26 دی سالروز فرار شاه از ایران

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
26 دی سالروز فرار شاه از ایران

شکل گیری و گسترش نهضت اسلامی و هماهنگی قیام های مردمی به رهبری امام خمینی و برگزاری مراسم چهلم های شهدا در شهرهای مختلف و کشتار 17 شهریور و اعتصاب کارکنان شرکت ملی نفت، کنترل امنیت کشور را از دست نیروهای رژیم و حتی حکومت نظامی خارج نموده و موجب شد که در زمان کوتاهی، پایه های اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست شده و منجر به فرار شاه گردد. شاه پس از عدم موفقیت دولت نظامی ازهاری در برقراری نظم و آرامش ، آخرین تیر خود را رها کرد و سعی کرد با انتخاب یکی از اعضای جبهه ملی که به ظاهر از مخالفان شاه باشد، خشم مردم را فرو نشاند. به همین جهت شاپور بختیار به شرط گرفتن اختیارات کامل و خروج شاه از کشور بعد از رای اعتماد مجلسین به دولت، نخست وزیری را پذیرفت.


سرانجام در روز 26 دی 1357، شاه پس از سالها ظلم و جنایت در حق مردم مسلمان ایران، به همراه همسرش، ایران را به سمت مصر ترک کرد، در حالیکه حتی نزدیک ترین حامیان و اربابانش هم از پذیرفتن او امتناع کردند. پس از فرار شاه، ملت با آمدن به خیابان ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی، این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند و این زمانی بود که رژیم پهلوی پس از 50 سال حکومت استبدادی، روزهای پایانی عمر خود را سپری می کرد؛ چنانکه در کمتر از یک ماه پس از فرار شاه، طومار عمر 2500 ساله شاهنشاهی ایران در هم پیچیده شد.

شاه در مصاحبه ی کوتاهی به خبرنگاران گفت:
«مدتی است احساس خستگی می کنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز می شود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک می کنم. امروز با رأی مجلس شورای ملی که پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق شود.»
در مورد مدت سفر گفت:
«این سفر بستگی به حالت من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمی توانم آن را تعیین کنم.»
ساعت نیم بعد از ظهر، شاه و همسرش تهران را به مقصد مصر ترک کردند.

در آخرین روزها فرح کوشید تا موافقت شاه را به استعفا از مقام سلطنت و تفویض مقام نیابت سلطنت به وی، طبق قانون اساسی جلب نماید. شاه نپذیرفت و گفت این کار مشکلی را حل نخواهد کرد. سرانجام شاه روز 26 دی 1357، فرار را بر قرار ترجیح داد. از اعضای خانواده ی سلطنتی تنها فرح مانده بود که او نیز همراه همسرش از ایران خارج شد. پس از خروج شاه از ایران، موج شادی مردم را فرا گرفت و ملت با آمدن به خیابان ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی این پیروزی بزرگ را جشن گرفت و رژیم سلطنتی کمتر از یک ماه پس از فرار شاه سقوط کرد و طومار عمر رژیم سرتاسر ظلم و جور 2500 ساله ی شاهنشاهی روز 22 بهمن 1357، درهم پیچیده شد.

:shadi::tavallod::shadi:




لحظه‌ای که امام خبر فرار شاه را شنید ...


دی‌ماه روزی است که آخرین حلقه استبداد 2500 ساله شاهنشاهی با رفتن شاه در هم شکست و با ورود بنیان‌گذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) به میهن، نخستین شکوفه‌های پیروزی انقلاب به ثمر نشست.
مرضیه حدیدچی دباغ، که بعد از سال‌ها مبارزه و مجاهده در سنگر انقلاب اسلامی، همچنان به آرمان‌ها و اندیشه‌های پیر و مرادش امام خمینی (ره) و خلف برحقش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای وفادار مانده است،‌ این روزها در بستر بیماری است.
متن زیر خاطره ای کوتاه اما خواندنی از بانوی مبارز انقلاب و یار و همراه خمینی کبیر(ره) در سال‌های سخت تبعید و مبارزه است؛ خاطره‌ روزی که با مقاومت و جانفشانی ملت ایران طومار استبداد پهلولی در هم شکست و شاه مفتضحانه از کشورمان فرار کرد.
مرضیه دباغ گفت: روزی که شاه از ایران فرار کرد، من در فرانسه در خدمت حضرت امام خمینی (ره) بودم؛ البته این لطف خداوند بود که توانستم به شخصیت بزرگی مانند امام (ره) خدمت کنم.
وی ادامه داد: انعکاس خبر فرار شاه در تمام خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های آن روز مطرح دنیا پیچید و همه ما را به وجد آورده بود؛ به همین دلیل برای رساندن این پیام به حضرت امام (ره)، ‌لحظه شماری می‌کردیم چون تصورمان این بود که شنیدن این خبر برای ایشان نیز خوشحال کننده است.
دباغ افزود: بنده با همین تصور خدمت حضرت امام (ره) رفتم و به ایشان گفتم
«آقا، شاه رفت!»؛ به رغم‌ تصور من،‌ گفتن این پیام در نگاه پر معنا و چهره آرام امام، هیچ تغییری به وجود نیاورد و ایشان با آرامش همیشگی‌شان فرمودند «خُب»! و هیچ اظهار نظری دیگری در این باره نکردند.

وی بیان داشت: من از این رفتار امام (ره)‌ جا خوردم؛ اما ‌دانستم این سخن، نشان دهنده آن است که امام خمینی (ره) به رفتن شاه یقین کامل داشتند و اگر اتفاقی غیر از این می‌افتاد باید تعجب می‌کردیم.
این بانوی مبارز انقلابی ادامه داد: پس از انتشار گسترده این خبر، خبرنگاران رسانه‌های محلی و رسمی فرانسه برای دریافت اظهار نظر امام خمینی (ره) درباره فرار شاه، پشت در بیت ایشان جمع شده بودند؛ وقتی این موضوع را به استحضار امام رساندیم، ایشان اعلام نظر خود را در این رابطه با فرار شاه به ساعت 5 بعدازظهر موکول کردند.

دباغ گفت: با توجه به اینکه امام خمینی (ره) تجربه واقعه 30 تیر را نیز در ذهن داشتند و احتمال می‌دادند که برای برگرداندن شاه، تدارکی دیده باشند، با نگاه عمیق و دورنگر خود اظهارنظر در مورد فرار شاه را به تعویق انداختند و در نهایت نظرشان را مکتوب به خبرنگاران اعلام کردند.
وی با بیان اینکه مقام معظم رهبری در مسیر امام خمینی (ره) حرکت می‌کنند، خاطرنشان کرد: حضرت آیت الله خامنه‌ای در حال حاضر جانشین امام خمینی (ره) هستند و تبعیت از ایشان به عنوان یک تکلیف شرعی برعهده همه است؛ ما موظفیم به عنوان رهبر،‌ ایشان را بپذیریم اما احساس می‌کنم برخی موضوعات آن طور که باید و شاید به سمع ایشان نمی‌رسد.
مرضیه حدیدچی (دباغ) متولد 1318، از جمله زنان مبارز انقلاب اسلامى‏ است که فعالیت‌ها و حرکت‌هاى سیاسى خود را از سال 46 آغاز کرد؛ وی در طول مبارزات خود، توسط ساواک دستگیر شد و به همراه دخترش در زندان‌های مخوف رژیم پهلوی شکنجه‌های سختی را تحمل کرد.

این مبارز انقلاب اسلامی پس از آزادی از زندان به خارج از ایران رفته و در پاریس نیز به عنوان محافظ،‌ حضرت امام خمینی (ره) راه همراهی می‌کند.
مسئولیت‌هایی چون فرماندهى سپاه همدان، 3 دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و قائم مقامی جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران علاوه بر مبارزات ایثارگرانه و شجاعانه در برگ‌های ذرین دفتر زندگی این بانوی مجاهد به چشم می‌خورد.


امام فرار شاه را اولین مرحله پیروزی خواندند و این واقعه را در حرکت تکاملی ملت مهم دانستند. امام از فرار شاه با عنوان طلیعه پیروزی یادکردند و فرمودند:«رفتن شاه، پیروزى نیست بلکه طلیعه پیروزى است. و البته این طلیعه را من به ملت ایران تبریک عرض مى‏ کنم. و باید توجه داشته باشند که همان طورى که طلیعه پیروزى است، طلیعه خلع سلطه اجانب است‏.» (صحیفه امام، ج‏۵، ص: ۴۸۴)

بعداز فرار شاه حضرت امام می فرماید: «شما ملت شجاع و ثابت قدم به ملت هاى مظلوم ثابت کردید که با فداکارى و استقامت مى‏ توان بر مشکلات هر چه باشد غلبه کرد، و به مقصد- هر چه دشوار باشد-رسید.» (صحیفه امام، ج‏۵، ص: ۴۸۶)

امام خمینی عامل فرار شاه را وحدت کلمه می نامیدند و در این باره می فرماید: «این وحدت کلمه باعث شد که نه شاه با تمام قوایى که داشت، و نه آنهایى که پشتیبانى از او مى‏ کردند مثل قدرت امریکا، مثل شوروى، چین، انگلستان- همه اینها پشتیبانى مى‏ کردند- لکن به واسطه همین قدرت ملت همه آنها هم پشتیبانى‏ شان را از او برداشتند؛ خودش هم فرار کرد.» (صحیفه امام، ج‏۶، ص: ۶۲)

امام شاه را قدرت عظیم نامید که قدرت های دیگری از او حمایت می کردند. لذا فرار او را بیرون راندن یک قدرت عظیم خواند: « محمد رضا در عین حال که خودش یک قدرت عظیم بود، دنبال او هم همه قدرتها، همه قدرتهایى که در عالم بودند، با او موافق بودند و با ما مخالف، مع ذلک این نهضت چون یک نهضت الهى بود، نه یک نهضت مادى ‏گرایى، نهضت ملى، یک نهضت الهى یک نهضت اسلامى بود، از این جهت پیروز شد؛ و تمام قدرتها نتوانستند این شیطان را نگه دارند. و رفت و دیگر برگشت ندارد.» (صحیفه امام، ج‏۸، ص: ۴۰)

حضرت امام می فرماید: «اگر شاه به نصایح روحانیون توجه کرده بود و خدمت به این ملت کرده بود، سقوط نمى‏ کرد. لکن خدمت نکرد و خیانت کرد، و پشتوانه مردمى را از دست داد و وقتی مردم شنیدند رفت،شادی کردند.» (صحیفه امام، ج‏۸، ص: ۸۷)

یکی از انتقادهایی که امام خمینی همواره درباره محمدرضاخان مطرح می کرد ذلت پذیری و خاکساری و احساس حقارت کامل او در برابر بیگانگان بود. امام خمینی در این باره می گوید: «گمان ندارم آنها دیگر حالا شما را کوچک نگاه کنند. آن وقتى که شما را کوچک نگاه مى ‏کردند که مى ‏دیدند که آن شخصى که خودش را شخص اول مملکت مى ‏دانست براى آنها آن قدر خضوع مى ‏کرد. من این را یادم نمى ‏رود که جانسون بود، و شاه رفته بود آنجا و عکسش هم آنجا در روزنامه‏ ها منتشر شد- این [از] یاد من نمى‏ رود، از ناراحتى که آن وقت پیدا کردم، آن مرد، جانسون، ایستاده بود آنجا عینکش را برداشته بود و به دستش گرفته بود و چپ به آن طرف نگاه مى‏ کرد؛ این شخص آن سر، همان آنجایى که جاى نشیمن خودش بود؛ محمد رضا جلو او ایستاده بود، مثل اینکه یک آدم مثلا بچه مکتبى پهلوى استاد ایستاده بود! وقتى مى‏ دیدند آنها که شخصى که حالا دارد حکومت مى‏ کند به یک جمعیتى این طور است وضعش، نسبت به آحاد مملکت هم آنها نظرشان آن طور مى‏ شد. اما وقتى که حالا دیدند که یک مملکت است که مشتش را گره کرد و همه را بیرون کرده، الآن نظر همه نسبت به شماها منقلب شده است.» (صحیفه امام، ج‏۸، ص: ۳۴۳)

یکی دیگر از ویژگی های منفی که امام خمینی برای محمدرضاخان ذکر می کند موضوع جهالت و کودنی و خودخواهی و قدرت طلبی شاه است. امام خمینی در این باره می فرماید: «امّا شاه را گفتند که آدم با ذکاوتى است. اگر ذکاوت داشت مبتلا نمى‏ شد به این ابتلایى که الآن مبتلا شده است و به نصیحت علماى اسلام گوش مى‏ کرد. اینکه مبتلاى به این بلیات شد براى این است کُودَن بود، نه ذهنش صاف بود، و اما آن جهت دیگر که خودخواه و قدرت طلب و اینها بود، همین طور هست و شاید یک مقدار هم براى همین جهت بود که ابتلائات پیدا کرد.» (صحیفه امام، ج‏۱۱، ص: ۸۲)

یکی دیگر از نشانه های کودنی شاه این بود که گمان می کرد خیلی می داند و وابسته شدن به آمریکا و سایر سیاست ها و روش هایش را نشانه ذکاوت خود می دانست . او می پنداشت مبارزه اش با دین پذیرفتن سلطه صهیونیسم بی اعتنایی به مردم اجرا کردن طرح های آمریکایی و… همگی عالی ترین تصمیم ها و بهترین روش ها برای استمرار سلطنت می باشند. امام خمینی در این باره می فرماید: «این دید مستکبرین است که سایر قشرهاى بزرگ ملتها را، آنهایى که دریایى هستند که کارتر و امثالش قطره است در مقابل آن دریاها، آنها را اینها نمى‏ بینند. یعنى این بیمارى اسباب این شده است که آنها را نبینند. از این جهت وقتى که در اریکه ریاست جمهور نشسته و با آن دید بیمارگونه نگاه مى‏ کند و مى‏ بیند که چند تا وزیر در فلان جا و چند تا مثلًا اشخاصى که راجع به مجالس خودشان هست و اینها، یا در جاهاى دیگر، عددى از این وابسته‏ ها ممکن است که اینها خشمشان [افزوده‏] بشود. ایشان اینها را جهان حساب مى‏ کند و مى‏ گوید که چنانچه این دیپلمات ها را [...]. اینها را دیپلمات حساب مى‏ کند اینهایى که جاسوسی شان به حسب شواهد ثابت شده است، اینها را دیپلمات حساب مى ‏کند، و جهان را هم عبارت از همان که خودش مى‏ بیند حساب مى‏کند. این بیمارى تا یک اندازه ‏اى هم در محمد رضا بود. و همین بیمارى اسباب این شد که از بین رفت او. این بیمارى که [شخص‏] خودش را ببیند و چند تا از این تملق‏ گوهایى که اطرافش هستند. و این دلقکهایى که دور و برش هستند. همین ها را ببیند و ملت را اصلًا به حساب نیاورد [و] نفهمد که هر مملکتى ملتش اساس هستند. دولتها اقلیتى هستند که باید براى خدمت این ملت باشند. و اینها نمى‏ فهمند که دولت خدمتگزار ملت باید باشد، نه حاکم بر ملت. این بیمارى در آن آدم هم بود که خودش را همه چیز مى‏ دانست، و خودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت مى‏ دانست. دیگر براى دیگران اصلًا [ارزشى‏] قائل نبود. و همین اسباب این شد که [به‏] این ملت آن خیانتها را کرد. همه آن خیانتها هم روى همین خیال بود که نمى‏ دید کسى را که بازخواست کند از ایشان.» (صحیفه امام، ج‏۱۱، ص: ۸۹)

امام خمینی معتقد است همه مفاسد و جنایاتی که محمدرضاخان مرتکب شد سرمنشاش تعلق دنیایی و درک محض دنیایی او بود. امام خمینی در این باره می فرماید: «امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه‏ ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاری هاى بشر از این تعلقات است. اگر این تعلقات نبود، اگر این توجه به دنیا و تعلق به دنیا نبود، ما این قدر گرفتارى در ظرف بیش از پنجاه سال و قریب شصت سال نداشتیم. محمد رضا پهلوى به واسطه تعلقى که به دنیا داشت، نفسش غیر از دنیا چیزى نمى‏ فهمید، سرمنشأ این همه فساد براى ملت و این همه بدبختى براى خودش شد. دوستان او، که جنود شیطان بودند، براى تعلقى که به دنیا داشتند، که نفوسشان غیر از دنیا ادراک نمى‏ کرد- به واسطه همین تعلق- منشأ این همه بدبختى براى ملت، و بدتر آنکه براى خودشان شدند. هم بدبخت کردند ملت را و به باد دادند همه چیز ملت را؛ و هم بدبخت کردند خودشان را.» (صحیفه امام، ج‏۸، ص: ۲۶۸)

روی جلد مجله تايم در ماههای منتهی به خروج شاه تصویری جالب است که انقلابیون ایرانی را نشان می دهد و البته چهره وحشت زده شاه نیز در کنار آن قرار گرفته است.

باشگاه خبرنگاران