جمع بندی دلیل دفن نشدن امام حسن علیه السلام کنار پیامبر اکرم چه بود؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلیل دفن نشدن امام حسن علیه السلام کنار پیامبر اکرم چه بود؟

سلام
من جایی خوندم که امام حسن وصیت می کنن که نزدیک قبر رسول خدا دفن بشن، اما عایشه مانع از این کار میشه.

اولا آیا تا همین جا درست هست؟ یعنی آیا واقعا دلیل دفن نشدن امام حسن در کنار قبر پیامبر مخالفت عایشه بوده؟
دوما اگر درست هست، من از کسی شنیدم که عایشه حق داشته اجازه نده، چون اونجا خونه ی شخص عایشه بوده (نه منزل پیامبر که بخوایم بگیم فقط یک هشتم حق ارث داشته باشه عایشه). آیا این حرف درسته؟ آیا پیامبر در منزل شخصی خودش دفن شد؟ یا جایی که دفن شده منزل شخصی عایشه بوده و پیامبر فقط اونجا زندگی می کردن؟

ممنون میشم اگه سندهای تاریخی مربوطه رو هم با ذکر صفحه و اسم کتاب ذکر بفرمایید.

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد مقداد

بنده ی خدا!;510400 نوشت:
من جایی خوندم که امام حسن وصیت می کنن که نزدیک قبر رسول خدا دفن بشن، اما عایشه مانع از این کار میشه.

اولا آیا تا همین جا درست هست؟ یعنی آیا واقعا دلیل دفن نشدن امام حسن در کنار قبر پیامبر مخالفت عایشه بوده؟

با عرض سلام و ادب

در منابع متعدد وصیت امام حسن مجتبی(ع) در رابطه با مکان دفنشان اینگونه نقل شده است:

«هذا ما اوصى به الحسن بن على الى اخيه الحسين بن على: اوصى انه يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، و انه يعبده حق عبادته، لا شريك له فى الملك، و لا ولى له من الذل، و انه خلق كل شى‏ء فقدره تقديرا، و انه اولى من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوى، و من تاب اليه‏ اهتدى.

فانى اوصيك يا حسين بمن خلفت من اهلى و ولدى و اهل بيتك ان تصفح عن مسيئهم، و تقبل من محسنهم، و تكون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننى مع رسول الله صلى الله عليه و آله فانى احق به و ببيته، فان ابوا عليك فانشدك الله بالقرابة التى قرب الله عز و جل منك و الرحم الماسة من رسول الله صلى الله عليه و آله ان تهريق فى محجمة من دم، حتى نلقى رسول الله صلى الله عليه و آله فنختصم اليه و نخبره بما كان من الناس الينا بعده‏» ثم قبض(ع) (1)

(اين است آنچه وصيت مى‏كند بدان حسن بن على به برادرش حسين بن على: وصيت مى‏كند كه گواهى دهد معبودى جز خداى يكتا نيست كه شريك ندارد، او پرستش مى‏كند او را بدان جهت كه شايسته پرستش است، شريكى در سلطنت ندارد و سرپرستى از خوارى براى او نيست، و براستى كه هر چيزى را او آفريده و بخوبى و به طور كامل اندازه‏گيرى آن را مقدر فرموده، و شايسته‏ترين معبود، و سزاوارترين كسى است كه او را ستايش كنند، هر كه فرمانبردارى او كند راه رشد را يافته، و هر كس كه نافرمانيش كند به گمراهى و سرگشتگى افتاده و هر كس به سوى او بازگردد راهنمايى گشته است.

من تو را سفارش مى‏كنم اى حسين به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت كه از بدكارشان درگذرى، و از نيكوكارشان بپذيرى، و براى آنها جانشينى و پدرى مهربان باشى، و ديگر آنكه مرا با رسول خدا دفن كنى كه من به او و خانه او شايسته‏تر از ديگران هستم...

و اگر از اين كار مانع شدند و جلوگيرى كردند، من تو را به حق قرابت و نزديكى كه خدا براى تو قرار داده و قرابتى كه با رسول خدا دارى سوگندت مى‏دهم كه اجازه ندهى در اين راه به خاطر من به اندازه خونى‏كه از حجامت گرفته مى‏شود خون ريخته شود تا آنگاه كه رسول خدا(ص)را ديدار كنيم و شكايت‏خود به نزد او بريم، و آنچه از اين مردم پس از وى بر سر ما رفته به او گزارش كنيم...)

اين را فرمود و از دنيا رفت، درود خدا بر او باد.

بعد از آماده کردن جنازه امام حسن(ع)،جهت دفن بدن مطهر سبط پیامبر(ص) جنازه را به سمت مرقد مطهر جدش رسول الله حرکت دادند ولی دار و دستة بني اميه به سركردگي معاويه مانع از دفن امام در كنار قبر رسول خدا شدند و عايشه هم در اين ماجرا آتش بيار معركه بود، و سوار بر قاطري جلوي جنازه امام ايستاد و از دفن امام در خانة رسول خدا ممانعت كرد و گفت: آيا مي‌خواهيد كسي را كه من دوست ندارم، در خانة من دفن كنيد، در همان حال ابن عباس جلو آمد و به عايشه گفت:

يك روز سوار بر شتر شدي (اشاره به جنگ جمل) يك روز هم بر قاطر سوار شدي براي جلوگيري از دفن جنازه پسر رسول خدا، اگر زنده بماني يك روز هم سوار بر فيل مي‌شوي تا خانة كعبه را خراب كني. تو 9/1 از يك هشتم خانة رسول خدا را به ارث مي‌بري، چطور آن را تصرّف كردي؟ امام حسين(ع) مانع از درگيري خونين شد و جنازه را به طرف بقيع حركت دادند و سرانجام امام مجتبي م(ع) در قبرستان بقيع و در كنار قبر مادر بزرگ خود فاطمه بنت اسد مدفون شد، وقتي خبر شهادت امام به معاويه رسيد، تكبير گفت و سجده شكر به جا آورد و اطرافيانش نيز چنين كردند.[2]

در قسمت‌هايي از زيارت جامعه، خطاب به امام حسن(ع) ماجراي شهادت آن حضرت چنين نقل شده است:
يا مواليّ …. وشهيد فوق الجنازه قد شكّت بالمهام الكفانه[3] اي سروران من…! بعضي از شما شهيدي هستيد كه دشمنان اسلام بر جنازة شما تيراندازي كردند، به طوري كه كفنتان سوراخ سوراخ گرديد….

ابن شهر آشوب مي‌گويد: به هنگام بردن جنازه امام حسن مجتبي(ع) به سوي بقيع، افراد شرور و پست به پشتيباني امويان به جنازه آن حضرت تيراندازي كردند،[4] به طوري كه هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند،[5] «وَرَموا بِالنبال جنازته حتي سَلَّ منها سبعون نَبلاً[6]» جنازه آن حضرت را تيرباران كردند، تا جايي كه هفتاد چوبة تير به تابوت آويخته شد.

پى ‏نوشتها:

[1]. بحار الانوار، ج 44، صص 152-151. ارشاد مفيد، ج 2، ص 14.
[2] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 42 به نقل از تاريخ تحليلي و سياسي اسلام‌، علي اكبر حسني، چاپ اول (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373) ص 480.
[3] ـ بحارالانوار، ج 99، ص 166.
[4] ـ احمد زماني، حقايق پنهان، چاپ اول (قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1375) ص 306.
[5] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 50.
[6] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44.

بنده ی خدا!;510400 نوشت:
من از کسی شنیدم که عایشه حق داشته اجازه نده، چون اونجا خونه ی شخص عایشه بوده (نه منزل پیامبر که بخوایم بگیم فقط یک هشتم حق ارث داشته باشه عایشه). آیا این حرف درسته؟

با عرض سلام و ادب

ابن حجر در «فتح الباری»(1) مى گوید :
براى اثبات اینکه عایشه مالک حجره بوده، به سکونت وى در خانه و ارث بردن وى، و به اجازه عمر از او براى خاکسپارى در آنجا، استدلال کرده اند. ولى این استدلال مردود است; چون حدّاکثر حقّى که به سبب حقّ سکونت براى او ثابت مى باشد حقّ منفعت است و حقّ منفعت قابل ارث بردن نیست و حکم همسران پیامبر حکم زنان صاحب عدّه است; زیرا آنان پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) حقّ ازدواج ندارند. [و از این رو آنان مانند زنان در حال عدّه تنها حقّ سکونت در خانه شوهر را دارند] .
پس عایشه همچون زنان صاحب عدّه، تنها حق سکونت در حجره پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)را داشته و حقّ تصرّفات مالکانه را نداشته است .

پی نوشت:
(1). فتح الباری، ج 7 ، ص 53

پرسش:
دلیل دفن نشدن امام حسن (ع) کنار پیامبر اکرم(ص) چه بود؟

پاسخ:
در منابع متعدد وصیت امام حسن مجتبی(ع) در رابطه با مکان دفنشان اینگونه نقل شده است:

«هذا ما اوصى به الحسن بن على الى اخيه الحسين بن على: اوصى انه يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، و انه يعبده حق عبادته، لا شريك له فى الملك، و لا ولى له من الذل، و انه خلق كل شى‏ء فقدره تقديرا، و انه اولى من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوى، و من تاب اليه‏ اهتدى.

فانى اوصيك يا حسين بمن خلفت من اهلى و ولدى و اهل بيتك ان تصفح عن مسيئهم، و تقبل من محسنهم، و تكون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننى مع رسول الله صلى الله عليه و آله فانى احق به و ببيته، فان ابوا عليك فانشدك الله بالقرابة التى قرب الله عز و جل منك و الرحم الماسة من رسول الله صلى الله عليه و آله ان تهريق فى محجمة من دم، حتى نلقى رسول الله صلى الله عليه و آله فنختصم اليه و نخبره بما كان من الناس الينا بعده‏» ثم قبض(ع) (1)

(اين است آنچه وصيت مى‏كند بدان حسن بن على به برادرش حسين بن على: وصيت مى‏كند كه گواهى دهد معبودى جز خداى يكتا نيست كه شريك ندارد، او پرستش مى‏كند او را بدان جهت كه شايسته پرستش است، شريكى در سلطنت ندارد و سرپرستى از خوارى براى او نيست، و براستى كه هر چيزى را او آفريده و بخوبى و به طور كامل اندازه‏ گيرى آن را مقدر فرموده، و شايسته ‏ترين معبود، و سزاوارترين كسى است كه او را ستايش كنند، هر كه فرمانبردارى او كند راه رشد را يافته، و هر كس كه نافرمانيش كند به گمراهى و سرگشتگى افتاده و هر كس به سوى او بازگردد راهنمايى گشته است.

من تو را سفارش مى‏كنم اى حسين به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت كه از بدكارشان درگذرى، و از نيكوكارشان بپذيرى، و براى آنها جانشينى و پدرى مهربان باشى، و ديگر آنكه مرا با رسول خدا دفن كنى كه من به او و خانه او شايسته ‏تر از ديگران هستم...

و اگر از اين كار مانع شدند و جلوگيرى كردند، من تو را به حق قرابت و نزديكى كه خدا براى تو قرار داده و قرابتى كه با رسول خدا دارى سوگندت مى‏دهم كه اجازه ندهى در اين راه به خاطر من به اندازه خونى‏ كه از حجامت گرفته مى‏شود خون ريخته شود تا آنگاه كه رسول خدا(ص) را ديدار كنيم و شكايت‏ خود به نزد او بريم، و آنچه از اين مردم پس از وى بر سر ما رفته به او گزارش كنيم...)

اين را فرمود و از دنيا رفت، درود خدا بر او باد.

بعد از آماده کردن جنازه امام حسن(ع)،جهت دفن بدن مطهر سبط پیامبر(ص) جنازه را به سمت مرقد مطهر جدش رسول الله حرکت دادند ولی دار و دسته بني اميه به سركردگي معاويه مانع از دفن امام در كنار قبر رسول خدا شدند و عايشه هم در اين ماجرا آتش بيار معركه بود، و سوار بر قاطري جلوي جنازه امام ايستاد و از دفن امام در خانه رسول خدا ممانعت كرد و گفت: آيا مي‌خواهيد كسي را كه من دوست ندارم، در خانه من دفن كنيد، در همان حال ابن عباس جلو آمد و به عايشه گفت:

يك روز سوار بر شتر شدي (اشاره به جنگ جمل) يك روز هم بر قاطر سوار شدي براي جلوگيري از دفن جنازه پسر رسول خدا، اگر زنده بماني يك روز هم سوار بر فيل مي‌شوي تا خانه كعبه را خراب كني. تو 9/1 از يك هشتم خانه رسول خدا را به ارث مي‌بري، چطور آن را تصرّف كردي؟ امام حسين(ع) مانع از درگيري خونين شد و جنازه را به طرف بقيع حركت دادند و سرانجام امام مجتبي (ع) در قبرستان بقيع و در كنار قبر مادربزرگ خود فاطمه بنت اسد مدفون شد، وقتي خبر شهادت امام حسن(ع) به معاويه رسيد، تكبير گفت و سجده شكر به جا آورد و اطرافيانش نيز چنين كردند.[2]

در قسمت‌هايي از زيارت جامعه، خطاب به امام حسن(ع) ماجراي شهادت آن حضرت چنين نقل شده است:
يا مواليّ …. وشهيد فوق الجنازه قد شكّت بالمهام الكفانه[3] اي سروران من…! بعضي از شما شهيدي هستيد كه دشمنان اسلام بر جنازه شما تيراندازي كردند، به طوري كه كفن تان سوراخ سوراخ گرديد….

ابن شهر آشوب مي‌گويد: به هنگام بردن جنازه امام حسن مجتبي(ع) به سوي بقيع، افراد شرور و پست به پشتيباني امويان به جنازه آن حضرت تيراندازي كردند،[4] به طوري كه هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند،[5] «وَرَموا بِالنبال جنازته حتي سَلَّ منها سبعون نَبلاً[6]» جنازه آن حضرت را تيرباران كردند، تا جايي كه هفتاد چوبه تير به تابوت آويخته شد.

ابن حجر در «فتح الباری»[7] مى گوید :
براى اثبات اینکه عایشه مالک حجره بوده، به سکونت وى در خانه و ارث بردن وى، و به اجازه عمر از او براى خاکسپارى در آنجا، استدلال کرده اند. ولى این استدلال مردود است; چون حدّاکثر حقّى که به سبب حقّ سکونت براى او ثابت مى باشد حقّ منفعت است و حقّ منفعت قابل ارث بردن نیست و حکم همسران پیامبر حکم زنان صاحب عدّه است; زیرا آنان پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) حقّ ازدواج ندارند. [و از این رو آنان مانند زنان در حال عدّه تنها حقّ سکونت در خانه شوهر را دارند] .
پس عایشه همچون زنان صاحب عدّه، تنها حق سکونت در حجره پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)را داشته و حقّ تصرّفات مالکانه را نداشته است .

پى ‏نوشتها:
[1]. بحار الانوار، ج 44، صص 152-151. ارشاد مفيد، ج 2، ص 14.
[2] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 42 به نقل از تاريخ تحليلي و سياسي اسلام‌، علي اكبر حسني، چاپ اول (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373) ص 480.
[3] ـ بحارالانوار، ج 99، ص 166.
[4] ـ احمد زماني، حقايق پنهان، چاپ اول (قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1375) ص 306.
[5] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 50.
[6] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44.
[7]. فتح الباری، ج 7 ، ص 53.

موضوع قفل شده است