين حيوانات جهان است ، داراي يک خصوصيت و صفت ويژه نيز مي باشد که بسيار خطرناک است که همان کينه پايدار و دايمي استکه از آن به کينه شتري تعبير مي کنند. وقتي شتر کينه کسي را در دل بگيرد به هيچ وجه نمي توان اميد عفو و گذشت از وي را داشت و هرگونه مهرباني و محبت بعدي نمي توان آن را از ميان بردارد.. شتر خشمگين همواره منتظر فرصت مناسب است که انتقامش را متجاوز به حقوق خويش بگيرد . عجب در اين است که شتر مست و ديوانه به ساربان مورد نظر هنگامي که در جمع قرار دارد هرگز حمله نمي کند . فقط نگاه خشم آلودش را که شراره انتقام از آن مي بارد به چشمان آن ساربان مي اندازد و با دهان کف آلود پياپي نعره هاي چندش آور و هولناک سر مي دهد زيرا شتر کينه توز در عين مستي و ديوانگي خوب احساس مي کند که اگر در ميان جمع به سارباني که اذيتش کرده حمله کند سايرين با چوب و چماق به جانش مي افتند . واي به روزي که شتر مست و کينه توزآن فرصت مناسب را به چنگ آورد و ساربان مورد نظر را يکه و تنها در بيابان گير بياورد . البته ساربانان براي اين گونه مواقع راه چاره و علاجي انديشيدند که به لياقت و زرنگي آنان بستگي دارد . وقتي ساربان در بيابان مورد حمله شتر خشمگين قرار گرفت راه نجاتش اين است که در حال فرار از شتر، لباسهايش را يکايک درآورد و به پشت سرش بيندازد .در اينجاست که شتر گول مي خورد و به جاي ساربان که در حال فرار است لباسي را که جلويش افتاده به دندان مي گيرد و تنه سنگين خود را روي آن مي مالد . سپس مجدداً با لنگ هاي درازش به تعقيب ساربان مي پردازد و خود را به او مي رساند . ساربان يک تکه ديگر از لباس هايش را مي اندازد و خلاصه به اين ترتيب تا آخرين تکه لباس خود را بيرون آورده در حال فرار جلوي شتر انتقامجو مي اندازد . چنانچه تا زماني که لباس هايش تمام شد توانست خود را به آبادي يا پناهگاهي برساند بدون شک نجات خواهد يافت وگرنه مرگش حتمي است آن هم چه مرگ فجيع و دلخراشي .

حقد و کینه از جمله گناهان قلبى است که از حسد و غضب نشأ مى گیرد پس براي درمان آن در درجه اول از حسد وغضب مذموم پرهيز کرد وآن صفتى است که در آیات و روایات سرزنش شده است، انسان گاهى نسبت به ذات اقدس ربوبى حقد و کینه مى ورزد و گاهى نسبت به بندگان او. جاى کینه در نفس است ، و شخص کینه جو، چون زمین زدن طرف مقابل را ندارد، و یا آبرویش را کسى برده ، و تهمت زده و فحش شنیده ، یا از ریاست و مال او را محروم کرده و امثال اینها؛ دشمنى را بدل مى گیرد تا در موقع حساس و وقت مناسب او را به زمین بزند و نابودش کند.
همیشه حاقد از دیدن محقود رنج مى برد، و روزبروز اگر جلو کینه رانگیرد آتشش بیشتر مى شود. خلاصه کلام آنکه قوه عاقله مغلوب قوه غضب مى شودپس بايد قوه عاقله راقوي وبه مسائل با ديدهي عقل گرا نگاه کرد و گر نه خداى نکرده انسان دست به کارى میزند که بعدا پشیمانى سودى براى او ندارد. مؤ من اهل کینه نیست و خود ايمان از کينه جلو گيري مي کند، و عمل سوء مقابل را به خداى غالب واگذار مى کند، و یا از بدى عمل مى گذرد، و از قوه عاقله کمک مى گیرد تا مبادا به آتش کینه بسوزد.[۱]پ(ساعت درگیری)است و هنگامى که جدا شد در دل خود چیزى ندارد, اما کینه و دشمنى کافر همیشگى است.»
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: « ایاک و عداوه الرجال فآن‌ها تورث المعره و نبدى العوره[۱۰]؛ از دشمنى با مردم دورى کن زیراکه دشمنى سبب تنهایى و ظاهر شدن عیب هاى انسان مى گردد.»دانستن اين حديث و حديث بعد انسان رااز اين صفت زشت باز ميدارد امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: « احصد الشر من صدر غیرک بقلعه من صدرک[۱۱]؛ شر را از سینه دیگرى بر کن با کندن شر از سینه خویش یعنى وقتى که تو دشمنى نکنی، با تو دشمنى نخواهند کرد- .»
کینه لازم
اسلام سفارش کرده است که اگر از کسى بدى دیدیم، او را عفو کنیم تا بدین وسیله حقد و کینه از بین رفته و مشکلاتى که از این راه براى جامعه اسلامى پیش مى آید ریشه کن شده و مسلمانان بتوانند بخوبى در کنار هم در صلح و آرامش به زندگى سعادتمندانه خویش ادامه دهند و البته لازم به تذکر است که این سفارش فقط در مورد مسلمانان است و گرنه در رابطه با کفار که قلبهاى آنان نسبت به مسلمین مملو از بغض و کینه مى باشد و منتظر فرصت و موقعیتند تا ضربه بر مسلمین وارد نمایند عملى نیست.

۱ - کینه جوئى ولید: عقبه پدر ولید (فرماندار کوفه ) در مکه معظمه آب دهان به صورت پیامبر (صلى الله علیه و آله) انداخت و روز بدر هم با کفار به جنگ آمد.کفار که شکست خوردند دستگیر شد و او را نزد پیامبر آوردند. و به امر پیامبر (صلى الله علیه و آله) امیرالمؤ منین (علیه السلام) او را کشت .لذا فرزندش ولید که در زمان عثمان به فرماندارى کوفه منصوب شد همیشه کینه (امیرالمؤمنین) در دلش بود و حضرت را تا آخر عمر سب مى کرد.وقتى ولید بیمار شد امام حسن (علیه‌السلام) به عیادتش رفت ، او چشم گشود و گفت : من از آنچه کرده ام پشیمانم و بخدا توبه مى کنم جز دشنام به پدرت که پشیمان نیستم .
امام حسن (علیه‌السلام) فرمود: پدرم پدرت را کشت و تو را هم (به خاطر شراب خوردن ) حد زد، لذا دشمن او هستى (و این کینه سبب این دشنام دادن است ). [3] ۲ - ابن سلار در قرن ششم هجرى شخصى به نام ابن سلار که از افسران ارتش ‍ مصر بود به مقام وزارت رسید و در کمال قدرت به مردم حکومت مى کرد.او از یک طرف مردى شجاع ، فعال و باهوش بود، و از طرف دیگر خودخواه و کینه جو؛ لذا در دوران وزارت خود هم خدمت و هم ظلم فراوان کرد. موقعى ابن سلار یک فرد سپاهى بود به پرداخت غرامتى محکوم شد، براى شکایت نزد «ابى الکرم » دفتردار خزانه رفت تا او به دادخواهى بپردازد.ابى الکرم به حق به اظهارات او ترتیب اثر نداد و گفت : سخن تو در گوش من فرو نمى رود. ابن سلار از گفته او خشمگین گردید و کینه اش را بدل گرفت . وقتى وزیر شد و فرصت انتقام به دست آورد او را دستگیر نمود و دستور داد میخ بلندى را در گوش وى فرو کردند. تا از گوش دیگرش بیرون آید.در آغاز کوبیدن میخ هر بار که ابى الکرم فریاد مى زد، ابن سلار مى گفت : اکنون سخن من در گوش تو فرو رفت ! سپس به دستور او پیکر بى جانش را با همان میخى که در سر داشت بدار آویختند.[4] ۳ - کینه تبدیل به دوستى شیبه نام پدرش عثمان بود که در جنگ احد به همراه کفار در حال کفر کشته شد چون پیامبر پدرش و هشت نفر از خاندان او را کشته بود کینه پیامبر به دلش شعله مى کشید. خودش مى گوید:هیچکس نزد من از محمد (صلى الله علیه و آله) دشمن تر نبود، زیرا هشت نفر از خاندان مرا کشته بود که همه لیاقت پرچمدارى و ریاست داشتند. همیشه کشتن او را در خود پرورش مى دادم ، ولى وقتى که مکه فتح شد از رسیدن به آرزوى خود مایوس شدم ، زیرا فکر مى کردم چگونه ممکن است بمنظور خود دست یابم با این که همه عرب به دین او درآمدند.ولى هنگامى که مردم هوازن بر مخالفت و دشمنى او اجتماع کردند و با وى اعلان جنگ دادند، دوباره تا اندازه اى این آرزو در دلم زنده شد، ولى مشکل این بود که ده هزارنفر اطرافش را دارند! وقتى که جمعیت مسلمانان با اولین برخورد با هوازن فرار کردند با خود گفتم الان وقت آن است که به مقصود خود نایل شوم وانتقام خونهاى خود را بگیرم .از جانب راست پیامبر حمله کردم عباس عموى پیامبر را دیدم که از او حمایت مى کند.از جانب چپ برآمدم ابوسفیان بن حارث پسر عموى حضرت محافظ او بود، گفتم : این هم مرد شجاعى است که محمد را پاسدارى مى کند. از پشت سر آنقدر نزدیک شدم که نزدیک بود شمشیرم او را فراگیرد، ناگاه شراره اى از آتش میان من او حایل شد که از برق آن چشمم خیره گردید، دست ها را به صورت گرفته و به عقب سر برگشتم و فهمیدم از جانب خدا حفظ مى شود.حضرت متوجه من گردید و فرمود: شیبه نزدیک بیا، نزدیک رفتم دست به سینه ام نهاد و فرمود: خدایا شیطان را از او دور گردان ، هنگامى که به صورتم نظر کرد او را از چشم و گوشم دوست تر داشتم و همه آن کینه ها به دوستى تبدیل گردید.
سپس با دشمنان مشغول جنگ شدم و در یارى پیامبر (صلى الله علیه و آله) چنان بودم که اگر پدرم جلو مى آمد او را مى کشتم . پس از خاتمه جنگ به من فرمود: آنچه خدا درباره ات اراده فرمود، بهتر از آنچه بود که مى خواستى .[5]

۴ - منافق کینه توز
از نشانه هاى افراد منافق ، حقد و کینه توزى است چنانکه در زمان پیامبر (صلى الله علیه و آله) به شکلهاى مختلف این کینه ها را ابراز مى کردند.
پیامبر (صلى الله علیه و آله) به همراه جمعى از مهاجر و انصار در مسجد نشسته بودند، ناگاه على (علیه السلام) وارد مسجد شد، حاضران به احترام او برخواستند و از او به گرمى استقبال نمودند، تا این‌که آن حضرت در جایگاه خود که در کنار پیامبر بود نشست .در این میان دو نفر از حاضران که متهم به نفاق بودند، با هم در گوشى صحبت مى کردند.
رسول خدا وقتى که آن‌ها را دید، دریافت که چرا آهسته با هم حرف مى زنند، به طورى خشمگین شد که آثار خشم از چهره اش ظاهر گردید، سپس ‍ فرمود: سوگند به آن کسى که جانم در دست اوست ، داخل بهشت نمى شود، مگر کسى که مرا دوست بدارد، آگاه باشید دروغگوست کسى که گمان کند مرا دوست دارد، ولى این شخص (على بن ابیطالب علیه‌ السلام) را دشمن دارد.در این هنگام دست على (علیه السلام) در دست پیامبر بود و این آیه[6] نازل گردید: «اى کسانى که ایمان آوردید، به گناه و دشمنى و مخالفت رسول نگوئید».[7]
۵ - هند جگر خوار در جنگ احد جناب حمزه سیدالشهداء عموى پیامبر نزدیک به سى نفر را کشت بعد خود کشته شد.
هند زن ابوسفیان که در کینه جوئى سر آمد همه زنان عصر خود بود به وحشى که بنده جبیر بن مطعم بود و عده مال زیادى داد که اگر حمزه را بکشد به او بدهد. لذا وحشى در کمین نشست ، خنجر و نیزه بر او وارد کرد و او را کشت .
طبق وعده هند، وحشى شکم حمزه را پاره کرد و جگر او را به نزد هند آورد. او جگر را به دندان گرفت اما نتوانست آن را بخورد؛ از این جهت به هند جگر خوار معروف شد.پس هند هر زیورى که داشت به وحشى داد و خودش بالاى جسد حمزه آمد و از کینه جویى ، گوش و دماغ و لب حمزه را برید و همانند گردن بند درست کرد تا به مکه ببرد و به زنان قریش نشان بدهد، و زنان دیگر هم به تقلید از او اجساد شهداى دیگر را مثله کردند. ابوسفیان کینه جو هم وقتى بالاى جسد حمزه آمد سر نیزه را در گوشه دهان حمزه فرو کرد و گفت : اى عاق بچش .[8] برگرفته از کتاب یکصدموضوع پانصد داستان , اثر على اکبر صداقت

[1] _ بحارالانوار: ج ۷۵، ص ۲۱۱.[2] _ بحارالانوار: ج ۷۵، ص ۲۱۲.[3] _ کیفردار ۱/ ۱۰۹.[4] _ داستآن‌ها و پندها ۱/ ۱۶۳ - لغت نامه دهخدا - ابوسعد ص ۳۲۰.[5] _ پیغمبر و یاران ۳/ ۲۹۸ - بحارالانوار ۲۱ / ۱۵۶.
6] _ فلا تتناجوا بالاثم و العدوان » مجادله :۹[7] _ حکایتهاى شنیدنى ۴/ ۱۵۹ - بحارالانوار ۳۹/ ۲۷۰.[8] _ منتهى الامال ۱/ ۶۱

بخشیدن دیگران موجب تقویت عزت نفس شما می شود. این حس خوب را از دست ندهید .
ـ اهمیت و لزوم بخشیدن دیگران به سلامت روح و روان شما باز می گردد .
● چرا بخشیدن خطاهای دیگران اهمیت دارد؟
بخشش یک ویژگی بسیار قدرتمند است. وقتی شما کسی را می بخشید در واقع باطن خود را آشکار می کنید. همه انسان ها واجد این ویژگی نیستند و بنابراین کسانی که اقدام به بخشیدن دیگران می کنند مورد احترام مردم قرار می گیرند. اگر نتوانید این کار را انجام دهید احساس ناخوشایندی خواهید داشت.
مردم بدون گذشت غالباً احساس قربانی بودن می کنند و زمانی که به یاد اعمال طرف مقابل می افتند دچار خشم و رنجش بیشتری می شوند. بخشیدن این احساسات منفی را برطرف کرده و موجب محبت مردم به یکدیگر می شود.
● فواید گذشت خطاهای دیگران
▪ از آنجا که خطاهای دیگران را می بخشید مناسبات بهتری با مردم پیدا می کنید
▪ دیگران نیز آسانتر از خطاهای شما می گذرند.
▪ به عنوان یک انسان شخصیت پخته تری پیدا می کنید و روش مهار احساسات خود را می آموزید.
▪ در ابراز احساسات خود بهتر عمل می کنید.
▪ یاد می گیرید چگونه آنچه از دیگران انتظار دارید بر زبان آورید.
▪ علت رفتار دیگران را بهتر درک می کنید
▪ به شناخت بهتری از شخصیت خودتان دست می یابید
▪ قدرت عمل خود را در مقابل احساسات دیگران افزایش می دهید
▪ دوستی های شما مستحکم تر و بادوام تر خواهد شد.
● ارتباط گذشت و عزت نفس
▪ قدرتی که درگذشت وجود دارد به سود شما و دیگران است. در این صورت شما احساس مسرت و اعتماد به نفس بیشتری می کنید. وقتی قادر به حل مشکلات شخصی خود باشید عزت نفس بیشتری خواهید داشت.
▪ مردم به افرادی که دیگران را می بخشند احترام بیشتری می گذارند. شما نیز احساس بهتری نسبت به خودتان پیدا می کنید و دنیا را زیباتر می بینید.
▪ پس معطل چه هستید؟ از همین حالا امتحان کنید!
▪ از خطای چه کسانی باید گذشت
▪ جواب این سؤال بسیار ساده است: همه!
● چگونه می توان این حس را تقویت کرد؟
▪ به یاد خطاهای خود بیفتید در این صورت آسانتر خطاهای دیگران را می بخشید.
▪ به دنبال یافتن انسان های کامل و بی نقص نباشید.
▪ فراموش نکنید که ارزش های شما با ارزش های سایر مردم تفاوت دارد. انتظار نداشته باشید که دوستانتان دقیقاً همان ارزش های شما را رعایت کنند. سعی کنید مسائل را از نقطه نظر طرف مقابل ببینید.
▪ قبل از ملامت دیگران از خودتان بپرسید که آیا شما کاملاً بی نقص هستید؟
▪ شما چه نوع دوستی هستید؟ آیا کاملید؟ آیا دلتان می خواهد در صورت انجام خطا دوستانتان شما را ببخشند؟ پس با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید آنها با شما رفتار کنند.
▪ از خودتان بپرسید در صورتی که گذشت نکنید چه چیزی عایدتان خواهد شد؟ فهرستی از موارد مثبت و منفی تهیه کنید (که البته موارد منفی بسیار بیشتر خواهد بود). اکنون از خود بپرسید منافع و مضرات بخشیدن دیگران چیست (که مطمئنا منافع آن بسیار بیشتر است.)
▪ آیا فکر نمی کنید وقت آن رسیده که گذشت کردن را امتحان کنید

به نام خدا
سلام
بنده پستهای قبلی را نخوانده ام بنابراین ممکن است پاسخ مشابه باشد.

*اگر بدانیم که ممکن است خود ما را به جای فردی که از او نفرت داریم بگذارند (به نوعی شبیه او شویم)، آنگاه سعی می کنیم نفرت نداشته باشیم (حداقل، خود من چنین خواهم کرد).البته میزان زمانی هم که انسان متنفر است (از یک ثانیه تا تمام عمر باقیمانده)، در مجازات فرد کینه ورز تاثیرگذار خواهد بود.

*همچنین اگر کسی یقین به عدالت پروردگار داشته باشد و بداند که خدا پاسخ اعمال همه را می دهد، می تواند کینه را از خود دور کند.

*یک نکته مهم: برخی افراد، دقیقا پس از مرگ، آخرین حالت روحی خود را تا مدت زمان زیادی حفظ می کنند (شاید یکی از دلایل تلقین و شهادتین گفتن حین احتضار همین مساله باشد) که مسلما حالت تنفر حالت خوبی نیست.

*نکته دیگر آنکه ممکن است فردی که از او متنفریم توبه کرده باشد و ما ندانیم.

*غافل نشدن از احتمال امتحان پروردگار: به این صورت که ممکن است فردی که کاری بد را انجام داده و ما از او متنفریم فرستاده خدا باشد تا عکس العمل ما را ببیند (پیامبران افرادی صبور بوده اند و اگر ما روز قیامت به خدا گفتیم که چرا ما را رسول قرار ندادی، خدا با داشتن چنین دلایلی ما را ساکت می کند). طبق آیه قرآن: "ادفع بالتی هی احسن السیئه".

*غافل نشدن از اینکه ممکن است خدا ما را به واسطه فردی دیگر به خاطر گناه یا کوتاهی در تکالیف عذاب کند. (بنده احتمال می دهم که در جهنم، خود جهنمی ها هم همدیگر را بسوزانند و نفرین کنند -> "وقودها الناس و الحجاره".)

*نهایتا، با توجه به آیه "و نزعنا ما فی صدورهم من غل" بهتر است انسان شبیه بهشتی ها باشد و نفرتی در دل نداشته باشد. معلوم نیست که نفرت را چگونه از دل می زدایند و شاید فرآیند خوشایندی نداشته باشد.

حِقد (كينه) پنهان كردن دشمني در دل است و آن از ثمره غضب است؛ زيرا غضب وقتي [به سبب عجز از انتقام] تشفي پيدا نكرد و ناچار فرو خورده شد به باطن مي‏رود و در آن جا به صورت حقد و كينه درمي‏آيد. كينه از مُهلكات بزرگ است.
رسول خدا(ص) فرمود: «اَلمومِن لَيس بِحقود» مؤمن كينه ‏توز نيست.
غالباً كينه ملازم با آفاتي است از قبيل: حسد، دوري و بريدن از شخص مورد كينه، ايذاي او و دست زدن به محرماتي از قبيل: دروغ، غيبت، بهتان، فاش كردن راز، پرده‏ دري، اظهار عيب، شماتت نسبت به بلايي كه به وي رسيده و خوشحالي از آن، شادي از ظهور لغزش‏ها و خطاهاي او، استهزا و مسخره كردن وي، اعراض از او در جهت خوار شمردنش، ادا نكردن حقوق او (مانند دين يا صله رحم) و... همه اينها حرام است و به تباهي دين و دنيا مي‏ انجامد.

ضعيف‏ترين مرتبه كينه اين است كه از آفات ياد شده احتراز كند و براي كينه مرتكب گناه نشود؛ لكن [برفرض كه هيچ يك از اينها پديد نيايد] خود كينه از امراضي است كه بر باطن آدمي سنگيني مي‏كند و روح از آن متألّم و در آزار مي‏باشد.
هم‏چنين كينه، انسان را از بساط قرب الهي و از وصول به ملكوت اعلي و همدمي ساكنان عالم قدس باز مي‏دارد و صاحب خود را از آنچه شيوه اهل ايمان است و از بشاشت، شكفتگي، رفق، مهرباني، فروتني و تلاش براي حوايج مردم و همنشيني با آنان و رغبت به ياري و غمخواري آنها منع مي‏كند و همه اينها درجات او را در دين كاهش مي‏دهد و بين او و رفاقت با مقربان حائل مي‏شود.


از آن جا كه كينه عبارت از دشمني باطني‏ است؛ بنابراين همه اخباري كه درباره ذم و نكوهش دشمني و عداوت رسيده، دلالت بر مذمت و ناپسندي آن نيز دارد.
پيغمبر اكرم(ص) فرموده است: «هيچ وقت جبرئيل نزد من نيامد مگر اين كه گفت: اي محمد! از دشمني و عداوت مردم احتراز كن»

و نيز آن حضرت(ص) مي‏فرمايد: «جبرئيل هرگز در هيچ امري اين قدر سفارش نكرد كه در خصوص دشمني مردم».

حضرت صادق(ع) هم فرموده است: «من زَرع العداوه حصَد ما بذَر؛ هر كه تخم عداوت بكارد همان را كه كِشته است مي‏درود».

راه علاج اين خوي بد اين است كه: آدمي متذكر باشد كه اين عداوت باطني در دنيا ثمري ندارد؛ زيرا شخص كينه‏ توز لحظه‏ اي از درد و رنج آسوده نيست و در آخرت گرفتار عذاب خواهد بود و با وجود اين به محقود (آن كه او را دشمن دارد) هيچ زياني نمي‏رسد و عاقل حاضر نيست در حالتي باقي بماند كه براي او زيان‏ آور و براي دشمنش سودمند باشد. بعد از اين تذكر بايد سعي كند كه با شخصي كه عداوت دارد همانند دوستان رفتار نمايد، با شكفتگي و مهرباني با او ملاقات كند و براي برآوردن حوايج وي بكوشد؛ بلكه بيش از ديگران به او نيكي و احسان كند تا بيني شيطان را برخاك بمالد و پيوسته اين روش را ادامه دهد تا آثار اين خوي زشت به كلي از ميان برود.
كينه توزي عداوت باطني است و در حقيقت بدخواهي پنهاني و نخواستن خير براي دشمن است و ضد آن «نصيحت» است كه به معناي خيرخواهي و نخواستن شر است. بنابراين از معالجات كينه اين است كه متذكر خوبي و فوائد نصيحت باشد تا اين امر او را در از بين بردن آن ياري كند.

در كلمات گهربار معصومين(ع) گفته‏ هاي فراواني درباره نكوهش كينه ‏توزي و آثار زيان بار آن بيان شده است.
مثلاً امام حسن عسكري(ع) فرموده‏ اند: «رنجورترين و كم آسايش‏ترين مردمان، فرد كينه توز است»، (تحف العقول حرّاني، ص 263).

امّا راهكارهاي عملي مبارزه با حِقْد و كينه‏ توزي عبارتند از:
تصميم قاطع بر اينكه كينه كسي را به دل نگيريد.

2ـ به ديدن كساني كه نسبت به آنها كينه دارد، برويد.

بر خلاف حقد و كينه، با همه رفاقت و محبّت كنيد.

4ـ بدي‏هاي ديگران را فراموش كنید و از آنها در گذريد.

توجه داشته باشيد كه كينه داشتن نسبت به ديگران، گناه است و آثار سخت اُخروي در پي دارد، به همين دليل از كينه دست برداريد.

6ـ هديه دادن .روايتي؛ از پيامبر اكرم(ص) است كه ايشان فرموده ‏اند: «هديه دادن ،كينه ‏ها و كدورت‏ها را از سينه‏ ها مي‏زدايد»، (عيون اخبار الرضا(ع)، مرحوم صدوق، ج 2، ص 73، ح 343).

7- از سوء ظن به افراد به ويژه فرد مورد نظر اجتناب كنيد. قرآن خطاب به مؤمنين مي فرمايد «اي كساني كه ايمان آورده ايد از ظن بد به ديگران اجتناب كنيد زيرا بسياري از آنها واقعيت ندارد و گناه است علاوه بر اين سوء ظن زمينه گناهان ديگري همچون تجسس در امور ديگران و سپس گناه كبيره غيبت را فراهم مي كند.

8- اعمال ديگران به ويژه فرد مورد نظر را حمل به صحت كنيد.

9- از منفي بافي نسبت به خود و ديگران دوري كنيد و هرگاه افكار منفي و سوء ظن نسبت به ديگران به ذهنتان آمد خود را به كار ديگري مشغول كنيد و كانال فكري خود را به سرعت تغيير دهيد.

10ـ مهماني و ضيافت دادن نيز موجب از بين رفتن كينه مي‏شود ـ امام صادق(ع) مي‏فرمايند: «آتش كينه ‏ها را با مهماني دادن خاموش كنيد»، (كافي مرحوم كليني، ج 6، ص 318، ح 10).

11ـ توجه داشته باشد كه كينه باعث مي‏شود كه فرد در جامعه تنها شود، به همين دليل از كينه دست برداريد.

12ـ به خود تلقين كنيد كه هيچگاه و در هيچ شرايطي نسبت به كسي كينه‏ اي به دل نگيريد و در غير اين صورت خود را با صدقه دادن و روزه گرفتن، جريمه كنيد.

به نظرم آدم کینه ی با نشان دادن کینه اش خودش رو خوار میکنه ..

من با یه همچین آدمی برخورد داشتم واقعا حقارت رو حس کردم .. و بهترین راه هم فرار از دست چنین موجودیه

یا علی

سخنان گوهر بار معصومین (ع) درباره ی كينه توزى‏

الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الحِقْدُ اَلْأمُ العُيوبِ .

[="darkgreen"]امام على عليه السلام : كينه توزى ، پست‏‌ترين عيبهاست . [/]


عنه عليه السلام : الحِقدُ مَثارُ الغَضَبِ .

[="darkgreen"]امام على عليه السلام : كينه ، خشم برانگيز است . [/]

عنه عليه السلام : الحِقدُ شِيمَةُ الحَسَدةِ .

[="darkgreen"]امام على عليه السلام : كينه توزى ، خصلت حسودان است . [/]

عنه عليه السلام : الحِقدُ نارٌ لا تُطْفَأُ إلّا بالظَّفَرِ .

[="darkgreen"]امام على عليه السلام : كينه توزى ، آتشى است كه جز با پيروز آمدن فرونشانده نمى‏شود . [/]

عنه عليه السلام : سَبَبُ الفِتَنِ الحِقْدُ .

[="darkgreen"]امام على عليه السلام : علّت فتنه‏هاو آشوبها كينه‏توزى است . [/]

عنه عليه السلام : الحَقودُ مُعذَّبُ النّفسِ ، مُتَضاعَفُ الهَمِّ .

[="darkgreen"]امام على عليه السلام : جانِ كينه توز در عذاب است و اندوهش دو چندان . [/]

عنه عليه السلام : لا مَودَّةَ لِحَقودٍ .

[="darkgreen"]امام على عليه السلام : كينه توز پايبند دوستى نيست . [/]

الإمامُ الهادي عليه السلام : العِتابُ خَيرٌ مِن الحِقْدِ .

[="darkgreen"]امام هادى عليه السلام : سرزنش و گله گذارى بهتر است از كينه به دل گرفتن . [/]

الإمامُ العسكريُّ عليه السلام : أقلُّ النّاسِ راحةً الحَقودُ .

[="darkgreen"]امام عسكرى عليه السلام : كم‏ آسايش‌‏ترين مردم ، انسان كينه توز است . [/]

سرعةُ ذَهابِ حِقدِ المؤمنِ‏

[="darkgreen"]كينه در دل مؤمن نمى‏پايد [/]

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : المؤمنُ يَحقِدُ مادامَ في مَجلسِهِ ، فإذا قامَ ذهبَ عنهُ الحِقدُ .

[="darkgreen"]امام صادق عليه السلام : كينه مؤمن تا زمانى است كه نشسته است ، همين كه برخاست كينه نيز از دل او مى‏رود . [/]

[="darkgreen"]سول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : [/]

دشمن‏ترينِ كسانْ نزد خدا ، دشمنِ كينه‏توزِ ستيزه‏گر است . .

[="darkgreen"]رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : [/]

[="darkorange"]هشت تن هستند كه در روز قيامت،دشمن‏ترين كسان نزد خداوند خواهند بود : [/]

[="darkorange"]دروغگويان ؛ مستكبران؛ [/]كسانى كه كينه برادرشان را در سينه نگه مى‏دارند و چون آنان را ببينند برايشان سوگند مى‏خورند [كه دوستشان دارند] ؛ كسانى كه چون به سوى خدا و

پيامبرش خوانده شوند ، درنگ كنند و كُندى نمايند و چون به سوى شيطان و كارهايش خوانده شوند ، بشتابند ؛ كسانى كه هرگاه آزمندى دنيا برايشان جلوه‏گر شود ، آن را با

سوگندهايشان ، براى خود حلال مى‏شمرند ؛ گرچه بدان حقى نداشته باشند ، سخن‏چينان ؛ تفرقه‏اندازان ميان برادران؛ و كسانى كه براى بى‏گناهان ، لغزش مى‏جويند و مى‏تراشند .

خداى رحمان و عزّ وجلّ ، [="darkorange"]اينان را پليد [/]مى‏شمارد .

به يكديگر دست دهيد ، كه كينه را از ميان مى‏برد.

[="darkorange"]كينه‏ور [/]، كم آسايش‏ترينِ مردم است.

بپرهيز از سخن‏چينى كه [="darkorange"]بذر كينه[/] مى‏افشانَد و از خدا و مردم دور مى‏كند .

[="darkorange"]
ناصاف‏ترينِ دل‏ها ، دل كينه‏توز است . [/]

خالى بودن سينه از[="darkorange"] كينه و رشك[/] ، از خوش‏بختى آدمى است .

خوشا آن كه سينه‏اش از [="darkorange"]كينه تهى و دلش از ناصافى و خيانت [/]، پاك است !

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

به يكديگر هديه بدهيد كه كينه‏ها را از بين مى‏برد .

[="darkgreen"]رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :[/]

به يكديگر حسد نبريد و در خريد و فروش براى فريب دادن خريدار ، به دورغ ، بر بهاى كالا نيفزاييد ، به يكديگر كينه نورزيد و پشت نكنيد ، و از آن گروه بندگان خدا باشيد كه با يكديگر برادرند .

الحمد للّه‏ رب العالمين والصلاة والسلام على عبده المصطفى محمّد وآله الطاهرين و خيار صحابته أجمعين.
امروز ، جهان بيش از هر وقت ديگر ، تشنه دوستى و الفت و مهر و محبّت است.
در دنياى امروز كه بدبينى ، كينه‏توزى ، خشونت و ترور بر جهان حكومت مى‏كند ، جامعه بشرى بيش از هر زمانى احساسِ نياز به كيمياى محبّت دارد.
كيمياى محبّت ، اصلى‏ترين عامل تنش‏زدايى در سطح بين‏الملل و تنها راه رسيدن به صلح همه‏جانبه و فراگير است.
امّا بايد توجّه داشت كه تنها با سخن و شعار و گفتگو ، نمى‏توان به اين كيميا دست يافت . راه دست‏يابى به اين كيميا ، خودسازى و اصلاح فرهنگ عمومى است و نخستين گام در اين راه ، مبارزه با عوامل كينه و نفرت ، و گام دوم ، ايجاد و تقويتِ بنيادهاى مهر و محبّت است .

[="darkgreen"]
بهترين آموزگار محبّت [/]

حركت در اين راه ، نياز به تعليم ، تربيت ، آموزش و آموزگار دارد و بهترين و بزرگ‏ترين آموزگارِ مهر و محبّت ، مهربان‏ترين مهربانان ، آفريدگار جهان است . او كه سخن خود را با انسان در قرآن با نام «رحيم» و «رحمان» آغاز مى‏كند (اشاره به اين‏كه او نه تنها «رحيم» است و به اهلِ ايمان و انسان‏هاى شايسته ، سخت مهر مى‏ورزد ، بلكه «رحمان» نيز هست) . او همه را دوست دارد و خوب و بد ، از رحمت و محبّت عامّه او بهره مى‏گيرند كه :
«وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‏ءٍ» [ اعراف ، 156 .]
اديم زمين ، سفره عام او استچه دشمن بر اين خوان يغما ، چه دوست [ بوستان سعدى : ديباچه بوستان .]

امير مؤمنان عليه‏السلام با الهام از اين سنّت خداى مهربان ، در منشور حكومت مصر به مالك اشتر مى‏نويسد :
وَأشعِر قَلبَكَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِيَّةِ ، وَالمَحَبَّةَ لَهُم ، وَاللُّطفَ بِهِم ، وَلا تَكونَنَّ عَلَيهِم سَبُعا زارِيا تَغتَنِمُ أكلَهُم ، فَإِنَّهُم صِنفانِ : إمّا أخٌ لَكَ فِى الدّينِ ، وَإمّا نَظيرٌ لَكَ فِى الخَلقِ؛ [ نهج البلاغة ، نامه 53 .]
احساس رحمت ، محبّت و لطفِ به شهروندان را بر دلت بپوشان و بر آنان ، درنده‏اى آسيب‏رسان مباش كه خوردن شكارش را غنيمت داند ؛ چرا كه آنان ، دو دسته‏اند : دسته‏اى برادرِ دينى تو اند ، و دسته‏اى ديگر ، در آفرينش ، همانندِ تو.
و نيز مى‏فرمايد :
أَبلَغُ ما تَستَدَرُّ بِهِ الرَّحمَةَ أن تُضمِرَ لِجَميعِ النّاسِ الرَّحمَةَ . [ غرر الحكم : 3353 .]
بهترين راه جذب رحمت [و مهربانىِ] الهى اين است كه [در دل ،] نيّتِ رحمت [و مهربانى] به همه مردم داشته باشى.

بارى ، آفريدگار مهربان ، نه تنها بزرگ‏ترين آموزگار دوستى است ، بلكه همه مهرورزى‏ها ريشه در رحمت و محبّت او دارند و بدون پيوند با او ، هيچ محبّتى نمى‏پايد و هيچ كينه و دشمنى‏اى از جهان رخت برنخواهد بست و آرزوى فراگير شدن مهر و دوستى در جامعه بشرى و حاكميّت صلح همه‏جانبه هرگز تحقّق نخواهد يافت .
كتاب دوستى در قرآن و حديث ، شرح اين اجمال است . انتشار اين كتاب به زبان عربى مورد استقبال فرهيختگان جهان اسلام قرار گرفت تا آنجا كه برخى از چهره‏هاى علمى حجاز ضمن تأكيد بر نياز همه مسلمانان به اين نوشتار پيشنهاد انتشار آن را در سطح گسترده در جوامع اسلامى ارائه كردند .
به دنبال اين پيشنهاد ، كتاب «دوستى» توسط فاضل گرانمايه جناب آقاى عبدالهادى مسعودى تلخيص گرديد و اينك گزيده آنچه از اين كتاب مربوط به مهرورزى انسان‏ها نسبت به خداى منّان است با عنوان «كيمياى عشق» در برابر شماست . «كيمياى عشق» گزيده بخش دوم كتاب «دوستى در قرآن و حديث» است كه تقريبا همه عناوين اصلى و فرعى آن حفظ و تنها از تعداد احاديث آن كاسته شده است ، بديهى است مطالعه اصل كتاب براى آگاهى كامل‏تر از رهنمودهاى اسلام در زمينه مهرورزى انسان‏ها به پروردگارشان ضرورى است .
به اميد روزى كه با بهره‏گيرى از رهنمودهاى سازنده اسلام قلب مردم جهان مالامال از محبّت و عشق به خداى سبحان شود ، طبعا چنين عشقى ، الفت و سازگارى مردم با يكديگر را نيز در كامل‏ترين شكل آن در پى خواهد داشت.
در اينجا از همه كسانى كه در مركز تحقيقات دار الحديث به گونه‏اى در تهيه اين مجموعه ارزنده سهيم هستند صميمانه سپاسگزارى مى‏نمايم به ويژه حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاى محمّد تقديرى كه متن اصلى كتاب با همكارى ايشان سامان يافت و نيز حجت الاسلام جناب آقاى عبدالهادى مسعودى كه گزيده آن را تهيه كردند ، همچنين حجت الاسلام جناب آقاى سيد حسن اسلامى كه زحمت ترجمه آن را پذيرا شدند ، و براى همه آنان از خداوند منان پاداشى در خور فضل و كرامت خود مسئلت دارم .

[="darkgreen"]رؤيايى شگفت! [/]

در پايان ، جالب است به رؤيايى شگفت‏انگيز درباره ترجمه اين كتاب به زبان اردو ، اشاره كنم :
گفتنى است كه ترجمه كتاب دوستى به زبان اردو ، اخيرا به وسيله «مؤسسّه امام المنتظر» و با همّت حجت الاسلام جناب آقاى سيّد نياز نقوى منتشر شد .
ايشان نقل كرده كه : كارِ تايپ و تنظيم ترجمه كتاب به زبان اردو ، به عهده دامادش آقاى سيّد محمّد رضا نقوى بود كه مدّتى پيش در سنّ بيست و هفت سالگى به رحمت ايزدى پيوست ؛ رضوان اللّه‏ تعالى عليه! دو روز پس از وفات وى ، يكى از دوستانش آقاى سيّد ظهير الحسنين شيرازى كه از نقش مرحوم سيّد محمّد رضا در تنظيم ترجمه كتاب دوستى به زبان اردو ، بى‏اطّلاع بوده ، به وى (آقاى سيّد نياز نقوى پدر خانم آن مرحوم) مراجعه مى‏كند و مى‏پرسد :
جريان كتاب محبّت چيست؟ چون من او را در عالم رؤيا ديدم و گفت : «مشكل من (در عالم برزخ) به خاطر مفاتيح الجنان و كتاب محبّت حل شد» ... .
با توجّه به اين‏كه بيننده خواب ، از جريان كارِ آن مرحوم در مورد اين كتاب بى‏اطّلاع بوده ، مى‏توان اطمينان يافت كه اين رؤيا از رؤياهاى صادقه است . لذا از آقاى نقوى خواستم كه آقاى سيّد ظهير ، عين آنچه را در رؤيا ديده ، برايم بنويسد . ايشان نوشت :
بنده چند سالى با مرحوم آقاى سيّد محمّد رضا نقوى ـ اعلى اللّه‏ مقامه ـ آشنايى و رفاقت داشتم . او دو روز بعد از وفاتش به خواب من آمد (شب چهارشنبه نزديك اذان صبح) و به من گفت : «حالم بسيار خوش است . زياد به فكر من نباشيد . فقط در دعاها مرا فراموش نكنيد . بعضى‏ها به من مى‏گفتند : هميشه مشغول كار تايپ و تنظيم كتاب‏ها هستى و دارى وقتت را ضايع مى‏كنى ؛ [امّا] تايپ و تنظيم كتاب مفاتيح الجنان و المحبّة فى الكتاب والسنة (به اردو) ، خيلى بدردم خورد و باعث نجاتم شد!
آرى ، آنچه بيش از هر چيز ديگر ، براى انسان در اين جهان و جهانِ پس از مرگ ، كارساز است ، كيمياى محبّت است :
يك جو ثمر نمى‏برد از خرمن كمالدر دل ، هر آن كه تخم محبّت نكِشته است
إلهى! لم يكن لى حول فأنتقل به عن معصيتك إلاّ فى وقت أيقظتنى لمحبّتك ، فانهج لى إلى محبّتك سبيلاً سهلة أكمل لى بها خير الدنيا والآخرة .
محمّد محمّدى رى شهرى
10 / 9 / 1382

[="darkgreen"]امام على عليه‏السلام : [/]

بسيار سرزنش مكن كه كينه مى‏آورد و به دشمنى و نفرت مى‏انجامد . كسى را سرزنش كن كه اميد دارى سرزنش تو در او كارگر بيفتد.

[="darkgreen"]
امام على عليه‏السلام : [/]

بسيار سرزنش مكن كه اين كار ، كينه مى‏آورد و به نفرت و دشمنى انجامد. بسيار سرزنش كردن ، از سوء ادب است.

موضوع قفل شده است