آزادی و دموکراسی از نظر اسلام

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آزادی و دموکراسی از نظر اسلام

آزادی و دموکراسی از نظر اسلام

الف - همه انسانها از زن و مرد - برحسب خلقت - در گفتار و نوشتار و كردار آزادند و هيچ كس بر ديگري سلطه و قيمومت و حق فرمان ندارد مگر خداوند كه مالك اوست ، و يا هركس كه خدا به او چنين حقي داده، و يا خود انسان - طبق قرارداد دو جانبه - حكومت او را بپذيرد ; و طبق قانون اساسي ما، زيربناي حكومت ، آراي مردم است و رهبر و رئيس جمهور از ناحيه آراي مردم مشخص ميشوند ، و محدوده اختيارات آنان تابع قانون و نحوه انتخاب آنان ميباشد.

ب - امر به معروف و نهي از منكر بر همه واجب است حتي در برابر حاكمان ، بخصوص علما كه حق ندارند در برابر بي عدالتي ها و كجي ها ساكت و بي تفاوت باشند . در خطبه سوم نهج البلاغه ميخوانيم 1 : آنچه خدا پيمان گرفته بر علما كه در برابر پرخوري ظالم و گرسنگي مظلوم ساكت و بي تفاوت نباشند.

ج - امر به معروف و نهي از منكر در برابر حكام مورد تأكيد بيشتري است . حضرت در كلمات قصار نهج البلاغه (شماره 374) پس از بيان مراتب امر به معروف و نهي از منكر ميفرمايد 2 : افضل از همه اينها كلمه حق و عدالت است نزد حاكم ستمگر ; ضرر گناه اشخاص معمولا به خودشان برمي گردد، ولي گناه يا اشتباه حاكم آثار سوء اجتماعي دارد و ضرر آن به جامعه برمي گردد و به اصطلاح دود آن در چشم همه ميرود .

و لذا پيامبراكرم (ص) در تصميم گيريهاي سياسي و اجتماعي مقيد به مشورت بوده و دائما ميفرمودند: " اشيروا علي " مرا راهنمايي كنيد .

و در خطبه 216 از نهج البلاغه ميخوانيم 3 : رفتار شما با من به گونه سازش و تسامح نباشد، و مپنداريد براي من شنيدن حق سنگين است، و انتظار ندارم مرا بزرگ شماريد، زيرا كسي كه شنيدن حق و عدالت براي او سنگين باشد عملبه آن دو براي او سنگين تر است، پس از گفتار حق و راهنمايي من به عدالت دست برنداريد كه من خود را بالا و ايمن از خطا نمي پندارم .

اين است روش پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين (ع) در برابر مردم، با اينكه به عقيده ما شيعيان آن بزرگواران معصوم بوده و از گناه و اشتباه مصون ميباشند.

و بالاخره چون قدرت ، معمولا استبداد ميآورد لازم است قدرت دولتمردان تحت كنترل مردم باشد، و اگر تذكر دادن به طور جداگانه اثر ندارد لازم است افراد متشكل شوند تا قدرت متمركز آنان قدرت دولت را كنترل نمايد، و بر اين اساس لزوم تشكيل احزاب سياسي از افراد عاقل و متعهد و دلسوز، و روزنامه ها و مطبوعات آزاد احساس ميگردد; چنانكه تفصيل آن را جداگانه يادآور شده ام .

و اينكه گفته ميشود: تذكر به مسؤولين و انتقاد از آنان موجب تضعيف دولت و دولتمردان ميباشد، كلام بسيار غلطي است ; آنچه موجب تضعيف دولت ميشود سكوت دانشمندان و خردمندان در برابر خطاها و اشتباهات مسؤولين و ارگانهاي مربوطه و مراكز تصميم گيري است كه بسا خداي ناكرده بتدريج همچون غده سرطاني به نقاط ديگر سرايت و به ضرر جامعه تمام شود، و همه دلسرد و فاصله بين دولتمردان و جامعه بيشتر شود; ولي تذكرات و انتقادات خردمندانه، اشتباهات و كجرويها را اصلاح و دولت و امت را هماهنگ و به يكديگر خوش بين مينمايد.

د - همان گونه كه ما آزاديم ديگران نيز آزادند و در نتيجه آزادي هر فرد در حدي است كه مزاحم حقوق ديگران نباشد; و بر اين اساس تجاوز به جان و مال و ناموس، و هتك حيثيت و آبرو و مقدسات ديگران و نشر اكاذيب جايز نمي باشد، چنانكه هتك حريم خداوند - كه مالك ذات وجود ماست - و تخلف از دستورات او نيز جايز نيست ; ولي امر به معروف و نهي از منكر و انتقاد صحيح و تذكر به زبان خوش حتي به دولتمردان لازم است، و حساب آن از اهانت و هتك جداست ; در نتيجه "خط قرمز" حقوق خدا و قانون خدا و مقدسات ديني و حقوق مردم است و بس .

والحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين .

زیر نویسها :

1- " و ما اخذ الله علي العلماء ان لا يقاروا علي كظة ظالم و لا سغب مظلوم " - خطبه سوم نهج البلاغه

2- " و افضل من ذلك كله كلمة عدل عند امام جائر" - كلمات قصار نهج البلاغه (شماره 374)

3- " لا تخالطوني بالمصانعة، و لاتظنوا بي استثقالا في حق قيل لي، و لا التماس اعظام لنفسي، فانه من استثقل الحق ان يقال له او العدل ان يعرض عليه كان العمل بهما اثقل عليه، فلا تكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل، فاني لست في نفسي بفوق ان اخطئ و لا آمن ذلك من فعلي " - خطبه 216 از نهج البلاغه

منبع : کتاب دیدگاهها – ج1 - ص 91 و 92 ، آیه اله منتظری

محمد صالحی – 26/ 4 / 90 – مصادف با 15 شعبانhttp://mahsan.parsiblog.com /

m_salehy;140777 نوشت:
و لذا پيامبراكرم (ص) در تصميم گيريهاي سياسي و اجتماعي مقيد به مشورت بوده و دائما مي‎فرمودند: " اشيروا علي " مرا راهنمايي كنيد .

سلام
1-معنای جمله اشیروا علی مرا راهنمایی کنید نیست بلکه به من مشورت دهید است .
2- پیامبر ص در امور مربوط به مردم مامور به مشورت بوده است یعنی در اموری که به مردم و رای و نظرشان باز می گشته نه در همه امور .
3- پیامبر ص در عین مامور بودن به مشورت در تصمیم نهایی مستقل بوده اند و می توانسته اند پیشنهادت را بپذیرند یا رد کنند چه اینکه ولی امر یک نگاه کلان اصولی به مسائل دارد که دیگران ندارند و اوست که مطابقت یا عدم مطابقت مشورت با دستورات و تعالیم الهی را می تواند تشخیص دهد
4- امر به مشورت برای تکامل انسانهاست نه بخاطر جبران ضعف پیامبر ص هرچند این امر در مورد غیر معصوم قابل فرض است
به عبارت دیگر اصل مشورت برای حضور غیر معصوم در تصمیم گیریها و مدیریتهای کلان است تا او رشد کند و بندگی را در عرصه های گسترده تر نظری و عملی بچشد همان چیزی که معصوم ع در مقام عمل بدان مبتلاست
موفق باشید

ضمن تشکر از شما بزرگوار

درست است
حضرتش در امور مربوط به ابلاغ وحی و پیام الهی معصوم بوده و در حفاظت خداوند بودند.
در امور مربوط به مسائل دنیوی و مردم که خداوند عقل انسانی را معیار راه معرفی کرده ، حضرت مثل دیگران بودند و بر اساس علم خود و مشورت و مشارکت عقول دیگران تصمیم می گرفتند .

مطلب زیر نیز قابل تامل است .

بند 8 - سخن امام(ع) رضا نیز جالب است .

نمونه تصمیمات مهمی که پیامبر پس از مشورت با مردم گرفتند

http://mahsan.parsiblog.com/Pages/22/

و یا احادیث 5 و 6 و 7 مطلب زیر

مرواریدهایی از زبان پیامبر (ص)

http://mahsan.parsiblog.com/Posts/542/

با تشکر

m_salehy;141107 نوشت:
در امور مربوط به مسائل دنیوی و مردم که خداوند عقل انسانی را معیار راه معرفی کرده ، حضرت مثل دیگران بودند و بر اساس علم خود و مشورت و مشارکت عقول دیگران تصمیم می گرفتند .

سلام
اصلا این مطلب را قبول نداریم . کسی که به اذن الله راه به غیوب حقایق هستی دارد چگونه از درک حقایق مصالح امور دنیوی که کم و بیش انسانهای عادی هم بدان راه دارند عاجز است ؟
عرض شد که مشورت نه برای تکامل پیامبر اعظم و اولیاء الهی بلکه برای بالا کشیدن بندگان به عرصه های بزرگتر و مهمتر است تا استعداد بندگی خود را در آن عرصه ها هم بیازمایند چه اینکه برای انسانها کمالی در ابتلا به این امور عظیمه است .
موفق باشید

آزادی و دموکراسی از نظر اسلام

دوست عزیز سلام
شما موافق با این آزادی هستید که در اسلام وجود دارد یا مخالف آن

ما همیشه آزادی را از نظر خواسته ها و امیال خود تعریف میکنیم و هرچیزی که مخالف و سد آن باشد را بعنوان ضد آزادی و نبود آزادی بیان مینماییم

در مورد رفتار پیامبر (ص) و ائمه مطهر (ع) هم باید بدانیم که این بزرگواران هدفشان راهنمایی گرفتن از دیگران نبوده بلکه با این عمل خود مشورت و همکاری و گفتگو و راهنمایی نمودن بین امت مسلمان را معرفی می نمایند .

با سلام و احترام
براى ورود به هر بحث , در ابتدا بايد مفردات آن بخوبى روشن شود . واژه دمـوكـراسـى - كه از آن به ( مردم سالارى ) نيز تعبير مى شود - همچون واژه آزادى , توسعه ,جامعه مدنى و ... تعريف روشنى ندارد و مفهومى شناور و لغزنده را تداعى مى كند . بـايد مقصود خود را از دموكراسى مشخص كنيم و به تعريف مشتركى از آن دست يابيم ,سپس آن را با دين بسنجيم , تا به نتيجه درستى برسيم . اگر مراد از دموكراسى آن باشد كه هر قانونى را مردم وضع كردند , معتبر و لازم الاجراست و بايد محترم شناخته شود , چنين مفهومى قطعا با دين سازگار نيست . زيرااز نظر دين حق حاكميت و تشريع مختص به خداست ; [ ان الحكم الا للّه ] .

(1-1)فـقـط خـداسـت كـه هـمـه مصالح و مفاسد انسان و جامعه را مى شناسد و حق قانونگذارى وتـصـمـيم گيرى براى انسان را دارد و انسانها بايد در مقابل امر و نهى الهى وقوانين دينى , فقط پيرو و فرمانبردار بى چون و چرا باشند . زيرا عبوديت خداوند ,عاليترين درجه كمال است و اطاعت از فرامين الهى سعادت آدمى را تامين مى نمايد . بـنابراين دموكراسى و مردم سالارى اگر به معناى ارزش راى مردم در مقابل حكم خداوند باشد , هيچ اعتبارى ندارد , زيرا آنچه بايد در مقابل آن خاضع و مطيع باشيم , فرمان خداست نه راى مردم . بنابراين , اگر مردم كشورى در وضعيتى خاص بر امر نامشروعى توافق نمايند و راى دهند - چنان كه در برخى از كشورهاى غربى اين گونه است - در چنين موقعيتى قطعافرمان دين مقدم است , زيرا حكم خدا بر تشخيص مردم رجحان دارد . اگـر راى مـردم رابـر حكم خدا ترجيح دهيم , عملا خدا را نپرستيده ايم و تابع فرمان او نبوده ايم وربوبيت تشريعى خداوند را زير پا گذاشته ايم , كه اين عمل با توحيد منافات دارد . دموكراسى غربى به معناى بى نيازى از احكام دين و بسنده كردن به آراى جمعى است ,و اين دقيقا سرپيچى از اطاعت پروردگار به شمار مى آيد . اهميت دادن به راى مردم در مقابل حكم الهى , روگرداندن از توحيد و پذيرش شرك جديد دنياى معاصر است , كه بايد با اين بت پرستى جديد مبارزه شود .

[=tahoma][=&quot] اگر منظور از دموكراسى اين باشد كه مردم در چارچوب احكام الهى و قوانين شرعى درسرنوشت خود موثر باشند , چنين تعبيرى با دين مخالفت ندارد . در قانون اساسى اين معنا - بروشنى - تاييد شده و مقصود امام امت كه فرمودند : ميزان راى مردم است ,بدون ترديد همين بوده است ; نه آنكه هر چه مردم خواستند - حتى اگر مخالفت حكم خدا باشد - ارزش و اعتبار دارد . مـيـزان , راى مـردم است تا زمانى كه از قوانين الهى خارج نشود و با مبانى شرع مخالفتى نداشته باشد ; در غير اين صورت , راى مردم ارزشى ندارد . آيـه شـريفه [ و امرهم شورى بينهم ] (2-1) به اين معنا نيست كه مردم در همه چيزمى توانند نظر بدهند و حلال و حرام خدا را با شور و گفتگو تغيير دهند ; بلكه طبق آيه شريفه [ و ما كان لمومن و لا مـومـنه اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم ] (2) در احكامى كه از سوى خدا و پيغمبر صادر شده است , مومنان هيچ اختيارى در دخل و تصرف ندارند [/][/]

موضوع قفل شده است