جمع بندی زنده شدن خاطرات گذشته با حضور آن مرد (ده خصلت خوب سگ)

تب‌های اولیه

37 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زنده شدن خاطرات گذشته با حضور آن مرد (ده خصلت خوب سگ)


با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


سلام
تو يكسال ازدواجم تمام تلاشم رو كردم به شوهرم نزديك بشم ولي نشد
همسرم خيلي دوستم داشت ولي من هيچ وقت دوستش نداشتم چون هيچ وقت نتونستم مردي كه قبل از اون قرار بود باهام باشه رو فراموش كنم
از مقايسه شوهرم باهاش خسته شدم از خيانت هاي ذهنيم خسته شدم حالا اون مرد بعد يكسال برگشته ، تو اوج افسردگي هاي من به خاطر مريضيم ، شده يه روزنه اميد
با حرف هاش ارومم ميكنه اميد ميده ، روحيه ام رو قوي ميكنه براي ميارزه با بيماريم اون همه چي ميگه جز از گذشته ها
ولي من با ديدنش و حضورش فقط خاطرات گذشته برام زنده ميشه از نيت اون خبر دارم كه فقط ميخواسته من رو از افسردگي نجات بده ولي دل خودم .....
اگه ازش بخوام بمونه گناهه ؟ از وقتي اومده حالم خيلي بهتر شده من واقعا به حرف هاش احتياج دارم
اگه نيت فقط خوب كردن حال من باشه از سمت اون بازم گناهه ؟ از نيت اون اطمينان دارم اما از سمت من چيزي فراتر از يه صحبته تمام خاطرات مرور ميشه
اگه به شوهرم اطلاع هم بدم و در جريانش بذارم بازم رابطه با اون اقا ايراد داره به خاطر گذشتمون؟ چون نيت اون الان اصلا دوستي و عشق و عاشقي نيست فقط ميخواد كمكم كنه

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد حامی

سلام خدمت شما پرسشگر محترم
ممنون كه به اين مركز اعتماد داريد و دغدغه و مشكل خود را با ما درميان گذاشته ايد دغدغه اي كه بي ترديد ذهن و قلب شما را مشغول كرده و زندگي شما را پر از تشويش و ترديد كرده ايد.
خوب مي دانم كه تعارض و ترديد منبع جوشان اضطراب و سر در گمي است و شما مدت زيادي است در گرداب سرگرداني و تحير قرار گرفته ايد بنابراين طبيعي است كه مانند كسي كه در حال غرق شدن است براي نجات خود دست به هر خس و خاشاكي بزنيد كه گفته: « الغريقُ يَتشبث بكلِ حشيشٍ» و از ميان سراغ كسي مي رويد كه به او حس خوشايندي داريد.

پاي در كفش ديگران
تصور كنيد شما با هزار اميد و آروز بعد از رسوم و تشريفات خواستگاري و جشن و شادي ازدواج به منزل شوهرتان مي امديد. روزها به عشق همسرتان زندگي مي كرديد و خانه داري و همسرداري مي كرديد و به عشق شوهرتان، عاشق خانواده او بوديد و شوهرتان را كه احساس مي كرديد براي شما زحمت مي كشد دوست مي داشتيد. در يك روز پاييزي كه از كارهاي خانه خسته شده ايد و در حالي كه عطر غذايتان فضاي منزل را پر كرده است و شما چشم به عقربه هاي ساعت دوخته ايد تا همسرتان از در وارد شود، زنگ تلفن به صدا در مي آيد. خانمي پشت تلفن با شما گرم صحبت مي شود و مي گويد خوش به حالت! چه سعادتي داريد كه شوهرتان شباشب شوهرتان در كنارتان است و از آرامش او آرام مي شود و او را تكيه گاه خود قرار مي دهيد. گوشي را محكم تر در دست خود مي گيريد و به گوشتان مي چشبانيد. چهره را بي اختيار در هم مي كشيد و با سرفه اي گلوي خود را صاف مي كنيم و مي خواهيد كه بيشتر توضيح دهد. او مي گويد هيچ مي داني تو جاي من را اشغال كرده اي؟ مي داني شوهر تو در مهمانخانه من جاي دارد و عشق من و شوهرت ريشه دارتر از آشنايي سطحي شما ست و ما قبلا با هم بوده ايم ولي به دلائلي نتوانستيم به هم برسيم؟
آن زن همچنان مشغول صحبت است تپش قلبتان بالا مي رود احساس سرد و گر گرفتن مي كنيد و فشارتان نامنظم مي شود و گوشي از دستان مي افتد. زانوهاي شما قدرت خود را از دست مي دهد و شما روي زمين مي افتيد و به قاب عكس عروسي تان خيره مي شويد....

از تجسم داستان بالا چه حسي خواهيد داشت؟
اگر بدانيد شوهر شما واقعا هنگام اضطراب با او آرام مي شود چه طور؟
آيا خودتان از او مي خواهيد كه با شوهرتان آشنا شود و در هنگام استرس ها مرهم دردهايش شود؟
و....
خواهرم!
مي دانم كه اضطراب دست بر گلوي شما گذاشته
مي دانم كه چشم بينشتان تار است و قدرت تشخيص كافي را ندارد
و مي دانم كه ميل تان به شما مي گويد هر چه من را آرام كند خوب است
ولي به خود بياييد
بيدار شويد اجازه ندهيد سرماي رابطه شما جهنم وابستگي عاطفي به نامحرم را پديد آورد.
شما
حق گزينش داشتيد
و خداي مهربان فرمود: «دختران بدون اذن پدر نمي توانند ازدواج كنند.» باز براي اين كه ظلمي نشود فرمود: «هيچ پدري حق ندارد بدون رضايت دخترش او را به عقد مردي در آورد.» شما مي توانستيد هنگام گزينش مرد مورد علاقه خود را انتخاب كنيد و به دروغ به شوهرتان قول پيوند و تعهد زناشويي نمي داديد. اما حالا كه شوهرتان را به عنوان مرد زندگي تان پذيرفته ايد. اجازه ندهيد پيوند مقدس تان با بمب ارتباط عاطفي با مرد بيگانه اي تومور بدخيم بگيرد كه اين تومور خيلي سريع فضاي قلب و ذهن تان را پر ميكند و چه بسا سبب خيانت شود. و شيطان با لشكر جهل ( سستي، كسالت، توجيه، انكار و..) بر شما پيروز شود.
پس حالا كه شوهرتان را انتخاب كرده ايد براي حفظ اين پيوند تلاش كنيد.
به عنوان يك متخصص مي گويم كه مردي كه ايده آل شما است و به او فكر مي كنيد چون به تعهدات شما و شوهرتان حرمتي قائل نيست و [HL]خودكنترلي ندارد [/HL]نمي تواند تكيه گاه محكمي باشد و خودش سخت محتاج است و از ظن خود يار شما شده است و چه بسا با حضور شما در زندگي اش هم به دنبال كس ديگري برود
بنابراين براي حفظ زندگي خود تلاش كنيد و بدانيد كه احساس آرامش شما در كنار اين مرد آرامش قبل از طوفان است بنابراين تصور نكنيد كه ايشان مي توان مشكل شما را درمان كند. كار اين مرد با حضورش در زندگي شما و كار شما با پذيرش اين حضور نامشروع از نظر دين و قوانين حرفه اي مشاوره اي نادرست و غيراخلاقي است.
بنابراين براي درمان حتما سراغ روان شناس باليني، روان پزشك و كارشناس ديني برويد.
**اگر بعد از پيگيري هاي انجام شده نتوانستيد اين هيجان را نسبت به آن مرد بيگانه مديريت كنيد از شوهرتان جدا شويد و براي شروع زندگي مشترك با آن مرد با روان شناس مشورت كنيد البته مطمئن باشيد كه او صد معشوق ديگر مانند شما نداشته باشد.

براي مديريت ذهن و قلب خودتان از امور ذيل كمك بگيريد: نماز اول وقت، دعا، صدقه، ذكر لااله الا الله، توسل به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، ورزش هاي هوازي مانند شنا، پياده روي تند، و..، اجتناب از موسيقي لهوي و فيلم و رمان هاي عشقي، و تكنيك هاي انصراف توجه، توجه به گناه بودن ارتباط شما با مرد بيگانه،...

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;731650 نوشت:
تكنيك هاي انصراف توجه،

نمودار: تكنيك هاي توجه برگرداني از افكار منفي و مزاحم

[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

آيا مي دانيد بر اساس تحقيق در آمريكا 94% ازدواج هاي عشقي ختم به جدايي مي شود؟

مشاور روان پزشك در خانه شما، يونس نابدل، ص 262[/]

پيشنهاد مطالعه يك كتاب

کتاب عشق ویرانگر ویژگی های شخصیتی افراد کدامند و چگونه می توان آنها را در شخصیت اطرافیان به ویژه شریک زندگی تشخیص دهیم
نوشته : براد جانسون-کلی موری
ترجمه : زهرا حسین زاده-الهام شفیعی
تعداد صفحات : 304
ناشر : رسا

غالبا داستان این گونه آغاز می شود که:
شما با فردی جذاب و فریبنده و دوست داشتنی ملاقات می کنید و در همان برخورد نخست سخت شیفته و عاشق او می‌شوید. آن گاه پس از مدتی متوجه عادات و رفتار غیر معمول او می‌گردید و در نهایت مشکلات شدید شخصیتی او خود را به نمایش می‌گذارد. کتاب «عشق ویرانگر» به شما کمک خواهد کرد که از وقوع چنین مصیبتی در زندگی جلوگیری کنید و یا اگر اکنون درگیر چنین رابطه ای هستید برخورد مؤثری با آن داشته باشید. شما از این کتاب به راهبردهایی برای تشخیص فرد دارای اختلال شخصیت و اجتناب از رابطه با او دست خواهید یافت. تصمیمات کارآمدی خواهید گرفت و رابطه عشقی سالمی را تجربه خواهید کرد. برای تجربه یک رابطه عاشقانه و سالم از همین کتاب شروع کنید. هر فردی که خواهان داشتن رابطه سالمی است بایستی کتاب «عشق ویرانگر» را بخواند و هر درمانگری باید این کتاب را در کتابخانه شخصی خود داشته باشد کتابی کاملا علمی و در عین حال ساده و قابل فهم. دکتر لن اسپری؛ نویسنده کتاب راهنمای تشخیص و درمان اختلالات شخصیت و کتاب زوجین روان نژند کتابی بسیار با ارزش برای افرادی که در رابطه عشقی با افراد دارای اختلال شخصیت قرار دارند. راهنمایی عالی برای درمانگران، اعضای خانواده، همسر و دوستان یک فرد دارای اختلال شخصیت.

فهرست مطالب: مقدمه گزیده‌ای از مقدمه دکتر بهنام اوحدی مقدمه ناشر

فصل 1- عشق ویرانگر شناسایی محبوب غیر عادی و برخورد سازنده
فصل 2- درک محبوب غیر عادی اختلالات شخصیت
فصل 3 - چگونه جذب افراد دچار اختلال شخصیت شدم؟ دلیلی که جذب این افراد می‌شویم!
بخش اول : عشاق عجیب و غریب و غیر عادی
فصل 4- محبوب شکاک شخصیت پارانوئید
فصل 5- محبوب منزوی شخصیت اسکیزوئید
فصل 6- محبوب عجیب و غریب شخصیت اسکیزوتایپال
بخش دوم: عشاق نمایشی، نابهنجار و خطرناک
فصل 7- محبوب خطرناک شخصیت ضد اجتماعی

فصل 8- محبوب طوفانی شخصیت مرزی
فصل 9- محبوب نمایشی شخصیت هیستریونیک
فصل 10- محبوب خودپسند شخصیت خود شیفته
فصل 11- محبوب تحلیل برنده شخصیت منفعل- مهاجم
بخش سوم: محبوب های مضطرب کناره گیر و نیازمند
فصل 12- محبوب هراسان شخصیت اجتنابی
فصل 13- محبوب چسب شخصیت وابسته
فصل 14- محبوب سرسخت شخصیت وسواسی-جبری
فصل 15- محبوب اندوهگین شخصیت افسرده

بخش چهارم: توصیه‌های نهایی
فصل 16- اگر با فردی مبتلا به اختلال شخصیت ازدواج کرده باشم، چه کار کنم؟

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;731657 نوشت:
فهرست مطالب: مقدمه گزیده‌ای از مقدمه دکتر بهنام اوحدی مقدمه ناشر

فصل 1- عشق ویرانگر شناسایی محبوب غیر عادی و برخورد سازنده
فصل 2- درک محبوب غیر عادی اختلالات شخصیت
فصل 3 - چگونه جذب افراد دچار اختلال شخصیت شدم؟ دلیلی که جذب این افراد می‌شویم!
بخش اول : عشاق عجیب و غریب و غیر عادی
فصل 4- محبوب شکاک شخصیت پارانوئید
فصل 5- محبوب منزوی شخصیت اسکیزوئید
فصل 6- محبوب عجیب و غریب شخصیت اسکیزوتایپال
بخش دوم: عشاق نمایشی، نابهنجار و خطرناک
فصل 7- محبوب خطرناک شخصیت ضد اجتماعی

فصل 8- محبوب طوفانی شخصیت مرزی
فصل 9- محبوب نمایشی شخصیت هیستریونیک
فصل 10- محبوب خودپسند شخصیت خود شیفته
فصل 11- محبوب تحلیل برنده شخصیت منفعل- مهاجم
بخش سوم: محبوب های مضطرب کناره گیر و نیازمند
فصل 12- محبوب هراسان شخصیت اجتنابی
فصل 13- محبوب چسب شخصیت وابسته
فصل 14- محبوب سرسخت شخصیت وسواسی-جبری
فصل 15- محبوب اندوهگین شخصیت افسرده

بخش چهارم: توصیه‌های نهایی
فصل 16- اگر با فردی مبتلا به اختلال شخصیت ازدواج کرده باشم، چه کار کنم؟

با اين حساب
[HL] عشق هاي بيمار گونه مانند ميدان مين وسيعي است [/HL]مراقب باشيم كه خودمان گرفتار نباشيم يا درگير عشق بيمارگونه ديگري نشويم[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]معرفي كتاب
[h=2]مهرطلبی(بیماری راضی کردن دیگران)[/h] نویسنده/مترجم: هریت بریکر، مهدی قراچه داغی
این کتاب درباره شخصیت های مهر طلب است که به تایید دیگران اعتیاد دارند. این کتاب بریکر در زمره ی پرفروش ترین کتاب های خودیار قرار گرفته است.

مهر طلب ها آدم های خوبی نیستندکه می خواهند همه را راضی و خشنود نگه دارند،بلکه آنها کسانی هستند که وقتی می خواهند به کسی جواب نه بدهند جواب آری میدند.مهر طلب ها به تایید وتصدیق دیگران اعتیاد دارند.ترس آنها از این که مبادا کسی را از خود ناراحت وخشمگین سازند سببی است تا پیوسته در مقام راضی نگه داشتن دیگران باشند

انتشارات:پیک بهار

...................
براي مطالعه

[h=1] شخصیت مهرطلب
[/h] مجله شادکامی و موفقیت بازدید: ۵,۳۱۴


[/HR]

این شخصیت، باز هم در کودکی مهرناب نگرفته و به احتمال زیاد دچار عناد به خود و سرزنش دائم خود نیز هست؛ یعنی خودش هم خوب، خود را دوست ندارد؛ در نتیجه باز هم جام وجودش از مهر، خالی است؛ بنابراین آن را جلوی دیگران می گیرد تا از آنان، مهر و محبت را گدائی کند.
همواره ”چشم“ می گوید؛ مطیع و فرمانبردار است و بسیار کوتاه می آید؛ ولی با این حال، فردی بسیار زودرنج، حساس، احساساتی و به خصوص وابسته است و در بیشتر موردها به دلیل وابسته بودن و ترس از دست دادن، تا حد زیادی مطیع، عمل می کند. ولی در درون، از آنچه که انجام می دهد و آنچه که در ازاء آن می گیرد، احساس رضایت ندارد.
او به هیچ وجه دلش نمی آید کسی را بیازارد. هرکاری که از او بخواهند چه معقول و چه غیرمعقول، چه در حد توان او باشد چه نباشد، می خواهد انجام دهد. او زیاد، زیر بار ظلم می رود و اجازه می دهد دیگران به حقوق او تجاوز کنند؛ حتی به او بی احترامی یا توهین کنند. به هیچ وجه نمی تواند به کسی ”نه“ بگوید؛ اما این مهر او، یک مهر بالغ نیست، بلکه مهری از روی نیاز و احساس وابستگی است. به طور تقریبی در تمام امور، توافق و تفاهم نشان می دهد؛ این توافق ها و تفاهم ها نیز از احتیاج های عصبی و از عصبیت ها و نیازهای او برای تأییدشدن و یا طردشدن، سرچشمه می گیرد.
شاید به دلیل برتری طلبی، به سوی مهرطلبی کشیده شده باشد؛ زیرا می خواهد بگوید که ”من بسیار خوب هستم“ و در خوب بودن خود نیز، اغراق می کند تا برتر و بهتر به نظر آید؛ تا حدی که خود، دچار فشار می شود و از درون، احساس رضایت، شادی و خوشبختی ندارد.
”اریک فروم“ جامعه شناس و روان شناس معروف می گوید: ”اگر مهری می دهیم تا مهری یا تأییدی بگیریم، این مهر، یک مهر بالغ و ناب نیست، این یک نیاز است.“
این فرد، حتی میل به ابراز وجود خود را سرکوب می کند؛ حرف و خشم خود را فرو می خورد و این تمایل ها را حس خودخواهی خود می بیند، ولی در این تسلیم بودن ها و تحمل کردن ها، خشم در او شکل می گیرد. او کم کم از خود خشمگین می شود که چرا نمی تواند حق خود را بگیرد و یا حرف خود را بزند. از دیگران خشمگین می شود که چرا تا این حد، پرتوقع هستند و یا بر او و حقوق او تعدی می کنند و یا او را در نظر نمی گیرند و کم کم این خشم، او را به عناد به خود و عناد با دیگران می کشاند و سرانجام، کار به عناد با خداوند و تقدیر و سرنوشت می انجامد که چرا تقدیر من، این چنین است و چرا خداوند این همه انسان های بد آفریده و آنان را سر راه زندگی من گذاشته تا به حقوق من تجاوز کنند و یا مهر و محبت من را درک نکنند؛ زیرا او، آن حدی که مهر داده، مهر و محبت نگرفته؛ ولی واقعیت، این جاست که آنچه که داده، مهر ناب نبوده، پس امواج مهر ناب را دارا نیست، بلکه امواج وابستگی و نیاز را داراست که خود باعث می شود تا افراد، او را پس بزنند.
پس از گذر سال ها، فرد مهرطلب به دلیل خودتنبیهی حاصل از عناد به خود، دچار سرزنش مدام خود و اضطراب در ذهن می گردد، زیرا هر چه می کند، نمی تواند دل انسان های اطراف خود را به دست آورد و آنان را راضی نگاه دارد و به دلیل فشارهای حاصل از رفتار و کردار آنان و تحمل های زیاد خود و نداشتن اعتماد به نفس کافی که درست، نقطهٔ مقابل اضطراب است، اضطراب در او تشدید می گردد و پس از آن، به دلیل عناد به دیگران، عناد به خداوند و سرزنش دائم دیگران، تقدیر و سرنوشت به شکل علنی و یا ذهنی و به دلیل احساس عدم رضایتمندی، شادی و خوشبختی از شرایطی که او را احاطه کرده و به دلیل فروخوردن خشم و فروخوردن حرف، درد و تحمل های بی شمار و بی دلیل، دچار افسردگی می گردد؛ ولی علت این فروخوردن ها، سرکوب عاطفه ها و منفی کردن شخصیت واقعی خود که پر از خشم است ولی خود را مهربان و ملایم نشان می دهد، اغلب از خانواده و نوع تربیت ما و طرز برخورد اعضاء خانواده با ما، دیگران، آموزه های آنان و یا از تجربه های تلخ گذشته سرچشمه می گیرد. این که هربار که خواسته ایم حق خود را بگیریم، جنجالی به پا شده است و یا ما را طرد کرده و کنار گذاشته اند.
گاهی، افراد را تحمل می کنیم و ساکت می مانیم، ولی این فشار حاصل از آن تحمل ها و سکوت ها را به درون خانه و کاشانهٔ خود می آوریم و آن را بر سر اعضاء خانوادهٔ خود خالی می کنیم. گاهی نیز در ذهن خود با خود و یا افراد بیرونی دعوا می کنیم و این تضاد و تعارض حاصل از تحمل ها یعنی در ظاهر، مهربان و سرویس دهنده بودن در باطن، عصبانی و دشمن بودن، ما را در هم می شکند و دوباره سیکل باطل عناد به خود، خودتنبیهی و بیماری های مختلف حاصل از ذهن مان برای تنبیه خود، ما را به ویرانی می کشاند.
با نگاهی دوباره به شخصیت مهرطلب، مروری بر آنچه که گذشت، می کنیم:
[h=3] این افراد، اغلب تمایل های درونی خود را، که همان خشم حاصل از تحمل های بی شمار است، سرکوب کرده و ضد آن را در خود پرورش می دهند که حاصل آن، تکیه کردن به دیگران و احساس وابستگی و از بین بردن اعتماد به نفس خود است.[/h][h=3] این افراد، اغلب تظاهر به دوست داشتن، مهربان و رئوف بودن، متواضع بودن و از خودگذشتن می کنند؛ حال آن که این عشق و محبت آنان، اغلب واقعی نیست و جزء از روی نیاز و وابستگی، این رفتارها را از خود بروز نمی دهند.[/h][h=3] مهرطلبی، نوعی خودآزاری، دگرآزاری و یک رفتار تخریبی است.[/h][h=3] خودآزاری:[/h] همیشه به دلیل تحمل های بسیار و سرویس دادن های بیش از حد، احساس فشار داریم.
[h=3] دگرآزاری:
[/h] به دلیل این که وقتی بیش از حد محبت می کنیم، سرویس می دهیم؛ خدمات ارائه می کنیم؛ طرف مقابل را شرمنده خود می سازیم و یا او را خراب، پرتوقع و متجاوز می سازیم. حال اگر در جای دیگری از ما و یا از دیگران، آن حد خدمت و یا محبت را نگیرد، اذیت می شود.
[h=3] به دلیل محبت زیاد و یا سرویس دادن و نگرفتن تا آن حد، همیشه احساس ناخشنودی، ناشادی و نارضایتی خواهیم داشت.[/h][h=3] این فرد، به هیچ وجه انتقادپذیر نیست، زیرا انتقاد را حمله ای بر شخصیت خود می داند و با هر انتقاد و یا عدم تأثیری می شکند.[/h][h=3] همواره در درون خود، با خود و دیگران جنگ دارد و گفت وگوی درونی پرخاش گرانه و پر از خشم، او را رها نمی کند. همیشه از خود و دیگران، عصبانی و خشمگین است و با سرزنش کردن دائم خود، اعتماد به نفس خود را به شدت کاهش می دهد.[/h][HL][h=2] علت مهرطلبی:
[/h][/HL]۱) نگرفتن مهر ناب و نوازش کافی در دوران کودکی و خالی بودن جام وجود از مهر پدر و مادر و خانواده.

۲) خوب دوست نداشتن خود و خالی بودن جام وجود از مهر خودمان
۳) خوب قبول نداشتن خود (خودباوری و اعتماد به نفس پائین)
۴) سرزنش کردن و همواره رد کردن خود

۵) عناد به خود بر اثر احساس گناه و یا تقصیر در یک یا چند زمینه از گذشته
۶) داشتن شخصیت وابسته و نیازمند بر اثر تربیت اشتباه
۷) داشتن ترس ها: ترس از دست دادن مهر یا توجه دیگران؛ ترس از طردشدن و کنارگذاشته شدن؛ ترس از رهاشدن و تنها ماندن؛ ترس از این که دیگران فکر می کنند به حد کافی، انسان خوبی نیستیم؛ ترس از درگیری، سر و صدا و دعوا
۸) داشتن شخصیت متحمل که باز هم از تربیت اشتباه خانوادگی می آید.
همواره به ما یاد داده اند که ساکت بمانیم و تحمل کنیم، ولی هرگز به ما یاد نداده اند که چگونه حق خود را بگیریم بدون این که خود آسیب ببینیم و یا به کسی آسیبی برسانیم.
[HL][h=2] راه حل
[/h][/HL]۱) استفاده از تکنیک خوددوست داری صحیح

بالا بردن احساس خوب، نسبت به خود و دوست داشتن خود به حد کافی، تا این که جام خالی از مهر وجود را کم کم پر کنیم تا به دلیل خالی بودن، نیازمند گدائی کردن آن از دیگران نباشیم.

۲) بالا بردن اعتماد به نفس خود و از بین بردن حس حقارت و خود کوچک بینی در خود
۳) قطع کردن سرزنش خود و ردکردن خود با ”تکنیک کِش“
۴) از بین بردن احساس گناه از طریق توبه و یا بخشیدن خود
۵) مواجه شدن با ترس ها (اگر مهرشان از من قطع شود و مرا رها کنند، چه می شود؟ و...) من تنها نیستم؛ خدا را دارم که کنار من و پشتیبانم است.
۶) از بین بردن شخصیت وابسته (که این شخصیت و همین طور ترس ها با بالابردن اعتماد به نفس، عزت نفس و خوددوست داری صحیح، خود به خود از بین می روند.)
۷) از بین بردن شخصیت متحمل (بعد از این، تحمل نمی کنم که دچار فشار شوم، ولی تساهل می کنم. می گویم این آدم همین است که هست و از کنار او به راحتی می گذرم.)
۸) عبادت کردن، دعا کردن، مدیتیشن و مراقبه با انرژی الهی و پر کردن خود از آن، تا کمبودهای درونی، مرتفع گشته و دیگر نیازمند گدائی از کسی نباشم.
ولی باز هم می گویم تنها، دیدن و شناختن خود به عنوان یک فرد مهرطلب، ۹۰ درصد کار را درست می کند و بقیهٔ ۱۰ درصد را باید از طریق تکنیک های مناسب و تن ندادن دوباره به مهرطلبی در خود خاموش کنیم.
در مورد مهرطلبی نیز، غیرارگانیک ها (ماهیت های فکری و احساس منفی یا شیطانک های درون) کار می کنند. چندبار، در کودکی مهرطلبی کرده ایم و یک تودهٔ انرژی هوشمند مهرطلبی را خود ساخته ایم. حال این تودهٔ انرژی هدفمند برای بقاء خود، ما را وادار می کند تا باز هم مهرطلبی کنیم تا او تغذیه شود؛ بنابراین با کم کردن مهرطلبی های خود و غذا نرساندن به این تودهٔ انرژی منفی، می توانیم آن را نابود سازیم و با تکنیک ”خوددوست داری صحیح“ کمبود مهر را جبران نمائیم تا در دام مهرطلبی نیفتیم.
ماری یحیوی
محقق، مترجم و نویسنده
[/]

طاهر;728699 نوشت:
با حرف هاش ارومم ميكنه اميد ميده ، روحيه ام رو قوي ميكنه براي ميارزه با بيماريم اون همه چي ميگه جز از گذشته ها
ولي من با ديدنش و حضورش فقط خاطرات گذشته برام زنده ميشه از نيت اون خبر دارم كه فقط ميخواسته من رو از افسردگي نجات بده ولي دل خودم .....

دکتر فرهنگ هلاکویی : مهرطلبی




حامی;731654 نوشت:

نمودار: تكنيك هاي توجه برگرداني از افكار منفي و مزاحم


با سلام. به نظرتون اگر در زمان افکار منفی و مزاحم به سراغ خواندن نماز و قرآن و ذکر برویم، باعث نمی شود که در زمانهای عادی هم که نماز و قرآن و ذکر می خوانیم، این افکار مزاحممان شوند! یک دوستی می گفت من از آنجایی که خیلی قرائت عبدالباسط را دوست داشتم، حتی در حین بازیهای کامپیوتری هم به قرائت عبدالباسط گوش می کردم، بعد از مدتی دیدم وقتی آن بخشهایی که در زمان بازی گوش می کردم را در جای دیگری گوش می دهم، صحنه های آن بازی به ذهنم هجوم می آورند!!

سبکهای عشق

نشست علمی انجمن روانشناسی اسلامی با عنوان بررسی سبکهای مختلف عشق توسط دکتر عبدی. (پایگاه اطلاع رسانی انجمن روانشناسی اسلامی islamicpa.com)

علم و تکنولوژی

روانشناسی اسلامی

سبکهای عشق



باسلام..به نظر من جناب حامی تمام توصیه ها رو بهتون گفتند .کاملا به صحبتاش عمل کن بهتر ه همین الان تصمیمتو بگیری وگرنه این پسر هم فردا ازدواج میکنه ومیره سراغ زندگیش وباز تومیمونی تنهایی بیش از پیش ..البته منظورم این نیست که به فکرازدواج بااون باشی منظورم اینه که تکلیفتو با خودت روشن کن .فردا پس فردا میخوای مادر شی ومادر افسرده نمیتونه به بچش برسه. این پسر هم ممکنه به شما وابستگی نه دلبستگی پیدا کنه از اون طرف هم همسرش رو بدبخت کنه . الان هم به خودت ،هم به همسرت ،وهم به اون پسر داری ظلم میکنی ..امیدوارم تصمیم درستی رو بگیری

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

rejection;731668 نوشت:
با سلام. به نظرتون اگر در زمان افکار منفی و مزاحم به سراغ خواندن نماز و قرآن و ذکر برویم، باعث نمی شود که در زمانهای عادی هم که نماز و قرآن و ذکر می خوانیم، این افکار مزاحممان شوند! یک دوستی می گفت من از آنجایی که خیلی قرائت عبدالباسط را دوست داشتم، حتی در حین بازیهای کامپیوتری هم به قرائت عبدالباسط گوش می کردم، بعد از مدتی دیدم وقتی آن بخشهایی که در زمان بازی گوش می کردم را در جای دیگری گوش می دهم، صحنه های آن بازی به ذهنم هجوم می آورند!!

سلام
ممنون از دقت شما
دوست شما از صداي خوشايند در كنار امري خوشايند استفاده كرده است و مي خواسته ضمن بازي ان صدا را بشنود
اينجا بر عكس است ما هنگام نماز و دعا به قدرت لايزال الهي و نشانه هاي آثار خداوند تمركز داريم و به خدا ياد خدا مانع حضور آن افكار مي شويم چون در ذهن در ان زمان جاي افكار مزاجم نيست[/]

[="Purple"]سلام...
واقعا جناب حامی توصیه هاتون خیلی جامع و کاربردی ن
سپاس:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
من فقط یه جمله به امثال استارتر که به عشق قبلی شون فک میکنن و گاهی دلشونم میخوادش و باهرچیزی دوس دارن توجیه کنن رابطه شونو!

دلم میخواد بگم: اونم اینکه به این فکر کن همسرت به خاطر تو مسئولیت قبول کرده زیربار تعهد رفته ولی اون فرد قبلی چنین جسارتی نداشته حالا فکر میکنی دوست داشتن کدوم بیشتره؟؟؟ واقعا کسی که رهات کرده مهمتره واست یا کسی که پات مونده؟؟[/]

چرا زنها اینقدر بی وفا اند؟

ملاali;731754 نوشت:
چرا زنها اینقدر بی وفا اند؟
وفادار بوده ولی به کسیکه لا یق ازدواج باهاش نبوده یا انتخاب اشتباه و مواردی از این دست ...

همای رحمت;731756 نوشت:
وفادار بوده ولی به کسیکه لا یق ازدواج باهاش نبوده یا انتخاب اشتباه و مواردی از این دست ...

نمیدنم والا
قصه پردردی قصه عشق و عاشقی

من نخواستم که یه عمر دلم آشوب بشه
نمیدونم که کجا کی میخواد خوب بشه:Shekastan Del:

ملاali;731761 نوشت:
نمیدنم والا
قصه پردردی قصه عشق و عاشقی
به نظرم قبل از ازدواج حتما باید مشورت کرد

[="Purple"]

ملاali;731754 نوشت:
چرا زنها اینقدر بی وفا اند؟

هم مرد بی وفا داریم هم زن بی وفا ...
دردش اینجاست اکثرا گیر ادمای وفادار میفتن (البته اصلا وابدا طرف صحبتم با استارتر نیس سوء تفاهم نشه)[/]


ملاali;731754 نوشت:
چرا زنها اینقدر بی وفا اند؟

ان طرف اين ارتباط جن نيست ها
يك مرد خائن است
بي فايي در زن و مرد هست
در روايت داريم از سگ ده خصلت ياد بگيريد

هر کدام از مخلوقات خداوند سمبل یکی از صفات پسندیده و یا ناپسند انسانی هستند و انسان اشرف مخلوقات دارنده تمامی این خصوصیات و صفات اخلاقی است. مرحوم حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی حدیثی را از حضرت علی بدین گونه نقل می فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در اوصاف ” سگ” می فرمایند:

طوبی لمن عیشه کعیش الکلب، ففیه عشره خصال فینبغی ان یکون کلها للمؤمن

خوشا بحال کسی که زندگیش چون زندگی سگ باشد. در این حیوان ده خصلت است که مومن به داشتن آنها سزآوار است.

الاول: لیس له مقدار بین الخلق و هو حال المساکین
آنکه سگ را در میان مردمان قدری نیست و این حال مسکینان است.

الثانی: ان یکون فقیرا لیس له مال و لا ملک و هو صفه المجردین
آنکه مالی و ملکی ندارد و این همان صفت مجردین است – مجردین یعنی کسانی که به مقام تجرد نائل شده اند و از همه چیز و همه کس حتی خودفارغ شده اند.

الثالث: لیس له مأوی معلوم و الارض کلها له بساط و هو من علامات المتوکلین
آنکه او را خانه و لانه ای معین نیست و همه زمین بساط اوست واین علامت متوکلان است.

الرابع: ان یکون اکثر اوقاته جائعا و هم من دأب الصالحین

چهارم آنکه اغلب اوقات گرسنه است و این عادت صالحان است.

الخامس: إن ضربه صاحبه مأه جلده لا یترک بابه و هو من علامات المریدین
[HL]آنکه اگر صد تازیانه از صاحب خود بخورد در خانه او را رها نمی کند واین صفت مریدان است.[/HL]

السادس: لا ینام من الیل الا الیسیر و ذلک من اوصاف المحبین
آنکه شب هنگام بجز اندکی نمی خوابد و این از اوصاف محبین است.

السابع: انه یطرد و یجفی فیجیب و لا یحقد و ذلک من علامات الخاشعین
[HL]آنکه رانده می شود و جفا می بیند لکن چون بخوانندش بدون دلگیری باز می گردد و این از علامات خاشعین است.
[/HL]
الثامن: رضی بما یدفع صاحبه من الاطعمه و هو حال القانعین

آنکه به اضافه طعام صاحبش راضی است و این حال قانعین است.

التاسع: اکثر عمله السکوت و ذلک من علامات الخائفین
آنکه بیشتر اوقاتش خاموش است و این از علامات خائفین است.

العاشر: اذا مات لم یبق منه المیراث و هو حال الزاهدین
آنکه چون بمیرد میراثی بجای نگذارد و این حال زاهدان است.

منابع: نشان از بی نشانها، چاپ هجدهم، ج اول، ص ۳۱۰کتاب در ثمین و ماء مَعین چاپ دوم صفحه ۴۵۷ ـ تالیف آیت الله سید مجتبی حسینی میر صادقی زنجانی و کتاب لئالی الاخبار ج ۵ – ص ۳۸۷- ۳۸۸تحریر المواعظ العددیه، ص:

حامی;731775 نوشت:
ان طرف اين ارتباط جن نيست ها
يك مرد خائن است
بي فايي در زن و مرد هست
در روايت داريم از سك ده خصلت ياد بگيريد

یعنی اگه مرد بی توجه به زن نباشه زن بی وفا نیست؟
اینو خیلی از روانشناسا میگن ولی من قبول ندارم

حتی حدیث از امام رضا (ع) میارن که زن خیانت نمیکنه مگر اینکه مرد به او بی توجه باشد
این درسته واقعا؟

به نظرم این خانم نمی بایست فعلا ازدواج کنند چون هنوز نتونستن اون پسر رو فراموش کنن

ملاali;731754 نوشت:
چرا زنها اینقدر بی وفا اند؟

http://www.askdin.com/thread51457.html#post728348

بنابراين اگر بگوييم
اگر بي وفايي باشيم و خيانت كنيم از اين جهت از سگ بدتريم بيراه نگفته ايم:ok:

???;731787 نوشت:
مادرم در واتس آپ با نامحرمي دوست شده ، چکار کنم؟! (نیاز عاطفی)

چی بگم والا
مگه پدرتون محبت نمیکنه؟
در قید حیاتند؟

ملاali;731785 نوشت:
یعنی اگه مرد بی توجه به زن نباشه زن بی وفا نیست؟
اینو خیلی از روانشناسا میگن ولی من قبول ندارم

حتی حدیث از امام رضا (ع) میارن که زن خیانت نمیکنه مگر اینکه مرد به او بی توجه باشد
این درسته واقعا؟

سلام
الزاما اين طوري نيست ممكن است بي توجهي و ناآراسته بودن و....زمينه ساز بي عفتي زن شود
زن اگر واقعا ديندار باشد خيانت نمي كند هرچند شوهرش معتاد، افسرده، و...باشد
موارد هم زياد داريم مانند همسران جانبازاني قطع نخاعي و افسرده كه عملا شوهر نمي تواند به او توجه كند و شوهر نياز محض است به همسرش

ملاali;731785 نوشت:
یعنی اگه مرد بی توجه به زن نباشه زن بی وفا نیست؟
اینو خیلی از روانشناسا میگن ولی من قبول ندارم
باسلام ..همین تاپیک هم یه دلیل برای بی وفاییه .این دختر دلش پیش یه نفر دیگست اونوقت با مرد دیگه ای ازدواج کرده

در پاسخ به برخی تاپیک ها فقط باید سکوت کرد و به افق، خیره شد...

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

طاهر;728699 نوشت:
از وقتي اومده حالم خيلي بهتر شده من واقعا به حرف هاش احتياج دارم

سلام. این شبیه به نیاز یک معتاد به مواد مخدر است. فردی که به چیزی معتاد شده ( چه مواد مخدر ، چه مسایل روانشناختی) بر اثر دور ماندن از اون ، حالش بد میشه و با استفاده مجدد از اون ، حالش بهتر میشه. اما این دلیل نمیشه که به خاطر خوب ماندن حالش ، از اون استفاده کنه. بلکه درمان اصلی اینه که این فرد را از وابستگی به اون چیز نجات دهیم.

لبیک یا علی النقی;731829 نوشت:
در پاسخ به برخی تاپیک ها فقط باید سکوت کرد و به افق، خیره شد
اذ قالت امة منهم لم تعظون قوماً الله مهلکهم او معذبهم عذابا شدیداً؟ قالوا معذرة الی ربکم و لعلهم یتقون. فلما نسوا ما ذکروا به أنجینا الذین ینهون عن السوء و أخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون( اعراف - 164 - 165)

نقل قول:
سلام
تو يكسال ازدواجم تمام تلاشم رو كردم به شوهرم نزديك بشم ولي نشد ...

دختر خوب میدونی چند میلیون هزار تا دختر مجرد هستن که حسرت داشتن خونه زندگی مستقل میخورن ؟؟؟ حسرت ازدواج ؟؟ پوشیدن لباس عروس ؟؟؟ حسرت داشتن همسری که دوسشون داشته باشه؟؟؟

چرا نعمت به این بزرگی که خیلیا آرزشو دارنو و خدا به شما دو دستی تقدیم کرده رو با فکر به یه مردی که تو گذشته بوده خراب میکنی؟؟

به نام خدا

با سلام

به عاقبت و نتایج این ارتباط فکر کنید به یک سال دیگر دو سال دیگر،حرفهای ایشان به شما آرامش کاذب می دهد،آرامشی مقطعی و در لحظه،اما بعد از دقائقی تبدیل می شود به

احساس گناه و خیانت و شاید تنفر از همسر زحمت کش و بیگناه و با محبت خودتان!

و این یعنی آشوب،دلهره،استرس و افسردگی مضاعف.

کمی راجع به مشابه های روابط خودتان فکر کنید ببینید چه عاقبتی جز رسوایی و متلاشی شدن زندگی و ریختن آبرو و مهمتر از همه خشم خدا و از دست دادن نعمتها در

انتظار شماست؟فکر کنید،مقاومت کنید در مقابل نفستون،از کم شروع کنید بگوئید امروز تماس نمی گیرم یا پاسخ تماسش را نمی دهم و تمرکزتان به نتایج خوب این

استقامت در برابر خواهشهای نفستون باشد و هر روز همین را به خودتان بگوئید،توسل کنید به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها با زاری و تضرع و از ایشان بخواهید در حفظ

عفت و پاکدامنی به شما کمک کنند.با شنیدن سخن های کارشناس محترم و سایر دوستانی که سعی کردند به شما کمک کنند چیزی عوض نمی شود فقط با عمل

کردن مشکل حل می شود باید تصمیم بگیرید و عزمتون را جزم کنید و با تمام وجود به این اشتباه بزرگ نه بگید،مطمئن باشید خداوند مدافع خوبی و وفاداری است و

دشمن خیانت،پس اگر در اصلاح این اشتباه سعی کنید خدا پشت و پناه شماست،توکلت علی الله.

طاهر;728699 نوشت:
تو يكسال ازدواجم تمام تلاشم رو كردم به شوهرم نزديك بشم ولي نشد

[=arial black]مطمئنم بعدشم نمیشه
شما دلت با همسرت نیست فقط داری زور میزنی دوسش داشته باشی

طاهر;728699 نوشت:
همسرم خيلي دوستم داشت ولي من هيچ وقت دوستش نداشتم چون هيچ وقت نتونستم مردي كه قبل از اون قرار بود باهام باشه رو فراموش كنم

[=arial black]و حیف همسرتون
با کلی امید و آرزو همه پایه های زندگیشو با اعتماد به کسی بنا گذاشته
که خودش میگه نمیتونه یه مرد دیگه رو فراموش کنه

طاهر;728699 نوشت:
اگه به شوهرم اطلاع هم بدم و در جريانش بذارم بازم رابطه با اون اقا ايراد داره

[=arial black]نه ایرادی نداره
اینجا مملکت امام زمانه
اگه با دوتا وکیلم صحبت کنی و شرایطتو بگی
بهت قول میدم واسه کارت مجوز قانونی هم جور میکنن ...

[=arial black]فقط تو رو به هرکی ایمان داری قسمت میدم
اگه همسرت این حرفارو میزد چه حسی بهت دست میداد؟؟؟
چرا فکر میکنیم خیانت فقط .......
به خدا همین الانم داری خیانت میکنی
باور کن برای خوب شدنت راههای بهتری هم هست ...

رهگذر آسمان;731879 نوشت:
مطمئنم بعدشم نمیشه
شما دلت با همسرت نیست فقط داری زور میزنی دوسش داشته باشی
سلام خواهر خوبم..چرا فکر میکنی نمیتونه به همسرش علاقه مند بشه ..خوب هم میتونه فقط باید به خداوند توکل کنه وهمت کنه ..محبتها وخوبیهای همسرش را ببینه یا بزرگتر مجسم کنه وبدیها یا بی وفایی اون پسر را بزرگ کنه .ان شاءالله فراموشش میکنه .ممکنه سخت باشه ولی شدنیه

همای رحمت;731885 نوشت:
چرا فکر میکنی نمیتونه به همسرش علاقه مند بشه

[=arial black]سلام
دلیلشو همون اول نوشتم
نمیتونه چون نمیخواد
کسی که با یاد یه فرد در گذشته نتونسته به همسرش دل ببنده
حالا با حضور اون فرد چطور میتونه خوبیای همسرش رو ببینه؟؟؟

ببین شاید نود درصد از ماها( دختر و پسر ) تجربه چنین گذشته هایی رو داریم
یعنی اولا یه روزی یکی تو زندگیمون بوده
دوما به هر دلیلی بهش نرسیدیم
سوما هممون تو زندگی مشترک مشکل داریم
ولی این معادله که تقریبا واسه اکثریت یکیه
قرار نیست جوابش خیانت باشه
که اگه باشه پس باید قبول کنیم وضعیت اون کافر بی دین خیلی بهتر از من بچه شیعه اس

قبول کنیم وقتی من متاهل به بهونه بیماری ، خلا عاطفی یا هر زهرمار دیگه ای
میرم طرف کسی غیر از همسرم
قبل از هرکسی به شان انسانی خودم توهین میکنم
که اولین راه حل مشکلاتم میشه خیانت
و بعد باعث میشم یه آدم به بدترین وجه ممکن از همه دنیا دلسرد بشه
و همه اینها فقط به این خاطره که یه روزی یه کسی تو زندگیم بوده ولی بهش نرسیدم

رهگذر آسمان;731890 نوشت:
دلیلشو همون اول نوشتم
نمیتونه چون نمیخواد
کسی که با یاد یه فرد در گذشته نتونسته به همسرش دل ببنده
حالا با حضور اون فرد چطور میتونه خوبیای همسرش رو ببینه؟؟؟
سلام خواهر خوبم ..هر دوتامون داریم داریم یه چیز میگیم ..این فرمایش شما روقبول دارم اینکه نمیخواد ولی اینکه نمیشه نه ..میشه فراموشش کرد .اینکه این جمله رو با رندی فرمایش کردید جای تقدیره


زنده شدن خاطرات گذشته با حضور آن مرد
پرسش:
سلام، تو يكسال ازدواجم تمام تلاشم رو كردم به شوهرم نزديك بشم ولي نشد چون هيچ وقت نتونستم مردي كه قبل از اون قرار بود باهام باشه رو فراموش كنم از مقايسه شوهرم باهاش خسته شدم حالا اون مرد بعد يكسال برگشته فقط ميخواسته من رو از افسردگي نجات بده از وقتي اومده حالم خيلي بهتر شده اگه به شوهرم اطلاع هم بدم و در جريانش بذارم بازم رابطه با اون اقا ايراد داره به خاطر گذشتمون؟ چون نيت اون الان اصلا دوستي و عشق و عاشقي نيست فقط ميخواد كمكم كنه


پاسخ:
سلام خدمت شما پرسشگر محترم
ممنون كه به اين مركز اعتماد داريد و دغدغه و مشكل خود را با ما درميان گذاشته ايد دغدغه اي كه بي ترديد ذهن و قلب شما را مشغول كرده و زندگي شما را پر از تشويش و ترديد كرده ايد.
خوب مي دانم كه تعارض و ترديد منبع جوشان اضطراب و سردرگمي است و شما مدت زيادي است در گرداب سرگرداني و تحير قرار گرفته ايد بنابراين طبيعي است كه مانند كسي كه در حال غرق شدن است براي نجات خود دست به هر خس و خاشاكي بزنيد كه گفته: « الغريقُ يَتشبث بكلِ حشيشٍ» و از ميان سراغ كسي مي رويد كه به او حس خوشايندي داريد.

پاي در كفش ديگران
تصور كنيد شما با هزار اميد و آروز بعد از رسوم و تشريفات خواستگاري و جشن و شادي ازدواج به منزل شوهرتان مي امديد. روزها به عشق همسرتان زندگي مي كرديد و خانه داري و همسرداري مي كرديد و به عشق شوهرتان، عاشق خانواده او بوديد و شوهرتان را كه احساس مي كرديد براي شما زحمت مي كشد دوست مي داشتيد. در يك روز پاييزي كه از كارهاي خانه خسته شده ايد و در حالي كه عطر غذايتان فضاي منزل را پر كرده است و شما چشم به عقربه هاي ساعت دوخته ايد تا همسرتان از در وارد شود، زنگ تلفن به صدا در مي آيد. خانمي پشت تلفن با شما گرم صحبت مي شود و مي گويد خوش به حالت! چه سعادتي داريد كه شوهرتان شباشب شوهرتان در كنارتان است و از آرامش او آرام مي شود و او را تكيه گاه خود قرار مي دهيد. گوشي را محكم تر در دست خود مي گيريد و به گوشتان مي چشبانيد. چهره را بي اختيار در هم مي كشيد و با سرفه اي گلوي خود را صاف مي كنيم و مي خواهيد كه بيشتر توضيح دهد. او مي گويد هيچ مي داني تو جاي من را اشغال كرده اي؟ مي داني شوهر تو در مهمانخانه من جاي دارد و عشق من و شوهرت ريشه دارتر از آشنايي سطحي شما ست و ما قبلا با هم بوده ايم ولي به دلائلي نتوانستيم به هم برسيم؟
آن زن همچنان مشغول صحبت است تپش قلبتان بالا مي رود احساس سرد و گر گرفتن مي كنيد و فشارتان نامنظم مي شود و گوشي از دستان مي افتد. زانوهاي شما قدرت خود را از دست مي دهد و شما روي زمين مي افتيد و به قاب عكس عروسي تان خيره مي شويد....

از تجسم داستان بالا چه حسي خواهيد داشت؟
اگر بدانيد شوهر شما واقعا هنگام اضطراب با او آرام مي شود چه طور؟
آيا خودتان از او مي خواهيد كه با شوهرتان آشنا شود و در هنگام استرس ها مرهم دردهايش شود؟
و....
خواهرم!
مي دانم كه اضطراب دست بر گلوي شما گذاشته
مي دانم كه چشم بينشتان تار است و قدرت تشخيص كافي را ندارد
و مي دانم كه ميل تان به شما مي گويد هر چه من را آرام كند خوب است
ولي به خود بياييد
بيدار شويد اجازه ندهيد سرماي رابطه شما جهنم وابستگي عاطفي به نامحرم را پديد آورد.
شما
حق گزينش داشتيد
و خداي مهربان فرمود: «دختران بدون اذن پدر نمي توانند ازدواج كنند.» باز براي اين كه ظلمي نشود فرمود: «هيچ پدري حق ندارد بدون رضايت دخترش او را به عقد مردي در آورد.» شما مي توانستيد هنگام گزينش مرد مورد علاقه خود را انتخاب كنيد و به دروغ به شوهرتان قول پيوند و تعهد زناشويي نمي داديد. اما حالا كه شوهرتان را به عنوان مرد زندگي تان پذيرفته ايد. اجازه ندهيد پيوند مقدس تان با بمب ارتباط عاطفي با مرد بيگانه اي تومور بدخيم بگيرد كه اين تومور خيلي سريع فضاي قلب و ذهن تان را پر ميكند و چه بسا سبب خيانت شود. و شيطان با لشكر جهل ( سستي، كسالت، توجيه، انكار و..) بر شما پيروز شود.
پس حالا كه شوهرتان را انتخاب كرده ايد براي حفظ اين پيوند تلاش كنيد.
به عنوان يك متخصص مي گويم كه مردي كه ايده آل شما است و به او فكر مي كنيد چون به تعهدات شما و شوهرتان حرمتي قائل نيست و خودكنترلي ندارد نمي تواند تكيه گاه محكمي باشد و خودش سخت محتاج است و از ظن خود يار شما شده است و چه بسا با حضور شما در زندگي اش هم به دنبال كس ديگري برود
بنابراين براي حفظ زندگي خود تلاش كنيد و بدانيد كه احساس آرامش شما در كنار اين مرد آرامش قبل از طوفان است بنابراين تصور نكنيد كه ايشان مي توان مشكل شما را درمان كند. كار اين مرد با حضورش در زندگي شما و كار شما با پذيرش اين حضور نامشروع از نظر دين و قوانين حرفه اي مشاوره اي نادرست و غيراخلاقي است.
بنابراين براي درمان حتما سراغ روان شناس باليني، روان پزشك و كارشناس ديني برويد.
**اگر بعد از پيگيري هاي انجام شده نتوانستيد اين هيجان را نسبت به آن مرد بيگانه مديريت كنيد از شوهرتان جدا شويد و براي شروع زندگي مشترك با آن مرد با روان شناس مشورت كنيد البته مطمئن باشيد كه او صد معشوق ديگر مانند شما نداشته باشد.

براي مديريت ذهن و قلب خودتان از امور ذيل كمك بگيريد: نماز اول وقت، دعا، صدقه، ذكر لااله الا الله، توسل به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، ورزش هاي هوازي مانند شنا، پياده روي تند، و..، اجتناب از موسيقي لهوي و فيلم و رمان هاي عشقي، و تكنيك هاي انصراف توجه، توجه به گناه بودن ارتباط شما با مرد بيگانه،... آيا مي دانيد بر اساس تحقيق در آمريكا 94% ازدواج هاي عشقي ختم به جدايي مي شود؟[1]

پاسخ دوم:
الزاما اين طوري نيست ممكن است بي توجهي و ناآراسته بودن و....«زمينه ساز» بي عفتي زن شود. زن اگر واقعا «ديندار» باشد خيانت نمي كند هرچند شوهرش معتاد، افسرده، و...باشد. موارد هم زياد داريم مانند همسران جانبازاني قطع نخاعي و افسرده كه عملا شوهر نمي تواند به او توجه كند و شوهر نياز محض است به همسرش ولي زن وفا دارد است. برخي مي گويند چرا زنها بي وفا هستند اين عبارت درست نيست در برابر هر زن بي وفايي مرد خائن و دربرابر هر مرد بي وفايي زن خائن است چون افراد بي وفا با جنيان ارتباط ندارند با همين انسان هاي يك سر و دو گوش (زن يا مرد) ارتباط دارند. بي فايي در زن و مرد هست ولي
در روايت داريم از سگ ده خصلت ياد بگيريد

هر کدام از مخلوقات خداوند سمبل یکی از صفات پسندیده و یا ناپسند انسانی هستند و انسان اشرف مخلوقات دارنده تمامی این خصوصیات و صفات اخلاقی است. مرحوم حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی حدیثی را از حضرت علی بدین گونه نقل می فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در اوصاف ” سگ” می فرمایند:

طوبی لمن عیشه کعیش الکلب، ففیه عشره خصال فینبغی ان یکون کلها للمؤمن

خوشا بحال کسی که زندگیش چون زندگی سگ باشد. در این حیوان ده خصلت است که مومن به داشتن آنها سزآوار است.

الاول: لیس له مقدار بین الخلق و هو حال المساکین
آنکه سگ را در میان مردمان قدری نیست و این حال مسکینان است.

الثانی: ان یکون فقیرا لیس له مال و لا ملک و هو صفه المجردین
آنکه مالی و ملکی ندارد و این همان صفت مجردین است – مجردین یعنی کسانی که به مقام تجرد نائل شده اند و از همه چیز و همه کس حتی خودفارغ شده اند.

الثالث: لیس له مأوی معلوم و الارض کلها له بساط و هو من علامات المتوکلین
آنکه او را خانه و لانه ای معین نیست و همه زمین بساط اوست واین علامت متوکلان است.

الرابع: ان یکون اکثر اوقاته جائعا و هم من دأب الصالحین

چهارم آنکه اغلب اوقات گرسنه است و این عادت صالحان است.

الخامس: إن ضربه صاحبه مأه جلده لا یترک بابه و هو من علامات المریدین
آنکه اگر صد تازیانه از صاحب خود بخورد در خانه او را رها نمی کند واین صفت مریدان است.

السادس: لا ینام من الیل الا الیسیر و ذلک من اوصاف المحبین
آنکه شب هنگام بجز اندکی نمی خوابد و این از اوصاف محبین است.

السابع: انه یطرد و یجفی فیجیب و لا یحقد و ذلک من علامات الخاشعین
آنکه رانده می شود و جفا می بیند لکن چون بخوانندش بدون دلگیری باز می گردد و این از علامات خاشعین است.

الثامن: رضی بما یدفع صاحبه من الاطعمه و هو حال القانعین

آنکه به اضافه طعام صاحبش راضی است و این حال قانعین است.

التاسع: اکثر عمله السکوت و ذلک من علامات الخائفین
آنکه بیشتر اوقاتش خاموش است و این از علامات خائفین است.

العاشر: اذا مات لم یبق منه المیراث و هو حال الزاهدین
آنکه چون بمیرد میراثی بجای نگذارد و این حال زاهدان است.[2]


بنابراين اگر بگوييم
اگر بي وفايي باشيم و خيانت كنيم از اين جهت از سگ بدتريم بيراه نگفته ايم


............................................................................


پيشنهاد مطالعه دو كتاب
کتاب عشق ویرانگر ویژگی های شخصیتی افراد کدامند و چگونه می توان آنها را در شخصیت اطرافیان به ویژه شریک زندگی تشخیص دهیم
نوشته : براد جانسون-کلی موری، ترجمه : زهرا حسین زاده-الهام شفیعی، ناشر : رسا

غالبا داستان این گونه آغاز می شود که:
شما با فردی جذاب و فریبنده و دوست داشتنی ملاقات می کنید و در همان برخورد نخست سخت شیفته و عاشق او می‌شوید. آن گاه پس از مدتی متوجه عادات و رفتار غیر معمول او می‌گردید و در نهایت مشکلات شدید شخصیتی او خود را به نمایش می‌گذارد. کتاب «عشق ویرانگر» به شما کمک خواهد کرد که از وقوع چنین مصیبتی در زندگی جلوگیری کنید و یا اگر اکنون درگیر چنین رابطه ای هستید برخورد مؤثری با آن داشته باشید. شما از این کتاب به راهبردهایی برای تشخیص فرد دارای اختلال شخصیت و اجتناب از رابطه با او دست خواهید یافت. تصمیمات کارآمدی خواهید گرفت و رابطه عشقی سالمی را تجربه خواهید کرد. برای تجربه یک رابطه عاشقانه و سالم از همین کتاب شروع کنید. هر فردی که خواهان داشتن رابطه سالمی است بایستی کتاب «عشق ویرانگر» را بخواند و هر درمانگری باید این کتاب را در کتابخانه شخصی خود داشته باشد کتابی کاملا علمی و در عین حال ساده و قابل فهم. دکتر لن اسپری؛ نویسنده کتاب راهنمای تشخیص و درمان اختلالات شخصیت و کتاب زوجین روان نژند کتابی بسیار با ارزش برای افرادی که در رابطه عشقی با افراد دارای اختلال شخصیت قرار دارند. راهنمایی عالی برای درمانگران، اعضای خانواده، همسر و دوستان یک فرد دارای اختلال شخصیت.

فهرست مطالب: مقدمه گزیده‌ای از مقدمه دکتر بهنام اوحدی مقدمه ناشر

فصل 1- عشق ویرانگر شناسایی محبوب غیر عادی و برخورد سازنده
فصل 2- درک محبوب غیر عادی اختلالات شخصیت
فصل 3 - چگونه جذب افراد دچار اختلال شخصیت شدم؟ دلیلی که جذب این افراد می‌شویم!
بخش اول : عشاق عجیب و غریب و غیر عادی
فصل 4- محبوب شکاک شخصیت پارانوئید
فصل 5- محبوب منزوی شخصیت اسکیزوئید
فصل 6- محبوب عجیب و غریب شخصیت اسکیزوتایپال
بخش دوم: عشاق نمایشی، نابهنجار و خطرناک
فصل 7- محبوب خطرناک شخصیت ضد اجتماعی

فصل 8- محبوب طوفانی شخصیت مرزی
فصل 9- محبوب نمایشی شخصیت هیستریونیک
فصل 10- محبوب خودپسند شخصیت خود شیفته
فصل 11- محبوب تحلیل برنده شخصیت منفعل- مهاجم
بخش سوم: محبوب های مضطرب کناره گیر و نیازمند
فصل 12- محبوب هراسان شخصیت اجتنابی
فصل 13- محبوب چسب شخصیت وابسته
فصل 14- محبوب سرسخت شخصیت وسواسی-جبری
فصل 15- محبوب اندوهگین شخصیت افسرده

بخش چهارم: توصیه‌های نهایی
فصل 16- اگر با فردی مبتلا به اختلال شخصیت ازدواج کرده باشم، چه کار کنم؟

معرفي كتاب
مهرطلبی(بیماری راضی کردن دیگران)
نویسنده/مترجم: هریت بریکر، مهدی قراچه داغی
این کتاب درباره شخصیت های مهر طلب است که به تایید دیگران اعتیاد دارند. این کتاب بریکر در زمره ی پرفروش ترین کتاب های خودیار قرار گرفته است.
مهر طلب ها آدم های خوبی نیستندکه می خواهند همه را راضی و خشنود نگه دارند،بلکه آنها کسانی هستند که وقتی می خواهند به کسی جواب نه بدهند جواب آری میدند.مهر طلب ها به تایید وتصدیق دیگران اعتیاد دارند.ترس آنها از این که مبادا کسی را از خود ناراحت وخشمگین سازند سببی است تا پیوسته در مقام راضی نگه داشتن دیگران باشند

انتشارات:پیک بهار
...............

شخصیت مهرطلب
مجله شادکامی و موفقیت بازدید: ۵,۳۱۴
این شخصیت، باز هم در کودکی مهرناب نگرفته و به احتمال زیاد دچار عناد به خود و سرزنش دائم خود نیز هست؛ یعنی خودش هم خوب، خود را دوست ندارد؛ در نتیجه باز هم جام وجودش از مهر، خالی است؛ بنابراین آن را جلوی دیگران می گیرد تا از آنان، مهر و محبت را گدائی کند.
همواره ”چشم“ می گوید؛ مطیع و فرمانبردار است و بسیار کوتاه می آید؛ ولی با این حال، فردی بسیار زودرنج، حساس، احساساتی و به خصوص وابسته است و در بیشتر موردها به دلیل وابسته بودن و ترس از دست دادن، تا حد زیادی مطیع، عمل می کند. ولی در درون، از آنچه که انجام می دهد و آنچه که در ازاء آن می گیرد، احساس رضایت ندارد.
او به هیچ وجه دلش نمی آید کسی را بیازارد. هرکاری که از او بخواهند چه معقول و چه غیرمعقول، چه در حد توان او باشد چه نباشد، می خواهد انجام دهد. او زیاد، زیر بار ظلم می رود و اجازه می دهد دیگران به حقوق او تجاوز کنند؛ حتی به او بی احترامی یا توهین کنند. به هیچ وجه نمی تواند به کسی ”نه“ بگوید؛ اما این مهر او، یک مهر بالغ نیست، بلکه مهری از روی نیاز و احساس وابستگی است. به طور تقریبی در تمام امور، توافق و تفاهم نشان می دهد؛ این توافق ها و تفاهم ها نیز از احتیاج های عصبی و از عصبیت ها و نیازهای او برای تأییدشدن و یا طردشدن، سرچشمه می گیرد.
شاید به دلیل برتری طلبی، به سوی مهرطلبی کشیده شده باشد؛ زیرا می خواهد بگوید که ”من بسیار خوب هستم“ و در خوب بودن خود نیز، اغراق می کند تا برتر و بهتر به نظر آید؛ تا حدی که خود، دچار فشار می شود و از درون، احساس رضایت، شادی و خوشبختی ندارد.
”اریک فروم“ جامعه شناس و روان شناس معروف می گوید: ”اگر مهری می دهیم تا مهری یا تأییدی بگیریم، این مهر، یک مهر بالغ و ناب نیست، این یک نیاز است.“
این فرد، حتی میل به ابراز وجود خود را سرکوب می کند؛ حرف و خشم خود را فرو می خورد و این تمایل ها را حس خودخواهی خود می بیند، ولی در این تسلیم بودن ها و تحمل کردن ها، خشم در او شکل می گیرد. او کم کم از خود خشمگین می شود که چرا نمی تواند حق خود را بگیرد و یا حرف خود را بزند. از دیگران خشمگین می شود که چرا تا این حد، پرتوقع هستند و یا بر او و حقوق او تعدی می کنند و یا او را در نظر نمی گیرند و کم کم این خشم، او را به عناد به خود و عناد با دیگران می کشاند و سرانجام، کار به عناد با خداوند و تقدیر و سرنوشت می انجامد که چرا تقدیر من، این چنین است و چرا خداوند این همه انسان های بد آفریده و آنان را سر راه زندگی من گذاشته تا به حقوق من تجاوز کنند و یا مهر و محبت من را درک نکنند؛ زیرا او، آن حدی که مهر داده، مهر و محبت نگرفته؛ ولی واقعیت، این جاست که آنچه که داده، مهر ناب نبوده، پس امواج مهر ناب را دارا نیست، بلکه امواج وابستگی و نیاز را داراست که خود باعث می شود تا افراد، او را پس بزنند.
پس از گذر سال ها، فرد مهرطلب به دلیل خودتنبیهی حاصل از عناد به خود، دچار سرزنش مدام خود و اضطراب در ذهن می گردد، زیرا هر چه می کند، نمی تواند دل انسان های اطراف خود را به دست آورد و آنان را راضی نگاه دارد و به دلیل فشارهای حاصل از رفتار و کردار آنان و تحمل های زیاد خود و نداشتن اعتماد به نفس کافی که درست، نقطهٔ مقابل اضطراب است، اضطراب در او تشدید می گردد و پس از آن، به دلیل عناد به دیگران، عناد به خداوند و سرزنش دائم دیگران، تقدیر و سرنوشت به شکل علنی و یا ذهنی و به دلیل احساس عدم رضایتمندی، شادی و خوشبختی از شرایطی که او را احاطه کرده و به دلیل فروخوردن خشم و فروخوردن حرف، درد و تحمل های بی شمار و بی دلیل، دچار افسردگی می گردد؛ ولی علت این فروخوردن ها، سرکوب عاطفه ها و منفی کردن شخصیت واقعی خود که پر از خشم است ولی خود را مهربان و ملایم نشان می دهد، اغلب از خانواده و نوع تربیت ما و طرز برخورد اعضاء خانواده با ما، دیگران، آموزه های آنان و یا از تجربه های تلخ گذشته سرچشمه می گیرد. این که هربار که خواسته ایم حق خود را بگیریم، جنجالی به پا شده است و یا ما را طرد کرده و کنار گذاشته اند.
گاهی، افراد را تحمل می کنیم و ساکت می مانیم، ولی این فشار حاصل از آن تحمل ها و سکوت ها را به درون خانه و کاشانهٔ خود می آوریم و آن را بر سر اعضاء خانوادهٔ خود خالی می کنیم. گاهی نیز در ذهن خود با خود و یا افراد بیرونی دعوا می کنیم و این تضاد و تعارض حاصل از تحمل ها یعنی در ظاهر، مهربان و سرویس دهنده بودن در باطن، عصبانی و دشمن بودن، ما را در هم می شکند و دوباره سیکل باطل عناد به خود، خودتنبیهی و بیماری های مختلف حاصل از ذهن مان برای تنبیه خود، ما را به ویرانی می کشاند.
با نگاهی دوباره به شخصیت مهرطلب، مروری بر آنچه که گذشت، می کنیم:
این افراد، اغلب تمایل های درونی خود را، که همان خشم حاصل از تحمل های بی شمار است، سرکوب کرده و ضد آن را در خود پرورش می دهند که حاصل آن، تکیه کردن به دیگران و احساس وابستگی و از بین بردن اعتماد به نفس خود است.

این افراد، اغلب تظاهر به دوست داشتن، مهربان و رئوف بودن، متواضع بودن و از خودگذشتن می کنند؛ حال آن که این عشق و محبت آنان، اغلب واقعی نیست و جزء از روی نیاز و وابستگی، این رفتارها را از خود بروز نمی دهند.

مهرطلبی، نوعی خودآزاری، دگرآزاری و یک رفتار تخریبی است.

خودآزاری:

همیشه به دلیل تحمل های بسیار و سرویس دادن های بیش از حد، احساس فشار داریم.
دگرآزاری:

به دلیل این که وقتی بیش از حد محبت می کنیم، سرویس می دهیم؛ خدمات ارائه می کنیم؛ طرف مقابل را شرمنده خود می سازیم و یا او را خراب، پرتوقع و متجاوز می سازیم. حال اگر در جای دیگری از ما و یا از دیگران، آن حد خدمت و یا محبت را نگیرد، اذیت می شود.
به دلیل محبت زیاد و یا سرویس دادن و نگرفتن تا آن حد، همیشه احساس ناخشنودی، ناشادی و نارضایتی خواهیم داشت.

این فرد، به هیچ وجه انتقادپذیر نیست، زیرا انتقاد را حمله ای بر شخصیت خود می داند و با هر انتقاد و یا عدم تأثیری می شکند.

همواره در درون خود، با خود و دیگران جنگ دارد و گفت وگوی درونی پرخاش گرانه و پر از خشم، او را رها نمی کند. همیشه از خود و دیگران، عصبانی و خشمگین است و با سرزنش کردن دائم خود، اعتماد به نفس خود را به شدت کاهش می دهد.

علت مهرطلبی:

۱) نگرفتن مهر ناب و نوازش کافی در دوران کودکی و خالی بودن جام وجود از مهر پدر و مادر و خانواده.

۲) خوب دوست نداشتن خود و خالی بودن جام وجود از مهر خودمان
۳) خوب قبول نداشتن خود (خودباوری و اعتماد به نفس پائین)
۴) سرزنش کردن و همواره رد کردن خود

۵) عناد به خود بر اثر احساس گناه و یا تقصیر در یک یا چند زمینه از گذشته
۶) داشتن شخصیت وابسته و نیازمند بر اثر تربیت اشتباه
۷) داشتن ترس ها: ترس از دست دادن مهر یا توجه دیگران؛ ترس از طردشدن و کنارگذاشته شدن؛ ترس از رهاشدن و تنها ماندن؛ ترس از این که دیگران فکر می کنند به حد کافی، انسان خوبی نیستیم؛ ترس از درگیری، سر و صدا و دعوا
۸) داشتن شخصیت متحمل که باز هم از تربیت اشتباه خانوادگی می آید.
همواره به ما یاد داده اند که ساکت بمانیم و تحمل کنیم، ولی هرگز به ما یاد نداده اند که چگونه حق خود را بگیریم بدون این که خود آسیب ببینیم و یا به کسی آسیبی برسانیم.
راه حل

۱) استفاده از تکنیک خوددوست داری صحیح

بالا بردن احساس خوب، نسبت به خود و دوست داشتن خود به حد کافی، تا این که جام خالی از مهر وجود را کم کم پر کنیم تا به دلیل خالی بودن، نیازمند گدائی کردن آن از دیگران نباشیم.

۲) بالا بردن اعتماد به نفس خود و از بین بردن حس حقارت و خود کوچک بینی در خود
۳) قطع کردن سرزنش خود و ردکردن خود با ”تکنیک کِش“
۴) از بین بردن احساس گناه از طریق توبه و یا بخشیدن خود
۵) مواجه شدن با ترس ها (اگر مهرشان از من قطع شود و مرا رها کنند، چه می شود؟ و...) من تنها نیستم؛ خدا را دارم که کنار من و پشتیبانم است.
۶) از بین بردن شخصیت وابسته (که این شخصیت و همین طور ترس ها با بالابردن اعتماد به نفس، عزت نفس و خوددوست داری صحیح، خود به خود از بین می روند.)
۷) از بین بردن شخصیت متحمل (بعد از این، تحمل نمی کنم که دچار فشار شوم، ولی تساهل می کنم. می گویم این آدم همین است که هست و از کنار او به راحتی می گذرم.)
۸) عبادت کردن، دعا کردن، مدیتیشن و مراقبه با انرژی الهی و پر کردن خود از آن، تا کمبودهای درونی، مرتفع گشته و دیگر نیازمند گدائی از کسی نباشم.
ولی باز هم می گویم تنها، دیدن و شناختن خود به عنوان یک فرد مهرطلب، ۹۰ درصد کار را درست می کند و بقیهٔ ۱۰ درصد را باید از طریق تکنیک های مناسب و تن ندادن دوباره به مهرطلبی در خود خاموش کنیم.
در مورد مهرطلبی نیز، غیر ارگانیک ها (ماهیت های فکری و احساس منفی یا شیطانک های درون) کار می کنند. چندبار، در کودکی مهرطلبی کرده ایم و یک تودهٔ انرژی هوشمند مهرطلبی را خود ساخته ایم. حال این تودهٔ انرژی هدفمند برای بقاء خود، ما را وادار می کند تا باز هم مهرطلبی کنیم تا او تغذیه شود؛ بنابراین با کم کردن مهرطلبی های خود و غذا نرساندن به این تودهٔ انرژی منفی، می توانیم آن را نابود سازیم و با تکنیک ”خوددوست داری صحیح“ کمبود مهر را جبران نمائیم تا در دام مهرطلبی نیفتیم.
ماری یحیوی،محقق، مترجم و نویسنده





1. مشاور روان پزشك در خانه شما، يونس نابدل، ص
262
2.نشان از بی نشانها، چاپ هجدهم، ج اول، ص ۳۱۰کتاب در ثمین و ماء مَعین چاپ دوم صفحه ۴۵۷ ـ تالیف آیت الله سید مجتبی حسینی میر صادقی زنجانی و کتاب لئالی الاخبار ج ۵ – ص ۳۸۷- ۳۸۸تحریر المواعظ العددیه، ص:
موضوع قفل شده است