کیفیت شهادت قاضی نورالله .....!!

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کیفیت شهادت قاضی نورالله .....!!

با سلام


عالم ورعِ پرهیزکار حاج شیخ علی اکبر نهاوندی – ادام الله فیض وجوده – در اواخر جزء اول از کتاب خود « الجنة العالیة و الجعبة الغالیة » ( ص 121 ) گوید: «صاحب روضات الجنّات در شرح حال سیّد سعید شهید قاضی نورالله صاحب کتاب احقاق الحق و مجالس المؤمنین و آثار دیگر، به نقل از صحیفة الصفا گوید: «نورالله حسینی مرعشی، قاضی در لاهور هند، محدث متکلّم محقّق فاضل نبیل علّامه، صاحب کتابهایی در نصرت مذهب و پاسخ به مخالفان تشیع و... به تهمت رافضی بودن در دولت سلطان جهانگیر فرزند جلال الدین محمد اکبر تیموری در اکبرآباد کشته شد و قبر او در آنجا مزاری شناخته شده است که او را در آنجا زیارت کردیم ».

صاحب روضات می افزاید: گفته اند که دشمنان، او را در راه گرفته اند، پوست او را کنده اند و با چوب های تیغ دار چنان ضربه زدند تا آنجا که اعضای بدن او، از هم جدا و کشته شد. از این رو، او را شهید نامیدند.
اما نواب واجد علی خان هندی در کتاب مطلع العلوم و مجمع الفنون ( فصل دهم، باب ششم، در بیان احوال بعضی علماء) گوید: نورالله مشهور به قاضی نورالله، از اهالی شوشتر بود و در زمان پادشاه جهانگیر قاضی اکبر آباد.
روزی پادشاه در بارة مذهبش از او پرسید. قاضی از روی تقیه گفت: من مذهب شافعی دارم.

جهانگیر نه تنها نسبت به شیعه، بلکه نسبت به اهل تسنن نیز بدبین بود. با این همه، قاضی خود را شافعی دانست.
پادشاه به غضب آمد و حکم کردکه پنج تازیانة تیغ دار بر او بزنند، به عنوان آنکه خلاف واقع گفته است.

قاضی در اثر این تازیانه ها در گذشت.

کتاب مجالس المؤمنین که نزد شیعه اعتبار دارد، از آثار اوست.

قاضی، گاهی شعر می سرود و این بیت از اوست:
وه کاین شب هجران تو بر ما چه دراز است ! گویی که مگر صبح قیامت، سحرِ اوست !
شبیه به این مضمون در تذکره « صبح گلشن » ( ص 559 – 560 ) آمده که عین عبارات او چنین است: ­قاضی نورالله، از سادات شوشتر و علماء نامور فرقه اثنا عشریه بود.
در عهد اکبر پادشاه به هندوستان رسید و از حضور پادشاهی به عهده قضای دار الحکومه لاهور، مأمور گردید و بر خلاف عقیدة صائبة خویش پردة تقیه بر انداخت و به تألیف مجالس المؤمنین و احقاق الحق پرداخت و بعدِ سریر آرایی نورالدین محمد جهانگیر پادشاه به حضور شاهی رسید. شاه از مذهبش پرسید.

وی خود را سنّی المذهب وانمود.
پادشاه گفت که اگر قاضی دروغگو باشد، در حق وی حکم شرع چیست ؟

جواب داد که قابل عزل و تعزیر واجبی است. همان دم فرمان شاهی نفاذ یافت که او را تازیانة خار دار زنند و حسب فتوای خودش معذّب کنند.
قاضی به ضرب سه تازیانه بیهوش افتاد و به همان صدمه در سنه تسع عشر و الف ( 1019) به موکّلان قضا جان داد. نعشش در اکبر آباد متّصل به باغ قندهاری دفن گردید و در این عهد، مقلّدان و معتقدانش بر قبرش گنبدی رفیع و بقاع منیع بر آوردند.

ادامه دارد...!!

در این کتاب، پس از این کلام، پنج بیت از اشعار قاضی نورالله نقل کرده که برخی از آنها نقل شد و برخی دیگر در آینده نقل می شود.
سامی بیگ عثمانی در کتاب « قاموس الاعلام » ( ترکی، ج 6، ص 4698 ) تحت عنوان « نوری » کیفیت شهادتش را صراحتاً بدین گونه آورده است.

ترجمه عبارات او چنین است:
« نوری – از شعرای فارسی، نام او قاضی نورالله، از سادات شوشتر و از علمای امامیه بود که در زمان اکبر شاه در لاهور به سند قضاوت نشست و بر اساس مذهب اهل سنت، دو کتاب مجالس المؤمنین و احقاق الحق را نگاشت.
وقتی جهانگیر فرزند اکبرشاه به قدرت رسید، مذهب او را پرسید. گفت که مذهب سنّی دارم. پرسید: جزای قاضی ای که چنین ادعایی دارد چیست ؟
جهانگیر افزود: جزای چنین کسی، عزل و تعزیر است سپس امر به ضرب او کرد. او در ضربه سوم در گذشت و این به سال 1019 بود.

در یکی از اشعار خود گوید:
خوش پریشان شده‌ای، با تو نگفتم نوری ؟ آفتی این سر و سامان تو دارد در پی ؟ »
نگارنده گوید: دو کتاب مجالس المؤمنین در احقاق الحق، مبنی بر مذهب اهل سنت نیست، مگر این که مراد صاحب قاموس الاعلام، پاسخ گویی این دو کتاب به عقاد اهل سنت باشد، گر چه این مطلب، از ظاهر عبارت او بر نمی آید.1
از این دو عبارت بر می آید که در مورد قتل و شکنجة او اختلاف است، اما مشهور در سبب و کیفیت شهادتش، همان است که از صاحب شهداء الفضیله نقل شد. علمای ما، نیز بر آن اعتماد کرده اند.

ادامه دارد...!!

خاتم المحدثین علامه نوری طیّب الله مضجعه – در خاتمة مستدرک الوسائل، فائده سوم، ذیل شرح حال شهید ثانی قدس سره، ضمن بیان شرح حال برخی از عالمانی که به درجه شهادت رسیدند، می‌گوید (ص 430 ): در تذکره نوشته دانشمند فاضل شیخ علی ملقّب به حزین ـ معاصر با علامه مجلسی که از علمای هند است 2 ـ
کلامی آمده که ترجمة خلاصة آن چنین است:

سید جلیل یاد شده، مذهبش را پنهان می داشت و از مخالفان تقیّه می کرد. او در مسائل فقهی مذاهب چهارگانه ماهر بود. از این رو، سلطان اکبر شاه و بیشتر مردم به تسنّن او عقیده داشتند. پادشاه که علم و فضل و لیاقت او را دید، او را قاضی القضاة قرار داد. سید آن را پذیرفت، به این شرط که در موارد قضا، بر اساس یکی از مذاهب چهارگانه و به اجتهاد خود، حکم صادر کند. قاضی نورالله به آنها گفت: چون خود، قوّت نظر و استدلال دارم، خود را مقیّد به یکی از آنها نمی دانم، گر چه از مجموعة آنها خارج نمی شوم.
سلطان این شرط را پذیرفت، در حالی که قاضی نورالله بر اساس مذهب امامیه حکم می کرد.
در برابر اعتراضاتی که به او می شد، آنها را بر مبنای یکی از چهار مذهب تسنّن پاسخ می داد.
در این حال، در پنهانی به تصانیف خود اشتغال داشت تا زمانی که سلطان درگذشت و پس از او پسرش جهانگیرشاه به جای او نشست.

قاضی نورالله به کار خود ادامه می داد تا این که بعضی از عالِمان غیر شیعه که نزد سلطان مقرّب بودند، فهمیدند که او مذهب امامیه دارد.
آنها سعایت قاضی را به سلطان بردند و گفتند که عدم التزام به یکی از مذاهب چهارگانه و فتوای او به مذهب کسی که فتوای او در آن مسئله مطابق با امامیه باشد، دلیلی بر امامی بودنِ اوست.
پادشاه از او روی گرداند و گفت: تشیّع او به این مقدار ثابت نمی شود، چرا که در اوّل قضاوتش چنین شرط کرده بود. آنها برای اثبات تشیّع او دست به حیله ای زدند و

حکم قتل او را از سلطان گرفتند.
( بدین سان که ) فردی را وا داشتند تا نزد او درس بخواند و اظهار تشیع کند و بر آثار او دست یابد.
آن شخص چنین کرد.
پس از این که قاضی نورالله به او اطمینان یافت، کتاب « مجالس المؤمنین » خود را به او نشان داد. شاگرد، با اصرار، آن را گرفت و استنساخ کرد و به نزد پادشاه برد. همان کتاب را وسیله برای اثبات تشیع او قرار دادند و به سلطان گفتند که او در کتابش چنین و چنان گفته و برای اجرای حد، سزاوار شده است، اینک مجازاتش چیست؟ گفتند: این است که با تازیانه به فلان عدد، او را بزنند. پادشاه، کار را به آنها وا گذاشت.

ادامه دارد...!!

آنان به سرعت این حکم را اجرا کردند.
قاضی نورالله، شهید از دنیا رفت، در اکبرآباد، که از بزرگترین شهرهای هند است. مرقد او در آنجا مورد زیارت است و بدان تبرّک می جویند.
عمر او در زمان شهادت، نزدیک به هفتاد سال بود.

شاگرد محدث نوری یعنی حاج شیخ عباس قمی رحمه الله، در جزء سوم کتاب الکنی و الالقاب می نویسد: قاضی نورالله بن شریف الدین حسینی مرعشی شوشتری، صاحب کتابهای مجالس المؤمنین‌، احقاق الحق، مصائب النواصب، عقائد الامامیة، العشرة الکاملة، تعلیقات علی تفسیر القاضی، رسالة فی تحقیق آیة الغار( تألیف در سال 1000 )، حاشیه بر شرح مختصر عضدی، حاشیه بر تفسیر بیضاوی، مجموعه ای کشکول مانند و آثاردیگر.
برای آگاهی از فضل و کثرت تبحّر و احاطة او بر علوم و حُسن تصنیف او، رجوع به کتابش احقاق الحق و دیگر آثارش کافی است. وی معاصر شیخ بهایی بود. به دلیل تشیع در اکبرآباد هند کشته شد.

محدث قمی، کیفیت قتل قاضی نورالله را ـ به مانند آنچه محدث نوری از تذکره شیخ علی حزین نقل کرده – آورده است و پس از آن می افزاید: صاحب طرائق الحقائق در شرح حال قاضی نورالله، از او تجلیل کرده، برخی از آثار او را برشمرده و آنگاه می گوید: و کیفیت شهادت آن جناب، چنان که بعضی نوشته اند، آن است که در معبر و برسد راه او، بعضی نواصب کمین کرده، چون فرصت یافتند، او را گرفتند و برهنه نمودند.
و با شاخه های درخت پرخار، آن قدر بر بدن آن سیّد ابرار زدند که اعضای او از هم جدا شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به این جهت بر آن جناب، اطلاق شهید ثالث می نمایند.
محدث قمی می افزاید: این کلام، اعتباری ندارد در برابر کلام صاحبان کتابهای تراجم ( شرح حال )، چنان که سخن صاحب روضات نیز بر آن دلالت دارد. دیدیم که در روضات، از صحیفة الصفا، وجهی برای چگونگی کشته شدن قاضی نورالله نقل کرده و کلام صاحب طرائق الحقائق، ترجمة سخن اوست.
ضمناً در تأیید بیان شیخ محمدعلی حزین ـ که عالم مشهور به استواری و اتقان است – باید به سخن معاصر او فاضل متتبّع دقیق، علی قلی خان داغستانی متخلص به « واله » 3
متوفی 1165 در تذکرة ارزشمند خود « ریاض الشعراء » توجه کرد، که در روضة نون از آن کتاب گوید:

قاضی نورالله شوشتری، از افاضل زمان و اعاظم دوران است. طنطنة دانشش، از قاف تا قاف رسیده، و صیت فضلش شرق و غرب را فرو گرفته، تصانیف عالیه اش در عالم مشهور و شرح جلالت شأنش در السنة جمهور مذکور است. در عهد اکبرشاه در هندوستان قاضی بوده، آخر در سن هفتاد سالگی در عهد جهانگیر پادشاه به سبب تصنیف مجالس المؤمنین به ضرب درّه خار به درجه شهادت رسید.
تخلّص وی نوری بوده و در فنّ شاعری کمال قدرت و مهارت داشته، در جواب قصیدة سید حسن غزنوی، قصیده ای گفته که این چند بیت از آنجاست.

ادامه دارد...!!

[=Century Gothic]نگاه ده بیت از قصیده نقل کرده است: نه بیت از آنها، همان است که صاحب شهداء الفضیله نیز آورده بود.4
[=Century Gothic]یکی از آنها ـ که قبل از بیت نهم در نقل پیشین است – این بیت است:
[=Century Gothic] اندر جواب او که سؤال از رجال کرد ننگ آیدم که گویم اینک من این درم
[=Century Gothic]سپس بیت های دیگر را همانند نقل پیشین آورده است.
فقط به دو بیت یاد شده سابق ( با مطلع: ای در سر زلف تو... ) بیت سوم افزوده است:

[=Century Gothic]در دفتر عشق تو، چون صفر همه هیچ اند کی من که کم از هیچ ام، آیم به حساب اندر
[=Century Gothic]به هر حال، روشن شد که سبب قتل او، ظهور کتاب مجالس المؤمنین است، نه احقاق الحق، چنان که صاحبان کتابهای اهل الآمال و الذریقه و جمعی دیگر از بزرگان گفته اند.
پس از این، باز هم در این مورد، سخن خواهد آمد. ان شاء الله تعالی.

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]1 مترجم، ترجمة این عبارت ترکی را وا مدار لطف جناب داوود نظریان است.

[=Century Gothic].2 این تذکره چاپ شده، ولی عبارتی را که محدث نوری از آن نقل کرده در آن نیست. در اینجا دو احتمال می‌رود: یکی آن که به عمد یا سهو، آن را از نسخه انداخته اند. دیگر آن که نام تذکره مربوطه بر محدث نوری مشتبه شده و منبع او، تذکرة دیگر غیر از تذکرة حزین باشد. البته احتمال اول، قوی تر است، به دلائلی که در اینجا جای بیان آنها نیست.

[=Century Gothic]3 محدث نوری قدس سّره در فائدة سوم خاتمة مستدرک الوسائل ( ص 422 ) ضمن شرح حال میرداماد، از این عالم بزرگوار چنین تعبیر می کند: « فاضل دانشمند علی قلی خان داغستانی معروف به شش انگشتی و متخلص به واله، در کتاب ریاض الشعراء – بر اساس نقل فاضل کشمیری در نجوم السماء از او – چنین گوید... » البته بجز او، جمع زیادی از علمای تراجم و غیر آنان، از کتاب ریاض الشعراء نقل قول کرده اند.

[=Century Gothic]4 او نیز، از کتاب نجوم السماء نقل کرده، چرا که فاضل کشمیری نیز در کتابش، همین عبارت را عیناً آورده است.

محب فاطمة;197825 نوشت:
لطفا نام چند تن از علماي شيعه كه به دست حكومت عثماني به شهادت رسيدند(غيراز شهيدثاني)را نام ببريد.براي تحقيقي دانشجويي به آن نياز دارم و هرچه در اينترنت جستجو كردم فايده اي نداشت.
با تشكر

با سلام
به نظر من اگر مطلب را در تاپیک دیگری پیگیری کنید مفید تر واقع میشود و آنجا بنده در خدمتم

موضوع قفل شده است