ضد ارزشها در قرآن

تب‌های اولیه

117 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ضد ارزشها در قرآن

با سلام
باز داشتن از راه خدا

الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا و هم بالاخره هم كافرون اولئك لم يكونوا معجزين فى الارض و ما كان من دون الله من اولياء يضاعف لهم العذاب ما كانوا يستطيعون السمع وما كانوا يبصرون اولئك الذين خسروا انفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون الجرم انهم فى الاخرة هم الاء خسرون1

((كسانى كه از راه خدا باز مى دارند، و به دنبال منحرف ساختن آن بوده و خود به روز قيامت ايمان ندارند، آنان در زمين (خداى را) ناتوان نتوانند ساخت ، و در برابر خدا براى آنان ياورانى نيست ؛ عذاب آنها مضاعف خواهد بود، كه آنها نمى توانستند (حق را) بشنوند و ببينند آنان خويشتن را به خسارت انداخته ، از دست دادند، و آنچه به افترا مى گفتند به نتيجه نرسيد، به ناچار آنها در آخرت ، شديدا زيانكارند)).
الذين كفروا وصدوا عن سبيل الله اضل اعمالهم )2)
((آنان كه كافر شدند و (ديگران را) از راه خدا باز داشتند، (خدا) اعمال (نيكوى ) آنها را بى فايده مى سازد)).
ان الذين كفروا وصدوا 3 عن سبيل الله ثم ماتواوهم كفار فلن يغفر الله لهم 4
((كسانى كه كافر شده و (ديگران را) از راه خدا باز داشتند، سپس در حال كفر مردند، هرگز خدا آنان را نمى آمرزد)).
و تذوقوا السوء بما صددتم عن سبيل الله5
((تا بچشيد بدى (عذاب ) را بسبب آنكه از راه خدا باز داشتيد)).
ان الذين كفروا وصدوا عن سبيل الله قد ضلوا ضلالا بعيدا6
((آنان كه كفر ورزيده و (مردم را) از راه خدا باز داشتند به گمراهى سختى دچار شده اند)).
الذين كفروا و صدوا عن سبيل الله زدناهم عذابا فوق العذاب7
((كسانى كه كافر شدند، و از (پيمودن ) راه خدا امتناع كردند (يا ديگران را از راه خدا باز داشتند)، عذابى بر عذاب آنها افزوديم )).
تفسير: در تفسير
((صد عن سبيل الله )) در اين آيه چنانچه اشاره كرديم دو معنى گفته شده ، زيرا كلمه ((صد)) بمعنى منع و امتناع ، هر دو آمده است .
اتخذوا ايمانهم جنة فصدوا عن سبيل الله انهم ساء ما كانوا يعملون8
((منافقان سوگندهاى خود را سپر قرار داده و (ديگران را) از راه خدا باز داشتند (يا خود از قبول اسلام امتناع نمودند) چه كار زشتى مرتكب شدند)).
تفسير: در اين آيه هم برخى از مفسران ، معنى آيه را باز داشتن ديگران از راه خدا و برخى امتناع خود، از قبول اسلام دانسته اند.
اتخذوا ايمانهم جنة فصدوا عن سبيل الله فلهم عذاب مهين9 ((منافقان )) سوگندهاى خود را سپر قرار داده (و به آن از خود دفع تهمت مى كنند) خود و ديگران را از راه خدا باز مى دارند، براى آنان عذاب خوار كننده خواهد بود)).

1- سوره هود، آيه 19 - 22.
2- سوره محمد (ص )، آيه 1.
3- كلمه الصد هم به معناى انصراف از چيزى و هم به معناى منع است .
4- سوره محمد (ص )، آيه 34.
5- سوره نحل ، آيه 94.
6- سوره نساء، آيه 167.
7- سوره نحل ، آيه 88.
8- سوره منافقون ، آيه 2.
9- سوره مجادله ، آيه 16.

فتنه انگيزى

والفتنة اكبر من القتل1
((فتنه از قتل بزرگتر است )).
والفتنة اشد من القتل2
((فتنه از قتل سخت تر است )).
وقاتلوهم حتى لاتكون فتنة ويكون الدين لله3
((با آنان پيكار كنيد تا فتنه از ميان برود و دين (فقط) از آن خدا باشد)).
و قاتلوهم حتى لا تكون فتنة و يكون الدين كله لله4
((با آنان پيكار كنيد تا فتنه از ميان برود و همه دين از آن خدا باشد)).
تفسير: مراد از فتنه در آيات فوق ، فتنه در دين است كه به معنى شرك تفسير شده است .
قتال و پيكار با مشركين (يعنى كسانى كه منكر وحدانيت و يگانگى خدا هستند و شامل پيروان اديانى كه اقرار به يگانگى خدا دارند نمى شود)براى ريشه كن ساختن شرك منطبق بر نوع اول جهاد است ، كه ويژه امام معصوم است ، و بايد به پيشوائى و فرماندهى او انجام گيرد، و هيچ فرد يا گروهى از مسلمانان نمى تواند خودسرانه به آن اقدام نمايد. اما برخى از فقها، زعامت و زمامدارى ولى فقيه را در زمان غيبت در صورت فراهم آمدن امكانات ، كافى دانسته اند.

1- سوره بقره ، آيه 217.
2- سوره بقره ، آيه 191.
3- سوره بقره ، آيه 193.
4- سوره انفال ، آيه 39.

ادامه دارد..........!

رضا;109503 نوشت:
ضد ارزشها در قرآن

سلام :Gol:
به نظر حقیر عنوان " ضد ارزشها از نظر قرآن " عنوان مناسبتری برای این تاپیک است . بنده در نگاه اول فکر کردم کسی می خواد ثابت کند ضد ارزشهایی در قرآن مورد تایید قرار گرفته .
موفق باشید

حامد;109614 نوشت:
سلام :gol:
به نظر حقیر عنوان " ضد ارزشها از نظر قرآن " عنوان مناسبتری برای این تاپیک است . بنده در نگاه اول فکر کردم کسی می خواد ثابت کند ضد ارزشهایی در قرآن مورد تایید قرار گرفته .
موفق باشید

با سلام
حامد گرامی بنده اجازه دخل و تصرف در عنوانها
را معمولا به خود نمیدهم ،مطالب آمده از کتاب

ارزشها و ضد ارزشها در قرآن

آیت الله حاج شیخ ابو طالب تجلیل تبریزى



که با همین عنوان ذکر شده

یا علی ع

افتراء به خدا
افتراء، به دروغ نسبت ناروا به كسى دادن است .
افتراء به خدا، نسبت ناروا به ذات خداوند سبحان است كه منزه از همه نقائص ، و صفات متضمن نقيصه و قادح در كمال ، و همه لوازم بشريت و عالم جسمانيت است .
و من اظلم ممن افترى على الله كذبا)).1
فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا)).2
فمن اظلم ممن كذب على الله3
((كيست ظالم تر از آنكس كه بر خدا دروغ ببندد)).
و من اظلم ممن افترى على الله الكذب و هويدعى الى الاسلام والله لايهدى القوم الظالمين4
((كيست ظالمتر از آنكس كه بر خدا دروغ ببندد در حالى كه او دعوت به اسلام شده است ، خدا مردمان ظالم را هدايت نمى كند)).
و يلكم لا تفتروا على الله كذبا فيسحتكم بعذاب5
((واى بر شما، دروغ بر خدا نبنديد كه خدا شما را به عذاب گرفتار سازد)).
انظر كيف يفترون على الله الكذب و كفى به اثما مبينا6
((بنگر، چگونه بر خدا دروغ مى بندند، همان كافى است كه گناه آشكارى است )).
و ما ظن الدين يفترون على الله الكذب يوم القيمة7
((چيست در روز قيامت گمان كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند؟)).
ان الذين يفترون على الله الكذب لا يفلحون8
((كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند رستگار نمى شوند)).

1- سورهاى انعام آيه 21 و 93، هود، آيه 18 و عنكبوت آيه 67.
2- سوره هاى انعام آيه 144، اعراف آيه 37 يونس آيه 17 و كهف آيه 15.
3- سوره زمر آيه 7.
4- سوره صف آيه 7.
5- سوره طه آيه 61.
6- سوره نساء آيه 50.
7- سوره يونس آيه 60.
8- سوره يونس آيه 69 و سوره نحل آيه 116.

ادامه دارد..........!

[=Verdana]ارجاف يا شايعه پراكنى

ارجاف يا شايعه پراكنى براى فتنه انگيزى و ايجاد اضطراب در مردم .
لئن لم ينته المنافقون والذين فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدينة لنغرينك بهم ثم لايجاورونك فيها الا قليلا ملعونين اينما ثقفوا اخذوا او قتلوا تقتيلا سنة الله التى فى الذين خلوا من قبل ولن تجد لسنة الله تبدي[=Verdana]لا1[=Verdana]
((اگر منافقان و آنان كه مرض در دل دارند.
و آنان كه (با شايعه پراكنى هاى دروغ ) در (اهل ) مدينه توليد اضطراب مى كنند خوددارى نكنند، تو را بر آنان مسلط سازيم ، سپس ديگر با تو جز كمى سكونت ننمايند.
آنان از رحمت خدا به دور بوده ، و هرجا پيدا شوند گرفتار شده و به شدت كشته مى شوند، همين سنت جارى خدا در گذشتگانست ، و تو هرگز در سنت خدا تغيير و تبديل نخواهى يافت )).
ولا تقعدوا بكل صراط توعدون و تصدون عن سبيل الله من امن به وتبغونها عوجا و اذكروا اذ كنتم قليلا فكثركم وانظروا كيف كان عاقبة المفسدين2
[=Verdana]((بر سر هر راهى ننشينيد كه مردم با ايمان را بترسانيد، و از راه خدا باز داريد، و راه را به آنان كج و منحرف معرفى كنيد)).
تفسير: اين آيه در مورد قوم شعيب پيامبر نازل شده است .
گفته شده كه منظور ترسانيدن به قتل و غارت است و گفته شده منظور ايجاد شبهه و نسبت دروغ به آن حضرت دادن و او را دروغگو معرفى نمودن مى باشد.

1-سوره احزاب آيه 60 - 62.
2- سوره اعراف آيه 86.


التقاطى بودن در دين

الذين جعلوا القران عضين فوربك لنسئلنهم اءجمعين عما كانوا يعملون1
((آنانكه قرآن را قطعه قطعه كردند، يعنى برخى را پذيرفته و برخى ديگر را نپذيرفتند.
سوگند به پروردگارت ، بطور حتم همه آنان را از آنچه مى كنند مورد بازجوئى قرار خواهيم داد
)).
توضيح : اين آيه صريح در ذم و نكوهش گروههاى التقاطى است كه برخى از آيات قرآن را كه ظاهر آن با مرام آنها وفق مى دهد مستمسك قرار داده و از پذيرفتن آيات ديگر كه آنرا تفسير مى كند سرباز مى زنند.
قرآن در مورد اين گروهها مى فرمايد:
فاما الدين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه2
((كسانى كه در دلهايشان كجى و انحراف است از آنچه متشابه است و معنى آن روشن نيست متابعت مى كنند)). در صورتى كه در فهميدن مراد از چنين آياتى بايد از آيات محكم ديگر كه صراحت داشته و مراد از آنها روشن است ، استمداد نمود.

1-سوره حجر آيه 91 - 93.
2- سوره آل عمران آيه 7.

ادامه دارد..........!

وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون‏(حشر19)
و مانند آن كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا هم خود آنان را از ياد خودشان ببرد و ايشان همان فاسقانند
اصولا خمير مايه تقوى دو چيز است: ياد خدا يعنى توجه به مراقبت دائمى اللَّه و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالى كه هيچ كار صغير و كبيرى وجود ندارد مگر اينكه در آن ثبت مى‏شود، و به همين دليل توجه به اين دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامه‏هاى تربيتى انبياء و اولياء قرار داشته، و تاثير آن در پاكسازى فرد و اجتماع كاملا چشمگير است.
قابل توجه اينكه قرآن در اينجا صريحا مى‏گويد: فراموش كردن خدا سبب" خود فراموشى" مى‏شود، دليل آن نيز روشن است، زيرا از يك سو فراموشى پروردگار سبب مى‏شود كه انسان در لذات مادى و شهوات حيوانى فرو رود، و هدف آفرينش خود را به دست فراموشى بسپارد و در نتيجه از ذخيره لازم براى فرداى قيامت غافل بماند.

ايذاء والدين

فلا تقل لهما اف ولا تنهر هما و قل لهما قولا كريما))1
((به پدر و مادر، اف نگو و آنها را آزرده نساز و با اكرام و احترام با آنان سخن گوى )).
در اصول كافى از حضرت صادق عليه السلام آمده است كه فرمود:
ادنى العقوق اف ، ولو علم الله عزوجل شيئا اهون منه لنهى عنه2
((كمترين مرتبه عاق والدين شدن اف گفتن به آنها است ، زيرا اگر خداوند چيزى را كمتر از ((اف گفتن )) مى دانست از آن نهى مى كرد)).
و در جاى ديگر همين كتاب آمده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
((خود را از عاق والدين شدن دور كنيد، زيرا بوى بهشت را كه از فاصله راه هزار ساله به مشام مى رسد عاق والدين ، قطع كننده رحم ، پيرمرد زناكار و كسى كه دامن خود را به تكبر بر زمين كشد، در نمى يابد، چون كبريائى و عظمت از آن پروردگار عالميان است ))3

1-سوره اسراء آيه 23.
2- اصول كافى ج 4 ص 49 تا 51 باب العقوق ج 1 و 7 و 9.
3- اصول كافى ج 4 باب العقوق حديث 6.

ادامه دارد..........!

استكبار و تكبر

در ((مفردات راغب )) آمده است كه ((كبر و استكبار و تكبر)) در معنى بهم نزديكند و آن حالت خود بزرگ بينى در انسان است به طورى كه خود را از ديگران بزرگتر و برتر مى بيند، بزرگترين نوع تكبر آن است كه بر خدا تكبر كند، يعنى از گرفتن حق امتناع ورزد.
تحقيق مطلب مستلزم بحث در 3 مورد است :
1 - تكبر و استكبار از بندگى و عبادت خداى متعال .
2 - تكبر و استكبار نسبت به سائر انسانها.
3 - خود بزرگ بينى و اعجاب بنفس فى حد ذاته .
نوع اول : تكبر و استكبار از عبادات خداى متعال است به اين صورت كه خود را برتر از آن به حساب آورد كه به خدا عبادت و در مقابل او كرنش ‍ كند، تكبر به اين معنى كفر است .
ولى اينطور نيست كه بطور كلى نافرمانى و ترك عبادت خدا، استكبار به خدا باشد، زيرا معصيت و نافرمانى و ترك عبادت ممكن است در اثر تمايل به شهوات نفسانى باشد نه به علت برتر دانستن خود از انجام عبادت خداوند.
چنانچه در دعاى ابوحمزه ثمالى كه از حضرت سجاد عليه السلام روايت كرده آمده است :
((خداى من آنگاه كه ترا نافرمانى كردم نه از آن جهت نافرمانى كردم كه منكر خدائى تو بودم ، و نه فرمان ترا سبك مى شمردم ، و نه مى خواستم در برابر عقوبت تو قرار گيرم ، و نه وعده عذاب ترا سست مى دانستم ، ولى خطائى بود بر من عارض شد و نفس من مرا گول زد، و هواى نفس بر من غالب آمد، و بدبختى من نيز بر آن كمك كرد، و پرده پوشى تو مرا مغرور ساخت )).
تكبر و استكبار از بندگى خداى متعال در آيات زير، ياد و شديدا تقبيح شده است :
ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيد خلون جهنم داخرين1
((آنانكه از دعا و عبادت من اعراض و سركشى كنند، به زودى با ذلت و خوارى داخل در دوزخ خواهند شد)).
و من يستنكف عن عبادته و يستكبر فسيحشرهم اليه جميعا2
((هر كس از عبادت او (خدا) سرپيچى كند و استكبار نمايد، به زودى همه آنان را خدا بسوى خود محشور خواهد ساخت )).
و اما الدين استنكفوا واستكبروا فيعذبهم عذابا اليما ولا يجدون لهم من دون الله وليا ولا نصيرا3
((اما آنانكه سرپيچى كردند (از عبادت خدا) و استكبار نمودند، (خدا) آنها را با عذاب دردناكى معذب خواهد ساخت و كسى ديگر غير خدا را يار و ياور نخواهند يافت )).

[=Verdana]ان الذين كذبوا باياتنا واستكبروا عنها لا تفتح لهم ابواب اسماء ولا يدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط و كذلك نجزى المجرمين4
((آنانكه آيات ما را تكذيب كرده و از آنها استكبار نمودند، درهاى آسمان بر آنها گشوده نخواهد شد، و در بهشت داخل نمى شوند، مگر اينكه شتر از سوراخ سوزن رد شود، آنچنان گناهكاران را كيفر خواهيم داد)).
فاستكبروا و كانوا قوما مجرمين5
((آنانكه استكبار كردند، و گروهى مجرم گرديدند)).
والذين كذبوا باياتنا و استكبروا عنها اولئك اصحاب النارهم فيها خالدون6
((آنانكه آيات ما را تكذيب كردند و از (قبول ) آنها استكبار نمودند اهل آتش هستند و در آن مخلد خواهند بود)).
ان الدين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته و يسبحونه وله يسجدون7
((آنانكه پيش پروردگار تو هستند (فرشتگان ) از عبادت او استنكاف نمى كنند، و او را تسبيح نموده و به او سجده مى كنند)).
فلبئس مثوى المتكبرين8
((چه ناپسنديده است جايگاه متكبران )).
لقد استكبروا فى انفسهم وعتوا عتوا كبيرا9
((آنها در دل خود استكبار كردند و سركشى بزرگى نمودند)).
انما يؤ من باياتنا الذين اذا ذكروا بها خرواسجدا وسبحوا بحمد ربهم وهم لا يستكبرون 10
((همانا كسانى به آيات ما ايمان دارند، كه هرگاه به آيات ما تذكر داده شدند، سجده كنان به رو افتاده ، و به حمد پروردگار خود تسبيح مى كنند و
استكبار نمى نمايند.))
ساصرف عن اياتى الذين يتكبرون فى الارض بغير التحق11
((بزودى كسانى را كه در زمين بناحق تكبر مى ورزند از آيات خود باز مى دارم )).
توضيح - با توجه به دنباله آيه نتيجه بازداشتن آيات الهيه نابودى ايمان و از دست دادن آنست .
انه لا يحب المستكبرين12
((به درستى كه خدا مستكبران را دوست ندارد)).

[=Verdana]بلى قد جاءتك اياتى فكذبت بها و استكبرت و كنت من الكافرين و يوم القيمة ترى الذين كذبوا على الله وجوههم مسودة اليس فى جهنم مثوى للمتكبرين13
((آرى ، آيات من بسوى تو آمد و تو آنها را تكذيب كردى و استكبار نمودى و از كافران شدى .
روز قيامت (اى رسول الله ) تو آنان را كه بر خدا تكذيب كردند همى بينى كه روى آنها سياه گشته است ، آيا جايگاه متكبران در دوزخ نيست ؟!)).
فاليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تستكبرون فى الارض بغير الحق و بما كنتم تفسقون 14
((پس امروز به عذاب ذلت و خوارى مجازات مى شويد، چون در زمين به ناحق تكبر كرديد و راه فسق و تبه كارى پيش گرفتيد)).
قيل ادخولا ابواب جهنم خالدين فيها فبئس مثوى المتكبرين15
((گفته مى شود: از درهاى جهنم براى هميشه ماندن در آئيد، پس چه ناپسند است جايگاه متكبران )).
كذلك يطبع الله على كل قلب متكبر جبار16
((آنچنان خدا بر دل هر متكبر جبار مهر مى زند)).
تفسير: جبار در اينجا بمعنى كسى كه از قبول حق تكبر ورزيده و سرباز مى زند تفسير شده است )).
دل در اصطلاح بمعنى مركز آگاهى انسان است .
بنظر مى آيد كه مراد از مهر زدن بر دل ، آن است كه دريچه دل به سوى هدايت بسته مى شود، و هدايت به آن راه نمى يابد. در اين حال انسان شعور خود را از دست مى دهد و راه هدايت را از غير آن تشخيص ‍ نمى دهد.
و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس ابى و استكبر و كان من الكافرين17
((آنگاه كه به فرشتگان گفتيم به آدم سجده كنيد، سجده كردند بجز شيطان ، كه امتناع ورزيده و استكبار نمود و از كافران گرديد)).
فسجد الملائكة كلهم اجمعون الا ابليس استكبر وكان من الكافرين قال يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقت بيدى استكبرت ام كنت من العالين18
((فرشتگان همگى سجده كردند بجز ابليس كه تكبر نمود و از كافران گرديد.
فرمود: اى ابليس چه چيز تو را از سجده به آنچه من بدست خود آفريده ام بازداشت ، آيا تكبر نمودى يا از بلند پايگان بودى )).
نوع دوم : تكبر و استكبار نسبت به ساير انسانها و برترى جوئى بر آنان ، و به ضعف كشاندن و تحت ستم قرار دادن و تجاوز به حقوق مادى يا معنوى ايشان مى باشد.
استكبار به اين معنى را تمام آياتى كه ظلم را تقبيح و از آن به شدت منع كرده و مستلزم عذاب الهى قرار داده است ، محكوم مى كند.
در برخى از آيات هم استكبار به همين معنى آمده است كه از جمله اين آيه است .
ولوترى اذ الظالمون موقوفون عند ربهم يرجع بعضهم الى بعض القول يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا انتم لكنا مؤمنين ، قال الذين استكبروا للذين استضعفوا اءنحن صددناكم عن الهدى بعد اذ جاء كم بل كنتم مجرمين ، و قال الذين استضعفوا للذين استكبروابل مكرالليل و النهار اذ تاءمروننا ان نكفر بالله و نجعل له اندادا و اسروا الندامة لما راءوا العذاب وجعلنا الاغلال فى اعناق الذين كفروا هل يجزون الا ما كانوا يعملون19
((اگر ستمگران را آنگاه كه پيش پروردگار خود نگهداشته شده اند ببينى كه به همديگر خطاب مى كنند.
مستضعفان به مستكبران مى گويند: اگر شما نبوديد ما ايمان آورده بوديم .
مستكبران (در پاسخ ) به مستضعفان مى گويند: آيا ما شما را از هدايت يافتن آنگاه كه به شما روى آورد باز داشتيم بلكه خود شما مجرم بوديد.
مستضعفان به مستكبران مى گويند: بلكه مكر و حيله هاى شبانه روزى (شما) بود، كه ما را امر مى كرديد به خدا كفر ورزيم ، و همباز براى او قرار دهيم ، در دل نادم شدند چون عذاب را (به چشم ) ديدند.
در گردن آنان كه كفر ورزيدند زنجيرهائى قرار داديم ، آيا جز آنچه خود كردند پاداش مى يابند)).
توضيح مستضعف كسى است كه به ضعف و ناتوانى كشيده شده ، و مستكبر كسى است كه جوياى كبر و برترى بر ديگران باشد.

فلما جاءهم نذير مازادهم الا نفورا، استكبارا فى الارض ومكر السيى ولا يحيق المكر السيى الا باءهله20
((آنگاه كه ترساننده اى از عذاب خدا (يعنى پيامبر بزرگوار) براى آنها آمد. (به جاى پذيرفتن گفتار او) بيشتر از حق دور شدند، زيرا در زمين استكبار نمودند، حيله و بدانديشى جز بصاحبانش فرود نمى آيد)).
نوع سوم : خود بزرگ بينى و اعجاب به نفس است . (حتى بدون ايذا و آزار و بدون تجاوز به حقوق ديگران )).
اين حالت در انسان مذموم است ، اگر چه تواءم با تجاوز به حقوق ديگران و يا تحقير و اهانت آنان نباشد زيرا اولا: اين حالت در انسان ناشى از عدم توجه به رابطه بين خالق و مخلوق است .
با تحليل اين رابطه انسان در مى يابد كه مخلوق هيچ از خود ندارد و هر چه خير و نيكوئى و عظمت در او باشد مستند به خدا است .
پيامبر اكرم چنانچه از عائشه همسر آن حضرت نقل شده در دل شبى كه نيمه شعبان بود چنان خويشتن را به حالت سجده بر زمين افكنده بود كه عائشه پنداشت جامه اى بر زمين افتاده ، مى گويد: ((الهى سجد لك سوادى : پروردگارا سياهى من به تو سجده كرده )).
آن حضرت با آنكه اشرف و اكمل مخلوقات است در برابر خدا، خود را سياهى و سايه مى نامد و خويشتن را مانند سايه كه در برابر خداى هيچ است مى شمارد21 .
و ثانيا: ظواهر را نبايد مقياس برترى دانست ، شايد ديگرى پيش خدا امتيازى دارد كه از آن بى اطلاعيم .
گويند، به موسى عليه السلام وحى شد كه : يك فرد بدتر از خود را پيش ما آر. موسى به سگ منفورى برخورد، با خويشتن خيال كرد، كه اين بدتر از من است بعد پشيمان شده ، و با خود گفت شايد آن از من بهتر باشد، آنگاه به درگاه الهى عرض كرد: پروردگار بدتر از خود نيافتم . خطاب رسيد كه : اگر آن سگ را به عنوان بدتر از خود معرفى مى كردى ترا از پيامبرى ساقط مى كرديم .
و ثالثا: كسى داراى سعادت و بزرگى و برترى است كه خوبى ها و زشتى ها و خطاهاى او جمع بندى شده باشد و آن در پايان عمر و خاتمه زندگيست ، كسى چه مى داند كه فردا چه خطائى از او سر مى زند يا آن كس كه خطا كار است شايد فردا از خطاى خود توبه نموده و عبد صالح و بنده نيكوكارى شود.
آيات ذيل راجع به اين معنى است :
ولا تصعر خدك للناس ولا تمش فى الارض مرحا ان الله لا يحب كل مختال فخور و اقصد فى مشيك و اغضض من صوتك ان اءنكر الاصوات لصوت الحمير22
((رويت را از مردم به تكبر بر مگردان و در زمين به شادمانى (به خودبينى و تكبر) راه مرو، خدا هيچ متكبر فخر فروش را دوست ندارد، از راه رفتن (تند) بكاه (ميانه رو باش ) و صداى خود را، آهسته كن ، بدرستى كه زشت ترين صداها صداى خرانست )).
ان الله لا يحب من كان مختالا فخورا23
((خدا آن كس را كه متكبر و فخرفروش باشد دوست ندارد)).

1-سوره غافر آيه 60.
2- سوره نساء آيه 172.
3- سوره نساء آيه 173.
4- سوره اعراف آيه 40.
15- سوره اعراف آيه 133.
6- سوره اعراف آيه 34.
7- سوره اعراف آيه 206.
8- سوره نحل آيه 29.
9- سوره فرقان آيه 21.
10- سوره سجده آيه 15.
11- سوره اعراف آيه 146.
12- سوره نحل آيه 23.
13- سوره زمر آيه 59 و 60.
14- سوره احقاف ، آيه 20.
15- سوره زمر آيه 72.
16- سوره مؤمن آيه 35.
17- سوره بقره ، آيه 34.
18- سوره ، ص آيه 73 - 75.
19- سوره سباء آيه 31 - 33.
20- سوره فاطر آيه 42 و 43.
21- مفاتيح الجنان ص 228 ط اسلاميه تهران .
22- سوره لقمان آيه 18 و 19.
23- سوره نساء، آيه 36.

ادامه دارد..........!

رضا;112800 نوشت:

ولا تصعر خدك للناس ولا تمش فى الارض مرحا ان الله لا يحب كل مختال فخور و اقصد فى مشيك و اغضض من صوتك ان اءنكر الاصوات لصوت الحمير22 ((رويت را از مردم به تكبر بر مگردان و در زمين به شادمانى (به خودبينى و تكبر) راه مرو، خدا هيچ متكبر فخر فروش را دوست ندارد، از راه رفتن (تند) بكاه (ميانه رو باش ) و صداى خود را، آهسته كن ، بدرستى كه زشت ترين صداها صداى خرانست )).

اداب مناظره

با سلام وعرض ادب

یکی از ضد ارزش ها در قرآن تحقیر طرف مقابل در مناظره است

چرا که با این کار او از حق دور تر میشود هر چند که گوینده پیامبر ص است ولی خدا به او دستور میدهد راه را برای تعامل با طرف مقابل نبندد.

قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿۲۴﴾

بگو كيست كه شما را از آسمانها و زمين روزى مى‏دهد بگو خدا

و در حقيقت‏ يا ما يا شما بر هدايت‏يا گمراهى آشكاريم (سبا۲۴)

با سلام
ادب مناظره
پرهیز از جزم گرایی وروش بر خورد با مخالف در قرآن:

و اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين‏كنندگان باشد (۷۵)

پس چون شب بر او پرده افكند ستاره‏اى ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت غروب‏كنندگان را دوست ندارم (۷۶)

و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آنگاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم (۷۷)

پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامى كه افول كرد گفت اى قوم من من از آنچه [براى خدا] شريك مى‏سازيد بيزارم (۷۸)

من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم (۷۹)

قومش با او به ستيزه پرداختند گفت آيا با من در باره خدا محاجه مى‏كنيد و حال آنكه او مرا راهنمايى كرده است و من از آنچه شريك او مى‏سازيد بيمى ندارم مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد علم پروردگارم به هر چيزى احاطه يافته است پس آيا متذكر نمى‏شويد (۸۰)

وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۱﴾

و چگونه از آنچه شريك [خدا] مى‏گردانيد بترسم با آنكه شما خود از اينكه چيزى را شريك خدا ساخته‏ايد كه [خدا] دليلى در باره آن بر شما نازل نكرده است نمى‏هراسيد پس اگر مى‏دانيد كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است (۸۱)

با سلام
اداب مناظره بر خورد مسالمت امیز با مخالف.

وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۴۱یونس ﴾
و اگر تو را تكذيب كردند بگو عمل من به من اختصاص دارد و عمل شما به شما اختصاص دارد شما از آنچه من انجام مى‏دهم غير مسؤوليد و من از آنچه شما انجام نمى‏دهيد غير مسؤولم

قُلْ أَتُحَآجُّونَنَا فِي اللّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ ﴿بقره۱۳۹﴾
بگو آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى‏كنيد با آنكه او پروردگار ما و پروردگار شماست و كردارهاى ما از آن ما و كردارهاى شما از آن شماست و ما براى او اخلاص مى‏ورزيم (۱۳۹)

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آَبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آَبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ

چون به آنان گفته شود به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر[ش] بياييد مى‏گويند آنچه پدران خود را بر آن يافته‏ايم ما را بس است آيا هر چند پدرانشان چيزى نمى‏دانسته و هدايت نيافته بودند (۱۰۴)

وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا(اسراء28)
(در انفاق به محتاجان زياده روى مكن) نه بخل بورز كه گويى دستت را به گردنت بسته‏اند و نه آن چنان باز كن كه چيزى (براى روز مبادا) نزد خود نگذارى آن وقت تهى‏دست بنشينى و خود را ملامت كنى‏
دست به گردن بستن" كنايه است از خرج نكردن و خسيس بودن و خوددارى از بخشش نمودن، درست مقابل" بسط يد" است كه كنايه از بذل و بخشش مى‏باشد و اين كه هر چه به دستش آيد از دست خود فرو بريزد، بطورى كه هيچ چيز براى خود باقى نمى‏گذارد، مانند كسى كه كاملا دست خود را در مقابل باران گشوده و حتى قطره‏اى از آن در دست وى باقى نمى‏ماند، و اين تعبير بليغ‏ترين و رساترين تعبير در مورد نهى از افراط و تفريط در انفاق است.
و جمله" فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً" فرع جمله" وَ لا تَبْسُطْها ..." است، و كلمه" محسورا" از ماده" حسر" است كه به معناى انقطاع و يا عريان شدن است و در اين آيه اين معنا را مى‏رساند كه دست خويش تا به آخر مگشاى و بيش از حد دست و دلباز نباش كه ممكن است روزى زانوى غم بغل كرده و دستت از همه جا بريده شود و ديگر نتوانى خود را در اجتماع ظاهر ساخته و با مردم معاشرت كنى.
بعضى «2» گفته‏اند كه جمله" فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً" متفرع است بر هر دو جمله (" وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ ..." و" وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ") نه تنها به جمله آخرى (وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ) و معنايش اين است كه اگر از خرج كردن خوددارى كنى و بخل بورزى سرانجام ملامت و مذمت شده و در گوشه‏اى خواهى نشست، و اگر زياده روى كنى حسرت خورده و مغموم و پشيمان خواهى شد.
اشكال اين حرف اين است كه معلوم نيست جمله" وَ لا تَبْسُطْها ..." در مقام نهى از تبذير و اسراف باشد، و حتى معلوم نيست دادن تمامى اموال در راه خدا اسراف باشد، هر چند كه با همين آيه از آن نهى شده باشد، زيرا قبلا هم گفتيم كه در مفهوم" تبذير"،" افساد" نهفته است و اسراف در راه خدا افساد نيست، و معنى ندارد كه چنين عملى كه نه خودش فاسد مى‏شود و نه چيزى را فاسد مى‏كند حسرت و اندوه در پى داشته باشد.

ارجاف يا شايعه پراكنى

ارجاف يا شايعه پراكنى براى فتنه انگيزى و ايجاد اضطراب در مردم .
لئن لم ينته المنافقون والذين فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدينة لنغرينك بهم ثم لايجاورونك فيها الا قليلا ملعونين اينما ثقفوا اخذوا او قتلوا تقتيلا سنة الله التى فى الذين خلوا من قبل ولن تجد لسنة الله تبديلا1
((اگر منافقان و آنان كه مرض در دل دارند. و آنان كه (با شايعه پراكنى هاى دروغ ) در (اهل ) مدينه توليد اضطراب مى كنند خوددارى نكنند، تو را بر آنان مسلط سازيم ، سپس ديگر با تو جز كمى سكونت ننمايند.
آنان از رحمت خدا به دور بوده ، و هرجا پيدا شوند گرفتار شده و به شدت كشته مى شوند، همين سنت جارى خدا در گذشتگانست ، و تو هرگز در سنت خدا تغيير و تبديل نخواهى يافت )).
ولا تقعدوا بكل صراط توعدون و تصدون عن سبيل الله من امن به وتبغونها عوجا و اذكروا اذ كنتم قليلا فكثركم وانظروا كيف كان عاقبة المفسدين2
((بر سر هر راهى ننشينيد كه مردم با ايمان را بترسانيد، و از راه خدا باز داريد، و راه را به آنان كج و منحرف معرفى كنيد)).
تفسير: اين آيه در مورد قوم شعيب پيامبر نازل شده است .
گفته شده كه منظور ترسانيدن به قتل و غارت است و گفته شده منظور ايجاد شبهه و نسبت دروغ به آن حضرت دادن و او را دروغگو معرفى نمودن مى باشد.

1-سوره احزاب آيه 60 - 62.
2- سوره اعراف آيه 86.

ادامه دارد..........!

استهزاء و تمسخر

لا يسخر قوم عسى ان تكونوا خيرا منهم ولا نساء عسى ان يكن خيرا منهن1
((گروهى گروه ديگر را تمسخر نكنند چه بسا آنها بهتر از آنان باشند، زنها نيز زنان ديگر را مسخره نكنند چه بسا آنان بهتر باشند)).

زين للذين كفروا الحياة الدنيا و يسخرون من الذين امنوا 2
((براى كافران زندگى دنيوى زينت داده شده (به نظرشان بسيار دوست داشتنى مى آيد) تمسخر مى كنند آنان را كه ايمان آورده اند)).

1- سوره حجرات آيه 11.
2- سوره بقره آيه 212.

ادامه دارد..........!

اتكا و ميل به ستمگران

ولا تركنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار1
((به كسانى كه ستم نموده اند تكيه نكنيد زيرا كه در نتيجه آن آتش شما را در مى يابد)).
تفسير: در مجمع البيان ذيل اين آيه مى گويد: از ائمه عليهم السلام روايت شده است ، كه ركون ، مودت و نصيحت و طاعت كردن به ظالمان است .

1-سوره هود آيه 113.

ادامه دارد..........!

وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ(26ابراهیم)
و سخن بد را به درخت ناپاكى شبيه كرد كه از زمين كنده شده و قرار و ثباتى ندارد
كلمه" خبيثه" همان كلمه كفر و شرك، همان گفتار زشت و شوم، همان برنامه‏هاى گمراه كننده و غلط، همان انسانهاى ناپاك و آلوده، و خلاصه هر چيز خبيث و ناپاك است.
بديهى است درخت زشت و شومى كه ريشه آن كنده شده، نه نمو و رشد دارد نه ترقى و تكامل، نه گل و ميوه، و نه سايه و منظره، و نه ثبات و استقرار، قطعه چوبى است كه جز بدرد سوزاندن و آتش زدن نمى‏خورد، بلكه مانع راه است و مزاحم رهروان، و گاه گزنده است مجروح كننده و مردم آزار!.

استعانت و يارى طلبيدن از غير خدا

در سوره حمد آيه 4 خطاب به خدا مى گويد:
اياك نعبد و اياك نستعين1
((فقط ترا مى پرستيم و فقط از تو يارى مى جوئيم )).
تفسير: طبق قاعده ادبى تقديم مفعول بر فعل دلالت بر حصر مى كند، و به مقتضاى آن در آيه همانگونه كه ستايش و عبادت را به خدا منحصر كرده ، استعانت و طلب يارى را هم به خدا منحصر نموده است .
انحصار عبادت به خدا مقتضاى توحيد و همان توحيد عملى است ؛ اگر دقت كنيم انحصار استعانت به خدا نيز مقتضاى توحيد است .
زيرا به مقتضاى توحيد، همه قدرت ها حدوثا و بقاء مستند به خدا است ، و اگر خدا نخواهد هيچ موجودى را ياراى حركت نخواهد بود.
اگر از كس ديگرى غير خدا، طلب يارى شود بدين معنى بايد باشد، كه اگر خدا خواست او يارى كند و اگر خدا نخواست ، نه او مى خواهد و نه مى تواند يارى كند، و اگر يارى كرد، خدا يارى كرده است ، زيرا او منشاء هيچ عمل مثبتى از خود نيست .

1-سوره حمد آيه 4.

ادامه دارد......!!

اسراف

در ((مفردات راغب )) گويد: اسراف ، تجاوز از حد در هر كارى است كه انسان انجام دهد اگر چه غالبا در تجاوز از حد در مصرف مال استعمال مى شود.
تجاوز از حد گاهى ، به ملاحظه كميت و مقدار است ، و گاهى به ملاحظه كيفيت و چگونگى آن ، و بهمين جهت سفيان گفته است :1
هر چه در غير طاعت خدا صرف شود اسراف است .
در ((مجمع البيان )) در تفسير سوره فرقان گويد:
در معنى اسراف اختلاف است .
گفته شده ، كه اسراف صرف مال در معصيت ، و اقتار كه مقابل آنست خوددارى از اداى حق خداست .
آنگاه از معاذ روايت مى كند كه گويد از پيامبر صلى الله عليه و آله در اين مورد پرسيدم فرمود هر كس در غير حق ، چيزى بدهد اسراف كرده ، و هر كس از اداى حق امتناع كند اقتار كرده است .
اينك آيات اسراف :
ولا تسرفوا انه لايحب المسرقين2
((اسراف مكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمى دارد)).
ان الله لايهدى من هو مسرف كذاب3
((خدا هر كسى را كه اسراف كننده و دروغ پيشه باشد هدايت نمى كند)).
و ان مردنا الى الله و ان المسرفين هم اصحاب النار4
((و محققا (بدانيد كه در قيامت ) بازگشت ما بسوى خداست و مسرفان همانا اهل آتشند)).
ولا تطيعوا امر المسرفين الذين يفسدون فى الارض ولا يصلحون5
((از امر اسراف كنندگان اطاعت نكنيد، آنان كه در زمين افساد مى كنند، و اصلاح نمى كنند)).
ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين6
((تبذير كنندگان ، برادران شياطين هستند)).
توضيح : لغت تبذير به معنى تضييع مال مى باشد، ماده آن از بذر به معنى تخم است ، و تبذير در اصل به معنى تخم افشانى است كه بر حسب ظاهر تضييع دانه ها است .
كذلك زين للمسرفين ما كانوا يعملون7
((آنچنان اعمال (زشت ) مسرفان در نظرشان زينت داده شده ، و زيبا نمودار گرديده است )).
ربنا اغفرلنا ذنوبنا واسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا8
((بار پروردگارا به كرم خود، از گناه و ستمى كه ما درباره خود كرده ايم درگذر و ما را ثابت قدم بدار)).

اسراف در خوردن و نوشيدن

كلوا و اشربوا ولا تسرفوا9
((بخوريد و بنوشيد، و اسراف نكنيد)).
معنى اسراف در خوردن و نوشيدن : منظور از اسراف در خوردن و نوشيدن ، زياده روى در مقدار آن است ؛ و اما در كيفيت و انتخاب بهترين خوراك ، چنانچه در حديث آمده اسراف نيست .
در مسائل ج 16 ص 540 به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود:
در طعام اسراف نيست .
كلوا من ثمره اذا اثمر واتوا حقه يوم حصاده ولا تسرفوا انه لا يحب المسرفين10
((بخوريد از ميوه آن (درختان )، و حقى را كه به آن تعلق گرفته ، در روز چيدن آن بدهيد، و اسراف نكنيد، خدا اسراف كنندگان را دوست نمى دارد)).

اسراف در انفاق
والذين اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا و كان بين ذلك قواما11
((آنانكه هرگاه انفاق مى كنند اسراف نمى كنند و (از حد لازم نيز) كمتر انفاق نمى كنند و انفاقشان حد وسط آندوست )).
وات ذاالقربى حقه و المسكين و ابن السبيل ولا تبذر تبذيرا ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين و كان الشيطان لربه كفورا12
((حق ((ذى القربى )) و ((مسكين )) و ((ابن سبيل )) را بده ، و اسراف نكن ، همانا اسراف كنندگان برادران شياطين هستند، و شيطان به پروردگار خود بسيار كفران كننده (يا كفر ورزنده ) است )).
تفسير: ذى القربى ، يعنى خويشاوند، در برخى از روايات آمده است كه : مراد از آن خويشاوند پيامبر اكرم ، يعنى اهل بيت عصمت سلام الله عليهم اجمعين است .
مسكين ، به معنى فقير است ولى اگر فقير و مسكين هر دو با هم گفته شود مراد از مسكين به حالتى از فقرا خواهد بود.
ابن السبيل ، كسى است كه در سفر به نيازمندى دچار شده است ، و به دارائى خود در وطن دسترسى ندارد.

1- مجمع البيان تفسير سوره فرقان .
2- سوره انعام آيه 141 و سوره اعراف ، آيه 31.
3- سوره غافر آيه 28.
4- سوره غافر آيه 28.
5- سوره شعراء آيه 151 و 152.
6- سوره شعراء آيه 151 و 152.
7- سوره يونس ، آيه 12.
8- سوره آل عمران آيه 147.
9- سوره اعراف ، آيه 31.
10- سوره انعام ، آيه 141.
11- سوره فرقان آيه 67.
12- سوره اسراء آيه 26 و 27.

ادامه دارد......!!

اصرار بر گناه


اصرار بر گناه به معنى ملازمت و مواظبت بر آن است .
در معيار تحقق اصرار ميان فقهاء اختلاف است كه آيا اصرار تكرار معصيت است ، و يا در نخستين بار كه مرتكب معصيت مى شود اگر عزم و قصد تكرار و مداومت دارد تحقق مى يابد.
قرآن در وصف متقين مى فرمايد:
و الذين اذا فعلوا فاحشة اوظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله و لم يصروا على مافعلوا و هم يعملون1
((كسانى كه هرگاه مرتكب عمل بسيار زشت شده يا بر خويشتن ظلم كنند، خدا را ياد كنند و بر گناهان خود (از خدا) طلب آمرزش كنند جز خدا چه كسى گناه را مى آمرزد و بر آنچه كرده اند اصرار نكنند در حالى كه مى دانند)).
اصرار (بر صغيره ) از گناهان كبيره است بطورى كه در حديث آمده است پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
لا صغيرة مع الاصرار ولا كبيرة مع الاستغفار2
((با اصرار هيچ گناهى صغيره ، و با استغفار هيچ گناهى كبيره نيست )).
تفسير: در آيه شريفه فاحشه با ظلم بر نفس دو عنوان قرار داده شده ، مفسران سه نوع فرق ميان آنها گذاشته اند.
(1) مراد از فاحشه زنا، و مراد از ظلم بر نفس ساير گناهان است .
(2) مراد از فاحشه گناه كبيره ، و مراد از ظلم بر نفس گناه صغيره است .
(3) مراد از فاحشه گناهى است كه با عمل انجام گيرد، و مراد از ظلم بر نفس ‍ گناهى است كه با زبان انجام يابد.

1- سوره آل عمران ، آيه 135.
2- مجمع البيان ج 1 ص 506.

ادامه دارد......!!

انتحار و خودكشى

ولا تلقوا بايديكم الى التهلكة1
((با دست خود، خويشتن را در هلاكت نيندازيد)).
ولا تقتلوا انفسكم2
((خويشتن را نكشيد)).

1- سوره بقره آيه 195.
2- سوره نساء آيه 29.

ادامه دارد......!!

انحراف جنسى

انكم لتاءتون الرجال شهوة من دون النساء... و امطرنا عليهم مطرا فانظر كيف كان عاقبة المجرمين1
((سخن لوط، به قوم خود (شما) به جاى زنان (به سوى ) مردان مى رويد... و بارانى (از سنگ هاى ريز) بر آنها فرود آوريم پس بنگر، عاقبت گناهكاران چگونه شد)).

1-سوره اعراف آيه 81 - 83.

ازدواج با زنان مشرك

ولا تنكحوا المشركات حتى يؤ من1
((با زنهاى مشرك نكاح (و ازدواج ) نكنيد تا (آنگاه ) كه ايمان آورند)).

1-سوره بقره آيه 221.

ادامه دارد......!!

اخراج زنان از خانه هاى خود
لا تخرجوهن من بيوتهن ولا يخرجن الا ان ياءتين بفاحشة مبينة1
((زنان را از خانه هايشان بيرون مكنيد، مگر آنكه به عمل فحشا، بطور آشكار مرتكب شوند)).
مرد حق ندارد زنش را بعد از طلاق هم از خانه اى كه هنگام طلاق در آن خانه ساكن است بيرون نمايد مگر اينكه طلاق ، بائن باشد كه احكام آن در كتب فقهيه موجود است .

1-
سوره طلاق آيه 1.
ادامه دارد......!!

اتراف و يا زياده روى در تنعم ، و دلبخواهى بودن در زندگى

مترف در لغت چنانچه در ((المنجد)) گويد به معانى : ستمگر، متنعم ، و كسى كه هر كارى را دلش خواست مى كند و از او ممانعت نمى شود، آمده است .
راغب در ((مفردات القرآن )) اين كلمه را در قرآن كريم به توسع در نعمت معنى كرده است .
در تفسير مجمع البيان در تفسير سوره ((اسراء)) از ابن عرفه نقل مى كند كه مترف به معنى كسى است كه به حال خود گذاشته شده و هر چه خواست مى كند و ممانعتى از او به عمل نمى آيد.
سپس در تفسير آيه امرنا مترفيها مى گويد مراد، رؤ سا و زمامداران بلد هستند، و نيز در تفسير ((سوره مؤمنون )) آنرا به معنى متنعم و رئيس و زمامدار گرفته است .
حتى اذا اخذنا مترفيهم بالعذاب اذاهم تجئروا لايجئرون اليوم انكم منا لا تنصرون 1
((تا آنگاه كه مترفين آنان را به عذاب گرفتار كرديم ، ناگهان تضرع مى كنند، امروز (روز قيامت ) تضرع نكنيد، شما از ما يارى نخواهيد يافت )).

وكذلك ما ارسلنا من قبلك فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا ابائنا على امة و انا على اثارهم مقتدون2
((همچنان پيش از تو ترساننده اى در ديارى نفرستاديم جز آنكه مترفان آن ديار گفتند: ما پدران خود را از امتى يافتيم ، و ما از آنان پيروى مى كنيم )).

و ما ارسلنا فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون 3
((در هيچ ديارى ترساننده اى نفرستاديم ، جز آنكه مترفان آن ديار گفتند ما به آنچه شما پيام آورده ايد كافريم )).

و اذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا4
((هرگاه بخواهيم كه (اهل ) ديارى را به هلاكت رسانيم مترفان آنان را امر كنيم در آن ديار فسق نمايند آنگاه سخن (وعده عذاب ) بر آن ديار حتمى شده ، پس آنرا هلاك سازيم هلاك ساختنى )).
توضيح : قريه ، در عربى به هر محل اجتماع انسان ها اعم از شهر و ده اطلاق مى شود.
انهم كانوا قبل ذلك مترفين و كانوا يصرون على الحنث العظيم5
(((اصحاب شمال كه در جهنم خواهند بود) آنان قبل از آن مترف بودند، و بر گناه بزرگ اصرار مى ورزيدند)).

1-سوره مؤمنون آيه 64 و 65.
2- سوره زخرف آيه 23.
3- سوره سباء آيه 34.
4- سوره اسراء آيه 16.
5- سوره واقعه آيه 45 و 46.

ادامه دارد......!!

بخل

و اما من بخل واستغنى و كذب بالحسنى فسنيسره للعسرى و ما يغنى عنه ماله اذا تردى1
((اما كسى كه بخل ورزيده و بخواهد (با نگهداشتن آنچه در انفاق آن بخل نموده ) غنى شود و ثواب آخرت را تكذيب كند، براى او سختى را (يعنى اعمالى را كه موجب عذاب و كيفر خواهد شد)، فراهم مى سازيم )).
تفسير: مراد آن است كه از او سلب توفيق نموده ، او را به حال خود، رها مى كنيم تا اعمالى را كه موجب عذاب و كيفر خواهد شد مرتكب شود.

ولا يحسبن الذين يبخلون2 بما اتاهم الله من فضله هو خيرا لهم بل هو شر لهم سيطوقون ما بخلوا به يوم القيمة ، ولله ميراث السموات والارض والله بما تعملون خبير3
((كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنها داده بخل مى ورزند، گمان نكنند كه آن (كار) براى آنها خير است ، بلكه شر است ، و به زودى آنچه از دادن آن بخل ورزيده اند طوق شده و در روز قيامت بگردنشان آويخته شد.
و ميراث آسمانها و زمين از آن خدا بوده و به آنچه مى كنيد آگاه است .
تفسير: اين آيه به كسانى تفسير شده كه از دادن زكات ، امتناع نمايند، ولى به احتمال زياد شامل همه حقوق واجب مالى مى باشد كه عمده آن زكات و خمس است .
كلا انها لظى نزاعه للشوى تدعوا من ادبر و تولى و جمع فاوعى ، ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا.))4
((همانا (دوزخ ) آتش مشتعل است ، كه پوست و گوشت را مى كند، به خود مى طلبد آن كس را كه در آن پشت (به ايمان ) كرده و (از طاعت خدا و رسول ) سرباز زده ، و گردآورى ثروت نموده و نگهدارى كرده است .
به تحقيق انسان آزمند آفريده شده ، و هرگاه به او شر (فقر) برسد بى تابى مى كند؛ و هرگاه خير (غنى و ثروت ) به او برسد منع مى كند (و از صرف مال در مصارف خير، خوددارى مى كند)).

فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون ... و يمنعون الماعون .))5
((واى بر آن نمازگزاران كه از نماز خود غافلند... (يا آنانكه ريا مى كنند) و ((ماعون )) شى ء مورد انتفاع را منع مى كنند)).
توضيح : ابوبصير گويد:
امام صادق عليه السلام فرمود: قرض و كار خير و اثاث البيت كه بعاريت داده شود ماعون است ، زكات نيز، ماعون است .

و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون6
((كسانى كه از بخل بازداشته شوند رستگارانند)).

ها انتم هؤ لاء تدعون لتنفقوا فى سبيل الله فمنكم من يبخل و من يبخل فانما يبخل عن نفسه7
((شما دعوت شده ايد كه در راه خدا انفاق كنيد؛ اما برخى از شما بخل مى ورزيد، هر كس در انفاق بخل كند بر ضرر خود اوست )).

القيا فى جهنم كل كفار عنيد مناع للخير معتد مريب8
((هر بسيار كفران كننده و از حق كنار رونده و بسيار منع كننده از خير (صرف مال در راه خير) تجاوزگر شك كننده را در جهنم بيندازيد)).
متاع للخير معتد اثيم9
((در وصف (كسانى كه پيامبر از متابعت آنان نهى شده ) بسيار منع كننده از خير (صرف مال در راه خير) تجاوزگر گناهكار)).
امر به بخل كردن ديگران
والله لا يحب كل مختال فخور الذين يبخلون و ياءمرون الناس بالبخل و من يتول فان الله هو الغنى الحميد10
((خدا متكبران فخر فروش را دوست ندارد، آنان كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل امر مى كنند، هر كس (از آنچه خدا به آن مى خواند) روگردان شود بى نياز نمى گردد، خدا است كه بى نياز است و (به همه صفات حميده ) ستوده است )).


1- سوره ليل ، آيه 8 - 11.
2- بخل در شرع منع از پرداخت واجبات است .
3- سوره آل عمران ، آيه 180.
4- سوره معارج ، آيات 15 - 21.
5- سوره ماعون ، آيه 4 - 7.
6- سوره حشر، آيه 9 و سوره تغابن آيه 16.
7- سوره محمد (ص )، آيه 38.
8- سوره ق ، آيه 24 و 25.
9- سوره قلم ، آيه 12.
10- سوره حديد، آيه 23 و 24.

ادامه دارد......!!

پيمان شكنى و نقض عهد

الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امرالله به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك هم الخاسرون1
((كسانى كه عهد خدا را پس از آن كه محكم بستند، مى شكنند و آنچه را كه خدا امر به پيوند آن كرده است (مانند صله رحم و دوستى على (ع ) و مؤ منان و اولياى خدا) قطع كرده و در زمين فساد مى كنند، آنها هستند كه زيانكارانند)).

ولا تنقضوا الايمان بعد توكيدها2
((هرگز سوگند و پيمان را كه مؤكد و استوار گرديد مشكنيد)).

والذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امرالله به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار3
((كسانى كه عهد خدا را پس از آنكه محكم بستند مى شكنند و آنچه را كه خدا امر به پيوند آن كرده است (مانند صله رحم و دوستى على (ع ) و مؤمنان و اولياء خدا) قطع مى كنند و در زمين فساد مى كنند، لعنت خدا و منزلگاه عذاب دوزخ ، نصيب اينان است )).
و من يتعد حدودالله فاولئك هم الظالمون4
((كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، همانا آنان ستمكارانند)).
توضيح : حدود خدا همان احكام الهيه است كه حدود و مرزهاى حلال و حرام را مشخص ساخته است .

1- سوره بقره ، آيه 27.
2- سوره نحل ، آيه 91.
3- سوره رعد، آيه 25.
4- سوره بقره ، آيه 229.
ادامه دارد......!!

[=Verdana]تغيير حال از طاعت به معصيت

[=Verdana]ذلك باءن الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما باءنفسهم و ان الله سميع عليم1 [=Verdana]
[=Verdana]((خدا نعمتى را كه به گروهى ارزانى داشته سلب نمى كند، جز آنكه خود آنها در حالت خويش تغييرى به وجود آورند. همانا خدا شنواى دانا است [=Verdana])).
توضيح : از اين آيه استفاده مى شود كه سلب نعمت از ناحيه خداوند متعال ، تنها در صورتى رخ مى دهد كه انسان در خود حالتى به وجود آورد كه كيفر آن نعمتى را كه خدا به او عطا فرموده ، باز ستاند.

[=Verdana]ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما باءنفسهم 2 [=Verdana]
[=Verdana]((همانا خدا تغيير نمى دهد آنچه در گروهى هست مگر آنكه خود آنان آنچه را كه در خودشان است تغيير دهند[=Verdana])).

1- سوره انفال ، آيه 53.
2- سوره رعد آيه 11.


ادامه دارد......!!

[=Verdana]تجاوز به حقوق ديگران

يا ايهاالناس انما بغيكم على انفسكم متاع الحيوة الدنيا ثم الينا مرجعكم فننبئكم بما كنتم تعملون1
((اى مردم تجاوز شما به همديگر در متاع زندگى دنيا است ، از آن پس ‍ بازگشت شما بسوى ما است ، پس شما را خبر خواهيم داد به آنچه مى كرديد)).

وينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى يعظكم لعلكم تذكرون2
((خدا نهى فرموده است شما را از فحشاء و منكر و تجاوز (به حقوق ديگران ) و پند مى دهد شما را باشد كه متذكر شويد)).

قل انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن والاثم والبغى بغير الحق وان تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطانا و ان تقولوا على الله ما لا تعلمون3
((بگو پروردگار من اعمال قبيح را چه آشكار و چه پنهان حرام نموده است ، و همچنين تجاوز بدون داشتن ، حق ، و همچنين شريك قرار دادن به خدا كه توانائى اقامه دليل بر آن را بشما نداده ، و همچنين نسبت دادن چيزى را به خدا كه آن را نمى دانيد حرام نموده است )).

[=Verdana]1- سوره زمر آيه 7.
2- سوره صف آيه 7.
3- سوره طه آيه 61.
[=Verdana]

ادامه دارد......!!

وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيم‏(ال عمران 105)
و شما مانند اهل كتاب نباشيد كه بعد از آن كه آيات روشن به سويشان آمد اختلاف كردند و دسته دسته شدند و آنان عذابى عظيم خواهند داشت‏
بى‏شك نتيجه فورى اختلاف و نفاق ذلت و خوارى است و سر ذلت و خوارى هر ملت را در اختلاف و نفاق آنان بايد جستجو كرد، جامعه‏اى كه اساس قدرت و اركان همبستگى‏هاى آن با تيشه‏هاى تفرقه در هم كوبيده شود، سرزمين آنان براى هميشه جولانگاه بيگانگان و قلمرو حكومت استعمارگران خواهد بود، راستى چه عذاب بزرگى است! اما عذاب آخرت آن چنان كه خدا در قرآن بيان كرده است فوق العاده از اين عذاب هم شديدتر خواهد بود و در انتظار تفرقه‏اندازان و اختلاف‏گرايان است

تعدى بر يتيمان

فاما اليتيم فلا تقهر1
((بر يتيم غلبه نكن )).
يعنى : بر او غلبه نكرده ، مال يا حق او را پامال نكن و به قول برخى از مفسران يعنى او را حقير و پست مشمار.
به عناوين اكرام يتيم و احسان به يتيم و تجاوز به مال يتيم نيز مراجعه شود.
1-سوره ضحى ، آيه 9.

تجاوز به مال يتيم

قل الله يفتيكم فيهن و ما يتلى عليكم فى الكتاب فى يتامى النساء اللاتى لا تؤ تونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن و المستضعفين من الولدان و ان تقوموا لليتامى بالقسط1
((بگو خدا و آنچه از آيات كتاب خدا براى شما تلاوت شود فتوا خواهد داد هم در حق زنان و دختران يتيمشان كه مهر و حقوق آنان را نداده خواهيد به نكاح در آوريد و هم در حق فرزندان ناتوان ، و در مورد يتيمان عدالت پيشه گيريد)).

ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انما ياكلون فى بطونهم نارا وسيصلون سعيرا2
((كسانى كه به ظلم اموال يتيمان را مى خورند، آنان آتش به شكمهاى خود فرو مى ريزند و به زودى در آتش خواهند سوخت )).
تفسير: از حضرت باقر عليه السلام روايت شده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
در روز قيامت مردمانى از گور بلند مى شوند كه آتش از دهن آنان زبانه مى كشد. عرض شد آنان چه كسانى هستند؟ اين آيه را تلاوت فرمود3.
به فصل ((اكرام يتيم )) هم مراجعه شود.

واتوا اليتامى اموالهم ولا تتبدلوا الخبيث بالطيب4
((اموال يتيمان را به خودشان دهيد و پليد را به جاى پاكيزه نگزينيد)).
تفسير: منظور از پليد، مال حرام ، و منظور از پاكيزه ، مال حلال است . ممكن است از اين آيه آنچه را كه در برخى از روايات وارد شده كه هر كس رزق معينى دارد اگر از حرام آن را كسب كند از حلال او كسر خواهد شد، استفاده نمود.

ولا تقربوا مال اليتيم الا بالتى هى احسن5
((به مال يتيم جز به طريقه نيكوتر نزديك نشويد)).

اءراءيت الذى يكذب بالدين فذلك الذى يدع اليتيم6
((آيا تو ديدى آنان را كه دين را تكذيب مى نمود، او همان است كه يتيم را بدرشتى از خود مى راند.)) و به قول بعضى از مفسران او را از حق خود باز مى داشت7 .

1- سوره نساء، آيه 127.
2- سوره نساء، آيه 10.
3- مجمع البيان ، ج 3 ص 13 تفسير نساء، آيه 10.
4- سوره نساء، آيه 2.
5- سوره انعام آيه 152.
6- سوره ماعون ، آيه 1 و 2.
7- ابن عباس و مجاهد (تفسير مجمع البيان ).

ادامه دارد......!!

تحريم حلال خدا

يا ايها الذين امنوا لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم ولا تعتدوا ان الله لايحب المعتدين1
((اى مردم كه ايمان داريد چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا بر شما حلال كرده بر خود حرام ننموده و تجاوز نكنيد، كه خدا تجاوز كنندگان را دوست ندارد)).

قد خسرالدين قتلوا اولادهم سفها بغير علم وحرموا ما رزقهم الله افتراء على الله قد ضلوا وما كانوا مهتدين2
((زيانكار شدند كسانى كه فرزندان خود را به سفاهت و نادانى كشتند. و آنچه را كه خدا به آنان رزق داده بود، حرام كرده و به خدا دروغ بستند)).
يعنى : چيزى را كه خدا حرام ننموده ، گفتند خدا حرام كرده است .

1- سوره مائده ، آيه 87.
2- سوره انعام ، آيه 140.
ادامه دارد......!!

[=Verdana]تعاون بر گناه و دشمنى

[=Verdana]تعاون يعنى هميارى ، تعاون بر گناه به معنى كمك كردن به همديگر در انجام معصيت و عمل حرام است . قرآن در اين باره مى فرمايد:
[=Verdana]ولا تعاونوا على الاثم والعدوان 1 [=Verdana]
[=Verdana]((بر گناه و دشمنى هميارى نكنيد[=Verdana])).

1-سوره مائده ، آيه 2.

ادامه دارد......!!

ترك نهى از منكر

منكر عملى است كه عقل يا شرع آن را انكار نموده و ممنوع كرده اند. طبق قاعده ملازمه ، عقل سليم و شرع همواره با هم مطابقت دارند، قرآن در مذمت كفار بنى اسرائيل مى گويد:
كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون1
((از ارتكاب منكر همديگر را نهى نمى كنند، چه زشت است آنچه (اين چنين رفتار) كه انجام مى دهند)).

1-
سوره مائده ، آيه 79.

تفرقه افكنى

والذين اتخذوا مسجدا ضرارا وكفرا و تفريقا بين المومنين وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل وليحلفن ان اردنا الا الحسنى والله يشهد انهم لكاذبون لا تقم فيه ابدا لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه فيه رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين1
((كسانى كه مسجد گرفتند (ساختند) براى ضرر زدن (كم كردن جمعيت مسجد قبا يا مسجد پيامبر) و براى (بپاداشتن ) كفر و براى تفرقه افكنى . ميان مؤمنان و پايگاه براى كسى كه با خدا و پيامبر او پيكار كرده است ، و سوگند ياد مى كنند كه ، ما جز نيت نيكو نداشتيم ، خدا شهادت مى دهد كه آنان دروغ مى گويند.
تو (اى پيامبر) هرگز در آن مسجد نماز نخوان .
مسجدى كه از نخستين روز، اساس آن بر تقوى گذاشته شده سزاوارتر است كه در آن نماز بخوانى ، در آن مردانى هستند كه دوست دارند پاك باشند، و خدا پاكان را دوست مى دارد)).
والله لايحب مختال فخور الذين يبخلون و يامرون الناس بالبخل و من يتول فان الله هو الغنى الحميد2
((خدا دوست ندارد هر كسى را كه متكبر و فخر فروش مى باشد؛ آنان كه بخل مى ورزند و به بخل امر مى كنند. هر كس (از آنچه خدا به آن دعوت كرده ) روگردان شود خدا بى نياز و نيكوكار است )).
ان الله لايحب من كان مختالا فخورا الذين يبخلون و يامرون الناس ‍ بالبخل و يكتمون ما اتاهم الله من فضله و اعتدنا للكافرين عذابا مهينا3
((به تحقيق خدا دوست ندارد كسى را كه متكبر و فخر فروش باشد آنان كه بخل مى ورزند و امر به بخل مى كنند، و آنچه را كه خدا از فضل خود به آنها داده كتمان مى كنند، مهيا كرديم اى كافران عذاب خوارساز)).

1-سوره توبه آيه ، 107 و 108.
2- سوره حديد، آيه 24.
3- سوره نساء، آيه 36 و 37.

ادامه دارد......!!

تبذير

تبذير به معنى اتلاف مال است ، و فرق آن با اسراف اين است كه اسراف به معنى زياده روى در مصرف است قرآن از تبذير نهى كرده چنين مى گويد:
ولا تبذر تبذيرا ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين1
((تبذير نكن تبذير كنندگان ، برادران شياطين هستند)).
به عنوان اسراف مراجعه شود.
1-سوره اسراء، آيه 25 و 26.
ادامه دارد......!!

تكبر در راه رفتن

قرآن مى فرمايد:
ولا تصعر خدك للناس ولا تمش فى الارض مرحا ان الله لا يحب كل مختال فخور واقصد فى مشيك واعضضن من صوتك ان انكر الاصوات لصوت الحمير1 .
((روى از مردم به تكبر بر مگردان و در زمين بشادمانى (بخودبينى و تكبر) راه مرو، خدا هيچ فخر فروش را دوست ندارد، و از راه رفتن (تند) بكاه (ميانه رو باش ) و صداى خود را آهسته كن به درستى كه زشت ترين صداها صداى خران است )).
ولا تمش فى الارض مرحا انك لن تخرق الارض ولن تبلغ الجبال طولا 2
((در زمين بشادمانى (با خودبينى و تكبر) راه مرو، تو هرگز زمين را (از زير پاى خود با راه رفتن متكبرانه ) نخواهى شكافت ، و نه در بلندى به كوهها خواهى رسيد)).

1-سوره لقمان ، آيه 18 و 19.
2- سوره اسراء، آيه 37.

ادامه دارد......!!

تجسس در عيوب مردم

ولا تجسسوا ولا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا1
((تجسس نكنيد، برخى از شما غيبت برخى ديگر را نكنند آيا كسى را شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟!)).

1-سوره حجرات ، آيه 12.
ادامه دارد......!!

ترك عمل به قسم

ولكن يواخذ كم بما عقدتم الايمان1
((خدا شما را به قسمهائى كه بسته ايد (سوگندهائى كه خورده ايد اگر مخالفت كنيد) مؤاخذه مى نمايد)).
ولا تنقضوا الايمان بعد توكيدها2
((قسمها را بعد از آنكه محكم كرده ايد نشكنيد)).
واحفظوا ايمانكم كذلك يبين الله لكم اياته3
((قسمهاى خود را حفظ كنيد همچنان خدا آيات خود را براى شما بيان مى نمايد)).
عمل به سوگند نكردن
ان الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الاخرة ولا يكلمهم الله ولا ينظر اليهم يوم القيمة ولا يزكيهم ولهم عذاب اليم4
((آنانكه عهد خدا (ايمان به خدا و رسول ) و سوگندهاى خود را به قيمت كمى مى فروشند، آنان در آخرت بى بهره اند؛ خدا با آنان سخن نمى گويد، در روز قيامت خدا به آنان نظر نمى كند، و آنها را تزكيه نمى نمايد، و براى آنها عذاب دردناك است )).
مخالفت با ((قسم )) كه بنام خداوند سبحان انجام گيرد موجب كفاره است ، كه بايد ده نفر مستمند را خوراك يا پوشاك بدهد، و اگر توان مالى نداشت سه روز بايد روزه بگيرد.
قسم چند شرط دارد:
1- كسى كه قسم مى خورد بايد بالغ و عاقل باشد و اگر مى خواهد راجع به مال خودش قسم بخورد بايد در حال بالغ شدن سفيه نباشد و حاكم شرع او را از تصرف در اموالش منع نكرده باشد و از روى قصد و اختيار قسم بخورد. پس قسم خوردن بچه و ديوانه و مست و كسى كه مجبورش كرده اند، درست نيست و همچنين است اگر در حال عصبانى بودن بدون قصد قسم بخورد.
2- كارى را كه قسم مى خورد انجام دهد، بايد حرام و مكروه نباشد و كارى را كه قسم مى خورد ترك كند بايد واجب و مستحب نباشد و اگر قسم بخورد كه كار مباحى را بجا آورد، بايد ترك آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد و نيز اگر قسم بخورد كار مباحى را ترك كند بايد انجام آن در نظر مردم بهتر از تركش نباشد.
3- به يكى از اسمهاى خداوند عالم قسم بخورد (كه به غير ذات مقدس او گفته نمى شود) مانند ((خدا)) و ((الله )) و نيز اگر به اسمى قسم بخورد كه به غير خدا هم مى گويند ولى بقدرى به خدا گفته مى شود كه هر وقت كسى آن اسم را بگويد، ذات مقدس حق در نظر مى آيد، مثل آنكه به خالق و رازق قسم بخورد صحيح است ، بلكه اگر به لفظى قسم بخورد كه بدون قرينه ، خدا به نظر نمى آيد ولى او قصد خدا را كند بنابر احتياط بايد به آن قسم عمل نمايد.
4- قسم را زبان بياورد و اگر بنويسد يا در قلبش آن را قصد كند صحيح نيست ولى آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحيح است .
5- عمل كردن به قسم براى او ممكن باشد و اگر موقعى كه قسم مى خورد ممكن باشد و بعد تا آخر وقتى كه براى قسم معين كرده عاجز شود يا برايش ‍ مشقت داشته باشد قسم او از وقتى كه عاجز شده بهم مى خورد.
6- اگر پدر از قسم خوردن فرزند جلوگيرى كند، يا شوهر از قسم خوردن زن جلوگيرى نمايد. قسم آنان صحيح نيست .

1- سوره مائده ، آيه 89.
2- سوره نحل ، آيه 91.
3- سوره مائده ، آيه 89.
4- سوره آل عمران ، آيه 77.

ادامه دارد......!!

[=Verdana]تشويق نكردن همديگر به اطعام مسكينان

واما اذا ما ابتليه عليه رزقه فيقول ربى اهانن كلا بل لا تكرمون اليتيم ولا تحاضون على طعام المسكين1
((آنگاه كه خدا انسان را بيازمايد و روزى را بر او تنگ سازد مى گويد پروردگارم مرا خوار ساخته ، نه بلكه شما يتيم را گرامى نمى داريد و بر غذا دادن به مسكين همديگر را تحريص نمى كنيد)).
به عنوان ((اطعام يتيمان و مسكينان و اسيران )) مراجعه شود.
ولا يحض على طعام المسكين2
((و ترغيب نمى كند به اطعام مسكين )).
ولا يحض على طعام المسكين3
((و هرگز مسكين را به رغبت بر سفره طعام خود نخوانده است )).
به عنوان انفاق و اطعام مراجعه شود.

[=Verdana]1- سوره فجر، آيه 16 - 18.
2- سوره ماعون ، آيه 3.
3- سوره الحاقه ، آيه 34.

ادامه دارد......!!

تصديق خبر فاسق

يا ايها الذين امنوا ان جاء كن فاسق بنباء فتبينوا ان تصيبوا قوما بجهالة فتصبحوا على ما فعلتم نادمين1
((اى مردمى كه ايمان داريد هرگاه فاسقى به شما خبرى داد (درباره آن ) تحقيق كنيد (مبادا) با گروهى به جهالت برخورد كنيد (وصدمه بر جان يا مال يا آبروى آنان زده ) سپس پشيمان شويد)).

1-سوره حجرات ، آيه 6.

ادامه دارد......!!

[=Verdana]ترس از مردم

فلا تخشوا الناس واخشون ولا تشتروا باياتى ثمنا قليلا1
((از مردم نترسيد و از من (خدا) بترسيد و آيات مرا به قيمت اندك نفروشيد)).

اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشون2
((امروز كافران از دين شما نااميد شدند، از آنان نترسيد و از من (خدا) بترسيد)).

انما يعمر مساجد الله من امن بالله واليوم الاخر واقام الصلواة واتى الزكوة ولم يخش الا الله فعسى اولئك ان يكونوا من المهتدين3
((تنها كسى مساجد خدا را آباد مى كند كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته و نماز بپا دارد و زكات دهد و جز از خدا نترسد اميد است كه آنان از هدايت يافتگان باشند)).

انما ذلكم الشيطان يخوف اولياء فلا تخافوهم4
((همانا شيطان است كه دوستان خود را مى ترساند پس از آنها نترسيد)).

فلما كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية الله اواشد خشية5
(( (در وصف گروهى از فاسقان ) آنگاه كه پيكار بر آنان نوشته شد، گروهى از آنان ، از مردم چنان مى ترسند كه از خدا، يا بيشتر از آنچه از خدا مى ترسند، هراس دارند)).

الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم [=Verdana]ايمانا6[=Verdana]
(( (در وصف گروهى از مؤمنان ) كسانى كه به آنان گفتند كه مردم براى شما (نيرو) گرد آورده اند از آنان بترسيد ايمانشان بيشتر گرديد)).

و تخشى الناس والله احق ان تخشيه7
((از مردم همى ترسى ، خدا سزاوارتر است كه از او بترسى )).

اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤمنين8
((آيا از آنان مى ترسيد؟! خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر با ايمان هستيد)).

الا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشونى9
((مگر آنان كه ستم كردند، از آنان نترسيد از من (خدا) بترسيد)).

الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه ولا يخشون احدا الا الله ))10
(( (در وصف انبياء) آنان كه رسالتهاى خدا را تبليغ مى كنند و جز خدا از كسى نمى ترسند)).

يا ايها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المومنين اعزة على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافون لومة لائم فضل الله يوتيه من يشاء والله واسع عليم11
((اى مردمى كه ايمان داريد هر كس از شما از دين خود مرتد شود، خدا گروهى خواهد آورد كه آنها را دوست مى دارد، و آنان نيز خدا را دوست دارند، خويشتن را بر مؤمنان ذليل و بر كافران عزيز (پيروزمند شكست ناپذير) مى دارند، در راه خدا جهاد مى كنند، و از ملامت سرزنش كننده اى نمى هراسند.
همان فضل خدا است به هر كس كه مى خواهد عطا مى كند خدا توانا و دانا است )).

ويخوفونك بالذين من دونه12
((ترا از كسان ديگر غير خدا مى ترسانند)).

فلا تخشوهم واخشونى13
((از آنان (ستمگران ) نترسيد و از من بترسيد)).

فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين14
((از آنان نترسيد از من (خدا) بترسيد اگر مؤمن هستيد)).

[=Verdana]1- سوره مائده ، آيه 44.
2- سوره مائده ، آيه 3.
3- سوره توبه ، آيه 18.
4- سوره آل عمران ، آيه 175.
5- سوره نساء، آيه 77.
6- سوره آل عمران ، آيه 173.
7- سوره احزاب ، آيه 37.
8- سوره توبه ، آيه 13.
9- سوره بقره ، آيه 150.
10- سوره احزاب ، آيه 39.
11- سوره مائده ، آيه 54.
12- سوره زمر، آيه 36.
13- سوره بقره ، آيه 150.
14- سوره آل عمران ، آيه 175.

ادامه دارد......!!

جمع مال به خيال هميشه زنده بودن

ويل لكل همزة لمزة الذى جمع مالا وعددة يحسب ان ماله اخلده كلا لينبذن فى الحطمة وما ادريك ما الحطمة نارالله الموقدة التى تطلع على الافئدة1
((واى بر هر طعن كننده (رو در روى مردم ) و غيبت كننده (در پشت سر آنان ) آن كس كه مال گرد آورده و اندوخته كرده است ، گمان مى كند مالش او را عمر ابدى بخشيده (و از چنگال مرگ نجات خواهد داد).
هرگز، او در
((حطمه )) انداخته مى شود، تو چه مى دانى ((حطمه )) چيست ؟ آن آتش خدا است كه بر دلها زبانه مى كشد)).
توضيح : همه كس مى داند كه خواهد مرد، ولى به فكر مرگ نبودن و هميشه به فكر زندگى بودن ، مانند آن است كه گمان برد كه نخواهد مرد.

1-سوره همزه ، آيه 1، الى 7.

ادامه دارد......!!

مغرور به آنچه داریم نباشیم:
وَ كاَنَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَ هُوَ يحَُاوِرُهُ أَنَا أَكْثرَُ مِنكَ مَالًا وَ أَعَزُّ نَفَرًا(34کهف)
و براى او ميوه [فراوان‏] بود، پس [مغرورانه‏] به رفيقش در حالى كه با او گفتگو مى‏كرد، گفت: من مال و ثروتم از تو بيشتر است و از جهت نَفَرات نيرومندترم.
.

ازچه کسانی پیروی نکنیم :
وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطا(28کهف)
، و از كسى كه دلش را [به سبب كفر و طغيانش‏] از ياد خود غافل كرده‏ايم و از هواى نفسش پيروى كرده و كارش اسراف و زياده‏روى است، اطاعت مكن

موضوع قفل شده است