جمع بندی جایگاه اقتصاد در قرآن و روایات چیست؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جایگاه اقتصاد در قرآن و روایات چیست؟

سلام علیکم.

نظر قرآن و روایات ( و به طور جامع دین اسلام) در مورد اقتصاد در جامعه و اقتصاد شخصی چیست و دین چه برنامه ای برای اقتصاد خرد و کلان و اقتصاد ملی و شخصی دارد؟

با تشکر:Gol:


با نام و یاد دوست






کارشناس بحث: مجید




.:MOBAREZ:.;315702 نوشت:
سلام علیکم.

نظر قرآن و روایات ( و به طور جامع دین اسلام) در مورد اقتصاد در جامعه و اقتصاد شخصی چیست و دین چه برنامه ای برای اقتصاد خرد و کلان و اقتصاد ملی و شخصی دارد؟

با تشکر:Gol:


_______________________________________-
با صلوات بر محمد وآل محمد
سوال حضرتعالی یک سوال کلی و مشتمل بر این است که چندین کتاب در مورد آن نوشته شود وتقدیم شما گردد، اما از آن جایی که وظیفه خود دیدم که جواب سوال شما را به صورت مختصر بدهم به این مقدار اکتفا نمودم.
نظام اقتصاد اسلامی عبارت است از:«مجموعه قواعد کلّی ارائه شده در اسلام در زمینه روش تنظیم حیات اقتصادی و حلّ مشکلات اقتصادی، در راستای تامین عدالت اجتماعی برای نیل به سعادت بشر و رسیدن به جامعه ی فاضله ی مهدوی.»
مسألهٔ اقتصاد، به عنوان یکی از مهم‌ترین مسائل زندگی بشری، مطرح است، و اسلام نیز نگرش خاصی به آن دارد.
اقتصاد اسلامی بر خلاف اقتصاد غربی، بر قناعت و پرهیز از مصرف‌گرایی تأکید دارد. اقتصاد غربی نیازهای انسان را نامحدود و منابع و امکانات جهان را محدود می‌داند؛ در حالی که در اسلام منابع و امکانات نامحدود معرفی شده‌اند. « وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛و اگر بخواهید نعمت‌های خداوند را در شمار بیاورید نمی‌توانید نعمت‌های خداوند را به حد و حصری محدود کنید.»(سوره ابراهیم، آیه ۳۴)
اسلام مسألهٔ اقتصاد را(بر اساس اصالت انسان) به عنوان جزئی از مجموعه قوانین خود که تنها می‌تواند قسمتی از نواحی حیات انسانی را تنظیم کند، مورد توجه قرار داده و حل مشکلات اقتصادی را در اصلاح مبانی عقیدتی و اخلاقی مردم می‌داند.
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَْرْضِ؛و اگر مردم ایمان آورده و پرهیزگار بودند، ما ابواب بركات زمین و آسمان را بر آنها گشوده بودیم.»(اعراففآیه 96)
اسلام اقتصاد را در جهت اهداف عالیهٔ بشر دانسته و بر این اساس، نگرش سوسیالیستی و یا سرمایه‌داری که اقتصاد را مبنا قرار می‌دهند، رد می‌کند.
در تفسیر و تحلیل رشد و توسعه اقتصادی، پیروان مکاتب اقتصادی کلاسیک، نئو کلاسیک، مکتب کینز و امثال آن ها؛ دیدگاه‌های خاص خود را در جهت طراحی نظام اقتصادی مطرح نموده اند.
به عنوان نمونه، کلاسیک ها در مورد بازار آزاد، نئو کلاسیک ها در زمینه کارآفرینی، پیروان مکتب شیکاگو در زمینه نقش آموزش، طرفداران فیزیوکراسی در خصوص کشاورزی و مکتب سوداگران (مرکانتلیسم) در زمینه مازاد صادرات؛ نظرهای ارزشمندی را مطرح نموده اند.
آیین اسلام نیز، در جهت تنظیم روابط اقتصادی بین انسان‌ها که برای تأمین نیازهای اقتصادی (یا رفع مشکلات اقتصادی) تدوین گردیده و با عدالت اجتماعی مرتبط می‌باشد، قواعدی کلی ارائه نموده که در ابواب اقتصادی فقه اسلامی به تفصیل بیان گردیده است.
_____________________________________
منابع قابل مراجعه

  • سید محمد باقر صدر. اقتصادنا. 330 تا 334.
  • سید رضا حسینی نسب. مجموعه مقالات علمی. 15 تا 18.
  • منصور شفیع‌زاده. نگاهی دوباره به اندیشه‌های اقتصادی حضرت امام خمینی(س). چاپ دوم. تهران: نشر مدرس، ۱۳۷۳. ۱۸۷.
  • یدالله دادگر کرمانجی. نگرشی بر اقتصاد اسلامی. چاپ دوم. تهران: نشر مدرس، ۱۳۷۸. ۱۴۴.
  • محمود روزبهان. اقتصاد اسلامی. چاپ سوم. تهران: نشر قلم، ۱۳۷۸. ۱۷۲.
  • امام موسی صدر. اقتصاد در مکتب اسلام. علی حجتی کرمانی.

سلام علیکم.
خیلی ممنون از پاسخ گویی تان. قطعا منظور بنده هم این نبوده که به اندازه یک کتاب پاسخ بنده را بدهید.
این پاسخی که ارائه دادید یک پاسخ کلی هست و منظور بنده یک مقدار جزیی تر هست. یعنی جایی که دین واقعا وارد اقتصاد شده باشه کجاست. این چیزهایی که شما فرمودید توصیه های دین هست. یه مشکلی موضوعی در زمان ائمه و یا پیامبران گذشته بوجود اومده باشه که اسلام طبق یک مدل اقتصاد اون رو حل کرده باشه و.. در کل منظورم این بود که یکم جزیی تر وارد مسئله شیم.

.:MOBAREZ:.;315992 نوشت:
سلام علیکم.
خیلی ممنون از پاسخ گویی تان. قطعا منظور بنده هم این نبوده که به اندازه یک کتاب پاسخ بنده را بدهید.
این پاسخی که ارائه دادید یک پاسخ کلی هست و منظور بنده یک مقدار جزیی تر هست. یعنی جایی که دین واقعا وارد اقتصاد شده باشه کجاست. این چیزهایی که شما فرمودید توصیه های دین هست. یه مشکلی موضوعی در زمان ائمه و یا پیامبران گذشته بوجود اومده باشه که اسلام طبق یک مدل اقتصاد اون رو حل کرده باشه و.. در کل منظورم این بود که یکم جزیی تر وارد مسئله شیم.

________________________________________
با صلوا ت بر محمد وآل محمد
وسلام وادب به محضر شما پوینده معارف دین
از مطالب مهم در بحث اقتصاد، بحث توسعه ی اقتصادی و بحث فقر می باشد که در این زمینه دیدگاه اسلام را خدمت شما عرض خواهم کرد :
در ديدگاه اسلامي، توسعه اقتصادي براي جامعه، دستاوردِ برنامه‏ هاي اسلام در اجراي احكام الهي و جامه ی عمل پوشاندن به تعاليم آسماني است. تا آنجا كه نبي مكرم اسلام (صلي­ الله­ عليه­ وآله) هر روز پس از نماز صبح – به­ گونه­ اي كه اصحاب صدايشان را بشنوند- در كنار دعا براي اصلاح دين و آخرت، سه مرتبه اين جملات را مي­فرمودند: «اللّهُمَّ أصلِح لي دُنياي الَّتي جَعَلتَ فيها مَعاشي؛(۳)
بار خدايا! دنياي مرا به سامان آور؛ همان را كه مايه زندگاني من قرار داده‏اي»
در اين ديدگاه، جامعه انساني هر گاه فرصت يابد تا دين خدا را به شيوه‏اي درست در زمين جاري سازد، شاهد شكوفايي اقتصادي ـ بيش از آن چه در تصوّرش گنجد ـ خواهد بود؛ و چنين روزي بي ‏شك خواهد آمد.
امام صادق(عليه­ السلام) در توصيف جامعه­ ي پس از ظهور حضرت حجت عجل­ الله­ تعالي­ فرجه­ الشريف مي­ فرمايند: «...ويطلُبُ الرَّجُلُ مِنكُم مَن يصِلُهُ بِمالِهِ ويأخُذُ مِنهُ زَكاتَهُ فَلا يجِدُ أحَدا يقبَلُ مِنهُ ذلِكَ؛ استَغنَي النّاسُ بِما رَزَقَهُمُ اللّه‏ُ مِن فَضلِهِ؛(۴)
...و كسي از شما به دنبال فردي مي‏ گردد كه مالش را بستاند و زكاتش را بپذيرد، امّا هيچ كس را نمي‏ يابد كه چنين كند، [زيرا] مردم از رهگذر روزي‏ هايي كه خداوند با فزون بخشي خويش به ايشان عطا فرموده، بي‏ نياز شده‏ اند.»
اسلام، پديده ثروتمندي جامعه را از نعمت‏ هاي خداوند براي انسان قلمداد مي‏ كند و مردم را برمي‏ انگيزد كه اين نعمت را پاس دارند و نيز از ايشان مي‏ خواهد كه ثروت را در مسيري كه به تكامل آنان بينجامد، به كار گيرند.(۵)
چنان چه در كلمات اميرالمومنين(عليه­ اسلام) مكرراً به نعمت بودن ثروت اشاره شده است:«إنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ المالِ؛(۶)ثروت فراوان، از نعمت‏ ها است.»
«نِعمَ البَرَكَةُ سَعَةُ الرِّزقِ؛(۷)گشاده روزي، چه نيكو بركتي است!»
«مِن هَنيءِ النِّعَمِ سَعَةُ الأَرزاقِ؛(۸)از نعمت‏ هاي گوارا، گشادگي روزي است.»
در اين نظرگاه، ثروت بهترين ياورِ تقوا و خودسازي است كه رادمردي را آشكار مي ‏سازد؛ كاستي‏ ها و عيب‏ ها را مي‏ پوشاند؛ آرامش و ثبات درون را در پي مي‏ آورد؛ پاداشِ كسي را كه از آن به نيكي و درستي بهره بَرَد، افزون مي‏ كند؛ و در يك كلام، مايه پايداري دين و دنيا است.(۹)
پيامبر خدا(صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله)می فرمایند:« نِعمَ العَونُ عَلي تَقوَي اللّه‏ِ الغِني؛(۱۰)
چه ياور خوبي است توانگري براي تقواي خدايي!»
پيامبر خدا(صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله)در سخن دیگری فرمودند:« إذا كانَ في آخِرِ الزَّمانِ؛ لابُدَّ لِلنّاسِ فيها مِنَ الدَّراهِمِ وَالدَّنانيرِ يقيمُ الرَّجُلُ بِها دينَهُ ودُنياهُ؛(۱۱)
چون آخر الزّمان فرا رسد، مردم را چاره‏اي جز داشتن درهم‏ ها و دينارها نيست تا هر فرد دين و دنياي خود را با آن برپاي دارد.»
امام صادق(عليه‏ السلام)فرمودند:« لا خَيرَ في مَن لا يحِبُّ جَمعَ المالِ مِن حَلالٍ؛ يكُفُّ بِهِ وَجهَهُ، ويقضي بِهِ دَينَهُ، ويصِلُ بِهِ رَحِمَهُ؛(۱۲)خيري نيست در آن كس كه گردآوردنِ مال از راه حلال را دوست نمي ‏دارد؛ تا با آن آبروي خويش را حفظ كند، دِينش را ادا نمايد، و با خويشانش پيوند داشته باشد.»
در اين رهگذار، قرآن كريم مردم را برمي‏ انگيزد كه با كار و تلاشِ پيوسته، زمين را آباد كنند و از ايشان مي‏ خواهد كه موهبت‏ ها و بركت‏ هاي زمين را آن‏سان كه براي زندگاني ابدي‏شان سودمند افتد، به كار گيرند.
«وَ مِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ الَّيلَ وَ النَّهَارَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛(۱۳)و از بخشايش او است كه شب و روز را براي شما قرار داد تا در آن [شب] آرام گيريد و [در روز] از فزون بخشي او [روزي] بجوييد؛ و باشد كه سپاس گزاريد.»
پيشوايان و راهبران بزرگ اسلام، پيشگامان عرصه توسعه اقتصادي بودند. ايشان را مي‏ نگري كه همّت‏ هاشان را در تلاش سخت كوشانه و پيوسته صرف مي‏ كنند و از پروردگار خويش خاضعانه مي‏ خواهند كه از فقر نجاتشان بخشد و از تنگناي اقتصادي دورشان دارد.(۱۴)
سيره معصومين(عليهم­ السلام) در اين زمينه بسيار گوياست:
امام علي(عليه‏ السلام)می فرمایند:« ما يسُرُّني أنّي كُفيتُ أمرَ الدُّنيا كُلَّهُ؛ لِأَنّي أكرَهُ عادَةَ العَجزِ؛(۱۵)خرسند نمي‏ شوم اگر از كار دنيا، سراسر، بي‏ نياز گردم؛ زيرا من از بيكارگي بيزارم.»
دركافي از فضل بن ابوقرّهآمده است که: نزد امام صادق (عليه‏ السلام) رفتيم، در حالي كه در بوستاني از آنِ خود، سرگرم كار بود. گفتيم: «خداي ما را فدايي تو سازد! اجازه ده كه ما برايت كار كنيم يا غلامان چنين كنند». فرمود:«لا، دَعوني فَإِنّي أشتَهي أن يرانِي اللّه‏ُ عز و جل أعمَلُ بِيدي وأطلُبُ الحَلالَ في أذي نَفسي؛(۱۶)
نه؛ مرا واگذاريد؛ زيرا ميل مي ‏ورزم كه خداوند مرا ببيند كه با دستم كار مي‏ كنم و در حال آزار تن، روزي حلال مي‏ جويم».
بازدركافي شریف از علي بن ابي حمزه آمده است که: «رَأَيتُ أبَا الحَسَنِ عليه‏ السلام يعمَلُ في أرضٍ لَهُ قَدِ استَنقَعَت قَدَماهُ فِي العَرَقِ، فَقُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ ! أينَ الرِّجالُ؟ فَقالَ: يا عَلِي، قَد عَمِلَ بِاليدِ مَن هُوَ خَيرٌ مِنّي في أرضِهِ ومِن أبي. فَقُلتُ لَهُ: ومَن هُوَ؟ فَقالَ: رَسولُ اللّه‏ِ صلي‏الله‏عليه‏و‏آلهوأميرُ المُؤمِنينَ وآبائيكُلُّهُم كانوا قَد عَمِلوا بِأَيديهِم، وهُوَ مِن عَمَلِ النَّبِيينَ وَالمُرسَلينَ وَالأَوصِياءِ وَالصّالِحينَ؛(۱۷)امام كاظم عليه السلام را ديدم كه در زميني كار مي ‏كرد و گام‏ هايش در عرق خيس شده بود. به وي گفتم: «فدايت شوم! مردانِ [پيشكار و كارگر ]كجايند؟» فرمود: «اي علي! آن كس كه از من و پدرم بهتر بود، در زمين خويش و با دست خود كار مي‏ كرد». به وي گفتم: «او كه بود؟» فرمود: «پيامبر خدا صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله و اميرالمؤمنين عليه‏ السلام و همه پدران من با دست خود كار مي‏ كردند؛ و اين، كردار پيامبران و رسولان و جانشينان ايشان و شايستگان است».
امام علي(عليه‏ السلام)دعا می کردند که: اللّهُمَّ... وأغنِنا عَن مَدِّ الأَيدي إلي سِواكَ؛(۱۸)
بار خدايا!... ما را بي ‏نياز فرما از اين كه به سوي غير تو دست نياز آوريم.»
وامام زين العابدين(عليه‏ السلام)دعا می فرمودند:«اللّهُمَّ ارزُقني مِن فَضلِكَ مالاً طَيبا كَثيرا فاضِلاً لا يطغيني، وتِجارَةً نامِيةً مُبارَكَةً لا تُلهيني؛(۱۹) بار خدايا! از فزون بخشي‏ت، مرا دارايي پاك فراوان و سرشار عطا فرما كه به سركشي‏م وا ندارد؛ و داد و ستدي رشد افزا و بركت خيز مرا ده كه فريبم ندهد.»
در جانب ديگر اين ديدگاه، مي‏ نگريم كه اسلام، واپس ماندگي اقتصادي را نكوهش مي‏ كند و آن را از گونه‏ هاي بلا و مصيبت و نيز از مجازات‏ هاي خداوند و نشانه خشم او و ناخشنودي‏ اش از جامعه،بر مي‏ شمارد.(۲۰)
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يصْنَعُونَ؛(۲۱)و خداوند شهري را مَثَل مي‏ زند كه امن و آرام بود، روزي آن به فراواني از هر جاي مي‏ رسيد، امّا [مردم آن] نعمت ‏هاي خداي را ناسپاسي كردند. پس خدا به سزاي آن چه مي‏ كردند، جامه ی گرسنگي و ترس به [مردمِ] آن چشانيد.»
امام علي(عليه‏ السلام) در دعاي خويش مي­ فرمايد:« اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يدعو إلَي الغَي، ويضِلُّ عَنِ الرُّشدِ، ويقِلُّ الرِّزقَ، ويمحَقُ التَّلدَ، ويخمِلُ الذِّكرَ؛(۲۲)
بار خدايا! از تو آمرزش مي‏ جويم براي هر گناهي كه به گمراهي فرا خوانَد، از هدايت باز دارد، روزي را كاهش دهد، سود و ثمر را نابود سازد، و ياد [و نامِ آدمي] را محو كند.»
ودر سخن دیگری فرمودند:«ما ضَرَبَ اللّه‏ُ العِبادَ بِسَوطٍ أوجَعَ مِنَ الفَقرِ؛(۲۳)
خداوند، بندگان را با تازيان ه‏اي درد آورتر از فقر نمي‏ زند.»
در آينه اسلام، فقر ،سزاوار نكوهش است و همه نيروهاي ويرانگري و تباه‏ سازي در آن گرد آمده؛ هم عامل ناداني است و هم زمينه ساز بدرفتاري.
امام صادق( عليه‏ السلام) می فرمایند:« خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم يزَل ناقِصَ العَيشِ زائِلَ العَقلِ مَشغولَ القَلبِ؛ فَأَوَّلُها: صِحَّةُ البَدَنِ، وَالثّانِيةُ: الأَمنُ، وَالثّالِثَةُ: السَّعَةُ فِي الرِّزقِ...؛(۲۴)پنج ويژگي‏ اند كه هر كس يكي از آن‏ ها را نداشته باشد، همواره زندگي‏ اش كاستي دارد، عقلش زوال مي‏ پذيرد، و دلش دغدغه دارد؛ يكم تندرستي، دوم امنيت، سوم گشايشِ روزي،....»
فقر ريشه انواع فساد و تباهي است كه ناآرامي ‏هاي روحي و جسمي در سطوح فردي و اجتماعي از آن زاييده مي‏ شود.
امام علي(عليه‏ السلام)می فرمایند:« إنَّ الفَقرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفسِ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ، جالِبٌ لِلهُمومِ؛(۲۵)هر آينه فقر، خواري جان است و مايه سرگشتگي عقل و فراهم آورنده اندوه.»
بدين سان، فقر تهديدي جدّي براي ارزش‏ هاي جامعه ديني است كه ثبات آن را از ميان مي‏ برد، همانند طوفاني كه در روزي بادخيز، علف‏ هاي خشك را به هوا بپراكَند.(۲۶)
امام علي (عليه‏ السلام)فرمودند:« ضَرورَةُ الفَقرِ تَبعَثُ عَلي فَظيعِ الأَمرِ؛(۲۷)ناچاري فقر، انسان را به كار[هاي] زشت و وحشت‏ انگيز وا مي‏دارد.»
امام علي(عليه‏ السلام) به پسرش امام حسن(عليه‏ السلام) مي­ فرمايد:« يا بُنَي، الفَقيرُ حَقيرٌ؛ لا يسمَعُ كَلامُهُ، ولا يعرَفُ مَقامُهُ، ولَو كانَ الفَقيرُ صادِقا يسَمّونَهُ كاذِبا، ولَو كانَ زاهِداً يسَمّونَهُ جاهِلاً. يا بُنَي، مَنِ ابتُلِي بِالفَقرِ فَقَدِ ابتُلِي بِأَربَعِ خِصالٍ: بِالضَّعفِ في يقينِهِ، وَالنُّقصانِ في عَقلِهِ، وَالرِّقَّةِ في دينِهِ، وقِلَّةِ الحَياءِ في وَجهِهِ، فَنَعوذُ بِاللّه‏ِ مِنَ الفَقرِ؛(۲۸)جانِ پسر! فقير كوچك است؛ سخنش شنيده نمي‏ شود؛ و رتبه‏ اش دانسته نيست. فقير هر چند كه راستگو باشد، دروغگويش مي‏ خوانند و اگر زهد پيشه كند، نادانش مي‏ شمارند. جان پسر! هر كس گرفتار فقر شود، به چهار خصلت مبتلا گردد: سستي در باورش، كاستي در خِرَدش، سَبُكي در دينش، و كم حيايي در چهره‏اش. پس از فقر به خداوند پناه مي ‏جوييم.»
آيا در بيان مفسده‏ هاي فقر، كلامي رساتر از احاديث شريف، رسول خدا (صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله) يافت مي‏ شود؟ همچون:
«كادَ الفَقرُ أن يكونَ كُفراً؛(۲۹)نزديك است كه فقر به كفر بينجامد»
احاديث با اين مضمون بسيارند و در مجموع، بر اين حقيقت دلالت مي‏ كنند كه هر كس نيازمندي‏هاي زندگي مادّي‏ اش را برطرف نكند و از پسِ تأمين دنياي خويش برنيايد، زندگاني معنوي‏ اش را نيز از كف مي‏ دهد و جهان آخرتش را هم تأمين نمي‏ كند.(۳۰)
اين در حالي است كه رهبران اين دين و امامان پاك، مردم را از بلاي بزرگ فقر برحذر مي‏ داشتند و به ايشان تأكيد مي‏ كردند كه در ورطه واپس ماندگي اقتصادي نيفتند؛ و خود، از مصيبت فقر به خداوند پناه مي‏ بردند و از آن بزرگِ برتر ياري مي‏ جُستند.(۳۱)
پيامبر خدا( صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله) می فرمودند:« اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أفتَقِرَ في غِناكَ؛(۳۲) بار خدايا! هر آينه به تو پناه مي‏ جويم از اين كه در [سايه ]توانگري‏ت، دچار فقر شوم.»
امام باقر(عليه‏ السلام) در دعای خود با خداوند می فرمود:« اللّهُمَّ ... لا تَرزُقني رِزقا يطغيني ولا تَبتَلِني بِفَقرٍ أشقي بِهِ مُضَيقا عَلَي، أعطِني ... مَعاشا واسِعا هَنيئا مَريئا في دُنياي، ولا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَي سِجنا؛(۳۳)بار خدايا... مرا روزي‏ اي مده كه سركشم سازد و به فقري دچارم مكن كه به سببِ ابتلا در تنگنا به تيره بختي افتم... مرا در دنيايم زندگاني گشاده و شيرين و گوارا عطا فرما و دنيا را زندانِ من مساز.»
این نگاهی کوتاه بود بر دو مقوله اساسی در بحث اقتصاد اسلامی امید است مورد توجه قرار گیرد . التماس دعا
______________________________
منبع:http://www.hadith.net/n419-e2373.html

به نام خدا.

مجید;315788 نوشت:
اقتصاد اسلامی بر خلاف اقتصاد غربی، بر قناعت و پرهیز از مصرف‌گرایی تأکید دارد. اقتصاد غربی نیازهای انسان را نامحدود و منابع و امکانات جهان را محدود می‌داند؛ در حالی که در اسلام منابع و امکانات نامحدود معرفی شده‌اند. « وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛و اگر بخواهید نعمت‌های خداوند را در شمار بیاورید نمی‌توانید نعمت‌های خداوند را به حد و حصری محدود کنید.»(سوره ابراهیم، آیه ۳۴)

جناب مجید ، بنده این قسمت رو متوجه نشدم. شماردن با مقدار متفاوت نیست؟ همچنین این عدم توانایی نمیتونه ناشی از عدم آگاهی باشه نه نامحدود بودن؟ مثلا عرض میکنم ، اون موقع مسلما توانایی به حساب آوردن لایه ی اوزون نبوده ، مسلما به علت نقص آگاهی بشر ، نعمات دیگری هم هست که الان ازش اطلاع نداریم پس نمیتونیم بشماریم. اما حقیقتا ، مقدار ماده در جهان محدود هست و نامحدود نیست. همینطور توانایی و قدرت افراد برای انجام عمل و ...

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;500694 نوشت:
جناب مجید ، بنده این قسمت رو متوجه نشدم. شماردن با مقدار متفاوت نیست؟ همچنین این عدم توانایی نمیتونه ناشی از عدم آگاهی باشه نه نامحدود بودن؟ مثلا عرض میکنم ، اون موقع مسلما توانایی به حساب آوردن لایه ی اوزون نبوده ، مسلما به علت نقص آگاهی بشر ، نعمات دیگری هم هست که الان ازش اطلاع نداریم پس نمیتونیم بشماریم. اما حقیقتا ، مقدار ماده در جهان محدود هست و نامحدود نیست. همینطور توانایی و قدرت افراد برای انجام عمل و ...

با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب خدمت شما کاربر گر امی
ابتدا دو کلمه ای که در این آیه مطرح شده را از نظر لغوی بررسی کنیم:
عدد:
عدّ بمعنى شمردن و عدد اسم مصدر است بمعنى شمرده. در قاموس گويد: «العدّ: الاحصاء و الاسم العد و العديد».
«لَقَدْ أَحْصاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا» مريم:94. يعنى آن ها را تا آخر حساب كرده و بطرز مخصوصى شمرده است در «حصا» گفته‏ ايم كه احصاء تمام كردن شمارش است مثل: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» ابراهيم: 34(قاموس قرآن، ج4، ص299)
أَحْصَى-
إِحْصاءً [حصي‏] الشي‏ءَ: آن چيز را شمرد «هذا شي‏ءٌ لا يُحْصى»: آن چه كه قابل شمردن نباشد و بشمارش در نيايد يعنى بيش از آن باشد كه بتوان شمرد.(فرهنگ أبجدي عربي-فارسي، متن، ص: 24)
تفسیر آیه
(وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها)." اگر نعمت هاى الهى را بخواهيد بشمريد هرگز نمى‏ توانيد شماره كنيد" چرا كه نعمت هاى مادى و معنوى پروردگار آن چنان سر تا پاى وجود و محيط زندگى شما را فرا گرفته كه قابل احصا نيستند، به علاوه آن چه از نعمت هاى الهى شما مى‏ دانيد در برابر آن چه نمى‏ دانيد قطره‏اى است در برابر دريا.
اما با اين همه لطف و رحمت الهى، باز اين انسان ستمگر است و كفران كننده نعمت (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ).
نعمت هايى كه اگر بدرستى از آنها استفاده مى‏ كرد مى‏ توانست، سراسر جهان را گلستان كند و طرح مدينه فاضله را پياده سازد، بر اثر سوء استفاده‏ ها و ظلم ها و كفران نعمت ها به جايى رسيده است كه افق زندگيش را تاريك، و شهد حيات را در كامش زهر جانگداز كرده، و انبوهى از مشكلات طاقت‏ فرسا به صورت غل ها و زنجيرها بر دست و پايش نهاده است.
چرا نعمتهاى او قابل شمارش نيستند
اين يك حقيقت است كه سر تا پاى وجود ما غرق نعمت هاى او است و اگر كتاب هاى مختلف علوم طبيعى و انسان‏ شناسى و روان‏ شناسى و گياه‏ شناسى و مانند آن را بررسى كنيم، خواهيم ديد كه دامنه اين نعمت ها تا چه حد گسترده است، اصولاً هر نفسى به گفته آن اديب بزرگ، دو نعمت در آن موجود است و به هر نعمتى شكرى واجب.
از اين گذشته مى‏ دانيم در بدن يك انسان به طور متوسط ده ميليون ميليارد سلول زنده است، كه هر كدام يك واحد فعال بدن ما را تشكيل مى‏ دهد، اين عدد بقدرى بزرگ است كه اگر ما بخواهيم اين سلولها را شماره كنيم، صدها سال طول مى‏ كشد!.
و تازه اين يك بخش از نعمت هاى خدا نسبت به ما است، و بنا بر اين براستى اگر ما بخواهيم نعمت هاى او را بشماريم قادر نيستيم وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها.
در درون خون انسان دو دسته گلبول (موجودات زنده كوچكى كه در خون شناورند و وظائف حياتى سنگين بر دوش دارند) وجود دارند: مليون ها گلبول قرمز كه وظيفه آنها رساندن اكسيژن هوا براى سوخت و ساز سلولهاى بدن، و مليون ها گلبول سفيد كه وظيفه آنها پاسدارى از سلامت انسان در مقابل هجوم ميكرب ها به بدن مى‏ باشد و عجب اين كه آن ها بدون استراحت و خواب دائما كمر به خدمت انسان بسته‏ اند.
آيا با اين حال هرگز مى‏ توانيم نعمت هاى بى‏ پايانش را احصاء كنيم.( تفسير نمونه، ج‏10، ص: 359)
توضيحى در باره اين كه نعمت‏ هاى الهى قابل شمارش نيست
" وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها"- راغب مى‏ گويد كلمه" احصاء" به معناى تحصيل با عدد و بدست آوردن با شماره است و در اصل از" حصا: ريگ" گرفته شده، چون عرب جاهليت، هر چيزى را مى‏ خواست بشمارد بوسيله ريگ مى‏ شمرد، هم چنان كه ما با سرانگشت خود مى‏ شماريم.(مفردات راغب ماده؛ حصا)
در اين جمله به اين معنا اشاره شده كه نعمت هاى خدا از محدوده عدد و شماره بيرون است و در نتيجه انسان نمى‏ تواند نعمت هايى را كه خداى تعالى به او ارزانى داشته بشمارد.
چگونه مى‏ توان نعمت هاى خدا را شمرد و حال آن كه عالم وجود با تمامى اجزاء و اوصاف و احوالش كه همه به هم مرتبط و پيوسته‏ اند و هر يك در ديگرى اثر دارد و وجود يكى متوقف بر وجود ديگرى است، نعمت هاى خدا هستند، و اين معنا قابل احصاء نيست.
و شايد همين معنا باعث شده كه نعمت را به لفظ مفرد بياورد و بفرمايد:
" نعمة اللَّه" چون هر چه در عالم وجود دارد نعمت او است، و در چنين موردى براى نشان دادن زيادى نعمت احتياجى به جمع نيست چون هر چه با او برخورد مى‏ كنيم نعمت او است، البته مراد از" نعمة" جنس آن است كه در نتيجه از نظر معنا با جمع فرقى نمى‏ كند.(ترجمه الميزان، ج‏12، ص: 87)

مجید;500853 نوشت:
با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب خدمت شما کاربر گر امی
ابتدا دو کلمه ای که در این آیه مطرح شده را از نظر لغوی بررسی کنیم:
عدد:
عدّ بمعنى شمردن و عدد اسم مصدر است بمعنى شمرده. در قاموس گويد: «العدّ: الاحصاء و الاسم العد و العديد».
«لَقَدْ أَحْصاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا» مريم:94. يعنى آن ها را تا آخر حساب كرده و بطرز مخصوصى شمرده است در «حصا» گفته‏ ايم كه احصاء تمام كردن شمارش است مثل: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» ابراهيم: 34(قاموس قرآن، ج4، ص299)
أَحْصَى-
إِحْصاءً [حصي‏] الشي‏ءَ: آن چيز را شمرد «هذا شي‏ءٌ لا يُحْصى»: آن چه كه قابل شمردن نباشد و بشمارش در نيايد يعنى بيش از آن باشد كه بتوان شمرد.(فرهنگ أبجدي عربي-فارسي، متن، ص: 24)
تفسیر آیه
(وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها)." اگر نعمت هاى الهى را بخواهيد بشمريد هرگز نمى‏ توانيد شماره كنيد" چرا كه نعمت هاى مادى و معنوى پروردگار آن چنان سر تا پاى وجود و محيط زندگى شما را فرا گرفته كه قابل احصا نيستند، به علاوه آن چه از نعمت هاى الهى شما مى‏ دانيد در برابر آن چه نمى‏ دانيد قطره‏اى است در برابر دريا.
اما با اين همه لطف و رحمت الهى، باز اين انسان ستمگر است و كفران كننده نعمت (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ).
نعمت هايى كه اگر بدرستى از آنها استفاده مى‏ كرد مى‏ توانست، سراسر جهان را گلستان كند و طرح مدينه فاضله را پياده سازد، بر اثر سوء استفاده‏ ها و ظلم ها و كفران نعمت ها به جايى رسيده است كه افق زندگيش را تاريك، و شهد حيات را در كامش زهر جانگداز كرده، و انبوهى از مشكلات طاقت‏ فرسا به صورت غل ها و زنجيرها بر دست و پايش نهاده است.
چرا نعمتهاى او قابل شمارش نيستند
اين يك حقيقت است كه سر تا پاى وجود ما غرق نعمت هاى او است و اگر كتاب هاى مختلف علوم طبيعى و انسان‏ شناسى و روان‏ شناسى و گياه‏ شناسى و مانند آن را بررسى كنيم، خواهيم ديد كه دامنه اين نعمت ها تا چه حد گسترده است، اصولاً هر نفسى به گفته آن اديب بزرگ، دو نعمت در آن موجود است و به هر نعمتى شكرى واجب.
از اين گذشته مى‏ دانيم در بدن يك انسان به طور متوسط ده ميليون ميليارد سلول زنده است، كه هر كدام يك واحد فعال بدن ما را تشكيل مى‏ دهد، اين عدد بقدرى بزرگ است كه اگر ما بخواهيم اين سلولها را شماره كنيم، صدها سال طول مى‏ كشد!.
و تازه اين يك بخش از نعمت هاى خدا نسبت به ما است، و بنا بر اين براستى اگر ما بخواهيم نعمت هاى او را بشماريم قادر نيستيم وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها.
در درون خون انسان دو دسته گلبول (موجودات زنده كوچكى كه در خون شناورند و وظائف حياتى سنگين بر دوش دارند) وجود دارند: مليون ها گلبول قرمز كه وظيفه آنها رساندن اكسيژن هوا براى سوخت و ساز سلولهاى بدن، و مليون ها گلبول سفيد كه وظيفه آنها پاسدارى از سلامت انسان در مقابل هجوم ميكرب ها به بدن مى‏ باشد و عجب اين كه آن ها بدون استراحت و خواب دائما كمر به خدمت انسان بسته‏ اند.
آيا با اين حال هرگز مى‏ توانيم نعمت هاى بى‏ پايانش را احصاء كنيم.( تفسير نمونه، ج‏10، ص: 359)
توضيحى در باره اين كه نعمت‏ هاى الهى قابل شمارش نيست
" وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها"- راغب مى‏ گويد كلمه" احصاء" به معناى تحصيل با عدد و بدست آوردن با شماره است و در اصل از" حصا: ريگ" گرفته شده، چون عرب جاهليت، هر چيزى را مى‏ خواست بشمارد بوسيله ريگ مى‏ شمرد، هم چنان كه ما با سرانگشت خود مى‏ شماريم.(مفردات راغب ماده؛ حصا)
در اين جمله به اين معنا اشاره شده كه نعمت هاى خدا از محدوده عدد و شماره بيرون است و در نتيجه انسان نمى‏ تواند نعمت هايى را كه خداى تعالى به او ارزانى داشته بشمارد.
چگونه مى‏ توان نعمت هاى خدا را شمرد و حال آن كه عالم وجود با تمامى اجزاء و اوصاف و احوالش كه همه به هم مرتبط و پيوسته‏ اند و هر يك در ديگرى اثر دارد و وجود يكى متوقف بر وجود ديگرى است، نعمت هاى خدا هستند، و اين معنا قابل احصاء نيست.
و شايد همين معنا باعث شده كه نعمت را به لفظ مفرد بياورد و بفرمايد:
" نعمة اللَّه" چون هر چه در عالم وجود دارد نعمت او است، و در چنين موردى براى نشان دادن زيادى نعمت احتياجى به جمع نيست چون هر چه با او برخورد مى‏ كنيم نعمت او است، البته مراد از" نعمة" جنس آن است كه در نتيجه از نظر معنا با جمع فرقى نمى‏ كند.(ترجمه الميزان، ج‏12، ص: 87)

به نام خدا.

متوجه شدم جناب مجید. اما این پیچیدگی زیبا که خالق طبیعت توش گذاشته ، به معنای نامحدود بودنش که نیست. هست؟ آخه شما از این آیه استفاده کردید و فرمودید از دیدگاه اسلام ، منابع نامحدود است. در صورتی که به شدت محدود به نظر میرسه. هر ماده ای که شما بگید ، که ارزش داشته باشه ( مثل فلزات گرانبها ) گرچه ممکنه در کل طبیعت خیلی خیلی خیلی زیاد باشه ، اما اونچه در دسترس ماست خیلی خیلی خیلی محدود هست. و یا توانایی نیروهای انسانی ، در حالت طبیعی ، محدود هست.

ستایشگر :Gol:

وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا {الإسراء/29}

در انفاق ، نه دست بر گردن قفل كن دست بسته باش و نه چنان گشاده دستى كن كه خود محتاج شوى .

با سلام

ودر اخبار

كشف الغمة: من كتاب الدلائل عن محمد بن حمزة السروري قال: كتبت على يد أبي هاشم داود بن القاسم الجعفري وكان لي مواخيا إلى أبى محمد عليه السلام أسأله أن يدعو لي بالغنى، وكنت قد أملقت، فأوصلها وخرج إلي على يده: أبشر فقد أجلك الله تبارك وتعالى بالغنى، مات ابن عمك يحيى بن حمزة، وخلف مائة ألف درهم، وهي واردة عليك فاشكر الله، وعليك بالاقتصاد، وإياك والاسراف فانه من فعل الشيطنة. فورد علي بعد ذلك قادم معه سفاتج من حران فإذا ابن عمي قد مات في اليوم الذي رجع إلي أبو هاشم بجواب مولاي أبي محمد، واستغنيت وزال الفقر عني كما قال سيدي فأديت حق الله في مالي، وبررت إخواني وتماسكت بعد ذلك - وكنت مبذرا - كما أمرني أبو محمد

الدرة الباهرة: قال أبو محمد العسكري عليه السلام: إن للسخاء مقدارا فان زاد
عليه فهو سرف، وللحزم مقدارا فان زاد عليه فهو حين، وللاقتصاد مقدارا فان زاد عليه
فهو بخل، وللشجاعة مقدارا فان زاد عليه فهو تهور، وقال عليه السلام: كفاك أدبا،
تجنبك ما تكره من غيرك، وقال عليه السلام: من كان الورع سجيته والافضال حليته،
انتصر من أعدائه بحسن الثناء عليه، وتحصن بالذكر الجميل من وصول نقص إليه

دعوات الراوندي: قال
الصادق (عليه السلام): أربعة لا يستجاب لهم دعاء: رجل جالس في بيته يقول يا رب
ارزقني فيقول له:، ألم آمرك بالطلب ؟ ورجل كانت له امرأة فدعا عليها فيقول ألم أجعل
أمرها بيدك ؟ ورجل كان له مال فأفسده فيقول يا رب ارزقني فيقول له ألم آمرك
بالاقتصاد ألم آمرك بالاصلاح ؟ ثم قرأ " والذين إذا أنفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا
وكان بين ذلك قواما " ورجل كان له مال فأدانه بغير بينة فيقول ألم آمرك بالشهادة ؟

سرائر: موسى بن بكر، عن العبد الصالح
(عليه السلام) قال: قال النبي (صلى الله عليه وآله): التودد إلى الناس نصف العقل،
والرفق نصف المعيشة، وما عال امرؤفي اقتصاد 20 - ما: الحسين بن إبراهيم عن ابن
وهبان، عن علي بن الحبشي، عن العباس ابن محمد بن الحسين، عن أبيه، عن صفوان بن يحيى
وجعفر بن عيسى، عن الحسين بن أبي غندر، عن أيوب بن الحر قال: سمعت رجلا يقول لابي
عبد الله (عليه السلام): بلغني أن الاقتصاد والتدبير في المعيشة نصف الكسب ؟ فقال
أبو عبد الله (عليه السلام): لابل هو الكسب كله، ومن الدين التدبير في المعيشة

جمع بندی
پرسش:
سلام علیکم.

نظر قرآن و روایات ( و به طور جامع دین اسلام) در مورد اقتصاد در جامعه و اقتصاد شخصی چیست و دین چه برنامه ای برای اقتصاد خرد و کلان و اقتصاد ملی و شخصی دارد؟
با تشکر
پاسخ:
سلام علیکم ورحمت الله
سوال حضرت عالی یک سوال کلی و مشتمل بر این است که چندین کتاب در مورد آن نوشته شود وتقدیم شما گردد، اما از آن جایی که وظیفه خود دیدم که جواب سوال شما را به صورت مختصر بدهم به این مقدار اکتفا نمودم.
نظام اقتصاد اسلامی عبارت است از:«مجموعه قواعد کلّی ارائه شده در اسلام در زمینه روش تنظیم حیات اقتصادی و حلّ مشکلات اقتصادی، در راستای تامین عدالت اجتماعی برای نیل به سعادت بشر و رسیدن به جامعه ی فاضله ی مهدوی.»
مسألهٔ اقتصاد، به عنوان یکی از مهم‌ترین مسائل زندگی بشری، مطرح است، و اسلام نیز نگرش خاصی به آن دارد.
اقتصاد اسلامی بر خلاف اقتصاد غربی، بر قناعت و پرهیز از مصرف‌گرایی تأکید دارد. اقتصاد غربی نیازهای انسان را نامحدود و منابع و امکانات جهان را محدود می‌داند؛ در حالی که در اسلام منابع و امکانات نامحدود معرفی شده‌اند. « وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛و اگر بخواهید نعمت‌های خداوند را در شمار بیاورید نمی‌توانید نعمت‌های خداوند را به حد و حصری محدود کنید.»(سوره ابراهیم، آیه ۳۴)
اسلام مسألهٔ اقتصاد را(بر اساس اصالت انسان) به عنوان جزئی از مجموعه قوانین خود که تنها می‌تواند قسمتی از نواحی حیات انسانی را تنظیم کند، مورد توجه قرار داده و حل مشکلات اقتصادی را در اصلاح مبانی عقیدتی و اخلاقی مردم می‌داند.
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَْرْضِ؛و اگر مردم ایمان آورده و پرهیزگار بودند، ما ابواب بركات زمین و آسمان را بر آنها گشوده بودیم.»(اعراففآیه 96)
اسلام اقتصاد را در جهت اهداف عالیهٔ بشر دانسته و بر این اساس، نگرش سوسیالیستی و یا سرمایه‌داری که اقتصاد را مبنا قرار می‌دهند، رد می‌کند.
در تفسیر و تحلیل رشد و توسعه اقتصادی، پیروان مکاتب اقتصادی کلاسیک، نئو کلاسیک، مکتب کینز و امثال آن ها؛ دیدگاه‌های خاص خود را در جهت طراحی نظام اقتصادی مطرح نموده اند.
به عنوان نمونه، کلاسیک ها در مورد بازار آزاد، نئو کلاسیک ها در زمینه کارآفرینی، پیروان مکتب شیکاگو در زمینه نقش آموزش، طرفداران فیزیوکراسی در خصوص کشاورزی و مکتب سوداگران (مرکانتلیسم) در زمینه مازاد صادرات؛ نظرهای ارزشمندی را مطرح نموده اند.
آیین اسلام نیز، در جهت تنظیم روابط اقتصادی بین انسان‌ها که برای تأمین نیازهای اقتصادی (یا رفع مشکلات اقتصادی) تدوین گردیده و با عدالت اجتماعی مرتبط می‌باشد، قواعدی کلی ارائه نموده که در ابواب اقتصادی فقه اسلامی به تفصیل بیان گردیده است.
_____________________________________
منابع قابل مراجعه

    [*=right]سید محمد باقر صدر. اقتصادنا. 330 تا 334.
    [*=right]سید رضا حسینی نسب. مجموعه مقالات علمی. 15 تا 18.
    [*=right]منصور شفیع‌زاده. نگاهی دوباره به اندیشه‌های اقتصادی حضرت امام خمینی(س). چاپ دوم. تهران: نشر مدرس، ۱۳۷۳. ۱۸۷.
    [*=right]یدالله دادگر کرمانجی. نگرشی بر اقتصاد اسلامی. چاپ دوم. تهران: نشر مدرس، ۱۳۷۸. ۱۴۴.
    [*=right]محمود روزبهان. اقتصاد اسلامی. چاپ سوم. تهران: نشر قلم، ۱۳۷۸. ۱۷۲.
    [*=right]امام موسی صدر. اقتصاد در مکتب اسلام. علی حجتی کرمانی.
.خطوط اساسى اقتصاد اسلامى، نوشته آية اللّه مكارم شيراز
موضوع قفل شده است