سوال در مورد برهان نظم

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال در مورد برهان نظم

سلام علیکم
با تشکر از شما خواهشمندم به سوال بنده در زمینه برهان نظم پاسخ بدهید؟
اگر در این جهان نظم وجود دارد، پس دلیل سیل خانمان سورز پاکستان یا زلزله بم و امثال این اتفاقات چیست؟ آیا این اتفاقات با نظم در تناقض نیست؟


کارشناس بحث : اندیشمند

برچسب: 

با سلام خدمت شما و عرض ادب


منظور از نظم در برهان نظم ، نظمی است كه ناشى از علّيّت غايى است و معنايش اين است كه در معلول، وضعى وجود دارد كه حكايت مى‏كند كه در ناحيه علتْ انتخاب وجود داشته است؛ يعنى اين علت كه اين معلول را به وجود آورده است، در وضع و حالى قرار داشته است كه مى‏توانسته اين معلول را به اشكالى ديگر به وجود آورد، و در ميان شكلهاى مختلفى كه امكان داشته اين معلول وجود پيدا كند، يك شكل معينِ بالخصوص از ناحيه علت انتخاب شده است. پس ناچار در ناحيه علت بايد شعور و ادراك و اراده وجود داشته باشد كه هدف را بشناسد و وسيله بودن اين ساختمان و اين‏

وضع را براى آن هدف تميز بدهد و اين را كه به وجود آورده است به عنوان وسيله براى آن هدف به وجود آورده باشد.


اصل عليت غايى در جايى ممكن است واقع شود كه يا خود آن علتى كه اين معلول را به وجود آورده است داراى شعور و ادراك و اراده باشد، يا آنكه اگر خود فاعل داراى شعور و ادراك و اراده نيست، تحت تسخير و تدبير و اراده فاعل بالاترى باشد. آن نظمى كه مى‏گويند در عالم وجود دارد و دليل بر وجود خداوند است (يا اگر بخواهيم بهتر تعبير كنيم بايد بگوييم دليل بر وجود ماوراءالطبيعه است) اين نظمِ است.



برخی به صغرای برهان نظم چنین اشکال کرده اند که جهانی که مشاهده می کنیم دارای نظم مطلق نیست و در برخی موارد مانند زلزله و سیل و... اطلاق نظم بر جهان هستی را نمی توان قبول کرد.


در واقع اشتباه کسانی که چنین سوالاتی را مطرح کرده اند این است که منظور از نظم در جهان هستی را اشتباه درک کرده اند در حالی که اگر دقت کنیم وقایعی مانند زلزله و سیل و... خود نشان دهنده نظم در جهان هستی است.


برای‌ بررسی‌ نسبت‌ پدیده‌هایی‌ چون‌ سیل‌، زلزله‌ و ... با نظم‌ هدف‌ شناختی‌ توجه‌ به‌ چند نکته‌ لازم‌ است‌:


الف‌) به کار بردن تعبیر بی نظمی برای رخدادهایی مانند زلزله و سیل و...تعابیری مسامحه ای است زیرا ما یقین به بی هدفی و عایت نداشتن آن ها نداریم .


ب‌)اشياء از نظر خوبى و بدى اگر تنها و منفرد و مستقل از اشياء ديگر در نظر گرفته شوند يك حكم دارند و اگر جزء يك نظام و به عنوان عضوى از اندام در نظر گرفته شوند حكم ديگرى پيدا مى‏كنند كه احياناً ضدّ حكم اولى است. بديهى است كه همانطور كه اشياء منفرد واقعى اگر به صورت نظام فرض شوند، وجود واقعى‏شان انفرادى است و وجود عضوى و اندامى و ارگانيك‏شان اعتبارى است؛ اگر اشيائى كه واقعاً و تكويناً جزء و عضو يك نظامند، به صورت منفرد در نظر گرفته شوند، وجود واقعى‏شان وجود عضوى و اندامى و ارگانيك است و وجود انفرادى‏شان، وجود اعتبارى. اكنون مى‏گوييم:

اگر بطور منفرد از ما بپرسند كه آيا خط راست بهتر است يا خط كج؟ ممكن است بگوييم خط راست بهتر از خط كج است. ولى اگر خط مورد سؤال، جزئى از يك مجموعه باشد، بايد در قضاوت خود، توازن مجموعه را در نظر بگيريم‏

وقتى كه جهان را جمعاً مورد نظر قرار دهيم ناچاريم بپذيريم كه در نظام كل و در توازن عمومى، وجود پستيها و بلنديها، فرازها و نشيبها، همواريها و ناهمواريها، تاريكيها و روشناييها، رنجها و لذّتها، موفّقيّتها و ناكاميها همه و همه لازم است.


ج)زشتى، نمايانگر زيبايى است‏:زشتيها نه تنها از اين نظر ضرورى مى‏باشند كه جزئى از مجموعه جهانند و نظام كل به وجود آنها بستگى دارد، بلكه از نظر نمايان ساختن و جلوه دادن به زيباييها نيز وجود آنها لازم است. اگر مابين زشتى و زيبايى، مقارنه و مقابله برقرار نمى‏شد، نه زيبا، زيبا بود و نه زشت، زشت؛ يعنى اگر در جهان، زشتى نبود زيبايى هم نبود، اگر همه مردم زيبا بودند، هيچكس زيبا نبود؛ همچنانكه اگر همه مردم زشت بودند هيچ كس زشت نبود

د) زشتيها، مقدمه وجود زيباييها و آفريننده و پديد آورنده آنها مى‏باشند. در شكم گرفتاريها و مصيبتها، نيكبختيها و سعادتها نهفته است همچنانكه گاهى هم در درون سعادتها، بدبختيها تكوين مى‏يابند و اين، فرمول اين جهان است:


يولج اللّيل فى النّهار و يولج النّهار فى اللّيل .[1]

«خدا شب را در شكم روز فرو مى‏برد و روز را در شكم شب».


مصيبتها و شدائد براى تكامل بشر ضرورت دارند. اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه مى‏گردد. قرآن كريم مى‏فرمايد:


لقد خلقنا الانسان فى كبد [2]

«همانا انسان را در رنج و سختى آفرينش داده ‏ايم».


از اين رو است كه وقتى خدا نسبت به بنده‏اى از بندگانش لطف مخصوصى دارد او را گرفتار سختي ها مى‏كند. جمله معروف «البلاء للولاء» مبيّن همين اصل است.


در حديثى از امام باقر (ع) آمده است كه:


انّ اللّه عزّ و جلّ ليتعاهد المؤمن بالبلاء كما يتعاهد الرّجل اهله بالهديّة من الغيبة. [3]

«خدا از بنده مؤمنش تفقّد مى‏كند و براى او بلاها را اهداء مى‏نمايد همانطورى كه مرد در سفر براى خانواده خودش هديه ‏اى مى‏فرستد.» [4]


[1] سوره : فاطر آیه: 13.

[2] سوره : البلد آیه : 4

[3] بحار الانوار، ج 15، جزء اول ص 56، چاپ كمپانى، نقل از كافى‏

[4]ر.ک: مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏4، ص: 79-80 و ج‏1 ص 164-178

ehsan99;286537 نوشت:
سلام علیکم
با تشکر از شما خواهشمندم به سوال بنده در زمینه برهان نظم پاسخ بدهید؟
اگر در این جهان نظم وجود دارد، پس دلیل سیل خانمان سورز پاکستان یا زلزله بم و امثال این اتفاقات چیست؟ آیا این اتفاقات با نظم در تناقض نیست؟


کارشناس بحث : اندیشمند


سلام
اگر جهان مادی هر لحظه و دمبدم نوبه نو نمی شد نیازی نبود نظمی به هم بریزد این به هم ریختن نظمها هرکدام زمینه نظمی دیگر است .
این امر از عجایب هستی و حکمت الهی است که از ویرانه های بی نظمی دوباره کاخی نو بر می آورد شگفت و منظم
والله الموفق

من با برهان شروع کننده تاپیک کوافق نیستم چون سیل و... نه تنها بینظمی نیست که خود نشانه ی نظم است چرا که ناشی از کنار هم قرار گرفتن قوانین طبیعی است و وجود قانون جبرا وجود نظم را نتیجه میدهد!
یعنی اگر سیل با وجود اب شدن یخ های قطبی و بالا امدن سطح اب دریاها رخ نمی داد این بی نظمی بود!!

حامد;286993 نوشت:
اگر جهان مادی هر لحظه و دمبدم نوبه نو نمی شد نیازی نبود نظمی به هم بریزد این به هم ریختن نظمها هرکدام زمینه نظمی دیگر است . این امر از عجایب هستی و حکمت الهی است که از ویرانه های بی نظمی دوباره کاخی نو بر می آورد شگفت و منظم

اما این حرف شما خود به معنی بی نظمی است!!!
در واقع اگر بخوهیم ان را بپذیریم باید قائل بر وجود نظمی مقطعی و بی نظمی در کل نظام باشیم!!!یعنی اگر فقط نظم مقطعی وجود داشته باشد در نگاه کلی و نه جزئی نظم وجود ندارد!!..
پس به طور کل نظمی وجود ندارد!!!!
به همین دلیل فکر نمیکنم این استدلال درست باشد!
البته شاید برداشت بنده از استدلال شما غلط است!!!....

پرسش:

اگر در این جهان نظم وجود دارد، پس دلیل سیل خانمان سورز پاکستان یا زلزله بم و امثال این اتفاقات چیست؟ آیا این اتفاقات با نظم در تناقض نیست؟


پاسخ:

با سلام خدمت شما و عرض ادب

منظور از نظم در برهان نظم ، نظمی است كه ناشى از علّيّت غايى است و معنايش اين است كه در معلول، وضعى وجود دارد كه حكايت مى‏كند كه در ناحيه علتْ انتخاب وجود داشته است؛ يعنى اين علت كه اين معلول را به وجود آورده است، در وضع و حالى قرار داشته است كه مى‏توانسته اين معلول را به اشكالى ديگر به وجود آورد، و در ميان شكلهاى مختلفى كه امكان داشته اين معلول وجود پيدا كند، يك شكل معينِ بالخصوص از ناحيه علت انتخاب شده است. پس ناچار در ناحيه علت بايد شعور و ادراك و اراده وجود داشته باشد كه هدف را بشناسد و وسيله بودن اين ساختمان و اين‏ وضع را براى آن هدف تميز بدهد و اين را كه به وجود آورده است به عنوان وسيله براى آن هدف به وجود آورده باشد.

اصل عليت غايى در جايى ممكن است واقع شود كه يا خود آن علتى كه اين معلول را به وجود آورده است داراى شعور و ادراك و اراده باشد، يا آنكه اگر خود فاعل داراى شعور و ادراك و اراده نيست، تحت تسخير و تدبير و اراده فاعل بالاترى باشد. آن نظمى كه مى‏گويند در عالم وجود دارد و دليل بر وجود خداوند است (يا اگر بخواهيم بهتر تعبير كنيم بايد بگوييم دليل بر وجود ماوراءالطبيعه است) اين نظمِ است.
برخی به صغرای برهان نظم چنین اشکال کرده اند که جهانی که مشاهده می کنیم دارای نظم مطلق نیست و در برخی موارد مانند زلزله و سیل و... اطلاق نظم بر جهان هستی را نمی توان قبول کرد.
در واقع اشتباه کسانی که چنین سوالاتی را مطرح کرده اند این است که منظور از نظم در جهان هستی را اشتباه درک کرده اند در حالی که اگر دقت کنیم وقایعی مانند زلزله و سیل و... خود نشان دهنده نظم در جهان هستی است.

برای‌ بررسی‌ نسبت‌ پدیده‌هایی‌ چون‌ سیل‌، زلزله‌ و ... با نظم‌ هدف‌ شناختی‌ توجه‌ به‌ چند نکته‌ لازم‌ است‌:

الف‌) به کار بردن تعبیر بی نظمی برای رخدادهایی مانند زلزله و سیل و...تعابیری مسامحه ای است زیرا ما یقین به بی هدفی و عایت نداشتن آن ها نداریم .

ب‌)اشياء از نظر خوبى و بدى اگر تنها و منفرد و مستقل از اشياء ديگر در نظر گرفته شوند يك حكم دارند و اگر جزء يك نظام و به عنوان عضوى از اندام در نظر گرفته شوند حكم ديگرى پيدا مى‏كنند كه احياناً ضدّ حكم اولى است. بديهى است كه همانطور كه اشياء منفرد واقعى اگر به صورت نظام فرض شوند، وجود واقعى‏شان انفرادى است و وجود عضوى و اندامى و ارگانيك‏شان اعتبارى است؛ اگر اشيائى كه واقعاً و تكويناً جزء و عضو يك نظامند، به صورت منفرد در نظر گرفته شوند، وجود واقعى‏شان وجود عضوى و اندامى و ارگانيك است و وجود انفرادى‏شان، وجود اعتبارى. اكنون مى‏گوييم:
اگر بطور منفرد از ما بپرسند كه آيا خط راست بهتر است يا خط كج؟ ممكن است بگوييم خط راست بهتر از خط كج است. ولى اگر خط مورد سؤال، جزئى از يك مجموعه باشد، بايد در قضاوت خود، توازن مجموعه را در نظر بگيريم‏
وقتى كه جهان را جمعاً مورد نظر قرار دهيم ناچاريم بپذيريم كه در نظام كل و در توازن عمومى، وجود پستيها و بلنديها، فرازها و نشيبها، همواريها و ناهمواريها، تاريكيها و روشناييها، رنجها و لذّتها، موفّقيّتها و ناكاميها همه و همه لازم است.

ج)زشتى، نمايانگر زيبايى است‏:زشتيها نه تنها از اين نظر ضرورى مى‏باشند كه جزئى از مجموعه جهانند و نظام كل به وجود آنها بستگى دارد، بلكه از نظر نمايان ساختن و جلوه دادن به زيباييها نيز وجود آنها لازم است. اگر مابين زشتى و زيبايى، مقارنه و مقابله برقرار نمى‏شد، نه زيبا، زيبا بود و نه زشت، زشت؛ يعنى اگر در جهان، زشتى نبود زيبايى هم نبود، اگر همه مردم زيبا بودند، هيچكس زيبا نبود؛ همچنانكه اگر همه مردم زشت بودند هيچ كس زشت نبود

د) زشتيها، مقدمه وجود زيباييها و آفريننده و پديد آورنده آنها مى‏باشند. در شكم گرفتاريها و مصيبتها، نيكبختيها و سعادتها نهفته است همچنانكه گاهى هم در درون سعادتها، بدبختيها تكوين مى‏يابند و اين، فرمول اين جهان است:

يولج اللّيل فى النّهار و يولج النّهار فى اللّيل .[1]
«خدا شب را در شكم روز فرو مى‏برد و روز را در شكم شب».
مصيبتها و شدائد براى تكامل بشر ضرورت دارند. اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه مى‏گردد. قرآن كريم مى‏فرمايد:
لقد خلقنا الانسان فى كبد [2]
«همانا انسان را در رنج و سختى آفرينش داده ‏ايم».
از اين رو است كه وقتى خدا نسبت به بنده‏اى از بندگانش لطف مخصوصى دارد او را گرفتار سختي ها مى‏كند. جمله معروف «البلاء للولاء» مبيّن همين اصل است.
در حديثى از امام باقر (ع) آمده است كه:
انّ اللّه عزّ و جلّ ليتعاهد المؤمن بالبلاء كما يتعاهد الرّجل اهله بالهديّة من الغيبة. [3]
«خدا از بنده مؤمنش تفقّد مى‏كند و براى او بلاها را اهداء مى‏نمايد همانطورى كه مرد در سفر براى خانواده خودش هديه ‏اى مى‏فرستد.» [4]


[1] سوره : فاطر آیه: 13.
[2] سوره : البلد آیه : 4
[3] بحار الانوار، ج 15، جزء اول ص 56، چاپ كمپانى، نقل از كافى‏
[4]ر.ک: مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏4، ص: 79-80 و ج‏1 ص 164-178

موضوع قفل شده است