جایگاه روح!

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جایگاه روح!

با سلام!
وقتی داشتیم دنبال این مطلب تو انجمن میگشتم مسائلی رو دیدم که جواب روشنی داده نشده و بود، به همین دلیل خواستم سوالو با مثالی بپرسم که شبه‌م برطرف بشه!
فرض کنید که دست و پاهای فردی رو قطع میکنیم! حالا روح در اون اعضای جدا شده میمونه یا بقیه اعضا!؟ بعد از اون دو راهو میگم!
یک اینکه بجای اعضای قطع شده اعضای مصنوعیی بزاریم که با کنترل مغز کار کنه! حالا توی اون اعضای مصنوعی و رباتیک روح دارن!؟
دو اینکه دستگاهی برای خون رسانی به اعضای بدن بسازیم و تا گردنو قطع کنیم و به اون دستگاه متصل کنیم به گونه ای که فرد بدون مشکل زنده بمونه!! بازم شخص منِ وجودیشو حفظ میکنه یا روحش با قلب و بقیه اندامش میره!؟ در آخر فضایی رو آماده میکنیم که مغز فرد بتونه به حیاتش ادامه بده و مغزشو جدا میکنیم و در اون فضا میذاریم! در این مغز که مطمئنا چون مواد مورد نیازشو داره زنده میمونه! حالا اون مغر رو به بدنی الکترونیکی(اگه دانش بشر برسه) یا بدن دیگه ای انتقال میدیم!(عمل پیوند مغز) حالا آیا روح اون فرد رفته یا هنوز هست!؟
در جستجویی که داشتم گفته بودن که با جابجایی مغز روح عوض نمیشه!(یعنی روح بازم تو بدن قبلش میمونه!!) فرض میکنیم فردی گناهان بسیاری کرده و بعد مغزشو با فرد پاکی پیوند میزنه! حالا که حافظه، خصوصیات باطنی و...شون عوض شده، اگه روح تغییری نکنه یعنی روح(از اینکه جای روح ها تغییر نکرده این نتیجه رو میشه گرفت!) جدید اون فرد نیکوکار باید بره به جهنم!!؟ یعنی اون منِ وجودیش عوض شده!؟؟
ازطرفی، به نظر شما وقتی انسانی رو میبینیم که خیلی وقت پیش(مثلا 10سال) میشناختیم و میبینیم که خصوصیاتش هیچ شباهتی به فرد مورد شناخت ما نداره، تغییر منِ وجودی نیست!؟ یا مثلا کسی حافظش رو از دست میده و حتی نمیدونه اسمش چیه چه برسه به اعمالش! اینجا مثل تنظیمات کارخانه داخل گوشیا نیست!!؟(:دی) چون روح که پاک شدنی نیست! اون حافظه ست که پاک میشه اینجا!! و پاک شدن حافظش باعث از بین رفتن منِ وجودیش میشه که اثبات روحه!!! این مسائل منو خیلی گیج کرده!
ممنون میشم جواب ساده و قابل فهمی ارائه کنید که برای همه مفید واقع بشه!

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد رئوف

Masood11;584909 نوشت:
با سلام!
وقتی داشتیم دنبال این مطلب تو انجمن میگشتم مسائلی رو دیدم که جواب روشنی داده نشده و بود، به همین دلیل خواستم سوالو با مثالی بپرسم که شبه‌م برطرف بشه!
فرض کنید که دست و پاهای فردی رو قطع میکنیم! حالا روح در اون اعضای جدا شده میمونه یا بقیه اعضا!؟ بعد از اون دو راهو میگم!
یک اینکه بجای اعضای قطع شده اعضای مصنوعیی بزاریم که با کنترل مغز کار کنه! حالا توی اون اعضای مصنوعی و رباتیک روح دارن!؟
دو اینکه دستگاهی برای خون رسانی به اعضای بدن بسازیم و تا گردنو قطع کنیم و به اون دستگاه متصل کنیم به گونه ای که فرد بدون مشکل زنده بمونه!! بازم شخص منِ وجودیشو حفظ میکنه یا روحش با قلب و بقیه اندامش میره!؟ در آخر فضایی رو آماده میکنیم که مغز فرد بتونه به حیاتش ادامه بده و مغزشو جدا میکنیم و در اون فضا میذاریم! در این مغز که مطمئنا چون مواد مورد نیازشو داره زنده میمونه! حالا اون مغر رو به بدنی الکترونیکی(اگه دانش بشر برسه) یا بدن دیگه ای انتقال میدیم!(عمل پیوند مغز) حالا آیا روح اون فرد رفته یا هنوز هست!؟
در جستجویی که داشتم گفته بودن که با جابجایی مغز روح عوض نمیشه!(یعنی روح بازم تو بدن قبلش میمونه!!) فرض میکنیم فردی گناهان بسیاری کرده و بعد مغزشو با فرد پاکی پیوند میزنه! حالا که حافظه، خصوصیات باطنی و...شون عوض شده، اگه روح تغییری نکنه یعنی روح(از اینکه جای روح ها تغییر نکرده این نتیجه رو میشه گرفت!) جدید اون فرد نیکوکار باید بره به جهنم!!؟ یعنی اون منِ وجودیش عوض شده!؟؟
ازطرفی، به نظر شما وقتی انسانی رو میبینیم که خیلی وقت پیش(مثلا 10سال) میشناختیم و میبینیم که خصوصیاتش هیچ شباهتی به فرد مورد شناخت ما نداره، تغییر منِ وجودی نیست!؟ یا مثلا کسی حافظش رو از دست میده و حتی نمیدونه اسمش چیه چه برسه به اعمالش! اینجا مثل تنظیمات کارخانه داخل گوشیا نیست!!؟(:دی) چون روح که پاک شدنی نیست! اون حافظه ست که پاک میشه اینجا!! و پاک شدن حافظش باعث از بین رفتن منِ وجودیش میشه که اثبات روحه!!! این مسائل منو خیلی گیج کرده!
ممنون میشم جواب ساده و قابل فهمی ارائه کنید که برای همه مفید واقع بشه!


با سلام خدمت شما دوست گرامی

اصالت وجود انسان به روح اوست و بدن از آن رو که با روح در ارتباط است و نیز شرایط حیاتی خود را دارد، زنده است. بنابراین اگر ارتباط بدن با روح به طور کامل قطع شود، در آن حالت، مرگ رخ خواهد داد. این مسئله خود می تواند ملاکی باشد برای تشخیص این مسئله که اگر عضوی از اعضای انسان، به حیات خود ادامه نداد، عاری از روح است.
بنابراین این چنین نیست که روح مانند مایعی باشد که با قطع شدن رابطه دو بخش از بدن، بین آنها تقسیم شود. بلکه وجود روح در بخشی از بدن، از حیات و رشد یک عضو قابل فهم است. در این صورت هنگامی که عضویی از بدن جدا می شود و دیگر حیات ندارد، به معنای آن است که ارتباط آن بخش از بدن با روح قطع شده است. بنابراین اگر دست از بدن جدا شد و دیدیم که دیگر به حیات خود ادامه نداد، معلوم می شود که ارتباطش با روح قطع شده است.

با توجه به اینکه برای حیات بدن مادی، وجود برخی اجزاء مانند قلب و مغز مهم تر از برخی اعضای دیگر است، حفظ ارتباط این اعضاء با روح از اهمیت بیشتری برخوردار است. بنابراین اگر ارتباط مغز یا قلب با روح قطع شود، سایر اجزاء بدن نیز نمی توانند به حیات خود ادامه دهند. (فرض هایی که شما مطرح کردید نیز نیازمند اثبات علمی است و صرف فرض نمی توان پذیرفت که بدنی بدون اینکه مغز یا قلب داشته باشد، به حیات خود ادامه دهد.)

موفق باشید

* برای مطالعه در مورد رابطه روح و بدن می توانید به منابع زیر مراجعه کنید:

- مجموعه آثار شهید مطهری، جلد 13، ص 32 تا 45
- جلد یک و دو اصول فلسفه و روش رئالیسم از علامه طباطبایی و شرح شهید مطهری

رئوف;594063 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

اصالت وجود انسان به روح اوست و بدن از آن رو که با روح در ارتباط است و نیز شرایط حیاتی خود را دارد، زنده است. بنابراین اگر ارتباط بدن با روح به طور کامل قطع شود، در آن حالت، مرگ رخ خواهد داد. این مسئله خود می تواند ملاکی باشد برای تشخیص این مسئله که اگر عضوی از اعضای انسان، به حیات خود ادامه نداد، عاری از روح است.
بنابراین این چنین نیست که روح مانند مایعی باشد که با قطع شدن رابطه دو بخش از بدن، بین آنها تقسیم شود. بلکه وجود روح در بخشی از بدن، از حیات و رشد یک عضو قابل فهم است. در این صورت هنگامی که عضویی از بدن جدا می شود و دیگر حیات ندارد، به معنای آن است که ارتباط آن بخش از بدن با روح قطع شده است. بنابراین اگر دست از بدن جدا شد و دیدیم که دیگر به حیات خود ادامه نداد، معلوم می شود که ارتباطش با روح قطع شده است.

با توجه به اینکه برای حیات بدن مادی، وجود برخی اجزاء مانند قلب و مغز مهم تر از برخی اعضای دیگر است، حفظ ارتباط این اعضاء با روح از اهمیت بیشتری برخوردار است. بنابراین اگر ارتباط مغز یا قلب با روح قطع شود، سایر اجزاء بدن نیز نمی توانند به حیات خود ادامه دهند. (فرض هایی که شما مطرح کردید نیز نیازمند اثبات علمی است و صرف فرض نمی توان پذیرفت که بدنی بدون اینکه مغز یا قلب داشته باشد، به حیات خود ادامه دهد.)

موفق باشید

* برای مطالعه در مورد رابطه روح و بدن می توانید به منابع زیر مراجعه کنید:

- مجموعه آثار شهید مطهری، جلد 13، ص 32 تا 45
- جلد یک و دو اصول فلسفه و روش رئالیسم از علامه طباطبایی و شرح شهید مطهری

سلام! ممنون از جواب
اگه بدن آدمو مثل یه شبکه برق رسانی در نظر بگیریم، وقتی سیم جلوی خونه ای رو قطع کنیم، ارتباط اون خونه با منبع برق قطع میشه و دیگه اون خونه برق نداره! این مطلبو درباره ی روحم میگن که باعث میشه این سوال پیش بیاد که آیا مغز همون روح نیست!؟(یا اینکه روح فقط در مغزه!)
تازگیا بحث عمل پیوند سر در گرفته که یه دانشمندی هم ادعا کرده موفق شده ولی اطلاعات دیگه ای پیدا نکردم!(فقط بین مطالب فارسی گشتم!)

Masood11;594095 نوشت:
سلام! ممنون از جواب
اگه بدن آدمو مثل یه شبکه برق رسانی در نظر بگیریم، وقتی سیم جلوی خونه ای رو قطع کنیم، ارتباط اون خونه با منبع برق قطع میشه و دیگه اون خونه برق نداره! این مطلبو درباره ی روحم میگن که باعث میشه این سوال پیش بیاد که آیا مغز همون روح نیست!؟(یا اینکه روح فقط در مغزه!)
تازگیا بحث عمل پیوند سر در گرفته که یه دانشمندی هم ادعا کرده موفق شده ولی اطلاعات دیگه ای پیدا نکردم!(فقط بین مطالب فارسی گشتم!)


با سلام خدمت شما دوست گرامی

تلاش هایی وجود داشته در بین عده ای که وجود روح را منکر بشوند و مسائلی که مربوط به روح است را تقلیل بدهند به مسائل حسی که در نتیجه گفته شود که روح همان مغز است. با این حال اگرچه ارتباط تنگاتنگی میان این دو وجود دارد و بدن متاثر از روح است ولی نمی توان گفت که روح بخشی از بدن است. و مدعیاتی که در این زمینه مطرح می شوند، نیازمند اثبات هستند.

موفق باشید

راه های پند پذیری : خدا گوش هایی برای پند گرفتن ا ز شنیدنی ها . و چشم هایی برای کنار زدن تاریکی ها به شما بخشیده است. و هر عضوی از بدن را اجزای متناسب و هماهنگ عطا فرموده تا در ترکیب ظا هری صورتها و دوران عمر با هم سازگار باشند . با بدن هایی که منافع خود را تامین میکنند. و قلب هایی که روزی را به سراسر بدن با فشار می رسانند. و از نعمت های شکوه مند خدا برخور دارند. و در برابر نعمت ها شکر گذارند . و از سلامت خدا دادی بهره مندند . مدت زندگی هر یک از شما ها را مقدر فرمود و از شما پو شیده داشت.
و از اثار گذشتگان عبرتهای پند اموز برای شما ذخیره کرد . لذت هایی که از دنیا چشیدند و خوشی ها و زندگی راحتی که پیش از مرگ داشتند. سرانجام دست مرگ گریبان انها را گرفت و میان انها و ارزوها یشان جدا یی افکند. انها که در روز سلامت چیزی برای خود ذخیره نکردند.
و در روزگاران خوش زندگی عبرت نگرفتند. ایا خوشی های جوانی را جز ناتوانی پیری در انتظار است ؟و ایا سلامت وتندرستی را جز حوادث بلا و بیماری در راه است ؟و ایا انان که زنده اند جز فنا و نیستی را انتظار دارند /؟با اینکه هنگام جدایی و تپش دل ها نزدیک است که سوزش درد را چشیده و شربت غصه را نوشیده و فریاد یاری خواستن برداشته .و از فرزندان و خویشاوندان خود .در خواست کمک کرده است. ایا خویشاوندان
متوانند مرگ را از او دفع کنند؟و ایا گریه و زاری انها نفعی برای او دارد.؟ از سخنان مولا علی علیه السلام . یا حق.

[="#0000CD"][="#006400"]هوالعالم[/]

شاید باید گفت که روح حیات رو به جریان میندازه مثل خونی که به واسطه قلب به جریان میفته

با قطع شدن چیزی مثل پا روحیه اسیب میبینه
اما اصل روح مثل قلب وجود داره و شاید تا زمان کنار امدن با این قضیه دچار اختلالات روحی شدیدی باشه
بخشی ازون تلقین و بخشی دیگر میتونه از عذاب روح بخاطر وجود نقص در جسم باشه
چون این نقص در ظاهر قدرت تظاهر و سرعت تکامل اونرو کند کرده ...

[="#DAA520"]اصل حافظه در مغز مادی نیست و کسی نمیتونه چنین چیزی رو اثبات کنه
مسلما قلب و مغز پیوندی از دیگران تاثیراتی روی ما دارند که ممکنه ذهن و هوش و حواس ما رو درگیر خود کنند
که میتونه تاثیر روح صاحب عضو یا بهتر بگیم روحیه شکل گرفته در اعضای پیوند خورده باشه ...

[/]در اصل ما روح هستیم
و نه مغز و قلب و ... [/]

رئوف;594148 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

تلاش هایی وجود داشته در بین عده ای که وجود روح را منکر بشوند و مسائلی که مربوط به روح است را تقلیل بدهند به مسائل حسی که در نتیجه گفته شود که روح همان مغز است. با این حال اگرچه ارتباط تنگاتنگی میان این دو وجود دارد و بدن متاثر از روح است ولی نمی توان گفت که روح بخشی از بدن است. و مدعیاتی که در این زمینه مطرح می شوند، نیازمند اثبات هستند.

موفق باشید

خب متاسفانه مدعیان روح هم دلایلی دارن که منکران روح برای نبودش ارائه میدن!! هنوز که من چیزی ندیدم که بگن اثبات روحه و به عاملش غیر مادیه!!(معمولا بعد از بررسی پیوندش با ماده مشخص میشه همیشه!)

Mohammad2db;594190 نوشت:

اصل حافظه در مغز مادی نیست و کسی نمیتونه چنین چیزی رو اثبات کنه

ولی کسی که ضربه مغزی میشه و حافظشو از دست میده اثبات مادی بودن حافظه ست!

[="Tahoma"][="Navy"]

Masood11;584909 نوشت:
ا سلام!
وقتی داشتیم دنبال این مطلب تو انجمن میگشتم مسائلی رو دیدم که جواب روشنی داده نشده و بود، به همین دلیل خواستم سوالو با مثالی بپرسم که شبه‌م برطرف بشه!
فرض کنید که دست و پاهای فردی رو قطع میکنیم! حالا روح در اون اعضای جدا شده میمونه یا بقیه اعضا!؟ بعد از اون دو راهو میگم!
یک اینکه بجای اعضای قطع شده اعضای مصنوعیی بزاریم که با کنترل مغز کار کنه! حالا توی اون اعضای مصنوعی و رباتیک روح دارن!؟
دو اینکه دستگاهی برای خون رسانی به اعضای بدن بسازیم و تا گردنو قطع کنیم و به اون دستگاه متصل کنیم به گونه ای که فرد بدون مشکل زنده بمونه!! بازم شخص منِ وجودیشو حفظ میکنه یا روحش با قلب و بقیه اندامش میره!؟ در آخر فضایی رو آماده میکنیم که مغز فرد بتونه به حیاتش ادامه بده و مغزشو جدا میکنیم و در اون فضا میذاریم! در این مغز که مطمئنا چون مواد مورد نیازشو داره زنده میمونه! حالا اون مغر رو به بدنی الکترونیکی(اگه دانش بشر برسه) یا بدن دیگه ای انتقال میدیم!(عمل پیوند مغز) حالا آیا روح اون فرد رفته یا هنوز هست!؟
در جستجویی که داشتم گفته بودن که با جابجایی مغز روح عوض نمیشه!(یعنی روح بازم تو بدن قبلش میمونه!!) فرض میکنیم فردی گناهان بسیاری کرده و بعد مغزشو با فرد پاکی پیوند میزنه! حالا که حافظه، خصوصیات باطنی و...شون عوض شده، اگه روح تغییری نکنه یعنی روح(از اینکه جای روح ها تغییر نکرده این نتیجه رو میشه گرفت!) جدید اون فرد نیکوکار باید بره به جهنم!!؟ یعنی اون منِ وجودیش عوض شده!؟؟
ازطرفی، به نظر شما وقتی انسانی رو میبینیم که خیلی وقت پیش(مثلا 10سال) میشناختیم و میبینیم که خصوصیاتش هیچ شباهتی به فرد مورد شناخت ما نداره، تغییر منِ وجودی نیست!؟ یا مثلا کسی حافظش رو از دست میده و حتی نمیدونه اسمش چیه چه برسه به اعمالش! اینجا مثل تنظیمات کارخانه داخل گوشیا نیست!!؟(:دی) چون روح که پاک شدنی نیست! اون حافظه ست که پاک میشه اینجا!! و پاک شدن حافظش باعث از بین رفتن منِ وجودیش میشه که اثبات روحه!!! این مسائل منو خیلی گیج کرده!
ممنون میشم جواب ساده و قابل فهمی ارائه کنید که برای همه مفید واقع بشه!

سلام
بدن جسمانی همطراز وجودی روح نیست که بتوان در جایی از آن اورا یافت
بدن برای روح یک واسطه در ادراک و تحریک است
دیگر اینکه در ارتباط روح با بدن مغز نقش محوری دارذ و شخصیت در بدن تابع آن است و اگر به آن آسیبی برسد به دلیل از بین رفتن واسطه اصلی روح دیگر نمی تواند ادراک یا تحریکی از ناحیه بدن داشته باشد
یا علیم[/]

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Masood11;594095 نوشت:
باعث میشه این سوال پیش بیاد که آیا مغز همون روح نیست!؟(یا اینکه روح فقط در مغزه!)

اگر همه فرآیندهای مغزی الگوریتمیک بودند، می‌توانستیم بگوئیم همه چیز مغز است و بس.
اما بر خلاف فرآیندهای الگوریتمیک همچون اضطراب، ترس و ... ، فرآیندهائی غیر الگوریتمیک همچون خودآگاهی، تفکر و تصمیم‌گیری نیز وجود دارند.
غیر الگوریتمیک بودن، باعث می‌شود وجود عاملی فرا مادی را در مغز بپذیریم.
با توجه به ارتعاشات کوانتومی که تنها در ریز لوله‌های (میکروتوبول) سلولهای مغز کشف شده، احتمالاً روح از طریق این میکروتوبولها با مغز در تعامل است.

به نظر حقیر، روح عامل حیات بدن نیست. زیرا حتی قبل از شکل گیری جنین، همه سلولهای بنیادین دارای حیاتند. بلکه روح عامل خودآگاهی، تفکر، اراده و اختیار است که از طریق سخت‌افزاری به نام مغز این فرآیندها را متبلور می‌نماید.

استوار;594228 نوشت:
سلام و عرض ادب.

اگر همه فرآیندهای مغزی الگوریتمیک بودند، می‌توانستیم بگوئیم همه چیز مغز است و بس.
اما بر خلاف فرآیندهای الگوریتمیک همچون اضطراب، ترس و ... ، فرآیندهائی غیر الگوریتمیک همچون خودآگاهی، تفکر و تصمیم‌گیری نیز وجود دارند.
غیر الگوریتمیک بودن، باعث می‌شود وجود عاملی فرا مادی را در مغز بپذیریم.

فکر نمیکنم اینطور باشه چون حتی کامپیوترهای ما هم فرایندهایی دارن که تصمیم گیری(مثلا فایل جدیدی میبینه و بدون پرسیدن از ما حذفش میکنه و باید کلی باهاش کار کنیم تا به اون فایل به دید مثبت نگاه کنه(قانع کردن تو انسان!)!) و تفکر در اون نقش به سزایی داره! از طرفی هم هوش مصنوعی به حدی در حال پیشرفته که نمیشه مطمئن بود فرداها رباتا از خود آگاهی بهره مند نیستند!!(همین الانشم اگه با کورتانا(رابط صوتی ویندوزفون) حرف بزنید خیلی از ویژگیهای انسانیو داخلش میبینید!! تو یه ویدئو تبلیغاتی طنز مقایسه ای ازش پرسیدن واسه فلان مسلبقه کجا میتونم بلیط پیدا کنم که جواب داد بازیه مضخرفه ارزش نداره بری!!!! البته خیلی صحتش مشخص نیست این ویدئو ولی مشابهش هست!!)

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Masood11;594231 نوشت:
فکر نمیکنم اینطور باشه چون حتی کامپیوترهای ما هم فرایندهایی دارن که تصمیم گیری(مثلا فایل جدیدی میبینه و بدون پرسیدن از ما حذفش میکنه و باید کلی باهاش کار کنیم تا به اون فایل به دید مثبت نگاه کنه(قانع کردن تو انسان!)!) و تفکر در اون نقش به سزایی داره! از طرفی هم هوش مصنوعی به حدی در حال پیشرفته که نمیشه مطمئن بود فرداها رباتا از خود آگاهی بهره مند نیستند!!(همین الانشم اگه با کورتانا(رابط صوتی ویندوزفون) حرف بزنید خیلی از ویژگیهای انسانیو داخلش میبینید!! تو یه ویدئو تبلیغاتی طنز مقایسه ای ازش پرسیدن واسه فلان مسلبقه کجا میتونم بلیط پیدا کنم که جواب داد بازیه مضخرفه ارزش نداره بری!!!! البته خیلی صحتش مشخص نیست این ویدئو ولی مشابهش هست!!)

هنگامیکه در اوایل دهه 90 میلادی نظریه Orch-OR [مبتنی بر تحقیقات مشترک راجر پنروز فیزیکدان انگلیسی و استوارت هامروف روانشناس آمریکایی] ارائه شد، بسیاری از دست‌اندکاران پروژه‌های هوش مصنوعی را خشمگین و برآشفته نمود.
راجر پنروز در دو کتاب خود (ذهن جدید امپراطور و سایه‌های ذهن) استدلالاتش را درباره غیرالگوریتمیک بودن برخی فعالیتهای مغز با کمک تئوری عدم جامعیت گودل ارائه کرده بود.
این نظریه در مقابل نظرات مخالفان پیوسته قوی‌تر شد تا اینکه حدود 10 ماه پیش کشف بزرگی صورت گرفت و وجود ارتعاشات کوانتومی میکروتوبهای مغز، مؤید نظریه Orch-OR گردید.

برادر گرامی، تفکر با محاسبه پذیریِ یک فرآیند فرق می‌کند.
می‌توانید در مورد دانش نسبتاً جدید نورو کوانتو لوژی حوزه اطلاعاتتان را گسترش دهید.

استوار;594244 نوشت:
هنگامیکه در اوایل دهه 90 میلادی نظریه Orch-OR [مبتنی بر تحقیقات مشترک راجر پنروز فیزیکدان انگلیسی و استوارت هامروف روانشناس آمریکایی] ارائه شد، بسیاری از دست‌اندکاران پروژه‌های هوش مصنوعی را خشمگین و برآشفته نمود.
راجر پنروز در دو کتاب خود (ذهن جدید امپراطور و سایه‌های ذهن) استدلالاتش را درباره غیرالگوریتمیک بودن برخی فعالیتهای مغز با کمک تئوری عدم جامعیت گودل ارائه کرده بود.
این نظریه در مقابل نظرات مخالفان پیوسته قوی‌تر شد تا اینکه حدود 10 ماه پیش کشف بزرگی صورت گرفت و وجود ارتعاشات کوانتومی میکروتوبهای مغز، مؤید نظریه Orch-OR گردید.

برادر گرامی، تفکر با محاسبه پذیریِ یک فرآیند فرق می‌کند.
می‌توانید در مورد دانش نسبتاً جدید نورو کوانتو لوژی حوزه اطلاعاتتان را گسترش دهید.

ممنون از معرفی این نظریه! قبل از خوندنش فکر می کردم تنها همونی که میگم هست ولی الان هر کدوم از این دو نظریه میتونه درست باشه! که البته اومده بحث خودآگاهیو با چیزای مادی توجیه کرده که باعث قوت شبهه ی من میشه!!
اگه ممکنه برای تفکر مثالی بزنید تا بررسی کنم ببینم مصداقی تو ابزار مکانیکی داره یا نه!(البته محاسبه که گفتید فکر نمیکنم واژه ی مناسبی باشه! بگیم پردازش بهتره!)

یه چیزی که اینجا تو بحث ممکنه مورد استفاده قرار بگیره اینه که آیا جانداران همه روح دارن یا نه!؟ اگه ممکنه به این سوالم یه جواب قطعی بدید!

[="#000080"]

Masood11;594211 نوشت:
ولی کسی که ضربه مغزی میشه و حافظشو از دست میده اثبات مادی بودن حافظه ست!

[="#006400"]هوالعالم[/]

در اصل مغز یک وسیله اس
که شاید بخاطره یک ضربه منجر به نقص موقت یا دائم !
توان برقراری با اونچیزی که باید رو از دست بده ..

[="#DAA520"]مثل اختلال در بینایی که نمیتونه مانع دیدن یا مشاهده رویا باشه
یا اختلال در گردش خون یا سیستم عصبی . اینها نقص هست اما مرگ نیست و نباید نا امید و مغلوب بشیم
فقط باید راه کنار امدن به قصد کنار زدن رو بیاموزیم . [/]

*****
گاها ممکنه یک انسان بیمار حتی فلج مغزی , تنها با تقویت روحیه و باور درست که اثر مثبتی در تمام سیستمهای بدنش داره
سالم بشه و توان رسیدن به سلامت و حرکت رو پیدا کنه ...چون ممکنه اون نقص موقت می بوده و حالا برطرف شده باشه
اما ما بخاطر باور در ناتوانی همچنان بی حرکت باشیم و اون جان واقعی رو صرف حرکت نکنیم

[="#FF8C00"]چون ذهن ما با باور غلط بسته میشه و اجازه نمیده که به فراتر ازون فکر کنیم ...
خیلی وقتا ذهن ما میتونه شوکی به بدن وارد کنه که تقریبا حکم همون شوک با دستگاه رو پیدا میکنه
اما سالم تر و کاملتر .. برای همین خوبه که یادمون باشه ما روحیم که ذهن داریم و هوشمندیم . [/]

[="#006400"]اگر طرف پا نداره دلیل نمیشه که بی حرکت بمونه تا مریض تر بشه ...
با کمک ذهنش برای حرکت یا رسیدن به اهدافش
از ابزار و دست استفاده میکنه و ... [/][/]

Mohammad2db;594386 نوشت:

مثل اختلال در بینایی که نمیتونه مانع دیدن یا مشاهده رویا باشه

بستگی داره اختلالش چی باشه! اگه منجر به کوری بشه کم کم تصاویر رویاها محو میشه و اگه از بدو تولد باشه اصلا رویایی نمیبین!

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Masood11;594275 نوشت:
ممنون از معرفی این نظریه! قبل از خوندنش فکر می کردم تنها همونی که میگم هست ولی الان هر کدوم از این دو نظریه میتونه درست باشه! که البته اومده بحث خودآگاهیو با چیزای مادی توجیه کرده که باعث قوت شبهه ی من میشه!!

راستش فکر نمیکردم اینقدر سریع به مطلبم پاسخ بدید. بلکه انتظار داشتم ضمن آشنائی با فرآیندهای کوانتیک، قضاوت عجولانه‌ای انجام ندهید.
فرآیندهای مغزی غیر الگوریتمیکی که از آنها صحبت شد، با سرعتهائی فراتر از حوزه مادی انجام میگیرند. بسیار سریعتر از واکنشهای الکتروشیمیائی (همان واکنشهائی که عده‌ای با تمسک به آنها وجود روح را رد کرده و همه چیز را همان مغز می‌دانند و بس)
وقتی وارد مبحث مکانیک کوانتوم و ارتباطش با فرآیندهای غیر الگوریتمیک مغز بشوید، مرز عالم ماده و غیرماده را حس خواهید کرد.
جائی که صحبت از سوپرپوزیشن و نیز انتقال آنی اطلاعات است.
جائی که مطابق دیدگاه بوهمی مکانیک کوانتوم، ذرات مادی به حالت تجرید میرسند.

نمیدانم با آزمایش دو شکاف یانگ آشنائی دارید یا خیر.
در آنجا عبور همزمان فوتون از دو شکاف و تداخلش با خودش در عالم ماده چگونه قابل توجیه است؟
در آنجا فوتون چگونه از وجود مشاهده‌گر در پشت صفحه مطلع می‌شود؟

این حالات نامأنوس با دنیای مادی که زمان و مکان را درنَوَردیده‌اند، در مکانیک کوانتوم بوهمی با وجود میدان شعور و آگاهی و حالت تجرید ذرات بنیادی توجیه می‌شوند و اشاره به مرز عالم ماده و فراماده دارند.

Masood11;594275 نوشت:
اگه ممکنه برای تفکر مثالی بزنید تا بررسی کنم ببینم مصداقی تو ابزار مکانیکی داره یا نه!

برادر عزیز، بحث ما بر سر ماهیت پروسه تفکر بود. یک پروسه غیر الگوریتمیک با سرعتی فراتر از محدودیت سرعت در عالم مادی.
اگر میتوانید مصداقی در ابزار مکانیکی برای آن معرفی کنید، بسم الله.

استوار;594614 نوشت:
سلام و عرض ادب.

راستش فکر نمیکردم اینقدر سریع به مطلبم پاسخ بدید. بلکه انتظار داشتم ضمن آشنائی با فرآیندهای کوانتیک، قضاوت عجولانه‌ای انجام ندهید.
فرآیندهای مغزی غیر الگوریتمیکی که از آنها صحبت شد، با سرعتهائی فراتر از حوزه مادی انجام میگیرند. بسیار سریعتر از واکنشهای الکتروشیمیائی (همان واکنشهائی که عده‌ای با تمسک به آنها وجود روح را رد کرده و همه چیز را همان مغز می‌دانند و بس)
وقتی وارد مبحث مکانیک کوانتوم و ارتباطش با فرآیندهای غیر الگوریتمیک مغز بشوید، مرز عالم ماده و غیرماده را حس خواهید کرد.
جائی که صحبت از سوپرپوزیشن و نیز انتقال آنی اطلاعات است.
جائی که مطابق دیدگاه بوهمی مکانیک کوانتوم، ذرات مادی به حالت تجرید میرسند.

نمیدانم با آزمایش دو شکاف یانگ آشنائی دارید یا خیر.
در آنجا عبور همزمان فوتون از دو شکاف و تداخلش با خودش در عالم ماده چگونه قابل توجیه است؟
در آنجا فوتون چگونه از وجود مشاهده‌گر در پشت صفحه مطلع می‌شود؟

این حالات نامأنوس با دنیای مادی که زمان و مکان را درنَوَردیده‌اند، در مکانیک کوانتوم بوهمی با وجود میدان شعور و آگاهی و حالت تجرید ذرات بنیادی توجیه می‌شوند و اشاره به مرز عالم ماده و فراماده دارند.

برادر عزیز، بحث ما بر سر ماهیت پروسه تفکر بود. یک پروسه غیر الگوریتمیک با سرعتی فراتر از محدودیت سرعت در عالم مادی.
اگر میتوانید مصداقی در ابزار مکانیکی برای آن معرفی کنید، بسم الله.

تو این نظریه میگه که سرعت انتقالات توی مغز خیلی بیشتر از نوره! ما همین الانم چیزایی کشف کردیم که سریعتر از نور هستن، پس نمیشه گفت غیر مادیه! فقط به زمان برای کشفش نیاز هست!(البته اگه تا همین لحظه کشف نشده باشه!)

ما تو مسیر پیشرفتیم پس ممکنه بعد از کشف اون ماده سریع همچین ابزار مکانیکیی هم ساخته بشه! البته درباره ی غیر الگوریتم بودن پروسه ی مغز شک دارم چون اغلب کارای پیامرسانی و... یکیه فقط مکان عملشون فرق میکنه!

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Masood11;594626 نوشت:
تو این نظریه میگه که سرعت انتقالات توی مغز خیلی بیشتر از نوره! ما همین الانم چیزایی کشف کردیم که سریعتر از نور هستن، پس نمیشه گفت غیر مادیه! فقط به زمان برای کشفش نیاز هست!(البته اگه تا همین لحظه کشف نشده باشه!)

لطفاً اون چیزای مادی که کشف شده و سرعتشون بیشتر از سرعت نور هست را نام ببیرید.
احتمالاً با نظریه نسبیت عام و حد سرعت برای عالم مادی (سرعت نور) آشنائی دارید.
این نظریه در طول این سالها بارها و بارها به بوته آزمایش گذاشته شده و تأیید گردیده.
اگر اشتباه نکنم آخرین آزمایش مهمی که مجدداً مؤید این نظریه گردید، دراواسط سال 2013 میلادی انجام شد.

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Masood11;594626 نوشت:
البته درباره ی غیر الگوریتم بودن پروسه ی مغز شک دارم

برای بر طرف شدن این شک یک راه ساده وجود دارد. مطالعه کتاب ذهن جدید امپراطور . راجر پنروز.
البته شاید برای پذیرش کامل استدلالات ایشان نیاز باشد دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید !!

استوار;594639 نوشت:
سلام و عرض ادب.

لطفاً اون چیزای مادی که کشف شده و سرعتشون بیشتر از سرعت نور هست را نام ببیرید.
احتمالاً با نظریه نسبیت عام و حد سرعت برای عالم مادی (سرعت نور) آشنائی دارید.
این نظریه در طول این سالها بارها و بارها به بوته آزمایش گذاشته شده و تأیید گردیده.
اگر اشتباه نکنم آخرین آزمایش مهمی که مجدداً مؤید این نظریه گردید، دراواسط سال 2013 میلادی انجام شد.

http://www.khabaronline.ir/detail/174747/science/fundamental-knowledge

پیداشون کردم ولی رفتم واسه ناهار که وقتی اومدم درستش کنم جواب داده بودین!

ولی در کل نمیشه چیزیو با قطعیت گفت! شاید همون چیزی که تو مغزه رو بتونن کشف کنن و استفاده کنن!! البته اگه آزمایش میکردن قطعا تا الان به نتایجی میرسیدن!(رو مغز حیوونات!)

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Masood11;594699 نوشت:
ولی در کل نمیشه چیزیو با قطعیت گفت! شاید همون چیزی که تو مغزه رو بتونن کشف کنن و استفاده کنن!! البته اگه آزمایش میکردن قطعا تا الان به نتایجی میرسیدن!(رو مغز حیوونات!)

عبارت فوق، توجیه مناسبی برای مادی‌گرائی نیست.
اگر بخواهید با تکیه بر دانش و علوم تجربی وجود روح را رد کنید باید پشتوانه محکمی داشته باشید.
با اما و اگر و شاید که نمیشود.

ماده تعریف و مرز مشخصی دارد. و از جمله پارامترهایی که این مرزها را مشخص میکنند، زمان، مکان، جرم و سرعت نور است.
پس هر چه که ورای این مرزها باشد مادی نیست.

استوار;594722 نوشت:
سلام و عرض ادب.

عبارت فوق، توجیه مناسبی برای مادی‌گرائی نیست.
اگر بخواهید با تکیه بر دانش و علوم تجربی وجود روح را رد کنید باید پشتوانه محکمی داشته باشید.
با اما و اگر و شاید که نمیشود.

ماده تعریف و مرز مشخصی دارد. و از جمله پارامترهایی که این مرزها را مشخص میکنند، زمان، مکان، جرم و سرعت نور است.
پس هر چه که ورای این مرزها باشد مادی نیست.

مسئله اینه که مدرکی که وجود 100 درصدی روحو هم ثابت کنه نداریم! پس همینطور که نمیشه گفت وجود نداره، نمیتونیمم بگیم که وجود داره!

هرموقع که بحثی میشه که مثلا علم با گفته ی قران در تظاد(یا کمی متفاوت)ـه، تقریبا همه متفق القول میگن که علم ناقصه و نمیشه بهش اطمینان کرد! با این حساب چرا الان نگیم که این تعریف ممکنه ناقص باشه و اشتباه!؟

سلام و عرض ادب
تا زمانی که وجود روح ثابت نشده باشه صحبت از جایگاه آن بیمعنی است
مسئله بزرگتر هم تعریف مشخص از روح هست
حتی معتقدین به روح هم تعریف مشخصی از آن ندارند
به نظر من سؤال اساسی قبل از پرداختن به موضوع تاپیک تعریف واضح و مشخص از روح هست.

حتی در قرآن هم اشاره شده که ما جز دانش اندکی راجع به روح به تو (پیامبر) اعطا نکردیم حال سؤال اصلی این است وقتی به صراحت در کتاب آسمانی مسلمین چنین آمده است:

« قرآن كريم مي‏فرمايد: "و يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربي و ما أوتيتم من العلم الا قليلاً؛(1) از تو درباره روح سؤال مي‏كنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكي از دانش به شما داده نشده است".»

[=arial]با توجه به آیه مذکور (سوره اسرا آیه 85) چرا بعضی از مؤمنین اطهار فضل میکنند جای تعجب است
قسمت بالا جهت پاسخ به دین باوران بود

و جهت آنانکه میپندارند روح مایه حیات یا مسبب شخصیت است
آنها را به عیادت از بیماران بستری در بخشهای داخلی مغز واعصاب ، جراحی مغز و اعصاب و یا بیماران بستری در بخشهای روان و اعصاب دعوت میکنم که مشاهده کنند با از کار افتادن بخشهایی از مغز چگونه رفتار و شخصیت افراد و حتی بینش آنان به زندگی عوض میشود

نظر شخصی من این است که: با توجه به بنیان مادی تمامی احساسات، فرهنگ و دانشمان ؛ قادر به تعریف امور متافیزیکی نیستیم . این امور در توان تأیید یا تکذیب ما نیستند .حتی همانطور که در ابتدا گفتم قادر به تعریف مشخص و واضحی از آن هم نیستیم

استوار;594722 نوشت:
ماده تعریف و مرز مشخصی دارد. و از جمله پارامترهایی که این مرزها را مشخص میکنند، زمان، مکان، جرم و سرعت نور است.

جناب استوار که میفرمایند چون برهم کنش و برهم نهی های کوانتومی گاهاً سرعتشان بیش از نور است و چون ماده ذاتاً تابع سرعت نور است پس اتفاق افتادن این امور به دنیای ماده ربط ندارند پس همین اثباتی از امور ورای جهان ماده میباشد که شاید روح مربوط به آن جایگاه هست

این را باید در نظر گرفت که جهان ما(جهان ماده) برآیند الگوریتمیک و بی چون و چرای برهم کنش ها و برهم نهی های جهان کوانتومی است و زیر ساخت جهان ما اساساً کوانتومی است آن تعاملهای غیر الگوریتمی که اشاره میکنید تعامل و کارکردشان هر چه که باشد برآیندشان جهان الگوریتمی اطراف ماست که بستر زندگی ما میباشد

پیروز و موفق باشید

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Masood11;594727 نوشت:
مسئله اینه که مدرکی که وجود 100 درصدی روحو هم ثابت کنه نداریم! پس همینطور که نمیشه گفت وجود نداره، نمیتونیمم بگیم که وجود داره!

هرموقع که بحثی میشه که مثلا علم با گفته ی قران در تظاد(یا کمی متفاوت)ـه، تقریبا همه متفق القول میگن که علم ناقصه و نمیشه بهش اطمینان کرد! با این حساب چرا الان نگیم که این تعریف ممکنه ناقص باشه و اشتباه!؟

با دیدگاهی درون دینی، ما نیازی به اثبات وجود روح نداریم.
حال اگر شخصی بخواهد با دیدگاهی برون دینی و با استفاده از علوم تجربی وجود روح را انکار نماید، نیاز به یک پشتوانه محکم دارد.
و این پشتوانه محکم معمولاً بر روی علوم تجربی استوار نمیشود. زیرا اساسش بر استقراء ناقص است.
مطالبی که بنده خدمتتان عرض کردم حداقل بیانگر این بود که برخی فرآیندهای مغزی، ورای محدودیتها و مرزهای مادی هستند.
به عبارت دیگر انکار روح از طریق بررسی عملکرد مغز یک پروژه شکست خورده است.

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

متحیر;594791 نوشت:

حتی در قرآن هم اشاره شده که ما جز دانش اندکی راجع به روح به تو (پیامبر) اعطا نکردیم حال سؤال اصلی این است وقتی به صراحت در کتاب آسمانی مسلمین چنین آمده است:
« قرآن كريم مي‏فرمايد: "و يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربي و ما أوتيتم من العلم الا قليلاً؛(1) از تو درباره روح سؤال مي‏كنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكي از دانش به شما داده نشده است".»
[=arial]با توجه به آیه مذکور (سوره اسرا آیه 85) چرا بعضی از مؤمنین اطهار فضل میکنند جای تعجب است
قسمت بالا جهت پاسخ به دین باوران بود

به طور کلی مشارکت در مباحث تاپیک، به اشتراک گذاری دانسته‌ها و اندیشه‌هاست برای حصول یک نتیجه مطلوب در قالب موضوع تاپیک.
ما نیز با همین نیت و مقصود در مباحث شرکت می‌کنیم و با اظهار فضل کردن بیگانه‌ایم.
از سوی دیگر، تعجب جناب متحیر بی‌مورد است. چون مطابق آیه شریفه فوق، بحث ما نیز در محدوده همان دانش اندک است.

متحیر;594791 نوشت:

نظر شخصی من این است که: با توجه به بنیان مادی تمامی احساسات، فرهنگ و دانشمان ؛ قادر به تعریف امور متافیزیکی نیستیم . این امور در توان تأیید یا تکذیب ما نیستند .حتی همانطور که در ابتدا گفتم قادر به تعریف مشخص و واضحی از آن هم نیستیم

جناب استوار که میفرمایند چون برهم کنش و برهم نهی های کوانتومی گاهاً سرعتشان بیش از نور است و چون ماده ذاتاً تابع سرعت نور است پس اتفاق افتادن این امور به دنیای ماده ربط ندارند پس همین اثباتی از امور ورای جهان ماده میباشد که شاید روح مربوط به آن جایگاه هست

این را باید در نظر گرفت که جهان ما(جهان ماده) برآیند الگوریتمیک و بی چون و چرای برهم کنش ها و برهم نهی های جهان کوانتومی است و زیر ساخت جهان ما اساساً کوانتومی است آن تعاملهای غیر الگوریتمی که اشاره میکنید تعامل و کارکردشان هر چه که باشد برآیندشان جهان الگوریتمی اطراف ماست که بستر زندگی ما میباشد


قسمت آبی رنگ به نحوی اشاره به مراتب وجود، اصالت وجود و وحدت وجود دارد.
اینها نه تنها مقدمات برهان صدیقین برای اثبات وجود خدا هستند، بلکه مثبِت وجود عوالمی مافوق عالم ماده‌اند.

استوار;595158 نوشت:
سلام و عرض ادب.

با دیدگاهی درون دینی، ما نیازی به اثبات وجود روح نداریم.
حال اگر شخصی بخواهد با دیدگاهی برون دینی و با استفاده از علوم تجربی وجود روح را انکار نماید، نیاز به یک پشتوانه محکم دارد.
و این پشتوانه محکم معمولاً بر روی علوم تجربی استوار نمیشود. زیرا اساسش بر استقراء ناقص است.
مطالبی که بنده خدمتتان عرض کردم حداقل بیانگر این بود که برخی فرآیندهای مغزی، ورای محدودیتها و مرزهای مادی هستند.
به عبارت دیگر انکار روح از طریق بررسی عملکرد مغز یک پروژه شکست خورده است.

در کل هر وقت از یه زیست شناس بپرسن روح وجود داره یا نه؟ میگه نظری ندارم! چون اینکار مخالفت با دنیاست حدودا!!!
بگیم یه پروژه ی نیمه کاره بهتره!

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Masood11;595300 نوشت:
در کل هر وقت از یه زیست شناس بپرسن روح وجود داره یا نه؟ میگه نظری ندارم! چون اینکار مخالفت با دنیاست حدودا!!!
بگیم یه پروژه ی نیمه کاره بهتره!

علتش اینه که زیست شناسی ارتباط چندانی به روح ندارد.
اما نظرات مشترک یک دانشمند مکانیک کوانتوم با یک روانشناس، میتواند به این نتیجه برسد که برخی فرآیندهای مغزی، ورای مرزهای مادیست. همین و نه بیش از این.
این نتایج حداقل نشان می‌دهد که این پروژه نیمه تمام نمانده. بلکه تمام شده و شکست خورده.

استوار;595335 نوشت:
سلام و عرض ادب.

علتش اینه که زیست شناسی ارتباط چندانی به روح ندارد.
اما نظرات مشترک یک دانشمند مکانیک کوانتوم با یک روانشناس، میتواند به این نتیجه برسد که برخی فرآیندهای مغزی، ورای مرزهای مادیست. همین و نه بیش از این.
این نتایج حداقل نشان می‌دهد که این پروژه نیمه تمام نمانده. بلکه تمام شده و شکست خورده.

اگه روح چیزیه که باعث میشه پیاما تو مغز با سرعت فرامادی منتقل بشن، پس به زیست شناسی هم مربوط میشه چون این اقدامات تو کالبد زیستیه!! باید ببینن اصلا این اعمال تو این کالبد امکان بروز داره یا نه و...!!

سلام و عرض ادب.

Masood11;595366 نوشت:
اگه روح چیزیه که باعث میشه پیاما تو مغز با سرعت فرامادی منتقل بشن، پس به زیست شناسی هم مربوط میشه چون این اقدامات تو کالبد زیستیه!! باید ببینن اصلا این اعمال تو این کالبد امکان بروز داره یا نه و...!!

البته اشتباه نشود. انتقال پیام در سیستم عصبی چیزی فرا مادی نیست، بلکه بحث ما بر سر ماهیت فرآیندهای کوانتومیِ غیر الگوریتمیکِ مغز بود.

یکی از شاخه‌های زیست شناسی، زیست شناسی سلولیست.
اما در این شاخه، حیطه بررسی‌ها در مقیاس مولکولی بوده (مولکولهای پروتئینها و اسیدهای نوکلئیک) و ارتباطی با ارتعاشات کوانتومی و تونل کوانتومی ندارد.
در حالیکه برای فرآیندهای کوانتومی مغز، همانگونه که قبلاً خدمتتان عرض کردم باید وارد حیطه دانش نورو کوانتو لوژی شد.

شگفتی افرینش ادم وویژ گی های انسان کامل از سخنان مولا علی علیه السلام درنهج البلاغه "
سپس خداوند بزرگ خاکی از قسمت های گوناگون زمین از قسمت های سخت و نرم شور و شیرین گرد اورد. اب بر ان افزود تا گلی خالص و اماده شد. و با افزودن رطوبت . چسبناک گردید. که از ان اندامی شایسته و عضو هایی جدا و به یکدیگر پیوسته افرید.
ان را خشکانید تا محکم شد . خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد. تا زمانی معین و سرانجامی مشخص . اندام انسان کامل گردید.
انگاه از روحی که افرید در ان دمید. تا به صورت انسانی زنده در امد.دارای نیروی اندیشه که وی را به تلاش اندازد. و دارای افکاری که در دیگر موجودات
تصرف نماید. به انسان اعضا و جوارحی بخشید. که در خدمت او باشند. و ابزاری عطا فرمود که انها را در زندگی به کار گیرد.
قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد. و حواس چشایی و بویا یی و وسیله تشخیص رنگها و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد.
انسان را مخلوطی از رنگ های گوناگون و چیز های همانند و سازگار و نیرو های متضاد و مزاج های گوناگون گرمی .سردی . تری و خشکی قرار داد. سپس از فرشتگان خواست تا ان چه در عهده دارند انجام دهند. و عهدی را که پذیرفته اند وفا کنند.
اینگونه که بر ادم سجده کنند. و او را بزرگ بشمارند. و فرمود : بر ادم سجده کنید. پس فرشتگان همه سجده کردند جز شیطان " غرور و خود بزرگ بینی او را گرفت و شقاوت و بدی بر او غلبه کرد وبه افرینش خود از اتش افتخار نمود .و افرینش انسان از خاک را پست شمرد.
خداوند برای سزاوار بودن شیطان به خشم الهی و برای کامل شدن ازمایش و تحقق وعده ها به او مهلت داد و فرمود : تا رستاخیز مهلت داده شدی. " یا حق.

استوار;595401 نوشت:
سلام و عرض ادب.

سلام جناب استوار!
در مورد نظریه ی نسبیت اتفاقی تو یه سایت نجومی به مطلبی برخوردم که گفتم به شما هم نشون بدم!
جستجوی اختروش ها اختروش زمانی ایجاد می شود که گاز در پیرامونِ سیاهچاله حرکت کند و اصطکاک باعث گرم شدن آن شود که نور را ساتع می کند. منجمان گروهی از ۷۳ اختروش را کشف کردند که بیش از ۶٫۵ برابر بزرگتر از میانگین گروهِ اختروش ها هستند. عرض این ساختار بیش از چهار میلیارد نوری است و در واقع نمی توان با نظریه ی نسبیت عام آن را توضیح داد. به طور نظری، این ساختار حتی نباید وجود داشته باشد.
منبع

Masood11;594211 نوشت:
خب متاسفانه مدعیان روح هم دلایلی دارن که منکران روح برای نبودش ارائه میدن!! هنوز که من چیزی ندیدم که بگن اثبات روحه و به عاملش غیر مادیه!!(معمولا بعد از بررسی پیوندش با ماده مشخص میشه همیشه!)


با سلام خدمت شما دوست گرامی

باورهای ما از منابع مختلفی می تواند تامین شود. بخشی از باور های ما از نتایج تحقیقات علوم تجربی حاصل می شود. بخشی از باورهای ما از راه تجربیات شخصی خود حاصل می شود. بخشی دیگر، نیز باورهایی هستند که بر پایه آموزه های دینی به دست می آید.
باور به روح حتی بر فرض آن که بر اساس یافته های علوم تجربی قابل اثبات نباشد، مطمئنا قابل انکار نیز نیست زیرا اساسا روش علوم تجربی به نحوی نیست که بتواند مدعی معدوم بودن امری باشد بلکه نهایتا می تواند ادعا کند که "نیافتم" و منطقا نمی توان از "نیافتم" به "معدوم است" منتقل شد بلکه هرچه را نیافتیم بایستی درباره اش سکوت کنیم.
از سوی دیگر مومنان دلیل معتبری دارند که امری به نام روح وجود دارد. بنابراین می توانند به روح اعتقاد داشته باشند و این مسئله تعارضی با باورهای آنها ندارد.
یکی از کاربران آیاتی از قرآن را نقل کرد که در آن بیان شده است که در مورد روح آگاهی زیادی به بشر داده نشده است.
این آیات از سویی دلالت می کند که ما اطلاعات زیادی در مورد روح نداریم و نمی توانیم به طور تفصیل در مورد آن نظرورزی کنیم و از سوی دیگر بیان کننده آن است که اصل چنین مسئله ای وجود دارد. بنابراین اعتقاد اجمالی به آن معقول و موجه است و دلیل علمی نیز توان انکار آن را ندارد.

موفق باشید

تعریف دنیا از نهج البلاغه : اگاه باشید! گویا دنیا پایان یافته و وداع خویش را اعلام داشته است. خوبی ها یش نا شناخته مانده به سرعت پشت کرده می گذرد. ساکنان خود را به سوی نابود شدن می کشاند . و همسایگانش را به سوی مرگ می راند. انچه از دنیا شیرین بود تلخ شده و انچه صاف و زلال بود تیرگی پذیرفت . و بیش از ته مانده ظرف اب ریخته شده از ان باقی نمانده است. یا جرعه ای اب که با ان عطش تشنگان دنیا فرو نخواهد نشست.
ای بندگان خدا ! از سرایی کوچ کنید که سر انجام ان نابودی است. مبادا ارزوها بر شما چیره گردد. مپندارید که عمر طولانی خواهید داشت.
مولا علی علیه السلام. یا حق.

Masood11;584909 نوشت:
با سلام!
وقتی داشتیم دنبال این مطلب تو انجمن میگشتم مسائلی رو دیدم که جواب روشنی داده نشده و بود، به همین دلیل خواستم سوالو با مثالی بپرسم که شبه‌م برطرف بشه!
فرض کنید که دست و پاهای فردی رو قطع میکنیم! حالا روح در اون اعضای جدا شده میمونه یا بقیه اعضا!؟ بعد از اون دو راهو میگم!
یک اینکه بجای اعضای قطع شده اعضای مصنوعیی بزاریم که با کنترل مغز کار کنه! حالا توی اون اعضای مصنوعی و رباتیک روح دارن!؟
دو اینکه دستگاهی برای خون رسانی به اعضای بدن بسازیم و تا گردنو قطع کنیم و به اون دستگاه متصل کنیم به گونه ای که فرد بدون مشکل زنده بمونه!! بازم شخص منِ وجودیشو حفظ میکنه یا روحش با قلب و بقیه اندامش میره!؟ در آخر فضایی رو آماده میکنیم که مغز فرد بتونه به حیاتش ادامه بده و مغزشو جدا میکنیم و در اون فضا میذاریم! در این مغز که مطمئنا چون مواد مورد نیازشو داره زنده میمونه! حالا اون مغر رو به بدنی الکترونیکی(اگه دانش بشر برسه) یا بدن دیگه ای انتقال میدیم!(عمل پیوند مغز) حالا آیا روح اون فرد رفته یا هنوز هست!؟
در جستجویی که داشتم گفته بودن که با جابجایی مغز روح عوض نمیشه!(یعنی روح بازم تو بدن قبلش میمونه!!) فرض میکنیم فردی گناهان بسیاری کرده و بعد مغزشو با فرد پاکی پیوند میزنه! حالا که حافظه، خصوصیات باطنی و...شون عوض شده، اگه روح تغییری نکنه یعنی روح(از اینکه جای روح ها تغییر نکرده این نتیجه رو میشه گرفت!) جدید اون فرد نیکوکار باید بره به جهنم!!؟ یعنی اون منِ وجودیش عوض شده!؟؟
ازطرفی، به نظر شما وقتی انسانی رو میبینیم که خیلی وقت پیش(مثلا 10سال) میشناختیم و میبینیم که خصوصیاتش هیچ شباهتی به فرد مورد شناخت ما نداره، تغییر منِ وجودی نیست!؟ یا مثلا کسی حافظش رو از دست میده و حتی نمیدونه اسمش چیه چه برسه به اعمالش! اینجا مثل تنظیمات کارخانه داخل گوشیا نیست!!؟(:دی) چون روح که پاک شدنی نیست! اون حافظه ست که پاک میشه اینجا!! و پاک شدن حافظش باعث از بین رفتن منِ وجودیش میشه که اثبات روحه!!! این مسائل منو خیلی گیج کرده!
ممنون میشم جواب ساده و قابل فهمی ارائه کنید که برای همه مفید واقع بشه!

من نظر شخصی خودم رو میگم .

مغز محل ارتباط بین روح و جسم ـه . من یه جایی خوندم که غده ای درون مغز وجود داره به نام پینه آل که تنظیم کننده ی زمان خواب و زمانبندی مغزه . احتمالش هست که این غده محل ارتباط بین مغز و روح باشه . شما نوشتی که اگه مغز دو انسان رو با هم عوض کنیم آیا روح اونها هم جا به جا میشه ؟ اولاً با توجه به این که مغز برای ادامه دادن به زندگی خودش نیاز به خون و اکسیژن داره اینکار محاله . ولی اگر یه روز جراحان بتونن این کار رو انجام بدن به نظر من روح اونها هم جا به جا میشه .

قسمتی که به پاک شدن حافظه اشاره کردین :::: ..... ببینید به نظر من روح و حافظه رو باید از هم جدا بدونید . روح یک موجود فرامادی هست که میتونه تصمیم بگیره و این تصمیمات رو از طریق مغز به سایر قسمت های بدن هدایت کنه . مثلاً روح تصمیم میگیره که دست راست بالا بره . مغز فرمان روح رو اطاعت میکنه و به ماهیچه های دست راست دستور حرکت میده . البته همونطور که گفتم روح با غدد مغزی ارتباط داره و این غدد از طریق ترشح هورمون های خاص فعالیت مغز رو کنترل میکنن (به مغز دستور میدن) ... الان ثابت شده که انسان از همه ی مغز خودش استفاده میکنه و اطلاعات به صورت کد بندی های پیچیده ای در همه ی قسمت های مغز ذخیره میشن . اطلاعات مربوط به گذشته ، اعداد ، طعم ها ، بو ها ، معانی حرکات و نحوه ی حرکات و ..... روح (که در واقع ما هستیم) با استفاده از اطلاعات موجود در مغز تصمیم میگیره . حالا اگه به دلیل یک ضربه ی ناگهانی کار قسمتی از مغز مختل بشه و اون فرد گذشته رو فراموش کنه دلیل بر این نیست که روح نداره . بلکه روح نمیتونه به اطلاعات موجود در اون قسمت از مغز دسترسی داشته باشه . ولی اون فرد ممکن هنوز رنگ ها رو بشناسه ، معنی سرما و گرما رو بدونه ، اعداد رو بشناسه و ....
با توجه به اینکه تنها راه ارتباط روح و سایر قسمت های بدن مغز هست و مغز هم دستورات رو از طریق تارهای عصبی ارسال میکنه . بنابراین وقتی دست فردی قطع میشه ارتباط بین دست و مغز قطع میشه و بنابراین روح دیگه نمیتونه دست رو حس کنه و اونو وادار به حرکت کنه . بنابراین نمیشه گفت روح دقیقاً شبیه جسم انسانه و در همه جای بدن پخش شده . بلکه فقط میتونه از طریق مغز با بدن ارتباط برقرار کنه . واسه همین شلیک به مغز ارتباط روح و بدن رو از بین میبره و باعث مرگ سریع میشه . امیدوارم تونسته باشم منظورم رو خوب توضیح بدم براتون .

ya aboofazel;595855 نوشت:
من نظر شخصی خودم رو میگم .

مغز محل ارتباط بین روح و جسم ـه . من یه جایی خوندم که غده ای درون مغز وجود داره به نام پینه آل که تنظیم کننده ی زمان خواب و زمانبندی مغزه . احتمالش هست که این غده محل ارتباط بین مغز و روح باشه . شما نوشتی که اگه مغز دو انسان رو با هم عوض کنیم آیا روح اونها هم جا به جا میشه ؟ اولاً با توجه به این که مغز برای ادامه دادن به زندگی خودش نیاز به خون و اکسیژن داره اینکار محاله . ولی اگر یه روز جراحان بتونن این کار رو انجام بدن به نظر من روح اونها هم جا به جا میشه .

در مورد این غده احتمال میدن که این کارا رو بکنه و کارش کاملا مشهود نیست! البته احتمالتون دور از ذهن نیست!
در مورد انتقال مغز، مدتیه حرف از پیوند سره!! احتمالا موفق بشن!!

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Masood11;595656 نوشت:
سلام جناب استوار!
در مورد نظریه ی نسبیت اتفاقی تو یه سایت نجومی به مطلبی برخوردم که گفتم به شما هم نشون بدم!
جستجوی اختروش ها اختروش زمانی ایجاد می شود که گاز در پیرامونِ سیاهچاله حرکت کند و اصطکاک باعث گرم شدن آن شود که نور را ساتع می کند. منجمان گروهی از ۷۳ اختروش را کشف کردند که بیش از ۶٫۵ برابر بزرگتر از میانگین گروهِ اختروش ها هستند. عرض این ساختار بیش از چهار میلیارد نوری است و در واقع نمی توان با نظریه ی نسبیت عام آن را توضیح داد. به طور نظری، این ساختار حتی نباید وجود داشته باشد.
منبع

ضمن تشکر از شما دوست عزیز :Gol:

مستحضرید که نسبیت عام، عمدتاً مکانیک نیوتونی را نفی نکرد. بلکه آن را با هندسه گرانش تلفیق نمود و تعمیم داد.
هم‌اکنون نیز تلاش برای وحدت نسبیت عام و مکانیک کوانتوم جاریست و احتمال دارد در آینده نظریه جامعتری ارائه شود که بتواند پدیده‌های بیشتری را توضیح دهد.

همان سیاهچاله‌ای که در مطلبتان به آن اشاره کردید، یکی از پیش‌بینیهای اخترفیزیکی نسبیت عام است.
و آن ابر اختروش نیز شاید در آینده با نظریه جامعتری که گرانش کوانتومی را در برگیرد، توجیه پذیر شود.

اما مفاهیم اصلی و بنیادین نسبیت عام همانند محدودیت سرعت و خمیدگی فضا-زمان در اطراف جرم m ، در حال حاضر چیزی در حد قطعیاتی همچون وجود الکترون است!

Masood11;594392 نوشت:
بستگی داره اختلالش چی باشه! اگه منجر به کوری بشه کم کم تصاویر رویاها محو میشه و اگه از بدو تولد باشه اصلا رویایی نمیبین!

[="#000080"][="#006400"]هوالعالم [/]
اگر چنین تصویری رو در خاطر ثبت کرده باشند
حتما میتونن با کیفیت طبیعی خواب ببینن

حتی اکثرا میتونن تصور و تجسم ذهنی داشته باشند
اما بهش توجه نمیکنن و معمولا فقط حس های ظاهری مثل شنیداری و لامسه و ... قوی تر میشه [/]

Mohammad2db;597563 نوشت:
هوالعالم
اگر چنین تصویری رو در خاطر ثبت کرده باشند
حتما میتونن با کیفیت طبیعی خواب ببینن

حتی اکثرا میتونن تصور و تجسم ذهنی داشته باشند
اما بهش توجه نمیکنن و معمولا فقط حس های ظاهری مثل شنیداری و لامسه و ... قوی تر میشه

همونطور که گفتم، این مواردی که گفتید در مورد نابینایی مادرزادی صدق نمیکنه و در مورد بقیه اوایل اینجوریه ولی بعد از چند سال همه ی تصاویر محو میشه! مثلا همین الان شما که بیناییتون سالمه انشاا... فرضا پلاک ماشین کسی که تو دوران بچگی دوست داشتیدو بیاد دارید!؟(کلا چیزی که جلوی چشمتون نبوده ولی تو ذهنتون بوده!!) مثلا خودم بعد از دوسال قیافه ی یکی از معلمام تو ذهنم تغییر کرده بود و فکر میکردم خودشه هنوز!!!(بازنشسته بود و ندیده بودمش!)

موضوع قفل شده است