جمع بندی توضیح درباره آیات 74 و 75 سوره اسراء

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توضیح درباره آیات 74 و 75 سوره اسراء

سلام
بنده در آیات 74 و 75 اسراء دنبال نکاتی غیر از آنچه در تفاسیر آمده هستم.آیا کسی میتونه این نکات رو که اعم از نکات اخلاقی و اعتقادی این آیات هست برام بگه؟
پیشاپیش تشکرمیکنم.

با نام و یاد دوست

سلام به شما پرسشگر گرامی

ابتدا برای اطلاع دوستان خواننده، متن و ترجمه و توضیح فشرده و کوتاهی درباره آیات 73 تا 75 سوره اسراء که با یکدیگر اتحاد موضوعی دارند را عرض می کنم و سپس به برخی نکاتی که می توان از این آیات برداشت نمود هم اشاره می نمایم.

وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لاَتَّخَذُوكَ خَليلاً (73)

وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً (74)
إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصيراً (75)

نزديک بود آنها تو را (با وسوسه‏ هاى خود) از آنچه بر تو وحى كرده ‏ايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود بر مي گزينند
و اگر ما تو را ثابت قدم نمى‏ ساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى)، نزديک بود به آنان تمايل كنى
اگر چنين مى‏ كردى، ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو مى‏ چشانديم سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمى‏ يافتى

*****************

متن آیات کریمه گویای این مطلب است که پیشنهادها و وسوسه هایی در مسیر سازش از سوی مشرکین به پیامبر داده شد و بدین وسیله می خواستند تمایل ایشان را جلب نمایند، اما از آنجا که خدای متعال خود می داند که رسالتش را به چه بزرگوارانی سپرده، در سخت ترین لحظات هم حامی و پشتیبان آنهاست و آنان را از هر گونه خطا و اشتباه مصون می دارد و در لحظات بحرانی یاری می نماید، لذا با شديدترين لحن، آن جناب را تهديد مى‏ كند كه مبادا ذره ای به طرف مشركين و پیشنهادهایشان ميل نشان دهد که در آن صورت عذاب مضاعفی برای حضرتش در پی خواهد داشت.

منظور از آيه 74 که می فرماید: «اگر ما تو را ثابت قدم نگاه نداشته بوديم، نزديک بود به آنها تمايل پيدا كنى»، همان تثبیت الهی و مقام عصمت است.

علامه طباطبایی نکته ظریفی در اینجا بیان داشته اند و آن اینکه:
اینکه جواب «لولا» را خود «ركون» قرار نداده و نفرموده: «و لو لا ان ثبتناک لقد تركن...» (یعنی اگر تو را ثابت قدم نگاه نداشته بودیم، به آنها تکیه می کردی)، بلكه فرمود: «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ...» (یعنی اگر ما تو را ثابت قدم نگاه نداشته بوديم، نزديک بود به آنها تمايل پيدا كنى )، این تعبیر، با در نظر داشتن اينكه «ركون» به معناى كمترين ميل است، دلالت دارد بر اينكه رسول خدا (ص) نه تنها به كفار میل و تکیه ای نكرد، بلكه نزديک به ميل و تکیه هم نشد.

و معناى مجموع آيه چنین می شود که: اگر ما تو را با عصمت خود پايدار نمى‏ کردیم، به سوى آنان اندكى تمایلی پیدا می کردی ولی از آنجا که ما تو را استوار ساخته ايم، در نتيجه به آنان كمترين تمایلی هم پیدا نكردى، تا چه رسد به اينكه اجابتشان نمایی.

پس رسول خدا (ص) نه تنها آنان را اجابت نكرد و ذره ‏اى ميل به ايشان هم ننمود، بلکه نزدیک این میل هم نرفت. (الميزان، ج‏13، ص 173)

*****************

برخی دیگر از مفسران، نظیر استاد مکارم شیرازی مطلب را به گونه ای دیگر تفسیر می کنند و آن اینکه:

آيه 73 و 74 در واقع اشاره به دو حالت مختلف پيامبر (ص) دارد:

آیه 73 اشاره به حالت بشرى و عادى اوست که ايجاب مى‏ كند وسوسه‏ هاى دشمنان در او اثر بگذارد، به ویژه اگر در ظاهر مصالحى هم برای آن انعطاف به چشم بخورد، مانند اميد داشتن به اسلام سران شرک بعد از نشان دادن انعطاف، و يا پيشگيرى از خونريزى و درگيری هاى بيشتر و مانند آن؛ هر بشر عادى، هر چقدر هم قوى باشد، به طور طبیعی ممکن است تحت تاثير اين وسوسه‏ ها قرار گیرد.

اما در آيه 74، به جنبه روحانى و ویژگی عصمت و لطف خاص پروردگار سبحان _كه شامل حال همه پيامبران، به ویژه پيامبر اسلام است_، اشاره می نماید.

بنابراین مفاد این دو آیه، پيامبر رحمت و مهربانی، از جهت طبع بشری اش و برای رعایت مصالحی، نزدیک بود که تحت تاثیر وسوسه‏ ها و پیشنهادهای مشركان قرار گیرد، اما به خاطر تاييدات الهى، از شر این وساوس محفوظ و در امان ماند و کمترین اشتباه و خطایی نکرد.

اين تعبير درست همانند تعبيرى است كه در سوره يوسف آمده كه در بحرانى‏ ترين لحظات و در اوج زمانی که ممکن بود غریزه بشری اش سرکشی نماید، برهان الهی و یاری حق تعالی به سراغ او آمد و او از آن مخصمه سخت رهایی بخشید؛ یعنی تا لب پرتگاه رفت اما به لطف الهی هرگز نلغزید نکرد و کاملا در امان ماند:

وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ (یوسف/24)
آن زن قصد او كرد و او نيز- اگر برهان پروردگار را نمى‏ ديد- قصد وى مى‏ نمود. اين چنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود

البته همان طور که آیه 75 اسراء اشاره دارد، معصوم بودن پیامبران (و از جمله، پیامبر گرامی اسلام)، جنبه اضطرارى ندارد، بلكه توأم با يك نوع خودآگاهى است كه با اختيار و آزادى اراده انجام مى‏ شود، لذاست که در صورت خطا و اشتباه، به او وعده عذاب مضاعف می دهد! این بدان معناست که برای پیامبران هم ارتكاب گناه در چنين حالت هایی عقلا محال نيست، بلكه عملا به خاطر آن آگاهى و ايمان خاص، هرگز وجود خارجى نمی یابد و اگر فرضا وجود مى‏ يافت مشمول كيفرها و مجازات هاى شدید الهى می شد. (تفسير نمونه، ج‏12، ص211 تا 213)

ان شاء الله، چند نکته دیگر در ادامه ذکر خواهد شد.

برخی نکته های دیگر که از آیات مورد اشاره قابل برداشت است:

1- كفّار براى جذب انبيا طرح و برنامه مى‏ ريزند؛ «كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ»
2- اگر دوستى و ارتباط با افراد و كشورها به قيمت چشم‏ پوشى از مكتب و مقدّسات باشد، بى‏ ارزش است؛ «إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا»
3- اگر لطف و نگهدارى الهى نباشد، براى مصونيّت و عصمت پيامبران هم ضمانتى نيست؛ «لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ»
4- قاطعيّت و نفوذ ناپذيرى در برابر دشمنان و كفّار، از امتيازات انبياست؛ «ثَبَّتْناكَ»
5- عقب‏ نشينى در مسائل اعتقادى و اصول مكتب، نوعی تمايل و گرايش به ظالمان است و رهبران در معرض چنين خطرى مى‏ باشند؛ «لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ»
6- كمترين عقب‏ نشينى از اصول و ارزش ها نيز ممنوع است، زيرا براى دشمنان يک موفقيت و پيروزى حساب مى‏ شود؛ «شَيْئاً قَلِيلًا»
7- خداوند، هم لطف دارد، هم قهر؛ «ثَبَّتْناكَ، لَأَذَقْناكَ»
8- ركون (و گرايش و اعتماد) به كفّار، از گناهان كبيره است، چون درباره‏ اش وعده عذاب داده شده است؛ «تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ ... لَأَذَقْناكَ»
9- هر چه مقام علمى و موقعيّت اجتماعى و معنوى انسان بيشتر باشد، مسئوليّت و خطر هم بيشتر است؛ «شَيْئاً قَلِيلًا ... ضِعْفَ الْحَياةِ»
10- در برابر قهر الهى حتّى براى پيامبر نيز هيچ قدرت و مقامى نمى‏ تواند مانع ايجاد كند؛«لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً»
11- تمايل به كفّار، سبب تنها ماندن انسان و محروم شدن از نصرت خداوند است؛ «تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ ... لا تَجِدُ ... نَصِيراً» (تفسير نور، ج‏7، ص 98 تا 101)

باسلام و احترام و تشکر از کارشناس محترم،جناب صدیقین جناب صدیقین،با توجه به نکات خوبی که در بالا متذکر شدید آیا داستانی در زندگی پیامبر موجود است که بتوان به این آیه ربط داد؟البته چیزی غیر از شان نزول؟!

باغ بهشت;342748 نوشت:
باسلام و احترام و تشکر از کارشناس محترم،جناب صدیقین جناب صدیقین،با توجه به نکات خوبی که در بالا متذکر شدید آیا داستانی در زندگی پیامبر موجود است که بتوان به این آیه ربط داد؟البته چیزی غیر از شان نزول؟!
سلام مجدد خدمت شما

همه شان نزول هایی که درباره این آیه گفته شده، مورد قبول مفسرین نمی باشد چون با مفاد آیه تطبیق ندارد؛ به عنوان مثال می توانید به الميزان في تفسير القرآن، ج‏13، ص 177 و 178، قسمت «بحث روائي» (و یا ترجمه الميزان، ج‏13، ص 244 و 245) مراجعه فرمایید که در آنجا علامه طباطبایی بنا به تفسیری که از آیه کریمه داشتند (و تفسیرشان هم در پست قبل نقل شد)، برخی شان نزول ها را مردود می دانند.

داستان دیگری که مرتبط با این آیات باشد، را نیافتم.

[="Black"]سلام.البته باید توجه داشت که این آیه خدا میفرماید:اگر اندکی به مشرکان تمایل پیدا میکردی....
یعنی پیغمبر حتی فکر تمایل به اونها هم تو ذهنش خطور نکرد چه برسه به اینکه کنشی نسبت به مشرکان نشون بده.در رابطه با شان نزولهایی که وارد شده باید گفت اگه اونطور باشه که در کتب اهل سنت اومده پس آیات 1-4 سوره نجم مصداق حضرت نمیشه!به این مورد دقت شود.موفق باشید
[/]

دوستدار علی;343129 نوشت:
سلام.البته باید توجه داشت که این آیه خدا میفرماید:اگر اندکی به مشرکان تمایل پیدا میکردی....
یعنی پیغمبر حتی فکر تمایل به اونها هم تو ذهنش خطور نکرد چه برسه به اینکه کنشی نسبت به مشرکان نشون بده.
سلام دوست عزیز

این مطلب را در پست 3 توضیح دادم و از بیان توانای علامه طباطبایی عرض کردم که:

صدیقین;342413 نوشت:
علامه طباطبایی نکته ظریفی در اینجا بیان داشته اند و آن اینکه:
اینکه جواب «لولا» را خود «ركون» قرار نداده و نفرموده: «و لو لا ان ثبتناک لقد تركن...» (یعنی اگر تو را ثابت قدم نگاه نداشته بودیم، به آنها تکیه می کردی)، بلكه فرمود: «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ...» (یعنی اگر ما تو را ثابت قدم نگاه نداشته بوديم، نزديک بود به آنها تمايل پيدا كنى )، این تعبیر، با در نظر داشتن اينكه «ركون» به معناى كمترين ميل است، دلالت دارد بر اينكه رسول خدا (ص) نه تنها به كفار میل و تکیه ای نكرد، بلكه نزديک به ميل و تکیه هم نشد.

و معناى مجموع آيه چنین می شود که: اگر ما تو را با عصمت خود پايدار نمى‏ کردیم، به سوى آنان اندكى تمایلی پیدا می کردی ولی از آنجا که ما تو را استوار ساخته ايم، در نتيجه به آنان كمترين تمایلی هم پیدا نكردى، تا چه رسد به اينكه اجابتشان نمایی.

پس رسول خدا (ص) نه تنها آنان را اجابت نكرد و ذره ‏اى ميل به ايشان هم ننمود، بلکه نزدیک این میل هم نرفت. (الميزان، ج‏13، ص 173)

[="Black"]جناب صدیقین من ساده تر توضیح دادم.روایتی در این زمینه موجود هست که بشه بهش ربط داد؟[/]

بهشت برین;343314 نوشت:
جناب صدیقین من ساده تر توضیح دادم.روایتی در این زمینه موجود هست که بشه بهش ربط داد؟
روایات ذیل آیه را برسی کردم. تنها دو روایت یافتم که مناسب پاسخ برای این پرسش شماست. هر دو روایت از نظر معنا به یکدیگر نزدیک اند لذا یک موردش را عرض می کنم:

و في العيون، بإسناده عن علي بن محمد بن الجهم عن أبي الحسن الرضا ع: مما سأله المأمون فقال له: أخبرني عن قول الله: «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» قال الرضا ع هذا مما نزل بإياك أعني و اسمعي يا جارة- خاطب الله بذلك نبيه و أراد به أمته، و كذلك قوله: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» و قوله تعالى: «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا» قال: صدقت يا بن رسول الله. (الميزان، ج‏13، ص 178)

در عيون، به سند خود از على بن محمد بن جهم روایت کرده که مامون سؤالاتی از امام رضا (علیه السلام) پرسید و حضرت جواب می دادند، از جمله اینکه پرسید: منظور از آیه «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» چيست؟ فرمود: اين آيه از باب كنايه است؛ خداوند به پيغمبرش خطاب كرده، ولی در واقع امت او را مورد خطاب و منظور قرار داده است. همچنانکه در آيه «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» و آيه «لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا» چنین است. مامون گفت: درست مى‏ فرمايى، ای پسر رسول اللَّه (ص).

در این روایت، به فرض صحت سند، حضرت رضا (علیه السلام) آیه مورد بحث را از باب هشدار به مؤمنین دانسته اند که کمترین تکیه و رکونی به کفار و مشرکان نداشته باشند و به هیچ وجه به خاطر آنان، در عقاید توحیدی خود تسامح و تساهلی به خرج ندهند.

این روایت با آنچه که در تفسیر آیه کریمه عرض کردیم _که توضیحش در پست های قبل گذشت_ همخوانی دارد و دست کم، یک وجه بیان آیه را روشن می سازد.

صدیقین;343340 نوشت:
در عيون، به سند خود از على بن محمد بن جهم روایت کرده که مامون سؤالاتی از امام رضا (علیه السلام) پرسید و حضرت جواب می دادند، از جمله اینکه پرسید: منظور از آیه «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» چيست؟ فرمود: اين آيه از باب كنايه است؛ خداوند به پيغمبرش خطاب كرده، ولی در واقع امت او را مورد خطاب و منظور قرار داده است. همچنانکه در آيه «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» و آيه «لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا» چنین است. مامون گفت: درست مى‏ فرمايى، ای پسر رسول اللَّه (ص).

سند این روایت کجاست؟:Gig:

صدیقین;342507 نوشت:
ركون (و گرايش و اعتماد) به كفّار، از گناهان كبيره است، چون درباره‏ اش وعده عذاب داده شده است

سلام.
اما ما هیچ جا نخوندیم که تمایل به دشمن گناه محسوب میشه؟؟؟حتی در دسته بندی گناهان به گناه کبیره و صغیره این موضوع نیمده!!!
آیه نمیشه گفت اینکه در این آیه برای تمایل به دشمن خدا وعید عذاب داده به خاطر مقام پیغمبره؟؟؟به نظر من تمایل فکری به دشمن،یه ترک اولی محسوب میشه که خدا به پیامبرش درصورت ترک این اولی وعید عذاب میده.و الا صرف یک تمایل به دشمن در هیچ جا نیمده گناهه!!!

باغ بهشت;355627 نوشت:
سند این روایت کجاست؟
در متنی که از بنده نقل نمودید، به کتاب روایی اش اشاره شد؛ روایت مذکور در کتاب عیون اخبار الرضا (علیه السلام) آمده؛ ج1 ، ص202.

باغ بهشت;355630 نوشت:
سلام.
اما ما هیچ جا نخوندیم که تمایل به دشمن گناه محسوب میشه؟؟؟حتی در دسته بندی گناهان به گناه کبیره و صغیره این موضوع نیمده!!!
... و الا صرف یک تمایل به دشمن در هیچ جا نیمده گناهه!!!

علیکم السلام
بنده نگفتم هر تمایلی به دشمن، گناهه! توضیح بنده درباره مسایل اصلی و اساسی توحیدی و عقیدتی بود. لطفا پست #10 را یک بار دیگر و با دقت بیشتر مطالعه بفرمایید.

درباره تکیه و رکون به کفار و ستمگران، قرآن کریم می فرماید:

وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ (هود/113)
و بر ظالمان تكيه ننماييد، كه موجب مى‏ شود آتش شما را فرا گيرد و در آن حال، هيچ ولىّ و سرپرستى جز خدا نخواهيد داشت و يارى نمى‏ شويد!


لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ في‏ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ (آل عمران/28)
افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند، هيچ رابطه ‏اى با خدا ندارد (و پيوند او بكلّى از خدا گسسته مى‏ شود) مگر اينكه از آنها بپرهيزيد (و به خاطر هدف هاى مهمترى تقيّه كنيد). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، بر حذر مى‏ دارد و بازگشت (شما) به سوى خداست

استاد مکارم در تفسیر آیه 113 سوره هود نوشته اند: «ركون، از ماده ركن به معنى ستون و ديواره‏ هايى است كه ساختمان يا اشياء ديگر را بر سر پا مى‏ دارد، و سپس به معنى اعتماد و تكيه كردن بر چيزى به كار رفته است. گرچه مفسران معانى بسيارى براى اين كلمه در ذيل آيه آورده‏ اند، ولى همه يا غالب آنها به يك مفهوم جامع و كلى باز مى‏ گردد، مثلا بعضى آن را به معنى تمايل و بعضى به معنى همكارى و بعضى به معنى اظهار رضايت يا دوستى و بعضى به معنى خير خواهى و اطاعت ذكر كرده‏ اند كه همه اينها در مفهوم جامع اتكاء و اعتماد و وابستگى جمع است.
در چه امورى نبايد به ظالمان تكيه كرد؟ بديهى است كه در درجه اول نبايد در ظلم ها و ستمگري هايشان شركت جست و از آنها كمک گرفت، و در درجه بعد، اتكاء بر آنها در آنچه مايه ضعف و ناتوانى جامعه اسلامى و از دست دادن استقلال و خودكفايى و تبديل شدن به يك عضو وابسته و ناتوان مى‏ گردد بايد از ميان برود، كه اين گونه ركون ها جز شكست و ناكامى و ضعف جوامع اسلامى، نتيجه‏ اى نخواهد داشت؛ اما اينكه فى المثل مسلمانان با جوامع غير مسلمان، روابط تجارى يا علمى بر اساس حفظ منافع مسلمين و استقلال و ثبات جوامع اسلامى داشته باشند، نه داخل در مفهوم ركون به ظالمين است و نه چيزى است كه از نظر اسلام ممنوع بوده باشد و در عصر خود پيامبر ص و اعصار بعد همواره چنين ارتباطاتى وجود داشته است». (تفسير نمونه، ج‏9، ص 260)

ایشان در ادامه «فلسفه تحريم ركون به ظالمان» را بیان داشته اند که تفصیل مطلب را از منبع مورد اشاره پی گیری و مطالعه بفرمایید.

باغ بهشت;355630 نوشت:
آیه نمیشه گفت اینکه در این آیه برای تمایل به دشمن خدا وعید عذاب داده به خاطر مقام پیغمبره؟؟؟به نظر من تمایل فکری به دشمن،یه ترک اولی محسوب میشه که خدا به پیامبرش درصورت ترک این اولی وعید عذاب میده.و الا صرف یک تمایل به دشمن در هیچ جا نیمده گناهه!!!
بحث ما درباره آیات 73 تا 75 سوره اسراء است که ناظر به عصمت نبی مکرم اسلام در ابلاغ وحی است و توضیح کاملش در پست #3 گذشت. در این آیه میل به دشمن در مرحله ابلاغ وحی الهی، به عنوان عاملی که نزدیک بود عصمت مرحله ابلاغ وحی را تهدید نماید و قول غیر حقی به خدای متعال نسبت داده شود معرفی شد که البته ناکام بود. نسبت دادن قول غیر حق به خدای متعال هم چنین سرانجامی دارد:

وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ
لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ
ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ
فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزينَ (حاقه/44تا47)
اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏ بست
ما او را با قدرت مى‏ گرفتيم
سپس رگ قلبش را قطع مى‏ كرديم
و هيچ كس از شما نمى‏ توانست از (مجازات) او مانع شود

*************


دوستان پرسیدند روایتی مناسب با بحث _که ذیل آیه وارد شده باشد_ داریم؟ بنده هم روایت مذکور را با توضیحاتش در پست #10 بیان نمودم و عرض کردم که:
صدیقین;343340 نوشت:
در این روایت، به فرض صحت سند، حضرت رضا (علیه السلام) آیه مورد بحث را از باب هشدار به مؤمنین دانسته اند که کمترین تکیه و رکونی به کفار و مشرکان نداشته باشند و به هیچ وجه به خاطر آنان، در عقاید توحیدی خود تسامح و تساهلی به خرج ندهند... این روایت یک وجه بیان آیه را روشن می سازد.

سؤال:
لطفا تفسیر فشرده‌ای از آیات 73 تا 75 سوره اسراء به همراه برخی نکات که از این آیات استفاده می‌شود را بیان نمایید؟

پاسخ:
«وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لاَتَّخَذُوكَ خَليلاً

وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصيراً» (1)

«نزديک بود آن‌ها تو را (با وسوسه‏ هاى خود) از آنچه بر تو وحى كرده‌‏ايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود بر می‌گزينند.و اگر ما تو را ثابت قدم نمى‌ساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى)، نزديک بود به آنان تمايل كنى اگر چنين مى‌كردى، ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو مى‏‌چشانديم سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمى‌يافتى».


متن آیات کریمه گویای این مطلب است که پیشنهادها و وسوسه‌هایی در مسیر سازش از سوی مشرکین به پیامبر داده شد و بدین وسیله می‌خواستند تمایل ایشان را جلب نمایند، اما از آنجا که خدای متعال خود می‌داند که رسالتش را به چه بزرگوارانی سپرده، در سخت‌ترین لحظات هم حامی و پشتیبان آن‌هاست و آنان را از هر گونه خطا و اشتباه مصون می‌دارد و در لحظات بحرانی یاری می‌نماید، لذا با شديدترين لحن، آن جناب را تهديد مى‌كند كه مبادا ذره‌ای به طرف مشركين و پیشنهادهایشان ميل نشان دهد که در آن صورت عذاب مضاعفی برای حضرتش در پی خواهد داشت.
منظور از آيه 74 که می‌فرماید: «اگر ما تو را ثابت قدم نگاه نداشته بوديم، نزديک بود به آنها تمايل پيدا كنى»، همان تثبیت الهی و مقام عصمت است.
علامه طباطبایی نکته ظریفی در اینجا بیان داشته‌اند و آن این که:
این که جواب «لولا» را خود «ركون» قرار نداده و نفرموده:
«و لو لا ان ثبتناک لقد تركن...» (یعنی اگر تو را ثابت قدم نگاه نداشته بودیم، به آن‌ها تکیه می‌کردی)، بلكه فرمود: «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ...» (یعنی اگر ما تو را ثابت قدم نگاه نداشته بوديم، نزديک بود به آن‌ها تمايل پيدا كنى )، این تعبیر، با در نظر داشتن اينكه «ركون» به معناى كمترين ميل است، دلالت دارد بر اينكه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نه تنها به كفار میل و تکیه‌ای نكرد، بلكه نزديک به ميل و تکیه هم نشد.
و معناى مجموع آيه چنین می‌شود که: اگر ما تو را با عصمت خود پايدار نمى‏‌کردیم، به سوى آنان اندكى تمایلی پیدا می‌کردی ولی از آنجا که ما تو را استوار ساخته‌ايم، در نتيجه به آنان كمترين تمایلی هم پیدا نكردى، تا چه رسد به اينكه اجابتشان نمایی.
پس رسول خدا (
صلی الله علیه و آله) نه تنها آنان را اجابت نكرد و ذره‌‏اى ميل به ايشان هم ننمود، بلکه نزدیک این میل هم نرفت. (2)
برخی دیگر از مفسران، نظیر استاد مکارم شیرازی مطلب را به گونه‌ای دیگر تفسیر می کنند و آن این که: آيه 73 و 74 در واقع اشاره به دو حالت مختلف پيامبر (
صلی الله علیه و آله) دارد:
آیه 73 اشاره به حالت بشرى و عادى اوست که ايجاب مى‏‌كند وسوسه‏‌هاى دشمنان در او اثر بگذارد، به ویژه اگر در ظاهر مصالحى هم برای آن انعطاف به چشم بخورد، مانند اميد داشتن به اسلام سران شرک بعد از نشان دادن انعطاف، و يا پيشگيرى از خونريزى و درگيری‌هاى بيشتر و مانند آن؛ هر بشر عادى، هر چقدر هم قوى باشد، به طور طبیعی ممکن است تحت تاثير اين وسوسه‏‌ها قرار گیرد، اما در آيه 74، به جنبه روحانى و ویژگی عصمت و لطف خاص پروردگار سبحان _كه شامل حال همه پيامبران، به ویژه پيامبر اسلام است_، اشاره می‌نماید؛ بنابراین مفاد این دو آیه، پيامبر رحمت و مهربانی، از جهت طبع بشری‌اش و برای رعایت مصالحی، نزدیک بود که تحت تاثیر وسوسه‏‌ها و پیشنهادهای مشركان قرار گیرد، اما به خاطر تاييدات الهى، از شر این وساوس محفوظ و در امان ماند و کمترین اشتباه و خطایی نکرد.
اين تعبير درست همانند تعبيرى است كه در سوره يوسف آمده كه در بحرانى‏‌ترين لحظات و در اوج زمانی که ممکن بود غریزه بشری‌اش سرکشی نماید، برهان الهی و یاری حق تعالی به سراغ او آمد و او از آن مخصمه سخت رهایی بخشید؛ یعنی تا لب پرتگاه رفت اما به لطف الهی هرگز نلغزید و کاملا در امان ماند:

«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ» (3)
«آن زن قصد او كرد و او نيز- اگر برهان پروردگار را نمى‌ديد- قصد وى مى‌ نمود. اين چنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود»

البته همان طور که آیه 75 اسراء اشاره دارد، معصوم بودن پیامبران و از جمله، پیامبر گرامی اسلام
(صلی الله علیه و آله)، جنبه اضطرارى ندارد، بلكه توأم با يك نوع خودآگاهى است كه با اختيار و آزادى اراده انجام مى‌شود، لذاست که در صورت خطا و اشتباه، به او وعده عذاب مضاعف می‌دهد! این بدان معناست که برای پیامبران هم ارتكاب گناه در چنين حالت‌هایی عقلا محال نيست، بلكه عملا به خاطر آن آگاهى و ايمان خاص، هرگز وجود خارجى نمی‌یابد و اگر فرضا وجود مى‏‌‌يافت مشمول كيفرها و مجازات‌هاى شدید الهى می‌شد. (4)
*************************
برخی نکته‌های دیگر که از آیات مورد اشاره قابل برداشت است:
1. کافران براى جذب انبيا طرح و برنامه مى‏‌ريزند؛
«كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ»
2. اگر دوستى و ارتباط با افراد و كشورها به قيمت چشم‏ پوشى از مكتب و مقدّسات باشد، بى‌ارزش است؛
«إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا»
3. اگر لطف و نگهدارى الهى نباشد، براى مصونيّت و عصمت پيامبران هم ضمانتى نيست؛
«لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ»
4. قاطعيّت و نفوذ ناپذيرى در برابر دشمنان و کافران، از امتيازات انبياست؛
«ثَبَّتْناكَ»
5. عقب‏ نشينى در مسائل اعتقادى و اصول مكتب، نوعی تمايل و گرايش به ظالمان است و رهبران در معرض چنين خطرى مى‌باشند؛
«لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ»
6. كمترين عقب‏‌نشينى از اصول و ارزش‌ها نيز ممنوع است، زيرا براى دشمنان يک موفقيت و پيروزى حساب مى‌شود؛
«شَيْئاً قَلِيلًا»
7. خداوند، هم لطف دارد، هم قهر؛
«ثَبَّتْناكَ، لَأَذَقْناكَ»
8. ركون (و گرايش و اعتماد) به کافران، از گناهان كبيره است، چون درباره‏ اش وعده عذاب داده شده است؛
«تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ ... لَأَذَقْناكَ»
9. هر چه مقام علمى و موقعيّت اجتماعى و معنوى انسان بيشتر باشد، مسئوليّت و خطر هم بيشتر است؛
«شَيْئاً قَلِيلًا ... ضِعْفَ الْحَياةِ»
10. در برابر قهر الهى حتّى براى پيامبر نيز هيچ قدرت و مقامى نمى‌تواند مانع ايجاد كند؛
«لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً»
11. تمايل به كفّار، سبب تنها ماندن انسان و محروم شدن از نصرت خداوند است؛
«تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ ... لا تَجِدُ ... نَصِيراً» (5)

منابع:
1.
اسراء: 17 / 73_75.
2. طباطبائی، محمد حسین، الميزان، ج‏13، ص 173.
3.
یوسف: 12 / 24.
4. مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج‏12، ص 211 تا 213.
5.
قرائتی، محسن، تفسير نور، ج ‏7، ص 98 تا 101.
موضوع قفل شده است