گذاشتن شیطان در برابر خدا ؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گذاشتن شیطان در برابر خدا ؟

با وجود این حقیقت که شیطان در عمل گمراه کردن انسان ها، محدودیت ها و ناتوانی هایی دارد که نداشتن استدلال و منطق از آن جمله است، توانمندی و استعدادهایی هم به اذن خدا در او وجود دارد که محورهای نفوذ جهت القاء و اغوای او معروف هستند.
ذیلاً به یک نمونه از آن اشاره می شود
گذاشتن باطل در برابر حق :

شیطان در برابر همه چیز حقیقی که اصل آن غیر قابل انکار است، موجودی خیالی و غیر واقعی و ضد حقیقت؛ یعنی، باطل را قرار داده و انسان های ظاهربین و بی فکر و بی استدلال را فریب می دهد و به تباهی می کشاند.

بعد از اینکه مطلب بالا را خواندید بنده یک سوال داشتم و اون اینه که :

آیا شیطان را بواسطه اینکه اولین کسی بود که با خدا مخالفت کرد وبا توجه به این همه سابقه عبودیتی که داشت میتوان در توصیه مردم به فاصله گرفتن از باطل به عنوان رهبر باطل در مقابل خدا قرار داد . (این کار بزرگ کردن شیطان نیست ؟)

delgarm2008;113092 نوشت:
آیا شیطان را بواسطه اینکه اولین کسی بود که با خدا مخالفت کرد وبا توجه به این همه سابقه عبودیتی که داشت میتوان در توصیه مردم به فاصله گرفتن از باطل به عنوان رهبر باطل در مقابل خدا قرار داد . (این کار بزرگ کردن شیطان نیست ؟)

سلام
به لحاظ تکوینی خداوند مقابل ندارد بلکه همه عبد اویند ( هیچ چیز نیست مگر اینکه بنده وار به نزد خدا می آید ) اما به لحاظ تشریعی خداوند مقابل دارد چون در متن تشریع راه خاصی تعریف می شود که کمال انسان را محقق می سازد و همانطور که در متن تکوین بعضی امور مخالف بعضی دیگرند مانند آب و آتش در این مسیر کمال هم تقابلهایی وجود دارد که یکی از آنها شیطان است . پس شیطان به لحاظ مخالفت با مسیر کمال انسانی در متن تشریع مخالف خدای متعال است چه اینکه خداوند در متن تشریع کمال انسان را اراده فرموده است و شیطان بر خلاف آن است .
موفق باشید

سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی

به سخن ساده تر
در جهان اضداد نداریم
یعنی یک جا هست باشد یکجا نیست
یکجا خیر باشد یک جا شر
مثل ریاضی نیست که بگوییم صد مثبت در مقابل صد منفی
ولی طیف گسترده مضربهای بین صفر تا یک یا بی نهایت داریم

شیطان یک استعاره من درآوردی انسان شیطان است برای توجیه تمامی نابخردیها، نابکاریها ، تنبلیها و جهالتهایش
انسان شیطان موجودی خود بین مغرور متکبر و خود محور است که جهان را بر گرد خود میبیند
انسان شیطان موجود خودبینی است که جز خود کسی را خودی نمیداند
انسان شیطان موجود پلیدی است که جز خود کسی را آدم نمی داند

بله شیطان عددی نیست!!

متشکرم

به نام خدا

سلام

خیلی جالبه که این تایپیک بیش از 12300 تا بازدید داشته !:Gig:

مطلب خوبی هم داره البته

اللهم صل علی محمد و آل محمد

طبق آیات قرآن شیطان حکم دعوت کننده را دارد (سوره ق آیه 27) و چندان زورمند نیست که مقابل خداوند بایستد، بر خلاف آنچه در انجیل عهد قدیم آمده است که بر طبق آن خداوند در مبارزه با شیطان مغلوب شد!!
مسلما با چنین وصفی یک شیطان پرست فکر میکند با ارتکاب پلیدیها ،پس از مرگش حامی قدرتمندی خواهد داشت! عمده تفکر این فرقه ها بر این استوار است که تا وقتی زنده هستند حقیقت را نخواهند فهمید و قدرت شیطان را درک نخواهند کرد. یکی از دلایل خودکشیهای دسته جمعی در آیین های خود را نیز همین امر برمیشمارند.

اینکه به لحاظ تکوینی خداوند مخالف و مقابل ندارد درست است و بحثی نیست ،اما اینجا 2 فرض پیش میاید که امیدوارم کارشناسان هم به آن توجه کنند و در صورت لزوم تصحیح نمایند.

1-زمانیکه شیطان تا روز رستاخیز مهلت خواست تا در زمین انسانها را به گمراهی کشاند،در آن لحظه حکم یک مامور الهی را داشت که انسان در جدال با او و وسوسه هایش محک زده شود تا در نتیجه این تقلا و پیروزی گوهر وجودی انسان تجلی یابد.

2 -شیطان در آن دم که مهلت خواست در تقابل تشریعی با اراده خداوند بود و با مخالفت با خداوند درجهت فریب انسان ،قصد ضدیت ویا به تعبیری، قصد قدرت نمایی در برابر او را داشت.

با توجه به اینکه عظمت و جلال خداوند و ملکوت و هیبت دوزخ و سرانجام همه امور، برای شیطان به عنوان یک موجود مجردی که در درگاه خداوند بود بسیار آشکار تر است، چنین مخالفتی (اگر مخالفت باشد ) عقلا قدری بعید است و نمیتوان با داشتن چنین علمی از قدرت مافوق و درک چیستی عقاب ابدی در دوزخ، در برابر اراده خداوند ایستاد. با این وصف حالت اول باورپذیر تر مینماید؛ یعنی شیطان در راستای اراده خداوند حکم ماموری را داشته باشد که انسانها در مخالفت با او به کمال میرسند نه در همراهی با او.
پس چرا مامور خداوند نفرین میشود؟
انسانها شیطان را به عنوان مظهر باطل و عامل گمراهی نفرین میکنند تا مبادا باید و نباید ها را گم کنند و دشمن را دوست تلقی کرده و مسیر هدایت را به بیراهه روند.

طبق آیات قرآن شیطان حکم دعوت کننده را دارد (سوره ق آیه 27) و چندان زورمند نیست که مقابل خداوند بایستد
1- به اعتبار تکوین هر آنچه از قدرت و توان است از آن خداست : لا حول و لا قوه الا بالله لذا قدرت چیزی در مقابل قدرت خدا قرار نمی گیرد و با آن مقایسه نمی شود و موجودات تنها تعیین کننده نحوه ظهور آن هستند
2- به اعتبار تشریع و مغایرتی که بین ذات باریتعالی و موجودات است ممکن است چیزی مثل شیطان در مقابل مشیت و اراده تشریعی او محسوب شود که در اینصورت بحث تقابل و غلبه مطرح می شود
بر خلاف آنچه در انجیل عهد قدیم آمده است که بر طبق آن خداوند در مبارزه با شیطان مغلوب شد!!
این بیان به حسب تشریع است و منظور آن مغلوب شدن طرفداران حق در مقابل طرفداران باطل است نه مغلوب شدن خدای تعالی در برابر شیطان و این به جهت آنستکه در دایره تشریع اختیار انسانهاست که غالب یا مغلوب بودن حق و باطل را تعیین می کند وگرنه به حسب تکوین شیطان از خود قدرتی ندارد و در تقابل با خدا هم قرارندارد که بتواند بر او غالب گردد
مسلما با چنین وصفی یک شیطان پرست فکر میکند با ارتکاب پلیدیها ،پس از مرگش حامی قدرتمندی خواهد داشت!
اگر شیطان پرست عقل و اندیشه ای داشته باشد باید بداند معلول هیچگاه بر علت وجودی خود غالب نمی شود تا بتواند بر او غالب آید چون در مقابل او از خود چیزی ندارد تا غلبه ای هم داشته باشد
عمده تفکر این فرقه ها بر این استوار است که تا وقتی زنده هستند حقیقت را نخواهند فهمید و قدرت شیطان را درک نخواهند کرد.
و نتیجه منطقی این عدم فهم این می تواند باشد که اساسا شیطان از خود قدرتی ندارد که بخواهد حامی آنها باشد
یکی از دلایل خودکشیهای دسته جمعی در آیین های خود را نیز همین امر برمیشمارند.

اینکه به لحاظ تکوینی خداوند مخالف و مقابل ندارد درست است و بحثی نیست ،اما اینجا 2 فرض پیش میاید که امیدوارم کارشناسان هم به آن توجه کنند و در صورت لزوم تصحیح نمایند.

1-زمانیکه شیطان تا روز رستاخیز مهلت خواست تا در زمین انسانها را به گمراهی کشاند،در آن لحظه حکم یک مامور الهی را داشت که انسان در جدال با او و وسوسه هایش محک زده شود تا در نتیجه این تقلا و پیروزی گوهر وجودی انسان تجلی یابد.
مامور الهی در دایره تشریع یا تکوین ؟ به لحاظ شرع مقدس کسی مامور الهی است که در تکامل انسانها نقش مثبت داشته باشد نه موجودی که مانع و رهزن سعادت و کمال اوست .

2 -شیطان در آن دم که مهلت خواست در تقابل تشریعی با اراده خداوند بود و با مخالفت با خداوند درجهت فریب انسان ،قصد ضدیت ویا به تعبیری، قصد قدرت نمایی در برابر او را داشت.
شیطان با عبادت چندین هزار ساله اش می داند که در برابر خدا عددی نیست او در این میان به اصل جزا و پاداش تکیه دارد چون میداند خدای کریم عبادت اورا بی پاداش نمی گذار فلذا پاداش عبادت چندین هزار ساله اش را به بهای فرصتی برای گمراهی انسانها فروخت و این بدان جهت بود که خلقت انسان مایه گمراهی او شد اگر انسان نبود نه امتحانی بود و نه گمراهی و مطرودیت او و چون خلقت انسان به خدا منسوب بود شیطان گمراهی خود را به علت اصلی گمراهی خود یعنی خلقت انسان توسط خدا نسبت داد البته شیطان بجای نسبت دادن گمراهی به نفسانیت خود آنرا به انسان و در نتیجه خالقش نسبت داد پس بی ادبی کرد و مطرود گشت

با توجه به اینکه عظمت و جلال خداوند و ملکوت و هیبت دوزخ و سرانجام همه امور، برای شیطان به عنوان یک موجود مجردی که در درگاه خداوند بود بسیار آشکار تر است، چنین مخالفتی (اگر مخالفت باشد ) عقلا قدری بعید است و نمیتوان با داشتن چنین علمی از قدرت مافوق و درک چیستی عقاب ابدی در دوزخ، در برابر اراده خداوند ایستاد. با این وصف حالت اول باورپذیر تر مینماید؛ یعنی شیطان در راستای اراده خداوند حکم ماموری را داشته باشد که انسانها در مخالفت با او به کمال میرسند نه در همراهی با او.
پس چرا مامور خداوند نفرین میشود؟
1- شیطان موجود مجرد نیست بلکه موجودی مادی و صاحب نفس است
2- علم ضامن مصونیت از اشتباه و نافرمانی نیست بخصوص اگر ساختار وجودی یک موجود ضامن این مصونیت نباشد مانند ملائکه که ساختار تجردی آنها خودبخود مانع اشتباه و نافرمانی بود و در امتحان سربلند شدند اما چون شیطان به دلیل تعلق به نفس امکان نزول دارد موضعگیری متفاوتی در مقابل مسائل می تواند داشته باشد هرچند بواسطه عبادت زیاد در عین تعلق به نفس از زمره مقربین محسوب می گشته است
3- استدلال شیطان در برابر فرمان الهی به برتری وجودی خودش نشان دهنده وجود یک شبهه اساسی در نهان او می باشد اما فرصتی برای ظهور آن نیافته بود چون تا پیش از این با فرشتگانی سر و کار داشت که می دانست از لحاظ شرافت وجودی برتر از او هستند اما با آمدن انسان خاکی این شبهه نهانی جلوه کرد و ضربه کاریش را به او زد . او با همه علم و داناییش نتوانسته بود بفهمد که موجودات به لحاظ ارتباط مستقیمی که با خدای متعال دارند می توانند ساختارهای عادی را شکسته و جایگاهی کاملا متفاوت پیدا کنند . او نمی دانست که انسان خاکی می تواند در عبودیت حق بگونه ای باشد که به مقامی فراتر از حتی فرشته دست یابد .
پس
شیطان صرفا با یک سوداگری کم ارزش جایگاه گمراه کنندگی را بدست آورد آن هم با تکیه بر اصل الهی جزا و پاداش لذا او به هیچ وجه مامور الهی محسوب نمی شود چه اینکه مامور الهی به حسب شرع کسی است که با داشتن شایستگی های لازم نقشی مثبت در هدایت و کمال انسانها داراست و اما آثار مثبتی که در تقابل شیطان برای خوبان موجود است نه به خواست و اراده شیطان بلکه به حسن عملکرد مومن مربوط است و از آنجا که نیتها مدار ارزش اعمال موجودات مختار است شیطان در این میانه هیچ ارزش واقعی ندارد بلکه ارزش از آن مومن پرهیزکار است
انسانها شیطان را به عنوان مظهر باطل و عامل گمراهی نفرین میکنند تا مبادا باید و نباید ها را گم کنند و دشمن را دوست تلقی کرده و مسیر هدایت را به بیراهه روند.

با تشکر از شما

با این وصف شیطان موجودیست که در تقابل تشریعی با اراده خداوند است.
شیطان اگرچه دارای نفس است ولی با خصوصیات یک موجود مادی همچون تجسم و محصوربودن در زمان و مکان تعریف نمیشود.
از آنجا که او زمانی از مقربین بارگاه خداوند در عالم غیب بود مسلما علم او متفاوت تر و یقینی تر از سایر آگاهی های قابل درک برای انسانهاست.
او با اینکه درمحضر ملکوتی خداوند و در بهشت برین بود و عوالم غیب را درک نموده بود با این حال به بهای از بین رفتن آخرتش از خداوند مهلت خواست تا انسانها را گمراه کند و خداوند نیز به امری برخلاف اراده خویش رضایت داد و به او مهلت داد.
شاید کبر و یا حسد شیطان در لحظه ای که امر به سجده شد یک گناه مقطعی بود اما عمل بعدی او یعنی مخالفتش با اراده خداوند در جهت عزم به گمراهی بشر، دیگر یک مخالفت لحظه ای نبود بلکه عصیانی بود به درازای عمر خلقت انسان یعنی بیش از چندین هزار سال. و شیطان، این موجودی که زمانی مقرب و همکلام خداوند بود و امیدوار به گرفتن پاداش عبادتهایش، (چرا که به اصل پاداش و جزا تکیه داشت) حالا در هر لحظه از این عمر طولانی با خداوند مخالفت میکند و بار گناه خود را سنگین تر مینماید .
اگر چه شیطان عددی نیست اما اینگونه او را در تقابل با خواست خداوند دیدن آنهم در چنین زمانی درازمدت ،خود مؤید نوعی کردنکشی و قدرت نمائیست و اینگونه به ذهن میاید که:
یا بهشت و پاداش عبادتهای چند هزارساله شیطان آنچنانی نبود که او آنرا به بهای گرفتن مهلتی برای گمراهی انسان معامله کرد،
ویا نعوذوبالله جهنم و خشم خداوندی چندان جدی نیست که شیطان از هیبت آن بترسد.

و یا آنکه عذاب خداوند شامل حال او نمیشود،

برای اجتناب از این سه فرض اخیر که در نتیجه قبول تقابل تشریعی لاجرم به ذهن خطور خواهد کرد ،حال اگر شیطان
گمراه کننده را به عنوان جزئی ناچیز از برنامه خداوند ببینیم که پس از خلقت انسان بنا به حکمت الهی و با هدف وسوسه و محک نسل بشر وارد زندگیش شد تا انسان در جدال با او رشد یابد ، چندان با عقل و سایر تعالیم دینی مغایر به نظر نمیرسد .، اینطور نیست؟

با تشکر از شما

با این وصف شیطان موجودیست که در تقابل تشریعی با اراده خداوند است.
بله
شیطان اگرچه دارای نفس است ولی با خصوصیات یک موجود مادی همچون تجسم و محصوربودن در زمان و مکان تعریف نمیشود.
شیطان هم مانند سایر موجودات جسمانی محصور در زمان و مکان است هرچند ویژگی آفرینش او ( بدلیل جن بودن ) متفاوت با انسان است
از آنجا که او زمانی از مقربین بارگاه خداوند در عالم غیب بود مسلما علم او متفاوت تر و یقینی تر از سایر آگاهی های قابل درک برای انسانهاست.
علم با معرفت تفاوت دارد بله او از علوم زیادی برخوردار است هم از جهت مقاماتی که طی کرده هم به جهت عمر چندین هزار ساله اش اما او صاحب معرفت نیست یعنی حقایق را ذوق نمی کند بلکه فقط به مثابه مفهوم ذهنی از آن مطلع است
او با اینکه درمحضر ملکوتی خداوند و در بهشت برین بود و عوالم غیب را درک نموده بود با این حال به بهای از بین رفتن آخرتش از خداوند مهلت خواست تا انسانها را گمراه کند و خداوند نیز به امری برخلاف اراده خویش رضایت داد و به او مهلت داد.
اصل جزا اصلی الهی است لذا نمی توان پذیرش درخواست شیطان را خلاف خواست خدا دانست دیگر اینکه شیطان پس از تمردش به فرعونیت نفس بازگشت و در مقابل خدا قد علم نمود و بدینسان تمام سرمایه های معنویش همچون برگهای پاییزی از درخت وجود او فرو ریختند لذا در اینجا نمی توان شیطان را پشیمان از کرده خویش پنداشت یا اینکه اورا ناراحت از تباهی آخرتش دانست چون هیچ اظهار پشیمانی از او ثبت نشده است لذا همچنان فرعونیت نفس او پابرجاست
شاید کبر و یا حسد شیطان در لحظه ای که امر به سجده شد یک گناه مقطعی بود اما عمل بعدی او یعنی مخالفتش با اراده خداوند در جهت عزم به گمراهی بشر، دیگر یک مخالفت لحظه ای نبود بلکه عصیانی بود به درازای عمر خلقت انسان یعنی بیش از چندین هزار سال. و شیطان، این موجودی که زمانی مقرب و همکلام خداوند بود و امیدوار به گرفتن پاداش عبادتهایش، (چرا که به اصل پاداش و جزا تکیه داشت) حالا در هر لحظه از این عمر طولانی با خداوند مخالفت میکند و بار گناه خود را سنگین تر مینماید .
اگر چه شیطان عددی نیست اما اینگونه او را در تقابل با خواست خداوند دیدن آنهم در چنین زمانی درازمدت ،خود مؤید نوعی کردنکشی و قدرت نمائیست
شیطان یا هر موجود شیطان صفت دیگر با تکیه بر قدرت تکوینی قادر به مخالفت در مقام تشریع است لذا قدرتی بالاصاله برای او نیست او کسی است که نعمت قدرت الهی را در مسیر عصیان مصرف می کند او مصرف کننده ناشایستی است و نه بیش از این
و اینگونه به ذهن میاید که:
یا بهشت و پاداش عبادتهای چند هزارساله شیطان آنچنانی نبود که او آنرا به بهای گرفتن مهلتی برای گمراهی انسان معامله کرد،
ویا نعوذوبالله جهنم و خشم خداوندی چندان جدی نیست که شیطان از هیبت آن بترسد.
جایی نداریم که شیطان بهشت را دیده یا بدان وارد شده است اگر منظورتان ورود به بهشا آدم ع است آن بهشت نه بهشت آخرتی بلکه بهشتی دنیایی بوده است و اما در مورد ترسش از عذاب الهی قرآن صریحان از خود او نقل می فرماید :
[سوره الأنفال
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى‏ ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ (48)
48- و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان اعمال آنها (مشركان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت هيچكس از مردم بر شما پيروز نمى‏گردد و من همسايه (و پناه دهنده) شمايم، اما هنگامى كه دو گروه (جنگجويان و حمايت فرشتگان از مومنان) را ديد به عقب بازگشت و گفت من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزى را مى‏بينم كه شما نمى‏بينيد، من از خدا مى‏ترسم و خداوند شديد العقاب است!.
اما اگر بگویید چرا با وجود ترس بر عصیان خود می افزاید شاید بواسطه نامیدیش از رحمت الهی باشد همچنانکه قرآن بعضی کافران را ناامید از رحمت الهی معرفی می فرماید
و یا آنکه عذاب خداوند شامل حال او نمیشود،
چگونه ممکن است شیطان که سبب گمراهی جهنمیان بوده است به جهنم نرود او خود اساس جهنم است
برای اجتناب از این سه فرض اخیر که در نتیجه قبول تقابل تشریعی لاجرم به ذهن خطور خواهد کرد ،حال اگر شیطان گمراه کننده را به عنوان جزئی ناچیز از برنامه خداوند ببینیم که پس از خلقت انسان بنا به حکمت الهی و با هدف وسوسه و محک نسل بشر وارد زندگیش شد تا انسان در جدال با او رشد یابد ، چندان با عقل و سایر تعالیم دینی مغایر به نظر نمیرسد .، اینطور نیست؟
عرض شد که کمال ناشی از مخالفت با شیطان از آن مومن پرهیزکار است نه شیطان اما از آنسو او شریک در تمام انحرافات و جنایاتی است که بواسطه وسوسه اش ناشی شده است .
توجه داشته باشید نقش شیطان در آزمایش بشر به حسب خود او مثبت ارزیابی نمی شود وگرنه باید کافرانی را که با انبیاء جنگیدند هم برخوردار از نقش مثبت خود در تکامل مومنین دانست نقش ایشان به حسب تکامل مومنان یک نقش تبعی غیر مقصود است لذا نه تنها برای آنها نفعی ندارد بلکه موجب عذاب آنها خواهد بود . استدلال معاویه در خصوص عمار را بیاد بیاوردید . او می گفت علی عمار را به جنگ آورد پس او عمار را کشته است در حالیکه این مغلطه ای بیش نبود و اورا از جنایت قتل عمار پاک نمی کرد .
موفق باشید

حامد;113097 نوشت:
سلام
به لحاظ تکوینی خداوند مقابل ندارد بلکه همه عبد اویند ( هیچ چیز نیست مگر اینکه بنده وار به نزد خدا می آید ) اما به لحاظ تشریعی خداوند مقابل دارد

سلام ببخشید میشه ساده تر بیان کنید من متوجه تکوین و تشریع نشدم، اینکه تکوینا مقابل نداره ولی تشریعا داره یعنی چی؟
ممنون

[

شیطان هم مانند سایر موجودات جسمانی محصور در زمان و مکان است هرچند ویژگی آفرینش او ( بدلیل جن بودن ) متفاوت با انسان است
این تعریف متفاوت از تعاریفی است که قبلا شنیده ایم ، ما شیطان را به عنوان موجودی میشناسیم که میتواند همه جا باشد و در هر لحظه انسانها را فریب دهد ، چگونه چنین موجودی میتواند جسمانی بوده و در حصار مکان و زمان اسیر باشد؟
علم با معرفت تفاوت دارد بله او از علوم زیادی برخوردار است هم از جهت مقاماتی که طی کرده هم به جهت عمر چندین هزار ساله اش اما او صاحب معرفت نیست یعنی حقایق را ذوق نمی کند بلکه فقط به مثابه مفهوم ذهنی از آن مطلع است
اینجا منظور علم تجربی یا ادراکی و استدلالی نیست که نیازمند مدت زمان طولانی و طی مراحل خاصی باشد بلکه بحث بر سر علم شهودی است ( من چيزى را مى‏بينم كه شما نمى‏بينيد، من از خدا مى‏ترسم و خداوند شديد العقاب است!).فراموش نکنیم که او به اقتضای شرایط خلقت زمانی در محضر خداوند بود و در آخر نیز همین گونه پاسخ خواهد داد و چنین آگاهی نیاز به ادراک ذوقی ندارد و کمترین تاثیر این شهود یا درک ذهنی از چنین عظمتی میتواند در حکم بازدارنده ای بسیار قوی باشد.
اصل جزا اصلی الهی است لذا نمی توان پذیرش درخواست شیطان را خلاف خواست خدا دانست
اراده خداوند بر گمراهی بشر قرار نگرفته است با این حال او با برنامه طولانی مدت شیطان در جهت گمراهی نوع بشر موافقت میکند چرا که پذیرش درخواست شیطان برخلاف خواست او نیست! در واقع هیچیک از ارکان برنامه تکامل انسانها جدا از اراده و خواست خداوند نیست.
شیطان یا هر موجود شیطان صفت دیگر با تکیه بر قدرت تکوینی قادر به مخالفت در مقام تشریع است لذا قدرتی بالاصاله برای او نیست او کسی است که نعمت قدرت الهی را در مسیر عصیان مصرف می کند او مصرف کننده ناشایستی است و نه بیش از این بله شیطان قدرتی از خود ندارد ، زمانی که برای او استقلال قائل شویم و او را در برابر خدا قرار دهیم انگار خواه نا خواه به اوقدرت بخشیده ایم.
جایی نداریم که شیطان بهشت را دیده یا بدان وارد شده است اگر منظورتان ورود به بهشا آدم ع است آن بهشت نه بهشت آخرتی بلکه بهشتی دنیایی بوده است و اما در مورد ترسش از عذاب الهی قرآن صریحان از خود او نقل می فرماید :
[سوره الأنفال
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى‏ ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ (48)
48- و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان اعمال آنها (مشركان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت هيچكس از مردم بر شما پيروز نمى‏گردد و من همسايه (و پناه دهنده) شمايم، اما هنگامى كه دو گروه (جنگجويان و حمايت فرشتگان از مومنان) را ديد به عقب بازگشت و گفت من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزى را مى‏بينم كه شما نمى‏بينيد، من از خدا مى‏ترسم و خداوند شديد العقاب است!.
اما اگر بگویید چرا با وجود ترس بر عصیان خود می افزاید شاید بواسطه نامیدیش از رحمت الهی باشد همچنانکه قرآن بعضی کافران را ناامید از رحمت الهی معرفی می فرماید
باید توجه داشت که عصیان شیطان از جنس عصیان انسانهای ناامید و کافر نیست. بزرگترین گناه انسان کافر آنست که به آنچه که نمیبیند یعنی عالم غیب ایمان نمیآورد در حالی که برای شیطان این عالم غیب و این عظمت الهی قابل رویت و حتی ترسناک است.چگونه میتوان پذیرفت که او این عظمت را باور نکرده و همچون انسانهای کور و کر عمل نماید .

چگونه ممکن است شیطان که سبب گمراهی جهنمیان بوده است به جهنم نرود او خود اساس جهنم است
در بسیاری از آیات قرآن به این امر اشاره شده است که شیطان در برابر خداوند از کسانیکه گمراهشان کرده تبری میجوید و ابراز میکند که از خداوند میترسد. با این وصف به نظر میرسد او تنها یک وسیله است که نمیتوان حکم داد که خداوند در نهایت با او چه خواهد کرد.
عرض شد که کمال ناشی از مخالفت با شیطان از آن مومن پرهیزکار است نه شیطان اما از آنسو او شریک در تمام انحرافات و جنایاتی است که بواسطه وسوسه اش ناشی شده است .
و این را شاید بتوان همان برنامه از پیش تعیین شده دانست که تنها یکی از طرفین در این جدال امکان رشد میابد و طرف اهریمنی ابزاری بیش نیست.
توجه داشته باشید نقش شیطان در آزمایش بشر به حسب خود او مثبت ارزیابی نمی شود وگرنه باید کافرانی را که با انبیاء جنگیدند هم برخوردار از نقش مثبت خود در تکامل مومنین دانست نقش ایشان به حسب تکامل مومنان یک نقش تبعی غیر مقصود است لذا نه تنها برای آنها نفعی ندارد بلکه موجب عذاب آنها خواهد بود . استدلال معاویه در خصوص عمار را بیاد بیاوردید . او می گفت علی عمار را به جنگ آورد پس او عمار را کشته است در حالیکه این مغلطه ای بیش نبود و اورا از جنایت قتل عمار پاک نمی کرد . :ok:

نجم;212107 نوشت:
سلام ببخشید میشه ساده تر بیان کنید من متوجه تکوین و تشریع نشدم، اینکه تکوینا مقابل نداره ولی تشریعا داره یعنی چی؟ ممنون

سلام
تکوین عالم آفرینش است . آفرینش از آن جهت که آفریده قدرت و علم الهی است معنا ندارد که در مقابل و تقابل با خدا باشد . معلول تجلی و ظهور علت است لذا معلول نمی تواند در مقابل علت قرار گیرد .
تشریع یعنی قانونگذاری که در اینجا به معنای قانون تکامل انسان است . یعنی اینکه خدای متعال خواسته با این برنامه یکی از آفریدگانش در مسیر خاص به کمال لایق خود برسد . به حسب این قانون بعضی امور موافق کمال این موجودند و برخی مخالفش . آنچه موافق برنامه الهی در تحقق کمال انسانی است دوست خدا و آنچه مخالف آنست دشمن خداست . و اینگونه است که شیطان در تقابل با برنامه الهی در تکامل بشر قرار می گیرد .
موفق باشید

شیطان هم مانند سایر موجودات جسمانی محصور در زمان و مکان است هرچند ویژگی آفرینش او ( بدلیل جن بودن ) متفاوت با انسان است
این تعریف متفاوت از تعاریفی است که قبلا شنیده ایم ، ما شیطان را به عنوان موجودی میشناسیم که میتواند همه جا باشد و در هر لحظه انسانها را فریب دهد ، چگونه چنین موجودی میتواند جسمانی بوده و در حصار مکان و زمان اسیر باشد؟
سلام
در جایی نداریم که جن خارج از محدوده زمان ومکان است بله سرعت سیر او زیاد است اما محدود است . البته لفظ جن بیشتر دلالت بر جنس دارد و شامل همه افراد بیشمار آن می شود بخصوص که در روایت است که هر انسانی شیطانی دارد . امثال این آیات هم دلالت بر محدودیت جن دارد :
[سوره الجن (72): آيات 7 تا 10]
وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً (7) وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً (8) وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً (9) وَ أَنَّا لا نَدْرِي أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً (10)
ترجمه:
7- و اينكه آنها گمان كردند، همانگونه كه شما گمان مى‏كرديد كه خداوند هرگز كسى را (به نبوت) مبعوث نمى‏كند.
8- و اينكه ما آسمان را جستجو كرديم، و همه را پر از محافظان قوى و تيرهاى شهب يافتيم! 9- و اينكه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مى‏نشستيم. اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند شهابى را در كمين خود مى‏يابد! 10- و اينكه (با اين اوضاع و احوال) ما نمى‏دانيم آيا اراده شرى در باره اهل زمين شده يا پروردگارشان اراده كرده است آنها را هدايت كند.
علم با معرفت تفاوت دارد بله او از علوم زیادی برخوردار است هم از جهت مقاماتی که طی کرده هم به جهت عمر چندین هزار ساله اش اما او صاحب معرفت نیست یعنی حقایق را ذوق نمی کند بلکه فقط به مثابه مفهوم ذهنی از آن مطلع است
اینجا منظور علم تجربی یا ادراکی و استدلالی نیست که نیازمند مدت زمان طولانی و طی مراحل خاصی باشد بلکه بحث بر سر علم شهودی است ( من چيزى را مى‏بينم كه شما نمى‏بينيد، من از خدا مى‏ترسم و خداوند شديد العقاب است!).فراموش نکنیم که او به اقتضای شرایط خلقت زمانی در محضر خداوند و همکلام او بود و در آخر نیز همین گونه پاسخ خواهد داد و چنین آگاهی نیاز به ادراک ذوقی ندارد و کمترین تاثیر این شهود یا درک ذهنی از چنین عظمتی میتواند در حکم بازدارنده ای بسیار قوی باشد.
طرد از مقامات معنوی همره با از دست دادن بسیاری ویژگیهای آن مقام است . ممکن است آثار بسیار اندکی از آن باقی بماند مثل علم مفهومی . اگر شهود ابلیس برای او نفعی داشت مانع از عصیان اول و طرد او می شد چه رسد که اکنون مطرود است و دستش خالی است .
اصل جزا اصلی الهی است لذا نمی توان پذیرش درخواست شیطان را خلاف خواست خدا دانست
اراده خداوند بر گمراهی بشر قرار نگرفته است با این حال او با برنامه طولانی مدت شیطان در جهت گمراهی نوع بشر موافقت میکند چرا که پذیرش درخواست شیطان برخلاف خواست او نیست! در واقع هیچیک از ارکان برنامه تکامل انسانها جدا از اراده و خواست خداوند نیست.
باید بین اراده تکوینی و تشریعی تفاوت قائل شد . مثلا قرآن صریحا عدم رضایت خدا به کفر را بیان می کند : لا یرضی لعباده الکفر (زمر 7 )اما ما می دانیم برای تکامل مومنین وجود کفار عنود می تواند اسباب خوبی باشد . و باید دانست که ملاک رضایت تشریعی است چون با کمال و سعادت انسان مطابق است .
شیطان یا هر موجود شیطان صفت دیگر با تکیه بر قدرت تکوینی قادر به مخالفت در مقام تشریع است لذا قدرتی بالاصاله برای او نیست او کسی است که نعمت قدرت الهی را در مسیر عصیان مصرف می کند او مصرف کننده ناشایستی است و نه بیش از این
بله شیطان قدرتی از خود ندارد ، زمانی که برای او استقلال قائل شویم و او را در برابر خدا قرار دهیم انگار خواه نا خواه به اوقدرت بخشیده ایم.
جایی نداریم که شیطان بهشت را دیده یا بدان وارد شده است اگر منظورتان ورود به بهشا آدم ع است آن بهشت نه بهشت آخرتی بلکه بهشتی دنیایی بوده است و اما در مورد ترسش از عذاب الهی قرآن صریحان از خود او نقل می فرماید :
[سوره الأنفال
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى‏ ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ (48)
48- و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان اعمال آنها (مشركان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت هيچكس از مردم بر شما پيروز نمى‏گردد و من همسايه (و پناه دهنده) شمايم، اما هنگامى كه دو گروه (جنگجويان و حمايت فرشتگان از مومنان) را ديد به عقب بازگشت و گفت من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزى را مى‏بينم كه شما نمى‏بينيد، من از خدا مى‏ترسم و خداوند شديد العقاب است!.
اما اگر بگویید چرا با وجود ترس بر عصیان خود می افزاید شاید بواسطه نامیدیش از رحمت الهی باشد همچنانکه قرآن بعضی کافران را ناامید از رحمت الهی معرفی می فرماید
باید توجه داشت که عصیان شیطان از جنس عصیان انسانهای ناامید و کافر نیست. بزرگترین گناه انسان کافر آنست که به آنچه که نمیبیند یعنی عالم غیب ایمان نمیآورد در حالی که برای شیطان این عالم غیب و این عظمت الهی قابل رویت و حتی ترسناک است.چگونه میتوان پذیرفت که او این عظمت را باور نکرده و همچون انسانهای کور و کر عمل نماید .
اتفاقا عصیان عالمانه شیطان جرم او را سنگینتر می کند چون عقاب به اندازه علم و آگاهی است .

چگونه ممکن است شیطان که سبب گمراهی جهنمیان بوده است به جهنم نرود او خود اساس جهنم است
در بسیاری از آیات قرآن به این امر اشاره شده است که شیطان در برابر خداوند از کسانیکه گمراهشان کرده تبری میجوید و ابراز میکند که از خداوند میترسد. با این وصف به نظر میرسد او تنها یک وسیله است که نمیتوان حکم داد که خداوند در نهایت با او چه خواهد کرد.
تبری دلالتی بر جهنمی نبودن ندارد چه اینکه بنابر قول قرآن این تبری از سوی رهبران گمراهی عمومیت دارد ببینید :
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ (166) وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ (167)
166- در آن هنگام رهبران (و معبودهاى انسانى و شيطانى) از پيروان خود بيزارى مى‏جويند و كيفر خدا را مشاهده مى‏كنند و دستشان از همه جا كوتاه مى‏شود.
167- و (در اين موقع) پيروان مى‏گويند كاش بار ديگر ما به دنيا بر مى‏گشتيم تا از اين پيشوايان گمراه بيزارى جوييم آن چنان كه آنها (امروز) از ما بيزارى جستند (آرى) اين چنين خداوند اعمال آنها را بصورت حسرت‏زايى به آنها نشان مى‏دهد و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد.
این تبری نشانه عدم وفاداری و بی نتیجه بودن پیروی پیروان است . البته توجه داشته باشید که تبری از مقام عمل است یعنی رهبران گمراهی خود را از عمل پیروان مبری می دانند چون عمل پیروان با اراده و انتخاب و قدرت خودشان صورت گرفته اما از وسوسه و ضلالت آنها نمی توانند تبری بجویند .
عرض شد که کمال ناشی از مخالفت با شیطان از آن مومن پرهیزکار است نه شیطان اما از آنسو او شریک در تمام انحرافات و جنایاتی است که بواسطه وسوسه اش ناشی شده است .
و این را شاید بتوان همان برنامه از پیش تعیین شده دانست که تنها یکی از طرفین در این جدال امکان رشد میابد و طرف اهریمنی ابزاری بیش نیست.
البته باید حساب مقام تکوین و تشریع را جدا کرد
توجه داشته باشید نقش شیطان در آزمایش بشر به حسب خود او مثبت ارزیابی نمی شود وگرنه باید کافرانی را که با انبیاء جنگیدند هم برخوردار از نقش مثبت خود در تکامل مومنین دانست نقش ایشان به حسب تکامل مومنان یک نقش تبعی غیر مقصود است لذا نه تنها برای آنها نفعی ندارد بلکه موجب عذاب آنها خواهد بود . استدلال معاویه در خصوص عمار را بیاد بیاوردید . او می گفت علی عمار را به جنگ آورد پس او عمار را کشته است در حالیکه این مغلطه ای بیش نبود و اورا از جنایت قتل عمار پاک نمی کرد .

موضوع قفل شده است