آشنایی با ماورای طبیعت

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آشنایی با ماورای طبیعت

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

من جهت آشنایی با علم ماورای طبیعت این تایپیک را ساخته ام .
چون می خواهم که وارد این دنیای ماورایی بشوم و از این علم استفاده کنم جهت کسب اطلاعات و نکات مهم این تایپیک را ساخته ام .
و انشالله که با کمک افرادی که در این زمینه فعالیت دارند ، به این خواسته ام کم کم برسم.

باسلام .موضوع تاپيكتون جالبه..

ان شاءالله به كمك دوستان به نكات ارزنده ايي برسيم..

مسائل ماورايي مقدماتي دارند كه بايد حتما با مضمون آنها شروع كرد كه در مورد

نيروي(چي)هاله هاي انسان وچاكراهايش...وامواج انسانها و روح مديومي انسان و

جسم اثيري انسان ميباشد...كه براي شروع كتاب نهج البلاغه وكتاب خطاي رومئو خيلي مناسبه..

اگردوستان تعاريفي از اين فاكتورها ي نام برده دارند و يا دربخش هايي هم درنهج البلاغه ازعلوم ماورايي

و غريبه جمع آوري كرده اند ان شاءالله دراين جا زمينه سازي كنند براي ادامه بحث..

مطالب من خيلي طولاني هستند..

اگراجازه دهيد ان شاءالله متن رو خلاصه كنم.ودراينجاثبت كنم.

باسپاس...

من در اول می خواهم کاربرد های این علم را بدانم ، چه حرامش و چه حلالش ، یعنی یک سری توضیحات کامل درباره اینکه چه بدرد می خورد و میتوان چه کار هایی با این علم انجام داد ، در اینجا شرح داده شود .

خیلی ممنون از شما

باسلام...

توي اسك دين دوستاني هستندكه دراين جورموارد همكاري كنند؟
هم چنان منتظر همكاري دوستان هستيم..
دوست گرامي..
اگراجازه دهيد به صورت خلاصه توضيح بدم:

چيزي كه بين ماده وماوراي ماده مشتركه وازطريق ان مي توان كارهاي خارق العاده انجام داد...
مربوط به جسم اثيري انسانه.اين جسم اثيري داراي چاكراهايي كه تعداد آنها دراطراف بدن هفت تا اصلي ودوازده تا فرعي وهمراه بابيش از700 نقطه ارتباطي با آن ميباشد هاله هاي نوراني روازخودش عبورميدهد..جنس هاله ها شبيه پلاسما است...

اين هاله ها با بدن انسان وآنزيمهاي بدن وي ارتباط دارد..
حتي در حالتهاي روحاني ماميتونايم اين هاله هارودرجهت مثبت ومتعالي قوي كنيم..وچشم سوم وبرترمان رو درجهت يافتن حقايق الهي درجهان مثال منفصل قوي كنيم..

ازدوراه ميشود اين هاله هارو براي استفاده ازجهان برتروحتي ارتباط با جهان ارواح قوي كرده وبكاربرد..

يكي ازطريق رشد نيروي (چي )وجهت دادن آن به سمت بالا وعرفاني كردن آن واتصال به دنياي عارفانه وارتباط باخداوكانال مثبت جهان...كه اين كارحلاله حلاله..

مثلا همين نمازخودمان اگرروي آن كاركنيم يه جورتقويت چشم سوم هست..ما تحقيق

جالبي بانمازدراين مسيرداشتيم...دربعضي ازتحقيقاتمان مجبوربوديم بادنياي ارواح ارتباط

برقرار كنيم اما به صورت صحيح وخداپسندانه........
مثلا روح مديومي خودمان رابادعا قوي مي كرديم وسپس ازروح پاكي با دعا واذكارخداوند درخواست ميكرديم به خوابمان بيايند...ويادربيداري علامت بگذارند...
باراهنمايي آنها كه ارواح پاك ويا گاهي فرشتگان وياشهداواوليا بودند به عنوان الهام آموزش هاي معنوي ميديديم...

ازطريق ارتباط با آنها كه البته به مديوم روحي بسيارقوي نيازبود وهم چنين دوري ازوسوسه براي استفاده ازقدرتهاي شوم،دوستانم توانستند درعالم عرفان پابگذارند....

اين يك مثال درجهت استفاده درست ازنيروي برترمان بود...

اما كار حرام ازنظراسلام مورددوم استفاده ازاين هاله هاست..

بعضي با استفاده ازامواج منفي شياطين وارواح ناپاك راكه خوراكشان موج منفي است به سوي خودشان جذب كرده وباآن كارهاي منفي انجام ميدهند...اين چنين جلسات
براي روح لطيف بسيارخطرناك است...

به همين دليل دراسلام حرامه...

وبعضي نيز بابرنامه هاي احضارارواح كه حتي بادعاهاي مخصوص است(حتي گاهي باسوءاستفاده ازنام خدا)اين كاروميكنند...اين نوع احضارحرامه....

دراينجا به كمك هم تحقيقمان رودرمورد ارتباط باجسم اثيري به صورت صحيح ونوراني كردن وقوي كردن هاله هابراي ارتباط باجهان پاك برتر ادامه ميدهيم....كه نسبت به تمام
جلسات شوم ارتباط باارواح وارتباط با امواج منفي كاملترين وجامع است...

متشكرم....

با سلام

شاید بی ربط نباشه مثلا هنگامیکه کسیکه خمیازه میکشد دیگری هم میکشد ! جالب اینجاست بعضیا میگویند که اگر کسی را دوست نداشته باشی اگر خمیازه بکشد تو نمیکشی !

اگر از تو تلویزیون کسی خمیازه بکشد آیا شما هم میکشید ؟

این امواج اطراف هر انسانی هستند و شدت وضعف دارند مثلا هنگام حضور بعضی افراد مخصوصا بانوان ؛ تداخل وترکیب آنها احساس میشود .

چاکرا و هاله و اینجور چیزا واقعیت داره؟

بنده ی خدا;215378 نوشت:
چاکرا و هاله و اینجور چیزا واقعیت داره؟

بله
ظاهرا از لحاظ علمی اثبات شدن
انسان اینقدر ظواهر ناشناخته داره که همچنان باید یاد بگیریم
کم کم با پیشرفته شدن علم باید شاهد به واقعیت تبدیل شدن چیزهایی که تا قبل خرافه میدونستیم باشیم
انرژی درمانی و با آب حرف زدن و انداختن دعا تو آب روان و..
خیلی چیزا اثبات شده که نشون میده
هیچ کدوم از احکام اسلام خرافه نیستن!!!

چشم برزخي هم از همين قوه نشات ميگيره؟

سلام بنده چندین سال در این ضمینه کار کردم پیش اساتید بزرگ ماورای طبیعت از دو راه قابل دستیابیه یا از طرسق ریاضات که شرعی و غیر شرعی دارند یا از طریق عرفان که خداوند هدیه به انسان ها این نیروها را میدهد در مورد چاکراه ها یا ورودی های بدن انسان بحث علمیه که هر انسان 7 چاکراه در بدن خود دارد که توسط این چاکراه ها می تواند نیرو را جذب و دفع و خود را تقویت نماید که خوب بحث بسیار طولانی دارد اما مورد چشم سوم با چشم برزخی فرق زیاد دارد اکه ان شا الله در مباحث بعدی مفصلا به تک تک این مباحث خواهیم پرداخت

سلام بحث جالبی هست
من هم مدت ها در این زمینه ها فعالیت دارم
چیزی که برام خیلی خیلی جالبه بیشتر فراروانشناسان و روانشناسان خارجی ازموارد خودمون استفاده کردن
مثلا فروید که چند نظریه واقعا بزرگ داره یکی از نظریه هاش که کل روانشناسی رو تکون داد از کتاب نهج البلاغه گرفته شده
مواردی مثل هاله مثل قدرت ذهن انسان تفکر انسان از نظر علمی ثابت شده هستن و روز به روز این موارد در زندگی ما نقش بیشتری بازی می کنند

در بدن مراکزی وجود دارد که به آنها مراکز انرژی یا چاکرا گفته می‌شود. چاکرا کلمه‌ای سانسکریت به معنای چرخ است. چاکراها یا مراکز انرژی در حال چرخش هستند و بخش‌های بسیار مهمی از کالبد انرژی محسوب می‌شوند. همانند کالبد فیزیکی که از اعضای حیاتی و کم اهمیت تر تشکیل شده‌است، کالبد انرژی نیز دارای چاکراهای اصلی و فرعی و چاکراهای بسیار کوچک است. چاکراهای اصلی، مراکز انرژی در حال چرخش هستند که به طور معمول ۳ تا ۴ اینچ قطر دارند و اعضای اصلی و حیاتی کالبد فیزیکی را کنترل می‌کنند و به آنها انرژی می‌دهند. چاکراهای اصلی درست مانند نیروگاه‌هایی هستند که انرژی حیاتی را برای اعضای حیاتی و اصلی تامین می‌کنند. اگر این نیروگاهها به خوبی کار نکنند اعضای حیاتی ضعیف یا بیمار می‌شوند، زیرا برای درست کارکردن، انرژی حیاتی کافی ندارند. قطر چاکراهای فرعی یک تا دو اینچ است و چاکراهای بسیار کوچک بخش‌های کم اهمیت تر کالبد جسمانی را کنترل کرده و به آنها انرژی می‌دهند. چاکراها در داخل کالبد فیزیکی نفوذ می‌کنند و در ورای آن نیز امتداد می‌یابند.چاکراها از دو طریق "غدد درون ریز و سیستم عصبی" بر جسم اثر متقابل دارند. در مجموع بدن انسان هفت چاکرا دارد و هر یک از این هفت چاکرا با یکی از هفت غده بدن و همچنین با گروهی از اعصاب که شبکه نامیده می‌شوند مرتبط می‌باشد. هر یک از این چاکراها به یکی از قسمتهای بدن و وظایف مخصوص درون بدن پیوسته هستند که بوسیله شبکه عصبی یا غددی که به آن چاکرا مربوط می‌باشند کنترل می‌شوند.
همه احساسات ، ادراک ، آگاهیها و هر چیزی که ممکن است برای شما اتفاق بیفتد را می‌توان به هفت دسته تقسیم کرد و هر کدام از این دسته‌ها به یکی از چاکراها پیوسته‌است . پس چاکراها نه تنها نماینده اعضای بدن شما هستند بلکه نماینده قسمتهای مخصوصی از حواس و ادراک شما نیزمحسوب می‌شوند. وقتی شما احساس تنش می‌کنید ، این تنش را در چاکرای مرتبط با آن قسمت نیز احساس می‌کنید و این چاکرا و عضو مرتبط با آن دچار استرس می‌شوند. تنش در چاکرا بوسیله شبکه عصبی که به این چاکرا پیوسته‌است مشخص می‌شود و به اندامی که توسط این شبکه کنترل می‌شوند انتقال می‌یابد.هنگامی که این تنشها برای مدت زمان طولانی و یا با شدت زیادی در شخص بماند علائم بیماری نمایان می‌شود. بیماری‌ها در اثر بسته شدن این مراکز انرژی پدید می‌آیند.

۱. چاکرای ریشه
در پائین ستون فقرات واقع شده و رنگ مربوط به آن "قرمز" است. با سیستم دفع فضولات و نیز توزیع خون در بدن سروکار دارد. کنترل زیادی هم بر روی درجة حرارت بدن دارد. وقتی در تعادل است میل به زندگی کردنِ مشتاقانه را به ما هدیه می‏دهد؛ وقتی از تعادل خارج باشد، احساس فقدان اشتیاق و بی طاقتی می‏کنیم و زندگی برایمان مثل یک بارِ سنگین به نظر می‏رسد. فعالیت بیش از حد این چاکرا می‏تواند موجب پرخاشگری، خشونت یا حس تسلط بر دیگران شود.
۲. چاکرای نافـی
در زیر ناف واقع شده و رنگ مربوط به آن "نارنجی" است. این چاکرا با سیستم تناسلی و اعضاء آن سروکار دارد. وقتی در تعادل است، یین و یانگ یا جنبه‏های مذکر و مونث شخصیت ما متعادل هستند. این چاکرا ارتباط ما با مردم و برداشت ما از خودمان را تحت کنترل دارد. تجلی خلاقیت ما نیز یکی از وظایف اصلی این چاکرا است. اگر متعادل نباشد موجب روابط ناتمام، تردید، عدم اعتماد به نفس و روان پریشی می‏شود.
۳. چاکرای شبکه خورشیدی
این چاکرا در قسمت فوقانی شکم، بین ناف و انتهای جناغ سینه واقع شده است و رنگ آن "زرد" است. سیستم گوارش و لوزالمعده را متعادل کرده و به هضم غذا کمک می‏کند. این چاکرا مرکز مــود (حال، خُلق) ما است و کمک می‏کند تا هویت خودمان را شکل دهیم. وقتی چاکرا باز است، ما شاد و خوشحال هستیم اما اگر بسته باشد افسرده و غمگین می‏شویم و ممکن است بین مودهای مختلف نوسان داشته باشیم.
۴. چاکرای قلب
محل آن در مرکز قفسة سینه و مرکز سیستم چاکراها قرار دارد. بنابراین خیلی به آن اهمیت داده می‏شود و به نحوی سایر چاکراها را تحت کنترل دارد. رنگ آن "سبز" است. بر غدة تیموس، قلب و بخش تحتانی ریه‏ها نظارت دارد. سیستم گردش خون و ایمنی ما را منظم می‏کند. از نظر احساسی وقتی این چاکرا باز است، گرما، صمیمیت و عشق بلاشرط را تولید می‏کند. وقتی بسته است ناتوانی در دادن و گرفتن عشق را موجب می‏شود.
۵. چاکرای گلو
مستقیماً روی گلو واقع شده است و رنگ آن "آبی روشن" است. غدة تیروئید، گردن، گلو، گوشها و بخش فوقانی سیستم تنفسی را تحت نظارت دارد. ارتباطات عمومی و ابراز خلاقیت ما را تحت کنترل دارد. یک چاکرای گلوی باز، به ما کمک می‏کند تا به نحو موثری با افکار درونی و احساساتمان بدون هیچ ترسی ارتباط برقرار کنیم، به همان شکل که در ارتباط بیرونی خود خلاق هستیم. ناتوانی در ابراز وجود و ترس یا وابستگی به نظرات دیگران از عوارض یک چاکرای گلوی بسته به شمار می‏آید.
۶. چاکرای پیشانی
این چاکرا در مرکز پیشانی واقع شده و به عنوان چشم سوم از آن یاد می‏شود. روی چشم چپ، بینی، گوشها، سینوسها، مخچه و سیستم عصبی مرکزی نظارت دارد. به نظر می‏رسد که مرکز بصیرت و شهود ما نیز هست. یک چاکرای چشم سوم باز، ذهن را آرام کرده و شخص را بیشتر تحلیلی نموده، وی دارای حافظة خوبی خواهد شد. اگر این چاکرا متعادل نباشد، باعث وابستگی زیاد به عقلانیات و خرد و فقدان معنویت خواهد شد یا می‏تواند موجب سطح هوشی پائین یا یک ذهنِ گیج شود.
۷. چاکرای تاج
این چاکرا در تاج یا نوک سر واقع شده است و رنگ آن "بنفش" است. چشم راست و قسمت فوقانی مغز را تحت سیطره خود دارد. وقتی متعادل است ما احساس اتصال بیشتری به معنویت خودمان داریم احساس وحدت می‏کنیم؛ آگاهی ما آرام و گشوده است. اگر نامتعادل باشد، احساس جدایی یا رهایی داریم.

چاکراها

مراکز انرژي بدن انسان "چاکرا" و تشريح چاکرا هاي هفت گانه

در بدن مراكزى وجود دارد كه به اين مراكز انرژى يا چاكرا مى گويند. چاکرا كلمه اي سانسكريت به معناي چرخ است. چاکراها يا مراکز انرژي در حال چرخش، بخش هاي بسيار مهمي از کالبد انرژي هستند. همانند کالبد فيزيکي که از اعضاي حياتي و کم اهميت تر تشکيل شده است، کالبد انرژي نيز داراي چاکراهاي اصلي و فرعي و چاکراهاي بسيار کوچک است. چاکراهاي اصلي، مراکز انرژي در حال چرخش هستند که به طور معمول 3 تا 4 اينچ قطر دارند و اعضاي اصلي و حياتي کالبد فيزيکي را کنترل مي کنند و به آنها انرژي مي دهند. چاکراهاي اصلي درست مانند نيروگاه هايي هستند که انرژي حياتي را براي اعضاي حياتي و اصلي تامين مي کنند. اگر اين نيروگاهها به خوبي کار نکنند اعضاي حياتي ضعيف يا بيمار مي شوند، زيرا براي درست کارکردن، انرژي حياتي کافي ندارند. قطر چاکراهاي فرعي يک تا دو اينچ است و چاکراهاي بسيار کوچک بخش هاي کم اهميت تر کالبد جسماني را کنترل کرده و به آنها انرژي مي دهند. چاکراها در داخل کالبد فيزيکي نفوذ مي کنند و در وراي آن نيز امتداد مي يابند. اين چاکراها چند وظيفه مهم برعهده دارند:

1) جذب، گوارش و توزيع پرانا در بخش هاي مختلف بدن بر عهده آنهاست.

2) کنترل، تقويت و مسئوليت درست کارکردن کالبد جسماني و اعضاي مختلف آن را برعهده دارند. غدد درون ريز به وسيله بعضي از چاکراهاي اصلي تنظيم مي شوند و انرژي مي گيرند. با کنترل و دستکاري چاکراهاي اصلي مي توان غدد درون ريز را تحريک يا مهار کرد. تعداد زيادي از ناخوشي ها، تا حدودي ناشي از خوب کار نکردن چاکراها هستند.

3) بعضي از چاکراها مراکز استعدادهاي رواني هستند. فعال سازي چاکراهاي خاص ممکن است باعث توسعه يافتن استعدادهاي رواني خاص شود. براي مثال چاکراهاي کف دست براي فعال کردن، آسانترين و امن ترين چاکراها هستند. با فعال کردن چاکراهايي که در مرکز کف دستها قرار دارند فرد مي تواند توانايي خود را در احساس کردن انرژي هاي لطيف، هاله دروني، هاله تندرستي و هاله بيروني توسعه دهد. اين کار با تمرکز کردن به سادگي انجام مي شود.

بيمارى ها در اثر بسته شدن اين مراكز انرژى پديد مى آيند. كانى ها و سنگ هاى باارزش قادر هستند تا اين گرفتگى ها را از بين ببرند و انرژى حياتى را به صورت منظم و باارزش در ما جارى كنندافرادى كه مديتيشن يا تمركز مى كنند روى اين نقاط آگاهى دارند و انرژى هاى درونى را از اين نقاط بيرون داده و آزاد مى كنند. طيفهاى رنگى در واقع همان رنگهاى نورى هفتگانه (رنگين كمان) هستند كه از نور سفيد سرچشمه مى گيرند. رنگهاى نورى به صورت انرژى پايان ناپذير در سطح كره زمين، كيهان و ماورا هميشه در ارتعاش هستند و به درون زمين نيز نفوذ مى كنند و انرژى هاى مثبت و لازم كيهانى را وارد بدن ما كرده و در ما تعادل و توازن لازم را ايجاد مى كنند. در اين زمان است كه بيماريها از ما دور مى شوند.اما اين که در چه ساعات يا روزهايى گرفتن اين انرژى از سنگها مناسب تر است و اصلاً چه نوع سنگهايى روى ما تأثيرگذار هستند؟

به عقيده بسياري از کارشناسان اين كار منطق و عقل نمى طلبد، بلكه بايد اشخاص دريچه هاى قلب خود را باز بگذارند و به خود اين فرصت را بدهند تا آن خود برترشان سنگى را كه در يك لحظه بخصوص به آن احساس نياز مى كنند، انتخاب كند. با اطمينان مى گويم كه اين كار شدنى است و سنگ شما را انتخاب مى كند. اگر در اين مورد شك داريد يا در مورد چند سنگ ترديد مى كنيد، آنها را در دستان خود قرار دهيد، آنگاه متوجه خواهيد شد كه با گرم شدن يكى از آنها، سنگ نسبت به شما واكنش مناسب نشان داده است.

که در اين زمان بايد سنگ را بشوييد و آن را از ناخالصى ها پاك كنيد. گاهى اوقات سنگى در اختيار شما قرار مى گيرد تا شما بتوانيد از آن انرژى بگيريد. شايد اين سنگ قبل از شما مورد استفاده شخصى بوده كه دچار بيمارى و ناراحتى خاص بوده است. اين سنگ از نظر فيزيكى به شما آسيب نمى رساند، ولى امكان دارد كه افكار پريشان و انرژى منفى شخص قبلى را همراه داشته باشد و آن انرژى منفى شما را آزار دهد. بنابراين بايد سنگها را پاك كرد.

آب، آتش، خاك و نمك دريا از عوامل پاك كننده سنگ هستند. شما مى توانيد سنگ مورد نظرتان را در حدود 10 تا 20 ساعت در آب جارى قرار داده و تميز كنيد يا آن را داخل خاك بگذاريد و سپس آن را بشوييد. گاهى هم مى شود سنگ را روى شعله شمع قرار داد يا اينكه از نمك خشك دريا براى پاك كردن آن استفاده كرد.

پس از پاكسازى سنگ مى توانيد به پشت دراز بكشيد و آرامش بگيريد. مدت زمان مناسب معمولاً 15 دقيقه است. بعد از اتمام اين كار چند دقيقه در همان حالت بايد باقى ماند. بعد سنگ را برداشته و به آرامى بايد بلند شد، سنگ را شست، زيرا انرژى منفى و افكار پريشان كه به سنگ منتقل شده را تخليه كرد. افراد بر حسب نيازشان مى توانند اين كار را انجام دهند. البته يك نكته را هرگز نبايد از ياد برد و آن اينكه اين كار در مورد تمام سنگها صدق نمى كند، بايد بعضى از سنگها را مستقيماً روى محل درد قرار داد. بعضى از آنها را در آب قرار داد و بعد آن را مي نوشند

مراكز انرژى يا همان چاكراها در هفت منطقه از بدن در راستاى ستون فقرات از پايين ترين قسمت تا بالاى جمجمه سر قرار گرفته اند.

دو سيستم عمومي فيزيولوژي در بدن شناخته شده است ،گردش خون و سيستم عصبي توسط رگهاي خوني در تمام بدن حتي زير پوست ها جريان دارند و وظيفه شان سوخت و ساز بدن و رساندن مواد غذائي و اکسيژن به سلول و اندامها و دفع گازکربنيک و مواد زائدند . مرکز آن در قلب است و به وسيله دو سيستم متفاوت سرخرگ و سياهرگ وظيفه شان را انجام مي دهند .سيستم عصبي نيز در همه جاي بدن منشعب شده اند . وظيفه شان تبادل پيامها و اطلاعات و هماهنگي کليه اعمال عالي وجود ماست. مرکز آن در مغز قرار دارد و به وسيله طناب نخاعي در امتداد ستون فقرات و اعصاب دوگانه سمپاتيک و پاراسمپاتيک وظيفه اش را اعمال مي نمايد. اين دو سيستم عمده به کمک کالبد شکافي پزشکي بخوبي شناخته شده اند .

وظيفه سيستم مراکز انرژي حفظ انرژي حياتي در وجود ماست و مرکز آن در پائين ترين قسمت ستون فقرات قرار دارد. و به موازات ستون فقرات بالا مي آيد و تا انتهاي سر داراي هفت ميدان و مرکز است . اين ميدان هاي انرژي ، چاکرا (Chakra) ناميده مي شود چاکراها مراکزي هستند که انرژي ها در آن جا مرکزيت مي يابند و فعال کردن آنها خصوصيات متفاوتي را ظاهر مي سازد. تمرينات و تکنيک هائي که مي تواند اين مراکز را فعال سازند متعدد و ويژه هستند و نياز به کسب مهارت طي چند ماه تا چند سال است. توانائي و قدرت هاي حاصل از فعال شدن انرژي چاکراها ، کرامت يا سيدهي(sidhi) ناميده مي شود و به معناي قدرت هاي روحي است در پوستر و جدول فوق خصوصيات مراکز چاکراها بطور خلاصه فهرست شده است.

انواع چاکراهاي رايج (popular chakra model )



1) چاکراي اول : چاكراى ريشه يا پايه ستون فقرات "مولادهارا "

( Base chakra= Muladhara= root chakra)

چاکراي تکيه گاه محل ورود «پرانا» يا انرژى حياتى است.طيف رنگى مربوط به اين چاكرا قرمز است كه نشانه زندگى، قدرت، نيروى جسمانى و حيات است. اين رنگ روى كم خونى و فقر غذايى اثرخوبى دارد و ارتعاشات تقويت كننده و درمان كننده دارد. سنگ هاى قرمز مثل مرجان قرمز، يشم قرمز، ياقوت قرمز و... مناسب اين چاكرا هستند. طيف رنگى ياقوت قرمز، اوپال آتشى، يشم قرمز براى متولدين فروردين مناسب است. يشم قرمز و ياقوت قرمز و عقيق قرمز براى متولدين آبان تير و مرداد مناسب است.

بلورهاي مرتبط: روبي- هماتيت- گارنت- ژاسپر- آپاتيت- عقيق سليماني (باباقوري)


منطقه چاکرا : بين معقد و دستگاه تناسلي (نشيمنگاه)

غدد مرتبط : فوق کليوي که آدرنالين توليد مي کند.

رنگ : قرمز تند

عطر: درخت سدر – درخت ميخک

نت: دو ، صدا:C ، موسيقي :UH

وظيفه : جوهره فيزيکي

عضو وابسته: استخوان ها ،دندان ها، ناخن ، پا ،روده،مقعد، پروستات

شکل : نيلوفر چهار پر

تاثيرات: سبکي – سخنوري- روحيه شاد- لذت طلبي – نيروي جنسي – نغمه سرائي – ناداني و ديد مادي









2) چاکراي دوم :چاكراى خاجى يا مركز كليه "سواد هيستانا"

Sacral chakra= Swadhisthana) )

اين چاكرا در قسمت پايين شكم قرار گرفته است . طيف رنگى مربوط به اين چاكرا نارنجى. نارنجى علامت انرژى است. اين رنگ قدرت ارتباطى، دفع خشم و كنترل بر خويشتن را متعادل مى كند. مسائل مربوط به هضم غذا و گردش خون را منظم مى سازد. عقيق نارنجى، سنگ ماه، اوپال آتشين كه رنگ نارنجى دارند مناسب اين چاكرا هستند. طيف رنگى سنگ كهربا براى متولدين خرداد، مرداد و شهريور مناسب است. عقيق نارنجى براى ماه هاى ارديبهشت و آبان است.

بلورهاي مرتبط: يشم خطايي- عقيق سبز- کلسيت نارنجي- کارنلين


منطقه : انتهاي ستون فقرات 1 تا 12 اينچ زير استخوان خاجي

رنگ: نارنجي

عطر : روغن Ylang – ylang جوب صندل

نت : ر ، صدا : D ، موسيقي : ooo

وظيفه : توليد مثل جنسي

غدد مرتبط : پروستات ،گنادها

عضو وابسته : کليه ها ،مثانه ها ، اسپرم ها ،مايعات بدن ، اعضاي تکثير شونده

شکل : نيلوفر شش پر

تاثيرات : گفتار شيرين ، رهائي از خشم و پرخاشگري ،زدودن جهل،علاقه به خواب و سستي ،تحريک جنسي ،خاطرات





3) چاکراي سوم :چاكراى شبكه خورشيدى يا چاکراي شبکه عصبي زير معده " مانى پورا"

Solar plexus chakra= Manipura/Nabhi) )

طيف رنگى مربوط به اين چاكرا زرد و زرد طلايى است كه نشانه عقل، هوش و ذهنيت است. اين چاكرا بالاتر از ناف قرار گرفته است. رنگ زرد تأثير مثبتى روى كبد، طحال، كيسه صفرا و اعصاب دارد. قدرت درمانى براى بيمارى مرض قند، يبوست دارد و كنترل كننده چاقى است. سيترين، كهربا، چشم ببر مناسب اين چاكرا هستند. كهربا به متولدين خرداد، مرداد و شهريور تعلق دارد، سيترين مربوط به متولدين ماه هاى خرداد، ارديبهشت، مرداد و شهريور است. چشم ببر به متولدين خرداد، شهريور و مرداد متعلق است.

بلورهاي مرتبط: کهربا- سيترين- مالاکيت- توپاز- ردونيت- رودوکروسيت- کوارتز دودي


منطقه : در پشت و امتداد ستون فقرات مقابل ناف ، پشت شکم

رنگ: زرد – طلائي

عطر : اسطوخودوس

نت: مي ، صدا: E ، موسيقي : OH

وظيفه : ساختار وجودي

غدد مرتبط : پانکراس

عضو وابسته : شکم، معده ، کبد ، طحال ، دستگاه گوارش ، صفرا ، سيستم عصبي خودکار

شکل : نيلوفر ده پر

تائيرات : خلق کردن ، رهائي از بيماري ، غلبه بر تنش کشف گنجها، شهامت و جسارت






4) چاکراي چهارم : چاكراى قلب يا عشق الهى " آنات هاتا "

Heart chakra= Anahata))

در وسط جناق سينه و بالاى قلب قرار دارد. طيف رنگى مربوط به اين چاكرا قرمز، نارنجى، زرد طلايى، صورتى و سبز است. كليه سنگها با رنگهاى ذكر شده مانند مالاكيت، پريلات، تورمالين سبز و قرمز، كورل، كوارتز صورتى، كونزايت براى اين چاكرا مناسب هستند و براى رفع مشكلات قلبى، تنظيم گردش خون و فشار خون و ناراحتى هاى پوستى مؤثر است.

بلورهاي مرتبط: زمرد سبز- کوارتز قرمز- جيد- آوانتورين- آگات- ديوپتاز- فلورين چيني- کلسيت سبز- کريزوپراز- کوارتز سبز- رودونيت


منطقه : در پشت و بين دو کتف مابل جناغ سينه بالاتر از قلب

رنگ : سبز ، صورتي

عطر : روغن گل سرخ

نت: فا ، صدا : F ، موسيقي: AH

وظيفه : عشق خالص

غدد مرتبط : تيموس

عضو وابسته : قلب ،قفسه سينه ، پوست ، گردش خون ، حفره شکم

شکل : نيلوفر دوازده پر

تاثيرات : راه دل – صلح – عشق خالص – هنر ، ادبيات – خوانندگي ، شفا بخشي – موسيقي – بر آوردن آرزوها








5) چاکراي پنجم: چاكراى گلو يا حلق "ويهودها "

Throat chakra= Vishuddha= Vishuddhi) )

روى حلق قرار گرفته است. طيف رنگى مربوط به اين چاكرا آبى و آبى و سبز روشن است كه علامت جاودانگى، اخلاص و الهام است. اين رنگ روى بيماريهاى گرفتگى گلو و ناراحتى هاى عصبى تأثيرگذار است. سنگهاى مربوط به آن فيروزه، تورمالين آبى، توپاز آبى، ياقوت آبى، اكومارين و... است. فيروزه به متولدين اسفند، ياقوت آبى به خرداد، اكومارين به خرداد، مهر، بهمن و اسفند مربوط مى شود

بلورهاي مرتبط: سوداليت- سنگ ماه- زمرد نيلگون- ياقوت کبود- فيروزه- کيانيت- کلسيت آبي- کريزوکولا


منطقه : پائين و پشت مهره گردن ، بين گودي گلو و حنجره

رنگ : آبي کمرنگ

عطر : مريم گلي ، اوکاليپتوس

نت : سل ، صدا : G ، موسيقي : EYE

وظيفه : بيان ، بودن

غدد مرتبط : تيروئيد

عضو وابسته : گردن ، گلو ، فک ، گوش ، صدا ، ناي ، ريه ، مري ، بازوها

شکل : نيلوفر شانزده پر








6) چاکراي ششم : چاكراى پيشانى يا چشم سوم" آجنا "

Brow chakra= Ajna= third eye= Bindu))

در سمت پيشانى و كمى بالاتر از بين دو چشم قرار دارد. طيف رنگى مربوط به اين چاكرا آبى نيلى است. اين رنگ باعث باز شدن چشم سوم - ديد بيرونى و درونى - است. اين رنگ براى آرامش و درمان بيماريهاى ذهنى مفيد است. رنگ نيلى آگاهى را بالا مى برد و براى زنده كردن خاطرات فراموش شده مفيد است. ياقوت كبود، لاجورد، چشم شاهين، آزوريت براى اين چاكرا مناسب هستند. لاجورد به ماههاى آذر، دى، بهمن و اسفند تعلق دارد.

بلورهاي مرتبط: الماس- سوداليت- لاجورد- کوارتز دودي- آنجليت- کرديريت


منطقه : بين دو ابروان ، بالاتر به پهناي يک بند انگشت بالاي پل بيني و جلوي سر

رنگ: نيلي،بنفش

عطر:نعناع،ياسمن

نت:لا ، صدا:A ، موسيقي:AYE

وظيفه:دانش هستي

غدد مرتبط:هيپوفيز صنوبري

عضو وابسته:صورت، چشم، گوش، بيني

شکل:نيلوفر دو پر(96 پر)

تاثيرات:روشن بيني – درک عالي و حس خروج روح از بدن – چشم خدا









7) چاکراي هفتم : چاكراى بالاى جمجمه يا تاج سر" ساهاس رارا "

Crown chakra= Sahasrara))

چاکراي فرق سر در قسمت ميانى بالاى سر قرار دارد. طيف رنگى مربوط به اين چاكرا بنفش، سفيد و طلايى است. اين رنگ براى بيمارى هاى ذهنى مناسب است و خواب را تنظيم مى كند. فلورين، الماس، تورمالين و آماتيست مناسب اين چاكرا هستند.

بلورهاي مرتبط: آمتيست- آمترين- آپوفيليت- پرنيت- کوارتز شفاف- چاروئيت- ابسيدين- فناسيت- سلنيت- تورمالين-الماس


منطقه : بروسط سرومغز تاج سرقرار دارد

رنگ : بنفش و سفيد

عطر :olibanum نيلوفر

نت: سي ، صدا:B ، موسيقي : EEE

احساس: سرخوردگي ، عدم غلبه برترس و اضطراب

وظيفه : وجود مطلق و خداگونه گي

غدد مرتبط : صنوبري (کاجي شکل ) و مخاطي

عضو وابسته : مغز ،مخچه

شکل : نيلوفر هزار پر

تاثيرات : خالصترين حالت بودن ، آرامش مطلق ، اتحاد کامل

سلام گمنام گرامی
در مورد چاکراها گفتین
این موارد چه جایگاهی در اسلام دارد؟
ایا این موارد انحرافی محسوب نمی شوند؟اگر نمی شوند با دلیل اونو اثبات کنید
چجوری اون شکل ها رو بدست اوردن؟
تشکر از شما

درود بر همۀ عزیزان Smile

بنده به عنوان بندۀ حقیری که اندکی در این زمینه ها تفحص کردم عرض کنم خدمت شما سروران که توصیۀ برادرانه می کنم که وارد این قضایا به قصد یادگیری نشوید که مضرّات آن بیش از مزایای آن است.

ببینید، یک توضیح کلّی که بخوام در این باره و به منظور رفع سوالات یک سری عزیزان بگم (البته طبق تحقیقات بنده) این هست که:

انسان، ابعاد گوناگونی دارد. هر مکتب و منسکی هم که هست، مثل حکایت فیلی در تاریکی مولانا هست که قسمتی از این ابعاد رو درک کرده. پس مریدین ها، چاکراها، مانتراها، هاله های نور، نیروی چی، کی آی، ناحیه هارا و ... تماماً اثر هستند و نه مؤثر.

پس، چه بهتر که برای کسب اطلاعات در این زمینه، به سراغ مکتب و دینی برویم که عقیده داریم مکتب کامل است و الهی است و به تمام ابعاد وجود آدمی آگاه است. و این مکتب، دینی نیست جز اسلام.

این از این.
پس با قبول موارد فوق، متوجه می شیم که صرف وقت برای مثلاً دیدن هاله یا درک چاکرا ها و انرژی درمانی و فرادرمانی و حلقه و غیره و ذالک (که تماماً با تمارینی قابل اجراست)، صرفاً اتلاف عمر در جهتی غیر از جهت کمال هست. و از طرفی این رو هم بدونیم که یادگیری سحر طبق فتاوی علمای اسلام، حرام هست تا جایی که من اطلاع دارم.

حالا این مواردی که من دیدم اینجا نام برده شده، جزئی ترین علوم ماورائی هست. یعنی اگر از دیدگاه ماورائی بخواهیم نگاه کنیم، اینها مثل تردستی های عالم ماوراء هست. حالا حساب کنید اگر یک نفر هدفش رو دستیابی به این علوم بذاره، چقدر عمرش رو در راه بی ارزشی تلف کرده. مگه این حکایت تذکره الاولیاء یادمون رفته که:

ابوسعید ابوالخیر را گفتند: کسی را می‌شناسیم که مقام او آن چنان است که بر روی آب راه می‌رود.
شیخ گفت: کار دشواری نیست؛ پرندگانی نیز باشند که بر روی آب پا می‌نهند و راه می‌روند.
گفتند: فلان شخص در هوا می‌پرد. گفت: مگس نیز در هوا بپرد.
گفتند: فلان شخص در یک لحظه، از شهری به شهر دیگر می‌رود.
گفت: شیطان نیز در یک دم، از شرق عالم به مغرب آن می‌رود. این چنین چیزها، چندان مهم و قیمتی نیست.
مرد آن باشد که در میان خلق نشیند و برخیزد و بخسبد، و با مردم داد و ستد کند و با آنان درآمیزد و یک لحظه از خدای خود غافل نباشد.

پس اینجوریاست دیگه!

و امّا در بارۀ علوم غریبه. ببینید ما یه استادی داشتیم که این بنده خدا بهش میگفتن شهید زنده. تا توی سردخونه رفته بوده دوران جنگ و برگشته بوده... اون می گفت یه سری وقایع هست که تأثیرات خودش رو روی آدم میگذاره. مثلاً می گفت اگه شما به شکم و زیر شکمتون بها ندید، قدرت تشخیص راست از دروغ رو پیدا می کنید.

به طور کلّی همینه. یه سری فعالیت ها که یک سری نتایجی رو برای ابعادی از وجود آدمی در پی داره که شاید زیاد شناخته شده نباشه. مثلاً این مرتاض های هندی. با ریاضت هایی، قدرت هایی ماورائی بدست می آرن. یا بعضی از فرقه های ضالّه با اعمال خاصّی (که غالباً بسیار زشت هست)، توانایی هایی بدست می آورن که غالباً در اثر ارتباط با اجنّه هست.

تمام این موارد جزو ماوراء قرار می گیره. مثلاً یک سری طلسمات و یک سری اوراد خاصّی که نتایج خاصّی رو در پی داره و ... تماماً از این دست هست.

ولی آدم هرچقدر عمرش رو تو این موارد بذاره به قصد یادگیری، دقیقاً تلف کرده عمرش رو. لیکن به گفتۀ شیخ بهایی در کشکول، یادگیری علوم غریبه، واجب کفایی هم می تونه باشه. یعنی باید باشن افرادی که این علوم رو بشناسن تا اگر کسی با استفاده از این علوم، ادعای کذبی مطرح کرد، بشه شناخت و جلوگیری کرد. ولی برای این منظور هم بزرگانی هستند در بین ما که می تونن این وظیفه رو انجام بدن و دیگه وظیفۀ ما نیست.

از طرفی یه استاد دیگه داشتم که می گفت: شما مثلاً قصد سفر دارید از تهران به مشهد. یعنی هدف شما مشهد هست ولی بین راه از شهر های دیگه هم رد می شید. ولی اگه هدف رو بذارید شهر های بین راه، دیگه به مشهد نمی رسید که!
اینم همینه. اگه هدف رسیدن به کمال باشه، در مسیر کمال، هر جا که لازم باشه، توانایی هایی در اختیار قرار می گیره که می تونه جنبۀ آزمایش هم داشته باشه. ولی اگه هدف رو بذاریم کسب این توانایی ها، دیگه مسیر کمال رو طی نخواهیم کرد.

پس با داشتن این آگاهی ها، بدونیم که کسب علوم ماورائی، ارزش نیست و از اونجایی که اطلاعات مشخصی در اختیار همگان قرار نگرفته در این رابطه، احتمال گمراهی بسیار بسیار بالاست. ای بسا افرادی با قدرت های ماورائی که در منجلاب فساد فرو رفتن (طبق شنیده ها، برخی از قطب های دراویش از این دسته اند) و ای بسا انسانهای والا مقامی که نه پرواز کردن بلدن، نه غیب گویی و نه ...

حالا با دونستن موارد فوق، یک جمع بندی کلّی که بنده بخوام راجع به این علوم ماورائی انجام بدم (البته طبق تحقیقات من) این هست:

1- به علوم غریبه، حیض الرجال گفته می شه و من تا حالا حکایت یا حدیثی نشنیده ام که بندگان رو ترغیب کنه به یادگیری این علوم.
2- بسیاری از کارهایی که به عنوان ماوراء انجام میشه، از طریق ارتباط با جن هست و طبق شنیده ها، بسیاری از افرادی که وارد این ورطه شده اند به دلیل عدم درک صحیح از حقیقت، مصداق این آیۀ شریفه می شوند:
قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ
3- فعالیت های ماورائی که تحت عناوین هاله بینی و اینها انجام میشه و کلّی هم تعبیر و تفسیر شده راجع بهش، کلّهم اجمعین، بخش کوچکی از علوم غریبه هست. مثل اینکه من با استفاده از نور خورشید میام یه سری سایه درست می کنم، سایه های قشنگ و زیبا، بعد میام کتاب می نویسم، بعد میام کلّی فیلم می سازم از سایه ها و یه سری قوانین میذارم و اینا... در حالی که منشأ اصلی، نور خورشید هست و این سایه ها، وابسته به اون هستند.
4- این نقل به مضمون از ویکیپدیا:
شاخه‌های علوم غریبه اینهاست:

و علومی نظیر جفر نیز اینها نشأت می گیرد.

5- توصیه برادرانه که دنبال این علوم نرید. من یه مدّت دنبالش بودم، دردسر و به هم ریختگی داره. یه سری کتاب طلسمات و ... هست تو برخی بازارچه ها، تو اینترنت و ... دانلود نکنید، از روی این کتاب ها، شکلی نکشید، اعداد و ارقامش رو به کار نبرید و کلّاً بی خیال این اراجیفی باشید که نه سر و تهش مشخصه و نه هدفش.

6- طبق گفتۀ بزرگان، با تعالی روح آدمی، خیلی از نکات برای آدم مشخص میشه و برای تعالی روح هم دستورات اسلامی وجود داره. بعضی از این ماورائی ها هستن که میرن تو بحث روح وارد میشن، انگولک می کنن، مدیوم میشن و ... خودشون هم نمی فهمن چی کار دارن می کنن. یه گندی میزنن که دیگه نمیشه راحت جمعش کرد... یسئلونک عن الروح. قل الروح من امر ربّی..

7- وجود عالم هایی به این علوم لازمه. واقعاً لازمه. اون هم با این اوضاع و احوالی که امروزه شاهدش هستیم، جوانانی که به دنبال معنویت هستند و فرقه های ضالّه ای که با هزار ترفند سعی در جذب اینها دارند. این همه فرقه، یه سری از این مکاتب نو ظهور که ادعای عرفان می کنن و ... لازمه که اشخاصی باشن که مسیر حق رو بشناسن. از کارشناسهای عزیز اسکدین خواهش دارم اگر در حیطۀ فعالیت هاشون هست، یه اطلاع رسانی جامع دربارۀ این مسائل انجام بدن. خیلی از جوون ها (من جمله خود من) این حسّ کنجکاوی و اشتیاق به یادگیری این مسائل رو دارن و چه بهتر که کارشناس های اسلامی پاسخ بدن به این حس کنجکاوی (حالا تا هر مقدار که ممکن هست). چون در غیر این صورت، فرقه های نوظهور و ضالّه، جواب های جالب و جذب کننده و در عین حال گمراه کننده ای برای این حس کنجکاوی در اختیار جوانان قرار میدن.

با سپاس از توجه شما سروران
والسلام

MAGMAG;241851 نوشت:
6- طبق گفتۀ بزرگان، با تعالی روح آدمی، خیلی از نکات برای آدم مشخص میشه و برای تعالی روح هم دستورات اسلامی وجود داره. بعضی از این ماورائی ها هستن که میرن تو بحث روح وارد میشن، انگولک می کنن، مدیوم میشن و ... خودشون هم نمی فهمن چی کار دارن می کنن. یه گندی میزنن که دیگه نمیشه راحت جمعش کرد... یسئلونک عن الروح. قل الروح من امر ربّی..
MAGMAG;241851 نوشت:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

مسئله ی تعالی روح دراین امور را نباید زیاد جدی گرفت . مدعی دراین باره هم اکنون فراوان هستند . چیزی که اهمیت کناره گیری از این موارد را بیشتر میکند این است که بشر فقط تجربه ی دنیایی زیستن را دارد . ونه تجربه ی ماورائی زیستن را .
اکثر افرادی هم که مدعی میشوند ماوراءالطبیعه را درک کرده اند فقط به مراتبی از (ما بعدا لطبیعه) ونه (ماوراءالطبیعه )دست می یابند .

زیرا خلقت جسمانی و قدرت روحانی در زمین محدود است به زمان ومکان و خرق تکوین ممکن نیست مگر به اذن خداوند . و نوع بشر جز با ارتباط معنوی عمیق با خالق امکان ندارد که ماوراء را درک کند واز تکوین خارج شود . وآنچه ادعا میکنند این مدعیان جز لاف نمیتواند باشد ویا اکثرا" جز گرفتاری در دام شیطان و موهومات القا شده از جانب او . ویا عبور مختصر از مرز طبیعت که همان مابعدالطبیعه است ونه ماوراءالطبیعه .

در ضمن خدمت دوست بزرگوار وارجمند عرض شود آن روحی که درقران از ان نام برده شده با روحی که ما مد نظر داریم احتمالا"متفاوت است بر طبق تفسیر مشهور . که گاها" منظور قرآن کریم در این مورد را ( روح القدس ) ویااین سه نظر مشهورنقل میکنند به نقل از «ابن عباس» و«قتاده»
الف )منظور جبرئیل یا فرشته های دیگراست
ب) منظور حضرت عیسی (ع) است
ج) منظور قران کریم است

همچنین درتفسیر المیزان ذیل تفسیر آیه ی 85 سوره ی اسراء که در ارتباط با همین موضوع است مستند شده بر:

چند روايت درباره شأن نزول آيه: (يسئلونك عن الروح...) و بيان مراد از روح
و در الدر المنثور است (كه احمد و ترمذى كه ترمذى حديث را صحيح دانسته ) و نسائى و ابن منذر و ابن حبان و ابوالشيخ در كتاب عظمت و حاكم (كه وى نيز روايت را صحيح دانسته ) و ابن مردويه و ابو نعيم و بيهقى هر دو در كتاب دلائل خود، همگى نامبردگان در ذيل آيه: (يسئلونك عن الروح ) از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت قريش به يهوديان مراجعه كردند كه از امور دينى چيزى به ما ياد دهيد تا از اين مرد بپرسيم (شايد از جواب به ما عاجز مانده زبانش از ما كوتاه گردد) يهوديان گفتند: از او از روح بپرسيد، ايشان از آنجناب پرسيدند كه روح چيست ؟ اين آيه نازل شد: (يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربّى و ما اوتيتم من العلم الا قليلا).

و در همان كتاب است كه ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابن انبارى (در كتاب اضداد) و بيهقى (در كتاب اسماء و صفات ) از على بن ابيطالب (عليه السلام) روايت كرده اند كه در ذيل آيه: (و يسئلونك عن الروح ) فرموده: روح يكى از فرشتگان است كه هفتاد هزار روى دارد و هر رويش هفتاد هزار زبان دارد و هر زبانش با هفتاد هزار لغت حرف مى زند و خدا را تسبيح مى كند، و خداى تعالى از هر تسبيح او فرشته اى خلق مى كند كه تا روز قيامت با فرشتگان پرواز مى نمايد.
مؤلف: از جنس ملك بودن روح با ظاهر عده اى از آيات قرآنى نمى سازد، چه ظاهر بسيارى از آيات اين است كه روح خود يك نحوه مخلوقى است كه فرشته آن را نازل مى كند مانند آيه: (ينزل الملائكة بالروح من امره )، و آياتى ديگر، و همچنين با روايات هم نمى سازد، و ما در تفسير جمله (ينزل الملائكة بالروح من امره ) در سوره نحل حديثى از على (عليه السلام) نقل كرديم كه ملك بودن روح را انكار مى كرد، و به همين آيه استدلال فرمود: بنابراين عبرت در مساءله روح به رواياتى است كه اينك از نظر شما مى گذرد. در كافى به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت: من از امام صادق (عليه السلام) از آيه: (يسلونك عن الروح قل الروح من امر ربّى ) سؤال نمودم، فرمود: روح مخلوقى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه همواره همراه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بود، و همان روح همراه امامان نيز هست، و از عالم ملكوت است.

حق یارتان :Gol:

طه;242005 نوشت:
magmag;241851 نوشت:

....
در ضمن خدمت دوست بزرگوار وارجمند عرض شود آن روحی که درقران از ان نام برده شده با روحی که ما مد نظر داریم احتمالا"متفاوت است بر طبق تفسیر مشهور . که گاها" منظور قرآن کریم در این مورد را ( روح القدس ) ویااین سه نظر مشهورنقل میکنند به نقل از «ابن عباس» و«قتاده»

الف )منظور جبرئیل یا فرشته های دیگراست
ب) منظور حضرت عیسی (ع) است
ج) منظور قران کریم است

....

درود بر شما بزرگوار. فرمایش شما متین است. بنده بدون علم کافی از این آیه استفاده کردم حال آنکه طبق فرمایش شما، شأن نزول آن چیز دیگری است. سپاس از شما بابت این تذکر.

لیکن در بحث روح به معنی روح آدمی و نه روح القدس یا سایر معانی آن، هستند کسانی که دستکاری هایی در بحث روح انجام می دهند. تونل میزنند وقتی در خواب هستند و از طریق روحشان که آزاد تر است، اطلاعاتی می آورند، یا مدیوم می شوند و ارواح نامتعالی را جذب می کنند و ...

یا مثلاً در کتاب نشان از بی نشانها بود که خواندم (نقل به مضمون) که شیخ نخودکی قدم می زدند، ناگهان منقلب شده و ذکر خدا نمودند. وقتی از ایشان پرسیدند گفت فلانی که میوه فروش بود و مرده، موقعیتش را درک ننموده و روحش اینجا داد میزند خیار خوب، میوۀ خوب ...

البته نمی دونم که آیا میشه به حکایات این کتاب و امثالهم استناد کرد یا نه لیکن بر اساس مطالعات و مشاهدات بنده هستند افرادی که در بحث روح، دستکاری هایی می کنند حالا هرچقدر هم اندک و ناشیانه. که توصیۀ بنده در پست قبل، همون طور که شما فرمودید، پرهیز از این گونه افعال بود که ماهیت حقیقی آن معلوم نیست و به قول شما ممکن است اون چیزی که من تحت عنوان مدیوم عرض می کنم، صرفاً دخل و تصرّف جن در اون شخص بوده باشه و نه جذب روح نامتعالی و ...

القصّه به نظر حقیر دستکاری در بعد روح ممکن است و باید از آن پرهیز شود و برای تعالی روح به تعالیم اسلام پناه برد.

با سپاس فراوان

موضوع قفل شده است