حضرت علی (عليه السلام) و طلاق همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله)

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت علی (عليه السلام) و طلاق همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله)


سخن اميرالمؤمنين عليه السلام با عايشه (زماني كه به او دستور داد به مدينه بازگردد)

بعد ازجنگ جمل علي عليه السلام استر رسول خدا (صلي الله و عليه وآله) را
خواست و بر آن سوار شد و به در سراى عايشه(در بصره) آمده اذن خواست و وارد شد ؛عايشه را با جماعتى از زنان بصره ديد كه گرد او نشسته و با اومى‏گريستند. صفيّه زن عبد الله بن خلف چون امير المؤمنين على (ع) را ديد، فرياد برآورد؛ زنان قبيله او كه آنجا بودند همه فرياد كنان روى به امير المؤمنين آورده گفتند: اى كشنده دوستان و اى پراگنده كننده جمعها، خدا فرزندان تو را يتيم كند چنانكه تو فرزندان عبد الله بن خلف خزاعى را يتيم كردى. امير المؤمنين على (ع) او را شناخت و گفت: تو حقّ دارى كه مرا دشمن دارى زيرا كه جدّ تو را روز بدر و عمّ تو را روز احد و شوهر تو را ديروز من كشته‏ام. اگر چنانكه مى‏گويى من كشنده دوستان مي بودم، هر كس را كه در اين سراست مي كشتم.
پس على (عليه السلام) روى به عايشه كرده، او را سرزنش نمود و فرمود: خداى تعالى تو را امر كرده است كه در خانه بنشينى و بيرون نيايى. تو معصيت او كردي بيرون آمدى و از روي ظلم به جنگ من در آمدي؛ مردمان را به جنگ من تحريض نمودى و فراموش كردي كه خداى تعالى تو را و پدر تو را به سبب ما شرافت داده است و به موجب قرابت ما تو را امّ المؤمنين مى‏خوانند. اكنون برخيز ودر آن مكاني(مدينه) كه رسول خدا ترا قرار داد بمان تا اجلت فرا رسد.
امير المؤمنين اين كلمات را فرمود و بازگشت.
روز ديگر امير المؤمنين(ع) پسر خويش حسن (عليه السلام) را به نزد عايشه فرستاد. حسن (عليه السلام) به عايشه گفت: امير المؤمنين سوگند ياد مى‏كند بدان خدايى كه جان همه در كف قدرت اوست كه اگر اين ساعت برنخيزى و به جانب مدينه بازنگردى، سخنى كه مى‏دانى در حقّ تو مي گويم. عايشه در آن ساعت سر شانه مى‏كرد يك گيسو بافته و يكى مانده بود. چون حسن (عليه السلام) اين سخن بگفت،عايشه برخواست و گفت: راحله من بياوريد و بار كنيد تا به جانب مدينه روان شوم.
زنى از مهالبه گفت: اى امّ المؤمنين، عبد الله بن عبّاس نزد تو آمد و هر سخن كه گفت او را جوابهاى سخت دادى چنانكه به خشم از نزديك تو بازگشت. علي (عليه السلام) نزد تو آمد وبا تو كلمات چند گفت ؛ از سخنان عبد الله عبّاس و على (عليه السلام) چنان مضطرب نگشتى كه از سخن حسن(عليه السلام) نگران شدي؛علت آن چيست؟ عايشه گفت: از سخن او بدان سبب مضطرب و بى‏قرار شدم كه او فرزند دختر رسول خدا است؛هر كس كه دوست دارد محمد(صلي الله و عليه و آله) را ببيند، بايد به او بنگرد؛ اما پدر او پيامي به من فرستاده كه مي دانم چيست و بايد كوچ كنم. آن زن گفت: ترا سوگند مى‏دهم كه بگوئي پيام علي(عليه السلام) چيست؟
عايشه گفت: چون سوگندم دادى،به تو را مي گويم. رسول خدا(ص) از غزوهايش غنايم بسياري كسب ميكرد و بر اصحاب خويشتن تقسيم مى‏فرمود، ما(همسران پيامبر) از آن حضرت خواستيم چيزي ازعنائم به ما بدهد و اصرار مي كرديم. آن حضرت از الحاح ما دلتنگ شد، على (ع) حاضر بود ما را ملامت كرد و گفت خاموش باشيد كه حضرت رسول (ص) دلتنگ گرديد. ما در سخن درشتى كرديم و على (ع) را برنجانيديم على (ع) اين آيه را خواند:«عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ» (تحريم؛ 5
)
رسول خدا خشمگين شد و سخنهايى كه به على (ع) مى‏گفتيم، او را ناخوش آمد. پس، خطاب به على (ع) گفت: «يا علي! إنّي قد جعلت طلاقهنّ إليك فمن طلّقتها منهنّ فهي بائنة» طلاق اين زنان را به دست تو قرار دادم هر كه از ايشان را كه طلاق دهي او ديگر از من جداست .
و پيامبر اين مساله را (مطلق فرمود و)مقيد به حيات و يا بعد ازممات نفرمود؛ و من مي ترسم اگرسخن على (ع) را اطاعت نكنم على (ع) مرا طلاق دهد و آنگاه من از آن رسول خدا (ص) نباشم. بدان سبب همين لحظه به جانب مدينه حركت مى‏كنم
[=&quot]الفتوح،ج‏2،ص:483 ؛ الفتوح/ترجمه ،ص:439[/]

سلام
یک سوال مگر در قران ایه ای نیست که میگوید ای پیامبر از این پس حق نداری زنانت را طلاق دهی
ایا ایمه برخلاف قران عمل کرده اند که ادعا میکنید اما حسین(ع) عایشه را هنگام شهادت امام حسن (ع) طلاق داد

دوست گرامی سلام
به نظر می آید بحث دچار کمی خلط مبحث شده است
چرا که در قرآن در روند طلاق دادن زنان به پیامبر این گونه دستور فرموده اند: عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (تحریم 5)اگر پيامبر، شما (زنانش) را طلاق گويد، اميد است پروردگارش همسرانى بهتر از شما: مسلمان، مؤمن، فرمانبر، توبه‏ كار، عابد، روزه ‏دار، بيوه و دوشيزه به او عوض دهد. بنابر این آیه پیامبر نیز به مانند هر یک از انسانهای دیگر می توانست زنانش را طلاق بدهد.
در آیه دیگری نیز حضرت باری تعالی به پیامبر فرموده بود:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْري لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً (1 طلاق) اى پيامبر، چون زنان را طلاق گوييد، در [زمان‏ بندى‏] عدّه آنان طلاقشان گوييد و حساب آن عدّه را نگه داريد، و از خدا، پروردگارتان بترسيد. آنان را از خانه ‏هايشان بيرون مكنيد، و بيرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند. اين است احكام الهى. و هر كس از مقرّرات خدا [پاى‏] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم كرده است. نمى ‏دانى، شايد خدا پس از اين، پيشامدى پديد آورد. بنابر این آیه نیز پیامبر حق طلاق زنانش را داشت.

البته نباید از نظر دور داشت که این آیه نیز با توجه به فعل مضارعی که دارد (یات) نشان می دهد که احتمال دارد زنان پیامبر بعد از او دچار خطا و اشتباه شوند به طوری که در اثر آن شایسته عذاب دو برابر شوند. يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً (احزاب 30) اى همسران پيامبر، هر كس از شما مبادرت به كار زشتِ آشكارى كند، عذابش دو چندان خواهد بود؛ و اين بر خدا همواره آسان است.
البته پیامبر زنانش را مخیر کرد که اگر می خواهند با او باشند باید ترک دنیا بکنند و توقعی به مانند زنان ثروتمندان نداشته باشند و گرنه می توانند طلاق بگیرند و شوهر کنند که برخی این کار را کردند. این آیه به همین موضوع اشاره دارد: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً (احزاب 28) اى پيامبر، به همسرانت بگو: «اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد، بياييد تا مَهرتان را بدهم و [خوش و] خُرّم شما را رها كنم.

اما آن آیه ای که به نظر می آید شما در آغاز بحث به آن اشاره کرده اید اصلا حاوی منظور شما نیست. آن آیه می فرماید: لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ ما مَلَكَتْ يَمينُكَ وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ رَقيباً (احزاب 52) از اين پس، ديگر [گرفتنِ‏] زنان و نيز اينكه به جاى آنان، زنان ديگرى بگيرى بر تو حلال نيست، هر چند زيبايى (منظور حسن است که به کمالات تعبیر شده است) آنها براى تو مورد پسند اُفتد، به استثناى كنيزان، و خدا همواره بر هر چيزى مراقب است.

در این آیه هرگز گفته نشده است که ای پیامبر حق طلاق زنانت را نداری بلکه می فرماید از الان چهار زن بیشتر داشتن برای شما و همه مسلمانان تشریع شده است. یعنی اینکه تا الان هر چند تا زن دارید اشکال ندارد اما از الان دیگر نمی توانید مثلا اگر 7 همسر دارید یکی از آنها را طلاق دهید، و یکی به جایش بگیرید بلکه باید شمار همسرانتان بیش از 4 تا نباشد. آنگاه مثلا اگر هفت همسر شما 4 تای آنها مردند و سه همسر باقی ماند می توانید یکی بگیرید که شمار همسرانتان بشود 4 تا. منظور از آیه این است.

موضوع قفل شده است